صفحه 152 از 208 نخستنخست ... 52102142148149150151152153154155156162202 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,511 تا 1,520 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1511
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 127

    تاريخ: 5/10/61

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از آموزشياران نهضت سوادآموزى و كاركنان جمعيت هلال احمر جمهورى اسلامى

    ارزش‏ها در دنيا به حسب مكتب‏ها و ديدها مختلف است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    امروزبحمدالله با دو گروهى كه هر دو گروه ارزشمندند مواجه هستيم. گروه آموزندگان به ملت در سرتاسر كشور، البته گروهى از آنها و گروهى هم از هلال احمر. ارزش‏ها در دنيا به حسب مكتب‏ها و به حسب ديده‏ها مختلف است. با مطالعه به مكتب‏هائى كه در دنياهست و به مسلك‏هائى كه در دنيا هست، مى‏توانيم بفهميم كه ارزش‏ها در مكتب‏اختلاف دارد و در ايده‏ها هم اختلاف دارد. شما اگر قطع نظر كنيد از مكتب‏هاى توحيدى و الهى و به مكتب‏هاى مادى و به ايده‏هايى كه دنبال ماديات هستند مراجعه كنيد و مطالعه در آن بكنيد، مى‏بينيد كه اين دو مكتب متقابل با هم و مختلف هم هستند. مكتب الهيين و موحدين ارزش هايش يك چيزهائى است، يك عناوين است و مكتب‏هاى ماديگرى، چه ماديگرى كمونيستى و چه ماديگرى سرمايه دارى و بالاخره تمام مكتب‏هايى كه ماوراى مكتب الهى است، ارزش‏ها با هم فرق دارد. شما در همين كشور خودمان در زمان طاغوت و طاغوت‏ها ملاحظه كنيد كه در خود آنها ارزش‏ها چه بود و در ملت كه رنگ آنها را به تبع قبول كرده بودند، ارزش‏ها چه بود. در زمان آنها، آنوقتى كه اتومبيل و امثال اينها نبود، در مركب، ارزش‏ها به كالسكه‏هاى چند اسبه و هر چى بيشتر بود اسب، هشت اسب، گاهى تا بيشتر از اين هم و عدد خدمه و عدد آنهائى كه هياهو اطراف اين انسانى كه، يا غير انسانى كه در آن كالسكه نشسته بود، هم ارزش در بين قشر روشنفكر آن زمان و هم نويسنده‏هاى آن زمان و هم شعرا و گويندگان و اهل هنر آن زمان، ارزش به اين بود كه هركس باركش بيشتر و هركس خدم و حشمش بيشتر، ارزشش بيشتر. طبقه‏اى كه اسم خودشان را طبقه اشراف و اعيان گذاشته بودند، ارزش پيش آنها اين بود كه چند تا نوكر داشته باشند و چند تا ده داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازى و سگ داشته باشند. در پيش سرمايه‏دارها هم، ارزش، زيادى سرمايه و روى هم انباشتن سرمايه‏ها و پركردن بانك‏ها يا تجارتخانه‏ها از اموال، از هر راهى باشد وقتى در قشر توده‏هاى مردم نگاه مى‏كردى، در بين زن و مرد هر دو طايفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن و دوختن لباس و آرايش. هر كه بهتر لباس مى‏پوشيد و شيك‏تر بود درلباس، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام

    صحيفه نور ج 17 صفحه 128

    مى‏گرفت، اين پيش زن‏ها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر. ارزش‏ها همه به امور مادى بود. وقتى بنا باشد كه ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازى و امثال اينها باشد، آن مبدأ ارزش، ارزشش از اين شخص بيشتر است. اگر اسب‏ارزش يك انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بيشتر است، براى اينكه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالى و تجملات و بزگ كردن و مو چطور كردن و مد را از اطراف آوردن، اين ارزش يك انسان را زياد كند، آنها ارزش‏شان بيشتر از اين است، براى اينكه آنها مبدأ ارزش هستند. انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاودارى است. گاوها ارزش‏شان بيشتر از خود انسان است. ارزش‏شان به پارك دارى است، ارزش شان به فرش دارى است، ارزش شان به امثال اين مسائل است. و روى موازين عقلى اگر مبدأ اثر يك جايى باشد و به واسطه آن مبدأ اثر، اين آدم يا اين شى‏ء ارزش پيدا كند، آن مبدأ اثر ارزشش بيشتر است. نقل‏شود كه يك عارف مسلكى وارد شده بود به منزل يك امير، يك سلطان يا يك امير و ديده بود كه مجلس همه چيز مزين است، همه چيز هست، در اين بين آب دهان مى‏خواست بيندازد، نگاه كرد به اطراف و آب دهنش را توى صورت آن امير انداخت. امير اعتراض كرد كه براى چه. گفت من هر چه نگاه كردم، كثيف‏تر از صورت تو در اينجا نيافتم. شما اگر آن ورق را ببينيد، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببيند و در آنجا ببيند كه اينهايى كه ارزش‏شان را به اين مسائل مى‏دانند، آنوقت مى‏بينيد كه در آنجا صورت آنها آنقدر مشوه و صورت انسانى هم نيست، يك صورت ديگر است، تا ببينى سگ باز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.

    ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا، به علم و تقواست

    مسأله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اينها يك‏اى است كه در پيش اهل نظر و محققين مسلم است و در روايات ما هم هست كسى كه غيبت مى‏كند، در روايات هست كه زبانش به اندازه - بين در آنجا بين مكه و مدينه ظاهراً هست، دراز مى‏شود و مردم در روز حشر از روى اين زبان عبور مى‏كنند. اين نتيجه غيبت است. يك كسى كه زبانش از اين ور شهر به آن ور شهر دراز مى‏شود و اعراض مردم را ذكر مى‏كند و آبروى مردم را مى‏برد، اين زبان در آن عالم تا آن اندازه‏اى كه اينجا دراز بوده، آنجا هم درازى پيدا مى‏كند و اهل محشر از رويش به حسب اين روايت مى‏گذرند. وقتى بنا شد ارزش انسان به اين مسائل باشد آنوقت هيچ يك از معنويات ديگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بكنيد در پيش اين طايفه‏هائى كه ارزش را به اين معانى مى‏دانند، ارزشى كه پيش انبيا هست اينها اصلاً ارزش بدانند، باور نكنيد كه بدانند. ممكن است بگويند، وليكن باور ندارند. اگر باور داشتند رفتند دنبال آن ارزش، حالا كه ندارند و نمى‏روند دنبال آن ارزش، معلوم شود باور ندارند. ارزش در لسان انبيا و در لسان اولياء خدا و در رأس آنها قرآن كريم و رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ارزش به علم و تقواست. ميزان، ارزش اين دو خاصه است، علم و تقوا تواما. علم تنها ارزش ندارد، يا ضعيف است ارزشش. تقواى تنها يا ارزش ندارد يا ضعيف است ارزشش. در حديث منقول از رسول خداست

    صحيفه نور ج 17 صفحه 129

    كه قصم رجلان يا صنفان ظهرى عالم متهتك و جاهل متنسك جاهلى كه نداند موازين انسانى‏اسلامى را، اين هر چه هم متنسك باشد، برخلاف آن طريقه‏اى كه طريقه انبياست عمل مى‏كند. و عالمى كه تقوا نداشته باشد و متهتك باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هركس. آن ارزش علم و تقواست. همه چيز را از متقين قبول‏كنند. در لسان قرآن، از علم در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است، لكن در كنارش تقوا. علم تنها فايده ندارد براى انسان، مگر همان روى موازين طبيعت، و تقوا هم بدون علم انسان را نمى‏رساند به كمال.

    انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش‏

    شما آقايان و آقايانى كه در هر جا هستند و اين شغل شريف را در آن وارد شدند كه آموزش بدهند به ملت ما و اين ملت مظلومى كه از همه چيز در رژيم‏هاى سابق محروم بود و آنها هى دم مى‏زدند از بزرگى و از تمدن و ملت‏شان در جهالت غوطه‏ور بود، شمائى كه امروز همت اين معنا را گماشتيد كه مردم را سواد آموزى كنيد توجه داشته باشيد كه ارزش كار شما ارزشى است كه قرآن كريم اين ارزش را تصديق فرموده است، لكن در كنار اين آموزش، پرورش هم باشد، دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربيت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هيچ انسانى نيست كه مستغنى از علم باشد و مستغنى از پرورش و تربيت. اينكه بعضى از اشخاص گمان مى‏كنند كه ما ديگر وقت درس خواندنمان گذشته است، اين صحيح نيست. درس يك وقت معين ندارد، علم يك وقت معين ندارد. همانطورى كه در حديث است كه علم از گهواره است تا قبر، اگر انسان در حال احتضار هم يك كلمه ياد بگيرد بهتر از اين است كه جاهل باشد. اينطور نباشد كه شما كه آنها را تعليم دهيد و انشاءالله موفق خواهيد بود، غفلت از تربيت، از اين غفلت نكنيد. محتاج است انسان به موعظه، محتاج است به تربيت، تا آخر عمر احتياج دارد. علم را با تربيت، اينها دو بالى است كه انسان با آن مى‏تواند سير بكند الى‏الله تعالى. مردم را به تقوا دعوت كنيد، همانطورى كه تعليم شان مى‏كنيد، به تقوا دعوتشان بكنيد. آن جمله‏هائى كه مى‏خواهيد يادشان بدهيد جمله‏هايى باشد كه دعوت به تقوا شده، دعوت به مكارم اخلاق شده. شما اگر كتاب‏هايى كه در زمان سابق تعليم مى‏كردند ببينيد، مى‏بينيد كه آن كتاب‏ها خودش مردم را از تقوا دور مى‏كرد. علم به استثناء تقوا مى‏خواستند درست كنند و كشور ما را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و حكومت‏ها را علم به استثناء تقوا فاسد كرد و قلدرها هم به واسطه اينكه تقوا نداشتند علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه كوچكى كه پيش‏تان مى‏خواهد سوادآموزى كند تا آن پيرمرد و پيرزنى كه با عصا مى‏آيد پيش‏تان و انشاءالله بيايد، علم را، آموزش را با حوصله تمام، چون به اين قسم از مردم حوصله لازم است، با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهيد و در ضمن اين آموزش، آن پر ديگر را هم تقويت كنيد كه تقواست يعنى جمله‏هايى كه انتخاب مى‏كنيد براى اينكه آنها را ياد بدهيد جمله‏هايى باشد كه در آن تقوا هم ذكر باشد.

    صحيفه نور ج 17 صفحه 130

    ملت اگر متقى شد مى‏تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مى‏آيد

    اينكه مى‏بينيد كه در نماز جمعه كه بزرگترين اجتماعات است (در اسلام قاعده‏اش بود باشد) و بحمدالله امروز در ايران بزرگترين اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اينكه دعوت به تقوا بكنيد، اين براى اهميتى است كه تقوا دارد. دنبال اينكه توحيد را تذكر مى‏دهيد و صلوات و سلام را بر پيغمبر اكرم "ص " و اوليائش مى‏فرستيد و از آنها نام مى‏بريد، در قبال او امر به تقوا كنيد و سرسرى از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، اين را يكى از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقى شد مى‏تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتى كه در دنيا پيش مى‏آيد و ائمه جمعه انشاءالله بيشتر توجه بكنند كه مردم را دعوت كنند به تقوا. بايد مردم را آشنا كرد با آن چيزى كه انبيا براى آن آمدند. براى مكارم اخلاق همه انبيا آمدند، بعثت لاتمم مكارم الاخلاق براى تقوا و آدم سازى آمدند انبيا و حالا كه اين ائمه جمعه شغل انبيا را كه نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در ساير جاها اين شغل شريف را متكفل شدند، همت كنند به اينكه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بكنند. ذكر تقوا و تاريخ تقوا گفتن، اين در خطبه جمعه كافى نيست. بايد دعوت كنند مردم را به تقوا، وادار كنند مردم را به تقوا، اهميت بدهند به اين خاصه الهى كه انبيا براى آن آمدند و شما آموزگارها بايد اهميت بدهيد به مسأله تقوا و آموزندگان هم بايد اهميت بدهند و اساتيد دانشگاه و اساتيد حوزه‏ها هم به اين خاصه بايد اهميت خاص بدهند، كه اگر علم تنهاى بى تقوا باشد ولو علم توحيد باشد، ولو علم اديان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملت‏ها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد، كه هست، بايد گفت كه بى تقوا مى‏تواند كه يك كشورى را، يك انسان‏هائى را به باد فنا بدهد و آن كسى كه عالم‏تر است بهتر مى‏تواند كه مردم را فاسد كند. پس بايد كه همراه اين آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچه‏ها اگر هست، بچه را آموزش تقوا به اندازه فهم شان و بزرگترها را هم همين طور و بزرگترها گمان نكنند ديگر احتياج ندارند، يا اينكه وقت گذشته است. وقت نمى‏گذرد، انسان در هر حال اگر يك چيزى را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت اين شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم بسيار سنگين است و انشاءالله شما موفق باشيد.

    علم و تقواست كه مى‏تواند اين صليب سرخ و هلال احمر را ارزش به آن بدهد

    و دنبال همين قضيه اين صليب سرخ است، صليب سرخ ايده‏اش اگر يك ايده انسانى اسلامى باشد، اين هم يكى از امورى است كه دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است. علم و تقواست كه مى‏تواند اين صليب سرخ را و اين هلال احمر را و اين چيزى كه هست، هلال احمر كه در اينجا هست، آن تواند كه ارزش به آن بدهد. ارزش به حجم كار نيست، ارزش به كيفيت است. وقتى كيفيت كار شما خوب شد و حجمش هم زياد شد آنوقت ارزش ها، ارزش‏هاى بسيار ارزنده است. البته اين كار بسيار ارزنده است، با معلولين سرو كار داشتن و با ضعفا سرو كار داشتن و با اشخاصى كه در

    صحيفه نور ج 17 صفحه 131

    جنگ هستند و در بيمارستان‏ها هستند سرو كار داشتن، در عين حالى كه مشكل است پرارزش است. و اما اينكه اين آقا گفتند كه به حسب قوانين بين المللى افراد هلال احمر بايد مصون باشند، اينها در جاهائى كه ارزش را، ارزش انسانى نمى‏دانند، حرفش هست، معنايش نيست. شما استبعاد نكنيد كه حزب بعث عراقى دنبال اين باشد كه قواعد بين المللى چى هست، يا آنهائى كه همين جمعيت‏هاى بين المللى را به اصطلاح خودشان درست كردند. آنها ارزش را در اين مسائل كه انبيا مى‏گفتند، در اين مسائل نمى‏دانند، آنها ارزش انسان را به ايمان نمى‏دانند، آنها ارزش انسان را به شقاوت، خونريزى و بدتر از آن مى‏دانند. وقتى ارزش را اينها آن ندانستند و از اول نفس خبيث‏شان منحرف است در اخلاق و در همه چيز، ديگر توقع نداشته باشيد كه آنها به قواعد بين المللى عمل كنند. به چه قواعد اينها عمل مى‏كنند؟ مگر آنهائى كه اين جميعت‏هاى حقوق بشر و نمى‏دانم سازمان كذا را درست كردند، خودشان به اين قواعد بين المللى عمل مى‏كنند؟ آنهائى كه اينهمه فرياد مى‏زنند از حقوق بشر، وقتى كه مى‏رسند به اينكه حزب بعث صدامى اينقدر از انسان‏ها را در اينجا كشته است و آنقدر از انسان‏ها را در اينجا بى خانمان كرده و عليل كرده، علاوه بر اينكه از آن همين طورى مى‏گذرند، توجيه هم مى‏كنند. توجيه مى‏كنند به اينكه خوب، شما در عراق فلان جا را منفجر كرديد، اينها هم عوض دارند. يك دروغ عراق مى‏گويد براى اينكه تصحيح كند كار خودش را. هر روز مى‏گويد كه بصره را زدند. اين بصره‏اى كه زدند كجاست، اين جمعيت بصره كجايند كه زدندشان، يا ساير شهرها. اسلام اجازه نمى‏دهد كه ما مردم بيگناه را براى خاطر گناه ديگرى آزار بدهيم. منتها آنها مى‏گويند اين مسائل را، براى اينكه وقتى يك بمب يا چند بمب مى‏اندازند و يك جمعيت كثيرى را، زن و بچه بيگناه را، پير و جوان بيگناه را مى‏كشند بگويند كه ما در ازاى آن، اين كار را كرديم. شما متوقع نباشيد از اينهائى كه ادعاى اين مسائل را مى‏كنند و مى‏گويند مثلاً هلال احمر در هر جا يا صليب سرخ در هر جا افرادش مصونند، توقع نداشته باشيد كه در عمل هم همين طور باشند، در عمل اينطور نيستند. ارزش‏ها پيش آنها ارزش انسانى نيست و همه مسائل همين طور است منتها من بعضى هايش را عرض كردم. شما خودتان مطالعه كنيد ببينيد كه در رژيم سابق در هر جا ارزش چه بود، ارزش شعر چه بود، ارزش روشنفكر چه بود، روشنفكر آنوقت ارزش را به چه مى‏دانست، ارزش انسان‏ها به چه بود در آنوقت. آنوقت خواهيد فهميد كه مسأله دو راه هست، يك راه انبياست و يك راه شياطين. يك راه طغات است و يك راه انبياست. راه انبيا ارزش‏ها را طور ديگرى مى‏داند. انسان را صاحب ارزش مى‏داند و ارزشش را به حيوان نمى‏دانند، به جماد نمى‏دانند، به دارائى نمى‏دانند، به آن چيزهائى كه در باطن خودش هست مى‏دانند، به علم مى‏دانند، به تقوا مى‏دانند، به مكارم اخلاق مى‏دانند، و اين قشر از جمعيت بشر تمام ارزش‏ها را به غير آن چيزى كه انبيا مى‏دانند، مى‏دانند. خداوند انشاءالله ما و شما را موفق كند كه به ارزش‏هاى انبيا توجه كنيم و ما دنبال انبيا و در خط آنها باشيم و از ارزش‏هاى دنيائى كه برخلاف سيره انبيا است پرهيز كنيم. دنيائى را بخواهيم كه ارزشش انبيا دادند، خدمتى را بخواهيم كه ارزشش را تقوا و علم داده است. انشاءالله همه موفق بشويد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1512
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 132

    تاريخ: 6/10/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير، رئيس مجلس شوراى اسلامى مركزى و مسؤولان دفاتر حزب جمهورى اسلامى در سراسر كشور

    حزب الهى آن است كه دعوت به خود نكند، دعوت به خدا كند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين هم از بركات انقلاب و نهضت اسلام است كه با آقايانى كه در اطراف هستند ملاقات مى‏كنم و اميدوارم اين اجتماعات و ملاقات‏ها مفيد باشد. از اول عالم تا حال دو حزب بوده است: يكى حزب الهى و يكى حزب غير الهى و شيطانى. و آثار هر يك هم جدا بوده است و آنى كه مال الله بوده چون مقصد خداى تبارك و تعالى است، به سوى او و در راه مستقيم است و آن كه بر خلاف اين راه بوده كه اكثريت هم با اينهاست، حزب هاى شيطانى هستند. از صدر عالم تا حالا، زمان رسول الله هم بوده است و در زمان خودمان هم حزب رستاخيز را ديديد كه مقصدشان معلوم بود. حزب‏هاى الهى، آثارش اين است كه روح خداست، يعنى كوشش آن اين است كه دعوت به خود نكند و دعوت به خدا بكند، دعوت به طبيعت نكند و دعوت به الوهيت و ملكوت بكند و اين علامتى است كه انسان خودش مى‏تواند بفهمد كه كجا مى‏رود. آيا طرف حزب خدايى و خدا مى‏رود و جزء حزب الله است يا طرف حزب‏هاى ديگر. انسان مى‏تواند تشخيص بدهد كه چكاره است، البته گاهى حجاب‏ها مانع مى‏شود كه انسان بفهمد چكاره است. آنها كه در اين راهند كه راه را پيدا كنند مى‏توانند حجاب‏ها را پاره كنند و بيايند راه حزب الله را، از باب اينكه حزب الله هم الغالبون و حزب‏هاى ديگر هم كه فرضا مدتى بمانند و دست و پا بزنند، مغلوبند و آن چيزى كه لازم است براى همه افراد بشر، اين است كه توجه كنند كه خودشان را در حزب خدا وارد كنند. انبيا هم براى همين آمدند، يعنى اگر چنانچه جنگ مى‏كردند براى خدا و اگر صلح مى‏كردند، براى خدا و اگر دعوت مى كردند براى خدا. و هيچ يك از انبيا را سراغ نداريم كه گوشه گيرى كرده باشد. چوپان است، عصايش را برمى دارد و راه مى‏افتد براى نجات مردم و فرعون، ولى فرعون نتوانست نجات پيدا كند. و اسلام است كه راه افتاد با همين فقيرها و با همين مردم كه در نظر اشخاص ديگر مردم پايين بودند و اشكال به پيغمبر مى‏كردند كه با تو يك دسته اراذل و مردم پست هستند. و امروز تمام خوبى‏هايى كه در دنيا هست و تمام آثار خير، اثر دعوت انبياست. يعنى مردمى كه دعوت انبيا راقبول كردند، آثار خير گذاشتند و يك دسته هم كه اعوجاج داشتند و آثار خير گذاشتند، باز هم اينها از آثار انبيا است براى اينكه آثار انبياء اسباب اين شد تا آنها از س‏ملت‏ها يك

    صحيفه نور ج 17 صفحه 133

    همچو كارهايى را انجام دهند و خودشان را به اين راه بزنند و وارد بشوند كه مقاصدشان را پيش ببرند، لكن اين انحراف است و انسان بايد از اين انحراف‏ها نجات پيدا كند. و بدترين انحراف اين است كه انسان در ظاهر يك جورى نمايش دهد كه واقعش برخلاف اوست. اين نفاق است و نفاق از بدترين خبرهايى است كه در قرآن مجيد آمده. براى خود منافقين بخصوص يك سوره آمده است و براى غير منافقين بالخصوص سوره نيست. البته براى كفار آمده كه كفار منافقين هم هستند. بنابر اين آنقدرى كه اسلام تكيه كرده است بر اينكه منافقين را از بين ببرد يا اصلاحشان كند، براى كفار اينطور نيست. انسان مى‏داند با آدم كافر چه بكند، اما با منافقين نمى‏داند چه كند. زمان پيغمبر هم همين طور بوده است. و در اسلام از منافقين بيشتر تكذيب شده است و منافق اوضح مصاديق كفر است.

    اگر ايده حزبى چيزى غير از خدا باشد آن حزب شيطان است

    در هر صورت بايد جامعه ما، روحانيون ما، روشنفكران ما و دانشمندان ما در فكر اين باشند كه اين نعمت و فرصتى كه خدا به ما داده است، طورى نشود كه آن را شكر نكنيم. آقايان در هر جا كه هستند، در حزب يا در خارج حزب بايد كارى كه مردم را در صحنه نگه دارند. وقتى مردم با هم مجتمع شدند، آنوقت است كه مى‏توانند كارى انجام دهند و وقتى قطرات جمع شد سيل هم درست مى‏شود. بنابر اين ما بايد دعوت بكنيم و دعوت ما به خود نباشد، دعوت به دنيا نباشد، دعوت به خدا باشد. وقتى دعوت به خدا شد و دنيا هم الهى شد، مى‏شود آخرت و مى‏شود ملكوت دنيا و فرقى ندارد مابين اينجا و ملكوت و جبروت، همه‏اش جلوه‏اى است از خدا. آن چيزى كه دنيا را بد مى‏كند اين است كه انسان توجه كند به عالم پايين، در مقابل خداى تبارك و تعالى. و كسى كه دنيا را دارد و خيرات و مبرات و زكات و خمس و همه اينها را مى‏دهد، دنيايش بد نيست. و ميزان، حجم نيست، ميزان، آن وضعيت روحى هركس است. وهمه خطرها براى انسان خود آدم است و مبدأ اصلاح هم از خود آدم بايد شروع شود. و نمى‏شود كه يك واعظى كه خودش اصلاح نشده بتواند ديگران را اصلاح كند و آن واعظى مى‏تواند موعظه كند كه در باطنش هم موعظه شده باشد. و همين طور هركس كه مى‏خواهد صحبت كند بايد توجه كند كه چه مى‏خواهد بگويد، آيا در اين چيز رضاى خدا هست، آيا دعوت به خودش هست يا دعوت به خدا، بعد هم كه صحبت كرد، بنشيند كه آيا اين صحبت براى اين بود يا براى آن. اين راهى است براى سير انسان به خدا كه مراقبت كند از خودش و بعد از مراقبت محاسبه نمايد. اينطور نيست كه حزب بد باشد يا هر حزبى خوب باشد. ميزان، ايده حزب است و اگر ايده چيز ديگرى باشد اين حزب شيطان است، هر اسمى هم داشته باشد. بنابراين ما بايد كوشش كنيم كه حزبمان را حزب الله كنيم، خودمان را جزء حزب الله قرار دهيم. و من اميدوارم كه آقايان موفق شوند در هر جا كه هستند براى اسلام و براى خدا و براى رسيدن به مقصد الهى فعاليت كنند و اگر در بين خودشان ديدند كه كسى انحراف دارد، به آقايان اطلاع دهند. من اميدوارم كه خداوند تاييد كند كه براى اسلام انشاءالله مفيد واقع شويد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1513
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 134

    تاريخ: 7/10/61

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى پيگيرى فرمان 8 ماده‏اى امام

    رسيدگى به امر متخلفين بايد با كمال جديت و قاطعيت عمل شود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من بايد به آقايان عرض كنم كه شما در اين كارى كه داريد انجام مى‏دهيد كه رسيدگى به امر متخلفين هست، چه در سطح دادستان‏ها و قضات و اينها و چه در سطح ادارات و وزارتخانه‏ها و اينها، يك امرى است كه الزام شرعى الان دارد و با كمال جديت و قاطعيت اين بايد عمل بشود. و ما نمى‏توانيم ببينيم كه يك كشورى ادعاى اين بكند كه ما جمهورى اسلامى هستيم و قاضى كه بايد آنقدر در شرع به او اهتمام شده است، آنوقت قاضى، يك شهر را به آتش بكشد و سكوت بكنيم. يا فرض كنيد يك دادستانى در يك جائى كارهاى خلاف شرع بين مى‏كرده است، باز هم بايد ما بنشينيم و سكوت بكنيم. از حالا به بعد اصلاً سكوت معنا ندارد. بايد آقايان به طور جدى محكمه‏اى تشكيل بدهند براى رسيدگى به امر متخلفين، قضات متخلف و كسان ديگرى كه در هر جا هستند و متخلفند و متخلفين را بعد از اينكه معلوم شد كه اين آدم تخلف كرده و خلاف كرده است، بايد آنهائى كه مسؤول هستند فوراً و غايت‏الامر در ظرف سه روز به جاى آنها كسى را بگذارند و اگر آنها مسامحه در اين امر كردند بى‏عذر، بخواهند اين كار را نكنند، خود شما، خود آقايانى كه، اين هياتى كه براى اين رسيدگى است و چيز هستند، مجاز هستند كه تعيين كنند، مستقلاً خودشان تعيين كنند و مسامحه در هيچ امرى ابداً نبايد بشود، چنانچه از آن طرف هم بايد با كمال توجه به اطراف قضيه كه كسى يك وقت خداى نخواسته مظلوم واقع نشود. لكن ما بايد اين بار ظلم را كه الان در سرتاسر كشور گاهى مى‏شود به اشخاص، اين بار را ديگر بايد سبك كنيم و از بين ببريم و اگر چنانچه من الان اعلام مى‏كنم اگر چنانچه اشخاص به واسطه اغراض فاسده بخواهند جوسازى كنند و بخواهند تلفن از اين طرف و آن طرف بكنند و اين مطلب معلوم بشود، خود آنها برخلاف موازين شرعى و مقابل اسلام مى‏خواهند كار بكنند و من به ملت اعلام مى‏كنم كه هر كس كه اين كار را كرد، بااو معامله فسق بكنند و در هيچ جائى از جاهائى كه يك آدم عادل بايد باشد، او را نپذيرند و اطلاع بدهند تا تأديب بشوند آنها. يك كارى كه اسلام مى‏خواهد بكند، يك كارى كه براى مردم، مى‏خواهد ظلم را از مردم بردارند، آنوقت يك كسى بگويد ما جوسازى مى‏كنيم، يك كسى بگويد كه ما اين كار را نمى‏كنيم، نبايد بشود. اين معنايش اين است كه كار اسلام نبايد بشود و اين اقلش اين است كه اعلا مرتبه فسق است و بايد تعزير بشود و

    صحيفه نور ج 17 صفحه 135

    بالاترش اين است ممكن است يك وقت چيزهاى ديگر بشود. و كسى حق ندارد در سرتاسر كشور، هيچ قاضى شرعى حق ندارد كه بدون جهت استعفا كند و بخواهد جوسازى كند. اگر جوسازى كند، معلوم مى شود كه خودش زير سوأل است و بايد خودش احضار بشود و اگر چنانچه واقعاً خودش را لايق نمى‏داند، بايد اعتراف كند كه من لايق نيستم و نمى‏خواهم بكنم و بعد از اينكه او را كنار گذاشتند، بلافاصله بعد از حداكثر سه روز، به جاى او بايد قاضى و دادستان و اينطور چيزها تعيين بشود.

    در هر صورت، شما كارى را كه داريد انجام مى‏دهيد و اين هيأتى كه براى اين مسأله درست شده است و كارى مى‏خواهند انجام بدهند، بر آنها مسامحه جايز نيست و همانطورى كه زياده روى هم انشاءالله نمى‏كنند و آن هم جايز نيست. هر دو طرف قضيه است و مسأله، مسأله مسامحه و شوخى نيست. اگر يك جائى مسامحه ما از كسى ديديم، ما از او بازخواست خواهيم كرد و اگر يك مقامى، هر كس باشد، بخواهد جوسازى بكند، بخواهد تخلف از اين مسائل بكند، اين تخلف از احكام اسلام است و اگر مقامى است كه - بايد - حيثيت عدالت در او معتبر است، خودش منعزل هست فى نفسه و اگر اين در آن مقام هم حيثيت عدالت معتبر نيست بايد دستگاه‏ها و دست اندركارها او را كنار بگذارند و اگر نگذاشتند، اين هيات باز مجازند كه آنها را به جاى آنها قرار بدهند. در هر صورت مسأله، مسأله مهم است و مسأله، مسأله آبروى اسلام است، آبروى جمهورى اسلامى است و مسأله شوخى نيست كه يك كسى در يك شهرى آنهمه جنايات مى‏كند آنوقت يك كس ديگرى براى خاطر او كمك كند به او، معين ظلمه باشد. نبايد اين كارها بشود. خودشان دست بردارند از اين كارها، والا مورد تاديب واقع خواهند شد. انشاءالله من دعا مى‏كنم كه موفقيت براى شما حاصل بشود و كارها را با جديت، هيات‏هاى محل وثوق قرار بدهيد و دادگاهى كه مورد توجه است و دادگاه صحيح است، تشكيل بدهيد، يا دادگاه‏هائى در اطراف تشكيل بدهيد كه اين مسائل را حل بكنند و رسيدگى بكنند و بعد از اينكه يك كسى شاكى دارد، او را بخواهند (هر كس مى‏خواهد باشد) اگر شكايتى دارد و ديدند يك شكايتى است روى اساس صحيح، بايد او را بخواهند و محاكمه كنند، اگر چنانچه بيگناه بودند، خوب، بروند سراغ كارشان و اگر بيگناه نبودند، آنوقت بايد به مجازات خودشان به حسب موازين شرعى از تعزير و از حد و از قصاص و از اينها، چون بعضى از اينها قصاص دارند بايد مردم قصاص كنند از آنها و بعضى از اينها تعزير شرعى (اكثر اينها تعزير شرعى دارد) و بايد تعزير بشوند، اين اشخاصى كه مرتكب شدند و ابداً تخلف از اين امر نخواهد شد. هركس هر جوسازى بكند به ضرر خودش است و او را در بين مردم، ما اعلام مى‏كنيم. اگر كسى بخواهد يك جوسازى بكند كه اسلام كار خودش را عمل نكند، اين بدتر از آن كارى است كه منافقين دارند كنند، براى اينكه آنها جوسازى اسلامى نمى‏كنند، شما مى‏خواهيد جوسازى برخلاف قوانين اسلام بكنيد و شما هم جزء آنها واقع مى‏شويد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1514
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 136

    تاريخ: 9/10/61

    نامه نخست وزير و رئيس ديوانعالى كشور به محضر امام خمينى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    محضر مقدس رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى مدظله العالى‏

    به عرض عال مى‏رساند حسب الامر آن حضرت نسبت به تشكيل محكمه قضات و دادستان‏هاى دادگاه‏ها و دادسراهاى انقلاب، ستاد اجرائى پيگيرى فرمان، مبادرت به تشكيل محكمه فوق نموده و درخواست مى‏شود فردى را كه مورد اعتماد و وثوق مقام رهبرى است جهت رياست اين محكمه منصوب فرمائيد.

    سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى - مير حسين موسوى

    تاريخ: 9/10/61

    فرمان امام خمينى در پاسخ نامه ننخست وزير و رئيس ديوانعالى كشور

    بسمه تعالى

    جناب حجت الاسلام آقاى آقا سيد جعفر كريمى دامت افاضاته را براى رياست محكمه مرقوم، منصوب نمودم. انشاءالله تعالى ايشان با قاطعيت و دقت و مطابق با ضوابط شرعى موفق به انجام اين خدمت بزرگ براى اسلام و مسلمين باشند و جز رضاى خالق متعال به چيز ديگرى فكر نكنند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1515
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 137

    تاريخ: 12/10/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با رؤساى جمهورى و مجلس، گروهى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى هيأت دولت، فرماندهان سپاه و ارتش و شركت كنندگان در كنگره جهانى ائمه جمعه‏

    تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه كنند به گرفتارى‏هائى كه دارند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من قبلاً تبريك اين عيد بزرگ سعيد اسلامى را كه در آن روز حركت انسان‏ها به سوى عالم ديگر بنيانگذارى شد و حركت‏هاى معنوى در محيطى كه آلوده به همه شرك‏ها و پليدى‏ها بود، تبريك عرض مى‏كنم و به همه ملت اسلام تبريك ولادت با سعادت رسول اكرم صلى الله و عليه و آله و سلم و ولادت فرزند بزرگوارش، مبدأ همه فيض‏ها و حامل پيام‏هاى رسول اكرم، حضرت صادق سلام الله عليه را تبريك عرض مى‏كنم و به همه مهمانان عزيزى كه از بلاد مختلف تشريف آوردند، ائمه جمعه و شايد ائمه جماعت هم باشند و ديگر برادران، عرض ارادت مى‏كنم و خوشامد مى‏گويم كه به كشور خودشان آمدند. ما جدائى ما بين خودمان و مسلمين احساس نمى‏كنيم و اميدوارم كه مسلمين هم احساس بكنند كه همه ممالك، ممالك اسلام است و همه مال همه مسلمين.

    مبارك وقتى است كه، تبريك عظيم در وقتى است كه مسلمين توجه بكنند به گرفتارى‏هائى كه دارند و توجه بكنند به اينكه از كجا اين گرفتارى‏ها آمده است و علل آمدن اين گرفتارى‏ها چيست و راه نجات از آن از اينكه آن چيزى كه استعمار را بر مسلمين استيلا داد و آن عللى كه باعث شد كه استعمار بر همه مقدرات كشورهاى اسلامى و همه مستضعفين جهان حكمفرما باشد، آن ارزيابى كنند در اين سمينارها و مجالس مهم شان و راه را، علل را، كيفيت سلطه آنها را بيابند و راه علاج را، چه بايد كرد، چه شده است و چه بايد كرد. البته بسيارى از آقايان مى‏دانند كه استكبار جهانى از چه راهى وارد شد در اين كشورها، به دست خود اشخاصى كه از اين ملت‏ها بودند، با طرح‏هاى خود دولت‏هاى عقب مانده و دولت‏هاى بى توجه به مصالح مسلمين و آنهائى كه متعلق به اين دولت‏ها بودند، از نويسندگان و گويندگان و خطبا و احياناً ائمه جمعه و جماعات، آنها با تبليغاتى كه الهام مى‏گرفتند به حسب ظاهر از قدرت‏هاى خارجى، درصدد اين برآمدند كه آن چيزى كه از همه قدرت‏ها بالاتر مى‏تواند در مقابل اجانب و قدرت‏هاى اجنبى بايستد اسلام است و اين را با بررسى هاى دانشمندان

    صحيفه نور ج 17 صفحه 138

    كشورهاى خارجى بررس دقيق شده است و تنها راه نجات خودشان را اين مى‏دانند كه اسلام در اين كشورها يا نباشد يا محتوا نداشته باشد. يا نباشد را خيلى مى‏دانند موفقيت پيدا نمى‏كنند، لكن محتوا نداشتن را موفق شده‏اند و اميد توفيق هم دارند و اگر مسلمين بيدار نشوند و توجه نكنند، اين امر و اين برنامه دنبال مى‏شود.

    رسول‏الله پايه سياست را در ديانت گذاشته است

    يكى از امور مهمى كه همه، بسيارى از آقايان مى‏دانند، قضيه (كه براى سلطه آنهاست) انزواى روحانيت از جامعه‏هاست و براى اين امر نقشه‏هاى مختلف است از آن جمله جدايى سياست از ديانت كه مع‏الاسف اين نقشه بسيار موثر بوده است و گرفته است و گرفتارى‏هاى مسلمين اكثراً، بلكه همه از اين راه بيشتر بوده است تا راه‏هاى ديگر. الان هم بوق‏هاى استعمارى و آنهائى كه سرسپرده استعمار هستند اين فرياد را مى‏زنند و اسلام را از سياست جدا مى‏دانند و براى مسلمان جايز نمى‏دانند كه در سياست دخالت كند و دامن مى‏زند به اين حرف، به اين مطلب، روحانيونى كه وابسته به دولت‏ها هستند و دربارى هستند آنها دامن مى‏زنند به اين مطلب، خصوصاً در اين عصر و آقايان ائمه جمعه و جماعات و همه خطباى كشورهاى اسلامى بايد اين مطلب را به مردم برسانند كه بنابر منطق اين طايفه كه مى‏گويند بايد مسلمان در سياست دخالت نكند و او را طرد مى‏كنند و لعن شايد بكنند بايد رسول الله را طرد كنند.

    رسول الله پايه سياست را در ديانت گذاشته است. رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تشكيل حكومت داده است، تشكيل مراكز سياست داده است و ساير خلفاى اسلام تا آنجائى كه به انحراف كشيده نشده بود و در صدر اسلام، بايد همه آنها را نفى كنند، بايد آنها را اين آخوندهاى دربارى و اين سلاطين نوكرماب بايد پيغمبر اكرم و خلفاى اسلام را طرد كنند و بگويند كه آنها مسلم نبودند، براى اينكه آنها دخالت در سياست كردند. سياستى كه در صدر اسلام بود يك سياست جهانى بود. پيغمبر اسلام دستش را دراز كرده بود در اطراف عالم و عالم را داشت دعوت مى‏كرد به اسلام و دعوت مى‏كرد به سياست اسلامى و حكومت تشكيل داد و خلفاى بعد حكومت تشكيل دادند. در صدر اسلام از زمان رسول خدا تا آنوقتى كه انحراف در كار نبود، سياست و ديانت توام بودند، اين آخوندهاى دربارى و اين به اصطلاح سلاطين آمريكائى يا شوروى يا بايد پيغمبر و پيغمبران را و خلفاى پيغمبر و پيغمبران را تخطئه كنند يا بايد خود و حكومت‏هاى خود را تخطئه كنند. امر داير بين اين دو است و از اين خارج نيست. نمى‏شود منطقى كه در مكه از سياست ما را تخطئه مى‏كند و مسلمين را كه مى‏خواهند شعار بر ضد ستمگران بدهند جلوگيرى مى‏كند و در ساير بلاد كه بعضى از ائمه دربارى، ائمه (اگر باشد بينشان) جمعه دربارى و ائمه جمعه دربارى در يك دو راهى واقع هستند، هر كدام را مى‏خواهند اختيار كنند. يا اختيار كنند كه اسلام را نه رسول الله و نه بعد از او خلفا و نه آنهائى كه متصديان امور اسلام بوده‏از اصحاب و از وابستگان به آنها در صدر اسلام آنها مسلم نيستند يا اقرار كنند كه

    صحيفه نور ج 17 صفحه 139

    خودشان و حكومت‏هايى كه در بلاد خودشان هست مسلم نيستند. جمع مابين اين دو نخواهد شد، سر اين دو راهى همه هستند و گرفتارى مسلمين هم در همين است كه به آنها تزريق كرده‏اند، تبليغ كرده‏اند كه روحانيون بايد بروند در كنج مدرسه‏ها و مسجدها و بعضى مسائل اسلام را بگويند، نه همه را. اساس مطلب اينجاست كه اسلام آيا دين سياست است و با سياست به همه ابعاد، با مسائل اجتماعى ملت‏ها به همه ابعاد، با مسائل اقتصادى و فرهنگى و همه چيزهايش با همه افراد توام است يا اينكه اسلام بايد منزوى باشد و در صدر اسلام آنهائى كه حكومت دادند همه در اشتباه بودند. اگر مسلمين مطلع بشوند كه اين بوق‏هاى استعمارى، آنها را دارند از اسلام جداكنند و اسلام زدايى مى‏كنند و محتواى اسلام را از آن چيزى كه دارد خالى مى‏كنند منجمله مسأله امامت جمعه، در صدر اسلام مسائل سياسى در مسجد به وسيله آنهائى كه امام جمعه بودند حل و فصل مى‏شد و نقشه‏هاى جنگ در آنجا كشيده مى‏شد و مع الاسف ما را رساندند به آنجا كه در خطبه‏هاى جمعه جز چند كلمه موعظه و تحذير از اينكه نبادا در امور دخالت كنيد چيزى نبوده است. يا نماز جمعه نبود يا اگر بود، محتوا نداشت، يا حج را نمى‏گذاشتند بروند و اگر مى‏گذاشتند، حج بى محتوا بود. حجى كه يك مجمع عمومى است براى مسلمين و همه مسلمين در آنجا گرفتارى‏هاى ايام سالشان را بايد حل بكنند و بايد همه دور هم بنشينند و دانشمندان آنها، عقلاى آنها دور هم بنشينند و مسائل اسلامى را طرح كنند و گرفتارى‏هايى كه در هر كشور هست كه از دست حكومت‏ها اين گرفتارى‏ها بوده است يا از دست قدرت‏هاى بزرگ بوده است خاطرنشان كنند و در راه حلش فكر كنند، نقشه بكشند، حج را به يك صورت بى محتوا و مبتذل بيرون آورده‏اند و امروز هم كه يك طايفه‏اى از مسلمين از ايران و غير ايران در فكر اين هستند كه در آن مجمع عمومى مسائل اسلامى، گرفتارى مسلمين، مسائل اجتماعى، مسائل ديگرى كه گرفتارند مسلمين، مسائلى كه قدرت‏هاى بزرگ براى آنها پيش آورده‏اند و گرفتارى‏هائى كه حكومت‏ها براى آنها پيش آورده‏اند در آنجا حل و فصل بشود معذلك به يك صورت مبتذلى در آورده بودند و به مردم هم باورانده بودند به اينكه غير از اين چيزى نيست و امروز هم كه يك طايفه‏اى مى‏خواهند اين كار را تجديد كنند، با تمام قوا مخالفت مى‏كنند. امروز هم بعضى از آخوندهاى دربارى ايران را تكفير مى‏كند و مسلمين ايران را مسلم نمى‏داند براى اينكه آنهابا آمريكا مخالفند و چه بر جرمى بالاتر از اين و چه چيزى كه انسان را از اسلام بيرون ببرد بالاتر از اينكه به آمريكا و اسرائيل كسى جسارت كند! اين گرفتارى‏هاى شما مسلمان هاست.

    ائمه جمعه بايد مردم را بيدار كنند و مسلمين را در صحنه نبرد بياورند

    و اين ائمه جمعه هستند كه در بلاد بايد اين مسائل را به مسلمين بفهمانند و گمان نكنند كه اگر اينها در مجمع عمومى مسلمين اين مسائل را طرح بكنند حكومت‏هاى آنها ديگر بتواند به آنها آزارى بدهد. امروز اگر ائمه جمعه كه از همه بلاد اطراف آمده‏اند وقتى كه رفتند در بلاد خودشان در همان جمعه اول گرفتارى‏هاى مسلمين را و اينكه راه گرفتارى چى است گرفتارى چه بوده است، علل

    صحيفه نور ج 17 صفحه 140

    گرفتارى چه بوده و راه‏حل آن چى است و راه نجات چى است به مردم بفهمانند، اگر همه با هم اين مسائل را طرح كنند، مطمئن باشيد كه حكومت‏ها نمى‏توانند شما را آزار بدهند. مسائل ايران را ببرند، مسائل سياسى ايران را، مسائل اجتماعى ايران را، مسائل اسلامى ايران را ببرند و به همه ملت‏ها عرضه كنند كه ايران توانست در مقابل طاغوت، آن هم طاغوتى كه از همه اين طاغوت بچه‏ها بالاتر بود بايستد و او را از كشور خودش بيرون كند و به جاى او اسلام را جانشين كند. همانطورى كه ايران با توده‏هاى ملت توانست اين كار را بكند و روحانيون و نويسندگان و گويندگان مبدأ اين امر شدند، آقايان هم هر جا بروند همين امر را بگويند، مردم را بيدار كنند، مردم را هوشيار كنند، بفهمانند به مردم دردها را و بفهمانند راه درمان را. مجرد اينكه آقايان در يك مجلسى يا در مجالسى بنشينند و پيش خودشان نطق كنند و چيز بنويسند اين كافى نيست، خوب است ولى كافى نيست. بايد اين‏در اسلام، در همه ممالك اسلامى پخش بشود، مطالب ايران پخش بشود در مقابل همه بلندگوهايى كه الان از اسلام ترسيده‏اند و مى‏بينند كه ايران مى‏خواهد كه اسلام را در خود و در ساير بلاد اسلامى عرضه كند و ترويج كند، در مقابل همه بوق‏ها كه ايران را مى‏كوبند و همه گويندگان كه ايران را اسلامى نمى‏دانند و ايران را مملكت اختناق‏دانند، مملكت آدمكشى مى‏دانند، مملكتى مى‏دانند كه بچه‏ها را مى‏كشند و زن‏هاى آبستن را، و اين نيست جز اينكه از ايران ترسيده‏اند و مى‏خواهند ايران را بكوبند پيش مسلمين. ائمه جمعه‏ها كه در همه بلاد هستند و تشريف آورده‏اند اينجا و اوضاع ايران را ديدند و اميد است كه به بعضى از بلاد ديگر هم سفر كنند و اگر چنانچه سفر كنند به خوزستان و آنهمه جناياتى كه آمريكا در خوزستان كرده است و آنهمه جناياتى كه عمال آمريكا در بلاد عرب نشين ايران كرده است به اسم عجم، ببينيد آقايان و ببينند كه طرز تفكر آن آخوندهاى دربارى چيست و طرز تفكر آن سلاطين جور چيست. بايد عمل كرد، گفتار تنها فايده ندارد، عمل لازم است. مسلمين بايد در ميدان بيايند، در صحنه بيايند، علماى اسلام بايد در صحنه بيايند، همانطورى كه علماى كشور ما آمدند و نتيجه گرفتند بايد مسلمين را آنها در صحنه بياورند، بايد با تبليغات، مسلمين را در صحنه نبرد بياورند كه دست عمال دولت‏هاى بزرگ را كوتاه كنند يا آنها را خاضع كنند در مقابل اسلام.

    من اگر بخواهم همه گرفتارى‏هاى مسلمين و راه‏هاى آن را بگويم، نه احاطه خيلى دارم به آن چيزها و نه وقت شما اقتضا مى‏كند و نه حال من، لكن شمائى كه در اينجا تشريف آورده‏ايد و مجالس داريد و گرد هم هستيد و بررسى اوضاع را مى‏كنيد يكى از بررسى‏هاى مهم قضيه گرفتارى‏هائى است كه ما پيدا كرديم از ابرقدرت‏ها و راه‏هائى است كه آنها به آن راه‏ها نفوذ پيدا كردند در كشورهاى اسلامى و دنبال فهميدن درد، دوا را هم بايد بررسى بكنيد و من اميدوارم كه موفق بشويد. وقتى كه براى خدا و براى رضاى او كار بكنيد مطمئن باشيد كه خداوند هم هدايت مى‏كند شما را به راه رسيدن به مقصد و هم با شما اعانت مى‏كند و همراهى مى‏كند و اين مطلب در ايران تحقق پيدا كرد. شما ملاحظه كنيد ايران كه با يك جمعيت كمى بدون هيچ سلاح و بدون هيچ تشكيلات در مقابل يك قدرت بزرگى كه دوهزار و پانصد سال بر اين كشور حكومت جائرانه كردند و امروز هم يعنى در زمان ما هم

    صحيفه نور ج 17 صفحه 141

    قدرت‏هاى بزرگ همه با او كمك بودند، همه به او سلاح مى‏دادند، همه به او امكانات مى‏دادند، اين ملت كوچك در مقابل همه اين قدرت ها، چه قدرت‏هاى شرقى و چه قدرت‏هاى غربى ايستاد و از خوف از مرگ نترسيد و متحول شد به يك انسان‏هاى الهى كه عاشق ديدار خداى تبارك و تعالى و عاشق شهادت هستند و مقصد خودشان را پيش بردند و دارند پيش مى‏برند. ساير كشورها هم همين بايد باشد، دولت‏ها را آگاه كنند، اگر خاضع شدند دولت‏ها و حاضر شدند به مضامين اسلامى رفتار كنند، بپذيرند آنها را و اگر حاضر نشدند، با آنها ستيز كنند و نترسند از چيزى.

    گرفتارى‏هائى كه مسلمين دارند از دست قدرت‏هاى بزرگ است

    گرفتارى‏هاى مسلمين همه از اين قدرت‏هاى بزرگ و تزريق كردن آنها و تلقين كردن آنها به نوكرهاى خودشان در منطقه‏ها و تمام گرفتارى‏هايى كه مسلمين دارند از دست اينهاست و تا از دست اينها نجات پيدا نكنند گرفتارى‏ها رفع نمى‏شود. بايد ديد با چه حقى آمريكا از آن طرف دنيا دستش را دراز مى‏كند به اين طرف دنيا و در كشورهاى اسلامى دخالت مى‏كند و مى‏خواهد مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند. اين ننگ براى مسلمين نيست كه يك كشورى كه دشمن خدا شمرده مى‏شود، يعنى سرانش، يك دولتى كه دشمن اسلام شمرده‏شود و دشمن بشريت شمرده مى‏شود، از آن طرف دنيا دستش را دراز كند با يك ميليارد جمعيت مسلم مقدرات كشورهاى اسلامى را او تعيين كند؟ و نگويند تو چكاره‏اى كه در لبنان دخالت مى‏كنى ؟ تو چكاره‏كه در مصر دخالت مى‏كنى؟ ما دست او را شكستيم و قطع كرديم و از كشور خودمان بيرونشان كرديم. امريكا مى‏گويد كه ما در منطقه منافع داريم! چرا بايد او در منطقه ما منافع داشته باشد؟ چرا بايد منافع مسلمين منافع امريكا باشد و او در منطقه منافع داشته باشد و يكى سوأل نكند اين را، يكى از كشورها سوأل نكند اين را از آمريكا كه شما چكاره هستيد كه آمديد مى‏خواهيد مقدرات اين منطقه را درست كنيد؟ شما چكاره‏ايد؟ شما چرا آمديد؟ همه اين مجالسى كه به دست خود اين قدرت‏هاى فاسد ايجاد شده هم، ساكت نشستند، با اينكه دخالت دولتى در دولت ديگر اين مسائل عمومى دنياست كه نبايد بشود لكن او به صراحت دخالت مى‏كند و دولت‏هاى مرتجع بسيار كثيف هم با صراحت از او مى‏خواهند كه دخالت بكند و اين مجلس‏هاى عمومى نمى‏گويند چرا دخالت مى‏كنى، تو از آن ور دنيا چكاره‏اى كه آمدى اينجا مقدرات مردم را مى‏خواهى دخالت كنى، مقدرات مسلمين را مى خواهى دخالت كنى. و از او اسفناكتر قضيه اسرائيل است كه بوق‏هاى استعمارى تا امروز هم اسرائيل را دارند ترويج مى‏كنند و در عين حال ايران را متهم مى‏كنند كه از اسرائيل اسلحه مى‏خرد و با هم هستند و گاهى هم مى‏گويند ايرانى‏ها با امريكائى‏ها هستند. ايرانى كه از بيشتر يا حدود بيست سال تا حالا در همه صحبت‏هاى گويندگان متوجه شان، اسرائيل در صدر مسائل شان بوده است و مخالفت با اسرائيل در صدر مسائل شان بوده است ايران را متهم مى‏كنند به اينكه از اسرائيل چيز مى‏آورند، آنوقت عراقى كه از اسرائيل پشتيبانى مى‏كند و اسرائيل از او پشتيبانى مى‏كند، او نه اسرائيلى نيست، او بر ضد اسرائيل است! اينها مصيبت‏هائى

    صحيفه نور ج 17 صفحه 142

    است كه مسلمين نشسته‏اند گوش و چشم باز و قلب‏ها در عماء، بايد چه كرد؟ اى ائمه جمعه بلاد اسلامى و كشورهاى اسلامى! بايد چه كرد؟ چرا ما به اين روز نشانده شديم كه آمريكا از آن ور دنيا بيايد و مقدرات كشورهاى ما را تعيين كند و مقدرات علماى اسلام را تعيين كند ولو با دست ديگران و به صراحت بگويد كه من منفعت دارم در منطقه و دخالت آشكار در منطقه بكند و مسلمين نشسته باشند و ناظر باشند؟ اى ائمه جمعه همه بلاد اسلامى! مردم را آگاه كنيد، اين چرا را بين مردم بگوئيد، اين چرا هم به غرب وارد است و هم به شرق وارد است. و چرا شوروى در ممالك اسلامى دخالت مى‏كند، دخالت نظامى. آمريكا هم همه جور دخالت مى‏كند در همه كشورهايى كه تحت سلطه او هستند يا مى‏خواهند تحت سلطه ببرد، هم دخالت نظامى مى‏كند، هم دخالت سياسى مى‏كند و همه جور دخالت. خوب، اين چرا ندارد در دنيا؟ اين يك ميليارد جمعيت نبايد بگويند چرا؟ از اين يك ميلياد جمعيت اگر نصف شان فرياد بزنند كه چرا، امريكا كنار مى‏رود. امريكا با دست خود دولت‏هاى وابسته، با دست خود نويسندگان خبيث و گويندگان فاسد مقاصد خودش را پيش مى‏برد و مسلمين نشسته‏اند و اين نويسندگان مى‏نويسند و اين گويندگان مى‏گويند و اين دربارى‏ها و روحانيون دربارى كمك مى‏كنند به اين قدرت‏هاى بزرگ و مردم نشسته‏اند و گوش مى‏دهند و مى‏بينند. تكليف نيست؟ مسلمين ديگر در اين اصل تكليفى ندارند؟ مسلمين تنها هتسند؟ ما نبايد از تاريخ رسول الله عبرت بگيريم؟ يك نفر آدم پاشد و همچو كارهائى كرد، ما نبايد از تاريخ عالم عبرت بگيريم كه يك نفر موسى پا شد و با فرعون چه كرد؟ ما بايد عبرت بگيريم. آقا آن روز پيغمبر اكرم عده‏اى همراهش نبود، خودش بود و خودش با همه دشمن ها، حتى عشيره خودش دشمنش بودند، لكن اتكال به خدا، توجه به او، فناى در او كار را پيش برد. نمى‏شود كه انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست، نمى‏شود كه انسان هم منافع خودش را ملاحظه كند و هم منافع اسلام. بايد يكى از اين دو تا باشد، يا بايد الهى باشد يا شيطانى، اين دو راه است. شما علاج بكنيد مردم را به اينكه اين هواهاى نفسانى بيرون بروند. اگر حكومت‏هايى كه در اسلام به طور غير قانونى دارند حكومت مى‏كنند، از اين هواهاى نفسانى بيرون بروند و توجه بكنند به عزت اسلام، به ارزش‏هاى اسلام و براى يك پارك و يك نمى‏دانم باغ و يك ملك و يك چه، اسلام را زير پا نگذارند، مسائل اسلام حل است.

    حب الدنيا رأس كل خطيئه همه خطاها از خود انسان و از اين حب انسان به خودش هست. اگر آنهايى هم كه در صدر اسلام بودند مثل مسلمين حالا بودند، آنها هم همان جا، در همان محل خودشان خفه شده بودند، لكن آنها به جان و دل براى اسلام كوشش كردند و رفتند و نه براى اينكه كشورى بخواهند، كشور، اسلام مى‏خواهد چه كند، براى اينكه آدم درست كند، رفتند كه ستمكارها را شرشان را از سر مظلومان قطع كنند، دست ستمكاران را قطع كنند و وعده الهى را كه نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين را تحقق بدهند و بسيار هم موفق شدند لكن آنقدرى كه آنها مى‏خواستند نشد، آنها همه دنيا را مى‏خواستند كه آدم كنند. ائمه جمعه كوشش كنند مردم را به تقوا دعوت كنند، مردم را متقى كنند، مردم را از دنيا و از آمال دنيائى پرهيز بدهند و اگر اين

    صحيفه نور ج 17 صفحه 143

    معنا را موفق بشوند، موفق مى‏شوند كه برخلاف آنهائى كه بر مصالح اسلام سلطه دارند تجهيز خواهند شد.

    مردم را متحول كنيد و دعوت كنيد به تقوا

    شما الان غريب هستيد اينجا ولو منزل خودتان هست، لكن تازه در اين مجلس تشريف آورديد و نمى‏دانيد در ايران چه بود و چه شد و چه‏گذشت. ايران چه حالى بود، خيابان‏هاى ايران به چه حالى بود. ميكده‏ها از كتابخانه‏ها بسيار بيشتر بود و عشرتكده‏ها هم و مراكز فساد هم و روزنامه و مجلات و سينماها و تئاترها و دانشمندان و همه شان، همه شان با هم مخلوط شده بودند و يك كشور شيطانى درست كرده بودند، طاغوتى درست كرده بودند و اسلام عنايتش را، لطفش را به اين ملت مظلوم، در طول تاريخ عنايتش را، پرتو عنايتش را افكند بر اينها و اينها متحول شدند، انسان عشرتكده‏اى متحول شد به انسان مجاهد اسلامى، انسان شهوتران متحول شد به انسان عاشق موت و اين عشق به موت است كه تمام مسائل اسلام را دارد حل‏كند. اگر نبود اين جوان‏ها و اين رزمنده‏هائى كه همه عشق به موت دارند، از همه قشرهائى كه هستند، از ارتش و سپاه و بسيج و سايرين و عشاير و ساير مردم كه همه با هم هستند، اگر اين تحول نبود، ما باز در زندان‏هاى شاهنشاهى بايد باشيم. مردم را متحول كنيد. علاج اين است كه مردم را آگاه كنيد و متحول كنيد، دعوت كنيد به تقوا، دعوت كنيد به ارزش‏هاى انسانى. ارزش‏هاى انسانى در طاغوت عبارت از اين است كه چند تا سگ دارد و چند تا اتومبيل دارد و چند تا پارك دارد و چند تا نوكر دارد. تمام ارزش‏هاى انسانى را زير پا گذاشتند. و شما مردم را آگاه كنيد، در ا ين سمينارها راه را پيدا كنيد و مردم كشورهاى خودتان را از مسائل، از مسائل سياسى بالخصوص. نترسيد از اين چهار تا دربارى كه مى‏گويند آخوند نبايد در سياست دخالت كند. ايران بحمدالله الان اكثريت قاطع اهل علمش در سياست دخالت مى‏كنند، در امور اجتماعى دخالت‏كنند و آن چندتائى كه آن ته مانده، از دربار ماندند، آنها هم ديگر ازشان كارى نمى‏آيد. شما بايد ملت را اينطور كنيد و من كه دعاگوى همه شما هستم به شغل خودم كه عبارت از دعاگوئى است قيام مى‏كنم و از خداوند تعالى نصرت مسلمين را در سراسر جهان و نصرت مستضعفين را در سراسر جهان بر مستكبرين طلب مى‏كنم و توفيق و تاييد شما ائمه جماعات و ائمه جمعه را در اين امر مهم اسلامى و در اين سنگر اسلامى كه هستيد، توفيق شما را براى خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1516
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 146

    تاريخ: 16/10/61

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نظامى سپاه و ارتش، مستقر در قرارگاه كربلا و نجف

    كسى كه خدا با اوست از هيچ قدرتى جز قدرت او هراسى ندارد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از شما برادرها و جوان‏هاى عزيزى كه در جبهه اسلام در مقابل كفر مشغول خدمت هستيد تشكر مى‏كنم. رمز پيروزى شما برادران و جوانان عزيز اتكال به خداى تبارك و تعالى و اعتماد به رحمت اوست كه اين در رأس همه امور است و ديگرى پيروى از دستورات خداى تبارك و تعالى در اينكه همه با هم يكى باشيد و در روايت حضرت رسول هم آمده است كه مؤمنين يك دست هستند و حتى تعبير دو دست نفرمودند و بايد شما اجتماع و وحدتتان را به جائى برسانيد كه بين خودتان جدايى نبينيد و اين دستور اسلامى است كه با يكديگر برادر باشيد و اين وحدت و برادرى اسباب اين مى‏شود كه هيچ قدرتى نتواند بر شما چيره شود و تا اين توكل و توجه به خدا هست هر قدرتى در مقابل شما هيچ و نابود است. شما بحمدالله با دلى روشن و چشمى باز براى خدا و براى اسلام و براى كشورى كه از خود شماست فداكارى مى‏كنيد و اين فداكارى پيش خداى تبارك و تعالى و ملائكةالله و انبيا ثبت است. هرگز از دشمن هراسى نداشته باشيد. كسى كه خدا با اوست از هيچ قدرتى جز قدرت او هراسى ندارد و از آنجا كه ما همه چيزمان از اوست و بايد در راه او باشيم، خودمان، جانمان، مالمان، اولاد و فرزندانمان همه و همه از اوست. شما اين را مى‏دانيد كه هر چه بشود، پيروزى با ماست و مادامى كه شما اين ايده را داريد كه براى خدا خدمت كنيد، در عبادت هستيد و پيروز و دشمن شما انشاءالله شكست خورده است و نابود خواهد شد. اميدوارم كه خداوند قدرت روحى و بازوئى به شما عنايت كند كه در راه او جهاد كنيد و شما اجر شهدا را داريد، چه شهيد بشويد و چه شهيد نشويد. برويد به طرف نبرد با دشمن، با دلى محكم و قلب‏هايى مملو از محبت خدا، قلب‏هائى كه از هيچ قدرتى ترس ندارد. و خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1517
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 147

    تاريخ: 18/10/61

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى پيگيرى فرمان امام و هيأت‏هاى منتخب رسيدگى به تخلفات در استان‏هاى كشور

    آبروى مردم را حفظ كنيد و در هر مسأله‏اى ببينيد خدا چه مى‏گويد، آن را انجام دهيد

    بسم الله الرحمن الرحيم

    شما آقايان توجه داشته باشيد كه همه در محضر خدا هستيد و انسان همواره بايد اينگونه تلقى كند كه خدا ناظر اعمال و رفتار اوست. در جمهورى اسلامى غير از گروهك‏هايى كه مى‏خواهند به اسلام و مسلمين ضرر و زيان بزنند نبايد دنبال عيب ديگران رفت بايد آبروى مردم را حفظ كنيد و در هر مسأله‏اى كه پيش مى‏آيد ببينيد خدا چه مى‏گويد كه همان را انجام دهيد. در مورد هيأت‏هاى گزينشى كه قبلاً بوده‏اند، من نسبت به صلحاى آنها جسارتى نمى‏كنم و چون از باب اينكه احتمال آن مى‏رفت كه عده‏اى در ميان آنها نفوذ كرده باشند، صلاح بود كه آنها را منحل اعلام كنم تا دوباره با ترتيب بهترى بوجود آيند. بعضى از مسائل گزينش بسيار بد بوده است و احتمال مى‏رفت كه افراد فاسدى بخواهند ما را از بين ببرند. چون مسائلى از اين قبيل كه شماره شناسنامه فلانى چند است يا فلان كس در كجا شهيد شده جزء مسائل اسلامى نيست و در كشور اسلامى عنوان اينگونه مطالب به نام مكتب، خجالت‏آور است كه اينها ملاك گزينش و اسلامى بودن افراد گردد و ما جوانانى كه به درد اسلام مى‏خورند را از كارها بيرون بريزيم. و من نگرانيم از اين بود كه ما نشسته باشيم و در پيش ما كتاب‏ها و جزواتى به اسم اسلام منتشر شود كه ربطى به اسلام ندارند و عده‏اى هم بگويند كه اگر اينها عيب داشتند، جواب آنها را مى‏دادند، پس مورد قبول هستند كه در مقابل آنها ساكتند. برنامه دشمنان ما اين است كه كشور ما را از داخل خراب كنند و با اين تحولى كه امروز در جوان‏ها پيدا شده است و همه مردم در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها مشغول خدمت هستند ما ديگر هيچ عذرى براى خدمت و جذب آنها نداريم. و همه ما بايد سعى كنيم كه يك دست باشيم بر عليه دشمنان اسلام و مسلمين و به تكليف الهى خودمان عمل كنيم. اميدوارم موفق باشيد و خداوند شما را حفظ كند. والسلام عليكم و رحمةالله

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1518
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 148

    تاريخ: 19/10/61

    متن درخواست استعفاى آيت‏الله صانعى از عضويت در شوراى نگهبان‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    محضر مبارك حضرت آيت‏الله العظمى امام خمينى دام ظله على رئوس المسلمين

    با عرض ارادت و تحيت، بدين وسيله استعفاى خود را از عضويت در شوراى نگهبان تقديم مى‏دارم. اميد است با كرامت و بزرگوارى، مورد قبول قرار گيرد. الامر اليكم

    يوسف صانعى عضو فقهاى شوراى نگهبان

    پاسخ امام خمينى به درخواست استعفاى آيت الله صانعى‏

    بسمه تعالى‏

    موافقت مى‏شود. انشاءالله موفق باشيد.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1519
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 149

    تاريخ: 19/10/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس ديوانعالى كشور و كليه قضات شورايعالى قضائى و شعب ديوانعالى كشور

    قضاوت حق اشخاص دانشمندى است كه قضاى اسلامى را مى‏دانند

    بسم الله الرحمن الرحيم

    قبلاً دو نكته را بايد عرض كنم، يكى اينكه روحانيونى كه در حوزه‏هاى علميه بزرگ شده‏اند، با مجاهدات و تكليف شرعى از آن حوزه خارج مى‏شوند و در جاهاى ديگر خدمت مى‏كنند. اينطور نيست كه منافقين خيال كرده‏اند كه براى آنها رياست و مقام مطرح است. آنها سى چهل سال در حوزه‏ها زحمت كشيده‏اند و با آن وضع عادت كرده‏اند ولى براى خدمت به خارج از حوزه مى‏روند.

    قضاوت چه در رژيم گذشته و چه حال به حسب حكم الهى حق روحانيون بوده است. گر چه در رژيم گذشته آنها را از حق‏شان محروم كرده بودند ولى در زمان كنونى در عين حال كه براى آنها رنج دارد ولى بايد بر آن قيام كنند و نمى‏توانند از آن تخلف نمايند. پس اينطور نيست كه آنها بخواهند جائى را قبضه كنند، البته به ما هم نسبت مى‏دهند كه مى‏خواهند امپراطورى تشكيل دهند. اين خيال باطل است زيرا وضع اسلام و حتى جنگ‏هاى اسلام براى تشكيل امپراطورى نبوده است، بلكه براى شكستن امپراطورى ظالم و روى كار آوردن عدل اسلامى بوده است. امروز آقايان در هر جا كه وارد مى‏شوند قصد خدمت دارند. آن رئيس جمهور است كه بالاترين مقام را دارد ولى وضعش، كيفيت سلوكش، زندگيش، نشست و برخاستش را با مردم، همه مى‏بينيد و آن رئيس مجلس است و اين آقا هم كه رئيس ديوانعالى كشور، تمام اينها وضع‏شان مانند زمان طلبگى‏شان است فقط اكنون خدمت وسيع‏ترى را انجام مى‏دهند. قضاوت را همه مى‏دانند كه چه كار مشكل و پرمسؤوليت و چه كار پرزحمتى مى‏باشد زيرا بالاخره يك طرف منازعه از قاضى ناراضى است، خيلى نادر است هر كسى كه محكوم شده است شكرگزار باشد. اين نكته اول بود كه عرض كردم كه بايد قدر روحانيونى كه حوزه‏ها را رها كرده‏اند و دارند خدمت مى‏كنند بدانيم.

    نكته دوم آنكه من از شورايعالى قضائى كه بود تشكر مى‏كنم. اينها دو سه سال زحمت كشيدند، رنج بردند و خدمت كردند و براى مقامى هم نيامده بودند. آنها از بزرگان روحانيون هستند. آنها هم از محل مورد امن‏شان آمدند در محيطى كه زحمتش زياد و رنج و كارش زياد و مسؤوليتش پيش خدا زياد بود. حال براى يك مرد روحانى با روحيات اسلامى مطرح نيست كه رئيس ديوانعالى كشور شود يا دادستان كل كشور و يا كار ديگرى انجام دهد. امروز نبايد كسى گمان كند آقايانى كه در شورايعالى

    صحيفه نور ج 17 صفحه 150

    قضائى بودند خداى ناخواسته نامطلوبند، آنها مطلوب و خدمتگزارند و بعضى از آنها از اول انقلاب خدمت كرده‏اند، حال اگر به واسطه بعضى مسائل و جهات، رنجى را كه تا به حال كشيده‏اند بدهند كس ديگرى بكشد و خودشان استراحت كنند و يا در جاى ديگرى كه گرفتاريش كمتر است خدمت كنند، معنايش اين نمى‏باشد كه نامطلوب مى‏باشند. من بعضى از آنان را سى سال است كه شناسم، اينان مطلوب بودند لكن خسته شده‏اند و اين اسباب اين مى‏شود كه كار سبكترى را انجام دهند و اكنون مى‏خواهم اين رنج را به گردن آقاى شيخ يوسف صانعى بگذارم و ايشان را به عنوان دادستان كل كشور معرفى مى‏كنم. من آقاى صانعى را مثل يك فرزند بزرگ كرده‏ام. آقاى صانعى در مباحثات و درس‏هائى كه در سال‏هاى طولانى داشتيم مى‏آمدند و شركت مى‏كردند. ايشان فرد برجسته‏اى در ميان روحانيون است و مرد عالمى است كه متوجه به مسائل و مخالف سرسخت منافقين و جريانات انحرافى مى‏باشند و در مقابل آنان با جديت و قاطعيت عمل مى‏نمايند. از اين جهت من ايشان را به جاى آقاى ربانى كه از ايشان هم تشكر مى‏كنم و بايد فكرى كرد كه ايشان هم بتوانند به اين كشور خدمت كنند و خدمتگزار باشند معرفى مى‏كنم و اميدوارم كه ايشان به مسائل بيشتر توجه داشته باشند.

    و به همه آقايان عرض مى‏كنم كه امر قضاوت مسؤوليتش بسيار زياد است و انسان با جان و مال و ناموس و حيثيت مردم سر و كار دارد و با يك لغزش ممكن است آبروى مسلمانى ريخته شود و يا مسلمانى را تا آخر عمر محروم و بدبخت كند ولى از آنجا كه تكليف الهى است ما نمى‏توانيم از زير بار آن شانه خالى كنيم. و قضيه قضاوت حق اشخاص دانشمندى است كه قضاى اسلامى را بدانند و عدالت و تقوا داشته باشند و بفهمند با چه مطلبى سر و كار دارند و به چه كار بزرگى مشغول هستند كه يك لغزش گاهى يك كشور را از بين مى‏برد و از آن طرف كارهاى خوب يك كشور را روشن مى‏كند. و من اميدوارم كه همه قضات و دادستان‏ها و كسانى كه امور دادگسترى سراسر كشور را به عهده دارند، براى خاطر خدا و براى خاطر اسلام در فكر مستمندانى باشند كه در طول تاريخ تحت فشارهاى سلاطين و يا خان‏ها و يا سرمايه‏دارها و امثال اينها بودند و آنها را نجات دهند. و انشاءالله كشور ما كشورى باشد كه هر چه بيشتر به افق اسلام نزديك شود كه اين آرزوى ماست و بسته به اين است كه هر دسته‏اى در هر جائى كه خدمت مى‏كند اين مسأله در نظرش باشد كه براى خدا و براى اسلام خدمت كند، نه براى مقام. در هر صورت مقام يك مسأله نيست كه انسان ارزش انسانى خود را صرف آن كند، چرا كه بالاترين چيز ارزش انسانى هر فرد باشد و بايد ارزش انسانى را هر چه بيشتر تقويت كنيد و اين امر با كناره‏گيرى درست نمى‏شود و انسان ارزشش به اين است كه در جامعه ببيند كه چه خدمتى به اين بندگان خدا مى‏تواند انجام دهد. و شما مى‏دانيد كه هر چه پيغمبر اكرم (ص) رنج كشيد، كه از همه هم بيشتر رنج كشيد، براى تربيت مردم و براى نجات مظلومين از دست ظالم‏ها بود. خداوند همه شماها را توفيق بدهد و مؤيد و منصور باشيد و من دعاگوى همه شما هستم.

    والسلام عليكم و رحمةالله‏

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1520
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 151

    تاريخ: 26/10/61

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان صنايع دفاع ملى، پرسنل دايره سياسى - ايدئولوژيك ارتش و وزارت دفاع و گروهى از كاركنان سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى مركز اصفهان‏

    امروز تمام عذرها را خدا راهش را بسته و بر همه ما اتمام حجت كرده‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من قبلاً از آقايان و عزيزان حاضر در اينجا تشكر مى‏كنم كه در اينجا تشريف آورديد و از نزديك ما شاهد چهره‏هاى نورانى شما هستيم. امروز كه بحمدالله ايران به دست ايران و ايرانى اداره مى‏شود و همه شؤون كشور در دست خود ايرانيان و خود دلبستگان به اسلام رهبرى مى‏شود، امروز روزى است كه همه قشرهائى كه در اين كشور هستند مسؤول هستند. هيچ فردى از افراد اين كشور، چه از نويسنده و روشنفكر و چه روحانى و دانشگاهى و چه ارتش و سپاهى و بسيج و عشاير و چه مردم بازار و مردم خيابان‏ها نمى‏توانند عذرى پيدا بكنند به اينكه ما براى فلان عذر نتوانستيم به اين كشور اسلامى خدمت كنيم. تمام عذرها را خداى تبارك و تعالى راهش را بسته و حجت را بر همه ما تمام كرده است و امروز ايران ميدان كار است، ميدان نبرد است با شياطين و ميدان سازندگى جوانان است و ميدان خدمت به اسلام و خدمت به مسلمين و خدمت به مستضعفان جهان. هر كس در هر شغلى كه به او پيشنهاد مى‏شود، اگر شايستگى ندارد براى آن شغل، براى او صحيح نيست و جايز نيست كه در آن شغل وارد بشود و اگر شايستگى دارد براى آن، براى او صحيح نيست كه شانه خالى كند. امروز ما احتياج به همه گروه‏هائى كه در كشور هستند داريم و همه ملت ايران احتياج به گروه‏هاى مختلف دارند و اسلام عزيز هم احتياج به فعاليت همه شماها دارد. از طرف خداى تبارك و تعالى عذرها منقطع است، راه را باز كرد، موانع را برطرف كرد، دشمنان را كنار گذاشت و ميدان را براى فعاليت باز كرد. و ما در اين كشور، اسلام در اين كشور احتياج به بسيارى از چيزها دارد كه آنها كه مى‏توانند اين احتياج را رفع كنند و شايسته هستند، براى آنها عذرى نيست كه وارد نشود.

    قضاوت يك واجب كفائى است

    امروز ما قاضى لازم داريم. قضاوت، شما مى‏دانيد كه در طول مدت سلطنت، به دست روحانيون نبود كه به حسب احكام اسلام مختص به آنهاست. قضاوت به يك صورت مشوه درآمده بود و قاضى يك آدمى بود كه به حسب اكثر كه به درد هيچ چيز نمى‏خورد سيما قضاء . امروز قضاوت احتياج دارد

    صحيفه نور ج 17 صفحه 152

    به افراد، به افراد حوزه‏هاى علميه هر جا كه هست، قم، مشهد، آذربايجان، هر جا كه حوزه علميه هست، اصفهان. علما و مدرسين حوزه‏ها بايد قاضى تربيت كنند و اين يك واجب كفائى است براى همه. قضاوت يك واجب كفائى است كه اگر چنانچه كسى بتواند انجام بدهد و به زمين بماند اين امر، معاقب است. اينكه من حالا حالش را ندارم، قضاوت امر مشكلى است. اين حرف‏ها عذر نيست. بايد همه افرادى كه خودشان را شايسته مى‏دانند بيايند و اين امر بزرگ را و اين امر زمين مانده را از زمين بردارند، اين بار را از زمين بردارند. و گويندگانى كه هر جا ما داريم، در سر تا سر كشور، چه گويندگانى كه از طبقه روحانى هستند و اهل منبر و چه گويندگانى كه از ساير طبقات هستند و نويسندگان در هر جا كه هستند، چه در حوزه‏هاى علميه و چه در دانشگاه‏ها و چه در ساير جاها هستند، بايد با گفتار خودشان و نوشتار خودشان به اين كشور خدمت كنند. عذر نيست براى آنها كه چون من وارد يك شغلى نيستم پس نويسندگى هم نكنم. شغل امروز يك امرى است كه براى آن اشخاصى كه شايسته هستند و ايران احتياج به آن شغل‏ها دارد، واجب كفايى است. واجب كفايى آن است كه به همه واجب است و اگر چنانچه طرح بشود، همه معاقب هستند، لكن اگر يك عده‏اى قيام كردند به آن امر، از ديگران ساقط مى‏شود. قضاوت از اين امرهاست. و رسيدگى به حال مستضعفان، رسيدگى به حال اينهائى كه در طول مدت سلطنت و خصوصاً اين رژيم اخير از هر چيز محروم بودند، اين هم يكى از امورى است كه آنهائى كه قدرت دارند به اينكه براى آنها خدمت كنند، خدمت يك امر لازمى است براى آنها و بايد خدمت كنند. و مسأله تبليغ كه يكى از امور بسيار مهم است و - عده - اكثر شما كه در اينجا تشريف داريد مورد عمل‏تان هست.

    ارتش بيشتر از نهادهاى ديگر محتاج به تعليم و تربيت اسلامى است

    هر كارى را كه انسان عهده‏دار شد، مسؤول آن كار است، مسؤول است در اينكه به راستى و امانت عمل كند و مسؤول است در اينكه با جديت و فعاليت عمل كند و با خلوص براى خداى تبارك و تعالى. شمايى كه در ارتش سازمان ايدئولوژى را داريد و سازمان - سياست - را سياسى را داريد، الان مسؤول اين امر هستيد. همه جمعيت دنيا احتياج به تعليم و تربيت دارند. هيچ كس نمى‏تواند ادعا كند كه من ديگر احتياج ندارم به اينكه تعليم بشوم و تربيت بشوم. رسول خدا هم تا آخر احتياج داشت منتها احتياج او را خدا رفع مى‏كرد. ما همه احتياج داريم. ارتش از آن ارگان‏هائى هست كه احتياجش بيشتر است به اين امور و شما كه متكفل اين امر سياسى و اين امر تبليغاتى و اين امر ايدئولوژى هستيد بايد بدانيد كه مسؤوليت بزرگى به عهده‏تان است و عمل ارزشمندى هم هست. ارتشى كه در طول مدت شاهنشاهى گرفتار بوده است به دست يا مستشارهاى خارجى و يا فرماندهان داخلى (كه از آنها كمتر نبودند) و آن چيزى كه مطرح نبوده است در آنجا، مسائل سياسى اسلامى و مسائل ايدئولوژى اسلامى، بلكه شايد در بسيارى از جاها مردم را از اسلام دور مى‏كردند، مردم را كنار مى‏گذاشتند، ارتش را نمى‏گذاشتند كه حتى مسائل عادى خودش را ياد بگيرد. امروز كه ارتش بحمدالله اسلامى است و

    صحيفه نور ج 17 صفحه 153

    نيروهاى مسلح ايران بحمدالله همه متحول شدند به يك نيروهاى اسلامى و خدمتگزار به قرآن كريم، امروز احتياج دارند به تعليم و تربيت، احتياج دارند به اينكه مسائل را، مسائل اسلامى را، مسائل سياسى اسلامى را، اينها - را - به آنها گفته بشود و تربيت بشوند آنها - را - و محتاج به اين است كه آقايانى كه متكفل اين امور هستند، آنها را از گروه‏هائى كه هستند، حزب‏هائى كه هستند، آنها را كنار بگذارند و ارتش باشد و ارتش. ارتش اسلامى قدرتمند، منتها با تعليمات اسلامى و فهماندن به اينكه اسلام چه سياستى در جهان دارد و مى‏خواهد چه بكند، اينها بايد به آنها گوشزد بشود و آنها تحت تربيت و تعليم واقع بشوند. اخلاق كريمه، آنقدرى كه در ارتش و سپاه و در قواى مسلح ديگر اخلاق كريمه لازم است، شايد در جاى ديگرى به آن اندازه لازم نباشد. آنها هستند كه گاهى در جبهه‏ها وقتى كه مى‏روند ممكن است كه با يك وضعى روبرو بشوند كه اگر اخلاق اسلامى نداشته باشند براى خودشان، براى ارتش‏شان غائله بجا بياورد. اخلاق اسلامى را بايد براى آنها بگوئيد و بحمدالله آنها براى پذيرايى الان مهيا هستند و بحمدالله بسيارى از آنها هم تربيت شده هستند. شما وقتى ملاحظه كنيد در جبهه‏ها، مى‏بيينيد كه جوان‏هاى عزيز سپاه و ارتش و ساير قوا، اينها چه فداكارى‏ها مى‏كنند و چه مناجات‏ها با خدا مى‏كنند، اينها ساخته شده اسلام هستند، لكن احتياج باز دارند به اينكه تربيت بشوند، تعليم بشوند. و آنهايى كه متكفل امور صنايع هستند (صنايع دفاع) بدانند كه امروز ايران احتياج دارد به وجود آنها و آنها مسؤولند در مقابل خداى تبارك و تعالى، بايد با تمام قوا افكار خودشان را صرف كنند كه ما در يك همچو قضيه‏اى انشاءالله به خودكفائى برسيم. و شما خدمتى كه مى‏كنيد خدمت بسيار بزرگى است و مسؤوليت هم داريد در مقابل خدمت، چنانچه اجر داريد در مقابل خدمت، اجر اخروى داريد.

    هر كس در هر كارى بايد امين باشد

    و هر كس در هر جا هست و هر جا خدمت مى‏كند، يكى از امورى كه بسيار براى او لازم است امانت است، امين بايد باشد. اگر خداى نخواسته در يك گروهى اشخاص غير امين و اشخاص خائن پيدا بشود، يك وقت مى‏فهميم كه تمام آن گروه را اينها به بدنامى كشيدند يا به فساد. از امور لازم، امانت است در امور. براى بازرس‏ها امانت از امور بسيار لازم است. آنهايى كه در شغل بازرسى هستند، آنها بايد امين باشند و مطلبى كه دست آنها مى‏آيد به احدى غير از آنجايى كه بايد گفته بشود نگويند. عرض مردم، حيثيت مردم از امورى است كه خداى تبارك و تعالى درباره او بسيار تأكيد كرده است و اسلام درباره او بسيار پافشارى كرده است. قاضى‏هاى محترم دادسراها و ساير جاها، كسانى كه متكفل قضا هستند يا بازرسى هستند، در هر جا كه هستند اينها بايد امين باشند و انشاءالله هستند و بايد مطالبى كه از اشخاص، آنها كه سر و كارشان با اعراض مردم است، سر و كارشان با حيثيات مردم است، با جان مردم است، با ناموس مردم است، اگر بنا باشد كه به غير آن راهى كه خدا تعيين كرده است يك راه ديگرى بروند و خداى نخواسته افشاء اسرار مردم را بكنند ولو يك انسانى باشد

    صحيفه نور ج 17 صفحه 154

    معصيت كار، آن را افشا بخواهند بكنند، الا آنهائى كه معصيت را علن مى‏كنند، آنها ديگر احترامى ندارند در اسلام. آن كسى كه علناً آمده است در خيابان و كار خلاف مى‏كند اين ديگر احترام ندارد، اما آنهائى كه تحفظ مى‏كنند بر اين مسائل، در خلوت يك كار خلاف مى‏كنند، بر فرض اينكه شما مطلع شديد، جايز نيست برايتان كه اين را افشا كنيد حتى براى برادرتان، حتى براى اهل منزلتان. بنابر اين از امور مهمى كه براى قاضى، براى آن اشخاص كه بازپرس هستند، براى سازمان بازرسى، از امور مهمى كه بايد مراعات كنند اين است كه امين باشند در آن امرى كه به آنها محول شده است و اينطور نباشد كه سازمانى باشد براى بازرسى و آنوقت خودش معصيت خداى نخواسته بكند و افشا كند اسرار مردم را و همان جائى كه بايد گزارش بدهد، بيش از او تعدى‏اى به هيچ وجه نبايد بكند.

    بر حوزه‏هاى علميه و علماست كه قاضى تربيت و تحويل جامعه بدهند

    و من از حوزه‏هاى علميه و از علماى اعلامى كه در بلاد هستند و از فضلائى كه در حوزه‏ها هستند، از آنها مى‏خواهم كه در اين امور، در امور قضائى و در امور دادگسترى به اين كشور كمك كنند و حوزه‏ها مى‏توانند در عين حالى كه حوزه بقايش هست و بايد باشد، مى‏توانند عده به مقدارى كه احتياج هست به قاضى، تحويل بدهند قاضى را، تربيت كنند قاضى را. اين يك امر مهمى است براى اسلام و براى مسلمين. اعراض مردم دست قضات است، بايد آنها را، هم تعليم كنند و هم تربيت كنند تا بيايند و خدمت كنند به اين كشور.

    با حفظ اتحاد، براى اسلام و جمهورى اسلامى تبليغ كنيد

    و تمام اشخاصى كه هستند و هستيم و هستيد شما، تمام ما مسؤول هستيم. بايد فكرى بكنيم كه خدمتى كه از ما مى‏آيد امروز بكنيم، خصوصاً در يك عصرى كه همه تبليغات دنيا تقريباً بر ضد ماست. شما هر راديوئى را كه باز بكنيد و هر مطبوعاتى را كه از خارج اگر آمد ببنيد، مى‏بينيد كه مشحون است از اينكه به دولت ايران حمله مى‏كنند، آنوقت هر چه دروغ هم دلشان خواهد مى‏گويند، هر چه هم. البته ملت ايران هم، دولت ايران هم به آنها خيلى صدمه وارد كرده است، شيرهاى نفت را بسته است به روى امريكا و به روى اسرائيل. راه براى آنها نيست در اينجا تا اينكه جاهائى را كه آنها مى‏خواهند، داشته باشند و مخالفت با دشمن‏هايشان بكنند، ديگر در اينجا راهى ندارند. افراد ايران ديگر وابسته به آنها نيستند تا براى آنها كار بكنند. البته آنها دشمن هستند و دشمنى‏شان تا آخر هست، لكن بايد شما آقايان همه با هم باشيد، اختلاف نباشد در كار، اتحاد باشد، همبستگى با هم داشته باشيد، دانشگاه‏ها با هم دوست و رفيق باشند و دانشگاه با فيضيه پيوند دائمى داشته باشند و تبليغات، تبليغات دامنه‏دارى باشد براى اسلام و براى جمهورى اسلامى و سفارتخانه در هر جا هستند بايد تبليغ كنند اسلام را و جمهورى اسلامى را. همه بايد، ما اين امرى را كه ملت با آن زحمت و با آنهمه رنج در ظرف پنجاه سال يا بيشتر و خصوصاً اين اواخر كشيده و اينهمه شهيد داده است و اينهمه معلول داده است كه

    صحيفه نور ج 17 صفحه 155

    انسان خجالت مى‏كشد از روى آنها، بايد ما خدمت كنيم تا بتوانيم يك عشرى از اعشار آن كارهائى كه آنها براى همه ما كردند از عهده برآئيم.

    امروز روز كار است

    برادرها! امروز روز كار است. هر كس در هر جا هست بايد كار بكند. ما مى‏خواهيم خودكفا باشيم، خودكفائى را با تبليغات نمى‏شود كرد، با كار مى‏شود كرد. رعيت بايد كار بكند، كشاورز بايد كشاورزى بكند، دامدارها بايد دامدارى بكنند و باغبان‏ها بايد باغبانى بكنند و دانشمندان بايد به طور شايسته دانش خود را، دانش خودشان را به دانشجويان منتقل بكنند و دانشگاه كه در رأس امور هست و تقديرات يك كشورى، مقدرات يك كشورى بسته به وجود آنهاست، بايد جديت بكنند كه روى خودشان را از غرب و شرق برگردانند و به صراط مستقيم، به سوى كعبه آمال، به سوى خداى تبارك و تعالى توجه كنند و جوانان را بسازند براى آتيه اين كشور. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به خدمت. شمائى كه در صنايع هستيد صنعت را تقويت كنيد، آقايان كه در جاهاى ديگر هستند آن كارهائى كه به آنها محول است تقويت بكنند، مبلغين تبليغ خودشان را توسعه بدهند و دانشمندان دانش خودشان را توسعه بدهند و منتقل كنند و ننشينند دنبال هم صحبت بكنند و بگويند حالا كه ما داخل كار نيستيم پس بايد كارشكنى هم بكنيم. خوب، فهميدند، در عرض اين چهار سال فهميدند كه كارهاى آنها در ايران ديگرى اثرى ندارد. ايرانى‏ها آن راهى را كه گرفتند و پيدا كردند دنبال مى‏كنند، ديگر آنها از هر جا بخواهند اين راه را برگردانند، ديگر قدرت اين را ندارند. بنابر اين آنهائى كه در خارج هستند بروند سراغ يك زندگى‏اى بكنند، خودشان را، عمرشان را تباه نكنند كه هى بنشينند و فحاشى بكنند. آنها هم كه در داخل هستند و يك قدرى فضولى مى‏كنند، آنها هم كنار بگذارند. ديگر گذشت وقت اينكه فضولى‏هاى شما يا تبليغات شما تأثيرى در اين كشور بكند. بحمدالله اين كشور الان در تحت عنايت حق تعالى و در تحت حمايت ولى عصر سلام‏الله عليه به مقامى رسيده است كه مى‏تواند راه خودش را طى كند. و اميدوارم كه غرور براى ما پيدا نشود و هميشه توجه به خدا و اينكه كارها را غيب دارد انجام مى‏دهد و شما دعا كنيد كه به دست شما انجام بدهد. خداوند همه شما را انشاءالله سلامت بدارد و عزت و عافيت، و همه ممالك اسلامى را از شر اجانب و غارتگرها نجات بدهد.

    والسلام عليكم و رحمة الله

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 152 از 208 نخستنخست ... 52102142148149150151152153154155156162202 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/