صفحه 94 از 208 نخستنخست ... 4484909192939495969798104144194 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 931 تا 940 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #931
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 78

    تاريخ: 2/10/58

    پيام امام خمينى به مسيحيان جهان به مناسبت عيد ميلاد حضرت مسيح‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقواالله ان الله خبير بما تعملون

    خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهند شد (انجيل متى)

    خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى‏كشند، به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست (انجيل متى)

    عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم‏الشأن كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود بر ملت‏هاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان هم ميهنان مبارك باد، هان اى پدران كليسا و روحانيون تابع حضرت عيسى بپاخيزيد و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد و براى رضاى خدا و پيروى دستور حضرت مسيح يك بار ناقوس‏ها را در معابدتان به نفع مظلومان ايران و محكوم نمودن ستمگران به صدا درآوريد.

    كارتر سردمدار ستمكاران عالم تقاضا كرد تا ناقوس را در سرتاسر آمريكا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ايران به صدا درآوريد. چه خوب و بجاست كه ناقوس‏ها را به فرمان خداى عالم و دستور عيسى مسيح به نفع ملت‏هاى مستضعف كه در زير چكمه دژخيمان كارترها از هستى ساقط مى‏شوند به صدا درآوريد.

    خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مى‏كشند و واى به حال آنان كه برخلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمال كنندگان حقوق ملت‏ها زحمت مى‏كشند. واى ملت مسيح و پيروان عيسى روح الله بپا خيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى، ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلق‏هاى مستضعفه جهان بد معرفى كنند. حضور ابرقدرت‏ها در معابد و دست آسمان كردن آنان براى دعا به جاسوسان و خائنان عليه مظلومان و مستضعفان شما را اغفال نكنند كه اينان جز براى رسيدن به قدرت بيشتر و نيل به رياست دنيا كه خلاف دستور آسمانى است به چيز ديگرى فكر نمى‏كنند.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 79

    ملت ما سال‏ها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنج‏ها از آن برد.

    اى ملت مسيح چه شد كه آقاى كارتر در كشتارهاى دستجمعى ايران، ويتنام، فلسطين و لبنان و ديگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوس‏ها را نكرد ولى اكنون براى رسيدن به رياست جمهورى و ادامه چند سال ديگر ستمگرى بر ملت‏هاى ضعيف دست به دعا برداشته است و كليسا را به آهنگ ناقوس فرا خوانده است.

    هان اى پدران كليسا بپا خيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعا را وسيله رسيدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مى‏دهد بيزار است، كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است. و اى مستضعفان جهان برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.

    و اى ملت آمريكا به تبليغات رؤساى جمهورى كه جز نيل به قدرت فكرى ندارند گوش فرا ندهيد و بدانيد كه جوانان ما با جاسوسان رفتارى خداپسندانه دارند، كه دستور اسلام رحمت بر اسيران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.

    شما اى ملت آمريكا از كارتر بخواهيد شاه مخلوع و جنايتكار را به ايران برگرداند كه كليد رهائى جاسوسان به دست اوست و شما اى اصحاب ناقوس دست‏ها را به دعا برداريد و ناقوس‏ها را به آهنگ درآوريد و از خداى بزرگ بخواهيد كه به رؤساى جمهور شما عدل و انصاف مرحمت كند.

    خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى‏كشند و دعا مى‏كنند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #932
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 80

    تاريخ: 2/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان بخش خبر و جهاد سازندگى صدا و سيماى جمهورى اسلامى‏

    سازندگى‏هاى روحى مقدم بر همه سازندگى‏هاست‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگى دارد، سازندگى‏هاى روحى مقدم بر همه سازندگى‏هاست، جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد منشأ همه جهادهائى است كه بعد واقع مى‏شود. انسان تا خودش را نسازد نمى‏تواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمى‏شود كه كشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود، جهاد نفس، جهاد اكبر است، براى اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز بشود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد اگر انسان‏ها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهائى هستند كه علاوه بر اينكه نمى‏توانند اصلاح جامعه را بكنند، فساد هم در جامعه مى‏كنند، همه فسادهائى كه در عالم واقع مى‏شود، براى اينكه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتارى‏هائى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد، بشر است كه به بشر جنايت وارد مى‏كند، ساير موجودات، ساير حيوانات ولو سبع هم باشند، آنقدرى كه بشر جنايت مى‏كند آنها نمى‏كنند. اين بشر است كه چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگى نكرده است، اين از همه حيوانات سبعتر است، هيچ سبعى مثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمى‏رسد.

    آنقدر كه اين انسان، اين حيوان دوپا در عالم فتنه و فساد مى‏كند هيچ موجود ديگرى نمى‏كند و آنقدرى كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيوانى محتاج نيست. تمام انبيا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم رسول اكرم براى يك مقصد آمدند و آن مقصد اين است كه اين حيوانات را انسان كنند. مقصد اين است. تمام كتاب‏هائى كه از آسمان براى انبيا آمده است كه بزرگترش قرآن كريم است. همين يك مقصد را دارد كه اين انسان‏هايى كه در اين ظلمات واقع شده‏اند غرق شده‏اند در دنيا، همه توجه‏شان به خودشان است، هر چه مى‏خواهند براى خودشان مى‏خواهند، اصلاً پيش‏شان مطرح نيست يك چيز ديگرى غير از خودشان، آنها مى‏خواهند اينها را از اين ظلمت‏ها نجات بدهند، به عالم نور برسانند، ظلمت‏هاى زياد، ظلمات، آيه شريفه اين طرفش را ظلمات مى‏فرمايد الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور آن طرف را نور مى‏فرمايد، اين طرف را ظلمات.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 81

    ظلمت‏ها زياد است، تاريكى‏هائى كه بشر به آن مبتلاست، چه تاريكى‏هائى كه در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاريكى‏هائى كه در جامعه هست، اينها زياد هستند، از اينها وقتى انسان تخلص پيدا كرد نور يك امر واحد است، همه به يك مبدا واحد به يك مبدا نور بايد برگردند. انبيا آمدند كه اينهائى كه در ظلمت‏ها واقعند، اينهائى كه هيچ نمى‏بينند الا خودشان و هيچ نمى‏خواهند الا براى خودشان، براى هيچ كس ديگرى ارزش قائل نيستند، هر چه هست براى خودشان مى‏خواهند، اينها را از اين خودخواهى كه منشأ همه ظلمت‏هاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى كه نور است. آنهائى كه رسيده‏اند به اين مقام خداخواهى كه اين يك مرتبه از كمالات است آنها اينطور نيستند ديگر كه مثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستند قبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرم براى اين كافرهايى كه مسلمان نمى‏شدند و مؤمن نمى‏شدند غصه مى‏خورد، در آيه شريفه هست كه، مثل اينكه مى‏خواهى خودت را هلاك كنى براى اينها. خواست كه همه عالم به نور برسند، مبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اين هياهوها براى خود است، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يك خداخواهى در مردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمه نزاع‏هائى كه در دنيا هست از بين مى‏رود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با هم نزاع نمى‏كنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت با هم نزاع نمى‏كنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پيدا مى‏شود كه آنها نفس را كشته‏اند، جهاد كرده‏اند و همه خدا را مى‏خواهند، كسى كه خدا را مى‏خواهد نزاع ندارد، همه نزاع‏ها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مى‏خواهد اين هم براى خودش يك چيزى مى‏خواهد، اين دو خودها تزاحم مى‏كنند، اين قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، تزاحم مى‏كنند، اين قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، تزاحم مى‏كنند، جنگ درمى‏آيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است، همه اين نزاع‏ها از بين مى‏رود، همه اين گرفتارى‏هائى كه براى بشر است از بين مى‏رود، برادر مى‏شوند همه، همانطورى كه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است، مؤمنها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنا شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانى‏شان عمل نكنند، برادر نباشند، مؤمن نيستند، المومنون اخوه مى‏گويد برادر هستند، اين مؤمنها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مى‏خواهد مؤمن اين است. اگر يك وقت ما ديديم كه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست، نزاع راه انداخت، هياهو راه انداخت، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين از ايمان معلوم مى‏شود كه حظ صحيح نبرده است، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تأثير بكند، نكرده است.

    ايمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايى هست و پيغمبرى هست و چه، نه، ايمان يك مسأله‏اى بالاتر از اين است اين معانى را كه انسان ادراك كرده به عقلش، بايد با مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلى چيزهاست كه انسان به برهان مى‏داند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست، لكن چون ايمان نيامده است، تأثير نمى‏كند مثلاً نوع مردم‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 82

    اينطور هستند كه در يك شب تاريكى، اگر يك مرده‏اى در محلى باشد پيش او مى‏ترسند بخوابند و همه عقيده‏شان هم براى اين است كه مرده هيچ اثرى ندارند، هيچ كارى از او نمى‏آيد، عقلشان مى‏گويد كه مرده است، اين مرده اصلاً حركت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند، عقل اين را مى‏گويد، لكن اين مطلب به قلب نرسيده، مرده‏شورها به واسطه

  3. #933
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 85

    تاريخ: 3/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان هنرى شيراز

    تعيين رئيس جمهور بايد با توجه به صفاتش در قانون باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من در عين حال كه حالم مقتضى صحبت نيست لكن براى تشكر از آقايان چند كلمه‏اى عرض مى‏كنم. آقايان زحمت كشيدند كه از راه‏هاى دور تشريف آوردند. خداوند همه را حفظ كند، موفق باشيد. چيزى كه لازم است عرض كنم اين است كه در اين موقع كه يك مرحله ديگرى از مراحلى كه در كشور ما مى‏خواهد تحقق پيدا كند در دست اجراست و آن تعيين رئيس جمهور است، بايد توجه داشته باشند آقايان كه آن صفتى كه در قانون اساسى براى رئيس جمهور تعيين كرده‏اند مراعات كنند، قانون اساسى را ملاحظه كنند و رئيس جمهور را در آنجا ملاحظه كنند و كسى كه داراى اين صفات بود او را به آن صفات مى‏شناسند به او راى بدهيد و اگر چنانچه فاقد آن صفات باشد، احتراز كنيد از رأى دادن به او.

    به كسى كه لايق براى اين مقام است رأى بدهيد

    روز سرنوشت سازى است. مى‏خواهيد زمام كشور را به يك كسى بدهيد كه مؤثر در مقدرات كشور شما باشد. سهل انگارى نكنيد و به پاى صندوق‏ها برويد و با هم اجتماع كنيد و كسى كه لايق براى اين مقام است و داراى صفاتى است كه سوء سابقه نداشتن، وابستگى به رژيم سابق نداشتن، اينها از امورى است كه بايد ملاحظه بشود و آقايان نبايد سستى كنند در رفتن، به پاى صندوق بروند لكن به كسى كه اين صفات را دارد رأى بدهند. خداوند انشاءالله شماها را حفظ بكند و من از اينكه معذورم از اينكه زياد صحبت كنم عذرخواهى مى‏كنم و شما را به خداى تبارك و تعالى مى‏سپارم.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #934
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 86

    تاريخ: 3/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات‏

    اگر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مى‏رسد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    محلات يك محلى است كه من بعضى تابستان‏ها مى‏رفتم، تابستان‏ها را آنجا بودم و در آنوقت كه من آنجا بودم احساس مى‏كردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرق دارند، توجهشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكه فهميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده. علمائى بودند كه در محلات بودند، علمائى بودند كه افراد صحيح، وظائف ملائى‏شان را، وظائف ديانت‏شان را خوب عمل مى‏كردند، مردم هم تبعيت آنها خوب شده بودند، اهل مسجد بودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات، من حالا قريب بيشتر از شايد سى سال است، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم، نمى‏دانم الان باز همان است، من اميدوارم كه همان باشد. اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مى‏رسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مى‏شود و گاهى هم يك فرد در يك جامعه موجب صلاح مى‏شود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به او توجه دارند، گاهى از قشر روحانيين است كه آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها كمتر در شأن پيدا مى‏شود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا ياد ندارم، كمتر پيدا مى‏شود، در قشر روحانيين پيدا مى‏شود. و اگر روحانى، در يك محل يك روحانى متعهد باشد، آن محل را تصفيه مى‏كند و اگر در هر يك از بلاد چند نفر روحانى باشند كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از باب اينكه مردم تبعيت از آنها مى‏كنند، مردم هم اصلاح مى‏شوند و با اصلاح مردم يك جامعه صحيح پيش مى‏آيد.

    مهمترين مأموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد

    شما ديديد كه در اين 50 سال، خوب اكثراً يادتان نيست، زمان رضاخان را اكثراً يادتان نيست لكن من يادم است، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست، رضاخان به واسطه مأموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابى آن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت، در يك جائى بود كه روضه خوانى داشت و خودش هم حاضر

    صحيفه نور ج 11 صفحه 87

    مى‏شد، دستجات از ارتشى‏ها راه مى‏انداخت كه من او را خودم ديدم، دستجات مختلفى از ارتشى‏ها راه مى‏انداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيه‏هائى كه در تهران بود مى‏گفتند كه مى‏رفت. بعضى‏ها مى‏گفتند پياده مى‏رفت، همه تكيه‏ها را در اين شب‏هاى محرم، به تدريج تكيه‏ها را مى‏رفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، با اسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد مأموريتش را شروع كرد و مهمترين مأموريتش يكى اين بود كه روحانيون، را بكوبد روحانيون را آنطورى كه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون، دستگاه‏ها تجهيز شدند بر ضد روحانيين، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون، شوفرها روحانى را يا سوار نمى‏كردند، يا اگر سوار مى‏كردند، اهانت مى‏كردند. من خودم سوار اتوبوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردن شيخ مى‏گذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مى‏خواستم بيايم قم مثلاً، رفتم، شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم، يكى فواحش، يكى آخوندها. از همه جهات شروع كردند فشار آوردن، ممنوعشان كردند از منبر رفتن، اصلاً مجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن، شروع كردند عمامه‏ها را برداشتن و به طورى كه ما شايد مثلاً قبل از آفتاب، چه وقت، كه خلوت باشد مى‏رفتيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مى‏آمدند و در آنجا كه نمى‏توانستيم بيرون برويم براى تعرض مى‏كردند و من يك درسى كه - من داشتم، يك روز ديدم كه يك نفر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان؟ گفت اينها قبل از آفتاب مى‏روند در باغات براى اينكه مأمورين مى‏آيند در توى مدرسه‏ها مى‏گردند معممين را مى‏برند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤثر مى‏دانستند اينها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مى‏گفتند كه نماينده اسلامند، مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمى‏گذارند كارها انجام بگيرد، كارهائى كه مى‏خواستند، نمى‏گذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشار مى‏آوردند.

    يك كار ديگر هم كه آنها مى‏كردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشر جوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصاً تهران كه بيشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مى‏شود، درهاى او باز بود به روى آنها، تبليغات هم از همه طرف، سينماها به آن وضعى كه شنيدند، مراكز فساد به آنطورى كه گفته شده است، مراكز فروش مشروبات الكلى كه از كتابخانه زيادتر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميران آنجاها چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از او كار برآيد و از او اميد هست و مى‏تواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائى كه مركز خدمت است مى‏كشاندند به مراكز فحشا تا اينها را يك موجود مهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيراً منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. و اين از پدرش عميق‏تر كار مى‏كرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشه‏اى كه برايش دستش داده بودند.

    اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست، اين يك مسأله‏اى نبود كه‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 88

    همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتى يك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مى‏دهد. يك قوه فعاله است، اين قوه فعاله وقتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه به سينما برود، به سينماى كذائى، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها را براى اينكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همه چيزش را ببرند اين بى‏تفاوت باشد، عادت هروئينى اينطورى است، آدم ترياكى اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به فحشاء است اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمى‏تواند كه قيام كند و كار انجام بدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بى‏تفاوت باشد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يك نقشه‏اى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.

    خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد

    خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجه مردم از آن مسائل كم كم برگشت، همان جوان‏هائى كه يك وقت اصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوان‏هائى كه بايد بروند سراغ مثلاً جوانى‏شان، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابان‏ها و فعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شد در اثر تحولى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى براى ملت حاصل شد. تحولى كه ملتى كه توجه به اين مسائل نداشت، آنهائى كه به مسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند، مسائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مى‏كند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مى‏كند، آن روزى كه بيرق اسلام باشد براى او صحبت مى‏كند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند، يك مبنائى ندارد آن مبنا يك كارى بكند و اين قشرشان كه توجه به مسائل ممكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان، قشرهاى ديگر هر كس مشغول كار خودش بود، كاسب كسب مى‏كرد، زارع زراعت مى‏كرد، همه چيزشان را كه مى‏بردند هى مى‏گفتند خوب آقا، از اينكه توجه مى‏كرد، مى‏گفت ما چه بكنيم، نمى‏توانيم، اكثراً هم توجه نداشتند به اين مسائل، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستى، از آن حال بيخبرى برگرداند به يك حال خبردارى، همه مجهز شدند. نمى‏شود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعه‏اى پيدا بكند يك مسأله، همه جا مى‏رفتيد مى‏ديديد يك مطلب مى‏گويند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله‏اى نبود كه بشود يك نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، كار انجام بدهند، يك مسأله‏اى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاى ملت ما هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهش داريم، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما

    صحيفه نور ج 11 صفحه 89

    اميدواريم كه حفظ بشود.

    امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم‏

    توجه داشته باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتارى خودشان، گرفتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارى براى اسلام دارد پيش مى‏آيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مى‏آيد، در معرض اين است كه مفسدها افساد بكنند و بخورند كشور را، برگردانند به حال ديگر كه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است، خانه‏ام چه جورى است، الان روز اين نيست.، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موج‏هاى بسيار خطرناك به او متوجه است، ما بايد بنشينيم حالا كه، همان نظير خود كشتى، حالا اگر يك عده‏اى در كشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق، آنوقت اينها بنشينند بگويند كه خانه‏مان چه جورى است!! هيچ كس نمى‏نشيند، همه در صدد اينند كشتى را نجات بدهند. يك وقت يك كشورى مبتلا شده است به يك چنين مسائل، مثل الان كه كشور مبتلاست به، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستش هست، دولت‏ها هم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشد كه حالا در اداره كه من مى‏روم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينها يك موقع آرام بايد طرح بشود.

  5. #935
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 92

    تاريخ: 4/10/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با چند تن از كشيش‏هاى امريكائى و الجزايرى‏

    روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من متقابلاً ولادت عيسى مسيح را به همه ملت‏هاى مستضعف دنيا و به ملت مسيح و به مسيحيان هم ميهن‏مان تبريك مى‏گويم. عيسى مسيح همه چيزش معجزه بود، معجزه بود كه از يك مادر باكره متولد شد، معجزه بود كه در مهد سخن گفت، معجزه بود براى بشر صلح و صفا و روحانيت آورد. همه معجزه، همه انبيا معجزه هستند و همه براى ساختن بشر آمدند، همه مى‏خواهند كه بشر به راه مستقيم الهى سير كنند و همه مى‏خواهند كه تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادرى زيست كنند. اين وظيفه مأمورين الهى است كه در دنيا آمده‏اند براى آنكه بشر را از اين عالم به عالم بالا ببرند و يك وظيفه هم روحانيين ملت‏ها دارند، روحانيين مسيح، روحانيين مسلم، روحانيون يهود، همه روحانيون، و آن وظيفه تبعيت تام از پيغمبرها و از آنهائى كه آمدند براى تربيت بشر و براى صلح و صفا بين تمام افراد بشر. روحانيون در مرتبه اول واقعند براى تحقق دادن به آرمان‏هاى انبيا كه همان وحى الهى است. روحانيون يك وظيفه الهى دارند كه اين وظيفه الهى بالاتر از آن وظائفى است كه ساير مردم دارند. يك مسؤوليت الهى دارند. روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى كه تعليمات انبيا را به مردم برسانند و دست مردم را بگيرند و از اين گرفتارى‏ها كه دارند نجات بدهند. مردم دنيا امروز مبتلا هستند به قدرت‏هاى بزرگ و به قدرت‏هائى كه شيطانى هستند و در مقابل انبيا بزرگ ايستادند و نمى‏گذارند تعليمات انبيا تحقق پيدا بكند. روحانيت مسيح يك خصوصيت زيادى دارد و آن اينكه قدرت‏هاى بزرگ مسيحى هستند، مدعى مسيحيت هستند و آن قدرت‏هاى بزرگند كه در دنيا برخلاف تعليمات خداى تبارك و تعالى كه به همه انبيا تعليم فرموده است و برخلاف تعليمات عيسى مسيح عمل مى‏كنند. روحانيت مسيح موظف است به حسب تعليمات مسيح و به حسب تعليم خداى بزرگ كه با اين قدرت‏هائى كه برخلاف مسير انبيا و برخلاف مسير مسيح رفتار مى‏كنند مبارزه معنوى بكنند، آنها را ارشاد بكنند به ملت مسيح، هدايت كنند ملت مسيح را كه تبعيت از اين قدرت‏هائى كه بر ضد مسيح هست نكنند.

    صحيفه نور ج 11 صفحه 93

    لزوم بازديد آثار و جنايات رژيم گذشته از جانب روحانيت مسيح‏

    من وقتى با روحانيين مسيح مواجه مى‏شوم بايد مسائلى كه مربوط به روحانيت است عرض كنم. مسائل مربوط به شما اين است كه مسائل دنيا را آنطور كه هست بررسى كنيد و ببينيد به ملت‏ها از دست مدعيان مسيحيت چه مى‏گذرد. شما آمديد ايران و معلوم نيست بتوانيد ايران آنقدر بمانيد كه شهداى ما را ببينيد، قبور شهداى ما را ببينيد. شما در بهشت زهرا رفتيد و قبور يك عده از شهدا را ديديد. هر جاى ايران برويد از اين قبور هست. شما معلولين ما را نديديد، هر جاى ايران برويد كسانى كه دست و پاى خودشان را از دست دادند و مجروح شدند، معلول شدند و از زندگى ساقط شدند خواهيد ديد. چه خوب بود كه شما مسيحيين و شما روحانيين مسيح يك مدتى مى‏مانديد در ايران و به شهرهاى مختلف ايران و به دهات و روستاهاى مختلف ايران مى‏رفتيد و مشاهده مى‏كرديد آثار جرم آن كسى را كه طرفدار او رؤساى جمهور آمريكا بودند، آن كسانى كه آمريكا به ما تحميل كرد و رؤساى جمهور آمريكا تحميل ما كردند. اى كاش مى‏رفتيد و مى‏ديديد كه جرم‏هايى كه واقع شده است در ايران چه جرم‏هايى است، اى كاش در آن وقتى كه شاه مخلوع ايران بود مى‏آمديد و به شما اجازه مى‏دادند كه برويد و زندان‏هاى ما را ببينيد، ببينيد در اين زندان‏ها به علماى اسلام، به روشنفكرهاى ايران، به محصلين ايران، به دانشگاهى‏هاى ايران چه مى‏گذرد. ببينيد كه در اين بيغوله‏هايى كه در زيرزمين ايجاد كرده بودند و جوان‏هاى متعهد ما را براى اينكه آزادى مى‏خواستند، براى اينكه استقلال مى‏خواستند، در اين بيغوله‏ها با آنها چه رفتار كردند. من اگر بخواهم براى شما كليات مسائل را هم بگويم وقت ضيق است لكن بدانيد با اين ملت همچو رفتار كردند كه هيچ وحشى‏اى با هيچ وحشى عمل نمى‏كند. پاهاى بعضى از جوان‏هاى ما را با اره بريدند، بعضى از جوان‏هاى ما را روى تابه گذاشتند و سرخ كردند، در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند، پسرهاى كوچك را براى اقرار گرفتن از پدر، كارهايى كردند كه خجلت آور است گفتنش و كارهايى كردند كه به استناد اينكه ما مأمور هستيم از طرف دولت‏هاى بزرگ و مأمور براى وطن‏مان هستيم و مستند مى‏شد همه اينها به رؤساى جمهور آمريكا و امثال آنها، كارهايى شده است كه ملت مسيح را اگر مطلع بشوند سرافكنده مى‏كند. كارهايى كرده‏اند كه روحانيت مسيح را در نظر مردم شايد به آن قداستى كه هستند برخلاف او جلوه دهند. شما روحانيت مسيح بايد مسيح را از اين تنگنايى كه ايجاد كرده‏اند رؤساى جمهور شما، نجات بدهيد. مسيح چشمش به علماى مسيحيون و ساير قشرها، روشن است. مسيح چشمش اين است، مطالعه مى‏كند، تحت نظر قرار داده است شما را كه شما با اين ظالم‏هائى كه با بشر اينطور كردند چه رفتار مى‏كنيد. آيا در كليساهاى شما هيچ وقت راجع به اين جرائم صحبتى شده است؟ آيا از پاپ انكارى راجع به اين مصائب شده است؟ آيا پاپ كه ما را به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود محكوم كرده است كه اين گروگان‏ها را نگه داشتيم، پاپ مطلع هست از اينكه اينها چه بودند و چه هستند؟ آيا محكوم كردن يك ملت ضعيف در خورشان يك روحانى‏اى است كه خود را روحانيت بزرگ مسيح مى‏داند؟ آيا محكوم كردن آنهائى كه پنجاه سال در زير يوغ اين قدرت‏هاى بزرگى كه با طرفدارى‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 94

    حكومت‏هايى كه خودشان را به مسيح نسبت مى‏دهند و مى‏گويند مسيحى هستيم، آيا هيچ وقت به اينها انكار شده است؟ آيا روحانيون مسيح انكار اين اعمال ظالمانه‏اى كه برخلاف دستورات عيسى مسيح سلام الله عليه است، هيچ وقت انكار اين مسائل را كرده‏اند؟ ما در پاريس در عيد مولود حضرت مسيح اعلام كرديم و راجع به مظالمى كه شده است، آنجا چيزهايى نوشتيم و مع‏الاسف گفته شد كه پاپ اجازه نشر آن را ندادند.

    چرا بايد يك روحانيت بزرگ مسيح با مظلوم‏ها اينطور عمل كنند؟ چرا بايد روحانيت بزرگ مسيح مظلوم‏ها را محكوم كنند و طرفدارى از ظالم كنند؟ آيا شماها اطلاع نداريد از اين جريمه‏هايى كه در اينجا واقع شده است؟ آيا شما اطلاع نداريد كه يك ملتى را تمام ذخائرش را بردند و خودش گرسنه مانده است؟ آيا اطلاع نداريد كه يك ملتى را چندين سال در طول پنجاه سال با زجر و زحمت تحت فشارها قرار دادند و همه دارايى او را به دولت‏هاى بزرگ دادند؟ آيا روحانيت مسيح اطلاع ندارد كه برخلاف گفته همه انبيا و برخلاف گفته مسيح دارائى‏هاى ايران را آقاى كارتر حبس كرده است در سد كرده است در همه بانك‏ها؟ آيا عيسى كه براى عدالت آمده است و مردم را به عدالت مى‏خواهد وادارد و شما موظفيد كه عمل كنيد به آن چيزى كه عيسى مسيح فرموده است و ظالم‏ها را وادار كنيد به عمل كردن، آيا مطلع هستيد كه يك ملت ضعيف را چطور مى‏خواهند در تحت فشار قرار بدهند آيا مطلع هستيد كه حصر اقتصادى كه آقاى كارتر مى‏خواهد انجام بدهد، معنايش اين است كه مى‏خواهد (در نظر او اين است) كه سى و پنج ميليون جمعيت از گرسنگى بميرد؟ آيا آقاى پاپ كه مطلع از اين مسائل هست و ما را محكوم مى‏كند؟ با به او بد مسائل را مى‏رسانند؟ اگر مطلع هست واى به حال ما و واى به حال مسيحيت و واى به حال علماى مسيح و اگر مطلع نيست واى به حال واتيكان. چرا بايد شما آقايان كه آمديد اينجا مسائل را آنطور كه هست ادراك بكنيد و به واتيكان چرا نبايد برسانيد؟ آيا واتيكان از شما قبول نمى‏كند؟ آيا واتيكان از اشخاصى كه طرفدار ابرقدرت‏ها هستند و طرفدار ظالم‏ها هستند قبول مى‏كند مسائل را، از مظلومين قبول نمى‏كند؟ آيا مظالم اين ابرقدرت‏هائى كه خودشان را به مسيحيت زدند و مى‏چسبانند به حضرت مسيح، اين مظالمى كه اينها كردند، به كجا بايد گفت؟ با كى بايد در ميان گذاشت؟ با شما روحانيون مسيح بايد در ميان گذاشت؟ با آقاى پاپ بايد در ميان گذاشت؟ صداى ما به آقاى پاپ مى‏رسد؟ مى‏گذارند برسد؟ اگر رسيد ترتيب اثر به صداى مظلوم مى‏دهد ايشان؟ بناى ايشان هست كه با مظلوم‏ها، با آن اشخاصى كه تحت ظلم هستند و برخلاف دستورات حضرت مسيح با آنها عمل مى‏شود يك معارضه‏اى بكند؟ ايشان از اين مظالمى كه الان در دنيا واقع مى‏شود و با دست رئيس جمهور آمريكا واقع مى‏شود و قبل هم شد و به دست رؤساى جمهور واقع شد، ايشان بى‏اطلاع هستند؟ ايشان نمى‏دانند در فلسطين و لبنان و ويتنام و ساير جاها چه مى‏گذرد و از كى اين مظالم واقع مى‏شود؟ به آقاى پاپ اين مسائل اصلاً نمى‏رسد؟ ايشان در محاصره هست و كسى با او نمى‏تواند صحبت بكند؟ يا مى‏دانند، مطلعند، مسائل را مى‏دانند و ساكت نشستند؟ ما اين سؤال را داريم كه چرا سكوت در مقابل ظلم؟ اين دستور حضرت مسيح هست؟! چرا واگذار كردند

    صحيفه نور ج 11 صفحه 95

    ابرقدرت‏ها را به حال خود تا هر چه جنايت مى‏خواهند بكنند و هر چه مظلومان را مى‏خواهند از بين ببرند؟ عيسى مسيح كه پيامبر صلح هست و مى‏خواهد صلح در دنيا باشد و الان عيد صلح هست، شما مى‏دانيد كه در عيد صلح در اين مواردى كه الان اينها مشغول جنگ هستند چه مى‏گذرد؟ شما از امثال اين رؤساى جمهور باور مى‏كنيد كه يك وقت مى‏آيند و دعا مى‏كنند، دعاى آنها را باور كنيد؟ شما اين تبليغاتى كه الان در آمريكا برضد ما مى‏شود، اين روزنامه كه بر ضد ما تبليغ مى‏كنند، اين راديوها و تلويزيون‏هائى كه برضد ما تبليغات مى‏كنند، آيا از آنها مطلع هستيد؟ آيا از وضع مظلومان مطلعيد و مى‏دانيد كه اين تبليغات برضد مظلوم‏ها و بر وفق مرام ظالم‏هاست؟ شماها وظيفه نداريد كه از اين تبليغات جلوگيرى كنيد؟ آقاى پاپ وظيفه ندارند كه هدايت كنند اينهائى كه برضد مظلومين قيام كردند؟ با قلم خودشان، با قدم خودشان، با همه وسائل تبليغاتى برضد مظلومين قيام كردند، آقاى پاپ وظيفه ندارند از اينها جلوگيرى كنند؟ پس كى وظيفه دارد؟ مذهب مسيح را كى بايد ترويج كند؟ كى بايد تعليمات مسيح را به مردم بگويد؟ فقط تعليمات مال آن قشر پائين است؟ تعليمات مال اين زاغه‏نشين‏هاست؟ تعليمات مال كشاورزان است؟ يا اولى به تعليمات آن طبقه بالا هستند؟ آيا نبايد آنها را به تعليمات مسيح آشنا كرد؟

    دردها زياد است و نه وقت شما و نه وقت من مجال اين را دارد كه دردهاى يك ملت ضعيف را به شما برسانند. من به شما كه روحانيين مسيح هستيد، به وسيله شما به ملت آمريكا، به روحانيين آمريكا، به روحانيت مسيح در تمام دنيا پيام مى‏فرستم كه هم مظلومين را دريابيد و هم حضرت عيسى را هم مذهب مسيح را. مذهب مسيح و حضرت عيسى در معرض اتهام واقع شده است اين مذهب را دريابيد. آقاى پاپ در معرض اتهام است. مردم حق ندارند بگويند اين چرا را، حق ندارند كه چرا آقاى پاپ مظلومين را محكوم مى‏كنند براى ارضاء ظالم‏ها؟! شماها برسانيد اين مسائل را به مردم. ملت آمريكا را مى‏گويند برضد ما تجهيز كردند در اين عيدى كه بايد عيد صلح باشد و رئيس جمهور آمريكا در همه جا در بين مظلومين جنگ راه انداخته است، مظلومين را دارد مى‏كوبد، معذلك روحانيين مسيح ساكتند. چرا بايد ساكت باشند؟ چرا بايد از حال مظلومين مطلع نباشيد؟ چرا اگر از حال مظلومين مطلعيد بايد با ظالم‏ها مقابله نكنيد و لااقل هدايت نكنيد آنها را؟ هدايت محصور به كليساست؟ هدايت محصور به يك جمعيت پائين است؟ با هدايت اول مال بالاهاست؟ انبيا كه مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله كردند. حضرت موسى با فرعون مقابله كرد. طبقه بالا اولى هستند به اينكه مقابل بشوند و هدايت بشوند. شما روحانيون هدايت كنيد اين طبقه بالا را، هدايت كنيد اين رؤساى جمهور را، دريابيد عيسى مسيح را، دريابيد ملت مسيح را، دريابيد مسيحيت را، نگذارند مسيحيت در نظر مردم مشوه بشود، نگذاريد روحانيت مسيح در نظر مردم يك روحانيتى باشد طرفدار ظالم‏ها. خداوند انشاءالله بشر را از شر اين بشرهائى كه بر ضد تعليمات آسمان، بر ضد تعليمات ملكوت رفتار مى‏كنند هدايت كند و خداوند مظلومان را از چنگ ظالمان نجات دهد.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #936
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 96

    تاريخ: 4/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاه‏ها و مدارس عالى سراسر كشور و وزير فرهنگ و آموزش عالى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شغل روحانى و دانشگاهى مثل انبيا انسان ساز است‏

    من از آقان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مى‏رسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مى‏كنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمت البته ارزنده است.

    لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. ما روحانيون با دانشگاهى‏ها يك مسير داريم و مسووليت اين دو طايفه از طوائف ديگر بيشتر است، چنانچه شغل شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانيت اگر چنانچه به شرايط عمل بشود انسان درست مى‏شود و اين است كه اين شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است.

    پس اين شغل، شغل بسيار شريفى است و مسووليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه يعنى دانشگاه روحانى و دانشگاهى كه آقايان در آن هستند مقدرات كشور، چيزهايى كه بايد در كشور درست بشود از اين دو دانشگاه ناشى مى‏شود. اگر شما يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين اشتباه است براى اينكه علم گاهى منشاء بسيارى از تفاوت هاست.

    چو دزدى با چراغ آيد گزيدتر برد كالا گفته حكيم سنائى است ظاهرا.

    اگر روحانى علم داشته باشد، لكن ايمان نداشته باشد و مسيرش مسير انبياء نباشد منشاء مفاسد بسيار مى‏شود.

    اكثر اين دين سازى‏ها كه بوده است، اينها از طبقه ملاها بوده است، ملاهائى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبوده است. اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد و معلومات را روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما زياد فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا كند كه انحراف غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى و كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه انحرافى داشته باشند، انحرافى شخصى و براى خودشان است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف خودشان تنها نيست، انحراف يك گروه

    صحيفه نور ج 11 صفحه 97

    است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مى‏خواهند مملكت را اداره كنند كه گاهى به انحراف يك كشور منجر مى‏شود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست انحراف يك ملت است. بنابراين اين دو طايفه هستند كه مى‏توانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مى‏كنند و فرقى بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست.

    الذين كفروا ياكلون كما تاكل الانعام و النار ...(1) شما مى‏توانيد جوان‏ها را طورى تربيت كنيد كه تقوا در آن باشد و بداند كه وظيفه او چيست و چه كارى را بايد انجام دهد.

    اگر چنانچه شما و طبقه روحانيون كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و مع الاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دست‏هاى ناپاك از هم جدا كرد. ما تا حالا با آقايان روبرو نمى‏شويم، يعنى شما از ما فرار مى‏كرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، يعنى شما از ما فرار مى‏كرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم يعنى شما از ما فرار مى‏كرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيز مى‏گفتيد، ما هم براى شما يك چيز ديگر مى‏گفتيم. من نه از (((شما))) مقصودم آن افراد است و نه از ما مقصودم خودم، لكن قشرها اينطور شده بود. مى‏رفتند توى دانشگاه‏ها به دانشجو و استاد و به هم يك ظاهر زيبائى ارائه مى‏دادند كه اين اخوندها مرتجعند، اينها مى‏خواهند ما را برگردانند و به عصر حجر. محمد رضا خان در يكى از حرف هايش قبل از پانزده خرداد گفت كه اين آخودنها طياره سوار نمى‏شوند. اتفاقا همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد. او مى‏گفت اينها با تمام اساس تجدد و تمدن مخالفند. و يا اينكه مطرح مى‏كردند كه آخوندها همه دربارى هستند و اصلا وجود اينها را دربارها آورده‏اند و سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كرده‏اند و مى‏آمدند پيش روحانيون مى‏گفتند اينها دين ندارند، اينها يك مشت فلكى بى دين هستند. و طورى تزريق مى‏كردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مى‏آمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شد و هر دو به هم بدبين شدند و دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعدى هم جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند، دو قشرى كه اگر در مسير صحيح باشد تمام ملت به راه صحيح مى‏رود.

    ايمان مبدأ خيرات و ترقيان يك كشور است‏

    اينطور نيست كه يك قشر فاسد باشد و فقط خودش اگر ناصالح شود خودش است و غير نيست. با اصلاح اين دو قشر جامعه اصلاح مى‏شود. اذا فسد العالم فسد العالم است. اين عالم من نيستم شما هم هستيد. شما همه جزء علما هستيد كه اگر خداى نكرده فاسد باشيد عالم را به فساد مى‏كشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مى‏كشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربيان آن جامعه است و اين مربى‏ها شما هستيد و قشر روحانى. آنها به نوعى و شما هم به نوعى ديگر. اگر بنا باشد فقط تربيت

    صحيفه نور ج 11 صفحه 98

    علمى باشد شما يك طبيب درست مى‏كنيد ولى نظر اين طبيب چه باشد، اين طبيب فردا مى‏شود يك كاسب كه يك مريض را معطل مى‏كند براى اينكه حق ويزيت را زياد بكند. ممكن است از نظر طبابت خوب طبيبى باشد ولى چون مهذب نيست، چون متقى نيست بادوا فروش مى‏شازد تا نسخه هر چه گرانتر بنويسد.

    يك مهندس درست مى‏كنيد كه در علم خودش خيلى خوب است، اما وقتى كه مى‏خواهد يك نقشه‏اى بدهد آن استادى هائى را كه دارد طورى به كار مى‏برد كه مفيد نباشد و به شكل منفعت‏طلبى باشد. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملائى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميده‏اى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مى‏فهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد فهم كتاب و سنت او موجب اعوجاج مردم مى‏شود.

    ما احتياج به آدم داريم. مملكت ما احتياج دارد به اينكه در اجتماع انسان درست بشود. كسى كه از زير دست ما درمى‏آيد مومن باشد ديگر زير بار شلم اجانب نمى‏رود و نمى‏توانند او را تطميع بكنند. تهديد و تطميع در كسانى اثر مى‏كند كه ايمان ندارند.

    اگر شما و ما سدت به هم بدهيم و براى ايجاد يك جامعه توحيدى به معنى اينكه همه معتقد به خدا و هم متقد باشند به اينكه كارها جزا دارد و اگر جوان‏ها را مومن و معتقد بار بياوريم مملكت مان تا آخر احيا مى‏شود و اگر چنانچه در اين مسووليت بزرگ ما كوتاهى بكنيم و در حق فرزندان اين ممكلت كوتاهى بكنيم، فرض كنيد چند روز چنين صورتى پيدا بكند فردا بدتر از اين است و مملكت مى‏افتد. اشخاصى كه ايمان ندارند، اعتقاد به مصالح كشور ندارند و فقط براى مصلحت خودشان كار مى‏كنند. همه اينهائى كه اين فضاحت‏ها را در ايران درست كردند و اين گرفتارى‏ها را براى مملكت ما بوجود آوردند براى اين بود كه ايمانى در كار نبود. اگر ايمان در كار بود، ممكن نبود يك آدم قراردادهائى منعقد بكند كه حالا دولت ما گرفتارش شده باشد، زيرا اين قرار دادها طورى درست شده است كه مى‏گويند هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد. اگر اينها ايمان داشتند همه چيز مملكت را به باد نمى‏دادند و چون ايمان نداشتند و فقط براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند و يا چند تا بانك را در خارج پر كنند اين كارها را كرده‏اند. مبدا همه خيرات و مبدا همه ترقياتى كه براى يك مملكت است چه در جهت مادى چه در جهت معنوى اين است كه ايمان در كار باشد.

    بايد شما و ما دست به هم بدهيم و براى قشر آتيه كه مقدرات مملكت را به دست مى‏گيرند ايمان ايجاد كنيم. شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد و ما از مدرسه‏ها مومن بدهيم. بنابر اين وظيفه سنگينى به عهده ما و شما است و اين وظيفه سنگين را اگر درست انجام داديم و به شغلى كه داريم درست عمل كرديم، در كنار علم ايمان را هم تقويت كردم. كوشش كنيد برنامه هايى كه براى عقب نگاه داشتن ملت بوده است تغيير كند، البته در موقعش ما هم كوشش مى‏كنيم ولى الان شما بايد كوشش كنيد. نبايد زير بار برنامه هائى كه ديگران بر ايمان درست كرده‏اند برويم، بايد تغييرش بدهيم، تحول لازم است. بزرگترين تحولى كه بايد بشود بايستى در فرهنگ باشد، براى اينكه دانشگاه بزرگترين مراكزى هستند كه ملت را يا به تباهى مى‏كشند، يا

    صحيفه نور ج 11 صفحه 99

    به اوج عظمت و قدرت مى‏رسانند. برنامه‏هاى فرهنگى تحول لازم دارد. فرهنگ غير از ساير ادارات است و بنابراين مشكلات زياد است و از مشكلات نبايد هراسى داشته باشيم.

    در هر صورت من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى‏خواهيم و دعا گوى همه هستم و خدمتگزار به همه و اميدوار كه همه ما از درهاى حقيقى ملت مطلع بشويم و در درمانش هر كس به اندازه‏اى كه مى‏توانند كوشش كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #937
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 100

    تاريخ: 4/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروه كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان‏

    تلاش براى خود كفا شدن به منظور شكستن حصر اقتصادى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما امروز مواجهيم با چند مطلب كه تذكرش لازم است: يكى همه مى‏دانيد مواجه با قدرت‏هاى بزرگ كه در خارج و داخل مشغول تبليغات هستند برضد اسلام و توطئه‏هائى دارند، يكى خرابى‏هائى كه در داخل كشور است و اشخاصى دامن مى‏زنند به اين خرابى‏ها و اغفال مى‏كنند جوان‏هاى ما را از هر طرف.

    ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم كه اولش قضيه زراعت است. مزرعه‏ها، كشتزارها با فعاليت همه جانبه قشرهاى مختلف كشت مى‏شوند، مع‏الاسف دستجاتى هستند كه يا ندانسته و به واسطه تحريك بعضى عناصر ضد انقلاب يا شايد بعضى‏شان هم دانسته از باب اينكه از همان جمعيت هستند نمى‏گذارند كشت آنطورى كه بايد صورت بگيرد، صورت بگيرد. با اسم‏هاى مختلف در اطراف ايران هر جا برويد اين مسائل هست كه در كشتزارها مى‏روند و به اسم اينكه ما مى‏خواهيم كمك كنيم به مستمندان كمك كنيم به مردم، مانع مى‏شوند از اينكه يك كشت صحيحى بشود، و اين خطرى است براى كشور ما.

    شما مى‏دانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است، در اين احتياج به خارج پيدا بكند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را و بايد او را اداره كنند، اين وابستگى اقتصادى آن هم در اين رشته موجب اين مى‏شود كه ملت ايران، مملكت ايران، تسليم بشود و به ديگران. اگر آمريكا موفق بشود در اين مطلبى كه الان پيش آورده است كه همه قدرت‏ها را دور خودش جمع كند و حصر اقتصادى بكند نسبت به ايران، انشاءالله موفق نمى‏شود، لكن ما بايد طرف احتياط را بگيريم، اگر خداى نخواسته موفق بشود و ايران را در حصر اقتصادى از جهات مختلف قرار بدهد كه يك جهتش هم همين قضيه خواربارهائى است كه ما احتياج به او داريم، خوب، ما قاعدتاً نمى‏توانيم ديگر مقاومت كنيم و اين يك ضربه‏اى است كه به نهضت ما مى‏خورد كه ضربه به اسلام است. پس تكليف همه ماهاست كه هر كس به هر مقدارى كه قدرت دارد در اين امر كوشش كند. در امر زراعت، در امر امدادى هم دولت بايد كمك كند و هم مردم بايد به هم كمك كنند و

    صحيفه نور ج 11 صفحه 101

    هم كار بكنند، مردم، مردم بايد مشغول كار بشوند، يك مملكتى است كه احتياج به نيروى كار دارد اگر اين نيرو به خدمت ديگرى كشيده بشود به كارهاى ديگر كشيده بشود اين موجب اين مى‏شود كه نتوانند اين حاجتى كه ملت دارد برآورده كنند پس در

  8. #938
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 106

    تاريخ: 6/10/58

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام يكتائى‏

    بسمه تعالى‏

    جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ هبه الله يكتايى دامت بركاته‏

    پيرو درخواستى كه اهالى محترم شهر خلخال در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان نموده‏اند، جنابعالى به امامت نماز جمعه در شهر مزبور منصوب مى‏شويد تا ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى، مردم را به وظايف خطيرى كه دارند آشنا نموده و از توطئه هاى دشمنان داخلى و خارجى آگاه سازيد. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم شمرده و در انجام هر چه با شكوه‏تر آن اهتمام ورزند. از خداى تعالى موفقيت همكاران را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #939
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 68

    تاريخ: 30/9/58

    بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش مراغه‏

    با اتكال به خدا غلبه بر دشمن ممكن است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من نمى‏دانم از شما جوان‏ها كه اينهمه راه از مراغه تا اينجا پياده آمديد و اينهمه تحمل زحمت كرديد تشكر كنم يا اظهار خجالت. من وقتى كه اينطور احساسات را از جوان‏هاى وطن مى‏بينم و اينطور مهيا بودن از براى شهادت، مهيا بودن از براى دفاع از اسلام، غرور مى‏گيرد مرا كه ما همچو جوان‏هائى داريم. آذربايجان هميشه در صف اول بوده. و شما جوان‏ها كه از اين راه دور و پرمشقت آمديد، آذربايجانى هستيد، همان مردانى كه هر وقت براى ايران يك حادثه‏اى پيش مى‏آمد، آنها جلوتر از ديگران براى او قيام مى‏كردند و شما بدانيد حادثه‏اى كه حالا ما در آن هستيم از بزرگترين حوادث كشور ماست چنانچه پيروزى‏اى كه شما جوان‏ها با اتحاد با ساير قشرهاى ملت به دست آورديد در طول تاريخ اينطور پيروزى با اين كيفيت پيدا نشده بود. پيروزى يك ملت مسلم بدون اتكاء به غير خدا، بدون تجهيزات نظامى، بدون تعليمات نظامى، بر يك قدرت‏هاى مجهز، داراى تجهيزات نظامى، داراى تعليمات نظامى، علاوه بر آن يك ملتى، يك قدرتى كه همه قدرت‏ها هم دنبال او بودند. اينطور غلبه غلبه اسلام بود بر كفر، غلبه متن اسلام بر متن كفر. شماها همان سربازهاى صدر اسلام هستيد، همان‏ها كه با مشركين مقابل بودند و با آنهائى كه مى‏خواستند اسلام تحقق پيدا نكند، توطئه مى‏كردند، امثال ابوسفيان و دوستان ابوسفيان، آنها هم مى‏خواستند كه پيغمبر اسلام موفق نشد به اينكه اسلام را در جزيره‏العرب تحقق بدهد. تمام همشان اين بود كه اسلام تحقق پيدا نكند براى اينكه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف مى‏ديدند. اينطور مى‏ديدند كه اگر پيغمبر اسلام غلبه كند، آنها ديگر آن ظلم‏ها را، آن غارتگرى‏ها را نمى‏توانند بكنند، از اين جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهيز كردند بر ضد رسول اكرم (ص) و بحمدالله موفق نشدند و امروز همان معنى است، همان معنائى كه در صدر اسلام بود و مواجهه اسلام بود با كفر و پيغمبر اكرم تجهيزاتى نداشتند، اينها تعدادشان كم، تجهيزاتشان كم و آن طرف داراى ثروت‏هاى زياد، تجهيزات زياد معذلك چون خدا مى‏خواست، چون اتكال‏شان به خدا بود، از اين جهت غلبه كردند، افراد كم بر افراد زياد غلبه كردند و افرادى كه هيچ تجهيزات صحيحى نداشتند، بر افرادى كه، قشرهاى مختلفى كه از اطراف جزيره‏العرب جمع شده بودند كه نگذارند اسلام محقق بشود، افراد كم و تجهيزات كم و افراد زياد و تجهيزات زياد غلبه كردند براى اينكه اتكال‏شان‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 69

    به خدا بود. يك نفر از اينهائى كه با اراده تابع اراده خدا مى‏رفت، عده‏اى از آنها را از بين مى‏برد. شما الحمدلله الان جمعيت‏تان زياد است و بايد طورى كنيد كه هر روز زياد بشود، قدرت ايمانى هر روز زياد بشود. با توجه به خداى تبارك و تعالى خودتان را تربيت كنيد كه يك انسانى بشويد متقى و يك انسانى بشويد مجاهد براى خداى تبارك و تعالى، با تقوا. اگر چنانچه اتكال به خداى تبارك و تعالى بكنيد، و به تربيت روى خودتان عمل بكنند شما پيروز هستيد. و ما اميد اين را داريم كه اين اسلام امروز همانطور كه ابتلائى در صدر اسلام داشت و سربازهاى اسلام جانبازى كردند، فداكارى كردند و اسلام را پيش بردند، حالا در دست ماست اين اسلام و در مقابل ما هم قدرت‏هاى بزرگ ايستاده است. ما الحمدلله جمعيت‏مان الان خوب است، لكن در مقابل قدرت‏هاى بزرگ، اگر منهاى اسلام، قدرت اسلام باشد، چيزى نيستيم، لكن با اسلام همه چيز هستيم. با اتكال به خدا همان سربازهاى صدر اسلام هستيم، كه سى نفر، سى و يك نفر با شصت هزار نفر غلبه كردند، شصت نفر با شصت هزار نفر، اول مى‏خواستند سى نفر بروند بعد شصت نفر شدند، شصت نفر مجاهد، مجاهد براى خدا زدند شبيخون، بر شصت هزار نفر غلبه كردند، اسلام غلبه داد آنها را.

    توطئه گران در پى ضربه زدن به اسلام و نهضت براى عدم تحقق آن‏

    الان وضعيت كشور ما و وضعيت اسلام در كشور ما همان وضعيت صدر اسلام است، يعنى همانطورى كه ابوسفيان و دارودسته ابوسفيان و كسانى كه با او متحد بودند و با او هم پيوند بودند بر ضد اسلام قيام كردند كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، حالا هم همان قضايا هست. الان هم اينهائى كه در مقابل اسلام ايستاده‏اند و ضربه از اسلام خورده‏اند و فهميده‏اند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند به آنطورى كه بايد تحقق پيدا بكند، دست اجانب و دست آنهائى كه دنبال اجانب هستند و تأييد از آنها مى‏كنند، از ذخائر ما كوتاه مى‏شود، نمى‏توانند ديگر در مملكت ما حكومت كنند، اينها اينطور ادراك كردند و در اين نهضت ضربه ديدند و دست بردار نيستند و مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا كند همانطور كه در صدر اسلام دارودسته ابوسفيان نمى‏گذاشتند به بهانه‏هائى مختلف، به اشكالات مختلف، با اشكال مختلف توطئه مى‏كنند كه نگذارند در ايران يك رژيم جمهورى اسلامى متكى بر قانون اساسى‏اى كه از روى اسلام است، متكى بر اسلام، احكام اسلام، نگذارند اين تحقق پيدا كند، هر روز به يك بهانه‏اى، يك بساط درست كنند. و من اميدوارم كه شما جوان‏هاى عزيز مراغه و همه جوان‏هاى عزيز آذربايجان توجه بكنند به اينكه امروز وضع اسلام، وضع همان روزى است كه پيغمبر قيام كرد و نهضت كرد و اسلام را خواست محقق كند. امروز هم شما جوان‏ها نهضت كرديد براى خدا، براى اسلام و با تكبير، با الله اكبر اين نهضت را به پيش برديد و از اين به بعد هم با همين تكبير، با همين اراده مصمم و قوه، اسلام را به پيش خواهيد برد. با هم اتحاد داشته باشيد. دست‏هاى خائن از راه نفاق افكنى، خلل مى‏خواهند وارد كنند بر نهضت ما، از راه اينكه يك دسته‏اى را در مقابل دسته ديگر قرار بدهند، اغفال كنند يك دسته‏اى از جوان‏ها، يك دسته از روستائى‏هائى كه دل صاف دارند، قلوب‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 70

    الهى صاف دارند، از آنها استفاده كنند و بر ضد شما جوان‏ها كه پاسدار اسلام هستيد و براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اين مشقت‏ها را متحمل شديد، آنها را مى‏خواهند در مقابل شما قرار بدهند و نگذارند اين مسائلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم به پيش برود. آذربايجان توجه بكند به اين قضايا، توجه بكند به اينكه امروز هر كس برخلاف اين مسير بخواهد يك حركتى بكند، مثلش مثل همان ابوسفيان و همان اشخاصى كه در آنوقت با هم پيوند مى‏كردند كه نگذارند پيغمبر اسلام يك حكومتى تشكيل بدهد. آنها از اسلام مى‏ترسيدند براى منافع خودشان، اينها هم كه الان دارند مخالفت مى‏كنند از اسلام مى‏ترسند براى منافع خودشان و براى منافع اربابان خودشان. خدمتگزار اجانب هستند. آنها از اينها حال‏شان بهتر بود، براى اينكه آنها براى اجانب نبود، آنها براى خودشان مى‏خواستند قيام كنند و برخلاف اسلام قيام كردند براى اجانب، اينها براى اجانب دارند قيام مى‏كنند و براى اجانب فعاليت مى‏كنند كه قيام شما مردان خدا را فلج كنند.

    بايد همه ايران اين توجه را داشته باشند و خصوص آنجاها كه در معرض اين است كه خداى نخواسته يك آسيبى ببيند نهضت، مثل آذربايجان، مثل كردستان، مثل بلوچستان كه در معرض آسيب است به واسطه اينكه اجانب در آنجاها بيشتر مى‏توانند فعاليت بكنند، بايد همه ايران خصوصاً اين مناطق مرزى و اين مناطقى كه آن اشخاص بيشتر مى‏توانند فعاليت بكنند، بايد بيدار بشويم ما و همه بيدار بشوند و براى خدا و به اذن خدا اين جهاد را كه همان جهاد زمان رسول الله هست به پيش ببرند. خداوند همراه شماست و همراه شما باشد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  10. #940
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 11 صفحه 107

    تاريخ: 6/10/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت نفت‏

    امتيازات انقلاب اسلامى در مقايسه با ساير انقلابات‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مسائل بعد از انقلاب‏ها دو قسم هست: يك مسائلى است كه مربوط به ادامه انقلاب است انقلاب مثل يك طفلى مى‏ماند كه بايد تربيتش كرد و بزرگش كرد، پرستارى مى‏خواهد يك مسائلى هم هست كه مسائل فرعى است كه انقلاب وقتى تحقق پيدا كرد بايد آنها دنبالش رفت. بعد از هر انقلابى آشفتگى‏هائى هست و هيچ انقلابى نمى‏تواند نداشته باشد.

    انقلاب‏هاى بزرگى كه در عالم پيدا شده است مثل انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر اينها بعد از انقلاب بسيار گرفتارى‏ها داشتند. بعضى از اين انقلاب‏ها، كشتارى كه بعد از انقلاب واقع شده است بيشتر از يك ميليون، گاهى به دو ميليون رسيده است، براى اينكه انقلاب در آنجاها يك انقلاب اخلاقى نبوده است، يك انقلاب اسلامى نبوده است و علاوه بر اين به اينطورى كه از قشر ملت و از متن جامعه ما انقلاب برخاسته در جاهاى ديگر اينطورها نبوده است، گاهى بوده اما نه اينطور. بعد از انقلاب فقط آن اشخاصى كه در رژيم جنايتكار بودند آنها هم بعد از اينكه محاكمه شدند و محكوم شدند و معلوم شده است كه وضع جنايتشان تا چه حدود بوده است، اينها تأديب شدند يا اعدام شدند و اما آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق بعد از انقلاب بلافاصله بود، همه قلم‏ها و همه زبان‏ها باز بود، قلم‏ها مى‏نوشت، همه احزاب بودند و همه‏شان هم اظهار وجود كردند و كسى مزاحمشان نبود، تا پنج ماه تقريباً اينطور بود كه ابداً هيچ خلاف آزادى نشده، بعد از پنج ماه دريافتيم، دريافتند به اينكه بعضى از اين روزنامه‏ها، بعضى از اين مجلات وابستگى به اسرائيل، وابستگى به آمريكا دارد و مشغول يك توطئه‏هائى هستند، برخلاف مسير ملت توطئه مى‏كنند، اينها را دادگاه چيز كرد كه بايد رسيدگى بشود، تعطيل كرد تا رسيدگى بشود. همچو نيست كه در جائى از عالم وقتى انقلاب واقع شده است، اينطور رفتار كرده باشند، بعد از انقلاب مطلق مطبوعات، مطلق روزنامه‏ها، مطلق گفتارها تعطيل‏شد. امكان نداشت براى كسى كه يك روزنامه بعد از انقلاب منتشر كند و بعضى انقلابات بلافاصله بعد از انقلاب قتل عام شروع مى‏شد، قتل عام‏هاى زياد، تصفيه‏هاى مهمى كه همه‏اش كشتار بود به دريا ريخته بودند و اين در انقلاب ايران هيچ چنين چيزى نبود كه حتى يك روز اينطور نبود كه از طرف دولت يا از طرف ملت بخواهد يك كارى بكنند و يك قتل‏هائى مثلاً بكنند، بعد

    صحيفه نور ج 11 صفحه 108

    انقلاب اينطور بود.

    توطئه‏گران مى‏خواهند اين انقلاب را با ايجاد نفاق و اختلاف مدفون كنند

    حريف‏هاى ما كه كار كشته و كار كرده و مطالعه كرده هستند، اينها مطالعه كردند كه بايد در اين وقتى كه يك چنين انقلابى با دست خود ملت پيش آمده است كودتا نبوده است كه اختيارش را بشود يك كسى بگيرد و تحت نفوذ ديگرى باشد، با دست همين ملت بوده است و يك ملت را نمى‏شود مهار كرد، بايد چه بكنند، تا اينكه اين انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. بايد خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد كنند.

    فعاليت الان در اين جهت است كه مى‏خواهند كه اين انقلاب را در خودش ايجاد نفاق و اختلاف كنند و مدفونش كنند و پس از اينكه خود انقلاب مدفون شد، بيايند و يك نفرى كه خودشان تعيين مى‏كنند، يك كودتائى، يك بساطى درست كنند و همان مسائل سابقش را پيش بياورند. ملت ما بايد اين مطلب را لااقل كه يك مطلب واضحى است فراموش نكند، كه قدرت بزرگى كه منافع داشته است در ايران، مطامع داشته است در ايران، منافع نفت داشته است در ايران و نافع سوق الجيشى داشته در ايران.

    ايران يك مركزى است كه حساس است براى ابرقدرت‏ها، يك چنين كشورى كه زن و مردش، بچه و بزرگش قيام كردند و با خواست خدا و وحدت كلمه پيش بردند، اينها حالا براى ضربه‏اى كه خوردند، منافع از دستشان رفته است نمى‏توانند در اين محل ديگر آنطور توطئه‏هائى كه پيشتر مى‏كردند، زمان رژيم سابق كه اينجا را محل از براى آن چيزهائى كه مى‏خواستند خودشان، پايگاه‏هائى كه مى‏خواستند خودشان قرار بدهند حالا ديگر برايشان نمى‏شود، اينها در صدد برآمدند كه از باطن خود اين نهضت، انقلاب يك پوسيدگى ايجاد كنند، در همه قشرها عمال آنها نفوذ كردند همه جا، در نفت، در مراكز نفت هستند از اينها، در هر جائى كه شما برويد، در ارتش، در ژاندارمرى، در سپاه پاسداران، در كميته‏ها، در ادارات از اين قماش مردم هستند كه اينها يك مقدارشان منفعت‏هاى زيادى كه در آن زمان مى‏بردند، از دستشان رفته است و براى اعاده او مى‏خواهند يك رژيمى نظير آن رژيم پيش بيايد. يك عده‏شان هم كه قدرت‏هاى بزرگند، آنها هم منافعشان از دستشان رفته است و دست بردار به اين زودى نيستند. در همه اين قشرها به طورهاى مختلف نفوذ كردند و دارند ايجاد خلاف مى‏كنند. اينها ديدند كه از اين وحدت كلمه ملت و اتكال اين ملت به خدا اين پيروزى حاصل شده است و مى‏دانند كه اگر اين دوتا قضيه، اتكال به خداوند و وحدت كلمه باشد پيروزى‏هاى بعد هم حاصل و دست آنها بكلى از ايران كوتاه مى‏شود، از اين جهت از قشر جوان كه عمق مسائل را باز نمى‏تواند بفهمد، استفاده مى‏كنند، در هر جا مى‏روند سراغ جوان‏هاى پاكدلى كه با تبليغات آنها تحت تاثير واقع مى‏شوند با دست اين جوان‏ها به اسم اسلام به اسم دلسوزى براى ملت به اسم دلسوزى كشور از اينها استفاده مى‏كنند و مقصد اين است كه اين مملكت را نگذارند ثبات پيدا بكند و بى‏نظمى را در همه جا

    صحيفه نور ج 11 صفحه 109

    گسترش بدهند در همه قواى انتظامى، در پاسدارى‏ها، در كميته‏ها، در دادگاه‏ها، در ادارات، در بين كشاورزان، در بين كاركنان صنعت نفت، در همه اينها يك بساط ناآرامى تا در خارج منعكس بشود كه اين كشور، اين ممكلت نمى‏تواند خودش را اداره كند محتاج به اين است كه يك مديرى برود اين را اداره‏اش كند، ايجاد نارضايتى‏ها، اين مى‏شود كه اين ناراحتى‏ها با اينكه سنگين است، لكن ملت بايد توجه داشته باشد كه براى چه مقصدى ايجاد مى‏شود.

    در اين صحراهائى كه كشاورزها مشغول كشاورزى هستند مى‏روند با عناوين مختلف جلوگيرى مى‏كنند، نمى‏گذارند كار بكنند. در كارخانه‏ها هر چه بتوانند جلوگيرى مى‏كنند كه كار نشود، نتوانستند كم كارى ايجاد مى‏كنند. در دانشگاه‏ها به يك صورت ديگرى و در ارتش و در ژاندارمرى و در ساير قشرهاى انتظامى آنجا هم به يك جور ديگرى. تمام اينها يك مقصد دارند و آن مقصد اين است كه نگذارند اين انسجامى كه بايد بين اين ملت حاصل بشود و آن انسجامى كه بود و با آن انسجام پيش بردند، نگذارند اين عمرش باقى باشد. مى‏دانند كه اگر اين انسجامى كه بين اقشار ملت بود، به عمرش ادامه بدهد، ملت پيروز مى‏شود تا آخر هم دست آنها كوتاه مى‏شود. پس بايد چه بكنند؟ بيايند بين قشرها ايجاد اختلاف بكنند. من خانه ندارم، من حقوقم كم است، من درجه‏ام كم است، درجه دارى اصلاً نمى‏خواهد، يكى از حرف‏هايى كه بين ارتشى‏ها است، يك دسته جوان كه گول خوردند، درجه‏دارى نمى‏خواهد، همه يك جورى بايد باشند از اين حرف‏ها، از اين نطق‏ها گاهى گول خورده‏اند به اسم اسلام يك چيزهائى را مى‏گويند كه اسلام در آن نيست و گاهى هم متعمدند و از روى عمد اين كار را مى‏كنند.

    امروز اين نحو اختلافاتى كه ايجاد كردند و شما ديديد كه در زمان نهضت آنوقتى كه مشغول بودند همه رژيم، مردم به مبارزه با رژيم، اينجور اختلافات نبود اصلاً، اگر آن روز هم اين اختلافات بود ابداً پيشبردى نمى‏شد، اين اختلافات بكلى ناديده بود، هيچ كس فكر اين نبود كه زراعتم چه جورى است، صنعتم چه جورى است و منزلم چه حالى دارد، همه فكر اين بودند كه جمهورى اسلامى بايد باشد، اين وحدت كلمه و انسجامى كه در ملت بود و در دنيا چشمگير بود و چشمگير هست آنها كه مى‏دانند بايد از كجا شروع كنند و چه جور اين انسجام را به هم بزنند كارگردان‏هاشان، كارشناس‏هاشان هست و الهام مى‏گيرند از آن مبادى ديگر، از خارج و بين قشرها اختلاف ايجاد مى‏كنند، هر طورى بتوانند. اتهام، هر جا برود اتهام هست، هر جا بروى يك ناراحتى ايجاد كردند، هر جا بروى يك شلوغى ايجاد كردند، هر جا بروى يك ناآرامى است كه كانه يك كشورى است كه به طور هرج و مرج دارد پيش مى‏رود، اصلاً يك مديريت صحيح در اين كشور نمى‏گذارند آرام بشود تا اينكه صنعت نفت آنطورى كه بايد اداره بشود و همين طور همه جا. و اين دليل بر اين است كه جوان‏هاى ما غافلند از اين توطئه بزرگى كه براى ما دارد درست مى‏شود و در دست درست كردن است و آن توطئه اينكه همان نقطه كه به آن نقطه اينها شكست خوردند همان نقطه را دست بگذارند رويش، دست‏

    صحيفه نور ج 11 صفحه 110

    مى‏گذارند رويش آن را مى‏خواهند بهم بزنند، اين موضع قدرت شما را متزلزل دارد مى‏كند.

    دشمنان نهضت در صدد خلع سلاح ملت از وحدت كلمه و اسلام هستند

    ديديد كه دو جهت در اين ملت بود كه رمز پيروزى ملت ما بود، يكى اينكه از آن چيزهائى كه خودشان خواستند ابداً آنوقت مطرح نبود. همه با هم مى‏گفتند الله اكبر همه با هم جمهورى اسلامى، همه با هم رژيم سابق نه، هيچ كس در آن روز دنبال اين نبود كه من وضعم چه جورى است، اگر يك كسى پيش رفيقش هم فرض كنيد شكايت مى‏كرد رفيقش به او مى‏خنديد كه حالا وقت اين حرف‏ها نيست. اينطور شده بود وضع، يك جهت هم اينكه همه اينها كه با هم مجتمع شدند، براى خدا بوده شاهد اينكه هى مى‏آمدند و هر جا فرياد مى‏كردند كه ما مى‏خواهيم شهيد بشويم، يك مطلبى بود كه براى خداست.

    پس دو جهت در اين پيروزى بود: يكى اينكه براى خدا فرياد الله اكبر و ما براى خدا كار را مى‏خواهيم بكنيم، جمهورى اسلامى خواهيم، يكى هم اينكه با هم مجتمع بودند، يكصدا بودند، بچه كوچولو و پيرمرد هشتاد ساله، يك جور حرف مى‏زدند و دشمن‏هاى ما اين دو تا سنگر را هدف كردند. از اولى كه اين سد رژيم سابق شكست دشمن‏ها سر درآوردند و يك دسته‏شان راجع به جهت اسلامى شروع كردند كارشكنى، درست توجه كنيد كه دو تا مطلب هر دويش شهود ماست كه مورد حمله واقع شده بود، جهت اسلاميتش مورد حمله واقع شد، گفتند، اين حمله به جهت اسلاميتش بود كه زيربار اسلامش مى‏خواستند بروند، براى اينكه آن كارشناس‏ها فهميده بودند كه اين پيروزى از اسلام است مردم براى جمهورى نمى‏آيند به شهادت برسند، مردم براى اسلام مى‏گويند ما شهيد مى‏خواهيم بشويم الان هم مى‏گويند، كفن مى‏پوشند براى اسلام، نه كفن براى جمهورى، براى جمهورى دموكراتيك.

    آنها يافته بودند كه اين جهت يك جهتى است كه اصيل است، اصل مطلب است، اين را بايد شكستش. با قلم‏ها، با گفتارها شروع كردند به اين سنگر حمله كردن، اسلام حالا ديگر به درد نمى‏خورد، اسلام مال نمى‏دانم هزار و چهار صد سال پيش از اين بود، اسلام ديگر حالا بيخود است، گاهى مى‏گفتند، گاهى نمى‏گفتند، لكن لازمه‏اش اين بود جمهورى اسلامى ما مى‏خواهيم، معنايش اين است كه جمهورى مى‏خواهيم، معنايش اين است كه جمهورى اسلامى لازم نيست باشد، اين هدف بود تا حالا هم هست.

    از اولى كه شما اين سد را شكستيد و برگشتيد كه جمهورى اسلامى را درستش بكنيد، اين دسته از مردمى كه دنبال اين بودند كه شما آن رمزى كه شما پيروز شديد، چى بود؟ اسلام را فهميدند كه رمز اسلام بوده است، حمله كردند به همان جهت اسلاميتش. نمى‏خواستند بگذارند كه رأى بدهيد براى جمهورى اسلامى در بسيارى از جاها جلو رأى را گرفتند، در بعضى جاها آن صندوق‏ها را شكستند، آتش زدند، با تفنگ مانع شدند از اينكه رأى بدهند، اينجا شكست خوردند. باز براى اينكه

    صحيفه نور ج 11 صفحه 111

    مردم باز همان حال را داشتند، رأى را دادند دنبالش هر مرحله‏اى را كه يك قدم شما جلو گذاشتيد آنها آن مرحله را كه جهت اسلاميتش بود، هدف قرار دادند.

    - شما درست - من حالا به تفصيل بخواهم بگويم، نه شما وقت داريد نه من، اما درست مطالعه كنيد كه در هر مرحله مخالفت شد و مخالفت در همان جهتى بود كه راجع به جهت اسلاميش بود كه اينها يا آگاهانه اين كار را مى‏كردند كه اجير بودند - يا جوان‏هايى بودند كه ناآگاه، اين آگاه‏ها بازى مى‏دادند به آنها صحبتش را مى‏كردند. بعد در اين مرحله، بعد هم تا حالا هى شكست خوردند، يعنى جمهورى اسلامى را رأى دادند تقريباً نودوهشت درصد رأى مثبت بود، يك قدرى هم بيشتر، بعد هم خبرگان را كه هى مخالفت، هى مخالفت، معذلك مردم تعيين كردند خبرگان خودشان را بعد هم به آراء گذاشتند، اين قانون اساسى آنجا هم باز مخالفت، مخالفت، لكن معذلك ملت پيروز شد، اينها ننشستند باز، آن جهتش تا اينجا آمده است، حالا بعدش هم البته رئيس جمهورى يا مجلس شوارى ملى اينها هم البته مواجه با خيلى مخالفت‏ها خواهد شد، اين يك جهت بود.

    جهت دوم اين قضيه، اتحاد مردم كه همه با هم بودند. يك كانه، يك نفس بود، يكصدا بود، شما اگر بندرعباس مى‏رفتيد همان را مى‏شنيديد كه در شمال مى‏شنيديد، در مشرق ايران مى‏رفتيد همان را مى‏شنيديد كه در مغرب مى‏شنيديد، بچه‏ها همان را مى‏گفتند، پيرمردها هم همان را مى‏گفتند، رعيت‏ها هم همان را مى‏گفتند و متفكرين هم همان را مى‏گفتند، آنهائى هم كه برخلاف مسير بودند، آنوقت صداشان در نمى‏آمد، نمى‏توانستند درآورند بعد كه رسيديد به آنجائى كه يك قدرى به نظر توده‏ها اين بود كه خوب، الحمدلله پيروز شديم، توجه نداشتند به اينكه نه ما يك قدم از آن راه كه گفتيم و از راه ديگر، ايجاد اختلاف. شما الان در هر جا برويد يك دسته‏اى با دسته ديگر مخالفند يك دسته‏اى مخالفند كه به روى هم اسلحه مى‏كشند، مى‏كشند، يك دسته هم كه به آنطور نيست براى هم صحبت مى‏كنند حرف مى‏زنند، تهمت مى‏زنند، كارى مى‏كنند كه در ادارات كار كم بشود كه در مثلاً صنعت نفت كم كارى بشود يا بيكارى باشد، انفجار ايجاد مى‏كنند. از اين مسائل كه روى هم وقتى كه بگذاريم يك دست دارد كار مى‏كند و آن دستى است كه مى‏خواهد نگذارد جمهورى اسلامى به معنائى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند، براى اينكه با تحقق او همه آمال دشمن‏هاى ما از بين خواهد رفت. امروز ما گرفتار اين مرحله هستيم كه بايد اين بچه كوچولو را بزرگش كنيم، اينكه الان تقريباً يكساله است و باز راه نيفتاده مثل يك بچه يكساله مى‏ماند كه راه نيفتاده، بايد ما دستش را بگيريم راهش ببريم، بايد همه قشرهاى ملت متوجه باشند كه اينها مى‏خواهند نگذارند اين بچه بزرگ بشود از اين بچه صدمه ديدند و اگر بزرگ شد صدمات زيادتر است، مى‏خواهند نگذارند اين بشود وارد مى‏كنند، هر جا هر كس بتوانند هر قشرى را بتوانند مقابل ديگرى قرار مى‏دهند، روزنامه‏ها، مجلات، راديو، چه، چه، هر وقت آدم مى‏بيند يك دسته‏اى، به دسته ديگر حمله كردند، اصحاب قلم به هم حمله‏كنند، اصحاب بيان به هم حمله مى‏كنند، اين در آنجاهائى كه با قلم‏ها اين مقصد را مى‏خواهند پيش ببرند. هر اداره‏اى كه بروى، در هر جايى كه بروى، هر جا و حساستر بيشتر، هر منطقه‏اى كه حساستر

    صحيفه نور ج 11 صفحه 112

    است آن منطقه آنها پيش مى‏روند، تا اين منطقه يك صدائى در مى‏آيد از همه جا جمع مى‏شوند آنجا، آذربايجان يك صدائى در مى‏آيد مى‏بينيد كه از شمال حمله مى‏كنند، مى‏زنند با آذربايجان دنبال اينكه اين صدا را بزرگش كنند، در شمال يك صدا دربيايد، از جنوب حمله مى‏كنند به آن طرف تا اينكه اينجا دامن بزنند. در مركز نفت يك صحبت مى‏شود، اينها جمع مى‏شوند آنجا نبود، اينكه براى كاركنان نفت در يك وقتى به ما گفتند نفرى چقدر مى‏دهند كه كار نكنند، كه اعتصاب كنند. اين پول از كجا بود كه مى‏آوردند مى‏دادند كه كار نكنيد، براى چه مقصدى اينها مى خواستند كه مملكت ما سروسامان نداشته باشد و به اين شريان حيات كشور صدمه مى‏زدند، پول هم خرج مى‏كردند كه كار نكنيد.

    هر جا بتوانند با ارعاب، با تطميع، با خرج كردن پول در دستشان فراوان از غرب و شرق مى‏آيد. همه هم نقشه همين است كه اين دو حيثيتى كه با آن دو حيثيت پيش برده است، اين نهضت اين را از دستش بگيرند، وحدت كلمه را از دستش بگيرند، اسلام را هم از دستش بگيرند، خلع سلاحش كنند والا شما سلاحى نداشتيد همه سلاح‏ها پيش دشمن شما بود پيش شما چيزى نبود، سلاح شما ايمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه، شما را مى‏خواهند وحدت كلمه را هم از دست‏تان بگيرند، اسلام را ديرتر مى‏توانند بگيرند براى اينكه خوب مردم مسلمانند، نمى‏آيند بگويند مسلمان نباشيد، با جورهاى ديگر جمهورى نگذارند اسلامى باشد، الان هم براى همين معنا فعاليت مى‏شود، پيشتر شده است الان هم مى‏شود، اختلافات هم كه خودتان مى‏بينيد كه هر جا برويد قشرى هستند كه وسوسه مى‏كنند بين مردم، به اين عقده‏هاى مردم نفخ مى‏كنند، اين عقده‏ها را دامن به آن مى‏زنند.

    با رعايت نظم و دورى از منفعت طلبى نهضت را حفظ كنيد

    خوب يك ملتى كه پنجاه سال در اختناق بوده، در حبس بوده، اين ملت حالا از آن حبس، يك عقده‏ها پيدا كرده، اينها اين عقده‏ها را دامن به آن مى‏زنند كه برخلاف مسير راهش بروند، آنهائى كه صاحب عقده‏اند خيال مى‏كنند اينها اهل خيرند، مى‏خواهند براى اينها يك، يك كار خيرى بكنند، آنهائى كه اهل نقشه‏اند مى‏فهمند دارند چه مى‏كنند، مى‏فهمند كه اينها را برخلاف آن مسيرى كه ملت دارد مى‏برد. تكليف ما در اين، امروز چيست؟ تكليف ما اينست كه اين رمز را محكم نگه داريم، الان به فكر اينكه يك نابسامانى هست در اداره و در كذا و در كذا، اين نابسامانى از آن ناحيه است آن ناحيه را تقويت بكنيد، همه شكايات را امروز بايد كنار گذاشت، همه چيزهائى كه براى ما ناراحت كننده است و فرعى است كنار گذاشت و اين امر اصلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، يعنى‏خواهند اصل نهضت را از بين ببرند.

    اين مرحله اول كه عبارت از اينست كه اين نهضتى كه با او ما پيروز شديم بايد مثل يك بچه‏اى روز به روز جلويش ببريم و تربيتش كنيم و بزرگش كنيم، آن را مى‏خواهند از دست ما بگيرند، اگر خداى نخواسته اين معنا از دست ما گرفته شد، اساس را از دست داديم، ديگر همه ديوارها فرو مى‏ريزد، ما اگر چنانچه اين انقلاب، در اين انقلاب با همانطورى كه جلو آمديم پيش نرويم و پوسيدگى،

    صحيفه نور ج 11 صفحه 113

    كرم خوردگى در اين پيدا بشود، مثل يك خربزه‏اى كه ظاهرش چه است، آب ... هم به آن مى‏دهند همه چيزها ولى وقتى كه مى‏بينند، در باطن كرم زده است.

    اينها مى‏خواهند ما را كرم زده كنند و به دنيا ارائه كنند كه اينها يك خربزه كرمو هستند اينها به درد نمى‏خورند. به دنيا ارائه كنند كه اينها رشد سياسى ندارند، ايران يك مملكتى هست كه هرج و مرج است، طبقه پائين به بالا اصلاً اعتنا ندارد، سرباز به درجه دار اعتنا ندارد، يك چنين كشورى است كه قواى انتظاميش انسجامش را از دست داده، يك چنين كشورى است كه اداراتش كار نمى‏كنند، كم كارى مى‏كند، يك چنين مملكتى است كه همه به جان هم افتادند، وقتى كه مملكتى همه به جان هم بيفتند، هر قشرى بخواهد ديگرى را بكوبد، هر طايفه‏اى براى خودش بكشد و ديگرى را از بين ببرد، يك چنين مملكتى در خارج منعكس مى‏شود كه اينطورى قابل نيست، بايد كارى كرد كه با دلسوزى هم بيايند جلو، بايد اين نظم ايجاد بشود.

    بيدار كنيد مردم را، به مردم بفهمانيد، مسأله بگوئيد، خواهرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، برادرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، مسأله اينست، امروز مصيبت ما اين است، امروز كه خواهند اين مملكت را معرفى كنند به اينكه اينها قابل اينكه آزاد باشند، قابليت ندارند. من اين را قبلاً هم گفته بودم، آقاى كارتر در پاريس كه ما بوديم و آن اواخرى كه در ايران ديگر خيلى پيشرفت كردند در خيلى از فرمايشاتشان فرمودند كه اينها بهشان زيادى آزادى دادند. اين يك موذيانه بود كه مى‏خواست بگويد كه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند، اينها بايد اختناق برايشان باشد، حق مى‏داد به شاه كه بايد شاه اينها را مهار كند، اگر اين مهار را به هم بريزد، اين حرفى بود كه آنوقت مى‏زد، همين تعقيب مى‏شود عملاً تعقيب مى‏شود، همين معنا را مى‏خواهند در دنيا منعكس كنند كه يك كشورى هست كه اساسى ندارد، قانون ندارد اين كشور، هر كس به هر كس تعدى كند يك دادگاهى نيست جلويش را بگيرد، سرباز از بالاتر، از درجه دار، درجه دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نمى‏كند، هرج و مرج است، مردم از دولتشان اطاعت نمى‏كنند، ادارات از رئيس اداره‏شان اطاعت كنند، يك مملكت اينطورى قيم مى‏خواهد، خودشان نمى‏توانند اداره كنند خودشان را، اين برنامه‏اى است كه براى ما به حسب احتمال و شواهد ريخته شده است و ما از آن غافل هستيم. آنهائى كه مى‏آيند در هر جا ناراحتى‏ها را به گوش ما مى‏خوانند اينها غافلند از اينكه الان ما اين ناراحتى بزرگ را بايد علاج كنيم و ... هم مى‏خواهد، خوب جز اين است كه بفهماند به دنيا به اينكه اينها قابل نيستند كه آزاد باشند؟ من يادم هست در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود كه كارتر در يكى از حرف‏هايش آنوقت ما در پاريس بوديم گفت به اينها آزادى زياد دادند. اگر طبيب بالاى سرش بيايد و برود سراغ اينكه دستش يك قدرى زبر است اين را علاج كنيم، اين طبيب، اين رابه كشتن مى دهد، اين بايد سرطان را علاج كند. يك مملكتى كه الان غده‏هاى سرطانى در آن هست ما بايد فكر اين باشيم كه اين غده سرطانى را بيرون بكشيم، اگر دنبال اين برويم كه حقوقمان چقدر است، در اداره درجه ما چيست، در - نمى‏دانم - ارتش در چه

    صحيفه نور ج 11 صفحه 114

    درجه‏اى واقع هستيم و هكذا و مثل آن طبيبى است كه سرطان را برنداشته واين زبرى دست را دارد معالجه مى‏كند، آن سرطان كار خودش را مى‏كند، ديگر نه دستى مى‏ماند و نه زبرى دست.

    اين سرطانى كه الان در ايران ما هست و آن غده‏اى است كه ولده اين غده بزرگ‏هاست و براى آن غده بزرگ اينها كار مى‏كنند. اگر طبيب‏ها، يعنى همه مردم كه مى‏خواهند مملكت‏شان يعنى يك مملكتى باشد اگر دنبال اين باشند اين غده را از بين ببرند، دنبال اين باشند كه اين زبرى دست را، من خانه ندارم،من خانه‏ام كوچك است، من در اداره حقوقم كم است، من درجه‏ام كم است، اگر ما مشغول اين مسائل بشويم، فلان آدم مثلاً چه شده است حالا بايد شكستش داد، فلان آدم احتمال مى‏رود چه بشود، نگذاريم بشود، از اين مسائل كه همه بر مى‏گردد به منافع شخصى، اگر ما برويم دنبال آنها و از اين غده سرطانى كه ما مبتلا به آن هستيم و نشستند در خارج كشور ما و چشم دوختند به اينجا و عمالشان در داخل كار مى‏كنند، خودشان در خارج كار مى‏كنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرويم و برگرديم به اين كارهاى جزئى كه مربوط به خودمان است خداى نخواسته مثل همان مريضى كه به سرطان مبتلا شد و سرطان او را كشت و ديگر دستى باقى نماند تا زبرى دست بماند، كشورى باقى نمى‏ماند تا ناراحتى‏هائى باقى بماند.

    امروز روز اينست كه همه با هم بدون اينكه فرصت بدهيم كوشش كنيم، اين اختلافات را از بين ببريم، هر روز تحصن يك امرى است هر كه يك ناراحتى پيدا مى‏كند تحصن مى‏كند، يك عده را وا مى‏دارد به تحصن، اين به نفع كى تمام مى‏شود، اين تحصن، اين تحصن‏هاى يكى دنبال ديگرى به نفع كى تمام مى‏شود، يك دسته بيكار مى‏شوند يا اداره‏شان را زمين مى‏گذارند و تحصن مى‏كنند، يا زراعتشان را زمين مى‏گذارند، و تحصن مى‏كنند، اين به نفع ملت هست يا به نفع آنهائى است كه خواهند با اين تحصن‏هاى بعد از تحصن و ايجاد اختلاف‏ها بگردد حال كشور ما، برگردد به يك حالى كه اگر از سابق بدتر نشود لااقل مثل او بشود، همه چيز ما را ببرند. اينجا بايد همه عقلاء، همه نويسنده‏ها مال اين مملكتند در اين مملكت تربيت شدند، اين آب و خاك آنهاست، اين مملكت حق دارد به نويسندگان، اين مملكت حق دارد به روشنف

صفحه 94 از 208 نخستنخست ... 4484909192939495969798104144194 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/