ـای عشق کهـ دستان خداییتــ

بر خواهش‌های من لگامـ زدهـ ،‌

و گرسنگی و تشنگیمـ را تا وقار و ـافتخار بالا بردهـ ،‌

مگذار توان و ـاستقامتمـ ـاز نانی تناول کند و یا ـاز شرابی بنوشد کهـ خویشتن ناتوانمـ را وسوسهـ میکند.

بگذار گرسنهـ ی گرسنهـ بمانمـ ،‌

بگذار ـاز تشنگی بسوزمـ ،‌

بگذار بمیرمـ و هلاکــ شومـ ،‌

پیش ـاز ـآنکهـ دستی بر ـآورمـ و ـاز پیالهـ ـای بنوشمـ کهـ تو ـآن را پر نکردهـ ـای،‌

یا ـاز ظرفی بخورمـ کهـ تو ـآن را متبرکــ نساختهـ ـای.