previos page menu page next page


صحيفه نور ج 11 صفحه 153

تاريخ: 10/10/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اروميه‏

شكست نهضت، شكست مكتب است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما تاريخ اسلام پيشمان است و مى‏بينيم كه پيغمبر اكرم در بعضى از جنگ‏ها شكست خورد، در مكه هم كه بوده است دائماً در انزوا بود، بدون اينكه بتواند يك كارى انجام بدهد. گاهى حبس بوده است توى آن غار، خوب حبس بود آنجا، مدينه هم كه تشريف آوردند، البته نهضت را پيش بردند، لكن در بعضى از جنگ‏ها شكست خورد.

حضرت امير سلام‏الله عليه هم در جنگ با معاويه شكست خورد، يعنى شكستى از لشكر خودش، از آن اشخاص نادان مقدس مآب شكست خورد. حضرت سيدالشهدا هم شكست خورد اما پيروزى نهائى را داشتند، مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن، دشمنشان را عقب زدند، بساط معاويه را كه مى‏خواست اسلام را به صورت يك امپراطورى درآورد، برگرداند به زمان جاهليت و آن اوضاع جاهليت، شكستش دادند. يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند.

ما هم اگر چنانچه اينطور شكست بخوريم، افتخارى است بر ايمان و اشكالى هم برايمان نيست كه همانطورى كه مجاهدين صدر اسلام شكست مى‏خوردند، ما هم شكست بخوريم، اين نهضتمان پيش مى‏رود و آبروى اسلام محفوظ مى‏ماند، تا آخر هم محفوظ مى‏ماند و اما اگر حالا كه مدعى اين هستيم كه انقلاب اسلامى است و جمهورى اسلامى است و امثال ذلك و ما در اين جمهورى اسلامى شكست بخوريم به عنوان، يعنى شكست مكتب، يعنى گفته شود كه رژيم طاغوتى عوض شده يك رژيم طاغوتى ديگر آمده است كه دشمن‏هاى ما هم همچو نيست كه اكتفا كنند به اينكه مثلاً فلان كميته خلاف كرده، فلان دادگاه خلاف كرده، اين را مى‏آورند. روى اينكه آخوندها اينجوريند، به اين هم اكتفا نمى‏كنند كه روحانيين اينجوريند، اين‏ها با اسلام مخالفند، مى‏گويند اسلام هم همان بود، اسلام هم همان مثل رژيم‏هاى ديگر است، اينطور نيست كه اگر من شكست بخورم، شما شكست بخوريد، بيايند بگويند زيد شكست خورده، يا اگر من خلاف بكنم، بيايند، بگويند خلاف كرده، اينجور نيست. از فرد به نوع و از نوع به اصل مقصد مى‏كشانند دشمن اصل اسلامند و قلم‏ها هم براى اصل اسلام به كار مى‏رود.

صحيفه نور ج 11 صفحه 154

بازى با اساس اسلام گناهى است نابخشودنى‏

و ما را مى‏خواهند كه در داخل خودمان پوك كنند و منهدم كنند از داخل خودمان. اگر هم همين قدر بود كه ما از بين مى‏رفتيم لكن مكتبمان محفوظ مى‏ماند، اشكال نداشت، لكن آنها مقصدشان اين است كه مكتب را بهش صدمه بزنند. و اين يك مسؤوليت بزرگى، جانفرسائى براى ما آمده است، يك مسووليتى است كه اگر خداى نخواسته تقصير بكنيم در اين قضايا، اگر چنانچه ما بخواهيم براى - مثلاً فرض كنيد - فلان امام جماعت بخواهد براى رواج بازار خودش يك كارى انجام بدهد، در كميته عمداً يك كسى كارى انجام بدهد، به طورى كه دست دشمن‏هاى، قلم‏هاى مسمومشان كه هست بهانه پيدا بكنند و حمله كنند به آن چيزى كه اساس است و آن عبارت از اسلام است، ما يك گناهى مرتكب شديم كه بخشودنى نيست، گناهى بخشودنى است بخشودنى هست پيش خدا كه صدمه‏اش به خود آدم برسد، خود آدم آلوده بشود يا افرادى فرض كنيد اما آنى كه با اساس اسلام برخورد بكند و بازى با اساس اسلام با اساس اسلام باشد، اين مطلبى نيست كه به ما ببخشند و اين ننگى براى ما، براى جامعه روحانيت در تاريخ پيدا خواهد شد كه تا آخر جبران نمى‏تواند شود.

در مقابله بين اسلام و كفر همه مسؤولند، بخصوص علما و روحانيون‏

تكليف اهل علم در اين زمان از همه زمان‏هائى كه بر اهل علم گذشته بيشتر است، از صدر اسلام تا حالا براى اهل علم اينطور صحنه پيش نيامده. آن روزى كه حضرت امير سلام‏الله عليه در جنگ خيبر بود كه پيغمبر اكرم مى‏فرمايد كه اسلام تمامش با كفر تمام مقابله كرده، آن روز براى حضرت امير صحنه‏اى پيش آمده بود و مسووليتى پيش آمده بود كه اگر چنانچه خداى نخواسته به فرض محال سستى مى‏شد، تا آخر، ابد، بخشودنى نبود، لكن او كه اهل سستى نبود، او پيش مى‏برد. او يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين شد در آن روز. امروز هم ما مواجهيم، آنطورى كه در اين برهه از زمان كه هستيم، اسلام مقابل با تمام كفر است. نه من و شما مقابليم، من و شما مطرح نيستيم، نه ملت ايران، اين هم مطرح نيست، اسلام الان مطرح است، يعنى مقابله بين اسلام و كفر، و در اين مقابله ما بين اسلام و كفر همه ملت مسوولند، همه مسوولند. لكن روحانيت بيشتر مسوول است، براى اينكه پاسداران درجه اول روحانيين اند، اينها بيشتر مسوول از ديگران مى‏شود گفت كه سنخ، صنف مثلاً كاسب، صنف كذا، اينها مثلاً اكثراً قاصرند، چطور، اما در اهل علم اين كم است، قصور كم است، مسؤوليت هم زياد. بايد فكر بكنيد.

اين مسووليتى كه الان به عهده همه ما هست، چطور ما از زير بار مسووليت بيرون برويم. نه شما آقايان اروميه و نه آقايان آذربايجان و آقايان تهران و قم، همه علماء ايران، اين بار به دوش همه است، همه ملت است. سنگينى‏اش بيشتر به دوش علما است، بايد علما فكر بكنند، بايد محاسبه بكنند خودشان را. يكى از چيزهائى كه در منازل سير است، محاسبه است كه انسان آنوقتى كه محاسبه شده است بين خودش و خدا، خودش را به حساب بكشد، محاسبه كند خودش را كه من در اين راهى كه دارم‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 155

مى‏روم چه كردم امروز، من چه كردم؟ محاسبه كنيد خودتان را، هم محاسبه كنيم همه خودمان را و همه ملت، همه مسلمان‏ها و در راس، علما، آنقدر مسووليتى كه به عهده آقايان اهل علم است، به عهده ديگران نيست، آنقدر آنها، اگر چنانچه خداى نخواسته يك راهى بروند كه راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مى‏شود، كارى بكنيد كه به عهده ما يك همچو مسووليتى كه هست، بتوانيم به آخر برسانيم.

لغزش علما، اسلام را در خطر مى‏اندازد

از خدا بخواهيد كه ماها از لغزش دور باشيم. خودتان براى خودتان، براى همه ملت، ملت بخواهد براى خودش و براى علما دعا كنند كه اين طبقه لغزش پيدا نكنند كه به لغزش آنها اسلام در خطر است. همه ما مكلفيم، همه مسووليم و كلكم راع و كلكم مسوول اين براى همه است، لكن به عهده شما بيشتر است. شماها بايد بيشتر رعايت بكنيد. بيشتر در اين پستى كه هستيد كه مسند اسلام است، بيشتر مراعات بكنيد. بيشتر مردم را مراعات كنيد، جامعه را بيشتر تربيت كنيد و همه مسووليم و همه مسووليد و هر كس سعه نفوذش بيشتر است، مسووليتش بيشتر است.

از خدا بخواهيد كه ما بتوانيم و خودتان بتوانيد و ملت بتواند از اين مسووليت بزرگى كه به عهده‏اش هست، لااقل پيش خدا آبرومند باشد. ما رفتنى هستيم، آقا اين يك مسأله واضحى است، همه‏مان خواهيم رفت، همه‏مان در رحيل هستيم، توى راهيم همه. از من نزديك است، شما جوانيد يك قدرى عقب‏تر، آن هم معلوم نيست، مرگ هم معلوم نيست كه براى پير و جوان فرقى بگذارد، يك امد معينى است، همه رفتنى هستيم، كوشش كنيد كه آن وقت كه ملك موت مى‏آيد و مشاهده مى‏كنيد او را، آن با شما به يك صورت رحمانيت عمل كند، شما را كه مى‏برد به يك صورت خوب ببرد. كوشش كنيد كه آنجا كه باب رحمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود، از خدا بخواهيد كه بشود اينطور، و اگر چنانچه ما در اين قدم كه حساسترين قدم است در اسلام و براى همه و براى روحانيت و براى همه متفكرها و براى همه ملت، در اين موقعى كه حساسترين مواقع است بين‏تان، ايجاد اختلاف بين‏تان نكنيد، دسته بندى نكنيد، هر كسى براى خودش نكشد. خدا هست، غفلت نكنيد از او، خدا حاضر است، همه ما تحت مراقبت هستيم والله من ورائكم محيط مراقب است. آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالى است، آن لحظات چشم شما در مراقبت حق تعالى است، آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست، توجه داشته باشيد كه اين دنيا رفتنى است و حساب شما با كسى است كه همه چيزشان تحت مراقبت بوده است. قضيه، قضيه معصيت انسان و قضيه اينكه من بنده خدا هستم و بنده خدا معصيت كار مى‏شود و اين كذا، قضيه، قضيه محاسبه بين شما و خدا تنهائى، قضيه، قضيه اين است كه امروز غير زمان طاغوت است، زمان طاغوت اگر يك شخصى، ملائى يك كار خلاف مى‏كرد، مى‏گفتند اين طاغوتى هست و اين مثلاً آخرش مى‏گفتند ساواكى هست، نمى‏آمدند سراغ اينكه بگويند اين حرفى كه آخوندها از اول داد مى‏كردند و مردم را هم وادار مى‏كردند به داد كردن، اين حرف دروغ‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 156

از كار در آمد، اين نمى‏گفتند به آنها، آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهره محبوب است، شما در آن رژيم هر چه مظلومتر مى‏شديد محبوبتر مى‏شديد، هر كه مظلومتر بود محبوبتر بود. چهره امروز، چهره مظلوميت نيست تا محبوب بشويد، چهره اين است كه وقتى كه كار در اينها درآمد، اينها هم همانند. شما را به صورت ديگر در مى‏آورند، آنها هم كه فرض كنيد كه در اين كارى كه من مى‏كنم يا شما مى‏كنيد، دخالت ندارند، آنها را هم پهلوى شما مى‏گذارند با يك چوب مى‏زنند.

پس ما مسووليت اسلام را داريم، مسؤوليت مسلمان‏ها را هم داريم، مسووليت روحانيت را هم داريم، همه چيز را داريم، همه چيز را داريم، همه مسوول و هر كس سعه نفوذش بيشتر، مسووليتش بيشتر. كارى بكنيد كه آن اسلام عزيز كه امروز دست شماست، با يك صورت خوبى تحويل بدهيد به اعقابتان، يك صورت مشوه درست نكنيد كه بگويند همين بود. اسلام نورانى است، با دست ماها مشوه مى‏شود.

كار بكنيد كه اسلام از ما گله‏مند نباشد

و امروز روزى است كه اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر. يك وقت بود كه ما هى مى‏گفتيم كه طاغوت هست، انشاءالله حكومت اسلامى بشود، انشاءالله آن درست مى‏شود، همه حرفمان اين بود، ملت هم فرياد كردند كه ما اسلام را مى‏خواهيم.

اگر خداى نخواسته حالا يكى اينطور شده، به واسطه كجروى ماها، كجروى طوائف مختلف، كجروى احزاب، بعضى از احزاب، اگر خداى نخواسته از باطن ما را تهى كنند و ما را به جان هم بريزند و مهم اين نيست، مهم اينست كه با به جان هم ريختن، صورت اسلام را يك جور ديگر جلوه بدهند به دنيا، بگويند سر و كار آنها با دنياست. قلم آنها دستشان هست، همه چيزهاى گروهى، رسانه‏هاى گروهى دست آنهاست، ماها يك ملت ضعيفى هستيم، و جز يك حربه كه ايمان بود، نداشتيم. همه تبليغات مال آنهاست، ما راه تبليغى نداريم، كارى ما نكنيم در همه تبليغاتشان و همه جاى دنيا بگويند كه اسلام اينطورى بود كه در ايران بود.

شما ملاحظه مى‏كنيد در بعضى از اين ممالك كه اسم اسلامى رويش هست، الان هم در همه جا مى‏گويند كه اسلام اين است كه در اينجاست، خوب، اين يك چيز، مائى كه ادعا داريم و ادعا مى‏كنيم همه‏مان - و صحيح هم هست ادعامان - كه اسلام آن نيست كه آنها مى‏گويند، اسلام يك اسلامى است كه حكومتش يك حكومت خاص است، رژيمش يك رژيمى است غير همه رژيم‏هاى دنيا، عدل و انصاف هست در آن، حكومت خداست. مائى كه اين حرف را مى‏زنيم و صحيح هم هست حرفمان اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد، مگر منافق چيست؟ يك دسته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود، راجع به اصل اسلام مى‏آمدند مى‏گفتند ما مسلمانيم و نبودند.

ما ادعا مى‏كنيم كه ما روحانيون مى‏گذاريم، ما اول بايد از خودمان مايه بگذاريم. بيخود هى‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 157

نگوئيم ما خوبيم و ديگران بد، مائى كه دعوى اين را داريم كه ما هستيم كه اسلام را مى‏خواهيم ترويج كنيم، اسلام را مى‏خواهيم تقويت كنيم، علاقه به اسلام داريم، احكام اسلام پيش ماست ما، بايد احكام اسلام را پخش بكنيم. مائى كه اين مسائل را داريم مى‏گوئيم و خودمان هم به صورت يك نفر آدمى كه به اسلام به همه معنا ايمان آورده است و قبول دارد همه چيزش را و يك آدم متقى صالح كذاست، اگر خداى نخواسته در باطن بر خلاف اين باشيم، منافق نيستيم؟ همان ابوسفيان منافق است؟ من و شما هم منافقيم، آن ايمانش را عرضه مى‏كرد و نداشت، شما هم كمال ايمانتان را عرضه مى‏داريد. بله، مسلمان هستيد، اما منافقيد، اين مسلمان منافق در جهات ديگر. اينها هيچ كدام مهم نيست، مهم اين است كه اسلام دست ما آمده است، امانت خداست دست ما آمده است، اين امانت را بايد به آنطورى كه هست بدهيم به اعقابمان، عرضه كنيم اين اسلام را به آنطورى كه واقع اسلام است به دنيا، و خودمان جورى نكنيم كه اين اسلام را يك طور ديگر نمايشش بدهيم به غير، آنطورى كه هست نمايشش بدهيم. اين ديگر فرق نمى‏كند بين آن بچه طلبه و طلبه نارسى كه تازه تو مدرسه رفته است و شما آقايان كه از علما هستيد و در مساجد هستيد با سايرين، هيچ فرقى مابين آنها نيست، منتها شما آقايان كه بزرگتر و بالاتر هستيد، مسؤوليت‏تان بيشتر است. امثال من طلبه است، اما همه مسوولند، مسؤوليت كم و زياد دارد، به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعه كلمه، كارى بكنيد كه اسلام از ما گله‏مند نباشد، قرآن كريم از ما گله‏مند نباشد، كه آقايان كه شما خودتان را مى‏گفتيد كه ما مروج قرآن هستيم، مبين احكام قرآن هستيم، چرا خودتان يك كارى داريد مى‏كنيد يا كرديد كه اسلام يك جور ديگر جلوه كند پيش مردم.

خيلى مواظب باشيد، اين مسند خطرناك است، اين عمامه خطرناك است، اين محاسن خطرناك است. خودتان را از اين خطرها نجات بدهيد، حفظ كنيد خودتان را، اين مال ما، همه همين طور، فرق ندارد، اسلام مال اهل علم نيست، اسلام مال همه است، اين امانتى است كه خدا به همه داده است. شما هم اگر چنانچه فرض كنيد پاسداريد و در يك جائى به اسم پاسدارى اسلام، پاسدارى شديد، شما حالا پاسدار طاغوت نيستيد، پاسدار اسلام هستيد، اگر چنانچه پاسدار اسلام هم يك كارى بكند كه بگويند اينها هم مثل سابق، در بين همين مردم ضعيف‏الايمان هست كه مى‏گويند كه ايكاش نشده بود براى اينكه ما حالا از دست بعضى از مامورين بيشتر بر ايمان بد مى‏گذرد از سابق، ولو درست نمى‏گويند لكن خوب، گفته مى‏شود، آنها هم كه شيطانند تزريق مى‏كنند به آنها يك همچو مسائلى.

اين يك مساله‏اى نيست كه مربوط به من و آقا و آقا باشد، اين يك مساله‏اى است مربوط به ملت است، يك ملتى كه اسلام را راى به او داده، گفته است، راى داده ملت به جمهورى اسلامى، يعنى قبول كرده است كه بايد ما نظاممان نظام اسلام باشد، آنوقت اينكه قبول كرده است كه نظامش بايد نظام اسلامى باشد، پاسدار است، بر خلاف نظام اسلام عمل مى‏كند، كاسب است بر خلاف نظام اسلام عمل مى‏كند. نظام مال همه است، نظام يك چيزى است كه همه ملت در تحت پوشش نظم بايد باشد. بازارى يك كارى مى‏كند كه بر خلاف آن نظامى است كه اسلام قرار داده است و هكذا، ادعا كرديد كه ما اسلام‏

صحيفه نور ج 11 صفحه 158

را قبول كرديم رژيممان حالا رژيم اسلامى است، از طاغوت منتقل شديم به الله، از حكومت شيطان بيرون آمديم تحت حكومت رحمان رفتيم، ما كه اين ادعامان است همه ملت راى به اين دادند، اگر كارهاى زمان طاغوت را اعاده كنند، اينها در اين ادعا منافق بودند.

بايد از حالت شيطانى به حالت رحمانى متحول شويم‏

كارها را بايد عوض كرد، بايد تحول پيدا كرد، بايد همه ملت متحول بشود. اين نباشد كه ما متحول، انقلاب چيز كرديم، از طاغوت بيرون، بايد انقلاب باطنى بكنيم، بايد نفوسمان هم منقلب بشود، اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است، متحول بشويم و بيرون برويم از اين پوشش شيطانى به پوشش رحمانى. آن به اين است كه ما مطابق نظام اسلام عمل كنيم. رباخوارى مخالف با نظام اسلام است، جنگ با خداست به حسب قرآن فاذنوا بحرب من الله بيائيد به جنگ خدا، اينها به جنگ خدا رفتند.

اگر بازار مسلمان‏ها همان بازار زمان طاغوت باشد، نمى‏تواند بگويد كه من رژيم اسلامى را قبول كردم، نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد باز و هكذا همه قشرها يك مساله‏اى است مال همه قشرها و ما اول براى خودمان قبول مى‏كنيم مساله را و بعد هم براى همه‏تان. مسوول اول خود ما هستيم و بعد هم همه شما. فكر اسلام باشيد كه اين مساله را نگذاريد صدمه بخورد، از دست ما صدمه بخورد. از دست دشمن‏ها مى‏خورد، اگر دولت‏ها با هم باشند آسيب نمى‏توانند بزنند، آسيب نمى‏توانند بزنند، اما اگر چنانچه ماها از دست به جان هم بيفتيم، با هم مختلف باشيم، ماها بخواهيم هر كدامى يك كارى را انجام بدهيم، از نظم اسلامى بيرون برويم، از تحت فرمان حكومت اسلامى بيرون برويم، از فرمان خدا بيرون برويم آسيب مى‏بينيم، از باطن ما را از هم منفصل مى‏كنند و آسيب‏پذير مى‏كنند، و الان تمام افكار، افكار آنهائى كه مى‏خوردند مال اين ملت را، متوجه اين معنا است.

اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مى‏شويم‏

هيچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرف‏هائى كه مى‏زنند كه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست. از حصر اقتصادى هم ابدا نترسيد، نمى‏توانند، اگر براى اينكه خوب، روزيش از آسمان مى‏رسد و هى مى‏دهند به او كارى نمى‏كند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالتر مى‏شويم، به نفع ماست، بكنند ما را محاصره، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كه آمده در داخل و ما را مى‏خواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم، من شما را لعن كنم، خداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورت‏هاى مختلف، حزب‏هاى مختلف، جمعيت‏هاى مختلف - در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مى‏گويند هست، جمعيت مختلف - اين جمعيت‏هاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،

صحيفه نور ج 11 صفحه 159

همه براى خدا بود، خوب، هر كسى مى‏خواهد يك راهى، مثل يك كسى بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، اما احزابى كه در ايران پيدا مى‏شود، جمعيت‏هائى كه در اين طرف‏ها پيدا مى‏شود، اينها كل يلعن صاحبه همه مخالفند با هم، آنها هم همين را مى‏خواهند كه از راه زياد شدن احزاب، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه، راه احزاب كه از آن راه پيش مى‏آيد، در قضاياى ديگر هم همين حرف‏ها را پيش مى‏آورند، اين زيانش چيست، آن زيانش چيست، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است، اين غائله‏هائى كه يكى بعد از ديگرى پيش مى‏آورند، اين نقشه‏هائى است كه طرح ريزى شده است و به دست خود ماها انجام مى‏گيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجه‏اش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات، از اينطور چيزها.

خداوند انشاءالله همه‏تان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.


previos page menu page next page