صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: تي.اس.اليوت (توماس استرنز الیوت)

  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شهر خيالي زير مه قهوه اي صبح زمستان
    جمعيت جاري روي پل لندن
    فكر نكرده بودم به اين همه مرگ ناتمام
    بخار آه از دهانها همه خيره به زمين به پيش پا
    از تپه گذشتند و به خيابان كينگ ويليام سرازير شدند
    آنجا كه ناقوس سنت ماري دولناث ساعتها رامی شمرد
    صداي مرده آخرين ضربه ساعت 9
    آشنايي را ديدم جلويش را گرفتم
    گفتم : « استنسون
    هر دو با يه كشتي از مايلي گذشتيم
    جنازه اي كه پارسال تو باغچهَ ت كاشتي
    جوونه زده ؟
    امسال شكوفه مي ده ؟
    يا سرماي ناگهاني رختخوابشو بهم ريخته ؟
    راستي ! سگو از اون جا دور كن
    دوست آدماس
    ممكنه با ناخوناش نبش قبرش كنه
    رياكار ! نيمه من ! برادرم !

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #12
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    لطفاً عجله كنين ، وقت تمومه
    آلبرت داره بر مي گرده يه كم به خودت برس
    حتماً مي خواد بفهمه اون پولي رو كه بهت داد دندون بزاري چيكار كردي
    خودم ديدم بهت داد
    گفت ليل همه شو بكش يه دس خوشگلشو بذار
    و اِلا ديگه رغبت نمي كنم تو روت نيگا كنم
    گفتم
    منم رغبت نمي كنم چه برسه به آلبرت
    چار سال تو ارتش بوده حالا مي خواد خوش باشه
    اگه تو بهش حال ندي بقيه مي دن
    گفت : راس مي گي ؟
    گفتم تو همين مايه ها
    گفت اونوخت مي دونم واسه كي دعا كنم
    لطفاً عجله كنين ، وقت تمومه
    اگه نمي توني باهاش كنار بياي
    اگه نمي توني
    كسايي هستن كه قرش بزنن و برن
    اما اگه آلبرت رفت نگي بهت نگفتم
    گفتم از اين قيافه ت خجالت بكش اينقدر پير شدي
    - آخه همش سي و يه سالشه -
    اخم كرد و گفت تقصير من چيه ؟
    تقصير قرصاييه كه خوردم سقط كنم
    - پن شيكم زاييده ،
    تازه چيزي نمونده بود ، سر جرج ، سر زا بره -
    گفت دواسازه گفت هيچ خطري نداره
    اما ديگه مثل اولم نشدم
    گفتم راسي كه احمقي
    گفتم خوب اگه آلبرت نخواد ولت كنه ديگه خودش مي دونه
    اگه نمي خوايين بچه دار شين چرا عروسي مي كنين ؟
    لطفاً عجله كنين ، وقت تمومه
    خوب يه شمبه آلبرت اومد
    شام يه خوك بريوني داشتن
    منم دعوت كردن برمو داغ داغ بخورم
    لطفاً عجله كنين ، وقت تمومه
    شب بخير بيل شب بخير لو شب بخير مي شب بخير
    هي تو ! هي تو !
    شب بخير خانم ها شب بخير خانم هاي نازنين
    شب بخير شب بخير

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #13
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ((- امشب اعصابم خرابه آره خراب
    پيشم بمون باهام حرف بزن
    چرا هيچوقت هيچي نمي گي ؟ حرف بزن
    به چي فكر مي كني ؟ فكر چي ؟ چي ؟
    هيچوقت نمي فهمم به چي فكر مي كني ! فكر كن ...
    - فكر مي كنم تو كوچه موشا هستيم
    جايي كه مرده ها استخوناشون رو گم كردن ...
    - صداي چيه ؟ - باد زير در
    حالا صداي چيه ؟ باد چيكار مي كنه ؟ ))
    هيچ و دوباره هيچ
    (( تو هيچي نمي دوني؟ هيچي نمي بيني؟
    هيچي يادت نمي آد ؟ هيچي ؟ ))
    بياد مي آورم
    اين مرواريدهايست كه چشم هاي او بود ...
    (( تو زنده اي يا نه ؟ هيچي تو كله تو نيست ؟ ))
    اوووووو اين لباس كهنه شكسپهري
    برازنده زيركانه
    (( حالا چيكار كنم ؟ چيكار كنم ؟
    همينطوري مي رم بيرون و ول مي گردم با مواي پريشون
    فردا چيكار كنم ؟ اصلاً هميشه چيكار كنم ؟ ))
    اب گرم ساعت 10
    و اگر باران بگيرد ماشين رو بسته ساعت 4
    و بازي شطرنج
    بهم فشردن چشم هاي بي پلك در انتظار در زدن

    وختي شوور ليل از سربازي برگشت ، بهش گفتم
    رك و راس بهش گفتم



    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #14
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    موعظه آتش

    خيمه رود خانه پاره
    آخرين انگشتان برگ
    چنگ مي كشند و در ساحل خيس فرو مي روند
    باد ساكت از دشت قهوه اي مي گذرد
    پري ها آماده سفرند
    تايمز مهربان ! تا پايان اين ترانه آرام بگذر
    شيشه هاي خالي كاغذهاي ساندويچ دستمال ها
    جعبه هاي مقوايي و ته سيگار
    در رود خانه ديده نمي شود
    پري ها آماده سفرند
    و دوستانشان
    وارثان بيكاره مديران شهر آماده سفرند
    بي آنكه نشاني از خود بجا بگذارند
    (( در كنار رود « ليمان » نشستم و گريستم ))
    تايمز مهربان ! تا پايان اين ترانه آرام بگذر
    تايمز مهربان ! صدايم را بلند نمي كنم
    سرت را درد نمي آورم
    آرام بگذر
    مي شنوم سوز سردي را و زق زق استخوانها
    را در پشتم كه نيشش تا بناگوش باز است

    موشي كه شكم لزجش را بر ماسه ها كشيد
    آرام خزيد تا چمنها و من
    از آب تيره كانال پشت انبار هاي گاز
    ماهي مي گرفتم عصر زمستان
    و فكر مي كردم
    به غرق شدن برادرم كه شاه بود
    و مرگ پدرم كه شاه بود پيش از او
    بدنهاي سفيد لخت
    بر گودي خيس زمين
    و استخوان هاي ريخته شده در گودال خشك
    كه سال به سال فقط زير پاي موشها صدا مي كنند
    اما در پشتم
    هر لحظه صداي بوقها و موتورها را مي شنوم
    كه بهار سوييني را به خانم پرتر خواهند رساند
    كه زير مهتاب با دخترش
    پاهاشان را در آب سودا مي شويند
    واي از صداي اين بچه ها كه در گروه كر مي خوانند
    جيك جيك جيك چه چه چه چه چه
    كه آنطور به او ***** شد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #15
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شهر خيالي
    زيرمه قهوه اي ظهر زمستان
    اقاي يوجنيدس
    تاجر ازميري
    صورت اصلاح نكرده
    جيب پر از كشمش
    بيمه و كرايه مجاني تا لندن
    اسناد در دست
    به زبان فرانسه
    با لهجه دهاتي دعوت كرد
    نهار را با او
    در نون استريت بخورم
    و تعطيلات آخر هفته را
    در مترو پل با او باشم

    در ساعت بنفش وقتي كه پشت ميز كار پشت راست مي شود
    و چشم بالاتر از ميز را مي بيند
    و بدن مثل موتور تاكسي در حال توقف
    تپ تپ مي كند
    من تيرزياس كه كورم
    اما بين دو زندگي مي تپم
    من پير مردي با پستانهاي چروكيده
    در ساعت بنفش
    عصر را مي بينم
    كه مي كوشد ملاح را از دريا
    و ماشين نويس را وقت عصرانه

    به خانه بكشاند
    تا ميز صبحانه را جمع كند
    بخاري را روشن كند
    و كنسرو ها را روي ميز بچيند
    بيرون پنجره زيرپوش هاي خيس را
    ديوانه وار پهن كرده درآخرين پرتو هاي خورشيد
    روي كاناپه كه شب تخت خواب اوست
    جوراب دم پايي زيرپوش كرست...

    من تيرزياس با پستان هاي چروكيده
    اينها را ديدم و باقي را پيش گويي كردم
    چشم براه مهمان دعوت شده ماندم
    جواني با صورتي پر از جوش
    شاگرد يك معاملات ملكي
    پررو
    از آن لمپن هايي كه اعتبارش
    يك كلاه ابريشم بر سر يك ميليونر اهل برادفورد
    حدسش درست است فرصت غنيمت
    شام تمام شده و زن دمغ و خسته
    سعي مي كند نوازشش كند
    زن نمي خواهد اما مخالفت نمي كند
    ناگهان
    سرخ و مصمم حمله مي كند
    دستهاي جستجوگرش با مقاومت روبرو نمي شوند
    غرورش بي پاسخ
    لذتش بي تفاوت
    و من
    تيرزياس آنچه بر اين كاناپه يا تخت مي گذرد
    از پيش تجربه كرده ام
    من كه زير ديوار شهر تبس نشسته ام
    و در عميق ترين گور ها و مرده ها قدم زده ام

    آخرين بوسه نوازشگر مرد
    پلكانِ تاريك
    و او كورمال

    نگاه مي كند به پشت زن
    از ذهنش مي گذرد فكري كه نمي كند
    (( خوب تموم شد و خوب شد كه تموم شد ))
    وقتي زن زيبا تسليم هوس مي شود
    و اين بار تنها در اتاق قدم مي زند
    ناخودآگاه دستي به موهايش مي كشد
    و صفحه اي روي گرامافون مي گذارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #16
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ترانه من روي آب مي خزد
    در طول ساحل در امتداد خيابان ملكه ويكتوريا
    اي شهر ، شهر گاهي
    آنجا كه ماهيگيران ظهر ها استراحت مي كنند
    كنار ديوارهاي كليساي سنت ماگنوس شهيد
    لبريز از نقش هاي وصف نا پذير طلايي و نقره اي ايوني
    ناله دلنواز ماندولين
    و پچ پچ و هاي و هوي ميخانه را شنيده ام
    رود عرق كرده نفت و قير
    قايق ها تاب خوران
    روي جذر آب
    بادبانهاي سرخ بر دكل هاي سنگين پيشاپيش باد
    قايق هاي باري الوار هاي شناور را
    از كنار جزيره سگها بسوي گرينويچ مي كشند
    و يا لا لا ليا وا لا لا ليا لا لا
    اليزابت ولستر
    پارو مي زنند
    پشت كشتي صدفي طلايي بود
    سرخ و طلايي
    موج چابك هر دو ساحل را چين مي داد
    باد جنوب غربي بروي آب مي كشيد
    صداي ناقوس برج هاي سفيد را

    تراموا و درخت هاي دود گرفته
    هايبري حوصله ام را كشت
    ريچموند و كيو دق مرگم مي كردند
    در ريچموند طاق باز كف يك قايق باريك خوابيدم
    و زانوهايم را بلند كردم

    پاهاي من در مورگيت است
    قلبم زير پاهايم
    بعد از آن التفاق او گريه كرد
    و قول داد دوباره شروع كنيم
    هيچ نگفتم از چه بايد متنفر باشم ؟
    روي ماسه هاي مارگيت
    هيچ دو چيزي را نمي توانم با هم مربوط كنم
    ناخن هاي شكسته و دست هاي كثيف
    مردم من مردم فروتن من
    كه هيچ چيز نمي خواهند

    لا لا
    آنگاه به كارتاژ آمدم
    آتش آتش آتش آتش
    پروردگارا تو مرا بر گزيدي
    پروردگارا تو مرا بر
    مي سوزد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #17
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرگ در آب


    فلباس فينيقي دو هفته بعد از مرگ
    فرياد مرغهاي دريايي
    موجهاي عميق دريا
    و سود و ضرر را
    از ياد برد
    جريان آب در كف دريا استخوانهايش را دوره كرد
    بالا و پايين برد پيري و جواني را طي کرد و به گرداب رسيد
    یهودو نايهود
    اي كسيكه خيره به باد چرخ را مي چرخاني
    به فلباس بينديش كه روزي شبيه تو بود
    قد بلند و زيبا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #18
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آنچه رعد بر زبان آورد

    بعد از رنگ سرخ آتش بر چهره هاي خيس عرق
    بعد از سكوت يخ زده باغها
    بعد از جان كندن در ميان سنگها
    فرياد ها و گريه ها
    زندانها و قصرها
    او كه زنده بود مرده
    ما كه زنده ايم مي ميريم
    پس از مكثي كوتاه
    اينجا آب نيست
    فقط صخره است صخره بي هيچ آب
    و جاده اي شني
    كه پيچ ميخورد تا روي كوهها
    كوههاي صخره اي بي آب
    اگر آب بود
    مي ايستاديم مي خورديم
    در ميان صخره ها فرصت تامل و تفكر نيست
    عرق خشك و پا فرو رفته در شن
    آگر آبي در اين سنگها بود ...
    كوه مرده ايست با دهان باز دندان كرم خورده
    كه نمي تواند حتي تف كند
    نميشود ايستاد استراحت كرد
    سكوت هم نيست
    فقط رعد
    رعد نازا
    خشك و بي باران
    در كوهستان تنهايي هم نيست
    فقط صورت هاي عبوس سرخ
    كه پوزخند مي زنند
    دندان غروچه مي روند
    از درون زاغه هاي ترك خورده گِلي
    اگر آب بود و صخره نبود
    صخره بود و آب هم بود
    و آب يك چشمه بركه اي در دل كوهستان
    نه جيرجيرك و آواز علف خشك
    كه صداي ريزش آب بر سنگها
    صداي مرغ طلايي در ميان كاج ها
    دريپ دروپ دريپ دروپ
    دروپ
    دروپ
    دروپ
    اما آب ...
    اين سومي كيه كه كنار تو راه مي ره ؟
    وقتي ميشمرم فقط من و توايم
    اما وقتي به روبرو – به سفيدي جاده – نيگا مي كنم
    هميشه يه نفر كنار تو راه مي ره
    با لباس قهوه اي و نقاب
    نمي دونم مرده يا زن
    راس راسي كيه كه كنار تو راه مي ره ؟

    اين صداي چيست در فضا ؟
    گريه هاي مادرانه داغدار
    اين آدمهاي نقابدار كه دشتها را پر كرده اند
    پاهاشان بر زمين ترك خورده
    در اطرافشان فقط افق بيروح حلقه زده
    آن شهر روي كوه چيست ؟
    مي تركد ساخته مي شود
    مي تركد در هواي بنفش
    برجها در حال ريزش
    اورشليم آتن اسكندريه
    وين لندن
    خيالي


    زن موهاي بلندو سياهش را كشيد
    و با آنها چنگ زد
    خفاشها در نور بنفش
    با صورت هاي بچگانه
    سوت زدند
    بال زدند
    و از ديوار سياه سر و ته پايين خزيدند
    در هوا برجهاي وارونه
    با صداي ناقوس خاطرات
    ساعتها را مي شمردند
    و صداها سرگردان
    در آب انبارهاي خالي و چاههاي خشك
    در حفره تباهي كوهستان مهتاب رنگ مرده
    علف هرز
    بر روي گور هاي متروك اطراف نماز خانه مي خواند
    نمازخانه خالي
    خانه باد است
    پنجره ندارد
    دَرَش تاب مي خورد
    استخوانهاي خشك با كسي كاري ندارند
    فقط خروس روي بام ايستاده است
    قوقولي قوقو قوقولي قوقو
    تابش تندر و باد خيس

    گنگ فرو نشسته
    ابرهاي تيره از دور در آسمان هيماوانت جمع شده بودند
    جنگل خم شده بود و قوز كرده بود در سكوت

    آنوقت رعد گفت :
    دا داتا

    ما چه بخشيديم ؟
    دوست من ! خوني كه دلم را مي لرزاند
    جسارت مهيب لحظه تسليم است كه يك عمر تدبير نمي تواند جبرانش كند با اين زنده ايم و فقط با اين
    كه در فهرست مرده ها پيدا نمي شود
    و در پرده خاطراتي كه عنكبوت بخشايش مي تند
    يا در پاكت مهر و موم شده اي
    كه وكيل لاغري
    در اتاق خالي ما باز مي كند

    دا................. دايادهوام

    من صداي كليد رو شنيدم كه تو سوراخ يه بار
    و فقط يه بار چرخيد
    به كليد فكر مي كنيم هركدوم تو سلولمون
    و تو اين فكر كردنه كه مي فهميم تو زندونيم
    فقط شبا زمزمه هاي آسموني ان كه يه لحظه
    كوريولانوس شكست خورده رو دوباره زنده مي كنن

    دا دامياتا

    قايق غرق در شادي جواب داد
    دستي كه در دريا نوردي ماهر بود
    دريا آرام بود و دل آدم
    هر وقت صدايش مي زدند
    جواب مي داد
    مثل بنده مي تپيد در برابر دستي كه قايق را مي راند



    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #19
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    كنار ساحل
    پشت به بيابان بي آب و علف
    نشسته بودم ماهي مي گرفتم
    فرصت هست سرو ساماني به وضع كشورم بدهم ؟

    پل لندن مي ريزد مي ريزد مي ريزد
    وقتي كه رنج مي كشي به من فكر كن
    همانوقت مثل تو خواهم شد پرستو ! پرستو !
    با اينكه نابود شده ام
    اين تكه پاره ها را جمع كرده ام كناررودخانه
    لياقتتو دارم
    هيرونيمو دوباره ديوونه شده

    داتا دايادهوام دامياتا
    شانتيه شانتيه شانتيه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #20
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه درياهايي چه كرانه‌هايي چه تخته‌سنگهايي خاكستري چه جزيره‌هايي
    چه آبي بر سينه‌كش كشتي مي‌كوبد
    و عطر كاج و باسترك كه مي‌خواند در ميان مه
    چه خيالها كه مي‌گذرد
    آي دخترم.
    ***
    آنان كه تيز مي‌كنند دندان سگ زا، يعني
    مرگ
    آنان كه با شكوه مرغ مگس جلوه برافروخته‌اند، يعني
    مرگ
    آنان كه مي‌لمند در خوكدانيِ آسودگي، يعني
    مرگ
    آنان كه از سرخوشيِ جانوران در محنتند، يعني
    مرگ.

    ***

    بي‌شالودگانند، فرو كاهيده از باد
    دَمي از كاج، و مهِ جنگلِ هزارآوا
    با اين شوكت مضمحل در مكان.
    ***
    چيست اين رخسار، كمي روشن و روشني‌بخش
    تپش بازو، كم‌زور و زورمند
    هديه است يا وام؟ دورتر از ستارگان و نزديكتر از چشم.
    ***
    نجواها و خنده‌اي كوتاه ميان برگها و گامهاي شتابان
    در ژرفاي خواب، آنجا كه همه‌ي آبها به هم مي‌پيوندند.
    دماغه‌ي كشتي را يخ شكافته است و رنگ را گرما.
    من اين را ساختم ، فراموش كردم
    و به ياد مي‌آورم.
    دكل كشتي سست و بادبان پوسيده است
    بين يك ماه ژوئن و سپتامبري ديگر.
    اين را ناشناخته ساختم، نيمه‌هشيار، ندانسته، براي خودم.
    تخته‌پوش كشتي آب پس مي‌دهد ، درزها بايد گرفته شوند.
    اين پيكر، اين رخسار، اين جان
    كه زنده است تا زندگي كند در جهاني از زمان فراسوي من، بگذار
    بسپارم زندگاني‌ام را براي اين زندگاني، سخنم را براي آن نا‌گفته،
    برخاسته، لبهاي گشوده، اميد كشتيهاي نو.
    ***
    چه درياهايي چه كرانه‌هايي چه جزيره‌هايي از خاراسنگ به سوي ديركهايم
    و باسترك ندا در مي‌دهد از ميان مه
    دخترم...

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/