صفحه 187 از 208 نخستنخست ... 87137177183184185186187188189190191197 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,861 تا 1,870 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1861
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 78

    تاريخ: 9/11/67

    نامه به رياست قوه قضاييه در مورد رسيدگى هر چه بيشتر و دقيقتر به امور قضايى و كمى‏ها و كاستى‏ها

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت‏الاسلام آقاى حاج سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى رياست قوه قضاييه دامت افاضاته

    با سلام و دعا براى شما و تمامى دست‏اندركاران قوه قضاييه و اميد موفقيت براى همه. شنيده مى‏شود كه مسائل و نصايح پدرانه پدر پيرتان موجب رنجش بعضى از دست‏اندركاران قضاء كشور شده است و آنان كه با فرهنگ حوزه سر و كار نداشته‏اند، گمان برده‏اند تلخى و شيرينى اين گونه بحث‏ها و گوشزدها موجب شده است كه علاقه من به شما و ساير عزيزان شوراى عالى قضايى و دست‏اندركاران دستگاه قضاء كم شده است. اين گونه نيست، من شما را مردى صالح و متدين و از ياران خوب خود و انقلاب مى‏دانم و از شما و ساير اعضاء شوراى عالى قضايى كه مورد علاقه من هستيد مى‏خواهم تا هر چه بيشتر و بهتر و دقيقتر به امور قضايى رسيدگى نماييد و كمى‏ها و كجى‏ها را با جديت برطرف نماييد. انقلاب اسلامى‏ما انقلاب خود شماهاست. من هم مانند شما در خدمت انقلاب هستم، در جمهورى اسلامى همه بايد با انتقادها و طرح اشكال‏ها راه را براى سعادت جامعه باز كنند.

    خداوند به جناب عالى و حجج اسلام آقايان دادستان كل كشور موسوى خوئينى‏ها و اعضاء شوراى عالى قضايى مقتدايى و بجنوردى و همچنين آقاى مرعشى كه با موافقت اين جانب در جاى ديگرى تصميم دارند خدمت كنند، اجر و ثواب عنايت فرمايد و به همه نيرويى عطا فرمايد كه هر چه زودتر اشكالات بسيار قوه قضاييه را برطرف نمايند.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1862
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 80

    تاريخ: 17/11/67

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آقاى سيد ساجد على نقوى (از علماى شيعه پاكستان)

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    الحمدلله رب العالمين والصلوه والسلام على محمد و آله الطاهرين و لعنه‏الله على اعدائهم اجمعين. و بعد جناب حجت‏الاسلام آقاى آسيد ساجد على نقوى دامت افاضاته از طرف اين جانب نمايندگى و وكالت دارند در تصدى امور حسبيه كه در زمان غيبت حضرت ولى عصر - ارواحنا فداه - از مختصات فقيه جامع الشرايط است و همچنين مجازند در اخذ وجوه شرعيه از قبيل مظالم عباد و زكوات و كفارات و صرف آنها در مصارف مقرره شرعيه و در مورد سهمين مباركين نيز مجازند در اخذ و صرف آن در مصارف خودشان به نحو اقتصاد و در مورد مازاد نيز مجازند نصف سهم مبارك امام عليه‏السلام را در ترويج شريعت مقدسه صرف نموده و نصف سهم سادات را نيز به سادات مستحق بپردازند و مابقى را نزد اين جانب ارسال دارند. و اوصيه ايده الله تعالى بما اوصى به السلف الصالح من التجنب عن الهوى و ملازمه التقوى و رعايه الاحتياط فى امورالدين والدنيا والسلام عليه و رحمه‏الله و بركاته.

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1863
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 81

    تاريخ: 19/11/67

    موافقت با پيشنهاد وزير اطلاعات در مورد عفو زندانيان گروهكى

    بسمه تعالى

    جناب حجت‏الاسلام آقاى رى شهرى وزير محترم اطلاعات دامت افاضاته

    با پيشنهاد شما مبنى بر عفو عمومى زندانيان گروهكى موافقت مى‏شود و اميدوارم خانواده‏هاى محترم زندانيان گروهكى، فرزندان خود را نصيحت كنند تا دست به كارهايى نزنند كه موجب ناراحتى مجدد خود و خانواده‏هايشان گردد.

    انشاءالله مسؤولين نظام اسلامى با مهربانى و برادرى با آنها برخورد نموده و با ايجاد تسهيلات شغلى موجب دلگرمى آنان گردند. از خداوند متعال مى‏خواهم راه هدايت و درستى را نصيب همه بفرمايد. والسلام عليكم‏

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1864
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 85

    تاريخ: 24/11/67

    انتصاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ رسول منتجب‏نيا به نمايندگى امام و رياست سازمان عقيدتى - سياسى شهربانى

    بسمه تعالى

    جناب حجت‏الاسلام آقاى حاج شيخ رسول منتجب‏نيا دامت افاضاته‏

    اين جانب از زحمات ارزشمند جناب حجت‏الاسلام آقاى حاج شيخ محمد مهدى موحدى كرمانى نماينده خود و مسؤول محترم عقيدتى - سياسى شهربانى جمهورى اسلامى ايران كه فردى فاضل و متدين و دلسوز اسلام و انقلاب مى‏باشند، تشكر مى‏نمايم. خدمات بسيار سودمند ايشان به تمامى پرسنل شهربانى قابل تقدير است.

    از آنجا كه ايشان به علت كسالت قبلى خود استعفا نموده و درخواست كرده‏اند كه فردى ديگر اين كار را به عهده گيرد، جناب عالى كه فردى فاضل و مبارز و دلسوز اسلام و انقلاب مى‏باشيد را به نمايندگى از طرف خود و نيز به رياست عقيدتى - سياسى شهربانى جمهورى اسلامى ايران منصوب مى‏نمايم. اميدوارم جناب عالى همچون آقاى موحدى از تلاش در راه اسلام و خدمت به پرسنل عزيز شهربانى كوتاهى ننماييد. موفقيت شما را از خداوند متعال خواستارم.

    والسلام عليكم

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1865
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 86

    تاريخ: 25/11/67

    پيام درباره انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى

    بسمه تعالى

    انا لله و انا اليه راجعون

    به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مى‏رسانم مؤلف كتاب آيات شيطانى - كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است - همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مى‏باشند. از مسلمانان غيور مى‏خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسى دسترسى به مولف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا به جزاى اعمالش برسد.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1866
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 88

    تاريخ: 3/12/67

    پيام امام خمينى خطاب به مراجع اسلام، روحانيون سراسر كشور و... در مورد استراتژى آينده انقلاب و حكومت اسلامى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام، مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه‏هاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم.

    صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصاً شهداى عزيز حوزه‏ها و روحانيت. درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نموده‏اند. سلام بر حماسه‏سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و علميه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‏اند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته‏اند. افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سروده‏اند.

    سلام بر آنان كه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود منذران صادقى شدند كه بندبند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقاً از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى نمى‏رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم خود، اولين قربانى‏ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزه‏ها و روحانيت را درك كرده‏اند در خلسه حضورشان آرزويى جز شهادت نديده‏اند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواسته‏اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيده‏اند. يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجاب‏ها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمى‏يابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوس‏ها را دريده است و با سپيده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل كه هنوز از كتم عدم‏ها به وجود نيامده‏ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى بكنم؟ من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مى‏شنويم، بگذارم و بگذرم. ترديدى نيست كه حوزه‏هاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام

    صحيفه نور ج 21 صفحه 89

    در برابر حملات و انحرافات و كجروى ها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‏اند تا مسايل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند.

    اگر فقهاى عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت - عليهم‏السلام - به خورد توده‏ها داده بودند. جمع‏آورى و نگهدارى علوم قرآن و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين - عليهم‏السلام - و ثبت و تبويب و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مى‏گرفتند، كار آسانى نبوده است كه بحمدالله امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب با بركتى همچون كتب اربعه و كتاب‏هاى ديگر متقدمين و متاخرين از فقه و فلسفه، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‏هاى متنوع علوم مشاهده مى‏كنيم. اگر ما نام اين همه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل الله نگذاريم، چه بايد بگذاريم؟

    در بعد خدمات علمى حوزه‏هاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمى‏گنجد. بحمدالله حوزه‏ها از نظر منابع و شيوه‏هاى بحث و اجتهاد غنى و داراى ابتكار است. تصور نمى‏كنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقه‏اى مناسب‏تر از شيوه علماى سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه‏گاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شده‏اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه به حق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارت‏ها و تلخى‏هايى متحمل شده‏اند و همراه با تحمل اسارت‏ها و تبعيدها، زندان‏ها و اذيت وآزارها و زخم زبان‏ها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده‏اند. شهداى روحانيت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ايران نيستند، يقيناً رقم شهداى گمنام حوزه‏ها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غريبانه جان باخته‏اند زياد است.

    در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى علماى اسلام اولين كسانى بوده‏اند كه بر تارك جبين‏شان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيش كسوت شهادت نبوده‏اند و بر بالاى دار نرفته‏اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرش‏هاى حوادث خونين به شهادت نايستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداى اولين، از كدام قشر بوده‏اند؟ خدا را سپاس مى‏گذاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلول‏هاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‏ها و ميادين مين، خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه‏ها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دوهزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى

    صحيفه نور ج 21 صفحه 90

    شهيد شده‏اند و اين رقم نشان مى‏دهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است.

    امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله و سلم رفته‏اند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحانى پاك باخته است. علماى اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايه‏داران و پول پرستان و خوانين نرفته‏اند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كرده‏اند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايه‏داران در يك كاسه است. و خداوند كسانى را كه اين گونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مى‏كنند، نمى‏بخشد. روحانيت متعهد، به خون سرمايه‏داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و رياضت درس خوانده‏اند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كرده‏اند و هرگز زير بار منت و ذلت نرفته‏اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حكايت از فقر و نهايتاً روح پر فتوت آنان براى كسب معارف مى‏كند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كرده‏اند و با قناعت و بزرگوارى زيستند.

    در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سرنيزه بوده است، نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنان را برگزيده‏اند. مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديده‏ها برخورد احتياط آميز كنند. علماى راستين از بس كه دروغ و فريب از جهانخواران ديده بودند، به هيچ چيزى اطمينان نمى‏كردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مى‏دادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهايى چون ايران وسايلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بى اعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‏نمود؟ به هر حال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرت‏ها و مهمتر از همه احساس مسووليت در برابر توده‏ها، روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اين كه روحانيت با كمى امكانات، تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. راستى اگر كسى فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اين همه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نكرده و نمى‏كند، ساده انديشى نيست؟

    مساله كتاب آيات شيطانى كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در رأس آن

    صحيفه نور ج 21 صفحه 91

    اسلام و روحانيت است. يقيناً اگر جهانخواران مى‏توانستند، ريشه و نام روحانيت را مى‏سوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و انشاء الله از اين پس نيز خواهد بود، به شرط آن كه حيله و مكر و فريب جهانخواران را بشناسيم. البته اين بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم، چرا كه روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند. در حوزه‏هاى علميه هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند. امروز عده‏اى با ژست تقدس مابى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گويى وظيفه‏اى غير از اين ندارند. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه‏هاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه‏اى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروج اسلام آمريكايى‏اند و دشمن رسول الله. آيا در مقابل اين افعى‏ها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟

    استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزه‏ها مأيوس شد، دو راه را براى ضربه زدن انتخاب نمود. يكى راه ارعاب و زور ديگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راه‏هاى نفوذ تقويت گرديد. اولين و مهمترين حركت القاى شعار جدايى دين از سياست است كه متاسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازه‏اى كارگر شده است تا جايى كه دخالت در سياست دون‏شان فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد. يقيناً روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشته‏اند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراء بى دينى را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتب كارى‏تر از اغيار بوده و هست.

    در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنيدى كه شاه شيعه است! عده‏اى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مى‏دانستند و هيچ كس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختى‏هاى ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الا عالم سياس و روحانى كاردان و زيرك، كاسه‏اى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسايل رايج حوزه‏ها بود كه هر كس كج راه مى‏رفت متدين‏تر بود. ياد گرفتن زبان خارجى كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك به شمار مى‏رفت. در مدرسه فيضيه فرزند خرد سالم مرحوم مصطفى از كوزه‏اى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مى‏گفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مى‏يافت، وضع روحانيت و حوزه‏ها، وضع كليساهاى قرون وسطى مى‏شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود.

    علماى دين باور در همين حوزه‏ها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام‏

    صحيفه نور ج 21 صفحه 92

    بزرگ اسلامى‏مان نشات گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفكر آميخته‏اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايى دين از سياست از لايه‏هاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسايلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود، همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده لوحان بى سواد، عده‏اى كمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‏اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر كس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاى مقدس نماها از ميدان به در مى‏رفت. ترويج تفكر شاه سايه خداست و يا با گوشت و پوست نمى‏توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اين كه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مى‏دهد و از همه شكننده تر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان عليه‏السلام باطل است و هزاران «ان قلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمى‏شد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ايثار و خون بود كه خداوند وسيله‏اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مى‏شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مى‏نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مابى و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت سرب جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏دريد. در آن زمان روزى نبود كه حادثه‏اى نباشد، ايادى پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمت‏ها متوسل شدند حتى نسبت تارك‏الصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مى‏دادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مى‏گريست كه چگونه آمريكا و نوكرش پهلوى مى‏خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‏اى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عده‏اى وابسته كه چهره‏شان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مى‏نمودند.

    آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير المومنين عليه‏السلام كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مابى و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‏اند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمى‏دادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگى چپى‏ها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مى‏توانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر برآوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دسته‏اى ديگر از روحانى نماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مى‏دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ساييدند، يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و

    صحيفه نور ج 21 صفحه 93

    زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاى بى شعور مى‏گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏گويند مسوولين نظام كمونيست شده‏اند! تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفيد و راهگشا مى‏دانستند، امروز از اين كه در گوشه‏اى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسوولين نيست رخ مى‏دهد، فرياد وا اسلاما سر مى‏دهند! ديروز حجتيه‏اى‏ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابى‏تر از انقلابيون شده‏اند! ولايتى‏هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريخته‏اند در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‏اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مى‏خورند! راستى اتهام آمريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرام‏ها و حرام كردن حلال‏ها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مى‏شود؟ از آدم‏هاى لامذهب يا از مقدس نماهاى متحجر و بى شعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن‏ها و كنايه‏ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.

    از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژه‏اى به دست دشمنان كار آسانى نيست.

    با اين كه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست، ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مى‏شود، فوراً باندها فرياد مى‏زنند كه چه نشسته‏ايد جمهورى اسلامى مى‏خواهد آبروى روحانيت را ببرد. اگر احياناً كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود، تبليغ مى‏كنند كه نظام به روحانيت امتياز بيجا مى‏دهد.

    مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از به اصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اين را دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كس قابل نيست و خدا مى‏داند كه شخصاً براى خود ذره‏اى مصونيت و حق و امتياز قايل نيستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهياى مواخذه‏ام. حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه‏ها چه بايد كرد؟ گرچه كار مشكل است ولى چاره چيست بايد فكرى كرد. اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلاب حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين حايل.

    امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقه‏ها و برداشت‏ها و حتى ضعف‏

    صحيفه نور ج 21 صفحه 94

    مديريت‏ها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماء متعهد گردد. ممكن است هر كس در فضاى ذهن و ايده‏هاى خود نسبت به عملكردها و مديريت‏ها و سليقه‏هاى ديگران و مسوولين انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرت‏ها كه همه مشكلات و نارسايى‏ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسايل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعف‏ها و مشكلات به حساب مديريت و مسوولين گذاشته شود و از آن تفسير انحصارطلبى گردد كه اين عمل كاملاً غير منصفانه است و اعتبار مسوولين نظام را از بين مى‏برد و زمينه را براى ورود بى تفاوت‏ها و بى دردها به صحنه انقلاب آماده مى‏كند.

    من امروز بر اين عقيده‏ام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آن همه توطئه‏ها و خصومت‏ها و جنگ افروزى‏هايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود به دست مى‏آوردند. در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينه‏ها موفق بوده است و به يارى خداوند بزرگ در هيچ زمينه‏اى مغلوب و شكست خورده نيستيم، حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آن همه خسارات چيزى به دست نياوردند.

    البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى‏نگريستيم و مى‏رسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده‏ايم. هر روز ما در جنگ بركتى داشته‏ايم كه در همه صحنه‏ها از آن بهره جسته‏ايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‏ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‏ايم، ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته‏ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‏ايم كه بايد روى پاى خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شكستيم، ما در جنگ ريشه‏هاى انقلاب پربار اسلامى‏مان را محكم كرديم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرت‏ها و ابرقدرت‏ها ساليان سال مى‏توان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به فتح افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطين را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظام‏هاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند، جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آن چنانى برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.

    همه اينها از بركت خون‏هاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود، همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با آمريكا و غرب و شوروى و شرق نشات گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نيست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مى‏كنند چون ما

    صحيفه نور ج 21 صفحه 95

    در جبهه به آرمان نهايى نرسيده‏ايم، پس شهادت و رشادت و ايثار و از خود گذشتگى و صلابت بى‏فايده است! در حالى كه صداى اسلام خواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست.

    من در اين جا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليل‏هاى غلط اين روزها رسماً معذرت مى‏خواهم و از خداوند مى‏خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد. ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. راستى مگر فراموش كرده‏ايم كه ما براى اداى تكليف جنگيده‏ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان كه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است! آيا از اين كه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براى رضايت چند ليبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقيده‏ها به گونه‏اى غلط عمل كنيم كه حزب‏الله عزيز احساس كند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‏اش عدول مى‏كند. تحليل اين مطلب كه جمهورى اسلامى ايران چيزى به دست نياورده و با ناموفق بوده است، آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى‏شود؟! تاخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمى‏شود كه ما از اصول خود عدول كنيم. همه ما مامور به اداى تكليف و وظيفه‏ايم نه مامور به نتيجه. اگر همه انبيا و معصومين عليهم السلام در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمى‏بايست از فضاى بيشتر از توانايى عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند و از اهداف كلى و بلندمدتى كه هرگز در حيات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشيده است ذكرى به ميان آورند. در حالى كه به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اكثر زمينه‏هايى كه شعار داده است به موفقيت نايل شود. ما شعار سرنگونى رژيم شاه را در عمل نظاره كرده‏ايم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زينت بخشيده‏ايم، ما شعار مرگ بر آمريكا را در عمل جوانان پر شور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانه فساد و جاسوسى آمريكا تماشا كرده‏ايم، ما همه شعارهايمان را با عمل محك زده‏ايم. البته معترفيم كه در مسير عمل، موانع زيادى به وجود آمده است كه مجبور شده‏ايم روش‏ها و تاكتيك‏ها را عوض نماييم. ما چرا خودمان و ملت و مسوولين كشورمان را دست كم بگيريم و همه عقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم؟

    من به طلاب عزيز هشدار مى‏دهم كه علاوه بر اين كه بايد مواظب القائات روحانى نماها و مقدس ماب‏ها باشند، از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكرده‏اند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزى‏هاى بى مورد و ساده انديشى‏ها سبب مراجعت آنان به پست‏هاى كليدى و سرنوشت ساز نظام شود.

    من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى‏كنم كه بعض

    صحيفه نور ج 21 صفحه 96

    تصميمات اول انقلاب در سپردن پست‏ها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته‏اند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن به راحتى از ميان نمى‏رود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تاييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و حركت به سوى آمريكا جهانخوار قناعت نمى‏كنند در حالى كه در كارهاى ديگر نيز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هيچ تاسفى نمى‏خوريم كه آنان در كنار ما نيستند چرا كه از اول هم نبوده‏اند. انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه‏ها و ليبرال‏ها مى‏خوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جارى مى‏كنيد؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‏ايد؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال كرده‏ايم و صدها چراى ديگر. و نكته مهم در اين رابطه اين كه نبايد تحت تاثير ترحم‏هاى بيجا و بى‏مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متحلفين نظام، به گونه‏اى تبليغ كنيم كه احكام خدا و حدود الهى زير سوال بروند. من بعض از اين موارد را نه تنها به سود كشور نمى‏دانم كه معتقدم دشمنان از آن بهره مى‏برند، من به آنهايى كه دستشان به راديو تلويزيون و مطبوعات مى‏رسد و چه بسا حرف‏هاى ديگران را مى‏زنند صريحاً اعلام مى‏كنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‏ها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال‏ها بيفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بى پناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ايادى آمريكا و شوروى را در تمام زمينه‏ها كوتاه مى‏كنم و اطمينان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر ده‏ها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نيز در راهپيمايى 22 بهمن حقيقت آمادگى كامل خويش را به جهانيان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده كردند كه تا كجا حاضر به فداكارى اند. من در اين جا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مى‏دانم كه زبان به وصف و تقدير از آنان بگشايم. خداوند پاداش عظيم اين همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شريف و عزيز ما را متهم به روى گردانى از اصول و انقلاب و روحانيت مى‏كنند سفارش و نصيحت مى‏كنم كه در گفتار و كلمات و نوشته‏ها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشت‏ها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مساله ديگر اين كه امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلابى به سود كيست؟ دشمنان از ديرباز براى اختلاف افكنى ميان روحانيون آماده شده‏اند. غفلت از آن، همه چيز را بر باد مى‏دهد. حال اختلاف به هر شكلى باشد، بدبينى شديد نسبت به مسوولين بالا باشد يا مرزبندى فقه سنتى و پويا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسين حوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند، نمى‏توان پيش بينى نمود كه موفقيت از آن كيست و اگر بر فرض محال حاكميت فكرى از آن روحانى نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلاب جواب خدا

    صحيفه نور ج 21 صفحه 97

    و مردم را چه مى‏دهد.

    انشاء الله در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابى اختلافى نيست، اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقه‏ها؟ آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزه‏هاى علميه بوده‏اند نعوذبالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت كرده‏اند؟ مگر همان‏ها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غيرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان‏ها نبودند كه وقتى يك روحانى به ظاهر در منصب هر جمعيت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى كردند؟ آيا مدرسين عزيز از جبهه و رزمندگان پشتيبانى ننمودند؟ اگر خداى ناكرده اينها شكسته شوند چه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آيا ايادى استكبار، روحانى نماهايى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است، يا فرد ديگرى را در حوزه‏ها حاكم نمى‏كنند؟ و يا آنها كه در طوفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خورده‏اند و نه از شهادت عزيزان متاثر شده‏اند و با خيالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‏اند مى‏توانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شكست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، پيروزى چه جناحى و چه جريانى را تضمين مى‏كند؟ جناحى كه پيروز شود يقيناً روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاماً به روحانيت رو آورد، راستى به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت مى‏رود؟ خلاصه اختلاف به هر شكلى كوبنده است. وقتى نيروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پويا به مرز جبهه بندى برسند آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهايتاً معارضه پيش مى‏آورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى‏كند، يكى متهم به طرفدارى از سرمايه‏دارى و ديگرى متهم به التقاطى مى‏شود كه من براى حفظ اعتدال جناح‏ها هميشه تذكرات تلخ و شيرينى داده‏ام، چرا كه همه را فرزندان و عزيزان خود مى‏دانم البته هيچ گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبوده‏ام ولى نگران تقابل و تعارض جناح‏هاى مؤمن به انقلابم كه مبادا منتهى به تقويت جناح رفاه‏طلب بى درد و نق بزن گردد.

    نتيجه مى‏گيرم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابرقدرت‏ها و نوكرانشان مسايل را به نفع خود خاتمه مى‏دهند. جامعه مدرسين بايد طلاب عزيز انقلابى و زحمت كشيده و كتك خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرح‏ها و نظريات آنان استقبال نمايند و طلاب انقلابى هم مدرسين عزيز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با ديده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طيف بى عرضه و فرصت طلب و نق بزن يد واحده باشند و خود را براى ايثار و شهادت در راه هدايت مردم آماده‏تر كنند. حال جامعه و مردم طالب حقيقت باشند مثل زمان ما كه حقاً مردم بيشتر از آنچه كه ما فكر مى‏كنيم وفادار به روحانيت بوده و خواهند بود يا نباشند مثل زمان معصومين عليهم السلام. اما مردم شريف ايران توجه داشته باشند كه نوعاً تبليغاتى كه عليه روحانيت انجام مى‏پذيرد به منظور نابودى روحانيت انقلاب است، ايادى شيطان در تنگناها و سختى‏ها به سراغ مردم مى‏روند كه بگويند روحانيت مسبب مشكلات و نارسايى هاست. آن هم كدام روحانى،

    صحيفه نور ج 21 صفحه 98

    روحانى بى درد و بى مسووليت نه، بلكه روحانيتى كه در همه حوادث جلوتر از ديگران در معرض خطر بوده است. كسى مدعى آن نيست كه مردم و پابرهنه‏ها مشكلى ندارند و همه امكانات در اختيار مردم است. مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مى‏شود و كمبودها و نيازها رخ مى‏نمايد ولى من با يقين شهادت مى‏دهم كه اگر افرادى غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمريكا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چيزى بر ايمان نمانده بود.

    لازم به يادآورى است كه ذكر شمه‏اى از وقايع انقلاب و روحانيت به معناى آن نيست كه طلاب و روحانيون عزيز در فرداى اين نوشته حركت تند و انقلابى بنمايند بلكه هدف علم و آگاهى به نكته‏هاست كه در انتخاب مسير با بصيرت حركت كنند و خطرها و گذرها و كمين‏گاه‏ها را بهتر بشناسند. اما در مورد روش تحصيل و تحقيق حوزه‏ها، اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمى‏دانم. اجتهاد به همان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست، زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مساله‏اى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد و يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مى‏طلبد. مجتهد بايد به مسايل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسايل سياسى اظهارنظر نمى‏كنم. آشنايى به روش برخورد با حيله‏ها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياست‏ها و حتى سياسيون و فرمول‏هاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايه‏دارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مى‏كنند، از ويژگى‏هاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در خور شان مجتهد است واقعاً مدير و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه تئورى واقعى و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.

    هدف اساسى اين است كه ما چگونه مى‏خواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مساله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد يك مزدور بيگانه اين قدر جهانخواران بر افروخته شدند و سران كفر و بازار مشترك و امثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه

    صحيفه نور ج 21 صفحه 99

    افتاده‏اند؟ غير از اين نيست كه سران استكبار از قدرت برخورد علمى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه‏هاى شوم آنان به هراس افتاده‏اند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتب بالنده و متحرك و پر حماسه مى‏دانند و از اين كه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگيران آنان چون گذشته با اطمينان نمى‏توانند عليه مقدسات قلم فرسايى كنند مضطرب شده‏اند. من قبلاً نيز گفته‏ام همه توطئه‏هاى جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلى گرفته تا حصر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوييم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسايل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم. ما نبايد غفلت بكنيم، واقعاً بايد به سمتى حركت نماييم كه انشاء الله تمام رگه‏هاى وابستگى كشورمان از چنين دنياى متوحشى قطع شود.

    استكبار غرب شايد تصور كرده است از اين كه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به ميان بياورد ما در جا مى‏زنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرف نظر مى‏نماييم. خيلى جالب و شگفت‏انگيز است كه اين به ظاهر متمدنين و متفكرين وقتى يك نويسنده مزدور با نيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يك ميليارد انسان و مسلمان را جريحه‏دار مى‏كند و عده‏اى در رابطه با آن شهيد مى‏شوند برايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دموكراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالت به ميان مى‏آيد، نوحه رافت و انسان دوستى سر مى‏دهند. ما كينه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكته‏ها به دست مى‏آوريم. قضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست، قضيه حمايت از جريان ضد اسلامى و ضد ارزشى است كه بنگاه‏هاى صهيونيستى و انگليس و آمريكا به راه انداخته‏آند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار داده‏اند. البته ما بايد ببينيم كه بعض دولت‏ها و حكومت‏هاى اسلامى چگونه با اين فاجعه بزرگ برخورد مى‏كنند. اين كه ديگر مساله عرب و عجم و فارس و ايران نيست بلكه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاكنون و از امروز تا هميشه تاريخ است و نتيجه نفوذ بيگانگان در فرهنگ مكتب اسلام است كه اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناك و قلم به دستان اجير شده در آستين فراوان دارد.

    ضرورتى نيست كه در چنين شرايطى ما به دنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم، چرا كه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه‏مند شديم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات دينى خود ساكت و آرام مى‏گذريم. آنان كه هنوز بر اين باورند و تحليل مى‏كنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسى خود تجديدنظر نماييم و ما خامى كرده‏ايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت به ما و نهايتاً انزواى كشور شده است و اگر ما واقع گرايانه عمل كنيم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مى‏كنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مى‏گذارند. اين يك نمونه است كه خدا مى‏خواست پس از انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينه‏اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده انديشى به در آييم و همه چيز را به‏

    صحيفه نور ج 21 صفحه 100

    حساب و اشتباه و سوء مديريت و بى تجربگى نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مساله اشتباه ما نيست، بلكه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمين است والا مساله فردى سلمان رشدى آن قدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيست‏ها و استكبار پشت سر او قرار بگيرند.

    روحانيون و مردم عزيز حزب‏الله و خانواده‏هاى محترم شهدا حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليل‏ها و افكار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اين است كه تحليل گران امروز ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى و حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير؟ و نتيجه‏گيرى كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى عليه ما موضع گرفته‏آند، پس بايد خامى نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم! خلاصه كلام اين كه ما بايد بدون توجه به غرب حيله‏گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جهان درصدد تحقق فقه عملى اسلام برآييم و الا مادامى كه فقه در كتاب‏ها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهانخواران نيست و روحانيت تا در همه مسايل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد، نمى‏تواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست. حوزه‏ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياى عكس‏العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه‏هاى رايج اداره امور مردم در سال‏هاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسايل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماى بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براى اين موضوع فكرى كنند.

    نكته آخرى كه توجه به آن لازم است اين كه روحانيون و علما و طلاب بايد كارهاى قضايى و اجرايى را براى خود يك امر مقدس و يك ارزش الهى بدانند و براى خود شخصيت و امتيازى قايل بشوند كه در حوزه ننشسته‏اند بلكه براى اجراى حكم خدا راحتى حوزه را رها كرده و مشغول به كارهاى حكومت اسلامى شده‏اند. اگر طلبه‏اى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم يا قضاوت در امور مسلمين را خالى ببيند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسووليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش كند، در پيشگاه خداوند بزرگ يقيناً مواخذه مى‏شود و هرگز عذر او موجه نيست، ما اگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بى سابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم، هرگز فرصت و شرايط بهتر از اين را نخواهيم داشت. اميدوارم از نصايح و تذكرات مشفقانه اين پدر پير و اين خدمتگزار حقير خود دلگير نشده باشيد و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسيه و با دل‏هاى منور خود برايم دعا و طلب مغفرت نماييد. من هم از ياد و دعاى خير براى روحانيت اصيل و حوزه‏هاى علمى غفلت نمى‏كنم.

    خداوندا! توان علما و روحانيت را در خدمت به دين خود افزون نما. خداوندا! حوزه‏هاى علميه، اين سنگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار. خداوندا! شهداى روحانيت و حوزه‏ها را از نعم بيكران و رزق حضور خويش بهره‏مند فرما. خداوندا! به جانبازانشان

    صحيفه نور ج 21 صفحه 101

    شفا مرحمت كن و به خانواده‏هاى شهدايشان صبر و اجر مرحمت فرما. مفقودين و اسرايشان را هر چه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا! ارزش خدمت و خدمتگزارى به دين خود و به مردم را در دل و ديدگان ما افزون و جاودانه نما «انك ولى النعم».

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1867
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 102

    تاريخ: 4/12/67

    فرمان به حجت الاسلام آقاى خامنه‏اى جهت رسيدگى به تحريف وقايع تاريخى در كتب درسى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت الاسلام آقاى خامنه‏اى رياست شوراى عالى انقلاب فرهنگى دامت افاضاته

    نامه جناب حجت الاسلام آقاى سيد حميد روحانى اخطارى است براى همه آنانى كه دلشان براى اسلام و انقلاب مى‏طپد. باعث تعجب و تاسف است كه نظام آموزشى كشور اسلامى ايران نسبتى به مرحوم بهبهانى رحمه‏الله عليه دهد كه حتى كسروى با آن سوابق ضد اسلامى درباره ايشان نمى‏دهد. كسروى ضد دين پس از تجليل از آقايان بهبهانى و طباطبايى، دستور بهبهانى و طباطبايى به مردم را در پناه بردن به سفارت يك دولت بيگانه، رد مى‏كند.

    از حضرت عالى كه دلسوز اسلام و انقلاب هستيد، اكيداً مى‏خواهم مسوولى براى رسيدگى به اين امور گذاشته تا در تمام اين گونه موارد شما را در جريان بگذارد. ساير موارد نامه آقاى روحانى هم مورد مداقه است، گزارش كار را به اين جانب بدهيد.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1868
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 104

    تاريخ: 18/12/67

    حكم انتصاب حجت الاسلام عبدالله نورى به سمت نماينده امام در سپاه پاسداران

    بسمه تعالى

    جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ عبدالله نورى دامت افاضاته با ياد و گراميداشت خاطره فداكارى‏هاى يكى از سرداران بزرگ نهضت اسلامى ايران مرحوم شهيد حجت الاسلام آقاى حاج شيخ فضل‏الله محلاتى كه از ياران با وفاى اين جانب و از سختى كشيدگان دوران مبارزات خونبار انقلاب اسلامى ايران و همچنين مردى صالح و فداكار و برادرى دلسوز براى پاسداران عزيز انقلاب اسلامى بود كه خدايش او را رحمت كند و در جوار خود پذيرايش گردد. و با تشكر از زحمات قائم مقام ايشان جناب حجت الاسلام آقاى عراقى كه فردى متدين و صالح كه در كوران جنگ و جهاد خدمات قابل تقديرى انجام داده است و انشاء الله از اين پس چون گذشته در خدمت اسلام و ايران و انقلاب اسلامى خواهند بود. اين جانب جناب عالى را كه فردى هستيد فاضل، متدين، مبارز، متقى و با فهم سياسى بسيار خوب و علاوه بر آن از خانواده محترم شهدا كه خود افتخارى است بزرگ مى‏باشيد به نمايندگى از جانب خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منصوب مى‏نمايم. لازم است مسايلى را به شما و فرزندان عزيزم در سپاه گوشزد نمايم:

    1 - وظايفى كه در قانون به عهده شما گذاشته شده است بايد دقيقاً مراعات گردد و شما به هيچ وجه نبايد از آن چشم پوشى كنيد، فرزندان سپاهى‏ام نيز نبايد از قانون كوچكترين تخطى بنمايند.

    2 - نمايندگى شما در سپاه پاسداران اعم از لشكرى و كشورى و وزارت سپاه مى‏باشد لذا كليه مسايل فرهنگى، عقيدتى سياسى و فكرى و فعاليت‏هاى تبليغاتى و انتشاراتى و حفاظت و اطلاعات و مسايل قانونى ديگر زير نظر شماست و شما بايد هدايت تمامى موارد مذكور را به عهده بگيريد.

    3 - تمامى فرزندان عزيزم در سپاه اعم از فرماندهان و سايرين هماهنگى‏هاى لازم را با نماينده محترم اين جانب داشته و دارند و تخطى از آن با عكس العمل روبرو خواهد شد.

    4 - از اين پس تأييد عزل و نصب فرماندهان سپاه پاسداران با شماست‏

    5 - از آنجا كه شما نماينده اين جانب در جهاد سازندگى هم مى‏باشيد از خداوند متعال مى‏خواهم تا با هماهنگى سپاه و جهاد بتوانيد اين دو نهاد مقدس انقلاب را يار و همكار يكديگر نماييد تا بهتر بتوانند به اسلام و انقلاب و ايران خدمت كنند.

    صحيفه نور ج 21 صفحه 105

    توفيق و تأييد شما را از خداوند تعالى آرزومندم.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1869
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 103

    تاريخ: 7/12/67

    پاسخ به پيام رهبر شوروى

    امام: انشاء الله سلامت باشند، ولى به ايشان بگوييد كه من مى‏خواستم جلوى شما يك فضاى بزرگتر باز كنم.

    در خاتمه حضرت امام فرمودند: من مى‏خواستم دريچه‏اى به دنياى بزرگ يعنى دنياى بعد از مرگ كه دنياى جاويد است را براى آقاى گورباچف باز نمايم و محور اصلى پيام من آن بود. اميدوارم بار ديگر ايشان در اين زمينه تلاش نمايند.

    حضرت امام از خروج نيروهاى شوروى از افغانستان استقبال كردند و بر حسن همجوارى و توسعه مناسبات قوى در ابعاد مختلف در مقابله با شيطنت‏هاى غرب و خروج نيروهاى بيگانه از خليج فارس تاكيد و آرزو كردند تا مردم شوروى و ايران هميشه در صلح و آرامش زندگى كنند.

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1870
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 21 صفحه 106

    تاريخ: 29/12/67

    پيام به مناسبت سال نو

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن‏الحال.

    تحويل حال الى الحسن الحال اين است كه انشاء الله در اين سال نو ما تغييرات روحى بدهيم، يعنى واقعاً تحول برايمان حاصل بشود و او به اين است كه همان طورى كه سيره انبيا از اول تا آخر بوده است كه جنگ و صلحشان براى خدا بوده است، هيچ پيغمبرى جنگ نكرد الا براى خدا و صلح نكرد الا براى خدا.

    و امسال نوروز ما بين دو عيد واقع شده است يكى عيد سعيد ولادت حضرت امام حسين سلام الله عليه كه احيا كننده دين اسلام بود از صدر اسلام تا آخرالزمان و يكى هم عيد 15 شعبان ولى عصر ارواحنا له الفدا كه او تا ازل احيا مى‏كند دين خداى تبارك و تعالى را. و ما اميدواريم كه ملت ما در اين سال نو به طورى عمل بكند كه سيره انبيا بوده است، به طورى عمل بكند كه سيره اوليا بوده است و عمده اين است كه هواهاى نفس از بين برود، انسان در طول عمر مبتلاى به اين هواى نفس است كه محتاج به رياضت است و من كه گوينده‏ام موفق نشدم به اين عمل و من اميدوارم كه ملت ايران و همه مسلمانان دنيا يك تحولى پيدا كنند در اين سال نو كه براى خدا كار كنند، براى سلطه خودشان نباشد، براى پيروزى خودشان نباشد، براى هواهاى نفسانى نباشد. و خداوند انشاء الله همه را توفيق بدهد كه در راه خداى تبارك و تعالى مجاهدت كنند و انشاء الله اين روز بر همه مبارك باشد و خداوند همه مسلمين را با هم متفق كند در مقابل كفر جهانى

    والسلام عليكم و رحمه‏الله

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 187 از 208 نخستنخست ... 87137177183184185186187188189190191197 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/