صفحه 189 از 208 نخستنخست ... 89139179185186187188189190191192193199 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,881 تا 1,890 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1881
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 129

    تاريخ: 9/2/68

    پاسخ به نامه حجت الاسلام حاج شيخ على مشكينى در مورد متمم قانون اساسى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حضرت حجت‏الاسلام والمسلمين جناب آقاى حاج شيخ على مشكينى دامت افاضاته‏

    پس از عرض سلام خواسته بوديد نظرم را در مورد متمم قانون اساسى بيان كنم. هر گونه آقايان صلاح دانستند عمل كنند، من دخالت نمى‏كنم. فقط در مورد رهبرى، ما كه نمى‏توانيم نظام اسلامى‏مان را بدون سرپرست رها كنيم. بايد فردى را انتخاب كنيم كه از حيثيت اسلامى‏مان در جهان سياست و نيرنگ دفاع كند.

    من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم كه شرط مرجعيت لازم نيست. مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان محترم سراسر كشور كفايت مى‏كند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حكومتشان تعيين كنند، وقتى آنها هم فردى را تعيين كردند تا رهبرى را به عهده بگيرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در اين صورت او ولى منتخب مردم مى‏شود و حكمش نافذ است.

    در اصل قانون اساسى من اين را مى‏گفتم ولى دوستان در شرط مرجعيت پافشارى كردند، من هم قبول كردم. من در آن هنگام مى‏دانستم كه اين در آينده نه چندان دور قابل پياده شدن نيست. توفيق آقايان را از درگاه خداوند متعال خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1882
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 127

    تاريخ: 7/2/68

    پاسخ به گزارش حجت الاسلام مقتدايى در مورد وضع زندانيان

    بسمه تعالى‏

    جناب حجت‏الاسلام آقاى مقتدايى دامت افاضاته

    با سلام از گزارشى كه در مورد وضع زندانيان داديد، تشكر مى‏نمايم. همه بايد سعى كنيم به صورتى حركت كنيم كه به احدى ظلم نشود. انشاءالله با تلاش خود اين مهم جامه عمل مى‏پوشد. از خداوند متعال توفيق و تأييد همه شما را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1883
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 169

    تاريخ: 15/3/68

    وصيت نامه سياسى - اللهى رهبر كبير انقلاب اسلامى و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انى تارك فيكم الثقلين كتاب‏الله و عترتى اهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض.

    الحمدلله و سبحانك اللهم صل على محمد و آله مظاهر جمالك و جلالك و خزائن اسرار كتابك الذى تجلى فيه‏الاحديه بجميع اسمائك حتى المستاثر منها الذى لا يعلمه غيرك واللعن على ظالميهم اصل الشجره الخبيثه.

    و بعد اينجانب مناسب مى‏دانم كه شمه كوتاه و قاصر در باب ثقلين تذكر دهم، نه از حيث مقامات غيبى و معنوى و عرفانى كه قلم مثل منى عاجز است از جسارت در مرتبه‏اى كه عرفان آن بر تمام دائره وجود از ملك تا ملكوت اعلى و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو نايد سنگين و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگويم ممتنع است. و نه از آنچه بر بشريت گذشته است از مهجور بودن از حقايق مقام والاى ثقل اكبر و ثقل كبير كه از هر چيز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بر اين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براى مثل منى ميسر نيست با قصور اطلاع و وقت محدود، بلكه مناسب ديدم اشاره‏اى گذرا و بسيار كوتاه از آنچه بر اين دو ثقل گذشته است، بنمايم.

    شايد جمله لن يفترقا حتى يردا على الحوض اشاره باشد بر اينكه بعد از وجود مقدس رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هر چه بر يكى از اين دو گذشته است بر ديگرى گذشته است و مهجوريت هر يك مهجوريت ديگرى است تا آنگاه كه اين دو مهجور بر رسول خدا در حوض وارد شوند. و آيا اين حوض مقام اتصال كثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دريا است يا چيز ديگر كه به عقل و عرفان بشر راهى ندارد؟ و بايد گفت آن ستمى كه از طاغوتيان بر اين دو وديعه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گذشته نه بر امت مسلمان بلكه بر بشريت گذشته است كه قلم از آن عاجز است.

    صحيفه نور ج 21 صفحه 170

    و ذكر اين نكته لازم است كه حديث ثقلين متواتر بين جميع مسلمين است و كتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا كتب ديگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مكرره از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم - بطور متواتر نقل شده است و اين حديث شريف حجت قاطع است بر جميع بشر بويژه مسلمانان مذاهب مختلف و بايد همه مسلمانان كه حجت بر آنان تمام است جوابگوى آن باشند و اگر عذرى براى جاهلان بى خبر باشد براى علماء مذاهب نيست.

    اكنون ببينيم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهى و ما ترك پيامبر اسلام - صلى الله عليه و آله و سلم - مسائل اسف انگيزى كه بايد براى آن خون گريه كرد پس از شهادت حضرت على (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيله‏اى كردند براى حكومت هاى ضدقرآنى و مفسران حقيقى قرآن و آشنايان به حقايق را كه سراسر قرآن را از - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم - دريافت كرده بودند و نداى انى تارك فيكم الثقلان در گوششان بود با بهانه‏هاى مختلف و توطئه‏هاى از پيش تهيه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقيقت قرآن را كه براى بشريت تا ورود به حوض، بزرگترين دستور زندگانى مادى و معنوى بود و هست، از صحنه خارج كردند و بر حكومت عدل الهى كه يكى از آرمان‏هاى اين كتاب مقدس بوده و هست خط بطلان كشيدند و انحراف از دين خدا و كتاب و سنت الهى را پايه‏گذارى كردند تا كار به جايى رسيد كه قلم از شرح آن شرمسار است. و هر چه اين بنيان كج به جلو آمد، كجى‏ها و انحراف‏ها افزون شد تا آنجا كه قرآن كريم را كه براى رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عائله بشرى از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدى (ص) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليده علم‏الاسماء را از شر شياطين و طاغوت‏ها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حكومت را به دست اولياءالله، - معصومين عليهم صلوات الاولين والاخرين - بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويى نقشى براى هدايت ندارد و كار به جايى رسيد كه نقش قرآن به دست حكومت‏هاى جائر و آخوندهاى خبيث بدتر از طاغوتيان وسيله‏اى براى اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالى شد و مع‏الاسف به دست دشمنان توطئه‏گر و دوستان جاهل، قرآن اين كتاب سرنوشت ساز، نقشى جز در گورستان‏ها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنكه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگى آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلى از صحنه خارج شد، كه ديديم اگر كسى دم از حكومت اسلامى بر مى‏آورد و از سياست كه نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار - صلى الله عليه و آله و سلم - و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن مى‏گفت گويى بزرگترين معصيت را مرتكب شده و كلمه آخوند سياسى موازن با آخوند بى‏دين شده بود و اكنون نيز هست.

    و اخيراً قدرت‏هاى شيطانى بزرگ به وسيله حكومت‏هاى منحرف خارج از تعليمات اسلامى كه خود را به دروغ به اسلام بسته‏اند، براى محو قرآن و تثبيت مقاصد شيطانى ابرقدرت‏ها قرآن را با خط زيبا طبع مى‏كنند و به اطراف مى‏فرستند و با اين حيله شيطانى قرآن را از صحنه خارج مى‏كنند. ما همه

    صحيفه نور ج 21 صفحه 171

    ديديم قرآنى را كه محمدرضا خان پهلوى طبع كرد و عده‏اى را اغفال كرد و بعض آخوندهاى بى‏خبر از مقاصد اسلامى هم مداح او بودند و مى‏بينيم كه ملك فهد هر سال مقدار زيادى از ثروت‏هاى بى‏پايان مردم را صرف طبع قرآن كريم و عمال تبليغات مذهب ضدقرآنى مى‏كند و وهابيت اين مذهب سراپا بى‏اساس و خرافاتى را ترويج مى‏كند و مردم و ملت‏هاى غافل را سوق به سوى ابرقدرت‏ها مى‏دهد و از اسلام عزيز و قرآن كريم براى هدم اسلام و قرآن بهره‏بردارى مى‏كند.

    ما مفتخريم و ملت عزيز سر تاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پيرو مذهبى است كه مى‏خواهد حقايق قرآنى كه سراسر آن از وحدت بين مسلمين بلكه بشريت دم مى‏زند، از مقبره‏ها و گورستان‏ها نجات داده و به عنوان بزرگترين نسخه نجات دهنده بشر از جميع قيودى كه بر پاى و دست و قلب و عقل او پيچيده است و او را به سوى فنا و نيستى و بردگى و بندگى طاغوتيان مى‏كشاند، نجات دهد. و ما مفتخريم كه پيرو مذهبى هستيم كه رسول خدا موسس آن به امر خداوند تعالى بوده و اميرالمومنين على بن ابى طالب اين بنده رها شده از تمام قيود، مامور رها كردن بشر از تمام اغلال و بردگى‏هاست.

    ما مفتخريم كه كتاب نهج‏البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترين كتاب رهايى بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ما است.

    ما مفتخريم كه ائمه معصومين از على بن ابى طالب گرفته تا منجى بشر حضرت مهدى صاحب زمان عليهم الاف التحيات والسلام كه به قدرت خداوند قادر زنده و ناظر امور است، ائمه ما هستند.

    ما مفتخريم كه ادعيه حيات بخش كه او را قرآن صاعد مى‏خوانند از ائمه معصومين ما است. ما به مناجات شعبانيه امامان و دعاى عرفات حسين بن على عليهماالسلام و صحيفه سجاديه اين زبور آل محمد و صحيفه فاطميه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضيه است. از ما است.

    ما مفتخريم كه باقرالعلوم بالاترين شخصيت تاريخ است و كسى جز خداى تعالى و رسول صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم‏السلام، مقام او را درك نكرده و نتوانند درك كرد، از ماست.

    و ما مفتخريم كه مذهب ما جعفرى است كه فقه ما كه درياى بى‏پايان است يكى از آثار اوست و ما مفتخريم به همه ائمه معصومين عليهم صلوات الله و متعهد به پيروى آنانيم.

    ما مفتخريم كه ائمه معصومين ما صلوات الله و سلامه عليهم در راه تعالى دين اسلام و در راه پياده كردن قرآن كريم كه تشكيل حكومت عدل يكى از ابعاد آن است در حبس و تبعيد بسر برده و عاقبت در راه براندازى حكومت‏هاى جائرانه و طاغوتيان زمان خود شهيد شدند. و ما امروز مفتخريم كه مى‏خواهيم مقاصد قرآن و سنت را پياده كنيم و اقشار مختلفه ملت ما در اين راه بزرگ‏

    صحيفه نور ج 21 صفحه 172

    سرنوشت‏ساز سر از پا نشناخته جان و مال و عزيزان خود را نثار راه خدا

    مى‏كنند.

    ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خورد و كلان در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى‏حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند. و آنان كه توان جنگ دارند در آموزش نظامى‏كه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى از واجبات مهم است شركت و از محروميت‏هايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نموده‏اند. و آنان كه توان جنگ ندارند در خدمت پشت جبهه به نحو ارزشمندى كه دل ملت را از شوق و شعف به لرزه در مى‏آورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب مى‏لرزاند، اشتغال دارند. و ما مكرر ديديم كه زنان بزرگوارى زينب گونه - عليها سلام‏الله - فرياد مى‏زنند كه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداى تعالى و اسلام عزيز از همه چيز خود گذشته و مفتخرند به اين امر و مى‏دانند آنچه به دست آورده‏اند بالاتر از جنات نعيم است چه رسد به متاع ناچيز دنيا، و ملت ما بلكه ملت‏هاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند به اين كه دشمنان آنان كه دشمنان خداى بزرگ و قرآن كريم و اسلام عزيزند، درندگانى هستند كه از هيچ جنايت و خيانتى براى مقاصد شوم جنايتكارانه خود دست نمى‏كشند و براى رسيدن به رياست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمى‏شناسند و درآنان آمريكا اين تروريست بالذات، دولتى است كه سرتاسر جهان را به آتش كشيده و هم پيمان او صهيونيست جهانى است كه براى رسيدن به مطامع خود جناياتى مرتكب مى‏شود كه قلم‏ها از نوشتن و زبان‏ها از گفتن آن شرم دارند و خيال ابلهانه اسرائيل بزرگ، آنان را به هر جنايتى مى‏كشاند. و ملت‏هاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند كه دشمنان آنها حسين اردنى اين جنايت پيشه دوره‏گرد، و حسن و حسنى مبارك هم آخور با اسرائيل جنايتكارند و در راه خدمت به آمريكا و اسرائيل از هيچ خيانتى به ملت‏هاى خود روى گردان نيستند. و ما مفتخريم كه دشمن ما صدام عفلقى است كه دوست و دشمن او را به جنايتكارى و نقض حقوق بين‏المللى و حقوق بشر مى‏شناسند و همه مى‏دانند كه خيانتكارى او به ملت مظلوم عراق و شيخ‏نشينان خليج، كمتر از خيانت به ملت ايران نباشد و ما و ملت‏هاى مظلوم دنيا مفتخريم كه رسانه‏هاى گروهى و دستگاه‏هاى تبليغات جهانى، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنايت و خيانتى كه ابرقدرتهاى جنايتكار دستور مى‏دهند، متهم مى‏كنند.

    كدام افتخار بالاتر و والاتر از اين كه آمريكا با همه ادعاهايش و همه ساز و برگهاى جنگيش و آن همه دولت‏هاى سرسپرده‏اش و به دست داشتن ثروت‏هاى بى پايان ملت‏هاى مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه‏هاى گروهى در مقابل ملت غيور ايران و كشور حضرت بقيه‏الله - ارواحنا لمقدمه الفداء - آنچنان وامانده و رسوا شده است كه نمى‏داند به كه متوسل شود و رو به هر كس مى‏كند جواب رد مى‏شنود و اين نيست جز به مددهاى غيبى حضرت بارى تعالى - جلت عظمته - كه ملت‏ها را بويژه ملت ايران اسلامى را بيدار نموده و از ظلمات ستمشاهى به نور اسلام هدايت نمود.

    صحيفه نور ج 21 صفحه 173

    من اكنون به ملتهاى شريف ستمديده و به ملت عزيز ايران توصيه مى‏كنم كه از اين راه مستقيم الهى كه نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر كافر وابسته است بلكه به صراطى كه خداوند به آنها نصيب فرموده است محكم و استوار و متعهد و پايدار، پاى بند بوده و لحظه‏اى از شكر اين نعمت غفلت نكرده و دست‏هاى ناپاك عمال ابرقدرت‏ها، چه عمال خارجى و چه عمال داخلى بدتر از خارجى، تزلزلى در نيت پاك و اراده آهنين آنان رخنه نكند و بدانند كه هر چه رسانه‏هاى گروهى عالم و قدرت‏هاى شيطانى غرب و شرق اشتلم مى‏زنند دليل بر قدرت الهى آنان است و خداوند بزرگ سزاى آنان را هم در اين عالم و هم در عوالم ديگر خواهد داد انه ولى النعم و بيده ملكوت كل شى‏ء و با كمال جد و عجز از ملت‏هاى مسلمان مى‏خواهم كه از ائمه اطهار و فرهنگ سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى اين بزرگ راهنمايان عالم بشريت به طور شايسته و به جان و دل و جان فشانى و نثار عزيزان پيروى كنند. از آن جمله دست از فقه سنتى كه بيانگر مكتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملت‏ها است چه احكام اوليه و چه ثانويه كه هر دو مكتب فقه اسلامى است، ذره‏اى منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمى‏انحرافى مقدمه سقوط مذهب و احكام اسلامى و حكومت عدل الهى است و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت كه بيانگر سياسى نماز است هرگز غفلت نكنند كه اين نماز جمعه از بزرگترين عنايات حق تعالى بر جمهورى اسلامى ايران است و از آن جمله مراسم عزادارى ائمه اطهار و بويژه سيد مظلومان و سرور شهيدان حضرت ابى عبدالله الحسين صلوات وافر الهى و انبياء و ملائكه الله و صلحاء بر روح بزرگ حماسى او باد هيچ گاه غفلت نكنند.

    و بدانند آنچه دستور ائمه - عليهم‏السلام - براى بزرگداشت اين حماسه تاريخى اسلام است و آنچه لعن و نفرين بر ستمگران آل بيت است تمام فرياد قهرمانه ملت‏ها است بر سردمداران ستم پيشه در طول تاريخ الى الابد. و مى‏دانيد كه لعن و نفرين و فرياد از بيداد بنى اميه - لعنت الله عليهم - با آن كه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‏اند فرياد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن اين فرياد ستم شكن است. و لازم است در نوحه‏ها و اشعار مرثيه و اشعار ثناى از ائمه حق عليهم سلام‏الله به طور كوبنده فجايع و ستمگرى‏هاى ستمگران هر عصر و مصر يادآورى شود و در اين عصر كه عصر مظلوميت جهان اسلام به دست امريكا و شوروى و ساير وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود اين خائنين به حرم بزرگ الهى - لعنت‏الله و ملائكته و رسله عليهم - است به طور كوبنده يادآورى و لعن و نفرين شود. و همه بايد بدانيم كه آنچه موجب وحدت بين مسلمين است اين مراسم سياسى است كه حافظ مليت مسلمين بويژه شيعيان ائمه اثنى عشر - عليهم صلوات‏الله و سلم.

    و آنچه لازم است تذكر دهم آن است كه وصيت سياسى الهى اين جانب اختصاص به ملت عظيم‏الشان ايران ندارد بلكه توصيه به جميع ملل اسلامى و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب مى‏باشد.

    از خداوند عزوجل عاجزانه خواهانم كه لحظه‏اى ما و ملت ما را به خود واگذار نكند و از

    صحيفه نور ج 21 صفحه 174

    عنايات غيبى خود به اين فرزندان اسلام و رزمندگان عزيز لحظه‏اى دريغ نفرمايد.

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 175

    بسم‏الله الرحمن الرحيم‏

    اهميت انقلاب شكوهمند اسلامى كه دست آورد ميليون‏ها انسان ارزشمند و هزاران شهيد جاويد آن و آسيب ديدگان عزيز، اين شهيدان زنده است و مورد اميد ميليون‏ها مسلمانان و مستضعفان جهان است به قدرى است كه ارزيابى آن از عهده قلم و بيان والاتر و برتر است. اينجانب روح‏الله موسوى خمينى كه از كرم عظيم خداوند متعال با همه خطايا مأيوس نيستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگى به كرم كريم مطلق است به عنوان يك نفر طلبه حقير كه همچون ديگر برادران ايمانى اميد به اين انقلاب و بقاء دست آوردهاى آن و به ثمر رسيدن هر چه بيشتر آن دارم به عنوان وصيت به نسل حاضر و نسل‏هاى عزيز آينده مطالبى هر چند تكرارى عرض مى‏نمايم و از خداوند بخشاينده مى‏خواهم كه خلوص نيت در اين تذكرات عنايت فرمايد.

    1- ما مى‏دانيم كه اين انقلاب بزرگ كه دست جهانخواران و ستمگران را از ايران بزرگ كوتاه كرد. با تأييدات غيبى الهى پيروز گرديد. اگر نبود دست تواناى خداوند امكان نداشت يك جمعيت سى و شش ميليونى با آن تبليغات ضد اسلامى و ضد روحانى، خصوص در اين صد سال اخير و با آن تفرقه‏افكنى‏هاى بى حساب قلم‏داران و زبان مردان در مطبوعات و سخنرانى‏ها و مجالس و محافل ضداسلامى و ضدملى به صورت مليت و آن همه شعرها و بذله‏گويى‏ها و آن همه مراكز عياشى و فحشاء و قمار و مسكرات و مواد مخدره كه همه و همه براى كشيدن نسل جوان فعال كه بايد در راه پيشرفت و تعالى و ترقى ميهن عزيز خود فعاليت نمايند، به فساد و بى تفاوتى در پيش آمدهاى خائنانه كه به دست شاه فاسد و پدر بى فرهنگش و دولت‏ها و مجالس فرمايشى كه از طرف سفارتخانه‏هاى قدرتمندان بر ملت تحميل مى‏شد و از همه بدتر وضع دانشگاه‏ها و دبيرستان‏ها و مراكز آموزشى كه مقدرات كشور به دست آنان سپرده مى‏شد، با به كار گرفتن معلمان و استادان غرب زده يا شرق زده صد در صد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامى بلكه ملى صحيح، با نام مليت و ملى گرايى گرچه در بين آنان مردانى متعهد و دلسوز بودند لكن با اقليت فاحش آنان و در تنگنا قراردادنشان كار مثبتى نمى‏توانستند انجام دهند و با اين همه و ده‏ها مسائل ديگر از آن جمله به انزوا و عزلت كشيدن روحانيان و با قدرت تبليغات به انحراف فكرى كشيدن بسيارى از آنان، ممكن نبود اين ملت با اين وضعيت يكپارچه قيام كنند و در سرتاسر كشور با ايده واحد و فرياد الله اكبر و فداكارى هاى حيرت‏آور و معجزه‏آسا تمام قدرت‏هاى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 176

    داخل و خارج را كنار زده و خود مقدرات كشور را به دست گيرد. بنابراين شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامى ايران از همه انقلاب‏ها جداست، هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام. و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهى و هديه غيبى بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارت زده عنايت شده است.

    2- اسلام و حكومت اسلامى پديده الهى است كه با به كار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين مى‏كند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگرى‏ها و چپاولگرى‏ها و فسادها و تجاوزها بكشد و انسان‏ها را به كمال مطلوب خود برساند و مكتبى است كه بر خلاف مكتب‏هاى غير توحيدى در تمام شؤون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و سياسى و نظامى و اقتصادى دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادى و معنوى نقش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است. اينك كه به توفيق و تأييد خداوند، جمهورى اسلامى با دست تواناى ملت متعهد پايه‏ريزى شده و آنچه در اين حكومت اسلامى مطرح است اسلام و احكام مترقى آن است، بر ملت عظيم‏الشان ايران است كه در تحقق محتواى آن به جميع ابعاد و حفظ و حراست آن بكوشند كه حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، كه انبياء عظام از آدم - عليه‏السلام - تا خاتم‏النبيين - صلى الله عليه و آله و سلم - در راه آن كوشش و فداكارى جانفرسا نموده‏اند و هيچ مانعى آنان را از اين فريضه بزرگ باز نداشته و همچنين پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام عليهم صلوات‏الله - با كوشش‏هاى توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن كوشيده‏اند. و امروز بر ملت ايران خصوصاً و بر جميع مسلمانان عموماً واجب است اين امانت الهى را كه در ايران به طور رسمى اعلام شده و در مدتى كوتاه نتايج عظيمى به بار آورده با تمام توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاء آن و رفع موانع و مشكلات آن كوشش نمايند و اميد است كه پرتو نور آن بر تمام كشورهاى اسلامى‏تابيدن گرفته و تمام دولت‏ها و ملت‏ها با يكديگر تفاهم در اين امر حياتى نمايند و دست ابرقدرت‏هاى عالم خوار و جنايتكاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان كوتاه نمايند.

    اينجانب كه نفس‏هاى آخر عمر را مى‏كشم، به حسب وظيفه، شطرى از آنچه در حفظ و بقاء اين وديعه الهى دخالت دارد و شطرى از موانع و خطرهايى كه آن را تهديد مى‏كنند براى نسل حاضر و نسل‏هاى آينده عرض مى‏كنم و توفيق و تأييد همگان را از درگاه پروردگار عالميان خواهانم.

    الف - بى ترديد رمز بقاء انقلاب اسلامى همان رمز پيروزى است و رمز پيروزى را ملت مى‏داند و نسل‏هاى آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلى آن انگيزه الهى و مقصد عالى حكومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براى همان انگيزه و مقصد.

    اينجانب به همه نسل‏هاى حاضر و آينده وصيت مى‏كنم كه اگر بخواهيد اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از كشورتان قطع شود، اين انگيزه الهى را

    صحيفه نور ج 21 صفحه 177

    كه خداوند تعالى در قرآن كريم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهيد و در مقابل اين انگيزه كه رمز پيروزى و بقاء آن است فراموشى هدف و تفرقه و اختلاف است. بى جهت نيست كه بوق‏هاى تبليغاتى در سراسر جهان و وليده‏هاى بومى‏آنان تمام توان خود را صرف شايعه‏ها و دروغ‏هاى تفرقه‏افكن نموده‏اند و ميلياردها دلار براى آن صرف مى‏كنند. بى‏انگيزه نيست سفرهاى دائمى مخالفان جمهورى اسلامى به منطقه و مع الاسف در بين آنان از سردمداران و حكومت‏هاى بعض كشورهاى اسلامى كه جز به منافع شخصى خود فكر نمى‏كنند و چشم و گوش بسته تسليم امريكا هستند، ديده مى‏شود و بعض از روحانى نماها نيز به آنان ملحقند. امروز و در آتيه نيز آنچه براى ملت ايران و مسلمانان جهان بايد مطرح باشد و اهميت آن را در نظر گيرند، خنثى كردن تبليغات تفرقه‏افكن خانه‏برانداز است. توصيه اينجانب به مسلمين و خصوص ايرانيان بويژه در عصر حاضر آن است كه در مقابل اين توطئه‏ها عكس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود به هر راه ممكن افزايش دهند و كفار و منافقان را مأيوس نمايند.

    ب - از توطئه‏هاى مهمى كه در قرن اخير، خصوصاً در دهه‏هاى معاصر و بويژه پس از پيروزى انقلاب آشكارا به چشم مى‏خورد، تبليغات دامنه‏دار با ابعاد مختلف براى مأيوس نمودن ملت‏ها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. گاهى ناشيانه و با صراحت به اينكه احكام اسلام كه هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است نمى‏تواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند يا آن كه اسلام يك دين ارتجاعى است و با هر نوآورى و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمى‏شود كشورها از تمدن جهانى و مظاهر آن كناره گيرند و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهى موذيانه و شيطنت‏آميز، به گونه طرفدارى از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهى سر و كار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايى و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداى تعالى نزديك و از دنيا دور مى‏كند و حكومت و سياست و سررشته‏دارى بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوى است. چه اينها تمام براى تعمير دنيا است و آن مخالف مسلك انبياء عظام است و مع الاسف تبليغ به وجه دوم در بعض از روحانيان و متدينان بى خبر از اسلام تاثير گذاشته كه حتى دخالت در حكومت و سياست را به مثابه يك گناه و فسق مى‏دانستند و شايد بعضى بدانند و اين فاجعه بزرگى است كه اسلام مبتلاى به آن بود. گروه اول كه بايد گفت از حكومت و قانون و سياست يا اطلاع ندارند يا غرضمندانه خود را به بى اطلاعى مى‏زنند زيرا اجراء قوانين بر معيار قسط و عدل و جلوگيرى از ستمگران و حكومت جائرانه و بسط عدالت فردى و اجتماعى و منع از فساد و فحشاء و انواع كجروى‏ها و آزادى بر معيار عقل و عدل و استقلال و خودكفايى و جلوگيرى از استعمار و استثمار و استعباد و حدود و قصاص و تعزيرات بر ميزان عدل براى جلوگيرى از فساد و تباهى يك جامعه و سياست و راه بردن جامعه به موازين عقل و عدل و انصاف و صدها از اين قبيل، چيزهايى نيست كه با مرور زمان در طول تاريخ بشر و زندگى اجتماعى كهنه شود. اين دعوى به مثابه آن است كه گفته شود قواعد عقلى و رياضى در قرن حاضر بايد عوض شود و به جاى آن قواعد ديگر نشانده شود.

    صحيفه نور ج 21 صفحه 178

    اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعى بايد جارى شود و از ستمگرى و چپاول و قتل بايد جلوگيرى شود، امروز چون قرن اتم است آن روش كهنه شده و ادعاى آن كه اسلام با نوآوردها مخالف است، همان سان كه محمدرضا پهلوى مخلوع مى‏گفت كه اينان مى‏خواهند با چارپايان در اين عصر سفر كنند. يك اتهام ابلهانه بيش نيست. زيرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتكارات و صنعت‏هاى پيشرفته كه در پيشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هيچ گاه اسلام و هيچ مذهب توحيدى با آن مخالفت نكرده و نخواهد كرد، بلكه علم و صنعت مورد تاكيد اسلام و قرآن مجيد است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنى است كه بعضى روشنفكران حرفه‏اى مى‏گويند كه آزادى در تمام منكرات و فحشاء حتى هم جنس بازى و از اين قبيل، تمام اديان آسمانى و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند، گر چه غرب و شرق زدگان به تقليد كوركورانه آن را ترويج مى‏كنند. و اما طايفه دوم كه نقشه موذيانه دارند و اسلام را از حكومت و سياست جدا مى‏دانند، بايد به اين نادانان گفت كه قرآن كريم و سنت رسول‏الله صلى الله عليه و آله آن قدر كه در حكومت و سياست احكام دارند در ساير چيزها ندارند، بلكه بسيار از احكام عبادى اسلام، عبادى سياسى است كه غفلت از آنها اين مصيبت‏ها را به بار آورده. پيغمبر اسلام (ص) تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومت‏هاى جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعى، و خلفاء اول اسلامى حكومت‏هاى وسيع داشته‏اند و حكومت على بن ابى طالب - عليه‏السلام - نيز با همان انگيزه به طور وسيعتر و گسترده‏تر از واضحات تاريخ است و پس از آن به تدريج حكومت به اسم اسلام بوده و اكنون نيز مدعيان حكومت اسلامى‏به پيروى از اسلام و رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - بسيارند.

    اينجانب در اين وصيتنامه با اشاره مى‏گذرم ولى اميد آن دارم كه نويسندگان و جامعه شناسان و تاريخ نويسان، مسلمانان را از اين اشتباه بيرون آورند. و آنچه گفته شده و مى‏شود كه انبياء عليهم‏السلام به معنويات كار دارند و حكومت و سر رشته‏دارى دنيايى مطرود است و انبياء و اولياء و بزرگان از آن احتراز مى‏كردند و ما نيز بايد چنين كنيم اشتباه تاسف‏آورى است كه نتايج آن به تباهى كشيدن ملت‏هاى اسلامى‏و باز كردن راه براى استعمارگران خونخوار است. زيرا آنچه مردود است حكومت‏هاى شيطانى و ديكتاتورى و ستمگرى است كه براى سلطه‏جويى و انگيزه‏هاى منحرف و دنيايى كه از آن تحذير نموده‏اند جمع آورى ثروت و مال و قدرت طلبى و طاغوت گرايى است و بالاخره دنيايى است كه انسان را از حق تعالى غافل كند. و اما حكومت حق براى نفع مستضعفان و جلوگيرى از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعى همان است كه مثل سليمان بن داود و پيامبر عظيم‏الشان اسلام - صلى الله عليه و آله - و اوصياء بزرگوارش براى آن كوشش مى‏كردند از بزرگترين واجبات و اقامه آن از والاترين عبادات است. چنانچه سياست سالم كه در اين حكومت‏ها بوده از امور لازمه است. بايد ملت بيدار و هشيار ايران با ديد اسلامى اين توطئه‏ها را خنثى نمايند و گويندگان و نويسندگان متعهد به كمك ملت برخيزند و دست شياطين توطئه‏گر را قطع نمايند.

    ج - و از همين قماش توطئه‏ها و شايد موذيانه‏تر، شايعه‏هاى وسيع در سطح كشور و در

    صحيفه نور ج 21 صفحه 179

    شهرستان‏ها بيشتر بر اين كه: جمهورى اسلامى هم كارى براى مردم انجام نداد. بيچاره مردم با آن شوق و شعف فداكارى كردند كه از رژيم ظالمانه طاغوت رهايى يابند، گرفتار يك رژيم بدتر شدند، مستكبران مستكبرتر و مستضعفان مستضعف‏شدند، زندان ها پر از جوانانى كه اميد آتيه كشور است، مى‏باشد و شكنجه‏ها از رژيم سابق بدتر و غيرانسانى‏تر است. هر روز عده‏اى را اعدام مى‏كنند به اسم اسلام، و اى كاش اسم اسلام روى اين جمهورى نمى‏گذاشتند، اين زمان از زمان رضاخان و پسرش بدتر است، مردم در رنج و زحمت و گرانى سرسام‏آور غوطه مى‏خورند و سردمداران دارند اين رژيم را به رژيمى كمونيستى هدايت مى‏كنند اموال مردم مصادره مى‏شود و آزادى در هر چيز از ملت سلب شده و بسيارى ديگر از اين قبيل امور كه با نقشه اجرا مى‏شود. و دليل آن كه نقشه و توطئه در كار است آن كه هر چند روز يك امر در هر گوشه و كنار و در هر كوى و برزن سر زبان‏ها مى‏افتد. در تاكسى‏ها همين مطلب واحد و در اتوبوس‏ها نيز همين و در اجتماعات چند نفره باز همين صحبت مى‏شود و يكى كه قدرى كهنه شد يكى ديگر معروف مى‏شود و مع الاسف بعض روحانيون كه از حيله‏هاى شيطانى بى‏خبرند با تماس يكى دو نفر از عوامل توطئه گمان مى‏كنند مطلب همان است و اساس مسأله آن است كه بسيارى از آنان كه اين مسائل را مى‏شنوند و باور مى‏كنند اطلاع از وضع دنيا و انقلاب‏هاى جهان و حوادث بعد از انقلاب و گرفتارى‏هاى عظيم اجتناب ناپذير آن ندارند، چنانچه اطلاع صحيح از تحولاتى كه همه به سود اسلام است ندارند و چشم بسته و بى خبر امثال اين مطالب را شنيد و خود نيز با غفلت يا عمد به آنان پيوسته‏اند.

    اينجانب توصيه مى‏كنم كه قبل از مطالعه وضعيت كنونى جهان و مقايسه بين انقلاب اسلامى ايران با ساير انقلابات و قبل از آشنايى با وضعيت كشورها و ملت‏هايى كه در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه مى‏گذشته است و قبل از توجه به گرفتارى‏هاى اين كشور طاغوت زده از ناحيه رضاخان و بدتر از آن محمدرضا كه در طول چپاولگرى‏هايشان براى اين دولت به ارث گذاشته‏اند، از وابستگى‏هاى عظيم خانمان سوز تا اوضاع وزارتخانه‏ها وادارات و اقتصاد و ارتش و مراكز عياشى و مغازه‏هاى مسكرات فروشى و ايجاد بى بندوبارى در تمام شؤون زندگى و اوضاع تعليم و تربيت و اوضاع دبيرستان‏ها و دانشگاه‏ها و اوضاع سينماها و عشرتكده‏ها و وضعيت جوان‏ها و زن‏ها و وضعيت روحانيون و متدينين و آزادى خواهان متعهد و بانوان عفيف ستمديده و مساجد در زمان طاغوت و رسيدگى به پرونده اعدام شدگان و محكومان به حبس و رسيدگى به زندان‏ها و كيفيت عملكرد متصديان و رسيدگى به مال سرمايه‏داران و زمين خواران بزرگ و محتكران و گرانفروشان و رسيدگى به دادگسترى‏ها و دادگاه‏هاى انقلاب و مقايسه با وضع سابق دادگسترى و قضات و رسيدگى به حال نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و اعضاى دولت و استاندارها و ساير مأمورين كه در اين زمان آمده‏اند و مقايسه با زمان سابق و رسيدگى به عملكرد دولت و جهادسازندگى در روستاهاى محروم از همه مواهب حتى آب آشاميدنى و درمانگاه و مقايسه با طول رژيم سابق با در نظر گرفتن گرفتارى به جنگ تحميلى و پيامدهاى آن از قبيل آوارگان ميليونى و خانواده‏هاى شهدا و آسيب ديدگان

    صحيفه نور ج 21 صفحه 180

    در جنگ و آوارگان ميليونى افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادى و توطئه‏هاى پى در پى آمريكا و وابستگان خارج و داخلش، اضافه كنيد فقدان مبلغ آشنا به مسائل به مقدار احتياج و قاضى شرع و هرج و مرج‏هايى كه از طرف مخالفان اسلام و منحرفان و حتى دوستان نادان در دست اجراست و ده‏ها مسايل ديگر. تقاضا اين است كه قبل از آشنايى به مسايل به اشكال تراشى و انتقاد كوبنده و فحاشى برنخيزيد و به حال اين اسلام غريب كه پس از صدها سال ستمگرى قلدرها و جهل توده‏ها امروز طفلى تازه‏پا و وليده‏ئى است محفوف به دشمن‏هاى خارج و داخل رحم كنيد و شما اشكال تراشان به فكر بنشينيد كه آيا بهتر نيست به جاى سركوبى به اصلاح و كمك بكوشيد و به جاى طرفدارى از منافقان و ستمگران و سرمايه‏داران و محتكران بى انصاف از خدا بى خبر، طرفدار مظلومان و ستمديدگان و محرومان باشيد و به جاى گروه‏هاى آشوب گر و تروريست‏هاى مفسد و طرفدارى غيرمستقيم از آنان توجهى به ترورشدگان از روحانيون مظلوم تا خدمت گزاران متعهد مظلوم داشته باشيد؟

    اينجانب هيچ گاه نگفته و نمى‏گويم كه امروز در اين جمهورى به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل مى‏شود و اشخاصى از روى جهالت و عقده و بى انضباطى بر خلاف مقررات اسلام عمل نمى‏كنند، لكن عرض مى‏كنم كه قوه مقننه و قضاييه و اجراييه با زحمات جانفرسا كوشش در اسلامى كردن اين كشور مى‏كنند و ملت ده‏ها ميليونى نيز طرفدار و مددكار آنان هستند و اگر اين اقليت اشكال تراش و كارشكن به كمك بشتابند، تحقق اين آمال آسان‏تر و سريع‏تر خواهد بود و اگر خداى نخواسته اينان به خود نيايند، چون توده ميليونى بيدار شده و متوجه مسايل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانى اسلامى به خواست خداوند متعال جامه عمل به طور چشم‏گير خواهد پوشيد و كجروان و اشكال تراشان در مقابل اين سيل خروشان نخواهند توانست مقاومت كنند. من با جرات مدعى هستم كه ملت ايران و توده ميليونى آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلى الله عليه و آله - و كوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن على - صلوات الله و سلامه عليهما مى‏باشند. آن حجاز كه در عهد رسول الله - صلى الله عليه و آله - مسلمانان نيز اطاعت از ايشان نمى‏كردند و با بهانه‏هايى به جبهه نمى‏رفتند كه خداوند تعالى در سوره توبه با آياتى آنها را توبيخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آن قدر به ايشان دروغ بستند كه به حسب نقل در منبر به آنان نفرين فرمودند و آن اهل عراق و كوفه كه با اميرالمؤمنين آن قدر بدرفتارى كردند و از اطاعتش سر باز زدند كه شكايات آن حضرت از آنان در كتب نقل و تاريخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و كوفه كه با سيدالشهداء - عليه‏السلام - آن شد كه شد و آنان كه در شهادت دست آلوده نكردند يا گريختند از معركه و يا نشستند تا آن جنايت تاريخ واقع شد. اما امروز مى‏بينيم كه ملت ايران از قواى مسلح نظامى‏و انتظامى‏و سپاه و بسيج تا قواى مردمى‏از عشاير و داوطلبان و از قواى در جبهه‏ها و مردم پشت جبهه‏ها با كمال شوق و اشتياق چه فداكارى‏ها مى‏كنند و چه حماسه‏ها مى‏آفرينند. و مى‏بينيم كه مردم محترم سراسر كشور چه كمك‏هاى ارزنده مى‏كنند. و مى‏بينيم كه بازماندگان شهدا و آسيب ديدگان

    صحيفه نور ج 21 صفحه 181

    جنگ و متعلقان آنان با چهره‏هاى حماسه‏آفرين و گفتار و كردارى مشتاقانه و اطمينان بخش با ما و شما روبرو مى‏شوند و اينها همه از عشق و علاقه و ايمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حيات جاويدان. در صورتى كه نه در محضر مبارك رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - هستند و نه در محضر امام معصوم - صلوات عليه. و انگيزه آنان ايمان و اطمينان به غيب است. و اين رمز موفقيت و پيروزى در ابعاد مختلف است و اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزندانى تربيت نموده و ما همه مفتخريم كه در چنين عصرى و در پيشگاه چنين ملتى مى‏باشيم.

    و اينجانب در اينجا يك وصيت به اشخاصى كه به انگيزه مختلف با جمهورى اسلامى مخالفت مى‏كنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانى كه مورد بهره‏بردارى منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شده‏اند، مى‏نمايم كه بى طرفانه و با فكر آزاد به قضاوت بنشينيد و تبليغات آنان كه مى‏خواهند جمهورى اسلامى ساقط شود و كيفيت عمل آنان و رفتارشان با توده‏هاى محروم و گروه‏ها و دولت‏هايى كه از آنان پشتيبانى كرده و مى‏كنند و گروه‏ها و اشخاصى كه در داخل به آنان پيوسته و از آنان پشتيبانى مى‏كنند و اخلاق و رفتارشان در بين خود و هوادارانشان و تغيير موضع‏هايشان در پيشامدهاى مختلف را با دقت و بدون هواى نفس بررسى كنيد. و مطالعه كنيد حالات آنان كه در اين جمهورى اسلامى به دست منافقان و منحرفان شهيد شدند. و ارزيابى كنيد بين آنان و دشمنانشان. نوارهاى اين شهيدان تا حدى در دست، و نوارهاى مخالفان شايد در دست شماها باشد. ببينيد كدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.

    برادران! شما اين اوراق را قبل از مرگ من نمى‏خوانيد. ممكن است پس از من بخوانيد. در آن وقت من نزد شما نيستم كه بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان براى كسب مقام و قدرتى با قلب‏هاى جوان شما بازى كنم. من براى آن كه شما جوانان شايسته‏اى هستيد علاقه دارم كه جوانى خود را در راه خداوند و اسلام عزيز و جمهورى اسلامى صرف كنيد، تا سعادت هر دو جهان را دريابيد. و از خداوند غفور مى‏خواهم كه شما را به راه مستقيم انسانيت هدايت كند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نيز در خلوت‏ها از خداوند همين را بخواهيد، كه اوهادى و رحمان است.

    و يك وصيت به ملت شريف ايران و ساير ملت‏هاى مبتلا به حكومت‏هاى فاسد و دربند قدرت‏هاى بزرگ مى‏كنم.

    اما به ملت عزيز ايران توصيه مى‏كنم كه نعمتى كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و از آن حفاظت و پاسدارى نماييد و در راه آن كه نعمتى عظيم، الهى و امانت بزرگ خداوندى است كوشش كنيد و از مشكلاتى كه در اين صراط مستقيم پيش مى‏آيد، نهراسيد كه ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم . و در مشكلات دولت جمهورى اسلامى با جان و دل شريك و در رفع آنها كوشا باشيد و دولت و مجلس را از خود بدانيد و چون محبوبى گرامى‏از آن نگهدارى كنيد. و به مجلس و دولت و دست‏اندركاران توصيه مى‏نمايم كه قدر اين ملت را بدانيد و در خدمتگزارى به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 182

    ستمديدگان كه نور چشمان ما و اولياء نعم همه هستند و جمهورى اسلامى ره‏آورد آنان و با فداكارى‏هاى آنان تحقق پيدا كرد و بقاء آن نيز مرهون خدمات آنان است، فروگزار نكنيد و خود را از مردم و آنان را از خود بدانيد و حكومت‏هاى طاغوتى را كه چپاولگرانى بى فرهنگ و زورگويانى تهى مغز بودند و هستند را هميشه محكوم نماييد، البته با اعمال انسانى كه شايسته براى يك حكومت اسلامى است.

    و اما به ملت‏هاى اسلامى توصيه مى‏كنم كه از حكومت جمهورى اسلامى و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومت‏هاى جائر خود را در صورتى كه به خواست ملتها كه خواست ملت ايران است، سر فرود نياوردند، با تمام قدرت به جاى خود بنشانيد كه مايه بدبختى مسلمانان، حكومت‏هاى وابسته به شرق و غرب مى‏باشند. و اكيداً توصيه مى‏كنم كه به بوق‏هاى تبليغاتى مخالفان اسلام و جمهورى اسلامى گوش فرا ندهيد كه همه كوشش دارند كه اسلام را از صحنه بيرون كنند كه منافع ابرقدرت‏ها تأمين شود.

    د - از نقشه‏هاى شيطانى قدرت‏هاى بزرگ استعمار و استثمارگر كه سال‏هاى طولانى در دست اجراء است و در كشور ايران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روش‏هاى مختلف دنباله‏گيرى شد، به انزواكشاندن روحانيت است كه در زمان رضاخان با فشار و سركوبى و خلع لباس و حبس و تبعيد و هتك حرمات و اعدام و امثال آن و در زمان محمدرضا با نقشه و روشهاى ديگر كه يكى از آنها ايجاد عداوت بين دانشگاهيان و روحانيان بود، كه تبليغات وسيعى در اين زمينه شد و مع الاسف به واسطه بى خبرى هر دو قشر از توطئه شيطانى ابرقدرت‏ها نتيجه چشم‏گيرى گرفته شد. از يك طرف از دبستانها تا دانشگاه‏ها كوشش شد كه معلمان و دبيران و اساتيد و رؤساى دانشگاه‏ها از بين غرب زدگان يا شرق زدگان و منحرفان از اسلام و ساير اديان انتخاب و به كار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقليت قرار گيرند كه قشر مؤثر را، كه در آتيه حكومت را به دست مى‏گيرند، از كودكى تا نوجوانى و تا جوانى طورى تربيت كنند كه از اديان مطلقاً و اسلام بخصوص و از وابستگان به اديان خصوصاً روحانيون و مبلغان متنفر باشند. و اينان را عمال انگليس در آن زمان و طرفدار سرمايه‏داران و زمين خواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالى در بعد از آن معرفى مى‏نمودند. و از طرف ديگر با تبليغات سوء روحانيون و مبلغان و متدينان را از دانشگاه و دانشگاهيان ترسانيده و همه را به بى دينى و بى بند و بارى و مخالفت با مظاهر اسلام و اديان متهم مى‏نمودند. نتيجه آن كه دولتمردان مخالف اديان و اسلام و روحانيون و متدينان باشند، و توده‏هاى مردم كه علاقه به دين و روحانى دارند مخالف دولت و حكومت و هر چه متعلق به آن است باشند. و اختلاف عميق بين دولت و ملت و دانشگاهى و روحانى راه را براى چپاولگران آنچنان باز كند كه تمام شؤون كشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخاير ملت در جيب آنان سرازير شود، چنانچه ديديد به سر اين ملت مظلوم چه آمد و مى‏رفت كه چه آيد.

    اكنون كه به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت، از روحانى و دانشگاهى تا بازارى و

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1884
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page
    

    و وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفكران و اشكال تراشان و صاحب عقدگان آن است كه به جاى آن كه وقت خود را در خلاف مسير جمهورى اسلامى صرف كنيد و هر چه توان داريد در بدبينى و بدخواهى و بدگويى از مجلس و دولت و ساير خدمتگزاران به كار بريد و با اين عمل كشور خود را به سوى ابرقدرت‏ها سوق دهيد، با خداى خود يك شب خلوت كنيد و اگر به خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلوت كنيد و انگيزه باطنى خود را كه بسيار مى‏شود خود انسان‏ها از آن بى خبرند، بررسى كنيد. ببينيد آيا يا كدام معيار و با چه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبهه‏ها و در شهرها ناديده مى‏گيريد و با ملتى كه مى‏خواهد از زير بار ستمگران و غارتگران خارجى و داخلى خارج شود و استقلال و آزادى را با جان خود و فرزندان عزيز خود به دست آورده و با فداكارى مى‏خواهد آن را حفظ كند، به جنگ اعصاب برخاسته‏ايد، و به اختلاف انگيزى و توطئه‏ها خائنانه دامن مى‏زنيد و راه را براى مستكبران و ستمگران باز مى‏كنيد؟ آيا بهتر نيست كه با فكر و و قلم و بيان خود دولت و مجلس و ملت را راهنمايى براى حفظ ميهن خود نماييد؟ آيا سزاوار نيست كه به اين ملت مظلوم محروم كمك كنيد و با يارى خود حكومت اسلامى را استقرار دهيد؟ آيا اين مجلس و رئيس جمهور و دولت و قوه قضايى را از آنچه در زمان رژيم سابق بود بدتر مى‏دانيد؟ آيا از ياد برده‏ايد ستم‏هايى كه آن رژيم لعنتى بر اين ملت مظلوم بى پناه روا مى‏داشت؟ آيا نمى‏دانيد كه كشور اسلامى در آن زمان يك پايگاه نظامى براى امريكا بود و با آن عمل يك مستعمره مى‏كردند و از مجلس تا دولت و قواى نظامى در قبضه آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با اين ملت و ذخاير آن چه مى‏كردند؟ آيا اشاعه فحشاء در سراسر كشور و مراكز فساد از عشرتكده‏ها و قمارخانه‏ها و ميخانه‏ها و مغازه‏هاى مشروب فروشى و سينماها و ديگر مراكز كه هر يك براى تباه كردن نسل جوان عاملى بزرگ بود در خاطرتان محو شده؟ آيا رسانه‏هاى گروهى و مجلات سراسر فساد انگيز و روزنامه‏هاى آن رژيم را به دست فراموشى سپرده‏ايد؟

    و اكنون كه از آن بازارهاى فساد اثرى نيست، براى آن كه در چند دادگاه يا چند جوان كه شايد اكثر از گروه‏هاى منحرف نفوذ كرده و براى بدنام نمودن اسلام و جمهورى اسلامى كارهاى انحرافى انجام مى‏دهند و كشتن عده‏اى كه مفسد فى الارض هستند و قيام بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى مى‏كنند، شما را به فرياد در آورده و با كسانى كه با صراحت اسلام را محكوم مى‏كنند و بر ضد آن قيام مسلحانه يا قيام با قلم و زبان كه اسفناك‏تر از قيام مسلحانه است نموده‏اند، پيوند مى‏كنيد و دست برادرى مى‏دهيد و آنان را كه خداوند مهدورالدم فرموده نور چشم مى‏خوانيد و در كنار بازيگرانى كه فاجعه 14 اسفند را برپا كردند و جوانان بى گناه را با ضرب و شتم كوبيدند، نشسته و تماشاگر معركه مى‏شويد، يك عمل اسلامى و اخلاقى است و عمل دولت و قوه قضاييه كه معاندين و منحرفين و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 200

    ملحدين را به جزاى اعمال خويش مى‏رسانند شما را به فرياد در آورده و داد مظلوميت مى‏زنيد؟ من براى شما برادران كه از سوابقتان تا حدى مطلع و علاقه مند به بعضى از شما هستم، متاسف هستم، نه براى آنان كه اشرارى بودند در لباس خيرخواهى و گرگ‏هايى در پوشش چوپان و بازيگرانى بودند كه همه را به باد بازى و مسخره گرفته و در صدد تباه كردن كشور و ملت و خدمتگزارى به يكى از دو قطب چپاولگر بودند.

    آنان كه با دست پليد خود جوانان و مردان ارزشمند و علماى مربى جامعه را شهيد نمودند و به كودكان مظلوم مسلمانان رحم نكردند، خود را در جامعه رسوا و در پيشگاه خداوند قهار مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند كه شيطان نفس اماره بر آنان حكومت مى‏كند. لكن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس كه كوشش دارد خدمت به محرومين و مظلومين و برادران سر و پا برهنه و از همه مواهب زندگى محروم نمايد، چرا كمك نمى‏كنيد و شكايت داريد؟ آيا مقدار خدمت دولت و بنيادهاى جمهورى را با اين گرفتارى‏ها و نابسامانى‏ها كه لازمه هر انقلاب است و جنگ تحميلى با آن همه خسارت و ميليون‏ها آواره خارجى و داخلى و كارشكنى‏هاى بيرون از حد را در اين مدت كوتاه مقايسه با كارهاى عمرانى رژيم سابق نموده‏ايد؟ آيا نمى‏دانيد كه كارهاى عمرانى آن زمان اختصاص داشت تقريباً به شهرها آن هم به علامت مرفه و فقراء و مردمان محروم از آن امور بهره ناچيز داشته يا نداشتند و دولت فعلى و بنيادهاى اسلامى براى اين طايفه محروم با جان و دل خدمت مى‏كنند. شما مؤمنان هم پشتيبان دولت باشيد تا كارها زود انجام گيرد و در محضر پروردگار كه خواه ناخواه خواهيد رفت با نشان خدمتگزارى به بندگان او برويد. اين مقدار بريده شده را خودم انجام دادم.

    س - يكى از امورى كه لازم به توصيه و تذكر است، آن است كه اسلام نه با سرمايه‏دارى ظالمانه و بى حساب و محروم كننده توده‏هاى تحت ستم و مظلوم موافق است، بلكه آن را بطور جدى در كتاب و سنت محكوم مى‏كند و مخالف عدالت اجتماعى مى‏داند. گرچه بعض كج فهمان بى اطلاع از رژيم حكومت اسلامى و از مسايل سياسى حاكم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طورى وانمود كرده‏اند و باز هم دست بر نداشته‏اند كه اسلام طرفدار بى مرز و حد سرمايه‏دارى و مالكيت است و با اين شيوه كه با فهم كج خويش از اسلام برداشت نموده‏اند، چهره نورانى اسلام را پوشانيده و راه را براى مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده كه به اسلام بتازند و آن را رژيمى چون رژيم سرمايه‏دارى غرب مثل رژيم امريكا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند و با اتكال به قول و فعل اين نادانان يا غرضمندانه و يا ابلهانه بدون مراجعه به اسلام شناسان واقعى، با اسلام به معارضه برخاسته‏اند و نه رژيمى مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردى مخالف و قائل به اشتراك مى‏باشند با اختلاف زيادى كه دوره‏هاى قديم تاكنون حتى اشتراك در زن و همجنس بازى بوده و يك ديكتاتورى و استبداد كوبنده در بر داشته، بلكه اسلام يك رژيم معتدل با شناخت مالكيت و احترام به آن به نحو محدود در پيدا شدن مالكيت و مصرف كه اگر بحق به آن عمل شود، چرخهاى اقتصاد سالم به راه مى‏افتد و عدالت اجتماعى كه لازمه يك رژيم سالم است تحقق مى‏يابد.

    صحيفه نور ج 21 صفحه 201

    در اينجا نيز يك دسته با كج فهمى‏ها و بى اطلاعى از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته اول قرار گرفته و گاهى با تمسك به بعض آيات يا جملات نهج‏البلاغه اسلام را موافق با مكتب‏هاى انحرافى ماركس و امثال او معرفى نموده‏اند و توجه به ساير آيات و فقرات نهج‏البلاعه ننموده و سرخود، به فهم قاصر خود، به پا خاسته و مذهب اشتراكى را تعقيب مى‏كنند و از كفر و ديكتاتورى و اختناق كوبنده كه ارزش‏هاى انسانى را ناديده گرفته و يك حزب اقليت با توده‏هاى انسانى مثل حيوانات عمل مى‏كنند، حمايت مى‏كنند.

    وصيت من به مجلس و شوراى نگهبان و دولت و رئيس جمهور و شوراى قضايى آن است كه در مقابل احكام خداوند متعال خاضع بوده و تحت تاثير تبليغات بى محتواى قطب ظالم چپاولگر سرمايه‏دارى و قطب ملحد اشتراكى و كمونيستى واقع نشويد و به مالكيت و سرمايه‏هاى مشروع با حدود اسلامى احترام گذاريد و به ملت اطمينان دهيد تا سرمايه‏ها و فعاليت‏هاى سازنده به كار افتند و دولت و كشور را به خودكفايى و صنايع سبك و سنگين برسانند. و به ثروتمندان و پول داران مشروع وصيت مى‏كنم كه ثروتهاى عادلانه خود را به كار اندازيد و به فعاليت سازنده در مزارع و روستاها و كارخانه‏ها برخيزيد كه اين خود عبادتى ارزشمند است.

    و به همه در كوشش براى رفاه طبقات محروم وصيت مى‏كنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگى به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهى و خان خانى در رنج و زحمت بوده‏اند. و چه نيكو است كه طبقات تمكن دار به طور داوطلب براى زاغه و چپر نشينان مسكن و رفاه تهيه كنند و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است و از انصاف به دور است كه يكى بى خانمان و يكى داراى آپارتمانها باشد.

    ع - وصيت اينجانب به آن طايفه از روحانيون و روحانى نماها كه با انگيزه‏هاى مختلف با جمهورى اسلامى و نهادهاى آن مخالفت مى‏كنند و وقت خود را وقف براندازى آن مى‏نمايند و با مخالفان توطئه‏گر و بازيگران سياسى كمك و گاهى به طورى كه نقل مى‏شود با پول‏هاى گزافى كه از سرمايه‏داران بى خبر از خدا دريافت براى اين مقصد مى‏كنند كمك‏هاى كلان مى‏نمايند آن است كه شماها طرفى از اين غلط كارى‏ها تاكنون نبسته و بعد از اين هم گمان ندارم ببنديد. بهتر آن است كه اگر براى دنيا به اين عمل دست زده‏ايد و خداوند نخواهد گذاشت كه شما به مقصد شوم خود برسيد، تا در توبه باز است از پيشگاه خداوند عذر بخواهيد و با ملت مستمند مظلوم هم صدا شويد و از جمهورى اسلامى كه با فداكارى‏هاى ملت به دست آمده حمايت كنيد كه خير دنيا و آخرت در آن است. گرچه گمان ندارم كه موفق به توبه شويد و اما به آن دسته كه از روى بعض اشتباهات با بعض خطاها چه عمدى و چه غير عمدى كه از اشخاص مختلف يا گروه‏ها صادر شده و مخالف با احكام اسلام بوده است با اصل جمهورى اسلامى و حكومت آن مخالفت شديد مى‏كنند و براى خدا در براندازى آن فعاليت مى‏نمايند و با تصور خودشان اين جمهورى از رژيم سلطنتى بدتر يا مثل آن است، با نيت صادق در خلوت تفكر كنند و از روى انصاف مقايسه نمايند با حكومت و رژيم سابق و باز توجه نمايند كه در

    صحيفه نور ج 21 صفحه 202

    انقلاب‏هاى دنيا هرج و مرجها و غلط روى‏ها و فرصت طلبى‏ها غير قابل اجتناب است و شما اگر توجه نماييد و گرفتارى‏هاى اين جمهورى را در نظر بگيريد از قبيل توطئه‏ها و تبليغات دروغين و حمله مسلحانه خارج مرز و داخل و نفوذ غير قابل اجتناب گروه‏هايى از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگان‏هاى دولتى به قصد ناراضى كردن ملت از اسلام و حكومت اسلامى و تازه كار بودن اكثر يا بسيارى از متصديان امور و پخش شايعات دروغين از كسانى كه از استفاده‏هاى كلان غير مشروع بازمانده يا استفاده آنان كم شده و كمبود چشم‏گير قضات شرع و گرفتارى‏هاى اقتصادى كمرشكن و اشكالات عظيم در تصفيه و تهذيب متصديان چند ميليونى و كمبود مردمان صالح كاردان و متخصص و ده‏ها گرفتارى ديگر كه تا انسان وارد گود نباشد از آنها بى خبر است. و از طرفى اشخاص غرضمند سلطنت طلب سرمايه‏دار هنگفت كه با رباخوارى و سودجويى و با اخراج ارز و گرانفروشى به حد سرسام‏آور و قاچاق و احتكار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاكت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد مى‏كشند، نزد شما آقايان به شكايت و فريب كارى آمده و گاهى هم براى باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن، به عنوان سهم مبلغى مى‏دهند و اشك تمساح مى‏ريزند و شما را عصبانى كرده به مخالفت بر مى‏انگيزانند، كه بسيارى از آنان با استفاده‏هاى نامشروع خون مردم را مى‏مكند و اقتصاد كشور را به شكست مى‏كشند. اينجانب نصيحت متواضعانه برادرانه ميكنم كه آقايان محترم تحت تاثير اين گونه شايعه سازى‏ها قرار نگيرند و براى خدا و حفظ اسلام اين جمهورى را تقويت نمايند و بايد بدانند كه اگر اين جمهورى اسلامى شكست بخورد و به جاى آن يك رژيم اسلامى دلخواه بقيه الله روحى فداه يا مطيع امر شما آقايان تحقق نخواهد پيدا كرد. بلكه يك رژيم دلخواه يكى از دو قطب قدرت به حكومت مى‏رسد و محرومان جهان كه به اسلام و حكومت اسلامى روى آورده و دل باخته‏اند مأيوس مى‏شوند و اسلام براى هميشه منزوى خواهد شد و شماها روزى از كردار خود پشيمان مى‏شويد كه كار گذشته و ديگر پشيمانى سودى ندارد و شما آقايان اگر توقع داريد كه در يك شب همه امور بر طبق اسلام و احكام خداوند تعالى متحول شود، يك اشتباه است و در تمام طول تاريخ بشر چنين معجزه‏اى روى نداده است و نخواهد داد.

    و آن روزى كه انشاء الله تعالى مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود و يك روزه عالم اصلاح شود. بلكه با كوشش‏ها و فداكاريها، ستمكاران سركوب و منزوى مى‏شوند. و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامى‏هاى منحرف آن است كه براى ظهور آن بزرگوار بايد كوشش در تحقق كفر و ظلم كرد تا عالم را ظلم فرا گيرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فانالله و انا اليه راجعون .

    ف - وصيت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايد بنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرت‏هاى خارجى بيايند و براى شما استقلال و آزادى را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير كه به تدريج پاى قدرت‏هاى بزرگ جهانخوار به همه كشورهاى اسلامى و ساير كشورهاى كوچك باز شده است، مشاهده كرديم با تاريخ‏هاى صحيح براى ما بازگو كردند كه هيچ يك از دول حاكم بر اين كشورها در فكر آزادى و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 203

    استقلال و رفاه ملتهاى خود نبوده و نيستند، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگرى اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كرده‏اند براى منافع شخصى يا گروهى نموده يا براى رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده و طبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همه مواهب زندگى حتى مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده و آن بدبختان را براى منافع قشر مرفه و عياش به كار گرفته‏اند و يا آن كه دست نشاندگان قدرت‏هاى بزرگ بوده‏اند كه براى وابسته كردن كشورها و ملت‏ها هر چه توان داشته‏اند به كار گرفته و با حيله‏هاى مختلف كشورها را بازارى براى شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تأمين نموده‏اند و ملت‏ها را عقب مانده و مصرفى بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه در حركتند.

    و شما اى مستضعفان جهان و اى كشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان به پا خيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوى تبليغاتى ابرقدرت‏ها و عمال سر سپرده آنان نترسيد و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم مى‏كنند از كشور خود برانيد و خود و طبقات خدمتگزار متعهد زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد و به سوى يك دولت اسلامى با جمهورى‏هاى آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن همه مستكبران جهان را به جاى خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالى وعده فرموده است.

    ص - يك مرتبه ديگر در خاتمه اين وصيتنامه به ملت شريف ايران وصيت مى‏كنم كه در جهان حجم تحمل زحمت‏ها و رنج‏ها و فداكارى‏ها و جان نثارى‏ها و محروميت‏ها مناسب حجم بزرگى مقصود و ارزشمندى و علو رتبه آن است. آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براى آن به پا خاستيد و دنبال مى‏كنيد و براى آن جان و مال نثار كرده و مى‏كنيد والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدى است و مقصودى است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مكتب الوهيت به معنى وسيع آن و ايده توحيد با ابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است، و آن در مكتب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم به تمام معنى و درجات و ابعاد متجلى شده و كوشش تمام انبياء عظام عليهم‏السلام و اولياء معظم - سلام الله عليهم براى تحقق آن بوده و راه‏يابى به كمال مطلق و جلال و جمال بى نهايت جز با آن ميسر نگردد، آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه براى خاكيان از سير در آن حاصل مى‏شود، براى هيچ موجودى در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود. شما اى ملت مجاهد! در زير پرچمى مى‏رويد كه در سراسر جهان مادى و معنوى در اهتزاز است. بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهى را مى‏رويد كه تنها راه تمام انبياء - عليهم سلام الله - و يكتا راه سعادت مطلق است. در اين انگيزه است كه همه اولياء شهادت را در راه آن به آغوش مى‏كشند و مرگ سرخ را احلى من العسل مى‏دانند و جوانان شما در جبهه‏ها جرعه‏اى از آن را نوشيده و به وجد آمده‏اند

    صحيفه نور ج 21 صفحه 204

    و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما بايد به حق بگوييم يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيماً. گوارا باد بر آنان آن نسيم دل آرا و آن جلوه شورانگيز و بايد بدانيم كه طرفى از اين جلوه در كشتزارهاى سوزان و در كارخانه‏هاى توانفرسا و در كارگاه‏ها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع و در ملت، به طور اكثريت در بازارها و خيابان‏ها و روستاها و همه كسانى كه متصدى اين امور براى اسلام و جمهورى اسلامى و پيشرفت و خودكفايى كشور به خدمتى اشتغال دارند، جلوه‏گر است و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، كشور عزيز از آسيب دهر انشاء الله تعالى مصون است. و بحمد الله تعالى حوزه‏هاى علميه و دانشگاه‏ها و جوانان عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفحه الهى غيبى برخوردارند و اين مراكز دربست در اختيار آنان است و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان از آنها كوتاه.

    و وصيت من به همه، آن است كه با ياد خداى متعال به سوى خودشناسى و خودكفايى و استقلال با همه ابعادش به پيش رويد و بى ترديد دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشيد و براى ترقى و تعالى كشور اسلامى به روح تعاون ادامه دهيد. و اين جانب با آنچه در ملت عزيز از بيدارى و هوشيارى و تعهد و فداكارى و روح مقاومت و صلابت در راه حق مى‏بينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال اين معانى انسانى به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.

    با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوى جايگاه ابدى سفر مى‏كنم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمان و رحيم مى‏خواهم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصور و تقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهى‏ها و قصور و تقصيرها بپذيرند و با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار در سد آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و الله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است.

    والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين و رحمه الله و بركاته

    26 بهمن 1361/1 جمادى الاول 1403

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 205

    بسمه تعالى

    اين وصيت نامه را پس از مرگ من احمد خمينى براى مردم بخواند و در صورت عذر، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراى اسلامى يا رئيس محترم ديوان عالى كشور، اين زحمت را بپذيرند و در صورت عذر، يكى از فقهاء محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد.

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 206

    بسمه تعالى

    در زير اين وصيت نامه 29 صفحه‏اى و مقدمه چند مطلب را تذكر مى‏دهم:

    (1) اكنون كه من حاضرم، بعض نسبت‏هاى بى‏واقعيت به من داده مى‏شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض مى‏كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مى‏شود مورد تصديق نيست مگر آن كه صداى من يا خط و امضاء من باشد با تصديق كارشناسان، يا در سيماى جمهورى اسلامى چيزى گفته باشم.

    (2) اشخاصى در حال حيوة من ادعا نموده‏اند كه اعلاميه‏هاى اينجانب را مى‏نوشته‏اند. اين مطلب را شديداً تكذيب مى‏كنم. تاكنون هيچ اعلاميه‏اى را غير شخص خودم تهيه كسى نكرده است.

    (3) از قرار مذكور بعضى‏ها ادعا كرده‏اند كه رفتن من به پاريس به وسيله آنان بوده. اين دروغ است. من پس از برگرداندنم از كويت با مشورت احمد، پاريس را انتخاب نمودم، زيرا در كشورهاى اسلامى احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه بودند ولى پاريس اين احتمال نبود.

    (4) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوس و اسلام نمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نموده‏ام كه بعد فهميدم از دغل بازى آنان اغفال شده‏ام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مى‏نماياندند و نبايد از آن مسايل سوء استفاده شود. و ميزان در هر كس حال فعلى او است.

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page
    

  5. #1885
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 183

    كارگر و كشاورز و ساير قشرها، بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرت‏ها را شكستند و كشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصيه اينجانب آن است كه نسل حاضر و آينده غفلت نكنند و دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز هر چه بيشتر با روحانيان و طلاب علوم اسلامى پيوند دوستى و تفاهم را محكم‏تر و استوارتر سازند و از نقشه‏ها و توطئه‏هاى دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آن كه فرد يا افرادى را ديدند كه با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بين آنان افكند او را ارشاد و نصيحت نمايند و اگر تاثير نكرد از او روگردان شوند و او را به انزوا كشانند و نگذارند توطئه ريشه دواند كه سرچشمه را به آسانى مى‏توان گرفت و مخصوصاً اگر در اساتيد كسى پيدا شد كه مى‏خواهد انحراف ايجاد كند او را ارشاد و اگر نشد از خود و كلاس خود طرد كنند. و اين توصيه بيشتر متوجه روحانيون و محصلين علوم دينى است و توطئه‏ها در دانشگاه‏ها از عمق ويژه‏اى برخوردار است و هر قشر محترم كه مغز متفكر جامعه هستند بايد مواظب توطئه‏ها باشند.

    ه - از جمله نقشه‏ها كه مع الاسف تاثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادى به جا مانده، بيگانه نمودن كشورهاى استعمار زده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است، به طورى كه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله‏گاه عالم دانستند و وابستگى به يكى از دو قطب را از فرايض غيرقابل اجتناب معرفى نمودند. و قصه اين امر غم‏انگيز طولانى و ضربه‏هايى كه از آنان خورده و اكنون نيز مى‏خوريم كشنده و كوبنده است. و غم‏انگيزتر اين كه آنان ملت‏هاى ستمديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگه داشته و كشورهايى مصرفى بار آوردند و به قدرى ما را از پيشرفت‏هاى خود و قدرت‏هاى شيطانيشان ترسانده‏اند كه جرأت دست زدن به هيچ ابتكارى نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاى خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم و اين پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده كه در هيچ امرى به فكر و دانش خود اتكاء نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم، بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتكار اگر داشتيم، نويسندگان و گويندگان غرب و شرق زده بى فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومى ما را سركوب و مأيوس نموده و مى‏نمايند و رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحى و ثناجويى آنها را به خورد ملت‏ها داده و مى‏دهند. فى المثل اگر در كتاب يا نوشته يا گفتارى چند واژه فرنگى باشد بدون توجه به محتواى آن با اعجاب پذيرفته و گوينده و نويسنده آن را دانشمند و روشنفكر به حساب مى‏آورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگريم اگر با واژه غربى و شرقى اسم‏گذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگى محسوب و اگر واژه‏هاى بومى‏خودى به كار رود مطرود و كهنه و واپس زده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربى داشته باشند مفتخر و اگر نام خودى دارند سر به زير و عقب افتاده‏اند. خيابان‏ها، كوچه‏ها، مغازه‏ها، شركت‏ها، داروخانه‏ها، كتابخانه‏ها، پارچه‏ها و ديگر متاع‏ها، هر چند در داخل تهيه شده، بايد نام خارجى داشته باشد تا مردم از آن راضى و به آن اقبال

    صحيفه نور ج 21 صفحه 184

    كنند. فرنگ ما بى از سرتاپا و در تمام نشست و برخاست‏ها و در معاشرت‏ها و تمام شؤون زندگى موجب افتخار و سربلندى و تمدن و پيشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودى، كهنه پرستى و عقب افتادگى است. در هر مرض و كسالتى ولو جزيى و قابل علاج در داخل، بايد به خارج رفت و دكترها و اطباء دانشمند خود را محكوم و مأيوس كرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و آمريكا و مسكو افتخارى پرارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه كهنه‏پرستى و عقب ماندگى است، بى اعتنايى به آنچه مربوط به مذهب و معنويات است از نشانه‏هاى روشنفكرى و تمدن و در مقابل تعهد به اين امور نشانه عقب ماندگى و كهنه پرستى است.

    اينجانب نمى‏گويم ما خود همه چيز داريم. معلوم است ما را در طول تاريخ نه چندان دور خصوصاً و در سده‏هاى اخير از هر پيشرفتى محروم كرده‏اند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوى خصوصاً مراكز تبليغاتى عليه دستاوردهاى خودى و نيز خود كوچك ديدن‏ها و يا ناچيز ديدن‏ها، ما را از هر فعاليتى براى پيشرفت محروم كرد. وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه جوان به اقسام اجناس وارداتى از قبيل ابزار آرايش و تزئينات و تجملات و بازى‏هاى كودكانه و به مسابقه كشاندن خانواده‏ها و مصرفى بار آوردن هر چه بيشتر كه خود داستان‏هاى غم‏انگيز دارد و سرگرم كردن و به تباهى كشاندن جوان‏ها كه عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراكز فحشاء و عشرتكده‏ها و ده‏ها از اين مصائب حساب شده براى عقب نگهداشتن كشورهاست. من وصيت دلسوزانه و خادمانه مى‏كنم به ملت عزيز كه اكنون كه تا حدود بسيار چشم‏گيرى از بسيارى از اين دام‏ها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسيارى از كارخانه‏ها و وسائل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نمى‏رفت متخصصين ايران قادر به راه انداختن كارخانه‏ها و امثال آن باشند و همه دست‏ها را به سوى غرب يا شرق دراز كرده بوديم كه متخصصين آنان اينها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادى و جنگ تحميلى خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمت‏هاى ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم مى‏توانيم.

    بايد هشيار و بيدار و مراقب باشيد كه سياست بازان پيوسته به غرب و شرق با وسوسه‏هاى شيطانى شما را به سوى اين چپاولگران بين‏المللى نكشند و با اراده مصمم و فعاليت و پشت كار خود به رفع وابستگى‏ها قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و امريكا و شوروى كم ندارد و اگر خودى خود را بيابد و يأس را از خود دور كند و چشم داشت به غير خود نداشته باشد، در دراز مدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را دارد و آنچه انسان‏هاى شبيه به اينان به آن رسيده‏اند، شما هم خواهيد رسيد. به شرط اتكال به خداوند تعالى و اتكاء به نفس و قطع وابستگى به ديگران و تحمل سختى‏ها براى رسيدن به زندگى شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب. و بر دولت‏ها و دست‏اندركاران است، چه در نسل حاضر و چه در نسل‏هاى آينده، كه از متخصصين خود قدردانى كنند و آنان را با كمك‏هاى مادى و معنوى تشويق به كار نمايند و از ورود كالاهاى مصرف ساز و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 185

    خانه‏برانداز جلوگيرى نمايند و به آنچه دارند بسازند. تا خود همه چيز بسازند. و از جوانان، دختران و پسران مى‏خواهم كه استقلال و آزادى و ارزش‏هاى انسانى را ولو با تحمل زحمت و رنج، فداى تجملات و عشرت‏ها و بى بند و بارى‏ها و حضور در مراكز فحشاء كه از طرف غرب و عمال بى وطن به شما عرضه مى‏شود نكنند. كه آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهى شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپيدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگى كشيدنتان و مصرفى نمودن ملت و كشورتان به چيز ديگر فكر نمى‏كنند و مى‏خواهند با اين وسايل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح آنان نيمه وحشى، نگهدارند.

    و - از توطئه‏هاى بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و كراراً تذكر داده‏ام، به دست گرفتن مراكز تعليم و تربيت خصوصاً دانشگاه‏ها است كه مقدرات كشورها در دست محصولات آنها است. روش آنان با روحانيون و مدارس علوم اسلامى فرق دارد با روشى كه در دانشگاه‏ها و دبيرستان‏ها دارند، نقشه آنان برداشتن روحانيون از سر راه و منزوى كردن آنان است، يا با سركوبى و خشونت و هتاكى كه در زمان رضاخان عمل شد ولى نتيجه معكوس گرفته شد، يا با تبليغات و تهمت‏ها و نقشه‏هاى شيطانى براى جدا كردن قشر تحصيل كرده و به اصطلاح روشنفكر كه اين هم در زمان رضاخان عمل مى‏شد و در رديف فشار و سركوبى بود و در زمان محمدرضا ادامه يافت بدون خشونت ولى موذيانه. و اما در دانشگاه، نقشه آن است كه جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش‏هاى خودى منحرف كنند و به سوى شرق يا غرب بكشانند و دولتمردان را از بين اينان انتخاب و بر سرنوشت كشورها حكومت دهند تا به دست آنها هر چه مى‏خواهند انجام دهند. اينان كشور را به غارت زدگى و غرب زدگى بكشانند و قشر روحانى با انزوا و منفوريت و شكست قادر بر جلوگيرى نباشد. و اين بهترين راه است براى عقب نگهداشتن و غارت كردن كشورهاى تحت سلطه، زيرا براى ابرقدرت‏ها بى زحمت و بى خرج و در جوامع ملى بى سروصدا هر چه هست به جيب آنان مى‏ريزد. پس اكنون كه دانشگاه‏ها و دانشسراها در دست اصلاح و پاكسازى است بر همه ما لازم است با متصديان كمك كنيم و براى هميشه نگذاريم دانشگاه‏ها به انحراف كشيده شود و هر جا انحرافى به چشم مى‏خورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم و اين امر حياتى بايد در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاه‏ها و دانشسراها انجام گيرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور و ملت است.

    و اينجانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحله دوم و به دولتمردان و روشنفكران دلسوز براى كشور و در مرحله بعد وصيت مى‏كنم كه در اين امر مهم كه كشورتان را از آسيب نگه مى‏دارد با جان و دل كوشش كنيد و دانشگاه‏ها را به نسل بعد بسپريد. و به همه نسل‏هاى مسلسل توصيه مى‏كنم كه براى نجات خود و كشور عزيز و اسلام آدم‏ساز، دانشگاه‏ها را از انحراف و غرب و شرق زدگى حفظ و پاسدارى كنيد، و با اين عمل انسانى اسلامى خود دست قدرت‏هاى بزرگ را از كشور قطع و آنان را نااميد نماييد. خدايتان پشتيبان و نگهدار باد.

    ز از مهمات امور تعهد وكلاى مجلس شوراى اسلامى است. ما ديديم كه اسلام و كشور

    صحيفه نور ج 21 صفحه 186

    ايران چه صدمات بسيار غم‏انگيزى از مجلس شوراى غير صالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژيم جنايتكار پهلوى و از هر زمان بدتر و خطرناكتر در اين رژيم تحميلى فاسد خورد و چه مصيبت‏ها و خسارت‏هاى جانفرسا از اين جنايتكاران بى ارزش و نوكرمآب به كشور و ملت وارد شد. در اين پنجاه سال يك اكثريت قلابى منحرف در مقابل يك اقليت مظلوم موجب شد كه هر چه انگلستان و شوروى و اخيراً آمريكا خواستند با دست همين منحرفان از خدا بى خبر انجام دهند و كشور را به تباهى و نيستى كشانند. از بعد از مشروطه هيچ گاه تقريباً به مواد مهم قانون اساسى عمل نشد. قبل از رضاخان با تصدى غرب زدگان و مشتى خان و زمين خواران و در زمان رژيم پهلوى به دست آن رژيم سفاك و وابستگان و حلقه به گوشان آن.

    اكنون كه با عنايت پروردگار و همت ملت عظيم‏الشأن سرنوشت كشور به دست مردم افتاد و وكلاء از خود مردم و يا انتخاب خودشان بدون دخالت دولت و خان‏هاى ولايات به مجلس شوراى اسلامى راه يافتند و اميد است كه با تعهد آنان به اسلام و مصالح كشور جلوگيرى از هر انحراف بشود، وصيت اينجانب به ملت در حال و آتيه آن است كه با اراده مصمم خود و تعهد خود به احكام اسلام و مصالح كشور در هر دوره از انتخابات وكلاء داراى تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين مى‏باشند و غير منحرف از صراط مستقيم به سوى غرب يا شرق و بدون گرايش به مكتب‏هاى انحرافى و اشخاص تحصيل كرده و مطلع بر مسايل روز و سياست‏هاى اسلامى‏به مجلس بفرستند. و به جامعه محترم روحانيت خصوصاً مراجع معظم وصيت مى‏كنم كه خود را در مسائل جامعه خصوصاً مثل انتخاب رئيس جمهور و وكلاء مجلس كنار نكشند و بى تفاوت نباشند. همه ديديد و نسل آتيه خواهد شنيد كه دست سياست بازان پيرو شرق و غرب، روحانيون را كه اساس مشروطيت را با زحمات و رنجها بنيان گذاشتند از صحنه خارج كردند و روحانيون نيز بازى سياست‏بازان را خورده و دخالت در امور كشور و مسلمين را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غرب زدگان سپردند و به سر مشروطيت و قانون اساسى و كشور و اسلام آن آوردند كه جبرانش احتياج به زمان طولانى دارد.

    اكنون كه بحمدالله تعالى موانع رفع گرديده و فضاى آزاد براى دخالت همه طبقات پيش آمده است، هيچ عذرى باقى نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنى، مسامحه در امر مسلمين است. هر كس به مقدار توانش و حيطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و ميهن باشد و با جديت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب يا شرق زدگان و منحرفان از مكتب بزرگ اسلام جلوگيرى نمايند و بدانند كه مخالفين اسلام و كشورهاى اسلامى كه همان ابرقدرتان چپاولگر بين‏المللى هستند با تدريج و ظرافت در كشور ما و كشورهاى اسلامى‏ديگر رخنه و با دست افراد خود ملت‏ها، كشورها را به دام استثمار مى‏كشانند. بايد با هوشيارى مراقب باشيد و با احساس اولين قدم نفوذى به مقابله برخيزيد و به آنان مهلت ندهيد. خدايتان يار و نگهدار باشد.

    و از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى در اين عصر و عصرهاى آينده مى‏خواهم كه اگر خداى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 187

    نخواسته عناصر منحرفى با دسيسه و بازى سياسى وكالت خود را به مردم تحميل نمودند، مجلس اعتبارنامه آنان را رد كنند و نگذارند حتى يك عنصر خرابكار وابسته به مجلس راه يابد. و به اقليت‏هاى مذهبى رسمى وصيت مى‏كنم كه از دوره‏هاى رژيم پهلوى عبرت بگيرند و وكلاء خود را از اشخاص متعهد به مذهب خود و جمهورى اسلامى و غير وابسته به قدرت‏هاى جهان خوار و بدون گرايش به مكتب‏هاى الحادى و انحرافى و التقاطى انتخاب نمايند. و از همه نمايندگان خواستارم كه با كمال حسن نيت و برادرى با هم مجلسان خود رفتار و همه كوشا باشند كه قوانين خداى نخواسته از اسلام منحرف نباشد و همه به اسلام و احكام آسمانى آن وفادار باشيد تا به سعادت دنيا و آخرت نائل آييد. و از شوراى محترم نگهبان مى‏خواهم و توصيه مى‏كنم، چه در نسل حاضر و چه در نسل‏هاى آينده، كه با كمال دقت و قدرت وظايف اسلامى و ملى خود را ايفاء و تحت تاثير هيچ قدرتى واقع نشوند و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسى بدون هيچ ملاحظه جلوگيرى نمايند و با ملاحظه ضرورات كشور كه گاهى با احكام ثانويه و گاهى به ولايت فقيه بايد اجراء شود و توجه نمايند.

    و وصيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى كه انتخاب مى‏كنند روى ضوابطى باشد كه اعتبار مى‏شود، مثلاً در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روى موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند چه بسا كه خساراتى به اسلام و كشور وارد شود كه جبران پذير نباشد و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسوول مى‏باشند. از اين قرار عدم دخالت ملت، از مراجع و علماء بزرگ تا طبقه بازارى و كشاورز و كارگر و كارمند، همه و همه مسوول سرنوشت كشور و اسلام مى‏باشند چه در نسل حاضر و چه در نسل‏هاى آتيه. و چه بسا كه در بعض مقاطع عدم حضور و مسامحه، گناهى باشد كه در رأس گناهان كبيره است.

    پس علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد و الا كار از دست همه خارج خواهد شد و اين حقيقتى است كه بعد از مشروطه لمس نموده‏ايد و نموده‏ايم. چه هيچ علاجى بالاتر و والاتر از آن نيست كه ملت در سرتاسر كشور در كارهايى كه محول به اوست بر طبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد و در تعيين رئيس جمهور و وكلاء مجلس با طبقه تحصيل كرده متعهد و روشنفكر با اطلاع از مجارى امور و غير وابسته به كشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوى و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت كرده و با علماء و روحانيون با تقوى و متعهد به جمهورى اسلامى نيز مشورت نموده و توجه داشته باشند رئيس جمهور و وكلاء مجلس از طبقه‏اى باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه از سرمايه‏داران و زمين‏خواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخى محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفهمند.

    و بايد بدانيم كه اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس شايسته و متعهد به اسلام و دلسوز براى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 188

    كشور و ملت باشند، بسيارى از مشكلات پيش نمى‏آيد و مشكلاتى اگر باشد. رفع مى‏شود و همين معنى در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر با ويژگى خاص بايد در نظر گرفته شود كه اگر خبرگان كه با انتخاب ملت تعيين مى‏شوند از روى كمال دقت و يا مشورت با مراجع عظام هر عصر و علماء بزرگ سرتاسر كشور و متدينين و دانشمندان متعهد به مجلس خبرگان بروند بسيارى از مهمات و مشكلات به واسطه تعيين شايسته‏ترين و متعهدترين شخصيت‏ها براى رهبرى يا شوراى رهبرى پيش نخواهد آمد، يا با شايستگى رفع خواهد شد. و با نظر به اصل يكصد و نهم و يكصد و دهم قانون اساسى، وظيفه سنگين ملت در تعيين خبرگان و نمايندگان در تعيين رهبر يا شوراى رهبرى روشن خواهد شد كه اندك مسامحه در انتخاب، چه آسيبى به اسلام و كشور و جمهورى اسلامى وارد خواهد كرد كه احتمال آن كه در سطح بالاى از اهميت است براى آنان تكليف الهى ايجاد مى‏كند.

    و وصيت اينجانب به رهبر و شوراى رهبرى در اين عصر كه عصر تهاجم ابرقدرت‏ها و وابستگان به آنان در داخل و خارج كشور به جمهورى اسلامى و در حقيقت به اسلام است در پوشش جمهورى اسلامى و در عصرهاى آينده آن است كه خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهورى اسلامى و محرومان و مستضعفان بنمايند و گمان ننمايند كه رهبرى فى نفسه براى آنان تحفه‏اى است و مقام والايى، بلكه وظيفه سنگين و خطرناكى است كه لغزش در آن اگر خداى نخواسته با هواى نفس باشد ننگ ابدى در اين دنيا و آتش غضب خداى قهار در جهان ديگر در پى دارد. از خداوند منان هادى با تضرع و ابتهال مى‏خواهم كه ما و شما را از اين امتحان خطرناك با روى سفيد در حضرت خود بپذيرد و نجات دهد و اين خطر قدرى خفيف‏تر براى روساء جمهور حال و آينده و دولت‏ها و دست اندركاران به حسب درجات در مسووليت‏ها نيز هست كه بايد خداى متعال را حاضر و ناظر و خود را در محضر مبارك او بدانند. خداوند متعال راهگشاى آنان باشد.

    ح - از مهمات امور مساله قضاوت است كه سر و كار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصيت اينجانب به رهبر و شوراى رهبرى اين است كه در تعيين عاليترين مقام قضايى كه در عهده دارند، كوشش كنند كه اشخاص متعهد سابقه‏دار و صاحب نظر در امور شرعى و اسلامى و در سياست را نصب نمايند و از شوراى عالى قضايى مى‏خواهم امر قضاوت را كه در رژيم سابق به وضع اسفناك و غم‏انگيزى در آمده بود، با جديت سر و سامان دهند و دست كسانى كه با جان و مال مردم بازى مى‏كنند و آنچه نزد آنان مطرح نيست عدالت اسلامى است، از اين كرسى پر اهميت كوتاه كنند و با پشتكار و جديت بتدريج دادگسترى را متحول نمايند و قضات داراى شرايطى كه انشاء الله با جديت حوزه‏هاى علميه مخصوصاً حوزه مباركه علميه قم تربيت و تعليم مى‏شوند و معرفى مى‏گردند، به جاى قضاتى كه شرايط مقرره اسلامى را ندارند، نصب گردند كه انشاء الله تعالى به زودى قضاوت اسلامى در سراسر كشور جريان پيدا كند. و به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آينده وصيت مى‏كنم كه با در نظر گرفتن احاديثى كه از معصومين صلوات الله عليهم در اهميت قضا و خطر عظيمى كه قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه در باره قضاوت به غير حق وارد شده است، اين امر خطير را تصدى نمايند و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 189

    نگذارند اين مقام به غير اهلش سپرده شود و كسانى كه اهل هستند از تصدى اين امر سرباز نزنند و به اشخاص غير اهل ميدان ندهند و بدانند كه همان طور كه خطر اين مقام بزرگ است، اجر و فضل و ثواب آن نيز بزرگ است و مى‏دانند كه تصدى قضا براى اهلش واجب كفايى است.

    ط - وصيت اينجانب به حوزه‏هاى مقدسه علميه آن است كه كراراً عرض نموده‏ام كه در اين زمان كه مخالفين اسلام و جمهورى اسلامى كمر به براندازى اسلام بسته‏اند و از هر راه ممكن براى اين مقصد شيطانى كوشش مى‏نمايند و يكى از راه‏هاى با اهميت براى مقصد شوم آنان و خطرناك براى اسلام و حوزه‏هاى اسلامى ، نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزه‏هاى علميه است كه خطر بزرگ كوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه‏ها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسيار عظيم آن در درازمدت به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شياد كه با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن، خود را در بين توده‏ها و قشرهاى مردم پاكدل و علاقه‏مند نمودن آنان را به خويش و ضربه مهلك زدن به حوزه‏هاى اسلامى و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب مى‏باشد و مى‏دانيم كه قدرت‏هاى بزرگ چپاولگر در ميان جامعه‏ها افرادى به صورت‏هاى مختلف از ملى گراها و روشنفكران مصنوعى و روحانى نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسان ترند، ذخيره دارند كه گاهى سى چهل سال با مشى اسلامى و مقدس مابى با پان ايرانيسم و وطن پرستى و حيله‏هاى ديگر با صبر و بردبارى در ميان ملتها زيست مى‏كنند و در موقع مناسب ماموريت خود را انجام مى‏دهند. و ملت عزيز ما در اين مدت كوتاه پس از پيروزى انقلاب نمونه‏هايى از قبيل مجاهد خلق و فدايى خلق و توده‏اى‏ها و ديگر عناوين ديده‏اند و لازم است همه با هوشيارى اين قسم توطئه را خنثى نمايند و از همه لازم‏تر حوزه‏هاى علميه است كه تنظيم و تصفيه آن با مدرسين محترم و افاضل سابقه‏دار است با تأييد مراجع وقت و شايد تز نظم در پى بى نظمى است، از القائات شوم همين نقشه‏ريزان و توطئه‏گران باشد. در هر صورت وصيت اينجانب آن است كه در همه اعصار خصوصاً در عصر حاضر كه نقشه‏ها و توطئه‏ها سرعت و قوت گرفته است، قيام براى نظام دادن به حوزه‏ها لازم و ضرورى است كه علما و مدرسين و افاضل عظيم‏الشان صرف وقت نموده و با برنامه دقيق صحيح حوزه‏ها را و خصوصاً حوزه علميه قم ساير حوزه‏هاى بزرگ و بااهميت را در اين مقطع از زمان از آسيب حفظ نمايند. و لازم است علما و مدرسين محترم نگذارند در درس‏هايى كه مربوط به فقاهت است، و حوزه‏هاى فقهى و اصولى از طريقه مشايخ معظم كه تنها راه براى حفظ فقه اسلامى است منحرف شوند و كوشش نمايند كه هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقيق‏ها افزوده شود و فقه سنتى كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن اركان تحقيق و تدقيق است محفوظ بماند و تحقيقات بر تحقيقات اضافه گردد و البته در رشته‏هاى ديگر علوم به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامه‏هايى تهيه خواهد شد و رجالى در آن رشته تربيت بايد شود. و از بالاترين و والاترين حوزه‏هايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد علوم معنوى اسلامى از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله رزقناالله و اياكم ، كه جهاد اكبر مى‏باشد.

    صحيفه نور ج 21 صفحه 190

    ى - از امورى كه اصلاح و تصفيه و مراقبت از آن لازم است، قوه اجراييه است. گاهى ممكن است كه قوانين مترقى و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذرد و شوراى نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسوول هم ابلاغ نمايد لكن به دست مجريان غير صالح كه افتاد آن را مسخ كنند و بر خلاف مقررات يا با كاغذبازى‏ها يا پيچ و خم‏ها كه به آن عادت كرده‏اند يا عمداً براى نگران نمودن مردم عمل كنند كه به تدريج و مسامحه غائله ايجاد مى‏كند.

    وصيت اينجانب به وزراء مسوول در عصر حاضر و در عصرهاى ديگر آن است كه علاوه بر آن كه شماها و كارمندان وزارتخانه‏ها بودجه‏اى كه از آن ارتزاق مى‏كنيد مال ملت، و بايد همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشيد و ايجاد زحمت براى مردم و مخالف وظيفه عمل كردن حرام و خداى نخواسته گاهى موجب غضب الهى مى‏شود. همه شما به پشتيبانى ملت احتياج داريد. با پشتيبانى مردم خصوصاً طبقات محروم بود كه پيروزى حاصل شد و دست ستم‏شاهى از كشور و ذخاير آن كوتاه گرديد و اگر روزى از پشتيبانى آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته مى‏شويد و همچون رژيم شاهنشاهى ستمكار، به جاى شما، ستم پيشگان پستها را اشغال مى‏نمايند. بنابراين حقيقت ملموس، بايد كوشش در جلب نظر ملت بنماييد و از رفتار غير اسلامى انسانى احتراز نماييد. و در همين انگيزه به وزراء كشور در طول تاريخ آينده توصيه مى‏كنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند. اشخاص لايق، متدين، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمايند تا آرامش در كشور هر چه بيشتر حكمفرما باشد. و بايد دانست كه گرچه تمام وزيران وزارتخانه‏ها مسووليت در اسلامى كردن و تنظيم امور محل مسووليت خود دارند، لكن بعضى از آنها ويژگى خاص دارند، مثل وزارت خارجه كه مسووليت سفارتخانه‏ها را در خارج از كشور دارد. اينجانب از ابتداى پيروزى به وزراى خارجه راجع به طاغوت زدگى سفارتخانه‏ها و تحول آنها به سفارتخانه‏هاى مناسب با جمهورى اسلامى توصيه‏هايى نمودم، لكن بعض آنان يا نخواستند يا نتوانستند عمل مثبتى انجام دهند و اكنون كه سه سال از پيروزى مى‏گذرد اگر چه وزير خارجه كنونى اقدام به اين امر نموده است و اميد است با پشتكار و صرف وقت اين امر مهم انجام گيرد. و وصيت من به وزراى خارجه در اين زمان و زمان‏هاى بعد آن است كه مسووليت شما بسيار زياد است، چه در اصلاح و تحول وزراتخانه و سفارتخانه و چه در سياست خارجى، حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولت‏هايى كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند و از هر امرى كه شائبه وابستگى با همه ابعادى كه دارد به طور قاطع احتراز نماييد و بايد بدانيد كه وابستگى در بعض امور هر چند ممكن است ظاهر فريبنده‏اى داشته باشد يا منفعت و فايده‏اى در حال داشته باشد، لكن در نتيجه، ريشه كشور را به تباهى خواهد كشيد و كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاى اسلامى و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شما است.

    و وصيت من به ملت‏هاى كشورهاى اسلامى است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج كسى به شما در رسيدن به هدف كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است كمك كند، خود بايد به اين امر

    صحيفه نور ج 21 صفحه 191

    حياتى كه آزادى و استقلال را تحقق مى‏بخشد، قيام كنيد. و علماى اعلام و خطباى محترم كشورهاى اسلامى دولت‏ها را دعوت كنند كه از وابستگى به قدرت‏هاى بزرگ خارجى خود را رها كنند و با ملت خود تفاهم كنند، در اين صورت پيروزى را در آغوش خواهند كشيد و نيز ملت‏ها را دعوت به وحدت كنند و از نژادپرستى كه مخالف دستور اسلام است، بپرهيزند و با برادران ايمانى خود در هر كشورى و با هر نژادى كه هستند، دست برادرى دهند كه اسلام بزرگ آنان را برادر، خوانده و اگر اين برادرى ايمانى با همت دولت‏ها و ملت‏ها و با خداوند متعال روزى تحقق يابد، خواهيد ديد كه بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشكيل مى‏دهند. به اميد روزى كه با خواست پروردگار عالم اين برادرى و برابرى حاصل شود.

    و وصيت اينجانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصاً عصر حاضر كه ويژگى خاص دارد، آن است كه براى تبليغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقيقى جمهورى اسلامى كوشش كنند. ما اكنون در اين زمان كه دست ابرقدرت‏ها را از كشور خود كوتاه كرديم، مورد تهاجم تبليغاتى تمام رسانه‏هاى گروهى وابسته به قدرت‏هاى بزرگ هستيم. چه دروغ‏ها و تهمت‏ها كه گويندگان و نويسندگان وابسته به ابرقدرت‏ها به اين جمهورى اسلامى نوپا نزده و نمى‏زنند. مع الاسف اكثر دولت‏هاى منطقه اسلامى كه به حكم اسلام بايد دست اخوت به ما دهند، به عداوت با ما و اسلام برخاسته‏اند و همه در خدمت جهانخواران از هر طرف به ما هجوم آورده‏اند و قدرت تبليغاتى ما بسيار ضعيف و ناتوان است و مى‏دانيد كه امروز جهان روى تبليغات مى‏چرخد، و با كمال تاسف، نويسندگان به اصطلاح روشنفكر كه به سوى يكى از دو قطب گرايش دارند به جاى آن كه در فكر استقلال و آزادى كشور و ملت خود باشند، خودخواهى‏ها و فرصت طلبى‏ها و انحصار جويى‏ها به آنان مجال نمى‏دهد كه لحظه‏اى تفكر نمايند و مصالح كشور و ملت خود را در نظر بگيرند و مقايسه بين آزادى و استقلال را در اين جمهورى با رژيم ستمگر سابق نمايند و زندگى شرافتمندانه ارزنده را توام با بعض آنچه را كه وابستگى و نوكرمابى و ثنا جويى و مداحى از جرثومه‏هاى فساد و معادن ظلم و فحشاء بسنجند و از تهمت‏ها و نارواها به اين جمهورى تازه تولد يافته دست بكشند و با ملت و دولت در صف واحد بر ضد طاغوتيان و ستم پيشگان زبان‏ها و قلم‏ها را به كار بگيرند.

    و مساله تبليغ تنها به عهده وزارت ارشاد نيست، بلكه وظيفه همه دانشمندان و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است. بايد وزارت خارجه كوشش كند تا سفارتخانه‏ها نشريات تبليغى داشته باشند و چهره نورانى اسلام را براى جهانيان روشن نمايند كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت كرده از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهمى‏هاى دوستان خودنمايى نمايد، اسلام جهان گير خواهد شد و پرچم پر افتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد. چه مصيبت بار و غم‏انگيز است كه مسلمانان متاعى دارند كه از صدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانسته‏اند اين گوهر گرانبها را كه هر انسانى به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند، بلكه خود

    صحيفه نور ج 21 صفحه 192

    نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهى از آن فراريند.

    ك - از امور بسيار بااهميت و سرنوشت ساز مساله مراكز تعليم و تربيت از كودكستان‏ها تا دانشگاه‏ها است كه به واسطه اهميت فوق العاده‏اش تكرار نموده و با اشاره مى‏گذرم. بايد ملت غارت شده بدانند كه در نيم قران اخير آن آنچه به ايران و اسلام ضربه مهلك زده است، قسمت عمده‏اش از دانشگاه‏ها بوده است. اگر دانشگاه‏ها و مراكز تعليم و تربيت ديگر با برنامه‏هاى اسلامى و ملى در راه منافع كشور به تعليم و تهذيب و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان جريان داشتند، هرگز ميهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امريكا و شوروى فرو نمى‏رفت و هرگز قراردادهاى خانه خراب كن بر ملت محروم غارت زده تحميل نمى‏شد و هرگز پاى مستشاران خارجى به ايران باز نمى‏شد و هرگز ذخاير ايران و طلاى سياه اين ملت رنج ديده در جيب قدرت‏هاى شيطانى ريخته نمى‏شد و هرگز دودمان پهلوى و وابسته‏هاى به آن، اموال ملت را نمى‏توانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل پارك‏ها و ويلاها بر روى اجساد مظلومان بنا كنند و بانك‏هاى خارج را از دسترنج اين مظلومان پر كنند و صرف عياشى و هرزگى خود و بستگان خود نمايند. اگر مجلس و دولت و قوه قضاييه و ساير ارگان‏ها از دانشگاه‏هاى اسلامى و ملى سرچشمه مى‏گرفت، ملت ما امروز گرفتار مشكلات خانه برانداز نبود و اگر شخصيت‏هاى پاكدامن با گرايش اسلامى و ملى به معناى صحيحش، نه آنچه امروز در مقابل اسلام عرض اندام مى‏كند، از دانشگاه‏ها به مراكز قواى سه گانه راه مى‏يافت، امروز ما غير امروز و ميهن ما غير اين ميهن و محرومان ما از قيد محروميت رها و بساط ظلم و ستمشاهى و مراكز فحشاء و اعتياد و عشرتكده‏ها كه هر يك براى تباه نمودن نسل جوان فعال ارزنده كافى بود درهم پيچيده و اين ارث كشور بر باد ده و انسان برانداز، به ملت نرسيده بود و دانشگاه‏ها اگر اسلامى انسانى و ملى بود، مى‏توانست صدها و هزارها مدرس به جامعه تحويل دهد. لكن چه غم‏انگيز و اسفبار است كه دانشگاه‏ها و دبيرستان‏ها به دست كسانى داده مى‏شد و عزيزان ما به دست كسانى تعليم و تربيت مى‏ديدند كه جز اقليت مظلوم محرومى همه از غرب زدگان و شرق زدگان با برنامه و نقشه ديكته شده در دانشگاه‏ها كرسى داشتند و ناچار جوانان عزيز و مظلوم ما در دامن اين گرگان وابسته به ابرقدرت‏ها بزرگ شده و به كرسى‏هاى قانون گذارى و حكومت و قضاوت تكيه مى‏كردند و بر وفق دستور آنان يعنى رژيم ستمگر پهلوى عمل مى‏كردند. اكنون بحمدالله تعالى دانشگاه از چنگال جنايتكاران خارج شده و بر ملت و دولت جمهورى اسلامى است در همه اعصار كه نگذارند عناصر فاسد داراى مكتب‏هاى انحرافى يا گرايش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاه‏ها و ساير مراكز تعليم و تربيت نفوذ كنند و از قدم اول جلوگيرى نمايند تا مشكل پيش نيايد و اختيار از دست نرود. و وصيت اينجانب به جوانان عزيز دانشسراها و دبيرستان‏ها و دانشگاه‏ها آن است كه خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قيام نمايند تا استقلال و آزادى خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد.

    ل - قواى مسلح از ارتش و سپاه و ژاندارمرى و شهربانى تا كميته‏ها و بسيج و عشائر ويژگى خاص دارند. اينان كه بازوان قوى و قدرتمند جمهورى اسلامى مى‏باشند و نگهبان سرحدات و راه‏ها و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 193

    شهرها و روستاها و بالاخره نگهداران امنيت و آرامش بخشان به ملت مى‏باشند، مى‏بايست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند و لازم است توجه داشته باشند كه در دنيا آنچه كه مورد بهره بردارى براى قدرت‏هاى بزرگ و سياست‏هاى مخرب بيشتر از هر چيز و هر گروهى است، قواى مسلح است. قواى مسلح است كه با بازى‏هاى سياسى، كودتاها و تغيير حكومت‏ها و رژيم‏ها به دست آنان واقع مى‏شود و سودجويان دغل بعض سران آنان را مى‏خرند و با دست آنان و توطئه‏هاى فرماندهان بازى خورده كشورها را به دست مى‏گيرند و ملت‏هاى مظلوم را تحت سلطه قرار داده و استقلال و آزادى را از كشورها سلب مى‏كنند. و اگر فرماندهان پاكدامن متصدى امر باشند، هرگز براى دشمنان كشورها امكان كودتا يا اشغال يك كشور پيش نمى‏آيد و يا اگر احياناً پيش آيد به دست فرماندهان متعهد شكسته و ناكام خواهد ماند.

    و در ايران نيز كه اين معجزه عصر به دست ملت انجام گرفت، قواى مسلح متعهد و فرماندهان پاك و ميهن دوست سهم بسزايى داشتند و امروز كه جنگ لعنتى و تحميلى صدام تكريتى به امر و كمك امريكا و ساير قدرت‏ها پس از نزديك به دو سال با شكست سياسى و نظامى ارتش متجاوز بعث و پشتيبانان قدرتمند و وابستگان به آنان روبرو است، باز قواى مسلح نظامى و انتظامى و سپاهى و مردمى با پشتيبانى بى دريغ ملت در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها اين افتخار بزرگ را آفريدند و ايران را سرافراز نمودند و نيز شرارت‏ها و توطئه‏هاى داخلى را كه به دست عروسك‏هاى وابسته به غرب و شرق براى براندازى جمهورى اسلامى بسيج شده بودند، با دست تواناى جوانان كميته‏ها و پاسداران، بسيج و شهربانى و با كمك ملت غيرتمند درهم شكسته شد. و همين جوانان فداكار عزيزند كه شب‏ها بيدارند تا خانواده‏ها با آرامش استراحت كنند. خدايشان يار و مددكار باد.

    پس وصيت برادرانه من در اين قدم‏هاى آخرين عمر بر قواى مسلح به طور عموم آن است كه اى عزيزان كه به اسلام عشق مى‏ورزيد و با عشق لقاءالله به فداكارى در جبهه‏ها و در سطح كشور به كار ارزشمند خود ادامه مى‏دهيد، بيدار باشيد و هشيار كه بازيگران سياسى و سياستمداران حرفه‏اى غرب و شرق زده و دست‏هاى مرموز جنايتكاران پشت پرده، لبه تيز سلاح خيانت و جنايتكارشان از هر سو و بيشتر از هر گروه متوجه به شما عزيزان است و مى‏خواهند از شما عزيزان كه با جانفشانى خود انقلاب را پيروز نموديد و اسلام را زنده كرديد، بهره‏گيرى كرده و جمهورى اسلامى را براندازند و شما را با اسم اسلام و خدمت به ميهن و ملت از اسلام و ملت جدا كرده به دامن يكى از دو قطب جهانخوار بيندازند و بر زحمات و فداكارى‏هاى شما با حيله‏هاى سياسى و ظاهرهاى به صورت اسلامى و ملى خط بطلان بكشند.

    وصيت اكيد من به قواى مسلح آن است كه همان طور كه از مقررات نظام، عدم دخول نظامى در احزاب و گروه‏ها و جبهه‏ها است، به آن عمل نمايند و قواى مسلح مطلقاً، چه نظامى و انتظامى و پاسدار و بسيج و غير اينها، در هيچ حزب و گروهى وارد نشده و خود را از بازى‏هاى سياسى دور نگهدارند. در اين صورت مى‏توانند قدرت نظامى خود را حفظ و از اختلافات درون گروهى مصون

    صحيفه نور ج 21 صفحه 194

    باشند. و بر فرماندهان لازم است كه افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمايند و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شوراى دفاع و مجلس شوراى اسلامى ، وظيفه شرعى و ميهنى آنان است كه اگر قواى مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، بر خلاف مصالح اسلام و كشور بخواهند عملى انجام دهند يا در احزاب وارد شوند كه بى اشكال به تباهى كشيده مى‏شوند و يا در بازى‏هاى سياسى وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت كنند و بر رهبر و شوراى رهبرى است كه با قاطعيت از اين امر جلوگيرى نمايد تا كشور از آسيب در امان باشد. و من به همه نيروهاى مسلح در اين پايان زندگى خاكى وصيت مشفقانه مى‏كنم كه از اسلام كه يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهى است و خداوند متعال همه را با نور هدايت آن به مقام والاى انسانى دعوت، مى‏كند، چنانچه امروز وفاداريد، در وفادارى استقامت كنيد كه شما را و كشور و ملت شما را از ننگ وابستگى‏ها و پيوستگيها به قدرت‏هايى كه شما را جز براى بردگى خويش نمى‏خواهند و كشور و ملت عزيزتان را عقب مانده و بازار مصرف و زير بار ننگين ستم پذيرى نگه ميدارند، نجات مى‏دهد. و زندگى انسانى شرافتمندانه را ولو با مشكلات، بر زندگانى ننگين بردگى اجانب ول با رفاه حيوانى ترجيح دهيد و بدانيد مادام كه در احتياجات صنايع پيشرفته، دست خود را پيش ديگران دراز كنيد و به دريوزگى عمر را بگذرانيد، قدرت ابتكار و پيشرفت در اختراعات در شما شكوفا نخواهد شد. و به خوبى و عينيت ديديد كه در اين مدت كوتاه پس از تحريم اقتصادى همان‏ها كه از ساختن هر چيز خود را عاجز مى‏ديدند و از راه انداختن كارخانه‏ها آنان را مأيوس مى‏نمودند، افكار خود را به كار بستند و بسيارى از احتياجات ارتش و كارخانه‏ها را خود رفع نمودند. و اين جنگ و تحريم اقتصادى و اخراج كارشناسان خارجى، تحفه‏اى الهى بود كه ما از آن غافل بوديم. اكنون اگر دولت و ارتش كالاهاى جهانخواران را خود تحريم كنند و به كوشش و سعى در راه ابتكار بيفزايند، اميد است كه كشور خودكفا شود و از دريوزگى از دشمن نجات يابد.

    و هم در اينجا بايد بيفزايم كه احتياج ما پس از اين همه عقب ماندگى مصنوعى به صنعت‏هاى بزرگ كشورهاى خارجى حقيقتى است انكارناپذير، و اين به آن معنى نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكى از دو قطب وابسته شويم. دولت و ارتش بايد كوشش كنند كه دانشجويان متعهد را در كشورهايى كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند، بفرستند و از فرستادن به امريكا و شوروى و كشورهاى ديگر كه در مسير اين دو قطب هستند، احتراز كنند، مگر انشاء الله روزى برسد كه اين دو قدرت به اشتباه خود پى برند و در مسير انسانيت و انسان دوستى و احترام به حقوق ديگران واقع شوند، يا انشاء الله مستضعفان جهان و ملت‏هاى بيدار و مسلمانان متعهد آنان را به جاى خود نشانند. به اميد چنين روزى.

    م - راديو تلويزيون و مطبوعات و سينماها و تئاترها از ابزارهاى موثر تباهى و تخدير ملت‏ها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در اين صد سال اخير بويژه نيمه دوم آن چه نقشه‏هاى بزرگى از اين ابزار، چه در تبليغ ضد اسلام و ضد روحانيت خدمتگزار و چه در تبليغ استعمارگران غرب و شرق

    صحيفه نور ج 21 صفحه 195

    كشيده شد و از آنها براى درست كردن بازار كالاها خصوصاً تجملى و تزئينى از هر قماش، از تقليد در ساختمان‏ها و تزئينات و تجملات آنها و تقليد در اجناس نوشيدنى و پوشيدنى و در فرم آنها استفاده كردند، به طورى كه افتخار بزرگ فرنگى ماب بودن در تمام شؤون زندگى از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن بويژه در خانم‏هاى مرفه يا نيمه مرفه بود و در آداب معاشرت و كيفيت حرف زدن و به كار بردن لغات غربى در گفتار و نوشتار به صورتى بود كه فهم آن براى بيشتر مردم غير ممكن و براى هم رديفان نيز مشكل مى‏نمود. فيلم هاى تلويزيون از فرآورده‏هاى غرب يا شرق بود كه طبقه جوان زن و مرد را از مسير عادى زندگى و كار و صنعت و توليد و دانش منحرف و به سوى بى خبرى از خويش و شخصيت خود و يا بدبينى و بدگمانى به همه چيز خود و كشور خود حتى فرهنگ و ادب و ماثر پر ارزش كه بسيارى از آن با دست خيانتكار سودجويان به كتابخانه‏ها و موزه‏هاى غرب و شرق منتقل گرديده است.

    مجله‏ها با مقاله‏ها و عكس‏هاى افتضاح بار و اسف انگيز و روزنامه‏ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگى خويش و ضد اسلامى، با افتخار، مردم بويژه طبقه جوان موثر را به سوى غرب يا شرق هدايت مى‏كردند. اضافه كنيد بر آن تبليغ دامنه‏دار در ترويج مراكز فساد و عشرتكده‏ها و مراكز قمار و لاتار و مغازه‏هاى فروش كالاهاى تجملاتى و اسباب آرايش و بازيها و مشروبات الكلى بويژه آنچه از غرب وارد مى‏شد و در مقابل صدور نفت و گاز و مخازن ديگر، عروسك‏ها و اسباب بازى‏ها و كالاهاى تجملى وارد مى‏شد و صدها چيزهايى كه امثال من از آنها بى اطلاع هستيم و اگر خداى نخواسته عمر رژيم سرسپرده و خانمان برانداز پهلوى ادامه پيدا مى‏كرد، چيزى نمى‏گذشت كه جوانان برومند ما، اين فرزندان اسلام و ميهن كه چشم اميد ملت به آنها است، با انواع دسيسه‏ها و نقشه‏هاى شيطانى به دست رژيم فاسد و رسانه‏هاى گروهى و روشنفكران غرب و شرق گرا از دست ملت و دامن اسلام رخت بر مى‏بستند يا جوانى خود را در مراكز فساد تباه مى‏كردند و يا به خدمت قدرت‏هاى جهانخوار در آمده و كشور را به تباهى مى‏كشاندند. خداوند متعال به ما و آنان منت گذاشت و همه را از شر مفسدين و غارتگران نجات داد.

    اكنون وصيت من به مجلس شوراى اسلامى در حال و آينده و رئيس جمهور و روساى جمهور مابعد و به شوراى نگهبان و شوارى قضايى و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند اين دستگاه‏هاى خبرى و مطبوعات و مجله‏ها از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم كه آزادى به شكل غربى آن كه موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانى‏ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامى است، به طور قاطع اگر جلوگيرى نشود، همه مسوول مى‏باشند، و مردم و جوانان حزب اللهى اگر برخورد به يكى از امور مذكور نمودند، به دستگاه‏هاى مربوطه رجوع كنند و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 196

    اگر آنان كوتاهى نمودند، خودشان مكلف به جلوگيرى هستند. خداوند تعالى مددكار همه باشد.

    ن - نصيحت و وصيت من به گروه‏ها و گروهك‏ها و اشخاصى كه در ضديت با ملت و جمهورى اسلامى و اسلام فعاليت مى‏كنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است كه تجربه طولانى به هر راهى كه اقدام كرديد و به هر توطئه‏اى كه دست زديد و به هر كشور و مقامى كه توسل پيدا كرديد، به شماها كه خود را عالم و عاقل مى‏دانيد، بايد آموخته باشد كه مسير يك ملت فداكار را نمى‏شود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغ پردازى‏هاى بى سر و پا و غير حساب شده منحرف كرد و هرگز هيچ حكومت و دولتى را نمى‏توان با اين شيوه‏هاى غير انسانى و غيرمنطقى ساقط نمود، بويژه ملتى مثل ايران را كه از بچه‏هاى خوردسالش تا پيرزن‏ها و پيرمردهاى بزرگسالش، در راه هدف و جمهورى اسلامى و قرآن و مذهب جان فشانى و فداكارى مى‏كنند. شماها كه مى‏دانيد (و اگر ندانيد بسيار ساده‏لوحانه فكر مى‏كنيد) كه ملت با شما نيست و ارتش با شماها دشمن است و اگر فرض بكنيد با شما بودند و دوست شما بودند، حركات ناشيانه شما و جناياتى كه با تحريك شما رخ داد، آنان را از شما جدا كرد و جز دشمن تراشى كار ديگرى نتوانستيد بكنيد. من وصيت خيرخواهانه در اين آخر عمر به شما مى‏كنم كه اولاً با اين ملت طاغوت زده رنج كشيده كه پس از دو هزار و پانصد سال ستمشاهى با فدا دادن بهترين فرزندان و جوانانش خود را از زير بار ستم جنايتكارانى همچون رژيم پهلوى و جهانخواران شرق و غرب نجات داده، به جنگ و ستيز برخاسته‏ايد، چطور وجدان يك انسان هر چه پليد باشد راضى مى‏شود براى احتمال رسيدن به يك مقام، يا ميهن خود و ملت خود اين گونه رفتار كند و به كوچك و بزرگ آنها رحم نكند؟ من به شما نصيحت مى‏كنم دست از اين كارهاى بى فايده و غير عاقلانه برداريد و گول جهانخواران را نخوريد و در هر جا هستيد اگر به جنايتى دست نزديد، به ميهن خود و دامن اسلام برگرديد و توبه كنيد كه خداوند ارحم الراحمين است و جمهورى اسلامى و ملت از شما انشاء الله مى‏گذرند و اگر دست به جنايتى زديد كه حكم خداوند تكليف شما را معين كرده، باز از نيمه راه برگشته و توبه كنيد و اگر شهامت داريد، تن به مجازات داده و با اين عمل، خود را از عذاب اليم خداوند نجات دهيد و الا در هر جا هستيد عمر خود را بيش از اين هدر ندهيد و به كار ديگر مشغول شويد كه صلاح در آن است.

    و بعد به هواداران داخلى و خارجى آنان وصيت مى‏كنم كه با چه انگيزه جوانى خود را براى آنان كه اكنون ثابت است كه براى قدرتمندان جهانخوار خدمت مى‏كنند و از نقشه‏هاى آنها پيروى مى‏كنند و ندانسته به دام آنها افتاده‏اند به هدر مى‏دهيد؟ و با ملت خود در راه چه كسى جفا مى‏كنيد؟ شما بازى خوردگان دست آنها هستيد و اگر در ايران هستيد، به عيان مشاهده مى‏كنيد كه توده‏هاى ميليونى به جمهورى اسلامى وفادار و براى آن فداكارند و به عيان مى‏بينيد كه حكومت و رژيم فعلى با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند و آنان كه به دروغ ادعاى خلقى بودن و مجاهد و فدايى براى خلق مى‏كنند، با خلق خدا به دشمنى برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را براى مقاصد خود و مقاصد يكى از دو قطب قدرت جهانخوار به بازى گرفته و خود يا در آغوش يكى از دو قطب جنايتكار

    صحيفه نور ج 21 صفحه 197

    به خوش گذرانى مشغول و يا در داخل به خانه‏هاى مجلل تيمى با زندگى اشرافى نظير منازل جنايتكارانى بدبخت به جنايت خود ادامه مى‏دهند و شما جوانان را به كام مرگ مى‏فرستند.

    نصيحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است كه از راه اشتباه بر گرديد و با محرومين جامعه كه با جان و دل به جمهورى اسلامى خدمت مى‏كنند، متحد شويد و براى ايران مستقل و آزاد فعاليت نماييد تا كشور و ملت از شر مخالفين نجات پيدا كند و همه با هم به زندگى شرافتمندانه ادامه دهيد. تا چه وقت و براى چه گوش به فرمان اشخاصى هستيد كه جز به نفع شخصى خود فكر نمى‏كنند و در آغوش و پناه ابرقدرته‏ها با ملت خود در ستيز هستيد و شما را فداى مقاصد شوم و قدرت طلبى خويش مى‏نمايند؟ شما در اين سال‏هاى پيروزى انقلاب ديديد كه ادعاهاى آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط براى فريب جوانان صاف دل است و مى‏دانيد كه شما قدرتى در مقابل سيل خروشان ملت نداريد و كارهايتان جز به ضرر خودتان و تباهى عمرتان نتيجه‏اى ندارد. من تكليف خود را كه هدايت است اداء كردم و اميد است به اين نصيحت كه پس از مرگ من به شما مى‏رسد و شائبه قدرت طلبى در آن نيست گوش فرا دهيد و خود را از عذاب اليم الهى نجات دهيد. خداوند منان شما را هدايت فرمايد و صراط مستقيم را به شما بنمايد.

    وصيت من به چپ گرايان مثل كمونيست‏ها و چريك‏هاى فدايى خلق و ديگر گروه‏ها متمايل به چپ، آن است كه شماها بدون بررسى صحيح از مكتبها و مكتب اسلام نزد كسانى كه از مكتب‏ها و خصوص اسلام اطلاع صحيح دارند، با چه انگيزه خودتان را راضى كرديد به مكتبى كه امروز در دنيا شكست خورده رو آوريد. و چه شد كه دل خود را به چند ايسم كه محتواى آنها پيش اهل تحقيق پوچ است، خوش كرده‏ايد و شما را چه انگيزه‏اى وادار كرده كه مى‏خواهيد كشور خود را به دامن شوروى يا چين بكشيد و با ملت خود به اسم توده دوستى به جنگ برخاسته يا به توطئه‏هايى براى نفع اجنبى به ضد كشور خود و توده‏هاى ستمديده دست زديد؟ شما مى‏بينيد كه از اول پيدايش كمونيسم مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرت طلب و انحصار طلب‏ترين حكومت‏هاى جهان بوده و هستند. چه ملت‏هايى زير دست و پاى شوروى مدعى طرفدار توده‏ها خورد شدند و از هستى ساقط گرديدند. ملت روسيه، مسلمانان و غير مسلمانان، تاكنون در زير فشار ديكتاتورى حزب كمونيست دست و پا مى‏زنند و از هر گونه آزادى محروم و در اختناق بالاتر از اختناقهاى ديكتاتورهاى جهان بسر مى‏برند. استالين، كه يكى از چهره‏هاى به اصطلاح درخشان حزب بود ورود و خروجش را و تشريفات آن و اشرافيت او را ديديم. اكنون كه شما فريب خوردگان در عشق آن رژيم جان مى‏دهيد مردم مظلوم شوروى و ديگر اقمار او چون افغانستان از ستمگرى‏هاى آنان جان مى‏سپارند و آنگاه شما كه مدعى طرفدارى از خلق هستيد، بر اين خلق محروم در هر جا كه دستتان رسيده چه جناياتى انجام داديد و با اهالى شريف آمل كه آنان را به غلط طرفدار پروپا قرص خود معرفى مى‏كرديد و عده بسيارى را به فريب به جنگ مردم و دولت فرستاديد و به كشتن داديد. چه جنايت‏ها كه نكرديد. و شما طرفدار خلق محروم مى‏خواهيد خلق مظلوم و محروم ايران را به دست ديكتاتورى شوروى دهيد و چنين خيانتى را با سرپوش فدايى خلق و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 198

    طرفدار محرومين در حال اجرا هستيد. منتهى حزب توده و رفقاى آنان با توطئه و زير ماسك طرفدارى از جمهورى اسلامى و ديگر گروه‏ها با اسلحه و ترور و انفجار.

    من به شما احزاب و گروه‏ها، چه آنان كه به چپ گرايى معروف گرچه بعضى شواهد و قراين دلالت دارد كه اينان كمونيست امريكايى هستند و چه آنان كه از غرب ارتزاق مى‏كنند و الهام مى‏گيرند و چه آنها كه با اسم خودمختارى و طرفدارى از كرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم كردستان و ديگر جاها را از هستى ساقط نموده و مانع از خدمت‏هاى فرهنگى و بهداشتى و اقتصادى و بازسازى دولت جمهورى در آن استان‏ها مى‏شوند، مثل حزب دموكرات و كومله وصيت مى‏كنم كه به ملت بپيوندند و تاكنون تجربه كرده‏اند كه كارى جز بدبخت كردن اهالى آن مناطق نكرده‏اند و نمى‏توانند بكنند. پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است كه با دولت تشريك مساعى نموده و از ياغى گرى و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن خود دست بردارند و به ساختن كشور بپردازند و مطمئن باشند كه اسلام براى آنان، هم از قطب جنايتكار غرب و هم از قطب ديكتاتور شرق بهتر است و آرزوهاى انسانى خلق را بهتر انجام مى‏دهد.

    و وصيت من به گروه‏هاى مسلمان كه از روى اشتباه به غرب و احياناً به شرق تمايل نشان مى‏دهند و از منافقان كه اكنون خيانتشان معلوم شد، گاهى طرفدارى مى‏كردند و به مخالفان بدخواهان اسلام از روى خطا و اشتباه گاهى لعن مى‏كردند و طعن مى‏زدند، آن است كه بر سر اشتباه خود پافشارى نكنند و با شهامت اسلامى به خطاى خود اعتراف و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براى رضاى خداوند هم صدا و هم مسير شده و اين مستضعفان تاريخ را از شر مستكبران نجات دهيد و كلام مرحوم مدرس، آن روحانى متعهد پاك سيرت و پاك انديشه، را به خاطر بسپاريد كه در مجلس افسرده آن روز گفت: اكنون كه بايد از بين برويم، چرا با دست خود برويم؟. من هم امروز به ياد آن شهيد راه خدا به شما برادران مؤمن عرض مى‏كنم اگر ما با دست جنايتكار آمريكا و شوروى از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداى خويش ملاقات كنيم، بهتر از آن است كه در زير پرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگى اشرافى مرفه داشته باشيم. و اين سيره و طريقه انبياء عظام و ائمه مسلمين و بزرگان دين مبين بوده است و ما بايد از آن تبعيت كنيم و بايد به خود بباورانيم كه اگر يك ملت بخواهند بدون وابستگى‏ها زندگى كنند، مى‏توانند و قدرتمندان جهان بر يك ملت نمى‏توانند خلاف ايده آنان را تحميل كنند. از افغانستان عبرت بايد گرفت با آن كه دولت غاصب و احزاب چپى با شوروى بوده و هستند تاكنون نتوانسته‏اند توده‏هاى مردم را سركوب نمايند

    علاوه بر اين، اكنون ملت‏هاى محروم جهان بيدار شده‏اند و طولى نخواهد كشيد كه اين بيدارى‏ها به قيام و نهضت و انقلاب انجاميده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستكبر نجات خواهند داد و شما مسلمانان پاى بند به ارزش‏هاى اسلامى مى‏بينيد كه جدايى و انقطاع از شرق و غرب بركات خود را دارد، نشان مى‏دهد و مغزهاى متفكر بومى به كار افتاده و به سوى خودكفايى پيشروى مى‏كند و آنچه كارشناسان خائن غربى و شرقى براى ملت ما محال جلوه مى‏دادند، امروز به طور چشم گيرى با

    صحيفه نور ج 21 صفحه 199

    دست و فكر ملت انجام گرفته و انشاء الله تعالى در دراز مدت انجام خواهد گرفت و صد افسوس كه اين انقلاب دير تحقق پيدا كرد و لااقل در اول سلطنت جابرانه كثيف محمدرضا تحقق نيافت و اگر شده بود، ايران غارت زده غير از اين ايران بود.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1886
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 130

    تاريخ: 17/2/68

    پاسخ به گزارش شوراى مديريت و دبيرخانه جامعه مدرسين حوزه علميه قم

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شوراى مديريت حوزه علميه قم دامت افاضاته‏

    با سلام و دعا براى شما عزيزان، زحمات شما عزيزان چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. انشاءالله با كمك همه دست‏اندركاران امور حوزه موفق شويد پاسخگوى سؤالات جهان اسلام شويد.

    اين مسأله نبايد فراموش شود كه به هيچ وجه از اركان محكم فقه و اصول رايج در حوزه‏ها نبايد تخطى شود. البته در عين اين كه از اجتهاد جواهرى به صورتى محكم و استوار ترويج مى‏شود، از محاسن روش‏هاى جديد و علوم مورد احتياج حوزه‏هاى اسلامى استفاده گردد. بار ديگر به فرزندان خوب و انقلابى‏ام سفارش مى‏كنم كه شوراى مديريت حوزه علميه قم مورد تأييد اين جانب مى‏باشند، سعى كنند تندروى نكنند كه تندروى باعث شكست خودشان مى‏گردد. بايد طلاب جوان، اساتيد محترم حوزه را كه در خدمت انقلاب و اسلام و علوم اسلامى‏مى‏باشند يارى كنند تا آنان بتوانند به هدف‏هاى مهم تعليم و تربيت برسند. شوراى مديريت و اساتيد عزيز هم توجه داشته باشند كه بدون طلاب انقلابى به هيچ يك از خواسته‏هاى مشروع خود نخواهند رسيد، طلاب انقلابى و مبارز، پيشتازان انقلاب اصيل اسلامى‏مان مى‏باشند، چهره گلگون و روشن فيضيه‏هاى ايران در جهان اسلام مرهون زندان‏ها و شكنجه‏هاى اين عزيزان است.

    اين مسأله بايد در نظر گرفته شود كه شوراى مديريت حوزه علميه قم از خدا مى‏خواهند كارى كنند كه طلاب عزيز در فراگيرى علم و دانش با مشكلات روبرو نشوند، اگر در بعضى جهات بدين نتيجه نمى‏رسند، لابد در حد توانشان نيست. شعار هميشه از آن كسانى است كه وارد گود اجرا نيستند.

    از خداوند متعال توفيق سروران و سربازان علوم اسلامى‏را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1887
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض بيست و دو

    جلدبيست و دو
    
    menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 1

    در جمع علماى اعلام و حجج اسلام در نجف اشرف

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    بنده مى‏خواستم امروز مباحثه بكنم لكن ديروز دو نفر از آقايان آمدند و مطالبى گفتند كه موجب تاسف شد و لازم شد كه من يك تذكراتى به آقايان عرض بكنم. حتى بعضى - گفتند در پرده گفتند - كه اگر يك جلوگيرى نشود، ممكن است كه يك اختلاف شديد و يك زدوخورد راه بيفتد در بعضى موارد. و من نمى‏دانم كه اين اختلافات سر چى است؟ سر دنيا هست؟ شما كه دنيا نداشتيد. ما و شما كه دنيا نداريم كه سر دنيا اين اختلافات را داشته باشيم. همه زندگى‏هاى ما را كه روى هم بريزند آن همسر يك زندگى اشخاص مرفه نيست. براى امر خيلى مبتذل و خيلى پيش پا افتاده آيا لازم است كه آقايان قيام بكنند و با هم جبهه‏بندى كنند؟ و خوف اين برود كه سه دسته از آقايان در بعضى موارد بريزند به جان هم؟ شما احتمال نمى‏دهيد كه يك دستى در كار باشد براى اينكه اين حوزه‏ها را مفتضح كند، از اين مفتضح‏تر؟ شما احتمال نمى‏دهيد كه دشمن دنبال اين مطلب باشد و دست داشته باشد در اين مسايل به طورى كه شما ملتفت نشويد از پشت يك حجابى باشد با آن زرنگى‏هايى كه اينها دارند و سياستى كه اينها دارند و خدعه‏ها و فريبى كه اينها دارند يك دستى دنبال اين مطلب باشد، دست ناپاكى و بخواهد شما را در جامعه مفتضح كند و بعد از افتضاح از بين ببرد و مردم تشكر كنند بر اينكه اين آخوندها از بين رفتند، احتمال اين معنا نمى‏رود؟ به صورت ديانت به صورت - عرض مى‏كنم كه - مقدسى، به صورت ظاهرالصلاح اشخاصى وارد بشوند در بين شما، يا اشخاصى اشخاص ديگرى را كه از خود شما هستند اغفال كنند و اين اغفال شده‏ها در بين شما بيايند و يك مطالبى را پخش بكنند كه به واسطه اين مطالب يك مفسده‏هايى پيدا بشود علاوه بر اين مفسده‏هايى كه در حوزه‏ها انسان مى‏بيند.

    ما عددمان اصلش چند تاست؟ / ما/ عدد ما كه الان در نجف هستيم و در اعتاب مقدسه ديگر و در ايران و در ساير ممالكى كه حوزه شيعه هست، شما عددتان چند تاست؟ به/ يك/ بيست هزار مى‏رسد عدد شما؟ حوزه‏هاى ما به بيست هزار، ما فرض مى‏كنيم شما دويست هزار جمعيت باشيد از آخوند ده و غير ده و اينها، دويست هزار جمعيت شما باشيد، اين دويست هزار جمعيت اگر چنانچه با

    صحيفه نور ج 22 صفحه 2

    هم بودند و اجتماع داشتند و همان طورى كه اسلام دعوت كرده است اينها هم تبعيت مى‏كردند از آنها خيلى كار بر مى‏آمد، لكن دويست هزار نفرى كه، اگر نگويم دويست هزار راى، آراى متشتت و مختلف دارند هر كسى، هر جبهه‏اى به قول شما يك راى مستقلى دارد كه روى آن راى جبهه‏هاى ديگر را مى‏كوبد اگر بنا شد جمعيت ما اين طور شد كه در داخل خودمان ما يكديگر را مفتضح كرديم، پيرمردمان پيرمرد را، جوانمان جوان را، جوانمان پيرمرد را، پيرمردمان جوان را مفتضح كرديم و يك دست‏هايى هم در دنبال قضيه بود كه علاوه بر اين مفسده‏اى كه هست و انسان مى‏بيند، يك آشوبى در حوزه‏ها به پا كند به اسم جبهه كذا و جبهه كذا و دنبال اين آشوب يك نتيجه‏هايى، آنهايى كه مى‏خواهند اين حوزه‏ها نباشند و اينها را مضر به حال خودشان مى‏دانند، آنها يك نتايجى ببرند و با اين نتيجه ملت هم به شما اظهار تاسف نكند، بگويد اينها وضعشان اين بود كه ديديد و وضعشان اين است كه مى‏بينيد.

    من متاسفم كه يك نفر جوان از اروپا آمده بود اينجا و يكى دو دفعه با من ملاقات كرد و شايد/ هفت هشت روز/ پنج شش روز، هفت هشت روز، يك همچو چيزى، خيلى كم اينجا بود، به يكى از آقايان گفته بود - به من صحبتى نكرد - به يكى از آقايان گفته بود كه خوب شد كه من كه آخوندزاده‏ام آمدم نجف، اگر يك كس ديگرى مى‏آمد و اين وضع را مى‏ديد چه مى‏كرد؟ من نمى‏دانم كه در اين چند روز، در اين چهار پنج روز يك نفر، يك نفر آدم محصل خارجى كه از سنخ ما هم نيست ولو پدرش از سنخ ماست خودش از صنف ما هم نيست، اين در اين حوزه مباركه چى ديده است؟ با چه اشخاصى تماس پيدا كرده، اينها چه مطالبى به اين آدم گفتند كه بايد اظهار تاسف كند. يك نفر آدم محصل جديد، اظهار تاسف كند از اينكه چرا وضع نجف اين طور است. اگر يك دست‏هايى در كار باشد و شما را همان دست‏ها وادار كند كه من از جبهه كذا و زيد از جبهه كذا و آن از جبهه كذا، حتى در يك مدرسه شما با هم جبهه‏بندى كنيد و خداى نخواسته اگر راست باشد اين مطلب، يك وقتى يك انفجارى در يك مدرسه پيدا بشود و از آن مدرسه هم به مدرسه ديگر سرايت كند و از آن طايفه هم به طايفه ديگر سرايت كند و دست‏هاى ناپاكى هم اينها را دامن بزند و اين آتش را روشن كند، علاوه بر اينكه در دنيا ما كاذب مى‏شويم و نجف ساقط مى‏شود، نه من و شما تنها، يك حوزه هزار ساله دينى ساقط مى‏شود، يك اشخاص عالم متدين كه بحمدالله باز فراوانند، اينها هم در جامعه ساقط مى‏شوند، علاوه بر اين ما جواب خدا را چه بدهيم.

    عالم اگر خداى نخواسته منحرف شد، يك امت را منحرف مى‏كند

    اينكه در روايات ما هست كه اهل جهنم متاذى مى‏شوند از بوى عالمى كه به علمش عمل نكند، اين براى چيست كه عالم وضعش اين طور است؟ اين براى اين است كه فرق است ما بين عالم و غير عالم، از جهاتى فرق است. عالم اگر خداى نخواسته منحرف شد، يك امت را ممكن است منحرف بكند من خودم ديدم اين مطلب را كه در بعضى از شهرستان‏هايى كه در ايام تابستان ما مى‏رفتيم، بعضى از شهرستان‏ها را من مى‏ديدم كه اينها بسيار مادب به آداب شرع جامعه آنجا، مودب به آداب‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 3

    هستند مثل محلات كه آنوقت‏ها اين جور بود، انسان وقتى ملاحظه مى‏كرد مى‏ديد كه عالم خوبى دارد چند تا ملاى متدين خوب اگر در يك جامعه‏اى، در يك شهرى چند نفر ملاى متوجه به ديانت، عاقل و عامل به علم خودش باشد، لازم نيست موعظه كند اصلا خود وجود او موعظه است. ما اشخاصى را ديديم كه وجودشان در انسان تاثير مى‏كرد. ملاهايى يك وقتى در قم بود كه خود وجودشان، اصل انسان وقتى نگاه مى‏كرد به او، همان نگاه موعظه بود از آن طرف ما الان مى‏بينيم كه، تهران را كه من يك قدرى اطلاع دارم - محلات مختلف تهران فرق دارد - يك گوشه مى‏بينيد كه يك آدم منحرف آنجا معمم است يا امام جماعت شده است، يك طايفه‏اى را منحرف كرده است. اين گندش چقدر است؟ همان گند است كه آنجا به مشام مى‏رسد يك گندى است كه ما در دنيا تهيه مى‏كنيم، نه يكى، يك گندى را به ما اضافه بكنند، اين گند خود ماست. هر چه در عالم آخرت واقع مى‏شود، يك چيزى است كه از اينجا ما تهيه كرده‏ايم و وارد مى‏كنيم در عالم آخرت. به ما يك چيزى خارج از عملمان نمى‏دهند، اعمال ماست اينها. وقتى بنا شد كه يك عالمى مفسده جو باشد و يك حوزه را در معرض خطر قرار بدهد، اين گندش يك حوزه را، بلكه يك امت را مى‏گيرد و همين گند است كه الان شامه ما درست نمى‏تواند ادراك كند، وقتى كه در جهنم رفتيم خداى نخواسته، آنجا ادراك مى‏كند شم‏ها و اين گندى كه از اين عالم بلند شده است و در دنيا اين طور كرده، آنجا مردم را متأذى مى‏كند. و در همين روايت است كه اشد الناس حسره آنهايى هستند كه دعوت مى‏كنند اشخاص را به صلاح و خير و آنها استجابت مى‏كنند و عمل مى‏كنند به قول اين آدم و آنها در بهشت مى‏روند. آن وقت خود اين آدم عالمى است كه به علم خودش عمل نمى‏كند و در جهنم مى‏رود. آن شايد مى‏بيند آنها را كه آن بقال بود كه به واسطه ارشاد من و به واسطه امر و نهى من الان وارد شده است در....... و اين منم كه به واسطه اينكه عمل نكردم به علم خودم وارد شدم در اين. اين چقدر حسرت دارد. وظايف عالم خيلى زياد است. همان طورى كه آن همه تعريف از براى عالم شده است در روايات كريمه، در قرآن هم تعريف شده است. وظايفى كه در روايات شريفه ما وارد شده است مراجعه بفرماييد، كتاب كافى را مراجعه بفرماييد، كتاب وسايل را، آن ابوابى كه معد براى اين چيزهاست، مراجعه بفرماييد، اصول كافى خصوصا در اين مساله، در اين مسايل مراجعه بفرماييد كه آن وظايفى كه از براى ملاهاست، آن وظايفى كه از براى اهل علم هست، آن آدابى كه از براى مفيد و مستفيد هست. آقا اين اصطلاحات، خدا مى‏داند كه اين اصطلاحات يك... به عهده ماست، خدا مى‏داند كه اين اصطلاحات هر چه زيادتر شد اگر تهذيبى در كار نباشد، به ضرر دنيا و آخرت جامعه مسلمين تمام مى‏شود. اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحيد اگر چنانچه ... نباشد آن هواى نفس، همان علم توحيد براى انسان و بال خواهد شد. چه بسا اشخاصى كه عالم به علم توحيد بودند و منحرف كردند خلايقى را، اشخاصى را منحرف كردند، و حال اينكه عالم به علم توحيد بودند. چه بسا اشخاصى كه‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 4

    همين اطلاعات شما را بهتر مى‏دانستند لكن از باب اينكه انحراف داشتند وقتى كه وارد شدند در يك جامعه، منحرف كردند يك جامعه را از امورى كه بايد مواظبت بشود و نكته اين است كه عالم وضعش اين طورى است/ اين است كه ساير مردم/ اصلاً وضع اين جور شده، اگر، يك بقالى يك خلافى بكند، مردم مى‏گويند فلان بقال آدم بدى است، يك عطارى، يك ادارى، يك كذا، اين طور مى‏گويند لكن اگر يك آخوندى يك كارى را بكند، مى‏گويند آخوندها كذا/ اين/ نمى‏گويند كه، آخوند را تجزيه و تحليل نمى‏كنند كه در بين آخوند، خوب، اينها هم بشرند، دو طايفه هستند، يك طايفه‏شان مردم صالحى هستند يك طايفه‏شان هم مردم - نعوذبالله - غير صالحى هستند، اينجا تجزيه نمى‏كنند. اينجا اگر من يك كار بدى بكنم، مى‏گويند آخوندها كذا هستند. اين لطمه‏اش به اسلام وارد مى‏شود اين لطمه‏اش به حوزه‏هاى ديانتى وارد مى‏شود، اين لطمه‏اش به احكام اسلام وارد مى‏شود. اگر چنانچه شما خودتان حذف كنيد خودتان را و خود جامعه‏هاى علمى به جان هم بيفتند و هم را حذف كنند و فحش بدهند و تفسيق بكنند و تكفير بكنند و - عرض بكنم - هياهو درست كنند و امثال ذلك، اگر ما خودمان را بشكنيم و خودمان را از بين ببريم، در جامعه ديگر از قول ما اسلام قوت نمى‏گيرد. ما نمى‏توانيم پخش اسلام بكنيم.

    اين امانت است در دست ما آقا، خداى تبارك و تعالى دينش را امانتاً در دست ما الان اشخاصى كه در اينجا هستيم، اشخاصى كه در جاهاى ديگر هستند امانت گذاشته خدا اين ديانت را، خيانت به اين امانت نكنيد. اين جبهه‏بندى‏ها خيانت است. مگر شما از دو دين هستيد؟ مگر مذهب شما شعب مختلفه دارد؟ مگر ملاهاى شما هر كدام به يك دينى دعوت مى‏كنند؟ جبهه‏بندى يعنى چه؟ اين دنبال آن ملا، آن دنبال آن ملا اينها غلط است، اينها كفر است، اينها از كباير، از اعظم كباير است، اگر چنانچه اين.... در آن مترتب بشود، نكنيد اينطور. اين اختلافات جزيى‏تر، يك مطالب خيلى غير ارزنده است، خيلى مبتذل، از جهت مادى حساب كنند هيچ نيست. مگر آقايان به شما چى مى‏دهند، پول سيگارتان را من در يك روزنامه‏اى، مجله‏اى - كجا يادم نيست الان - يك وقتى ديدم كه بودجه‏اى را كه پاپ براى آن كشيشى كه در واشنگتن دارد، آن بودجه‏اى كه براى همان كشيشى كه در واشنگتن است، آنوقت من يادم است كه حساب كردم حساب كرديم ديديم شد/ قلم/ يك قلمى بود كه از تمام بودجه‏اى كه حوزه‏هاى شيعه دارند بيشتر بود. شما چيزى نداريد كه سر آن دعوا كنيد، سر ديانت است ديانت هم كه دعوا ندارد. الحمدلله ديانت داريد، اما ديانت كه دعوا ندارد. سر همه اينها به دنيا بر مى‏گردد. انسان خودش را بازى مى‏دهد كه من در فلان جبهه كه واقع شدم تكليف شرعى اقتضا مى‏كند. تكليف شرعى اقتضا مى‏كند كه انسان اهانت كند به مسلمين؟ اهانت كند به ملا؟ اهانت كند به - عرض مى‏كنم كه - همجنس خودش؟! اين تكليف شرعى است؟! دنياست آقا اينها، هواهاى نفس است.

    انسان اگر چنانچه در خلال تحصيلى كه مشغول تحصيل است يك قدم هم براى تهذيب نفس‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 5

    بردارد، اين حوزه‏ها فاقد شدند اين مطالب را نيست الان كسى كه همه‏اش... هم نمى‏گويند، همه‏اش آن اشخاصى كه حالا هم يك حوزه تهذيبى داشته باشند، يك حوزه اخلاقى داشته باشند، يك حوزه موعظه‏اى داشته باشند، يك دست‏هاى ناپاك اينها را ساقط كرده، يعنى اين حوزه‏ها را ساقط كردهاى آقا! فلانى اهل منبر است. فلانى خوب اهل منبر باشد، حضرت امير هم اهل منبر بود. اينها براى اين است كه اين حوزه‏ها از اين معنوياتى كه دارند ساقط بشوند، ماديات هم كه ندارند، يك آبرويى هم كه در جامعه دارند كه دولت‏ها از اين آبرويى كه اينها در جامعه دارند مى‏ترسند، از من و جناب عالى كه نمى‏ترسند، من و شما كه قدرتى نداريم. اگر از يك آخوندى، از يك مرجعى بترسند، نه از دعاى او مى‏ترسند و نه از نفرين او مى‏ترسند، كى آنها اعتقاد به دعا و نفرين دارند؟ آنها از ملتها مى‏ترسند مى‏ترسند كه اگر اهانتى به فلان بكنند، ملت‏ها بر آنها چه بشود. اگر ما به جان هم بيفتيم و من آن را تكفير كنم، او من را تكفير كند، هر دومان ساقط بشويم. خوب در بين ملتها هم، ملت هم از دست ما مى‏رود، چنانچه رفته است حالا، يك مقدار كمى‏اش مانده، باقى‏اش از بين رفته. همه‏اش، وقتى كه انسان مى‏شنود از اشخاص هى اشكال بر اين است كه آخوندها اين جورند و اين جورند. در خصوص نجف يك زوايدى هست كه در ساير جاها نيست، اين از مختصات نجف است. حوزه، حوزه قديمى هزار ساله است. ديگر حوزه‏ها، حوزه‏هاى جديد هستند. حوزه در جوار حضرت امير واقع شده است. ديگران در جوار حضرت امير نيستند. خوب، ما بايد يك قدرى مطالعه كنيم در وضع زندگى اين مرد بزرگ. ما ادعا مى‏كنيم شيعه هستيم، چه شيعه‏اى؟! خوب آن زهد دارد، من كه ندارم، باز شيعه‏ام؟! او تقوا دارد، ما نداريم، باز شيعه هستيم؟! او وضع زندگى‏اش چطور است، ما نداريم، باز هم شيعه هستيم.... آخر شيعه بايد يك مشايعتى از او كرده باشد، يك تبعيتى از او كرده باشد تا شيعه باشد من مى‏ترسم كه وقتى رسيد به اينجايى كه موت آمد براى ما، ما از اين، از اين مذهب شيعه و از اين اسلام و از/ اين/ اينها اصل خارج بشويم و خداى نخواسته از اين دنيا برويم. اگر بنا باشد كه اعمال ما اين طور باشد كه وضع زندگى ما، وضع اعمال ما اين نحو باشد كه انسان ملاحظه مى‏كند، بترسيد از اينكه خداى نخواسته در آخر عمر وقتى كه چيز شد در يك روايتى هست كه وقتى كه نفس به اينجا رسيد يا نفس به اينجا رسيد (و اشاره به حلقوم كرد) عالم ديگر برايش توبه نيست براى اينكه در آيه شريفه فرموده است كه آنهايى كه عمل مى‏كنند به جهالتين، آنها برايشان توبه است. وقتى كه عالم حالا كه مهلت دارد، توبه مى‏تواند بكند، اما به شما سند دادند كه از اين مجلس مى‏توانيد بيرون برويد؟ شايد صاعقه آمد. سندى ندادند كه، به شما سند دادند كه تا فردا زنده هستيد؟ شايد نبوديد. به ما سند داده‏اند كه تا ده سال ديگر زنده هستيم؟ خوب، شايد نبوديم. اگر جوان‏ها به فكر نباشند و به فكر نيفتند، ما به پيرى رسيده‏ايم و مصيبت را مى‏دانيم آقا من كه حالا آمدم به شما عرض مى‏كنم، نه اينكه خود من يك آدمى هستم، آدم شدن، مرحوم آقاى آشيخ مى‏گفت‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 6

    محال است، من عرض كردم كه سنم يك قدرى از شما زيادتر است و شما وقتى به سراغ منبر مى‏آييد اينجا، حرف من را گوش كنيد، از اين جهت به شما عرض مى‏كنم، تا جوان هستيد مى‏توانيد يك كارى انجام بدهيد، ريشه‏هاى فساد در قلب جوان ضعيف است. هر چه بزرگ شد، آن روايت را ملاحظه كرديد، من سابقا ديدم كه قلب انسان نقطه سفيد است بعد كه / چيز مى‏كند/ گناه مى‏كند نقطه سياهى پيدا مى‏شود كه هر چه گناه زياد بشود سياهى‏اش سياهتر مى‏شود. اين جوان قلبش لطيف است، ملكوتى است لكن وقتى كه وارد شد در اين جامعه‏ها، وارد شد در اين چيزها كم‏كم خداى نخواسته اطلاعات پيدا مى‏كند، دائماً يك كارى مى‏كند، يك شب و روزى از او نمى‏گذرد الا اينكه يك كار- نعوذ بالله - خلافى مى‏كند. خوب، آن يك نقطه سودا در قلبش پيدا مى‏شود، نه در اين قلب، در آن قلبى كه نفسانى و روحانى است، كم‏كم اين نقطه سياه زياد مى‏شود. وقتى كه به پيرى رسيد و قلبش سياه شده است او نمى‏تواند به اين زودى‏ها آن قلب را برگرداند به حال اول لكن شما جوان‏ها مى‏توانيد، قدرت داريد، قدرت جوانى داريد. از اين طرف قدرت جوانى داريد، از آن طرف اين امور در شما ضعيف است الان. هر چه سن شما اضافه بشود و هر قدمى كه برداريد و برداريم به - روى - به طرف آخرت، آن چيزهايى كه منافى است با سعادت انسان، زياد مى‏شود، قدرت هم كم مى‏شود. به سن پيرى كه رسيد نمى‏تواند ديگر، از او نمى‏آيد توبه. خوب، توبه يك امرى نيست كه انسان بالفظ اتوب الى‏الله كارش درست بشود. ندامت است، اين ندامت به اين زودى‏ها نمى‏آيد براى اشخاصى كه پنجاه سال غيبت كرده، پنجاه سال فحش داده، او ديگر سقوط كرده در كفر و غيبت او نمى‏تواند، او تا آخر عمر مبتلاست. اما جوان‏ها كه گاهى اتفاق مى‏افتد، و نگذاريد اتفاق بيفتد، اگر يك مجلسى ديديد كه غيبت مى‏كنند، در يك روايتى مثل اينكه هست كه حضرت مى‏فرمايد پاشو از اين مجلس، مى‏گويد نمى‏شود، گفت اگر به پدرت فحش مى‏داد پا نمى‏شدى كه جلو بگيرى؟ پا مى‏شدى ديگر. مثل اينكه همچو روايتى هست. نگذاريد غيبت بشود. «السامع احد المغتابين اين جور نيست كه او غيبت مى‏كند، منى هم كه گوش مى‏كنماحد المغتابين هستم. نگذاريد كه اين مفسده‏ها پيدا بشود، خودتان را نصيحت كنيد. آقا شما چند نفر جوانيد كه عمرتان را گذاشتيد روى اين كار، در صورتى كه اين كار براى شما يك منابع سرشارى ندارد، جوانى‏تان را داريد تلف مى‏كنيد، اگر چنانچه اين جوانى را در راه خدا بدهيد و در راه خدا تلف بكنيد تلف نشده، براى شما باقى است. اگر چنانچه خداى نخواسته شما هم مثل ساير اهل دنيا باشيد، جوانى از دست‏تان برود، آنها دنيا را دارند، شما جوانى را داديد دنيا را هم نداريد، خسرالدنيا و الاخره . خوب، اينها دنيا را لااقل دارند. اگر بنا شد كه حب دنيا و حب نفس در ما همچو غلبه كند كه نگذارد حقايق را ببينيم، نگذارد واقعيات را ملاحظه كنيم، سر راه هدايت ما بشود، كم‏كم زياد بشود اين معنا تا آنجايى كه گفته مى‏شود كه شيطان ايمان را مى‏خواهد، همه وسايل براى اين است كه ايمان را از انسان بگيرد، اين آخر امر ايمان را از دست ما بگيرد، كسى سند ندارد كه من ايمانم همين طور صاف، زيرا شايد مستودع باشد.

    من بايد جديت كنم، شما بايد جديت كنيد، مهذب كنيد خودتان را، موظفيد علاوه بر تهذيب‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 7

    خودتان، رفقايتان را هم مهذب كنيد، اين جرم شما مثل جرم سايرين نيست. در روايت است.... اگر چنانچه عالم ارتكاب يك معصيتى بكند، اين جامعه را فاسد مى‏كند اذا فسد العالم فسد العالم . اين يك مطلب واضحى است كه هر مقدارى كه شعاع وجودى آن عالم است همان مقدار فاسد مى‏كند. الان عالمهايى پيدا مى‏شود كه در، فرض كنيد كه يك جايى، در تهران، در جاهاى ديگر پيدا مى‏شود كه همان جا كه هستند يك محله را به گند زده‏اند. خوب گند اين آخوند در آنجا يك محله را برده، در جهنم هم گندش را همه مى‏شنوند، اذيت مى‏كند همه را. وظيفه نداريم؟! آقا! اين قرآن، اين قرآن كريم پيش ما امانت است، ما وظيفه نداريم حفظ اين قرآن كريم را بكنيم. حفظ اين احكام اسلام را ما وظيفه نداريم بكنيم؟! وظيفه ما همان است كه يك مطالب اصولى را بحث كنيم و تا آخر، بعد از پنجاه سال كه مطالب اصولى هم خيلى درست شده است وقتى كه اخلاقش را - عرض مى‏كنم كه - آدابش را، آداب دينى‏اش را اينها، اينها نيست اين طور. بايد از اول اين مطلب را شما در نظر داشته باشيد، شما جوانيد، مى‏توانيد، از اول هر قدمى كه براى علم برمى‏داريد همان قدر يك قدم هم براى تقوا برداريد، براى تهذيب نفس برداريد، براى اينكه هواى نفس را كم كنيد برداريد.

    اين دسته بندى‏ها فسق است، حوزه را ضايع مى‏كند

    براى چى شما نزاع با هم داريد؟ آخر چه‏تان است؟ چه دشمنى‏اى با هم داريد شما؟ هر كدام از يك بلدى هستيد، همه‏تان هم اهل علم هستيد و همه‏تان هم انشاء الله خوب هستيد. چرا بايد اين طور باشد كه بگويند كه آقايان اگر چنانچه يك صحبتى نشود، اگر چنانچه يك موعظه‏اى نشود، ممكن است يك انفجارى حاصل بشود، ممكن است كه/ به هم/ به جان هم بيفتند. آخر چرا، سر چى شما دعوا داريد؟ شما خيال مى‏كنيد دعواى شما، دعواى بين دو نفر پهلوان است؟ دعواى شما پيش خدا اعظم از همه معاصى است /براى اينكه يك/ از بسيارى معاصى است براى اينكه يك جامعه را شما به گند مى‏زنيد، يك نجف را شما ساقط مى‏كنيد در نظر مردم. نجف اگر ساقط شد ديانت اسلام ساقط است. شما بايد /با/ وقتى كه وارد اينجا مى‏شويد، وقتى اينجا هستيد و از اينجا مى‏خواهيد برويد در يك شهر ديگرى، بايد مردم آن شهر از علم شما، از اخلاق شما، از - عرض مى‏كنم كه - اعمال شما، از همه اينها بايد استفاده كنند و موعظه گيرند. شما خيال نكنيد تا آخر عمر بتوانيد با رياكارى كارتان را درست كنيد كه/ بيخود/ من همه كارها را مى‏كنم ولى مى‏روم آنجا با ريا. نمى‏توانيد، بالاخره كشف مى‏شود فساد. خوب، فرض كنيد توانستيد، چند سال عمر مى‏كنيد؟ چند سال با ريا و با تزوير و با خدعه و با فحش به مردم زندگى مى‏كنيد؟ صد و بيست سال؟ و حال اينكه صد و بيست ساله در بين ما نيست. مگر در بين مردم هم خيلى، خيلى، خيلى كم‏اند. حالا ما فرض مى‏كنيم صد و بيست سال، شما صد و بيست سال با خدعه و فريب توانستيد يك زندگى، چه زندگى‏اى؟ چه زندگى‏اى؟ يك زندگى طلبگى،

    صحيفه نور ج 22 صفحه 8

    يك زندگى مبتذل، ما فرض مى‏كنيم يك زندگى مثل هارون الرشيد، اينطور فرض مى‏كنيم كه يك زندگى‏اى شما بعد از صد و بيست سال عمر مى‏كنيد و يك زندگى‏اى پيدا مى‏كنيد مثل هارون الرشيد. صد و بيست سال در مقابل غيرمتناهى چه نسبتى دارد؟ بعدش غير متناهى معذبيد اگر چنانچه به ديانت اسلام اعتقاد داريد. اگر اعتقاد انسان باقى ماند و اين طور چيزها، خوب فشارها وارد مى‏كند، خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش، عقل داده به اينها- عرض مى‏كنم كه - قوه اينكه بتواند خودشان را تهذيب كنند داده است، اكتفا به اين نكرده، انبيا فرستاده است، كتاب فرستاده است، اوليا فرستاده است، مهذبين فرستاده است. اگر اينها تاثير نكرد باز فشارهايى در دنيا به آنها وارد مى‏كند. اينها عناياتى است كه از طرف حق تعالى است كه فشار بر آنها وارد مى‏كند، يوغ و خناق بر آنها وارد مى‏كند، حبس‏شان مى‏برد و - عرض مى‏كنم كه - جلويشان را در امور مى‏گيرند، عمامه‏شان را بر مى‏دارند، هزار اهانت‏ها مى‏كنند اينها همه عناياتى است كه خدا بر شماها دارد و ما خودمان نمى‏فهميم كه اينها عنايت است. اگر چنانچه با اين هم آدم نشد، در مرض‏ها فشارها بر او وارد مى‏شود، اگر در آنجا هم نشد، عندالنزع فشار زياد بر او وارد مى‏شود، اگر آن هم نشد آن مهالك و آن عقباتى كه در كار هست، در آن عقبات، در برازخ و در آن عقبات بر او چيز واقع مى‏شود، اگر نشد در قيامت بر او يك فشارهايى وارد مى‏شود، براى اينكه جهنم نرود. لكن اگر نشد، چطور؟ اخرالدواء الكى خدا نكند به او برسد. در روايتى هست كه يلبثون فيه احقابا اين مال اشخاصى است كه اهل - عرض مى‏كنم كه - هدايت هستند يعنى اشخاصى هستند كه ديانتشان محفوظ است، براى من و جنابعالى، آنوقت هر حقب‏اش چند هزار سال. آقا شما الان يك سنگ گرمى را نمى‏توانيد دستتان بگيريد، آتش است، بترسيد از آتش، اين آتش‏ها را از حوزه‏ها بيرون كنيد، از قلب‏هايتان اين اختلافات را بيرون بكنيد، مهذب كنيد خودتان را. شما مى‏خواهيد وارد بشويد در يك جامعه‏اى، تهذيب كنيد آنها را. از شما كه تهذيب بر نمى‏آيد، كسى كه خودش را نتواند اداره كند ديگران را مى‏تواند؟ اين دسته‏بندى‏ها غلط است، اين دسته‏بندى‏ها فسق است، حوزه‏ها را ضايع مى‏كند اين كارها، دست برداريد از اين لوطى‏گرى‏ها.

    من همه‏اش، خيلى خوف از اين مطلب دارم كه يك اشخاصى در بين اين جمعيت‏ها پيدا مى‏شود، پيدا شده باشد، ممكن هم هست كه توى اينجا، توى مدرسه‏ها نباشد، توى مدرسه‏ها ممكن است اصل نباشد و همه اشخاص مهذب و خوب باشند لكن او به وسائط، وسائط به واسطه، واسطه به واسطه برسد به آنكه تكليف شرعى درست كنند. تكليف شرعى من اين است كه بايد /از/ چه بكنم، تكليف شرعى او هم اين است كه بايد چه بكند. با اين تكليف شرعى يك فسادى در حوزه نجف ايجاد بكنند. آنها از آدم مى‏ترسند، مى‏خواهند اين آدمها ساقط بشوند. آنها مى‏خواهند آدمها را ساقط كنند، آن دست‏ها بيايد حوزه‏ها را اين طور كند كه اگر يك جوانى كه براى آتيه اسلام مفيد هست يا اشخاصى

    صحيفه نور ج 22 صفحه 9

    براى آتيه اسلام مفيد هستند، اينها ساقط بشوند در جمعيت كه نتوانند ديگر فايده بدهند به اسلام و مسلمين. شما بايد فايده بدهيد به اسلام و الا يك موجود بى‏فايده‏اى كه در اينجا باشد و نه درس بخواند، نه درس بدهد، نه هيچ، اين چه اثرى دارد؟ اينها اگر چنانچه تحصيل كرده‏اند، چه كرده‏اند آنهايى كه در اينجا هيچ كارى ندارند، خوب، بروند مشغول كار بشوند، مشغول تهذيب مردم بشوند. شما جوان‏ها بايد خودتان را مهيا كنيد براى آتيه، آتيه شما بدتر از آتيه ماست، ما آتيه‏مان تمام شد ديگر، من چند سال ديگر هستم؟ من هفتاد سالم است، از ما تمام شد، ما اين نفس‏هاى آخر هستيم چند روز ديگر مى‏گذرد و تمام مى‏شود. شما براى آتيه اسلام بايد به درد بخوريد، آتيه شما يك آتيه بدى است. بايد مجهز بشويد، دست‏هاى دشمن‏هاى كثير براى شما هست از هر طبقه، مجهز بشويد، تهذيب كنيد خودتان را آقا، اخلاقتان را تهذيب كنيد، حب دنيا را از دلتان بيرون كنيد، اين دنياى ناداشته. آنها حب دنيا دارند، دنيايش را هم دارند، من و شما حبش را داريم، آن مفسده‏اش را داريم، آن مصلحتش را نداريم، خودش را نداريم، حبش را داريم. «حب الدنيا راس كل خطيئه» ماذئبان ضاريان... غنم هذا من الاوله و هذا من الاخره ظاهرا از حب نفس است، از حب دنياست يك همچو چيزهايى. آن، حالا اگر با اين تعبير هم نباشد، واقع مطلب همين است. دين اسلام، دين ما را از بين مى‏برد اين حب نفس، اين حب جاه، اين حب مسند اينها دين را از بين مى‏برد، يك قدرى فكر كنيد كه اين حب را از دلتان بيرون بكنيد. چيزى نيست. آخر اين صحيح نيست كه اينها حب دنيا داشته باشند آن هم اين دنيا.

    من تكليفم اين بود كه امروز به آقايان اين مطالب را عرض بكنم و آن مقدارى كه از قبل من است ابلاغ بكنم به آقايان كه آقايان خيلى توجه داشته باشند اين نحوه كارها كه انجام مى‏گيرد يا بنا دارند انجام بدهند يا امثال ذلك، اينها به ضرر آبروى خودشان تنها تمام نمى‏شود، به ضرر ابروى يك جامعه تمام مى‏شود، به ضرر آبروى ملت تمام مى‏شود، به اسلام تمام مى‏شود، و شما خيلى مسئوليد در اين باب اگر چنانچه جلوى مفاسد را نگيريد. دست برداريد از اين طور اختلافات جزيى و امثال اين اختلافات جزيى كه خيلى مبتذل است، مبتذل، خودمان اين را نمى‏فهميم چقدر مبتذليم. ما يك اشخاصى هستيم كه دنيا را راس خودمان كرديم حب نفس ما...

    
    menu page next page
    

  8. #1888
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 12

    پاسخ به نامه يكى از افاضل حوزه علميه قم

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    به عرض عالى مى‏رساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و توفيق جناب عالى را خواستار است. حالت اين جانب بحمدالله بد نيست، لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم. خوف آن است كه اگر غيبت اين جانب طولانى شود، آقايان فضلا تزلزلى پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم. جناب عالى به حضرات افاضل ايدهم الله تعالى تذكر دهيد كه اين جانب كمال ميل دارم كه بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم. فضلا و اعلام قم كه حقاً وفادارى خود را اثبات فرمودند، مايه اميد اين جانب مى‏باشند و چشم من به وجود آنها روشن است. در اول وقت رفع منع، به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.

    مطلب ديگر كه لازم است جناب عالى به هر وسيله كه صلاح مى‏دانيد ابلاغ فرماييد در قم و تهران و جاهاى ديگر، قضيه عدم وصول تلگرافات است از ايران. روز اول و دوم ورود، مقدارى تلگراف واصل شد، الا نادرى كه يا آدرس مجهول بود يا امضا معلوم نبود، پس از آن ناگهان نامه و تلگراف قطع شد و معلوم شد جلوگيرى شده است، از بعضى شهرستان‏ها هم خبر منع رسيد. ممكن است منظور آنها اين باشد كه ايجاد نگرانى نمايند. جناب عالى و ساير موالى محترم، اين نكته را تذكر دهيد و ابلاغ فرماييد كه تلگرافات اگر نرسيد به اين سبب بوده.

    مطالبى كه مرقوم شده بود، ملاحظه شد. از خداوند تعالى توفيق اعتصام در امور را خواهانم. از جناب عالى و ساير آقايان ملتمس دعاى خير براى حسن عاقبت هستم. صورت تلگرافى كه فرستاده بوديد ملاحظه شد، لكن اصلش نرسيده. از آقايان مدرسين و فضلا متشكرم و توفيق و تاييد همه را از خداوند تعالى خواستارم.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1889
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 11

    پاسخ به نامه يكى از دانشجويان خارج از كشور

    اخيراً در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود. و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمده‏اند، بدون ملاقات برگشته‏اند و از اين قبيل مطالب، با آنكه مطلب، خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مى‏كند.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1890
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 14

    پاسخ به نامه شهيد ثقه الاسلام آقاى سعيدى

    بسمه تعالى‏

    به عرض مى‏رساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود، موجب تشكر گرديد. شرحى راجع به اوضاع اظهار نگرانى نموده بوديد، با آنكه حق با شما است لكن اگر انسان در اين اوضاع و احوال قيام به وظيفه كند و موفق به خدمت شود نگرانى ندارد. نگرانى آنجاست كه به خدمت قيام نكند و از وظيفه - خداى نخواسته - شانه خالى كند.

    اميد است ان شاءالله خداوند تعالى به امثال جناب عالى توفيق عنايت فرمايد كه در مقابل همه ناراحتى‏ها و ناگوارى‏ها محكم بايستيد و از پيش آمدها هر چه باشد مايوس نشويد. خداوند تعالى با شما است و با عمل به وظيفه تاييد خواهد فرمود و بر فرض شكست صورى، فتح نهايى با اهل تقوا و عامل به وظيفه است. اين ارعاد و ابراق و فتح باب ظلم حاكى از ضعف است (وانما يحتاج الى الظلم الضعيف) . جناب عالى در امور جاريه نگران نباشيد و ضعف به خودتان راه ندهيد، انشاءالله اين امور موقتى است وامد آن سر خواهد آمد.

    اما راجع به مسائلى كه مرقوم شده بود، راجع به رايو در صورتى كه به هيچ‏وجه استفاده محرم از آن نشود، خريد و فروشش جايز است و اما استفاده‏هاى محلله مانع ندارد. راجع به ريش به همان احتياط باقى هستم. راجع به دولت، مالك مى‏دانم. و اگر مطالبى از اين جانب مسموع شد بى‏مراجعه به خود من قبول نفرماييد چون اخيراً گويا افتراهايى بسته مى‏شود و اين آخرين دشمنى است. از جناب عالى رجاى دعاى خير دارم.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 189 از 208 نخستنخست ... 89139179185186187188189190191192193199 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/