صفحه 147 از 208 نخستنخست ... 4797137143144145146147148149150151157197 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,461 تا 1,470 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1461
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 16 صفحه 262

    تاريخ 3/6/61

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فاكر

    جناب حجت الاسلام آقاى محمدرضا فاكر دامت افاضاته

    بسم الله الرحمن الرحيم

    چون به حسب مقتضياتى جناب حجت الاسلام آقاى طاهرى در خارج از كشور مسافرت مى‏كنند، جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در غياب ايشان تمام امورى كه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به ايشان محول بوده عهده دار باشيد و مسائل فرهنگى و اسلامى را با جديتى بيشتر پيگيرى نمائيد. اميد است انشاءالله در اين كار موفق باشيد. ضرورى است اقشار مختلف سپاه از فرماندهان و ساير پرسنل با جنابعالى همكارى‏هاى لازم را بنمايند.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1462
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 16 صفحه 271

    تاريخ 8/6/61

    پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى گلپايگانى

    حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته - قم

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تلگرام شريف كه حاوى بشارت سلامت وجود مبارك بود، موجب تسلى خاطر گرديد. خداوند متعال را شكرگزارم كه سلامت را به جنابعالى اهدا فرمود تا ملت شريف از بركات وجود محترم برخوردار باشند. اميد است از ادعيه خالصه آن حضرت اينجانب و جمهورى اسلامى و متصديان آن بهره‏مند گرديم.

    صحت كامل جنابعالى را از خداوند متعال خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1463
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 16 صفحه 272

    تاريخ 9/6/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، فرماندهان سپاه پاسداران، علماى پاوه و اورامانات، گروهى از سفرا و كارداران و اعضاى اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان ايرانى‏در هند

    اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلاست، حب نفس است
    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من هم متقابلاً به آقايان تبريك اين عيد سعيد را عرض مى‏كنم و اميدوارم كه خداوند اين اعياد را بر مسلمين و بر ملت شريف ايران مبارك فرمايد و مستضعفان جهان را بر مستكبران غلبه دهد كه آن روز عيد بزرگ مباركى خواهد بود و اميدوارم كه حاصل بشود يك همچو روزى. من عرض مى‏كنم كه اساس اين گرفتارى هائى كه بشر به آن مبتلا هست، از زمان آدم صفى الله تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلا هست و اساس تمام فسادها و جنگ‏ها و ظلم‏ها و تعدى‏ها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبه‏هائى از اين حب نفس و مظاهرى دارد كه اگر ملاحظه بفرمائيد، اين مظاهر كه پايه‏اش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مى‏كشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمده‏اند و مع الاسف آنطورى كه آنها مى‏خواستند، موفق نشده‏اند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است، حب جاه است، حب غلبه است. از اول عالم تا حالا از اين قدرت‏هاى جابر هر چه به مردم رسيده است،از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه اساسش همان حب نفس است، الان هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مى‏دانيد دنيا الان چه خبر است و بر بلاد مسلمان‏ها چه مى‏گذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلم‏ها واقع مى‏شود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه آمريكا را وادار مى‏كند كه اين جنايت‏هايى كه در طول تاريخ بيسابقه است، انجام بدهد و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمى‏انگيزد كه اينطور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرت‏ها واقع مى‏شود و از وابستگان آنها واقع مى‏شود، بى تفاوتند. اگر چنانچه اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلم كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمى‏نشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود، از اين جهت آنطور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيع تر از او در مقابل اسرائيل كه الان همه جست و

    صحيفه نور ج 16 صفحه 273

    خيزهائى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مى‏شود، براى اين است كه اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار كمپ ديويد را تحكيمش ببخشند. اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مى‏كند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اينطور رفتار كند و اينطور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند. ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمى‏تواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مى‏كنند، به صدام كمك مى‏كنند كه صدام، اسلامى كه در ايران دارد پاى مى‏گيرد انشاءالله، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش شان بر اين معناست. بعضى تصريح مى‏كنند و بعضى هم خلافش را مى‏گويند و دروغ مى‏گويند. اگر اين حب جاه نبود كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصه‏اى كه داشت، مطرود شد و چون خودش را از آدم بالاتر مى‏دانست و خودش را نار مى‏دانست و آدم را طين و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را و الان دارد او موفق مى‏شود در مقابل همه انبيا. اين حمله‏اى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مى‏دانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود و آن مسائل و اين حمله‏اى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولت‏هاى منطقه كرد، همه مى‏دانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى و آمريكا هم همين و همه قدرت‏ها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمى‏رود سراغ صدام و امريكا و شوروى، او همه جا هست و مظاهر شيطان كه نفس اماره خود ما هست، پيش همه هست. اگر چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوئيد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آنطور جسور مى‏كند و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مى‏شوند، با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند دارند، اين همان حظ شيطانى است، همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الاسف در بين اين دولت‏هاى اسلامى به اصطلاح و سران اين دولت‏هاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر چنانچه اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مى‏شدند زايل مى‏كردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اينطور بار ذلت بكشند.

    يك وقت امريكا بر مردم غلبه مى‏كند و شوروى غلبه مى‏كند، يك وقت اسرائيل غلبه مى‏كند، اسرائيل امروز فرمانفرماى اين بلاد اسلامى دارد مى‏شود و اگر اين بى تفاوتى و اين كمك و اين طفره زدن براى اينكه بشناسند اسرائيل را به رسميت، اگر اين به نتيجه برسد، او فرمانفرماى همه شان خواهد شد و همين طور كه حالا تحقيرشان كرد و ذليلشان كرد در مقابل خودش به امر امريكا، به طرح امريكا، اين مطلب توسعه پيدا مى‏كند و در همه جا ريشه مى‏دواند. مكرر اين مساله ذكر شده است كه اسرائيل قناعت نمى‏كند به آنجائى كه هست، قدم قدم پيش مى‏رود و هر قدمى كه رفت، هى مى‏گويد ما

    صحيفه نور ج 16 صفحه 274

    كارى نداريم، ما همين هست، فردا قدم بالاترى بردارد. امروز لبنان است، فردا خداى نخواسته سوريه، پس فردا عراق است و همين طور.

    و مع الاسف اين دولت‏ها به جاى اينكه در مقابل اين آدم و اين غير انسان قيام كنند، نهضت كنند، اتفاق حاصل كنند براى جلوگيرى، يك انكار هم نكردند، الان هم جست و خيز مى‏كنند براى اينكه تثبيت كنند مقام او را و اين يك ننگى است كه در كشورهاى اسلامى بر چهره همه است، بر سران، بيواسطه و بر مردم كشورها هم كه سران را اينطور به جاى خودشان گذاشتند كه هر كارى مى‏خواهند بكنند و هر ذلتى مى‏خواهند براى اسلام و مسلمين تهيه كنند و جلو اينها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما اين مصيبت‏ها را به كجا بايد ببريم؟ ما را مبتلا كردند به جنگ عراق، توطئه ديدند كه ما برويم سراغ اسرائيل تا عراق تقويت بشود، آنوقت عراق و اسرائيل بيايند سراغ ما. ما اين توطئه را فهميديم و آقايانى كه متوجه امورند، توجه كردند و گفتند راه ما اين است كه از اين راه برويم، اگر از آن راه ما رفته بوديم، امروز عراق وضعش با ما غير از اين بود و اسرائيل هم به دنبال او با ما طور ديگرى بود.

    ملت ايران همانطورى كه تاكنون عمل كرده است و پيروزى سياسى اخير را كه پيدا كرده است، اين يك امر خيلى چشمگيرى است. صدام با تمام قوا كوشش كرد به اينكه سران كشورهاى غير متعهد را در بغداد جمع كند و اين جمهورى اسلامى و اين قدرت اسلامى در اين گوشه دنيا باعث شد كه سران كشورها توجه كنند و دست رد به سينه صدام بزنند، بعد هم با كمال وقاحت مى‏گويد من براى اينكه وحدت اسلامى محفوظ باشد، از او گذشتم، پس خوب است وزراى خارجه بيايند اينجا، آنهم هر چه توانست اين ور، آن ور زد و به دريوزگى فرستاد افراد را به همه جا، منتهى به اين شد كه حالا باز اعلام كرده است كه نه، ما براى وحدت مسلمين از اين مطلب هم گذشتيم. و من عقيده‏ام اين است كه ايشان براى وحدت مسلمين به جهنم برود.

    آنهائى كه اساس اختلاف بين مسلمين را درست مى‏كنند، خوب يكيش هم از آن افراد، همين صدام است كه اساس اختلاف است. دولت ايران با هيچ دولتى هيچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الا با آنهائى كه برضدشان مى‏خواهند كارى بكنند. اين هجوم ابلهانه صدام به ايران اسباب اين شد كه دولت‏هاى منطقه بسيارشان باايران يعنى با اسلام به مخالفت برخيزند. آنها هم كم‏كم خواهند فهميد كه صرفه اين نيست كه با يك همچو ملتى كه همه چيزش را در راه اسلام دارد فدا مى‏كند، مخالفت كنند، آنها هم خواهند توجه پيدا كرد، لكن ما هم بايد به مسائل يعنى به آن شيطنت‏هائى كه نفس اماره انسان مى‏كند، توجه كنيم، آن ريزه‏كارى هائى كه در انسان ايجاد مى‏كند. چه بسا يك نفر آدم زاهد متقى در طول عمرش به زهد و تقوا و اينها باشد معروف باشد و شيطان يك گوشه‏اى از دل او را ربوده باشد كه همه اين اعمال و اين زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند و چه بسا باشد كه شما آقايانى كه در مجلس تشريف داريد و اميدوارم كه موفق باشيد، با همه كوششى كه مى‏كنيد براى اسلام، لكن آن حظ شيطانى از پيش شما نرفته باشد.

    صحيفه نور ج 16 صفحه 275

    ايمان است كه شما را وادار مى‏كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد

    بايد خودتان مراقبت خودتان را بكنيد و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند و چه بسا باشد كه اين سپاه پاسداران و اين سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جديتى كه مى‏كنند براى اينكه به اسلام خدمت بكنند، در باطن قلبشان غير خودآگاه از اين خصيصه‏هاى شيطانى باشد كه يك وقت ببينند كه كارهائى كه كرده‏اند، دست شيطان در آن بوده است. بايد هميشه انسان مراقب خودش باشد. مى‏خواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش كه مبادا دست او در اين كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. بخواهد پاسدارى بكند، متوجه باشد كه مبادا دست او در كار باشد و او را به كارى وادار كند كه خودش تباه بشود و جمهورى اسلامى را هم چهره‏اش را يك طور ديگر نمايش بدهد. شماهائى كه دست اندر كار هستيد در اين جمهورى اسلامى، چه آن آقايان سفرا و كاردارهائى كه در خارج مى‏روند و خارج بيشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و ساير قواى نظامى و انتظامى كه در داخل خدمت مى‏كنيد و چه وكلاى محترم كه در مجلس خدمت مى‏كنند و چه همه، قوه قضائيه، قوه اجرائيه، همه بايد از خودشان مراقبت كنند.

    بدانند آن كه آنها را به اين قدرت رسانده است كه قدرت‏هاى بزرگ دنيا حساب براى آنها باز كرده‏اند و همين مخالفت هائى كه هر روز مى‏كنند و توطئه‏هائى كه هر روز اين قدرت‏هاى بزرگ مى‏كنند، دليل بر قدرتمندى شماست. اگر شما قدرتمند نبوديد كه آنها با شما مقابله كردند، چون مى‏بينند كه يك قدرتى اينجا هست، شما بايد بدانيد كه اين قدرت، قدرت بازوى شما و من و ساير افراد نيست، اين يك قدرت الهى است، يك قدرت اسلامى است، يك قدرت ايمان است كه اين كار را انجام داده. ايمان است كه شما را وادار مى‏كند برويد و براى اسلام فداكارى كنيد و ايمان است كه در جبهه‏ها اين عزيزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد و تا اين تعهد به اسلام را حفظ كرديد، هرگز نخواهيد آسيب ديد.

    و بايد ما توجه كنيم به اينكه ما امروز در حال جنگ هستيم، هم جنگ سياسى و هم جنگ نظامى. الان ما با تمام اين قدرت هائى كه در جهان هست و آنهائى كه تبع قدرت‏بزرگ هستند، در حال جنگيم، يعنى آنها به ما حمله مى‏كنند و ما در حال دفاعيم. باز ما آنوقت نرسيده است كه بگوئيم خير، ما خودمان هستيم و مستقليم و همه چيزها تمام شده. خير، الان جبهه‏ها محتاج به افراد دارد، در جبهه‏ها بايد افراد بروند، اين يك واجب شرعى الهى است منتها واجب كفائى، به همه واجب است، مگر اينكه به اندازه كفايت حاصل شده باشد. هر كه مى‏تواند، قدرت دارد، بر او واجب است و اگر چنانچه به اندازه كفايت، به طورى كه سران نظامى، از سران پاسداران و سران ارتش و اينها گفتند ديگر احتياج نيست، آنوقت از همه ساقط مى‏شود. ما بايد اين مطلب را درست توجه به آن داشته باشيم كه ما در حال جنگيم و در حال دفاع و اگر خداى نخواسته سستى بكنيم، يك مثل اسرائيلى خداى نخواسته به ما حمله مى‏كند و ما اگر سستى كنيم، بر ما چيره مى‏شود. ما از حالا بايد جلويش را بگيريم. ما تا هر حدى كه رفتيم، همه دفاع بوده، الان هم دفاع مى‏كنيم، الان هم در عين حالى كه صدام ادعا

    صحيفه نور ج 16 صفحه 276

    مى‏كند كه ما شهرهاى ايران را به آن كارى نداريم، الان هم آبادان ما و بعضى ديگر از بلاد ما، هر روز آبادان تقريباً هر روز تقريباً بمباران مى‏شود، يعنى از خارج توپ مى‏اندازند و اينجا را تباه مى‏كنند، مردم را شهيد مى‏كنند و ما بايد دفاع كنيم از اين مسلمان‏ها و بايد دفاع كنيم از اين كشور اسلامى . دفاع ما تا هر جائى كه بايد دفاع كرد، پيشروى بايد كرد و اين بسته به همت جوان‏هاى برومند متعهد جندالله است كه نقيصه‏ها را پر كنند و بروند و انشاءالله به زودى كار را تمام كنند، تا بعد برويم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبيث تر. اگر از صدام كسى هم خبيث‏تر باشد، آن بگين و امثال اينها.

    حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضه‏اى بالاتر از آن نيست

    ما در بين راه هستيم آقايان. انقلاب ما در بين راه است و ما بايد او را دريابيم، همه بايد اين فكر را بكنند، آقايان نمايندگان محترم مردم هم بايد اين فكر را بكنند، ما بين راه هستيم، اگر اينجا احتياج باشد به نمايندگانى كه بروند در جبهه‏ها و مردم را نصيحت بكنند، آنوقت تصور اين را بكنند كه آيا يك سفر مستحبى حج بايد بروند يا يك سفر تقريباً واجب به طرف جبهه‏ها و نصيحت آنها و دلدارى به آنها. الان چند روز است كه به من مكرر گفته شده است كه دارد مملكت براى اين توجهى كه دارند به سفر حج، فلج مى‏شود، وكلاى مجلس مى‏خواهند همه مشرف شوند، 140 نفر يا بيشتر مشرف بشوند، البته عذر دارند، مى‏گويند آقاى هاشمى فرمودند كه اين تعطيلى آنهاست، لكن ما اين فكر را بكنيم كه ما امروز تعطيل داريم؟ ما امروز مى‏توانيم در اين وضعى كه كشور ما دارد، استفاده از تعطيل بكنيم؟ و شوراى قضائى هم مى‏گويند بسياريشان مى‏روند، شوراى نگهبان هم، خوب، ايشان هم مى‏روند و از ساير قشرها هم همين طور. اگر واجب باشد مكه، خوب، هيچ كس جلويش را نمى‏تواند بگيرد، بايد هم بروند، اگر حج فريضه باشد، مگر اينكه يك فريضه بالاتر از آن حفظ ثغور اسلام كه همه فرايض را كنار مى‏گذارند. اين را من عرض كردم، باز هم به بعضى از آقايان كه اينجا تشريف داشتند كه با اينكه قتل نفس مومن از همه گناهان كبيره شايد بعد از شرك بالله بالاتر باشد، قتل نفس مومن بيگناه، لكن اسلام، همين اسلامى كه اينقدر راجع به مومنين سفارش فرموده است و تحذير از قتل نفس مومن كرده، از احكام جهادش اين است كه اگر يك دسته‏ء از همين مومنين، از همين مسلمين، از همين فقها، از همين عرض بكنم دانشمندان از كفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند براى خودشان كه بيايند، امر فرموده است كه همه را بكشيد، اينها با آنها، اينها همه شهيدند و به بهشت مى‏روند آنها هم جهنم، براى اينكه حفظ ثغور اسلام است، حفظ نظام اسلام است، حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزء فرايضى است كه هيچ فريضه‏اى بالاتر از آن نيست، حفظ اسلام است. آقايان توجه كنند، خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند كه البته بعضى مسائل ديگر هست من نمى‏خواهم بگويم كه موجب نگرانى است، ولى خودتان توجه بكنيد كه آيا با اين وضعى كه كشور ما دارد، اينطور كوچ كردن به جوار بيت الله با آنهمه ثواب‏هائى كه دارد، بر غير اشخاصى كه واجب عينى است، آيا الان صلاح مى‏دانند آقايان كه اين مملكت را به حال تعطيل درآورند؟ و خداى نخواسته يك

    صحيفه نور ج 16 صفحه 277

    وقت يك صدمه‏اى وارد بشود به كشورتان علاوه بر يك نگرانى‏هاى ديگرى كه هست. در هر صورت توجه به اين بكنيد كه انگيزه‏اى كه در قلب شما براى رفتن حج هست، چه هست، اين است كه به ثواب عالى برسيد، آنوقت ببينيد ثواب اينكه به حج برويد يا ثواب اينكه براى مسلمين خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ براى حدود و ثغور اسلام خدمت بكنيد، كدام بيشتر است؟ تحصيل علم از امورى است كه واجب كفائى است و از امور مهم است، لكن اگر ما يك وقت احتياج داشتيم به اينكه علما و افراد مستعد الان تحصيل علم را كنار بگذارند و بروند در جبهه‏ها و دلدارى بدهند به اينها، هدايت كنند اينها را يا بروند به شهرهاى دور افتاده و هدايت كنند آنها را، اين مستحب بسيار بزرگ را بايد كنار بگذارند، بروند آن كار را انجام بدهند، براى اينكه آن واجب است. انجام بدهند، بعد كه آرامش حاصل شد برگردند آقايان تحصيل بكنند، چنانچه همه متصديان روحانى كه هستند الان از باب اينكه مى‏بينند كه نمى‏تواند و نخواهد توانست كسان ديگر اداره اين كشور را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد بكند و ما تجربه كرديم كه نشد، اين آقايان با اينكه شغلشان اين نيست و حالا من عرض مى‏كنم كه بناى روحانيون بر اين نيست كه حكومت را بگيرند. حكومت چيست؟ اما بناى روحانيون بر اين نيست كه اسلام را حفظ كنند؟ ما گمان مى‏كرديم كه در بين روشنفكران ما به اصطلاح، خوب، اشخاصى پيدا مى‏شوند كه متعهدند و حفظ مى‏كنند اين را. اگر حالا هم پيدا شد يك همچو اشخاصى، يك همچو جمعيت هائى، آقايان پست‏هاى مهمتر دارند، مى‏روند سراغ كارشان، آقاى هاشمى هم مى‏روند، آقاى خامنه‏اى هم مى‏روند و همه كسانى كه متصدى هستند. اما، ما چه بكنيم امروز وضع ما، وضع ايران، وضع گرفتارى‏هاى داخل و خارج به جورى است كه بدون اينها نمى‏شود اداره كرد اين مملكت را، يا مى‏كشانندش به طرف آمريكا و كمونيسم يا مى‏كشانندش به طرف امريكا و سرمايه‏دارى ياكشانندش طرف كمونيسم و آن بساط و ما لازم است برايمان حفظ كنيم.

    ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد

    خوب، ما جواب خدا را چه بدهيم؟ جواب اين شهدائى كه براى اسلام جنگ كرده‏اند چه بدهيم؟ و آن اشخاصى كه الان هم كارشكنى مى‏كنند، واقعاً چه جوابى فكر كرده‏اند؟ آنهائى كه اعتقادى به اين مسائل ندارند، خوب راحتند، مى‏گويند كه چيزى، خبرى نيست لاخبر جاء ولا وحى نزل آنها حالا راحت است وضعشان. آنهائى كه اسلامى فكر مى‏كنند، مسلمان هستند، اينها مقايسه نمى‏كنند.

    بين اين جمهورى كه ما الان در اسلام داريم، در ايران داريم، با آن حكومتى كه سابق بود، با آن وضعى كه سابق بود؟ اينها فكر نمى‏كنند كه اين كشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامى بكند، نه اينكه نخواسته، نتوانسته، لكن آنقدرى كه به طرف اسلام رفته است، در طول تاريخ شما يك حكومتى را پيدا نمى‏كنيد كه اينطور باشد كه اينطور طرف اسلام جهش كرده باشد. شما وقتى ملاحظه بكنيد صدر اسلام را، آيات شريفه‏اى كه وارد شده، رواياتى كه وارد شده، راجع به اين تساهلى

    صحيفه نور ج 16 صفحه 278

    كه در جنگ مى‏كردند آنها، آن خون جگرى كه حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مى‏كرد كه هى شما مى‏گوئيد جنگ، مى‏گوئيد حالا تابستان است، بگذاريد زمستان، زمستان مى‏گوئيد تابستان است. شما ببينيد امروز اين سپاه پاسداران، اين ارتش، اين نظامى ها، اين بسيج، اين ملت در آن هواى گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بيابان‏ها كه انسان اگر برود خفه مى‏شود، اين جوان‏هاى عزيز ما به مدد الهى در آنجا دارند زحمت مى‏كشند، آخ هم نمى‏گويند، يك كدام شكايت نمى‏كنند. من تاكنون كه اينجا نشسته‏ام، يكى كه شكايت بكند از اينكه مادر جنگ مثلاً نرويم، چطور شد، من نديده‏ام همچو چيزى، لكن هر روز مى‏آيند با چهره گشاده، هر روز مى‏آيند و تقاضا مى‏كنند كه ما برويم شهيد بشويم. خوب، يك همچو تحولى كه حاصل شده است در يك كشورى، اين آقايانى كه آن كنار نشسته‏اند و اشكالتراشى مى‏كنند، مثلاً در يك دهى يك آدمى در آن ده يك كارى كرده، پس وا اسلاما، فكر اين نمى‏كنند كه خوب، در يك كشورى كه انقلاب شده است و الان در حال انقلاب است، يك آدمى هم در يك گوشه‏اى از اين كشور يك كارى مى‏كند. مگر شما حالا با زمان پيغمبر مى‏خواهيد خيلى شما جلو باشيد؟ زمان پيغمبر هم همين مسائل بوده، همين مطالب بوده كه يك حكومت، حضرت امير يك حكومتى كه مى‏فرستاد، گاهى خرابكارى مى‏كرد، عزلش مى‏كرد و مى‏خواست او را. مگر مى‏شود يكدفعه همه جا، يكدفعه ما صبح كنيم كه همه جا بهشت برين شده است؟ ما بايد ببينيم، اين آقايان بايد ببينند كه اينها دارند رو به اسلام مى‏روند يا خير، دارند رو به خلاف اسلام مى‏روند. انصاف داشته باشند اينهائى كه نشسته‏اند هيچ كارى براى اين جمهورى اسلامى از اولش تا حالا نكرده‏اند، كارشكنى كردند، كار نكردند، آن روشنفكرش آنطورى و آن مرتجع به اصطلاح شما آنجورى، همه، خوب بعضى از اينها را كه ما مى‏دانيم يك قدم براى اين نهضت برنداشتند، مخالفت هم با آن داشته‏اند، نصيحت هم ما را مى‏كردند كه آقا ول كنيد، نمى‏شود، بگذاريد اين شاه باشد، خوب، بهتر از ديگران است. خوب، يك همچو وضعى الان پيش آمده است كه شما مى‏بينيد در ايران الان اينقدر مراكز فساد از بين رفته است، اينها را حساب نمى‏كنند، اينقدر شراب فروشى‏هايى كه مثل آب توى مردم جريان داشت از بين رفته، يكى نمى‏تواند الان هم بيايد يك همچو كارى بكند. اينهمه چيزهائى كه در دولت‏ها بوده و در مجلس بوده و هر كه مجلس را در آنوقت ديده مى‏داند چه خبر بود، حالا مى‏بيند كه اينطور است، خوب، شما نبايد اين را قدردانى و تشكر كنيد از خداى تبارك و تعالى كه همچو عنايتى كرده‏اند؟ همراهى كنيد، مى‏توانيد بيائيد قضاوت كنيد، خوب، بيائيد قضاوت كنيد، مى‏توانيد بيائيد يك استانى را استاندارى كنيد، بيائيد بكنيد، ننشينيد كنار و هى نق بزنيد و مردم را مايوس كنيد، با اينكه نمى‏شوند اينها مايوس. آن اشخاصى كه در خارج رفتند و فرار كردند و حالا هى اعلاميه پخش مى‏كنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اينها، آنها از يك طرف يك جورى صدمه به اينجا مى‏زنند، اين آدم ماب هم كه در بازار است يا در مدرسه است يا در كجا هست، اين هم يك جور ديگر صدمه مى‏زند.

    در محضر خدا ما نبايد يك كارى بكنيم كه برخلاف چيز خدا باشد برخلاف حكم خدا

    صحيفه نور ج 16 صفحه 279

    باشد. ما يك جمهورى الان به دستمان آمده، اين هم با جديت ماها نبوده، خدا يك همچو كارى كرد. آن كه مقلب قلوب است، خداست. كى مى‏تواند سرتاسر كشور را، از آن بچه كوچولوهائى كه زبان تازه درآورده‏اند تا آن پيرمردهائى كه روى تختخواب خوابيده‏اند، اينها را يكدل و يكجهت براى اسلام بسيج كند؟ كدام وقت شما ديده بوديد كه برادرهاى اهل سنت و برادرهاى اهل تشيع با هم مجتمع بشوند و در يك مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند اين فاسدها، اگر بگذارند كه اين دو تا برادر، اين دو قشر بزرگ اسلامى با هم پيوند كنند و در مقابل ديگران بايستند. و بالاخره ما بايد هميشه توجه به خدا داشته باشيم و بدانيم كه يك روزى همه ما در محضر خدا مى‏رويم و همه ما مسوول هستيم، اين را بايد احساس بكنيم، وقتى اين احساس شد، اداره خوب مى‏شود، مجلس خوب مى‏شود، الحمدلله خوب هم هستند اينها، خوبتر مى‏شود، سپاه خوب مى‏شود، ارتش خوب مى‏شود، شهربانى خوب مى‏شود، شهردارى، همه چيزها خوب مى‏شود و همه امور انشاءالله اميدوارم كه با تعهد اين ملت عزيز بر وفق اسلام انشاءالله به پيش برود و خداوند همه ما و شما را موفق كند كه خدمتگزار اسلام، خدمتگزار اين مستمندان و اينهايى كه در طول تاريخ شاهنشاهى توسرى خورده‏اند و محروم بوده‏اند، نگذارند اينها به محروميت باقى باشند. دولت توجه به اين معنا داشته باشد كه در اين جاهاى دور افتاده توجه زيادتر بكنند و اينها را يك قدرى به آنها رسيدگى بكنند و خداوند همه شما را موفق و ما را هم انشاءالله از خدمتگزاران شما حساب كند.

    والسلام عليكم‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1464
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 16 صفحه 263

    تاريخ 2/6/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با نخست وزير و اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى

    متصديان امور، از قشر مرفه نيستند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من يك نكته‏اى عرض مى‏كنم و اين براى اين نيست كه از دولت يا از ارگان‏هاى ديگر تعريف كنم، اين يك واقعيتى است كه من عرض مى‏كنم و شايد شماها هم مطلع هستيد و توجه داريد. يكى از عنايات بزرگى كه خداى تبارك و تعالى به جمهورى اسلامى و اين نهضت اسلامى عنايت فرموده اين است كه متصديان امور، چه آنهائى كه در مجلس خدمت مى‏كنند و چه آنهائى كه در دولت خدمت مى‏كنند، چه آنهائى كه در ارتش هستند، همه اينها از آن قشر مرفه نيستند، از آن قشرى كه همه توجه‏شان به اين است كه براى خودشان مقام درست كنند و براى خودشان كارهائى انجام بدهند ولو برضد خلق باشد.

    شما اگر توجه كنيد به حكومت هائى كه در تاريخ بوده است و خصوصاً در اين پنجاه سال، ملاحظه مى‏كنيد كه آنهائى كه در راس امور بودند، آنها از اين ملك‏ها و سلطنه‏ها و عرض مى‏كنم كه از اين سنخ مردم و به اصطلاح از اشراف بودند. وقتى كه اشراف (به قول خودشان) و اعيان و متمكنين و يال و كوپال دارها متصدى امور يك كشور شدند، قهراً اينها مردم را به حساب نمى‏آورند، اين يك امر قهرى است و در مقابل يك قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضعند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشيد، معامله اين دولت‏هائى كه ما داشتيم سابق، با مردم مقايسه كنيد و معامله‏شان را با سفارتخانه‏هاى خارجى، با سفارتخانه‏هاى خارجى، اينها شخصيت خودشان را بكلى (شخصيت هم نداشتند) بكلى از دست مى‏دادند و آن چيزى كه در ذهن من است، يكى از سفرا (حالا يا سفير انگليس بود، يا يك جاى ديگر) آن صدراعظم وقت را پاشد گلويش را گرفت توى اتاق و زد او را به ديوار. در مقابل او آنها سپرانداختند، لكن در مقابل مردم، آنقدر به مردم ظلم مى‏كردند و آنقدر به خيال خودشان به بزرگى و امثال ذلك رفتار مى‏كردند، كه همه مى‏دانيد. وقتى بنا شد كه متصدى يك امور كشورى قشر اشراف (به اصطلاح خودشان) اعيان، مرفه‏ها و صاحب اموال و نمى‏دانم پارك و اتوموبيل‏ها و كذا و كذا، يا آنوقت كالسكه‏ها و آن حرف‏ها باشد، اين يكى از مصيبت‏هاى بزرگى است كه در يك ملت هست، سرچشمه همه مصيبت هائى كه ملت‏ها مى‏كشند اين است كه متصديان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعيان (به اصطلاح

    صحيفه نور ج 16 صفحه 264

    خودشان) از آنها باشد. و آنها اينطور هستند، اشراف و اعيان اينطور هستند كه تمام ارزش‏ها را به اين مى‏دانند كه آنجائى كه زندگى مى كنند بهتر از ديگران باشد، آن رفتارى كه مردم با آنها مى‏كنند، رفتار عبيد با موالى باشد، تمام افكارشان متوجه به اين مسائل است. بايد حتماً چند تا پارك داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شميران، در تهران در كجا، تا اينكه بشود يك نفر آدم عرض مى‏كنم كه نخست وزير يا يك نفر آدم وزير كذا. و اينها وضع روحى شان، به حسب نوع، وضع روحى شان اينطور بود كه چون قدرت را، تمام ارزش‏ها را به قدرت مى‏دانستند، تمام ارزش‏ها را به قدرت مالى مى‏دانستند، به قدرت هاى ديگر مى‏دانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفائى كه قدرت ندارند، فرمانفرما و حكومت بودند. اين وضع طبيعى اين است كه يك قشر اشراف و اعيان (به اصطلاح خودشان) و مرفه، به يك كشورى حكومت كنند و قابل اجتناب نيست اين. وقتى حكومت آنطور شد، ديگر نمى‏شود اين را كسى خيال كند كه قابل اين است كه اين با مردم چه جور باشد، از آن ور با دولت‏خارجى چه جور باشد. مقابل آنها از باب اينكه مى‏ديدند آنها قدرتشان بيشتر است، خاضع بودند. هرجائى كه توهم مى‏كردند كه به قدرتشان يك قدرت بالاترى يك صدمه‏اى بزند، مقابل او لنگ مى‏انداختند و همه جور تواضعى مى‏كردند براى اينكه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هر چه خواستند بكنند با مردم.

    اين يكى از الطاف بزرگ خدا بود كه حكومت جمهورى اسلامى را و متصديان امور اسلامى را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعيان و سلطنه‏ها و ملك و اينها قرار نداد. و اين اسباب اين شد و مى‏شود كه وقتى كه بنا شد كه يك اشخاصى زندگى شان يك زندگى عادى باشد و ارزش را در اين زندگى هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانى، ارزش اسلامى بدانند، ارزش اخلاقى بدانند، اگر يك حكومتى ارزش هايش اينطور ارزش باشد كه ارزش اسلامى باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بكند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر ديدش اين باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمى‏تواند يك قدرت خارجى او را تحت تاثير قرار بدهد. هميشه قدرت خارجى براى اينكه بر مردم مسلط بشود، اين بالاترى‏ها را مى‏ترساند. آنها هم از باب اينكه تمام توجه شان به اين بود كه در بين ملت قدرتمند باشند، داراى يال و كوپال باشند، آنها را تسليم مى‏شد براى اينكه به اينها ظلم بكند. اين وضع طبيعى اينجور حكومت است. و وضع طبيعى حكومتى كه از قشر غير مرفه است، از خود اين مردم درست شده است، وضع طبيعى‏اش اين است كه با مردم باشد و خدمت بكند و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.

    ارزش مقامات ما، در خدمتگزارى به مردم است

    شما مى‏دانيد كه در جمهورى اسلامى مقامات آن معنى كه در سابق داشت از دست داده، نه رئيس جمهورش و نه نخست وزيرش و نه ساير وزرايش اينطور نيست كه خيال بكنند، خودشان خيال بكنند كه ما يك مقام بالائى، والا مقام هستيم و ما حضرت اشرف هستيم و نمى‏دانم كذا. اينجور نيست. آنها مى‏بينند كه ارزششان در بين جامعه، در همه جا اين است كه خدمت بكنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به

    صحيفه نور ج 16 صفحه 265

    اين است كه به مردم حكومت كنند. در جمهورى اسلامى اين معنا كه هم مقامات آن مقاماتى كه سابق تخيل مى‏شد، نيست و هم صاحب اشخاصى كه متصدى امور هستند، آن اشخاصى كه در يك خانواده اشرافى بزرگ شده باشند و يك زندگى چه كرده باشند و نتوانند بسازند با مردم، نتوانند بسازند با يك زندگى عادى، آنطور هم نيستند. من فيلمى كه ديشب از مرحوم رجائى گذاشته بودند و منزلش را نشان مى‏دادند، يك دفعه ديگر هم مثل اينكه ديدم اين را، بعضى از اشخاصى كه پيش من بودند مى‏گفتند ما رفتيم منزل آقاى رجايى، اين خوب نشان مى‏داد، آنجا به اين اندازه نيست، واقع مطلب اينطور نيست، اين يك چيز بزرگى كانه نشان دارد مى‏دهد و حال آنكه ما كه رفتيم منزلشان ديديم نه، مساله اينطور هم نيست. وقتى بنا شد كه يك نفر رئيس جمهور شده، يا يك نفر نخست وزير است، آقا منزلش آنطورى است و وضع ماديش اينطورى است، اين ديگر نمى‏شود كه از يك قدرت بزرگى بترسد. براى چه بترسد؟ اين را كه از او نمى‏گيرند. آن بايد بترسد كه مى‏خواهد چپاول كند و مى‏خواهد يك حكومت كذائى بكند، آن بايد بترسد، اما رجائى (خدا رحمتش كند) و امثال اينها و باهنر و اينهائى كه ما از دست داديم، كه اينطور نبودند كه زندگى شان جورى باشد كه مبادا يك وقتى از دست ما برود، خاضع بشوند پيش ديگران و براى اينكه زندگى را بيشترش بكنند زورگوئى كنند به مردم.

    اين يك عنايتى است كه خداى تبارك و تعالى به اين ملت كرد و از خود مردم، از خود اين توده‏ها از بازار نمى‏دانم از كجاها و خانه‏ها، افراد منبعث شدند و حكومت تشكيل دادند. وقتى از بازار، مردم حكومت را تشكيل دادند، مى‏دانند كه بازار وضعش چه جورى است. وقتى كه از بين خود مردمى كه مرفه نيستند، اينها آمدند و خودشان هم نظير آنها هستند، اينها به درد دل مردم مى‏توانند برسند. من اينكه عرض مى‏كنم، نمى‏خواهم از شما تعريف كنم، براى اينكه مى‏ترسم تعريف كنم. اين براى اين است كه تنبه بدهم، تنبه بدهم به اينكه تا وضع اينطورى است، حكومت برقرار است، حكومت اسلامى برقرار است. تا وضع دولت، مجلس نمى‏دانم ارتش، روساى ارتش، فرماندهان همه جا اين وضع است كه مى‏بينيم الان و مشاهده مى‏كنيم، شما خوف از اينكه يك آسيبى اين جمهورى اسلامى به آن برسد، از اين خوف نداشته باشيد. شما هر چه خوف داريد، از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا خداى نخواسته مسير، يك مسير ديگر بشود و راه، يك راه ديگرى باشد و توجه به اين چيزى كه الان هست، از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود. از اين بترسيد كه اگر خداى نخواسته يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمى بودن بيرون رفتيد و يك وضع ديگرى پيدا كرديد و خيال كرديد حالائى كه من نخست وزيرم، حالائى كه من رئيس جمهورم. حالائى كه من وزير كذا هستم بايد چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانيد كه آسيب مى‏بينيد، يعنى آنوقت است كه خارجى‏ها به شما طمع مى‏كنند. آنها مى‏دانند كه از چه راه بايد يك كشورى را به تباهى بكشانند، آنها مى‏دانند كه بايد از راه خود حكومت، از راه خود دولت، از راه خود مجلس، از راه خود اينها، اين كارها را انجام بدهند، آنها مى‏دانند كه ريختن در يك كشور يا نمى‏دانم چه كردن، با وضعى كه اينجور كشورها دارند، اين نمى‏شود. اينها تجربه‏اش را در افغانستان كردند. در افغانستان با اينكه دولتش با آنهاست و حزب‏ها و

    صحيفه نور ج 16 صفحه 266

    خيلى از حزب‏ها شايد با آنها باشند، لكن چون يك توده‏اى دارد، آنجا، توده‏اى كه مسلمانند، متوجهند و مخالف با قدرت‏ها هستند، چون اين هست در آن، موفق نشدند به اينكه آن كارى كه مى‏خواستند، بكنند، هر روز هم رو به شكست است. اينها تجربه‏ها را دارند، مى‏دانند قضيه چه جور است، مى‏دانند كه يك ملتى كه همه شان در مقابل همه چيزهائى كه درشان وارد مى‏شود، ايستادگى كردند و مى كنند، ملتى كه بچه اينقدريش، ديروز يك بچه‏اى قد اين آقا كوچولو، به حد ده سال و اينها نبود، اينجا گريه مى‏كرد كه، گريه مى‏كرد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى اينطورى، زنش اينطور، مردش اينطور، پيرش آنطور، جوانش آنطور، اينها مى‏دانند با اين ملت نمى‏شود با فشار و زور و سرنيزه رفتار كرد. قهراً آنها مى‏خواهند يك نقشه‏اى بكشند، حواسشان هم خيلى جمع است و خيلى هم حوصله و صبر دارند. آنها براى پنجاه سال ديگر، براى سى سال ديگر حالا نقشه درست مى‏كنند، حالا نقشه مى‏كشند كه سى سال ديگر نتيجه بگيرند. يعنى اگر خداى نخواسته دانشگاه ما يك انحرافى پيدا بكند، بعد از سى سال نتيجه‏اش را آنها مى‏گيرند. اگر در دانشگاه ما يك اشخاص غيراسلامى امثال اينها وارد بشود، اشخاصى كه انحراف دارند وارد بشود، ولو حالا نتوانند كارى بكنند (حالا هم عجله ندارند كه كارى بكنند) كم كم همين دانشگاهى‏ها را تبليغ مى‏كنند، صحبت مى‏كنند، چه مى‏كنند، چه مى‏كنند، هوا خورشان مى‏كنند، بالاخره هم مقدرات يك مملكت بعد از اين دوره با آنهاست. آنها وقتى مقدرات يك دولت را و ملت را در دست گرفتند، با يك انحرافى در دست گرفتند، آنوقت هست كه اينها نتيجه مى‏گيرند، با دست خود اينها نتيجه مى‏گيرند.

    شما بايد كوشش كنيد همه‏تان، هر كس در هر وزارتخانه هست بايد كوشش كند كه اجزاء آن وزارتخانه، افرادى كه در آن وزارتخانه هست، وضع روحيش جورى باشد كه با مردم بسازد، مردم باز احساس نكنند كه در اين وزارتخانه هم وقتى ما بخواهيم كارمان را به وزير بدهيم، بايد يك مدتى دم در بايستيم و يك مدتى آن مامور و آن مامور و آن مامور تا برسانند ما را به آنجا، آنجا هم پشت دربايستيم. نه، اين وضع اگر يك وقت خداى نخواسته ديديد دارد اينطور مى‏شود، بدانيد كه داريد رو به تباهى مى‏رويد، قدم داريد بر مى‏داريد رو به تباهى. آن روزى شما قوى هستيد كه اين بقال سرمحله و آن مومن توى مسجد و آن كسى كه در جاهاى بزرگ و اعيان و اشراف فرض كنيد هست، براى شما اينطور نباشد كه براى او يك كارى بكنيد، براى اين نكنيد. اينها را مقدم بر آنها بدانيد، اينهائى كه شما را به وزارت رسانده‏اند، با اينكه وزارت الان يك چيز مهمى نيست پيش شما، اينهائى كه قدرتمندها را بيرون كردند، اينهائى كه همه آن اشخاصى كه مقدرات يك كشور در دستشان بود و ما را و شما را و همه كشور را به تباهى كشيده بودند، آنها را بيرون زدند، اينها را بايد ما قدرشان را بدانيم، يعنى نگه شان داريم. براى خدا، براى اسلام، براى حيثيت خودتان، براى حيثيت كشورتان بايد اين سر و پا برهنه‏ها را نگه شان داريد. اينهائى كه بعد از همين كه هر شهيدى شما پيدا مى‏كنيد، آنطور برايش تظاهر مى‏كنند، آنطور برايش عرض بكنم به سر و سينه خودشان مى‏زنند، كه مى‏بينيد نشان مى‏دهند، يك همچو ملتى را بايد با همين وضع نگه داشت و آن به دست امثال شماست كه اينطور باقى بماند. اگر يك

    صحيفه نور ج 16 صفحه 267

    وقت سرخورده بشوند. از دولت و خيال كنند كه دولت دارد براى خودش يك كارهائى انجام مى‏دهد و براى ما نيست و چطور، آنوقت هست كه شما هر كدامتان خداى نخواسته از بين برويد، يك كسى برايتان فاتحه نمى‏خواند.

    شما كارى بكنيد كه بعد از مردنتان هم اينطور وضع مردم باشد با شما، بعد از شهادت هم اگر نصيبت‏تان شد، مردم با شما اينجور باشند. پيش خدا اين ارزش دارد. وقتى خداى تبارك و تعالى ديد كه يك جمعيتى ايستادند و فرياد مى‏زنند، توى سرشان مى‏زنند كه رجائى چه، خدا به رجائى رحم خواهد كرد. اگر خداى نخواسته هم آن يك اشكالاتى در آن باشد، به همين، خدا رحم مى‏كند. خوب، مومن، چهل تا مومن شهادت بدهند به خوبى يك كسى، خدا قبول مى‏كند اين را، براى اينكه يك آدمى است كه چهل نفر مومن اين را به خوبى شناخته‏اند وقتى به خوبى شناختند، خداوند عفو مى‏كند. فرضاً از اينكه يك جمعيت هائى اينطورى بريزند در خيابان و آنطور و به سر و سينه‏شان بزنند براى آنها، ارزش آقاى رجايى، ارزش آقاى باهنر، ارزش آقاى بهشتى و ارزش اين ائمه جمعه مظلوم ما به اين نبود كه يك مثلاً دستگاهى دارد، ارزششان به اين بود كه خودى بودند، با مردم بودند، براى مردم خدمت مى‏كردند، مردم احساس كرده بودند كه اينها براى آنها دارند خدمت مى‏كنند و لهذا آنهمه تبليغاتى كه با دست‏هاى فاسد برضد مرحوم بهشتى بالخصوص آنقدر كارها كردند و نسبت به مرحوم رجائى هم، آن آدم فاسد آنقدر پافشارى كرد و اذيت كرد، مردم اعتنائى هيچ به او نكردند و همانطور با آنها رفتار كردند، مردم همانطور آن تلافى هائى كه در آنوقت سر آن مظلوم درآمد، مردم درست كردند، بعد از فوت ايشان آنطور كردند. و همه شما بايد وضعتان يك همچو وضعى باشد و من اميدوارم كه همه اين وضع را توجه به آن بكنيد و حفظش بكنيد. بخواهيد اسلام حفظ بشود، اين وضع را بايد حفظ بكنيد. بخواهيد كه ايران حفظ بشود، همين را بايد حفظش كنيد. بخواهيد خودتان محفوظ بمانيد، همين را بايد حفظ كنيد. بالاخره اين وضع فعلى كه شما داريد بايد رو به بهترين برويد، هى برويد سراغ اينكه يكديگر را اسلامى كنيد. اينكه من عرض كردم كه بايد امور اسلامى باشد، حالا هم عرض مى‏كنم، اين كارهائى كه شما مى‏گوئيد كه مى‏روند جنگل‏ها را چيز مى‏كنند، اينها كارهاى غير اسلامى است، من مى‏گويم بايد اسلامى باشد. اگر چنانچه يك كسى تخلف كرد از مقررات دولت، اين غير اسلامى است، آن هم بايد اسلامى بشود. يعنى بايد دولت با قدرت، آن كسى كه تخلف مى‏كند از آن چيزهائى كه دولت براى حفظ نظام دولت قرار داده است، آنها را بايد با قدرت جلويش را بگيرد، براى اينكه آن غير اسلامى است، من مى‏گويم اسلامى بايد بشود. بريدن درخت‏هاى كشور را و به تباهى كشيدن جنگل‏ها را، اين غير اسلامى است، بايد جلويش گرفته بشود. تخلف از مقررات خيابان‏ها و رفت و آمدها، اين غير اسلامى است، بايد بايد جلويش را بگيريد. اگر يك كسى اعتنائى به چراغ سرخ نكرد، اين غير اسلامى عمل كرده و اين را بايد تعقيبش كرد و به دست دادگاه سپردش. حالا هم من عرض مى‏كنم اسلامى كه، اسلام كه با نظم مخالف نيست، اصلاً اسلام مى‏خواهد نظم حفظ بشود، نظام حفظ بشود. كليه امور مربوط به نظام، اين اسلام است و اگر يك چيزى تخلف از نظام كرد، اين برخلاف اسلام

    صحيفه نور ج 16 صفحه 268

    است و جلوگيرى لازم است.

    ارزش انسان به اين است كه توجه كند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خدا بكند

    و من باز هم به آقايان عرض مى‏كنم كه توجه بكنيد كه مقام، شما را نگيرد. شما يك ارزش انسانى انسان به مقام نيست، به اين نيست كه من نخست وزيرم، من رئيس جمهورم، من رئيس مجلسم، من وكيل مجلسم. اينها ارزش نيست. ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداى تبارك و بندگان خداى تبارك و تعالى بكند، چه تكليفى انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند. اين ارزش است. مادامى كه شما اين ارزش را حفظ بكنيد، ارزش اسلامى و انسانى را حفظ كرده‏ايد. و اگر از اين، انحراف حاصل بشود، شما هم هر مقامى پيدا كنيد، در علم بشويد بالاترين علما، در زهد هم هر چه مى‏شويد، بشويد اما ارزش را از دست داده باشيد، شما نه پيش خدا ديگر ارزش داريد، نه پيش خلق خدا. بايد فكر اين معنا بكنيد كه خدمت كنيد به كشور خدمت كنيد به ملت كه بعد از خود شما كه انشاءالله حالا طولانى باقى مى‏مانيد، مثل مرحوم رجائى كه مردم اينطور برايش به سر و سينه مى‏زنند، مردم شهادت فعلى و عملى بدهند بر اينكه شما خوبيد، تا خداى تبارك و تعالى در محضرش شما را قبول كند براى اينكه آدمى بوده است كه يك عده‏اى شهادت دارند مى‏دهند، عملاً توى سرشان مى‏زنند از رفتن او.اين شهادت فعلى است بر اينكه اين آدم مقبول است و خداى تبارك و تعالى همين طور قبول مى‏كند و اگر گناهى هم داشته باشيد، به همين مى‏گذرد خداى تبارك و تعالى.

    و من اميدوارم كه شما همه تان همين طورى كه سيره انبيا بوده است، كه سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت محكم مى‏ايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند، آنطورى كه وقتى عرب وارد مى‏شود در مسجد رسول الله، مى‏گويد كدام يكى تان هستيد. در وقتى كه رسول الله آنوقت حكومت بود، آنوقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود بساط، لكن وضعش اينطورى بود، از آن طرف در مقابل هيچ قدرتى خاضع نبود براى اينكه او خدا را مى‏ديد. كسى كه توجه دارد به اينكه قدرت هر چه هست مال خداى تبارك و تعالى است و ديگران هيچ نيستند، اين ديگر نمى‏تواند خاضع بشود در مقابل يك قدرتمندى.

    شما ملاحظه كرده‏ايد، تاريخ مرحوم مدرس را ديده‏ايد كه يك سيد خشكيده‏ء لاغر عرض مى‏كنم لباس كرباسى (كه يكى از فحش هائى كه آن شاعر به او داده بود، همين بود كه تنبان كرباسى پوشيده) يك همچو آدمى در مقابل آن قلدرى كه هركس آنوقت را ادراك كرده مى‏داند كه زمان رضاشاه غير زمان محمدرضا شاه بود، آنوقت يك قلدريى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود، در مقابل او همچو ايستاد، در مجلس، در خارج فلان كه يك وقت گفته بود سيد چه از جان من مى‏خواهى؟ گفته بود كه مى‏خواهم تا تو نباشى، مى‏خواهم تو نباشى. اين آدم كه مى‏آمد (من درس ايشان يك

    صحيفه نور ج 16 صفحه 269

    روز رفتم) مى‏آمد در مدرسه سپهسالار كه مدرسه شهيد مطهرى است حالا، درس مى‏گفت، من يك روز رفتم درس ايشان، مثل اينكه هيچ كارى ندارد، فقط طلبه‏اى است دارد درس مى‏گويد. اينطور قدرت روحى داشت، در صورتى كه آنوقت در كوران آن مسائل سياسى و چيز بود كه بايد حالا بروند مجلس و آن بساط را درست كند. از آنجا، پيش ما، رفت مجلس، آنوقت هم كه مى‏رفت مجلس، يك نفرى بود كه همه از او حساب مى‏بردند. من مجلس آنوقت را هم ديده‏ام، كانه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اينكه با او بد بودند ولى مجلس كانه احساس نقص مى‏كرد وقتى مدرس نبود. وقتى مدرس مى‏آمد مثل اينكه يك چيز تازه‏اى واقع شده. اين براى چه بود؟ براى اينكه يك آدمى بود كه نه به مقام اعتنا مى‏كرد و نه به دارائى و امثال ذلك، هيچ اعتنا نمى‏كرد، نه مقامى او را جذبش مى‏كرد. ايشان وضعش اينطور بود كه (براى من نقل كردند اين را كه) داشت قليان خودش را چاق مى‏كرد، خودش اينطور بود، فرمانفرماى آن روز (حالا كه من مى‏گويم فرمانفرما، شما به ذهنتان نمى‏آيد كه يعنى چه) فرمانفرماى آن روز وارد شده بود منزلش، گفته بود كه به او حضرت والا من قليان را آبش را مى‏ريزم تو اين را، آتش سرخ كن را درست كن، يا بعكس. از اينجا همچو او را كوچك مى‏كرد كه ديگر نه، طمع ديگر نمى‏توانست بكند. وقتى اينطور با او رفتار كرد كه بيا اين آتش سرخ كن را گردش بده، آن آدمى كه همه برايش تعظيم مى‏كردند، همه برايش چه مى‏كردند، اين وقتى اينطورى مى‏رسيده، اين شخصيت‏ها را اينطورى از بين مى‏برد كه مبادا طمع كند كه از ايشان چيزى بخواهد. من بودم آنجا كه يك كسى يك چيزى نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه، زمانى كه آنوقت باز شاه نبود، آنوقت يك قلدر نفهمى بود كه هيچ چيز را ابقا نمى‏كرد، يك كسى آمد گفت من يك چيزى نوشتم براى عدليه، شما بدهيد ببرند پيش حضرت اشرف (يك همچو تعبيرهائى) كه ببينند. گفت، رضاخان كه باز نمى‏داند اصلش عدليه را با الف نويسند يا با ع مى‏نويسند، من بدهم اين را او ببينند؟ نه اينكه اين را در غياب مى‏گفت، در حضورشان هم مى‏گفت. اينجورى بود وضعش. اين چه بود؟ براى اينكه وارسته بود، وابسته به هواهاى نفس نبود، اتخذ هوى الله نبود. اين، هواى نفسانى خودش را اله خودش قرار نداده بود، اين اله خودش را خدا قرار داده بود. اين براى مقام و براى جاه و براى وضعيت كذا نمى‏رفت عمل بكند، او براى خدا عمل مى‏كرد. كسى كه براى خدا عمل مى‏كند، وضع زندگيش هم آن است، ديگر از آن وضع بدتر كه ديگر نمى‏شود برايش، براى چه ديگر چه بكند، از هيچ كس هم نمى‏ترسيد. وقتى كه رضا شاه ريخت به مجلس كه چيز مى‏كردند، فرياد مى‏زدند آن قلدرهاى اطرافش كه زنده باد كذا و زنده باد كذا، مدرس رفت ايستاد و گفت كه مرده باد كذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او شما نمى‏دانيد حالا، در مقابل او ايستادن يعنى چه و او ايستاد. اين براى اين بود كه از هواهاى نفسانى آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.

    تمام وابستگى‏ها وابستگى است كه انسان به خودش دارد

    تمام وابستگى‏ها وابستگى‏اى است كه انسان به خودش دارد، تمام وابستگى ها از خود آدم پيدا

    صحيفه نور ج 16 صفحه 270

    مى‏شود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتى كه مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگى هائى كه در خارج هم برايش پيدا مى‏شود از منشاش اينجاست. وقتى اين وابستگى باشد، اگر بخواهند برايش تحميل كنند، چون اين وابستگى هست، تحميل مى‏كند، قبول مى‏كند. وقتى ببينند يك چيزى با اين آمالى كه دارد مخالف است، اگر نكند، يك وقت به هم مى‏خورد، اين خاضع خواهد شد. اگر انسان از اين وابستگى وارسته شد، آزاد شد از اين، اين ديگر آزاد است، اين ديگر از كسى نمى‏ترسد، همه قدرت‏هاى عالم جمع بشوند، اين نمى‏ترسد، براى اينكه آخرش اين است كه من از بين مى‏روم، ديگر بالاتر از اين كه نيست، همانى كه الان ملت ما دنبالش دارند مى‏روند كه بيائيد دعا كنيد من شهيد بشوم. روزى چند نفر شايد من اينجا بعضى روزها مى‏بينم كه مى گويند كه دعا كنيد من شهيد بشوم. من مى‏گويم دعا مى‏كنم شما پيروز بشويد انشاءالله. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند، مويد كند و همه آن اشخاصى كه به شهادت رسيدند و براى اين ملت خدمت كردند مثل مرحوم رجائى كه اين روز، اين روزها سالش است، مرحوم باهنر و ديگر اشخاصى كه از همين قبيل بودند و رفتند از دست ما و البته ما خيلى ضرر ديديم، لكن باز همان مساله است. جانشين آنها براى اين بود كه ملت بود، مردم بودند، اعيان و اشراف نبودند. آنوقت اگر يك نخست وزير را مى‏كشتند، يك بساطى مى‏شد، شاه مردگى همان و به هم ريختن سرتاسر ايران. اينطور بود، تا شاه مردگى مى‏شد سرتاسر ايران به هم مى‏خورد. حالا رئيس جمهورش نباشد، خوب، نبود، يكى ديگر بسم الله... همه ايران بهشتى است. خوب، مردم طرحشان اين است كه بهشتى از خود ماست، يك چيز خارجى نيست، از خارج يك چيزى صادر نكرده‏ايم، وارد نكرده‏ايم، از خود ما هست، خود ما يكى مان رفت يكى ديگر مى‏آيد. رجائى رفت يكى ديگر مى‏آيد، آن هم برود يكى ديگر مى‏آيد. هر كدام از ماها و شماها بروند، يكى ديگر مى‏آيد. اينجورى است وضع ايران امروز و اين وضع را بايد ما حفظ كنيم، دعا كنيم كه خداوند اين وضع را براى ما حفظ كند و با حفظ اين، هر يك از ما از بين برويم جا داريم، عوض داريم، مى‏آيند جايش را پر مى‏كنند و اگر اينطور نباشد، يك وقتى به طور سابق بشود، ديگر آنجا جورى است كه وقتى يكى رفت به هم مى‏خورد اوضاع. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه ما را موفق كند كه به احكام اسلام عمل كنيم و وزارتخانه هايمان را اسلامى كنيم و افراد اگر چنانچه خداى نخواسته منحرفند، اين افراد منحرف را نصيحت كنيم، اگر نمى‏شود، عوض كنيم و لازم نيست كه هر منحرفى اينجا باشد، خوب، برود يك كار ديگرى بكند. انشاءالله موفق و مويد باشيد.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1465
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page
    

    صحيفه نور ج 16 صفحه 280

    تاريخ‏14/6/61

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت‏هاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانه‏ها و مؤسسات دولتى و شركتهاى وابسته و خانواده‏هاى شهداى پاسداران كميته‏هاى انقلاب اسلامى خوزستان‏

    همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانه ها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانه‏ها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هيأت‏هائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مى‏خواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مى كردند، لكن نكته‏اى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مى‏شود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود

    اول راجع به افرادى كه انتخاب مى‏شوند براى اين پاكسازى‏ها، بازسازى‏ها يا در انجمن‏هاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مى كنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مى‏كنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود شما مى‏دانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عده‏اى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيله‏هائى خودشان را وارد مى‏كنند چه بسا آنهائى كه وارد مى‏شوند و مى‏خواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مى‏كند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند

    امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مؤمن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،

    صحيفه نور ج 16 صفحه 281

    وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگان هائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مى‏خواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيه‏اش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمى‏شود باشد همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مى‏خواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مى‏كند گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوراى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مى‏خواهند اين هيأت‏ها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند بنابراين، يك مساله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مساله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مى‏خواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عده‏اى هستيم كه همه‏مان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عده‏اى باشند كه به اسم حزب الله وارد بشوند و به اسم حزب الله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را

    بنابراين، يكى از امور مهم، مساله شناسايى افرادى است كه مى‏خواهند اين هيأت ها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد

    آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مى‏دهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همه‏شان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مى‏خوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد

    در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمى‏شود در اين حزب، برود از ايران خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مى‏ديدند چاره ندارند الااينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات،

    صحيفه نور ج 16 صفحه 282

    در وزارتخانه‏ها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلم‏هائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانه‏ها در آن رژيم داده مى‏شد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم ميخواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست از آن طرف هم بايد افرادى كه مى‏بينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مى‏كنند اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمى‏شود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مى‏كنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك اداره‏اى بوده است، داخل در يك وزارتخانه‏اى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعاً الان دارند كارشكنى مى‏كنند، ناراضى در بين مردم درست مى‏كنند و امثال اينها، اينها را حتماً بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات به مجرد اينكه يك احتمالى مى‏دهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مى‏كرده، ظلم‏هاى آنها را اجرا مى‏كرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانه‏ها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد

    خوب، شما كه سركشى مى‏كنيد در همه وزارتخانه‏ها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مى‏كنند يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچاره‏اى مى‏خواهد مراجعه كند به يك اداره‏اى، به يك رئيس اداره‏اى، آنقدر اشكال تراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مى‏كنند، شما بدانيد كه اينها مى‏خواهند ناراضى درست بكنند يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى

    صحيفه نور ج 16 صفحه 283

    كه سابق مى‏كردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد

    كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد

    در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد از مسؤوليتش غافل نباشيد نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، وارد مى‏شوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما ميخواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مى‏خواهيم همانطور كه اسلام مى‏خواهد، عمل كنيم اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمى‏شود اصلاحشان كرد را كنار مى گذارد اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابق‏شان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار با ارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائى كه در جاهائى كه آن انجمن‏هاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمن‏هاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال،پ مسئوليت‏شان هم زياد است چه بسا كه در بين انجمن‏هاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانواده‏اش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم و شما مى‏دانيد كه در بين اين چپ‏ها، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مى‏شوند و در همه جا سر مى‏كشند و وارد مى‏شوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مى‏كنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند

    منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شده‏اند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد

    چنانچه مى‏بينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مى‏شود، شما مى‏بينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانه‏هاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند طرفدارى را من نمى‏گويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مى‏گويد، از روى انصاف باشد، مثلا مى بينيد كه يكى از رسانه‏هاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مى‏گفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم‏

    صحيفه نور ج 16 صفحه 284

    كشته لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند مستند يك راديوئى، نه اينكه نمى‏فهمند، مى‏فهمند، مى‏خواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانه‏اى دست بدهند، و الا آنها مى‏فهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شده‏اند و تو سر هم مى‏زنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مى‏گويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمن‏هاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مى‏شود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مى‏شوند يكى از حرف‏هايش است صد نفر الان دارد اعدام مى‏شود خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند

    الان تمام رسانه‏هاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلا اسلام را آنها مضر مى‏دانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مى‏خواهند طرف اسلام باشند، مى‏خواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان مى‏دانند و مع ا لاسف ما مبتلاى به دولت‏هاى اسلامى كه ملت‏ها اسلامى هستند، به دولت‏هائى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مى‏زنند به اينطور اختلافات.

    شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئه‏هائى كه آمريكا دارد درست مى‏كند، طرح‏هائى كه آمريكا مى‏دهد كه همه طرح‏هاشان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها درصدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمان‏ها بشناسند به اسم يك دولت مثلا مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است و من الان را عرض مى‏كنم كه اگر چنانچه اين دولت‏هايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند و اين مساله لبنان و همين طور مساله ايران، مساله هجوم به ايران و مساله هجوم‏

    صحيفه نور ج 16 صفحه 285

    به لبنان، يك مساله‏اى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند هر چه مى‏توانست مشكلات كرد و از بين رفت بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهره‏بردارى را آمريكا بكند لبنان هم همين مساله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايت‏ها را بكند، تا اينكه آن طرح‏هائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مى كند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود خوب، اين ملت‏هاى اسلام، اين دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مى‏خواهند اين ذلت‏ها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانى‏هاست كه در پارك‏ها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن راى بدهند، هر يك از اينها كه راى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مى‏شود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم

    ما نمى‏خواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مى‏بينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمومنين (ع) است، مركز حسين بن على(ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علاقه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمه‏اى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى ميدهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مى‏گويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمى‏دانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همه‏اش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همه‏اش، اگر نگويم همه‏اش اكثرش از ايرانى‏ها بوده، ايرانى‏ها اين بناها را ساخته‏اند، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمى‏دانم پارسند، از فارسند مگر فارس بودن اشكال دارد؟ به اسم اينكه همه ايرانى‏ها مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او ميزند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نميخواهيم، ما يك امر حقى ميخواهيم، ما ميگوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمده‏اند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه ميخواهيم ما مى گوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين‏

    صحيفه نور ج 16 صفحه 286

    جنايات بايد جبران بشود اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است ما مى گوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مى گوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما

    بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا

    شما مى‏دانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مى‏آيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مى‏زنند به آن، كى را مى‏كشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچاره‏اى است و يك بچه كوچكى است و اينها هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمى‏دانم خباز است ما مى‏گوئيم كه ما مى‏خواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندى‏هاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مى‏كنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مى‏خواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مى‏خواهيم، انجام بگيرد اگر هم يك اشخاصى هستند، دولت‏هائى هستند كه مى‏خواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مى‏كنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم.

    و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهره‏هاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مى‏آورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هر جائى را مى‏خواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا و بدانند كه مى‏توانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدارا در

    صحيفه نور ج 16 صفحه 287

    كارهاى خودتان، آن روزى را كه مى‏خواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مى‏خواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمداً و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانى‏ها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page
    

  6. #1466
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض جلد هفدهم

    جلد هفدهم
    
    menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 1

    تاريخ: 14/6/61

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت‏هاى بازسازى نيروى انسانى وزارتخانه‏ها و مؤسسات دولتى و شركت‏هاى وابسته و خانواده‏هاى شهداى پاسداران كميته‏هاى انقلاب اسلامى خوزستان‏

    همانطورى كه بازسازى، يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب، الان هم بايد تعقيب شود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انشاءالله تعالى آقايان حاضر، موفق به خدمتى كه مشغول هستند باشند. البته مسأله پاكسازى و بازسازى وزارتخانه‏ها و ادارات يك امر ضرورى بوده است، براى اينكه در رژيم سابق، اشخاص بسيارى در اين وزارتخانه‏ها، در اين ادارات بودند كه آنها لياقت اين مسائل را نداشتند و شايد بسيارى از آنها ضد انقلاب بودند و پس از پيروزى انقلاب ضرورى بود كه يك همچو هيات‏هائى باشند و شناسائى كنند اشخاصى كه مفسد هستند، اشخاصى كه مضر هستند به جمهورى اسلامى، اشخاصى كه مى‏خواهند نارضايتى در بين مردم ايجاد كنند، آنها را بايد پاكسازى مى‏كردند، لكن نكته‏اى كه من بايد عرض كنم به آقايان و اين امرى است كه بر عموم افرادى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند، براى آنها هم هست اين است كه اصل اين مسائل، هم ضرورى است كه بايد باشد و هم با نبودنش فاجعه درست مى‏شود، لكن در كيفيت اين امر و مواردى كه بايد اين كار بشود و افرادى كه بايد اينطور كارها را انجام بدهند، در آنها بايد خيلى دقت بشود.

    اول راجع به افرادى كه انتخاب مى‏شوند براى اين پاكسازى‏ها، بازسازى يا در انجمن‏هاى اسلامى كه تشكيل شده است، در همه جا هست و خدمت هم زياد مى‏كنند، اول امر و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه انتخاب مى‏كنند، سوابقشان را، كارهائى كه در آن رژيم متصدى بودند و كارهائى كه بعد از شكست رژيم انجام دادند، اينها بايد بررسى بشود. شما مى‏دانيد كه امروز در هر جائى كه يك خدمتگزارى است، يك عده‏اى بخواهند خدمت كنند، اشخاص مفسد، منافق و منحرف با حيله‏هائى خودشان را وارد مى‏كنند. چه بسا آنهائى كه وارد مى‏شوند و مى‏خواهند كه بر خلاف آن چيزى كه اسلام اقتضا مى‏كند، عمل بكنند و مردم را ناراضى كنند، چه بسا از اشخاص سالم ديگر بسيار خودشان را جنداللهى و طرفدار جمهورى اسلامى معرفى كنند.

    امروز به مجرد اينكه يكى بخواهد خودش را مسلم و پايدار به احكام اسلام و مومن به نهضت حساب كند، خوب، ما بايد از او قبول كنيم، لكن نبايد در امورى كه مربوط به اينطور مسائل است،

    صحيفه نور ج 17 صفحه 2

    وارد بشود، مگر اينكه آن اشخاص مورد اطمينان دولت، مورد اطمينان قوه قضائى و ساير ارگان‏هائى كه هستند، آن اشخاص مورد اطمينان را براى اينكه شناسائى بشوند از افراد، آن اشخاصى باشند كه بالاخره، شناسائى اشخاصى كه مى‏خواهند در اين امور وارد بشوند و طرفين قضيه‏اش بسيار خطرناك است، ممكن است كسانى وارد بشوند و افراد غير صالح را حفظ كنند، افراد صالح را كنار بگذارند و يا از خارج، افرادى كه مربوط به اين دستجات مختلف است، وارد بكنند، اين بدون شناسائى نمى‏شود باشد. همين طور شما بخواهيد كه اسم نويسى كنيد، هر كس مى‏خواهد بيايد در اين بازسازى وارد بشود، اين يك فاجعه ايجاد مى‏كند. گاهى پس از چيزهائى كه مسلماً بايد مورد نظر آقايان باشد و بايد به آن دقت بشود، يعنى سوابق اشخاص در رژيم سابق و خانواده اين چه جور هستند، دوستانى كه او داشته است چه جور بودند و بعد از انقلاب چه جور رفتار كردند، چه وضعى داشتند، اينها بايد بررسى بشود و محتاج به اين است كه افراد مطمئنى كه صد در صد مورد اطمينان دولت هست، يا مورد اطمينان فرض كنيد مجلس است، يا مورد اطمينان قوه قضايى و شوارى دفاع هست، اين افراد مورد اطمينان براى شناسايى اينها باشد. چه بسا اگر يك نفر در بين آنها كه مى‏خواهند اين هيات‏ها را شناسائى كنند، منحرف باشد، شما يك وقت توجه بكنيد كه در بين اين افرادى كه تعيين شده است، بسياريشان افراد فاسد بودند و ضد انقلاب بودند. بنابراين، يك مسأله مهم حياتى است براى كشور، همانطورى كه بازسازى يك مسأله مهم حياتى بود در اول انقلاب و الان هم بايد تعقيب بشود، همين طور كيفيت بازسازى، افرادى كه مى‏خواهند وارد بشوند در اين امر، بايد افراد صالح باشند و مطمئن به اين زودى نشويد كه ما عده‏اى هستيم كه همه‏مان حزب اللهى هستيم، ممكن است كه در بين شما عده‏اى باشند كه به اسم حزب‏الله وارد بشوند و به اسم حزب‏الله كارهاى شما را فلج كنند، كارشكنى كنند و شما بعد از دو سال ديگر متوجه بشويد مطالب را.

    بنابراين، يكى از امور مهم، مسأله شناسايى افرادى است كه مى‏خواهند اين هيات‏ها را تشكيل بدهند و اين را نبايد در آن مسامحه به هيچ وجه كرد.

    آنوقت راجع به كيفيت عملى كه انجام مى‏دهند، اين از حيث افراط و تفريط، بايد انسان اجتناب كند و از آن و هركس كه در آن رژيم وارد بوده، ما بگوئيم كه اينها همه‏شان فساد بودند، در بين اين افراد، افرادى بودند كه در آنوقت خون جگر مى‏خوردند لكن الزام داشتند به بعضى كارها، البته اگر جناياتى از آنها صادر شده باشد، آنوفت آن مسأله ديگرى است، اما مجرد اينكه اين آدم در آنوقت در وزارتخانه بوده، در اداره بوده يا فرض كنيد در آن حزب فاسد رستاخيز بودند، مجرد اين را نبايد شما ميزان قرار بدهيد.

    در آنوقت شما خوب، بوديد و ملتفت هستيد، غالب شما توجه به اين مسائل دارند كه در آنوفت الزامى بود، آن مرد، آن مرد ناصالح، آن مرد فاسد اعلام كرد كه هر كس وارد نمى‏شود در اين حزب، برود از ايران. خوب، در يك همچو محيطى ممكن است بسيارى افرادى كه با آن رژيم هم مخالف بودند، مى‏ديدند چاره ندارند الا اينكه وارد بشوند و ممكن است كه در آنوقت يك افرادى در ادارات، در

    صحيفه نور ج 17 صفحه 3

    در وزارتخانه‏ها وارد شدند براى يك تخفيف ظلم، شما گمان نكنيد هركس در آنوقت وارد شده، پس او ظالم است. ممكن است يك افرادى وارده شده باشند براى اينكه ظلم‏هائى كه در اين ادارات، در اين وزارتخانه‏ها در آن رژيم داده مى‏شد، تا يك حدودى تخفيف به آن بدهند. اينها يك امورى است كه اگر خداى نخواسته شما يك بيگناهى يا يك آدم خدمتگزارى كه در آن رژيم هم مى‏خواسته خدمت به اسلام بكند، خدمت به ايران بكند، شما يك وقت كنارش بگذاريد به مجرد اينكه وارد در حزب است يا وارد در وزارتخانه است، اين يك امرى است كه صحيح نيست و براى شما صالح نيست. از آن طرف هم بايد افرادى كه مى‏بينيد كه در آن رژيم مشغول بودند به يك فسادكارى، خرابكارى، ظلم و تعدى و حالا از اينها باقى ماندند در اينجاها، آنها هم كه آن نحو هستند، آنها هم احتياط اين است كه بيرون بروند، ولو حالا خيلى هم خودشان را جندالله حساب مى‏كنند. اگر در آن رژيم مشغول يك كارهاى فاسد بودند، مشغول ظلم و تعدى به مردم بودند، اين به اين زودى اصلاح نمى‏شود، اگر بين خودش و خدا هم اصلاح شد، لكن ما تكليفمان اين است كه اينها را در يك مواردى كه كار براى مردم دارند مى‏كنند، در آن موارد آنها را ابقا نكنيم. پس ما بايد نه از آن طرف، هركس اظهار كرد كه من مثلاً آدم صالحى هستم، حزب الله هستم و چه، ابقا كرد، نه از اين طرف، هركس در رژيم سابق يك كارى انجام داده است، داخل در يك اداره‏اى بوده است، داخل در يك وزارتخانه‏اى بوده، شما بخواهيد پاكسازى كنيد، اين هم درست نيست. يك امر مسلمانى، يك امر موافق با شرع كه افراد شناسائى بشوند، اگر چنانچه واقعا الان دارند كارشكنى مى‏كنند، ناراضى در بين مردم درست مى‏كنند و امثال اينها، اينها را حتما بايد معرفى كنيد و پاكسازى بشوند، يك اشخاصى كه خدمتگزارند، در رژيم سابق بودند، اما آنوقت هم اينطور نبود كه جنايتكار باشند و مشغول فساد باشند، آنها را نبايد ما كنار بگذاريم، بالاخره اين كشور محتاج به اداره است، محتاج به خدمتگزار است و بايد افرادى را كه كارشناس هستند، باشند در اين ادارات. به مجرد اينكه يك احتمالى مى‏دهيد يا فرض كنيد كه در، همين كه آنوقت در رژيم سابق يك كارى كرده، آنوقت فرض كنيد كه در يك محضرى بوده است كه آنجا شاه هم در آن محضر بود، اين، مجرد اين، مجوز براى بيرون كردن نيست، اگر هم هيچ وقت با آنها نبوده لكن با عملشان موافق بوده، هيچ وقت با شاه يك جائى نبوده كه عكس بيندازد، اما با عمل موافق بوده، كارهاى آنها را اجرا مى‏كرده، ظلم‏هاى آنها را اجرا مى‏كرده، يك همچو آدمى هم نبايد الان در وزارتخانه‏ها و در جاهائى كه محل كار مردم است، محل مراجعات مردم است، آنجا هم نبايد باشد.

    خوب، شما كه سركشى مى‏كنيد در همه وزارتخانه‏ها و ادارات، توجه به اين معنا داشته باشيد كه با مردم اينها چه مى‏كنند. يكى از امور مهمه اين است كه ما نبايد مثل سابق باشيم كه اگر يك بيچاره‏اى مى‏خواهد مراجعه كند به يك اداره‏اى، به يك رئيس اداره‏اى، آنقدر اشكالتراشى و آنقدر فساد باشد و بالاخره هم امروز برو، فردا بيا، فردا برو، پس فردا بيا، اينطور چيزها اگر افرادى در آنجا هست كه اينطور با مرد معامله مى‏كنند، شما بدانيد كه اينها مى‏خواهند ناراضى درست بكنند. يك كسى آمده يك كارى دارد، كار جزئى هم هست، برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن برو سر آن ميز، آن كارهائى

    صحيفه نور ج 17 صفحه 4

    كه سابق مى‏كردند، اگر شما در ادارات ديديد يك همچو چيزى هست، بايد به آنها تنبه بدهيد، ارشادشان كنيد كه اين كارها، كارهاى اسلامى نيست. اگر تكرار كردند، آنها را هم بايد كنار بگذاريد.

    كار شما در حالى كه يك كار اسلامى مهمى است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد

    در هر صورت، كار شما در عين حالى كه يك كار مهمى است، يك كار اسلامى مهمى است، يك خدمت بسيار بزرگ است، مسؤوليت بسيار بزرگى هم دارد. از مسؤوليتش غافل نباشيد. نبادا شما بخواهيد خدمت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته خلاف آن بشود، بخواهيد عبادت بكنيد، يك وقت خداى نخواسته معصيت بشود. بايد همه اين مسائل، نه همه شما، همه كسانى كه در كارهائى كه در اين جمهورى اسلامى هست، واردشوند، همه اينها، اين را توجه كنند كه ما مى‏خواهيم براى اسلام خدمت كنيم، مى‏خواهيم همانطور كه اسلام مى‏خواهد، عمل كنيم. اسلام هم نسبت به افراد، افراد پائينى كه نمى‏شود اصلاحشان كرد را كنار مى‏گذارد. اشخاصى اگر هم يك كار خلافى يك وقتى كردند و بعد برگشتند و شما سوابقشان را ديديد، ديديد كه نه، اينها اشخاصى بودند كه در آنجا به واسطه الزام، به واسطه اجبار، به واسطه ترس، به واسطه اينطور امور، يك كارى كردند، به مجرد اين شما اخذ نكنيد و يك كسى را در جامعه، اين كار مهمى است كه كار بسيار باارزش است، لكن مسؤوليت هم بسيار دارد و اين را بايد همه آقايان متوجه باشند و همين طور آنهائ كه در جاهائى كه آن انجمن‏هاى اسلامى است، آنها هم بايد اين توجه را داشته باشند كه در عين حالى كه انجمن‏هاى اسلامى خدمت كنند و خدمتشان هم ارزشمند است، در عين حال، مسؤوليت شان هم زياد است. چه بسا كه در بين انجمن‏هاى اسلامى هم يك فرد يا افرادى پيدا بشوند كه بخواهند انجمن اسلامى را بكشند به خلاف اسلام و فساد ايجاد كنند. آنها هم بايد افرادشان را شناسائى كنند، ببينند كه اين آدمى كه به اسم انجمن اسلامى آمده آيا خودش تعهد به اسلام دارد، چه جور بوده وضعش، خانواده‏اش چه بوده، اينها يك مسائل مهمى است كه امروز ما به آن مبتلا هستيم. و شما مى‏دانيد كه در بين اين چپ‏ها ، در بين اين منحرفين، در بين اين منافقين، افرادى هستند كه با طراحى وارد مى‏شوند و در همه جا سر مى‏كشند و وارد مى‏شوند و يك وقت خداى نخواسته غائله ايجاد مى‏كنند، اينها يك مسائلى است كه بايد خود آقايان توجه داشته باشند.

    منافقين و آن اشخاصى كه در خارج با هم جمع شده‏اند، همه موافق اين هستند كه اسلام نباشد

    چنانچه مى‏بينيد كه ما الان مبتلا هستيم به جنگ و مبتلا هستيم به آن چيزهائى كه، تبليغاتى كه در خارج بر ضد ما مى‏شود، شما مى‏بينيد چقدر تبليغ، من گمان ندارم كه يكى از اين رسانه‏هاى گروهى با جمهورى اسلامى بخواهد به انصاف عمل كند. طرفدارى را من نمى‏گويم، بخواهد به انصاف عمل كند، بخواهد چيزى كه مى‏گويد، از روى انصاف باشد، مثلاً مى‏بينيد كه يكى از رسانه‏هاى گروهى كه چند شب پيش از اين، دو سه شب پيش از اين بود، مى‏گفت كه عراق هم خيلى آدم كشته، ايران هم

    صحيفه نور ج 17 صفحه 5

    كشته، لكن ما راجع به عراق مستند نداريم، راجع به ايران مستند داريم، استناد داريم به چيزى. او چى است؟ آن يك چيزى است كه منافقين در خارج منتشر كردند. مستند يك راديوئى، نه اينكه نمى‏فهمند، مى‏فهمند، خواهند يك چيزى بگويند، به خيال خودشان و بهانه‏اى دست بدهند، والا آنها مى‏فهمند كه اين منافقينى كه در خارج هستند و آن اشخاصى كه حالا با هم جمع شده‏اند و تو سر هم مى‏زنند و همه موافق با اين هستند كه اسلام نباشد، اينها مى‏گويند كه ما از آنها شنيديم، چون از آنها شنيديم، پس مستند است. خوب، ما يك همچو ابتلائى الان در دنيا داريم كه حرف دشمن‏هاى ما كه از اينجا بيرونشان راندند و آنقدر جنايات در اين كشور كردند، مستند مى‏شود، براى اينكه الان هر روز، روزى صد نفر در ايران در زندان اوين اعدام مى‏شوند (يكى از حرف‏هايش است) صد نفر الان دارد اعدام مى‏شود. خوب، يك همچو گرفتارى ما داريم، وقتى يك همچو گرفتارى داريم، ما بايد خودمان توجه به مسائل بكنيم، هوشمند باشيم، يك وقت بهانه دست ندهيم كه خداى نخواسته يك چيز كوچكى را ما عمل كنيم، اين بهانه بشود دست آنها، و به قول خودشان مستند پيدا بكنند.

    الان تمام رسانه‏هاى گروهى به ضد ايران، به ضد اسلام، اصلاً اسلام را آنها مضر مى‏دانند، با افراد ايرانى بد نيستند، با افرادى كه مى‏خواهند طرف اسلام باشند، مى‏خواهند اسلام را پياده كنند، با اينها بد هستند، آنها اسلام را مضر به حال خودشان دانند و مع‏الاسف ما مبتلاى به دولت‏هاى اسلامى كه ملت‏ها اسلامى هستند، به دولت‏ها ئى هستيم كه در كشورهاى اسلامى هستند، آنها هم همين طور دارند دامن مى‏زنند به اينطور اختلافات.

    شما ملاحظه كنيد كه چقدر اسف بار است اين مطلب كه اسرائيل در محضر اين دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، آنقدر به اين زن و بچه و پير و بزرگ لبنان صدمه وارد آورد، آنقدر افراد را كشت و آنقدر افراد را آواره كرد، و الان هم در آنجا مشغول به فعاليت است. چقدر اسف بار است كه در محضر اينها اين كار شده است و معذلك الان دنبال اين هستند كه آن توطئه‏ها ئى كه آمريكا دارد درست مى‏كند، طرح‏هائى كه آمريكادهد كه همه طرح‏ها شان بر ضد خلق است و بر ضد اسلام است، اينها در صدد هستند كه پيشنهادهائى كه قبلا كردند مثل كمپ ديويد و بعدش شبيه او را درست كردند و همه اينها متفق بر اين هستند كه اسرائيلى كه اينقدر جنايتكار است، حالا مسلمان‏ها بشناسند به اسم يك دولت مستقل متعهد، اين چقدر براى انسان دردناك است. و من الان را عرض مى‏كنم كه اگر چنانچه اين دولت‏هايى كه در خليج فارس و اطراف خليج فارس و در جاهاى ديگر هستند، اينها يك همچو امرى را تصويب كنند، و مثل طرح آمريكا يا طرح بعد از او كه طرح شده است، اينها تصويب كنند و اسرائيل را شناسائى كنند، ملت ما و ارتش ما و سپاه پاسداران ما و اسلام و خداى تبارك و تعالى از آنها نخواهد گذشت. و بترسند از آن روزى كه اين ملت احساس بكند، اين ارتش، اين سپاه پاسداران احساس بكنند كه تكليف دارند كه اين اشخاصى كه كمپ ديويد را يا شبيه او را براى استقلال و براى شناسائى اسرائيل تصويب كردند، تكليف شرعى بر ايشان يك وقت حاصل بشود كه اينها بايد تاديب بشوند. و اين مسأله لبنان و همين طور مسأله ايران، مسأله هجوم به ايران و مسأله هجوم

    صحيفه نور ج 17 صفحه 6

    به لبنان، يك مسأله‏اى بود كه با طرح آمريكا عمل شد، يعنى آمريكا طرح داده، چون ديده است كه اينجا از دستش رفته، طرح داده است كه براى ايران مشكلات ايجاد كند (هر چه‏توانست مشكلات كرد و از بين رفت) بعد هم مشكلات جنگ را ايجاد كند و اين جنگ هم ادامه پيدا بكند و اين چيزى كه حق است عمل نشود تا ادامه پيدا بكند و بهره‏بردارى را آمريكا بكند. لبنان هم همين مسأله بود كه طرحى آنها داشتند كه در آنجا اجرا بكنند و اسرائيل را وادار كردند به اينكه آنطور جنايت‏ها را بكند، تا اينكه آن طرح‏هائى كه به نفع آمريكاست و همه كشورها را اسير آمريكا مى‏كند بيشتر از آنچه كه هستند، آنها اجرا بشود. خوب، اين ملت‏هاى اسلام، اين دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، تا كى مى‏خواهند اين ذلت‏ها را تحمل كنند و اين تحقيرها را بپذيرند؟ تا كى اينها توجه به اين ندارند كه زندگانى شرافتمندانه بهتر از اين زندگانى‏هاست كه در پارك‏ها باشد و شرافتمندانه نباشد؟ اينها به خود بيايند، توجه كنند به اين مسائل و اگر چنانچه طرح كمپ ديويد و همين طور امثال او براى شناسائى اسرائيل، اينها به آن رأى بدهند، هر يك از اينها كه رأى دادند، يك وقت تكليف شرعى براى ما مى‏شود به اينكه با آنها يك معامله ديگر بكنيم.

    ما نمى‏خواهيم با كسى جنگ بكنيم، شما مى‏بينيد كه ما با عراق جنگ نداشتيم، ملت عراق ملت خود ماست، آنقدر كه ما علاقه به عراق داريم، در عراق مركز تشيع است، در عراق مركز اميرالمؤمنين (ع) است، مركز حسين بن على (ع) است، مركز ساير ائمه است، ملت اسلامى است، ما علافه داريم به عراق، همانطورى كه علاقه داريم به ايران به اعتبار اينكه اسلام است، آنجا هم علاقه داريم به اعتبار اينكه يك كشورى اسلامى است و مركز اولياء خداست، ما هيچ وقت بناى بر اين نداشتيم كه به عراق يك صدمه‏اى وارد كنيم و تا كنون هم هر چه به من گزارش داده شده است، تقريبا اين بوده است كه به مردم عراق تعدى نشده است. اما ما چه بكنيم با يك همچو فاسدى كه هم عراق را دارد به تباهى مى‏دهد و هم ايران را به خيال خودش، ما چه كنيم با يك همچو آدمى كه از اول مى‏گويد كه ما با رژيمى كه زرتشتى هستند، نمى‏دانم مجوس هستند، يك رژيمى كه همه‏اش صداى الله اكبر است، همه آن بناهائى كه در عراق، بناهاى اسلامى كه در عراق هست، همه‏اش، اگر نگويم همه‏اش اكثرش از ايرانى‏ها بوده، ايرانى‏ها اين بناها را ساخته‏اند ، چطور آن آدم به اسم اينكه ايران زرتشتى است، نمى‏دانم پارسند، از فارسند (مگر فارس بودن اشكال دارد؟) به اسم اينكه همه ايرانى مجوس هستند، به اسم اين، حمله كرد و بعد فهميد كه نخير، اسلام با الله اكبر پشت گردنى به او مى‏زند و تا كنون هم اينطور بوده و بعدها هم اگر تسليم حق نشوند ما يك امر غيراسلامى نمى‏خواهيم، ما يك امر حقى مى‏خواهيم، ما مى‏گوئيم يك متجاوز آمده است و آنهمه جنايات وارد كرده است، آنهمه افراد كشته است، آنهمه خانه خراب كرده است، آنهمه مردم را بى خانمان كرده است، آنهمه عراقى را بى خانمان كرده، اينهمه افرادى كه از عراق فرار كردند آمده‏اند اينجا آواره شدند، همه اينها هستند، خوب، بيايد اين آدم، اين دولت، اين كذا، بيايد، مردم را بنشانند، اشخاصى كه عادل هستند، بنشانند و ببينند كه ما چه مى‏خواهيم. ما مى‏گوئيم كه اين جناياتى كه اين كرده است، چون پيشقدم بوده است، ما غير دفاع، تا كنون هيچ كارى نكرده ايم، اين

    صحيفه نور ج 17 صفحه 7

    جنايات بايد جبران بشود. اگر ما دست از جنايات برداريم جانى هستيم، كمك به جنايت، خودش يك جنايتى است. ما مى‏گوئيم كه اينطور بايد باشد، ما مى‏گوئيم كه بايد اينها از كشور ما بيرون بروند و تعدى نكنند به كشور ما.

    بايد مسلمين با هم متحد بشوند و توى دهنى بزنند به امريكا

    شما مى‏دانيد كه هر روز آبادان مورد اصابت گلوله است و موشك است و امثال اينها، هر روز خوب، مى‏آيند كنار و از آنجا با آن چيزهاى دوربرد مى‏زنند به آن، كى را مى‏كشند؟ مردم بيچاره را، مردمى كه نه، و يك زن بيچاره‏اى است و يك بچه كوچكى است و اينها. هيچ كار ندارد، جز بقال است و نمى‏دانم خباز است ما مى‏گوئيم كه ما خواهيم كه اينها تا آن حد بروند كه نتوانند يك همچو كارى بكنند. خوب، بيايند عقلا بنشينند اين كار را بكنند، ما كه مخالف با آن نيستيم، لكن اگر نكنند، خوب، ما خودمان بايد بكنيم، ما با قوه قهريه بايد بكنيم. اگر اينها عمل كردند به اينها، خوب، ما ديگر حرفى نداريم، اينها بروند سراغ كارشان، ما هم سراغ كارمان. و اما اگر عمل نكنند و هر روز براى ايران يك غائله درست كنند و هر روز ايران را بكوبند، خوب ما تكليف ما اين است كه جلوى اين را بگيريم، تكليف ما اين است كه تا هر جا جلوگيرى از اين امر متوقف به اوست، پيش برويم و كار خودمان را انجام بدهيم، اين يك امر عقلى است، يك امر عقلائى است. آنها كه الان هم در خاك ما هستند، الان هم در بلندى‏هاى ايران هستند، الان هم دارند ظلم و تعدى به ايران مى‏كنند، ما دفاع نكنيم؟ ما آنها را بگذاريم سرجاى خودشان هر غلطى مى‏خواهند بكنند؟ خوب، ما دفاع بكنيم، همانطورى كه از خرمشهر و جاهاى ديگر بيرونشان كردند، اينها را هم عقب خواهند نشاند تا اينكه آن كارى را كه ما مى‏خواهيم، انجام بگيرد. اگر هم يك اشخاصى هستند، دولت‏هائى هستند كه مى‏خواهند اين كار را بدون اينكه قوه قهريه در كار باشد، انجام بدهند، ما هم حاضريم. ما هميشه صلح طلب هستيم، لكن نه صلحى كه جانى را سر جنايت خودش باقى بگذاريم، همچو صلحى، صلح نيست، ما صلحى مى‏كنيم كه با قدرت و قوت، دفاع از كشور خودمان، دفاع از اسلام بكنيم. و من انشاءالله اميدوارم كه همه مسلمين بيدار بشوند و توجه بكنند به اينكه اگر چنانچه جلوى آمريكا و اين مهره‏هاى آمريكا كه براى خاطر آمريكا و منافع او به اسلام صدمه وارد مى‏آورند مثل اسرائيل و مثل صدام، انشاءالله مردم بيدار بشوند و بفهمند اگر به اينها مهلت داده بشود، همه مسلمين به تباهى كشيده خواهند شد. و آمريكا محدود نيست آمالش به يك كشور و دو كشور، و اينها، هرجائى را مى‏خواهد او تحت سيطره او باشد و امروز روزى است كه ما اعتقادمان اين است كه بايد مسلمين با هم متحد بشوند و تو دهنى بزنند به آمريكا. و بدانند كه مى‏توانند، توانائى اين امر را دارند، هم قدرت پرسنلى و افراد دارند، و هم ملت باهاشان موافق است، اگر امرى بكنند، كارى بكنند، و هم امكانات زياد دارند، شريان حيات آمريكا و غرب بسته به نفت اين منطقه است. و من اميدوارم كه همه ما خدمتگزار به اسلام و مسلمين باشيم و همه شما آقايان با تعهد به اسلام، با اينكه حاضر بدانيد خدا را در

    صحيفه نور ج 17 صفحه 8

    كارهاى خودتان، آن روزى را كه مى‏خواهيد يك كسى را كنار بگذاريد، آن روزى كه مى‏خواهيد به يك كسى فرض كنيد كه يك انگ غيراسلامى بزنيد، توجه كنيد كه خدا حاضر است. اگر خداى نخواسته بر خلاف بكنيد عمدا و اگر سهوى باشد، اشتباهى باشد كه مقدماتش دست شماست، بدانيد كه اين خداى حاضر و ناظر بر شما ممكن است نبخشد. توجه بكنيد كه كارها همه اسلامى باشد، براى خدا باشد، خدمت براى خدا باشد. و اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و همه شما براى خدمت به اسلام و مسلمين موفق باشيد و همه ايرانى‏ها كه در مكه؟ مشرف شدند، با سلامت، با صحت به اوطان خودشان برگردند. و من اميدوارم كه حجاز و كشور حجاز و دولت حجاز با اين عزيزان كه بر ضد مخالفان اسلام هستند، بر ضد امريكا هستند، بر ضد آن دنباله آمريكا و آن فاسد هستند، به طور اسلامى عمل كنند و موجب نگرانى دولت و ملت ما را فراهم نكنند كه اگر اين فراهم بشود، ممكن است خطرى داشته باشد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

    
    menu page next page
    

  7. #1467
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 11

    تاريخ: 17/6/61

    پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد 17 شهريور

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    و ذكر هم بايام الله (قرآن كريم)

    تذكر به ايام الله كه خداوند متعال به آن امر فرموده است، انسان ساز است، قضايائى كه در ايام الله رخ داده است، براى تاريخ و انسان‏ها در طول تاريخ آموزنده و بيدار كننده است. حوادث بزرگ تاريخ كه قرآن مجيد هم از بعض از آنها ياد كرده است، سرمشقى پربركت براى ساختن جامعه‏ها و اشخاص و جامعه عصر ما كه عصرانقلاب است و در كشور ايران كه كشور انقلاب و شاهد بسيارى از حوادث بزرگ است كه بايد آنها را ايام الله محسوب كنيم و به ذكر آنها و تذكر آن ايام بپردازيم كه براى ملت قهرمان و مجاهدان سلحشور، درس انقلاب است.

    17 شهريور كه اكنون در آستانه سالگرد آن هستيم از ايام الهى است كه بايد ذكر آن را زنده نگه داريم و به نسل‏هاى آينده تسليم كنيم.

    فداكارى‏هاى ملت سلحشور در راه اسلام و ديو سيرتى دژخيمان رژيم شاهنشاهى در اين روز و ايامى نظير آن، درس بسيار ارزنده‏اى از فداكارى‏اى است كه ملت مظلوم سلحشور را و رژيم جنايتكار پهلوى را در طول تاريخ معرفى نموده است تا نسل‏هاى آينده ببينند اين جمهورى اسلامى با چه جان نثارى‏ها و از خودگذشتگى هابه دست آمده است تا انشاءالله آنان نيز با شهامت و شجاعت و ايثار و فداى عزيزان خويش، اين هديه بزرگ الهى را حفظ نمايند.

    17 شهريور 57 و نظاير آن كه قبل از پيروزى انقلاب و پس از آن بسيار بوده است و ملت مجاهد ايران بحمدالله تعالى در همه آنها پيروزمندانه و شرافتمندانه و سرافرازانه در سركوبى ستمكاران، قيام و اقدام نمودند، جلوه الهى و قدرت پايان ناپذير ايمان به غيب را در جهان پرتو افكن ساخت و آفتاب فروزنده اسلام را كه از گريبان مجاهدان در راه حق سربرآورد، به عالميان بويژه مظلومان و مستضعفان معرفى نمود و به آنان درس پربركت جانبازى در راه هدف الهى را آموخت. بگذار كور دلان در داخل و خارج هر چه مى‏خواهند بكنند و بگويند و به هر جنايتى كه روى تاريخ را سياه مى‏كند و روى منافقان و همقطاران جنايتكارشان را سياهتر، دست بزنند و با انفجارها كه كار جنايتكاران ورشكسته است و هر فرد ساده‏اى مى‏تواند اين نحو جنايات را انجام دهد، به اسم قيام مسلحانه براى نجات خلق و جنگ خيابانى براى سرنگونى اسلام و جمهورى اسلامى، براى خود و

    صحيفه نور ج 17 صفحه 12

    سبعانى امثال خود، دلخوشى و براى رسانه‏هاى گروهى در خدمت ابرجنايتكاران سوژه تبليغاتى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى فراهم كنند.

    ملت شريف ايران بايد اذعان كند كه منافقان سيه بخت و همقطاران آنان گوى سبقت را از جنايتكاران تاريخ و گوى رذالت و خباثت را از سفلگان جهان ربوده‏اند و گمان ندارم شما بتوانيد گروه و يا دسته‏اى را بيابيد كه جنايات و سفلگى‏شان به ابعاد اين گروهگ منافقين باشد كه مدعى اسلام راستين باشند و قرآن كريم و آيات حدود آن را محكوم كنند، آن هم با تعبيرى جسارت بار و كفر شعار مدعى طرفدارى از خلق باشند و اينگونه با بندگان مستمند و كارگر و طبقه ضعيف رفتار كنند. بمب گذارى كنند و آن را جنگ خيابانى مسلحانه بنامند و ادعاى قدرتمندى كنند و چون دزدان و روبهان فرار كرده و در بيغوله‏ها بخزند. ادعاى سياستمدارى كنند و اينگونه با اعمال احمقانه، خود را از ملت جدا و رسوا و منزوى كنند. ادعاى علم و جهان بينى كنند و اينگونه در مسائل واضح، جاهل باشند كه با جهل و نادانى خود تار و پود خود را بگسلانند. ادعاى خدمت به ميهن و كشور كنند و اينگونه به دشمنان سرسخت كشور و ميهن خدمت كنند و از استقلال و آزادمنشى دم زنند و اينگونه وابسته به قدرت‏هاى شيطانى باشند. اينجانب صداى انفجارى را كه به دست اين جنايتكاران در پارك شهر در شب گذشته اتفاق افتاد، در جماران شنيدم. اين انفجار عظيم در محلى اتفاق افتاد كه مركز طبقه مستمند و كاسب جزء و كارگر و محل اجتماع زن و مرد و طفل و طبقه ضعيف و محتاج است و آنچه گزارش شده است، ده‏ها نفر شهيد و مجروح به جاى گذاشته است كه در بين آنان زنان باردار و طفل كوچك شيرخوار بوده است و شما بدانيد كه اگر اين گروهگ‏ها بتوانند، تهران را بويژه محله‏هاى جنوب شهر كه بيشتر در تحقق اهداف اسلامى فداكارى كرده‏اند، يكسره منفجر مى‏كنند. اين است قيام مسلحانه و جنگ خيابانى با سپاه پاسداران و اين است منطق آنان كه براى رياست دنيا به دام شياطين افتاده‏اند. و بايد ملت شريف ما بدانند اينان هميشه كارهائى را كه انجام مى‏دهند ارزيابى مى‏كنند تا اگر اصلاح خود را در انكار ديدند، انكار كنند و اگر صلاح را در عهده دارى ديدند، به عهده بگيرند و آن را از شاهكارهاى چريك‏هاى رزمنده خود و به عنوان يك پيروزى و اگر بشود، جنگ خيابانى مسلحانه، تحويل رسانه‏هاى گروهى دهند و ما بيش از اين منتظريم تا راديوهاى بيگانه اين عمل احمقانه را به عنوان شكست جمهورى اسلامى و بى ثباتى حكومت، به خورد ساده دلان دهند. از خداوند تعالى عاجزانه تقاضا مى‏كنم كه ما را از شر نفس اماره و شيطان درونى و بيرونى حفظ فرمايد. سلام و درود بر شهيدان و آسيب ديدگان هفدهم شهريور و نظاير آن. سلام و درود بر بازماندگان شهدا از پانزدهم خرداد تا هفدهم شهريور 57 و تا پانزدهم و هفدهم شهريور 61 و سلام بر ملت شريف و مجاهد ايران كه با همت والاى خود هر مشكلى را تحمل و با روى گشاده در جبهه و پشت جبهه براى اهداف مقدس اسلام فداكارى مى‏كنند و سلام و صلوات خداوند متعال و ملائكه الله و انبياء معظم و اولياء خدا بر حضرت بقيه الله ارواحنالتراب مقدمه الفدا

    والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1468
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 13

    تاريخ: 17/6/61

    بيانات امام خمينى در جمع رهبران مذهبى بنگلادش

    مسلمين بايد در مقابل كفار و مشركين متحد شوند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از اينكه شمابه اينجا تشريف آورده‏ايد متشكرم و اميدوارم در مدتى كه در تهران هستيد، كسانى كه همراه شما هستند و مى‏توانند با مردم رفت و آمد كنند را مأمور سازيد تا بروند با مردم گفتگو كنند و ببينند وضع ايران چگونه است، آيا مورد رضايت مردم هست يا خير، و ببينند مردم چگونه با آغوش باز به دولت كمك مى‏كنند و ببينند كه ايران، آرام و حكومت اسلام برقرار و مردم آزادند. شما در نماز جمعه‏ها و ادارات و ساير مجامع اگر برويد، مى‏بينيد كه مردم جز اسلام هدفى ندارند و در اين جنگ هم مردم پشتيبان دولت هستند.

    اما راجع به اصل و اساس مسائل مسلمين، ما معترفيم كه اين دو برادر شيعه و سنى به واسطه دست‏كه در كار بوده است، چه از روى تقصير يا قصور، نتوانسته‏اند اتحادى را كه مسلمين بايد در مقابل كفار و مشركين داشته باشند، ايجاد نمايند الان هم نمى‏گذارند، زيرا در اطراف پاكستان و هند و بنگلادش و ديگر نقاط، مناقشه زياد است و اين امر موجب ضعف مسلمين و قوت سلطه‏گران گرديده است. ما از جناب ايشان توقع داريم كه در كشور خود و در ميان دولت‏هاى همجوار جديت كنند كه اختلافات مرتفع گردد و مسلمين با هم در مقابل كفار و مشركين متحد شوند. آنها مى‏خواهند اسلام نباشد تا بتوانند فضائل ما را بگيرند. در زمانى كه همه مسلمين گرفتار كفار و مشركين و منافقين هستند، وقت آن نيست كه ما با هم جنگ و نزاع كنيم.

    صدام با اساس اسلام مخالف است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بوده‏ايم‏

    اما مسأله‏اى كه بين ما و عراق است و ممكن است شما از آن بى اطلاع باشيد، اين است كه صدام از زمانى كه من در نجف تبعيد بودم، در بين مردم، به عنوان مخالف اسلام و به جلادى و خونخوارى معروف بود. البته در آن زمان هنوز رئيس دولت نبود، اما وقتى كه رئيس جمهور شد، به اسم اينكه ايران و ايرانى‏ها فارس و مجوسند، با تحريك آمريكا از زمين و دريا و هوا به ايران حمله كرد و ملت ما وقتى كه متوجه گشت، همراه با قواى مسلح اسلام، آنها را متوقف ساخت و الان هم كه سال سوم جنگ نزديك است، صدام مهاجم و ما هميشه در حال دفاع بوده‏ايم. ما بر حسب حكم اسلام

    صحيفه نور ج 17 صفحه 14

    و قرآن و عقل نمى‏توانيم كه دفاع نكنيم. آنها هر روز به شهرهاى ايران و بر روى مردم بى دفاع، بمب و يا موشك مى‏اندازند و تا زمانى كه آنها اينگونه تجاوز مى‏كنند، ما دفاع خواهيم كرد. صدام در طول اين مدت مرتب مى‏گفت صلح، و صلح او عبارت از اين بود كه خوزستان به او داده شود. ما الان هم صلح را مى‏خواهيم به شرط اينكه آدم متجاوز سرجايش بنشيند. ملت ما ايستاده و در صحنه است تا به خواسته‏هاى مشروع خود دست يابد، زيرا عراقى‏ها به كشور ما آمده‏اند و هر كجا را كه گرفته‏اند با بمب خراب كردند، به طورى كه الان بسيارى از شهرها و دهات غرب و جنوب به تل خاكى تبديل گرديده است. حرف ما اين است كه متجاوز بايد غرامت ما را بدهد و اشخاص با صلاحيت بيايند و متجاوز را تشخيص داده و مجازات كنند. ما هرگز به مردم عراق تعدى نكرده‏ايم، در حالى كه نيروهاى ما مى‏توانند بغداد و يا بصره را بزنند، ولى اين كار را نمى‏كنند. شما تحقيق كنيد و ببينيد كه آنها هر روز آبادان و بعضى از شهرهاى ديگر ما را مى‏زنند و مردم بى دفاع ما را كشته و گويند ما نظامى‏ها را مى‏كشيم. ما با ملت عراق برادر هستيم و خاك آنها را مقدس مى‏دانيم. آنجا محل اهل بيت و مدفن اميرالمؤمنين و امام حسين عليهم السلام است. دو سوم مردم آنجا شيعه و برادران اهل سنت هم با ما موافقند، در حالى كه صدام با اساس اسلام مخالف است و تابع آن مرد عفلقى مى‏باشد. ما حاضريم صلح كنيم، ولى نمى‏شود متجاوز را مجازات نكرد و غرامت تجاوز را نگرفت، اسلام هم چنين اجازه‏اى را نمى‏دهد. اينها با كمك راديوهاى بيگانه تبليغ مى‏كنند كه ايران مى‏خواهد كشورهاى خليج فارس را بگيرد. ما همانگونه كه مكرر گفته‏ايم، شارع مقدس به ما اجازه چنين كارى را نمى‏دهد، اما اينكه مسلمين از جان و مال و نواميس خود دفاع كنند، اين را هم خدا و هم عقل و هم شرع اجازه مى‏دهد. ما ملت مظلومى هستيم و از شما خواهيم در مسائل مربوط به ما تحقيق كنيد. شما ملاحظه كرديد در لبنان يك دولت پوشالى دو ميليونى يعنى اسرائيل در مقابل يك ميليارد مسلمان ايستاد و حمله كرد و آنقدر جنايت كرد كه در تاريخ كم نظير است. آنوقت مى‏بينيم كه دولت‏هاى اسلامى در تلاشند كه آن را به رسميت بشناسند. ما مى‏گوئيم اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود و بيت المقدس مال مسلمين و قبله اول مسلمين است. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1469
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 15

    تاريخ: 17/6/61

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد

    جهاد، خدمتگزار مردم محروم و مستمند بوده است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از حرف‏هاى جنابعالى مى‏فهميم كه شما سر موفقيت را به دست آورده‏ايد. جهاد، خدمتگزار مردم محروم و مستمند بوده است. جمعيت و يا ملتى اگر بخواهند موفق باشند، علاوه بر اينكه براى خدا بايد كار كنند و از ديگران چشمداشتى نداشته باشند، بايد با مردم باشند. بدون مردم نمى‏شود كار كرد و موفقيت حاصل نمى‏شود. سر قضيه همانطور كه خودتان فهميده‏ايد اين است كه مردم را نمى‏شود به چيزى توجه داد مگر توسط روحانيون و در طول تاريخ هر چه بوده از روحانيون و مردم بوده است و هر وقت اين دو را از صحنه كنار گذاشته اند، همه‏اش فساد بوده است و در همين پنجاه سال هم كه ما شاهد آن بوده ايم، آنچه كه ما را در دامن غرب‏اند اخت اين بود كه روحانيون و مردم را سركوب كرده بودند. انشاءالله دولت و مجلس آنچه مصلحت جامعه است در نظر بگيرند و كارى كنند اين مستمندانى كه در طول تاريخ محروم بوده‏اند را نجات دهند. بايد گفتگو شود كه خداى ناخواسته كارى نشود كه جهاد نتواند كارى بكند. من آنچه از جهاد شنيده‏ام، اين است كه فعاليت‏هاى چشمگيرى داشته و بخصوص آنچه در جبهه‏ها انجام مى‏دهند، بسيار ارزشمند است. به اين امر ادامه دهيد، خداوند به شما توفيق مى‏دهد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1470
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 16

    تاريخ: 27/6/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با وزير پست تلگراف و تلفن و مسؤولين شركت مخابرات

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من متقابلاً شهادت حضرت امام محمدتقى عليه‏السلام را به شما تسليت عرض مى‏كنم. در خلال صحبت‏هاى شما مطلبى بود مبنى بر اينكه كارهائى كه سابقاً خارجى‏ها انجام مى‏دادند، الان توسط خود آقايانى كه در مخابرات هستند انجام مى‏گيرد. ما واقعاً بايد متاسف باشيم از اينكه در طول سلطنت اين دو جنايتكار چقدر صدمه ديديم و اگر گذاشته بودند كه خود مردم و دانشمندان، متكفل امور باشند و مردم را تشويق كرده بودند، حال كشور ما اينطور نبود. ما الان بايد فرصت را غنيمت شمرده و براى اسلام و كشور اسلامى كار بكنيم و زندگى خودمان را هدر ندهيم. امروز مردم از وضع دولت مطلعند و شما مردم را براى پشتيبانى از خود لازم داريد. دولت بدون پشتيبانى مردم نمى‏تواند كار بكند و هر يك از ادارات و وزارتخانه‏ها بايد اين مسأله را مد نظر داشته باشند كه براى خدا مردم را راضى نگه دارند. اگر شما تاريخ پنجاه سال سلطنت را ملاحظه كنيد، آنوقت تكليف خودتان را مى‏دانيد كه با ملت بودن چيست و بدون ملت بودن چيست. همه مابايد براى خدمت به توده‏هائى كه در طول تاريخ هميشه محروم بوده‏اند كوشش كنيم و دولت بايد آنها را مقدم بدارد و مغزهايى را كه مشغول به كارند، تشويق بكند. دولت بايد اين فرصت را كه در اين كشور افرادى پيدا مى‏شوند كه خودشان مى‏توانند كارها را انجام بدهند، غنيمت بشمارد و به تدريج انشاءالله به آن جائى برسند كه ما ديگر به خارج احتياجى نداشته باشيم. مسلماً اينها تشويق مى‏خواهند و شما بايد به اين فكر باشيد كه براى خدا كار كنيد تا نتيجه كارتان تا ابد باقى بماند. بدانيد هر كارى كه شما انجام دهيد و ملت از آن استفاده اسلامى و فرهنگى بكند، براى شما فايده دارد. اگر شما هم نباشيد. شما بايد كسانى را كه براى كارها، خصوصاً براى مخابرات انتخاب مى‏كنيد، شناسايى كنيد تا اينكه متعهد به اسلام باشند، نه باادعا. زيرا الان همه ادعاى اين را دارند كه ما متعهد به اسلام هستيم. و بدانيد كه در عين حال كه همه دنبال شناسائى اقشار مخالف، منافق و چپگرا هستند، معذلك ممكن است كسانى باشند كه با نفوذ خود بخواهند اوضاع را به هم بزنند و براى ملت و دولت غائله به بار آورند و يا اسرار مملكت را بيرون برده و در مخابرات استراق سمع نمايند. اميدوارم خداوند شما را در خدمت به اين مردم محروم تأييد فرمايد و اين دولت و اين مجلس و ساير مردم را براى شما و ما نگه دارد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 147 از 208 نخستنخست ... 4797137143144145146147148149150151157197 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/