previos page menu page next page


صحيفه نور ج 22 صفحه 103

تاريخ: 7/10/1349

نامه به حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خمينى

احمد عزيزم!

بسمه تعالى

مرقوم شما به وسيله آقاى على واصل شد. سلامت شماها را خواهانم. راجع به مطلبى كه مرقوم شده بود بايد بگويم يك پول جگرك سفره قلمكار نمى‏خواد. من اكنون نفس‏هاى آخر عمر را مى‏كشم و آنچه گرفتارى دارم كافى است و ميل ندارم بيشتر كنم. زيادى كار به كلى وضع زندگانى را مختل كرده است. اميد است ان شاءالله خداوند تعالى وسيله فراهم فرمايد كه بتوانم براى آخر عمر فكرى بكنم. فكرهاى شما بحمدالله تعالى جوان و سرشار از اميد است و با فكر خسته و فرسوده من جور در نمى‏آيد. آنچه از شما مى‏خواهم آن است كه با جديت مشغول درس و بحث و به هيچ وجه غفلت ننماييد و در خلال تحصيل به تهذيب اخلاق و تحكيم مبانى ديانت مقدسه كوشا باشيد، تا بخواهيد براى من فكر تشريفات و مشاورين و اصحاب باشيد، من رفته‏ام. از قرارى كه از تهران نوشته‏اند معلوم نيست بتوانند به شهريه ادامه دهند، من هم حدس مى‏زدم لكن آقايان چون درست اطلاع ندارند پشت سر هم مى‏نويسند كه زياد كن، زياد كن. داداش دو روز سرماخوردگى داشت و تب مختصرى و بحمدالله رفع شد و امروز و ديروز درس بود و اين جا هم آمد، لكن دستش قدرى درد مى‏كند، ممكن است از اثر سرماخوردگى باشد و مهم نيست، ان شاءالله تعالى خوب مى‏شود. به همشيره‏ها و خانم خودتان سلام برسانيد. ان شاءالله سعيد و خوش باشيد.

پدرت‏


previos page menu page next page