من حوريان دريا را ديدهام كه براي يكديگر نغمهسرايي ميكنند
گمان نميبرم كه آنها براي من نغمهسرايي كنند، من آنها را ديدهام كه سوار بر گرده امواج رو به دريا تاختهاند
و زلفان سفيد امواج را كه به قفا برگشته شانه زدهاند
در آن زمان كه باد ميوزد و آب دريا را سپيد و سيهفام ميكند
ما را در بستر خوابگاههاي دريايي بيهيچ انديشه و خيالي خواب در ربوده است
در كنار دختران دريا كه با پيچكهاي دريايي سرخ و قهوهاي رنگ خود را آراستهاند،
تا آن كه هياهوي اصوات انساني ما را از خواب بيدار ميكند و ما غرق ميشويم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)