صفحه 132 از 208 نخستنخست ... 3282122128129130131132133134135136142182 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,311 تا 1,320 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1311
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 123

    تاريخ: 15/6/60

    پيام امام خمينى به مسلمانان جهان و زائران بيت الله الحرام

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس قرآن كريم

    درود بر حجاج بيت الله الحرام. سلام بر عموم مسلمانان جهان و سلام بر مسلمانان متعهدى كه از جهان اسلام بسوى حق شتافته و در جوار خانه خدا وفود نموده‏اند.

    فريضه حج در بين فرايض الهى از ويژگى‏هاى خاصى برخوردار است و شايد جنبه‏هاى سياسى و اجتماعى آن بر جنبه‏هاى ديگرش غلبه داشته باشد، با آنكه جنبه عباديش نيز ويژگى خاصى دارد.

    مسلمانان متعهد كه در اين مجمع عمومى و سازمان الهى با لغو امتيازات متحد الشكل و بدون توحه به رنگ و زبان و كشور و منطقه، هر سال يك بار در مواقف شريفه مجتمع مى‏شوند و با ساده‏ترين و بى‏آلايش‏ترين جهات مادى باتوجه به معنويت و وفود على الله گردهم مى‏آيند و به وظايف و آداب اسلامى عمل مى‏كنند، بايد از جهات سياسى و اجتماعى آن غافل نباشند. علماء اعلام و خطباى معظم مسلمانان را به جهات سياسى و وظايف بسيار خطيرشان آگاه سازند. وظايف خطيرى كه اگر مسلمانان جهان بكوشند و به آن توجه كرده و عمل كنند، عزتى كه خداوند براى مومنين قرار داده است باز يابند و به مفاخر اسلامى الهى كه حق مسلمين است برسند و در پناه اسلام عزيز و زير بيرق توحيد و پرچم لااله الا الله از استقلال و آزادى حقيقى برخوردار شوند و دست مستكبران و عمال آنان را از كشورهاى اسلامى قطع كنند و مجد و عظمت اسلامى را باز گردانند.

    خداوند تعالى در آيه شريفه‏اى كه در صدر ذكر شد، سر و انگيزه حج و غايت قرار داد كعبه و بيت الحرام را، نهضت و قيام مسلمانان براى مصالح ناس و توده‏هاى مستضعف جهان ذكر مى‏فرمايد. بايد در اين اجتماع عظيم الهى كه هيچ قدرتى جز قدرت لايزال خداوند نمى‏تواند آن را فراهم كند، مسلمانان به بررسى مشكلات عمومى مسلمين پرداخته و در راه رفع آنها با مشورت همگانى كوشش كنند. يكى از بزرگترين و اساسى‏ترين مشكلات، عدم اتحاد بين مسلمين است كه بعضى از به اصطلاح سران كشورهاى اسلامى منشا آن مى‏باشند كه مع‏الاسف براى رفع آن تاكنون اقدام چشمگيرى نشده‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 124

    است، بلكه جنايتكاران سودجو كه از اختلاف ملت‏ها و دولت‏ها به سود خودشان بهره‏بردارى مى‏كنند، با دست عمال از خدا بى‏خبر خود به اختلافات دامن مى‏زنند و هر گاه كه شالوده وحدت بين مسلمانان ريخته مى‏شود، با تمام نيرو به مخالفت برمى‏خيزند و بذر خلاف مى‏افشانند.

    امروز تمام دولت‏ها و بسيارى از ملت‏هاى مسلمان مى‏دانند كه ملت ايران پس از صدها سال گرفتارى به دست شاهان ستم پيشه و ستمكاران حرفه‏اى كه اسلام عزيز را وسيله غارتگرى و چپاول براى خود و قدرتهاى بزرگ و اخيرا امريكاى جنايتكار قرار داده بودند و قرآن كريم و اسلام بزرگ را در معرض خطر مى‏ديدند، بپا خاستند و با انقلاب كبير خود، دولت اسلام را جايگزين رژيم غير اسلامى و غير قانونى شاهنشاهى نمودند و دست ابرقدرت‏ها و خصوصا امريكاى جهانخوار را از سلطه بر اموال و انفس خود قطع نمودند و اميد آن است كه ديگر برادران مسلمان گرفتار در چنگال خونخواران و ستمكاران، از اين انقلاب اسلامى بهره‏بردارى كنند و دولت‏هاى اسلامى با پشتيبانى ملت‏هاى خود به انقلاب بزرگ ايران بپيوندند.

    امروز دست جنايتكار آمريكا و ديگر قدرت‏هاى چپاولگر از آستين بعضى عمال سرسپرده و از خدا بى‏خبرشان بيرون آمده و از داخل و خارج با اسلحه و قلم‏هاى بدتر و جنايت بارتر از سلاح‏هاى گرم به اين ملت مظلوم حمله‏ور شده و در صدد شكست انقلاب اسلامى و شكست اسلام عزيز بر آمده اندواز هيچ تهمت و افترا به ملتى كه جز به احكام اسلام و قرآن كريم فكر نمى‏كنند، خوددارى نمى‏كنند و با بهانه‏هاى بسيار موهوم، به سركوبى اين انقلاب اسلامى بپا خاسته‏اند. آنان كه از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام، با اسلحه و آنان كه سلاح گرم ندارند، با قلم‏هاى زهرآگين كه از سلاح گرم جنايت بارتر است ملت مظلوم ما را زير ضربات خود قرار داده‏اند. طرح اختلاف بين مذاهب اسلامى از جناياتى است كه بدست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مى‏برند و عمال از خدا بى‏خبر آنان از آن جمله وعاظ السلاطين كه از سلاطين جور، سياه روى‏ترند، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مى‏زنند و گريبان چاك كنند و در هر مقطع به اميد آنكه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند، طرحى براى ايجاد اختلاف عرضه مى‏دارند و اخيرا در بوق‏هاى تبليغاتى تهمت مفتضحانه رابطه ايران با اسرائيل و خريدارى اسلحه را پيش كشيده‏اند به اميد آنكه اعراب را از ايران جدا كنند و بين مسلمانان دشمنى ايجاد نموده راه را براى ابرقدرت‏ها باز و سلطه آنان را هر چه بيشتر افزايش دهند ليكن چه شخص مطلعى است كه نداند ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست و نداند كه يكى از موارد اختلاف ما با شاه مخلوع، روابط دوستانه او با اسرائيل بود و چه كسى است كه نداند ما بيشتر از بيست سال است كه در خطابه‏ها و اعلاميه‏ها اسرائيل را همرديف امريكا در ستمگرى و دنباله او در تجاوز و غارتگرى محكوم كرديم و كيست كه نداند در طول انقلاب اسلامى و در شور تظاهرات ميليونى، ملت مسلمان ايران، اسرائيل را در رديف امريكا دشمن خود خواند و نفت را بر روى آنان بست و خشم و نفرت خود را نثار هر دو كرد. تعجب كه اين نغمه مشئوم از گلوى امريكا مادر نامشروع اسرائيل و صدام برادر كوچك بگين سر داده شد و بوق‏هاى تبليغاتى آنان خصوصا امريكا

    صحيفه نور ج 15 صفحه 125

    به طور وسيعى در پخش آن كوشيدند، چه! كه آن ضربه كه اين دو از اسلام واقعى خورده‏اند، ديگران نخورده‏اند و آن نگرانى كه آنان از وحدت برادران مسلمان عرب با ايران دارند، ديگران ندارند. آمريكا نگران منافع خود در منطقه است و صدام نگران سقوط و ننگ ابدى براى خويش است. بايد مسلمانان و خصوصا برادران عرب ما بدانند كه مساله اسرائيل و ايران نيست، مساله اصلى براى جهانخواران شرق و غرب، اسلام است كه تواند مسلمانان جهان را تحت پرچم پرافتخار توحيد مجتمع و دست جنايتكاران را از كشورهاى اسلامى و از سلطه بر مستضعفان جهان كوتاه و مكتب ارزشمند و مترقى الهى را بر جهان عرضه نمايد. جهان عرب بايد بداند امروز ضربه‏اى كه صدام و سادات به آنها زده‏اند چنان وحشتناك است كه تنها با اتحادشان مى‏توانند جبران نمايند. امروز سادات با دستگيرى وسيع برادران مسلمانمان در مصر خدمت خود را به اسرائيل به اتمام رسانده است. اتحاد او با آمريكا و اسرائيل آبروى ملت عرب را ريخته است. اتحاد با اسرائيلى كه اين روزها علاوه بر جناياتش در منطقه، دست به جنايت بزرگ ديگرى زده است و آن حفارى در مسجد اقصى قبله اول مسلمين است كه با سست شدن پايه‏هاى اين مسجد خداى ناكرده قبله اول مسلمين خراب خواهد شد واسرائيل به آرزوى پست خود خواهد رسيد.

    هان اى مسلمانان جهان! و مستضعفان تحت سلطه ستمگران! بپاخيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از هياهوى قدرتمندان نهراسيد كه اين قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران و حق بر باطل است. جهان بايد بداند كه ايران راه خدا را پيدا كرده است و تا قطع منافع امريكاى جهانخوار، اين دشمن كينه توز مستضعفين جهان، با آن مبارزه‏اى آشتى‏ناپذير دارد و حوادث ايران نه تنها ما را براى لحظه‏اى عقب نخواهد نشاند، كه ملت ما را در نابودى منافع آن مصمم‏تر خواهد كرد. ما مبارزه سخت و بى‏امان خود را عليه امريكا شروع كرده‏ايم و اميدواريم فرزندانمان با آزادى از زير يوغ ستمكاران، پرچم توحيد را در جهان بيافرازند. ما يقين داريم اگر دقيقا به وظيفه‏مان كه مبارزه با امريكاى جنايتكار است ادامه دهيم، فرزندانمان شهد پيروزى را خواهند چشيد.

    آيا براى مسلمانان جهان ننگ نيست كه با اينهمه سرمايه‏هاى انسانى و مادى و معنوى، با داشتن چنين مكتب مترقى و پشتوانه الهى تن به سلطه قدرتمندان مستكبر و دزدان دريائى و زمينى قرن بدهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه هواهاى نفسانيه را كنار گذاشته و با يكديگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشريت را از صحنه خارج و به حيات ننگين ستم بارشان خاتمه دهند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه ملت مبارز و غيور فلسطين، بازى‏هاى سياسى مدعيان مبارزه با اسرائيل را شديدا محكوم نموده و با سلاح گرم، سينه اسرائيل دشمن سرسخت اسلام و مسلمين را بشكافند؟ آيا مسلمانان چه جوابى در مقابل خداوند عظيم كه آنان را دعوت به اعتصام بحبل الله نموده و از تفرقه و نزاع نهى فرموده است دارند؟ آيا تكليف خود نمى‏دانند كه از ملت و دولت ايران كه با جهاد مقدس پرچم كفر را سرنگون و پرچم پرعظمت اسلام را برافراشته است پشتيبانى كنند؟ آيا وعاظ السلاطين سركوبى

    صحيفه نور ج 15 صفحه 126

    انقلاب اسلامى ايران را از مخالفت با امريكا و اسرائيل لازمتر شمارند؟ ما از برادران اسلامى خود در مشارق و مغارب ارض خواهيم كه با جمهورى اسلامى ايران همصدا و هم جهت شده و با يارى خداوند متعال شر جنايتكاران را دفع و بساط چپاولگرى را از كشورهاى اسلامى و بلاد مستضعفين برچينند و به نداى خداوند متعال در اين امر حياتى پاسخ مثبت دهند. و از حجاج بيت الله الحرام تقاضا داريم كه براى پيروزى اسلام در مواقف شريفه دعا كنند و پيام ملت ايران و نداى يا للمسلمين اين ملت مظلوم را به كشورهاى خود برسانند. و از خداوند متعال عاجزانه مى‏خواهيم كه توفيق وحدت كلمه و آشنائى به وظايف اسلام را به همگان عنايت فرمايد.

    والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1312
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 127

    تاريخ: 16/6/60

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت و نخست وزير (كابينه 17 شهريور)

    اين ترورها، هر چه باشد در كشور ما هيچ تغييرى نخواهد داد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    البته اين برنامه‏اى كه جنابعالى ذكر كرديد همين برنامه‏اى است كه ما مى‏خواهيم و من اميدوارم كه موفق بشويد كه از برنامه به خارج تحقق پيدا بكند و مثل دولت‏هاى زمان طاغوت نباشد كه يكى مى‏آمد برنامه مى‏داد، دومى مى‏آمد برنامه‏اى برخلاف مى‏داد و همين طور، و در عمل هم جز ظلم و تعدى چيزى نبود.

    يك دليل بر اينكه رشد كرده است همه ارگان‏هاى ما، همين است كه برنامه شما عين برنامه دولت سابق است، همچو نيست كه شما حالا بخواهيد يك برنامه ديگرى درست كنيد و چه. همه هم متحد هستيد در اينكه هم امنيت داخلى و هم جنگ خارجى بايد تامين بشود و همين طور راجع به اقتصاد و رسيدگى به امور ضعفا كه بالاترين چيز است. من اميدوارم كه خداوند موفق كند شما را كه اين برنامه‏ها را تحقق بدهيد انشاءالله، هم نزديك مدت و هم بلند مدت، هم كوتاه مدت و هم بلند مدت را، انشاء الله موفق باشيد. من خواستم چند تا نكته را عرض بكنم: يكى اينكه لابد همه آقايان دانند كه در تبليغات خارج، همه گروه‏ها تقريبا، همه راديوهاى فاسد تبليغ كنند كه ايران به يك مويى بند است، كانه ديگر اصلا رفته، ديگر اين آخر عمرش هست، تمام مى‏شود.ما مى‏خواهيم ببينيم كه عدم ثبات يك كشور از كجا بايد سرچشمه بگيرد و آيا در ايران يك همچو مطلبى شده است يا نشده است. خوب، يكى اين است كه عدم ثبات براى اين است كه چند نفر آدم را در عين حال كه بسيار عزيز بودند كشته‏اند، پس بنابراين حالايى كه رئيس جمهور يك كشورى راكشند، پس معلوم مى‏شود كه اين مملكت ثبات ندارد. من چند نفر از رئيس جمهورها را مى‏دانستم كه، رئيس جمهورهاى آمريكا را كه كشته‏اند، لكن گفتم سوال كنم، گفتند كه هشت نفر ترور شده‏اند كه چهار نفرشان كشته شدند، چهارنفرشان هم كه يكى‏اش اين آخرى بود، موفق نشدند كه بكشند آنها را. خوب، هشت تا رئيس جمهور آمريكا كه بزرگترين كشورهاى سرمايه‏دارى است كشته شده است، پس اگر رئيس جمهور وقتى كشته مى‏شود ثبات از بين مى‏رود، بايد آمريكا هم ثباتش را از دست داده باشد. خوب، همين اولى كه ريگان سركار آمد ترور شد، همان تقريبا روزهاى اول ترور شد، خوب چه شد كه آمريكا به هم نخورد؟ و نبايد هم به هم بخورد، بنا هم ندارد. دليل بر اينكه اين ترورها هر چه باشد، كشور

    صحيفه نور ج 15 صفحه 128

    ما را هيچ در آن تغيير نداده، اين، اين است كه يك نخست وزيرى ترور مى‏شود، همان روزش نخست وزير ديگر تعيين مى‏شود، يك رئيس جمهور ترور مى‏شود، در موعد قانونى‏اش يا زودتر شايد، يك رئيس جمهور تعيين مى‏شود.

    به مجرد اينكه يك ملتى كه 15 خرداد را با پانزده هزار نفر شهيد به طورى كه گفته شده است، پشت سر گذاشته است و 17 شهريور را با آنهمه كشتارى كه در ميدان شهدا شد پشت سر گذاشته است و ابدا كنار ننشسته، البته بين 15 خرداد تا زمانى كه باز چيز شد، اين طولانى شد، يك مقدارى طولانى شد، لكن از آنوقتى كه نهضت دوباره شروع كرد، خوب 17 شهريور يك قضيه‏اى بود براى ما و فرداست ظاهرا 17 شهريور، آن يك قضيه‏اى بود براى ايران و كسانى كه مطلع از اسلام نيستند و روحيه مردم مسلم را نمى‏دانند، خيال مى‏كردند شايد آنوقت ديگر خوب، تمام شد، سركوب شدند و رفتند سراغ كارشان، چندين هزار نفر را در ميدان شهدا به مسلسل بستند و مساله ديگر تمام شد و ما ديديم كه دنبال او زيادتر شد همه چيزها، يعنى قدرت ملت كه همان قدرت اسلام است و قدرت الهى است هيچ ابدا تزلزلى در آنها پيدا نشد و دنبال كردند مطلب را. در هر مطلبى كه پيش مى‏آيد ما مى‏بينيم كه اين ملت ما مستعدتر مى‏شوند و بهتر پيش روند. بنابراين اگر تزلزل از ناحيه اين است كه افراد زياد كشته شدند، در 17 شهريور و 15 خرداد هم چندين هزار كشته شده است واگر اين است كه شخصيت‏ها از بين رفتند، البته ما متاسفيم و مى‏دانيم كه شخصيت‏هاى بزرگى از دست رفته‏اند و يادشان گرامى، لكن شخصيت‏ها اسباب اين نمى‏شود كه يك مملكتى كه سى و چند ميليون جمعيت دارد و همه مصمم و همه حاضر، يك افرادى كه وقتى كه همين شخصيت‏ها به شهادت مى‏رسند، خانواده‏هايشان و برادرهايشان و بچه‏هاى كوچكشان مى‏آيند و صحبت مى‏كنند و دلدارى به مردم مى‏دهند، بچه كوچك مى‏آيد مى‏گويد كه مردم بايد به انسجام خودشان ادامه بدهند، يك همچو كشورى كه اينطورى شده و اين از بركت اسلام است كه مردم اينطورى در صحنه حاضرند، وقتى اينطور شد ديگر معنا ندارد كه كسى بگويد كه به يك مويى بسته است و تزلزل حاصل شده است. خوب، يك نفر البته بسيار عزيز از دست ما رفته است، يك نفر ديگرى به جاى او مى‏آيد يا آمده است، اينها يك مطلبى است كه آنها هى به آن مى‏خواهند باد كنند و باد به آن بزنند و بزرگش كنند و اينها. هر قصه‏اى كه در ايران واقع مى‏شود، مشابهش در جاهاى ديگر هم واقع شده است، حالا كه در ايران واقع شد پس ايران چه خواهد شد، پس چه خواهد شد. نه اينكه اينها نمى‏فهمند، اينها مى‏فهمند كه مساله‏اى نشده است، لكن مى‏خواهند خوب صحبت كنند، بايد يك صحبتى كرد و اين مسئله اسباب هيچ چيز نشده. مى‏گويند فلانى دلدارى به مردم مى‏دهد. مردم به ما دلدارى دارند مى‏دهند، نه من دلدارى به مردم ميدهم، اين مردمند كه دلدارى به همه ما مى‏دهند، اين جمعيت‏ها و اين زن و اين مرد و اين بچه و اين بزرگ كه هميشه حاضرند، دلدارى به ما مى‏دهند نه اينكه ما دلدارى به آنها مى‏دهيم. اين مسائل اصلا مسائلى نيست كه متزلزل كند يك ملت را و يك دولت را. دولت ما الان همان دولت است و ملت ما همان ملت است و مجلس ما همان مجلس است و اگر خداى نخواسته باز هم خيانت كنند واين دولت را، ما ها را از بين ببرند باز هم همين مردمند

    صحيفه نور ج 15 صفحه 129

    و باز هم همين ملتند و باز هم همين بساط. هيچ ما تزلزل روحى، هيچ نداريم ما، هيچ كداممان، بچه‏هاى كوچكمان ندارند، زن‏ها تزلزل ندارند، جمعيت‏هاى ميليونى مردم هيچ تزلزلى ندارند. البته آنها هر چه دلشان مى‏خواهد گويند، ورشكسته هستند، رفته‏اند از بين، خوب ما متوقع نيستيم كسانى كه ورشكسته‏اند و فرار كردند و رفتند، براى ما تعريف كنند، البته بايد بگويند و بيشتر از اينها هم بايد بگويند كه خير، اسلام چطور شد، اسلام.

    سادات هم جزء اسلام شناس‏هاست، اخيرا هم كارتر، فردا بگين!

    من فكر مى‏كردم كه اسلام شناسى، قبلا يك مقاله‏اى كسى مى‏نوشت مى‏شد اسلام شناس، چند تا مقاله در روزنامه، در يك جا مى‏نوشت ميشد اسلام‏شناس گاهى يك كسى يك تاريخى مى‏نوشت، ميشد اسلام‏شناس، بعد كتاب سوزى هم مى‏كرد مثل كسروى، بلكه دعوى نبوت هم مى‏كرد. اسلام شناسى تقريبا رو به تورم است، خوب صدام هم اسلام شناس شده است، آقاى سادات هم جزءاسلام شناس‏هاست كه تشخيص دهد كه فلان امر موافق اسلام است، موافق اسلام نيست، اخيرا آقاى كارتر هم جزء اسلام شناس‏هاست، در يك جلسه‏اى كه مسافرت كرده است، گفته است اين كارهائى كه در ايران، فلان مى‏كند موافق اسلام نيست، خوب معلوم شد كه ما اسلام شناس داريم كه به ابعاد اسلام شناسى اضافه مى‏شود فردا بگين هم اسلام شناس مى‏شود و يا شده است اين. هى مى‏گويند موافق اسلام نيست، اسلام چطور. خوب شما كه اسلام را نمى‏دانيد با صاد مى‏نويسند يا با سين مى‏نويسند، شما به اسلام چكار داريد؟ يك كتاب مى‏نويسد بعد مى‏گويد من اسلام شناسم، اسلام را من مى‏شناسم. آن يكى يك مقاله مى‏نويسد، مى‏گويد من اسلام شناسم و اشخاصى كه مثلا هشتاد سال زندگى كردند، هفتاد سال زندگى كردند همه‏اش هم در اسلام بودند، نه اينها نمى‏دانند، لكن آقاى كارتر مى‏داند و رفقاى ايشان.

  3. #1313
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 135

    تاريخ: 17/6/60

    پيام امام خمينى به مناسبت سومين سالروز يوم الله 17 شهريور

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    سالروز هفدهم شهريور كه گزارشگر جنايات شاهنشاهى ضد انسانى و اسلامى است و از ايام الله و نشانگر مقاومت و شجاعت و ايستادگى ملت در مقابل ستمگران و جنايتكاران است، در خاطره ملت مبارز ايران زنده است و زنده خواهد بود.

    ملت شجاع و رزمنده ايران در آن روز و روزهاى اختناق و جنايت به دست دژخيمان شاه مطرود، نشان داد كه تا رسيدن به هدفهاى انسانى اسلامى خود چون سدى آهنين ايستاده و از قتل عام‏ها و كشتارهاى وحشيانه دستجمعى هراس به خود راه نداده و راه خود را شجاعانه ادامه مى‏دهد. از هفدهم شهريور تا امروز سالروز افتخار آميز آن، هرگز سستى و فتورى در اراده آهنين ملت انقلابى ايران حاصل نشده، بلكه هر واقعه و فاجعه‏اى او را مصمم‏تر و منسجم‏تر مى‏كند.

    17 شهريور بايد درسى باشد براى كوردلانى كه گمان كرده‏اند با به شهادت رساندن چند نفر از سران متعهد كشور، مى‏توانند سد عظيم مسلمانان نيرومند و شجاع را بشكنند. ملتى را كه پانزدهم خرداد و هفدهم شهريور و ايام ديگر را پشت سر نهاده است و چون سيلى خروشان موانع را هر چه بزرگ باشد از سر راه خود برداشته و در هم پيچيده است، نمى‏شود با كارهاى بزدلانه كه جز از شكست خورده‏ها و مايوس‏ها و مطرودها صادر نمى‏شود، ارعاب كرد و اين درياى متلاطم را از خروشيدن و به پيش رفتن بازداشت.

    بگذار كوردلان جنايت پيشه و ورشكستگان، پشت به اسلام و ملت نموده، بالاف و گزاف از خشم و اندوه خود بكاهند و حكومت ايران را متزلزل بخوانند. بگذار بوق‏هاى تبليغاتى كه دست‏شان از مخازن ما قطع و اميدشان به ياس مبدل گرديده، خود را با تهمت‏ها و دغل‏كارى‏ها راضى نگه دارند و به ما تهمت نارواى رابطه با اسرائيل (دشمن بشريت) را بزنند. بگذار هر چه مى‏خواهند ايران را بى‏ثبات و متزلزل و ورشكسته توصيف كنند. ايران اكنون با انسجام بيشتر و وحدت نظر بالاتر و قدرت زيادتر قواى مسلح به سوى هدف‏هاى اسلامى انسانى خود مى‏رود و ملت هوشمند ايران با بيدارى و هوشيارى برتر، بر پشتيبانى خود از دولت و مجلس و ساير ارگان‏ها افزوده است و اين تفاله‏هاى امريكائى را از سوراخ‏هاى خود بيرون كشيده و به مقامات مربوطه معرفى نمايند.ارتش و سپاه پاسدار و ساير قواى مسلح اكنون در جبهه‏ها با پيروزى به نبرد خود شجاعانه ادامه مى‏دهند و به

    صحيفه نور ج 15 صفحه 136

    زودى به خواست خداوند متعال، متجاوزان باطل را بيرون مى‏رانند و دولت و مجلس و شوراى قضائى و ساير دولتمردان با وحدت نظر و با كمال قدرت به كارهاى خويش ادامه ميدهند و ملت عزيز و عظيم و سازش ناپذير در صحنه حاضر و به هيچ دولت و قدرتى اجازه دخالت در امر كشور را نمى‏دهد و ما بحمد الله و توفيق الهى از 15 خرداد تا 17 شهريور و تا امروز كه سالروز آن است، با رسيدن به هدف‏هاى عالى اسلامى به راه خود ادامه مى‏دهيم و از خداوند بزرگ عظمت اسلام و مسلمين و عزت مومنين و علو درجات شهداى 17 شهريور را خواستاريم.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1314
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 137

    تاريخ: 17/6/60

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى

    اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند به نفع اسلام است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من گاهى فكر مى‏كنم كه از اولى كه اين نهضت شروع شد، كه بايد گفت مبداش 15 خرداد بود، تا حالا هر قصه‏اى كه واقع شده است و هر چيزى كه ما از دست داديم، آيا ما در ازائش دريافتى كرده‏ايم يا نه. مثلا آنوقتى كه قبل از 15 خرداد كه خوب، يك اجتماع كوچكى براى مخالفت با آن چيزهائى كه آنوقت واقع شده بود چيز شد، آنوقت اگر چنانچه شاه مخلوع به ما يك روى خوشى نشان مى‏داد، اين انقلاب حاصل نمى‏شد. اگر قبول مى‏كرد، ما مسائل خيلى بزرگى آنوقت نداشتيم. اگر آنوقت قبول مى‏كرد آنها را، خوب، قهر است مى‏شدند آنهائى كه چيز بودند و نمى‏رسيد به اين مساله. آن سختى‏هائى كه آنها كردند كه حالا من بخواهم يكى يكى آنها را بگويم يادم هم نيست، طولانى هم هست، در ازاى آن فشارها و آن گاهى فحاشى‏هائى كه مى‏آمدند بخصوص پيش آقايان مى‏كردند، البته من راهشان ندادم اما يك وقت آمدند، گمان هم مى‏كنم آنوقتى بود كه مرحوم آقاى حكيم يك تلگرافى كرده بود و آنها مى‏خواستند جلو بگيرند از جواب گمانم اين بود كه شايد قبل هم بود آمدند كه مى‏خواهند چند نفرى هستند، بيايند از طرف دستگاه شما را ببينند. من گفتم كه من با آنها ملاقات نمى‏كنم از باب اينكه اينها اشخاصى هستند كه اگر بيايند يك چيزى اينجا بگويند، دروغ مى‏روند مى‏گويند و من ملاقات نمى‏كنم. لكن با بعضى آقايان ديگر ملاقات كرده بودند و آن آقايى كه با او ملاقات كرده بودند، عصر همان روز آمد با حال وحشتناك پيش من گفت كه اينها آمدند و مى‏گويند كه ما مى‏ريزيم در منزل‏هايتان، اگر جواب آقاى حكيم رابدهيد مى‏ريزيم در منزل‏هايتان خودتان را چه كنيم، زن‏هايتان را چه مى‏كنيم و از اين حرف‏هاى اراذلى، و حالا بايد چه بكنيم؟ گفتم شما هم باور كرديد حرفشان را؟ گفت ما چه بكنيم؟ من همان وقت پاشدم جواب آقاى حكيم را دادم. اگر آنوقت هم به ما اينها يك روى خوشى نشان مى‏دادند و چه مى‏كردند باز ما يك بهره حسابى نمى‏توانستيم برداريم، منتهى نمى‏شد به اينها و اگر 15 خرداد پيش نيامده بود و آن كشتار ناهنجار و ظلم و ستم بزرگ واقع نشده بود، باز ممكن بود كه منتهى به اين مسائل نشود. در هر قصه‏اى كه واقع شد، يك بهره‏اى قهرا برداشته مى‏شد. اگر چنانچه 17 شهريور آن مسائل واقع نمى‏شد و آنها گذاشته بودند مردم صحبتشان را مى‏كردند، چه كردند، منتهى به اين نمى‏شد كه بايد برود، يا آنها يك چيزهائى را كه

    صحيفه نور ج 15 صفحه 138

    آنها مى‏خواستند آنوقت، شايد آنوقت خيلى چيزهاى مهمى هم نبود، يا شاه معدوم مى‏گفت كه من حاضرم كه عمل كنم به قانون اساسى و چه بكنم، خوب اين صحبت‏ها پيش نمى‏آمد لكن آن شرارتى كه آنها كردند، در مقابلش بهره‏اش اين بود كه منتهى شد به سقوط، سقوط شاهنشاهى 2500 ساله. در هر قصه‏اى كه پيش آمد و به ما صدمه‏اى وارد شد، در ازاى او يك بهره خوبى ما برداشتيم. شما مى‏بينيد كه در زمانى كه مرحوم آقاى بهشتى زنده بودند، چه وضعى پيش آوردند اين اراذل و ايشان را يك چهره ديگرى نشان داده بودند كه آن روز در خيابان‏ها هم بر ضد ايشان تظاهر مى‏كردند، صحبت مى‏كردند و نمى‏دانستند قصه را. شهادت ايشان اسباب اين شد كه يك بهره بزرگى ما برداشتيم و آن اينكه ثابت شد كه آن انحراف بوده است، آن كار آنها انحرافى بوده است و همين طور هر قصه‏اى كه اينها خواستند از آن بهره بردارى كنند، ما بهره بردارى كرديم و البته ما خيلى خسارت به ما وارد شد لكن خسارت در مقابل اسلام، يعنى ما مقصد داشتيم، هدف داشتيم و هدف ما يك هدف الهى بود و روحى بود. افرادى را كه از دست مى‏داديم البته مهم بودند لكن در راه هدف، اگر بهره بردارى براى هدف بود ارزش داشت و ما بهره بردارى كرديم براى هدف. اگر اين مسائل واقع نشده بود، شما، حزب شما هم مى‏دانيد چه جورى بود وضعش بين مردم؟ بين مردم شماها را يك صورت كريهى، حزب حاكم، الان هم دارند در خارج هى حزب حاكم، حزب حاكم مى‏گويند و شماها را كه در راس حزب هستيد، يك صورت مشوهى آنوقت نشان مى‏دادند كه شايد مردم غير آگاه همه شايد قبول مى‏كردند كه مساله اين است و اينها هستند كه دارند انحصار طلبى، اينها هستند كه دارند همه چيز را براى خودشان چه كنند، اينها هستند كه دارند اسلام را چه مى‏كنند. از اين مسائل هى پيش مى‏آوردند لكن هر ضررى كه به ما وارد شد يك نفعى هم پهلويش بود بزرگتر، يعنى ما عمده نظرمان اين بود كه براى اسلام نتيجه بگيريم، ما مى‏خواستيم بهره بردارى براى اسلام بكنيم. پانزده هزار جمعيت در 15 خرداد از دست مسلمانان آنطورى كه مى‏گفتند رفت و اين نيروى بزرگى بود براى اسلام لكن در ازاى آن يك ظلم 2500 ساله و ستم 2500 ساله مبداء اين خرابى و بعد تلف شدن او داشت. يا 17 شهريور كه امروز است، خوب آن صدمه وارد شد به ايران و اشخاص شايد خيال مى‏كردند ديگر مساله تمام شد لكن بهره‏اى كه اسلام از اين برداشت، همان بهره‏هائى بود كه در صدر اسلام از كشتن سيدالشهدا سلام الله عليه برداشته مى‏شد.

    آنهائى كه توجه به اين مسائل معنوى ندارند، در آنوقت اگر مثلا كسانى بودند، مى‏گفتند كه سيدالشهدا آمد اينجا و همين چرا آمد. خوب، چرا آنوقت مى‏گفتند، مقدس‏هائى كه آنوقت آنوقت آنجا بودند، اينها چرا را مى‏گفتند كه خوب چرا رفت؟ چرا بچه‏هايش را برد؟ اول هم از ايشان سوال مى‏كردند كه چرا اينها را مى‏بريد. لكن شهادت سيدالشهدا كه در اسلام بسيار ناگوار بود، چون در راه عقيده و مقصد بود و عقيده راپيش برد، يعنى همان شهادت، بساط بنى اميه را پيچيد به هم و از بين برد، تمامش كرد. و در هر موقعى كه هر چه واقع شد، خداى تبارك و تعالى حالا در اين مواقعى كه براى ما پيش آمد خداى تبارك و تعالى يك چيز زيادترى نصيب ما كرد قهرا بدون اينكه ديگر محتاج باشد به

    صحيفه نور ج 15 صفحه 139

    اينكه تبليغات اطرافش بشود و اينها.

    شما ديديد كه صبح آن روزى كه مرحوم آقاى بهشتى و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آنطور به وضع فجيع شهيد شدند مردم فرق كردند، يكدفعه تمام صحبت‏ها برگشت. همان‏هائى كه بهشان تزريق كرده بودند كه اين آدم چطور و كذا و كذاست و آنطور براى ايشان شعار ضد ايشان مى دادند، يكدفعه شعارها برگشت و به نفع ايشان شد يعنى به نفع اسلام شد. حزب شما هم معرفى‏اش آنطورى كه در آنوقت مى‏كردند همين طورها بود كه اين حزبى است كه حزب حاكم و انحصار طلب و كذا و كذا و چنان. خوب، من افراد البته تمام حزب را كه من نمى‏شناختم و نمى‏شناسم لكن افرادى كه اين حزب را ايجاد كردند، خوب، من‏شناختم، من آقاى خامنه‏اى را بزرگش كردم، من آقاى هاشمى را بزرگ كردم، من آقاى بهشتى را بزرگش كردم. ديدم اينها از اول تا آخر، بسيارى از اينها، خوب، من مى‏شناختم كه اينها اشخاصى نيستند كه نه‏انحصار طلب به آن معنائى كه آنها مى‏گويند، البته انحصار به اين معناكه بايد اسلام باشد و غير اسلام نباشد، همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است. پيغمبر اسلام هم لا اله الا الله اين انحصار است ديگر يعنى فقط همين، ديگر غير از اين نه، ما هم حرفمان اين است كه فقط اسلام غير از اين نه. اين انحصارى كه مى‏گويند، اگر اين است، مسلمين همه انحصار طلبند، پيغمبرها هم همه انحصار طلب بودند و خداى تبارك و تعالى هم انحصار طلب، انحصار، اين صحيح است. انحصار طلبى فى نفسه يك امر فاسدى نيست كه هر انحصار طلبى فاسد است. انحصار كه بخواهد همه چيز را به نفع ماديت تمام بكند، براى خود آدم باشد، اين انحصار طلبى فاسد است. البته اگر چنانچه شما و ما و هر كدام اينها بخواهيم بهره بردارى براى خودمان بكنيم از اين شهدائى كه خون خودشان را دادند، ما هم انحصار طلبى به آن معناى فاسدش هستيم، اما من كه شماها را مى‏شناختم و مى‏ديدم اينطورى نيست مساله و مقصد شما اسلام است، خوب من گاهى هم به اشخاص مى‏گفتم كه صحيح نيست. در هر صورت شهادت آقاى بهشتى و اين هفتاد نفر مظلوم يكدفعه متحول كرد مردم را به اينكه كم كم بيدار شدند. الان بعضى از آن اشخاص كه در آنوقت چيزهائى مثلا مى‏گفتند، برگشتند و پشيمان شدند و اظهار ندامت مى‏كنند و توبه مى‏كنند و مثل قضيه تائبين شده است الان و هر قصه‏اى كه واقع مى‏شود اينطور است. آقاى قدوسى خدا رحمتش كند، خوب من مى‏شناختم چه آدمى است و چقدر به اين آدم چيز كردند كه مردم را دارد چه مى‏كند، مى‏كشد، چه مى‏كند، فلان مى‏كند، و من مى‏دانستم چه آدمى است. محتاط، در احتياط، حتى در اين ماليات آنقدر از او شكايت مى‏كردند كه اين آقا احتياط مى‏كند نمى‏گذارد يك چيزى را كه بايد خرج كرد، خرج كند لكن وقتى كه به شهادت رسيد، يك دفعه يك دسته بيدار شدند كه اينها يك همچو افرادى را دارند شهيد مى‏كنند. اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند، به نفع اسلام است و ما از اين خوفى نداريم و به ضرر آنهاست. اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند و آنطورى كه بعضى جبهه‏هاى سياسى عمل مى‏كنند كه آنها هم مثل همين‏هايند، اگر اينها از روى عقل عمل كرده بودند، حالا هم رئيس جمهور همان بود و هم آن وكلائى كه فاسد بودند همان جا بودند و مى‏توانستند كه به تدريج كم كم بكشانند اين

    صحيفه نور ج 15 صفحه 140

    جمهورى اسلامى را به مسائل غربى، همه هم رو به غرب نماز خواندند لكن خدا خواست اينكه اينها نتوانند خوددارى كنند و سياست را نمى‏فهميدند، نمى‏فهميدند كه چه جور بايد رفتار كرد، ملت را نشناخته بودند، اسلام را توجه به آن نداشتند، ملت مسلم را نمى‏دانستند يعنى چه و اين بود كه دستپاچه شدند و زود خودشان را لو دادند، آنطور هر صحبتى كه كردند لو دادند و يك قدرى پايه‏شان سست شد تا وقتى كه واقعا قيام كردند و عرض مى‏كنم كه معلوم شد كه اينها با كى‏ها مربوطند و از كجا آمدند و با كى روابط داشتند و با چه بوده و خودشان خودشان را از بين بردند. خداى تبارك و تعالى گاهى اينطور مى‏كند كه يك كسى خودش خودش را زمين بزند مثل، مثل آن كه روى شاخه نشسته بود و پائينش را اره مى‏كرد، اينطور شد كه خودشان خودشان را از بين بردند و براى ما همه اينها صلاح بود، يعنى انسان مى‏فهمد كه خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به اين ملت با شهادت، همانطورى كه عنايت به اسلام داشت و با شهادت بزرگان ما اسلام را بزرگ كرد، حالا هم همين طور است كه خداى تبارك و تعالى عنايت به اين كشور دارد و با دست دشمن‏ها اين اسلام و اين كشور را دارد حفظ مى‏كند به دست خود آنها، به دست خود آنها خودشان را رسوا مى‏كند و آن راهى كه آنها پيش گرفته بودند كه ما را منحرف كنند و ببرند آن طرف، با دست خودشان راه خراب شد. اين از چيزهائى است كه ما تدبير نمى‏توانيم بكنيم، خداست كه اينطور تدبيرها را مى‏كند و ما دلمان بسته است به يك مبدائى كه آن همه چيزها در دست اوست.

    اينها هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان از ايران اينها همه‏شان ديگر مايوسند

    و آن چيزى كه مى‏خواهم به شما آقايان بگويم اينها از اول معلوم شد كه بناى شيطنت داشتند، همانطورى كه دولت‏هاى بزرگ اينطور هستند. آنها يكدفعه يك كسى را نمى‏آورند خلق الساعه در اينجا بگذارند كه كار انجام بدهد. آنها از اولى كه نقشه استعمار همه جا را كشيدند در هر جائى مامورينى دارند بسيار مقدس، بسيار خوب، در لباس مليت، در لباس روحانيت، در همه چيزها دارند آنها. يك وقت آدم مى‏بيند كه اين آدمى كه سى سال مى‏گفت كه‏اى ملت، ملت، كذا، يك وقت بختيار از كار در مى‏آيد. بايد خيلى توجه به اين معنا داشته باشيد كه اينها، از آنها چيزى نباشد كه در آن آنها باشد، ممكن است يك وقت يك جمعيتى را منحرف كنند با تبليغات و با چيزها يواش يواش منحرف كنند و ممكن است وقتى كه از انحراف عاجز شدند، انفجار درست كنند. يا انحراف است يا انفجار. الان اينها همه مايوسند از اينكه ملت ايران را اينها بتوانند منحرف كنند، اينها هر كارى كردند ملت ايران فهميد اينها منحرف هستند، هر صحبتى كردند انحرافشان معلوم شد، هر عملى كردند انحرافشان معلوم شد و الان مايوسند از اينكه بتوانند به طور سياسى عمل بكنند، به طور سياسى كه از آن بهره بردارى سياسى بكنند. از ايران، اينها همه‏شان ديگر مايوسند، آمريكا هم مايوس است، البته آمريكا براى دراز مدت تا دويست سال بعد هم ممكن است نقشه‏هائى دارد، اما اينهائى كه بطور بچگانه دارند عمل مى‏كنند اينها ديگر كارشان، همه چيز تمام شد، اما وقتى كارشان تمام شده و مايوس از همه جا

    صحيفه نور ج 15 صفحه 141

    شدند، مثل همان گربه‏اى كه به شير مى‏پرد، وقتى مايوس شد همان كار راكند. الان اينها دارند كارهاى مايوسانه مى‏كنند و مى‏بينند كه خودشان چيزى نيستند، مى‏گويند خوب حالا كه مانيستيم اينها هم نباشند. چنانچه من به آقاى رفسنجانى اين را مكرر گفته‏ام كه شما بايد، اين يكى از مسائل مهم است، مجلس الان يكى از مسائل مهم است و حتما بدانيد هدف است مجلس، از اول هم بوده، مجلس هدف است و شما بايد آنجا را يك اشخاصى كه مى‏خواهند حفاظت آنجا را بكنند يك اشخاصى باشند كه صد در صد بشناسيد اينها را، بدانيد كه اينها كه مى‏خواهند حفاظت كنند، چه اشخاصى هستند، يا همان كه آدم را مى‏خواهد حفاظت كند همان است كه فاجعه به بار مى‏آورد. در هر صورت در عين حالى كه ما هر قضيه‏اى انجام گرفت و انجام بگيرد به نفع اسلام و به نفع ملت مسلمان ماست لكن ما هر يك از شما را لازم داريم، هر يك از شما لازم است براى اين مملكت، رفتن هر يك از شما فاجعه است. آنها كه رفتند فاجعه بود، بهره بردارى هم شد ماها هم برويم همين است لكن بايد ما نگذاريم اينطور بشود.

    من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را مى‏خواهم و من اميدوارم كه روزنامه شما كه حالا ديگرآن مسائلى كه قبل بود ديگر ندارد، يك روزنامه‏اى باشد كه هدايت كند مردم را، هادى باشد براى همه روزنامه‏ها، بايد همين طور باشد و شما موفق باشيد كه روزنامه‏تان يك روزنامه اسلامى آبرومند، مفيد براى جامعه اسلامى و براى كشور اسلامى ما انشاء الله تعالى باشد.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1315
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 142

    تاريخ: 18/6/60

    بيانات امام خمينى در جمع ائمه جماعات استان خراسان و گروهى از روحانيون كاروان‏هاى حج عازم بيت الله الحرام

    دولت‏هاى قدرتمند، خصوص آمريكا در كشورهاى مورد نظر خود، مطالعات بسيار دقيق كرده‏اند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من ابتدا از همه علماى اعلام، علماى خراسان، مشهد مقدس و علماى شهر رى و علمائى كه با كاروان‏ها بنا دارند انشاء الله مشرف بشوند، تشكر مى‏كنم كه در اين محل تنگ حاضر شدند و با هم ملاقات بكنيم و مسائلى كه لازم است، تا اندازه‏اى عرض كنيم. دولت‏هاى قدرتمند خصوص آمريكا نقشه‏هايشان را از سالهاى بسيار طولانى كشيدند و قبل از اينها هم، قبل از آمريكا انگلستان كسى بود كه نقشه‏كش بود. اينها مطالعاتشان را در همه كشورهائى كه در دنيا هستند خصوصا كشورهائى كه مورد نظر است از حيث مخازن و از حيث محلى كه، جغرافيائى كه دارد، نقشه‏هاى بسيار دقيق كشيده‏اند و حتى كشور ما و ساير كشورهائى كه نظير ما هستند، آنها از مخازن و از جاهائى كه مورد نظرشان هست از ما بهتر مطلعند، آنها كارشناس‏هاى خودشان را آنوقتى كه ماشين و اتومبيل و اينها نبود، مى‏فرستادند و با شتر همراه كاروان‏ها مى‏رفتند و همه جا را گردش مى‏كردند و با آن ابزراى كه داشتند، آنجاهائى كه ما مخازن زيرزمينى از هر حيث، چه نفت و چه طلا و چه ساير چيزها داشتيم، شناسائى كردند و اين را من باز هم گفته‏ام كه يكى از اهل علم حوزه علميه قم كه بعد خارج شده از اين وضع، اهل همدان و از آقازاده‏هاى همدان بود، من سفرى كه رفته بودم به همدان، يك ورقه بزرگى آورد پيش من راجع به خود همدان بود، گفت اين ورقه از وضع كشورهائى است (كه حالا من يادم نيست، مثلا انگلستان را گفت يا جاى ديگر) گفت كه اين ورقه تمام دهات و تمام روستاها را و همه را دارد. و جالب اين بود كه در آن، نقاط زيادى بود. من پرسيدم اين نقطه‏ها چيست. گفت اين نقطه‏ها جاهائى است كه در آن يك چيزهائى پيدا مى‏شود، يك معدنى، يك چيزى زيرزمينى هست.آنوقت كه با شتر مى‏شد رفت، رفتند و همه جاى ايران را حتى كوير را رفتند و ديدند، بعد كه رفت و آمدها زياد شد، البته بيشتر كارشناس‏ها هم ترقى كرده بودند و بيشتر اطلاعات داشتند و همين طور كارشناس‏هائى كه مردم را مى‏شناختند، وضع مردم را، چه گرايش‏هائى مردم دارند و چه دستجاتى در بين مردم هست، احزاب چه وضعى دارند، جبهه‏ها چه وضعى دارند، بازار وضعش چطور است، روحانيين چه وضعى دارند، رابطه بين روحانيون و مردم چطور است، خود روحانيون چه جور اشخاصى يا گروه‏هائى

    صحيفه نور ج 15 صفحه 143

    هستند، همه اينها بررسى شده است و ماها غافل بوديم از شيطنت اينها و آن كارهائى كه آنها به دست عناصر داخلى و گاهى هم به دست خودشان انجام مى‏دادند، ما از آن غفلت داشتيم و آنها هوشيارانه عمل مى‏كردند، از جمله چيزهائى كه آنها بررسى دقيق كردند و دنبالش هم با تبليغات و با طورهاى ديگرى عمل كردند، قضيه بررسى رابطه بين روحانيون با هم و رابطه بين روحانيون و مردم و كيفيت اينكه اينها در چه اوقاتى مى‏توانند چه اعمالى را انجام بدهند و در چه زمانهائى مى‏توانند اينها مردم را بسيج كنند. تمام اين كارشناس‏هاى آنها در دفاترشان حتما نوشته‏اند و دنبالش هم فعاليت كرده‏اند، نه فعاليت يك بعدى، فعاليت چندين بعدى، آنقدرى كه ميتوانستند روحانيون را در بين مردم خفيف مى‏كردند و آنقدرى كه توانستند مردم رااز روحانيت جدا ميكردند و بين خود روحانيين اختلاف ايجاد مى‏كردند و اگر چنانچه اين مطلب را كافى نمى‏دانستند و نمى‏دانستند، آنها با گماشتن بعضى عوامل خودشان با فشار كارها را انجا مى‏دادند. شما، شايد كم از شما باشد كه زمان رضاخان را درك كرده باشد. قضيه آمدن رضا خان به تهران و كودتاى رضا خان يك امر عادى نبود كه من باب اتفاق يك نفر آدم مثلا عامى لشكرى بيايد و كودتا كند و دنبالش هم آنطور اعمال باشد دنبال دنبالش هم آنطور اعمال. ابتدا اين را آوردند و كلمه به كلمه آنطور كه انسان حدس مى‏زند به او برنامه دادند و راه نشان دادند. ابتدا با ظاهر مقدسى و علاقه به اسلام، علاقه به روضه حضرت سيدالشهدا، اينطور علاقه‏ها را به او نشان دادند و او هم خوب عمل مى‏كرد. من در روضه‏اى كه گمان مى‏كنم كه مال ارتش بود، در جوانى، در اوايل جوانى در روضه آنها رفته ام و دستجاتى كه از ارتشى‏ها نوحه خوانى مى‏كردند و سينه زنى مى‏كردند ديدم. اين ابتدائا با اين سلاح وارد شد در كشور ما، يعنى آوردندش در كشور ما. با قلدرى، آنهائى كه مراكز قدرت بودند، كنار گذاشت و عشاير و كسانى كه قدرتى در ايران داشتند، آنها را با قلدرى و نقشه شكست داد و كنار گذاشت و بعد از اينكه يك قدرى استقرار پيدا كرد پايش، شروع كرد به آن نقشه دوم. نقشه دوم اين بود كه اسلام را هر چه مى‏تواند، از آن قيچى كند. به روحانيون كه مبدا امور مردم بودند و مرجع مردم بودند، هر كدامشان در يك ده و يا در يك شهر يا در يك استان نفوذ داشتند و مى‏توانستند يك وقت مردم را بسيج كنند، روحانيون را آنقدر تضعيف كرد، آنقدر با تبليغات اينها را تضعيف كرد كه شوفرها اينها را سوار نمى‏كردند يكى از دوستان من خدا رحمتش كند، گفت من اراك بودم مى‏خواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى را اجاره كنم براى آمدن، آن شخص گفت كه ما قرار داده‏ايم با خودمان (آن شوفر گفت) كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم: يكى فواحش را و يكى آخوندها را، اينطور تحقير كردند. اين تحقير نه اينكه يك مطلبى بود كه من باب اتفاق رضاخان مى‏خواست اين كار را بكند، اين نقشه‏اى بود كه روحانى از باب اينكه مى‏توانست يك وقت يك كشورى را به هم بزند يا يك ناحيه‏اى را بسيج كند، اين قدرت بايد گرفته بشود، اين قدرت را كوشش كردند و گرفتند، يعنى روحانيون را منزوى كردند و از هر جا هم كه يك صدائى از آنها بلندشد و يك قيامى مى‏كردند، آن را خفه مى‏كردند، از مشهد بود، علماى مشهد يك وقت قيام كردند، گرفتند همه را مثل مرحوم آقازاده‏اى كه آنوقت آنقدر قدرت داشت، او را هم گرفتند و

    صحيفه نور ج 15 صفحه 144

    مرحوم آقا مير يونس آنوقت در مشهد بودند و عده زيادى از علما را گرفتند و آوردند در تهران و مرحوم آقازاده را با يك شبكلاه از توى خيابان مى‏بردند به دادگاه براى محاكمه. يك نفرى كه در خراسان آنقدر قدرت داشت اينقدر او را تحت سلطه آوردند و اين يك مساله‏اى نبود كه رضاخان با آقازاده مخالف باشد، نه، مساله اساسى بود كه بايد آخوند نباشد، زور دنبالش، تبليغات دامنه دار، اشعار اشخاصى كه منحرف بودند و هكذا. و يك نقشه ديگرى كه قبلا هم كشيده بودند و در عرض همين هم بود و توسعه‏اش دادند كه ما همه اهل علم، الا، البته يك نادرى باورشان آمده بود كه بايد اينجور باشد و او اينكه معممين را از سياست جدا كنند، مجالسى كه تشكيل مى‏شود و اهل علم در آنجا خواهد صحبت بكند، نبايد راجع به سياست صحبت كند. آنقدر راجع به اين معنا كه آخوند را به سياست چه؟ ترويج كرده بودند كه علما هم بسيارى از آنها باور كرده بودند و اگر يك كلمه‏اى گفته شد، مى‏گفت اين سياست است، به ما ربطى ندارد. اگر يك ملائى دخالت مى‏كرد به يك امرى كه مربوط به جامعه بود، مربوط به گرفتارى مردم بود، خواست يك وقت با دولتى مثلا طرف بشود، ساير آقايان كه باورشان آمده بود كه نبايد در سياست دخالت كرد، او را به عنوان آخوند سياسى از خودشان جدا مى‏دانستند. وظيفه آخوند اين بود كه از منزل بيايد به مسجد و مسجد هم اگر مى‏رود منبر، مساله بگويد و اخلاق بگويد، يك كلمه راجع به گرفتارى‏هاى جامعه نبايد بگويد، يعنى خودشان اينطور تربيت شده بودند و تبليغات اينطور در مغزهاى آنها اثر كرده بود. گاهى هم در مجلس فاتحه‏اى، رفت و آمد و ديد و بازديد و اين جمعيتى كه بايد اقتدا به پيغمبرها بكند و اقتدا به ائمه بكنند، بكلى از اين بعدى كه در راس امور بود پيش انبيا و پيش ائمه ما، اينها بكلى از اين خودشان را منعزل كرده بودند و هر كدامشان بيشتر دخالت نمى‏كردند، بيشتر منعزل بودند از مسائل، بلكه گاهى وقت اينكه بيشتر ملتفت مسائل نبودند، نمى‏فهميدند، اين در بين مردم بيشتر ارزش پيدا مى‏كرد، مردم هم اينطورى تربيت كرده بودند كه قربانش بروم اين آقا نمى‏فهمند پنير يعنى چه. اينطور نفوذ كرده بودند در همه جا كه آقا يك كلمه نبايد در سياست دخالت بكند و آقا نبايد مسائل را اصلش بفهمد. چه كار دارد آقا به اين مسائل؟ نمازت را بخوان و برو مساله‏ات را بگو و برو، آن هم مساله، نه اينكه مسائل اسلامى و اصولى اسلام را، اگر مى‏گذاشتند كه آقايان مسائل اسلام را مى‏گفتند، اگر مى‏گذاشتند، مسائل اسلام همه چيز در آن بود لكن مسائل اسلام فقط در كتب استدلاليه مدفون شده بود و رساله‏ها نداشت از مسائل اصلى اسلام.

    دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست

    شما ببينيد الان در مصر همين مساله است. سادات تمام مساجد را از قرارى كه خبرگزارى‏ها نقل مى‏كنند، تمام مساجد را تحت كنترل خودش در آورده و همه اينها را ممنوع كرده از اينكه در سياست دخالت كنند. علماى مصر به قول سادات نبايد در امور سياسى دخالت بكنند، مسجد بروند، منبر هم بروند لكن همان مسائلى كه متعارف بود سابقا در اينجا و آنجا، همين اينها را بايد بگويند ديگر غير از اين پا را فراتر نگذارند. ما امروز مى‏فهميم اين معنا را، اگر چنانچه سابق بود و ديروز بود، ما

    صحيفه نور ج 15 صفحه 145

    مى‏گفتيم خوب راست مى‏گويد، سادات راست مى‏گويد: آقايان چه كار دارند به سياست؟ چنان براى اينكه خود آقايان هم دخالت نمى‏كردند. اما امروز ما مى‏فهميم، ملت ما مى‏فهمد، علماء اسلام فهمند در ايران كه اين نقشه‏اى كه سادات دارد انجام دهد، اين همان طرحى است كه سابقا در ايران هم انجام گرفت. و لكن حالا چون علماى مصر يك قدرى توجه به مسائل دارند، مى‏خواهند در امور دخالت كنند، او وحشت كرده از اينكه مبادا اينها دخالت كنند و حكومت او را متزلزل كنند. هم ملت‏ها را اينها اغفال كرده بودند و هم علما را. آدم بسيار مقدس آن بود كه هيچ كار به كار جامعه نداشته باشد، دولت هر كارى مى‏خواهد بكند دولت است، تسليم باشد در مقابل دولت، مامورين دولت هر كارى مى‏خواهند بكنند، تسليم باشند در مقابل او و هيچ دخالتى نكنند. اين البته اگر چنانچه شما آقايان هم دخالت نكنيد و ماها هم هيچ دخالت نكنيم، احترامات محفوظ است، سلام را با خيلى مد هم سلام به آدم مى‏گويند، دست هم ممكن است يك وقت ببوسند لكن به شرط اينكه حدود محفوظ باشد، سياست مال ما و مساله گوئى هم مال شما، مسجد مال شما، صحنه سياست مال ما. اگر اين مطلب را آقايان قبول بكنند محترم هم هستند واگر آمريكا خاطر جمع باشد كه آقايان ديگر بنا ندارند در سياست دخالت كنند، دستش را از روى اين ملت و از اين شيطنت‏ها برمى‏دارد، براى اينكه آنى كه از او مى‏ترسد، از آخوند مى‏ترسد. اينها ديدند كه آخوند هميشه دنبال اين بود كه يك صدائى درآورد، همان وقتى هم كه در زمان رضاخان آن اختناق عجيب و غريب بود كه هر كسى از همسر خودش مى‏ترسيد، آن اختناقى كه در زمان رضاخان بود هيچ ربطى به آن اختناقى كه در زمان محمدرضا بود نداشت. در همان زمان اختناق، خوب چندين قيام از علما شد، از آذربايجان شد، از اصفهان شد كه از اصفهانش همه علماء ايران را دعوت كردند به قم و از مشهد شد، ديدند كه خوب اين مردم، اين جمعيت با اينها باز هستند و آن نقشه‏اى كه اينها را از هم جدا كنند و اينها را مرفوض كند انجام درست نگرفته است و اين قيام‏ها در زمان اختناق هم هست، دنبال اين بودند كه اين طايفه را كنار بگذارند و اگر اين طايفه را كنار بگذارند، همه مقاصدشان با سهولت انجام گيرد. شما خيال نكنيد كه اين قشرهاى روشنفكر و ملى گرا و امثال ذلك كار از آنها مى‏آيد، اينها پيش مردم كه حسابى ندارند، مردم به اينها كارى ندارند، آنى كه از او مى‏ترسند از جامعه مى‏ترسند، از ملت ترسند،آنى كه با ملت سر و كار دارد شما آقايان هستيد. ايران در هر دهش يك اهل علم هست، حالا اگر نباشد هم خوب، خيلى نادر است و در هر شهرى عده‏اى هستند، در هر استانى عده‏هائى هستند و اينهايند كه آنها از آنها مى ترسند مى‏گويند كه اينها مردم به آنها توجه دارند.

    ائمه جماعات وقتى كه در مسجد مى‏روند هر كدام يك عده‏اى دارند و يك عده مريد دارند، يك عده ماموم دارند، اگر يك وقت صدايشان در آيد، خوب، اين اسباب زحمت مى‏شود. اين دژ را بايد بشكنند، با هر قيمتى كه شده است دنبال اينند كه اينها را از بين ببرند، الان هم هستند، آنوقتى كه اينها درست ادراك نكرده بودند و حدس مى‏زدند، خوب حدسى بود هم كه درست بود كه اين طايفه در بين مردم اينطور هستند كه مى‏توانند مردم را بسيج كنند، با اينكه نشده بود يك همچو امرى، معذلك آنقدر

    صحيفه نور ج 15 صفحه 146

    جديت كردند با دست عمال خودشان، با روزنامه نويس‏ها، با همه بوق‏هاى تبليغاتى كه اين جمعيت را از مردم جدا كنند و يك وقت همه عمامه‏ها را بايد بردارند، عمامه‏ها را برداشتند، طلبه‏ها نمى‏توانستند در خيابان‏ها بروند، در زمان رضاخان اينطور بود، بعد هى هر چه گذشت، ديدند نه نمى‏شود، اين جمعيت به اينطور از بين نمى‏رود، با زور و فشار، حبس و تبعيد و امثال ذلك لكن خوب، جنبه‏هائى كه جنبه‏هاى سياسى بود و جنبه‏هائى بود كه مردم را از اينها دلسرد كنند، اينها را از مردم جدا كنند، امثال اينها، همه اينها را آن روزى كه اينها نديده بودند باز مطلب را آنطور با جديت دنبالش بودند، امروزى كه ديدند و سيلى را خوردند از اسلام و ازاين روحانيت معظم اسلام و فهميدند، احساس كردند اين معنا را كه اينها مى‏توانند مردم را بسيج كنند. اين بسيج عمومى كه الان در ايران هر وقت يك فرض كنيد سپاه پاسداران بگويند، مردم بسيج مى‏شوند. اين دنبال همين معناست كه مسجدها مركز اين مسائل بود و شد و اين كار در ذهن مردم وارد شد. علماى اسلام احساس كردند، اكثريت قريب به اتفاقشان احساس كردند كه بايد مااين سد عدم دخالت در سياست را بشكنيم و ما بايد وارد بشويم در امور، بايد ما دخالت كنيم، بايد اهتمام به امر مسلمين داشته باشيم. اهتمام بر امر مسلمين اين نيست كه اين من بروم نماز بخوانم و او اقتدا كند. اين كه امر مسلمين نيست، اين امر خداست. امور مسلمين عبارت است از امور سياسى و اجتماعى مسلمين است. تمام انبيا از صدر بشر و بشريت، از آنوقتى كه آدم عليه السلام آمده است تا خاتم انبياء صلى الله عليه و آله و سلم، تمام انبيا براى اين بوده است كه جامعه را اصلاح كنند و فرد را فداى جامعه مى‏كردند. ما فردى بالاتر از خود انبيا نداريم، ما فردى بالاتر از ائمه عليهم السلام نداريم، اين فردها خودشان را فدا مى‏كردند براى جامعه. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه انبيا را ما فرستاديم، بينات به آنها داديم، آيات به آنها داديم، ميزان برايشان داديم و فرستاديم ليقوم الناس بالقسط غايت اين است كه مردم قيام به قسط بكنند عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، ظلم‏ها از بين برود، ستمگرى‏ها از بين برود و ضعفا به آنها رسيدگى بشود، قيام به قسط بشود. دنبالش هم مى‏فرمايد وانزلنا الحديد تناسب اين چيست؟ تناسب اين است كه با حديد بايد اينها انجام بگيرد، با بينات، با ميزان و با حديد (فيه باس شديد يعنى اگر چنانچه شخصى يا گروهى بخواهند يك جامعه را تباه كنند، يك حكومتى را كه حكومت عدل است، تباه كنند ،با بينات با آنها بايد صحبت كرد، نشنيدند با موازين، موازين عقلى، نشنيدند با حديد.

    اينهائى كه دلسوزى مى‏كنند براى اين افراد فاسد، مفسد، مشغول به انفجار و ترور امثال ذلك، اينها لغت انبيا را نمى‏دانند چيست، آنها خيال مى‏كنند كه انبيا آمده‏اند مساله بگويند، تمام شما كدام يك از انبيا را سراغ داريد كه در امور اجتماعى به آنطور حادش شركت نكرده و سردمدار نبوده است؟ موسى عليه السلام يك شبان با عصايش راه مى‏افتد مى‏رود سراغ فرعون، نمى‏آيد توى بازار مساله بگويد اين هم هست البته اما مى‏رود سراغ فرعون، خدا هم او را فرستد دنبال فرعون برويد او را دعوت كنيد، دعوتش كنيد، به قول لين هم دعوتش كنيد و امثال ذلك، وقتى كه قول لين نشد آنوقت قيام خواهد. پيغمبر اكرم كدام روز نشست همين طورى فقط مساله بگويد، كارى به كار جامعه نداشته‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 147

    باشد؟ اينهائى كه مى‏گويند آخوند چه كار دارد به امور سياسى، پيغمبر اكرم كدام روزش از مسائل سياسى خارج بود؟ دولت تشكيل مى‏داد، با اشخاصى كه بر ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه ميكرد، جنگ مى‏كرد. ما را آنطور مى‏خواستند منزوى كنند كه لباس جندى را مى‏گفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امير لباس جندى داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سيدالشهدا نداشت لباس جندى؟ اينها با آن تبليغات بسيار وسيع‏شان ما را منزوى كرده بودند، يعنى خود ما را به مغزهاى ما آنقدر خوانده بودند كه خودمان باور كرده بوديم كه نبايد مادر سياست دخالت كنيم. نخير، مساله اين نيست، مساله دخالت در سياست در راس تعليمات انبياست، مساله جنگ مسلحانه با اشخاصى كه آدم نمى‏شوند و خواهند ملت را تباه كنند، در راس برنامه‏هاى انبيا بوده است. ما همه تعليمات انبيا را كنار گذاشتيم، فقط به آن تعليماتى كه با عرض مى‏كنم دخالت نكردن در سياست و دخالت نكردن در جامعه، اينها فقط همينش را گرفته ايم، نمازش را گرفته‏ايم و باقى را رها كرديم. مگر امكان دارد كه انسان مسلمان باشد به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و امثال ذلك و در امر مسلمين دخالت نكردن؟ اگر اهتمام به امر مسلمين كسى نكند مسلم نيست، به حسب روايت منسوب الى رسول الله. ملت ما بايد همانطور كه بيدار شده است و هشيار و توجه به مسائل پيدا كرده و فهميده است كه اينهائى كه با روحانيون مخالف هستند با ملت مخالفند، نه با روحانيون، اگر روحانيون كارى به كار دولت‏ها نداشتند خيلى هم محترم بودند و خيلى هم معززا ما يك احترام ميان تهى آبرو پيش خدا رفته و اين حاكم شهر به آدم احترام مى‏گذارد. امروز همه فهميدند اين را، مگر آنهائى كه خودشان را به نفهمى مى‏زنند و آنهائى كه مغزهايشان خشك است كه نمى‏فهمند هيچ چيز را كه اين مساله دخالت در امور سياسى از بالاترين مسائلى است كه انبيا براى او آمده بودند. قيام بالقسط و مردم را به قسط وارد كردن مگر مى‏شود بدون دخالت در امور سياسى؟ مگر امكان دارد بدون دخالت در سياست و دخالت در امور اجتماعى و در احتياجات ملت‏ها كسى بدون اينكه دخالت كند، قيام بالقسط باشد؟ يقوم الناس بالقسط باشد؟ مگر مى‏شد ما و شما با محمدرضا بسازيم كه بيا، ديگر ما كارى به شما نداريم و ما خيلى هم آمد گفت ديگر كه اى مراجع اسلام اى چه، اى چه، من ديگر از آن كارها دست برداشتم، همانى كه مراجع اسلام را مى‏گفت كه اين سياه روزها و اين كذا و كذا، بدگوئى مى‏كرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ براى اينكه دوباره بازى بدهد، خيال مى‏كرد حالا دوباره مى‏شود بازى داد. بازى يك وقت نخوريد، يك وقت اين شياطين نيايند بگويند كه به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سياست، شما برويد سراغ مساله گفتن‏تان، خيلى هم معزز هستيد و اگر چنانچه مساله مى‏گفتيد ديگر قتلى واقع نمى‏شد، براى دخالت در سياست بود كه چندين هزار معلول و مقتول داريد. اين اشكال اولش به نبى اكرم وارد است، اگر ايشان هم به سرمايه دارهاى مكه و حجاز كارى نداشت و توى مسجد مى نشست و مساله مى‏گفت، جنگ پيش نمى‏آمد، كشتار نمى‏شد، عموى معظمش كشته نمى‏شد. و به سيدالشهدا وارد است، اگر سيدالشهدا مى‏رفت پيش يزيد و بيعت مى‏كرد و مساله گو، مساله گفت، با او مى‏ساخت و مساله مى‏گفت، يزيد خيلى هم احترام مى‏كرد و دستش هم

    صحيفه نور ج 15 صفحه 148

    مى‏بوسيد، ولى تكليف اين بود؟ ما وحشت داريم از اينكه چند هزار آدم از ما كشته شده است؟ اگر ما وحشت داريم بايد ما اصلا طريقه انبيا را كنار بگذاريم، بايد آن چيزى كه انبيا آوردند، آن چيزى را كه خدا امر كرده به آنها كه برويد اين سردمدارها را دعوت كنيد، دعوت همين نبود كه بروند بگويند آقا مسلمان شو، اگر چنانچه نشد ديگر بروند سراغ كارشان. نخير، دعوت مى‏كردند با شمشير توى سرشان مى‏زدند تا آدم بشوند، كشته مى‏دادند و مى‏كشتند. مگر شهادت يك امرى است كه انسان براى آن عقب‏نشينى بكند. هى گفته بشود به اينكه خوب اگر اينطور مسائل نبود، اگر ما با شاه كنار آمديم ديگر اينقدر كشتار واقع نمى‏شد، پيغمبر هم اگر با ابوسفيان كنار مى‏آمد، نمى‏شد، سيدالشهدا اگر با يزيد، حضرت امير هم اگر با مخالفينش كه مخالف اسلام بودند، كنار مى‏آمد ديگر كشتارى نمى‏شد، ديگر جنگ صفينى در كار نمى‏آمد، جنگ جملى در كار نمى‏آمد. چشم‏ها را، هم گذارند و خودشان را يا به نفهمى ميزنند يا نفهمند و نمى‏بينند كه انبيا چه كردند و چه زحمتهائى و چه جانفشانى‏هائى براى مقاصد خودشان كردند و اسلام از صدر اسلام تا آخر اولياء خدا چه كردند و چه جانفشانى‏هائى كردند و چه فداكارى‏هائى كردند. اگر الان به شما ملت مسلمان و به شما روحانيون معظم اشكال بكنند كه آقا اگر چنانچه نشسته بوديد سر جايتان، خوب، چى تان لنگ بود؟ خوب، محمدرضا كارها را انجام داده بود، حالا آمريكا هم يك قدرش را ببرد، خوب به ما چه؟ مال دنيا كه اينقدر ارزش ندارد، نفت هم يك چيز بو گندى است كه ارزشى ندارد، ببرندشان جان ما را فارغ كند از نفت. اگر شما با آنها ساخته بوديد، حالا ديگر اين اجتماعات نبود و اين راهپيمائى‏ها نبود و اين زحمت‏ها نبود و اين تعطيلات نبود و اين كشتارها نبود و اين گرانى‏ها مثلاً نبود و امثال ذلك، همه اين حرف‏ها به انبيا وارد است. اگر شما خودتان را دنباله رو انبيا مى‏دانيد و ملت ما خودش را دنباله رو پيغمبر اكرم ميداند، بايد اين مسائل را با كمال جديت همانطورى كه پيغمبر اكرم در همان وقتى كه زمان رحلتش بود، همان وقت يك جيشى را فرستاده بود بيرون مدينه مهيا بودند كه بروند به جنگ. كدام روز پيغمبر خالى از اين مسائل سياسى و اجتماعى بود، از جنگ بود، پيغمبر نمى‏دانست اگر در احد اينقدر كشته مى‏شد و در فلان، اينهمه عزيزان از بين مى‏روند؟ لكن تكليف بود، خدا گفته بود اين را، پيغمبر هم نمى‏توانست تخلف كند، امر خدا بود. خدا بينات فرستاده و ميزان فرستاده و حديد فرستاده ليقوم الناس بالقسط اگر شد با بينات، با ميزان، موازين هر چه هست، اگر نشد حديد است، تو سر مردم با حديد زد تا اينكه اينها را آدم كرد، تا جامعه را جامعه صحيح كرد.

    تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمده‏اند

    تمام انبيا براى اصلاح جامعه آمده‏اند، تمام. و همه آنها اين مسأله را داشتند كه فرد بايد فداى جامعه بشود. فرد هر چه بزرگ باشد، بالاترين فرد كه ارزشش بيشتر ازهر چيز است در دنيا، وقتى كه با مصالح جامعه معارضه كرد اين فرد بايد فدا بشود. سيدالشهدا روى همين ميزان آمد رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا كرد، كه فرد بايد فداى جامعه بشود، جامعه بايد اصلاح بشود. ليقوم

    صحيفه نور ج 15 صفحه 149

    الناس بالقسط بايد عدالت در بين مردم و در بين جامعه تحقق پيدا بكند. جان‏ها را دادند، مال‏ها را دادند، زحمت‏ها كشيدند، نمى‏شود گفت پيغمبر يك شب و روز راحت خوابيده باشد، تمام زمان عمرش صرف اين شد كه با هر ترتيبى كه مى‏شود، با قرآن، با احاديث خودش، با كلمات خودش، با موعظه‏هاى خودش، وقتى كه مى‏بيند نمى‏شود اين، با شمشير، با شمشير مى‏زند و اشخاصى كه مى‏خواهند اين جامعه را از بين ببرند و ملت را تباه بكنند، آن با شمشير، وقتى نمى‏شود با بينه و ميزان عمل كرد، با حديد عمل مى‏كند. ما همان ادعا مى‏كنيم كه ما امت رسول الله هستيم و شيعه على ابن ابيطالب، ما بايد مطالعه بكنيم ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهائى را كه آنها كردند. پيغمبر اكرم چقدر جنگ در زمان او واقع شد براى اينكه اصلاح كند جامعه را، براى اينكه دست ستمكارها را كوتاه كند، دست اين سرمايه دار چپاولگر را كوتاه كند، دست آن جبارهاى ظالم را كوتاه كند، تمام عمرش مشغول اين بود در مكه، به آنطور نمى‏توانست، به بينات و به ميزان و به موعظه‏ها عمل مى‏كرد تا وقتى كه در صدد بود، نه اينكه نشسته بود همين طور، صدد بود آدم جمع مى‏كرد تا وقتى كه مدينه مهيا شد و ايشان هم آمدند مدينه، ديگر همه‏اش مسائل، مسائل جنگ بود و مسائل سياست بود و اينها. اگر امت رسول الله هستيم، اين رسول الله، اگر شيعه على ابن ابيطالب هستيم، على ابن ابيطالب چقدر در جنگ‏ها رفت در ركاب رسول الله بود تا آخر كه رسول الله تشريف بردند، بعد يك جنگ باطنى داشت كه صلاح اين مى‏ديد كه بايد اجتماع محفوظ بماند و بايد اين استقرار پيدا بكند. آنروزى هم كه بعد از مسائل ايشان با او بيعت كردند، آنروز هم مطلب خودشان را گفتند. اول برنامه‏شان را گفتند و مهمترين برنامه اين بود كه من حتى آن چيزهايى كه صداق كرديد از چپاولگرى‏ها براى زن‏هايتان، آن هم ازتان مى‏گيرم. از آنجا كه ايشان را ندا را در داد، ديدند نمى‏شود با اين زندگى كرد، اين باهاش زندگى نمى‏شود، اين غير مسأله قبلى است، شروع كردند به چيز كردن و سه تا جنگ مهم انجام داد حضرت امير، چقدر كشته شد از مسلمان‏ها، چقدر كشته شد از آن طرف، همه هم مسلمان بودند، مسلمان. آن مسلمان بازيخورده بود، آن طرف مسلمان بازيخورده بودند، اين طرف مسلمانان هدايت شده بودند لكن وقتى مسلمانى هم بازى خورد و به جنگ با مسلمانهاى هدايت شده برخاست، او هم جوابش حديد است، اگر بينات و ميزان نتوانست كار خودش را بكند، جوابش حديد است.

    علما اگر نباشند اسلام از بين مى‏رود بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند

    حالا اين مطلب را هم بايد عرض كنم به عموم حوزه‏هاى علميه، حوزه قم، حوزه مشهد و همه حوزه‏هاى علميه كه شما مى‏بينيد كه در رأس اهداف خبيثه دولت‏هاى بزرگ واقع شديد، اين براى چيست؟ براى اينكه ملت شما را به عنوان فقها، به عنوان علما، به عنوان علماء دينى مى‏شناسد و تكليف الهى خودش را تبعيت مى‏داند، پس حفظ اين حوزه‏ها، حوزه‏هاى فقاهت، حفظ اين حوزه‏هاى علمى به همان معنائى كه سابق بود بايد بماند. جديت بكنيد در اينكه تحصيل بكنيد و محصل زياد

    صحيفه نور ج 15 صفحه 150

    بكنيد، ملا زياد كنيد. خيال نكنيد كه حالا ما ديگر احتياجى نداريم، ما تا آخر احتياج به علما داريم، اسلام تا آخر احتياج دارد به اين علما. اين علما اگر نباشند اسلام از بين مى‏رود. اينها كارشناس‏هاى اسلام هستند و حفظ كردند اسلام را تاكنون و بايد اينها باشند تا اسلام محفوظ بماند. اسلام با روشنفكر محفوظ نمى‏ماند، روشنفكرش آن هست كه آيه صريح قرآن را مسخره مى‏كند. اسلام با شماها، با اين طبقه تا اينجا رسيده است و بايد شما با تمام جديت فقيه درست كنيد، ملا درست كنيد. فقيه در همه چيز، منافات ندارد كه فقيه باشد، دخالت در امور مسلمين هم بكند هيچ منافات باهم ندارد، اما طبقه جوان بايد مشغول باشند به تحصيل و اين حوزه‏هاى فقاهتى هر چه بايد و هر چه بيشتر بايد بشود و مراجع به اينها عنايت زيادتر بكنند و مدرسين عنايات زيادتر راجع به اينها داشته باشند و حوزه فقهى به همان معنائى كه تاكنون بوده است حفظ كنيد، كه اگر اين حفظ نشود فردا مردم ديگر شما را قبول نمى‏كنند. مردم معمم نمى‏خواهند، مردم عالم مى‏خواهند، اين منتها علامت علم است. اگر يك وقت خداى نخواسته حوزه‏هاى علميه ما سست شدند در تحصيل، سست شدند در اينكه فقاهت را تقويت بكنند، بدانند كه اين يك خيانت بزرگى به اسلام است. و اگر چنانچه اين فكر تقويت بشود كه ما ديگر لازم نيست خيلى چه بكنيم و فقاهت تحصيل بكنيم، اين يك فكر شيطانى است، موافق آمال امثال آمريكا در دراز مدت. اگر شما حوزه هاى فقاهتى را، شما آقايان خراسان، آقايان قم، آقايان تبريز، ساير جاها، هر جا يك حوزه علميه دارد، اگر تقويت نكنيد اينها را به همان فقه كه تاكنون بوده است، به همان فقه سنتى و اگر فقها تحويل جامعه ندهيد، علما تحويل جامعه ندهيد مطمئن باشيد نمى‏گذرد يك نيم قرن الا اينكه از اسلام هيچ اسمى ديگر نبايد باشد. اگر فقهاى اسلام از صدر اسلام تا حالا نبودند الان ما از اسلام هيچ نمى‏دانستيم. اين فقها بودند كه اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدريس كردند و نوشتند و زحمت كشيدند و به ما تحويل دادند و ما بايد همين جهت را حفظ بكنيم و يك تكليف الهى شرعى است به اينكه حوزه‏ها بايد تقويت بشود و البته در بين حوزه‏ها اشخاصى هستند كه آنها دخالت در امور اجتماعى و سياسى مى‏كنند و بايد هم بكنند. اما غفلت از اينكه ما ديگر به فقاهت كار نداشته باشيم، اين غفلت اسباب اين مى‏شود كه اسلام را خداى نخواسته منسى كنيد بعد از چند وقت. بايد حوزه‏ها به قوت خودش، بلكه هر روز قوتش زيادتر. حالا مزاحم‏ها ديگر رفتند، آنهائى كه با عمامه شما كار داشتند حالا ديگر مدفون شدند، شما بايد خودتان حفظ كنيد اسلام را به حفظ فقاهت. اسلام همه‏اش توى اين كتاب‏هاست. با حفظ فقاهت، با حفظ اين كتب، با نوشتن، با بحث كردن، با حوزه‏هاى علمى تشكيل دادن از همه علوم اسلامى، آن كتبى كه منسى شده بود، آن كتب را باز به صحنه آوردن و بحث كردن و حفظ كردن اين دژ محكمى كه تاكنون اسلام را نگه داشته است. ما موظفيم كه اسلام به همانطورى كه آمده است و به دست ما رسيده است ما هم تحويل بدهيم به نسل‏هاى آتيه انشاءالله، آنها هم به نسل‏هاى بعد و بعد تا صاحبش بيايد و تسليم او بكنند. و من اميدوارم

    صحيفه نور ج 15 صفحه 151

    كه اين آقايانى كه مى‏خواهند مكه مشرف بشوند با اين كاروانها خيلى توجه به مسائل داشته باشند و حجاج را متوجه بكنند كه حجاج ايرانى نمونه‏اى باشد از اسلام و از انقلاب اسلامى و آنطور نباشد كه خداى نخواسته يك وقتى بعضى از افراد يك تخلفاتى بكنند كه اسباب وهن باشد. بايد موعظه كنند آقايان، بايد علما جلسه داشته باشند در موارد مختلف، هر جا هستند با مردم صحبت كنند، مردم را ارشاد كنند، توجه بدهند مردم را به مسائل و مظلوميت ايران را به مسلمين جهان عرضه كنند و بگويند كه با ما دولت‏هاى بزرگ و آن اشخاصى كه وابسته به آنهاست براى خاطر اينكه ما مى‏خواهيم اسلام باشد، با ما چه مى‏كنند. خداوند انشاء الله اسلام را تقويت كند و علماى اسلام را انشاء الله تقويت و تهذيب كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1316
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 152

    تاريخ: 20/6/60

    فرمان امام خمينى به برادر محسن رضائى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب آقاى محسن رضائى شما را به فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى منصوب مى‏نمايم تا با تعهد و مسئوليت كامل وظايف محول را انجام داده و در هماهنگى با ساير نيروهاى مسلح جديت نمائيد. بديهى است كه كليه پاسداران با تبعيت از فرماندهى در حفظ استقلال و انتظام كوشا مى‏باشند. توفيقات جنابعالى را در اين امر خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1317
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 153

    تاريخ: 21/6/60

    پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيت الله مدنى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انا لله و انا اليه راجعون

    با شهيد نمودن يك تن ديگر از ذريه رسول الله و اولاد روحانى و جسمانى شهيد بزرگ اميرالمومنين، سند جنايت منحرفان و منافقان به ثبت رسيد. سيدبزرگوار و عالم عادل عاليقدر و معلم اخلاق و معنويات حجت الاسلام و المسلمين شهيد عظيم‏الشان مرحوم حاج سيد اسد الله مدنى رضوان الله عليه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقى شقى به شهادت رسيد. اگر با به شهادت رسيدن مولاى متقيان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزيزش شهيد مدنى هم آرزوى منافقان را بر آورده خواهد كرد. اگر خوارج سياه بخت از شهادت ولى الله الاعظم طرفى بستند و به حكومت رسيدند، اين گروهك‏هاى خائن نيز به آمال خبيث خود كه سقوط حكومت اسلام و برقرارى حكومت آمريكائى است مى‏رسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدى را براى خود و اينان عذاب ابدى خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براى خود و هم پيمانان و اربابان خونخوار خويش به بار آوردند.

    ملت بزرگ و روحانيون معظم چون صفى مرصوص ايستاده‏اند كه هر پرچمى از دست تواناى سردارى بيفتد، سردار ديگرى آن را برداشته و به ميدان آيد و با قدرت بيشتر در حفظ پرچم اسلامى به كوشش برخيزد. شهيد مدنى با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقين ضد اسلام را بكلى منزوى كرد. اين چهره نورانى اسلامى، عمرى را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهره‏هاى كم نظيرى بود كه به حد وافر از علم و عمل و تقوا و تعهد و زهد و خودسازى برخوردار بود. به شهادت رساندن چنين شخصيتى به تمام معنى اسلامى همراه با تنى چند از فرزندان اسلام و ياران باوفاى انقلاب اسلامى در ميعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمين جز عناد با اسلام و كمر بستن به محو آثار شريعت و تعطيل جمعه و جماعت مسلمين توجيهى ندارد.

    اگر تا امروز براى جنايت‏ها و شرارت‏هاى خود بهانه‏هاى بى‏پايه‏اى مى‏تراشيدند، در شهادت اين عالم متقى كه جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمى‏انديشيد بهانه‏اى جز انتقام از اسلام و ملت شريف نمى‏توانند بتراشند. انتقام از اسلام كه آن را اساس سقوط دستگاه‏هاى جبار و شكست ابر

    صحيفه نور ج 15 صفحه 154

    قدرت‏ها در ايران و پس از آن در منطقه مى‏بينند و از ملت قدرتمند كه پشت بر آنان نموده و كاخ آمال و آرزوى آنان را در هم كوبيده و تمامى آنان را از صحنه تا ابد بيرون رانده است، مى‏گيرند. مردم رزمنده ايران و خصوص مردم غيرتمند آذربايجان كه چنين روحانى متعهد و عالم عاليقدرى را از دست داده‏اند و حريف شكست خورده خود را مى‏شناسند، با عزمى جزم و اراده‏هاى خلل ناپذير انتقام خود را از آنان مى‏گيرند.

    اينجانب شهادت اين مجاهد عزيز عظيم و ياران با وفايش را به پيشگاه اجداد طاهرينش خصوصاً بقيه الله ارواحنا له الفدا و به ملت مجاهد ايران و اهالى غيور و شجاع آذربايجان و به حوزه‏هاى علميه و خاندن محترم اين شهيدان تبريك و تسليت مى‏گويم.

    خط سرخ شهادت، خط آل محمد و على است و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است. درود خداوند و سلام امت اسلامى بر اين خط سرخ شهادت و رحمت بى‏پايان حق تعالى بر شهيدان اين خط در طول تاريخ و افتخار و سرفرازى بر فرزندان پرتوان پيروزى آفرين اسلام و شهداى راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدى بر وابستگان و پيروان شياطين شرق و غرب خصوصاً شيطان بزرگ امريكاى جنايتكار كه با نقشه‏هاى شيطانى شكست خورده خود گمان كرده ملتى را كه براى خداوند متعال و اسلام بزرگ قيام نموده و هزاران شهيد و معلول تقديم نموده با اين دغلبازى‏ها مى‏تواند سست كند و يا از ميدان به در برد. اينان پيروان سيد شهيدانند كه در راه اسلام و قرآن كريم از طفل ششماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را قربان كرد و اسلام عزيز را با خون پاك خود آبيارى و زنده نمود.

    ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى و مردمى ما پيرو اوليائى هستند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده فدا نموده و براى اسلام و پيروان معظم آن شرف و افتخار آفريدند.

    از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و رحمت براى شهيدان خصوصاً شهداى اخيرمان و بالاخص شهيد عزيز مدنى معظم و سلامت كامل براى مجروحين اين حادثه و صبر و استقامت براى ملت بزرگ خصوصاً آذربايجانى‏هاى عزيز و بازماندگان شهيدان خواهانم. سلام و درود بر همگان.

    والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1318
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 155

    تاريخ: 23/6/60

    پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله العظمى گلپايگانى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى دامت بركاته قم از اظهار محبت و لطفى كه در مصيبت وارده بوسيله تلگراف نموده بوديد متشكرم. از خداى تعالى دوام توفيقات و سلامتى جنابعالى را مسئلت دارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1319
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 156

    تاريخ: 23/6/60

    پاسخ امام خمينى به تلگرام تسليت آيت الله شيرازى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حضرت آيت الله آقاى حاج سيد عبدالله شيرازى دامت بركاته مشهد مقدس تلگراف تسليت جنابعالى واصل گرديد. از اظهار لطف و محبت شما متشكرم. دوام توفيقات و سلامت آنجناب را از خداى تعالى مسئلت دارم.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1320
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 160

    تاريخ: 31/6/60

    پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصيلى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در آستانه گشايش مدارس و ورود دانش آموزان عزيز در محيط علم و دانش لازم است تذكراتى به فرزندان عزيز و مادران و پدران محترم و ملت معظم ايران داده شود.

    بى شك بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مى‏دهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سياسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوج و پوك و ميان تهى است. اگر فرهنگ جامعه‏اى وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار ديگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرايش پيدا مى‏كند و بالاخره در آن مستهلك مى‏شود و موجوديت خود را در تمام ابعاد از دست مى‏دهد. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت مى‏گيرد و ساده‏انديشى است كه گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد ديگر يا يكى از آنها امكان‏پذير است. بى‏جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلى استعمارگران كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زير سلطه است. اتفاقى نيست كه مراكز تربيت و تعليم كشورها و از آن جمله كشور ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربى‏ها و اخيراً آمريكا و شوروى قرار گرفت و زبان‏ها و قلم‏هاى غرب‏زدگان و شرقزدگان آگاهانه يا ناآگاه و اساتيد غربزده و شرقزده دانشگاه‏ها در طول مدت تأسيس دانشگاه‏ها و خصوصاً دهه‏هاى اخير اين خدمت بزرگ را براى غرب و شرق انجام دادند، هر چند در بين ارباب قلم و زبان و اساتيد، اشخاص متعهد و متوجهى بودند و هستند كه بر خلاف آن مسير بودند و مى‏باشند لكن مع‏الاسف در اقليت چشمگير بودند.

    هجوم دانشجويان پس از طى كردن دوره‏هاى تحصيلى با آموزش‏هاى غربى و شرقى در دبيرستان‏ها و دانشگاه‏هاى ايران به سوى غرب واحياناً شرق كه ره آوردى جز فرهنگ غربى و شرقى نداشت، چنان فاجعه‏اى به بار آورد كه همه ابعاد جامعه ما را بى‏قيد و شرط وابسته بلكه تسليم به ابرقدرت‏ها كرد به طورى كه جامعه ما با ظاهرى ايرانى اسلامى محتوايى سرشار از غرب و شرقزدگى داشت و مع‏الاسف پس از گذشت سه سال از پيروزى انقلاب و مقاومت و ايستادگى جمهورى اسلامى در مقابل شرق و غرب و مكتب‏هاى انحرافى آنان و وفادارى اين جمهورى به اسلام به عنوان نفى كننده جميع وابستگى‏ها و انحرافات، باز گرفتار گروه‏ها و گروهك‏هاى وابسته به يكى از

    صحيفه نور ج 15 صفحه 161

    دو قطب و سر سپرده مكتب‏هاى انحرافى و وابسته به يكى از آنان مى‏باشيم. و نيز مواجهيم با افرادى از اين منحرفين كه در مراكز تربيت و تعليم نفوذ كرده‏اند و با مجال دادن به آنان، خطر به انحراف كشيدن جوانان و نو نهالان بسيار است كه خداى ناكرده با انحراف و وابسته شدن فرزندانمان به فرهنگ غرب يا شرق، تمام ابعاد جامعه يا وابسته و تسليم غرب خواهد شد و يا شرق، و تمام كوشش‏ها و زحمات ملت و خون جوانان و عزيزان آنان به هدر خواهد رفت.

    اكنون بر دانش آموزان و دانشجويان عزيز و اساتيد و معلمان متعهد است كه باتمام توان و قدرت در شناسايى عوامل فساد كوشش كنند و محيط آموزش و پرورش را از لوث وجود آنان پاك نمايند و گمان نشود كه اين نفوذ فقط براى انحراف دانشگاه‏هاست، كه منحرفين و منافقين براى نفوذ در دبيرستان‏ها بلكه دبستان‏ها اهميت بيشترى قائلند تا جوانان را براى انحراف دانشگاه مهيا كنند. آنان مى‏دانند اگر نوباوگان در مراكز آموزش تربيت صحيح شوند و حيله‏هاى استعمارگران را احساس و توطئه‏هاى همه جانبه آنان را لمس كنند، در دانشگاه براى عمال استعمار توفيق كمترى حاصل مى‏شود و لهذا در دبستان‏ها و دبيرستان‏ها و قبل از ورود به دانشگاه‏ها در ساختن جهاز استعمارى شرق و غرب براى ورود به دانشگاه اهميت خاصى احساس مى‏كنند. از اين رو است كه بايد دستگاه‏هاى آموزشى متعهد و دلسوز براى نجات كشور اهميت ويژه‏اى در حفظ نوپايان و جوانان عزيزى كه استقلال و آزادى كشور در آينده منوط به تربيت صحيح آنان است قائل باشند و نيز از اين رو است كه نقش معلمان و اساتيد در تربيت و تهذيب دانش آموزان و دانشجويان به عنوان اساسى‏ترين و موثرترين نقش مطرح مى‏گردد و همه ديديد كه گرايش آنان به شرق و غرب براى كشورمان چه فاجعه‏ها آفريد و دانشگاه‏ها را به صورت دژ محكمى براى خدمت به شرق و غرب در آورد و اكثريت قاطع غرب و شرقزدگان اين مملكت را به عنوان فارغ التحصيل تحويل جامعه داد. اكنون بر معلمان متعهد و مسئول دبستانى و دبيرستانى است تا با كوشش خود جوانانى را تحويل دانشگاه‏ها دهند كه با آگاهى از انحرافات گذشته دانشگاه، بر فرهنگ غنى و مستقل اسلامى ايرانى تكيه كنند و بر اساتيد متعهد است تا با باز شدن دانشگاه‏ها در صورت مشاهده انحراف و گرايش جوانان به يكى از دو قطب قدرت و مكر آنان را به توطئه‏هاو شيطنت‏ها آگاه كنند و جوانانى متعهد نسبت به مصالح كشور و آگاه به اهداف اسلام تحويل جامعه دهند و مطمئن باشند كه با اين خدمت، استقلال و آزادى كامل ميهن عزيزشان تضمين خواهد شد. و از اين رو است كه نقش خانواده و خصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان بسيار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمايت پدران متعهد به طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار معلمان نيز آسانتر خواهد بود. اساساً تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مى‏شود و با تربيت اسلامى و صحيح آنان استقلال و آزادى و تعهد به مصالح كشور پايه ريزى مى‏شود.

    امروز بايد پدران و مادران مواظب رفتار فرزندان خويش باشند كه در صورت مشاهده حركات غير عادى آنان را نصيحت نمايند تا گول منافقين و منحرفين را نخورند كه در اين صورت سعادت دنيوى و

    صحيفه نور ج 15 صفحه 162

    اخروى آنان تباه مى‏گردد. مادران و پدران بايد توجه داشته باشند كه سنين دانش آموزى و دانشگاهى سال‏هاى شور و هيجان فرزندانشان مى‏باشد و با اندك شعارى جذب گروه‏ها و منحرفين مى‏شوند و نيز جوانان دبيرستانى باهشيارى كامل توجه داشته باشند كه عمال اجنبى آنان را، حتى با اسم اسلام راستين به دام شرق و غرب نيندازند و توجه كنند آنان كه از اسلام راستين دم مى‏زنند خودشان از اسلام چه مى‏دانند و از قوانين و احكام اسلام چه اطلاعى دارند و به اوامر و نواهى قرآن كريم و اسلام بزرگ تا چه اندازه پايبند هستند.

    جوانان عزيز دبيرستانى و دانشگاهى توجه كنند كه سران و سردمداران گروه‏ها كه مى‏خواهند با اسم اسلام پايه‏هاى آن را سست كنند و جوانان را به دام اندازند هيچ اطلاعى از اسلام و اهداف قوانين آن ندارند و با خواندن چند آيه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسيرهاى جاهلانه و غلط نمى‏شود اسلام شناس شد. اينان با تفسير انحرافى چند جمله و چند آيه، آيات و جملات صريح را كه مخالفت واضح با مرام انحرافى و التقاطى آنان دارد انكار مى‏نمايند و در حقيقت تمسك به قرآن و نهج البلاغه براى كوبيدن اسلام و قرآن است تا راه را براى رهبران غربى و شرقى خود باز كنند و شما جوانان عزيز و سرمايه‏هاى كشور را بر ضد مصالح كشور خودتان بسيج نمايند.

    اى جوانان عزيز! هشيار باشيد و با تفكر و تعقل فعاليت اين منافقين بلندگوى غرب و منحرفين بلندگوى شرق را بررسى نمائيد. امروز بزرگترين دليل بر بطلان راه آنان همبستگى تمامى نيروهاى ضد انقلاب و كوشش همه آنان در مخالفت با جمهورى اسلامى است كه خواست ملت مى‏باشد و ملت مجاهد و شريف جان خود و فرزندان عزيز خود را فداى تحقق آن كرده و مى‏كنند. اينان همان اندازه در دعوى اسلامى بودند خود صادقند كه در دعوى مخالفت با غرب و امريكا كه اكنون صداقتشان در دامن غرب و طرفدارى بى‏چون چراى غرب از آنان به ثبت رسيد، و همان اندازه در دعوى طرفدارى از ملت راستگو كه صداقتشان در كشتار خلق مستضعف و آتش زدن اموال ملت و غارت بانك‏ها ثابت گرديد. اينان از اول تاكنون اسلام را وسيله اهداف شوم خود كرده و قرآن و نهج البلاغه را به بازى گرفته و جوانان پاكدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانى‏شان را در راه اهداف استعمارى آنان به تباهى كشند. و باز تاكيد مى‏كنم پدران و مادران اين كودكان معصوم و جوانان بى‏تجربه كوشش كنند و جوانان و عزيزان خود را از اين مهلكه كه دنيا و آخرت آنان را تباه مى‏كند نجات دهند و ملت مبارز و متعهد با هشيارى و پشتكار، جوانان و نونهالان را كه سرمايه و مخازن ارزشمند كشورند از شر اين منحرفين امريكائى نجات دهند. فردا انشاء الله تعالى دبستان‏ها و دبيرستان‏ها و مراكز نو آموزها باز و به كار مشغول مى‏شوند و به خواست خداوند به زودى شاهد بازگشايى دانشگاه‏ها خواهيم بود و دانش آموزان بدانند كه گوش دادن به مقاصد شوم منافقان و منحرفان، آنان را از مدارس محروم خواهد كرد و اجازه اخلال در امور مدارس به كسى داده نخواهد شد. از خداوند متعال بيدارى و هشيارى هر چه بيشتر نسل جوان را خواستار و رشد و تعالى علمى و اخلاقى آنان را خواهانم. والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 132 از 208 نخستنخست ... 3282122128129130131132133134135136142182 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/