سالهاست
جوانيم
در پياده روهاي شلوغ بي كسي
دست ـ فروشي مي كند
شانه هايش را خوب مي برند
اما
هق هق اش را نه !؟
سالهاست
جوانيم
در پياده روهاي شلوغ بي كسي
دست ـ فروشي مي كند
شانه هايش را خوب مي برند
اما
هق هق اش را نه !؟
از قدیم گفتن از دوست هر چه رسد نیکوست حتی اگر زهر در جام شراب باشد بجز بی وفایی و نامردی که قابل بخشش نیست
شب از نگاه خدا می ریزد
وقتی از آدم های روزانه خسته ای
و
نور از نام خدا می تراود
وقتی از سیاهی این همه دل در هراسی
خستهام از
کابوس افکار ناجور...!
فکرم، چشمام، دهانم، قلبم و آغوشم را
میبندم تا از تهاجم
لغات زهرآلود...
احساس تلخ...
نگاه مشکوک...
و قضاوتهای تُرش...
در امان باشم...!!!
زندان دل
اَمن تر است...!!!
عشق مانند شن روان است، اگر به آن چنگ بزنید از میان دستان شما خواهد لغزید
به آرامی پیمانه ای از آن بردارید تا روح شما را لبریز کند.
همچنان که شن در جستجوی پر کردن فضای خالی دستان شماست
دوستی با هر که کردم از برای دوستی
دشمنی ها کرد بامن در لباس دوستی
بگذار ابريترين شعرهايم را با غريب ترين لهجه بخوانم
اين عادت من است كه هر غروب بر ايوان دلتنگيم مي نشينم
و خويش را مرور مي كنم....
بغض هايت را نگه دار ،
بعضي وقت ها ،
سبك نشوي سنگين تري !
زندگی ام آنقدر راکد و غمگین است
که هوای قبرستان گرفته
کاش با کلمه ای
بهار قبرستانم را گلستان می کردی
قدم قدم دور می شوی
نفس نفس می میرم
آخر
یا من نفس کم می آورم
یا تو قدم پس می آوری!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)