صفحه 13 از 29 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 288

موضوع: اشعار و زندگینامه ی سهراب سپهری

  1. #121
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سپيده

    در دور دست
    قويي پريده بي گاه از خواب

    شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد .

    لب هاي جويبار
    لبريز موج زمزمه در بستر سپيد .

    در هم دويده سايه و روشن .
    لغزان ميان خرمن دوده
    شبتاب مي فروزد در آذر سپيد .

    همپاي رقص نازك ني زار
    مرداب مي گشايد چشم تر سپيد .

    خطي ز نور روي سياهي است :
    گويي بر آبنوس درخشد زر سپيد .

    ديوار سايه ها شده ويران .

    دست نگاه در افق دور
    كاخي بلند ساخته با مرمر سپيد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #122
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض دود ميخيزد

    دود ميخيزد ز خلوتگاه من .
    كس خبر كي يابد از ويرانه ام ؟

    با درون سوخته ام دارم سخن .
    كي به پايان مي رسد افسانه ام ؟

    دست از دامان شب برداشتم
    تا بياويزم به گيسوي سحر .
    خويش را از ساحل افكندم در آب ،
    ليك از ژرفاي دريا بي خبر .

    بر تن ديوارها طرح شكست .
    كس ديگر رنگي در اين سامان نديد .
    چشم مي دوزد خيال روز و شب
    از درون دل به تصوير اميد .

    تا بدين منزل نهادم پاي را
    از دراي كاروان بگسسته ام .
    گرچه مي سوزم از اين آتش به جان ،
    ليك بر اين سوختن دل بسته ام .

    تيرگي پا مي كشد از بام ها ،
    صبح مي خندد به راه شهر من .
    دود ميخيزد از خلوتم .
    با درون سوخته ام دارم سخن .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #123
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غمی غمناک

    شب سردیست و من افسرده
    راهی دوریست و پایی خسته

    تیرگی هست و چراغ مرده

    میکنم تنها از جاده عبور
    دور ماندند ز من ادم ها
    سایه ای از سر دیوار گذشت
    غمی افزود مرا بر غم ها

    فکر تاریکی و این ویرانی
    بی خبر امد تا با دل من
    قصه ها ساز کند پنهانی

    نیست رنگی که بگوید بامن
    اندکی صبر سحر نزدیک است
    هر دم این بانگ برارم از دل
    وای! این شب چقدر تاریک است

    خنده ای کو که به دل انگیزم

    قطره ای کو که به دریا ریزم؟
    صخره ای کو که بدان اویزم؟

    مثل اینست که شب نمناک است
    دیگران را هم غم هست به دل
    خم من لیک غمی غمناک است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #124
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ای شور ؛ ای قدیم

    صبح
    شوري ابعاد عيد
    ذايقه را سايه كرد .
    عكس من افتاد در مساحت تقويم :
    در خم آن كودكانه هاي مورب ،
    روي سرازيري فراغت يك عيد
    داد زدم :
    (( به ، چه هوايي ! ))
    در ريه هايم وضوح بال تمام پرنده هاي جهان بود .
    آن روز
    آب ، چه تر بود!
    باد به شكل لجاجت متواري بود .
    من همه ي مشق هاي هندسي ام را
    روي زمين چيده بودم .
    آن روز
    چند مثلث در آب
    غرق شدند .
    من
    گيج شدم ،
    جست زدم روي كوه نقشه ي جغرافي :
    (( آي ، هليكوپتر نجات ! ))
    حيف :
    طرح دهان در عبور باد بهم ريخت .

    اي وزش شور ، اي شديدترين شكل !
    سايه ي ليوان آب را
    تا عطش اين صداقت متلاشي
    راهنمايي كن .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #125
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    اشعار برگزيده ي سهراب سپهري:

    روبه غروب

    ريخته سرخ غروب جابه جا بر سر سنگ
    كوه خاموش است
    مي خروشد رود
    مانده در دامن دشت
    خرمني رنگ كبود

    سايه اميخته با سايه
    سنگ با سنگ گرفته پيوند
    روز فرسوده به ره مي گذرد
    جلوه گر امده در چشمانش
    نقش اندوه پي يك لبخند
    جقد بر كنگره ها مي خواند
    لاشخور ها سنگين
    از هوا تك تك ايند غرود:
    لاشه اي مانده به دشت
    كنده منقار ز جا چشمانش
    زير پيشاني او
    مانده دو گود كبود

    تيرگي مي ايد
    دشت مي گيرد ارام
    قصه ي رنگي روز مي رود رو به تمام


    شاخه ها پژمرده است
    سنگ ها افسرده است
    رود مي نالد
    جغد مي خواند
    غم بياميخته با رنگ غروب
    مي تراود ز لبم قصه ي سرد:
    دلم افسرده در اين تنگ غروب.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #126
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    زندگي






    زندگي رسم خوشايندي است
    زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ
    پرشي دارد به اندازه ي عشق
    زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه ي عادت از ياد من وتو برود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #127
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ــــــــاید کتاب را بست....
    باید بلند شد..
    در امتداد وقتـــــــ قدم زد...
    گل را نگاه کرد..ابهام را شنید..
    باید دویـــــــــــــــــد تا ته بودن..
    باید به ملتقای درخت و خدا رســــید..

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #128
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ديرگاهي است در اين تنهايي

    رنگ خاموشي در طرح لب است.

    بانگي از دور مرا مي خواند،

    ليك پاهايم در قير شب است.



    رخنه اي نيست در اين تاريكي:

    در و ديوار بهم پيوسته.

    سايه اي لغزد اگر روي زمين

    نقش وهمي است ز بندي رسته.



    نفس آدم ها

    سر بسر افسرده است.

    روزگاري است در اين گوشة پژمرده هوا

    هر نشاطي مرده است.



    دست جادويي شب

    در به روي من و غم مي بندد.

    مي كنم هر چه تلاش،

    او به من مي خندد.



    نقش هايي كه كشيدم در روز،

    شب ز راه آمد و با دود اندود.

    طرح هايي كه فكندم در شب،

    روز پيدا شد و با پنبه زدود.



    ديرگاهي است كه چون من همه را

    رنگ خاموشي در طرح لب است.

    جنبشي نيست در اين خاموشي:

    دست ها، پاها در قير شب است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #129
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    به تماشا سوگند
    و به آغاز كلام
    و به پرواز كبوتر از ذهن
    واژه اي در قفس است .

    حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود
    من به آنان گفتم :
    آفتابي لب درگاه شماست
    كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد .

    و به آنان گفتم :
    سنگ آرايش كوهستان نيست
    همچناني كه فلز زيوري نيست به اندام كلنگ .
    در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است
    كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند
    پي گوهر باشيد
    لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد.


    و من آنان را به صداي قدم پيك بشارت دادم
    و به نزديكي روز ،و به افزايش رنگ
    به طنين گل سرخ پشت پرچين سخن هاي درشت .

    و به آنان گفتم :
    هر كه در حافظه ي چو.ب ببيند باغي
    صورتش در وزش بيشه ي شور ابدي خواهد ماند
    هر كه با مرغ هوا دوست شود
    خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود
    آنكه نور از سر انگشت جهان بر چيند
    مي گشايد گره ي پنجره ها را با آه .


    زير بيدي بوديم
    برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم :
    چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي خواهيد ؟
    مي شنيدم كه بهم مي گفتند :
    سحر مي داند، سحر !

    سر هر كوه رسولي ديدند
    ابر انكار به دوش آوردند
    باد را نازل كرديم
    تا كلاه از سرشان بردارد
    خانه هاشان پر داوودي بود
    چشمشان را بستيم
    دستشان را نرسانديم به سر شاخه ي هوش
    جيبشان را پر عادت كرديم
    خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #130
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نزديك تو مي آيم, بوي بيابان ميشنوم
    به تو ميرسم كنا تو تنها مي شوم
    از تو تا اوج, زندگي من گسترده است ازمن تامن
    تو گسترده اي, باتوبه راه افتاده ام به جلوه رنج رسيده ام

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 13 از 29 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/