previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 105
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با دانشجويان دانشكده علوم و ادبيات
تبليغات دامنهدار اجانب در وابسته نمودن شرق به كشورهاى غربى
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك جمله با آقايان صحبت كنم، بعد هم، ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناحها خودكفا باشيم. امكان ندارد كه استقلال به دست بيايد، قبل از اينكه استقلال اقتصادى داشته باشيم. اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج داشته باشيم، در چيزهاى ديگر هم وابسته خواهيم شد و همين طور اگر در فرهنگ ما وابستگى داشته باشيم، در اساس مسائل وابستگى پيدا مىكنيم.
معالاسف تبليغاتى كه در طول تاريخ بايد بگوئيم شده است از آنوقتى كه اين خارجىها راه پيدا كردند به كشورهاى شرقى، تبليغاتى كه شده است اسباب اين شده است كه شرقىها اين گمان را پيدا كردند كه هر چه كمال است در غرب است و اين اسباب اين شده است كه خودشان را بكلى در مقابل غرب و در مقابل شرقى كه نظير اوست و در مقابل آمريكا و اينها باختند خودشان را شرقيين. در هر جناحى كه مىرويد مىبينيد كه در آن جناح صحبت هى از غرب است، صحبت هى از خارج است.
اگر يك دوائى در اينجا، در خود ايران هم پيدا بشود، باز به عشق دواى خارج به خورد ايرانىها مىدهند. اگر يك پارچه خوبى هم ايران خودش تهيه كند و ببافد، باز بايد با اسم فاستونى انگليسى به مردم بفروشند. هر چيزى را كه شما برويد سراغش مىبينيد كه هى صحبت از اين است كه - بايد ما از آنها - بايد از آنجا بيايد. از گويندگان سابق كه حالا مرده است و آنوقت يا بعضى وقتها رئيس مجلس بود يا در مجلس سنا بود گفته بود كه نه، ما اصلش بايد همه چيزمان را انگليسى كنيم. آن از خدمتگزارهاى انگليس بود. اين معنا كه با تبليغات دامنهدار وابستههاى به آنها و خود آنها در ايران منتشر شده است، اسباب اين شده است كه ما ديگر به خودمان اعتماد نكنيم، استنادمان به خارج باشد، استقلال فكرى و مغزى نداشته باشيم.
اگر شما بخواهيد استقلال و آزادى واقعى پيدا بكنيد، بايد كارى كنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد
اگر ما بخواهيم مستقل باشيم، بايد از همه جهات خودمان را مستغنى كنيم و از حالا در صددش برآئيم از حالا بايد، حالائى كه مملكت شده است مال خودتان و دست اجانب كوتاه شده است و اميد
صحيفه نور ج 10 صفحه 106
است تا آخر كوتاه باشد و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشههاى گنديدهشان مانده است.
ما بايد اين مملكت كه مال خومان شده است حالا، مثل خانه خودمان بايد خدمت كنيم و از الان در صدد اين برآييم كه خودمان را مستغنى كنيم از اين غرب و شرق. شما اين را بدانيد كه غرب و شرق به ما بلكه به غرب و شرق آن بالاها و به اين شرقى كه ما در آن زندگى مىكنيم، به ممالك اسلامى، اينها هيچ ابدا يك منفعت صحيحى نمىدهند، هر چه به ما بدهند چيزهائى است كه يا به درد خودشان ديگر نمىخورد و به ما مىدهند و يا اينكه به صورت، يك چيزى را مىدهند كه به درد ما ديگر نخورد.
اگر چنانچه به ما از علوم خودشان فرض كنيد يك چيزى بدهند، يك چيزى كه به درد ما درست نخورد مىدهند. اگر اين جوانهاى ما بروند در آنجا، در مدارس آنجا تحصيل كنند، آن تحصيلى را - كه به جوانهاى - و آن علمى را كه به جوانهاى ما ياد مىدهند، اين در آن مدارس استعمارى است. مدارس خودشان، آن مدارسى كه براى خودشان است، غير آن مدارسى است كه براى دنياى سوم است. آنها دنياى سوم را يك چيز ديگر مىدانند، براى انسان دنياى سوم اصلش چيزى قائل نيستند، اصلش براى انسانهاى دنياى سوم هيچ حيثيتى قائل نيستند بلكه شايد حيواناتى كه در آنجا زندگى مىكنند عنايت آنها به آنها بيشتر از انسانى است كه در اينجا زندگى مىكند، دوائى كه در آنجا استعمالش ممنوع است در اينجا استعمالش مجاز است، مىفرستند در دنياى سوم، طبيبى كه در آنجا طبابتش ممنوع است، مىفرستند او را اينجا و اينجا طبابتش مجاز.
اين طبيبهائى كه آنجا درس مىخوانند، آنها را - اجازه - بسيارىشان را اجازه اين نمىدهند كه در آنجائى كه تصديق هم به او دادند و ديپلم هم به او دادند، همه تصديقها را دادند به او اما مشروط به اين است كه تو بروى در محل خودت طبابت بكنى، اينجا حق ندارى طبابت بكنى، براى اينكه وضع آن چيزى كه براى ممالك به نظر آنها استعمارى، براى دنياى سوم كه برايش هيچ حيثيت قائل نيستند، همه چيزهائى كه آنها براى خودشان مىخواهند براى ما نمىخواهند، براى ما يك چيز ديگر مىدهند. اين را من سابق هم گفتم كه ما در پاريس كه بوديم، از اين جوانهائى كه در آلمان مشغول تحصيل بودند آمدند پيش ما و گفتند كه ما در اينجا كه تحصيل مىكنيم، نمىگذارند ما بالا برويم، در يك حد معينى ما را نگاه مىدارند نمىگذارند كه ما مرتبه بالا برويم. مع الاسف در همين دانشگاههاى ما هم راه پيدا كرده بودند و نمىگذاشتند آن رشدى كه بايد جوانهاى ما ببينند بكنند و بعضى از اين اساتيد دانشگاه و اينها وابسته بودند و مامور بودند به اينكه نگذارند اينها يك رشد صحيحى بكنند. اگر شما بخواهيد استقلال پيدا بكنيد و آزادى حقيقى پيدا بكنيد، بايد كارى بكنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد، مستغنى باشيد. كشاورز بايد كارى بكند كه ديگر ما احتياج گندمى به خارج نداشته باشيم، دانشگاهى بايد كارى بكند كه ما در طبابت ديگر احتياج به خارج نداشته باشيم، در مهندسى احتياج به خارج نداشته باشيم.
رژيم منحوس پهلوى عامل عقبماندگى كشور
اين بىانصافها در آن رژيم سابق آنطور مىخواستند ما را عقب مانده نمايش بدهند و به
صحيفه نور ج 10 صفحه 107
خودمان حالى كنند كه اسفالت هم وقتى مىخواستند بكنند از خارج مىآوردند، اگر مىخواستند جادهسازى بكنند، يك اسفالت بكنند، يك بنائى درست كنند، يك راهى درست كنند، هر چه، مىگفتند متخصص بايد از خارج باشد. نه اينكه اينجا نبود، هست اينجا، لكن اينها مىخواستند جورى بكنند كه ما همه چيزمان را ببازيم و وابسته به غير باشيم. هر چيزى را اينها مىگفتند بايد ما از خارج وارد كنيم. هى با فلان شركت، با فلان شركت خارجى، با فلان شركت خارجى پيمان و چيز مىبستند و راهسازى را به آنها مىدادند و راهسازها يا كنار بايد بنشينند، عملهها بايد يك چيز جزئى بكنند و مهندسين آنها با حقوقهاى فلان و فلان آقائى و فرمانفرمائى بر ما حكومت بكنند و ما را يك دسته، مملكت ما را يك دسته وابسته بكنند و عمله و پائين و اينطور نمايش مىدادند و هر چه از خارج مىآمد، يك مهندسى از خارج مىآمد، يك مهندسى از خارج مىآوردند كه مهندسين خود شما بهتر از آنها بود لكن او را مىآوردند با صد هزار تومان يا كمتر يا بيشتر مىآوردند به او مىدادند و اينهائى كه از او هم بهتر بودند زير دست او قرار مىگرفتند.
وضع مملكت ما در اين مدت و خصوصاً در اين پنجاه سال اخير يك همچو وضعى شده بود و ما بايد از اين، خارج كنيم خودمان را. ما اگر بخواهيم كه يك مملكت مستقل باشيم بايد همه چيز، در همه چيزمان جديت كنيم كه خودكفا باشيم، مريض ما ديگر خارج نرود، چيزهائى كه ما خودمان مىتوانيم درست كنيم خودمان درست كنيم و هر چيز را مىتوانيد در صدد برآئيد. وقتى انسان باشد مىتواند درست كند، مىتواند همچو كارى را بكند لكن وضع را اينطورى به بار آورده بودند كه ما باورمان آمده بود كه چيزى نداريم، ما چيزى نمىدانيم بايد ما از خارج بگيريم، بايد همه چيز از خارج بگيريم. و اگر واقعاً اينطورى است كه يك مصيبتى است و اگر اينطور نيست و ما را اينطور تربيت كردند كه باورمان بيايد، اين هم يك مصيبت ديگرى است.
بايد دانشگاه افرادى را تربيت كند كه احتياج را از خارج سلب كند
بايد دانشگاه جديت كند به اينكه افرادى را همچو بار بياورد كه، همچو تربيت و تعليم بكند كه احتياج را از خارج سلب كند، طبيبش طبيب خودمان باشد و ما احتياج نداشته باشيم به طبيب خارج يا رفتن به خارج، وقتى مىخواهد يك لوزهاى عمل كند، در رژيم سابق لوزه يكى از بچههايش - نمىدانم - يا از بستگانش مىخواست عمل كند از اروپا مىآورد كه لوزهاش را عمل كنند.
يك همچو وضعى را مىخواستند به ما و به دنيا اينطور نمايش بدهند كه ما يك طبيب لوزه عمل كن نداريم، اينطور مىخواستند ما را در خارج نمايش بدهند يا مامور بودند كه اينطور بكنند كه ما را يك مردمى كه اصلاً هيچ از هيچ چيز اطلاع نداريم، مملكت ما اسفالت هم نمىتواند درست كند، يك راهسازى هم نمىتواند بكند، مملكت ما يك بنا هم نمىتواند درست كند. بناهاى شهر، همين مدرسه فيضيه كه ملاحظه مىكنيد و در اين درى كه از مدرسه فيضيه وارد مىشوند به صحن، يك حاشيهاى آن بالا دارد با يك نقشى (آنوقتها كه من ديدم، حالا كه مدتهاست من نديدهام) تا آخر
صحيفه نور ج 10 صفحه 108
كاشيكارى، آنوقت كه ما قم بوديم در سى سال، چهل سال پيش كه ما اينجا بوديم و نرفته بوديم بيرون، اين بساط نبود. براى من نقل كرده بودند كه يكى از متخصصين خارجى آمدند و اين را ديدند گفتند اين ديگر قابل اين نيست كه كسى بتواند مثل اين درست كند براى اينكه اين رنگآميزى كه در آن شده، هر يك از اين رنگها يك مقدار حرارت خاصى مىخواست و چون اين مقدار حرارت خاص مىخواهد كه زياديش مىبرد و كمىاش نمىرساند او را و اينها پهلوى هم كه اينها را كه گذاشتند، اينها اينطورى هست، نمىتوانيم ديگر ما درست كنيم. اساتيد ما اينطور بودند، بناهاى ما، كاشيكارى ما اينطور بوده كه آنها تصديق مىكردند كه ما نداريم مثل اين را. طب ما را در اروپا تا حالا هم شايد طب ابوعلى را و رازى را، حالا هم شايد تدريس بكنند. معالاسف ما آنها را كنار گذاشتيم، مفاخر خودمان را كنار گذاشتيم چسبيديم به آنها. تا ما از اين وابستگى درنيائيم، اميد اينكه براى ما يك استقلال صحيحى، يك مملكتى كه بتوانيم به آن بگوئيم كه يك مملكت مستقل است نبايد داشته باشيم.
شما جوانها، شمايى كه جوانها را تربيت كنيد در صدد اين باشيد كه اولا مغزهاى ما را، آنها را از اين چيزى كه پر كردند از آنها، اين مغزهائى كه پر شده است از اينكه مغز شرقى را برداشتند جايش مغز غربى گذاشتند، شستشو كنيد و به آنها حالى كنيد كه شما خودتان مفاخر داشتيد، خودتان فرهنگ داريد، خودتان همه چيز داريد. به آنها حالى كنيد كه بايد خودتان هر كارى بكنيد. ما اگر خودمان يك امر ناقص هم داشته باشيم، بهتر از اين است كه پيش دشمنمان دست دراز كنيم و يك امر كامل از آنها بگيريم. من متأسفم از اينكه ما پيش دشمنهامان بايد برويم و اظهار احتياج بكنيم. اگر باز احتياج به يك ممالكى بود كه دوست بودند به ما، خوب، روابط دوستانه بود اما ممالكى كه امروز الان ملاحظه مىكنيد در انگلستان بختيار دشمن ايران را آنجا بردند و زير پرچم خودشان حفظ كردند و - پليس - آنجا در حمايت پليس آنجا حفظ مىشود و بر ضد ايران مقاله مىنويسد و حرف مىزند و اجتماعات درست مىكند و اينها و اگر جوانهاى ما بخواهند يك چيزى بگويند، پليس آنجا جلوشان را مىگيرد و آن دشمن شماره يك ما را بردند در امريكا به اسم اينكه معالجه كنند (حالا يا معالجه مىخواهند بكنند يا به اسم معالجه) بردند براى اينكه توطئه كنند. ما باز دستمان دراز كنيم پيش آمريكا بگوئيم گندم بده، يا پيش انگلستان بگوئيم چه بده؟!.
استقلال با وابستگى جمع نمىشود
من متأسفم واقعاً و همه متأسفند كه ما بايد احتياج داشته باشيم به دشمنهاى خودمان. ما بايد خودكفا باشيم. اين را بايد كشاورزىمان را همچو درست بكنيم، همه دست به هم بدهند، كشاورزها، دولت، اشخاصى ديگر كه اين كشاورزى به حدى برسد كه ما بتوانيم صادر بكنيم مملكت ما صادر كننده بوده است و حالا ما گرفتار اين معنا شديم.
صحيفه نور ج 10 صفحه 109
مملكت ما يك آذربايجانش اگر چنانچه درست كشاورزى بشود، يك خراسانش اگر درست كشاورزى بشود برايمان كافى است، مابقىاش بايد صادر بكنيم. معالاسف با اسم اصلاحات ارضيه ما را به اين روز نشاندند كه مىبينيد و چيزهاى ديگر ما هم همينطور. همه چيزمان بايد مستقل بشود. استقلال با وابستگى جمع نمىشود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداريم، اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداريم. اول بايد آن مطلب را درستش كرد، استقلال فرهنگى، استقلال اقتصادى اول بايد او را درستش كرد تا ما بتوانيم اسم خودمان را يك مملكت بگذاريم، يك مملكت مستقل بگذاريم.
اصلاح و اداره امور مملكت با تعليم و تربيت صحيح نسل آينده
و من اميدوارم كه جوانهاى ما، اساتيد ما، اساتيد دانشگاه ما، همه نويسندگان ما، روشنفكرهاى ما همه بيدار بشوند، متوجه بشوند كه غفلتها شده است، تا حالا اغفالها ما را كردند، مغزهاى ما را عوض كردند. بايد همه دست به هم بدهيم، نويسنده كمك كند به اين نهضت، گوينده كمك كند به اين نهضت، روزنامهها كمك كنند به اين نهضت، نه اينكه روزنامهها را آدم ببيند، بعض روزنامهها را گاهى من مىبينم (به غير اين معروفها) بعضى از آنها سر تا ته آن چيزهائى است كه به حال اين ملت مضر است. در بين همين روزنامهها هم باز پيدا مىشود اگر بخواهد يك، البته يك دستهاى هستند نمىخواهند، يك دسته منافعشان را به اين ديدند كه غربىها به اينجا حكومت بكنند يا امثال اين خائنها بيايند سر كار، آنها نمىخواهند.
اما آنهائى كه اينطور نيستند، آن دسته از نويسندهها و روشنفكرها، از اساتيد دانشگاه، از معلمين، از سايرين كه اينطور نيستند و جوانها كه باز اينطور بلا اشكال نيستند، براى اينكه آنها در رژيم سابق كارى نداشتند تا آنطور بشوند، بايد فكر اين معنا باشند كه ما خودمان انسانيم، ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان مىتوانيم تربيت و تعليم كنيم و مىتوانيم كار انجام بدهيم و مشغول بشويم. حالا اول وقت است، اولى است كه دست اين جنايتكارها كوتاه شده است از مملكت ما، آنها هم كه ما را چاپيدند آنها هم حالا دستشان كوتاه شده، ما به فكر اين باشيم كه خودمان را درست بكنيم. اول مطلب اين است كه جوانهاى ما درست بشوند، اين جوانهائى كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.
خداوند همه شما را انشاءالله توفيق بدهد و همه ما را، خواهرها را، برادرها را توفيق بدهد كه خدمتگزار اين مملكت باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)