اگه چي بشه چي
ديشب، وقتي خواستم بخوابم.

چند تا «اگه چي بشه چي؟» به فكرم اومد.

تا صبح جلوي چشمم رژه رفتن و ورجه ورجه كردن

و همان آواز قديمي «اگه چي بشه چي» رو خوندن:

اگه توي مدرسه درسم بد بشه چي؟

اگه در استخرو تخته كنن چي؟

اگه توي خيابون كتك بخورم چي؟

اگه توي ليوانم سم باشه چي؟

اگه يه باري شروع كنم به گريه چي؟

اگه مريض بشم و بميرم چي؟

اگه امتحانمو بد بدم چي؟

اگه روي صورتم موي سبز دربياد چي؟

اگه هيچكس منو دوست نداشته باشه چي؟

اگه يه برق از آسمون بياد و منو بگيره چي؟

اگه سرم شروع كنه به كوچيك شدن چي؟

اگه باد بادبادكمو پاره كنه چي؟

اگه جنگ بشه چي؟

اگه مامان و بابام طلاق بگيرن چي؟

اگه سرويسم دير برسه چي؟

اگه دندونام صاف در نياد چي؟

اگه شلوارم پاره بشه چي؟

اگه هيچوقت شنا ياد نگيرم چي؟

هر وقت كه همه چيز رو به راهه،

نصفه شب «اگه چي بشه چي» سراغم مي آد.