previos page menu page next page


صحيفه نور ج 11 صفحه 175

تاريخ: 12/10/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى تبريز

برگرداندن قدرت فعاله جوانان به رخوت و بى‏تقاوتى، از توطئه‏هاى اجانب‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين تحولى كه در جوان‏هاى ما، در انسان‏ها، آنهائى كه متعهد هستند پيدا شده است، اهميتش بيشتر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است. اين بود كه با همت شما جوانان، همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك اين سد باطل را، سد شيطانى را شكستيد و شيطان‏ها را از حريم اسلام بيرون كرديد. اين تحولى است كه در كشور پيدا شد و رژيم طاغوتى به رژيم اسلام آن هم به همت همه برگشت. لكن آن چيزى كه بسيار مهم است، آن چيزى كه اجانب روى آن بيشتر كار مى‏كردند و كردند، آن انسان‏هاست. در سال‏هاى طولانى كه اخيراً هى قوه پيدا كرد، اينها درصدد بودند كه اين انسان‏ها را از آن حالى كه به حسب طبع خودشان و فطرت اسلامى خودشان هست برگردانند به يك حال ديگر و نگذارند نيروى انسانى اين كشور بلكه نيروى انسانى شرق نگذارند كه - پيش برود. با شيوه‏هاى مختلف، در هر جا به يك شيوه خاصى و طرح خاصى انجام اين كار را مى‏خواستند بدهند كه جوان‏هاى ما از آن قدرت فعاله كه دارند برگردند به يك حال رخوت و بى‏تفاوتى. اينهمه مراكز فحشا كه اينها درست كردند و دامن به آنها زدند، تبليغات كردند، روزنامه‏ها و مجلاتشان، راديو و تلويزيونشان دامن زد به اين مراكز و به اين فساد، اينها همچو نبود كه بدون توطئه‏اى باشد. اينكه به نظررسد اين بود كه يك توطئه‏اى بود براى اينكه جوان‏ها را وارد كنند به اين مراكز و از آن قدرت فعاله‏اى كه دارند اينها را خلع سلاح كنند. شما مى‏دانيد كه خوب، جوان‏ها در آن غرور جوانى كه دارند به دام يك مراكز شهوانى و مراكز فساد كشيده مى‏شوند و باز با تجربه معلوم است كه اشخاصى كه عادت كردند به اينكه در اين مراكز بروند و مشغول باشند، اينها مى‏توانند آن قوه فعاله‏اى كه بايد، داشته باشند. هروئين و ترياك و مواد مخدر و مشروبات يك باب است كه كسانى كه عادى بشوند به اينها، ديگر از آن كار نمى‏آيد. شما اگر توجه داشته باشيد در همين جهاد سازندگى كه شما جوان‏ها (خداوند حفظتان كند) وارد شديد اگر شخصى باشد كه عادت به هروئين داشته باشد نمى‏تواند اينجا كار كند. آنهائى كه از اين فعاليت بر كنار باشند، آنهائى كه عادت كردند به اينكه در اين مركزهائى كه براى به خيال خودشان تفريح، به حسب واقع براى فاسد كردن جوان‏ها درست كردند، آنهائى كه عادت كردند به آن، نمى‏آيند دنبال اين كارها. اينهائى كه وارد شدند در جهاد سازندگى از همه قشرها، از

صحيفه نور ج 11 صفحه 176

دكترها، از مهندسين، از محصلين، از بازرگانان، از همه قسم‏ها، كارگرها، همه آمدند، اينها غير از آنهائى هستند كه آن عادت را دارند. البته در اين نهضت آن چيز مهمى كه باز اسلام دريافت، اين بود كه جوان‏هاى بسيارى از آن مراكز كشيده شدند به ميدان، رها كردند آنها را. همين ديروز پريروز بود يك كسى گفت كه اين خيابان كجا و كجا كه يك مراكزى بود براى يك مسائلى، الان هيچ در آن نيست.

تبديل خوف ملت به قدرت، از كارهاى خدا بود

اين نهضت براى اينكه اسلامى بود و براى خدا بود، خداى تبارك و تعالى كمك كرد در همه مراحلش، كمك كرد در مراحل ابتدائى راجع به شكست دشمنتان، اين تأييد خدا بود والا ماها كه اسلحه نداشتيم و اسلحه را بلد هم نبوديم چطور بايد مثلاً چى كرد، لكن يك تفنگ هم داشتيم مى‏توانستيم كه تفنگ بيندازيم، ما تعليمات نظامى نداشتيم، آنهائى كه تعليمات نظامى داشتند، خوب، ابتدائاً با آنها بودند. ملت ما تعليمات نظامى و بى‏ساز و برگ، با قدرت ايمان به ميدان رفت و در مرحله اول آنها را شكست داد و اين نبود جز تأييد خداى تبارك و تعالى و قدرت اسلام.

يعنى آن تحولى كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت، از حال ضعف برگشت به حال قدرت، اين تحول، تحول الهى بود، دست بشر امكان ندارد برايش كه بتواند در يك ملتى اينطور تحول ايجاد كند، هيچ امكان ندارد. اگر كسى بخواهد پاى خودش حساب كند، آدم جاهلى است يا آدم خودخواهى است. اين قدرت، قدرت خدا بود كه از بچه كوچك تا پيرمرد و جوان‏ها، همه، زن‏ها و مردها، همه با يك قدرتى، با يك قوه‏اى ريختند در خيابان‏ها و با دست خالى دشمن را به همه جهازى كه داشت از صحنه بيرون كردند و باز اين قدرت الهى بود كه آنها را بك رعبى در دلشان افكند كه نتوانستند حتى آن سلاح‏هائى كه دارند به كار بيندازند و باز قدرت الهى بود كه وقتى شماها به ميدان رفتيد، فوج فوج سربازها به شما متصل شدند. اينهائى كه بايد تحت فرمان آنها باشند نبردند فرمان آنها را، متصل شدند به شماها. اين يك تحول روحى بوده براى ملت ما كه فوق پيشبرد ما و فوق اين پيروزى است كه در او پيدا شده، يعنى غلبه كرد هر انسانى بر آن حالات نفسانيه‏اى كه داشت كه خوف داشت، احتمال اينكه بشود مثلاً ما يك همچو قدرتى را از بين ببريم، اول نمى‏داد، بعد يكدفعه خدا خواست و متحول شد به يك موجودى كه مصمم و فرياد اينكه بايد ديگر اين جرثومه فساد نباشد، و يك تحول ديگرى كه اميدوارى براى انسان مى‏آورد، اين حس تعاون كه پيدا شده است در ملت.

بوجود آمدن حس تعاون در ملت از معجزات خداست‏

شما را يك قدرت غيبى وادار كرده است كه برويد مشغول بشويد به اين كارهائى كه براى ملتتان فايده دارد. يك قدرت غيبى، ملائكه الله، آنها شما را وادار كردند كه برويد اين كارها را انجام بدهيد. شماها و همه جوان‏هاى ما كه در همه قشرهاى ملت و كشور دارند زحمت مى‏كشند و گاهى از

صحيفه نور ج 11 صفحه 177

خارج مى‏آيند در ايران و زحمت مى‏كشند، اينها يك قدرت الهى است كه اينها را وادار كرد به اين كار. اين يك امر بسيار مهمى است كه براى جوان‏هاى ما حاصل شده، حس تعاون، احساس، همه احساس مى‏كنند يك وظيفه الهى است داريم انجام مى‏دهيم، همه با محبت و عشق عمل مى‏كنند وقتى مى‏رند در من گاهى وقت‏ها در تلويزيون ديدم كه اين زن‏ها، اين مردها، اين جوان ها، اين بچه‏ها توى اين بيابان مشغول هستند و معلوم است با يك اشتياقى مشغولند، اينطور نيست كه يك امرى تحميل به خودشان كرده باشند يك امرى است كه نفسشان كانه عاشق اين مطلب هست.

و آن تحولى كه پيدا شده است كه جوان‏هاى ما فرياد مى‏زنند كه ما مستعديم براى شهادت، كفن مى‏پوشند، اينها يك تحولاتى است كه بشر نمى‏تواند اين كارها را بكند، اينها كار خداست. من ديروز يك عقدى اينجا كردم بين يك جوانى و يك دخترى، اين دختر بعد كه مى‏خواست برود يك كاغذى داد كاغذ را كه من خواندم ديدم كه خوب، بعد از اينكه، شما دعا كنيد كه اين جوان‏هاى ما چه، چه، چه، آخرش نوشته من عاشق شهادتم و از اين قبيل زيادند. اينها يك تحول انسانى است كه خدا ايجاد كرده در شما، قدرش را بدانيد كه از ناحيه خدا اهداء شده به شما.

و اين حس تعاونى كه شما الان احساس مى‏كنيد كه ميل داريد برويد كار بكنيد و مى‏دانيد كه كشور ما الان محتاج به كار است يعنى كشور ما به تبليغات به اينجا رسيده، هى تبليغ كردند، هر چه صرف تبليغ كردند، همه چيز ما را دادند به غير و همه نيروهاى جوانى ما را از بين بردند و همه جا را خراب كردند با تبليغات، هى تبليغ كردند به اينكه به تمدن بزرگ مى‏خواهيم برسيم، بعد از مثلاً همين زودى ما در عرض ممالك پيشرفته، جلو رفته، چه شده، مى‏رسيم باز اين سال ديگر. مثلاً از اين حرف‏هائى كه اغفال مى‏خواستند بكنند كشور ما و جوان‏هاى ما را و اينكه توجه نداشته باشند به اينكه دارد سرشان چه مى‏آيد. من و شما باز اطلاع نداريم كه به سر ما چه آمده، مسائلى بوده است كه بين خود اين شخص با اجانب، شايد اين را بروز هم ندادند به كسى. قراردادهائى كه اين رژيم كرده، اين رژيم فاسد كرد و همه چيز ما را داده است، وابستگى كه از همه جانبه پيدا كرده است، ايران را وابسته كردند و از آن طرف بوق و كرنا به اينكه مملكت چه و چه و چه، از آن طرف همه چيزش را تهى كردند و با تبليغات انسان‏ها را هم تهى كردند از آن واقعيتى كه بايد داشته باشند.

خودتان را به خدا، آن مبداء قدرت متصل كنيد

و خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد، به داد اين كشور رسيد. اگر يك چند سال ديگر ادامه پيدا مى‏كرد اين خيانت‏ها و جنايت‏ها، ديگر معلوم نبود كه بشود اصلاحش كرد. خدا خواست كه اين ملت را برگرداند از حالى كه داشت به يك حال ديگرى، بيدارشان كرد. يكدفعه ما ديديم سرتاسر كشور بيدار شدند و همه هم آنهائى كه تا آنوقت از پاسبان مى‏ترسيدند حالا از تانك نترسيدند، آنهائى كه از باتوم مى‏ترسيدند از مسلسل ديگر نترسيدند. اينها يك مسائل غيبى است، الهى است. دل‏ها را به آن مبداء قدرت متصل كنيد، گمان نكنيد كه خودمان يك چيزى هستيم، از اين وابستگى‏هاى دنيائى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 178

بيرون برويد و وابسته كنيد خودتان را به آن مبداء قدرت. قطره‏ها خودتان را به دريا برسانيد. ماها قطره‏ايم، از قطره هم كمتر، اما اگر متصل بشويم به آن دريا، كار ازمان خيلى مى‏آيد. خدا با جماعت است. ايران همه بايد مشغول كار بشوند تا نجات پيدا بكنند. كشور خودتان را نجات بدهيد.

نگذاريد يك عده مفسد سابقه درخشانتان را آلوده كنند

من متأسف مى‏شوم از اينكه مى‏بينم در محيط آذربايجان كه محيطى بوده است كه هميشه طرفدار اسلام، هميشه طرفدار استقلال كشور، يك اشخاصى پيدا بشوند، يك ريشه‏هاى فاسدى پيدا بشوند كه بخواهند بدنام كنند آذربايجان را. اين اهميت داشته باشد پيشتان، شما سرافراز در ايران و در دنيا بوديد براى اينكه همه توطئه‏هائى كه واقع مى‏شد، مى‏شكستيد، شما در صف اول بوديد در مشروطه و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد، شما مجاهدين خيلى داريد، شما خيابانى داريد و ستارخان داريد و باقرخان داريد، علما داريد، مرحوم آقاميرزا صادق آقا از مجاهدين بود و مرحوم انگجى كه اينها از تبريز در زمان ما بودند. شايد شماها خيلى‏ها يادتان نباشد، اين ديگر در زمان ما بود كه اينها را گرفتند آوردند، تبعيد كردند در يكى از شهرستان‏ها و بعد هم مرحوم آقاميرزا صادق آقا آمد قم، ديگر نرفت به تبريز، همين جا فوت شد و قبرشان هم همين جاست. شما مردها داشتيد، مردهاى بزرگ داشتيد از همه طبقه، نگذاريد شما را آلوده كنند و اين نشان الهى كه در پيشانى‏هاى آذربايجانى است اينها بكنند و به جاى او يك چيز ديگر بچسبانند. الان اين مفسدين، اين فاسدها درصدد اينند كه هر جا يك بساطى درست كنند، در آذربايجان هم مشغولند به اسم اسلام، به اسم اينكه ما مسلمانيم، به اسم اينكه ما چطور هستيم، حمله مى‏كنند به معبد مسلمان‏ها، جماعت مسلمان‏ها را به كتك مى‏گيرند. اين با اسلام مى‏سازد؟ اين جز اين است كه در خارج گمان بكنند كه يك دسته‏اى از آذربايجانبين دارند اين كار را مى‏كنند؟ در صورتى كه معلوم نيست اينطور باشد، يك دسته فاسد هستند، يك دسته را هم اغفال كردند، يك دسته اشخاص فاسد اغفال كردند يك دسته جوان‏هاى ما را اينها را از اين غفلت بيرون بياوريد، بسازيد اين جوان‏هاى خودتان را كه براى اسلام باشند، آبروى آذربايجان را حفظ بكنيد شماها.