هجوم کاج ها و زمزمه ی موج هایی که می شکنند!
رقص ارام نورها
ناقوس های طنین
و طیفی که بر نگاه تو می افتد
ای عروس
ای صدفی که جهان در ان می خواند
رودها در تو جاری اند
جانم ارزوی تو را به تعقیب است
می بری اش هر جا که می خواهی
مسیرم را با کمان خود نشان بگیر تا من
فوج تیرهایم را در هذیانم رها کنم
تو را .. همه .. میان مه می بینم
و سکوتت ساعات اندوهم را فرو می ریزد
بوسه هایم با بازوانی بلور در تو لنگر می اندازند
صدای تو........
آه صدای رازناک تو عشق می بخشد
در غروب ناماندگار می پیچد
از این رو در ساعاتی
عمیق دیده ام به کشت زار
زنگ آوای سنبله ها را در دهان باد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)