previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 275
تاريخ: 22/10/59
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از خانوادههاى شهداى رودسر، كاشان، تبريز و اعضاى واحد فرهنگى ستاد جهاد سازندگى تهران
كوشش رضاخان در سركوبى عشاير و روحانيون و منع مراسم و دستجات مذهبى
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عكسهائى كه از شهدا، از جوانهاى نيرومند ملت ما، در دست شما مردان و زنان هست، غرور آفرين است و موجب تأثر و تأسف. من براى آنها رحمت و براى معلولين سلامت و براى شما و بازماندگان شهدا عافيت و سلامت و صبر از خداى تبارك و تعالى خواستارم. اين مصيبتهائى كه بر شما وارد شده است، بر همه ملت، بر همه ما وارد است. اينها فرزندان ملت هستند و برادران ما. يك مطلبى كه بايد عرض كنم و تنبه بدهم اين است كه اين قدرتهاى بزرگ از زمانى كه رضاخان آمد به ايران و رضاخان را فرستاد ند براى ايران تا اين زمانى كه نهضت شما ملت اسلامى تحقق پيدا كرد، حسابهايى كرده بودند پيش خودشان و آن حسابهايى روى موازين دنيا و ماديت بود و بعضى حسابها را نكرده بودند. يعنى نمىتوانستند بعضى از مطالب را توجه پيدا كنند و حساب رويش بكنند. در زمان رضاخان كوششهاى زيادى براى راه باز كردن به اين ملتها و خصوصا ايران و راه باز كردن براى تحت سلطه قرار دادن ملت ما چپاولگرىهاى بى حساب، راههاى مختلفى را داشتند. يك راه اين بود كه عشائر اين كشور را سركوب كنند و آنها را از حال عشائرى بيرون بياورند و به اصطلاح خودشان تخته قاپو كنند. براى اينكه مىديدند كه اين عشائر براى ايران يك پشتوانه است، اين عشائر مختلفى كه در ايران هست، در همه جاى ايران عشائر هستند، در خوزستان هست، در كردستان هست، در كرمانشاه هست، در فارس هست، در سيستان و بلوچستان و آذربايجان و همه جا از اين عشائر زياد هستند و اينها يك پشتوانهاى بودند از براى ايران و آنها كوشش داشتند به اينكه عشائر را سركوب كنند و لهذا همه عشائر را تقريبا سركوب كردند به وسيله رضاخان و حالا ما مىفهميم كه عشائر چه نقشى دارند در ايران، در عين حالى كه الان بعضى عشائر ايران وارد جنگ هستند، ولى اين بعضى عشائر كارهاى شجاعانه مىكنند و عشائر ديگر از قبيل عشائر بختيارى، عشائر قشقايى فارس و عشائر امثال اينها، همه اينها به اسلام وفا دارند و داوطلبند از براى اينكه به جبههها بروند و اميد است كه احتياج نباشد به اينكه همه عشائر ايران وارد جبههها بشوند و ما امروز مىفهميم كه آنها به واسطه مطالعاتى كه داشتند براى عشائر چه قدرتى قائل بودند، آنها ضربهاى از تنگستانى خورده بودند و در صدد اين بودند كه عشائر را بكلى از بين ببرند، اين يك نقشهاى بود كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 276
در آنوقت اينها كشيدند، چنانچه سركوبى روحانيون نيز همانطور بود. آنها از روحانيون در طول تاريخ صدماتى ديده بودند و خصوصا انگلستان در باب قضيه قرار داد تنباكو صدمه ديده بود، از اين جهت يكى از نقشهها هم اين بود كه اين قدرت را از ملت بگيرند و اين را سركوب كنند و ملت را از آنها و آنها را از ملت جدا كنند و مسائل ديگرى كه در زمان رضاخان بود از قبيل اين منع كردن به دستجاتى كه در همه ايران در ماه محرم و صفر اين دستجات بيرون مىآمدند، اين هم قدرتى بود و آن را هم ممنوع كردند در آنوقت و امثال اينها كه زياد است، تا نوبت رسيد به پسر خلف او كه همانطور كه او جنايتكار و خائن بود اين از پدر در آن جهت جلو افتاد و او هم آن كرد كه شما همه مىدانيد و تفصيلش را لازم نيست عرض كنم، تا وقتى كه انقلاب شد.
ابطال نقشههاى عمال اجانب با مقاومت و هماهنگى قواى انتظامى و سپاه پاسداران در برابر حمله متجاوزين
در وقتى كه انقلاب شد، شما ديديد كه آن سران ارتش كه فاسد بودند يا فرار كردند يا گرفتار شدند، لكن اصل ارتش كه به حسب طبيعتش وفادار به كشور و اسلام است بود، از آنوقت شروع كردند به اينكه ارتش طاغوتى است نبايد باشد، دنبال اين مطلب تا حالا هم صحبت هست. اين ارتشى كه نشان داد در همين جنگهائى كه شده است مرتبه وفادارى خودش را و قدرت خودش را، آنها براى اينكه ديدند ارتش توجه به ملت پيدا كرد و متصل به ملت شد او را هم يك خارى بر چشم خودشان حساب كردند، از اين جهت آن عناصرى كه با آنها همدست هستند و خدمتگزار به آنها هستند، در مطالبى كه در طول اين مدت بعد از انقلاب مىگفتند همهاش راجع به اين بود كه اين قواى انتظاميهاى كه هست و اين قواى نظامى كه هست اينها همه طاغوتى هستند، نه ما بايد ارتش داشته باشيم و نه ما بايد ژاندارمرى داشته باشيم و نه ما بايد شهربانى داشته باشيم، همه اينها بايد كنار گذاشته بشود از سر شروع كنيم. اين هم معلوم شد كه اين نقشه هم براى چه بوده و امروز كه نقش مهمى، بالاترين نقش را اين ارتش و اين ژاندارمرى و اين شهربانى دارند معلوم مىشود كه آنها از چه مىترسيدند و مىخواستند چه بكنند مىخواستند ما امروزى كه مبتلا هستيم به جنگ بين قواى بعثى كافر، ما هيچ نداشته باشيم و آنها همه چيز، و از آنها هم بيشتر راجع به پاسدارها بود كه پاسدارها هم تمام قدرت آنها صرف اين مىشد كه پاسدار اصلا لازم نيست، كافى است همانى كه بود و مىخواستند كه پاسدارها را از معركه بيرون كنند و ما ديديم كه نقش اين پاسدارها هم جنگ چه بود و الان بحمدالله پاسدار و پاسبان و ژاندامرى و ارتش و عشائر و ساير قواى مردمى و بسيج و همه اينها هماهنگاند و قدرت باطل را در هم كوفتهاند و خواهند كوبيد. اين نقشهها بود كه اينها كشيده بودند، امروز هم در صدد همين نقشهها هستند و شما بايد غافل نباشيد از اين چيزهائى كه منتشر مىكنند، شما بايد توجه داشته باشيد كه هر گروهى كه بيشتر مورد حمله بود و اين اشخاص منحرف بيشتر به او حمله مىكردند و مىكنند، بدانيد كه اين براى ملت مفيدتر است و براى اجانب مضرتر، اگر ديديد پاسدارها را بيشتر مىكوبند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 277
بدايند كه آنها از پاسدار زياد مىترسند، اگر ديديد ارتش را سركوب مىخواهند بكنند و با ملت جدا كنند بدانيد كه از او هم مىترسند و همين طور و اگر ديديد كه روحانيون را مىخواهند از صحنه بيرون كنند و بدانيد كه آنها از روحانيون مىترسند و ترسيدهاند سابق هم.
ملت ما، جريان تاريخ را عوض كرد
شما برادرهاى ما كه بازماندگان افتخار ايران هستيد، بازماندگان اشخاصى هستيد كه در تاريخ افتخار براى ايران اثبات كرد و ثبت كرد و شما معلولانى كه افتخار براى ايران آفريديد، مطمئن باشيد كه در دنيا و در آخرت اسم شما ثبت است. شما تاريخ را عوض كرديد، ملت ما تاريخ را تاريخ ديگر كرد، جريان تاريخ را عوض كرد، آنها هم حساب همه چيز را مىكردند الا يك حساب و آن حساب معنويت. آنها از چشمهاى چپ نگاه مىكردند به دنيا كه چشم عمياست، از چشم نابينا نسبت به معنويات كه چشم راست انسان است نظر مىكردند، هم چپىها و هم راستىها، آنها با آن چشم كج بين خودشان حساب عشائر را كرده بودند، حساب روحانيون را هم كرده بودند، حساب ارتش را هم بعد كرده بودند، حساب قواى نظامى و انتظامى را هم كرده بودند، حساب پاسدارها را هم كرده بودند، لكن يك حساب را نكرده بودند و آن حساب معنويت بود. آنها توجه به اين نداشتند كه ملت همه با هم علاقه به خدا دارند و علاقه به اسلام. آن علاقهاى كه پيشقدم مىشوند به واسطه آن علاقه براى فداكارى و براى شهادت. ما هر روز مىبينيم اشخاصى كه مىآيند با من صحبت مىكنند، مصافحه مىكنند، بينيم كه اشخاصى مىآيند و گريه مىكنند مىگويند كه براى ما - دعاى - دعا بكن شهيد بشويم. من دعا مىكنم كه پيروز باشند و ثواب شهيد به آنها داده بشود. اين حساب را نكرده بودند، اينها تاريخ صدر اسلام را يا نديده بودند يا غفلت از آن كردهاند. صدر اسلام اسلحه و مهمات غلبه نكرده برد تا امپراطورى به آن عرض و طول، براى اينكه اسلحه نداشتند مسلمين هر چند تايشان يك شتر داشتند، چند تايشان يك اسب، شايد در همه لشكرشان چند تا اسب بود، شمشير كندى يا تيزى. آن طرف چه امپراطورى ايران و چه امپراطورى روم داراى همه چيز بودند تمام ساز و برگهاى جنگى كه در آنوقت در اختيار آنها بود مجهز به همه جهازهاى جنگى بودند، لكن فقط يك چيز را نداشتند و آن ايمان. چون ايمان نداشتند بايد در بعضى از جنگها آنها را امر مىكردند كه ببندند به هم اين ارتش خودشان را كه فرار نكنند، با زنجير اينها را به هم مىبستند از قرارى كه در تاريخ هست و مىآوردند در جبهه جنگ. امروز هم برادرها شما بدانيد اين را كه مخالفين ما همه چيز دارند الا ايمان و شما ايمان داريد كه فوق همه چيز است و بحمدالله همه چيز هم داريد.
من اميد اين را دارم كه همانطورى كه در صدر اسلام، قدرت ايمان آن امپراطورىهاى بزرگى كه بر تقريبا همه دنياى آنوقت سلطه داشتند و همه قدرتها دست آنها بود و ارتش اسلام با ايمان خودش و با اعتقاد به مبداء و معاد غلبه كرد بر آنها، شما هم در عين حالى كه مقابل سلطههاى بزرگ و قدرتهاى بزرگ همه ماها با حساب دنيائى ناچيز هستيم، با حساب معنويت به همه مقدم بشويد انشاء
صحيفه نور ج 13 صفحه 278
الله و همه قدرتها را منع كنيد از دخالت در كشور خودتان و انشاء الله اين نظام فاسد بعثى را كه در حال احتضار است آن را هم به قبرستان بفرستيد. لكن توجه به اين معنا كه بايد اين ايمان را حفظ كنيد و آن وحديت كه به تبع ايمان براى شما حاصل شده است آن را هم حفظ كنيد. ما اگر شهيد داديم زياد، معلول داديم زياد و خيلى از جوانها را از دست داديم، لكن ايمان را بحمدالله ملت ما زن و مردش، بزرگ و كوچكش ايمان را از دست نداده است و مطمئن به اين است كه با ايمان خودش به همه قدرتهائى كه قصد تجاوز داشته باشند غلبه خواهد كرد. خداوند همه شما را پيروز كند و شهداى ما را به رحمت خودش و اصل كند و معلولين ما را شفاى عاجل عنايت كند و به همه ملت ما اجر و مزد و وحدت كلمه عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)