صفحه 117 از 208 نخستنخست ... 1767107113114115116117118119120121127167 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,161 تا 1,170 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1161
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 140

    تاريخ: 12/8/59

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مسلمان پيرو خط امام

    اگر يك ملتى بخواهد پيش ببرد، بايد بت‏ها را بشكند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از جمله چيزهائى كه دولت‏هاى بزرگ، ابر قدرت‏ها و به تبع آنها دولت‏هاى كوچك عمل مى‏كنند و از چيزهائى كه آنها براى پيشرفت مقاصد خودشان اجرا مى‏كنند اين است كه ايجاد خوف بكنند در ملت‏ها، دولت‏هاى كوچك در بين ملت خودشان ايجاد خوف بكنند. شما ديديد كه در اين مدتى كه محمد رضا غصب كرده بود حكومت ايران را، ساواك آنطور تبليغات مى‏كرد كه هر خانواده‏اى شايد گمان مى‏كرد كه اگر يك كلمه راجع به دولت يا راجع به شاه مخلوع بگويد اين كلمه را آنها مى‏شنوند و اين را به جزا مى‏رسانند. در همه قشر ملت، اين خوف را اينها ايجاد كرده بودند با تبليغات دامنه دار خودشان كه ساواك همچو هست كه در هر چند نفر آدم يكى از آنها ساواكى است و حرف‏ها را اگر در داخل خانه‏ها هم بر ضد رژيم گفته بشود به ساواك مى‏رسانند و ساواك هم خواهد چه كرد و چه كرد. اينها در خود كشور خودشان، هر كشورى كه زير دست آن كشورها بود، در كشور خودشان اين معنا را دامن مى‏زدند به طورى كه در زمان شاه مخلوع آنطور در بين مردم خوف بود كه شايد برادر از برادرش مى‏ترسيد، پدر از پسر، پسر از پدر، هر دو از زن مى‏ترسيدند كه مبادا يك وقت ما يك حرفى بزنيم و موجب گرفتارى و آزار و اذيت بشود و اعدام و حبس و كذا. دولت‏هاى بزرگتر كه شياطينى هستند معلم اين شيطان‏ها، آنها از باب اينكه دايره سلطه‏شان زياد بود به همه كشورها، اينطور مسائل را با حكومت‏هاى آنها و با ملت‏هاى ديگر باز تبليغ مى‏كردند و ايجاد خوف و رعب مى‏كردند در همه كشورها و اينطور وانمود مى‏كردند كه اگر يك كشورى يك كلمه بر خلاف اين قدرت بزرگ، آن قدرت بزرگ، بر خلاف آمريكا، برخلاف شوروى و قبلاً بر خلاف انگلستان يك كلمه اگر بگويد، دولت را چه خواهند كرد و مملكت را خواهند گرفت و خواهند چه و چه كرد. اين يك حيله‏اى بود كه از سال‏هاى طولانى اينها براى پيشرفت مقاصد خودشان اين حيله را به كار برده بودند و ملت‏ها هم باورشان آمده بود و دولت‏هاى كوچك هم نسبت به آن بزرگ‏ها باورشان آمده بود كه اگر يك كلمه بر خلاف فلان دولت بگويند اينها ساقط خواهند شد و از بين خواهند رفت و آنها هجوم خواهند كرد و لهذا در بعضى از اوقات كه در چندين سال پيش از اين يك اولتيماتومى آنها مى‏دادند به ايران مثلاً، با همان لفظى كه آنها، تشرى كه آنها مى‏زدند هر امرى را كه مى‏خواستند، به مجلس تحميل مى‏كردند و به

    صحيفه نور ج 13 صفحه 141

    دولت تحميل مى‏كردند، اينها هم نسبت به ملت خودشان همين طور بود. همچو كه صحبت حكومت نظامى مى‏شد ديگر مردم بكلى به واسطه خوفى كه از اينها داشتند، بكلى خودشان را مى‏باختند. اين معنا را ما را از اول به نظرمان آمد كه بايد اين خوف را شكست، اين يك رعبى است و ارعابى است كه واقعيت ندارد زياد، آنقدر كه واقعيتش است صد چندان تبليغات است و دامن مى‏زنند به آن و همه مردم را يا همه دولت‏ها را مى‏ترسانند. به نظر مى‏رسيد كه بايد اگر بخواهد يك ملتى پيش ببرد يا مقابله بكند با دولت يا مقابله بكند با دولت‏هاى بزرگ، به نظر مى‏رسيد كه اگر ما بخواهيم يك عملى انجام بدهيم بايد اين بت‏ها را شكست و او به اين است كه بايد خود آنهائى كه در رأس واقع شدند، هدف قرار داد و ابتدا با صحبت، با حرف اينها را همچو كرد كه از دل مردم اين مسأله خارج بشود كه نمى‏شود بر خلاف فلان قدرت حرف زد. كم كم مردم اين معنا را حس كردند كه نه، آنطورها نيست كه تصور مى‏شد كه اگر يك كلمه راجع به آن درجه اولى‏ها صحبت بشود عالم به هم مى‏خورد و لهذا ديديد كه وقتى كه صحبت از خود آن مردك هم شد هيچ اشكالى پيش نيامد. اگر هم اشكالى پيش آمد اشكالى بود كه رفع مى‏شد و ديديد كه وقتى كه اعلام حكومت نظامى در روز هم كردند مردم ريختند بيرون و شكستند حكومت نظامى را و هيچ چيز نشد.

    عمده اين است كه اين خوف‏هائى كه اينها ايجاد كردند در دل ملت‏ها، اين شكسته بشود. از جمله چيزهائى كه خيلى به آن دامن زده بودند و مى‏ترساندند همه را اين معنا بود كه اين دو تا قدرت بزرگى كه الان در عالم هست، از اين دو قدرت نمى‏شود اصلاً كسى احتمال بدهد كه كنار برود و خودش مستقل باشد، حتماً يا بايد در بلوك شرق باشد يا در بلوك غرب، از اين دو حال هيچ نمى‏شود خارج شد. اگر يك وقتى كسى بخواهد خيال اين معنا را بكند كه خودش هم يك آدمى است، خودش هم مستقل است، اين يك خيال غلطى است كه همان تصورات است واقعيت نمى‏تواند داشته باشد. لكن وقتى كه كم كم ملت‏ها به خود آمدند و فهميدند كه نه، آنطورها نيست، ما ديديم كه مداخله نظامى شوروى در افغانستان كه يك ملت ضعيفى ولى زنده‏اى هست و با قدرت ايمان مقابله كرد، در عين حالى كه حكومت افغانستان، حكومت غاصب افغانستان با شوروى و حزب‏ها، بعضى از حزب‏چپى همه با هم هستند معذلك جوان‏هاى برومند افغانستان در مقابل آنها ايستادند و الان مدت‏هاى زيادى است كه از براى شوروى ايجاد اشكالات كردند به طورى كه بايد بگوييم شوروى را شكست سياسى دادند. اين براى اين بود كه فهميده شد كه اينطور نيست كه اگر شوروى به يك جائى حمله بكند، ديگر مى‏شود حرفى زد، اين صد در صد بايد تسليم شد، يا اگر آمريكا يك وقت دست به آن زده بشود، ديگر مملكت مثلاً ايران بكلى منهدم مى‏شود و از بين خواهد رفت. كم كم اين مسأله، اين رعب شكسته شد نسبت به رژيم منحوس پهلوى كه همه ديديد كه با همان فريادهاى شما جوان‏ها، مردها و قيام ملت نتوانستند آنها ديگر نگه دارند او را. با همه قوائى كه داشتند بالفعل و دنبال او هم بودند، معذلك فريادهاى شما و وحدت كلمه شما آنها را شكست داد.

    پس اين معنا كه اگر ما بر خلاف اين دستگاه يك كلمه‏اى بگوييم نابود خواهيم شد، معلوم شد نه، مسأله

    صحيفه نور ج 13 صفحه 142

    درست نبوده. اينها به واسطه تبليغاتشان ايجاد خوف كرده بودند كه با همين خوف كارهاى خودشان را انجام مى‏دادند. بيشتر مردم به واسطه اين خوف كنار مى‏گرفتند و بى تفاوت مى‏شدند و مى‏ترسيدند، آنها هم با اينكه قدرتشان به آن بزرگى نبود كه يك ملت را از بين ببرند، استفاده مى‏كردند لكن ملت ايران اين مطلب را شكست در هم و اين رژيم را از بين برد. نسبت به قدرت‏هاى بزرگ هم همين طور است قضيه و همين طور بود قضيه كه ارعابش بيشتر از واقعيتش بود. اگر يك مطلبى فرض كنيد در يك دولت كوچكى واقع مى‏شد بر خلاف ميل شوروى مثلاً يا بر خلاف ميل آمريكا، كافى بود كه آمريكا يا شوروى يك تشر بزنند، با همان يك تشر مسأله ختم مى‏شد، يا مثلاً در آنوقتى كه انگلستان قدرتش زيادتر بود از ديگران، يك كشتى را بياورند در اين آب‏هاى نزديك ايران، يك كشتى را كه آوردند اينجا، ديگر نه مجلسش مى‏توانست حرفى بزند و نه دولتش و هر چه آنها مى‏خواستند، تحميل مى‏كردند. اين مطلب هم در ايران شكسته شد، اين معنا كه يكى برود در سفارت آمريكا و يك تعرضى بكند به سفارت آمريكا، در سابق و در زمان رژيم سابق، جزء تخيلات و شعرها به نظر مى‏آمد، چطور امكان دارد كه ملتى كه هيچى ندارد، جوان‏هائى كه دستشان چيزى نيست بروند و سفارت آمريكا را يك تعرضى به آن بكنند، يك سنگى حتى بيندازند، اگر يك همچو چيزى بشود اصلاً ملت و دولت ايران به باد فنا خواهد رفت. اينها چيزهائى بود كه با شيطنت و تبليغات تو مغز مردم كرده بودند و مردم را از آن قدرت ملى و انسانى و اسلامى كه داشتند غافل كرده بودند. ما ديديم كه جوان ما به واسطه آنهمه ناراحتى‏هائى كه ملت ما از اين قدرت فاسد كشيده بود عكس العمل نشان دادند و رفتند و ريختند و آن اعضاى آنجا را گرفتند و اينها و هيچ آسمان به زمين نيامد. ويژگى اين عمل، اين بود كه اين قدرت آمريكا و اين ارعابى كه كرده بودند اينها كه اگر چنانچه يك تعرضى بشود، به ديوار سفارت آمريكا كسى يك خطى بكشد چه‏ها خواهد شد اين از بين رفت. شما جوان‏ها كه رفتيد و آنجا را گرفتيد و بعد هم به همه معلوم شد كه اينها اصلش يك افرادى نبودند كه راجع به يك سفارتخانه متعارف باشند، اينها مركز يك توطئه‏اى بودند كه در همه شوون كشور ما بلكه منطقه دخالت مى‏كردند و دولت‏هاى سابق دانسته يا ندانسته از آنها بايد تبعيت بكند و هر كارى كه مى‏خواهد انجام بدهد بايد با مشورت اينها باشد چنانچه خود محمد رضا گفت كه ما ليست وكلا از سفارت مى‏آمد و ما بايد اين ليست را همانطورى كه آنها نوشتند عمل بكنيم. اين خدمتى كه اين جوان‏ها كردند و رفتند و شكستند و گرفتند آنجا را و آن افراد فاسد را نگه داشتند، اين يك مطلبى بود كه آن واهمه‏هائى كه در ذهن مردم بود، در ذهن ملت‏ها بود، در ذهن دولت‏ها بود و آن هيولائى كه نشان داده بودند آنها از قدرت‏هاى بزرگ، آن را شكستند. اين يك مطلبى است كه اگر چنانچه ملت ما هم دنبال او هر جور زحمتى به خودش راه بدهد، هر جور گرفتارى و تنگنائى كه برايش پيش بيايد ارزش دارد. ارزش اين عمل به اين نيست كه ما شكم‏مان يك وقتى گرسنه مى‏ماند يا مثلاً راه وقتى بخواهيم برويم با اتومبيل مى‏توانيم برويم از باب اينكه نداريم چيزى ارزش اين به اينها نيست. ارزش اين در عالم به اين است كه شما يك بتى كه درست كرده بودند اينها كه، بت بزرگى كه همه ممالك را گرفته بود، شكستيد، و اين يك

    صحيفه نور ج 13 صفحه 143

    جنبه سياسى داشت كه، و يك ارزش سياسى داشت كه همه ارزش‏ها پيش او كوچكند. اينهائى كه خيال مى‏كنند كه به واسطه اعمال اينها ما در تنگنا واقع شديم، اشتباه مى‏كنند، در عين حالى كه سوء نيت ندارند، البته يك دسته‏هائى هستند كه شما را هم آمريكائى مى‏دانند، پاسدارهاى ما را هم مى‏گويند مرتجعند، آمريكائى‏اند. اينها، اين دسته‏ها بيچاره‏اند، بدبختند اينها. و اما بعض از اشخاصى كه خوب، دلسوز هم هستند براى كشور ما و براى كشور خودشان و مخالف هم هستند با هم ارگان‏هاى خارجى و اجانب، لكن آنها هم تحت تاثير همان تبليغات واقع شده‏اند و گمان مى‏كردند كه اگر چنانچه به زودى و فوراً ما تقديم نكنيم اين جاسوس‏ها را به آمريكا و يك عذر خواهى هم نكنيم، چه‏ها و چه‏ها خواهد شد. ارزش اين عمل اين است كه اين اشتباهات را رفع كرد. شما الان يك سال است كه اين جاسوس‏ها را، اين توطئه گرها را، اين مجرم‏ها را در آنجا حبس كرديد و خبرى هم نشد، نه بازارمان خوابيد و نه اقتصادمان به هم خورد، و اينها، بعد هم هر كارى آنها خواستند هى كردند و هى ترساندند و هى عمل مذبوحانه كردند و ما ديديم كه يك سال از اين امر گذشت و نه، هم بازارهاى ما سر جاى خودش هست و هم كشاورزى ما سر جاى خودش هست و هم چيزهاى ديگرمان، هيچ چيز نخوابيد، هيچ مطلبى نشد. ارزش اين است، ارزش اين عمل اين است كه شكسته شد آن بت بزرگى كه براى ملت‏ها تراشيده بودند. ارزش اين چريك‏هاى افغانى اين است كه شكستند آن بت‏هاى بزرگى را كه تراشيده بودند كه اگر چنانچه كسى با شوروى يك كلمه بگويد، بايد به فنا برسد. اينها شكستند اين را.آنها هم چندين ماه است كه الان با همه قوائى كه آن قدرت بزرگ پيش آورده براى آنها و حكومت خودشان هم با آنها مخالف است، باملتش مخالف است، چريك‏هاى افغانستانى شكستند آن هيولا و چيزى كه براى ملت‏ها پيش آورده بودند. اين عمل شما در اينجا و آن عمل آنها در آنجا ارزشش يك ارزشى نيست كه ما بتوانيم به ميزان در آوريم. اينها ارزش دارد به اينكه، مانصف ملت‏مان هم اگر كشته مى‏شد ارزش داشت اين، براى اينكه قضيه، قضيه شكم نيست تا ما عزا بگيريم كه مبادا يك وقت گندم ما نداشته باشيم. مادر پنجاه و شصت سال پيش از اين كه من يادم هست، با اسب و الاغ از اين راه به آن راه مى‏رفتيم و با عرض مى‏كنم كه نه برقى بود و نه بساطى بود و آنطور همه مردم زندگى‏شان را مى‏كردند.

    ما براى شكم قيام نكرديم، ما براى اسلام قيام كرديم‏

    آن چيزى كه براى ما ارزش دارد اولاً اسلام است كه در آن همه چيز هست. ما براى شكم‏مان قيام نكرديم كه اگر شكم‏مان را يك فرد جلويش را بگيرند مابنشينيم سر جايمان. ما براى اسلام قيام كرديم، همانطورى كه درصدر اسلام پيغمبر اكرم براى اسلام قيام كرد و آنقدرى كه او در زحمت و رنج واقع شد، ما نشديم. ما الان بازارهايمان سر جاى خودش هست و امسال كه مى‏گويند ميوه‏ها هم بيشتر از هميشه هست، ارزاقمان هم سر جاى خودش هست و گرفتارى اين چيزها ابداً نداريم عمده اين است كه ما يك ملتى داريم كه اين ملت همه بيدار شدند، آن خوف را شكستند، آن

    صحيفه نور ج 13 صفحه 144

    خوفى كه اگر يك پاسبان مى‏آمد يك بازار را مى‏بست هيچ كس حرف نمى‏زد او را شكستند، فرياد زدند، با فرياد خودشان قدرتى را كه در اينجا بود شكستند و قدرتها را شكستند. ما وقتى يك ملت داريم كه سى و چند ميليون است و بيست ميليون جوان داريم كه آرزوى شهادت بسياريشان مى كنند، ديروز يك پيرمرد نزديك به هشتاد، تقريباً بين هفتاد و هشتاد بود، طورى كه چيز بود، آمد با من مصافحه كرد و رفت آن كنار و دوباره من ديدم ايستاد و دوباره دارد مى‏آيد، دفعه دوم كه آمد اينجا گريه مى‏كرد اشكهايش رامن ديدم كه آنجا جارى بود مى‏گفت من مى‏خواهم بروم جنگ بكنم. من گفتم به او كه من و تو بايد دعا بكنيم، جوان‏ها بايد جنگ بكنند. الحمدلله ما كه جوان‏هايمان، پيرهايمان، زن‏ها، دخترها، همه، بچه‏ها همه‏مان يك تحولى در ما پيدا شده است كه نمى‏خواهيم ديگر زير بار ابرقدرت‏ها برويم، بايد البته ملتى كه اينطور باشد خودش را مهيا كند براى همه چيز. قدرت‏هاى بزرگ عالم هست، شما هم ايستاديد در مقابل قدرتهاى بزرگ عالم، از ارعاب‏هايشان نترسيد خيلى، اما مهيا بشويد براى اين شلوغ كارى‏ها، براى اين كارهايى كه دارد انجام مى‏گيرد بايد ما مهيا بشويم. يك كار ارزشمندى شما كرديد، يك كار بزرگى كرديد كه تمام دنيا به صورت اعجاب دارند به شما نگاه مى‏كنند. كسى كه يك همچو كار بزرگى را به عهده گرفته است نبايد خيال كند كه امروز كه ما اين را بيرونش كرديم فردا كس ديگر مى‏آيد، نخواهد آمد، خير، شما و ما مهيا هستيم و مهيا بايد باشيم كه آنقدرى كه ارزش دارد عملمان، بايد برايش فداكارى بكنيم. ما باز با آن تنگناى اقتصادى كه پيغمبر اكرم در آن چند سال كه در آن غار بود واقع شده بود، واقع نشديم. آنها نان خوردن هم نداشتند، آنها با زحمت براى خودشان به طور قاچاق يك چيزى مى‏آوردند مى‏خوردند، زندگى مى‏كردند، لكن ارزش عمل يك ارزشى بود كه مى‏ارزيد به اينها، تحمل مى‏كرد ايشان اينها را. ما الان چيزى برايمان واقع نشده، خوب، يك گوشه كشور ما يك جنگى واقع شده و آن هم دارند سركوبشان مى‏كنند. ما بايد مهيا باشيم كه فردا اگر از يك گوشه ديگرى هم يك شيطان ديگرى سر در آورد، آن هم سركوبش بكنيم. ما مى‏خواهيم زنده باشيم و ما مى‏خواهيم شرافت خودمان را حفظ كنيم و ما مى‏خواهيم اسلام عزيز را كه همه چيز درش هست، استقلال درش هست، آزادى درش هست، شرافت درش هست، مى‏خواهيم اين را حفظش بكنيم و قرآن كريم را حفظ بكنيم و اين ارزش دارد به اينكه ما همه‏مان هم از بين برويم، رفتيم. مگر ما از پيغمبر بالاتريم، مگر ما از حسين بن على بالاتر هستيم. آنها هم همه چيزشان را دادند در راه هدفشان، لكن ما قدرت داريم الان، آنها آنوقت نداشتند همچو قدرتى. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در آن غارى كه پناه برده بودند كسى را نداشتند، يك چند نفرى آنجا بودند و همه در خوف زندگى مى‏كردند ما به آنجا نرسيده است حالا. زمانى هم كه در مدينه تشريف آوردند، آنقدر رنج ايشان كشيدند، اينقدر زحمت كشيدند كه هيچ يك از آنها را تا حالا ما نكشيديم.

    ما ملتى هستيم كه با وحدت كلمه و اتكال به خدا همه چيز را مى‏توانيم پيش ببريم‏

    ما از جنگ نبايد بترسيم. پيغمبر اكرم جنگ كرده است براى اسلام حضرت امير جنگ كرده

    صحيفه نور ج 13 صفحه 145

    است براى اسلام. صدر اسلام در يك چند سال چندين جنگ، هشتاد تا، چقدر جنگ واقع شد. ما بايد مهيا باشيم براى جنگ‏ها و ما قدرت داريم، ما جوان‏ها را داريم. يك ملتى هستيم كه با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى همه چيز را ما مى‏توانيم پيش ببريم، هيچ خوف از اين مسائل نداريم. اينها كه ايجاد خوف مى‏خواهند بكنند در شما، همان‏هائى هستند كه در زمان شاه مخلوع هم ايجاد خوف كرده بودند و آن به واسطه همان ايجاد خوف سرجاى خودش نشسته بود و به خيال خودش سلطنت مى‏كرد. وقتى اين خوف شكسته شد ديديم كه تو خالى، بود واقعيت آنطورى كه مى‏گفتند نداشت. قدرت‏هاى ديگر هم همين طور است، خيال نكنيد كه اينها شاخ و دم خيلى بزرگى دارند، اينها هم همين طورهاست. مهم اين است كه ما با هم منسجم باشيم، مهم اين است كه قواى مسلح ما كه خداوند انشاء الله نصرت به آنها بدهد منسجم باشند با هم. سپاه پاسداران و قواى انتظامى ديگرى خودشان را يك بدانند. همه‏تان براى يك مقصد داريد عمل مى‏كنيد و آن مقصد اين است كه كشور خودتان را آزاد نگه داريد و مستقل، نوكر نباشيد، شرافت خودتان را حفظ بكنيد. همه قواى مسلحه، هر كس هست، از ملت هم هر كس متصل شد به آن جبهه، همه همدم باشيد و هماهنگ. اگر هماهنگ باشيد و همه روى يك رويه كار بكنيد و يك فرماندار از براى فرمانده براى شما باشد كه روى نقشه عمل بكند مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و هيچ قدرتى هم نمى‏تواند با شما مقابله كند براى اينكه قدرت، قدرت ملت است. ارتش وقتى اتكالش به اين ديوار بزرگ شد، به اين سد عظيم ملت شد قدرتى پيدا مى‏كند كه هيچ چيز نمى‏تواند مقابل او بايستد. ارتش ما وقواى مسلح ما و پاسدارهاى ما و همه اينها پشتوانه‏شان همه ملت هست. الان شمابينيد سرتاسر مملكت ما در حال جنگند، دخترهاى توى خانه‏هايشان هم در حال جنگند، براى جنگى‏ها دارند كار مى‏كنند يك همچو مملكتى كه ارتشش با ملتش يك است، رؤسايش با ديگران برادرند، اينها همه خدمتگزار هستند نسبت به ملت‏شان، ملت‏شان از آنها پشتيبانى مى‏كند، يك همچو ملتى از چى مى‏ترسد، و شما مطمئن باشيد. چند وقت است كه الان ما را حصر اقتصادى كردند، چه شد مثلاً؟ ما كجايمان گير كرده است كه حصر اقتصادى، حصر اقتصادى خيال مى‏كنند اشخاص كه ما اگر چنانچه از آمريكا مثلاً فرض كنيد كه فلان چيز را نخريم، خير، ديگر نمى‏توانيم. نخير ما داريم زياد، آمريكا اينجا برايمان ذخيره كرده اينها را. بدانيد كارهاى خدائى است اينها، كارهاى خدائى است كه پنجاه سال آن يا كمتر يك قدرى، اين مرد بيست و چند سال، اين دومى زحمت كشيد و آمريكا هم به خيال اينكه خوب، مملكت خودش است ديگر، هر چه هست مال خودش است، نفت‏هاى ما را البته گرفتند و خوردند و بردند و اسلحه‏هاى زياد آوردند براى ما. اين كوه‏هائى كه در ايران هست بسياريش زيرش اسلحه و مهمات هست و اينها همان‏هائى بود كه دشمن ما، دشمن فعلى و هميشگى ما براى خودش تهيه كرده بود و حالا مال ماست. عمده اين است كه ما خودمان، خودمان را بشناسيم و قواى مسلح ما و ملت ما يكپارچه بشود. اگر اينها همه با هم يكپارچه باشند، پشت به پشت هم بدهند، هيچ قدرتى نمى‏تواند اينها را بشكند. اين قدرت‏هاى بزرگ آنقدر گرفتارى دارند كه به اين مسائل خيلى نمى‏توانند برسند، هر

    صحيفه نور ج 13 صفحه 146

    كدامشان مقابل هم ايستادند. اين گرگ‏ها را مى‏گويند كه وقتى شب هم ميخواهند بخوابند دور هم، همه رويشان را به هم مى‏كنند از خوف اينكه اگر يكى‏شان غفلت كند باقى‏شان او را مى‏خورد. حالا اينطوريست كه شما خيال نكنيد كه آمريكا اگر بخواهد يك چيزى بكند، آمريكا مقابلش يك گرگ ديگرى ايستاده درست دارد نگاهش مى‏كند، آن هم همين طور مقابلش يك گرگ ديگرى ايستاده مقابلش اللهم اشغل الظالمين بالظالمين مسائل اينطور نيست كه به گوش ما مى‏خوانند كه اى، اگر آمريكا چه بشود، چه. خوب، يك سال تمام است كه اين جوان‏هاى عزيز ما رفتند و البته رنج كشيدند، زحمت كشيدند و ماجورند در اين امر پيش خداى تبارك و تعالى. من نبايد تشكر كنم از آنها، عمل آنها پيش خدا ارزش دارد. يك سال است كه اينها رفتند و آنجا را گرفتند. آنها جز، هى حرف آنها زدند، آن ور ايستادند و حرف زدند و چه كردند، خوب، حصر اقتصادى كردند و چه كردند، لكن ملت سر جاى خودش ايستاده و هيچ نقصى در خودش نمى‏بيند. ده سال ديگر هم كه بشود همين است. عمده ارزش اين عمل‏ها اين است كه از ذهن توده‏هاى ضعيف مردم در سرتاسر دنيا، مستضعفين جهان در سرتاسر دنيا، از ذهن اينها اين رعب‏ها را خارج مى‏كند به خود مى‏آيند، الان هم آمده‏اند. هى مى‏گويند كه ماها در انزوا هستيم، آنوقت كه در انزوا نبوديم چه بوديم؟ يك ملت زير دست ضعيف بيچاره، يك پاسبان در بازار بزرگ تهران حكومت مى‏كرد بر بازار. اين آنوقت بود كه ما منزوى نبوديم، منزوى نبوديم يعنى روابطمان با آمريكا و با شوروى و با كذا و كذا سر جايش بود.

    تا منزوى نشويد، نمى‏توانيد مستقل شويد

    حالا كه منزوى هستيم چه هستيم؟ حالا كه منزوى هستيم جوان‏هاى ما ايستاده‏اند و سفارت آمريكا را گرفتند و پنجاه و چند نفر جاسوس‏ها را گرفتند و نگه داشتند البته انسانى هم با آنها رفتار كردند. آنطورى كه به من دائماً رسيده اين است كه خيلى خوب با اينها رفتار كردند و اخلاق اسلامى هم همين است.

    حالا كه منزوى هستيم اينكه بازارمان سر جايش هست با عزت و احترام، هيچ كس به ما نمى‏تواند ظلم كند، هيچ كس نمى‏تواند بگويد بازارتان را ببنديد، يا با الزام بازار را ببندند، هيچ كس نمى‏تواند بيايد بگويد چهارم آبان است بيرق‏ها را همه جا بزنيد و بايد همچو بشويد، هيچ. حالا كه منزوى نيستيم خود مانيم، مستقليم. انزوا اگر پيدا شد، انسان خودش را بهتر پيدا مى‏كند. ديروز چند تا، دو سه تا جوان آمدند و يك تفنگى را كه من خوب نمى‏شناسم تفنگ چه هست آوردند نشان دادند، گفتند اين را ما خودمان درست كرديم، وقتى هم به ارتش نشان داديم گفتند صحيح است و خوب است و وسائل را فراهم مى‏كنيم. اين براى اين است اگر چنانچه ما منزوى نبوديم هيچ وقت به فكر اين كار نمى‏افتادند. شما كه حالا به خيال اينها منزوى هستيد شما الان در فكر اين هستيد كه خودتان كارهاى خودتان را انجام بدهيد. منزوى نبودن يعنى متكل بودن به غير، يعنى اسير بودن منزوى هستيم يعنى ارتباطمان با ديگران قطع است و ما نوكر ديگران نيستيم. آنها هى مى‏آيند به ما مى‏گويند كه بيا

    صحيفه نور ج 13 صفحه 147

    روابطمان را درست كنيم، ما همه جور حاضريم، چطور. و ما مى‏دانيم شيطنت است اين. البته اگر چنانچه همه احترام به همه بگذارند، همه دنيا با هم بايد برادر باشند اما مسأله اين نيست مااز اين انزوا نمى‏ترسيم، ما استقبال مى‏كنيم يك همچو انزوائى را كه ما را وادار مى‏كند كه خودمان به فكر خودمان بيفتيم. وقتى اين انزوا نباشد ما متكل به غيريم، هر چى مى‏خواهيم دستمان پيش غير دراز هست. گندم هم مى‏خواهيم از آنها بگيريم و ارزاقمان را از آنها بگيريم و صنايع‏مان را آنها برايمان بيايند درست بكنند، همه چيزمان دست آنها باشد. ملت تا اينطور باشد مى‏تواند خودش داراى يك چيزى باشد، در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد وقتى شما منزوى باشيد مى‏توانيد اين كارها را بكنيد. شماى منزوى مى‏توانيد كه فكر بكنيد كه بايد كشاورزى‏مان را خودمان اداره كنيم محتاج نشويم به ديگران، براى اينكه منزوى هستيم ديگران نمى‏دهند به ما. وقتى يك ملتى احساس كرد كه ارزاقش را ديگران نمى‏دهند به او، خودش به فكر مى‏افتد كه براى خودش درست كند. مادامى كه در نظرش اين است كه نه، ما مى‏آورند برايمان، مى‏دهند به ما، نمى‏تواند كار بكند. اينهائى كه وقتى در اطرافشان ده تا پانزده تا نوكر هست، مى‏افتند و تنبل مى‏شوند و هيچ كار از آنها نمى‏آيد، وقتى مى‏بريشان حبس، خودش تو حبس كارهاى خودش را مى‏كند براى اينكه منزوى شده. ملتى كه منزوى بشود مى‏تواند ترقى كند، مترقى مى‏شود. ملتى كه منزوى نيست نمى‏تواند به ترقى راه خودش را برود. ملت غير منزوى يعنى ملتى كه اتكالش به ديگران هست، خوراكش را از ديگران مى‏گيرد، اتومبيلش هم از ديگران مى‏گيرد، برقش هم از ديگران مى‏گيرد. اين ملت تا آخر بايد اسير باشد. تا منزوى نشويد نمى‏توانيد مستقل بشويد. از انزوا ما چه ترسى داريم، ما آن روزى كه منزوى نبوديم همه گرفتارى‏ها را داشتيم، حالائى كه منزوى هستيم مستقل هم هستيم. الان هر كسى آقاى خودش هست، هى زير بار ديگرى نيست. الان مى‏تواند يك سفارتخانه‏اى (هر سفارتخانه‏اى‏خواهد باشد) مى‏تواند كه به حكومت ما، به دولت ما يك چيز را تحميل كند؟ پس ما منزوى نيستيم شما خيال مى‏كنيد منزوى هستيم. منزوى به آن معنائى كه شما مى‏خواهيد نباشيم، اين معنايش اين است كه ما وابسته باشيم و تا آخر غلام حلقه بگوش باشيم. خدا مى‏داند آن روزى كه من عكس اين محمد رضا را ديدم در روز نامه‏هاى اينجا، در مجله‏اى بود، چيزى كه در آمريكا مقابل يكى از رياست جمهورى‏هاى آنها ايستاده بود مثل يك بچه‏اى و او عينكش را برداشته بود و به روى او نگاه هم نمى‏كرد، اينطور نگاه مى‏كرد و اينطورى ايستاده بود، خدا مى‏داند تلخى اين در ذائقه من شايد حالا هم باشد كه ما اينطور هستيم كه يك نفر آدمى كه مى‏گويد من همه كاره هستم و كشورم را مى‏خواهم برسانم به كذا و از ژاپن بايد جلو بيفتيم و فلان، يك همچو آدم ضعيف زبونى است كه مى‏رود در آمريكا بعد از همه تشريفات كه اجازه بدهند و چه بكنند و برود آنجا، مى‏ايستد آنجا پهلوى آن جانسون (ظاهراً بود) ايستاده آنجا و آن مردك تو صورتش نگاه نمى‏كند، عينكش را برداشته و آنطور نگاه نمى‏كند و اين اينطورى ايستاده. خدا مى‏داند كه اين غير انزوا براى يك ملتى از هر انزوائى بدتر است. بله، او منزوى نبود، آقايان مى‏خواهند ما هم اينطور بشويم. ما انزوائى را كه اين آقايان خيال

    صحيفه نور ج 13 صفحه 148

    مى‏كنند، با آغوش باز اين انزوا را مى‏پذيريم. تا انزوا نباشد افكار شما به راه نمى‏افتد. مغزهاى شما از مغز آمريكائى كوچكتر نيست لكن شما رااز انزوا بيرون آوردند و مرتبط كردند، تا آخر قيامت شما بايد منزوى آنوقت باشيد، وابسته، افكارتان اصلاً به راه نيفتد، مغزهايتان بخشكد آنجا و هيچ راه عمل نكنيد. اگر مغزهاى ما عمل مى‏كرد، حالا وضع كشور ما غير از اين بود، لكن نگذاشتند مغزهاى ما عمل بكند. همه چيز را آوردند، اموال زيرزمينى ما را دادند و همه چيز را آوردند، فراهم كردند كه مبادا شما به فكر اين بيفتيد يك صنعتى ايجاد كنيد تا ارتباطتان را از دنيا قطع نكنيد، اين ارتباطى كه شما را به انزواى حقيقى مى‏كشد، نمى‏توانيد خودتان اهل صنعيت بشويد و نمى‏توانيد مملكت‏تان صنعتى بشود، نمى‏توانيد مستقل باشيد و نمى‏توانيد آزاد باشيد. اين انزوا از نعمت‏هاى بزرگ خداست. شما مقايسه كنيد بين كشور خودتان امروز كه منزوى هستيد با كشور خودتان در ده سال پيش از اين كه نبوديد، مقايسه كنيد، فكر كنيد. هى فكر اينكه اى ما چيزى نداريم، اى ما چيز. ما انسان داريم، ما آدم داريم، ما جوان داريم، ما جوان‏هائى داريم كه با همه قوا دارند در مقابل همه قدرت‏ها ايستاده‏اند. چى هيچ چيز نداريم. ما همه چيز داريم. ما اين زمين‏هاى وسيع داريم، ما آنقدر چيزهاى زيرزمينى داريم، چطور ما نداريم. ما همه چيز داريم، فقط اين انزوا نبودن، منزوى نبودن، ما را به اين حال رسانده است كه ما براى هر چيز بايد دستمان را پيش ديگرى دراز كنيم. يك چند سال بايد سختى را تحمل كنيم (سختى هم خيلى نيست تحمل كنيم تا بتوانيم خودمان سر پاى خودمان بايستيم و آدم باشيم.

    با تمام قدرت بيست سال هم اين جنگ اگر طول بكشد، ما ايستاده‏ايم

    اين قدرت‏ها ديگر شكسته شدند و علامتش هم همين است كه يك سال است اين جوان‏هاى ما اين كار را كردند و ارزش كارشان هم بسيار زياد است و هيچ عالم به هم نخورد. حالا فرض كنيد كه اين نوكر بدبخت، اين صدام بدبخت كه ملت خودش را به تباهى دارد مى‏كشد و آنقدر به ملت خودش دارد تحميل مى‏كند، اين هم يك حمله مذبوحانه كرده است، ما هم صبر داريم و حوصله داريم. ملت ما پنجاه شصت سال، جوان‏هاى ما تا چشم‏شان را باز كردند زير يوغ اين مسائل و اين مصائب بودند. عادت داريم ما به زحمت كشيدن، جوان‏هاى ما عادت دارند به اين زحمت‏ها. حالا كه خودشان را يافتند و مستقل مى‏دانند، با تمام قدرت بيست سال هم اين جنگ طول بكشد ما ايستاده‏ايم، در صورتى كه اين پوسيده است ديگر. شما خيال نكنيد كه اين يك كاريست. اينكه مى‏بينند موشك مى‏اندازند، اين براى اين است كه نمى‏تواند بيايد با اينها مقابله كند، از دور ايستاده است و موشك مى‏اندازد. اينكه اين جنايات را مى‏كند و مى‏خواهد ملت ما را بترساند به خيال خودش، اين براى اين است كه قدرت آنكه مقابله كند با اين جوان ما را ندارد، در همه جا هم دارد هى كشته مى‏دهد و هى دارد ضايعات مى‏دهد ولى آن خوى غلطش و آن تخيل باطلش و اينكه اعصابش بكلى خرد شده است و حالا خردتر، نمى‏گذارد كه به خودش بيايد و بفهمد بايد چه بكند. اين در آنجا، در خود عراق هم پوسيده

    صحيفه نور ج 13 صفحه 149

    شده است و در همه ممالك دنيا هم آبرويش را از دست داده است. البته راديوى بغداد و نمى‏دانم روزنامه‏هاى بغداد هى هياهو مى‏كنند، هياهو زياد است، اما در دنيا ببينيد چه جورى است وضع. در همه كشورهاى دنيا اينها حيثيت سياسى اگر داشتند هم از دست رفت و در خود عراق هم ملت با او مخالفند و كم كم صدايشان در مى‏آيد و پيدا هم شد آثارش. و فرق ما بين دولت ما و بين قواى انتظامى ما با آنها اين است كه اينها از ملتند و با ملتند و ملت هم با آنهاست، دليلش هم همين است كه آن دسته دارند جنگ مى‏كنند، خداوند همه را حفظ كند و سرتاسر ايران دارند كمك مى‏كنند. اگر پيدا كرديد يك دهى در عراق اينجورى كمك كرده باشد به اينها، اينها به زور البته مى‏گيرند، غارت مى‏كنند، به زور مى‏گيرند، اما اگر پيدا كرديد يك ده را در تمام كشور عراق كه جوان‏هايش، زن‏هايش دارند آنها نان بپزند و نمى‏دانم دسته بندى كنند، ندارند اينها. يك همچو ملتى از كى مى‏ترسد، چرا بايد بترسد. ما خدا را داريم، ما اسلام را داريم، ما براى خدا داريم عمل مى‏كنيم. كسى كه براى خدا عمل مى‏كند چرا بترسد، از كى بترسد. آنها بايد بترسند كه اگر از اينجا رفتند، جهنم هست آمالشان. جوان‏هاى مائى كه براى خدا دارند جنگ مى‏كنند اجرشان با خداست. امكان دارد كه يك كسى براى خدا كار بكند و خداى تبارك و تعالى به او عنايت نداشته باشد شهيدشان با همان شهداى صدر اسلام انشاء الله محشورند و قدرتمند هستند. خداوند همه‏تان را حفظ بكند و همانطورى كه اين آقا گفتند، اولاً من تشكر مى‏كنم از زحمات شما و من نبايد تشكر بكنم، براى اينكه كشور خودتان هست و خودتان براى خودتان عمل كرديد و ارزش عمل شما بسيار زياد است و حالا كه بنا داريد كه مجلس كار خودش را انجام داده است و محول مى‏خواهيد بكنيد به دولت، امر صحيحى است و انشاء الله شما هر جا باشيد، در جبهه‏ها هم كه مى‏رويد سلامت باشيد و اميدوارم كه با قدرتمندى غلبه كنيد بر همه شيطان‏ها.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1162
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 163

    تاريخ: 16/8/59

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از حجاب پاكستانى

    كعبه خانه ناس و محلى براى اجتماع و زيارت مسلمين

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    با تشكر از حضور آقايان در اينجا و اميدوارى به اينكه خداوند زيارت آقايان را و ساير حجاج محترم را قبول كند، عرض مى‏كنم كه شما مؤفق شديد به زيارت خانه‏اى كه خداوند براى ناس قرار داده است و اول بيتى است كه خداوند براى همه مردم قرار داده است و فرموده است كه‏اول بيت وضع للناس للذى ببكه اين دليل بر اين است كه، يكى از ادله اين است كه خداى تبارك و تعالى همه عالم را دعوت فرموده است به اسلام و اين خانه را براى تمام عالم از زمان بعثت تا آخر براى همه قرار داده است.

    اين خانه ناس است. شخصى يا اشخاصى يا گروهى يا طوايف خاصى اينطور نيست كه اولى باشند به خانه خدا از ديگر ناس، همه مردم، آنهائى كه در سرتاسر دنيا هستند، در مشارق ارض و مغارب ارض، مكلف هستند كه مسلم بشوند و در اين خانه كه قرار داده شده است از براى ناس، مجتمع بشوند و زيارت كنند آن بيت مقدس را. عقلا و علماى اسلام از صدر اسلام تاكنون كوشش كردند براى اينكه مسلمين همه با هم مجتمع باشند و همه يد واحد باشند بر غير مسلمين. در هر جا كه مسلمى پيدا بشود بايد با ساير مسلمين تفاهم كنند و اين يك مطلبى است كه خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم سفارش كرده است و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم سفارش فرموده است و ائمه مسلمين سفارش فرموده‏اند و علماى بيدار اسلام دنبال اين امر را گرفته و كوشش كرده‏اند به اينكه مسلمين را در تحت لواى اسلام به وحدت و يگانگى دعوت كنند

    پيغمبر اسلام مبعوث شده‏است بر تمام بشر در مشارق ارض و مغارب ارض

    مع الاسف بعض از عناصر منحرف، از عناصرى كه به اسلام اعتقاد هم ندارند با ادعاى خالى از حقيقت اسلام كوشش دارند به اينكه اسلام را در عربيت خالص كنند. گزارشى كه در يكى دو روز پيش از خبر گزارى‏ها رسيد به ما، اين بود كه صدام حسين در مجلس غير قانونى خودشان صحبت‏هاى متفرقه‏اى كرده است و اراجيفى بافته است از آنجمله اينكه فارس مسلم نيست به دليل اينكه قرآن عربى است، پيغمبر عرب بوده است و اسلام مال عرب است. به منطق اين آدم منحرف كه از اسلام‏

    صحيفه نور ج 13 صفحه 164

    بى‏اطلاع است و از آنجمله اعرابى است كه خداى تبارك و تعالى فرموده است اشدكفرا و نفاقا واجدر الا يعلموا حدود ما انزل الله اين، سزاوارترند اينطور اشخاص از اينكه حدود خدا را و احكام خدا را نشناسند. به منطق اين آدمى كه اعتقاد به اسلام هم ندارند شما آقايان كه به مكه مشرف شديد مسلم نبوديد و تمام مسلمين دنيا كه در شرق و غرب زمين هستند مسلمان نيستند. فارس مسلمان نيست، ترك مسلمان نيست، بلوچ مسلمان نيست، پاكستانى مسلمان نيست، مسلمانان هندوستان مسلمان نيستند، اندونزى مسلمان نيستند، مسلمانى فقط منحصر به عرب است! نظير عفلق، نظير صدام و نظير حزب بعث عراق! اين منطق يك آدمى است كه از اسلام بى‏اطلاع است، از قرآن بى‏اطلاع است. ضرورت مسلمين است كه پيغمبر اسلام آخر نبيين است و مبعوث شده است بر تمام بشر در مشارق ارض و مغارب ارض. قرآن كريم حكايت مى‏كند كه اسلام مال تمام طوايف است، هر كس به او رسيد بايد ايمان بياورد و روايات از رسول اكرم اين است كه اسلام براى همه است. و اين آدم اگر تا حالا هم فرض كنيم (به فرض غلط) كه مسلم است، براى اين كلمه از اسلام بيرون رفته است براى اينكه خلاف ضرورت مسلمين و خلاف قرآن كريم و خلاف رسول اكرم گفته است.

    قرآن كريم ميزان را تقوا قرار داده است و صدام عربيت را

    ما سال‏هاى طولانى است كه دنبال اين هستيم كه مسلمين را با هم همقدم و هم كلام و مجتمع كنيم براى اينكه تمام گرفتارى‏هائى كه مسلمين دارند و به دست قدرت‏هاى اجنبى، آنهائى كه مى‏خواهند از بلاد مسلمين بهره‏گيرى كنند، آنهائى كه مى‏خواهند ذخائر مسلمين را ببرند، آنهائى كه مى‏خواهند دولت‏هاى اسلامى را در زير يوغ سلطنت خودشان قرار بدهند اينها كوشش كرده‏اند خودشان و عمالشان به اينكه تفرقه بين مسلمين ايجاد كنند. اين كلام خبيث همان كلامى است كه آنها مى‏خواهند كه عرب را يك طرف قرار بدهند و همه مسلمين را در طرف ديگر. فقط عرب مسلم است، پاكستانى مسلم نيست، ايرانى مسلم نيست، عرب مسلم واقعى است!! اينها همه بايد (به حسب قولى كه او باز در يك كلامش گفته است) اينها بايد آقائى عرب را بپذيرند!! اين برخلاف اسلام است، برخلاف دستورات قرآن است. قرآن كريم ميزان را تقوا قرار داده است و فرموده است ان اكرمكم عندالله اتقيكم و صدام ميزان را عربيت قرار داده است، عربيت، چه عربيتى باشد كه مثل عقلق و امثال صدام باشد و چه سايرين. اين برخلاف موازين اسلام و برخلاف ضرورت مسلمين است. اين همان معنائى است كه ابرقدرت‏ها مى‏خواهند كه قشرها را از هم جدا كنند، عرب را از غير عرب جدا كنند، عرب را در يك طرف قرار بدهند و عجم را در يك طرف ديگر. در بين خود عرب هم مى‏خواهند كه طوايف مختلف را از هم جدا كنند و در بين عجم هم كه ساير مسلمين هستند مى‏خواهند كه اينها را از هم جدا كنند اينها مأمور اين هستند، محمدرضا مأمور اين معنا بود كه اينها را از هم جدا كند. كسانى كه اين معنا را مى‏گويند و اين معنا را تعقيب مى‏كنند اينها همان مأمورينى هستند كه مقاصد پليد اجنبى‏ها را كه مسلمين را مى‏خواهند از هم مفترق كنند اجرا مى‏كنند.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 165

    ما بر حسب امر خدا از اسلام و كشور خودمان دفاع كرديم

    مسلمين بايد يد واحده بر ما سوايشان باشند و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم قرآن شريف دستور داده است كه اگر يك طايفه‏اى از مسلمين بر طايفه ديگر بغى كردند و تعدى كردند، بر همه مسلمين واجب است كه بر ضد او قيام كنند. فرضاً از اينكه غير مسلم بغى كند بر مسلم، اگر يك طايفه‏اى از كفار هجوم بياورند به مملكت اسلامى، تكليف همه مسلمين است كه به او هجوم بياورند و او را از صفحه روزگار نابود كنند. چه شده است كه مسلمين در اين امرى كه همه مى‏دانند، تمام كسانى كه اطلاع دارند از منطقه مى‏دانند كه دولت جابر صدام و بعث ناگهان بدون هيچ مقدمه حمله كرده است به ايران از طرف دريا و از طرف هوا، از طرف زمين و بدون اينكه دولت متوجه بشود بعضى از بلاد ايران را غصب كرده است و بعضى از سرزمين‏ها. آن روزى كه مطلع شد ايران، جلويش را گرفت و بحمدالله به قدرى صدمه بر او وارد كرده است و بر جنود او وارد كرده است كه بر گرداندن به اصل اول محتاج به سال‏هاى طولانى است و اين هجوم ناجوانمردانه، كشور عراق را به تباهى كشاند و مى‏كشاند و سرمايه‏هايى كه بايد صرف بشود در راه ترويج اسلام، اينها را صرف كرده‏اند در راه جنگ. ما بادى به جنگ نبوديم و نيستيم، لكن اگر كسى تعدى بكند دهان او را خرد مى‏كنيم. ابتدا از آنها بوده است و لهذا در مملكت ما اين واقعه واقع شده است. اگر ما بادى بوديم، خوب بود اول ما رفته باشيم يكى از دهات آنجا را گرفته باشيم و آنها آمده باشند و ما را عقب‏زده باشند. ادعاى اينكه ما مدتهاست، صدام در اين نطق خبيثش گفته است كه: ما مدتها با دولت ايران صحبت‏ها كرده‏ايم، رفت، آمد كرديم و خواستيم تفاهم كنيم و دولت ايران قبول نكرده است و ما ملزم شده‏ايم كه به دولت ايران، و آنها، دولت ايران، پاسگاه‏هاى ما را در مرز خراب كرده‏اند و چقدر از پاسگاه‏هاى ما را خراب كرده‏اند و از قبيل اين اراجيف. دولت ايران قبل از حمله عراق حتى يك وجب در ملك آنها، در مملكت آنها نرفته است و بنا هم نيست كه برود و يك پاسگاه از آنها خراب نكرده است، لكن بعد از آنكه آنها حمله كردند و مردم ايران را، مردم عادى ايران را با توپ‏هاى دورزن و با موشك‏زمين به زمين خانه‏ها را خراب كرده‏اند، زن و بچه‏هاى مردم را كشتند و همه شرارت‏ها را كردند، البته دفاع بر هر مسلمى، بر هر انسانى دفاع واجب است و ما به حسب امر خدا دفاع كرديم از خودمان و دفاع از اسلام، نه دفاع از كشور خودمان فقط.

    چرا مسلمين بر ضد مستكبرين قيام نمى‏كنند؟

    صدام كسى است كه تابع عفلق‏هاست و آنها حزبشان اسلام را منافى مى‏دانند با وضعيت خودشان، دشمن اسلام هستند آنها اين كه مى‏گويد حسين ابن على سلام الله عليه چه، اين همان آدمى است كه زوار حسين بن على را دستجمعى اعدام كرده است و به حبس كشانده است. اين همان آدمى است كه مرقد مطهر حضرت امير را به امر او گلوله بستند، كه گلوله‏هائى كه خراب كرده بود يك جائى از، سوراخ كرده بود، يك جائى از ديوار را به من نشان دادند اينها همان‏ها هستند كه علماى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 166

    بزرگ اسلام را چه از طايفه سنى و چه از طايفه شيعه گرفتار كردند و حبس كردند و شهيد كردند، اينها از اسلام بوئى نبردند و حالا دعوى اسلاميت مى‏كند و مى‏گويد من مسلم هستم ايشان از همان اعرابى است كه خداى تبارك و تعالى فرموده است اينها از اسلام و حدود اسلام بى‏اطلاع هستند. چه شده است كه مسلمين توجه ندارند به اين معنا؟ چرا اين مسائلى كه در ايران واقع شده است و اين مسائلى كه به مملكت ما وارد شده است و آنطور بچه و كوچك‏ها و زن‏ها و مردها را اينها قتل عام كرده‏اند، بر خلاف موازين بين‏المللى و بر خلاف موازين جنگ به جاهاى مسكونى حمله كردند، چرا مسلمين در اين مطلب هيچ توجهى ندارند؟ چرا ساكت هستند؟ خداى تبارك و تعالى امر فرموده است كه بايد جنگ كنند با اين، حالا جنگ نمى‏كنند لااقل تبليغ كنند، ساكت نباشند. چرا راديوهاى بلاد مسلمين ساكتند در اين موضوع؟ چرا مسلمين ساكتند و توجه ندارند كه اگر چنانچه جمهورى اسلام در ايران خداى نخواسته شكست خورده است چرا توجه ندارند كه ابرقدرت‏ها از اسلام مى‏ترسند و مخالفتشان با ايران به واسطه اين است كه مى‏ترسند اسلام در ساير بلاد رشد كند و همين معنائى كه در ايران شده است در جاهاى ديگر بشود؟

    مسلمين را چه شده است كه در اين مسائل كه مربوط به اسلام است و مربوط به حيثيت مسلمين است ساكت نشسته‏اند، تماشاچى شده‏اند؟ ما احتياج به كمك‏هاى جندى و كمك‏هاى ارتشى نداريم و ما خودمان حساب اينها را پاك خواهيم كرد، لكن تأسف دارد كه مسلمين بى‏توجه هستند به اين مسائل اسلامى، بى‏توجه هستند به قرآن كريم، عمل كنند به صريح قرآن كريم كه فرموده است كه: اگر يك طايفه‏اى ولو مسلم باشند اگر چنانچه حمله كرد بر طايفه ديگر از مسلمين، بر مسلمين لازم است كه از آن طايفه مظلوم دفاع كنند. چرا خبرگزارى‏هاى خودشان را فرستند و ببينند مسائلى كه در ايران واقع شده است، مصائبى كه در ايران واقع شده است؟ و چرا اگر خبر گزارى‏هائى باشد و اطلاع بدهد به آنها، در راديوهاى آنها منعكس نمى‏شود؟ اين سكوت مرگبار چيست كه در مسلمين است؟ شما گمان مى‏كنيد كه مطرح عراق و ايران است و صدام است و مملكت ايران؟ قضيه اين نيست. مطرح اسلام است، نه مطرح يك كشور. مطرح تمام كشورهاى اسلامى است، مطرح مستضعفين جهانند. آن چيزى كه آنها مى‏خواهند اين است كه مسلمين متفرق باشند و آنها حكومت كنند به اين مسلمين. آنها تمام جوان‏هاى ما را به تباهى بكشند، دانشگاه‏هاى ما را دانشگاه‏هاى استعمارى قرار بدهند، اقتصاد ما را وابسته كنند، ارتش ما را وابسته كنند. آنها به ايران فقط نظر ندارند، آنها به همه بلاد مسلمين، به همه بلادى كه تحت سلطه اسلام بايد باشد آنها نظر دارند. لكن مى‏بينند كه اگر يك ميليارد مسلم با هم مجتمع بشود، آن معنائى كه در سى و پنج ميليون جمعيت ايران تحقق پيدا كرد و ضربه زد به آنها، آنچنان ضربه‏اى كه تا آخر سر خودشان را نمى‏توانند بلند بكنند، اگر يك ميليارد جمعيت مسلمين اينطور بشوند چه خواهد شد؟ آنها براى جلوگيرى از اين معناست كه اين جنگ‏ها را بپا مى‏كنند. چرابايد دولت‏هاى اسلامى اينطور از هم منفصل باشند و جدا باشند چرا بايد دولت‏هاى اسلامى توجه به مسائل اجتماعى و سياسى اسلام نداشته باشند؟ چرا بايد ممالك اسلامى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 167

    توجه نداشته باشند كه نقطه نظر آنها اسلام است نه ايران؟ ملت‏ها همه توجه دارند، چرا دولت‏ها توجه ندارند؟ تاكى بايد ما و دولت‏هاى ما تحت سلطه اجانب باشيم؟ تا كى بايد مستشاران آمريكا و شوروى به ما حكومت كنند؟ تا كى بايد يك گروهبان شوروى، يك گروهبان انگليسى، يك گروهبان آمريكائى بيايد و به ارتش ما حكومت كند؟ ما آنها را بيرون كرديم شما هم بيرون كنيد. ساير ممالك اسلامى هم بيرون كنند. ما آنهائى كه تشتت ايجاد كنند در ايران به جاى خودشان نشانده‏ايم و مى‏نشانيم. ساير ممالك اسلامى هم مكلفند به اينكه آنهائى كه بر خلاف اسلام، بر خلاف دستور قرآن، بر خلاف دستورات نبى اسلام ايجاد تشتت كنند، آنها را بگيرند و بيرون كنند و از بين ببرند. چرا نشستيم ما؟ چرا مسلمين نشسته‏اند؟ چرا نهضت نمى‏كنند؟ چرا قيام نمى‏كنند مسلمين بر ضد مستكبرين؟ چرا مستضعفين جهان قيام نمى‏كنند بر ضد مستكبرين سياه‏هاى آمريكا ما را تأييد كردند لكن دولت‏هاى اسلامى اكثراً تأييد نكردند. ملت‏ها در هر جا بودند ما را تأييد كردند، مسلمين ملت‏هاشان در هر جا بود ما را تأييد كردند و اين دولت غاصب بعث را، بعث عراق را محكوم كردند، لكن دولت‏ها اين كار را نكردند. چه شده است دولت‏را؟ چرا بايد تا آخر اينها تحت فشار ظلم ابرقدرت‏ها تسليم بشوند؟ چرا بايد افغانستان را آنطور كنند و مسلمين نشسته باشند؟ چرا بايد ايران را اينطور كنند و مسلمين ساكت باشند؟ نشسته‏اند كه يكى يكى اينها را از بين ببرند، نوبت بعدى بشود؟

    من براى مسلمين و براى اسلام اعلام خطر مى‏كنم‏

    اين خطرى است براى مسلمين. من اعلام خطر مى‏كنم براى مسلمين و براى اسلام با اين وضعى كه دولت‏ها دارند. آنها كنار نشسته‏اند و شماها را به هم مى‏ريزند. دولت‏ها را با هم به جنگ وامى‏دارند و استفاده را خودشان مى‏كنند. چرا مطالعه نمى‏كنيد در امر اسلام و در امر سرنوشت‏هاى مسلمين؟ تا كى ما بايد زير سلطه اجانب باشيم و تاكى ممالك ما بايد در تحت تاخت و تازه آنها باشد چرا از خواب بيدار نمى‏شوند مسلمان‏ها؟ مشكل مهم دولت‏هاى اسلامى هستند. بايد دولت‏ها بيدار بشوند. اگر دولت‏هابيدار بشوند مشكلات مسلمين رفع مى‏شود با هم تفاهم مى‏كنند، لكن دست‏هائى در كار است كه نمى‏گذارد، مأمورينى آنها دارند كه نمى‏گذارند اين كار بشود. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم كه همه مسلمين را بيدار كند و همه را در تحت لواى اسلام قرار بدهد و همه را با هم مجتمع كند و مسائل اسلامى را در دست مطالعه كنند و مسائل اسلامى را بين خودشان حل كنند.

    والسلام عليكم و رحمه الله‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1163
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 150

    تاريخ: 14/8/59

    بيانات امام خمينى در جمع وعاظ و خطباى مذهبى‏

    اهداف شوم كارشناسان خارجى از شناسائى ذخائر فرهنگى و اقتصادى كشور

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از آقايان كه تشريف آورده‏اند در اين هواى سرد و در اين محل حقير تشكر مى‏كنم. سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من يك نكته‏اى بايد عرضى كنم. ما بايد از اين كارشناس‏هاى قدرت‏هاى بزرگ بعض مطالب را ياد بگيريم، اينها از طول مدتى كه شايد قريب بيش از سيصد سال است در اين ممالك راه پيدا كردند، همه چيز اين ممالك را، خصوصاً آنهائى كه مورد اهميت است خيلى براى آنها مثل ايران، مطالعه كردند، هر چه ما داريم از دارائى‏هاى زير زمينى و از دارائى‏هاى روى زمينى و از چيزهائى كه در رفاه يك كشور دخالت دارد مثل فرهنگ، اقتصاد، امثال ذلك، اينها مطالعه كردند و مطالعاتشان بيشتر از ماست. اينها در آنوقتى كه اين وسايل نقليه فعلى نبوده است مى‏آمدند در ايران و با كاروان‏ها راه مى‏افتادند، سوار شتر مى‏شدند و گردش مى‏كردند اطراف ايران و تمام بيابان‏هائى كه در ايران بود مطالعه مى‏كردند و جاهائى كه احتمال ذخائر بود، عكسبردارى مى‏كردند، كشف مى‏كردند و همه اين چيزهائى كه ما در زير زمين داريم آنها از ما بهتر مطلعند و در مسائل فرهنگى و سياسى هم آنها مطالعات فراوان دارند. از ايلات و عشاير اطراف ايران، همه جا آنقدرى كه آنها مطالعه كردند در روحيات عشاير و مسائلى به دست آوردند، ماها آنقدر مطالعه نكرديم و در مطالعاتى كه اينها از شهرهاى ما و دهات ما و فرهنگ ما و عقائد ما و گرايش‏هاى ما، آنها مطالعه كردند بسيار است. ما بايد ببينيم كه اينها بعد از مطالعات زيادى كه كردند كه مى‏خواهند براى خودشان، مى‏خواستند و مى‏خواهند بهره‏بردارى كنند، آنها چه چيز را مؤافق با مصلحت خودشان و بهره بردارى خودشان مى‏دانستند و چه چيز را و چه گروه را مخالف مى‏دانستند آنها كدام دستجات را مخالف سلطه خودشان بر شرق و خصوصاً ايران كه يك ويژگى خاصى دارد، كدام گروه را مخالف با اين سلطه مى‏دانستند و كدام گروه يا گروه‏ها را مخالف نمى‏دانستند يا مؤافق مى‏دانستند. ما از وقتى كه رضاخان كودتا كرد و آمد ايران كه من يادم هست، مطالعه كنيم اين مسائلى كه در ايران واقع شد و انگليس اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتى كه محمد رضا به جاى او آمد و نمى‏توانيم بگوئيم كدام خبيث‏تر بودند، لكن خباثت دومى اثراتش براى ما زيادتر بود كه دومى را متفقين تحميل كردند و خود محمد رضا هم در كتابش نوشت، حالا شايد نباشد در آن كتاب، اگر كسى آن چاپ اولش

    صحيفه نور ج 13 صفحه 151

    را داشته باشد، نوشت كه اينها صلاح ديدند كه ما باشيم، من باشم در اينجا حكومت كنم. ما مطالعه كنيم از آنوقت تا زمانى كه اين آدم رفت ببينيم كه اينها با چه گروه‏هائى مبارزه كردند و با چه گروه‏هائى مصالحه و سازش. رضاخان اول كه آمد ما شك نداريم كه يك آدم عامى بود و آنها فهميده بودند كه يك آدم قدرتمندى است و جسورى است و كار از او مى‏آيد. آنها اين را آوردند اين هم در راديو دهلى اگر شماها كه يادتان نيست، شايد آنهائى كه سن‏شان بلا باشد، يادشان هست كه در راديو دهلى گفتند (كه راديو دهلى از چيز انگليس‏ها بود آنوقت) كه رضاخان را ما آورديم روى كار و بعد از اينكه مخالفت كرد و با آلمان‏ها مثلاً يك رفت و آمدى داشت ما او را بيرون برديم. اين يك آدمى بود كه با مطالعات آنها، ادراك كردند كه يك آدم قلدرى است و شعور سياسى هم ندارد آنقدرها، اين را خوب مى‏شود آلت دست قرار داد، آوردند و كودتا كردند و آنوقت اشخاص زيادى را از همه طوايف گرفتند و ابتداى امر و وجب به وجب به نظر مى‏رسد كه روى يك نقشه‏اى كه آنها برايش مى‏دادند عمل مى‏كرد، ابتدائاً شروع كرد به رياكارى و مجالس روضه مى‏رفت و خودشان مجلس روضه بپا مى‏كردند و از قرارى كه آنوقت مى‏گفتند در همه تكيه‏هاى تهران هم آنوقت مى‏گفتند پا برهنه مى‏رود، همه جارفت و با مردم خوش وبش مى‏كرد و اين كارها را مى‏كرد تا آنوقتى كه قدرت دستش آمد و محكم شد پايش. ببينيم كه در آنوقتى كه قدرت دستش آمد با كى و با چه گروهى مخالفتش زياد بود و با چه طرح‏هائى مخالفتش زياد. اين را بسيارى البته يادشان است كه شروع كرد مخالفت با روحانيون با اسم اينكه مى‏خواهيم اصلاح بكنيم، چه بكنيم، مجلسى در جاهاى ديگر و در مدرسه فيضيه كه ما شاهدش بوديم مجلس امتحان درست كردند و اشخاصى كه مال خودشان بود مى‏آمد آنجا براى امتحان و اينها به خيال اينكه به، تبليغاتشان اين بود كه ما مى‏خواهيم اين اشخاصى كه صحيح‏اند و اهل علم صحيح هستند، از آنهائى كه نه، لياقت اين لباس را ندارند، مى‏خواهيم تميز بدهيم. حتى بعضى از آقايان محترم قم هم اين معنا را باور كرده بودند. خدا رحمت كند مرحوم آقاى فيض را، به من فرمودند كه، در مدرسه فيضيه، كه خوب، اين كه بدكارى نيست كه اينها بيايند خوب‏ها را از بدها جدا كنند. من به ايشان عرض كردم كه بله، اينها مى‏خواهند خوب‏ها را از بدها جدا كنند كه خوب‏ها را از بين ببرند، نه بدها را. و همين طور هم شد. ابتدا براى اين معنا آمدند و چه تلخى‏ها بر ماها گذشت از اين امتحان و از اين بساط، بعد هم با يك بهانه ديگر شروع كردند به اينكه بايد ملت لباس واحد داشته باشد و عمامه‏ها را از سرها برداشتند و آنقدر خرابكارى كه كردند كه روى تاريخ را سياه كردند. و البته اينها يك مسائل طولانى است كه شايد در تاريخ، حالا كه مى‏توانند بنويسند اشخاصى كه اطلاع دارند، بعد هم يا در همان وقت‏ها هم مجالس روضه را با كمال جديت منع كردند كه شايد در شهرها يك مجلس علنى كه مثل مجالس متعارف، آنوقت‏ها بپا نبود.

    من در قم يادم هست كه يكى از آقايان، بين الطلوعين (قبل از طلوع فجر) يك مجلس چند نفرى داشت و قبل از طلوع آفتاب هم متفرق مى‏شدند و گمانم اين است كه همين مجلس را هم آمدند جلويش را گرفتند. اين دو جناح جناح كه هر دوش از جناح روحانى است، جناح روحانيت و جناح خطبا،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 152

    اين دو جهت وجه نظر آنها بود و به هر دو حمله كردند، عمامه‏ها را از سر آنها برداشتند. يكى از كسانى كه در قم مشغول اين خرابكارى بود يك روز گفت كه در تمام ايران شش نفر بايد عمامه‏اى باشد و حال آنكه آن هم دروغ مى‏گفت، اگر مى‏توانستند يك نفر هم نمى‏گذاشتند باشد. اين حمله‏اى كه اينها كردند به روحانيت و حمله‏اى كه كردند به مجالس تعزيه، ما از آن مى‏فهميم كه اين دو جناح در نظر آنها، مخالفتشان با ابر قدرت‏ها و اين معنا كه اينها مانع از آن مقاصدى كه آنها دارند، بيشتر هستند اينها، اين دو جناح بيشتر بوده و لهذا بيشتر مورد آزار واقع شدند. بعد هم كه قضيه كشف حجاب به آن فضاحت و به آن رسوائى را درست كردند، آن هم روى همين بود كه اينهائى كه علاقه به اسلام داشتند و علاقه به ديانت و احكام ديانت داشتند، اينها را سركوب كنند و خدا مى‏داند كه در كشف حجاب چه جنايت‏هائى اينها كردند. حتى به علماى بزرگ هم پيشنهاد مى‏كردند كه شما مجلس بگيريد با خانم‏هايتان، با زن‏هايتان بيائيد در مجلس براى اينكه فرمودند. نقل كردند كه يكى رفته بود پيش مرحوم آقاى كاشانى گفته بود كه فرمودند كه شما بايد در آن مجلسى كه چيز است شركت كنيد. ايشان فرموده بودند فلان خوردند. او گفته بود كه آن بالائى‏ها گفتند. گفته بود من هم همان بالائى ها را مى‏گويم. بله، اينها مى‏خواستند با ارعاب و هو و جنجال كار را انجام بدهند، لهذا به ايشان هيچ تعرضى نكردند و پيش علماى شهرها مى‏رفتند مى‏گفتند، هر كدام ضعيف بودند و ضعيف القلب بودند، شركت مى‏كردند و هر كدام قوى بودند، نمى‏كردند.

    ما بايد از اينها عبرت بگيريم از اين مسائل، با تبليغات مختلف، نه همان بازور، با تبليغات مختلف، اين مسائلى كه داشتند و آن مطالبى را كه خودشان مطالعه كرده بودند و موانع را پيدا كرده بودند با تبليغات دامنه‏دار از هر نحو، قلم‏ها و نطق‏ها و روز نامه‏ها و همه چيز به كار افتاد براى اينكه اين مسائل را به ثمر برسانند و موفق هم ابتدا شدند به طورى كه اين را من كراراً گفتم، مرحوم آقاى آشيخ عباس تهرانى رحمه الله گفتند كه من اراك بودم و مى‏خواستم بيايم به قم يا به تهران مى‏خواستم بروم، از اراك مى‏خواستم بيايم، خواستم اتومبيل بگيرم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرديم، قرار داديم با خودمان كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى فواحش را، يكى هم آخوندها را. در اثر تبليغاتى كه كرده بودند، شعرهاى شاعرشان را كه لابد بعضى شنيدند كه تا آخوند و قجر در اين مملكت است، اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد، اين را آن خبيث خدا نشناس در شعرش گفت، شعرا هم شعر گفتند، مجالس درست كردند، محافل درست كردند، تبليغات كردند، هر طور توانستند با هر شيوه اين روحانيون را و اين متدينين را كوبيدند و مقصود اصلى اين بود كه اسلام را از بين ببرند. آنها مى‏فهميدند كه تا اسلام قدرت دارد در يك كشورى نمى‏توانند آنها آنطور كه مى‏خواهند سلطه پيدا كنند، بايد اسلام را و مظاهر اسلام را و احكام اسلام را اينها از بين ببرند و موفق بشوند به آن مقاصدى كه دارند و لهذا مطالعه مى‏كردند چه چيز براى اسلام بيشتر مى‏تواند خدمت بكند، قدرت اسلام را بهتر مى‏تواند حفظ بكند آن را بيشتر مى‏كوبيدند و كدام احكام اسلام بيشتر پيش مردم مثلاً رايج است و بيشتر علاقه به آن دارند آن را بيشتر مى‏خواستند از بين ببرند.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 153

    در مقابله با نقشه‏هاى غارتگران هوشيار باشيد

    ما بايد توجه به اين معنا داشته باشيم، ما بايد گمان نكنيم كه مسائل ايران ختم شده است، تمام شده است، هم مسائل فرهنگى‏اش تمام نشده است و هم ساير مسائل. شما هيچ وقت خوف از اين نداشته باشيد كه مثلاً دولت غاصب عراق حمله كرده است و دارد مثلاً كارهاى خلاف مى‏كند، از اينها هيچ وقت خوف نداشته باشيد، اينها نمى‏توانند كارى انجام بدهند، شما از اين خوف داشته باشيد كه همان نقشه‏هايى كه قبل از انقلاب اينها داشتند، در زمان رضاخان و محمد رضاخان داشتند، حالا بيشتر داشته باشند. آنها قبلاً از باب اينكه به طور ذهنى و علمى يافته بودند كه اسلام اگر چنانچه رواج داشته باشد و مظاهر اسلام رواج داشته باشد، نمى‏گذارند كه مااستفاده‏هايمان را بكنيم، حالا كه عيناً سيلى را خوردند و مشاهده كردند قدرت اسلام را در يك ملت سى و چند ميليونى و اسلامى كه داراى يك ميليارد جمعيت است، اينها ملاحظه مى‏كنند كه بعد از اينكه سى و چند ميليونشان به ما اينطور كردند، پس وقتى كه يك ميليارد جمعيت دنيا كه قريب به يك ميليارد مسلم دارد اگر اينها همه مثل ايران بشوند، ما چه خواهيم كرد؟ امروز نقشه دقيقتر از آن وقت است، امروز طرح‏هائى كه اينها مى‏خواهند پياده كنند از آن وقت شديدتر است و ما بايد بيشتر چشم و گوشمان را باز كنيم. شما امروز هم مى‏بينيد كه چهار نفر، ده نفر روحانى كه با كمال صداقت دارد خدمت به اين انقلاب مى‏كند، از هر گوشه صدا مى‏شود كه حكومت آخوندى، اين زمزمه تازه كم كم‏هان نقشه‏هاى سابق است، آنوقت هم يكدفعه نشد، ابتدا كم كم، يكى يكى، دو تا دو تا اهل علم بلاد را، اهل منبر بلاد را انتقاد كردند، گفتند، گفتند، روزنامه‏ها بعد شروع كردند و نطق‏ها و مجالس و اينها درست كردند و بعد هم كار خودشان را انجام دادند، حالا هم اين نقشه هست در كار.

    نقش مجالس روضه خوانى و عزادارى سيدالشهدا در حركت مردم‏

    در آنوقت يكى از حرف‏ها كه هى رايج بود مى‏گفتند: ملت گريه، براى اينكه مجالس روضه را از دستشان بگيرند. اينكه همه مجالس روضه را آنوقت تعطيل كردند، آن هم به دست كسى كه خودش در مجالس روضه مى‏رفت و آن بازى‏ها را در مى‏آورد، قضيه مجلس روضه بود يا از مجلس روضه آنها يك چيز ديگر مى‏فهميدند و آن را مى‏خواستند از بين ببرند؟ قضيه عمامه و كلاه بود يا از عمامه يك چيز ديگرى آنها مى‏فهميدند و روى آن ميزان عمامه را با آن مخالفت مى‏كردند آنها فهميده بودند كه از اين عمامه يك كارى مى‏آيد كه نمى‏گذارد اينها آنى را كه مى‏خواهند عمل كنند و از اين مجالس عزادارى يك كارى مى‏آيد كه نمى‏گذارد اينها كارهايشان را انجام بدهند. وقتى يك ملتى در ماه محرم، سرتاسر يك مملكت، يك مطلب را مى‏گويند، شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براى سيدالشهدا، نه سيدالشهدا احتياج به اين گريه‏ها دارد و نه اين گريه خودش فى‏النفسه يك كارى از آن مى‏آيد، لكن اين مجلس‏ها مردم را همچو مجتمع مى‏كنند و يك وجهه مى‏دهند، سى ميليون، سى و پنج ميليون جمعيت در دو ماه محرم و خصوصاً دهه عاشورا يك

    صحيفه نور ج 13 صفحه 154

    وجهه، طرف يك راه مى‏روند، اينها را در اين ماه محرم، خطبا و علما در سرتاسر كشور مى‏تواند بسيج كند براى يك مسأله. اين جنبه سياسى اين مجالس بالاتر از همه جنبه ديگرى است كه هست، بيخود بعضى از ائمه ما نمى‏فرمايند كه براى من در منابر روضه بخوانند، بيخود نمى‏گويند ائمه ما به اينكه هر كس كه بگريد، بگرياند يا صورت گريه، گريه كردن به خودش بگيرد اجرش فلان و فلان است. مسأله، مسأله گريه نيست، مسأله، مسأله تباكى نيست، مسأله، مسأله سياسى است كه ائمه ما با همان ديد الهى كه داشتند، مى‏خواستند كه اين ملت‏ها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند، از راه‏هاى مختلف، اينها را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشند. مسائل اسلام، مسائل سياسى است و سياستش غلبه دارد بر چيزهاى ديگرش. اجتماعاتى كه اسلام بعضى‏اش را فرض كرده است، واجب كرده است و بعضى‏اش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش كرده است اينها يك مسائل سياسى است. قضيه مكه يك مسأله، اجتماع در مكه در اين محافل مختلف با اين يكپارچگى مردم كه از همه بلاد مسلمين واجب شده است كه بيايند در آنجا، بروند چه بكنند، خدا كه احتياج به عبادت من و تو ندارد. خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد كه مردم را مجتمع كند، واجب كرده است كه اينها را، جمع بشوند در آنجا و مسائل اسلام را طرح كنند و حل كنند.

    مع الاسف در اثر بى اطلاعى ماها، در مكه مجتمع مى‏شوند لكن به مسائل خودشان درست‏رسند. حالا اخيراً يك قدرى بهتر شده است، لكن اگر مسلمين در يك همچو مجلس بزرگى كه از تمام دنيا مجتمع شده است و هيچ قدرتى نمى‏تواند اينطور مجلس را درست بكند، دولت‏ها هر چه زحمت بكشند يك عده‏اى از مملكت خودشان را مى‏توانند يك جايى جمع كنند يا از چند تا مملكت. خداى تبارك و تعالى مردم را، موثرها را برايشان فرض كرده است كه مجتمع بشوند در آن مجالسى كه در مكه هست و همه با هم آنجا جمع بشوند و نكته سياسى اين اجتماع اين است كه اولاً خودشان مطلع بشوند از حالات هم، تفاهم كنند با هم، برادر باشند با هم برادرى كنند با هم و مسائل بلاد خودشان، ممالك خودشان را طرح كنند در آنجا و چاره جويى كنند براى مسائل خودشان. ما اگر همين حج را به آن معنايى كه روح حج اقتضا مى‏كند عمل مى‏كرديم، اين گرفتارى‏هاى زيادى كه براى مسلمان‏ها پيش آمده است، پيش نمى‏آمد. اگر دولت‏هاى اسلامى واقعاً به خود مى‏آمدند، توجه مى‏كردند كه يك همچو محفل بزرگى كه خداى تبارك و تعالى بر ما لازم كرده است، بر عددى از ما الزام كرده است و بر همه مستحب كرده است كه آنجا برويم، اين دولت‏ها، وسائلش را فراهم مى‏كردند و ملت‏هائى كه مى‏رفتند آنجا با دست باز با هم ملاقات مى‏كردند، با هم دردهاى بلاد خودشان را ميان مى‏گذاشتند، گرفتارى‏هائى كه از قدرت بزرگ براى آنها پيش مى‏آمد و پيش مى‏آيد، طرح مى‏كردند، گفتگو مى‏كردند و بر مى‏گشتند به محال خودشان و تبليغ مى‏كردند مسائل را، اگر دولت‏ها، دولت‏هائى بودند كه توجه داشتند به اين مسائل و نمى‏خواستند كه زير بار قدرت‏هاى بزرگ باشند و مى‏فهميدند لذت اينكه يك حكومت بر يك جامعه بيدار بشود از يك حكومت بر يك جامعه‏اى كه هيچ خبر از هيچ چيز ندارد، بهتر است. از زير بار بيرون آمدن از ابر قدرت‏ها ولو هر جور مصيبت هم براى ملتهاى ما

    صحيفه نور ج 13 صفحه 155

    داشته باشد بهتر است از اينكه ما در كاخ‏هاى بزرگ و در خانه‏هاى چه و كذا و اتومبيل‏هاى كذا باشم و نوكر باشيم اگر اينها اين را مى‏فهميدند، دست از اين كارها بر مى‏داشتند و با ملت‏ها همصدا مى‏شدند و وسائل را فراهم مى‏كردند و اين محفل بزرگ حج را نه اينطورى كه حالا هست، درست بجا مى‏آوردند و خودشان هم مى‏آمدند در آن محافل و مى‏نشستند و مسائلشان را حل مى‏كردند، آنوقت اسلام يك قدرتى مى‏شد كه هيچ قدرتى مقابل او نبود. اين يك راه هست كه مردم را، همه مردم را سالى يك دفعه همه بلاد را دعوت كردند و لله على الناس حج البيت هر كس بتواند بايد برود. يك راه ديگر اين نماز عيد و اجتماعات در عيد است در سالى دو مرتبه، اين هم يك مسأله‏اى است كه در بلاد بايد مجتمع مى‏شدند، مى‏شوند و باز مسائل، مسائل سياسى است. نماز جمعه در هر هفته يك دفعه آن اجتماعات بزرگ بشود و بررسى بشود در هر جا راجع به مسائل روز، كه بحمدالله اين مسأله در اين سال‏ها شده است و اميد است كه بيشتر بشود و آقايان هم بايد تبليغ كنند كه اين مجالس بهتر بشود و مجالس جماعت است كه مردم در هر روز مجتمع بشوند در مساجد، نه همان مجتمع بشوند بگذارند اين پيرمردها و از كار افتاده‏ها بروند، نه، مساجد بايد مجتمع بشود از جوان‏ها، اگر ما بفهميم كه اين اجتماعات چه فوائدى دارد و اگر بفهميم كه اجتماعاتى كه اسلام براى ما دستور داده و فراهم كرده است، چه مسائل سياسى را حل مى‏كند، چه گرفتارى‏ها را حل مى‏كند، اينطور بيحال نبوديم كه مساجدمان مركز بشود براى چند نفر پيرزن و پيرمرد. وقتى جماعت برود و اشخاص موثر بروند، مردم بروند، همه بروند آنجا مجتمع بشوند و در آنجا خطيب برايشان مسائل روز را بگويد و مسائلى كه، مشكلاتى كه دارند بگويد، اين حل مى‏كند مطالب را. همين ماه محرم و ماه رمضان، محرم و صفر و ماه رمضان آنقدر بركاتى كه بر اين سه ماه مرتب است نمى‏شود انسان احصاء كند. اين اجتماع عاشورا و اين برگزارى عزاى شهيد، بزرگتر شهيد عالم، اين آنقدر بركات دارد. همان وقتى هم كه اين مسائل سياسى در آن مطرح نمى‏شد آنقدر بركات داشت براى ملت‏ها كه قابل احصاء نبود.

    تبليغات منحرفين و روشنفكرنمايان در جهت تضعيف شعائر و مظاهر اسلامى‏

    الان بيشتر ما احتياج داريم به اين مجالس، تو گوش شما نخوانند به اينكه اين مجلس‏ها بگذاريم حالا و مجالس روضه را، خرج‏هائى كه مى‏كنيم حالا نكنيم و خرج مثلاً اين جنگزده‏ها بكنيم، نه، مسأله اينطور نيست، خرج جنگزده‏ها را بايد بكنيم، ملت ما بايد كسانى كه در جنگ آنطور لطمه‏ها را ديدند، جوان‏هائى كه در جنگ، آنطور فداكارى مى‏كنند، قدردانى كنيم و كسانى كه از منزل خودشان دور شدند، بايد پذيرائى از آنها بكنيم، يك وظيفه انسانى، وظيفه الهى است نه به معناى اينكه ما حالا كارهاى ديگرمان را رها كنيم به اين كار فقط بچسبيم، همه را بايد ما بگيريم. امروز ما به مجالس تعزيه و روضه بيشتر احتياج داريم از سابق. اين اجتماع سرتاسرى كشور، اين دستجات سرتاسرى كشور، امروز ديگر يك رنگ سياسى پيدا كرده است و حق هم همين است. اگر ما سى و چند ميليون جمعيت در اين دهه محرم كه وسيله‏شان را خدا براى ما فراهم كرده است و آنقدر ائمه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 156

    اطهار راجع به اينطور امور سفارش فرموده‏اند و آنطور ثواب‏ها را خداى تبارك و تعالى برايش مرتب فرموده است، اگر سى و پنج ميليون جمعيت در اين ماه محرم، در اين دهه محرم اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برايشان بگويند و تعزيه بگويند و گريه كنند براى سيدالشهدا، اين يك شعارى است، يك شعار الهى است. امروز ديگر ما انقلاب كرديم، روضه ديگر لازم نيست، از غلطهائى است كه تودهن‏ها انداختند، مثل اين است كه بگوئيم امروز ما انقلاب كرديم، ديگر لازم نيست كه نماز بخوانيم، انقلاب براى اين است، انقلاب كرديم كه شعائر اسلام را زنده كنيم، نه انقلاب كرديم كه شعائر اسلام را بميرانيم. زنده نگه داشتن عاشورا يك مسأله بسيار مهم سياسى عبادى است. عزادارى كردن براى شهيدى كه همه چيز را در راه اسلام داد، يك مسأله سياسى است، يك مسأله‏اى است كه در پيشبرد انقلاب اثر بسزا دارد، ما از اين اجتماعات استفاده مى‏كنيم، ما از آن الله اكبرها، ملت ما از آن الله اكبرها استفاده كرد، آن الله اكبرها را بايد حفظ بكنيم. اين مظاهر و مشائر و امورى كه در اسلام در آن سفارش شده بايد فكر كنيد كه اينها يك مسأله سطحى نبوده است كه مى‏خواستند جمع بشوند و گريه كنند، خير، ما ملت گريه سياسى هستيم، ما ملتى هستيم كه با همين اشك‏ها سيل جريان مى‏دهيم و خرد مى‏كنيم سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است. چطور شد كه اينها در زمان رضاخان يك محفلى جمع شدند و براى شكست ايران از اسلام گريه كردند؟ اگر گريه اشكال داشت، چطور اينها گريه كردند؟ اينها مى‏خواستند كه مجوس را و آن ملت و مليتى كه خودشان در نظر است احيا كنند، لهذا، در آن محفل حرف‏ها زده شد و گريه‏ها شد براى اينكه چرا مجوس از اسلام شكست خورده است. آن افكار پوسيده الان هم در مغزهاى بعضى‏ها هست. اينها نمى‏خواهند كه شما براى يك شهيد اسلام گريه كنيد. اگر چنانچه براى شكست اسلام گريه كنيد آنها مى‏گويند نه، گريه چيز خوبى است، اينها نمى‏خواهند كه شما براى كسى كه همه چيزش را براى اسلام داد، اينها نمى‏خواهند شما زنده نگه داريد يك واقعه‏اى را كه قدرت‏هاى بزرگ را آن واقعه كوبيد و در اثر او، شما هم اگر بشويد مى‏كوبيد، اينها نمى‏خواهند اين مسائل واقع بشود، مع الاسف تبليغ مى‏كنند اين منحرفين، اينهائى كه مامورند كه اينجور تبليغات را بكنند و جوان ما بعضى‏شان باورشان مى‏آيد. بايد جوان‏هاى ما بدانند كه هر نحو تبليغى كه بر ضد يكى از مظاهر اسلامى واقع شد اين تبليغى است كه از جانب بزرگترها و چپاولگرها به دست عمالشان واقع مى‏شود براى اينكه اسلام را بكوبد. اين جوان‏هاى ما كه بحمدالله مسلمند و فعال، بايد توجه بكنند به اينكه هر يك از اين شعائر اسلامى چه چيزى دارد كه اينها با آن مخالفند، چى زير سر عمامه است كه اينها مخالفند و چى زير سر مجالس عزاست كه اينها با آن مخالفند، از اين چه، چه چيزى مى‏آيد، از مجالس عزا هماهنگ كردن همه ملت همه ملت در يك روزى از منزل‏ها بيرون مى‏ريزند و فرياد مى‏زنند و اگر يك وقتى اينها فكر اين را بدهند كه در اين روز اينها را منسجم بر ضد يك قدرتى بكنند، چه خواهد شد؟ اينها از اين مى‏ترسند با گريه شما ما هى بنشينيد گريه كنيد اما نفت را به ما بدهيد، ما اشكال نداريم. هى مجلس بگيريد،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 157

    با ما مخالفت نكنيد، اشكال ندارد. اينها از اين مجالس از آن جنبه سياسى‏اش مى‏ترسند. امروز هم مجالس ما تحول در آن پيدا شده است، مثل سابق نيست، متحول شده است، همه افراد ملت ما، مجالس ما متحول شده است. لكن گمان نكنند آنهائى كه جنبه‏هاى سياسى به نظرشان دارند و مثلاً روشنفكر هستند به نظرشان كه مجالس گريه ديگر چيزى نيست. همين گريه‏هاست كه كارها را پيش برده است، همين اجتماعات است كه مردم را بيدار مى‏كند. ما از اين مخالفت‏هائى كه شد در زمان رضاخان و شك نداريم كه به دستور بوده، خود او خيلى معلوم نبود كه اگر دستور ندهند، اين حرف‏ها را بزند، از اين مخالفت‏هائى كه شد بايد عبرت بگيريم، ببينيم با مجالس روضه مخالف بودند، معلوم مى‏شود كه مجالس روضه با آنها مخالف است. با روحانيت مخالف بودند، ببينيم كه روحانيت براى آنها مضر است. با دانشگاه مخالف بودند ببينيم كه دانشگاه با آنها مخالف است. بودن يك دانشگاه صحيح با آنها مخالف است، بله، آنها دانشگاهى كه به دست خودشان درست بشود و همه چيزش را هم خودشان درست بكنند و جوان‏هائى كه از دانشگاه بيرون بيايد همه براى خودشان عمل بكنند، با آن مخالف نيستند، اما امروز با دانشگاه مخالفند. در انقلاب اسلامى با دانشگاهش مخالفند، با مجالس روضه‏اش مخالفند، با روحانى‏اش مخالفند، با جوان متدين بازاريش مخالفند، با همه مخالفند.

    امروز مخالف همه جانبه ابر قدرت‏هاست با اين ملت در همه مظاهر اسلامى‏اش و ما بايد بيدار باشيم و توجه داشته باشيم. تبليعات اينها براى ما ضررش بيشتر از جنگ‏هاست، ساده نبايد برخورد كرد به اين تبليغات. ما از جنگ چه ترسى داريم؟ يك ملتى كه حاضر است براى شهادت و شهادت را فوز عظيم مى‏داند، چه باكى از اين مسائل دارد؟ از اين، از اينكه باكى نيست، تازه وقتى كه يك جنگى شروع مى‏شود، ملت ما بيدار مى‏شود، بيشتر متحرك مى‏شود. شما ببينيد كه در اين جنگى كه به ايران تحميل كردند و اشخاص خائن به اسلام، مخالف سر سخت با اسلام، اين جنگ را بپا كردند، ايران چه جور باز زنده شد، يكپارچه ايران دوباره انقلاب كرد و توجه كرد به يك مقصد، سرتاسر ايران كدام كار ممكن بود كه اينطور مردم را بسيج كند؟ اين جنگ بود كه بسيج كرد. پس جنگ چيزهائى است كه ما خيال مى‏كنيم بد است، بعد خوب از كار در مى‏آيد. التبه جوان‏هائى ما از دست داديم اين اسلام از اين جوان‏ها خيلى از دست داده و ما در اين جنگ بيشتر از جنگ صفين تا حالا از دست نداديم، خيلى هم كمتر از اوست، لكن براى اسلام است، وقتى براى اسلام است ما چه باكى داريم. جنگ براى ما، ما را بيدار كرد، آن رخوه و سستى اگر پيدا مى‏شد، دوباره برگشت به يك قرصى و محكمى، آنى كه انسان را مى‏ترساند اين تبليغاتى است كه بيخ گوش اينها، يكى، يكى گفته مى‏شود و بعد يك جمعيتى مى‏شوند و بعد زيادتر. از اين شيطنت‏ها بايد يك قدرى ترسيد و توجه به آن كرد، از اينكه مجالس اسلامى را، مجالس عزا را در نظر شما سست مى‏كنند و مى‏روند تو دهات، اين ور آن ور مى‏افتند كه فلانى گفته است كه مجالس عزا لازم نيست و شما خدمت كنيد به اينها، فلانى چطور همچو حرفى مى‏زند؟ كسى كه مى‏داند كه مجالس عزا چه جهت سياسى دارد، چه جهت اسلامى دارد، البته بايد آنها را هم بررسى كرد و تكليف است براى دولت و براى ملت، براى همه، از خود ما هستند آنها، برادرهاى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 158

    ما هستند، آنها را خانه هايشان را خراب كردند و عده‏شان، زيادى را كشتند و از بين بردند و اينها هم بى خانمان شدند آمدند، هر جا آمدند بايد مهماندارى كرد از آنها.

    لزوم طرح مسائل سياسى - اجتماعى روز از سوى وعاظ در مجالس عزادارى‏

    لكن اين به اين معنا نيست كه ما در آن مسأله‏اى كه همه با هم بايد مجتمع بشويم براى كوبيدن ابرقدرت‏ها، از آن مسأله دست برداريم و برويم اين كار را بكنيم، نخير، هر دو را بايد بكنيم، مجالس سر جاى خودش بايد باشد و مجالس عزا بايد باشد و اهل منبر بايد اين شهادت امام حسين سلام الله عليه را زنده نگه دارند و ملت بايد با هم قدرت اين شعائر اسلامى را، خصوصاً اين را زنده نگه دارند، با زنده نگه داشتن او، اسلام زنده مى‏شود انا من حسين كه روايت شده است كه پيغمبر فرموده است، اين معنايش، معنا اين است كه حسين مال من است و من هم از او زنده مى‏شوم، از او شده است. اينهمه بركات از شهادت ايشان است، با اينكه دشمن مى‏خواست آثار را از بين ببرد، آنها در صدد بودند كه اصل بنى‏هاشمى در كار نباشد لعبت هاشم بالكذا اين حرف بود، آنها مى‏خواستند اصل اسلام را ببرند و يك مملكت عربى درست كنند و اين كارشان اسباب اين شد كه عرب و عجم و همه، همه مسلمين توجه پيدا كردند كه نه، قضيه، قضيه عربيت و عجميت و فارسيت و اينها نيست، قضيه خدا و اسلام است. اين مجالس را حفظ كنيد، همه مجالسى كه اجتماعات دينى هست، اجتماعات اسلامى هست، اينها اسلام را در قلوب ما زنده نگه مى‏دارد. جماعات را حفظ كنيد، جمعه را حفظ كنيد، اعياد اسلامى را، شعائرى كه در آن هست حفظ كنيد و مجالس عزارا با همان شكوهى كه پيشتر انجام مى‏گرفت و بيشتر از او حفظ كنيد و اهل منبر ايدهم الله تعالى كوشش كنند در اينكه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سياسى اسلامى، مسائل اجتماعى اسلامى و روضه را دست از آن برنداريد كه ما با روضه زنده هستيم. خوب، بعضى از امور هست كه بايد به وسيله آقايان، آقايانى كه خطبا هستند و اهل منبر هستند، در سرتاسر كشور تذكر داده بشود به مردم. يكى همين كه گفتم كه انشاء الله تذكر داده مى‏شود و انشاء الله مسلمين هم توجه مى‏كنند به آن، يكى اينكه از جنگ خسته نشوند مردم، جنگ يك چيز خوبى است، البته ما پيشقدم نيستيم، براى جنگ ما پيشقدم نيستم لكن حالائى كه به ما تحميل شده است اين يك آثار بزرگى دارد براى نهضت ما. يكى از آثارش اين است كه دشمن ما را روسياه كرد در دنيا، اين مى‏خواست كه براى خودش يك حيثيتى پيدا بكند و اينكه دشمن اسلام بود و قبل از اين هم كه هجوم كند به ايران، با عراق آنطور معامله كرد و با علماى عراق آنطور معاملات كرد و با ملت عراق آنطور و با دستجات براى عاشورا آنطور و با زائرين كربلا كه براى اربعين مى‏رفتند آنطور جنايتكارانه عمل كرد، اين در دنيا رسوا شد و حالا هم هر چه مى‏خواهد سالوسى كند و نماز بخواند و اظهار اسلاميت بكند و امثال ذلك، ديگر فايده ندارد، اين ديگر نمى‏تواند با سالوسى خودش را جا بيندازد، نمى‏توانست لكن شايد بعضى‏ها آنهائى كه خارج بودند از عراق باورشان مى‏آمد كه اين يك آدمى است كه مى‏خواهد خدمتى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 159

    بكند و كذا و اين حرف‏ها، حالا معلوم شد كه نه، همه فهميدند كه اين آدم اينطورى است، وضعش اينطورى است و معلوم شد كه يك آدمى است كه براى عرب مى‏خواهد كار بكند، اين خوزستان عرب‏ها را غالباً كشتند. اگر ايشان با عرب مؤافق است، چطور عرب كشى مى‏كند؟ براى اين هم نبوده است كه چند كيلومتر از مملكت ايران را او ادعا دارد چقدر ضرر كرده در اين، ملت عراق بيچاره چقدر ضرر كرد در اين جنگ و ملت اسلام چقدر ضرر برد، ضرر جانى، ضرر مالى، ضرر حيثيتى او برد. يكى از مسائلى كه باز مرتب شد بر اين، اينكه شياطين فهميدند قدرت اسلام در ايران چيست و قدرت ارتش ما و پاسدارهاى ما كه خداوند همه را حفظ كند، آنطور نيست كه آنها خيال مى‏كردند. خليجى‏ها هم فهميدند كه نه، مسائل آنطورها نيست و اگر خداى نخواسته يك وقت شيطنت كنند، ممكن است عكس العمل داشته باشد، ديگران هم فهميدند كه نه، قدرت اسلام بيش از اين مسائل است كه اينها خيال مى‏كنند، قدرت اسلام است كه يك مملكت را يكپارچه بر ضد آنها به راه مى‏اندازند، بسيج مى‏كند، اين قدرت اسلام است. اين هم يكى از بركاتى بود كه از اين جنگ تحميلى براى آنها ننگ بار آورد و براى ملت ما سلحشورى و قدرتمندى و بيدارى اين جنگى كه حالا به ما تحميل شده است براى ما البته يك ضررهايى هم داشته است و برادرهاى ما در آنجا و اشخاصى كه در آنجا تلف شدند و در خرمشهر و در آبادان و در دزفول و اينها تلف شدند، خساراتى برايشان بار آمده و عده‏اى از زن و بچه‏هايشان هم كه سرپرست‏هاى خودشان را از دست مثلاً دادند، آنها هم كوچ كردند براى بلاد ديگر. بايد آقايان به مردم سفارش كنند كه اينها برادر ما هستند، اينها در راه اسلام و جنگ در اسلام اينطور آواره شدند، اينها را بايد مثل خودتان و مثل اولاد خودتان بدانيد، اگر بچه‏هاى بى‏سرپرستى هستند و مى‏توانيد سرپرستى يكى از اينها را براى خودش نگه دارد و حفظ كند، حفظ كند. دولت بايد اينها را با يك ترتيبى، مرتبى، منظمى، محترمانه براى اينها جا تهيه كند براى اينها غذا تهيه كند، اينها آواره شدند. نبايد فكر اين باشيم كه ما خودمان هر چه مى‏خواهيم داشته باشيم، ديگران هيچى نخير، بايد كمك كنند به اينها، ثروتمندها كمك كنند به اينها برادرهاى مؤمن، خواهرها به اينها كمك كنند و اينهائى كه در جنگ آسيب ديده‏اند اينقدر نگذارند مصيبت بيشتر برايشان بشود و آنها را مثل مهمان عزيز مهماندارى كنند و دولت هم بايد جاهايى را براى اينها معين كند و آنها را حفاظت كند.

    با مسائل و مشكلات كشور از راه اسلامى برخورد كنيد

    يكى هم اينكه بايد دولت ما، ملت ما توجه به اين معنا داشته باشد كه در يك مملكتى كه جنگ در آن هست ممكن است كه يك چيزهائى هم كمبود توى آن باشد، در ايران الحمدلله كم است اين اما اينطور نباشد كه خودشان كمك كنند، مردمى كمك كنند بر اينكه كمبودى حاصل بشود، هجوم كنند مثلاً به خريد يك چيزى و نگهدارى بخواهند بكنند، گمان نكنند كه با اين جنگى كه آنجا واقع شده است، ايران در مضيقه واقع مى‏شود، نه، ايران در مضيقه واقع نمى‏شود. شما توجه كنيد كه مسائل را از راه اسلامى با آن برخورد كنيد، از راه انسانى با آن برخورد كنيد، اگر مسائل را از راه اسلامى‏اش ما با

    صحيفه نور ج 13 صفحه 160

    آن برخورد كنيم، نمى‏رسد به اينكه ما بخواهيم يك چيزى را احتكار كنيم يا مثلاً گرانفروشى كنيم يا زياد در رفتار خلاف انسانى بكنيم. وقتى يك جنگى پيش آمد بايد مردم بيشتر به فكر اين باشند كه ايران را آرام نگه دارند، الحمدلله آرام هم هست. اينهائى كه جمع بشوند در يك جايى براى خريد يك چيزى كه نمى‏دانم حالا هم هست يانه، كه مى‏شدند قبلاً اينها يك اشخاصى هستند مفسده جو و مى‏خواهند تضعيف كنند روحيه شما را. ما هيچ واقعه‏اى برايمان واقع نشده يك دسته‏اى آمدند در يك گوشه مملكت ما خرابكارى مى‏كنند، از اين دزدها در ايران هميشه بوده، اين دزدها خيلى بوده، زمان‏هاى سابق زياد بود كه يك شهرى را شلوغ مى‏كردند، يك جايى را مى‏بريدند، يك، از بين مى‏بردند. نبايد با اينكه يك شلوغكارى در يك جايى شده است كه الان هم انشاء الله از بين مى‏رود.

    هشدارى بر لزوم شكست حصر آبادان توسط قواى مسلحه‏

    و من منتظرم كه اين حصر آبادان از بين برود و هشيار مى‏دهم به پاسداران، قواى انتظامى و فرماندهان قواى انتظامى كه بايد اين حصر شكسته بشود، مسامحه نشود در آن، حتماً بايد شكسته بشود و فكر اين نباشند كه ما اگر اينها هم آمدند، بيرونشان مى‏كنيم، اگر اينها آمدند خسارات بر ما وارد مى‏كنند، نگذارند اينها بيايند در آبادان وارد بشوند، از خرمشهر اينها را بيرون بكنند، حال تهاجمى بگيرند.

    تقويت روحيه قواى مسلحه با تقدير و پشتيبانى ملت‏

    و باز توجه داشته باشند به اينكه اينهائى كه از فرماندهان و از پاسداران و از سربازان و از ژاندارمرى و همه اينها در آنجا مشغول هستند، اينها دارند جانفشانى و فداكارى كنند، اينها همچو نيست كه توى خانه‏اى نشسته باشند و راحت باشند، اينها هر كدام كه رفتند در اين جبهه‏ها فداكارى دارند مى‏كنند در هر حال به نظرشان ممكن است كه يك وقت مثلاً يك موشك فلان بيايد و اينها را از بين ببرد، بايد از اينها قدردانى كنند تقويت كنند روحيه اينها را، ملت بايد تقويت كند روحيه اينها را، اينها مشغولند، مشغول بررسى هستند، مشغول برنامه‏ريزى هستند، از يك طرف مسامحه نبايد بشود، از يك طرف هم مشغول به كار هستند اينها، كسانى كه اطلاع نظامى ندارند نبايد دخالت كنند در كار نظامى. اين مثل اين است كه ما بگوئيم كه فلان سرهنگ يك وقت بيايد به ما بخواهد بگويد كه فقه اسلام اينطورى است، همين طورى كه مى‏بينيد بعضى‏ها از قرآن يك آيه‏اى را بردارند مى‏خوانند و دنبال او يك مسائلى را مى‏گويند در صورتى كه از قرآن هيچ اطلاعى ندارند و از اسلام هم هيچ اطلاعى ندارند. مائى كه از نظام اطلاع نداريم و از جنگ اطلاع نداريم نبايد اظهار نظر بكنيم كه خوب است اينجورى بكنند، آخر شما چه مى‏دانيد كه خوب است اينجورى بكنند، من و شما اطلاع از اين نداريم. هى برنامه ندهد كسى كه ندارد يك چيز را، نمى‏فهمد يك چيزى را، تضعيف نكنند روحيه سربازهاى ما را كه با تمام قدرت، همه جناح‏هايشان دارند جانفشانى مى‏كنند و ضربت‏هاى زياد به آنها

    صحيفه نور ج 13 صفحه 161

    زدند شما كنار نشستيد ومى گوئيد خوب است اينجورى بكنند. آدمى كه كنار گود نشسته خيلى حرف‏ها مى‏تواند بزند، بگذاريد كه آنها روى نقشه‏هائى كه دارند روى طورى كه مى‏توانند عمل بكنند و بحمدالله مى‏توانند وانشاء الله عمل مى‏كنند و ما هم صبر داريم، اينقدرها بى صبرى نكنيد. جنگ صفين هيجده ماه طول كشيد با آن زحمات، هيجده ماه طول كشيد با آنهمه رنج‏هائى كه بردند و با آنهمه تلفاتى كه دادند، ما تازه دو ماه است كه كمتر از دو ماه است الان كه يك همچو چيزى هست شمائى كه با همه ابر قدرت‏ها مى‏گوئيد ما ايستاديم و مقابله مى‏كنيم و مشتتان را گره مى‏كنيد كه ما آمريكا و شوروى و كذا را، شما بايد همچو قدرتمند باشيد كه اگر پشت اين خانه‏هايتان هم خداى نخواسته سرباز اجانب آمد باز هم همان مشت گره كرده برويد و با هم در بيفتيد و جنگ تن به تن بكنيد. شما كه يك همچو كار بزرگى را كرديد و حالا انگور را خورديد نمى‏خواهيد تبش را بكنيد؟ يك همچو كار بزرگى كه اعجاب دنيا را براى شما جلب كرده است، زحمت دارد، حفظ اسلام زحمت دارد. شما براى اسلام از اول قيام كرديد و فرياد زديد ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، آنها هم همه‏شان مخالف با جمهورى اسلامى اند، همه قدرت‏ها مخالف با جمهورى اسلامى‏اند، كسى كه با همه قدرت‏ها در افتاده است و بحمدالله پيش بده تا حالا، حالا نبايد به واسطه اينكه يك چيزى واقع مى‏شود، يك شلوغى در يك جايى واقع مى‏شود اين خيال كند كه نه، به هم خورد وضع. شما در جنگى كه جنگى داخلى كه با محمدرضا و ساواكش داشتيد، چقدر شهيد داديد، از پانزده خرداد به اين ور شايد صد هزار شهيد ما داده باشيم يا بيشتر، چقدر هم معلول داريم. حالا ما همه اين بساطى كه تا حالا واقع شده است اينقدرها نيست خيلى چيز كمى است و آنقدرى كه به آنها ضايعه واقع كرديم، لشكر ما ضايعه واقع كردند، چندين برابر است. محكم باشيد آقا، جوان‏هاى ما محكم بايستيد (يكى از حضار: ما همه سرباز توايم خمينى، گوش به فرمان توايم خمينى) ما همه سرباز خدا هستيم انشاء الله، نه تو سرباز منى، نه من سرباز تو. همه ما با هم قيام كرديم كه اسلام را در اينجا زنده كنيم و انشاء الله به ساير جاها هم صادر كنيم. و ما همه برادر با هم هستيم، دوست با هم هستيم و اميدوارم كه همه ما دوش به دوش هم، هر كس هر مقدار كه مى‏تواند، منى كه يك پيرمرد هستم، صحبت بكنم براى شما، آقاى فلسفى كه پيرمرد قوى انشاء الله ايشان هم براى شما صحبت بكنند، آقايان اهل منبر هم براى مردم صحبت بكنند، اين يك خدمتى است كه از ماها برمى‏آيد، ما انشاء الله انجام بدهيم و اميدوارم كه براى خدا باشد. شما هم هر كدام هر كارى ازتان بر مى‏آيد انجام بدهيد.

    دولت و ملت براى خودكفائى كشاورزى و صنعتى كوشش كنند

    جهاد كشاورزها اين است كه كشاورزى‏شان را تقويت كنند. امسال شنيدم بعضى‏ها سستى كنند و اين برخلاف مسير اسلام است. شما پارسال با آن گرفتارى‏ها زياد كرديد كشت‏تان را، و امسال الحمدلله آن گرفتارى‏ها كم است و به شما كمك‏هائى هم از طرف دولت مى‏شود و بايد خودتان به فكر باشيد كه اگر ابرقدرت‏ها فردا منع كردند همه كشورها را كه به ما گندم ندهند، خودمان داشته

    صحيفه نور ج 13 صفحه 162

    باشيم. خوب، كشاورزها بايد به اين فكر باشند و كشاورزى خودشان را تقويت كنند و بيشتر كنند و كارها را جورى كنند كه ما ديگر محتاج نباشيم در خوردنمان هم به مردم. و من اميدوارم كه اشخاصى كه تفكر دارند، مغز صنعتى دارند اينها هم كارها را راه بيندازند و صنعت درست كنند خودشان. شما بدانيد كه اگر خودتان به فكر بيفتيد كه براى خودتان انجام بدهيد، كارهاى خودتان را مى‏توانيد انجام بدهيد، گمان نكنيد كه ما حتماً بايد همه چيزمان را از ديگران بگيريم، نه، شما به فكر اين باشيد كه همه چيزتان را خودتان درست كنيد. اين ژاپن بود كه در سال‏هاى قبل محتاج بود و خودش به فكر افتاد و خودش كارهاى خودش را درست كرد و الان صادر مى‏كند به آمريكا هم. و آن هندوستان بود كه در آن زمان آنقدر احتياج داشت، حالا الان دارد خودش احتياجات خودش را رفع مى‏كند. مغزهاى شما كوچكتر از مغزهاى ديگران نيست شما خودتان به فكر باشيد، توجه كنيد كه كار خودتان را خودتان انجام بدهيد و الان مهم اين است كه كشاورزى بايد چندين برابر سابق باشد، دولت بايد كمك بكند و مردم بايد جديت بكنند و من اميدوارم كه در اين سالى كه مى‏آيد به كوشش شماها، به كوشش جوان‏هاى ما، كشاورزى‏هاى ما، كارهاى كشاورزى ما همچو بشود كه مامحتاج نباشيم به ديگران در خوراكمان و همين طور كارخانه‏ها كارها را انجام بدهند، خودشان راه بيندازند كارخانه را، شما خودتان بايد انجام بدهيد كار خودتان، هى منتظر اين نباشيد كه يكى ديگر بيايد شما را اداره كند، خودتان اداره كنيد خودتان را و من اميدوارم كه همه اين كارها به دست خودتان بشود و هيچ به خودتان خوفى راه ندهيد، ما آن قدرت‏هاى بزرگ را هل داديم و بيرونشان كرديم و كسى نمى‏تواند شما را انشاء الله ديگر هل بدهد از مملكت خودتان.

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1164
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 168

    تاريخ: 25/8/59

    بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان دومين دوره دانشكده افسرى ارتش جمهورى اسلامى

    دشمن اصلى ابر قدرت‏ها، اسلام است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از شما برادران و عزيزان رزمنده تشكر مى‏كنم كه در اينجا آمديد و از نزديك با هم ملاقات كنيم و بعض مسائل را در ميان بگذاريم. من از ارتش و از ساير قواى انتظامى و نظامى و از قواى مسلح ديگر، پاسداران، داوطلبان و همه قشرهايى كه در جبهه مشغول فداكارى براى اسلام هستند، كمال تشكر را مى‏كنم و همانطور كه خود شماها مطللعيد چون اين يك لشگر اسلامى است و يك قواى مسلح اسلامى است، تمام ملت ايران پشتيبانى از اين قوا دارند و از زن و مردشان مشغول جهاد هستند، هر كدام به آن مقدارى كه مى‏توانند كمك مى‏كنند، همراهى مى‏كنند. پشتوانه همه شما اسلام است، قرآن كريم است و ملت‏هاى اسلامى در هر جا كه هستند چنانچه ملاحظه مى‏كنيد كه از ملت‏ها پشتيبانى‏هاى زياد، اظهار همراهى با اين ملت ستمديده ايران و با ارتش ايران اعلام مى‏كنند كه ما هم مى‏خواهيم بيائيم در جبهه‏ها با بازيخورده‏هاى رژيم بعث كافر عراق جنگ كنيم و البته احتياج به اين نيست كه آنها بيايند ولى تشكر از آنها مى‏كنم و قواى مسلحه خود ما بحمدالله كافى است براى جلوگيرى از اين شرارت اشرار و انشاء الله به زودى غلبه اسلام بر كفر ظاهر مى‏شود. و انشاء الله ملت مظلوم عراق را از زير ستم اين ستمكاران نجات خواهيم داد.

    من هيچ خوفى از جنگ ندارم و شما هم نداريد و ملت ما هم ندارند، لكن آن خوفى كه هست كه من براى شما كه مى‏خواهيد افسر باشيد و در جبهه‏ها برويد و با كفار جنگ كنيد، بايد تذكر بدهم كه نقشه‏هاى حساب شده در كار است براى شكستن اسلام، مقصد اصيل اين است كه اينها چون از اسلام سيلى خورده‏اند و با قدرت الله اكبر آنها را از ايران بيرون كردند و دست چپاولگرها را كوتاه كردند و لهذا دشمن اصلى، اسلام است، نه ارتش است، نه روحانيت است و نه جمهورى اسلام و نه حكومت اسلامى و نه آنهايى كه در راه اسلام دارند فداكارى مى‏كنند، دشمن اصلى اينها نيستند، دشمن اصلى اسلام است منتها با يك نقشه حساب شده دارند پيشروى مى‏كنند. نمى‏دانم اين مثل را شما شنيديد - مثل‏هايى كه در بين مردم هست آموزنده است اين مثل را كه من شنيدم و لابد بسيارى از شما هم شنيديد، مى‏گويند كه، يك آخوند و يك سيد و يك نفر هم از اشخاص متعارف رفته‏اند در يك باغى براى دزدى، صاحب باغ وقتى كه آمد ديد خوب، اينها سه نفرند و نمى‏تواند با سه نفر، اين مقابله كند،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 169

    رو كرد به دونفرشان گفت كه خوب، اين به آنها رو كرد گفت كه اين سيد اولاد پيغمبر است، حق دارد، ما بايد احترام از او بكينم از اين جهت قدمش روى چشم مثلاً هر كارى كرده مال خودش بوده اين آقاى شيخ هم خوب ،عالم است، جليل‏القدر است، اسلام به او احترام گذاشته است، ما بايد به او احترام كنيم، خوب، اين آدم عامى چه ميگويد، آن دو نفر را با خودش مؤافق كرد، آن آدم عامى را گرفتند و بستندش، زدندش، بعد رو كرد به آن دو نفر گفت كه اين آقا اولاد پيغمبر است، اولاد پيغمبر، عزيز است پيش ما، چطور توئى كه صورت روحانى دارى، آخر روحانى كه دزدى نمى‏كند چرا تو آمدى در اينجا، خودش با سيد دست به هم دادند و آن روحانى‏نما را زدند و بستند و انداختند آنجا، بعد رو كرد به سيد گفت كه سيد اولاد پيغمبر! جدت به تو گفته است دزدى بكنى؟ براى چه آمدى تو باغ مردم، گرفت خودش ديگر زورش به او مى‏رسيد، آن هم گرفت و انداخت، اين يك مثل است كه شايد واقعيت هم هم ندارد اما مثل است، مثل خوبى است. الان وضع ايران اينطورى شده است، يك وقت صحبت مى‏كردند كه اين ارتش طاغوتى است و مال رژيم سابق است و اينها قابل اينكه لشگر اسلام باشند، قابل اين نيستند و اينها بايد اصلش منحل بشود، خوب، در مقابلش صحبت شد كه نه، نبايد منحل بشود، اينها نمى‏خواستند ارتش را منحل كنند اينها مى‏خواستند كه يك قوه بزرگى كه مى‏تواند كار انجام بدهد او را از دست بگيرند و كنارش بگذارند، بعدش بيايند سراغ روحانيين كه روحانيين نبايد اصلاً دخالت بكنند در امور سياسى، اينها بايد بروند تو مسجدها و دعا بخوانند و از اين كارها، نماز و دعا بخوانند، آنها را هم كنار بگذارند، بعد بيايند سراغ دولت و مردم و اينها كه آن قوا را از آنها گرفتند و اين قوه روحانى را هم از آنها گرفتند و مردم را جدا كردند از ارتش و مردم را جدا كردند از روحانيت، به حساب آنها برسند، دولت را از بين ببرند و رئيس جمهور را از بين ببرند و عرض مى‏كنم كه قدرت‏هاى ديگرى كه هستند از بين ببرند، چون مى‏بينند اگر اينها با هم مجتمع باشند، يك قدرت بزرگى است كه نمى‏شود اين را از بين برد. خوب، ديدند كه اينها وقتى كه با هم اتصال پيدا كردند، وقتى مردم قيام كردند، ارتش هم به آنها متصل شد، بازار هم به آنها متصل شد دانشگاه هم به آنها متصل شد، همه متصل شدند، يك قدرت بزرگى بود كه اين قدرت بزرگ نمى‏شود مقابلش ايستاد، هيچ حكومتى هم نمى‏تواند و ديدند كه محمدرضا را با همه قدرتى كه داشت بيرون كردند و آنهايى هم كه تبع او بودند و در رديف‏هاى بالا بودند كه خيانتكار بودند، آنها را هم همين ملت و همين ارتش و همين قواى مسلحه و نظامى و انتظامى از بين بردند، از اين جهت باز دنبال اين نقشه هستند، اينطور نيست كه يك دسته‏اى كه در تهران راهپيمايى مى‏كند و در قم راهپيمايى مى‏كنند، اينها با اشخاص مخالف باشند، اينها، آنهايى كه كارگردان‏ها هستند، نه آنهائى كه بازيخورده هستند، آنها دنبال اين هستند كه اسلام را از بين ببرند چون از او بد ديدند از اين جهت يك شعارهايى درست مى‏كنند كه اين شعارها به ذهن مردم زننده نباشد و همراه با هم پيدا بكنند و لهذا مى‏بينيد كه همين‏هايى كه يك وقتى مى‏گفتند ارتش را بايد كنار گذاشت، حالا دارند مى‏گويند كه روحانى بايد كنار برود، برود سراغ ارشادش در قم، بعد از اين كه اين عده بازيخورده از آنهايى كه اساس كار را دارند راهنمايى مى‏كنند،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 170

    اين عده بازيخورده جمع مى‏شوند و در قم كه مركز روحانيت است، مركز اسلام است، قطعنامه صادر مى‏كنند و در آن قطعنامه هست كه روحانيون نبايد اصلاً دخالت بكنند دراين چيزها، آزادى مطلق بايد باشد، آزادى مطلق بايد باشد كه آنها مى‏گويند، اين است كه چريك‏هاى فدائى و فلان دسته منافق و فلان دسته كافر و فلان دسته‏اى كه هيچ اعتقاد به اسلام ندارند اينها آزاد باشند و بيايند و هر چه دلشان مى‏خواهد بگويند و هر كارى مى‏خواهند بكنند و ولو فرض كنيد كه به ضد اسلام حرف بزنند آزادند و ولو به ضد قرآن حرف بزنند آزادند و ولو به ضد جمهورى اسلامى حرف بزنند و اين هم آزادند و يك دسته نفهم هم مى‏گويند نخير بايد اين چيزها باشد. اينها مقصودشان اين نيست كه آزاد باشيم، اينها مقصودشان آن نقشه‏اى است كه طرح شده است برايشان و مرتب خواهند پياده كنند آن را. آزاد باشيم كه به هر چيزى از اشعار اسلامى كه هست بتازيم، آزاد باشيم كه در دانشگاهها آن شعارهايى كه همه‏اش به ضد قرآن است بنويسيم، آزاد باشيم كه با همه شعائر اسلامى مخالفت كنيم، آزاد باشيم كه هر چه دلمان مى‏خواهد به ضد ارتش، به ضد روحانى، به ضد مؤمنين، متدينين بگوئيم، بعد اجتماعى درست بكنند و جدا كنند يكى يكى طوائف را از هم، امروز طرزشان اين است كه روحانيين بايد بروند و دعا بكنند و عرض مى‏كنم كه اينها، اين همان طرزى است كه امريكا نقشه‏اش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الان هم همه دولت‏هايى كه، ابرقدرت‏هايى كه مى‏خواهند ايران را بچاپند و شرق را بچاپند و از اسلام مى‏ترسند و از مظاهر اسلامى ترسند. اين همان طرح است و من متأسفم كه اين طرح در قم دارد انجام مى‏گيرد، اگر بازارى قم، بازارى تهران با اين حرف مؤافق است مصيبت بسيار زياد است براى اينكه طرحشان پياده شد و اگر بازارى تهران و قم با اين مؤافق نيستند، چطور صحبتى نكردند، اين همان طرحى است كه انگلستان از دويست سال پيش از اين يا بيشتر طرح ريزى كردند كه جدا كنند روحانيت را از سياست، جدا كنند روحانيين را از مردمى كه مى‏خواهند فعالانه كار بكنند براى اسلام، اينها بروند همان توى مسجدها بنشينند و دعا بكنند، آنها هم هر كارى دلشان مى‏خواست بكنند و هر چپاولگرى و هر سلطه جويى كه خواستند بكنند. در عرض پنجاه سال كه روحانيين را عقب‏زده بودند و هر چه هم جديت مى‏كردند نمى‏توانستند كه كارى انجام بدهند از باب اينكه مردم را از روحانيون كنار زده بودند، در عرض پنجاه سال همه حيثيت شما را به باد فنا دادند و اسلام را به آنجا رساندند كه براى اينكه اسلام پيروز شده است بر ايران، گريه كردند و حرف زدند و در شعرهايشان فحش دادند و همه الواطى را كردند و همه دارائى‏هاى شما را به چپاول برده‏اند براى اينكه يك كسى نبود بگويد چرا؟ اين روشنفكرهايى كه الان دارند مى‏گويند و مع الاسف بين‏شان بعضى متدينين هم هست كه بازيخورده‏اند و غربزده‏اند، مى‏گويند كه روحانيون بايد بروند سراغ كار خودشان و ملت را بگذارند، سياست را بگذارند براى ما، شما سياست را پنجاه سال داشتيد و هيچ غلطى نكرديد، شما كجا يك كار مثبتى توانستيد انجام بدهيد هر كدامتان كه ملى بوديد يا فرض كنيد متدين بوديد، تا صدايتان در مى‏آمد توى سرتان مى‏زدند، چه بود كه اين ملت را غلبه داد بر همه؟ آن چه گروهى بودند كه نقش بزرگتر از همه را در اين جنبش داشتند؟ شما با همه اين جنبش‏ها آنوقت‏ها مخالف مى‏كرديد،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 171

    شما را من مى‏شناسم نمى‏خواهم اسمتان را هى ببرم، سر جايتان بنشينيد، آدم بشويد

    وقتى يك ملت در يك امر اسلامى همدست شدند، هيچ قدرتى نمى‏تواند آنها را عقب بزند

    در اين راهپيمائى كه روز تاسوعا و عاشورا مى‏شود بايد توجه بكنيد، دو نكته را من بگويم: يكى اينكه راهپيمائى، عزادارى را از شما نگيرد، عزادارى كنيد و با عزادارى راه برويد، همه با هم مجتمع بشويد به عزادارى. وقتى كلمه راهپيمائى پيش مى‏آيد خيال نكنيد كه معنايش اين است كه عزادارى نمى‏خواهيم، ما از همين اسلام و مظاهر اسلام و شهداى اسلام مى‏توانيم كارهايمان را انجام بدهيم والا نه توپ ما و نه تانك ما مقابله با تانك و توپ آمريكا ندارد، شوروى ندارد. ما يك ملتى مى‏خواهيم كه براى اسلام همدست بشوند و مطمئن باشيد كه وقتى يك ملت در يك امر اسلامى همدست شدند كه چنانچه مى‏بينيد شدند، هيچ قدرتى نمى‏تواند شما را عقب بزند، آنها هم اين معنا را فهميده‏اند و مى‏بينند كه خوب، يكى از اشخاص، يكى از گروه‏هايى كه نقشى دارد در اين امر و نقش بزرگى دارد، روحانى است. از اولى كه اين انقلاب پيدا شد تا حالا يك دستجات روشنفكر وقلمدارى، آنهايى كه قلم‏هايشان و نطق‏هايشان و گفتارهايشان بر ضد اسلام است و يا خودشان نمى‏دانند و يا دانسته اين كار را مى‏كنند، از اول اين مسأله را مى‏گفتند كه روحانيون بروند يك كار ديگرى بكنند، ماها هم مى‏رويم سراغ چيز، همين ماهايى كه، مملكت اسلام را دو دستى مى‏خواهند تقديم كنند به آنهايى كه ارباب‏هايشان هستند يا آنهايى كه به خيال خودشان براى ما مفيد هستند. آقا مملكت اسلام از اول 15 خرداد تا حالا بيشتر از صد هزار جمعيت از آن كشته شده است و بيشتر از صد هزار معلول ما الان داريم، اينها براى چه معلول شده‏اند؟ براى چه كشته شده‏اند؟ براى نفت بوده است؟ آدم براى نفت خودش را مى‏كشد؟ براى خانه بوده است؟ براى ارزانى بوده است؟ خوب، ما از تظاهرات مردم بايد اينها را بفهميم، همه مى‏گفتند ما اسلام را مى‏خواهيم. اگر اسلام نبود، نه نفت مى‏توانست هيچ كارى بكند و نه ساير چيزها، مگر مردم مى‏شود جوان‏هايشان را بدهد براى نفت؟ مى‏شود جوانشان را بدهند براى خانه؟ الان كه شما در جبهه‏هاى جنگ هستيد و ارتشى‏هاى ما كه خداوند نصرتشان بدهند در مراكز فعال هستند، الان كى هست كه دارد از آنها پشتيبانى مى‏كند؟ آن زن‏هايى كه براى شما نان‏پزد و آن مردمى كه براى شما پول مى‏دهد و آن مردمى كه براى شما ذخيره مى‏دهد و آنقدر چيزها را مى‏فرستد، همين مردم مسلمانند، شما ببينيد در تلويزيونتان كه يك زنى كه ده تا تخم مرغ آورده، دارد مى‏آورد دهد همين را، يك بچه‏اى كه ده تومان دارد اين را ميدهد، اينها براى چه اينها را مى‏دهند اينها براى اسلام است، براى كشور اسلامى است، چطور شماها هيچ كارى نمى‏كنيد، اينهايى كه هى نق مى‏زنند چه مى‏كنند؟ چه غلطى مى‏كنند؟ كدام از اينها رفته است در جبهه؟ اين نقشه است، شمايى كه الان انشاء الله وارد مى‏شويد در ارتش و در جهات بالاى ارتش، اين نقشه را توجه بكنيد، شما كه افسر هستيد، اين نكته‏ها را بايد توجه بكنيد كه مى‏خواهند شما را از مردم جدا كنند، روحانيون را هم از

    صحيفه نور ج 13 صفحه 172

    مردم جدا كنند، مردم وقتى كه نه قدرت روحانى دارند و نه قدرت عرض بكنم كه اسلحه‏اى دارند يك كارى بكنند، يك كودتايى بكنند، تمام كنند قضيه را، مسأله اين است.

    اين روزنامه‏ها نمى‏فهمند يا فهميده عمل مى‏كنند، چرا بايد اين روزنامه‏ها دامن بزنند به اينطور اختلافات، اختلافى كه اشخاصى چيز مى‏كنند طرح ريزى‏اش را مى‏كنند كه اگر اين اشخاص پيش ببرند، نه تو روزنامه نگار را و نه آن رئيس روزنامه را نخواهند گذاشت، تمامتان را از بين خواهند برد، آقا نقشه است، شما را به بازى گرفته‏اند، روزنامه‏ها را به بازى گرفته‏اند، جبهه‏ها را به بازى گرفته‏اند، نقشه است كه شماها را از هم جدا كنند، دولت را از ملت، ملت را از دولت، رئيس جمهور را از مردم، مردم را از او، حالا به تدريج. آن روزى كه دست‏شان برسد، اول كسى كه در دولتى‏ها كشته مى‏شود همين رئيس جمهور است، چشم‏هايتان را باز كنيد، همين رؤساى ارتش است، همان رؤساى روحانى است وبعد هم مى‏آيند حساب احزاب را، آنهايى كه با آنها موافقند نه، آنها كه اهلاً و سهلا و آنهايى كه با آنهامخالف هستند حساب آنها را هم مى‏كشند، بازار هم دستش اسلحه از دستش افتاد كارى ديگر از او نمى‏آيد، نه روحانى است كه همه را مجتمع كند و نه ارتشى است كه بتواند جلوگيرى كند. بيدار بشويد! چرا اينقدر خوابيد! اى سران! چرا اينقدر خوابيد؟ چرا چشم‏هايتان را باز نمى‏كنيد؟ هر كه، هر جا صحبت مى‏كند، به ضد هم صحبت مى‏كند. هر جا مى‏نويسد به ضد هم مى‏نويسد. بايد بيدار بشويم ما، اگر خداى نخواسته جدا كردند روحانى را از ملت، جدا كردند ارتشى را از ملت و هر كدام را عليحده كردند و آنطورها كه مى‏خواهند انجام بدهند كردند، ارتش را منحلش بكنند به واسطه يك تبليغاتى، روحانى را كنار بزنند و منزوى كنند به واسطه يك تبليغاتى، اگر يك همچو كارى بكنند، ديگر نه بازارى او كارى مى‏آيد كه انجام بدهد و نه دانشگاهى، تا شما با هم مجتمع هستيد، تا با هم هستيد مى‏توانيد كار بكنيد. يكى از مثل‏هاى ديگرى كه در بين مردم هست بايد عرض بكنم، يك كسى كه خواست، يك پدرى كه مى‏خواست بميرد، چند تا پسر داشت، هفت، هشت تا پسر داشت، خواست‏شان، يك چوب‏هايى هم تهيه كرده بود، يكى از اين چوب‏ها را داد گفت اين را بشكن، شكستش، دو تا را گذاشت پهلو هم گفت اينها را هم بشكن، شكستش، بعد آن 7،8 تايى كه به عدد بچه‏هايش بود پهلو هم گذاشت گفت اينها را بشكن، هر چه زور زد نشكست، گفت شما عددتان به عدد اين چوب‏هاست، اگر يكى يكى باشيد، شكسته مى‏شويد اگر دو تايتان يك طرف و چهارتايتان يك طرف باشد، شكسته مى‏شويد اگر همه‏تان با هم باشيد مثل اين چوب‏ها كه همه با هم باشند، هيچ كس نمى‏تواند بشكند شما را. اگر روحانى تنها باشد، مى‏شكنندش، اگر ارتشى تنها باشد، مى‏شكنندش، اگر مردم تنها باشند، مى‏شكنند آنها را، آنى كه آسيب بردار نيست آنى است كه همه قوا با هم باشند، حرفش را مى‏زنند و عملش بر خلافش است، هر كدام صحبت مى‏كنند، از اتحاد صحبت مى‏كنند، لكن در عمل، اين عمل را انجام نمى‏دهند، چه شده شما را؟ پيروز شديد؟ شمايى كه الان لشگر كفر بر شما حمله كرده، شمايى كه الان در سوسنگرد آن بساط را داريد، در آبادان آن بساط را داريد، در اهواز آن بساط را داريد، نبايد به خودتان بيائيد كه ديگر توى روزنامه‏تان اين غلطها را نكنند؟ روزنامه‏ها مى‏خواهند

    صحيفه نور ج 13 صفحه 173

    كه من يك وقت صدايم در بيايد؟ يك روزنامه به طرفدارى آن طرف، يك روزنامه به طرفدارى آن جمله. آخر شما مسلمانيد، مسلمان بايد با هم باشد، اعتقاد به خدا داريد، اعتقاد به اسلام داريد، اعتقاد به معاد داريد، چرا جلوى روزنامه‏ها را نمى‏گيريد؟ مكرر من گفته‏ام به آنها، چرا نمى‏گيرند جلوى روزنامه‏ها را؟ من بگيرم جلويش را؟ چرا جلوى دهن‏هايشان را نمى‏گيرند؟ چرا جلوى قلم‏هايشان را گيرند؟ در يك همچو مشكلى كه ما الان داريم، شما هم بايد به جان هم بيفتيد؟

    من اميد اين را دارم كه شما جوان‏ها و جوان‏هاى ايران و همه قشرهاى ملت الا يك دسته‏اى كه اميدى ديگر از آنها نيست اينها با هم مجتمع بشوند و همين طورى كه الان اكثر مردم بلكه درصد نود مردم يا بيشتر الان وفادار هستند به جمهورى اسلامى و به اسلام و من اميد اين را دارم كه اشخاصى كه از اين كارهاى خيلى ناجور و خيلى پست دست بردارند و همه مشغول بشوند براى اسلام كار بكنند، اگر همه با هم مجتمع باشيد، اگر سران همه با هم مجتمع باشند، ايراد نگيرند به هم، آن به او اشكال كند، او به او اشكال كند در يك همچو موردى، در يك همچو موقعى كه ما داريم، كارها هم همه اصلاح مى‏شود، و اميدوارم كه خداوند هدايت كند همه ما را و همه شما را و همه ملت ما را و انشاءالله تعالى پيروز باشيد. و شما همه براى خدا انشاء الله عمل كنيد، همه‏تان با هم باشيد، پشت و پناه هم باشيد، ملت خوب است، ملت يك ملت روشنى است، يك ملت خوبى است، شماها هم همه با هم مجتمع بشويد،

    دولت و ملت، اركان دولت، رئيس جمهورش، نخست وزيرش مجلسش، همه اينها با هم مجتمع بشوند و در يك همچو موقع خطيرى كه همه گرفتار پيروز بشوند، نه نخست‏وزيرى باقى مى‏ماند و نه رئيس جمهورى باقى مى‏ماند و نه مجلسى باقى مى‏ماند و نه روحانى باقى ماند و نه بازارى، بايد با هم باشيد تا اينكه كار را پيش ببريد، اگر هر كدام عليحده، عليحده و هر كس دلش مى‏خواهد يك جايى يك اجتماعى بكندو يك تظاهرى بكند و يك حرف مفتى بزند به اسمى كه خودش براى همان آدمى كه تظاهر مى‏كند، اول او را مى‏كشند. آنهايى كه تظاهرات مى‏كنند، آنهايى كه الان در اين موقعى كه جنگ هست در ايران و همه نواميس مسلمين در خطر است و همه حيثيات مسلمين در خطر است امروز شلوغكارى مى‏كنند و اجتماع مى‏كنند و نطق مى‏كنند و حرف مفت مى‏زنند اگر آنها غلبه بكنند، پدر خود شما را اول در آورند، يك قدرى بيدار بشويد، يك قدرى توجه كنيد به مسائل، اينقدر تو سر هم نزنيد، اينقدر به هم نپريد.

    اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد

    انشاء الله روز عاشورا كه جمعيت بيرون بيايد، مراسم تعزيه حسين سلام الله عليه بايد با قوت خودش باشد و در راهپيمائى‏ها همه‏اش مراسم امام حسين (ع) باشد و اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد و نگذاريد يك شعارهاى باطل بدهند، خود مردم مأمورند، تكليف اسلامى‏شان اين است كه اگر يك كسى شعار عليه كسى، عليه كسى، براى كسى، براى تفرقه انداختن بيايد، خود مردم مأمورند كه آن را بگيرند و تحويل به مراكز، كه بايد بدهند، بدهند. من از خداى تبارك

    صحيفه نور ج 13 صفحه 174

    و تعالى خواهانم كه خداوند همه ما را بيدار كند. اينهائى كه هر كدامشان ديگرى را متهم كنند و غلط دارند رفتار مى‏كنند، بيدار كند اينها را اينهايى كه سران اسلام را دارند مى‏شكنند خدا بيدارشان كند. اينهايى كه مى‏خواهند تفرقه بيندازند بين صفوف مسلمين، خداوند بيدارشان كند. خداوندانشاء الله به همه شما نصرت بدهد و شما برادران عزيزى كه الان از دانشكده بيرون آمديد و مى‏خواهيد برويد به محل كارتان، خداوند به شما نصرت عنايت كند. شما عزيزان ملت هستيد شما پاسدارهاى ملت هستيد و ملت باشماست، امروز از هيچ نترسيد براى اينكه سابق ملت و شما جداى از هم بوديد و الان بحمدالله همه با هم هستيد و همه در يك جبهه هستيد و من وقتى كه نگاه مى‏كنم به تلويزيون كه نشان مى‏دهند آنهايى كه براى همين ارتش و براى همين سپاه پاسداران و براى همه اينهايى كه در جبهه هستند زحمت مى‏كشند، زن‏ها، مردها، بچه‏ها، پيرمردها، من اين را به فال نيك مى‏گيرم كه اجتماع است با هم و شما پيروز هستيد انشاء الله. اسلام انشاء الله پيروز است. خداوند همه شما را حفظ كند و با سلامت و صحت وارد بشويد به اين جنگى كه بين اسلام و كفر است و اميدوارم كه آن كسانى هم كه در جبهه‏ها هستند با قدرت و با قوت و با قدرت اسلامى به جبهه‏ها بروند و اميدوارم كه آن لشگر بازيخورده عراق هم كه آمده‏اند و براى غير مسلمين، به ضد مسلمين دارند عمل مى‏كنند، آنها هم بيدار بشوند و دست از اين كارى كه بر خلاف قرآن، اسلام است و بر خلاف اسلام است و بر خلاف مصالح اسلام است، بر خلاف پيغمبر اسلام است، دست بردارند و خداوند همه شما را پيروز و موفق كند.

    والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1165
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 175

    تاريخ: 27/8/59

    بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم قم

    اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من مسائلى را در آن مطالعه كردم كه براى خاطر آن مسائل، گاهى يك صحبتى مى‏كنم. ما اگر چنانچه در تاريخ اين صد ساله، صد ساله اخير مطالعه كنيم خواهيم ديد كه براى چه است كه گروه‏ها از خارج و داخل، توطئه كن‏ها از خارج و داخل، به ضد روحانيت قلم دست مى‏گيرند و به ضد روحانيت صحبت مى‏كنند و در روزنامه‏هايشان مى‏نويسند، اين منشاش چى هست. در قريب صد سال سابق ديدند كه يك پيرمردى در يكى از دهات عراق سامره وقتى كه ديد ايران در معرض فشار خارجى‏ها هست و آن قرارداد ننگين رادرآن زمان بسته بودند، اين پيرمرد كه در كنج يك ده بود يك سطر نوشت و همه قواى خارج و داخل نتوانستند در مقابل اين يك سطر استقامت كنند. آن، مرحوم ميرزاى بزرگ بود رحمه الله كه در سامره تحريم كرد تنباكو را، براى اينكه تقريباً ايران را در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو و ايشان يك سطر نوشت كه تنباكو حرام است. و حتى بستگان خود آن جائر هم و حرمسراى خود آن جائر هم ترتيب اثر دادند به آن فتوا و قليان‏ها را شكستند و در بعضى جاها تنباكوهائى كه قيمت زياد داشت در ميدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند بر آن قرار داد، و لغو شد قرار داد و يك همچو چيزى را اينها ديدند كه يك روحانى پيرمرد دركنج يك دهى از دهات عراق يك كلمه مى‏نويسد و يك ملت قيام مى‏كند و قراردادى كه ما بين شاه جائر و انگليس‏ها بوده است به هم مى‏زند و يك قدرت اينطورى دارد روحانيت باز ملاحظه كردند كه در وقتى كه انگليس‏ها هجوم آورده بودند به عراق و عراق را در معرض استعمار قرار داده بودند، يك پيرمرد به مردم امر كرد و حكم دفاع داد و قيام كردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. اين يك قدرتى بود از يك پيرمرد و آن ميرزاى شيرازى دوم، مرحوم آقاميرزا محمد تقى رضوان الله عليه است و در مشروطه ديدند كه يك ملا يا چند ملا در نجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد و حكومت خودكامه‏اى كه در آنوقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر كردند. و در اين مسائل آنهائى كه مخالف هم بودند از پا ننشستند، آنها هم فعاليت خودشان را مى‏كردند كه حالا بخواهيم همه را بگوئيم طولانى است، لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل الله رحمه الله ايستاد كه: مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين مؤافق اسلام باشد. در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از كوشش

    صحيفه نور ج 13 صفحه 176

    ايشان بود، مخالفين، خارجى‏ها كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مى‏ديدند كارى كردند در ايران كه شيخ فضل الله مجاهد مجتهد داراى مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف، روحانى‏نما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه شيخ فضل الله را در حضور جمعيت به دار كشيدند. اين شايد گاهى شما يا مردم خيال بكنند كه من اگر چنانچه ازروحانيت طرفدارى مى‏كنم براى اين است كه من هم يك معمم هستم و اين گروه گرائى است و من كراراً گفتم كه من با هر كه معمم است و اسم خودش را روحانى گذاشته است مؤافق نيستم، و من كراراً گفتم كه روحانى كه برخلاف مسلك روحانيت و اسلام عمل بكند و توطئه‏گر باشد اين از ساواكى بدتر است، براى اينكه ساواكى ساواكى است و اين ساواكى به صورت معمم و - به صورت لباس روحانيت پوشيده است. قضيه اين نيست كه من بگويم هر كه عمامه سرش است، اين مورد تأييد است. خير، من از بسياريشان متنفرم و بسياريشان هم اعتقاد به آنها ندارم و كراراً هم گفتم كه اينجاهائى كه دادگاه هست، آنجاهائى كه مثلاً كميته‏ها هستند بايد مواظب باشند كه اگريك روحانى بر خلاف كرد، خودش را شكايت كنند و همان روحانى را هم بياورند محاكمه كنند، لكن مسأله اين نيست كه با روحانى بد، اينها بدند، مسأله اين است كه با آن روحانى كه جلوى انگلستان را در زمان ميرزاى شيرازى گرفته و جلوى استبداد را در زمان مشروطه گرفته است و جلوى انگلستان را در زمان مرحوم آقا ميرزا محمد تقى گرفته است و جلوى ابرقدرت‏ها را گرفته است، با اين مخالفند.

    توطئه براى اين است كه اينها در كار نباشند. اينها مى‏گويند كه روحانى‏ها بروند در مسجدها و همان جا نماز جماعت بخوانند. بسيار خوب، شما مى‏گذاريد روحانى‏ها در مسجد نماز جماعت بخوانند شما توى همان مسجد هم مى‏رويد يك عده‏اى را از اشرار مى‏بريد، يك نفر آدمى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارد، جلو وا مى‏داريد، صورت نماز درست مى‏كنيد براى اينكه مسجد را هم از اينها بگيريد. قضيه اين نيست كه اگر چنانچه روحانيين دست برداشتند از كارهاى ارزنده‏اى كه دارند مى‏كنند و رفتند تو مسجدها، رهايشان كنند، مى‏خواهند مسجدها هم از روحانى پاك كنند به اصطلاح خودشان، مى‏خواهند مسجدها را از مسلمان‏ها بگيرند. شما ديديد در زمان محمدرضا براى هر مسجدى در مساجد تهران، كه مسلم جاهاى ديگر هم شايد بوده نمى‏دانم يك نفر سرهنگ باز نشسته منحرف ساواكى را گذاشتند آنجا براى مراقبت كردن اوضاع. اگر اينها دست بردارند از اين كارى كه انجام دادند و به وسيله آنها انجام گرفته است، از اينها دست برمى‏دارند اينها؟ يا خير، مسجد هم نبايد داشته باشند؟ آن روز مى‏گفتند عمامه هم نبايد داشته باشند، حالا هم به آن خواهد رسيد اگر شما مسلمان‏ها سست بگيريد. اينها به روحانى هم كارى ندارند، اينها به اسلام كار دارند. آن كه روحانى را تقويت مى‏كند كه يك كلمه‏اش را همه مى‏پذيرند، آن اسلام است، اساس اسلام است. آنها با آن اساس مخالفند. آنها، آنهائى هستند كه دوستانشان قرآن كريم را دست گرفت و گفت: تا اين (با كلمه فحش قرآن را دستش گرفت) تا اين بين مسلمين است انگلستان نمى‏تواند سيادت كند. اينها مقلدين آنها هستند. مع الاسف بچه‏ها را، ساده دل را مى‏روند در مدارس پيدا مى‏كنند يك صورتى به آن مى‏دهند

    صحيفه نور ج 13 صفحه 177

    اينها هم بيچاره‏ها خيال مى‏كنند كه نه حق همين است. لكن عقلا بايد فكر كنند ببينند كه اينها اساسشان چى هست، چه مى‏خواهند بگويند. البته من هم، آنطورى كه مى‏گفتند، بسيار متعجب شدم كه من قم را مى‏شناسم، من كه، تو قم بزرگ شدم من، من قبل ازاينكه همه شما تقريباً متولد بشويد آمدم قم و همان جا هم بودم و هستم، حالا هم هر وقتى كه حالم مساعد بشود باز مى‏آيم پيش شما. من مى‏دانم كه شما قمى‏ها به اين زودى از اسلام دست بر نمى‏داريد و به هيچ وجه هم دست بر نمى‏داريد. من اين را يك كلمه‏اى است كه مى‏گويم براى زمان‏هاى بعد كه شما بعد از من هم توجه به اين معنا داشته باشيد. هر روزى كه ديديد شخصى يا گروهى يا جبهه‏اى يا حزبى، هر كس، بر خلاف روحانيت چيزى گفت يك وقت يك نفر است به خلاف يك كسى با يك كسى دعوا دارد به خلاف او مى‏گويد، صحبت نيست به خلاف روحانيت يك چيزى گفت، يا به خلاف كسى كه منشاء اثر است در روحانيت، از حالا تا هر وقت كه شما بوديد و بعد نسل آينده هم آمدند، هر وقت كسى برخلاف اصل روحانيت كه گفت روحانيت بايد برود منزوى بشود اين معناى اينكه برود در مساجد با اينكه كه گفتم نمى‏گذارند اين را، لكن برود در مسجد همان مشغول نماز بشود يا به شخصى كه در روحانيت مؤثر است، مورد توجه مردم است و مؤثر است در روحانيت، اگر قلمى يا بيانى اين را خواست بشكند اين نظرش به اين شخص نيست، نظرش به آن گروه هم نيست، اين نظرش به اين است كه اين قشر كه مخالف با اساسى است كه آنها دارند، مخالف با اين است كه مملكت اسلامى تحت سلطه غير باشد. قرآن امر فرموده است كه نبايد باشد، و اين كلام قرآن را منتشر مى‏كند. اينهائى كه با اصل روحانيت ولو به صورت اينكه: نه، ما مى‏خواهيم احترام اينها محفوظ باشد، اگر اينها وارد در سياست بشوند احترامشان از بين رود پيش مردم، و ما ميل داريم احترامشان محفوظ باشد با اين دو زو كلك‏ها مى‏خواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند و كشور شما را تسليم كنند يا به طرف شرق، يا به طرف غرب، اساس اين است، والا با چهار ذرع چلوارى كسى مخالفت نمى‏كند. روحانى هم از خود اينهاست، پيش همين‏هاست. چطور وقتى رضاخان مى‏آيد، مطمح نظرش روحانيين هست؟ آن كه تعليم به او مى‏داد چطور اين را، اينها را مطمح نظر قرار دادند؟ چطور حالا وقتى كه آقايان مى‏خواهند دلسوزى كنند مى‏گويند روحانيين بروند كنار؟ خوب بروند كنار، رفتند كنار، شما مى‏گذاريد اينها تو مسجدها باشند؟ يا اينكه تو مسجد هم وقتى كه آمده است يك آقائى دارد نماز مى‏خواند، يك دسته‏اى پا مى‏شوند مى‏آيند و مى‏ايستند نماز مى‏خوانند براى شكستن اين نماز، براى بيرون كردن اين روحانى از مسجد، مى‏خواهند اين سنگر را از شما بگيرند مسجد يك سنگر اسلامى است و محراب محل جنگ است، حرب است اين را مى‏خواهند از دست شما بگيرند، ميزان هم همين نيست كه اين بگيرند، اينها مقدمه است، والا هى برويد نماز بخوانيد. اما اينها از مسجد بد ديدند، خصوصاً در اين دو سه سال اخير، در اين دو سه سال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مى‏كرد، اينها مى‏خواهند اين سنگر را بگيرند. خوب، اين را گرفتند، رها مى‏كنند؟ دانشگاه هم از باب اينكه در دنيا مثلاً دانشگاه اگر نباشد خوب نيست، يك دانشگاهى مى‏خواهند درست كنند مثل

    صحيفه نور ج 13 صفحه 178

    دانشگاه زمان آريامهر كه آنهائى كه از آن بيرون مى‏آيند همان‏هائى باشند كه در خدمت غرب باشند. اكثراً اينطور است يا در خدمت شرق باشند، دانشگاه هم خواهند در خدمت آنها باشد و حكومتى هم كه روى كار مى‏آيد و مجلس شورائى هم كه روى كار مى‏آيد، آن هم در خدمت آنها باشد. وقتى اين مصادر در خدمت آنها واقع شد، مردم اين ملت كارگر، كشاورز، بازارى، همه چيزهائى كه اينها به دست مى‏آورند، در خدمت آنهاست. اينها اساس را مى‏خواهند بگيرند و هر چيز را مى‏خواهند يك كارى كنند كه غربى بشود، استعمارى بشود. اينها مى‏خواهند اين كار را بكنند. مطلب اين نيست كه اينها با آخوند بد هستند براى اينكه با اسلام بد هستند. مى‏بينند آخوند براى اسلام دارد چه مى‏كند، چهار تا آخوند هم بد است، جهنم، اما نمى‏گويند چهار تا آخوند، ميگويند روحانيين، وضع اينطورى است اين يك نقشه‏اى نيست كه حالا كشيده باشند، اين نقشه اين است كه بعد از آنكه ديدند كه در اين صد سال، صد سال آخر، ديدند كه يك همچو قدرت‏هائى موجود است، خوب، بايد اين قدرت را بشكنند تا راه آنها باز بشود. تا يك چنين قدرتى هست، تا وقتى كه روحانى با دانشگاهى همراه هست، تا وقتى كه بازارى با روحانى، با دانشگاهى همراه هستند، تا وقتى كه ملت همه گروه‏هايشان با دولت، با همه ارگان‏هاى دولتى مؤافق هستند، خوب نمى‏توانند آنها كارى بكنند، نمى‏توانند آنها آسيب برسانند به يك كشورى كه همه قشرهايش با هم مجتمعند. دنيا اجازه نمى‏دهند به آنها بايد چه بكنند؟ بايد خرده خرده جلو بيايند، يك قدم جلو بيايند و سنگرگيرى كنند، مثل همين‏هائى كه حالا در مرز اين كار را مى‏كنند. يك قدم مى‏آيند جلو سنگرگيرند، بعد مى‏روند سراغ يكى ديگر. حالا يك روحانى، دو روحانى را بكوبند ديروز كسى به من گفت پريروز يا ديروز كه يك كسى مى گويد كه اينكه در راديو مى‏بينيد كه مردم چيز جمع مى‏كنند، مردم جمع مى‏كنند مى‏دهند، مردم جمع مى‏كنند مى‏دهند، اينها را اين آخوندها مى‏خورند اصلاً نمى‏فرستند به آنها. اينها مى‏خواهند يك قدم يك قدم پيش ببرند، حالا فرض كنيد روحانى را، فردا دانشگاهى، پس فردا دولت را در تظاهراتشان، به دولت هم تعرض بوده، ناشيگرى كردند، اينها مى‏خواهند كه آنهائى كه براى اسلام دارند خدمت مى‏كنند اينها را يكى يكى خلع سلاح كنند، بعد بماند يك اشخاصى كه هيچ كارى به اين كارها ندارند و دخالتى در امور ندارند و اگر عالم را آب ببرد آنها را خواب مى‏برد. اينها نقشه صحيح پيش خودشان درست كرده‏اند از زمان سابق براى حالا، و حالا بدتر ديدند. حالا از اسلام به حسب خارج ديدند چه جورى شد؛ ديدند كه اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد، وقتى ديدند اسلام يك همچو كاره‏اى است، با اسلام اينجا مخالفت مى‏خواهند بكنند.

    بايد اين اسلام را حفظش كنند و در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند

    من اين نصيحتى كه مى‏كنم، براى شماست و براى نسل‏هاى آينده كه بدانند اين را كه هر وقت يك قلم فاسدى خواست مطلق روحانيت را از بين ببرد يا به يك صورتى منزوى كند، يا روحانى كه در بين ملت مؤثر است، او را خواست كه منعزل كند اين روى آن نقشه دارد عمل مى‏كند. روى نقشه‏اى كه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 179

    داشتند و دارند و خواهند داشت و همه ما بايد بيدار باشيم، توجه داشته باشيم كه اينطور نشود كه يك وقت ما را متشتت كنند باز؛ و ماها را رو به هم قرار بدهند و يك دسته‏اى از آن طرف و يك دسته‏اى از اين طرف و يك دسته‏اى از آن طرف فرياد كنند و يك دسته از اين طرف فرياد كنند، ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتيجه را آنها بگيرند. من به همه ملت اين سفارش را كنم، همه ملت‏هائى كه در دنيا هستند سفارش مى‏كنم، به همه ملت‏هائى كه در آتيه خواهند آمد سفارش مى‏كنم كه اساس اين است كه اسلام مخالف با مقاصدشان است و اسلام بايد يا نباشد يا اگر چنانچه يك صورتى باشد به دست اشخاصى باشد كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، يك آيه از قرآن مى‏گيرند، يك جمله از نهچ البلاغه را مى‏گيرند و به ديگرهايش هيچ كارى ندارند و با آن يك جمله مى‏خواهند نهج البلاغه و قرآن كريم و اسلام را از بين ببرند. اين جملاتى كه از دهان بعضى از اين منحرفين در مى‏آيد، در ديوارهاى عراق اين جملات هست همين حزب بعث كافر اين جملاتى كه اين اشخاص منحرف در اينجا ذكر كنند، در ديوارهاى نجف هم، در ديوارهاى ساير بلاد هم، در كربلا هم بعضى‏هايشان را من خودم ديدم. اين جملات نه اين است كه اينها به اسلام عقيده دارند، حزب بعث، اسلام را مخالف خودش مى‏داند نه اينكه اينها با اسلام آشنا هستند، اينها مى‏خواهند با شمشير اسلام خواهند اسلام را از بين ببرند همين‏ها كه در اين جا هستند و سينه مى‏زنند براى اسلام، بعضى‏شان با شمشير اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند والا مسأله اگر يك مسأله‏اى بود و مثلاً فرض كنيد كه با روحانى‏ها مخالف بودند، روحانى‏ها هم فرض كنيد بد بودند كى حرف مى‏زد؟ اگر مسأله اين بود، اما مسأله اين نيست، مسأله اين است كه قرآن را به بازى مى‏گيرند، اينكه يك كلمه از قرآن را مى‏گيرد و به باقيش گويد من كار ندارم. حالا يادم آمد از يك نفرى كه من در جوانى مى‏خواستم مشرف شوم حضرت عبدالعظيم، يك نفر واعظ خيلى مقتدر، خيلى واعظ اما به اسلام خيلى كار نداشت، وقتى ديد من معمم هستم، به من گفت بيا اينجا بنشين پهلوى من، ما با اتوبوس مى‏خواستيم تا حضرت عبدالعظيم برويم. وقتى كه حرف‏هائى زد و چيزهائى گفت و من هم گوش كردم، تا نزديك شد به حضرت عبدالعظيم به شوفر گفت زود برو نماز مغرب قضا مى‏شود، با اينكه اول مغرب بود من به او گفتم كه نماز مغرب كه حالا قضا نمى‏شود. گفت يك روايتى دارد كه اگر تأخير بيندازند چه مى‏شود. گفتم خوب، آخر روايات ديگرى هم هست. گفت من به آنها كارى ندارم، مسأله اين است. مى‏گويد از نهج البلاغه اين كلمه‏اش را قبول دارم باقيش را قبول ندارم، از قرآن هم اين را نمى‏گويد، اين را ندارد. از قرآن يك كلمه‏اش را، يك جمله را مى‏گيرد اما نمى‏داند كه اين جمله مفسر دارد، در خود قرآن تفسير دارد، در روايات دارد از چيزهائى كه دراين زمان واقع شده. اين هم براى شكستن اسلام و روحانيت است. همين چيزهائى است كه همه اين اشخاص منحرف ادعا مى‏كنند كه ما اسلام را مى‏خواهيم بگوئيم اسلام غير آن اسلام سنتى. يكى از مصيبت‏ها اين است كه يك آدمى كه از اسلام نمى‏داند اسلام با سين است يا با صاد، از اسلام بى‏اطلاع است، از مدارك اسلام بى‏اطلاع است، اين يك كلمه را برمى‏دارد و مى‏رود پيش جوانان خواهند و داد مى‏زند و فرياد مى‏زند و جوان‏ها را وادار به يك كارى مى‏كند. يك نفر فقيهى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 180

    كه 60 سال عمرش را صرف كرده در فقه و در مدارك فقه، حالا هم وقتى كه مى‏رسد به يك حكمى و مى‏بيند كه روى مدارك نمى‏تواند به طورى جذب بشود باز با احتياط از كنارش رد مى‏شود. لكن اين آدمى كه يك روز ننشسته در فقه نظر بكند و نمى‏تواند بنشيند نظر بكند، يك همچو آدم‏هائى خيال مى‏كنند كه حالائى كه مثلاً انقلاب شده، بايد در اسلام هم انقلاب بشود، اسلام هم بايد اينجورى بشود. اينها نمى‏فهمند يا بسياريشان هم فهميده هستند، لكن مى‏خواهند اساس را از بين ببرند، احكام اسلام را يكى يكى مى‏خواهند از بين ببرند. توجه داشته باشيد شما برادرها! من مى‏دانم كه شما قمى‏ها كه خدا حفظتان كند و همه بازارى‏هاى ايران، تهران، يزد، همه اينها علاقه مندند به اسلام. اينها زحمت كشيدند، خون دادند، جوان دادند براى اسلام. اينهائى كه همه چيزشان را براى اسلام دادند و حالا هم دارند مى‏دهند، اينهائى كه جوان‏هايشان را مى‏فرستادند به سرحد و مى‏بينند در معرض خطر است، در معرض كشته شدن است و بعضاً اگر كشته بشود تبريك گويند، يك همچو ملتى كه براى اسلام اينطور فداكارى كرده است، نخواهد كسى توانست كه به اين زودى‏ها منحرفش كند، باز دو سال نگذشته اينها را منحرف كند و برگرداند از اسلام. اينكه نخواهد شد، لكن شياطين نقشه مى‏كشند براى صد سال بعد از اين. آنها حوصله‏شان زياد است، از حالا نقشه مى‏كشند. خوب، وقتى كه اين نقشه عمل بشود ولو پنجاه سال، صد سال ديگر اينها نقشه‏هايش را مى‏كشند، از حالا شروع كنند يكى يكى مسجد را خالى‏اش كنند، آن مسجد را خالى كنند، آن را عوضش يك نفر آدمى كه از اسلام اطلاع ندارد و نمى‏داند نماز هم چند ركعت است، مى‏رود نماز مى‏خواند برايشان. بعد اين، يكى يكى، وقتى اينها چيز شد بعد مى‏روند سراغ يكى ديگر. ما بايد در اين زمان و نسل‏هاى آتيه بايد در زمان‏هاى خودشان توجه به اين داشته باشند كه شياطين در كمينند، شياطين دنبال اين هستند كه اين اسلام را بشكنند، شياطين آنچه كه از اسلام ديدند از هيچى نديدند. در عين حالى كه روحانيت مسيح مثل روحانيت اسلام نيست، آنها روحانيتى است كه فقط در كليساست. اينها معذلك همان روحانيت آنجا را هم در آنوقت شكستند، همان مقدار از روحانيت كمى كه در آنجا بود، باز آن را شكستند و گفتند بايد شما برويد در كليسا و مشغول عبادت بشويد و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. همين حرفى است كه پريروز در قم گفتند، اين همانى است كه انگليس‏ها سابقاً و امريكا هم حالا دارد گويد و ديگران هم مى‏گويند.

    ما بايد، نسل‏هاى آتيه بايد متوجه باشند كه اين اسلام را حفظش كنند، در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند. و اسلام همه چيز دارد، اسلام هم دنيا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همه بعدها را نظر به آن دارد. حكومت اسلامى مثل حكومت‏هاى ديگر نيست كه فقط به يك بعد نظر داشته باشند، حكومت اسلامى حكومتى است كه همه اگر انشاء الله پياده بشود، انشاء الله اگر چنانچه موفق شود اين ملت و اسلام به آنطورى كه هست، به آنطورى كه بر پيغمبر اكرم نازل شده است قرآن كريم، احاديث ائمه، احاديث اسلام، به آنطور اگر بشود، سعادت دنيا و آخرت ملت‏ها را ضمانت كرده است و مى‏كند.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 181

    انقلاب اسلامى ما، پرثمرترين و كم ضايعه‏ترين انقلاب جهان

    البته يك انقلاب وقتى كه واقع مى‏شود، هيچ كس نبايد توقع داشته باشد كه فرداى آن انقلاب، همه كارها درست بشود. اين امر غير معقولى است. انقلاب شوروى كه به شصت و چهارمين سالش وارد شد، باز هم نتوانستند درست اداره‏اش كنند، و انقلاب‏هاى ديگر كه بيست سال، ده سال از آن مى‏گذرد، باز نتوانستند كه مهارش كنند. اين انقلاب براى اينكه انقلابى نبوده است كه يك حزبى اين انقلاب را درست كرده باشد، يك گروهى اين انقلاب را درست كرده باشد، انقلابى بوده است كه از متن خود ملت بوده است و براى اسلام بوده است. وقتى انقلابى براى اسلام شد و از متن خود جامعه شد، اين آن انقلاب‏ها و آن اثراتى كه بعد از انقلاب در جاهاى ديگر هست كمتر دارد، اما نمى‏شود كه هيچى نداشته باشد. در يك انقلاب اسلامى يك عده كثيرى هستند، كثير فى الجمله‏اى هستند كه اينها محروم مى‏شوند از آن دزدى‏ها و از آن كلاهبردارى‏ها، اينها مخالفند. خارجى‏ها هم كه محروم شدند از آن چپاولگريشان، آنها هم دست‏بردار نيستند، آنها هم عمال دارند در اينجا و دار و دسته دارند. اين دار و دسته‏ها كه وقتى جمع شدند وبه هم پيوستند، خوب، يك جمعيتى هستند، اما نه اين است كه در مقابل اين سيل خروشان ملت چيزى باشند.

    تا امروز شما هيچ انقلابى را پيدا نخواهيد كرد كه مثل انقلاب ايران پر ثمر و كم ضايعه، انقلاب‏ها كه شده است يك ميليون جمعيت را يك وقت مى‏گذاشتند جلو مسلسل‏كشتند، تمام مطبوعات از بين مى‏رفت، تمام حزب‏ها را تعطيل مى‏كردند و سرانشان را حبس مى‏كردند. در يك نوشته‏اى كه چند وقت پيش از اين پيش من آورد، كه حالا درست هم همه‏اش را يادم نيست نوشته بود كه يك ميليون كشته و يك ميليون و نيم هم حبسى، تمام روزنامه‏ها تعطيل، يك روزنامه دو روزنامه دولتى هست. تمام درها را در اول انقلاب مى‏بندند به روى خودشان و مشغول مى‏شوند به جنايت. شما در تمام دنيا انقلاباتى را كه ملاحظه كنيد، هيچ انقلابى مثل ايران نبود كه به اتكاى اينكه مردم مسلمند و مردم خودشان انقلاب كردند، درها باز بود بر همه جمعيت‏ها، مطبوعات تا چند ماه باز بود، هر كس هر چه مى‏خواست مى‏نوشت، حالا هم بعضى‏ها كه منحرفند، دارند نويسند و در عرض دو سال كه بر اين مملكت گذشته است و انقلاب گذشته است، تمام چيزهايش كه بايد بشود، مجلس و نمى‏دانم چه و رئيس جمهوريش، همه چيزش درست شده و همه را هم مردم رأى داده‏اند، در اين، بعد از اينكه مدت‏ها حكومت عراق نه قانون داشت، نه مجلس داشت، نه چيز ديگر، فقط يك مجلس انقلاب بود و با همه خشونت‏ها كارها را انجام مى‏دادند، بعد كه مى‏خواستند مجلس درست بكنند و رأى بگيرند اعلام كردند كه هركس رأى ندهد يا در مجلس‏شان از قرارى يكى از علما گفت اين را كه آمده بود از آنجا، در مجلس‏شان گذراندند كه هر كس مخالف، به هر جور مخالفتى بكند، حكمش اعدام است، اعدام است. يعنى اگر به شما بگويند كه امروز شما برويد آنجا، شما نرويد، حكمتان اعدام است، نه مخالف دولت، مخالف با اين مثلاً سازمان امنيت يك چيزى بگويند، بگويند شما نماز نرو، چنانچه اينطور شد يكى از علماى آنجا به او گفتند نماز نرو، نماز رفت، او را با يك عده‏اى گرفتند خودش را كشتند،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 182

    آن عده را هم حبس كردند اينها يك همچو اعلام مى‏كردند كه هر كس مخالفت كند با امر حاكم، حكمش اعدام است، و بعد اعلام كردند كه هر كس رأى ندهد، حكمش اعدام است. رأى داد نشان اينجورى بود، رأى آزاد يعنى آزادى كه ياراى بدهى يا كشته بشوى. ايران از 35 ميليون جمعيت 22 ميليون رأى داد بر جمهورى اسلامى سابقه در دنيا ندارد، سابقه ندارد 35 ميليون جمعيت 22 ميليون رأى دادند بر جمهورى اسلامى. اين معنايش اين است كه اتفاق آراء بوده است، لكن آن عده ديگر همچو هست و مريض هست و غيره، يك همچو وضعى است. كجا ما يك همچو چيزى داريم؟ حفظ كنيد يك همچو وحدتى را، نگهش داريد اين را. اينهائى كه نق مى‏زنند براى نمى‏دانم چه و چه، اينها متوجه نيستند كه اين صف‏ها، الان درشوروى به يك كسى كه اينجا بود خودش گفت نوشته، گفت پسر من آنجاست و به من نوشته، نوشته اين صف‏ها در آنجا هست، در شوروى كه شصت و چند سال است انقلاب كرده است و به خيال خودش انقلاب اين چيزها را دارد.

    شما اسلام را مى‏خواهيد، اسلام كه مى‏خواهيد زنده كنيد اسلام را البته فداكارى مى‏خواهد، بدون فداكارى كه نمى‏شود آدم يك اسلامى را زنده كند. همين فداكارى بود كه در صدر اسلام خود پيغمبر اسلام و اولياى اسلام كردند. حالا نوبت شماست، نوبت ماست. انشاء الله خداوند همه شما را تأييد كند، مؤفق باشيد، مؤيد باشيد. و اين را هم باز تأكيد كنم كه انشاءالله فردا و پس فردا كه راهپيمائى‏هائى هست، عزادارى‏ها بايد باشد، منتها عزادارى يك وقت در يك جائى است و يك وقت همه در خيابان‏ها عزادارى مى‏كنند. انشاء الله همه مؤيد و موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1166
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 183

    تاريخ: 28/8/59

    بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان آموزشگاهافسرى شهربانى جمهورى اسلامى

    قواى مسلحه بايد خدمتگزار ملت باشند، نه حاكم

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من اولاً معذرت مى‏خواهم كه طولانى نبايد صحبت كنم و اطباء از اصل صحبت بلكه ممنوع كردند لكن گاهى يك قدرى‏اش را اجازه داده‏اند و از شما آقايان تشكر كنم كه در اينجا آمديد و يك بعضى مسائل را با هم صحبت كنيم. شما اكثراً وضع پليس و ساير قواى مسلحه را، نظامى و انتظامى را در زمان سابق مطلعيد. مطلعيد كه اين قواى نظامى و انتظامى از ملت به طورى جدا بود كه هيچ كدام از طبقات چشم ديدن طبقه ديگر را نداشتند و اين نكته‏اش اين بود كه سران پليس، سران ارتش و سران شهربانى و ساير قواى مسلحه اشخاصى بودند كه با كارهايى كه كردند و كارهايى كه تحميل مى‏كردند به زيردستان خودشان، وسايل نفرت ملت را از مطلق قواى مسلحه فراهم مى‏كردند. شما مى‏دانيد كه وقتى كه يك پليس، يك پاسبان وارد بازار مى‏شد، هم اين مى‏خواست به مردم يك تحميلاتى بكند و هم مردم مى‏خواستند كه از گير او فرار كنند و نفرت داشتند از او. در عين حالى كه پليس و همين طور ژاندارمرى و همين طور ارتش، اينها به حسب وضع اولى كه وجود آمده است، اين است كه اينها براى كشور و براى ملت خدمتگزار باشند، نه حاكم. اصل دولت هم همين است حتى مثل دولت حقه حضرت امير سلام الله عليه كه ولى امر بر همه چيز بود معذلك آن حكومتى كه در صدر اسلام بود، در خدمت مردم بود، اينطور نبود كه حكومت بخواهد حكومت كند و مردم همين طور بى‏خود اطاعت كنند. اينطور نبود كه حكومت بخواهد به وسيله قدرتى كه دارد اجحاف كند به مردم و ظلم كند كه مردم به واسطه آن ظلم از او متنفر باشند و الان هم كه وضع تغيير كرده است و انشاء الله اميدوارم كه ديگر اين وضع برنگردد به آن اوضاعى كه در سابق بود، وظيفه همه ما و همه شما و همه كسانى كه دست‏اندر كار امور مردم هستند، از دولت و از همه، اين وضع را پيدا بكنند كه خودشان را خدمتگزار بدانند. از آن نقطه اولى كه آقاى بنى صدر هستند تا آن مراتبى كه هستش، حكومت‏ها بايد خدمتگزار مردم باشند. مردم احساس كنند كه اينها به نفع آنها عمل مى‏كنند. اگر مردم احساس اين را بكنند كه پليس براى حفظ مصالح آنهاست، پليس نمى‏خواهد كه به آنها تحميلى بكند، مردم با آغوش باز پليس را در برمى‏گيرند و از پليس پشتيبانى كنند سابق كه ملاحظه كرديد همچو مجلسى كه پليس و مردم ديگر و زن‏ها و مردها و ملت، اينها در يك جا مجتمع نمى‏شدند، اينها همه از هم دورى مى‏جستند و لهذا اگر

    صحيفه نور ج 13 صفحه 184

    يك مشكلى پيدا مى‏شد براى دولت علاوه بر اينكه مردم همراهى نمى‏كردند، هر چه مى‏توانستند كار شكنى مى‏كردند براى اينكه پليس را در نظر آنها آنطور جلوه داده بودند كه مثل گرگى است كه در گله مى‏خواهد بيفتد و شكار كند. اين تلخى الان در ذائقه مردم هست و لهذا به واسطه اين معنا كه اين تلخى هست شما آقايان خيلى بايد توجه بكنيد كه اين تلخى را از ذائقه مردم بيرون كنيد. شما بايد توجه بكنيد به اينكه در طول پنجاه سال اخير و خصوصاً اين سال‏هاى اخير، مردم از اين قواى نظامى، انتظامى كه بايد براى نظام باشد، براى انتظام باشد، چقدر زحمت ديده‏اند و چقدر بدى از اينها ديده‏اند و سران اينها چقدر با مردم بد رفتار كرده‏اند و سازمانى كه به اسم سازمان امنيت است چقدر امنيت را از بين اين مردم جدا كرده بود و مردم هميشه توجه به اين داشتند كه مبادا يك وقت بى‏خودى بيايند و ما را گرفتار كنند اين ذائقه تلخ الان هست باز هم، تتمه‏اش هست و لهذا شماها يك تكليف بزرگى گردنتان است كه بايد اين ذائقه تلخ را برگردانيد به يك ذائقه شيرينى و آن با عمل شماست، با عمل ژاندارمرى است با عمل ارتش است. با عملتان مى‏توانيد كه شما كارى بكنيد كه مردم از ياد ببرند آن سختى‏ها و آن زورگوئى‏هاى سابق را و اين ذائقه‏هاى تلخ را شما شيرين كنيد، با عمل خودتان، با رفتار خودتان، با محبت خودتان. همه شماها برادر هستيد، يك مملكتى اسلامى همه‏شان با هم برادر هستند. وقتى ما احساس اين را بكنيم كه ما همه با هم برادر هستيم، با هم رفتارمان خوب است، و اگر اين احساس پيش بيايد كه من آن بالا هستم و ديگران بايد اطاعت از من بكنند، من رئيس شهربانى هستم و ديگران بايد از من اطاعت بكنند و يك تكليفى است و بخواهيد با تكليف و تكلف به مردم حكومت كنيد، اين باز برمى‏گردد به آن حالات سابقه و مردم از شما جدا مى‏شوند و مردم وحشت از شما مى‏كنند، ترس در دلشان پيدا مى‏شود وقتى شماها را مى‏بينند. در زمان سابق من خيلى قصه‏ها يادم هست كه آن قصه‏ها اگر يك كسى‏توانست بنويسد طولانى بود. شما نمى‏دانيد كه وقتى يك پاسبان را از دور ديدند، خصوصا معممين يك پاسبان را از دور مى‏ديدند چه حالى به آنها دست مى‏داد، مى‏توانستند يك جا فرار كنند فرار مى‏كردند. اين نبود جز اينكه بالائى‏ها اينطور دستور مى‏دادند، خود پائينى ها هم اينطور تربيت شده بودند. تربيت اسلامى اصلش در كار نبود. يك تربيت‏هاى غربى، يك تربيت‏هائى كه از آنجا گرفته شده بود. بدهايش را اينجا آورده بودند پياده كرده بودند. شما گمان نكيند كه از غرب براى ما يك تحفه‏اى آورند. شما گمان نكنيد كه از غرب براى ما چيزى مى‏آورند كه ما را مترقى كنند، ترقى به ما بدهند. غرب تا ما را در سطح پائين نگه ندارد، نمى‏تواند از ما استفاده كند. كوشش آنها اين است كه ماها، اين ممالك اسلامى، اين ممالك مستضعف در يك سطح پائينى از همه امور باشيم. هر امرى را كه آنها براى ما بياورند، يك امر استعمارى است يعنى اگر طب را براى ما بياورند طب استعمارى است اگر دارو براى ما صادر كنند آن هم استعمارى است، اگر دانشگاه براى ما بخواهند درست كنند آن هم دانشگاه استعمارى است. همه چيز را آنها مى‏خواهند به طورى درست كنند كه براى خودشان نافع باشد و ما چشم و گوش بسته تسليم آنها باشيم و الان كه به خواست خداى تبارك و تعالى و به بركت اسلام ما از اين قيد و بندها خارج شديم، بايد خيلى متوجه باشيم به

    صحيفه نور ج 13 صفحه 185

    اينكه نبادا ما را دوباره در اين قيد و بندها قرار بدهند. بايد ما عبرت بگيريم از آن پليس زمان محمدرضا و از آن ارتش زمان محمدرضا و از آن ژاندارمرى زمان او و ببينيم كه مردم با آنها چه جور بودند و آنها با مردم چه جور بودند و نتيجه‏اش چه شده. مردم با آنها مخالف بودند، آنها هم با مردم مخالف، مثل دو تا دشمن با هم برخورد مى‏كردند. شما نمى‏دانيد، شماها كه اكثراً يادتان نيست آن زمان سابق را كه وضع كلانترى‏ها چه جور بود. يك كسى كه مى‏خواست توى كلانترى برود براى احتياجى، چقدر قلبش مى‏طپيد كه حالا مى‏رود در اينجا چه خواهد شد. اين وضع در زمان رضاخان خيلى شديد بود، در زمان دومى هم شديد بود. انسان وقتى كارى داشت وقتى احتياجى داشت كه بايد برود آنجا، عزا مى‏گرفت كه حالا چه بكنم من، در اينجا با من چه خواهند كرد، در حالى كه كلانترى‏ها بايد مركز احتياجات مردم و برآوردن احتياج مردم باشد. آنطور كردند و آنطور شدند و ما بايد از اين مسائل تاريخى عبرت بگيريم و ما آنطور نباشيم، تا آنطور نشويم. برادرها! همه مردم با شما، با بالاترى‏ها يك جورند. اگر با مردم خوب رفتار بكنيد، براى خودتان هست و اگر با مردم خداى نخواسته بد رفتار كنيد، به ضرر خود شماست. آنقدر كه ظالم ضرر مى‏برداز ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم آنقدر ضرر نمى‏برد. ما و شما يك روزى در بارگاه الهى، پيشگاه الهى خواهيم رفت و آن روز از ما سؤال خواهد شد و از شمائى كه پليس هستيد، از شغل شما و از عمل شما و از رفتار شما سؤال خواهد شد. غفلت نكنيد از خدا، غفلت نكنيد از آن روزى كه همه محتاج هستيد. با برادرانتان خوب رفتار كنيد، با ملت‏تان خوب رفتار كنيد و خداى تبارك و تعالى با شما رحمت خواهد كرد و انشاء الله همه مؤفق باشيد و مؤيد و پيروز باشيد و از اينكه شماها با اينكه بايد در شهرها باشيد لكن در موقعى كه كشورتان مبتلا هست به جنگ، رفتيد آنجا و وظيفه خودتان مى‏دانيد و وظيفه همه است كه در آنجا بروند و همكارى كنند با ساير برادرها و انشاء الله به زودى اين اشرار را از مملكت‏تان بيرون كنيد. من دعا مى‏كنم به شما و خداوند تؤفيق به همه شما عنايت كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1167
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 106

    تاريخ: 8/7/59

    بيانات امام خمينى در جمع مردم مرزنشين كشورمان

    در جنگ، واقعيت فعال و متحرك انسان بروز مى‏كند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    بعضى قضاياست كه انسان گمان مى‏كند كه اين شر است، لكن به حسب واقع خير است. در اين قضاياى اخير كه دولت جابر عراق تحميل كرد بر ايران بايد بگويم الخير فى ما وقع براى اينكه چند مطلب را ثابت كرد. يكى اينكه ضد انقلاب در ايران شايع مى‏كردند كه ارتش ايران ارتشى است كه از بين رفته است و ديگر نمى‏تواند در مقابل دشمن‏ها مقاومت كند و شايعه افكنى مى‏كردند بلكه ابتدائاً مى‏گفتند كه اصلاً ارتش لازم نيست، ارتش بايد به هم بخورد و بعد از سر يك مسائلى شروع بشود. در اين جنگ تحميلى ثابت شد كه ارتش نيرومند است و ارتش با ساير قواى مسلحه با هم هستند، تفاهم دارند، با هم مى‏جنگند و همه كسانى كه در ارتش هستند، در رأس ارتش هستند، وفا دارند و اين خود يك خيرى بود كه جلوى اين شايعات را گرفت. و يك جهت ديگر اينكه اين اشخاصى كه ادعا مى‏كنند و ادعا مى‏كردند كه ما طرفدار مظلومين هستيم، طرفدار خلق هستيم، فدائى خلق هستيم مجاهده براى مردم مى‏كنيم، ثابت شد به اينكه همه اين حرف‏ها صحبت‏هاى خلاف واقع بوده است و الان كه كشور ايران با حزب بعث منحط در جنگ هستند الان از آنها هيچ خبرى نيست و آنها باز به فسادهائى كه انديشه مى‏كردند ادامه دارند مى‏دهند، لكن بر آنها هم ثابت شد كه اگر يك روزى دولت ايران بخواهد شر آنها را بكند با يك يورش همه آنها را از بين مى‏برد. اين هم يكى از خيراتى بود كه براى ما در اين جنگ، در اين جنگ تحميلى حاصل شد

    يكى ديگر اينكه منتشر مى‏كردند و دائماً مى‏گفتند كه انقلاب در اول يك چيزى داشت مردم با هم بودند و حالا ديگر نيستند با هم، با هم مختلف هستند. و از اين حرف‏هاى نامربوط كه هى دائماً مى‏گفتند. باز در اين جنگ ثابت شد كه سرتاسر كشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابى باز باقى هستند و الان از همه جاهائى كه جوان‏هاى ما هستند، از همه اقطار كشور پيشنهاد مى‏كنند كه به جنگ بروند، لكن احتياجى نيست الان به جنگ آنها و اگر خداى نخواسته يك وقت احتياج شد آنوقت معلوم مى‏شود كه چه خواهد شد. اينها از امورى بود كه خير بود براى ما، و علاوه اصل جنگ كه واقع مى‏شود و لو تحميلى است اين جنگ، لكن جنگ وقتى كه واقع مى‏شود انسان از آن خستگى و از آن چيزهائى كه سست مى‏كند انسان را، از آن سستى‏ها و خستگى‏ها بيرون مى‏آيد و فعاليت مى‏كند و

    صحيفه نور ج 13 صفحه 107

    جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد بروز مى‏كند و در استراحت و در راحت و در اين امور انسان هميشه كسل مى‏شود، هميشه خمود مى‏شود، قواى انسان خمود مى‏شود و خصوصاً آنهائى كه به عياشى عادت دارند يا به رفاه عادت دارند آنها ديگر بدتر خواهند شد لكن وقتى كه جنگى در كار مى‏آيد و حماسه وجود پيدا مى‏كند و تاريك مى‏شود شب و روشن مى‏شود روز و توپ انداخته مى‏شود و اينها، انسان را از آن حال خمودى و از آن حال سستى بيرون مى‏كند و انسان آن واقع خودش را كه فعال است و متحرك آن واقع را بروز مى‏دهد. و يكى از امور كه با زخير بود براى ما اينكه دولت عراق فهميد كه با كى طرف است. اينها دائماً هى پيش خودشان گفتند كه ما اگر همچو خيالات مى‏بافتند كه اگر ما حمله به ايران بكنيم، در همان حمله اول ديگر كار تمام است و ما مى‏رويم براى مركز ايران و همه جا. حالا فهميدند كه نه، مسأله اينطور نيست. در عين حالى كه ما باز به مردم اجازه نداديم و آن بسيج عمومى را اجازه نداديم، الان معذلك فهميدند اينها كه خير، كارى از آنها بر نمى‏آيد و اگر چنانچه دولت ايران بخواهد، آنها را انشاء الله بزودى از بين مى‏برد. عمده حرف اين است كه فرق است ما بين قواى مسلح ايران با قواى مسلح عراق، فرق است ما بين فرماندهان قواى مسلح ايران با فرماندهان قواى مسلح عراق، و آن اين است كه اينها به اسلام فكر مى‏كنند و روى قواعد اسلام مى‏خواهند عمل بكنند و لهذا به شهرهائى كه دفاع ندارند، به مردم بازار و به مردم و فقراى جاهاى ديگر كارى ندارند و فقط اگر چنانچه الزام پيدا كردند كه يك مثلاً توپى بيندازند، يك بمبى بيندازند، به همان مراكزى كه مراكز قدرت شيطانى است اينها هجوم مى‏كنند، لكن فرماندهان عراق از خدا بى خبرند، اعتقادى به اين مسائل ندارند و لهذا توى شهرها مى‏اندازند بمب‏هايشان را، در خرمشهر، در اهواز، در اين جاها شهرها را چيز قرار مى‏دادند هدف قرار مى‏دهند و ما دستمان بسته است از اين جهت كه نمى‏خواهيم مردم عادى و مردم بى‏گناه تلف بشوند و آنها دستشان باز است از باب اينكه اعتقاد به آن چيزهائى كه در اسلام مطرح است، آن چيزهائى كه انسان بما انه انسان مى‏فهمد، آن چيزهائى كه شرف انسان اقتضا مى‏كند، آنها اين مسائل پيش شان مطرح نيست، آنها همان پيش بردن و رفتن و زدن و اينطور چيزها لكن اينطور نيست كه مملكت ايران نتواند اينها را از بين ببرد لكن مى‏خواهد قدم به قدم پيش برود كه مبادا بى‏گناه‏ها خداى ناخواسته زير پا بروند. پس ما بايد روى قواعد اسلامى عمل بكنيم. قدم قدم پيش رفتيم، تكه تكه جلو رفتيم و آنها خيال كردند قدرتى در كار نيست، حالا فهميدند آنها كه نه، قدرت هست لكن قدرتمندان اينجا روى يك قواعد عمل مى‏كنند و قدرتمندان اشرار روى يك قواعد ديگر عمل مى‏كنند و لهذا آنها مراكز جمعيت را هر جا پر جمعيت است آنها به توپ مى‏بندند يا نارنجك مى‏اندازند، اينها مى‏خواهند همان هدف‏هائى كه مربوط به قواى مسلحه آنهاست چيز بكند. بنابراين در اين جنگ يك، خيلى از امور، كه بعضى ديگرش هم هست البته خيلى از امور معلوم شد و باز خوب شد كه صدام حسين را به ظواهر اسلام كشاندند، براى اينكه اين روزها گويند نماز هم مى‏خواند، توى مسجد هم مى‏رود. اين همان كارهائى بود كه محمد رضا مى‏كرد، عيناً همان اينها از يك آخور ارتزاق مى‏كنند. آن هم يك وقتى كه پيش مى‏آمد

    صحيفه نور ج 13 صفحه 108

    بدترين فحش‏ها را به علماى اسلام مى‏داد و به اسلام هيچ كار نداشت، ضربه مى‏زد، يك وقت كه ضعيف و بيچاره مى‏شد مى‏رفت نماز خواند و در حرم حضرت رضا مى‏رفت و نماز مى‏خواند و از اين بساط در آورد. حالا ايشان هم كه همه ملت عراق مى‏شناسند او را كى هست، نمى‏دانند كه ايشان كه حالا هم مى‏خواهد نماز بخواند و در مسجد برود كى را خواهد بازى بدهد، ملت عراق را مى‏خواهد بازى بدهد كه ملت عراق ايشان را ماهيتش را مى‏شناسد، ماها را هم مى‏خواهد بازى بدهد، ماها هم ماهيتش را مى‏شناسيم. كسانى كه آن طرف دنيا هستند، در آمريكا و اروپا هستند، اگر بعضى اشخاص پيدا بشوند نشناسند اين را، ممكن است اما آنجاهائى كه ايشان هستند مثل بغداد و عرض بكنم كه عراق، مردم ايشان را مى‏شناسند. مردم سال‏هاى دراز با اين حزب بعث زندگى كردند و از اين حزب بعث اينها صدمه‏ها ديدند. اين آدمى كه حالا دارد مى‏گويد من مسلمان هستم و ما در مقابل كفار داريم جنگ مى‏كنيم، اين آدم همان آدمى است كه براى اربعين وقتى كه زوار حضرت سيدالشهدا حركت كردند، آنها را به توپ و تفنگ بستند و آنقدر جنايت كردند. ديگر ملت عراق با اينكه اين جنايات را از شما ديده باور مى‏كند كه شما يك آدم دينى باشيد؟ در هر صورت جنگ خيلى خوب است از يك جهت و آن اين است كه انسان را، شجاعتى كه در باطن انسان است بروز مى‏دهد و تحرك براى انسان حاصل مى‏شود، انسان از آن خمودى بيرون مى‏آيد و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه براى اسلام دارند خدمت مى‏كنند. فرق ما بين ما و آنها اين است كه ما انگيزه‏مان اسلام است و ما اشخاصى كه در اسلام خدمت كردند و جنگ كردند و فداكارى كردند از صدر اسلام تا حالا تاريخشان محفوظ است. پيغمبر اكرم از همه اين گرفتارى‏هائى كه ما داشتيم بيشتر گرفتارى داشت، چندين ماه يا چند سال در حبس بود ايشان، در شعب ابوطالب محصور بود و معذلك مقاومت كرد و بايد مقاومت كند و ملت ايران مقاومت مى‏كند و بايد مقاومت كند و ارتش ايران و پاسدارها و ساير قواى مسلحه بايد قدرتمندى خودشان را نشان بدهند و بايد اينها سركوب كنند اين قدرت پوشالى امثال صدام حسين و اينها. و باز معلوم شد به اينكه اين عروسك چه عروسكى است كه هر جورى كه خواهند حركتش مى‏دهند، هر روزى حركتش مى‏دهند، به يك جور حركت دهند، اين هم باز معلوم شد و بسيارى از چيزهاى ديگر در اين جنگ معلوم شد. حالا آنچه من به ملت خودمان مى‏خواهم بگويم اين است كه ملت ما بايد متوجه باشد كه اسلام است و قضاياى اسلام در كار است و ما تبع اسلام داريم جنگ مى‏كنيم، دفاع مى‏كنيم و به واسطه اسلام داريم دفاع مى‏كنيم. ملت ما بايد مجهز باشند، جوان‏هاى ما بايد تدريب كنند، مجهز باشند، براى اينكه ما ممكن است در آتيه يك جنگ‏هاى طولانى‏ترى داشته باشيم و براى اسلام بايد جنگ بكنيم، براى اسلام بايد فداكارى بكنيم. ما باز هم در اين مواردى كه كشته داديم به قدرى كه در صدر اسلام كشته دادند ما باز كشته نداديم. ما بايد فداكارى بكنيم، ما بايد همه عزيزانمان را فداى اسلام بكنيم و بايد اين كار انجام بگيرد و بلااشكال بايد همه افرادى كه قدرتمند هستند، چه آنهائى كه در سر حدات هستند، آنهائى كه در مثل خرمشهر و مثل اهواز و مثل آبادان و اينها هستند پافشارى كنند، نگذارند از شهر خودشان بيرون بروند. اين ضعف است، اسلام گفته است شما

    صحيفه نور ج 13 صفحه 109

    بايد پايدارى بكنيد. در هر صورت من به آنها هم سفارش مى‏كنم كه با قدرتمندى و با شجاعت و با عزت نفس داشته باشند پايدارى كنند و هيچ‏گاه از مسائلى كه گفته مى‏شود و آن ضد انقلابى‏ها منتشر مى‏كنند، نترسند. ما پيروز هستيم. صدام حسين دستش را دراز كرده براى اينكه با ما مصالحه كند، ما با او مصالحه نداريم. يك آدمى است كه كافر است، يك آدمى است كه فاسد است، مفسد است و مفسد را ما نمى‏توانيم با او مصالحه كنيم، ما تا آخر با آنها جنگ خواهيم كرد و انشاء الله تعالى پيروز خواهيم شد و هر يك ازدول هم كه با او همراهى بكند، ما هيچ ابداً اعتنائى نداريم به اين، براى اينكه ما هدفمان اين است كه تكليف‏مان را عمل بكنيم، تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را. كشته بشويم تكليف را عمل كرديم، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم. اين همان منطقى است كه در اول هم كه با اين رژيم فاسد پهلوى مخالفت مى‏كرديم منطق ما همين بود منطق اين نبود كه ما حتماً بايد پيش ببريم، منطق اين بود كه براى اسلام مشكلات پيدا شده است، احكام اسلام دارد از بين مى‏رود، مظاهر اسلام دارد از بين مى‏رود و ما مكلفيم كه به واسطه قدرتى كه هر چه قدرت داريم مكلفيم كه با آنها مقابله كنيم، كشته هم بشويم اهميتى ندارد، بكشيم هم كه انشاء الله موفق خواهيم شد به جنت و به بهشت انشاء الله. شما هيچ وقت از هيچ چيز هراس نداشته باشيد. شما براى حفظ اسلام داريد جنگ مى‏كنيد و او براى نابودى اسلام. الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است و شما بايد از اسلام پايدارى كنيد و حمايت كنيد و دفاع كنيد. دفاع يك امر واجبى است بر همه كس، بر هر كس كه هر مقدار قدرت دارد بايد دفاع بكند از اسلام، و الان اينها هجوم كردند بر اسلام و ما بايد دفاع بكنيم و ابداً قضيه صلح و قضيه‏سازش در كار نيست و ما اصلاً مذاكرات كنيم با اينها، اينها براى اينكه فاسد و مفسد هستند و ما با اين اشخاص مذاكره نمى‏كنيم. بله اگر اينها بروند كنار و از همه جا بروند و بيرون بروند از همه جا و تسليم بشوند، ما آنوقت ممكن است به واسطه اينكه بين مسلمين خيلى چيز نشود ما هم يك سكوتى بكنيم والا و مادامى كه اينها دست‏شان، اسلحه دست‏شان است ما هم اسلحه‏مان ايمان است سلاحمان اسلام است و ما با آن سلاح ايمان و اسلام پيش مى‏بريم و خواهيم پيش برد و همه اينها را سركوب خواهيم كرد چنانچه تاكنون ما با همان اسلحه ابرقدرت‏ها را از بين برديم و دست‏شان را از اين مملكت قطع كرديم و حالا آنها مى‏خواهند باز با اينطور مسائل دست باز يك دست درازى به كشور اسلامى بكنند و ما مكلفيم كه جلوى آنها را بگيريم. چه پيروز بشويم و چه نشويم دفاع بايد بكنيم و بايد حتماً دفاع بكنيم و همه ملت در وقتى كه اجازه داده شد، همه بايد بروند و دفاع بكنند. انشاء الله اميدوارم كه با آنجاها نرسد و مسائل آنقدر ريشه‏دار نباشد و اينها بفهمند كه با چه مملكتى و با چه ملتى طرف هستند و دست از شيطنت و فضولى‏هاى خود بردارند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1168
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 186

    تاريخ: 5/9/59

    استفتاء رئيس كل بانك مركزى ايران از محضر امام خمينى

    بسمه تعالى‏

    محضر رهبر عاليقدر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دامت بركاته‏

    عده‏اى از طاغوتيان و فراريان رژيم گذشته كه اموالشان اينك در اختيار بنياد مستضعفان و ساير نهادهاى انقلابى مى‏باشد به شبكه بانكى كشور مقروض مى‏باشند. تقاضا مى‏شود دستور فرمائيد شبكه بانكى كشور بتواند مطالبات خود را از محل اين دارائى‏ها كه اينكه در اختيار نهادهاى فوق الذكر مى‏باشد تأمين و اخذ نمايد.

    ايام عمر و عزت مستدام باد

    با تقديم احترام - عليرضانوبرى‏

    پاسخ امام:

    بسمه تعالى

    موافقت مى‏شود. لازم است نمايندگانى از طرف بنياد براى رسيدگى به اين امر تعيين شود و نمايندگان بانك مدارك را ارائه دهند و پس از ثبوت، بدهكارى به بانك ادا شود و مازاد به نفع مستضعفين برداشت شود.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1169
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 187

    تاريخ: 15/9/59

    بيانات امام خمينى در جمع استانداران سراسر كشور

    آن چيزى كه اسباب ضعف دولت و جدائى مردم از آن دولت است آن عبارت از كيفيت عمل همه دستگاه‏هاست

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من يك مطلب راجع به آقايان استاندارها كه تشريف دارند و عموم استاندارها و عموم ادارات دولتى و عموم كسانى كه در جمهورى اسلامى دست‏اندر كار هستند چه لشگرى، چه كشورى. من از زمان احمد شاه تا حالا اين رژيم زمان احمدشاه را ديده‏ام، اواخر آن رژيم را از زمان رضاشاه و پسرش را تمامش را تا منتهى شده به حالا. آن چيزى كه اسباب ضعف دولت و جدائى مردم از آن دولت هستند آن عبارت از كيفيت مسلمان‏هاست، كيفيت عمل همه دستگاه‏هاست، يعنى يك حكومتى كه در يك جايى مى‏رود، در مركز كارهايش را درست كرده بود و رشوه‏هايش را به آنهايى كه بايد بدهد، داده بود، آنها هم اجازه اينكه هر كارى مى‏خواهد بكند داده بودند و هر كارى در آنجا مى‏كرد يا كسى جرات نمى‏كرد صحبت كند يا اگر مى‏كرد اثر نداشت. اين منحصر به آن رده بالا نداشت همه رده‏ها تا آخر وضع اينطورى بود. در بعضى از اوقات، در بعضى از جاها يك حكومتى كه آنوقت مى‏خواست برود، كه حالا استاندار بوده، از فرض كنيد خراسان مى‏خواست يك كسى برود به حسب اختلاف در آمد در آنجا براى استاندار و براى حكومت، او اجاره مى‏كرد آنجا را، تيول بود خراسان، تيول مثلاً فلان شاهزاده بود و چقدر به شاه يا به دستگاه داد و آنجا را تيول مى‏كرد و بعد هم آنجا هر كارى مى‏خواست مى‏كرد. بايد آن چيزى را كه داده است در آورد و مضاعف بر او، زياد براى خودش و دوستانش ذخيره كند. وهمين طور نظامى‏ها، ژاندارمرى مثلاً فرض كنيد كه كلانترى‏ها يا، همه باب اين باب بوده است. اگر كسى آن مسائل آنوقت را درست بررسى بكند و بنويسد، يك كتاب قطورى خواهد شد كه چه مى‏كردند اينها با مردم و از صدر تا ذيل وضع همين طور بود. زمان رضا شاه از باب اينكه همه دزدى‏ها منحصر به خودش بود، انحصار دست خودش بود، حكومت‏ها به اين قدرت نبودند، زمان احمدشاه اينطور نبود كه خود آنها بتوانند همه برداشت‏ها را براى خودشان بكنند، اين بود كه دار و دسته‏هائى كه مى‏فرستادند اين بساط را درست كردند. زمان رضاشاه همه دزدى‏ها از گردنه‏ها رفته بود تهران، همه زلى‏ها از همه جا متمركز شده بود در خود دستگاه دولتى و از همه بالاتر خود رضاشاه و امثال اينها و اين اسباب اين شده بود كه مردم با دستگاه‏هاى دولتى مطلقاً

    صحيفه نور ج 13 صفحه 188

    مخالف بودند منتها جرأت نمى‏كردند حرف بزنند، بعضى وقت‏ها هم مى‏كردند جرأت. من يادم است بچه بودم كه حكومت خمين يك نفر از خان‏ها را گرفته بود بعد از دو سه شب، سه چهار شب ريختند خان‏ها و حكومت را گرفتند و حبسى خودشان را بيرون آوردند و حكومت را به اسيرى بردند، واحدى از مردم هيچ، همچو نبود كه چرا بگويند، خوشحال هم بودند، شايد بعضى‏شان هم منزل حكومت را آمدند تتمه را غارت كردند. من شاهد قضيه بودم كه آن خانه‏اى كه حكومت را از آن بردند، من بچه بودم پشت يك درى ايستاده بودم و نگاه مى‏كردم به وضع آنها كه آنها حمله كرده بودند و حكومت هم مرد قلدرى بود، او هم باز آنوقت ده تيرى داشت او، او هم حمله مى‏كرد و يك نفر را هم ظاهراً از آنها كشته بود لكن بعد اسير شد. اين وضع حكومت بود در آنجا كه شرح طولانى دارد و زمان رضاشاه را هر كه يادش باشد مى‏داند چه قضايا واقع شد و زمان محمدرضا هم كه همه يادتان هست. اين اسباب اين شد كه دولت مقابل ملت، ارتش مقابل ملت، همه هم مقابل ملت بودند، يعنى هر چه مى‏توانستند اين كلانترى‏ها و اين ارتش و اين ژاندارمرى و اينها هر چه مى‏توانستند از مردم اخاذى مى‏كردند به زور، به ارعاب شايد يادتان باشد، كه اين را گفتم، نمى‏دانم، در مطبوعات لابد نبوده، رضاخان يك وقتى كه وارد شده بود در ژاندارمرى، دست‏هايش را در جيبش گذاشته بود، وقتى كه وارد شده بود. گفته بود مى‏ترسم از جيبم بدزدند. اين ممكن است كه اولاً راه نشان دادن به آنها باشد كه بايد دزديد ولو از من، و ممكن است معرفى آنها باشد به اينكه وضع اينطورى است، همه ملت هم دستشان در جيبشان بايد باشد كه خود اعلى‏حضرت ندزدند، مسأله اين است.

    بايد لفظاً و عملاً به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم

    دولت و همه ارگان‏هاى دولتى كه شما آقايان هم در هر استانى در رأس هستيد، بايد فكر اين مسائل را، اين تاريخ آخر اين زمان‏ها را يك قدرى مطالعه كنيد. نه آن تاريخى كه براى شاه نوشتند آنها تاريخ نيستند، آنها دروغ هستند، مشاهده كنيد و كارهاى اينها را ببينيد و ببينيد كه چرا ملت از اينها جدا بود چرا كارشكنى مى‏كرد ملت؟ من يادم است اين را، شايد خيلى شما يادتان است اينها هم خيلى‏هايتان يادتان است كه وقتى اين متفقين از اطراف ريختند به ايران و زمان رضاخان ريختند به ايران و آن مردم آنقدر خوف داشتند از اينها كه آيا چه خواهند كرد لكن خوشحال بودند از اينكه رضاخان را بردند، يكى از بركات اين هجوم را با اينكه همه اشكالات را مردم در نظرشان اين بود كه چه خواهد شد و چه خواهند كرد، لكن اين معنا مثل اينكه يك هديه‏اى بود آسمانى براى اينها رسيده بود كه رضاخان رفت و مع الاسف آنوقت اشخاصى كه خود ملت يك رأسى كه بتواند آنها را جمع بكند، نبود كه پسر رضاخان را آنها گذاشتند اينجا و در صورتى كه اگر آنوقت در دو سه تا شهر تظاهر مى‏شد به ضد، نمى‏گذاشتند او را، لگن هيچ كس حرف نزد تا اينكه آن خوف سابق بود و ريخته نشده بود آن خوف، از اين جهت مردم جرأت نمى‏كردند، كسى هم نبود كه آنها را وادار كند به يك همچو مسائلى، شايد اگر مرحوم مدرس در آنوقت بود، آن كار را مى‏كرد لكن كسى نبود كه اين كارها را بكند.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 189

    اين قصه‏ها كه من براى شما مى‏گويم خيلى هم خودتان مى‏دانيد، اين راهى است براى همه شماها و همه كسانى كه دست‏اندر كار هستند و امور مملكت را مى‏گردانند به هر جورى كه هست كه بفهمند كه حكومت‏ها از بالا گرفته، رئيس جمهور گرفته تا آنجاهائى كه در ده، يك نفرى، فرض كنيد بخشدار است اينها بايد در خدمت ملت باشند. اگر اينها در خدمت ملت نباشند باز كم كم همان خواهد شد كه در زمان آنها شد. حالا بدتر از آنوقت است، براى اينكه حالا مردم ديگر آن خوف را ندارند از هيچ كس. اينها تا آمدند خوف ايجاد كنند، يكى دو نسل بعدش شايد ثمر برسد، خيال نكنند كه مثلاً اگر بخواهند يك نفر يا چند نفر ديكتاتورى بكنند در اين نسل، مى‏شود، نه نمى‏شود. اين يك مطلبى است كه اگر حالا پايه‏اش ريخته شد، در دو نسل ديگر آنوقت نتيجه گرفته مى‏شود يعنى اينها كارش را مى‏كنند، آنها نتيجه‏اش را مى‏گيرند. از اين جهت ما بايد درست همه ملت و همه استاندارها و همه كسانى كه دست‏اندر كار هستند اينها، مواجهه با ملت اينطور نباشد كه در آنوقت بود كه يك بيچاره‏اى اگر خواست استاندار را ببيند نتواند تا آخر، يك كسى كه به او ظلم شده است اگر مى‏خواست حكومت يك شهرى را ببيند، فرض است كه استاندار يك فرض كنيد ناحيه باشد اصلاً قدرت اين را نداشت كه، همچو جرأتى به خودش نمى‏داد كه من ببينم ايشان را. جرأت نبود يك همچو چيزى، نمى‏شد يك همچو چيزها، از اين جهت عقده‏ها در دل مردم همين طور انباشته شد تا يك وقتى كه آن عقده‏ها باز شد و آن كار را انجام دادند. ماها بايد متوجه اين مسائل باشيم كه حالا اينكه دست شما آقايان آمده است حكومت و دست بالاترى آمده است حكومت خوى مثلاً، توجه به اين معنا باشد كه بايد اينها در خدمت مردم باشند و به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم، حالى كنند لفظاً، حالى كنند عملاً. در عمل اينطور باشد كه مردم ببينند كه اين استاندارى كه آمده است در اينجا، آمده است خدمت كند به مردم، مشغول خدمت به مردم است و وقتى مردم ببينند كه كسى مشغول به خدمت است ديگر دعوا ندارند با او، دعوا آنجا پيدا مى‏شود كه ببينند آمده است كه مردم را داغ كند، آمده كه با هر وسيله‏اى اخاذى بكند، آمده است قدرت خودش را تثبيت كند. وقتى مردم ببينند كه يك نفرى مى‏خواهد قدرت خودش را تثبيت كند، مردم با او مخالف مى‏شوند و حالا هم مى‏گويند مردم، مثل آنوقت نيست كه عقده بشود، حالا ديگر عقده‏ها شكافته شده است، حالا ديگر اجازه نمى‏دهند به كسى كه بخواهد اين كارها را بكند، اين جز آبروريزى خود آنها چيز ديگرى بار نمى‏آورد. آدم عاقل فرضاً اگر يك نفرى باشد كه در باطنش يك ديكتاتوريى باشد، خوب، در شرق تقريباً اين جورى هست، خيلى، غرب هم هست، همه جا هست، انسان اينجورى است. بر فرض اينكه باشد لكن بايد اگر عقل دارد اين را حالا ذخيره كند براى يك وقتى كه اگر وقت باشد، نه براى هم (حالا) عجله نكند در كار، اين عجله اسباب اين است كه انسان را از بين ببرد. در هر صورت من عرضم به آقايان اين است كه منحصر به شما هم نيست، به هر كس هست اين است كه توجه كنيد به اينكه هم صلاح خود شماست و هم صلاح كشور شماست و هم صلاح ملت است كه شما با مردم دوست باشيد، مردم احساس كنند كه اينها دوست‏هاى آنها هستند كه آمده‏اند براى اينكه مثلاً فرض كنيد كه ژاندارمرى مثل آنوقت نباشد كه مردم از ترس او

    صحيفه نور ج 13 صفحه 190

    نمى‏توانستند عبور كنند نه از دست دزدها، مثل عرض مى‏كنم كه شهربانى نباشد كه مردم از ترس آنها نمى‏توانستند اظهار بكنند كه يك كسى به ما چه كرده است. شايد شما آنوقت در شهربانى نرفته باشيد يا رفته باشيد شايد هم، در اين كلانترى‏ها كه مردم كار داشتند عزا مى‏گرفتند. اگر مى‏خواستند بروند توى كلانترى، آيا چه خواهدشد؟ يك مظلومى مى‏خواهد برود آن چيزى كه به او شده است آن ظلمى كه شده است به اينها بگويد، عزا مى‏گرفتند چطور ما برويم توى اينجا، اين مثل از حبس بدتر بودند اينها، اينها يك چيز عجيبى بود، يك ارعاب عجيبى كرده بودند، بنابراين بود كه ايجاد خوف بكنند در مردم، ارعاب كنند مردم را كه كسى در ذهنش هم نيايد كه مخالفت كند. اين بساط بنابراين بوده است، حالا يا تعليم بالاترها بوده است يا خودشان، شيطنت خودشان. در هر صورت ما براى خاطر حفظ يك كشورى، براى خاطر استقلال يك كشورى كه باز يك قدرت‏هائى نيايند دوباره در كشور ما و بخواهند چه بكنند، بايد مردم را نگه داريد. هر كدام در هر جا كه هستيد مردم را همراه خودتان نگه داريد و مردم را با هم جوش بدهيد يعنى صحبت‏هائى كه مى‏كنيد، در مجالسى كه مردم دارند، برويد صحبت كنيد براى مردم و مردم را آگاه كنيد كه اين بساطى كه فرض كنيد كه بعضى از روشنفكرها خواهند درست بكنند، اين بساط، بساطى است كه اگر اشتباه كرده‏اند خوب، اشتباه است يا اگر يك نقشه‏اى در كار هست كه يك همچو كارهايى بشود، نقشه‏اش را به هم بزنند، مردم با هم باشند. آقا مردم تا حالا در اين چند سال آخر كه چقدر اينها زحمت كشيده‏اند، مردم خيلى خوبند، مردم ما واقعاً خوبند شايد نظير ملت ايران در هيچ جا نباشد، ماها بديم، آنها خيلى خوبند. من گاهى در ذهنم اين معنا مى‏آيد كه اگر چنانچه در آخرت من خودم را مى‏گويم من جهنم بروم آن كسى كه براى من يك كارى كرده، به خيال اينكه من آدم هستم براى من يك كارى كرده است در بهشت باشد، مى‏گويند بهشت مشرف به جهنم است، مى‏بينند آنها را، خوب من چه جواب بدهم به او، اينها به من بگويند كه ما براى تو مثلاً الله اكبر گفتيم تظاهر كرديم تو جورى بودى كه رفتى جهنم و ما براى خاطر تو بهشت رفتيم تو خودت ملعون بودى، رفتى جهنم. اين مردم خوبند، اين خوب‏ها را نگه داريد، اين مردم خوب را با خودتان همراه كنيد. وقتى تمام استان‏ها، اشخاصى كه در استاندارى هستند، تمام استاندارها بنا را بر اين بگذارند كه كارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند به مردم كه حكومت اسلامى، حكومت خدمت است، پيغمبر اكرم خدمتگزار مردم بود با آنكه مقامش آن بود ولى خدمتگزار بود، خدمت مى‏كرد. آن قصه مالك اشتر را من كراراً گفته‏ام: عبور مى‏كرد از يك جائى سردار اول اسلام بود، از يك جايى عبور مى‏كرد يك كسى نشناخت و يك فحشى داد، يك چيزى گفت، وقتى رد شد آن كسى كه آنجا نشسته بود گفت: تو او را شناختى؟ گفت نه. گفت: مالك اشتر بود، دويد مردك، ديد رفته مسجد، رفته مسجد نماز مى‏خواند، رفت عذرخواهى كرد.گفت: من نيامدم مسجد الا اينكه براى تو طلب مغفرت بكنم، اين يك كلمه ببينيد چه مى‏كند با قلب آن آدم.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 191

    بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، مملكتتان با اين ترتيب حفظ خواهد شد

    اين قلب‏هاى صاف پاك مردم را نگه داريد، اين كشاورزها و نمى‏دانم كارگرها و اينها بودند كه شما را به استاندارى رساندند والا شما را استاندار نمى‏كردند. زمان رضاشاه هيچ كدامتان استاندار بوده‏ايد؟! راه نمى‏دادند شما را، اين مردم بودند كه اين دولت را بوجود آوردند و اين رئيس جمهور را، رئيس جمهور كردند و عرض مى‏كنم اين مملكت را برگرداندند از آن حالى كه يك حاكمى كه وارد يك جايى مى‏شد هزار جور فساد مى‏كرد حالا آنجور نباشد. ما بايد درست توجه داشته باشيم به اين مسائل و خدا را حاضر ببينيم همه جا، در قلوب ما حاضر است، در هر مجلس حاضراست، ما در محضر خدا هستيم، وقتى ما در محضر خدا هستيم، بندگان خدا كه عزيز خدا هستند در محضر خدا ما به آنها اذيت بكنيم اين جرم بخشودنى نيست. بايد نگه داريد اين مردم را. اگر بخواهيد كشور شما دوباره اسير نشود و همه چيز را از شما نگيرند و اين پنجاه سال اختناقى كه بعضى از شماها يادتان هست و ده، پانزده سال كه بعضى يادتان هست، همه يادتان هست، آن اختناق دوباره بوجود نيايد و آن ذلتى كه براى همه بود، براى بزرگان بيشتر بود منتها نمى‏فهميدند، اينها اينقدر قلبشان ظلمانى شده بود كه نمى‏توانستند ادراك كنند. من خدا مى‏داند اين مطلب هيچ از يادم رود كه وقتى ديدم يك كسى كه خودش را شاه يك كشورى مى‏داند، ما التبه هيچ وقت او را نپذيرفته بوديم به اينكه اين شاه است، اين يك دزدى بود آمده بود اينجا به زور، اما يك كسى كه به عنوان شاهى، مردم ممالك ديگر شناخته بودند او را، در مقابل نيكسون بود، نيكسون گمان مى‏كنم بود، جانسون بود، او آنجا ايستاده بود و او اينجا ايستاده بود، او اصلاً توى صورت او نگاه نمى‏كرد، از خودش، عينكش را برداشته بود، چشمش را از آن طرف دوخته بود، اين هم مثل يك بچه مكتبى كه مقابل آن معلم‏هاى سابق بود نه حالا، معلم‏هاى سابق، اينطور ايستاده بود. من خجالت مى‏كشيدم از اينكه، خوب، ما در مملكتمان يك نفر مقامى كه عالم او را شناخته‏اند به اينكه او مثلاً شاه ايران است، او در مقابل يك رئيس جمهور آنطور ذليل هست، چرا بايد باشد؟ براى اينكه مى‏خواهد از آنجا اجازه حكومت بگيرد و اينجا بچاپد، همان كارى كه خود آن سلاطين سابق هم كردند و نخست وزيرهاى آنوقت و نمى‏دانم فرمانفرماهاى آنوقت مى‏كردند كه به تيول مى‏دادند كشور چيز را، حكومت‏هاى تكه تكه را، همين كار را مى‏خواهد او بكند كه آنها اجازه غارت بدهند، بيايد هر كارى بكند آنها هم نگذارند كسى صدايش در بيايد. خوب، اگر بخواهيد كه برنگردد اين اوضاع، من چند روز ديگر بيشتر نيستم اما مملكت، مملكت شماست، مملكت، مملكت ايران است، اگر ايرانى‏ها از آن صدر تا آن ذيل بخواهند كه اين مملكت‏شان اينطورى كه حالا پيش خودشان هست و انشاء الله اين غائله‏ها هم ختم مى‏شود، به خير ختم مى‏شود انشاء الله، اگر بخواهيد مملكت‏تان مال خودتان باشد و مال خود اين ملت باشد، بايد اين ملت را به همان گرمى‏اى كه هست نگه داريد و تخيل اينكه ما يا به شرق متمايل باشيم يا به غرب متمايل باشيم اين در ذهنتان اصلاً ديگر وارد نشود و نگذاريد در ذهن كسان ديگرى كه با شما تماس دارند يا ملت وارد بشود، اينها را

    صحيفه نور ج 13 صفحه 192

    همين طور منسجم نگه داريد. يك ملت اصلاً نظير ندارد اين، اگر زمان محمدرضا يك جنگى واقع مى‏شد، آن در مثلاً فرض كنيد در اهواز واقع مى‏شد، در خراسان برايش زن‏ها نان مى‏پختند؟! دعا مى‏كردند كه انشاء الله شكست بخورد، حالا وضع اينطورى است. در كجاى دنيا شما سراغ داريد يك همچو مطلبى يك همچو پشتيبانى مردم از حكومت، از ارتش، سراغ نداريم ما جائى در اين، نظير نداشته است اين، در تاريخ هم نمى‏توانيد پيدا بكنيد، از بچه‏هاى كوچكى كه ده تومان دارند مى‏دهند به، براى ارتشى كه آنجا، قواى مسلحه‏اى كه آنجا كار مى‏كنند با آن پيرزن هشتاد ساله‏اى كه چند تا تخم‏مرغ دارد، اين ارزش دارد، ارزش اينها زياد است اما بايد حفظ كنيم اين ارزش را. پيروزى مملك ما براى همين ارزش‏هاست، اين پيروزى قلوب، بالاتر از پيروزى كشور است. از قلوب اينطور، اينطور فتح قلوب بالاتر از فتح كشورهاست، اين را حفظش بكنيد و دائماً در نظرتان باشد كه ما يك بنده خدايى هستيم كه اين مردم ما را به اين محل رساندند و ما براى آنها بايد خدمت بكنيم. رئيس جمهور بايد فكر بكند كه اين مردم كوچه و بازار من را از پاريس آوردند اينجا و رئيس جمهور كردند، من بايد خدمت بكنم به مردم. نخست وزير بايد فكر همين معنا باشد كه اين مردم بودند كه من را از حبس‏ها و زجرهاى آنجا بيرون آوردند و نخست وزير كردند، من بايد خدمت به آنها بكنم. شما آقايان هم همين طور، هر كدام كه در آنوقت زجر كشيديد و حبس رفتيد همين ملت شما را نجات داده است، هر كدام هم كه نبوديد، اصلش مملكت يك حبسى بود، تمام كشور يك زندانى بود براى همه، بنابراين آن چيزى كه اساس است در اين مملكت، هم سياست اقتضا مى‏كند، هم ديانت اقتضا مى‏كند، هم انصاف و وجدان اقتضا مى‏كند، اين است كه اين خدمتگزارهايى كه مجانى براى شما دارند خدمت مى‏كنند و براى حكومت دارند خدمت مى‏كنند، اينها را ارجشان را بدانيد و بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين پيوند سست بشود و گسسته بشود، خداى نخواسته كار همان است كه اول بود، حالا نشود چند وقت ديگر، چند وقت ديگر. از حالا بايد اين بنيان محكم باشد، اين بنيان بايد هميشه دنبال استحكامش باشيد و اين استحكام را هر كدام شما در محل‏تان عهده دارش هستيد، يعنى يك تكليف شرعى، وجدانى است كه شما نگذاريد در هر جايى كه هستيد آن كسانى كه در زير نظر شما وزير عرض كنم حكومت شما هست به مردم بد سلوكى كنند، مردم را بپذيريد براى خودتان، برويد توى مردم، جدا نشويد از مردم. آنوقت اينطور بود كه مردم را نمى‏پذيرفتند، جدا بودند از مردم. اگر محمدرضا مى‏خواست از يك راهى برود، چند روز از قبلش بايد همه آنجا را، خانه‏ها را كنترل كنند تا بتواند از آنجا عبور كند، اين سلطنت نيست كه، اين ذلت است، اسمش را سلطنت گذارند. بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، الان اينجورند مردم، اين را حفظش كنيد، مملكتتان با اين ترتيب حفظ خواهد شد، هر روزى براى مملكت مشكل پيدا مى‏شود، حلالش خود مردم. الان اين مشكلى براى كشور ما پيدا شده است خوب مردم دارند كمك مى‏كنند. حلالش خود اين مردم هستند، اين پشتيبانى عظيمى كه مردم مى‏كنند و آن حضورى كه خودشان دارند و خودشان هست، از خودشان مى‏دانند همه چيز را، ارتش را از خودشان مى‏دانند، همه چيز را از خودشان

    صحيفه نور ج 13 صفحه 193

    مى‏دانند، اين بايد حفظ بشود تا حفظ بشويم، تا كشورتان حفظ بشود و اگر خداى نخواسته اين از دست ما برود، ما برمى‏گرديم به آنطورى كه اول بوديم.

    كارهاى انجام شده را به مردم عرضه كنيد تا شياطين نگويند كارى نشده‏

    و من خوف اين را دارم كه ما نعمت خدا كه به ما داده است و همه آنها از جانب خداى تبارك و تعالى بوده است ما كفران اين نعمت را بكنيم و عنايت خدا از ما منحرف بشود، ما خودمان اسباب اين بشويم و ما بدتر از آنكه بوديم بشويم.

    اما مشكلاتى كه شما گفتيد و آقايان گفتند من نه اينكه نشنيده بودم من گزارش زياد برايم مى‏رسد، اينها انشاءالله كم‏كم بايد رفع بشود و رفع مى‏شود و در صدد هم هستند و من هم تعقيب خواهم كرد و شايد همين دو روز هم بيايند اينجا، من تعقيب خواهم كرد اين را و من براى همين جهت هستم. يك مملكتى كه دو سال است با آن زحمت‏ها و با آن رنج‏ها فتح شده است و يك مملكتى گذاشته‏اند كه آنهمه عيب دارد، آنهمه عيب را گذاشته‏اند و فرار كردند اصلاً مال مردم را، مال ملت را برداشتند، غارت كردند و رفتند، اينهايى كه از زمين‏هايشان و نمى‏دانم چه‏شان مصادره شده، بيشتر از اين را بدهكار هستند اينجا. غارت كردند اين مملكت را رفتند، محمدرضا گفته بود كه من مملكت را خراب مى‏كنم مى‏روم، درست گفت، خراب كردند و رفتند منتها ما خيال مى‏كرديم كه خرابى به اين است كه مثلاً بمباران كنند و بروند، آنها خراب بدتر كردند براى اينكه بمباران يك دفعه مى‏شود و تمام، اما اينها ريشه اقتصاد ما را از بين بردند كه حالا سال‏هاى طولانى بايد زحمت بكشند مردم تا اين خرابى‏ها را جبران كنند و اين كارهايى كه شماها انجام مى‏دهيد، من اين را از زمانى كه آقاى مهندس بازرگان نخست‏وزير بودند، به ايشان كراراً گفتم با يك مثلى و حالا به شما عرض مى‏كنم. من عرض كردم به ايشان كه يك مرغ يك تخم مى‏كند، ببينيد چقدر هياهو مى‏زند، چه اعلام‏هائى مى‏دهد، فريادهايى مى‏زند يك تخم كرده، شما كار مى‏كنيد و سكوت، خيال نكنيد كه ما براى خدا سكوت مى‏كنيم، خير براى خدا بگوئيد، براى اينكه اين مملكت را اين شياطين دنبال اين هستند كه بگويند هيچ كارى نشد، جمهورى اسلامى آمد و هيچى، مثل اول. اين بى‏انصاف‏ها كه حالا خودشان افسار گسيخته هستند و توى خيابان‏ها و همه جا با افسار گسيختگى دارند هر شرارتى مى‏خواهند بكنند و آنوقت نفسشان نمى‏توانست در بيايد حالامى گويند چيزى نشده است، جمهورى اسلامى آمده و آن هم هيچ كارى نكرد، در صورتى كه آنطورى كه به من گزارش مى‏شود اين مقدارى كه جمهورى اسلامى به مردم، با همه گرفتارهايى كه داشته در ظرف اين دو سال، يك سال و نيم انجام داده، بيشتر از آن مقدارى است كه در طول سلطنت اينها، كارى نكردند آنها، بيشتر از آن مقدارى است كه يك حكومت عادلى در آنوقت مى‏كرد لكن گفته نمى‏شود، مردم را، شما عرضه نمى‏داريد.

    در هر صورت اين هم جزء نقص است، ما بايد هر كارى مى‏كنيم شماها آقايان هر كارى كه مى‏كنيد عرضه كنيد به مطبوعات، در راديو تلويزيون، در راديو، در مطبوعات عرضه كنيد. گاهى مثلاً

    صحيفه نور ج 13 صفحه 194

    يك چيزى در تلويزيون فيلم مختصرى مى‏آيد خيال مى‏كنند مردم همين بود در صورتى كه پريروز آقاى با هنر اينجا بودند و قضيه مدارسى كه ساخته شده است ايشان مى‏گفت: مدارس، پانزده هزار مدرسه است كه تا چند روز ديگر، چند وقت ديگر پانزده هزار تمام شوند، ده هزار تمام شده و در طول تاريخ اينها، در طول تاريخ، سه مقابل اين در تمام تاريخ ايران بود و اين پانزده هزار به قدر ثلث تمام آن كارهايى است كه از اول تا حالا كردند، اينها عرضه بايد بشود، گفته بايد بشود، مردم بفهمند كه چقدر خانه ساخته شده است، چقدر مسجد ساخته شده است، چقدر حمام ساخته شده است، چقدر زمين احيا شده است، چقدر آسفالت شده است، كار زياد شده است، بايد اين كارها را به مردم گفت كه خيال نكنند، شياطين هى نيايند بگويند كه كارى نشد، كارى نشد، خوب اين كارها شده است منتها يك مملكتى است كه بايد بشود. بعد هم انشاء الله مى‏شود و حالا هم همت بايد بكنيد، همه آقايان همت بكنند كه اين كارها پيش برود.

    به اين بندگان خدا بايد خدمت بكنيم، چون خدا احتياج به خدمت ما ندارد

    و من اميدوارم كه انشاء الله مؤفق باشيد و همه‏مان مؤفق باشيم و همه‏مان عازم خدمت به مردم. اينها بندگان خدا هستند ما به خدا بخواهيم خدمت كنيم، به اين بندگان خدا بايد خدمت بكنيم و خدا احتياج به خدمت ما ندارد. اينها عيال مردمند و شماها پرستار آن عيال. بايد حفظ بكنيد آنها را و خودتان تا حفظ بشويد خودتان.

    انشاء الله خداوند همه شما را تأييد كند و تؤفيق بدهد، مؤفق و مؤيد باشيد و براى مملكت خودتان خدمت بكنيد و در ذهنتان هميشه اين باشد كه اين شرق و غرب دشمن ماست و هر چيزى كه او به ما بدهد دشمنى است كه براى هلاك ما به ما مى‏دهد و ما بايد كارى بكنيم كه دستمان پيش دشمن‏مان دراز نباشد.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1170
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 195

    تاريخ: 16/9/59

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران انقلاب اسلامى عازم جبهه‏هاى جنگ‏

    لزوم وحدت و پرهيز از اختلافات يك تكليف شرعى و الهى براى همه‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تاريخ اسلام جز يك برهه از صدر اسلام، جوانانى مثل جوان‏هاى ايران ما سراغ ندارد و ملتى مثل ملت ايران در تاريخ ثبت نشده است. شما در كجاى تاريخ، جز يك برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسيع بلكه به طور محدود سراغ داريد كه جوانان يك كشور اينطور عاشق جنگ باشند؟ اينطور عاشق دفاع از كشور خودشان باشند؟ و اينطور ملت همه با هم يكصدا دنبال پيروزى ارتش و سپاه پاسداران و ساير قواى مسلحه باشند؟ كجا ديديد كه عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من از اين چهره‏هاى نورانى و بشاش شما و از اين گريه‏هاى شوق شما حسرت مى‏برم. من احساس حقارت مى‏كنم وقتى من وقتى با اين چهره‏ها مواجه شوم و اين قلب‏هائى كه به واسطه توجه به خداى تبارك و تعالى اينطور در چهره‏ها اثر گذاشته است، احساس حقارت مى‏كنم. من غير از دعا كه بدرقه شما كنم چيزى ندارم كه به شما، من چطور به اين احساسات خداگونه و به اين توجهاتى كه شما به خداى تبارك و تعالى داريد و به اين عزم راسخ شما و اين شجاعت بى‏نظير شما، چطور من مى‏توانم از شما ستايش كنم؟

    عزيزان من! شما در بارگاه حق تعالى منزلت داريد. شما و ملت ما در يك برهه حساسى از زمان واقع شده‏ايد كه بايد همان كلامى را كه در صدر اسلام گفته شده است كه تمام اسلام با تمام كفر مواجه هستند، براى شما گفته بشود. شما امروز پاسداران اسلام هستيد. اى دوستان من! اى عزيزان من! توجه بكنيد كه اين سفرها كه مى‏كنيد، اين مجاهدات كه مى‏كنيد خالص باشد، براى خدا باشد. اختلافات را، اختلافات شخصى، اختلافات گروهى در ذهن خودتان نياوريد. همه شماها، چه ارتش، چه ژاندارمرى و چه سپاه پاسداران و ساير داوطلبانى كه براى دفاع از اسلام و دفاع از شرافت اسلامى خودشان به جبهه‏ها مى‏روند همه شماها لشكرهاى اسلامى هستيد، همه شما ارتش امام زمان سلام الله عليه هستيد. توجه كنيد كه آن آداب اسلامى را حفظ كنيد، با هم اختلافات نكنيد. دشمن مى‏خواهد كه بين اين گروه‏هاى مجهز براى جهاد، اختلاف بيندازد، ارتش را از سپاه پاسداران جدا كند، سپاه پاسداران را از آنها جدا كند. شما همه اهل يك ملت هستيد، اهل يك اسلام هستيد، همه در پناه قرآن هستيد، زير پرچم اسلام هستيد، با هم هماهنگ باشيد. اگر خداى نخواسته اختلاف پيدا

    صحيفه نور ج 13 صفحه 196

    بشود در شما، اختلاف پيدا بشود در سران شما، اختلاف بشود در گروه‏هايى از شما، خداى نخواسته يك كشور اسلامى به دست كفر مى‏افتد و اسلام تا زمان‏هاى بسيار طولانى باز به انزوا كشيده مى‏شود. اين تكليفى است براى همه جوانان ايران و همه ملت كه در يك همچو وقت حساس اختلاف نكنند و اختلاف ايجاد نكنند. خداى نخواسته با اختلاف، تمام اين كشور از دست مى‏رود و تمام جوان‏هاى ما باز به آن حالى كه در سابق بودند خداى نخواسته مبتلا مى‏شوند. كوشش كنيد در اينكه با هم همه برادر باشيد. امروز هم ارتش ايران و هم ژاندارمرى ايران و هم ساير قواى مسلحه و هم شما برادران همه‏تان در زير بيرق اسلام هستيد و برادر بايد باشيد. اگر برادر باشيد و با هم و با يك توجه الهى، با يك وحدت، به دشمن حمله كنيد شما پيروز هستيد و خداى نخواسته در بين شما خلافى پيدا بشود كه آرزوى دشمن ماست، دشمن شماست، ممكن است طور ديگر پيش بيايد. اين يك تكليف الهى است براى همه، براى همه گويندگان، براى همه نويسندگان، براى همه شماها كه در جبهه‏ها جوانمردانه در جبهه‏ها به پيش مى‏رويد و فداكارى مى‏كنيد، يك تكليف الهى است براى همه كه دعوت به وحدت بكنند، دعوت به اجتماع بكنند. اين جوان‏هاى ما از هر طايفه‏اى و از هر گروهى كه هستند و در جبهه‏ها براى اسلام جنگ مى‏كنند، اينها نور چشم‏هاى اسلام هستند اينها كسانى هستند كه اسلام و مسلمين به اينها بايد ارج بگذارد، به اينها بايد افتخار كند. كسانى كه اهل قلم هستند، اهل بيان هستند كوشش كنند كه مردم را دعوت به وحدت بكنند، مردم را دعوت به جهاد بكنند. اگر خداى نخواسته از قلمى، از زبانى چيزى بيرون بيايد كه موجب تشتت بشود، جرمى است نابخشودنى پيش خداى تبارك و تعالى. همه اهل اين كشور هستيد و مى‏خواهيد كشورتان را حفظ كنيد. اختلاف نباشد بين‏تان، گوش به اشخاصى كه ايجاد اختلاف مى‏كنند ندهيد و همه همصدا با هم توجه كنيد به خداى تبارك و تعالى. قدرت‏هاى بزرگ كه مأيوس شدند از اينكه با جنگ و با حمله نظامى بتوانند كارى بكنند، دست به شيطنت زده‏اند و مى‏خواهند شماها را از هم جدا كنند و اختلاف بين شما بيندازند.

    تضعيف روحانيت، توطئه براى غارت و وابسته كردن ما

    بيدار باشيد، ملت ما بيدار باشد، توجه داشته باشد كه هر گوينده‏اى كه بخواهد ايجاد اختلاف بكند، هر گوينده‏اى كه بخواهد روحانيوين را تضعيف بكند، نظر به روحانيون تنها نيست. آنها را تضعيف مى‏كند، دنبالش شما هستيد. آنها مى‏خواهند كه هجوم به اين مملكت بكنند و همه چيز اين مملكت را ببرند و كسى نباشد يك تعرضى بكند، يك مقابله‏اى بكند. شما هر كدامتان كه يادتان باشد، از اولى كه اين كودتاى رضاخان تحقق پيدا كرد تا حالا در هر قضيه‏اى كه بوده است روحانيون درصف مقدم مخالفت كرده‏اند و زجرها كشيدند و حبس‏ها رفتند و تبعيدها رفتند و مردم مسلمان دنبال آنها هستند و اگر چنانچه آنها از مردم گرفته بشوند و مردم از آنها گرفته بشوند، آن روزى است كه ابرقدرت‏ها جشن مى‏گيرند. روشنفكرهايى كه عامل ابرقدرت‏ها نيستند لكن اعمالى مى‏كنند، صحبت‏هائى كنند كه در نتيجه، همان نتيجه اعمال آنها را مى‏دهد، بيدار بشوند، توجه بكنند به اينكه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 197

    يك مملكت اسلامى است، يك مملكتى است كه مال خودتان شده است، مستقل است، وابسته به هيچ جا نيست، كارى نكنيد كه اين وابستگى كه گسسته شده است دوباره پيوسته بشود. دعوت به اسلام بكنيد، دعوت به صلاح بكنيد، دعوت به تجهيزات سلاحى بكنيد، دعوت به فرهنگ اسلامى بكنيد. اين فرهنگ‏هاى غربى را بيش از پنجاه سال است كه شما ديديد و هر چه به سر اين ملت آمد از اين فرهنگ غربى آمد، هر انحرافى كه براى جوان‏هاى عزيز ما پيدا شد به واسطه اين فرهنگ غربى بود. روشنفكرها توجه كنند به اينكه مهلت بدهند يك چندسالى هم فرهنگ اسلامى باشد، تجربه كنند ببينند كه با فرهنگ اسلام چه خواهد شد.

    مقصد، شكست ابرقدرت‏هاست‏

    من دعاگوى همه شماها هستم و باز تأكيد مى‏كنم كه در جبهه‏ها كه انشاء الله با سلامت برويد و با سلامت برگرديد و پيروز باشيد با پيروزى برگرديد، پيروزى شما در گرو وحدت شماست و در گرو ايمان شماست. ايمان داشته باشيد، قوى كنيد ايمان خودتان را و با همه قواى مسلحه همراه باشيد، مقصد يك مقصد است و آن شكست ابرقدرت‏هاست و من اميدوارم كه شما با سلامت و سعادت باشيد و اين راهى كه راه خداست طى كنيد و با پيروزى برگرديد و اينجا من شما را پيروزمندانه باز ملاقات كنم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 117 از 208 نخستنخست ... 1767107113114115116117118119120121127167 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/