صفحه 118 از 208 نخستنخست ... 1868108114115116117118119120121122128168 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,171 تا 1,180 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1171
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 198

    تاريخ: 17/9/59

    بيانات امام خمينى در ديدار با سه تن از مخترعين

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مهم اين است كه ايرانى‏ها بفهمند كه خودشان مى‏توانند كار بكنند. در اين طول زمان اين معنا را همچو كرده بودند كه ايرانى‏ها چيزى نيستند و بايد همه، همه چيز را بروند از خارج بياورند، از اروپا بياورند، از آمريكا بياورند، اين شد كه اسباب اين شد كه مغزهاى ايرانى به كار نيفتاد و نگذاشتند به كار بيفتد. ايران افرادش، مردمش از ساير افراد كمتر نيستند بلكه از بسيارى بالاترند لكن نگذاشتند كه اين استعدادها به كار بيفتد. بايد استعدادها را به كار بيندازند و دولت و ملت تأييد كنند از اين كسانى كه اختراع و ابداع كنند تا انشاءالله ايران خودش همه چيز را بسازد و مستقل بشود. مى‏گويم انشاء الله كه به دولت تذكر بدهند كه همراهى كنند و ملت هم البته مؤظف است كه با شما همراهى كند تا انشاء الله كارها را راه بيندازيد و ايران انشاء الله مستقل بشود و استقلال وقتى است كه شما ديگر احتياج به اينكه دستتان را دراز بكنيد به خارج چيزى بگيريد نداشته باشيد. مادامى كه ما محتاجيم از ديگران چيز بگيريم مستقل نيستيم، مادامى كه ما زراعتمان به اندازه‏اى نشود كه دستمان پيش ديگران دراز نباشد وابسته هستيم، تا ما نتوانيم صنعت خودمان را برسانيم به آنجائى كه ديگر محتاج به ديگران نباشيم وابسته‏ايم، بايد همه كوشش كنيم، آنهائى كه مخترع هستند، آنهائى كه متفكرهستند، زارعين، كارخانه‏دارها، همه كوشش كنند كه خودشان كار خودشان را انجام بدهند. من دعا مى‏كنم انشاء الله مؤفق و مؤيد باشيد و مى‏گويم سفارش هم كنند كه همراهى كنند با شما و كمك كنند تا انشاء الله كارها را به خوبى انجام بدهيد. مؤفق و مؤيد باشيد، انشاء الله.

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1172
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 199

    تاريخ: 22/9/59

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران و مسؤولين دايره سياسى - ايدئولوژيك ارتش جمهورى اسلامى

    يكى از چيزهايى كه براى ساختن انسان مفيد است، تلقين است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من اول بايد از همه توده‏هاى ملت تشكر كنم كه در اين برهه از زمان اينطور كه شايسته حكومت اسلامى است كه تمام با هم پشتيبان هم باشند، بپاخاستند و همه قشرها به وظايف انسانى اسلامى خود عمل مى‏كنند، و از تمام قواى مسلحه، چه ارتش و چه سپاه پاسداران و چه ژاندارمرى و چه شهربانى و چه بسيج و همه تشكر كنم كه در اين موقع حساس همه آنها با هم مشغول فداكارى هستند و براى اسلام خدمتگزار هستند و من اميد اين را دارم كه همه اينها از جنود اسلام و امام زمان سلام الله عليه باشند. بعضى از مسائل است كه اهميتش اينقدر زياد است كه بايد آن مسائل را تكرار كرد. كتاب‏هائى كه براى انسان‏سازى آمده است مثل قرآن كريم و كتاب‏هائى كه در اخلاق نوشته مى‏شود و مقصود ساختن يك انسان است و ساختن يك جامعه است، به حسب اهميت، هر موضوعى در آنها تكرار شده است. تكرار در قرآن مجيد زياد است و بعضى‏ها خيال مى‏كنند كه اين تكرار چرا؟ و حال اينكه لازم است يكى از چيزهائى كه براى ساختن انسان مفيد است تلقين است. انسان خودش هم اگربخواهد ساخته بشود، بايد آن مسائلى كه مربوط به ساختن خودش است تلقين كند به خودش، تكرار كند. يك مطلبى كه تأثير در نفس انسان بايد بكند، با تلقينات و تكرارها بيشتر در نفس انسان نقش پيدا مى‏كند. نكته تكرار ادعيه و تكرار نماز در هر روز چندين دفعه و هميشه اين است كه انسان با گفتن و شنيدن، خود انسان قرائت مى‏كند و مى‏شنود اين آياتى كه سازنده است مثل سوره مباركه حمد كه يك درس سازنده است، انسان بايد اينها را تكرار كند و تلقين كند و نفس را حاضر كند براى شنيدن. انسان خودش كه يك مطلبى مى‏گويد، سامع يك دفعه مى‏شنود و در قلبش هم وارد مى‏شود لكن گوينده اول در قلبش نقش مى‏بندد، بعد او را مى‏گويد و بعد مى‏شنود و بعد باز در قلبش وارد مى‏شود. تلقين از امورى است كه لازم است. اينكه من در بعضى از مسائل براى دوستان دائما يك مطلب را تلقين مى‏كنم و اظهار كنم براى اين است كه مطلب مهم است، ساختن يك جامعه است، ساختن يك ملت است و تا ساخته نشود يك ملت و يك جامعه، نمى‏تواند به آن مقاصد عاليه‏اى كه دارد برسد و لهذا مسائل مهم را بايد تكرار بكنند، گويندگان تكرار بكنند و شنوندگان هم هم خودشان به خودشان تلقين بكنند تا انشاء الله تأثير بكند در نفس.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 200

    گاهى وقت‏ها گوينده در عين حالى كه خوب مى‏گويد، در عين حالى كه خوب مى‏نويسد، كتاب توحيد هم مى‏نويسد، كتاب اخلاق هم مى‏نويسد لكن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است خودش از آن بى‏خبر است. بسيار مسائل است كه گويندگان هر جا بايد باشند گويند، مسائل را طرح مى‏كنند و خيلى هم خوب طرح مى‏كنند و خيلى هم خوب عرضه مى‏كنند و دعوت خوب مى‏كنند و موعظه خوب مى‏كنند لكن از باب اينكه خودشان ساخته نشده‏اند مى‏گويند و خودشان بى خبرند. چه بسا اشخاصى كه كتاب اخلاق مى‏نويسند و بسيار هم خوب مى‏نويسند و خودشان متصف به اخلاق حسنه نيستند و چه بسا اشخاصى كه توحيد را خوب تدريس مى‏كنند و خوب القا مى‏كنند و خودشان بى خبرند. گوينده اگر خودش بى خبر شد، تاثير در كلامش هم كم خواهد شد. گاهى يك انسانى در گفتار بسيار خوب است و بسيار جليل صحبت مى‏كند، در نوشتن هم بسيار خوب چيز مى‏نويسد و خوب القا مى‏كند لكن خود نويسنده و خود گوينده و خود موعظه كننده را وقتى انسان مى‏بيند، مى‏بيند عملش آنطور نيست. گر چه گفته شده است كه: انظر الى ما قال و لاينظر الى من قال نگاه كن به آن چيزى كه گفته مى‏شود، نه به آن شخصى كه آن چيز را مى‏گويد، و حكمت را بايد اخذ كرد و لو از يك مشرك، لكن در عين حال كه اين مطلب صحيح است، اين مطلب هم بايد مورد توجه واقع بشود كه وقتى ماقال را، آن چيزى كه گفته مى‏شود، شنيديم، يك نظرى هم به من قال بكنيم ببينيم كه خودش چكاره است.

    دعوت به وحدت از اهم امورى است كه امروز در جامعه ما لازم است و تا قشرهاى اين ملت وحدت نداشته باشند، همفكر نباشند، هم عقيده نباشند و باهم آن راهى كه صراط مستقيم است اتخاذ نكنند با هم آن راه را، به مقصد نخواهند رسيد. شما ديديد كه اين ملت در يك برهه از زمان كه با هم وحدت داشتند و مقاصد ديگرى كه داشتند كنار گذاشته بودند و يك مطلب را دنبال مى‏كردند و آن مطلب اينكه رژيم بايد برود، آنوقت همه با هم اين مطلب را دنبال مى‏كردند و عمل هم مى‏كردند، همچو نبود كه بگويند بايد برود لكن عمل نكنند. من كه ملت مى‏گويم، ملت همين جمعيت كوچه و بازار و خيابان‏هاست و همين جنوب شهرى‏ها. آنها آنوقت مستهلك بودند، در عين حالى كه از رفتن رژيم متاثر بودند لكن جمعيت بوده كه در مقابل اين سيل خروشان ملت و آن درياى خروشان ملت چيزى نبودند و لهذا حرفى نمى‏زدند، نمى‏توانستند اظهار كنند و شما ديديد كه با آن وحدتى كه ملت ما پيدا كرد و همه از يك راه مى‏رفتند و يك مقصد داشتند، همه قدرت‏هائى كه دنبال اين قدرت شيطانى شاه بود، شكستند و شاه حتى از سربازهاى خودش هم، آنهائى كه جز با ملت و جزء توده‏ها بودند، منزوى شد و نتوانست بماند و رفت به جايى كه بايد برود اين وحدت و توجه به خدا و الله اكبر بود كه شما را بر آن قدر ت‏ها پيروز كرد و تا امروز هم در قله پيروزى هستيد. بنابراين من آن توصيه را كه مى‏كنم بر همه ملت اولا" و بر قواى مسلح ثانياً اين است كه توجه بكنند كه آن وحدت از دست نرود. و آن توجه به خدا، توجه به قدرت مطلق از دست شما انشاء الله نرود. شما گمان نكنيد كه ما الان تمام مقاصدمان حاصل است و ديگر احتياج به اين مسائل نداريم و برويم سراغ زندگيمان، يك زندگى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 201

    پست حيوانى. ما الان در بين راه هستيم و بحمدالله پيروزمندانه تا اينجا راه را طى كرديم و اين ريشه‏هاى فاسدى كه در ايران بود، يكى بعد از ديگرى از بين رفته و خواهد رفت و شما انشاء الله پيروزمندانه احكام اسلام را در اين مملكت اجرا خواهيد كرد، لكن مسائلى كه بايد طرح بشود در يك جمعيتى كه از ارتش و از افسرهاى عزيز و از پاسداران و رؤساى پاسدار در اينجا مجتمعند، مسائلى كه اينجا بايد گفته بشود، يك قسم راجع به اين است كه خودشان را بسازند. گمان نكنند كه حالا كه ما آن قدرت بزرگ را از بين برديم و رسيديم به يك قدرت و پيروز شديم بر آن قدرت، حالا ما بايد همانطورى كه آن قدرت شيطانى در راه شيطان عرضه مى‏شد و عمل مى‏كرد، خداى نخواسته شماها و ما هم اينطور باشيم.

    امروز همه اقشار ملت بايد پاسدار اسلام باشند

    اشخاص بسيار با شماها دشمن هستند از باب اينكه شماهائى كه پاسدار اسلام هستيد و كسانى كه در ارتش و ژاندارمرى و همه جا، دنبال اين است كه اسلام را تحقق بدهد در اين محيط و در اين مملكت و انشاء الله بعدها هم در جاهاى ديگر، ناچار شياطين دشمن شما هستند و آن شياطينى كه دشمن شما هستند بيكار ننشسته‏اند، دائماً مشغول نقشه هستند. نقشه‏هاى نظامى آنقدرها تاثير ندارد، آن كه تاثير دارد نقشه‏هائى است كه با آن نقشه‏ها شما را از باطن و از داخل پوسيده كنند و شما را پيش ملت، از چشم ملت بيندازند و پشتيبانى ملت را از شما بردارند. نقشه اين است كه اولا" بين خود ارتش تا مى‏توانند اختلاف ايجاد كنند، تا مى‏توانند بين سران ارتش، اگر توانستند بين سران و پايين‏ترها، تا آخر هر جا توانستند اختلاف ايجاد كنند و بين ارتش و سپاه پاسداران اختلاف ايجاد كنند، هر يك را پيش چشم ديگرى از چشم ديگرى بيندازند، اين طايفه را بگويند كه اينها تعهد به اسلام ندارند، آن طايفه را بگويند كه آنها اطلاعاتى ندارند، سر خود هستند، نظم ندارند، تمام اين مسائل براى اينكه شما را فقط از بين ببرند نيست، اساس اسلام است، آن چيزى كه آنها فهميده‏اند و امروز احساس كرده‏اند اين است كه اسلام است كه آنها را عقب نشانده، اسلام است كه اين قشرهاى مختلف را با هم مجتمع كرده است، اسلام است كه قطره‏ها را به صورت يك سيل خروشان در آورده. آنها اساس مطلبشان اين است كه به اسلام صدمه وارد كنند و امروز همه ملت از نظامى و قواى مسلح گرفته تا بازارى و دانشگاهى و همه جا، زارع و كارگر و كارمند و همه قشرهاى ملت، اينها امروز بايد پاسدار اسلام باشند. اسلام عزيز امروز به ما سپرده شده است و شما بايد اين اسلام را نگه داريد و به نسل‏هاى آتيه بسپاريد.

    الان اسلام در دست ماست و اگر آسيب ببيند همه ما مسوول هستيم‏

    اگر امروز اسلام خداى نخواسته لطمه ببيند، آسيب ببيند، اين گناهش به گردن همه ماست، يك قشر خاصى مسوول نيستند. كلكم راع و كلكم مسوول همه مسوول هستيد، همه ملت مسوول هستند

    صحيفه نور ج 13 صفحه 202

    همه ملت بايد مراعات بكنند آن احكام اسلام را. اسلام حق دارد به همه ما و به همه انسان‏ها. الان اسلام در دست ماست و ما پاسدار او هستيم و اگر آسيب ببيند همه ما مسوول هستيم، در بارگاه خدا همه مسوول هستيم. اگر خداى نخواسته در بين پاسداران يك اختلافى باشد يا يك كارهائى در بين آنها واقع بشود كه بر خلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت ملت است، بر خلاف مصلحت كشور اسلامى است، اين مسووليت دارد. گمان نكنيد كه خوب من يك نفرم و يك عمل مى‏كنم اين چه ربط دارد به ديگران، امروز اينطور نيست، قبلاً" هم اينطور نبوده. عمل يك شخص در يك جامعه اثر دارد، جامعه عبارت از اين اشخاصند، يك چيز ديگرى نيست. عمل هر يك از شما تاثير دارد، وقتى شما يك عمل زشتى كرديد، ديگران هم كه مى‏بينند در آنها تاثير مى‏كند، وقتى شما يك عمل صالحى انجام داديد، ديگران هم وقتى كه مى‏بينند در آنها تاثير مى‏كند، اگر خداى نخواسته شما يك كارى بكنيد كه براى اسلام ضرر داشته باشد، يك ظلمى بكنيد، يك خلافى بكنيد شماها مسوول هستيد و همه ملت مسوول هستند. همه بايد جلوگيرى كنند. همه رعيت هستند، همه راعى هستند و همه مسوول. مبادا اينطور بشود كه اسلحه را از ظالم گرفتيد و خودتان ظلم كنيد. رژيم سابق براى كارهايش شد آن رژيم منفور و ملعون، براى خرابكارى شد او، نه براى شخص كه شخصش كى بود و پسر كى، عمل اسباب اين شد كه مردم را از او منحرف كرد و با انحراف مردم نتوانست دوام بياورد.

    منافق شما را دعوت به اسلام حقيقى مى‏كند و خودش آن را نمى‏خواهد

    اينطور نباشد كه ما بگوئيم و نكنيم، اينطور نباشد كه ما دعوت به اتحاد بكنيم و عملمان برخلاف باشد، اينطور نباشد كه ما در روزنامه‏هايمان دعوت به اتحاد بكنيم و عملمان غير از او باشد معنى منافق همين است كه چيزى را مى‏گويد و خودش عمل نمى‏كند، شما را دعوت به خير و صلاح مى‏كند و خودش خير و صلاح ندارد، شما را دعوت به اسلام حقيقى مى‏كند و خودش آن را نمى‏خواهد، شما را دعوت به اتحاد مى‏كند و خودش دنبال اين نيست كه اتحاد را ايجاد كند، شما را از نفاق پرهيز مى‏دهد و خودش آنطور نيست. ما بايد با توجه به خداى تبارك و تعالى قشرهاى خودمان را با هم فشرده كنيم. شما آقايان افسران كه انشاء الله موفق باشيد، توجه داشته باشيد، توجه داشته باشيد كه ارتش سابق كه مورد آنهمه طعن و لعن مردم بود، براى كارهائى بود كه كرده بود و براى خلاف‏هائى بود كه تحميل به او شده بود و بعد از آنكه آن قشرهاى فاسد آن از بين رفت و آن قشرهائى كه فاسد نداشتند ملحق به ملت شده‏اند، مى‏بينيد كه پيش ملت چه ارزشى شما داريد. آن روز وقتى كه شما تنها يا جمعاً از بين مردم عبور مى‏كرديد، مردم اگر به شما هم نگاه مى‏كردند از ترس بود و الا قلب‏هاى آنها با شما نبود و به شما پشت كرده بودند. امروز دل‏هاى ملت همه با شماست، دل ملت با قواى مسلحه است. شما از ملت هستيد، جدا نيستيد، اگر حساب خودتان را همانطورى كه در سابق بود از ملت جدا بكنيد، ملت به شما پشت خواهد كرد و براى شما دوام نخواهد بود. همه قواى مسلحه اينطور هستند، همه ارگان‏هاى دولتى اينطور هستند. اگر يك دولتى، يك قواى مسلحه‏اى، يك كارمندى بخواهد به مردم تحميل

    صحيفه نور ج 13 صفحه 203

    بكند، اين از اسلام نيست، قواى مسلحه در خدمت ملت هستند نه تحميل به ملت، نه زور گويى به ملت. دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستند نه آقاى ملت، خدمتگزارند اينها. اگر بخواهيد بر همه قدرت‏ها مسلط بشويد و نتواند هيچ قدرتى شما را برگرداند به آن حال اول، كه حال ذلت، حال مسكنت، حال غارت زدگى بود، بايد همه با هم باشيد، خيال نكنيد پاسدارها عليحده هستند و ژاندارمرى عليحده و ارتش عليحده و هر كدام يك بساط عليحده. همه خودتان را برادر بدانيد و همه مقصدتان يكى است، مقصدتان اين است كه اسلام را انشاء الله تقويت كنيد و اسلام را پياده كنيد، آن چيزى كه سعادت همه ملت‏ها بر پيروى از اوست، همه زير پرچم توحيد هستيد، زير پرچم اسلام هستيد، و با اين وضع كه زير پرچم اسلام هستيد، آسيب پذير نخواهيد بود. و من اينكه مكرر اين مطلب را عرض مى‏كنم براى اهميت مطلب است كه بايد هى تلقين كنيم ما به هم. هر كس موعظه مى‏كند همين را بگويد، هر كس سخنرانى مى‏كند همين مطلب را بگويد، خيال نكند اين را گفته‏اند، بايد هميشه گفت، بايد هميشه به گوش مردم و به گوش ملت و به گوش همه ارگان‏هاى دولتى هى خواند به اينكه آقا فراموش نكنيد وحدت را، هى نگوئيد وحدت و دنبالش نباشيد، عملا" با هم وحدت داشته باشيد شما برادرهاى هم هستيد. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم شما را به عنوان برادرى شناخته است. اگر چنانچه خداى نخواسته اختلافات سر هواهاى نفسانيه در كار باشد، به قوت ايمانى از بين مى‏رود و آن كسى كه اختلاف ايجاد مى‏كند از فرقه اسلام خارج مى‏شود به حسب واقع، ولو در صورت هم بين مسلمين باشد. من از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم كه همه شما را و همه ملت ما را و همه قواى مسلح را با هم منسجم كند كه همه آنها قدرت واحده باشند در مقابل ابر قدرت‏ها.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1173
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 204

    تاريخ: 23/9/59

    تلگرام امام خمينى به آيت الله العظمى گلپايگانى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته مصيبت وارده را به جنابعالى و فاميل محترم تسليت، سلامت وجود محترم را از خداوند تعالى خواستار است.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1174
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 205

    تاريخ: 26/9/59

    بيانات امام خمينى در جمع معلولين و پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان تبريز

    شما زبان گوياى اسلام و افتخار هستيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من نمى‏دانم از كجا شروع كنم و نمى‏دانم با مواجهه با اشخاصى كه در راه اسلام، در راه خداى تبارك و تعالى معلول شده‏اند و در اينجا حاضرند و چهره‏هايى كه عازم به سفر براى دفاع از اسلام هستند، چطور ستايش كنم. من ازشما جوان‏ها، از شما كه در راه اسلام و در راه ايمان خودتان رنج ديديد و معلول شده‏ايد و شما جوان‏ها كه عازم به جبهه هستيد، چطور تشكر كنم. من وقتى اين صحنه‏هاى تأسف آور و افتخار آميز را مى‏بينم عاجزم از اينكه در مقابل آنها مطلبى بگويم. شما خودتان زبان گوياى افتخار هستيد، زبان گوياى اسلام هستيد. شماها افتخار براى اين ملت آفريديد و شماها بوديد كه دست قدرت‏هاى بزرگ را، چپاولگررا، معاند با اسلام را، طاغوت را از اين مملكت كوتاه كرديد و شما هستيد كه براى اسلام باز كوشش مى‏كنيد و جانفشانى مى‏كنيد و هيچ چيز در مقابل اين خدمت‏ها جز خداى تبارك و تعالى، نمى‏تواند به شما اجرى بدهد. زحمت‏هاى شما را خداى تبارك و تعالى اجر خواهد داد. شما اگر چنانچه معلول هستيد كه خداوند شفا بدهد همه شما را و براى خدمت به اسلام معلول شده‏ايد و شمايى كه عازم جبهه‏ها هستيد، براى خدمت به اسلام هستيد، اسلام براى شما بسيار ارج قائل است و تشكر از شما مى‏كند و همه ملت از شما متشكر هستند. الان مى‏بينيد كه سراسر كشور ما در حال جهاد هستند، هر كدام به يك قسمى. شما جهاد خودتان را كرديد و خداوند به شما اجر بدهد و شما هم براى جهاد مى‏رويد و خداوند به شما پيروزى بدهد و ملت هم پشتيبان شما هست، آنها هم در حال جهاد مى‏رويد و خداوند به شما پيروزى بدهد و ملت هم پشتيبان شما هست، آنها هم در حال جهاد هستند، زن و مردشان، كوچك و بزرگشان، لكن آنچه كه هست اين است كه ما هر چه داريم از خداى تبارك و تعالى داريم و بايد اين امانت را به او بسپريم. شما موفق شديد كه در جبهه‏ها رفتيد و در ميدان‏ها رفتيد و معلول شديد، موفق شديد و شما هم انشاء الله موفق خواهيد شد به پيروزى. من بايد از همه شما و از همه ملت ايران كه اينطور براى كشور خودشان، براى اسلام عزيز و براى نجات مستضعفين كوشا هستند، تشكر صميمانه كنم. خداوند همه شما را به عنايت خودش غريق رحمت‏هاى واسعه خودش و غريق تشكرهايى كه دنبال او همه بركات هست، بفرمايد.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1175
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 206

    تاريخ:27/9/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى دفتر تحكيم وحدت حوزه - دانشگاه‏

    علم و تعهد به منزله دوبال براى رسيدن به مراتب ترقى و تعالى هستند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    چه مجلس شورانگيزى است و چه اجتماع مباركى، يك روز بود كه دانشگاه و حوزه‏هاى علميه نه آنكه از هم جدا بودند، جوى بوجود آورده بودند كه با هم شايد دشمن بودند، نه دانشگاهى تحمل روحانى را داشت و نه روحانى تحمل دانشگاهى. اساس هم اين بود كه اين دو قشرى كه با اتحادشان تمام ملت متحد مى‏شوند، از هم جدا نگه دارند و باهم مخالفشان كنند تا ملت اتحاد پيدا نكند. بحمدالله در اين نهضت اسلامى، اين انقلاب اسلامى، اين تحول بزرگ حاصل شد كه هيچ يك از اين دو طايفه خودشان را از ديگرى انشاء الله جدا نمى‏دانند. آن وحشتى كه دانشگاهى‏ها از معمم داشتند و آن وحشتى كه معممين از دانشگاهى‏ها داشته اند، به اذن خداى تبارك و تعالى مرتفع شد و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در كنار هم براى رفع مشكلات و براى به پيروزى رساندن انقلاب مجتمع هستيد.

    دانشگاه و حوزه‏هاى علميه روحانيون مى‏توانند دو مركز باشند براى تمام ترقيات و تمام پيشرفت‏هاى كشور و مى‏توانند دو مركز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست كه اشخاص متفكر متعهد بيرون مى‏آيد. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد يعنى در كنار تحصيلات متحقق در آنجاتهذيب هم بايد، تعهد هم باشد، يك كشورى را اينها مى‏توانند به سعادت برسانند. و اگر حوزه‏هاى علميه مهذب باشند و متعهد باشند، يك كشور را مى‏توانند نجات بدهند. علم تنها اگر ضرر نداشته باشد، فايده ندارد. تمام اين، وقتى ما به يك نظر وسيعى به همه دنيا و به همه دانشگاهائى كه در دنيا هست بيندازيم، تمام اين مصيبت‏ها كه براى بشر پيش آمده است ريشه‏اش از دانشگاه بوده، ريشه‏اش از اين تخصص‏هاى دانشگاهى بوده. اينهمه ابزار فناى انسان و اينهمه پيشرفت‏هايى كه به خيال خودشان در ابزار جنگى دارند، اساسش از دانشمندانى بوده كه از دانشگاه بيرون آمده‏اند. دانشگاهى كه در كنار او اخلاق نبوده است، در كنار او تهذيب نبوده است و تمام فسادهائى كه در يك ملتى يا ملت پيدا شده از حوزه‏هاى علميه‏اى بوده كه متعهد به دستورات اسلامى نبوده‏اند. تمام اين اديانى كه ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است ؛ علمى كه پهلوى او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است، تهذيب نبوده است. دنيا را

    صحيفه نور ج 13 صفحه 207

    دانشگاه به فساد كشانده است و دنيا را دانشگاه مى‏تواند به صلاح بكشد. دانشگاه سرتاسر جهان اگر چنانچه موازين انسانى را، اخلاق انسانى را، آنچه كه در فطرت انسان است، در كنار تعليم و تعلم قرار بدهند، يك عالم، عالم نور مى‏شود. و اگر چنانچه تخصص‏ها و علم‏ها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذيب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، اينهمه مصيبت‏هائى كه در دنيا پيدا شده است از همان متفكرين و متخصصين دانشگاه‏ها بوده. اين دو مركز كه مركز علم است هم مى‏تواند مركز تمام گرفتارى‏هاى بشر باشد و هم مى‏تواند مركز تمام ترقيات معنوى و مادى بشر باشد. علم و عمل، عمل و تعهد به منزله دو بال هستند كه با هم مى‏توانند به مراتب ترقى و تعالى برسند.

    دانشگاه در سراسر دنيا در خدمت ابرقدرت‏ها هستند و ما مى‏خواهيم نباشند

    شما 50 سال ديديد كه در اين حكومت جائر دانشگاه بود، اساتيد دانشگاه بودند و كشور ما را همان اساتيد دانشگاه و همان دانشگاه‏ها كشاندند به دامن ابر قدرت‏ها. اين فاجعه بوده است براى اين ملت كه ابزار علمش دست كسانى باشد كه متعهد نيستند و به فكر كشور خودشان نيستند. اين فاجعه است كه ابزار علم در دست اشخاصى باشد كه متعهد نيستند و اخلاق اسلامى ندارند. فرق، بين دانشگاه و حوزه‏هاى علميه نيست در اينكه اگر همراه با علم، تعهد باشد، تزكيه باشد، با اين دو بال علم و اخلاق و عمل مملكت خودشان را، كشور خودشان را نجات مى‏دهند و از حلقوم آنهائى كه مى‏خواهند همه چيز ما را ببرند نجات مى‏دهند و اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاه‏ها تحصيل علم باشد، در مدارس تحصيل علم باشد، اين علم انسان را به فنا مى‏كشد منشاء همه گرفتاريهاى يك كشور از دانشگاه و حوزه‏هاى علمى و منشاء همه سعادت‏ها، مادى و معنوى. از دانشگاه است و حوزه‏هاى علمى. اينكه نقشه‏هاى بزرگ براى نفوذ كردن در دانشگاه‏ها و تربيت كردن جوان ما را به يك تربيت‏هائى كه بر خلاف مصالح كشورشان است، اين براى اين است كه اگر دانشگاه فاسد بشود، يك كشور فاسد مى‏شود. اگر دانشگاه فقط نظرش به اين باشد كه تحصيل علم بكند، ما فرض اين را مى‏گيريم كه خير، خوب هم تحصيل مى‏كرد (در صورتى كه اينطور نبود)، اگر ما فرض بكنيم كه در دانشگاه تمام علوم و فنون به وجه اعلا پياده مى‏شود و به جوان‏هاى ما تعليم مى‏شود، لكن در پهلوى او تبليغاتى است كه همين علم را آلت قرار مى‏دهند از براى انحطاط يك كشور. اينهائى كه از دانشگاه‏ها بيرون آمده بودند و به مقام‏هاى وزارت و كذا رسيده بودند و به مقامات ديگر، همين‏ها بودند كه ما را به دامن شرق و غرب كشاندند و ما را وابسته كردند به آنها. ما كه مى‏گوئيم كه بايد دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما نمى‏خواهيم كه دانشگاه نباشد، ما مى‏خواهيم دانشگاهى باشد كه براى ملت باشد، براى خودمان باشد. دانشگاهى كه در خدمت آمريكا باشد، نبودش بهتر است. اينقدر اشخاص از تعطيل دانشگاه ناراحتند، دانشگاهى كه به حسب آنچه كه به من يكى از مطلعين گفت همين چند روز پيش از اين، دانشگاهى كه اتاق جنگ بوده براى كردستان يعنى در دانشگاه اتاقى بوده است كه جنگ كردستان را، جنگ دموكرات را و ساير اشرار را اينها اداره مى‏كرده‏اند، شماها يك همچو دانشگاهى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 208

    مى‏خواهيد؟

    شما كه فريادتان بلند شده است كه چرا دانشگاه تعطيل است، مى‏خواهيد يك همچو دانشگاهى باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود براى هدايت دموكرات و امثال اين كه ايران را به باد فنا بدهند اين دانشگاه را شما مى‏خواهيد؟ تاسفتان براى اين دانشگاه است آيا اين دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نيست كه باز باشد؟ البته بايد براى اين اشخاصى كه مامورند كه انقلاب فرهنگى دانشگاه را درست بكنند تعجيل بكنند كه در اول مرتبه، فرصت عمل حاصل شده باشد و دانشگاه، دانشگاه اسلامى و دانشگاه براى خود ملت باشد. والا همين ما در دانشگاه را باز كنيم و هر كه مى‏رود برود، شما مگر نديده‏ايد كه آنوقت كه دانشگاه باز بود چه فسادهائى بود، دانشگاه سنگر بود از براى كمونيست‏ها و اتاق جنگ بود براى كمونيست‏ها و شما تأسف مى‏خوريد كه اين دانشگاه نيست؟ مى‏فهميد چه مى‏گوئيد؟ از روى فهم مى‏گوئيد؟ اگر از روى فهم مى‏گوئيد، بايد تكليفتان معين بشود و اگر از روى نادانى مى‏گوئيد، چطور شما اين دانشگاهى را كه در چندين ماه پيش، در يك سال، چقدر پيش، مركز همه فسادها قرارش داده بودند و در چنگال كمونيست‏ها و چريك‏ها و ساير ارگان‏هاى منافق بود حالا مى‏خواهيد باز بشود، مى‏خواهيد باز آنها بيايند؟ تأسف شما بر اين است كه چرا منافقين نباشند در دانشگاه تأسف شما بر اين است كه چرا اسلام بايد باشد در دانشگاه دانشگاهى كه مركز يك همچو كارهايى باشد، اين دانش هم حتى ندارد، براى اينكه تحصيل و دانش وقت مى‏خواهد، وقت آرام مى‏خواهد، محيط آرام مى‏خواهد، محيطى كه هر روز به جان هم بيفتند و به هم بكوبند هم را، اين محيط نمى‏تواند محيط حتى علم باشد. شمايى كه دانشگاه را مى‏خواهيد با همان وضعش باز بشود، شما مى‏خواهيد ما را به همان وابستگى‏هايى كه داشتيم ما را برسانيد و ما بر گردانيد به حال وابستگى. نه دانشگاهى ديگر حاضر است به اين كار و نه ملت حاضر است. شماها كه اينقدر دلسوزى براى دانشگاه مى‏كنيد و تعطيل، خوب بيائيد وارد بشويد در كار، دانشگاه را يك دانشگاه اسلامى‏اش كنيد، كمك كنيد، نه اينكه بنشينيد بنويسيد كه چرا دانشگاه تعطيل است آن دانشگاه را شما مى‏خواهيد؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا را مى‏خواهيد شما؟ مى‏خواهيد از دانشگاه امثال شريف امامى بيرون بيايد؟ اصلاح كنيد خودتان را آقا، توجه شما نداريد به مسائل، خدا نكند كه توجه داشته باشيد، لكن حمل به صحت اين است كه توجه شما نداريد به مسائل، شم سياسى شماها نداريد. دانشگاه در سرتاسر دنيا در خدمت ابر قدرت‏ها هستند و بوده‏اند و ما مى‏خواهيم نباشد اين. در دانشگاه‏هاى ما هم اصلا" علمش هم اينقدرها نبود، يك عده‏اى، البته هم متعهد بودند و هم چه، اما در اقليت واقع شده بودند كه مشت محكم كمونيست‏ها نمى‏گذاشت اينها كارى انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتيد متعهد داشته باشيم، نمى‏گذارند اينها كه دانشگاه، دانشگاه باشد، حتى دانشگاه، دانشش هم در آن نبود، اگر دانش در آن بود، چرا الان بعد از اينهمه سال و ميلياردها خرج و بودجه اين ملت صرف شد و حالا وقتى كه مى‏خواهند يك مريضى را كه يك قدرى مرض آن مشكل است معالجه كنيم، مى‏گوئيد بايد برود به خارج؟ اين وابستگى نيست؟ شما يك همچو دانشگاهى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 209

    مى‏خواهيد كه بعد از پنجاه سال مريضش بايد برود در انگلستان خودش را معالجه كند؟ اگر دانشگاه به همان حال باشد، هر روزى كه بر دانشگاه بگذرد بر فساد اين مملكت اضافه مى‏شود، ما را خواهى نخواهى دانشگاه مى‏كشد به دامن آمريكا يا شوروى. اين نمى‏شود غير از اين، براى اينكه اساس از دانشگاه شروع مى‏شود، مردم بازار نمى‏توانند ما را بكشند به دامن شوروى يا آمريكا، مردمى كه دهقان هستند نمى‏توانند ما را بكشند به دامن اين و آن، مردمى كه در كارخانه‏ها هستند نمى‏توانند اين كار را بكنند معممين هم نمى‏توانند اين كار را بكنند ولو اينكه در آنها آدم فاسد باشد. آن كه مى‏تواند ما را وابسته كند و در دامن آمريكا يا شوروى بكشد، دانشگاه است براى اينكه همه چيز ما در دانشگاه است. همت كنيد با هم دانشگاه را اصلاح كنيد. هى ننويسيد كه چر دانشگاه باز نمى‏شود. آن دانشگاه نبايد باز بشود. دانشگاهى كه امثال شريف امامى را تربيت مى‏كند نبايد هم باز بشود. دانشگاه بايد علم و تخصص را به آن مرتبه عالى برساند و تعهد و اخلاق و اسلاميت را هم به آن مرتبه عالى. بايد مهذب بشود، هم دانشگاه هم حوزه‏هاى علميه.

    اين دو مركز (فيضيه و دانشگاه) بايد با هم باشند و علم و عمل را به منزله دو بال بدانند

    بايد از حوزه‏هاى علميه يك عالمى به تمام معنا متعهد بيرون بيايد و مركز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مركز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهى مى‏خواهيم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه بايد انسان ايجاد كند و انسان بيرون بدهد از خودش، اگر انسان بيرون داد از خودش، انسان حاضر نمى‏شود كه كشور خودش را تسليم كند به غير، انسان حاضر نمى‏شود كه تحت ذلت برود و اسارت، آنها هم از انسان مى‏ترسند. سابق رضاخان از مدرس مى‏ترسيد براى اينكه انسان بود. آنوقت هم مدرس از قرارى كه از او نقل كرده‏اند گفته بود كه: در مجلس ما يك مسلمان هست، آن هم ارباب كيخسرو. رضاخان رقيب خودش را مدرس مى‏دانست، به ديگران اعتنايى نداشت. رقيب خودش را مدرس مى‏دانست كه وقتى كه مى‏ايستاد و صحبت مى‏كرد، متزلزل مى‏كرد همه را. يك انسان بود، وضع زندگيش آن بود كه شما شنيديد كه من ديدم. وقتى كه وكيل شد يعنى از اول به عنوان فقيهى كه بايد در مجلس باشد تعيين شد، آنطور كه نقل كرده‏اند يك گارى با يكى اسبى در اصفهان خريده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران، آنجا آن را هم فروحته بود و منزلش يك منزل محقر از حيث ساختمان، يك قدرى بزرگ بود ولى محقر از حيث ساختمان و زندگى يك زندگى مادون عادى كه در آنوقت لباس كرباس ايشان زبانزد بود، كرباسى كه بايد از خود ايران باشد مى‏پوشيد. اين وطنخواه‏ها كدام لباسشان مال ايران است؟ بايد همه اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به اين ملت توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه، خطر دانشگاه از بمب خوشه‏اى بالاتر است، چنانچه خطر حوزه‏هاى علميه هم از خطر دانشگاه بالاتر است. بايد تهذيب بشوند اينها، بايد اشخاص متعهد چه در حوزه‏هاى علميه و چه در دانشگاه كمر خودشان را محكم

    صحيفه نور ج 13 صفحه 210

    ببندند براى اصلاح. حالا شما آقايان يك قدم را برداشتيد و اين قدم پربركتى است و او اينكه آن ديوار بزرگى كه بين شما كشيده بودند آن سد عظيمى را كه ما بين به اصطلاح فيضيه و دانشگاه كشيده بودند، آن سد را شما شكستيد. اين قدم اول است كه شما برداشتيد و قدم‏هاى بعد كوشش در اينكه از همه جهات مستقل باشيد و وابسته نباشيد. من اين عرضى را كه مى‏كنم، خوب ديگر نمى‏توانم بعد ببينم شما را كه به آن مرتبه رسيده‏ايد، من ديگر اواخر كار است براى من اما من مى‏گويم كه ديگران و نسل‏هاى آتيه‏اى كه انشاء الله مى‏آيند متوجه باشند كه اين دو مركز بايد با هم باشند و اين دو مركز بايد علم و عمل، علم و تهذيب را به منزله دو بالى بدانند كه با يكى از آنها نمى‏شود پريد، قدم‏هاى بعد تهذيب است. مهم اين است كه دانشگاه يك كسى كه از آن بيرون بيايد بفهمد كه من با بودجه اين مملكت تحصيل كرده‏ام، متخصص شده‏ام، به مقامات عاليه علم رسيده‏ام و بايد براى اين مملكت خدمت بكنم و براى استقلال اين كشور بايد خدمتگزار باشم. بايد اين اساتيد دانشگاه آن چيزهايى كه در سال‏هاى طولانى و خصوصاً در اين تقريباً 50 سال آخر در مغز اين جوان‏ها انباشته كرده‏اند و به آنها همچو باورانده بودند كه ما خودمان چيزى نيستيم و بايد همه چيزمان از آنجا باشد، كه اين موجب اين شد كه مغزهاى اينها به كار نيفتاد براى اينكه خودشان يك چيزى را ايجاد كنند، بايد آنهائى كه به اين كشور علاقه دارند، آنهائى كه به اين ملت علاقه دارند، آنهائى كه خودشان وابسته نيستند و خدمتگزار ابرقدرت‏ها نيستند، آنها همت كنند به اينكه دانشگاه را يك مركزى درست كنند كه مركز علم و تهذيب باشد، كه همه تخصص‏ها در خدمت خود كشور باشد نه اينكه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن آمريكا بكشد، متخصص بشود و با آن تخصصش به كشور ما ضربه وارد كند، هر چه متخصص تر بدتر. آن كسى كه مهذب نشده است و آن كسى كه براى كشور خودش احساس نكرده كه من براى اين كشور هستم و از اين كشور من استفاده كرده‏ام و استفاده علمى‏ام را بايد به اين كشور تحويل بدهم، اگر چنانچه اين احساس نباشد و اين باور نباشد، دانشگاه بدترين مركزى است براى اينكه ما را به تباهى بكشد و اگر اين احساس پيدا شد و اين اساتيد دانشگاه، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه توجه دارند، آنهائى كه در زمان سابق براى اين مملكت غصه مى‏خوردند بايد خودشان را مجهز كنند كه اين فرزندان ايران، متعهد و در خدمت خود ايران باشند. اگر اينطور بشود، دانشگاه بالاترين مقامى است كه كشور ما را به سعادت مى‏رساند. دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسكنت و نوكر مابى و امثال اينها و راه عظمت و عزت و بزرگ منشى. دانشگاه، همين دانشگاه را تا دانشگاه ما داريم فايده ندارد، ما دانشگاه 50 سال است داريم و از دانشگاه هر چه فساد توى اين مملكت پيدا شد از اين اشخاصى بود كه در دانشگاه تحصيل كرده بودند، تخصص هم شايد داشتند. آن احمدى زمان رضاخان كه بسيارى از رجال اين مملكت را او با آمپولش كشت، آن هم از دانشگاه‏ها، تخصص هم داشت ولى تخصص را به اين راه كه آنهائى را كه امر مى‏شد به او كه بايد كشته بشوند، با يك آمپول مى‏زد و مى‏كشت. شما يك همچو دانشگاهى مى‏خواهيد و يك همچو اساتيدى و يك همچو تخصصى از آن طرف هم دانشگاه، از آن اشخاص شريف بيرون مى‏آيد و ما مى‏خواهيم همه‏شان شريف باشند. و

    صحيفه نور ج 13 صفحه 211

    فيضيه، اگر تهذيب در كار نباشد، علم توحيد هم به درد نمى‏خورد. العلم هو الحجاب الاكبر هر چه انباشته تر بشود علم، حتى توحيد كه بالاترين علم است انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خداى تبارك و تعالى دورتر مى‏كند. بايد كوشش بشود در اين حوزه علميه، چه حال و چه بعدها كوشش بشود كه اينها را مهذب كنند. در كنار علم فقه و فلسفه و امثال اينها، حوزه‏هاى اخلاقى، حوزه‏هاى تهذيب باشد و حوزه‏هاى سلوك الى الله تعالى . شما ميدانيد كه مرحوم شيخ فضل الله نورى را كى محاكمه كرد؟ يك معمم زنجانى، يك ملاى زنجانى محاكمه كرد و حكم قتل را او صادر كرد. وقتى معمم ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است. در بعضى روايات هست كه در جهنم، بعضى‏ها، اهل جهنم از تعفن بعضى روحانيين در عذاب هستند و دنيا هم از تعفن بعضى از اينها در عذاب است. تا اصلاح نكنيد نفوس خودتان را، از خودتان شروع نكنيد و خودتان را تهذيب نكنيد، شما نمى‏توانيد ديگران را تهذيب كنيد. آدمى كه خودش آدم صحيحى نيست نمى‏تواند ديگران را تصحيح كند، هر چه هم بگويد فايده ندارد. كوشش كنند علمائى كه الان در حوزه‏ها هستند، در هر حوزه‏اى از حوزه‏هاى اسلامى كه اين جوان‏ها كه با يك فطرت سالم مى‏آيند، بعد از ده، بيست سال با يك فطرت فاسد بيرون نروند. تهذيب لازم است، هم در شما و هم در شما، التبه همه، همه ملت و همه انسان‏ها بايد مهذب بشوند، لكن تاجر اگر مهذب نشد، كارش يك كار گرانفروشى و نمى‏دانم اينهاست كه وقتى همه‏اش را روى هم بگذارند فسادش زياد است اما يك نفر اينقدرها فساد ندارد، اما عالم اگر فاسد بشود يك شهر را، يك مملكت را به فساد مى‏كشد، چه عالم دانشگاه باشد و چه عالم فيضيه فرقى نمى‏كند. انشاء الله خداوند تبارك و تعالى اين قدمى را كه شما عزيزان برداشتيد و آن وحدت بين شما و دانشگاه و شما و روحانيون، اين قدم را مبارك كند و توجه به اين داشته باشيد كه حالا كه شما نزديك به هم داريد مى‏شويد نقشه‏هائى كه براى جداكردن شما از هم است بيشتر به كار مى‏افتد.

    حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك طرف بكوبند و دانشگاهى را از يك طرف‏

    آنوقت جدا كرده بودند شما را از هم، يك ديوارى كشيده بودند، شما آنطرف و آنها هم آن طرف، هر دو هم به هم بدبين و آنها هم استفاده‏اش را مى‏كردند. حالا كه مى‏بينند كه يك تحولى پيدا شده است، دانشگاهى متمايل شده است به روحانى، روحانى متمايل شده است به دانشگاهى، با هم هستند و مى‏خواهند با هم كشور خودشان را به پيش ببرند، حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك طرف بكوبند و دانشگاهى را از يك طرف و فساد كنند بين اين دو تا، به آنها بگويند كه اينها چطورند، به اينها بگويند آنها چطورند. چشم‏هايتان را بايد خيلى باز كنيد در اين زمان چشم و گوش‏ها بايد خيلى باز باشد كه يك وقت مى‏بينيد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد مى‏كشانند، شما را به تفرقه مى‏كشانند. اينها نمى‏توانند ببينند، اينهايى كه نمى‏خواهند اين

    صحيفه نور ج 13 صفحه 212

    كشور يك كشور صحيح و سالم باشد و ارباب‏هاى آنها كه از اول هم نمى‏خواستند مى‏توانند ببينند كه شما با هم مجتمع شده‏ايد و مى‏خواهيد با هم كار كنيد. آنها عواقب اين امر را براى خودشان مى‏دانند كه اگر حقيقتاً دانشگاهى و حوزه‏هاى علمى و همه دانشگاه‏ها در هر جا كه هستند اينها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براى پيروز كردن انقلاب، اين براى آنها چه عواقبى دارد. آنها اين مطالب را مطالعه كرده‏اند، مى‏فهمند و در صدد اين هستند كه نگذارند شماها با هم باشيد. چشم و گوشتان را، چه دانشگاهى‏ها و چه طلاب علوم روحانى چشم و گوشتان را باز كنيد و هر كه به شما يك مطلبى بود گفت كه در آن مسير باشد، توجه كنيد كه اين يك غرضى در آن هست. هر وقت آمدند گفتند روحانى چه جورى است و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهى چه جورى است، بدانيد كه اين كارى كه شما كرديد، براى آنها سنگين دارد تمام مى‏شود و بايد انشاء الله به پيش برويد و اشخاصى هم كه هر كس در هر جا هست و مى‏تواند خدمت بكند به اين اجتماع و خدمت بكند به اين دانشگاه و خدمت بكند به اين فيضيه، بايد خدمت بكند كه آنها را، هم مهذب كند و هم عالم، متخصص و هم متحد. من اميدوارم به اينكه شماها اين قدم را برداشتيد، اين قدم‏ها يك قدم‏هاى بلندترى در دنبال داشته باشد و با فضل خداى تبارك و تعالى شما اين مملكت خودتان را نجات بدهيد از اين انگل‏هائى كه حالا دارند فساد مى‏كنند و از انگل‏هائى كه بعدها هم خواهند آمد.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1176
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 213

    تاريخ: 27/9/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهداى اصفهان

    سعادت را آنها بردند كه آن چيزى را كه خدا به آنها داده بود تقديم كردند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما هر روز مواجهيم با صحنه‏هائى كه در عين حال كه دلخراش است غرور آفرين است. ديروز جمع كثيرى از معلولين آمدند و امروز هم معلولين از اصفهان آمده‏اند با عكس‏هاى زيادى كه از شهدا آورده‏اند. من اين تحول عظيمى كه در ايران پيدا شده است كه در عين حالى كه پدرها با عكس جوان خودشان آمده‏اند و مادرها چند نفر از فرزندانشان را از دست داده اند، لكن روحيه آنها روحيه بسيار بلندى است و اين تحول مبارك است بر ملت ايران. من در اين مجمعى كه اين جوانان را و اين عكس جوانان را مى‏بينم بايد تأثرات خودم را به بازماندگان اينها تسليت خودم را به پدرها و مادرهاى اينها تقديم كنم و براى آنها هم طلب مغفرت. خداوند به شماها اجر عنايت كند و صبر عنايت كند و آن جوان‏هاى غرور آفرين ما را به رحمت واسعه خود غريق كند. اين مسائل در طول تاريخ بوده است، در صدر اسلام اينطور مصائب براى اولياء خدا و براى مسلمين صدر اسلام بسيار بوده است و شايد از آنوقت تاكنون اينطور وضعيتى كه در ايران هست و اين تحولى كه براى ملت ما از زن و مرد، بزرگ و كوچك حاصل شده است، سابقه نداشته باشد. خداوند تبارك و تعالى به ما هر چه داريم، داده است و ما هر چه داريم از اوست و بايد تقديم او كنيم. سعادت را آنها بردند كه آن چيزى را كه خدا به آنها داده بود تقديم كردند و ما عقب مانده آنها هستيم. من به شما همه برادران و عزيزان كه فرزندان خودتان را از دست داده تسليت و تبريك عرض مى‏كنم. تبريك براى اينكه شما خانواده‏هائى بوديد كه در دامن شما اين جوان‏هاى برومند تربيت شده‏اند كه فداكارى كردند براى اسلام. اسلام به ما حق بزرگ دارد، حق حيات دارد و ما هر چه در راه اسلام بدهيم آن حقى كه اسلام به ما دارد ادا نكرديم. من خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را و رحمت براى اين جوان‏هائى كه فداكارى كرده‏اند، طلب مى‏كنم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1177
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 214

    تاريخ: 2/10/59

    تلگرام تسليت امام خمينى به حجت الاسلام سيد محمد على انگجى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد على انگجى دامت افاضاته خبر ضايعه رحلت حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى انگجى رحمه الله عليه موجب تأثر گرديد. ضايعه بزرگ وارد بر مسلمين را به جنابعالى و خانواده محترم ايشان و حضرات حجج اسلام و اهالى محترم آذربايجان تسليت عرض و از خداوند تعالى رحمت براى ايشان و عظمت براى اسلام و مسلمين و اهالى غيور تبريز و آذربايجان مسئلت مى‏نمايم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1178
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 215

    تاريخ: 2/10/59

    فرمان امام خمينى به حجت‏الاسلام شيخ مهدى كروبى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته پيرو ماموريتى كه جنابعالى در مورد رسيدگى به وضع بازماندگان شهداى انقلاب اسلامى از طرف اينجانب داريد چون اخيراً گاهى ديده شده است كه براى سرپرستى فرزندان شهدا بين اولياء آنان اختلافاتى صورت گرفته لذا جنابعالى موظفيد از طرف اينجانب به اين موضوع رسيدگى نموده و حتى المقدور آنان را به صورتى راضى كنيد و اگر ميسر نشد، به هر نحو مصلحت ديديد رفع مشكل كنيد و از اولياء فرزندان شهدا نيز مى‏خواهم كه با در نظر گرفتن سعادت فرزندان شهدا و آينده آنان اين كار را به نحو آبرومندى فراهم كرده و روح شهداى عزيز را شاد نمايند و اميد است مسوولين محترم ادارى و مردم نيز همكارى‏هاى لازم را با جنابعالى در انجام وظايف محوله داشته باشند. از خداى تبارك و تعالى موفقيت شما را مسئلت دارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى‏

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1179
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 216

    تاريخ: 3/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه شهرستان‏ها

    تاثير القائات شياطين مبنى بر عدم دخالت روحانيون در امور سياسى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من اول بايد از علماى اعلام بلاد، برادران ائمه جمعه از اهل سنت و از اهل تشيع تشكر كنم كه زحمت كشيدند و اينجا تشريف آوردند و همين طور از ساير برادرانى كه در اينجا تشريف دارند و با ناراحتى نشسته‏اند يا ايستاده‏اند تشكر كنم و بعض مطالبى كه تنبهش لازم است ولو خود شما مى‏دانيد. يك مطلبى كه همه مى‏دانيد و مى‏دانيم اين است كه شياطين بزرگ و كوچك و آنهائى كه مى‏خواستند و مى‏خواهند تمام قدرت‏ها را در هر جا قبضه كنند و تمام منافع ملت‏ها را چپاول كنند، از سال طولانى نقشه‏هاى عجيب و غريبى داشته‏اند و مع الاسف قشرهاى زيادى غافل بودند، از جمله اين مطلب كه روحانيون در امور سياسى نبايد دخالت كنند، آنها بايد مردم را در اين نماز و روزه و امثال اينها هدايت كنند و جاى آنها و شغل آنها مسجد است و منزل، مسجد بيايند نماز بخوانند، منزل بروند استراحت كنند و به طورى اين تبليغ شده بود كه همه باورشان آمده بود تقريباً و دخالت در سياست يك فحشى بود براى اهل علم. اگر مى‏گفتند فلان آخوند سياسى است، اين به منزله يك فحش تلقى مى‏شد و خود مردم و بلكه خود روحانيون هم بسياريشان اين مسأله را باورشان آمده بود. اگر راجع به يك امر اجتماعى، يك امرى كه راجع به ملت است گفته مى‏شد، بعضى‏ها مى‏گفتند كه ما در امور سياسى دخالت نمى‏كنيم، و اگر يك ملائى در امر سياست ملت و مصالح كشور صحبت مى‏كرد، مى‏گفتند كه اين سياسى است و بر خلاف موازين است. اين مسأله‏اى بود كه اينقدر رويش تبليغات كرده بودند در داخل و خارج، كه به اين زودى نمى‏شد از ذهن مردم بيرون كرد. آنها مى‏خواستند كه يك قشر بزرگى از جامعه كه جامعه هم تبع آنها هست منزوى كنند و خودشان به جاى آنها بنشينند، حكومت مال ما، نماز جماعت خشكى كه در آن اصلا" صحبت اجتماعى و سياسى نباشد هم مال شما. من يك قصه‏اى از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادى شنيدم و يك قصه هم خودم دارم. مرحوم آقاى كاشانى رحمه الله را كه تبعيد كرده بودند به خرم آباد و محبوس كرده بودند در قلعه فلك الافلاك يا كجا، آقاى حاج آقا روح الله مى‏فرمودند كه من از آن كسى كه رئيس ارتش آنجا و آقاى كاشانى هم تحت نظر او بود و محبوس بود (من حالا وقتى مى‏گويم محبوس در زمان رضاخان شما خيال مى‏كنيد مثل حبس‏هاى عادى زمان‏هاى ديگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود لكن آن كسى كه گرفتار مى‏شد اگر از اشخاص‏

    صحيفه نور ج 13 صفحه 217

    عادى بود همچو مرعوب مى‏شد كه در حبس يك كلمه‏اى كه بر خلاف مثلاً" دولت يا آن كسى كه در آنجا هست بزنند،امكان نداشت برايشان) مرحوم حاج آقا روح الله گفتند كه من از اين رئيس ارتش كه در آنجا بود خواهش كردم كه من را ببرد خدمت مرحوم آقاى كاشانى، قبول كرد و ما را بردند پيش ايشان. آن رئيس، آنجا بود و من هم بودم و آقاى كاشانى. آن شخص شروع كرد صحبت كردن و رو كرد به آقاى كاشانى كه آقا شما چرا خودتان را (قريب به اين معانى) به زحمت انداختيد؟ آخر شما چرا در سياست دخالت مى‏كنيد؟ سياست‏شان شما نيست، چرا شما دخالت مى كنيد؟ از اين حرف‏ها شروع كرد گفتن. آقاى كاشانى فرمودند: خيلى خرى، شما نمى‏دانيد كه اين كلمه در آنوقت مساوى با قتل بود، ايشان گفتند: تو خيلى خرى، اگر من دخالت در سياست نكنم كى دخالت بكند؟ يك قصه هم من خودم دارم. وقتى كه ما در حبس بوديم و بنا بود كه حالا ديگر از حبس بيرون بيائيم و برويم قيطريه و در حصر باشيم آن رئيس امنيت آن وقت در آنجا حاضر بود كه ما بنابود از آن مجلس برويم، ما را بردند پيش او، او ضمن صحبت‏هايش گفت كه آقا سياست عبارت از دروغگويى است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است، اين را بگذاريد براى ما من به او گفتم اين سياست مال شماست. البته بعدش آمد دروغى گفت كه بنا مى‏گذاشتند كه در سياست دخالت نكنند و ما هم جوابش را داديم. مسأله اين است. البته سياست به آن معنايى كه اينها مى‏گويند كه دروغگوئى، با دروغگوئى، چپاول مردم و با حيله و تزوير و ساير چيزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد، اين سياست شيطانى است و اما سياست به معناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند به آنجائى كه صلاح جامعه و صلاح افراد هست، اين در روايات ما براى نبى اكرم با لفظ سياست ثابت شده است و در دعاى، در زيارت جامعه ظاهراً هست كه ساسه العباد هم هست، در آن روايت هم هست كه پيغمبر اكرم مبعوث شد كه سياست امت را متكفل باشد.

    سياست كه عبارت است از هدايت جامعه، مختص انبياست‏

    بايد عرض كنم كه سياست براى روحانيون و براى انبيا و براى اولياى خدا حقى است، لكن سياستى كه آنها دارند، دامنه‏اش با سياستى كه اينها دارند فرق دارد. ما اگر فرض كنيم كه يك فردى هم پيدا بشود كه سياست صحيح اجرا كند، نه به آن معناى شيطانى فاسدش، يك حكومتى، يك رئيس جمهورى، يك دولتى سياست صحيح را هم اجرا كند و به خير و صلاح ملت باشد، اين سياست يك بعد از سياستى است كه براى انبيا بوده است و براى اوليا و حالا براى علماى اسلام. انسان يك بعد ندارد، جامعه هم يك بعد ندارد، انسان فقط يك حيوانى نيست كه خوردن و خوراك همه شوون او باشد. سياست شيطانى و سياست‏هاى صحيح اگر هم باشد امت را در يك بعد هدايت مى‏كند و راه مى‏برد و آن بعد حيوانى است بعد اجتماع مادى است و اين سياست يك جزء ناقصى از سياستى است كه در اسلام براى انبيا و براى اوليا ثابت است، آنها مى‏خواهند ملت را، ملت‏ها را، اجتماع را، افراد را هدايت كنند، راه ببرند در همه مصالحى كه از براى انسان متصور است، از براى جامعه متصور است،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 218

    همانى كه در قرآن صراط مستقيم گفته مى‏شود و اهدانا الصراط المستقيم ما در نماز مى‏گوئيم، ملت را اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به يك صراط مستقيمى كه از اينجا شروع مى‏شود و به آخرت ختم مى‏شود، الى الله است. سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزى كه صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و اين مختص به انبياست. ديگران اين سياست را نمى‏توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياست و به تبع آنها به علماى بيدار اسلام، و هر ملتى علماى بيدارش در زمانى كه آن ملت نبى‏شان بوده است. اينكه مى‏گويند شما دخالت در سياست نكنيد و بگذاريد براى ما، شماها سياست‏تان سياست صحيح‏تان هم يك سياست حيوانى است، آنهائى كه فاسدند سياست‏شان سياست شيطانى است، آنهائى كه صحيح راه مى‏برند باز سياستى است كه راجع به مرتبه حيوانيت انسان، راجع به رفاه اين عالم، راجع به حيثياتى كه در اين عالم هست راه مى‏برند لكن انبيا هم اين عالم و هم آن عالم را (و اينجا راه است براى آنجا) اينها هدايت مى‏كنند مردم را به اين راه و آنچه كه صلاح ملت است، صلاح جامعه است، اينها آنها را به آن صلاح دعوت مى‏كنند و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اول تا آخرى كه انسان مراتب كمال دارد، سياستمداران اسلامى، سياستمداران روحانى، انبيا عليهم السلام، شغلشان سياست است. ديانت همان سياستى است كه مردم را از اينجا حركت مى‏دهد و تمام چيزهايى كه به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه مى‏برد كه صلاح مردم است كه همان صراط مستقيم است.

    حيله‏ها در كار است كه شما را از سياست كنار بزنند

    شما آقايان و همه ملت بايد توجه كنيد كه سابقاً ما را آنطور تربيت كرده بودند و به واسطه تبليغاتى كه قدرت‏هاى چپاولگر درست كرده بودند كه ما را از سياست جدا كنند و ما دخالت در هيچ امر اجتماعى مردم، در هيچ امر سياسى مردم نكنيم و آنهائى كه مى‏خواهند انجام بدهند وظيفه‏شان را براى ابر قدرت‏ها، به دست بگيرند سياست را و حكومت را و همه چيزها را، و بكشانند مردم را به طرف آن مرتبه‏اى، آن چيزى كه خودشان مى‏خواهند و قدرت‏هاى بزرگ مى‏خواهند، يعنى ما را بكشانند يا به دامن شرق و يا به دامن غرب و اين سياست، سياست شيطانى است و بر فرض اينكه اينها سياست انسانى هم داشته باشند، بيش از يك بعدش را ندارند، تمام ابعادش را انبيا داشته‏اند و از آنها ارث رسيده است به علماى متعهد. ما نبايد، خيال نكنيد كه اين قدرت‏هاى بزرگ از ما دست برداشته اند، الان همه حيله‏ها در كار است كه شما را از سياست كنار بزنند، شما را نگذارند در امور اجتماعى دخالت بكنيد، شما را نگذارند كه در حكومت هيچ دخالتى بكنيد، بله، ما يك وقتى كه در نجف بوديم اين كلمه را گفته‏ام من كه علما مرتبه‏شان بالاتر از اين است كه داخل بشوند در امور اجرائى، لكن در وقتى كه افرادى باشد كه آن افراد، متعهد به اسلام باشند و بتوانند كارها را روى موازين اسلامى اجرا كنند نه اينكه اگر هيچ كس هم نباشد و اشخاصى باشند كه نتوانند روى مجارى اسلامى عمل كنند يا

    صحيفه نور ج 13 صفحه 219

    نخواهند روى مجارى اسلامى عمل كنند، باز هم آقايان بروند كنار بنشينند و تماشاچى باشند كه آنها ما را بكشانند به آنجائى كه خودشان مى‏خواهند. مسأله اين نيست، مسأله اين است كه اگر سياستمدارانى باشند كه همان معنائى را كه مسلمين مى‏خواهند ولو در همين يك بعدش، ولو در همين بعد دنيائى‏اش، آنها طورى سياست را انجام بدهند كه ما استقلالمان و آزاديمان محفوظ بماند و ما به طرف شرق يا به طرف غرب كشيده نشويم، البته آنها بكنند، هيچ مانعى ندارد و علما هم مى‏روند وقتى ديدند كه اينها هستند، مى‏روند مشغول كارهاى خودشان مى‏شوند كه آن هم سياست است منتها سياست روحانى. اما وقتى كه ما ببينيم كه اينطور نيست كه تمام اين پست‏ها را و تمام اين قدرت‏ها را اينها اگر دستشان بيايد صرف مى‏كنند در اينكه جامعه مارابه جامعه مستقل و آزاد بكشند، ناچاريم ما كه اشخاصى كه متعهد هستند و ما را نمى‏كشانند به اين طرف و آن طرف، دخالت بدهيم در امور، نظارت بدهيم در امور و همه ما و همه شما و همه نسل‏هاى آتيه، آنها بايد چشم و گوششان را باز كنند كه دوباره هى شيطان‏ها نيايند تزريق كنند كه آقا، علما را چه به سياست، علما را چه به دخالت در امور مملكتى. اين يك نقشه شيطانى است كه الان هم مشغول پياده كردن آن هستند و مشغول تبليغاتش هستند. بنائاً عليه بر شما ائمه جمعه و جماعت و بر همه ائمه جمعه‏ها و جماعت‏ها در همه قطرهاى اسلامى، در همه ممالك اسلامى اين مطلب لازم است بلكه فرض است كه مردم را بيدار كنيد و به مردم بفهمانيد اين معنا را كه اين نغمه‏اى كه در همه ممالك اسلامى بلند است كه علما نبايد دخالت در سياست بكنند، اين يك نقشه‏اى است مال ابر قدرت‏ها، مجريش اينها هستند كه در داخل كشورها هستند. به حرف اينها گوش ندهيد و بخوانيد به گوش ملت كه ملت بفهمد اين معنا را كه اين نغمه، نغمه است كه مى‏خواهند علما را از سياست كنار بزنند و آن بكنند كه در زمان‏هاى سابق بر ما گذشته است. بيدار باشيم و همه توجه به اين معنا داشته باشيم و نسل‏هاى آينده هم توجه به اين معنا داشته باشند كه راهشان را يك وقت، اين راهى كه الان مسلمين خودشان اين راه را پيدا كرده‏اند، اين راه را گم نكنند آنها.

  10. #1180
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 223

    تاريخ: 4/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از معلولين انقلاب اسلامى و جوانان داوطلب اعزام به جبهه‏ها

    آنها كه خون شهيدان را براى به قدرت رسيدن وسيله قرار مى‏دهند از فطرت انسانى خارجند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما اين منظره‏ها را كه مى‏بينيم و اين عزم راسخ و تصميم‏هاى جزم كه در شما جوانان مى‏بينم، از وضع شما هم ابتهاج دارم و هم متاثرم. ابتهاج به اينكه يك ملتى آنطور متحول شده است كه در راه خدا همه چيز خودش را نثار مى‏كند و با آغوش باز دنبال مرگ مى‏رود. اين در طول تاريخ اگر نمونه‏اى داشته باشد در صدر اسلام است، بعد از آن نمونه‏اى ندارد، مثل شما جوان‏ها نمونه‏اى نيست. و تأثر براى اينكه اين جوان‏هاى عزيز ما كه بايد براى ملت ما خدمت كنند و براى اسلام خدمت كنند، به دست اشرار يا شهيد شدند و يا معلول، اين موجب تأثر بسيار است. و تأثر ديگر اينكه اين گروه‏هاى منحرف و اين اشخاصى كه طرفدار ابرقدرت‏ها هستند و مى‏خواهند همان وضع سابق را پيش بياورند يا در صدد قدرت طلبى هستند، چطور مى‏خواهند با خون اين شهيدان ما و با اين معلولان ما، اينها را نديده بگيرند و براى قدرت خودشان يا براى ابر قدرت‏ها خدمت كنند و از روى خون اين جوان‏هاى ما بگذرند و خدمت به آمريكا يا شوروى بكنند. چطور انسان متاثر نباشد از اشخاصى كه قدرتمندى خودشان را در خون شهيدان ما مى‏بينند؟ آنهائى كه براى خودشان و براى قدرت خودشان خون شما جوان‏ها را و شما معلول‏ها را وسيله قرار مى‏دهند، از فطرت انسانى خارجند، اينها حيواناتى هستند به صورت انسان. آنهائى كه در اين موقعى كه جنگ بر قرار است و ارتش ما و سپاه ما و همه ملت دنبال فكر جنگ هستند، فكر اين باشند كه گروه خودشان قدرت به دست بياورد، اينها جزء انسان‏ها نيستند، اينها حيواناتى هستند به صورت انسان. شما مى‏بينيد كه الان باز در هر گوشه‏اى از مملكت ما اين گروه‏هاى منحرف وارد شدند و مشغول توطئه هستند و مشغول شرارت، البته نه شرارت آنها و نه توطئه آنها درمقابل ملت ما و در مقابل قواى مسلح ما كارى از آنها نمى‏آيد، لكن موجب تأثر است كه چه انسان‏هاى به صورت و چه سبع‏هاى به حسب واقع هستند كه خون شهيدان ما را وسيله براى رسيدن خودشان به قدرت قرار مى‏دهند، از روى كشته‏هاى ما مى‏خواهند عبور كنند و به قدرت برسند. تأثر اين است كه چرا انسان بايد اينقدر نادان باشد، اينقدر شقاوت داشته باشد. جوان‏هاى ما دارند در مرزها و در اطراف مملكت براى نگهدارى جمهورى اسلامى جانفشانى مى‏كنند و آنها كه نه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 224

    به اسلام اعتقاد دارند و نه به جمهورى اسلامى، دنبال اين هستند كه با خون اينها براى خودشان قدرت درست كنند.

    چه بكشيد و چه كشته شويد پيروزيد

    لكن من به شما عزيزان، به شما ارتشيان، به شما سپاه پاسداران، به شما ژاندارمرى‏ها، به شما ملت، سرتاسر، نويد مى‏دهم كه پيروزى با شماست، پيروزى با حق است. من كراراً اين را گفته‏ام كه ما چه كشته بشويم و چه بكشيم پيروزيم. شما كه در ميدان جنگ رفتيد و معلول شديد و الان در منظره من هستيد و من متاثرم براى شما، شما پيروزيد. شما در نظر اسلام پيروز هستيد. شما در نظر خداى تبارك و تعالى لشكرهاى پيروزمندى هستيد. خداوند انشاء الله شماها را از لشكريان امام زمان سلام الله عليه قرار دهد و اجر آن سپاهيان در ركاب رسول الله را به شما عنايت بفرمايد، آنها هم هر كمالى داشتند، براى خدمت به اسلام و رسول خدا بود و شما هم همين خدمت را داريد انجام مى‏دهيد. شما با آنها فرقى نداريد و شما هم مثل اشخاصى هستيد كه در غزوات رسول الله جنگيدند و شهيد شدند يا معلول. شما هم در راه خدا و در راه رسول خدا و در راه اسلام فداكارى كرديد، معلول شديد، شهيد شدند دوستان شما وشما پيروز هستيد. و كشورى كه تمام قشرهايش اينطور مهياى براى فداكارى هستند اين كشور پيروز است. و خداوند به شما سلامت و اجر عنايت كند و به ما هم بيدارى بدهد كه به دنبال شما بيائيم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 118 از 208 نخستنخست ... 1868108114115116117118119120121122128168 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/