previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 76
تاريخ: 26/11/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين صنعت نفت
قدرتهاى بزرگ كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما آن صدمهاى كه از قدرتهاى بزرگ خورديم، بايد بگوئيم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاى شخصيت ايرانى و اسلامى يك شخصيت وابسته اروپائى شرقى و غربى به جايش بگذارند. يعنى تربيت فاسدى كه در رژيم سابق بود و به تدريج داشت قوت مىگرفت، اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه كه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان را به يك موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان، بعد هم بالاتر از او. در طول اين مدتها كه ايران مبتلا به اين بوده است، اين بيمارى در او پيدا شده است كه ما نمىتوانيم كار بكنيم، ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم و يا استمداد كنيم از آنها، اگر يك آپانديس را مىخواهيم عمل كنيم، طبيب از خارج بياوريم يا اين را بفرستيم به خارج. شما ديديد كه در زمان محمدرضا براى يك مرض خيلى جزئى بود، آپانديس بود يا شبيه به او، از خارج طبيب آوردند و مىدانيد كه يك كسى ادعاى اين را دارد كه من رهبر اين ملت هستم و من مىخواهم اين كشور را به تمدن بزرگ برسانم و آنهمه تبليغات براى اين مسأله كردند تا او را يك شخصيت بزرگى نشان بدهند، از يك همچو شخصيت به قول خودشان بزرگ، يك همچو عملى چه غائلهاى و چه فاجعهاى براى مملكت ايجاد مىكند در نظر خارج و در نظر داخل. در خارج ايجاد مىكند اين مطلب را كه اينها اگر چنانچه طبيب متخصصى راجع به يك همچو امرى هم داشتند، خوب ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم، بى اعتبار كردن اطبا و دكترهاى ما بود. اين يك مسألهاى نبود كه اتفاقى انسان اينطور مىفهمد، مسأله اتفاقى نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابستهاش علاقه داشت مىخواست كه از خارج بياورد، يك مسأله برنامهريزى شدهاى بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور.
اگر مىخواستيد شما يك زمينى را، يك خيابانى را آسفالت كنيد، يك جادهاى را بسازيد، دستشان را دراز مىكردند پيش خارج كه از خارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه در اينجا نبود، از باب اينكه مىخواستند اينجا را، اصلش ناديده بگيرند، مملكت خودشان را بگويند ما هيچ كارهايم و اصلاً ما چيزى نيستيم. بايد ما همه چيزمان از خارج باشد حتى آسفالت مثلاً
صحيفه نور ج 14 صفحه 77
يك جادهاى. آن خرجهاى فوق العاده را مىكردند و آن خرجش مهم نيست، آن القاء مطلب در ذهن عام مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص داريم، اين مهم بود و اين روى برنامه بود. آنها مىخواستند كه اصلش همه مغزهائى كه در ايران هست وابسته باشد يعنى خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند و به جاى اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهائى را به خارج، خوف اينكه ما نمىتوانيم.
اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم
شما ديديد كه در اين جنگ تحميلى كه پيش آمد و محاصره اقتصادى ما شديم، خود ايرانىها، خود ارتشىها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكى از آن قطعات را نمىتوانستند درست كنند، از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند مىگفتند بايد متخصص بيايد. من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم، شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم، يعنى همه مغزهائى كه راكد بودند در آنوقت و نمىتوانستند فعاليت بكنند به فعاليت مىافتند و اين طبيعى است كه اگر يك نفر آدم يك جائى نشسته و همه چيز او را مىآورند تقديمش مىكنند اين فكرش به راه نمىافتد حتى كاسب هم نمىتواند بشود. اگر يك آدمى بود كه اول صبح چاى و نانش را مىآوردند و ظهر هم همين طور، شب هم همين طور، هر احتياجى هم داشت، هر چيزى را برايش برآورده مىكردند، اين نمىتوانست ديگر هيچ كارى بكند، يك مرد فلجى مىشد. اينها مىخواستند كه اين مملكت را يك موجودات فلج بار بياورند كه شماها تبليغات دامنهدار و اعمال بسيار كوبنده بود كه به ما حالى كنند كه شماها نمىتوانيد، از شماها هيچ كارى بر نمىآيد، از آن طرف هم از آنجا مرتباً بياورند هر چيزى را و متخصصين را از خارج وارد كنند و هر چيزى كه احتياج دارند راجع به هر امرى از خارج بياورند. وقتى كه يك ملتى ديد كه از خارج همه چيزش دارد اداره مىشود و ديگر احتياج ندارد، اين به فكر اين نمىافتد كه خودش احتياجش را رفع كند. آن روزى كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براى كشاورزيمان، جديت نكنيم براى صنعت نفت مان، جديت نكنيم براى كارخانههاى خودمان، از بين خواهيم رفت و كسى نيست كه به ما بدهد، وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملتى كه من خودم بايد هر چيز مىخواهم تهيه كنم، ديگران به من نمىدهند، اين احساس اگر پيدا شد، مغزها به راه مىافتد و متخصص در هر رشتهاى پيدا مىشود و بازوهائى كه هر عملى را مىتوانند انجام بدهند به كار مىافتند، كشاورزى را خودشان درست مىكنند و كارخانهها را خودشان راه مىاندازند، چنانكه مىبيند كه بسيارى از كارخانهها را خودشان راه انداختهاند. در تلويزيون هم گاهى ديده مىشود كه خود آنها راه انداختهاند و يا ابتكاراتى كردهاند اينها. اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادى بود. اگر ما هر چيزى مىخواستيم مىفرستادند، جوانهاى ما ديگر نمىرفتند دنبال اينكه خودمان بكنيم، هست ديگر، مىخواهيم چه كنيم. اين محاصره اقتصادى را كه خيلى از آن
صحيفه نور ج 14 صفحه 78
مىترسند، من يك هديهاى مىدانم براى كشور خودمان، براى اينكه محاصره اقتصادى معنيش اين است كه مايحتاج ما را به ما نمىدهند، وقتى كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مىرويم دنبالش. ممكن است يك ده سالى زحمت بكشيم، ده سالى گرفتارى داشته باشيم، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم. ديگر احتياج به اينكه دست دراز كنيم طرف اين مؤسسه يا آن مؤسسه يا آن كشور و اين كشور، محتاج به اين نيستيم. اشكال مطلب همين است كه در رژيم سابق جورى عمل كرده بودند و طورى ما را و جوانهاى ما را تربيت كرده بودند كه خودشان را تهى مىديدند از همه چيز و مىگفتند مصرف كنندهايم و اين را يك چيز مىدانستند و حتى تعبير بعضىها اين بود كه خوب چه عيبى دارد ديگران نو كر ما هستند، براى ما مىآورند ما هم مصرف مىكنيم. غافل از اينكه خير، ارباب شما هستند و همه چيز شما را مىبرند با اين صورت كه مىخواهيم به شما چيزى بدهيم.
يك مملكت اگر بخواهد مستقل بشود، چاره ندارد جز اينكه اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند
مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزى نمىدهند ما خودمان بايد تهيه كنيم. اگر اين كشاورزها اين معنى را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزى نمىدهند، خود كشاورزها كار را انجام مىدهند، خود ملت انجام مىدهند. از قرارى كه شنيدم در چين يك وقتى در پشت بامهايشان هم گندم مىكاشتند، علاوه بر زمينهايشان توى حياطشان در پشت بام هم گندم مىكاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش روى پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اينكه، اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم، اگر يك چيزى نداريم، از خارج برايمان نمىآورند، آن چيز و آن لباس و فلان كار را انجام نمىدهيم تا خودمان به دست خودمان درست كنيم. اگر يك وقت ديديم كه ما اگر چنانچه يك كارخانهاى را نمىتوانيم راه بيندازيم، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم، خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد و انجام مىگيرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى ايران فرقى ندارند جز اين معنى كه آنها آنطورى تربيت شدند و خودشان را آنجورى درست كردند و ماها را اينطورى تربيت كردند و ما را يك موجودات مهملى به بار آوردند. خوب تا كجا ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مهملى هستيم و بايد از اربابها يك چيزى پيش ما برسد و حتى نان و گوشتمان را آنها بدهند، اداراتمان را آنها درست كنند، ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخرى داشته باشد، نمىشود كه هميشه انسان انگل باشد به غير. و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مىتوانيم. اول هر چيزى اين باور است كه ما مىتوانيم اين كار را انجام بدهيم. وقتى اين باور آمد، اراده مىكنيم. وقتى اين اراده در يك ملتى پيدا شد، همه به كار وا مىايستند، دنبال كار مىروند. در هر صورت اين باور را بايد از گوش و مغز خودمان بيرون كنيم و كسانى كه گوينده هستند، كسانى كه نويسنده هستند و فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعاتى دارند، اين مطلب را به مردم باور بياورند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 79
همانطورى كه آنها با تبليغات خودشان در طول چند سال تقريباً اين مطلب را در شرق بوجود آوردند كه ما تا طرف روسيه نرويم كار را نمىتوانيم انجام بدهيم. اين يك باورى بوده است كه نويسندهها و گويندگان آنوقت و همه آنها در تعقيب اين بودند. يك عدهاى با اينكه حسن نيت داشتند، عقيدهشان اين بود كه بايد اينطور بشود. حالا هم خيلىها عقيدهشان اين است كه ما بايد يك پيوندى داشته باشيم، با اينكه حسن نيت دارند. يك عدهاى هم وابسته بودند كه از آنها، اجير بودند براى اينكه اين مسأله را به آن دامن بزنند. حالا كه يك مملكتى شده است كه آن چيزى را كه امكان نداشت و كسى در نظر نداشت و هيچ كس احتمالش را نمىداد كه آمريكا را كه داراى همه چيز است، داراى قدرت اول دنياست تقريباً، يك ملت كوچكى كه آنهمه تبليغات كردند و آنهمه وابستگى داشتند بايستد و آمريكا را بيرونش كند و اين مسألهاى بود كه به نظر خيلىها امكانش نبود. من برنخوردم به شخصى كه بگويد كه، نه مىشود، يا ساكت بود يا مىگفت نمىشود. خوب ديدند كه وقتى ملت خواست، شد.
يك ملت وقتى يك چيزى را بخواهد اين خواهد شد. اينها الان درصدد اين هستند كه آن مسأله را باز پيش بياورند، مسأله اينكه ما خودمان نمىتوانيم، ما خودمان متخصص نيستيم، ما خودمان تحصيلاتمان ناقص است، اين مسأله را پيش بياورند. آن ممالكى كه توانستند مثل ژاپن، ژاپن خوب اول چيزى نبود، كوشش كردند تا اينكه حالا با آمريكا مقابله مىكند، بسيار از چيزهاى او در آمريكا به فروش مىرسد. خوب يك امر نشدنى را، شدنى كردند. يا هندوستان كه الان پيش رفته است براى اين است كه اين فكر را در خودش پيش آورده است كه ما نبايد وابسته باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)