به آن كه مرهون اويم
شيدايي پر تپشي را كه بيدار مي‌دارد
احساسم را به گاه بيداري
و آهنگ چهره بر سكوت لحظات آرميدن
دلدادگاني كه افكار يكديگر را
به ياري كلام مي‌خوانند
و حرف يكديگر را
بي‌نياز از معاني در مي‌يابند
نه سوز سرد زمستاني
نه خورشيد سوزان استوايي
هرگز نخواهد پژمرد
گلهاي سرخ باغ ما را
كه تنها از آن ماست
اما اين تقديم نامه
براي رؤيت ديگران است
كلمات محرمانه‌اي خطاب به تو
در حضور ديگران