صفحه 109 از 208 نخستنخست ... 95999105106107108109110111112113119159 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,081 تا 1,090 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1081
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 186

    تاريخ: 27/3/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى

    مكتبى و مردمى بودن از امتيازات بى نظير انقلاب اسلامى ايران

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    با اينكه جا تنگ است و شما آقايان در مضيقه هستيد و هوا هم گرم است معذالك چند كلمه به آقايان عرض مى‏كنم. انقلابهايى كه در دنيا واقع شده يا پس از اين واقع مى‏شود، يا از طريق ملت‏ها بوده است و يا از طريق حكومت‏ها كه به يك نحو كودتا يك انقلابى انجام مى‏دادند. اكثراً انقلابات كودتائى بوده، آن انقلاب هم كه از قبيل ملت بوده است شايد كم انقلابى پيدا بشود كه به هدايت احزاب و دستجات معين واقع نشده باشد. شما اگر بگرديد در تمام انقلاباتى كه واقع شده است، نخواهيد پيدا كرد انقلابى كه اين دو خاصيت را داشته باشد، يكى اينكه از ملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروه‏ها و دستجات سياسى و امثال اينها و يكى ديگر اينكه مكتبى باشد و آن هم يك مكتب الهى. در همه انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، مثل انقلاب ايران پيدا نخواهيد كرد. انقلاب ايران يك جهت اسلامى داشت و حالا هم دارد و آن اينكه سرتاسر ايران كه مسلمان هستند (مگر نادرى) اينها به همان ايده اسلامى قيام كردند. همه ديدند كه در سرتاسر ايران آنوقت كه هجوم از طرف رژيم فاسد به مردم بود مردم همه از پير و جوان و زن و مرد با الله اكبر پيش رفتند و همه هم از رژيم طاغوتى منحرف بودند و رژيم اسلامى مى‏خواستند. اينطور نبود كه يك حكومت طاغوتى را بردارند و طرفدار يك حكومت طاغوتى باشند يا طرفدار يك حزب سياسى، هيچ، ابداً اين مسائل نبود و اين انقلاب تبع ايده اسلامى بود. اسلام همه چيز دارد لكن اينطور نبود كه ملت ما بريزند بيرون و بگويند كه ما مثلاً فلان رژيم كذايى را مى‏خواهيم. همه مى‏گفتند ما اسلام را مى‏خواهيم. همه اجتماع داشتيد در كلمه اسلام و جمهورى اسلامى و هيچ يك از گروه‏هاى ديگر چه سياسى و چه غير سياسى هيچ دخالتى در اين نهضت نداشت و اينكه به طور معجزه آسا پيشرفت كرد همين قضيه اسلامى بودن بود. وقتى يك ملت همه‏شان قيام كردند و همه هم نظرشان خدا بود اين ملت پيش مى‏برد براى اينكه خوف از مرگ ندارد، الهى است. كسانى كه الهى هستند خوف ندارند از هيچ چيز، از خداترسند و دنبال اينكه احكام خدا را در كشورشان ايجاد كنند و متحقق كنند بپا خاستند. هيچ حزبى، هيچ گروهى، هيچ شخصى حق ندارد كه بگويد اين را من ايجاد كردم، ما ايجاد كرديم. اين را ملت درست كرد و اين را خدا درست كرد. معجزه‏اى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى تحقق پيدا كرد و تا اين جهت الهى و خدايى است اين ملت

    صحيفه نور ج 12 صفحه 187

    ديگر آسيب پذير نيست.

    نهادهاى انقلاب كوشش كنند خدمت براى مستضعف باشد

    و خاصيت يك نهضت اسلامى كه از خود توده‏ها و خود ملت برخاسته همين‏هائى است كه در ايران واقع شد. يكدفعه سرتاسر ايران بعد از اينكه انقلاب به پيروزى تا حدودى رسيد سرتاسر كشور بدون اينكه يك نظمى در كار باشد و يك اشخاصى بخواهند مردم را آگاه كنند، خودشان برداشتند و سازمان‏هائى درست كردند و گروه‏هايى درست كردند. سرتاسر ايران خود ملت دادگاه درست كرد و در هر شهرى، در هر ناحيه‏اى يك ملائى قاضى شد و چند نفرى هم دادستان و امثال ذلك بدون اينكه از مركز يك تعيين شده باشد و سرتاسر كشور نهادهاى مختلف پيدا شد، جوشيد. يكى از نهادهايى كه از خود ملت جوشيد و متكفل آن خود ملت بود، همين جهاد سازندگى بود. كميته و پاسداران و همه اين نهادهاى تازه و جديد بدون اينكه يك سازمانى در كار باشد خود همان مردم درست كردند و مادامى كه اين معنا باشد كه مردم خودشان موظف مى‏دانند خودشان را براى ساختن، آسيب نخواهند ديد.

    آن روز آسيب خداى نخواسته به كشور ما و به ملت ما مى‏رسد كه اين معنائى كه در اول نهضت پيدا شد و سبب پيروزى شد، اين معنا از بين مردم برود يعنى به واسطه اختلافات و تشتتات و هواهاى نفسانى طورى بشود كه از آن معناى الهى كه در بين ملت بود و موجب پيروزى شد تهى بشود و در آنوقت دست رحمت الهى از سر اين كشور خداى نخواسته برداشته بشود. كارى بكنيد كه اين كلمه يد الله مع الجماعه از دستتان نرود. اگر جماعت‏ها همه با هم باشند و ايده اسلامى باشد دست خدا همراه شماست.

    نهادهائى كه در ايران از خود ملت پيدا شد اولش با يك قصد خالصى، الهى پيدا شد و ظاهر شد. اگر اين قصد خالص از پيش شما كوچ بكند دست خدا هم برداشته مى‏شود. كوشش كنيد كه اين نهادى كه شما در آن خدمت مى‏كنيد و خدمت ارزنده‏اى است، بسيار كوشش كنيد كه اين خدمت در راه خدا باشد. خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا كه مورد عنايت حق تعالى هستند. كوشش كنيد خدمت براى مستضعف باشد، نه براى هواهاى نفسانى و كوشش كنيد كه اين خدمت آلوده نشود به بعضى از كارهائى كه ناپسند است. شياطين در صددند كه هر يك از اين نهادهاى اسلامى را لكه دار كنند. دست‏هاى خائنين در كار است، توطئه‏ها در كار است كه اين نهادهاى اسلامى را به دنيا بر خلاف آنچه كه هست معرفى كنند. اگر خداى نخواسته در اين نهادها يك كارهاى بر خلاف موازين انجام بگيرد فرصت دست بدخواهان مى‏افتد و در بوق و كرنا اين مطلب را بزرگ مى‏كنند و شما كه براى خدا مشغول كار هستيد شما را بدنام مى‏كنند. دادگاه‏هاى سرتاسر كشور توجه داشته باشند كه در دادگاهى، خداى تبارك و تعالى را در نظر بگيرند و از اشتباهات و خطاها و انحرافات پرهيز كنند و در اموال و نفوس مردم با احتياط رفتار كنند كه اگر خداى نخواسته يك بيگناهى به دست اشخاص، مجرم حساب بشود يا براى او جزائى تعيين بشود، اين در دستگاه الهى بسيار بزرگ است جواب ندارند بدهند.

    صحيفه نور ج 12 صفحه 188

    شما آقايان هم كه در جهاد سازندگى هستيد توجه كنيد كه جهاد سازندگى، سازندگى باشد، در آن تخريب نباشد، در آن انحراف نباشد. اگر جهاد سازندگى در آن انحراف نباشد و براى خدا باشد اين همان جهادى است كه توام با جهاد اكبر هم هست.

    من ضمن تقديرى كه از تمام شما جوانان و جوانان سرتاسر كشور كه در جهاد سازندگى هستيد و زحمت مى‏كشيد، لكن از شما مى‏خواهم كه در ضمن جهاد سازندگى جهاد نفس هم داشته باشيد. اگر اين كارى را كه انجام مى‏دهيد براى خدا خالص بشود جهاد نفس هم تحقق پيدا كرده است و من براى خاطر اينكه اين ازدحام موجب زحمت جمعى از آقايان است مطلب را تمام مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه شما پيش خداى تبارك و تعالى آبرومند باشيد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1082
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 189

    تاريخ: 28/3/59

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فضل الله محلاتى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ فضل الله محلاتى دامت افاضاته

    جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در سپاه پاسداران منصوب مى‏شويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و هياتى از اعضاى مسلمان و متعهد و مسوول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند. سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و سپاه پاسداران مى‏گذرد به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال داريد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.

    والسلام عليكم و رحمة الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1083
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 190

    تاريخ: 28/3/59

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام انوارى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى دامت افاضاته

    جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در ژاندارمرى منصوب مى‏شويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و سپاه پاسداران و شهربانى و هياتى از اعضاى مسلمان و متعهد و مسؤول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و سپاه پاسداران مى‏گذرد، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال دارد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1084
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 191

    تاريخ: 1/4/59

    بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اطلاعات و تحقيقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تهران و شهرستان‏ها

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    متوجه باشيد كه امروز آن چيزى كه اهميتش بيشتر از چيزهاى ديگر است اين است كه ما حفظ اسلاميت اين نهضت را بكنيم. اين نهضت از اولش اسلامى بود و تا اينجا هم اسلامى هست و انشاءالله تا آخر هم اسلامى باشد و همه ما و همه شما و همه ملت و همه كسانى كه در سپاه و ارتش و در ژاندارمرى و در شهربانى و ادارات هستند و دولت و همه بايد همشان اين باشد كه نهضت را اسلامى پيش ببرند. اگر اسلامى بودن نهضت محفوظ باشد، ديگر آسيب نمى‏بينيد. اگر چنانچه نهضت از اسلاميتش بيرون رفت، هر كس يك راهى دارد، راه‏ها مختلف خواهد شد. وقتى راه‏ها مختلف شد، آسيب مى‏بيند. اما اگر ما همه زير يك پرچم باشيم همانطورى كه در صدر اسلام جمعيت‏ها كم بودند لكن زير يك پرچم بودند و با يك ايده حركت مى‏كردند، اينها پيش مى‏برند. الان ما در يك همچو محلى واقع شديم كه اسلام به دست ما سپرده شده است. خواهى نخواهى شما پاسدار اسلام هستيد، حالا همه قوا، ارتش و شما، پاسدار اسلام هستند. پاسدار اسلام بايد همه خودش اسلامى باشد و هم ديگران را اسلامى كند و هم مشى آن اسلامى باشد و اگر انحرافاتى كه گاهى در بعضى از جوان‏ها، آنهائى كه درست مسائل را ادراك نمى‏كنند واقع بشود و نيز شمائى كه مى‏خواهيد با فعاليت خودتان جلوى اين مسائل را بگيريد ديده شد، سعى كنيد جلو انحرافات خودتان را هم بگيريد. مثلاً به پاسدارها نسبت مى‏دهند كه بيخود به مردم تعرض كردند، بيخود به خانه‏هاى مردم رفته‏اند و من هم نمى دانم كه صحيح باشد اما كلى‏اش اين است كه ما بايد بر اساس اسلام حركت كنيم و بر اساس اسلام اين نهضت را پيش ببريم و از اختلافات و اين چيزهائى كه اخيراً مى‏بينيد كه به جان هم افتاده‏اند و روزنامه‏ها چه مى‏كنند، بايد از اين اختلافات برى باشيم و بايد همه‏تان با هم مجتمع و برادر و تحت لواى توحيد پيش برويد و پيروزى هم نصيب شماست و اگر اينطور باشد، در همين حركت پاسدارى‏تان عبادت داريد مى‏كنيد، همانطور كه در نماز وقتى مى‏ايستيد، بايد همه جهات نماز را حفظ كنيد تا نماز درست باشد، بايد در اينطور مسائل عادى هم كه شما الان پاسدار اسلام هستيد، از همه جهات پاسدارى كنيد تا اينكه همه چيزتان در خدمت اسلام باشد. وقتى اينطور شد، شما يك لشكرى هستيد مثل لشكر اسلام، در اين موقع، نه تنها نمازتان، بلكه همه كارهايتان عبادت است. اين امورى كه گفتيد، به تدريج درست مى‏شود و امورى كه وقت مى‏خواهد. من از خداى تبارك و تعالى توفيق و سعادت و سلامت شما را مى‏خواهم.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1085
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 203

    تاريخ: 6/4/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهدا و معلولين و گروهى از پاسداران واحد آموزش و عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.

    شهدا بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در آستان سالروز ولادت پر بركت حضرت مهدى ارواحناله الفداه اين عيد سعيد بزرگ را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفان جهان و ملت شريف ايران و شما برادرهاى عزيز و خواهرهاى محترم تبريك عرض مى‏كنم و سلامت و سعادت تمام مسلمين را و تمام مستضعفين را در مقابل مستكبرين از خداوند تعالى مسئلت مى‏كنم. من بعد از پانزده خرداد كه از حبس بيرون آمدم و مطلع شدم بر وقايعى كه در ايران اتفاق افتاده بود و بعد هم كه به قم آمدم و مواجه شدم با بعضى كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمى‏كردم كه دنباله اين معنا براى من، اين صحنه‏هايى كه حالا مى‏بينم باشد. من آنوقت مجروحين و شهداى پانزده خرداد را به اسم اينكه يك واقعه تاريخى بزرگ واقع شده است، گرچه يك بار سنگينى به عهده من بود و وقتى مواجه مى‏شدم با بعضى از كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، يك حال انفعال بايد بگويم براى من دست مى‏داد، من نمى‏دانستم كه بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهيم شد با يك همچو صحنه‏هايى و با يك برادران عزيزى، خواهران محترمى كه عزيزان خودشان را از دست داده‏اند و ما مواجه باشيم با خانواده‏هاى شهدا، خانواده‏هاى مصدومين و مضروبين و خود آنها. و گر چه اين يك مشتى از خروار است و در سراسر ايران اين مسائل هست و من بايد از همه شما عذر بخواهم به اينكه ما نتوانستيم و نمى‏توانيم اين مصيبت‏هائى كه شماها تحمل كرديد و مصيبت براى همه ملت هم بوده است، نمى‏توانيم ما جبران بكنيم. ما عاجزيم از اينكه به شماها تسليت بدهيم، لكن در آستان تولد حضرت مهدى ارواحناله الفداه به ايشان تسليت عرض مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه ظهور مسعود ايشان را نزديك كند و تشريف بياورند و ما هم جمال او را ببينيم و ايشان هم در ميان ما، شماها را از نزديك ببينند، گرچه ايشان مطلع هستند بر مسائل و مصائب، ما مرهون زحمت‏هاى شماها و عزيزان شماها هستيم.

    و همه ملت ايران مرهون اين جوان‏هائى كه با مشت گره كرده نهضت را به اينجا رساندند و باز هم حاضرند لكن من نمى‏دانم كه آيا از اين قشرهايى كه امروز هم مخالفت با نهضت مى‏كنند چه بايد بپرسيم. اينها شما را ديده‏اند، اينها بى‏اطلاعند از اينكه به شماها چه مصيبت‏هائى وارد شده است.

    صحيفه نور ج 12 صفحه 204

    اينهائى كه طرفدارى از رژيم سابق مى‏كنند، اين قلم‏هاى مسمومى كه با نوشته‏هاى خودشان مى‏خواهند اين انقلاب را عقب بزنند و شكست بدهند، اينها هيچ وقت به فكر اين افتاده‏اند كه اين شهدا، اين خانواده‏هاى شهدا، در سرتاسر كشور ما كه عزيزهاى خودشان را از دست داده‏اند، به آنها چه مى‏گذرد؟ اينها چه مى‏گويند؟ اينها چه مى‏كنند؟ اينها چه مى‏كنند؟ اينها براى كى با شماها مقابله مى‏كنند و معارضه و آيا اين ادارات دولتى و وزارتخانه‏ها و همه گروه‏هايى كه در اداره اين مملكت مشغول هستند، جواب شماها را چه مى‏دهند كه باز هم در عين حالى كه سفارش شده است كه اين كاغذبازى هاى مزخرف را و اين كارهاى ضد انقلابى را نكنيد، باز مى‏شنويم كه حتى براى شما كار شكنى مى‏كنند؟ اينها چه مى‏گويند؟ اينها چه هستند؟ اينهائى كه در راس هستند، چطور توجه به اين مسائل ندارند؟ چطور آقاى رئيس جمهور دخالت در اين امور نمى‏كند؟ چطور شوراى انقلاب در اين امور رسيدگى نمى‏كند؟ چه شده است اينها را؟ به كارهاى ديگر مشغولند اينها، ما مرهون اينها هستيم، اينها بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند. اگر اينها نبودند، نه من اينجا بودم نه شما آنجا بوديد، نه آنها آنجا و نه دستجاتى كه مخالفت با اين نهضت مى‏كنند در اينجا. آنها كه مخالف نهضت هستند حسابشان عليحده است اما شمائى كه با نهضت هستيد و در امور اين كشور داريد دخالت مى‏كنيد، اداره اين مملكت دست شماها هست، چطور است كه شما رسيدگى به اين ادارات نمى‏كنيد؟ و اين وزارتخانه‏ها، اين وزرائى كه اشخاصى تحت اداره آنها هست و باز هم از اين اشخاصى كه از رژيم سابق مانده‏اند هست، اينها چه مى‏گويند؟ به اسلام عقيده ندارند؟ يا عرضه ندارند؟ نمى‏توانند اين اشخاصى كه كارشكنى براى اين افراد مى‏كنند، براى اين معلولين حتى كارشكنى مى‏كنند و براى اين شهدا كار شكنى مى‏كنند نمى‏توانند اينها، نمى‏فهمند اينها كه بايد اينها نشود؟ نمى‏دانند كه ايران مرهون اينهاست؟ نمى‏دانند كه رژيم منحوس شاهنشاهى را اينها از بين بردند و شما را به اينجا رساندند؟

    اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم

    اين چه وضعى است در اين مملكت؟ همه كه نمى‏شود، هميشه نمى‏شود كه با حرف مردم را قانع كرد. باز هم آرم‏هاى شاهنشاهى در كاغذهايشان هست، من نمى‏فهمم كه اينها چه اشخاصى هستند، باز هم مريضخانه‏ها، مريضخانه بنياد فلان هست در ايران، باز هم تذكره‏ها، تذكره‏هاى شاهنشاهى هست، باز هم كاغذهاى اداره، كاغذهاى شاهنشاهى هست. اگر شاهنشاهى هستيد، خوب بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم. تا من بگويم ملت با شما چه كند و اگر نيست، چرا اين آرم‏ها را بر نمى‏داريد؟ چرا اين اشخاصى كه در اين ادارات مشغول فساد هستند، چرا اينهائى كه مشغول هستند كه جوان‏هاى ما را تباه كنند، در اين ادارات تصفيه نمى‏كنيد؟ من نمى‏دانم اين مملكت وضعش چه هست؟ بيست سال است كه اين ملت، ملت محروم دارد زحمت مى‏كشد، كشته مى‏دهد. پانزده خرداد آنقدر كشته داد و بعد هم هى پانزده‏هاى خرداد براى ما پيش آمد، اينهمه اينها به شهادت رسيدند، ما تا كى بايد مواجه با اين چهره‏هاى افسرده باشيم؟ ملت ايران تا كى بايد منتظر باشند كه شماها از آن

    صحيفه نور ج 12 صفحه 205

    گرفتارى‏هايى كه مى‏گوئيد داريم در ادارات، بيرون بيائيد؟ تا كى صبر كند ملت ايران و تا كى شما مى‏خواهيد اصلاح كنيد امور را؟ يك سال و نيم بيشتر گذشته است از اين انقلاب و باز آرم‏هاى شاهنشاهى هست اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد. اگر تا ده روز ديگر، تا ده روز ديگر، در يكى از اين چيزهائى كه از ادارات صادر مى‏شود، عكس همان آرم‏هاى شاهنشاهى باشد و اسم آنها باشد، من با ملت مى‏گويم كه با شماها آن رفتار كند كه با شاهنشاه كرد. ما هى سكوت مى‏كنيم هى مى‏خواهيم مطالب را خودشان حل بكنند، معذلك به فكر اين حرف‏ها كم هستند. چرا به فكر نيستيد؟ چرا شوراى انقلاب به فكر اين مطلب نيست؟ چرا رئيس جمهور به فكر اين افراد نيست؟ اين امور نيست؟ به آن حرف‏هائى كه مى‏زنيد، يكقدرى هم عمل كنيد. شما همه مخالفيد با شاهنشاهى، راس شما، آنهائى كه در راس هستند كه من مى‏شناسمشان، اينها همه مخالفند با اين وضع، مخالفند با اوضاع سابق، اسلامى هستند، لكن مسامحه مى‏كنند. من نمى‏فهمم اين مسامحه چيست؟ در همين دو سه روز براى من يك چيزى آوردند كه تذكره‏اى بوده است كه همان آرم شاهنشاهى و همان كثافتكارى ها. در وزارت خارجه و در همه وزارتخانه‏ها همه مراكز، فساد، بايد اصلاح بشود اين امور، نمى‏شود اينطور، اگر عاجزند، كنار بروند تا ما افرادى پيدا بكنيم كه عاجز نباشند و اگر عاجز نيستند، چرا عمل نمى‏كنند.

    من از شماها عذر مى‏خواهم، من از ملت ايران عذر مى‏خواهم، من از ملت ايران عذر مى‏خواهم، من از اين مادرهائى كه بچه‏هاى خودشان را از دست دادند، معذرت مى‏خواهم، من از اين برادرهائى كه عزيزان خودشان را دادند، از دست داده‏اند، معذرت مى‏خواهم، من از اين ارتشى‏هايى كه جوانان خودشان را از دست داده‏اند، از اين پاسدارها كه جوان هاى خودشان را از دست داده‏اند و برادران خودشان را، معذرت مى‏خواهم كه عرضه اين را ندارم كه كار را درست كنم. من از حضرت مهدى سلام الله عليه، من از پيشگاه پيغمبر اكرم معذرت مى‏خواهم، من از پيشگاه ولى عصر امام مهدى سلام الله عليه معذرت مى‏خواهم، من از پيشگاه ملت ايران معذرت مى‏خواهم، من از شما برادران، برادران ارتشى، برادران پاسدار، برادران ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى كه در راه اسلام جوان‏هاى خودشان را دادند، معذرت مى‏خواهم. ما نتوانستيم براى شما كارى انجام بدهيم، ما ضعيف هستيم، ما باز گرفتار كاغذ بازى هستيم، ما باز گرفتار آرم شاهنشاهى هستيم. مملكت ما باز مملكت شاهنشاهى است، وزارتخانه‏هاى ما، وزارتخانه‏هاى ما باز وزارتخانه‏هاى طاغوتى است و ما نتوانستيم اينها را اصلاح كنيم. بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مى‏كنيم.

    خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتارى‏ها نجات بده. خداوندا! كسانى كه دست اندر كار هستند، قواى تقنينى، قواى اجرائى، قواى قضائى و كسان ديگرى كه در راس اين امور هستند، توفيق بده كه بتوانند عمل كنند. خدايا! به اين اشخاصى كه با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطق‏هاى خودشان، كارشكنى براى اين نهضت اسلامى مى‏كنند، هدايت كن، آنها را به آغوش ملت برگردان، عطوفت به آنها عنايت كن كه بفهمند در مقابل اينهمه مصائب چه دارند مى‏كنند. خداوند شما

    صحيفه نور ج 12 صفحه 206

    را و همه ملت ايران را در محضر مبارك امام زمان ارواحنا فداه آبرومند كند. شما غم نداشته باشيد كه پشتيبان شما خداست و امام عصر سلام الله عليه. در محضر او واقع شد همه اين امور. خداوند انشاءالله به همه ملت اسلام در سراسر دنيا و به ملت شريف ما قدرت عنايت فرمايد كه ما و ملت‏ها بتوانند مقاصد اسلامى را پياده كنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد كه در مقابل شياطين و در مقابل كسانى كه مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ايستادگى كنيم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1086
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 192

    تاريخ: 4/4/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى كارگران

    آشوبگرى‏هاى عمال امريكا در لباس گروهك‏ها به منظور جلوگيرى از تحقق انقلاب اسلامى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از آقايانى كه زحمت كشيده‏اند و آمده‏اند اينجا با من مواجه باشند چه آن آقايان كارگران و چه آن آقايان ارتشيان و چه اشخاص متفرقه تشكر مى‏كنم، و اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر. من اميدوارم كه همه ما، چه شما آقايان كارگر و ساير رفقايتان و چه آن آقايان ارتشى و ساير رفقايشان و چه ساير قشرهاى اين ملت، توجه به يك مسئله قابل اهميت داشته باشيد و آن اينكه شما مى‏دانيد و خصوصاً شما كارگرها مى‏دانيد كه از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصى و چه قشرهايى بوده‏اند كه مبارزه با انقلاب كرده‏اند با شكل‏هاى مختلف و مرام‏هاى مختلف كه رويهمرفته همه شكل‏ها و مرام‏ها بر ضد اين انقلاب و ضد اسلام بوده است. اين گروه‏هائى كه بعد از انقلاب هى جوشيدند و و بيرون آمدند و گاهى ادعاى اسلاميت مى‏كنند و از شما مسلمانتر مى‏شوند و گاهى ادعاى انقلابى بودن مى‏كنند و از شما انقلابى‏تر مى‏شوند و گاهى خودشان را مؤسس انقلاب مى‏دانند و انقلاب را كه اين توده محروم ملت ما از كارگر و كشاورز و دانشجو و شما همه انقلاب را به پايان رسانديد يعنى تا اينجا و آنها يا در خارج بودند و تماشاگر و يا در داخل بودند و تماشا مى‏كردند كه ببينند كى غالب مى‏شود، اگر شاه مخلوع و آن تيپ غالب شدند، اينها بروند آنجا و از آنها طلبكارى كنند و اگر شما غالب شديد و ملت، اينها بيايند و با اسم‏هاى مختلف طلبكار بشوند و بخواهند خودشان همه چيزها را داشته باشند حتى با اسم شما، با اسم كارگر، كارگر را به حساب نياورند، با اسم‏هاى مختلف مشغول بشوند به اينكه نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يعنى اين ثمر آخرى كه اسلام مى‏خواهد و پيغمبر اسلام مى‏خواسته است. اينها چون از اسلام لطمه ديده‏اند و ارباب‏هاى اينها از اسلام سيلى خورده است با اسلام اگر سابق كم مخالف بودند حالا ديگر صد در صد مخالفند. اين گروه‏هاى مختلفى كه مثل قارچ از زمين جوشيدند و آمدند و از اطراف كشورهاى ديگرى كه متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ايران و مى‏خواهند نگذارند اين انقلاب تحقق پيدا بكند، اين يك خطرى است از براى انقلاب ما، نه به آن معنا كه اينها عرضه اين را داشته باشند كه يك كار مثبتى بكنند و اين انقلاب را برگردانند لكن به آن معنا كه ايجاد زحمت بكنند. شما ملاحظه كرديد كه در كردستان ايجاد زحمت كردند نه اينكه توانستند غلبه بكنند، لكن مدت‏ها ايجاد زحمت

    صحيفه نور ج 12 صفحه 193

    كردند، در تهران ايجاد زحمت كردند، نمى‏توانند كارى بكنند، لكن غائله مى‏توانند درست بكنند. در هر موقعى كه يك اساسى مى‏خواهد روى كار بيايد، اين جمعيت‏هاى مختلفى كه الان در ايران هستند، در همان موقع يك غائله اى درست مى‏كنند. از اولى كه جمهورى اسلامى را بنا بود كه شماها و ملت ما رأى به آن بدهند، آنوقت يك غائله‏هايى در اطراف درست كردند. اين قدم كه برداشته شد، در هر مرحله‏اى كه شما يك قدم پيش رفتيد، آنها هم در همان جا باز غائله درست كردند. در همان وقتى كه مجلس شوراى اسلامى تأسيس شد و مشغول به كار شدند، باز غائله درست كردند. غائله درست مى‏كنند و خودشان غائله درست مى‏كنند و فرياد مى‏زنند، خودشان ديگران را كتك مى‏زنند، باز خودشان فرياد مى‏كنند، اين يك جهتى است كه در آنها هست، يعنى روى اين ترتيب، اينها عمل مى‏كنند كه نگذارند شما كار بكنيد، نگذارند خرمن كشاورزها درست جمع بشود و در عين حال فرياد بزنند كه ما براى ملت داريم فداكارى مى‏كنيم. اينهايى كه در كنار جمهورى اسلامى هستند و مى خواهند به اسم جمهورى اسلامى، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت كار بكنند، اينها را ببينيد چه مى‏كنند. ممكن است من هى بگويم اسلام و هى بگويم فداى اسلام و فداى خلق و هى بگويم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، اين حرف‏ها را بزنم، لكن وقتى به اعمال من شما ملاحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هر جا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هر جا بنا بود كه يك اصلاحى بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مى‏خواستند كه دانشگاهى‏هائى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه اما در خارج دنبال اين هستند كه نگذارند اين اصلاح فرهنگى بشود، انقلاب فرهنگى بشود. اينها مى‏خواهند كه فرهنگ، همان فرهنگ باشد كه از آن امثال اين اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند از آن اينها در مى‏آيند و همين‏ها اين كشور ما را به باد فنا بدهند، چنانكه دادند. همان وكلائى كه در سابق بودند و همان وزرائى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيلكرده‏ها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبت‏هايى كه به اين ملت وارد شد، به دست همين اشخاصى كه با اسم ملت و با اسم مجاهدت و با اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدريش هم خوردند دار و دسته شاه مخلوع، همين جمعيت‏ها بودند كه الان بر خلاف اين نهضت دارند فعاليت مى‏كنند. هر روزى كه بخواهد اين نهضت، يك قدم بردارد، مجلس شورا مى خواهد مفتوح بشود، مى‏بينيم كه يك بساطى در امجديه پيش مى‏آيد، يك غائله درست مى‏شود و مع الاسف جوان‏هاى ما معطل نيستند كه اينها چه دارند مى‏كنند، اين اشخاص چه دارند مى‏كنند و بعضى از اشخاصى كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسائل عمقش چى هست خيال مى‏كنند كه مسأله چماقدار است و تظاهر كننده، مسأله اين است. نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهرى است براى آشوب درست كردن، مسأله عمق دارد، مسأله

    صحيفه نور ج 12 صفحه 194

    امريكاست، مسأله اين است كه بايد آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد، نه مسأله، مسأله اين است كه يكى مى‏خواهد تظاهر كند، يكى مى‏خواهد ضد تظاهر، اينها مسأله نيست، اينها غائله ايجاد كردن است براى اينكه نگذارند اين مملكت به حال خودش باشد و روى ميزانى كه دارد حركت مى‏كند، حركت بكند.

    شما آقايان كارگر كه عضو مؤثر اين كشور هستيد، براى اينكه دست ديگران را از آن كوتاه بكنيد، ديديد كه در اين يك سال و چند ماه آمدند هى در بين شماها هى يا نطق كردند، يا وسوسه كردند، يا يك دسته‏اى را وادار كردند به اعتصاب و امثال ذلك به اسم اينكه ما طرفدار شما هستيم. اگر كارگر در يك كشورى كار نكند و اعتصاب كند، اين كشور به هلاكت مى‏رسد. اينها كه با اسم اينكه ما با شما موافقيم و مثلاً شما چه جور و آنها چه جور، نمى‏خواهند براى شما دلسوزى به حسب واقع داشته باشند، با اسم دلسوزى مى‏آيند و فلج مى‏كنند كارخانه‏هاى مملكت را و با اسم دلسوزى مى‏روند و فلج مى‏كنند كشاورزى را، همين‏ها هستند كه وقتى كشاورزها خرمن‏هايشان را جمع مى‏كنند، آتش مى‏زنند، الان هم باز دارند آتش مى‏زنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مى‏زنند. ما دشمن نهضت و انقلاب را از اين مى‏فهميم كه آنهائى كه با اين انقلاب راه دارند مى‏روند، با اين ملت راه دارند مى‏روند، با اين كشاورز و كارگر دارند راه مى‏روند و مى‏خواهند كشور را از قيد و بند خارجى‏ها آزاد كنند آزاد كردن هم به كار كردن است و كشاورزى كردن است و كار در كارخانه‏ها كردن است و كار در ساير جاها كردن. كشور ما اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، بايد خودش كار كند. آنهائى كه مى‏آيند در بين شماها و مانع از كارتان‏شوند، يا يك دسته‏اى درست مى‏كنند مانع از كارتان مى‏شود يا اينكه پول‏ها را از خارج به ايشان مى‏دهند كه بيايند بدهند به بعضى از اين كارگرهاى غافل تا اعتصاب بكنند، و آنها كه در كشاورزى مى‏روند ايجاد زحمت مى‏كنند، يا آنهائى كه مى‏افتند در كشور، سرتاته كشور و شلوغ مى‏كنند كشور را به اسم اينكه مثلاً اين آدم خانه دارد، اين آدم ملك دارد، بدون يك ميزان شرعى الهى مى‏ريزند و خانه‏اش را غارت مى كنند و خانه‏اش را از او مى‏گيرند، اينها ريشه همان رژيم سابق است و غافل هستيم از آن، آنها نمى‏توانند به اين زودى دست از ما بردارند، آنها منافعشان، منافع عظيمشان، چه منافع مادى‏شان و چه منافع اينكه كشور ما در يك حالى است و در يك جائى هست كه همه محتاج به آن هستند، كشور ما آن است كه پل پيروزى شد براى اشرار، براى اجانب، اينها به اين زودى دست از ما بر نمى‏دارند و ما نبايد غافل بشويم كه حالائى كه آزاد شديم خودمان هم كمك كنيم براى شلوغ كردن، براى اعتصاب كردن، براى مخالفت كردن‏ها ما بايد متوجه باشيم به اينكه يك مملكتى كه انقلاب در آن پيدا مى‏شود، دنبال انقلاب خيلى آشفتگى‏ها هست. شما آقايان متوجه هستيد كه لااقل در اين پنجاه سال و پنجاه و چند سال كه همه‏اش را من يادم است و كمى از شما هست كه تمامش را يادتان باشد و اين كارهاى اخير شاه مخلوع را هم شماها يادتان است كه با اسم تمدن بزرگ، با اسم اينكه من مى‏خواهم اين مملكت را در دو سال، سه سال ديگر، مثل ژاپن بلكه مثل امريكا كنم، با اين اسم، تمام حيثيت اين

    صحيفه نور ج 12 صفحه 195

    مملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مى‏خواهد خرابكارى كند، نمى‏آيد اعلام كند كه من خرابكارم، او مى‏آيد اعلام كند كه من دوست شما هستم، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرف‏هاى بيخودى مى‏زنند و اينها طرفدار مثلاً سرمايه‏دارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايشان بگويد كه كارش پيش نمى‏رود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخوندها چه‏اند و مائيم كه براى شما مى‏خواهيم خدمت كنيم، همان حالى كه دارند مى‏گويند مائيم كه مى‏خواهيم كه خدمت كنيم، كردستان را درست مى‏كنند، يكوقت مى‏بينيد كه از همه اطراف اين گروه‏ها، همه اين گروه‏هائى كه اين مفسده‏ها و اين ميتينگ‏را درست مى‏كنند، جمع مى‏شوند در كردستان و آنجا فساد مى‏كنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو به آرامش مى‏شود و مى‏بينند آنجا نمى‏توانند، از آنجا جمع مى‏شوند و مى‏روند به بلوچستان آنجا را خراب مى‏كنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مى‏آيند مركز، مركز، بهتر مركز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است. در مركز مى‏آيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مى‏كنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند.

    هدف اصلى حملات اجانب، اسلام و احكام آن است

    اين يك سالى كه، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى است درست كرديد از جمهورى اسلامى‏اش تا مجلس شورايش، چندين دفعه رفتيد به صندوق‏ها و رأى داديد و آزاد، آزاد رأى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مى‏دانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمى‏شد به اين زودى كارها انجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مى‏بينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست، به اصطلاح خودشان انقلاب كردند و حالا امسال براى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله، آدمى هستيم، امسال شروع كردند به انتخابات و آن هم بلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است، نه اين است كه مردم مى‏روند آنجا رأى مى‏دهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دسته‏اى را راه مى‏انداختند يك جائى و فشار مى‏آوردند يا با زور تطميع مى‏بردند پاى صندوق‏ها براى خودشان رأى درست مى‏كردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مى‏بينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كرد و خودشان بعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نيزه و با زحمت و با كتك زدن، با حبس و با كشتار. اينها نمى‏توانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مى‏كنند كه خوب، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هر دو آدمند، همه جا هم يكى دعوى رهبرى مى‏كند و مى‏گويد من رهبر، همه جا يك حزبى پيدا مى‏شود و مى گويد كه من حزب، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مى‏كنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين مكتب اسلام است

    صحيفه نور ج 12 صفحه 196

    كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشت‏ها گره شد براى خدا و الان هم همين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مى‏خواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بگيرند، وقتى محتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بزنند. ضربه آخر اينكه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول با يك صورت ديگرى، البته با برگشت مثلاً شاه و اينها، نيست، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مى‏خواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بعضى از اين روشنفكرها مى‏گويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى، چون اسمش توى قانون، ملى بوده، از اسلام مى‏ترسند، مجلس اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملى‏اش را مى‏خواهند، اسلامى‏اش را مى‏خواهند نباشد، در صورتى كه در قانون همچو ماده‏اى ندارد كه مجلس شوراى ملى، همچو چيزى در قانون نيست. بله گفته‏اند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفته‏اند، اما نه اينكه قرار داده‏اند كه اسم اين مجلس شوراى ملى، در ضمن مثل اينكه بگويند مثلاً در مجلس شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده، اين معنايش اين نيست كه الان قانون اسلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مى‏ترسند، هى نق مى‏زنند كه نه، ملى، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى برده‏اند به يك جاى ديگرى، اينها مى‏خواهند اذهان ملت را از اين مسيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى، به يك راه ديگرى، هر جا، هر راهى مى‏خواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مى‏كنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يك ماه متوجه بشوند. يك غائله اى درست مى‏كنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه، كارى كرد.

    شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان

    بايد متوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمى‏توانيد دفعش بكنيد. دشمن شما، آنها هستند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تحريم كردند رأى دادن را، يا رفتند صندوق‏ها را آتش زدند و بعضى از صندوق‏ها را كه توانستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمده‏اند جمهورى اسلامى شده اند، آنهائى كه آتش مى‏زدند صندوق‏هاى آراء مردم را، براى جمهورى اسلامى حالا آمده‏اند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى. اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسلامم خوب، مى‏دانند كه مملكت ايران اسلام است و نمى‏گذارد كه اينها كارى بكنند، چاره

    صحيفه نور ج 12 صفحه 197

    ندارند جز اينكه بگويند كه ما هم اسلامى هستيم، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است، غائله‏هائى كه بپا مى‏كنند، بايد ببينيم چه جورى است، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروه‏هاى مخالفى كه هر كدام يك اسمى براى خودشان درست كرده‏اند هى غائله بپا كردند كه نگذارند شما آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كار بشود. آنهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شده‏اند، اين ضديت نيست، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بشويم. توانستند كه جوان‏هاى پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مى‏زنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهائى كه مى‏گويند اسلام، آيا در عمل هم اينطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مى‏خواهند از بين ببرند اسلام را و لعل دزدهاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مى‏گذارند لكن دزدى مى‏كنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مى‏كنند، ببينيم سابقه اينها چى هست، ببينيم كتاب‏هايى كه اينها مى‏نويسند محتوايش چى هست، ببينيم تبليغاتى كه اينها مى‏كنند چه تبليغ مى‏كنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد با ادعا. الان همه مى‏گويند ما مسلميم، همه مى‏گويند ما انقلابى هستيم، كسى نيست كه بگويد من انقلابى نيستم، هر كس مى‏گويد من انقلاب را درست كردم. اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدان‏ها و توى خيابان‏ها و مشتش را پر كرد و مخالفت كرد با رژيم سابق و با همه ابرقدرت‏ها و مطلب را به اينجا رساند، حالا من آمده‏ام مى‏نشينم مى‏گويم من رهبر شما. تو غلط مى‏كنى كه هستى، يا آن مى‏گويد كه نه، ما اين كار را كرديم، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مى‏شويد انقلابى؟! بايد ببينيم چكاره‏اند اين جمعيت‏هايى كه افتاده‏اند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مى‏كنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مى‏بيند كه طرفدارى از اينها كردند يا يك چيزى گفتند كه آنها از آن طرفدارى استفاده كردند. اينها گول مى‏زنند، همه را گول مى‏زنند. اينها مى‏خواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز بعضى‏ها مى‏گفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمى‏دانم بعضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مى‏كنند، آمدند در نجف، يكى‏شان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرف‏هايش را بزند، او به خيال خودش كه حالا من را مى‏خواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علماء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها انهم فتيه قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرف‏هاى اينها كه

    صحيفه نور ج 12 صفحه 198

    ببينم اينها چه مى‏گويند، تمام حرف‏هاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرف‏ها. من ياد يك قصه‏اى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهراً زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه بعد از چند وقت اين يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مى‏كند كه ايشان ترديد واقع شده بود برايش كه اين شايد قضيه‏اى باشد، يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مى‏شناسى؟ گفته بود كه بلى، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مى‏دانيد پدرهاى من چه كسانى‏اند؟ بلى، پيغمبر از اجداد شماست فلان. خودت را مى‏شناسى؟ بلى، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مى‏خواهد بازى كند فهميده است، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مى‏كرد، من در ذهنم آمد كه نه، اين آقا هم همان است و الا خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى، چرا مى‏آيى پيش من؟ من كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبه‏ام در نجف. اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همه‏اش را گوش كردم، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمى‏خواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمى‏توانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مى‏خواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعاً، هر چه به اين بدبخت‏ها گفت اينها حيله دارند مى‏كنند، بگذاريد، گذشت مطلب. الان آن مركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مى‏كشيمت اگر چنانچه نگويى برگردند - قرآن اينطور نوشته - مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكرى كه الان فتح مى‏كردند، يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مى‏كردند برگردند، برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه اين مسائل واقع شد، باز همين عده‏اى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانى‏شان هم آثار سجده بود، ابن ملجم در پيشانى‏اش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.

    با اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند

    اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام، مى‏خواستند اسلام را بكوبند، مگر محمدرضا قرآن طبع نمى‏كرد؟ مگر سالى يك دفعه نمى‏رفت به مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمى‏كرد؟ مگر نمى‏گفت حضرت عباس مرا در يك قضيه‏اى نجات داد؟ مى‏گفت اينها را، اينها يكى از قدرت‏هاى، واقعاً قدرت است، قدرت بزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار باشد، جداً مى‏گويند كه اين كار را خدا كرده است ما هم اين كار را، دنبال خدا هستيم، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،

    صحيفه نور ج 12 صفحه 199

    باورتان بيايد. خيلى‏ها باورشان آمده بود. خوب، يك شاهى است كه دارد مى‏گويد قرآن و دارد مى‏گويد اسلام و دارد مى‏گويد چه، خوب، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم، اين يك چهره است، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مى‏آيد توى ميدان، خطرناك است، ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيت‏ها را، اين چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفى كنيم، آنوقت ما پيروز مى‏شويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.

    ما در هر قصه‏اى كه واقع مى‏شويم مى‏بينيم كه روحانيت، هدف است، محمدرضا هم در نطق‏هايى كه كرده بود و مى‏كرد، اينها را ارتجاع، اينها عمال ارتجاعند حتى اينها مى‏گفتند اينها عمال انگليس‏ها هستند اين را من خودم با گوشم، در يك اتومبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مى‏گويد ما سه نفر بوديم كه معمم بوديم من مدت هاست اين هيكل‏ها را نديدم، اينها را انگليس‏ها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بكنند، ما در آن دوره عمال انگليس بوديم و ارتجاع، الان هم ما ارتجاعى هستيم، الان هم روحانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همين‏ها قيام كردند بر ضد او، همين‏ها روشنگرى كردند به مردم و مردم را خواستند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مى‏خواهند مردم را از اينها جدا بكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مى‏خواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بكنند كه هر كارى كه مى‏خواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.

    هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت

    من يك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران، من خوف اين را دارم كه بعضى از اين معممينى كه در بين روحانيون، خودشان را جا زده‏اند و خرابكارى دارند مى‏كنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است، من خوف اين را دارم كه اينها چهره اسلام را برگردانند از آنى كه هست. من به روحانيين ايران مى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته، يا رفتند در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مى‏فهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است، اين امام كيست كه كميته درست شده است؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم، هر كس خودش خواسته يك كارى بكند با اسم فلان. چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقاى خلخالى كرد، آن مطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمى‏شناسمش، به اسم نماينده فلان، نماينده امام به قول خودش رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مقبره‏هايى كه مال اشخاص بوده، ملك شخصى‏شان بوده، مقبره‏اى كه موقوفه بوده، خانه‏اى كه مرقوفه بوده خراب كرده، اينها يك اشخاصى

    صحيفه نور ج 12 صفحه 200

    هستند كه يا نمى‏فهمند دارند چه مى‏كنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مى‏خواهند نهضت را به تباهى بكشند. من به سرتاسر كشور ايران، به سرتاسر روحانيون ايران، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مى‏گويم به شما و حجت را بر همه تمام مى‏كنم. اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مى‏روند و مردم را آزار مى‏دهند و اذيت مى‏كنند، بدون يك مجوز شرعى الهى، اينها را از خودشان برانند، اينها نماينده من نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مى‏خواهند كه حالا شلوغ بكنند تا اينكه ملت بگويند خوب، اين هم اين، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه اين پاسدارهايى كه انصافاً در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مى‏كنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت، زحماتشان پيش خدا مغتنم است، گاهى وقت‏ها در بينشان يك كسى جا مى‏زند و آبروى اينها را از بين مى‏برد. يك كسى مى‏آيد به اسم اينكه من پاسبان هستم، يا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مى‏كند، او را به عنوان پاسبان مى‏شناسند، مى‏آيد بعد مى‏رود، يك دفعه ما ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبان‏ها كردند، بابا اين پاسبان نيست، پاسبان اسلامى است، آدم مسلمان كه نمى‏رود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمى‏رود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمده‏اند اين كارها را دارند مى‏كنند بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بى‏انصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بكنند، حسابشان را مى‏كشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبان‏ها بريزند هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق، صداى مردم را در آورند. اينها متوجه نيستند كه يك اشخاصى توى اينها آمده‏اند و خودش را جا زده، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مى‏كند تا به اسم اسلام خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.

    بايد توجه داشته باشيد، بايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مى‏كنند و آنهايى كه به جان مردم مى‏افتند و اين كارهايى كه مى‏گويند دارند مى‏كنند، خوب، يك دسته‏اى جهاد سازندگى است، بسيار خوب، بسيار خوب است و از اول هم همين معنا بود و خيلى هم زحمت مى‏كشند و خيلى هم ارج مى‏برند اما در بين همين جهاد سازندگى يك افرادى پيدا مى‏شوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى، بر خلاف مقررات دولتى و اسلامى، يك كارهايى انجام مى‏دهند كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مى‏آورد، همين امروز هم يكى از علماى مشهد به من اين را مى گفت. بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بشناسيد، توجه داشته باشيد كى دارد خلاف مى‏كند به اسم اسلام، كى دارد خرابكارى مى‏كند به اسم اسلام، اگر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بزنندش كنار، اگر توى پاسدارها

  7. #1087
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 207

    تاريخ: 7/4/59

    پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان خطاب به ملت ايران

    حضرت مهدى (عج) ذخيره خداوند براى هدايت بشريت

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين عيد سعيد پانزده شعبان را به همه مسلمين و به همه ملت ايران تبريك عرض مى‏كنم. ماه شعبان ماه بزرگى است كه در آن، در سوم آن، بزرگ مجاهد عالم بشريت متولد شد و در پانزده آن، حضرت مهدى موعود ارواحناله الفدا پا به عرصه وجود گذاشت. و قضيه غيبت حضرت صاحب، قضيه مهمى است كه به ما مسائلى مى‏فهماند منجمله اينكه براى يك همچو كار بزرگى كه در تمام دنيا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود در تمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود سلام الله عليه كه خداى تبارك و تعالى او را ذخيره كرده است براى بشر، هر يك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند لكن موفق نشدند حتى رسول ختمى صلى الله عليه و آله و سلم كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجر خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مى‏فهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت، انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى، انحراف روحى، انحراف عقلى، برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش اين ايجاد عدالت است در انسان، اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است. اگر در عقائد يك انحرافاتى و كجى‏هايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدى موعود سلام الله عليه كه خداوند ذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براى آن خدمت آمده بودند، خداى تبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اينكه اين بزرگوار را طول عمر داده خداى تبارك و تعالى براى يك همچو معنايى، ما از آن مى‏فهميم كه در بشر كسى نبوده است ديگر، قابل يك همچو

    صحيفه نور ج 12 صفحه 208

    معنايى نبوده است و بعد از انبيا كه آنها هم بودند لكن موفق نشدند، كسى بعد از انبيا و اولياى بزرگ، پدران حضرت موعود، كسى نبوده است كه بعد از اين، اگر مهدى موعود هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مى‏رفتند، ديگر در بشر كسى نبوده است كه اين اجراء عدالت را بكند، نمى‏توانسته و اين يك موجودى است كه ذخيره شده است براى يك همچو مطلبى و لهذا به اين معنا عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفدا بزرگترين عيد براى مسلمين است و بزرگترين عيد براى بشر است نه براى مسلمين.

    اگر عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم بزرگترين عيد است براى مسلمين، از باب اينكه موفق به توسعه آن چيزهايى كه مى‏خواست توسعه بدهد نشد، چون حضرت صاحب سلام الله عليه اين معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد به همه مراتب عدالت، به همه مراتب دادخواهى، بايد ما بگوئيم كه عيد شعبان، عيد تولد حضرت مهدى سلام الله عليه بزرگترين عيد است براى تمام بشر - تمام بشر را - وقتى كه ايشان ظهور كنند انشاءالله (خداوند تعجيل كند در ظهور او) تمام بشر را از انحطاط بيرون مى‏آورد، تمام كجى‏ها را راست مى‏كند يملا الارض عدلاً بعد ما ملئت جوراً همچو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آن مى‏فهميم كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند آن، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست. معنى يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً الان زمين و بعد از اين، از اين هم بدتر شايد بشود، پر از جور است، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند در اخلاق‏ها انحراف هست، در عقائد انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در كارهايى هم كه بشر مى‏كند انحرافش معلوم است و ايشان مامورند براى اينكه تمام اين كجى‏ها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعا صدق بكند يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً از اين جهت اين عيد، عيد تمام بشر است بعد از اينكه آن اعياد، اعياد مسلمين است اين عيد، عيد تمام بشر است، تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد انشاءالله و ظلم و جور را از تمام روى زمين بردارند به همان معناى مطلقش، از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگى است كه به يك معنا از عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه بزرگترين اعياد است، اين عيد به يك معنا بزرگتر است.

    و ما بايد در اينطور روزها و در اينطور ايام الله توجه كنيم كه خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت. من نمى‏توانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم، بزرگتر از اين است، نمى‏توانم بگويم كه شخص اول است براى اينكه دومى در كار نيست، ايشان را نمى‏توانيم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم الا همين كه مهدى موعود است، آنى است كه خدا ذخيره كرده است براى بشر و ما بايد خودمان را مهيا كنيم از براى اينكه اگر چنانچه موفق شديم انشاءالله به زيارت ايشان، طورى باشد كه رو سفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاه‏هايى كه الان به كار گرفته شده‏اند در كشور ما و اميدوارم كه در ساير كشورها هم توسعه پيدا بكند، بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براى ملاقات حضرت

    صحيفه نور ج 12 صفحه 209

    مهدى سلام الله عليه.

    رسالت خطير رسانه‏هاى گروهى در حفظ آرامش كشور

    راديو تلويزيون را كه من مكرر ذكر كرده‏ام از آن و گفته‏ام اين بايد يك مركز آموزشى باشد و حالا هم مى‏گويند كه يك تحت ديگرى هم در آن پيدا شده است، يك دستگاه ديگرى، دوره دومى هم برايش هست، اين بايد به طور آموزشى، تربيتى مردم را تربيت بكند، بايد ما متوجه اين معنا باشيم كه در يك زمانى داريم زندگى مى‏كنيم، در يك وقتى داريم زندگى مى‏كنيم كه ملت ايران به بعضى از آرزوهاى خودش كه عبارت از عدالت باشد، عدالت اجتماعى فى الجمله باشد رسيده‏اند و دست اشرار را كوتاه كرده‏اند، حالا بايد اين دستگاه‏هايى كه سابق در خدمت ظالم‏ها بودند و در خدمت حكومت جور بودند و براى آنها كار مى‏كردند، اگر اشخاصى هم در اين زمان هستند كه آنوقت هم كار مى‏كردند، براى جبران آن معصيت‏هايى كه در آنوقت كرده‏اند در اينجا جبران كنند و اين دستگاه را، دستگاه دومى كه گفته مى‏شود كه بايد باز اجرا بشود، يك دستگاه عدالتى، يك دستگاه آموزشى به حسب معناى واقعى، متوجه باشند كه اين جوان‏هاى ما در همه جايى كه هستند، در پنجاه سال آموزش خراب داشتند نه فقط در دانشگاه‏ها كه آنقدر خراب بوده، در همه جا، براى اينكه وقتى يك تلويزيونى، يك - عرض مى‏كنم كه - راديويى، يك روزنامه‏اى، يك مجله‏اى، مجله‏اى باشد كه، يا دستگاه‏هايى باشد كه فاسد كننده است، اين در تمام قشر ملت فساد ايجاد كرده است، جوان‏هايى هم كه در صحراها بودند كه به اين چيزها گاهى گوش مى‏كردند و اين روزنامه‏ها را گاهى مى‏خواندند، آنها هم به فساد كشيده شده‏اند، حالا بايد جبران بشود اين معانى، بايد معصيت‏هايى كه كرده‏اند جبران بكنند، بايد دستگاه تلويزيون يا مطبوعات ما جبران بكنند آن كارهايى را كه سابق شده است و كرده‏اند و بايد دستگاه آموزشى باشند واقعاً به تمام معنا و جدا دنبال اين باشند كه فيلم‏هايشان فيلم‏هاى فاسد نباشد، فيلم‏هايى باشد كه براى مملكت ما الان به درد بخورد، آموزش باشد در آن، تربيت باشد در آن و همين طور مقالاتى كه در آنجا گفته مى‏شود، در روزنامه‏ها نوشته مى‏شود و نطق‏هائى كه در راديو پخش مى‏شود، همه اينها بايد يك چيزهاى آموزنده باشد. و يكى از مسائلى كه الان لازم است من عرض كنم، ما الان در ايران احتياج به آرامش داريم، اگر ما بخواهيم كه اين نهضت پيروز بشود، بايد ما آرامش اين مملكت را حفظ بكنيم، بايد همه قشرها متوجه باشند كه آرامش را حفظ كنند، نبايد به جان هم بريزند و هم را چيز بكنند، ارشاد بايد بكنند، تلويزيون بايد ارشاد بكند، راديو بايد ارشاد بكند، روزنامه بايد ارشاد بكنند، روزنامه‏ها نبايد يك چيزهائى را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آنجا بنويسند، راديو نبايد اين كار را بكند، بايد ارشاد بكنند و در عين حال مردم را متوجه به اين بكنند كه ما دشمن داريم و دشمن دنبال اين است كه تشنج پيدا بشود، بايد از تشنج‏ها جلوگيرى كرد و بايد آن اشخاص منحرف را ارشاد كرد و اگر ارشاد نشدند، آنها را منزوى كرد، بى‏اعتنايى كرد به آنها. هر دفعه‏اى كه شما يك طورى بكنيد كه با شدت رفتار كنيد، آنها مظلوميت به خودشان مى‏دهند و

    صحيفه نور ج 12 صفحه 210

    براى ما ضرر دارد. بايد هم مسائل را گفت و هم آرامش را حفظ كرد، هم مطالب را مردم بدانند (گويندگان بايد بگويند) و هم آرامش را بايد حفظ بكنند. و من اميدوارم كه كسانى كه منحرف بودند، حالا از انحراف بيرون بروند، كسانى كه در آغوش ملت نبودند، در آغوش ملت بيايند و من اميدوارم كه در اين عيد سعيد مردم به تمام معنا جشن بگيرند و خودشان را مهيا كنند از براى زيارت امام زمان سلام الله عليه و انشاءالله همه موفق باشند و همه قشرها اين معنا را بدانند كه مهمترش راديو تلويزيون است و مطبوعات، بدانند كه ما امروز احتياج به اين داريم كه اختلافات كم بشود، بايد ما اختلافات را كم بكنيم، بايد چيزهايى كه موجب اختلاف مى‏شود اينها را كم بكنيم لكن معذلك دشمن‏ها را بشناسيم، هم دشمن را بشناسيم و هم در صدد اين باشيم كه دشمن را كارهايش را فلج بكنيم و هم آرامش را حفظ بكنيم، طورى نباشد كه ما فرصت به دست دشمن‏ها براى تبليغات يا براى كارهاى ديگر.

    و من اميدوارم كه ملت ايران در اين روز مبارك پانزده شعبان كه روز مباركى است، در سعادت و سلامت و آرامش تمام بسر ببرند و خداوند اين مولود سعيد را بر همه مبارك كند و خداوند اين مولود مبارك را، ما را موفق كند به ديدار ايشان كه چشم‏هاى ما روشن بشود به زيارت اين وجود مبارك كه واقعاً شخصى است كه نمى‏توانم بگويم شخص اول دنيا و نمى‏توانم بگويم رهبر، بالاتر از اين مسائل هست. خدا همه ما را موفق كند به خدمت ايشان و به خدمت به اسلام و به خدمت به كشور خودمان.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1088
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 211

    تاريخ: 10/4/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارى‏ها و رؤساى ادارات آموزش و پرورش سراسر كشور

    دستاوردهاى حاصل از آموزش و پرورش، در طول پنجاه سال سلطه طاغوت

    بعد از تشكر از آقايان كه تشريف آورده‏اند در جاى تنگى و با زحمت تشريف دارند، چند كلمه عرض مى‏كنم. بسيارى از اوقات الفاظ خيلى الفاظ جالبى است ولكن سرپوش از براى چيزهايى است كه جالب نيستند،آموزش و پرورش، هر دو لفظ از الفاظ جالب هست و زمان طاغوت هم وزارت آموزش و پرورش داشتيم. انجمن اسلامى كه الان در تمام ايران هست اين هم لفظ جالبى است كه همه مى‏دانيد كه اين لفظ نمايش اين است كه اسلام را ما مى‏خواهيم پيش ببريم. لكن ما، هم در آموزش و پرورش گرفتار الفاظ بوديم و هم در انجمن اسلامى گرفتار الفاظ. در زمان طاغوت آموزش مى‏گفتند و پرورش، لكن شما ملاحظه كنيد آموزش‏ها چه بود و پرورش‏ها چه. انسان خيال مى‏كرد كه آموزش صحيح هست، آموزش چيزهائى است كه ملت ما به آن احتياج دارند، آموزش علومى است كه ملت ما را بعد از چندى خودكفا كند. و پرورش هم به نظر مى‏آمد براى آدم غافل كه يك پرورش صحيحى است كه انسان‏هائى كه در آنجا آموزش مى‏بينند پرورش هم مى‏بينند و وقتى كه از اين مدارس، دانشگاه‏ها و غير دانشگاه‏ها بيرون آمدند يك اشخاصى هستند كه در جهت آموزش براى وطن خودشان مفيد و در جهت پرورش صاحب اخلاق كريمه، آداب صحيح، عقايد صحيح و اينطور چيزها، لكن شما ديديد و ما ديديم كه آن دستاوردهاى فرهنگ ما، دانشگاه‏هاى ما چه بودند و چه اشخاصى بودند، تحصيلات چه جور تحصيلى بود و آموزش چه آموزشى بود و براى چه مقصودى بود. اگر آموزش يك آموزش مايحتاج ايران بود و براى ايران بود، ما بعد از پنجاه سال يا كمتر يا بيشتر كه داراى مدارس عاليه بوديم به اصطلاحشان، نبايد حالا كه يك مريضى يك قدرى مرضش پيچيده است، اطباى اينجا بگويند كه اين نمى‏شود اينجا، بروند خارج. بعد از پنجاه سال، خرج‏هاى فوق العاده، اينهمه گرفتارى‏هاى فوق العاده و اينهمه دانشگاه‏ها و مدارس ما، حالا يك مريضى كه يك قدرى مرضش چه باشد باز بايد كوچ كنيم از اينجا و برويم انگلستان يا آمريكا. دانشگاه چه كرده در اين پنجاه سال. اينهائى كه مى‏گويند ما دانشگاه را حفظ كرديم و ما دانشگاه را چه كرديم، خوب بيايند بگويند ببينيم كه اين دانشگاه در اين پنجاه سالى كه طاغوت بود و شما هم خدمتگزار طاغوت، چه كرديد. عرضه كنيد كارهائى را كه كرديد، عرضه كنيد آن تعليماتى را كه كرديد و آن اشخاصى را كه

    صحيفه نور ج 12 صفحه 212

    در آنجا تربيت علمى كرديد. مى‏گوئيد پرورش هم در كنار آموزش است. اين پرورده‏هاى شما، اين فرآورده‏هاى شما كه در اين مملكت، سرتاسر اين مملكت مشغول عمل بودند، اينها وضع روحى شان وضع عقيده‏اى‏شان، وضع اخلاقى شان چه بوده است، اين چه بوده است كه ما الان بعد از يك سال و نيم يا يك قدرى بيشتر كه هى جديت شده است از اطراف كه يك قدرى اصلاح كنيد امور را، حالا هم اين آقاى جوان بر مى‏خيزند و مى‏گويند كه در آنجا زن‏هائى هستند كه موجب كذا و كذا مى‏شوند و من مى‏دانم كه نه منحصر به آنجاست، در وزارتخانه‏ها هم هست و بعضى از وزارتخانه‏ها بسيار بد است و من حالا اسم نمى‏خواهم ببرم لكن وزير اگر اين حرف‏ها را شنيد، اصلاح كند. مركز فحشا نيست وزارتخانه، مركز فحشا نيست دانشگاه‏ها، مركز آموزش و پرورش بايد باشد.

    تزكيه مقدم بر تعليم و تعلم است

    خداى تبارك و تعالى در يك سطح آموزش و پرورش را ذكر مى‏فرمايد و در هيچ چيز از امور دنيائى خدا نفرموده است كه من منت بر مردم گذاشتم، لكن در قضيه آموزش و پرورش مى‏فرمايد كه لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه .

    خداى تبارك و تعالى در مورد تزكيه، در مورد تعليم، تربيت، آموزش و پرورش با تعبير منت گذاشتن بر مردم مى‏فرمايد منت گذاشته و پيغمبر را براى آموزش و پرورش فرستاه و پرورش را قبل از آموزش ذكر مى‏فرمايد يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه اول تزكيه است. البته آيه شريفه آيه‏اى است كه اگر بخواهد در اطرافش بحث بشود، طولانى بايد باشد لكن من يك كلمه را عرض مى‏كنم كه وضع آموزش و پرورش را اين آيه شريفه به ما مى‏فرمايد و محتاج به شرح تفصيل است. با آن تعبير من الله على المومنين فرستادن پيغمبر، از اين آيه شريفه استفاده مى‏شود كه اصل آمدن پيغمبر براى آموزش و پرورش بوده است. آيات را تلاوت كند، آيات را، علومى كه از آن علوم همه به طور آيه نظر بشود، آيات را تلاوت كند برايشان و تزكيه كند آنها را، آنها را تطهير كند، نفوس را تطهير كند بعد از اينكه تطهير كرد يعلمهم الكتاب و الحكمه . پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل نباشد، همراه بايد باشند و رتبه او مقدم است. اگر چنانچه نفوس تزكيه نشوند، تطهير نشوند، از آن اوصاف فاسد بيرون نروند، علم اثر سوء در آنها مى‏كند. تمام اديان باطله را علما اختراع كردند، دانشمندها اختراع كردند براى اينكه علم وارد شده بود در يك جائى كه پرورش نداشته، تزكيه نشده. وقتى كه علم آمد در جائى كه تزكيه نشده، اين عالم كه حامل اين علم است و مزكى هم نيست، خطرناك مى‏شود. براى جامعه فرقى نيست ما بين علماى دانشگاهى و غيره. اگر در حوزه‏هاى علميه و همين طور در دانشگاه‏ها تزكيه نباشد، اين علم‏هائى كه در آنجا انباشته مى‏شود يك انبارى است كه خداى تعالى اين تعبير را در آن فرموده مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملواها كمثل الحمار يحمل اسفاراً اين كسى كه حتى علم توحيد را، علم اديان را، علم اخلاق را، همه اين علوم را دارد لكن تزكيه نكرده

    صحيفه نور ج 12 صفحه 213

    نفسش را، اين يك موجود خطرناك مى‏شود براى جامعه و يك دانشگاهى كه، جوان‏هائى كه در آنجا مى‏روند كه آموزش ببينند، نه آموزش آن آموزش است و نه پرورشش پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحيح باشد، اگر تزكيه نشده باشد اين آدم، بعد از تزكيه تعليم و تربيت هست، اگر تزكيه نشده باشد و علم وارد بشود در يك قلبى كه مزكى نيست، اين فساد ايجاد مى‏كند و خدا نكند كه فسادى از جانب عالم غير مزكى واقع بشود. در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفن عالم سوء، جهنمى‏ها در ايذاء هستند. شما ديديد كه در اين مدتى كه دانشگاه‏هاى ما دست نا اهل‏ها بود، تعليمات، تعليماتى بود كه جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات بيرون مى‏آمد غربزده بود، حتماً بايد پيوسته به غرب باشد، پيوسته به خارج باشد. آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح، يك حدودى داشت. دانشگاه‏هاى استعمارى يك حدودى دارد در تعليمات، نمى‏گذارند كه جوان‏هاى ما تعليم صحيح ببينند، درست تحصيل بكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش مى‏دهند، جوان‏هاى ما كه خارج هم مى‏روند اينطور نيست كه وقتى خارج رفتند همدوش جوان‏هاى انگلستان و آمريكا تحصيل بكنند و همانطور كه آنها تحصيل كردند به اينها هم همانطور آموزش بدهند،؟ آنجا هم آموزش براى ممالك استعمارى، پرورش هم پرورش براى مملكت استعمارى و لهذا از پرورش‏شان و از آموزش شان امثال شريف امامى‏ها بيرون مى‏آيد و امثال نصيرى‏ها. اينها همه در فرنگ كار كردند و تحصيل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك، لكن وقتى كه يك شوره زارى بوده است، علم وقتى كه در يك نفس غير سالم واقع شد مثل بارانى مى‏ماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است، عفونتش را زياد مى‏كند. همين باران رحمت كه در يك جا بوى عطر را بلند مى‏كند، در يك جا بوى كثافت را بلند مى‏كند. آن عالمى كه تزكيه نشده است، خطرش از جاهل بسيار زيادتر است، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسد باشد، عالم را فاسد مى‏كند، كشور را به فساد مى‏كشد. تزكيه قبل از تعليم و تعلم است يزكيهم پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورش بدهد، نفوس را مهيا كند و بعد يعلمهم الكتاب و الحكمه بعد تعليم كتاب و حكمت بكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش توأم نباشد و با تزكيه توأم نباشد، موجودى كه او بيرون مى‏آيد همين موجوداتى بود كه در مجلس سنا و در مجلس شوراى قبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و خيلى با عظمت، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت. خارجى‏ها به اين كار ندارند، بنا هر چه مى‏خواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت را صرف اين اباطيل بخواهند بكنند، هر چه وزارتخانه‏ها طول و عرض و عمق مى‏خواهد داشته باشد، بودجه‏هاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش را كار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلم‏ها (مگر بعضى شان) اينها از استعمار بودند و براى آنها كار مى‏كردند و جوان‏هاى ما را براى آنها بار مى‏آوردند.

    آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تربيت روحى و اخلاقى باشد

    شما حالا اشخاصى هستيد كه در آموزش و پرورش هستيد، تا چه آموزشى باشد و چه پرورشى باشد. با الفاظ نبايد گول بخوريد. خودتان را گول نزنيد كه ما در آموزش و پرورش هستيم. آقايان هم با

    صحيفه نور ج 12 صفحه 214

    اينكه ما انجمن اسلامى هستيم، با لفظ اسلامى خودشان را گول نزنند. خودشان ببينند كه چه كارهائى دارند مى‏كنند و چه كارهائى بنا دارند بكنند كه آن كارها به نفع كشور است و به نفع اسلام. اگر آموزش و پرورش به نفع كشور و به نفع اسلام، به نفع اسلام باشد و انجمن‏اسلامى كه در همه ادارات الان هست و صحبتش هست، به نفع كشور و به نفع اسلام باشد، آثارش بعد از چند سال بعد بر همه معلوم مى‏شود. اينهائى كه مخالفند با اينكه دانشگاه درست بشود، دانشگاه و فرهنگ، فرهنگ صحيح بشود، اسلامى بشود، اينها همان‏ها هستند كه در دامن آن خارجى‏ها بزرگ شده‏اند و خوف اين را دارند كه مبادا يك وقتى يك دانشگاهى اسلامى بشود و ما نتوانيم ديگر دزدى بكنيم و ما نتوانيم ديگر عيش و عشرت بكنيم. دانشگاه شايد يك وقت اسلامى بشود و آنجا مركز فساد نباشد و اينها خوف اين را دارند. تا حالا مراكزى بوده است كه شرم دارد انسان از اين مراكزى كه در همه كشور بوده، در همه وزارتخانه‏ها بوده، در همه ادارات بوده، شرم دارد انسان كه اسم ببرد چه بوده قصه. آنهائى كه در خود وزارتخانه‏ها بودند و هستند، آنهائى كه من فرستادم و داخل زارتخانه‏ها را ديدند و براى من نقل كردند، چيزها نقل مى كنند از آنجا. به مجرد اينكه وزارت فلان و وزارت فلان ديگر انجمن اسلامى دارد، اگر انجمن اسلامى دارد اين انجمن اسلامى چطور گذاشته است تاحالا اينطور خرابى‏ها باشد و اگر آموزش و پرورش صحيح باشد، مملكت ما از حيث فرهنگ بايد خودكفا باشد نه اينكه بعد از اينهمه سال‏ها خرج و اينهمه سال‏ها رنج و اينهمه سال‏ها براى اين ملت رنجديده اموالشان را به باد بدهيم و هزينه‏هاى هنگفت بسيار خرج اين مسائل بشود و باقى اين امت گرسنگى بخورد. آنى كه از اينها بيرون مى‏آيد يك ماشينى است كه از اين طرف مسلمان را مى‏اندازند توى آن، از آن طرف كمونيست‏ها بيرون مى‏آيند، از اين طرف افراد مؤمن را مى‏اندازند توى آن، از آن طرف غير مؤمن از كار در مى‏آيد، از آن طرف هم آن اشخاصى كه به حسب فطرتشان سالم بودند مى‏ريزند توى اين كارخانه، از آن طرف وقتى در مى‏آيد يك آدم فاسد در مى‏آيد اگر اينطور باشد، معلوم مى‏شود كه اين دستگاه چه دستگاهى بوده. ما از نتيجه دستگاه‏ها مى‏فهميم كه اين دستگاه چه است. ما اين اشخاصى كه در اين پنجاه سال در حكومت اينجا بودند، در مجلس شورايش بودند به اصطلاح خودشان، در مجلس سنا بودند، اين اشخاص را ما بايد ببينيم چه اشخاصى بودند كه از همين دانشگاه‏ها بيرون آمدند و از همين جاهائى كه آموزش و پرورش هست و اينها بيرون آمدند. اگر اينها آموزش داشتند، اگر اينها پرورش داشتند كه اين مملكت ما را دو دستى تعارف نمى‏كردند به خارج.

    گرفتارى زياد است و بايد رفع بشوند اين گرفتارى‏ها، خودتان بايد رفع بكنيد، منتظر نباشيد كه يكى بيايد از خارج رفع بكند. اگر كسى از خارج بيايد براى شما، نمى‏خواهد شما را تعليم و تربيت كند، مى‏خواهد همان جا، همان‏ها باشد كه در زمان رژيم سابق بود، همان آموزش و همان پرورش. بايد محتوا را درست بكنيد. بايد كوشش كنيد به اينكه آموزش، آموزش صحيح باشد، آموزش صحيح بايد باشد. آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تزكيه باشد، كه نربيت روحى و اخلاقى در آن باشد. در دانشگاه‏ها و در ساير مراكز علم، چه در آنجاهائى كه علماى روحانى هستند و چه در آنجاهائى كه

    صحيفه نور ج 12 صفحه 215

    دانشمندهاى غير روحانى هستند، اينها بايد اشخاصى باشند در آنها كه اين طلاب را در آنجا و اين دانشجوها را در آنجا تربيت اخلاقى بكنند، تزكيه بكنند نفوس اينها را. همانطورى كه دارند تحصيل مى‏كنند تزكيه نفس هم داشته باشند. اگر يك عالم مزكاى به همه معنا، در يك جامعه باشد، ممكن است يك وقتى جامعه را اين ور آن ور كند؟! من در جوانى در بعضى وقت‏ها كه در بعضى از اين شهرها مى‏رفتم مى‏ديدم بعضى از اين شهرها خيلى مردمش مودب به ديانت هستند، دنبال اين شدم كه چطور شده است كه اينجا اينطورى است و آن شهر ديگر اينطور نيست، مى‏ديدم كه اينجا آن عالمى كه در اينجا هست يك عالمى است كه خودش را تزكيه كرده، يك عالمى است كه خودش اصلاح شده است، مردم را او اصلاح كرده. بايد عالم وقتى كه در يك جامعه‏اى مى‏رود، در يك محلى مى‏رود، در يك دهى مى‏رود، در يك شهرى مى‏رود، دنبال اين باشد كه تزكيه كند آنها را، قبل از اينكه تعليم كند آنها را. بايد معلمينى كه در دانشگاه مى‏آيند و مى‏خواهند تربيت كنند و تعليم بدهند به دانشجوها، همراه آنها يك عالمى باشد كه تزكيه كند اين جوان‏ها را. از آن افرادى كه كوشش دارند كه اين جوان‏هاى ما را به انحراف بكشند، بايد تزكيه بشود اين دانشگاه ما از اينطور افراد، بايد ادارات ما از اين چيزهائى كه جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشند، جوان‏هاى ما را به تباهى مى‏كشند، بايد اينها تزكيه بشود تا اينكه افراد بشود تزكيه بشود. اگر يك معلمى مى‏رود در آنجا و به اين بچه‏هاى كوچك حرف‏هائى را مى‏زند كه اينها را منحرف كند، اينها را بايد شماها ببينيد، توجه كنيد آن را، معرفى كنيد و كسانى كه تصفيه مى‏خواهند بكنند تصفيه كنند.اين شياطين هستند باز، اين قشرهاى فاسد هستند باز در همه جاها، چه در دانشگاه‏ها، چه در جاهاى ديگر. اينهائى كه اصرار دارند كه در اين محل‏هائى كه هستند يك اشخاصى باشند كه آنها جوان‏ها را به انحراف مى‏كشانند، اينها دشمن ما هستند، دشمن اسلام هستند، چه وزير اسمش باشد و چه معلم اسمش باشد. آن وزيرى كه بعد از يك سال و نيم يا بعد از چندين ماه وزارت نتوانسته ... يا خودش را از آنجائى كه، از آن اشخاصى كه بچه‏ها را به فساد مى‏كشانند (نمى آيند كار بكنند، مى‏آيند آدامس مى‏جوند و بچه‏ها را به فساد مى‏كشانند، من فرستادم ديدند) اگر اينها تصفيه نكنند، من لازم نمى‏دانم كه معرفى‏شان بكنم با اسم. من در بعد از حبس، در آن حصرى كه بودم و منصور شده بود نخست وزير، وزير كشور را فرستاد پيش من، مثل اينكه صدر وزير كشور بود، صدر پسر صدر الاشرف، فرستاد آنجا پيش من كه بلى حكومت سابق چه بوده و چه بود و ما مى‏خواهيم چه باشيم و چه باشيم و از اين حرف‏ها. گفتم به ايشان كه ما نه با حكومت سابق دشمنى داشتيم و نه با شما برادرى، ما بايد ببينيم شما چه مى‏كنيد و بيخود من هم از اينجا كه الان محصورم (آمده بودند كه من ديگر بروم) حالا كه محصورم بيخود من را رها نكنيد براى اينكه من وقتى رها بشوم باز هم همان حرف‏هاست، من با شما هيچ قوم و خويشى ندارم و من اگر يك چيزى را ديدم، مى‏گويم. حالا هم من اعلام مى‏كنم به همه كسانى كه دست اندر كارند من با هيچ كدامتان عقد اخوت نبستم و اگر عقد اخوت هم بسته بودم، خلاف مى كرديد، مى‏گفتم. اصلاح بكنيد خودتان را، وزارتخانه را، هر يك از وزراكه در يك وزارتخانه‏اى هستند آنجا را تصفيه كنند، هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب

    صحيفه نور ج 12 صفحه 216

    عقايد و هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب عمل و هم از اشخاصى كه به انحراف مى‏كشند جوان‏هاى ما را در عمل و در عقايد.

    اگر شما خودتان را اسلامى نكنيد نمى‏توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد

    انجمن‏هاى اسلامى سرتاسر كشور كه الان در همه جا هست و من اميدوارم كه با تأييد خدا اينها اسلامى باشند، اين انجمن‏هاى اسلامى هم بايد درست توجه به اين داشته باشند كه در آن وزارتخانه‏اى كه هستند، در آن اداره‏اى كه هستند، در آن كارخانه‏اى كه هستند، هر جا كه هستند اول متوجه باشند كه خودشان اسلامى هستند يا نه. انسان اگر خودش منحرف باشد نمى‏تواند ديگران را مستقيم كند. اين شكى نيست كه آدمى كه خودش فرض كنيد خداى نخواسته شرابخوار باشد نمى‏تواند ديگران را از شرابخوارى باز دارد، او دعوت مى‏كند ديگران را به آن. اگر شما خودتان، خودتان را اصلاح نكنيد و خودتان همانطورى كه اسم انجمن اسلامى روى خودتان گذاشتيد اسلامى نباشيد و خودتان را اسلامى نكنيد، نمى‏توانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد. خداى تبارك و تعالى كه براى مردم هادى مى‏فرستد و پيغمبران را انتخاب مى‏كند، كسى كه خودش از اول عمر تا آخر عمرش يك لغزش نداشته معصوم بوده، يك همچو موجودى را انتخاب مى‏كند براى اينكه تربيت كنند مردم را، تزكيه كنند و تعليم كنند. اگر آن كسى كه مى‏خواهد مربى يك جامعه اى باشد، مربى يك دستگاهى باشد، آنها را به اسلام دعوت كند، اولش بايد خودش را اسلامى كند و خودش را، باطن خودش را دعوت به اسلام بكند، اسلامى بكند تا ديگران را بتواند اسلامى كند. اگر خودش را اسلامى نكند نمى‏تواند ديگران را اسلامى كند. معلمين آموزش و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشته باشند ويك تعليم صحيح، نمى‏توانند جوان‏ها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند. مبدأ هر امرى از خود آدم شروع مى‏شود. پيغمبر هم وقتى كه تشريف آوردند، از خودشان، خودشان كامل بودند، از منزل خودشان شروع كردند، حضرت خديجه را دعوت كردند او هم قبول كرد، اميرالمومنين سلام الله عليه بچه بود آنوقت، دعوت را قبول كرد. قوم و خويش‏هاى خودشان را جمع كردند و فرمودند كه يك همچو مسأله‏اى است، يك دسته‏اى قبول كردند، يك دسته‏اى قبول نكردند. از خودش انسان بايد شروع كند. منى كه مى‏خواهم بگويم شما فلان كار را نكنيد، اگر خودم فاسد باشم، اين حرفم هيچ تأثيرى هم ندارد. شمائى كه انجمن اسلامى داريد و هر كس كه انجمن‏هاى اسلامى را تأسيس كرده است انشاءالله خداوند همه را حفظ كند لكن توجه داشته باشيد كه از خودتان شروع كنيد و اين انجمن يك انجمنى باشد به همه معنا اسلامى، اخلاق اسلامى، عقايد اسلامى، اعمال اسلامى يعنى تزكيه شده باشد و كتاب و حكمت را هم تعليم ديده باشد نه به آن معناى مرتبه عاليش، به همان مقدارى كه كتاب دعوت مى‏كند كه آنچه صلاح شماست و منع مى‏كند از آنچه بر خلاف مصلحت شماست. شما آقايان اول بايد خودتان را اصلاح كنيد و اميد است كه اصلاح بكنيد و همه‏مان در اين صدد باشيم تا بتوانيد جامعه را اصلاح بكنيد.

    صحيفه نور ج 12 صفحه 217

    دانشگاه‏ها و مدارس بايد مركز تربيت صحيح باشند

    دانشگاه كه مى‏خواهد از آن دانشمندها بيرون بيايد بايد اول داخل دانشگاه اصلاح بشود نه اينكه سنگربندى بشود توى دانشگاه و زد و خورد و آن بساط. اصلاح بشود دانشگاه. بايد آن اشخاصى كه متعهد هستند كوشش كنند به اينكه يك دانشگاه محل تربيت و تزكيه و محل علم به آن معنائى كه براى كشور ما لازم است نه آن چيزى كه لازم نيست و نه آن چيزى كه كشور ما را به فساد و جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشد. بسيارى از اين چيزهائى كه در دانشگاه‏ها براى جوان‏ها به عنوان تعليم هست اينها فاسد مى‏كنند جوان‏هاى ما را. بايد اشخاصى باشند و انشاءالله هستند و برنامه بريزند، برنامه‏اى كه تعليمات به مقدار احتياج و به آن اندازه‏اى كه ما محتاج به آن هستيم و آن چيزهائى كه براى اصلاح كشور ما هست آنها را در برنامه‏ها بگذارند و آن چيزى كه برخلاف صلاح ما بوده است در آن زمان، آن را حذف بكنند تا انشاءالله يك دانشگاهى بشود از حيث علم، دانشگاه خوب و همين طور بايد دانشگاه را اشخاصى بياورند كه تهذيب كنند اين افراد را، اين جوان‏ها از ابتدا خوبند، مربى‏ها ضايع‏كنند انسان را، والا اول بچه اى كه متولد مى‏شود كل مولود يولد على الفطره به فطرت انسانيت و به فطرت خوب تولد پيدا مى‏كند بعدش مربى‏ها هستند كه اين را مى‏كشانند به فساد، محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مى‏كشد به فساد، بايد محيط دانشگاه يك محيطى باشد كه اگر انسان رفت توى آن ببيند محيطى است كه همه اينها متعهدند و همه اينها خدمتگزا كشور هستند و همه براى اسلام و كشور دارند خدمت مى‏كنند. اين آدمى هم كه از خارج رفت توى آن طبعاً اينطورى بار مى‏آيد. وقتى در يك جامعه‏اى سلامت حكفرما باشد افراد خود به خود سالم بار مى‏آيند. يك خانواده‏اى كه همه‏شان اشخاص خوب هستند بچه‏هاشان سالم بار مى‏آيند مگر باز وارد بشوند در يك جامعه فاسد كه آنها فاسدشان بكنند و الا طبعاً اينطورى است، بچه‏هاى كوچك نفس‏شان مستعد از براى اين است كه نقش بگيرد يا از طرف فساد يا از طرف صلاح. اگر در يك جامعه صالح بود، بچه‏هايش هم صالح بار مى‏آيند، اگر فاسد بود، بچه‏ها هم فاسد بار مى‏آيند. شما آقايان و همه اشخاصى كه مى‏خواهيد آموزش و پرورش بدهيد يا در بنگاه‏هاى آموزش و پرورش هستيد همه دانشگاه‏ها، همه مراكز تربيت، همه مدارس قديمى بايد در آن اشخاصى باشند كه آن اشخاصى كه در آنجا هستند تربيت بكنند، تربيت اخلاقى بكنند. علماء اخلاق لازم است در، هم دانشگاه و هم در مدارس و هم در همه جا. اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد و مساجد بحمد الله اكثراً اينطورى است. اشخاصى كه در مسجد مى روند بايد تربيت بشوند به تربيت‏هاى اسلامى. مساجد را خالى نگذاريد. آنهائى كه مى‏خواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت، آنها دشمن‏هاى شما هستند. ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماه تربيت بشود

    ليله القدر خير من الف شهر. مساجد را خالى نگذاريد

    بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر

    صحيفه نور ج 12 صفحه 218

    باشد. مساجد را خالى نگذاريد. اينهائى كه هى صحبت اين را مى‏كنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از مساجد پيدا مى‏شود، از مساجد اينطور امور تحقق پيدا مى‏كند، هم دانشگاه‏ها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارد. دانشگاهى باشيد مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان. انجمن‏هاى اسلامى و شما كه در آموزش و پرورش هستيد البته خيلى شغل گرانبهائى داريد و مسؤوليت زياد هم داريد و من اميدوارم كه همه شما و همه ملت ما راه سعادت را به پيش بگيرند و همه سعادتمند بشوند و جوان‏هاى ما از گرفتارى‏هائى كه برايشان دارند منحرفين پيش مى‏آورند نجات بدهد خداى تبارك و تعالى. خداوند همه شما را حفظ كند.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1089
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 219

    تاريخ: 13/4/59

    پيام امام خمينى در رابطه با عدم تعرض افراد به بانوان بى‏حجاب

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در پاسخ استعلام در مورد تعرض عده‏اى از افراد ناآگاه و احياناً ضد انقلاب، به بانوان بى حجاب دستورى به اين شرح صادر فرمودند: ممكن است تعرض به زن‏ها در خيابان و كوچه و بازار، از ناحيه منحرفين و مخالفين انقلاب باشد. از اينجهت كسى حق تعرض ندارد و اينگونه دخالت‏ها براى مسلمان‏ها حرام است و بايد پليس و كميته‏ها از اينگونه جريانات جلوگيرى كنند.

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1090
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 12 صفحه 220

    تاريخ: 15/4/59

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان، افسران و درجه‏داران و پرسنل نيروى دريائى ارتش جمهورى اسلامى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مقصد عالى اسلام و همه مكتب‏هاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود اولاً از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمت‏زا، تشكر مى‏كنم و توفيق و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم. وضع اسلام در همه ابعادى كه دارد با وضع حكومت‏هاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر آنچه كه الان در دست است مغايرت دارد. در تمام دوران بشريت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مى‏دهد هيچ حكومتى و هيچ ديانتى مثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد بود. اسلام يك حقيقتى است كه انسان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى و چه بعدهاى معنوى تا برسد به آنجائى كه آنچه در وهم تو نايد آن شود، در همه اين ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى. شما به حكومت‏هاى دنيا، غير اديان وقتى كه نظر بكنيد چه حكومت‏هاى شرق و غرب و چه حكومت هائى كه در بين شرق و غرب هستند هيچ حكومتى را نمى‏بينيد كه با كيفيت باردارى زن‏ها كار داشته باشند، بابچه‏هاى شيرخوار كار داشته باشند، با كيفيت ازدواج كه چه وقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با بچه‏هاى كوچكى كه در دامن مادرشان هست و تكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته باشد، بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كار ندارد الا آن چيزى كه به حكومت ضرر بزند. نظر حكومت‏هائى دنيائى اين است كه يك كسى مخالفت با نظم نكند، مخالف با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد و بخواهد نظم را به هم بزند تا اين حدود كار دارند آنها، اما در باطن منزل‏ها چه مى‏گذرد و غير از توطئه‏كه اين هم مربوط به نظام است اين آدم در خانه خودش چه مى‏كند ابداً كارى به اين ندارد، هر كارى مى‏خواهد بكند. آزادى كه حكومت مادى به مردم مى‏دهند غير از آن آزادى است كه حكومت‏هاى معنوى و خصوصاً اسلام به جامعه مى‏دهد. طرز حكومت اسلام با ساير حكومت‏ها در تشكيلات، طرز نيروهاى مسلح اسلامى با ساير نيروهائى كه غير اسلامى هستند همه اينها فرق دارند. اسلام از قبل از اينكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد، مى‏خواهد نتيجه اين ازدواج يك انسان سالم باشد، مثل حيوانات نباشد كه به طور هرج و مرج هر كارى مى‏خواهند مى‏كنند. از قبل از ازدواج قوانين اسلام هست كه چه شخصى را زن قبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج، اوصاف مرد، اوصاف زن، اينها در اسلام مطرح است، در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه

    صحيفه نور ج 12 صفحه 221

    باشد. در اسلام اين مطرح است، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطى بين زن و مرد باشد، وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى زن و مرد با هم خلوت مى‏كنند وقت اين خلوت چه وقت باشد.

    همه اينها براى اين است كه مى‏خواهد، مقصد عالى اسلام و همه مكتب‏هاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود، اين انسان اگر چنانچه سر خود باشد و مهار نداشته باشد، از همه حيوانات درنده‏تر و موذى‏تر است. شما مى‏بينيد كه اين جناياتى كه الان بر بشر واقع مى‏شود از طرف قدرت‏هاى بزرگ كه به خيال خودشان اينها تربيت شده هم هستند، اين جناياتى كه از طرف اين دولت‏ها بر بشر و بر همجنس خودشان وارد مى‏شود و در طول تاريخ از هيچ حيوان درنده‏اى واقع نشده است. حيوان درنده هم طعمه مى‏خواهد آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمى‏خواهد يك عده از حيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در مى‏آورد. اين انسان است كه سير نمى‏شود، اين انسان است كه هواهاى نفسانيه‏اش آخر ندارد. اگر چنانچه يك مملكت را به او بدهند، دنبال يك مملكت ديگر است آن مملكت را هم كه گرفت دنبال يكى ديگر است اينطور نيست كه حدود داشته باشد آمال انسان، هر چه كه يافت دنبال اين است كه آنچه را كه نيافته او را هم بيابد، انسان اگر به حال خودش باشد در شهوت غير متناهى است آمالش، و در غضب هم غيرمتناهى است و در حس سلطه‏جوئى هم غيرمتناهى است. شما گمان نكنيد كه اگر منظومه شمسى را تمامش را يك انسانى به دست بياورد باز بنشيند كه خوب، بس است و مى‏گويد يك منظومه ديگرى برويم ببينيم چه خبر است. شما مى‏بينيد كه الان دنبال اين هستند كه به مناطق ديگرى كه غير زمين است، به سيارات ديگر هم دست يابند اينطور نيست كه اگر دست يافتند به يك سياره‏اى، دنبال سياره ديگر نباشند اينطورى انسان خلق شده است، غيرمتناهى در غضب، غير متناهى در شهوت، غير متناهى در خودخواهى. هيچ چيز انسان را سير نمى‏كند مگر اينكه تربيت بشود كه با اين تربيت به منتهاى سيرى كه در اين سير آن منتها تمام چيزهائى است كه انسان مى‏خواهد و آن رسيدن به كمال مطلق، به كمال مطلق اگر رسيد اين طمانينه برايش حاصل مى‏شود، اطمينان قلوب به رسيدن به خداست، به غير او هيچ آرام نيست قلوب، خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه به كمال مطلق دارد، منتها كمال را گم مى‏كنند، نفس انسان متوجه به اين است كه برسد به كمال مطلق، تشخيص اينكه اين كمال است، آن كمال است اشتباه در اينجاهاست. يك كسى علم را كمال مى‏داند، دنبال علم مى‏رود، يك كسى قدرت را كمال مى‏داند، دنبال قدرت مى‏رود، همه اينهائى كه دست و پا مى‏زنند در دنيا، دنبال اين هستند كه كمال مطلق را پيدا كنند، همه دنبال اين هستند خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان.

    اسلام هادى انسان‏هاى سرگردان به سوى كمال مطلق و نور

    اسلام آمده است راه را نشان بدهد، سرگردانى‏ها را از بين مى‏برد و راه را نشان مى‏دهد كه از اين راه بايد رفت، اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت و آن مملكت و آن مملكت، اصلاً

    صحيفه نور ج 12 صفحه 222

    مطرح نيست پيش اسلام سلطه جوئى، مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى و زير بار قرار دادن و به استعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام. اسلام اگر چنانچه ارتش دارد براى اين دارد كه اين ارتش مردم را بياورد براى هدايت نه ارتش برود يك جائى را بگيرد. ارتش مى‏خواهد قلوب را جلب كند. ارتش اسلام، اسلام آمده است كه قلوب يك انسان را، قلب‏هاى انسان را كه سرگردان هستند و كمال مطلق دنبالش هستند و نمى‏دانند كجاست، اين سرگردان را مى‏خواهد هدايت كند و راهنمائى كند به آن راهى كه به آنجا مى‏رسند. در قرآن و در نماز مى‏خوانيد اهدنا الصراط المستقيم يك راه مستقيمى هست كه اين راهى است كه انسان را به كمال مطلق مى‏رساند و آن سرگردانى كه از براى انسان از بين مى‏رود و بشر اين راه مستقيم را اگر خودش مى‏خواهد طى كند نمى‏تواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاع دارد بر اين راه مستقيم، يعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگى‏ها و از اين حيرت‏ها بيرون مى‏آورد، مى‏فرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليه‏اش خداست. ما از خدا در نمازهايمان مى‏خواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم، نه راه كج و نه راه از اين طرف كج، راست و چپ. غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين اينها راه‏هايشان عليحده است و هر چه جلو بروند دور مى‏شوند از آن مقصد. ارتش اسلام، ارتش هدايت است، سردارهاى صدر اسلام اساتيد اخلاق بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مى‏كردند، هدايت مى‏كردند با اسم خدا شروع مى‏كردند. دستور بود كه تا آنها، تا آن مقابل‏هاى ما شروع نكنند، شما بايستيد. شروع هم اينطور نبود كه همانطور كه آنها مى‏خواستند اينها را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينها هم آنطور باشند، خير، اينها مى‏خواستند قلوب را به دست بياورند، ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پا گذاشتند همانجائى كه پا گذاشتند اول مسجد درست كردند، وقتى به قاهره رسيدند اول خط كشيدند براى مسجد. و هر جا اينطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد كردن مساجد و محراب‏ها كوشش مى‏كردند و پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مى‏رسند به آن كمال مطلق و از اين حيرت‏ها و از اين سرگشتگى‏ها نجات پيدا مى‏كنند، براى نجات انسان است از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجاب‏هاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها. در دعاى شعبانيه مى‏خوانيد: الهى هب لى كمال الا نقطاع اليك و انرابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور ما را هدايت كن به آنجائى كه ديدگان قلوب ما، چشم‏هاى قلب ما، حجاب‏هاى نورانى هم از بين بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين حجاب‏هائى كه دارد، حجاب‏هائى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است، خود گنده بينى، تا انسان يك چيزى دستش مى‏آيد يك غرورى در او پيدا مى‏شود و خودش را بزرگ مى‏بيند، اسلام آمده است كه سركوب كند اين غرور را، مادامى كه انسان خودش را مى‏بيند نمى‏تواند به آن راهى كه راه هدايت است دست پيدا بكند. بايد پا بگذارد روى اين، اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيه اى كه دارد.

    صحيفه نور ج 12 صفحه 223

    در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملت‏هاست

    و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد، نه مردم را بخواهد جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الا اينكه مى‏خواستند اين سركش‏ها را آرام كنند و اين انانيت‏ها را بكوبند. خداى تبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مى‏فرمايد، مى‏فرمايد برويد اين فرعون را نصيحت كنيد شايد، شايد، به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعون آنهائى كه همه‏شان نفس فرعونى دارند، خيال نكنيد كه يك شخصى يا يك اشخاصى بودند، فرعون بودند، انسان تا تربيت اسلامى يا ترتيب مكاتب توحيد پيدا نكند، اين فرعونيت در باطنش است شيطنت هم در باطنش هست، خودخواه است و اسلام براى اين آمده بود كه اين خودخواهى‏هائى كه مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از پيش پاى مردم بردارند. در نقل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عده‏اى را گرفتند، اسير كردند دارند مى‏آورند فرمود كه ما بايد با زنجير اينها را به بهشت ببريم. آنقدر پيغمبر غصه مى‏خورد به اينكه اين مردم هدايت نمى‏شوند كه خدا به او تسليت مى‏فرمايد: فلعلك باخع نفسك على آثار هم ان لم يومنوا هذا الحديث اسفاً . قضيه، قضيه ايمان است نه قضيه گرفتن يك جائى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است، قضيه اين است كه ايمان بياورند. جمهورى اسلامى بايد مشى‏اش اين باشد كه هدايت كند مردم را، خدا انشاءالله اين منحرفينى كه الان در كشور ما و در ساير كشورهاى اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند. اسلام مى‏خواهد كه مردم بيايند در تحت لواى او و آنها را از اين گرفتارى‏هائى كه دارند و سرگشته‏اند و حيرانند و اين ور و آن ور مى‏زند براى پيدا كردن كمال، خودشان هم ملتفت نيستند كه كمال مطلق چى هست، آمده است اينها را از اين سرگردانى‏ها بيرون بياورد، همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تا آخر برساند، چرا از اين اسلام فرار مى‏كنند؟ در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملت‏هاست، براى صلاح حال بشر است. اسلام مى‏خواهد اينهايى كه منحرف هستند اينها را برگردانند به يك راه راستى، به يك راه سلامتى، همه با هم برادر باشند، همه با هم دوست باشند، محبت داشته باشند، مثل اهل بهشت باشند كه اخوانا على سرر متقابلين برادرند همه، هيچ حقد و حسدى آنجا ديگر نيست، شستشو شده‏اند، اگر خداى نخواسته هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مى‏شود، جهنم راه بهشت است. اسلام آمده است كه همه اين گرفتاريهائى كه در بشر هست زائل كند و همه را به راه راست و با برادرى، با برابرى، با خوشى اينها را ببرد، راه ببرد همانطورى كه چوپان گوسفندهاى خودش را راه مى‏برد، همانطور كه چوپان علاقه دارد كه اين گوسفند در يك جاى خوبى چرا بكند، پيغمبرها مى‏گويند غالباً يا همه چوپانى هم كردند. چرا اي

صفحه 109 از 208 نخستنخست ... 95999105106107108109110111112113119159 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/