ای کاش این انگشتان ناتوان من
میتوانستندخوب بنوازند
آهنگ پریشان حالیٍ این دل تنها را...
ای کاش این انگشتان ناتوان من
میتوانستندخوب بنوازند
آهنگ پریشان حالیٍ این دل تنها را...
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند
عاشق که شدی کوچ میکنند...!
با مژگانت قایقی خواهم ساخت!
به وسعت دو رنگین کمان!
بر قامت نگاه ارغوانی ات!
من به مهمانی ی آفتاب می روَم!
درشیون می درخشم !
دگرشادی کَشکَم
نمی سایند !!
مرده ام ، بی هراس ،
قهرمان می شود !!!
می نشینم لب حوض
ماه تابان در آب زلال
چشم ها پی چشمک ها
ماهی سرخ قشنگی در آب
تک و تنها
چشمک ها از غم تنهایی ماهی گویند
من تنها،او تنها
غرق می شوم در این آب
همدم من ماهی سرخ
براي آدم نابينا شيشه و الماس فرقي نداره
پس اگه كسي قدر تو رو ندونست
فكر نكن تو شيشه اي
اون نابيناست .
اگراحساس من شعر است پس زجرازکجا آمد
اگردل خالی ازدرداست پس غم ازکجا آمد
شب هم
بر پيشاني خورشيد
گريه مي كند !
وقتي...
بر خانه ي يتيمی
سايه ها سنگين اند
و سرها كوچك !
مات كه شد چشمم
بغضي در شعرم شكست !
و سيل تمام وسعت پنجره ام را برد .
آنقدر فقير ام
كه سالهاست چشمانم را
از مردم مي دزدم
مي آيي !؟ تشنه مي نشيني يك پياله اشك سیر مي شوي مي روي !؟ مي مانم تشنه ! با پياله اي كه شكسته است .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)