صفحه 9 از 16 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 153

موضوع: اشعار کارو

  1. #81
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم
    در آن یک شب خدایی من عجایب کارها کردم
    جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی
    ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم
    کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را
    سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم
    خدا را بنده خود کرده خود گشتم خدای او
    خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم
    میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین
    هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم
    نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم
    کشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها کردم
    نمازو روزه را تعطیل کردم، کعبه را بستم
    وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم
    امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب
    خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم
    نکردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی
    نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم
    شدم خود عهده دار پیشوایی در هم عالم
    به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم
    بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم
    خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم
    نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال
    نه کس را مفتخواه و هرزه و لات و گدا کردم
    نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران
    به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم
    ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان
    نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم
    به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر
    میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم
    مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را
    نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم
    نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد
    به مشتی بندگان آْبرومند اکتفا کردم
    هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد
    نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم
    به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک
    قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم
    سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم
    دگر قانون استثمار را زیر پا کردم
    رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم
    سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم
    نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت
    نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم
    نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم
    نه بر یک آبرومندی دوصد ظلم و جفا کردم
    نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری
    گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم
    به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت
    گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم
    به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون
    به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم
    جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض
    تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم
    نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول
    نکردم خلق شیطان را عجب کاری به جا کردم
    چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد
    نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم
    نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم
    خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم
    زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن
    چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کردم
    سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار
    خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم
    شدم بار دگر یک بنده درگاه او گفتم
    خداوندا نفهمیدم خطا کردم
    کارو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #82
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سوز و ساز

    یک بحر ... سرشک بودم و عمری سوز
    افسرده و پیر می شدم روز به روز
    با خیل گرسنگان چو همرزم شدم
    سوزم : همه ساز گشت و شامم همه روز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #83
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هذیان یک مسلول

    همره باد از نشیب و فراز کوهساران
    از سکوت شاخه های سرفراز بیشه زاران
    از خروش نغمه سوز و ناله ساز آبشاران
    از زمین ، از آسمان ، از ابر و مه ، از باد و باران
    از مزار بیکسی گمگشته در موج مزاران
    می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی
    سازنه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ،‌اشک نیازی
    مرغ حیران گشته ای در دامن شب می زند پر
    می زند پر بر در و دیوار ظلمت می زند سر
    ناله می پیچد به دامان سکوت مرگ گستر
    این منم ! فرزند مسلول تو ... مادر، باز کن در
    باز کن در باز کن ... تا ببینمت یکبار دیگر

    چرخ گردون از آسمان کوبیده اینسان بر زمینم
    آسمان قبر هزاران ناله ، کنده بر جبینم
    تارغم گسترده پرده روی چشم نازنینم
    خون شده از بسکه مالیدم به دیده آستینم
    کو به کو پیچیده دنبال تو فریاد حزینم
    اشک من در وادی آوارگان ،‌آواره گشته
    درد جانسوز مرا بیچارگیها چاره گشته
    سینه ام از دست این تک سرفه ها صد پاره گشته
    بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم
    غیر آغوش تو دیگر در جهان جایی ندارم

    باز کن ! مادر ، ببین از باده ی خون مستم آخر
    خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر
    آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم
    سر به سر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم
    هر چه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم
    صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم
    بهر صد ها دختر شیرین صفت و فرهاد بودم

    درد سینه آتشم زد ، اشک تر شد پیکر من
    لاله گون شد سر به سر ، از خون سینه بستر من
    خاک گور زندگی شد ،‌ در به در خکستر من
    پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم
    وه ! چه دانی سل چها کرده است با من ؟ من چه گویم
    هم نفس با مرگم و دنیا مرا از یاد برده
    ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مرده
    این زمان دیگر برای هر کسی مردی عجیبم
    از آستان دوستان مطرود و در هر جا غریبم
    غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادرنصیبم
    زیورم ، پشت خمیده ، گونه های گود ، زیبم
    ناله ی محزون حبیبم ، لخته های خون طبیبم
    کشته شد ، تاریک شد ، نابود شد ، روز جوانم
    ناله شد ،‌افسوس شد ، فریاد ماتم سوز جانم
    داستانها دارد از بیداد سل سوز نهانم
    خواهی از جویا شوی از این دل غمدیده ی من
    بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیده ی من
    وه ! زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم
    گر که شر توست ، مادر ... بی گناهم ، کن حلالم
    آسمان ! ای آسمان ... مشکن چنین بال و پرم را
    بال و پر دیگر چرا ؟ ویران که کردی پیکرم را
    بسکه بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را
    باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را
    سر به بالینش نهم ، گویم کلام آخرم را

    گویمش مادر! چه سنگین بود این باری که بردم
    خون چرا قی می کنم ، مادر ؟ مگر خون که خوردم
    سرفه ها ، تک سرفه ها ! قلبم تبه شد ، مرد. مردم
    بس کنین آخر ، خدارا ! جان من بر لب رسیده
    آفتاب عمر رفته ... روز رفته ، شب رسیده
    زیر آن سنگ سیه گسترده مادر ، رختخوابم
    سرفه ها محض خدا خاموش ، می خواهم بخوابم
    عشقها ! ای خاطرات ...ای آرزوهای جوانی !
    اشکها ! فریادها ای نغمه های زندگانی
    سوزها ... افسانه ها ... ای ناله های آسمانی
    دستتان را میفشارم با دو دست استخوانی
    آخر ... امشب رهسپارم سوی خواب جاودانی
    هر چه کردم یا نکردم ، هر چه بودم در گذشته
    کرچه پود از تار دل ،‌تار دل از پودم گسسته
    عذر می خواهم کنون و با تنی درهم شکسته
    می خزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم
    آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم

    تالباس عقد خود پیچید به دور پیکر من
    تا نبیند بی کفن ،‌فرزند خود را ، مادر من
    ********
    پرسه می زد سر گران بر دیدگان تار ،‌خوابش
    تا سحر نالید و خون قی کرد ، توی رختخوابش
    تشنه لب فریاد زد ، شاید کسی گوید جوابش
    قایقی از استخوان ،‌خون دل شوریده آبش
    ساحل مرگ سیه ، منزلگه عهد شبابش
    بسترش دریای خونی ، خفته موج و ته نشسته
    دستهایش چون دو پاروی مج و در هم شکسته
    پیکر خونین او چون زورقی پارو شکسته
    می خورد پارو به آب و میرود قایق به ساحل
    تا رساند لاشه ی مسلول بیکس را به منزل
    آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پر
    این منم ، فرزند مسلول تو ، مادر ،‌باز کن در
    باز کن، ازپا فتادم ... آخ ... مادر
    م... ا...د...ر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #84
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هنوز كاملا در قبر زندگي جابجا نشده بودم كه يكباره احساس كردم
    دستي آشنا و مضطرب سنگ قبرم را مي كوبد
    لحظه اي بعد روح سرگردانم با ديدگان اشك آلود از لابلاي خاك قبرم
    به كنارم آمد
    بدون هيچ گفتگو دستم را گرفت و از زيذ خاك بيرونم كشيد.
    نگاهي به سنگ قبرم كرد و گفت:
    ببين....اين بشر دروغگو...حتي پس از مرگ تو هم... به حقيقت و آنچه
    را كه مربوط به توست پشت پا زده.
    راست مي گفت.
    بروي سنگ قبرم نوشته بودند:
    در سال هزار و سيصد و شصت و يك متولد و در سال هزار و سيصد و
    هشتاد و سه مرد.
    دروغ بود.
    سال شصت و يك سالي بود كه من مردم و زندگي من پس از سالها
    مرگ تحميلي در سال هشتاد و سه شروع شد.
    سنگ قبرم را وارونه كردم تا حقيقت را بنويسم.
    روحم اين بار با خنده گفت:
    فراموش كن اين مسخره بازيها را.
    به كسي چه مربوط كه تو كي آمدي و كي رفتي...برو بخواب.
    راست مي گفت.
    من هم خنده كنان رفتم و خوابيدم.
    چه خوابي...چه خواب خوبي.
    كاش همه مي فهميدند.
    كاش همه مي فهميدند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #85
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گل سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد
    برای یک لحظه ناتمام ، قلبم از تپش افتاد
    با تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟
    گفت : نه باور کن ،نه ! ولی چون تو را واقعا دوست دارم ، نمی خواهم
    پس از آنکه کام از من گرفتی ، برای پیدا کردن گل زرد ، زحمتی
    به خود هموار کنی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #86
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بر سنگ مزار

    الا ، ای رهگذر ! منگر ! چنین بیگانه بر گورم
    چه می خواهی ؟ چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم ؟
    چه سان گویم ؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم ؟
    از این خوابیدن در زیر سنگ و خک و خون خوردن
    نمی دانی ! چه می دانی ، که آخر چیست منظورم
    تن من لاشه ی فقر است و من زندانی زورم
    کجا می خواستم مردن !؟ حقیقت کرد مجبورم

    چه شبها تا سحر عریان ، بسوز فقر لرزیدم
    چه ساعتها که سرگردان ، به ساز مرگ رقصیدم
    از این دوران آفت زا ، چه آفتها که من دیدم
    سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم و زندان
    هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم
    فتادم در شب ظلمت ، به قعر خک ، پوسیدم
    ز بسکه با لب مخنت ،‌زمین فقر بوسیدم
    کنون کز خاک فکم پر گشته این صد پاره دامانم
    چه می پرسی که چون مردم ؟ چه سان پاشیده شد جانم ؟
    چرا بیهوده این افسانه های کهنه بر خوانم ؟
    ببین پایان کارم را و بستان دادم از دهرم
    که خون دیده ، آبم کرد و خاک مرده ها ، نانم

    همان دهری که بایستی بسندان کوفت دندانم
    به جرم اینکه انسان بودم و می گفتم : انسانم 5353 4141

    ستم خونم بنوشید و بکوبیدم به بد مستی
    وجودم حرف بیجایی شد اندر مکتب هستی
    شکست و خرد شد ، افسانه شد ، روز به صد پستی
    کنون ... ای رهگذر ! در قلب این سرمای سر گردان
    به جای گریه : بر قبرم ، بکش با خون دل دستی
    که تنها قسمتش زنجیر بود ، از عالم هستی

    نه غمخواری ، نه دلداری ، نه کس بودم در این دنیا
    در عمق سینه ی زحمت ، نفس بودم در این دنیا
    همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا
    پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا
    به شب های سکوت کاروان تیره بختیها
    سرا پا نغمه ی عصیان ، جرس بودم در این دنیا
    به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر ، با شادی
    که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نعش آزادی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #87
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اشک عجز : قاتل عشق

    آمد ، به طعنه کرد سلامی و گفت : مرد
    گفتم : که ؟ گفت : آنکه دلت را به من سپرد
    وانگه گشود سینه و دیدم که اشک عجز
    تابوت عشق من ، به کف نور ، می سپرد !!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #88
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گمنامی گم نشده

    میان همه جویها، که همراه همه ی رودها ،بدریا سرازیر میشدند،
    جوی کوچکی هم بود که میل سرازیر شدن بدریا را نداشت!...

    وقتی سایر جویها پرسیدند چرا ؟ گفت: من هر چند در مقابل عظمت دریا بس ناچیز وخوارم!.. اما من...

    «گمنامی گم نشده» را بیشتر از «شهرت گم شده»دوست دارم..

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #89
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فرزند بدبختی

    پیرمرد بخت بر گشته شکمش آب آورده بود بچه های ولگرد با مسخره میگفتند : « یارو آبستنه فردا می زاد ! »
    یک روز که از کوچه..همان کوچه ی کثیفی که پناهگاه
    زندگی فلک زده ی او بود ، می گذشتم دیدم لاشه اش را
    بتابوت می گذارند.

    پیرمرد بخت بر گشته ، «زائیده» بود .فرزند بدبختی
    چه می توانست باشد؟! «مرگ! ...»

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #90
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شیشه و سنگ
    او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
    وقتی که فشردمش ، بآغوشم تنگ
    لرزید دلش ، شکست ونالید که آخ
    ای شیشه چه می کنی تو در بستر سنگ !؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 9 از 16 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/