همچون طبيعتي بيجان

گل سرخ خشك در هر اتاق
بازمانده دسته هاي گل
گربه اي لب پنجره
همچون نقاشي هاي معصومانه
آغاز هميشه ساده است
آخر كار است كه به راه مي افتي
با خاري در پا
وداع را تجربه مي كني
بي نشاني از پرتو آفتاب فردا