previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 50
تاريخ: 28/9/58
متن مصاحبه امام خمينى با حسنين هيكل
حسنين هيكل: تا 3 روز ديگر يك سال از آخرين ديدار با شما در پاريس مىگذرد و در اين سال چيزهاى زيادى گذشت.
امام: بله، الحمدالله. انشاءالله ... اميدواريم از اين به بعد هم چيزهاى زيادى بگذرد.
سوال: در نظر شما مهمترين چيزى كه در سال گذشته رخ داد چه بود و چه توقعى داريد در سال آينده بگذرد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم: مهمترين چيزى كه در سال گذشته براى ملت ما حاصل شد، قطع ايادى ابرقدرتها از كشور و قطع ظلمى كه بر اينها در سالهاى طولانى شد، آن بزرگتر چيزى بود كه بر ما گذشت و بزرگتر چيزى كه ما آرزو داريم اين است كه در اين سال انشاءالله ممالك اسلامى به ما متصل بشوند و ملتهاى مسلمين بيدار بشوند و متوجه به اين بشوند كه اين تبليغاتى كه ابرقدرتها كردند و خودشان را آسيب ناپذير معرفى كردند، اينها حقيقت نداشته است. ديدند ملتها كه ملت ما بزرگتر آسيب را به بزرگتر رژيم وارد كرد و الان هم مشغول است كه آسيبها را پشت آسيبها وارد كند و آن كه بت بزرگى كه براى دنيا درست كرده بودند، ملت ما شكست آن را و مىشكند. آرزوى بزرگ ما اين است كه ملتهاى ديگر هم با ما متصل بشوند و همانطور كه اسلام دستور داده است كه مؤمنين اخوه هستند، همان مسائل در پيش روى ملتها باشد. البته من از دولتها بايد بگويم مايوسم لكن ملتها اينطور نيستند. ملت مصر يك حكم دارد و آقاى سادات هم يك حكم و همين طور ساير ملتها نسبت به دولتها. كمى از دولتها هست كه اميدى به آنها هست والا اكثراً اميد بر آنها نيست و ما آرزوى بزرگمان اين است كه ملتها اين معنايى كه در ايران واقع شد و ديدند آن چيزهايى كه به نظرشان امكان نداشت تحقق پيدا كرد، آنها هم توجه داشته باشند كه غيرممكنها با اراده ملتها، ارادهاى كه تبع اراده خداست، ارادهاى كه براى خداست، غير
صحيفه نور ج 11 صفحه 51
ممكنها ممكن مىشود و محالها واقع.
سوال: در سال گذشته چيزهاى زيادى رخ داد و چيزهاى زيادى هم شنيديم و الان كه من آمدم اينجا، مىبينم مشكلات زيادى در عين پيروزىهاى زياد در كشور ايران موجود است مثلاً اجانب، تبليغات، حمله تبليغاتى و حملههاى ديگرى مىكنند و ممكن است كه يك وقت منجر به حمله نظامى هم بشود كما اينكه حملههاى اقتصادى هم دارند به ايران و در آينده چيزهاى زيادى رخ خواهد داد. شما آيا براى آينده ممكن است من براى آينده سوالى بگيرم از شما كه شما چه در نظر داريد درباره روابط با آمريكا، مثلاً، من باب مثال در روابط با آمريكا و مثلاً درباره مسائل و مشكلات ديگرى كه متوجه ملت ايران و انقلاب ايران خواهد شد، شما چه در نظر داريد و مىخواهيد چه عملى انجام بدهيد؟ ديروز كارتر چيزى گفت كه شبيه به تهديد جنگ بود كه اين تهديد اول ايشان نيست.
جواب: پشت سر هر انقلابى در عالم اينطور آشفتگىها هست و من بايد بگويم كه انقلاب ما انقلاب بزرگى بوده است و در حد خودش بالاترين انقلاب بوده است، با وضعى كه حاضر است و ما شاهد بوديم و پشت سر آن آشفتگىهايش ناچيز است. آنطورى كه انقلابهاى ديگر بودند كه بعد از 50 سال، 60 سال، بعد از چند سال باز گرفتار هستند، ما آن گرفتارىها را نداريم و مهم هم اين است كه انقلاب ما اسلامى است و ملى، ملت مسلم قيام كرده است براى اسلام و هر قيامى كه اينطور باشد پشت سرش آنطور خونريزىها، آنطور وحشيگرىها پيدا نمىشود. شما مطلع هستيد كه در اين انقلابات يك ميليون و يك ميليون و نيم مقتول داشتند. پس از پيروزى، فلان كسى كه پيروز شده است مىگويد من تا اين سيگار را كشيدم هر چه مىتوانيد بكشيد و آنطورى كه الان براى من يعنى چند روز پيش از اين، صورت آوردند از ممالكى كه در آن يك انقلابى واقع شده و صورتى كه از حبسىها دادند، از مقتولين و اينها دادند عددها، عددهاى زيادى مثل يك ميليون، يك ميليون و نيم، دو ميليون بود. و كشور ما بعد از اينكه انقلابش پيروز شد، يك نفر هم حتى بيگناه كشته نشد. آن اشخاصى كه در محكمه بردند و ثابت شده است به اينكه مفسد بودهاند و فساد ايجاد كردهاند و قتل عامها كردهاند، امر به قتل عامها كردهاند، آنها يك عده معدودى بودند كه بعد از اينكه محاكمه شدند به جزاى خودشان رسيدند. بعد از انقلاب ما، يك آزادى داده شد، تمام مرزها باز و تمام فرودگاه باز و تمام احزاب و تمام نويسندگان آزاد، در صورتى كه بعد از انقلاب، شما مىدانيد كه تمام اينها به روى دنيا بسته مىشود. انقلاب ما، غير از انقلاب جاهاى ديگر است. انقلاب وقتى متكى بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند اين انقلاب نمىتواند آنطور خسارات را داشته باشد. ما هر چه خسارت ديديم در حالى بوده است كه با شاه، شاه
صحيفه نور ج 11 صفحه 52
مخلوع و دار و دسته او برخورد داشتيم و حالا هم هر چه مقتول هست آنهايى هستند كه آنها دارند جنايت مىكنند و باز هم ناچيز هست، چيزى نيست در نظر ما. اما قضيه تشرهاى آقاى كارتر، نمىدانم شما اين مثل را مىدانيد، من حيفم آيد كه مثل بزنم به شير، كه مىگويند وقتى كه مقابل يك دشمن مىايستد هم فرياد مىزند هم از آن طرفش چيزى بيرون مىآيد و هم دمش را حركت مىدهد، فرياد مىزند براى اينكه طرف را بترساند، مىترسد، از اين جهت از او چيزى هم صادر مىشود، دمش را حركت مىدهد براى اينكه ميانجى پيدا كند. آقاى كارتر را من حيفم مىآيد كه بگويم شير، لكن يك موجودى است كه همين كارها را دارد مىكند اين هياهو و اين فريادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامى، دخالت نظامى، اينها كهنه شده است و لهذا يك دفعه يك چيزى مىگويد فوراً بعدش يك چيز ديگر مىگويد خلاف آن. اينها همان فريادهايى است كه آن حيوان زد براى اينكه بترساند طرفش را الان ملتهاى اسلامى و ملتهاى غير اسلامى هم توجهشان به اينجاست و دلهاىشان با ماست. شما اين را بدانيد كه اگر چنانچه سرنيزه سادات از روى مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست براى اينكه ما اسلام را مىخواهيم، مصر هم اسلام را مىخواهد. ما مىخواهيم يك حكومت اسلامى باشد، ملت مصر هم همين را مىخواهند. ما مىخواهيم يك ملت اسلامى باشد، ملت عراق هم همين را مىخواهند، ملتهاى ديگر هم، تركيه هم همين را مىخواهد. هر جا كه مسلم است ملتش مايل است كه يك رژيم اسلامى، يك رژيم عدل باشد بلكه اگر ما تبليغاتمان برسد به دنيا و ما به مردم دنيا حالى كنيم كه اسلام چه چيز است، اسلام اصلاً شناخته نشده است، تا حالا اصل اسلام شناخته نشده است، كسى نمىداند چيست تا حكومت مىگويند، به نظرتان حكومت محمدرضا مىآيد و سادات و كارتر، تا رژيم گفته مىشود، اين رژيمها به نظرشان مىآيد. ما هر چه هم بخواهيم به آنها بفمانيم، تا نتوانيم درست پياده كنيم آن چيزى را كه موافق رضاى خدا و رسول خداست، نمىتوانيم ادعا كنيم كه ما يك رژيم اسلامى داريم. ما الان در آستانه اين واقع شدهايم كه يك رژيم اسلامى متحقق بشود و انشاءالله متحقق بشود لكن اگر دنيا بفهمد كه اين اسلام چيست، حكومت اسلام چه جورى است، چه وضعى دارد، حاكم اسلام و رئيس اسلام با محكومين و با اشخاصى كه به آنها حكومت مىكند چه وضعى داشته اند، سردارهاى اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعى داشتهاند، سردارى كه يك نفر آدم بازارى، صوفى به او فحاشى مىكند، نشناخته و بعد او راه مىافتد مىرود بعد به او مىگويند كه اين مالك اشتر ظاهراً بود كه اين مالك اشتر بود، فهميدى چه كردى؟ فهميده و مىدود دنبالش كه مىبيند رفته مسجد،مىگويد كه من آمدم مسجد دعا مىكنم براى تو. اين يك فرم حكومتى است كه دنيا نديده است يعنى تا حالا در دنيا نشده است پياده بشود. زمان حضرت امير و زمان پيغمبر اكرم و خلفا يك مقدارى، آنطورى كه مىخواستند يك مقدارى شد والا آنطورى كه آنها مىخواستند نشده است تا حالا. بعد از
صحيفه نور ج 11 صفحه 53
آن هم كه بنى اميه آمدند و بنى عباس آمدند و حكومتهاى ايرانى و نمىدانم بومى و اينها بودند كه ديگر بدتر شد مصيبتها. ما اگر بتوانيم و شما نويسندههايى كه مسؤول هستيد همه شما مسؤول هستيد، همه نويسندگان اسلام مسؤول هستند، همه گويندگان اسلام مسؤول هستند كه معرفى كنند اسلام را به مردم، حكومت اسلام را معرفى كنند به ملتهاى خودشان كه حكومت اين است وضعش، نه آنى كه محمدرضا داشت نه آنى كه سادات دارد و نه آنى كه ساير سران قوم دارند. آنها اصلش اجنبى است از اسلام، ربطى به اسلام ندارد. اگر ما معرفى كنيم اسلام را به دنيا، همه دنيا با ما موافق مىشوند، همه قلوب دنيا مىخواهند عدالت باشد، اينجور عدالتى كه در اسلام هست لكن خوب، ما يك اشخاص ملت ضعيفى هستيم، تبليغات نداريم در دنيا، دنيا برضد ما دارد تبليغات مىكند، همه قلمهاى خارج به ضد ماست، همه راديوهاى خارج تبليغات برخلاف ما مىكنند، معذلك يك معجزه است كه در عين حالى كه همه دارند برخلاف دارند عمل مىكنند باز هم اين قافله دارد جلو مىرود و جلوتر خواهد رفت. پس اين معنا كه شما مىگوئيد كه تشر زده آقاى كارتر و ما را خواسته بترساند، اين نظير همان تشرى است كه آن حيوان مىزند و ما هم بنا نداريم بترسيم، يك قومى مىترسند كه بر ايشان مردن يك مسأله باشد. شما يك مقدارى باشيد توى اين مردم، همينهائى كه اينجا الان فرياد دارند مىزنند، يك مقدارى توى اينها باشيد ببينيد كه اينها منطقشان چيست؟ اينها مىگويند كه ما مىخواهيم كه شهيد بشويم. همين امروز كه در روزنامه من ديدم اين عيال مرحوم آقاى مفتح مىگويد كه ما افتخار مىكنيم كه يك شهيد داديم. يك مردمى كه بانوانش اينطور باشند كه به شهادت سرپرستشان آن هم يك چنين سرپرستى افتخار بكند و بسيارى از اين زنها كه جوانشان را از دست دادند مىآيند پيش من مىگويند كه ما باز هم داريم، باز هم داريم كه تقديم كنيم، يك چنين ملتى را آقاى كارتر از نظامى مىترساند؟ از نظامى بايد خودش را بترساند كه به آنطور اعتقاد ندارد و آنهائى كه دعا را مىخواهند وسيله رياست قرار بدهند، ناقوس را مىخواهند وسيله بلندگويشان باشد براى رياست. ما از چه مىترسيم؟ مائى كه معتقديم كه از اينجا كه برويم به يك جاى بهتر مىرسيم چرا بايد بترسيم؟ پس ما از نظاميشان نمىترسيم، ما مهيا هستيم، تا آن اندازه كه مىتوانيم مقابله كنيم، اگر نتوانستيم شهيد مىشويم كارى نيست اين، اولياء ما هم همين طور بودند. لكن من به شما مىگويم كه اصلاً اين اسلحه پوسيده است، اين اسلحه اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم يك اسلحه پوسيدهاى است كه سابقاً اگر چنانچه يك چنين چيزى مىگفتند در ايران، خوفى بود اما ايران الان از اين چيزها خوفى ندارد و اين اسلحه پوسيده است، اصلاً اسلحه در دنيا پوسيده است، مسخره مىكند دنيا اين حرف را، اين حرفى كه ما مداخله نظامى مىكنيم، اين حرفى است كه دنيا مسخرهاش مىكند لكن حالا اگر ديوانگى كردند و يك چنين كارى كردند ما هم حاضريم، ما ابائى از اين نداريم، البته ما حتى الامكان مىخواهيم كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 54
بشر انسان باشد و مثل سباع به هم نريزند اما اگر سباعى به ما حمله كرد ما دفاع مىكنيم تا آن حد كه مىتوانيم. اما قضيه اقتصادى و اينها اين هم از همانطور است، از همان قماش است كه كهنه شده اين اسلحهها. آقاى كارتر خيال مىكند كه ماها از دنيا اصلاً بىخبر هستيم، هيچ اطلاعى از دنيا نداريم، ايشان را هم به آنطور حالا مىشناسيم كه ابرقدرت هست و داراى كذا و چقدر نمىدانم لشكر و چقدر سلاح و امثال ذلك و همه دنيا هم. ما عقيده مان مثلاً اين است كه تا ايشان بگويند كه "محاصره اقتصادى" در دنيا به روى ما بسته مىشود، اين هم از آن خيالاتى است كه ايشان كردند پيش خودشان، در آن كاخ سفيد قهوه خوردند و يا اگر مىخوردند و پاهايشان را روى هم انداختند اين فكر را كردند. ما پيشمان اين حرفها مطرح نيست، ما اين را گفتيم كه ما خودمان از اين زمين خدا، روزى خودمان را در مىآوريم و علاوه كى گوش مىدهند مردم به اين حرفها؟ دولت خودشان هم در يكى دو دفعه تا حالا دو، سه دفعه تا حالا گفتهاند كه اين حرف صحيح نيست، محاصره اقتصادى صحيح نيست، بكلى نمىشود. ممالك ديگر هم كه تابع ايشان نيستند، بلى آقاى سادات تبعيت دارد، تابع است، او چشم و گوش بسته مثل شاه ما تسليم است و من چقدر بايد تاسف بخورم كه يكى كه در يك مملكت اسلامى دارد مىگويد "من راس اين مملكت هستم با دو نفر كه هر دو دشمن اسلام هستند، دشمن اسلام هستند نه دشمن يك طايفه اى، رژيم اسرائيل دشمن اسلام است نه دشمن ما، دشمن شما، كارتر برادر اوست اينها سر يك ميز بنشينند و با هم معاهده كنند بر ضد اسلام و ما بنشينيم گوش كنيم، ملت مصر هم بنشيند گوش كند، شما نويسندهها هم بنشينيد گوش كنيد. اين چقدر تاسف دارد و چقدر من بايد متاسف باشم به اين وضع اينكه اينها يك چنين پيوندهايى دارند با دشمنهاى اسلام، با كسانى كه به روى مسلمين آتش كشيدند، اينها بنشينند با هم سر يك ميز و با هم قرارداد كنند برضد مسلمين و از آن بدتر اينكه هم مسلمين بنشينند نگاه كنند، دولتهاى اسلامى هم بنشينند نگاه كنند، ملتها هم بنشينند نگاه كنند.
سوال: من يك چيزهايى دارم احساس مىكنم و مىبينم كه از داخل نهضت است، از داخل ايران است و از خارج نيست مثل قضاياى آذربايجان و اكراد و كردستان كه شكل مسلح گرفت و مثلاً قضيه دانشجويانى كه اين گروگانها را گرفتند، اين از داخل ملت شروع شد. مثلاً آيا دولت ايران با اينها موافق بود و آيا با آنها همكارى مىكرد و دلش مىخواست يك چنين چيزى بشود؟ من مىخواهم رأى امام را ببينم درباره قضايائى كه در داخل كشور و از اندرون آن بروز مىكند و تراوش مىكند نه آن چيزى كه از خارج مىآيد اينها، چه نظرى شما داريد و چه تفسيرى بر اين قضايا داريد؟ حكومتهائى آمدند و رفتند، وزير خارجهاى آمد، وزير خارجهاى رفت، چيزهاى ديگرى هست احتمال مىدهم يك فشارهاى اقتصادى داخلى هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 55
باشد كه ما اطلاع نداريم اين تغييراتى كه دارد مىشود. نظر امام، تفسير امام براى قضايا چيست؟ اينها از كجا مىشود اينجور چيزهائى؟
جواب: قضايائى كه در ايران واقع شده است اينها ريشهاش از خارج و يك مقدارى هم از ريشههايى كه رژيم سابق دارند و طرفدارانشان است. امت اصيل، نه كرد و نه آذربايجانى با ما مواجه نيستند، البته يك تبليغاتى در كردستان همان اشخاص خارجى كردند كه خيال كردند كه يك تفرقهاى بين مثلاً اكراد و غير اكراد، بين اقليتهاى اينجا و غير آن هست و اين براى اين است كه اسلام را درست نمىگذارند ما معرفى كنيم. من اميد اين را دارم كه اگر اسلام آنطورى كه ما مىخواهيم در اينجا تحقق پيدا كند، پياده بشود، نه كرد و نه لر و نه ترك و نه ساير قشرها كه هستند هيچ يك از اينها اصلاً نخواهند كه خودشان عليحده باشند، عليحده بودن روى اين زمينه است كه يك دولت مركزى بخواهد بر آنها يك تحميلاتى بكند. مثل همين است كه اول هم گفتم كه تا گفته مىشود رژيم، دولت و اينها مردم توى ذهنشان همان رژيم سابق و همان دولتهاى سابق مىآيد كه در تهران نشسته بودند و تحميل مىكردند به همه قشرهاى ايران، زور مىگفتند و آنها را محروم مىكردند و تمام ذخائرشان را به ديگران مىدادند و در خوزستان مردم گرسنگى مىخوردند و نفت زير پايشان براى خارج صادر مىشد. اينها اگر حكومت اسلامى را ببينند و بدانند كه چه خواهيم كرد و چه ميل داريم انجام بدهيم، آن روزى كه حكومت اسلامى پيدا بشود تمام اين قشرهايى كه هستند اين مسائل از پيش آنها ديگر طرح نمىشود طرح اينكه ما مىخواهيم خودمان حكومتمان باشد، ما مىخواهيم شهردارى، خودمان باشد، اينها روى اين زمينه است كه از دولتهاى سابق ضربه خوردند، آن ضربهاى كه از دولتهاى سابق خوردند. تلخى كه در ذائقه همه قشرها هست اين اسباب اين شده است كه اينها خيال كنند كه اين حكومت اسلامى هم مثل حكومت شاهنشاهى است همانطورى كه حكومت شاهنشاهى همه ذخائر را مىبرد و كردستان در حال فقر بود و عرض بكنم كه بيمارستان نداشتند و دانشگاه نداشتند و هيچ چيز فرض كنيد كه بلوچستان هم همين طور بختيارى هم همين طور، اينطور بود، الان هم كه مىشنوند حكومت، اصلاً در ذهنشان بيش از آن حكومتى كه در رژيم سابق بود، نمىآيد. از اين جهت اين حرفها را مىزنند و ما هم گفتيم كه ما الان حرفهاى شما را همه را مىشنويم تا وقتى فهميديد حكومت چيست، وقتى گفتيد حكومت، ديگر خودتان حرفتان را پس مىگيريد و ما در داخل از خود ملت، از خود داخل چيزى نداريم. ملت همهشان با ما هستند آنهائى كه الان صدا در مىآورند در اين قشرها اينهايند كه از خارج الهام مىگيرند نه از داخل و آنها هم بسيارشان متوجه مسائل نيستند و بعضىشان هم البته كذا هستند و الا نه اين است كه ما، شما خيال كنيد كه در داخل ما يك مشكلاتى الان مواجه هستيم و مردم در داخل نمىگذارند چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 56
بشود نه، مسائل اينطور نيست، البته يك قضيه كه واقع مىشود قلمهاى دشمنهاى ما به راه مىافتد و يك قضيه كوچكى را بزرگش مىكنند الى ماشاءالله. يك قضيه در آذربايجان مثلاً پيش مىآيد، قضيه جزيى كه قابل ذكر خيلى نبود، آذربايجان مخالفتى با اسلام نداشت، اين را در خارج بزرگش مىكنند و در راديوها سروصدا در مىآورند كه حكومت آذربايجان چه مىخواهد بشود و جمهورى آذربايجان چه و اين حرفها نيست در كار، اين حرفها اين تبليغات است همهاش، واقعيت ندارد. شما الان مىبينيد بازارهاى ايران باز است و هيچ خبرى نيست، همه جا صحيح و سالم و مثل آن نهضتها و آن انقلابات نيست كه الان انقلابى باشد. ما انقلابمان باز يك سالش نشده است و انقلابى كه باز يك سال نشده است و پيروزىاش چند ماه است، شما متوقعيد كه تا اين سد شكسته شد تمام امور همچو آسوده و راحت يكه ..... خوب، يك سى و پنج ميليون حبسى از حبس بيرون آمدند، ما يك محبس داشتيم ايران اسمش بود، سى و پنج ميليون جمعيت هم توى آن محبوس بودند، اختناقها بود و فشارها بود، يك دفعه يك سدى شكسته شد سى و پنج ميليون ريختند بيرون، شما مىخواهيد سى و پنج ميليون كه بيرون مىريزند، تويشان هم يك عدهاى هستند كه اينها جاهل هستند، يك عدهاى هم هستند كه آنها ملهم از خارج هستند، شما مىخواهيد كه فوراً همه سروصداها بخوابد و اينها. شما خاطر جمع باشيد كه اين سروصداها چيزى نيست و يك چيزى كه پيش ما يك اهميتى داشته باشد نيست، اينها مثل سروصداهاى آقاى كارتر است، كه هيچ خبرى نيست در اينجا، دشمنهاى ما براى ما خبر خيال مىكنند مىخواهند درست بكنند و اما قضيه اينجايى كه شما اسمش را سفارت مىگذاريد و ما اسمش را جاسوسخانه مىگذاريم، اين قضيه را يك دسته از جوانهاى ما رفتند و آنجا را گرفتند و ديدند كه محل جاسوسى است اينجا، اصلاً يك سفارتخانه نيست، با اسم سفارتخانه يك محلى را درست كردند براى جاسوسى و توطئه منطقه نه توطئه تنها براى ايران، اينها هم كه ديدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلاً مامور سياسى ما در ايران برايمان ثابت نيست كه يك مأمور سياسى آمريكا داشته باشد. امريكا ما را يك دولت سياسى نمىدانسته كه يك مامور سياسى بخواهند بفرستند. دولت اينجا هم آنوقتى كه بود، رژيمى كه بود نوكرش بود، هر كارى مىخواست مىكرد. مىخواست چه كند؟ يك ديپلمات بياورد اينجا، مگر مواجه بود با يك مملكتى كه مثل خودش بود؟ يك مملكتى بود كه در قبضه او بود و همه چيز آن دست او بود، اين ديگر ديپلمات نمىخواست، اين اينجا مىخواست كه يك مركزى درست بكند و عمده نظرش خارج بود، دشمنان خارجى او بود، عمده نظر آقاى كارتر در اين محل كه اين چيزها را درست مىكرد شوروى بود نه اينكه ايران برايش يك چيزى بوده خوب ايران در مشتش بود، كارى به او نبود، عمده نظر اين بود كه اينجا پايگاهى درست كنند، در مقابل يك قدرت بزرگى پايگاه نظامى درست كرده، پايگاه همه چيز و پايگاه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)