رو به غروب
در دور دست
قويي پريده بي گاه از خواب
شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد .

لب هاي جويبار
لبريز موج زمزمه در بستر سپيد .

در هم دويده سايه و روشن .
لغزان ميان خرمن دوده
شبتاب مي فروزد در آذر سپيد .

همپاي رقص نازك ني زار
مرداب مي گشايد چشم تر سپيد .

خطي ز نور روي سياهي است :
گويي بر آبنوس درخشد زر سپيد .

ديوار سايه ها شده ويران .
دست نگاه در افق دور
كاخي بلند ساخته با مرمر سپيد!!