previos page menu page next page


صحيفه نور ج 13 صفحه 5

تاريخ: 21/5/59

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى

مقايسه چهره نورانى مجلس شوراى اسلامى با مجالس دوران قبل از انقلاب

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انشاء الله خداوند اين عيد سعيد را بر همه مسلمين و خصوص ملت مسلم ايران مبارك كند. اين چهره مجلس اسلامى ماست و اگر چنانچه از صدر مشروطه (الا شايد دوره اول) تا قبل از اين مجلس ملاحظه كنيد، اينجا جاى آن وكلا نبود، وكلائى كه ازطبقه اشراف و از طبقه ثروتمند و مرفه، و حاضر نبودند دريك مجلس چند تايشان با هم جمع بشوند و حاضر نبودند در يك مجلس اينطور مسجدى بنشينند و هر كدام در كاخ‏هاى بلند (الا بعضى‏ها كه آنها هم از سنخ شما بودند) زندگى مى‏كردند، امكان نداشت كه يك مواجهه‏اى بين من طلبه با آن تيپ‏هاى اشرافى و اعيانى و داراى كذا و كذا اتفاق بيفتد فرضاً از اينكه گوش بدهند به اينكه يك طلبه به آنها چه مى‏گويد. اين از بركات نهضت است، بركات اسلام است كه همه نهادهايشان اسلامى و مردمى است. مجلس مردمى اين است پيشتر اسمش را گذاشته بودند مجلس ملى، ملت راه داشت بر آن مجلس؟ در آن مجلس از ملت‏ها، از خود ملت كسى بود كه راه پيدا بكند آنجا؟ خصوصاً در اين دهه‏هاى آخر يك نفر از شما در آنجا راه نداشت و جاى شما در آنجا نبود اخلاقاً، كه عندالله نبود، به واسطه علوشان شما و به واسطه اينكه آنها طاغوتى بودند، شما راه نداشتيد بر آنجا. ما امروز مواجهيم با يك چهره‏هاى اسلامى كه به غير از اسلام و به غير از مناقع مملكت خودشان فكر نمى‏كنند و من اميدوارم كه اين مجلس كه مركب از اين طبقه انسانى ملت است، چه آنهائى كه مسلم هستند و چه آنهائى كه باز برادرهاى ما هستند و از اقليت‏ها هستند، اين چهره‏ها، چهره‏هائى است كه مال ملت است و امروز ملت راه پيدا كرده است به مجلس و ديروز، در گذشته، ملت هيچ خبرى از مجلس نداشت و هيچ عملى نمى‏توانست انجام بدهد. اين موجب شكر است در درگاه خدا، همه تشكر كنيم از يك همچو نعمتى كه نصيب ما شده است و اين تنها مجلس نيست كه تحول پيدا كرده است، از طاغوت به اسلاميت و انسانيت، ساير نهادهاى دولتى هم، چه قواى مسلحه و چه سايرين از قبيل وزرا و امثال اينها، آنها هم همين طور هستند. الان ملت ما مى‏تواند ادعا كند كه ما در همه امور ناظريم. من خيلى از مجالس را ياد دارم و در بعضى از مجالس هم رفتم، به عنوان تماشاچى يك دانه از امثال شما در مجلس نبود، الا مثلاً مثل زمانى كه مرحوم مدرس آنجا بود يا آن در اول كه ما آنجا را ديگر نديديم، آن دوره‏هاى اول، دوره كه بودند باز از اشخاصى كه نظير شما بودند. آن چيزى كه

صحيفه نور ج 13 صفحه 6

مى‏خواهم عرض كنم اين است كه حيف است كه چهره نورانى مجلس در آن يك چيزهائى واقع بشود كه مخالف زى شما آقايان است.

موعظه به نمايندگان محترم مجلس در رعايت اصل تفاهم و حل و فصل مسالمت آميز مشكلات‏

من معذرت مى‏خواهم كه چند كلمه‏اى موعظه كنم شما را، شما محتاج به موعظه نيستيد لكن تذكر، برادرها، خودش يك امرى است يكى از عذاب‏هائى كه در جهنم اهل جهنم به آن مبتلا هستند، خصام اهل النار است و يكى از نعمت‏هائى كه اهل بهشت متنعمند آن اخوانى كه، اخوانا على سرر متقابلين. آن برادرى و محبت كه بين اهل بهشت است يكى از نعمت‏هاى بزرگ خداست و آن خصامى كه در جهنم است، يكى از عذاب‏هائى است كه بر اهل جهنم است كه دائم توى سر هم مى‏زنند. و اهل معرفت مى‏گويند كه هر چيزى كه در بهشت و در جهنم ظهور پيدا مى‏كند سابقه ندارد، از خود آدم است. در روايت هم است اينكه زمين بهشت و جهنم قاع است، هيچ چيز ندارد صاف است و در يك روايتى كه سابقاً من ديدم (حالا نمى‏دانم تمام معنايش درست چه جور است) اين است كه گاهى در بهشت يك اشخاصى، ملائكه الله مشغول يك بنا مى‏شدند و گاهى مى‏ايستادند. ظاهراً پيغمبر اكرم شايد در شب معراج اين را ملاحظه فرمودند، سؤال كردند از جبرئيل اين چرا گاهى مى‏ايستند و گاهى كار مى‏كنند. عرض كرد كه اينها اعمالى كه مردم مى‏كنند، مادامى كه اشتغال دارند به عمل خير اينها مصالحشان محقق مى‏شود و مشغول بنا مى‏شوند، آنوقتى كه آنها مشغول اين كار نيستند آنها هم. در هرصورت يك مسأله‏اى است اين در پيش اهل معرفت كه تمام چيزهائى كه در جهنم و بهشت هست اين از خود ماست. اينطور نيست كه خداى تبارك و تعالى يك آتشى تهيه كرده است كه ما را بسوزاند، ما خودمان تهيه مى‏كنيم در قرآن هم هست كه اينها اعمال شماست كه رد به خودتان مى‏شود. ما مى‏توانيم خودمان را در اين عالم راجع به اين محكى كه از دو تا آيه شريفه استفاده مى‏شود بشناسيم كه آيا اهل نار هستيم يا اهل بهشت. اگر كارهايمان روى خصام باشد، دشمنى، يك وقت اين است كه انسان در يك مسأله‏اى صحبت مى‏كند، مباحثه مى‏كند خوب بين اهل علم و طلبه‏ها متعارف است، گاهى وقتى‏ها به فرياد مى‏كشد مطلب، به داد و قال مى‏كشد مطلب لكن وقتى كه مباحثه تمام شد، برادرند. بعد از مباحثه اينطور نيست كه اين مباحثه اسباب دشمنى باشد، دو تا دوستند و دو تا رفيقند، سر يك مطلبى، مطالبى آن، آن طرف مطلب را مى‏گيرد و آن، آن طرف مطلب و اتفاقاً اين يك ورزشى است كه دربين طلبه‏ها هست و يك ورزش علمى است كه قوى مى‏كند آنها را. در ساير طبقات شايد نيست اينطور ورزش. اينها تاحد جنگ و دعوا با هم مقابل مى‏شوند مرحوم آقاى آسيد

صحيفه نور ج 13 صفحه 7

احمد زنجانى رحمه الله نقل مى‏كردند كه در روزنامه ملانصر الدين كه قفقاز طبع مى‏شده، او عكسى انداخته بوده از دو تا طلبه، دو تا اهل علم، يكى اين طرف، يك آن طرف نشسته و دعوا كرده‏اند و دندان يكى بيرون افتاده و كفش يكى هم بالاى سر آن يكى است و او براى انتقاد از اين طايفه اين را نوشته بود، اين را عكسبردارى كرده بود و او نمى‏دانست كه در عين حالى كه گاهى وقت‏ها به اين مسائل هم مى‏رسد لكن به مجرد اينكه مباحثه تمام مى‏شود، با هم مى‏شوند رفيق و با هم دوست و برادرند. ما اگر چنانچه در مسائلى كه پيش مى‏آيد، در هر وضعى كه باشد، البته مسائل زياد الان در مجلس طرح مى‏شود و شما بعدها هم مواجه هستيد با مسائل زيادى كه براى ملت است و هر كسى نظر دارد و هر كسى اجتهاد دارد، هر كسى بايد مسائل را طرح بكند و بگويد، اما همانطورى كه طلبه‏ها مسائل را مى‏گويند، كه منتهى به اين نشود كه حالا كه من مخالف با شما هستم در نظر و شما مخالف من هستيد در نظر، اين منتهى به اين بشود كه نه، ما دو تا خصم و دو تا دشمن با هم هستيم. اگر اينطور باشد كه واقعاً خداى نخواسته روى خصام باشد بايد ما خودمان را بشناسيم به اينكه ما اهل ناريم، براى اينكه خصام اينجا آن خصام را مى‏آورد. و اگر چنانچه ايمان در كار باشد، برادرى در كار باشد و با برادرى و حسن نيت، رفاقت، مسائل طرح بشود همه بايد نظر خودشان را بدهند و هيچ كدام هم برايشان حتى جايز نيست كه يك چيزى را بفهمند و نگويند، بايد وقتى مى‏فهمند اظهار كنند، اين مؤافق هر كه باشد، باشد. مخالف هر كس هم باشد، باشد براى اينكه شما وكيل مردم هستيد امين مردم هستيد امين و وكيل بايد مسائلى كه طرح مى‏شود آن مقدارى كه مى‏تواند و مى‏فهمند اظهار كنند لكن به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد، هر چه بتوانند آرامتر لكن حالا صدا هم بلند شد، باشد، اما آن صدائى كه از طلبه‏هاى توى مدرسه بلند مى‏شود دنبالش هيچ ابدا اثرى از خصومت نيست، دو تا رفيق، دو تا دوست هستند كه سر يك مسأله علمى مى‏رسد كار به آنجائى كه اين فرياد سر او مى‏زند، او فرياد سر او مى‏زند، لكن به مجرد اينكه مباحثه تمام شد همان دو تا برادرند كه بودند، همان دو تا دوستند كه بودند، هيچ ابدا ديگر دنباله ندارد كه آن مطالب را او گفته، اين مطلب را ما، با هم برادريم، مطالب با هم دعوا دارند، مسائل كه طرح مى‏شود آن مسائل با هم اختلاف دارند، اما آنهائى كه مسائل را طرح مى‏كنند مسائلشان بايد با هم اختلاف داشته باشد نه خودشان، خودشان دوست، رفيق و برادر ولى مسائل را بايد طرح بكنند و اشكال دارند بكنند و طرح بكنند مسائلى كه روى مصالح اسلام است، روى مصالح كشور است و آن مقدارى كه مى‏توانند بررسى بكنند و آن مقدارى كه قدرت دارند نظر بدهند لكن بعد از اينكه مجلس تمام شد همانطورى كه بعد اينكه مباحثه طلبه‏ها تمام شد مى‏نشينند با هم چاى مى‏خورند و رفيق و دوست هستند، آنها هم همين طور باشند. لازم نيست كه انسان وقتى كه در يك مطلبى مخالف يك كس ديگرى است، دشمن او هم باشد. همه مسلمان، همه مؤمن، همه اهل اين كشور و همه مصلحت اين كشور را مى‏خواهيد و ما و شما هم مصلحت اسلام را مى‏خواهيم و هم مصلحت اين اشخاصى كه در دار الاسلام زندگى مى‏كنند و تحت لواى اسلام هستند، از نمايندگانى كه ساير اقليت‏ها هستند و مصالح آنها. اسلام اقتضاى اين را مى‏كند كه مصالح همه در نظر گرفته بشود و على

صحيفه نور ج 13 صفحه 8

السواء هم در نظر گرفته بشود. همه اهل اين مملكت هستند حق دارند در اين مملكت و شما هم وكلاى اين مملكت هستيد و خدمت مى‏خواهيد بكنيد، هر يكى‏تان وكيل همه هستيد و هر يكى‏تان بايد مصالح همه مملكت را در نظر بگيريد. بنابراين بهترين مباحثه‏ها همين مباحثه برادرهاست با هم كه كارشان، اگر اختلافى هم دارند، برادرى حل مى‏كنند، نه به طور خصمانه و البته من مى‏دانم كه بسيارى از اشخاص هستند كه اينها بسيار منزه و مبرا هستند و اكثريت شما هم همين طور است و من اميدوارم كه همه‏تان اينطور باشيد. من كه همه را نمى‏شناسم لكن من چهره‏ها را مى‏بينم كه همه‏شان از همين ملت و از همين جمعيتى كه در اين مملكت هستند، هستند. هيچ از آن بالاها نيامده‏اند اينجا تا بخواهند يك مقاصدى داشته باشند (كه) غير مقاصدى ملى و اسلامى. از اين جهت من اميدوارم كه اين مجلس، خدمت بزرگ بكند و انشاء الله كارها را به آسانى به پيش ببرد و هماهنگى كنند با دولت، با رئيس جمهور، با ساير ارگان‏هائى كه هستند. همه‏تان مى‏خواهيد يك مطلبى پيش برود، نه آقاى رئيس جمهور نمى‏خواهند كه اين مملكت خداى نخواسته آشفته باشد، رئيس يك مملكت كه نمى‏خواهد آن مملكت آشفته باشد و نه وكلاى مجلس مى‏خواهند كه اين مجلس آشفته باشد، براى اينكه شما همه مملكت هستيد، مملكت از خود شماست، نمى‏شود كه يك كس براى خودش طرح خلاف بزند، و نه وزرائى كه هستند و بودند و بعدها هم انشاء الله خواهند بود، اينها هم همه‏شان نظرشان به اين است كه اسلام را تقويت كنند، احكام اسلام را پياده كنند، براى اين مملكت خدمت بكنند. وقتى بنا شد همه با هم، به حسب عقايد يكى هستند، همه مى‏خواهند خدمت بكنند، همه مى‏خواهند كه اين مملكت را به پيش ببرند، همه مى‏خواهند كه اين جرثومه‏هاى فاسدى كه در مملكت هست قطع بكنند، همه يك راه مى‏خواهند بروند، اين ديگر تخاصمى در كار نيست و نخواهد بود. اگر بله فرض كنيد كه يك طايفه‏اى بودند و آمده بودند در مجلس و مى‏خواستند مقاصد شوم خودشان را يا مقاصدى كه به تبع آن ابر قدرت‏ها به خدمتگزارى به آنها بود، مى‏خواستند انجام بدهند، آنوقت دعوا مى‏شد، آنوقت بايد هم حقيقتاً بشود، آنوقت مخاصمه هم صحيح بود براى اينكه مخاصمه با آن اشخاصى كه توطئه‏گر هستند، اشخاصى كه مى‏خواهند مجلس را به هم زنند، مى‏خواهند مملكت را به هم بزنند اين لازم است و بايد باشد، بعد از اينكه نمى‏شود اينها را با هدايت، و مأيوس هستيد كه اينها را با هدايت مى‏توانيد كه به راه صحيح وادار كنيد. و اما شماها كه همچو مقصدى در كار نداريد، من يقين دارم كه هيچ يك از شماها بنايتان نيست كه اين مملكت را به هم بزنيد، همه مى‏خواهيد مملكت آرامى باشد كه برادرهاى شما در اين مملكت زندگى آرام داشته باشند، زندگى مرفه داشته باشند و همه مى‏خواهيد كه دست اجانب از اين مملكت كوتاه باشد و كوتاه خواهد بود انشاء الله و همه مى‏خواهيد كه يه اين مملكت خدمت بكنيد، خودتان هم از سنخ همان جمعيت هستيد، نه از آن طبقه‏هاى بالائى كه هيچ خبر از پائين ندارند و هيچ اطلاعى ندارند كه به اين پائين دست‏ها چه مى‏گذرد. شما خودتان از بين همين جمعيت‏ها آمده‏ايد و مى‏دانيد كه چه مى‏گذرد به اين مردمى كه در اين كشور هستند، به اين زاغه‏نشينان چه مى‏گذرد، خودتان هم زندگيتان هم همانطورهاست، با يك قدر اختلاف مختصر. بنابراين آن چيزى كه لازم است براى

صحيفه نور ج 13 صفحه 9

همه ماها و همه شماها و همه ملت و همه كسانى كه اداره اين مملكت را مى‏خواهند بكنند، اين است كه با هم تفاهم داشته باشند، اگر مسأله‏اى را برخلاف مى‏بينند و بخواهند و بنشينند و حل كنند و صحبت كنند. در مجلس اگر چنانچه يك مطلبى را مى‏بينند كه دارد خلاف واقع مى‏شود، صحبت كنند، بنشينند مشورت كنند با رفقايشان و من اميدوارم كه انشاء الله با خوشى و خوبى طليعه اين باشد كه پيروزى نهائى را انشاء الله پيدا كنيد.

ناتوانى قدرت مجهز به سلاح‏هاى مدرن و آتشين در مقابل ايمان و انسجام يك ملت‏

و هيچ خوفى ما از ابر قدرت‏ها نداريم و در عين حالى كه دستمان از همه آن سلاح‏هاى آدمكش كذا كوتاه هست لكن ايمانمان ما را وادار مى‏كند كه نترسيم و خوف نداشته باشيم و يك ملتى وقتى يك مطلبى را همه با هم خواستند، نمى‏شود تحميلشان كرد تحميل در وقتى است كه همه نخواهند، متفرق بشوند، اگر متفرق شدند آنوقت جاى اين مى‏شود كه يك دسته‏اى به دسته ديگر يك مطلبى را تحميل كنند، اما اگر چنانچه اينها با هم مجتمع باشند نه ديگر در بين خودشان تحميلى هست براى اينكه جاى تحميل ديگر نمى‏ماند و نه ديگران مى‏توانند تحميل بكنند. قدرت‏ها هر چه هم بزرگ باشند، وقتى مقابله با ملت مى‏شوند نمى‏توانند كارى بكنند. من شايد يك دفعه ديگر اين را گفته باشم كه سفير شوروى آمد پيش من گفت كه دولت افغانستان از ما خواسته است كه برويم آنجا و چه بكنيم. من متوجه نبودم كه اينها كار را كرده‏اند حالا آمده‏اند دارند مى‏گويند، دولتى هم در كار نبوده دولت هم بعد خودشان درست كرده‏اند، لكن به او گفتم كه اين اشتباه است از شما، ممكن است براى شما كه قدرتمند هستيد، يك كشورى را بگيريد، اين آسان است براى شما، قواى زياد داريد، خوب مى‏ريزيد اما يك ملت را نمى‏توانيد مهار كنيد. شما وقتى وارد شديد در آن جا نمى‏توانيد پيش ببريد و مزاحمت براى شما همچو ايجاد مى‏شود كه فشل مى‏شويد. لكن كارى كرده بودند و بنا هم داشتند بكنند. نه اين بود كه مى‏خواستند حالا استمزاج كنند، از من اجازه بگيرد شوروى كه مملكت اسلامى را برويم بگيريم. مطلب اينطورى است كه يك ملتى وقتى كه همه با هم باشند، پشتيبان هم باشند، برادر با هم باشند، اين قدرت‏هاى بزرگ بر فرض اينكه بيايند و با توپ و تانكشان هر كارى مى‏خواهند بكنند لكن وقتى وارد شدند، در ملت هم هضم مى‏شوند، ملت آنها را هضم مى‏كند. و ما ابدا از اين توطئه‏ها نمى‏ترسيم و مضافاً به اينكه به نظر من اينكه حالا هى مى‏آيند و صحبت مى‏كنند، بعضى‏ها آمده‏اند هى گفته‏اند كه يك توطئه خيلى بزرگتر در كار است از كجا تا كجا چه شده است و از كجا تا كجا چه شده است به نظر من درست نيست، توطئه به اين معنا نيست الان، لكن بايد با كمال دقت مراقبت بشود. بايد ارتش ما، ژاندارمرى ما، سپاه پاسداران ما بايد با كمال دقت و همه ملت، همه ملت الان سپاه اسلام هستند بايد مراقبت كنند، بايد رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند و به مجرد اينكه ملت ديد يك رفت و آمد مشكوكى است اطلاع بدهند. در محله‏ها ديدند كه رفت و آمدى در يك خانه‏اى هست و

صحيفه نور ج 13 صفحه 10

غير عادى است، اطلاع بدهند فوراً، آنها هم فوراً كنترل كنند اين چيزها را. در عين حالى كه همه اينها بايد بشود لكن مطمئن باشيد كه نتوانند كارى بكنند و نمى‏توانند اين مملكت را به آن آسيب برسانند. و ما بعد از اينكه همه مسائل را ما مفروض بگيريم، فرض بگيريم كه اينها آمدند و همه به قول خودشان همه ملاها را كشتند و همه مومنين را از بين بردند، ما از چه ميترسيم؟ ما از يك جائى كه اين وضع را دارد منتقل مى‏شويم به يك جائى كه بهتر از اينجاست، چرا ما بترسيم؟ من نمى‏گويم ما غلبه به آنها مى‏كنيم لكن ما غلبه ايمانى داريم بر آنها، ما همان منطقى را داريم كه در صدر اسلام بود كه اگر آنها را بكشيم به بهشت مى‏رويم اگر آنها ما را بكشند باز هم ما به بهشت مى‏رويم. اين منطق اهل ايمان است. آن كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، آن كه قرآن را به آن ايمان دارد، منطقش اين است كه ما ضرر نمى‏كنيم، هيچ طرف قضيه ضرر نيست اگر چنانچه كشته بشويم، لباسمان را عوض كرديم لباس بهترى پوشيديم و اگر چنانچه بكشيم يك غير انسانى را از دنيا بيرون كرديم. بنابراين ما ترسى از چيزى نداريم ولى معذلك شما مطمئن باشيد كه نخواهد شد. ملت اسلامى است و براى خدا داريد كار مى‏كنيد. ملت ما براى خداست كه دارند كار مى‏كنند. آنهمه جوان‏ها را دادند براى خدا بود هيچ براى چيز ديگرى نبود، و تعقل ندارد كه يك كسى جوانش را بدهد براى اينكه يك خانه پيدا كند با فرض كنيد كه شب يك غذاى خوبى، اين معقول نيست، اينها براى خدا آمدند به ميدان و همين مطلب در ذهنشان بود كه ما براى خدا داريم كار مى‏كنيم و اجرمان را هم از خدا مى‏خواهيم هيچ طلبى هم هيچ كداممان از هم نداريم همه براى خدا انشاء الله كار كرده باشيم و بكنيم و از خداى تبارك و تعالى اجرش را بخواهيم و خداى تبارك و تعالى خواهد داد يا اينجا و آنجا، يا آنجا. خداوند انشاء الله همه شما را مؤفق كند و من بحق خدمتگزار شما هستم و اين چند لحظه‏اى كه از عمر من باقى است من در خدمت شما هستم و خداوند انشاء الله شما را به كمال معرفت برساند و دشمن‏هاى اين كشور و اين اسلام را انشاء الله يا هدايت كند و يا اينكه به جز ايشان برساند.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


previos page menu page next page