صفحه 78 از 208 نخستنخست ... 286874757677787980818288128178 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 771 تا 780 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #771
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 101

    تاريخ: 22/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم

    دعوت اسلامى به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما به پيروزى از انبيا عظام سلام الله عليهم از صفر شروع كرديم، انبيا عليه السلام براى دعوت و قيام بر ضد طاغوت از صفر شروع مى‏كردند و دعوت‏هاى بزرگ آنها از واحد واحد شروع مى‏شد تا گروه گروه جمع مى‏شدند. آن روزى كه ما دعوت بر ضد طاغوت را شروع كرديم، صفر بوديم، گروه‏هاى مسلمين و اقشار ملت ما در اختناق عظيم بودند و جرات نفس كشيدن نداشتند. ما از صفر شروع كرديم و به دعوت اسلامى مردم را خوانديم و اين قطره واحد قطره‏ها شد و قطره‏ها سيل و سيل دريا. اين درياى بزرگ با قدرت ايمان در مقابل تمام قدرت‏هائى كه بر ضد اسلام و بر ضد انقلاب بودند در هم شكست. دعوت اسلامى ما به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند، از دانشگاهى، بازارى، دهقان، كارگر، نظامى، ارتشى به ما پيوستند چون دعوت، دعوت الهى بود، دعوت براى خدا بود، قيام قيام اسلامى بود، مردم به اسلام علاقه داشتند و دارند، به آنجا رسيد كه الان در همين محضر گروه‏هاى مختلف از بلاد مختلف برادروار با هم مجتمع و همه پشتيبانى خودشان را از نهضت اسلامى و از جمهورى اسلامى ملت ما در تمام اقشارى كه دارد، از مركز تا آخرين نقطه مرزها يكدل و يك جهت از پيروزى اسلام خوشحال و پشتيبانى خودشان را اعلام مى‏كنند و ما با پشتيبانى ملت بزرگ اسلام به پيش مى‏رويم و دست جنايتكاران را قطع كرديم و ريشه‏هاى گنديده آنها را قطع خواهيم كرد. اين قدرت اسلام است، اين قدرت ايمان ملت است، اين بيدارى ملت است كه در سايه قرآن كريم و تعليمات اسلام بپا خاسته است. مستضعفين بپا خاسته‏اند و مقابل مستكبرين ايستاده‏اند، چنانكه در طول تاريخ انبياء با مستضعفين بپا خاستند و با مستكبرين مبارزه كردند و آنها را شكست دادند. ملت مستضعف ما به تبعيت از تعليمات اسلام و قرآن كريم، دعوت اسلامى را لبيك گفت و هر چه رنج و زحمت ديد مصمم‏تر شد و هر چه شهيد داد مصمم‏تر شد.

    شهادت عزت و حيات ابدى است

    امروز كه براى تسليت در مرگ يكى از عزيزان ما و در ترور يك نفر دانشمند اينجا مجتمع شده‏ايد، آگاهانه، مصممانه اراده داريد كه بر ضد طاغوت و استعمار و استكبار مبارزه را ادامه بدهيد.

    صحيفه نور ج 9 صفحه 102

    برادران من! خواهران من! عزيزان من! مصمم باشيد، از ترور نترسيد، از شهادت نترسيد و نمى‏ترسيد. شهادت عزت ابدى است، حيات ابدى است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند كه مردن را تمام مى‏دانند و انسان را فانى، ما كه انسان را باقى مى‏دانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادى مى‏دانيم، براى چه بترسيم. من از همه طوايف مختلفى كه در اينجا از عشاير، از نظاميان، از بانوان، از فرهنگيان كه در اينجا مجتمع هستند، از تمام آنها تشكر مى‏كنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #772
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 103

    تاريخ 22/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران‏

    همه مجتمع‏اند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما گرفتارى‏هايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشده‏اند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروه‏هاى ملى هم باز هماهنگ نشده‏اند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مى‏رود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمه‏اى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمع‏اند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمى‏داد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيه‏اى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرت‏هائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرت‏ها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرت‏هاى خود دولت‏هاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مى‏كردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مى‏شود انشاء الله.

    تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى

    و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينى‏اش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى داده‏اند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمن‏هاى اسلام و دشمن‏هاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مى‏ماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلم‏هاى خارجى‏ها الان مدت‏هاست

    صحيفه نور ج 9 صفحه 104

    كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمى‏توانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليم‏شان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مى‏كنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مى‏كنند و حرف‏هايشان را مى‏زنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجى‏ها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مى‏گويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامه‏ها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مى‏خواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مى‏شويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مى‏ترسند و از شماها هم كه مى‏ترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مى‏خواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مى‏ترسيدند خارج و داخل همه‏شان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر توده‏هاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مى‏گويند، مى‏گفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمده‏اند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كرده‏اند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مى‏دهند تخدير مى‏شوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مى‏دادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسى‏ها اينطور القا مى‏كردند كه بگويند انگليسى‏اند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفته‏ام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى

    صحيفه نور ج 9 صفحه 105

    و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمى‏دانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مى‏آمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عده‏اى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدت‏ها بود كه اين هيكل‏ها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدت‏ها بود اين هيكل‏ها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسى‏ها درست كرده‏اند در نجف وقم جمعشان كرده‏اند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مى‏خواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلم‏هايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمى‏خواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مى‏ترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مى‏آوردند و تبليغات سوئى كه مى‏كردند براى همان مساله علمى‏اش بود كه مى‏گفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مى‏شود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غلبه مى‏كند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مى‏خواهند، هرامرى مى‏كنند عمل مى‏كنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مى‏زنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همان‏ها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مى‏دهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مى‏كنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامه‏هايشان مى‏نويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مى‏خواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مى‏كرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مى‏خواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مى‏كند و جواب دهيد و از جمله حرف‏هايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مى‏بينم، مى‏بينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمى‏آيد كه شما يك آدم چه‏اى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مى‏كنند. خوب البته من اين را مى‏دانستم كه خارج مى‏گويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آورده‏اند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عده‏اى هم سر، اينطور عكس انداخته‏اند من هم آن بالا شمشير را كشيده‏ام براى اينكه گردن‏ها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيده‏ام كه‏

    صحيفه نور ج 9 صفحه 106

    گفته‏اند كه فلانى امر كرده است كه پستان‏هاى زن‏ها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مى‏نويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مى‏خواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.

    حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد

    مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميته‏اى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مى‏خواهند مناقشه بكنند با ما، نمى‏گويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مى‏گويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مى‏دهند نمى‏گويند كه اين كميته اينطور است مى‏گويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته به‏اعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مى‏آورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مى‏گيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مى‏شد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمى‏كردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مى‏كنند. اگر يك كميته‏اى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مى‏دهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلى‏ها باورشان مى‏آيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها

    صحيفه نور ج 9 صفحه 107

    يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مى‏ديدند كه اينها چه جنايتى مى‏كنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كننده‏اى بود حالا هم عرض مى‏كنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مى‏خواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرده‏ايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مى‏شود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفت‏ها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مى‏دهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مى‏كند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمان‏هاى سابق بوده زمان‏هاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مى‏كرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مى‏شود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موج‏هاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مى‏شود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مى‏شود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مى‏ماند و بيمه مى‏شود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مى‏ماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميته‏هائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مى‏آورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميته‏هايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از

    صحيفه نور ج 9 صفحه 108

    - روسفيد كه هست - روسفيد در مى‏آيد از آب.

    ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم

    بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاه‏هائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعه‏اى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوان‏هاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مى‏كردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مى‏كرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مى‏كرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمى‏دانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقه‏اى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوه‏اى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مى‏خواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشته‏اند و علاوه بر هزار جور برنامه‏اى كه داشتند و ديگر من نمى‏توانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفته‏اند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مى‏خواهند روحانيت را يك لطمه‏اى وارد كنند چه كاره‏اند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبت‏هائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #773
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 109

    تاريخ: 22/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر

    مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مرحوم آقاى طالقانى رفتند و روسفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمت كردند و جهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم. ما همه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانم‏ها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانم‏ها به خيابان‏ها و ميدان‏هاى مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن در نيمه راه هستيم الان، بيشتر راه مانده است. ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانب مقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارها از بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم و آن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم. ما همه راى به جمهورى اسلامى داديم شما هم داديد راى، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كه رسما الان مملكت ايران رژيمش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورى اسلامى مى‏شود كه شما خانم‏ها به وظيفه‏تان عمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفه‏شان و همه ما خودمان را وظيفه‏دار و مكلف بدانيم.

    بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام

    يك مملكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است، يك مملكت غربزده است، يك مملكتى است كه همه چيز ما را عقب رانده‏اند و همه جهت ما را شكست داده‏اند و حيثيت ملى ما را گرفتند از دست ما و فرهنگش، اقتصادش، همه چيزش درهم و برهم است، اين به يك كلمه رئيس جمهورى اسلامى درست نمى‏شود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمى‏شود فعاليت مى‏خواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شده است، چه خسارت‏هاى معنوى كه جوان‏هاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغات فاسدى كه كرده بودند از آن وضعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زده‏اند و چه خسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشانده‏اند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردند كشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و

    صحيفه نور ج 9 صفحه 110

    فرهنگ ما كه عقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اين آشفتگى‏ها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت، تنها هيچ كدام نمى‏توانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانم‏ها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانم‏ها اين كار را انجام بدهند يا هر دو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هر سه خيال كنند روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است، گرفتارى‏ها اينقدر زياد است كه هر شخصى بايد در هر محلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوب بسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلاً بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها را بكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايد تبليغاتتان، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كه دارد خوب عمل بكند.

    اگر در وزارتخانه است، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آن وضعى كه دارد، خوب عمل كند. اگر در ادارات ديگر هست، هر اداره‏اى كه هست كارى كه انجام مى‏دهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات ما را اداراتى كرده بود كه قابل ذكر نيست، وزارتخانه‏ها همين طور و ساير قشرها همين طور و جوان‏هاى ما را به طورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت به گرفتارى‏هائى كه برايشان پيش مى‏آمد، اينها بايد در هر محلى كه هست، محول به هر كسى كه هست يا بر هر گروهى كه هست، اينها بايد هر كسى در محل خودش، هر گروهى در محل خودش، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورى اسلامى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى. تا حالا ما همه چيزمان را تقريبا بايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد از اينكه ما دست آنها را كوتاه كرديم اينطور نباشد كه باز دنبال آنها باشيم، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله رو شرق باشيم. بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگى‏هاى معنوى را، اين وابستگى‏هائى كه جوان‏هاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها را اگر برگردانيم به حال خودش، و پيدا كرديم خودمان را، مى‏توانيم يك ملت مستقل باشيم و يك ملت آزاد باشيم، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاى خودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلت بشود و باز همان خيالات و همان بساط غرب در اينجا باشد اميد اينكه بتوانيم ما مستقل باشيم و بتوانيم آزاد باشيم، آزاد فكر بكنيم، آزاد عمل بكنيم، اين اميد ديگر نيست. بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم، افكارمان را عوض بكنيم، اعمالمان را عوض بكنيم، وضعيت فرهنگمان عوض بشود، وضعيت دادگسترى‏مان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است. اين دادگسترى ما به اين ترتيبى كه بود در زمان طاغوت، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغيير بكند و يك وضع ديگرى پيدا بكند. و همين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمام چيزهائى هم كه وسيله قرار داده بودند براى اينكه جوان‏هاى ما را تباه كنند، همه اينها سوغات‏هاى غرب بود يعنى بنابراين بود كه وسايلى تهيه بكنند كه

    صحيفه نور ج 9 صفحه 111

    هم زن‏ها را و هم مردها را تباه بكنند نگذارند يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد. در سينما مى‏رفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مى‏كرد. در هر جا كه مى‏رفتند همين مسائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاى خودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمت بكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.

    سلام بر همه شما باشد.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #774
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 112

    تاريخ: 23/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى

    مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انا لله و انا اليه راجعون

    نمى‏دانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست داده‏ايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست داده‏ام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مى‏گرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مى‏رويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مى‏رويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مى‏كنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مى‏كنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مى‏كنيم.

    مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مى‏كرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوان‏هاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همه‏مان، مكلفيم همه آقايان و

    صحيفه نور ج 9 صفحه 113

    همه خانم‏هاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحراف‏ها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتب‏هائى كه در دنيا هست غير از مكتب‏هاى توحيدى، اينها مكتب‏هائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتب‏ها را درست كرده‏اند، آنها براى يك مقصدى و توطئه‏اى درست كرده‏اند، براى به دام انداختن جوان‏هاى غافل. آنهائى كه دعوى مى‏كردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملت‏ها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مى‏كردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كرده‏اند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طياره‏اى كه او را حمل مى‏كرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرف‏ها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مى‏كرد و از قرارى كه به ما گفته‏اند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براى‏شان خيلى چيزها از آنجا مى‏آوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مى‏آوردند، لباس براى‏شان مى‏آوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مى‏رفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مى‏كردند، از اين مردم، مسافرين.

    بازى مى‏دهند جوان‏هاى ما را، هر دو دسته بازى مى‏دهند، هم غرب ما را بازى مى‏دهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردن‏ها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاى‏مان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همه‏اش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همه‏اش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.

    رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر

    ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومت‏هايش ما فرق را مى‏فهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى

    صحيفه نور ج 9 صفحه 114

    آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مى‏كردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوب‏هاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاق‏ها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مى‏نشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مى‏آمد نمى‏فهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مى‏نشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مى‏دانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مى‏كرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مى‏كرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مى‏گويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائين‏تر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مى‏فرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مى‏فرمود كه من مى‏ترسم كه در آن طرف مملكت نمى‏دانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مى‏خواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مى‏تواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مى‏انداختند مى‏خوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مى‏ريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومت‏هائى كه ادعا مى‏كنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مى‏گويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرف‏ها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دسته‏اى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همين‏هايى كه دعوى مى‏كنند حقوق بشر، همين‏ها فوج، فوج بشر را مى‏كشند و فرياد مى‏زنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مى‏كشند يا هويدا را مى‏كشند، هياهو بلند مى‏كنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مى‏خواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمى‏شناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان

    صحيفه نور ج 9 صفحه 116

    چيست، يك همچو چيزى هم مى‏گويد.

    مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست

    در هر صورت گرفتارى‏هاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمى‏گرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مى‏رود، امامش هم مى‏رود، عالمش هم مى‏رود، همه مى‏روند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مى‏روند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مى‏روند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانم‏ها اول و به آقايان ثانيا عرض مى‏كنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #775
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    تاريخ: 23/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضه‏

    ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انالله و انااليه راجعون

    ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سال‏هاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مى‏دهد عبرت‏هايى بگيريم و تعليم‏هايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مى‏كنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مى‏دهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفه‏اى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمى‏دهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مى‏توانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبس‏هاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مى‏شد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از ارباب‏هاى او مى‏داند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،

    صحيفه نور ج 9 صفحه 117

    شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اين‏طور مخالفت مى‏كند، اين ملت از او قدردانى مى‏كند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مى‏كند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مى‏كند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مى‏شود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مى‏كردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مى‏شنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مى‏شود. توى اتاق‏هاى در بسته نويسنده‏ها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.

    انگيزه‏هاى علمى و توهمى غير از انگيزه‏هاى واقعى محسوس است. چه مى‏گفتند مردم؟ چه شعار مى‏دادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مى‏شناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مى‏كردند، عشق بازى مى‏كردند، مى‏بوسيدند، حمله مى‏كردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مى‏بوسيدند، چرا مى‏بوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مى‏بوسيدند؟! به همان انگيزه‏اى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مى‏بوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مى‏دانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مى‏دانند كه آستانش را مى‏بوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مى‏بوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مى‏آيد، هيچ وقت مى‏بوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مى‏بوسيد و لمس مى‏كنيد و به او تبرك مى‏جوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليون‏ها مردم هر سال مى‏روند و طواف مى‏كنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كرده‏اند مى‏بوسيد و به چشم مى‏گذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مى‏بوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مى‏زدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوان‏هايى كه مى‏خواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از

    صحيفه نور ج 9 صفحه 118

    يك همچو قدرتى استفاده نمى‏كنند؟ نمى‏بينند اين قدرت را. نمى‏بينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند ساله‏اى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مى‏رود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مى‏شود؟! اين قدرت را چرا مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مى‏شكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مى‏شود از دوش اسلام بر مى‏داريد، مى‏خواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟

    اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمى‏توانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مى‏بينيد و بيدار نمى‏شويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمى‏گويم، بعضى‏شان، بعضى‏شان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينه‏اش مى‏كوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مى‏كند، وقتى مى‏خواهند بنويسند مى‏گويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمى‏خوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مى‏خواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مى‏خواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مى‏كنم. فردا دانشگاه‏ها باز مى‏شود و باز يك دسته‏اى كه خودشان را روشنفكر مى‏دانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مى‏دانند و خدمتگزار مى‏دانند، باز مى‏ريزند و نمى‏گذارند كه انگيزه‏هاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوست‏هاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مى‏توانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مى‏توانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مى‏زند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مى‏كنيد؟ قدرت ملت را مى‏توانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطره‏ها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مى‏رويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.

    اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است‏

    از اين غرب زدگى‏ها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگى‏ها همه مصيبت‏ها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرت‏هاى بزرگ را شكست، نمى‏توانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مى‏كنى) نمى‏توانيد

    صحيفه نور ج 9 صفحه 119

    بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمى‏شود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مى‏داند اينها را، نايب پيغمبر مى‏داند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مى‏كند، اينكه من تو سرم مى‏زنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفته‏است، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانه‏هايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مى‏توانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايده‏اى ندارد لكن چرا متصل نمى‏شويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمى‏گوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كرده‏اند، دشمنان اسلام تزريق به شما كرده‏اند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مى‏كنند. همين قلم‏هايى كه آخوند را مرتجع مى‏دانند و مى‏نويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مى‏گيرد و مى‏نويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجى‏ها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مى‏شكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدت‏ها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مى‏كند و آنها را از صحنه بيرون مى‏كند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديده‏اند، اسلام نمى‏گذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مى‏دانند و اين را مى‏خواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجره‏اى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مى‏شدند آنجا مى‏آمدند مجتمع مى‏شدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامه‏ها اينها مى‏ترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مى‏شنيدند، از اين مسجدها مى‏ترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند

    صحيفه نور ج 9 صفحه 120

    مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مى‏ترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانسته‏اند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمده‏اند با قلم‏هايشان و با قدم‏هايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مى‏كنند. من نمى‏خواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مى‏شكنند، بدها را نمى‏شكنند، اينها با خوب‏ها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مى‏گويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.

    هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى

    من به آقايان روحانيين هم كرارا گفته‏ام، حالا هم عرض مى‏كنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مى‏گويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مى‏شكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مى‏شود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مى‏كنم و كرده‏ام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاه‏هاست، اينها وزير و نمى‏دانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مى‏كنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مى‏كنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهى‏ها عرض مى‏كنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوان‏هاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مى‏شود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مى‏كند و مى‏رود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئه‏ها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مى‏شود، جلو بگيريد از اين توطئه‏ها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن

    صحيفه نور ج 9 صفحه 121

    ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #776
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 129

    تاريخ: 24/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان، اساتيد و دانشگاهيان شيراز و روساى ادارات آموزش و پرورش استان فارس

    لزوم وحدت و دورى از اختلاف جهت اخراج اخلاگران از صحنه‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين نهضت تمام بشود و دسته‏هائى بروند در دبيرستان‏ها و در دانشگاه خصوصا دانشگاه‏ها - در هر جائى كه محل آموزش و پرورش و اينهاست، يك دسته‏هائى البته خواهند مزاحمت ايجاد كرد و از تهران و از جاهاى ديگر هم مراجعه شده راجع به اينكه بايد چه بكنيم. آنها در فكر هستند كه يك ترتيبى بدهند، لكن مهم اين است كه اينها در اين جمعيتى كه اخلالگرند در اقليت واقعند، اكثر كه اينطور نيستند كه اخلالگر باشند و اين جمعيت اكثر بايد از اختلافاتى كه خودشان، اگر در بينشان هست دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اينكه يك درگيرى، يك اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان آنها را از صحنه خارج كنند كه نتوانند آنها فعاليت بكنند. مهم اين است كه خود كسانى كه در دانشگاه‏ها هستند، در مواردى هستند كه آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتيد و چه جوان‏هايى كه آنجا هستند، اينها خودشان به طور معقولى جلوگيرى بكنند چون اينها حرفى ندارند، اخلالگرها حرفى ندارند همان فقط مى‏خواهند اخلال كنند. اگر هر كدام چيزى شد جلويش بروند بگويند خوب شما چه حرفى داريد، حرفت را بزن خواهيد فهميد كه حرفى ندارند، فقط حرف همه‏شان اين است كه اخلال كنند، نگذارند يك كارى انجام بگيرد و اين مهمش دست خود دانشگاهى‏ها و دانشسراها و خود اساتيد و غير اساتيد هست كه در اين امر كمك كنند. ما هم انشاء الله يك اقدامى مى‏كنيم و دولت هم بنا دارد كه يك كارهائى بكند. من اينها را نگاه مى‏كنم ببينم اينها چه هست و بايد چه كرد.

    سخنان يكى از حضار خطاب به امام: ما مى‏گوييم اگر حقوق متقابل شاگرد و معلم كه تقريبا ده ميليون نفر در سطح سرتاسر مملكت مى‏شوند، از لحاظ اسلام براى ما روشن بشود، هر كس، چه دانش آموز و چه معلم خواست از اين مسير منحرف بشود، ما شديدا در مقابلش مى‏ايستيم. يعنى اگر حقوق متقابل دانش آموز و معلم از ديدگاه اسلام براى ما روشن بشود كه لطف بكنيد پيامى در اين زمينه بفرستيد، هر كس خواست از اين مسير منحرف بشود...

    صحيفه نور ج 9 صفحه 130

    امام: من هم، من هم مى‏خواهم شما را مستعد اين بكنم كه اگر ما يك وقتى يك چيزى نوشتيم و منتشر كرديم شما مستعد باشيد كه مهم خود شما هستيد. ما نصيحت مى‏كنيم آنها را و اگر چنانچه خداى نخواسته يك وقتى ديديم كه توطئه مى‏كنند، يك جور ديگر با آنها رفتار مى‏كنيم لكن مهم اين است كه در دانشگاه‏ها خود آقايان، خود دانشجوها، خود معلمين، خود آنها، اينهائى كه هستند، در آنجا خودشان با هم، ديگر خودشان اختلاف نداشته باشند.

    در هر جائى اگر چنانچه خود جمعيتى كه همه اسلامى‏اند و اكثريت هم اينطور هستند و منحرفين در اقليت واقع شده‏اند، بين خودشان اگر چنانچه اختلافى نباشد، آنها را زود از بين مى‏برند. عمده اين است كه گاهى بين خودشان اختلاف است، اختلاف بين خودشان اسباب مى‏شود كه آنها نفوذ كنند و نگذارند كارى انجام گيرد.

    شما سعى كنيد در اينكه بين خود ، در هر مدرسه‏اى يا در هر دانشگاهى، بين خود جمعيت‏هاى متعهد و مسلم ديگر اختلاف نباشد، گروه گروه نشوند كه هر كدام يك چيزى بشوند. گروه هستند اما در اصل مطلب كه بايد تحصيل بشود، بايد موازين، موازين اسلامى باشد، بايد اخلاق و عرض كنم اينها تهذيب بشود، اينها در يك مسائل مشتركى با هم باشند، حالا به هر حال يك اختلاف سليقه‏اى هم دارند، خارج از اين باشد كه همه با هم بايد جلوى يك مفسده‏اى را بگيرند.

    اين مثل را برايتان عرض كنم. اين بختيارى كه آن وقت خيلى هم قدرتمند بودند اينها دو طايفه بودند، من مى‏دانستم اين را يك طايفه ايلخانى بودند و يك جمعيتى داشتند، يك طايفه هم حاجى ايلخانى‏ها بودند و آنها هم يك جمعيتى داشتند، اينها هم غالباً با هم بد بودند، مخالف بودند. من شنيده‏ام كه اگر يك دشمنى براى يكى از اينها پيدا مى‏شد، اين دو جنبه و جهت مخالف با هم مجتمع مى‏شدند اين دشمن‏ها را بيرون مى‏كردند، بعد كه آن بيرون رفت برمى‏گشتند به حال اختلاف خودشان. يك مسأله عقلائى است كه شما وقتى كه همه‏تان مسلمان هستيد، همه‏تان بنا داريد كه اين نهضت انشاء الله اسلامى پيش برود، اكثريت با شماست، يعنى يك اكثريت قاطع با شماست، لكن اختلافات اسباب اين نشود كه حتى اختلاف با هم داشته باشيد در مقابل آنها، اگر متحد در مقابل آن تيپى كه دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشيد، آنها هيچ كارى از آنها ديگر برنمى‏آيد. ولى مهم اين است كه با هم اجتماع داشته باشيد، خودتان با هم اجتماع داشته باشيد. آنها هم بتوانيد نصيحت‏شان كنيد، بتوانيد وادارشان بكنيد كه ساكت باشند. اگر نتوانستيد و نكردند، البته يك طورى ديگر با آنها رفتار مى‏شود. (در اينجا يكى از حاضرين در مورد نقش تفرقه‏انگيز روحانى‏نماها مطالبى بيان داشت.

    امام: خوب، حالا آن هم، آن هم يك دردى است كه آن هم انشاء الله خداوند هدايت‏شان كند.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #777
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 122

    تاريخ: 23/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى و گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان

    همه با هم تفاهم داشته باشيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در اين نوشته اين است كه شما ازمشكلات مملكت بحث كرده‏ايد و اما راه حل اين است كه همه با هم تفاهم داشته باشيد، دولت با شوراى انقلاب، شما با حزب جمهورى اسلامى، و اگر بشود با حزب‏هاى ديگر بتوانيد تفاهم بكنيد و درگيرى واقع نشود بين مثلاً دولت و حزب و يا دولت و شورا، يا مثلاً راديو تلويزيون و ديگران. در يك وقتى كه الان درگيرى‏ها صددرصد مضر است، يعنى ما الان احتياج داريم به اينكه يك آرامشى باشد و يك تفاهمى باشد، مشكلات شك ندارم كه زياد است و شك ندارم كه به اين زودى رفع شدنى نيست، يعنى شما بخواهيد يك راديو تلويزيون كه پنجاه و چند سال در خدمت رژيم فاسد بوده و افرادى كه در او بوده است از آن سنخ كه جور كرده‏اند و از آن سنخ بودند، حالا يكدفعه اينها تبديل بشوند به يك اشخاص مومنى، اشخاص مسلمانى كه فكرشان فكر اسلامى و ملى باشد، اين يك مطلبى است كه آرزويش هست، اما به اين زودى درست نمى‏شود. چنانچه دولت هم بخواهيد كه در ظرف مدت كم بتواند اين كارها را انجام بدهد اين هم نمى‏شود، يا اجزاء دولت بخواهيد كه صددرصد در طريق ما باشد اين هم نيست. من از آنان مى‏بينم اشخاصى كه در اين راه نيستند، لكن علاج اين نيست كه ما يك درگيرى حالا ايجاد كنيم و يك مثلاً به هم زدن اوضاع و برويم سراغ دولت و هى افراد را بگوئيم كه اين كنار برود و آن كنار برود و آن ديگرى كنار برود. برويم سراغ تلويزيون و بگوئيم كه بايد امروز اين عوض بشود و فردا دوباره يكى ديگر بيايد، يك دسته با او مخالف باشند او هم عوض بشود، و همين طور ساير قشرها.

    به نظر من مى‏رسد كه امروز بايد ما كوشش كنيم كه حتى الامكان اشكالات وارد را هم يك قدرى غمض عين بكنيم تا اينكه يك استقرارى پيدا بكنيم، تا اينكه مجلس خبرگان كارشان انشاءالله به همت آقايان زودتر تمام بشود و برويم سراغ مجلس شورا درست بكنيم و محول بشود كار به ملت و به نمايندگان ملت، و كارها انشاء الله با محول شدن به ملت و به اشخاصى كه متعهد هستند و توانستيم و توانستند كه يك منتخباتى داشته باشيد كه آنها صددرصد انشاء الله اسلامى و ملى و متفكر و همه جهات در آنان جمع باشد، آنوقت انشاء الله با آنها كارها انشاء الله اصلاح بشود. حالا ما بخواهيم كه اوضاع را حفظ بكنيم و هى هر روز به هم بزنيم و هر كس از آنوقت تا حالا

    صحيفه نور ج 9 صفحه 123

    - و از آن وقت تا حالا - من ديدم كه هر كس آمده توى كار و در راس كارى شده، يك عده‏اى فورا آمده‏اند به اينكه اين چطور مثلاً آقايان بعد از تفتيش و تفحص زياد يك نفر را براى ستاد ارتش رئيس درست كردند، به مجرد اينكه او را گذاشتند، يك عده شروع كرده‏اند كه اين چه و چه و چه، نمى‏شود كه ما تا چهار نفر گذاشتيم بگويند نه، آنى كه انتخاب شده كنار بگذاريم و يكى ديگر بياوريم، باز يك دسته ديگر بيايند و بگويند اين چطور، اين اسباب اين مى‏شود كه كارى نتوانيم انجام بدهيم بايد ما الان يك قدرى دست به عصا راه برويم، نه تضعيف كنيم دولت را به طورى كه بعضى از آقايان همت گماشته‏اند به اينكه مثلاً تضعيف كنند و از بين ببرند دولت را، هر فردى در دولت هست، يك دفعه مى‏بينيم مى‏گويند كه اين آنى است كه از همه خيانتكارتر بوده، اين آنى است كه از همه جنايتكارتر بوده، و اينطور حرف‏ها كه گاهى وقت‏ها به واسطه يك سوء نيتى است لكن به واسطه سوء تشخيص است واقع مى‏شود. و شورا مثلاً كه ما افرادش را مى شناسيم و مى‏دانيم چه اشخاصى هستند وانهائى كه نمى‏شناسند به طور اجمال و كلى انتقاد مى‏كنند، شورائى كه هيچ معلوم نيست چه جورى است و فلان مجلس خبرگانى كه با راى مردم حاصل شده است و همه مى‏دانند كه اين مجلس يك مجلس معمولى نبوده است، هيچ كس تحميل نكرده، خود مردم اشخاصى را انتخاب كرده‏اند. منتها فرض كنيد كه حزب جمهورى هم كانديد داشته، دنيا هم اينطور است كه كانديد دارند احزاب، احزاب ديگر هم كانديد داشتند، حالا شكست خوردند، آنها كه شكست خوردند مى‏گويند خوب، چرا ما نيستيم خوب شما در ملت وجهه نداشتيد كه كانديد بشويد. كسى كه نيامده جلو راى مردم را بگيرد، شماها جلو راى مردم را مى‏گرفتيد والا حزب جمهورى اسلامى كه جلو مردم را نمى‏گرفت كه راى به او ندهيد، به من بدهيد نه، اينها خودشان را چه كردند كه ما در جبهه كذا هستيم. خوب، بسيار خوب، حالا ما فرض مى‏كنيم راست باشد، دروغ است اين، اما راست فرضش مى‏كنيم، اگر فرض كنيد كه يك طائفه‏اى گفت كه ما با آقاى بهشتى رفيق هستيم، آقاى بهشتى هم در بين مردم وجاهت داشت و به واسطه وجاهتش مردم به او راى دادند، اين خلاف واقعيتى است، اين يك زورى است در كار، يا مردم خودشان اينجور تشخيص داده‏اند و عمل كردند. الان هم كه كه مى‏بينيد در مجلس خبرگان هر كس از هر طرف مى‏رود يك چيزى مى‏گويد. و آن چيزى كه رويهمرفته هست راجع به مجلس خبرگان و راجع به حزب جمهورى اسلامى و راجع به همه اينها، آن خوفى است كه عده زيادى در اسلام دارند، اينهامى‏ترسند مبادا يك وقت نظام اسلامى پيدا بشود كه ما نتوانيم ديگر هر كارى كه دلمان مى‏خواهد بكنيم و هر طورى كه دلمان مى‏خواهد بشود. مساله به نظر من اينطور است كه رويهمرفته وقتى حرف‏ها را گوش مى‏كنيد مى‏بينيد كه ناراحتند از اينكه يك عده كه آمده‏اند در مجلس خبرگان، اينها هستند كه مى‏خواهند اسلام را سر پا كنند و براى جمهورى اسلامى قانون را بنويسند، اينها از اين ناراحتند، مى‏گويند خوب، چرا ما نيستيم خوب، شما را انتخاب نكردند، يكى دو تا كه از شما را انتخاب كردند آن هم با خيانت انتخاب كردند. اينها ملت نيستند درست كرده‏اند، بازى درست كرده‏اند، قاسملو را ملت انتخاب كردند؟ يا خود كردها هم با او مخالفند، خوب او سرنيزه داشت و همه جور اسبابى داشت

    صحيفه نور ج 9 صفحه 124

    خودش را معرفى كردو كاش هم كه آمده بود، نيامد، من خيال داشتم كه بيايد، همين جا نگهش دارم يك ماهى يا بيشتر.

    اينها خوفشان از اسلام است و از آن نظامى كه آقايان بنا دارند، انشاء الله موفق خواهند شد، يك نظام اسلامى مى‏خواهند درست بكنند كه اين چپاول‏ها نباشد، اين غارتگرى‏ها نباشد، اين غربزدگى‏ها نباشد و اين انحرافات نباشد.

    چون آخوند خدمتگزار اسلام است مردم از آنها حمايت مى‏كنند

    و همه ناراحتى‏ها اين است آخوند چطور است. به آخوندش خيلى كار ندارند، اگر آخوند هم مثل خود آنها بود، هيچ كارى به او نداشتند، لكن از آخوند مى‏فهمند كه اين دارد اسلام را پياده مى‏كند، از اين جهت مى‏گويند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند، خوب براى اينكه يك مملكت اسلامى است، مردم ببينند احكام اسلام دارد اجرا مى‏شود هر آخوندى كه در آنجا نيست، آخوندهاى منتخبى هستند كه مردم انتخابشان كردند و آوردند آنجا براى اينكه جمهورى اسلامى را مى‏خواهند درست بكنند، بلى اگر مى‏خواستند يك جمهورى غربى درست بكنند، آنوقت يك افراد ديگرى بايد باشند، آنوقت يك آخوند هم اصلش نبايد باشد، آخوند را بايد كنار گذاشت. اما ما كه مى‏خواهيم جمهورى اسلامى و قانون براى جمهورى اسلامى درست كنيم برويم از اروپا افراد پيدا بكنيم، برويم از آنهائى كه طرفدار اروپا و طرفدار غرب هستند، طرفدار كمونيست‏ها هستند از آنها يك افرادى پيدا بكنيم، آقايان بروند آنها را پيدا بكنند كه ناراحت نشوند اين آقايان، خوب آقايان هم اگر پيدا مى‏كردند و معرفى مى‏كردند و ملت مى‏فهميد كه اين برخلاف مسير اسلام است،از آقايان هم انصراف پيدا مى‏كردند، آقايان عقد اخوتى مردم نيستند. مردم به عنوان اينكه اينها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند، همه ما اين طورى هستيم، به عنوانى كه ما يك آدمى هستيم خدمتگزار به اسلام، مردم ما را مى‏پذيرند والا چشم و ابروى سياهى كه ما نداريم كه مردم براى خاطر او ما را بپذيرند. اينها مى‏دانند كه ماها خدمتگزار هستيم به آنها و خدمتگزارها را مردم علاقه دارند

    اين آقايانى كه براى آقاى طالقانى اينقدر اظهار چيز كردند، اين واقعا براى اين است كه آن آقا نوشته است كه چون دموكراسى بود از اين جهت اينقدر مردم احترام گذاشتند، آن چيزها را كه مردم مى‏بوسيدند كه با آنها قبرش را كنده بودند، آن براى اين بود كه ايشان يك مردى بود دموكرات بود، اينجورى بود؟! يا نه، اين يك روحانى بود و مردم روحانى را مظهر نبوت مى‏دانند و مظهر امامت مى‏دانند و بايد ببينيم مردم چه مى‏گويند ما يك وقت اين است كه مى‏رويم توى اتاق نشينيم و هر چه دلمان مى‏خواهد مى‏نويسيم، اين براى خاطر اين بود، اين براى خاطر آن بود. يك وقت مى‏خواهيم ببينيم كه اين مردم كه انقلاب كردند و همچو اظهار مصيبت كردند چه چيزمى گفتند، جز اين بود كه مى‏گفتند، اى سيد ما، سرور ما، جاى تو خالى، اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است. آنها به عنوان نايب پيغمبر مى‏شناختند ايشان را، از اين جهت آن كلنگ را مى‏بوسيدند، مثل آن است كه ضريح

    صحيفه نور ج 9 صفحه 125

    حضرت معصومه را مى‏بوسند. اين به طلا و نقره و به آهن علاقه نيست، اين يك اظهار علاقه‏اى است نسبت به خدا و نسبت به پيغمبر و نسبت به امام، به اينها. اينها از اين مسائل خوفشان بايد باشد. يك سيد پيرمرد وقتى توى اين جمعيت مى‏رود اينطور مى‏شود و هزار از حزب دموكرات اگر از بين برود، مردم شادى مى‏كنند اين خوف دارد از اينها، و ما هم نبايد آنها را تاييدشان كنيم براى اينكه آنها مى‏خواهند يك جائى داشته باشند و دست و پا مى‏زنند كه يك فكرى براى خودشان بكنند ولكن ما بايد فكر اين معنى باشيم كه اين ملت ما از چه ضربه ديده تا حالا و بايد با چه عصائى حالا راه برود آن ضربه‏ها را نخورد. ما پنجاه و چند سال است كه ضربه خورديم از اجانب خورديم از گرايش به اجانب، از اينكه همه چيز ما توجه به آنجا داشته، ما ضربه را خورديم، حالا باز ما تكرار بكنيم آن ضربه‏ها را، تكرار بكنيم آن مسير را يا نه.

    آنها كه اعتقاد ندارند مكتب ما مترقى‏ترين است، تجربه كنند

    ما بايد منقلب كنيم مسير را به يك انقلاب ديگرى، لااقل آنهائى هم كه اعتقاد ندارند كه مكتب ما مترقى‏ترين مكتب است خوب تجربه كنند، پنجاه سال آن طرف را تجربه كرده‏اند، پنج سال هم اين طرف را تجربه كنند، آنوقت اگر اين طرف هم همانجورى‏هائى كه در كار آمد و همان قلدرى‏ها، و همان آدمكشى‏ها، همان غارتگرى‏ها، در اين طرف هم اگر بود، آنوقت بيايند بگويند هر دوتان كنار، يك فكر ديگرى بايد كرد. اما بى تجربه و بدون اينكه اينها بفهمند كه حالا بنا چيست، حالا از افراد اينها بشناسند، افرادى كه در آن رژيم و افرادى كه در اين رژيم هست. يك وقت اين است كه اين فرد قاطع نمى‏دانم خيلى نمى‏تواند كار بكند يك مساله است، يك وقت اين است كه بگوئيد نه اين فرد همان كارهاى رژيم سابق از دزدى، از غارتگرى، از خيانتگرى، از خدمت به اجانب مى‏كرد، اينها هم بروند همان كار را بكنند، گمان ندارم يك همچو حرفى بخواهند بزنند انصاف باشد، اين خلاف انصاف است.

    ما افراد را مى‏شناسيم، افرادى كه در شوراى انقلاب هستند، آنها را مى‏دانيم كجاها هستند، افرادى كه در دولت هستند به استثناء يكى، بعضى‏شان خوب مى‏دانيم اينها خيانتكار به آن معنا كه همانطور كه رژيم، هى به ما مى‏گويند كه فرقى نكرده است. اين انصاف است كه ما بگوئيم كه اين رژيم با سابق فرق نكرده. آنى كه همان مردم را غارت مى‏كرد و كتك هم مى‏زد و غارت مى‏كرد، مالش را مى‏برد و داغش هم مى‏كرد، حالائى كه نه حبسى براى مردم عادى و براى غير جنايتكارها هست و نه چپاولگرى هست، نه خوردنى هست، حالا اگر فرض كنيد يك جا هم يك كسى دزدى بكند اين هم باز از ارث رژيم سابق است والا رژيم اسلامى اگر پيش بيايد، ديگر دست اينها بريده مى‏شود. و مهم قضيه اين است كه از شماها مى‏ترسند براى همين خاصيت، براى اسلام است همه مخالفت‏هاى با روحانيت هم براى اسلام، نه براى روحانى، و آنها چيزى نيست خودش مستقل. همه مخالفت‏ها براى اين است كه اسلام را اينها مخالفت با منافع خودشان، مخالف آنهايى كه اينها برايشان

    صحيفه نور ج 9 صفحه 126

    فكر دارند كار بكنند و آنها هم اينها را وادار به اين عمل‏ها مى‏كنند، اينها هم مى‏بينند كه با آمدن اسلام احساس كرده‏اند كه اسلام قدرت دارد، آن يك مساله‏اى بود كه ديگر احساس كردند كه اسلام همچو قدرتى داشت كه رژيم سابق با آنهمه قدرت و باآنهمه پناهگاه كه به ما دائما فشار مى‏آمد در پاريس كه بود دائما از طرف آمريكا فشار مى‏آوردند شما با اينها اينطور نكنيد، بعد از رفتن شاه هم با بختيار چه نكنيد، اينها چطورند، بگذاريد تا كارها انجام بگيرد حالا. خوب، حالا هم مى‏بينند كه اينهمه قدرت‏هاشان را روى هم گذاشته‏اند و يك جبهه ملت، ما هم با نداشتن هيچ چيز، يك طرف جبهه، لكن فريادش اسلام بود.

    حالا آنى كه آنها مى‏خواستند نگهدارند نتوانستند نگهدارند و حالا خارج فهميدند، عينا فهميدند كه يك قدرت است اين، و اين قدرت ممكن است كه تا آخر هم نگذارد ديگر دست اينها باز بشود در اين مملكت باز بشود انشاء الله، از اين جهت مى‏ترسند بايد هم بترسند، چاره‏اى هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعاليت مى‏شود و آنهمه چيزها نوشته مى‏شود خوب براى همين است كه مى‏ترسند از اين قضيه و چه. ديروز آن زنى كه آمده بود اينجا و مصاحبه‏اى با من كرد و يكى از حرف‏هايش اين بود كه شما را مى‏بينم كه يك چهره آرامى داريد ولى در خارج يك طور ديگر شما را معرفى كرده‏اند، اين شما را ناراحت نمى‏كند، گفتم از جهتى چرا و آن اين است كه چرا بايد انسان اينطور باشد كه براى مقاصد خودش يك مسائل خلاف واقع بگويد. خوب آنها گفتند كه خمينى وادار كرده است كه پستان‏هاى زن‏ها را ببرند، حالا هم شما آمديد اينجا، برويد توى مردم بپرسيد كه آيا تا حالا پستانى بريده شده است تااينكه آمرش يك كسى باشد. به او نگفتم لكن واقع اين است. مى‏گويند شيطان را خواب ديدند با يك صورت خوبى، گفتند خوب اين غير آن است كه به ما ارائه دادند، گفت قلم دست دشمن است. مساله اين است، ديروز هم ورقه‏اى آورده‏اند اينجا گفتند اين هيتلر است، هيتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اينطور نگاه مى‏كند، از من هم كاريكاتورى زده‏اند و يك شمشيرى كشيده‏اند و يك عده هم سر، جمجمه‏ها هم آنجا هست كه اينها همه آنهائى است كه من سرهايشان را بريده‏ام، و ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها براى ما خوب بگويند، معلوم مى‏شود ما خيانتكاريم. آن روزى كه، من آنوقت‏ها مى‏گفتم كه نمى‏فهمد اين دستگاه، براى سقوط من اين است كه آنها شروع كنند به تعريف كردن، آنها هر روز فحاشى مى‏كنند، اين غلط است. هر چه فحاشى بكنيد اين مردم مى‏گويند كه اين مخالف آنهاست. اگر شروع كرده بودند به تعريف كردن، چه كردن و احترام كردن و اينها، ما كم‏كم تمام مى‏شديم كارمان خراب مى‏شد. اگر چنانچه آمريكا از ما تعريف كند و روزنامه‏ها از ما تعريف كنند، آنوقت است كه بايد مردم بگويند كه اين چه است قضيه، قضيه‏اى است كه دارند تعريف مى‏كنند. البته بايد از ما تكذيب كنند و از شماها هم بايد تكذيب كنند، جمهورى اسلام را هم بايد تكذيب بكنند. در هر صورت اينها خوفشان برداشته از اين نظامى كه اميد است انشاء الله، اميد است انشاء الله اين نظام در خارج تحقق پيدا كند، از اين خوفشان برداشته، يك دسته خيانتكار خوفشان برداشته، يك دسته آدم سالم، لكن توجه ندارند به اينكه مساله اينطورها نيست، مساله اين است كه اگر فقيه رادر شوراى

  8. #778
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 131

    تاريخ: 24/6/58

    پاسخ امام خمينى به تلگرام حافظ اسد رئيس جمهور سوريه

    حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى عربى سوريه‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تلگرام تسليت آن حضرت را به مناسبت در گذشت اسف‏انگيز برادر مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه دريافت داشتم. آنچه مسلم است نام آن فقيد سعيد به لحاظ خدمات ارزنده‏اى كه به اسلام و مسلمين نموده‏اند و همچنين به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم عليه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، در تاريخ آزاديخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد. ضمن سپاس و آرزوى سعادت و سلامت براى آن حضرت، رفاه و تعالى ملت برادر سوريه و نصرت و سعادت عموم مسلمانان جهان را تحت لواى اسلام عزيز از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #779
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 132

    تاريخ: 24/6/58

    پاسخ امام خمينى به تلگرام ياسر عرفات

    مجاهد محترم حضرت ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تلگرام تسليت جنابعالى به مناسبت درگذشت حجت‏الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه را دريافت داشتم، موجب تسلى گرديد. نام آن مرحوم به خاطر خدماتى كه به اسلام كرده و به لحاظ مبارزات پيگيرش با ظلم و با استبداد و ديكتاتورى شرق و غرب در تاريخ مجاهدان راه حق و آزادى ثبت باشد. جا دارد ضمن سپاسگزارى از تلگرام تسليت جنابعالى، در گذشت آن مرحوم را به حضرتعالى كه خود از پيشگامان مبارزه در راه حق هستيد، تسليت بگويم. آمرزش خداوندى را براى آن مرحوم و مزيد توفيق مبارزه در راه احقاق حقوق برادران مسلمان فلسطين را براى جنابعالى از درگاه باريتعالى مسئلت مى‏نمايم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #780
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 133

    تاريخ: 24/6/58

    بيانات امام خمينى در جمه گروهى از اعضاى شوراى انقلاب و سازمان مقاوت فلسطين

    مسلمين بايد بر عليه ستمگران يد واحده باشند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از آقاى ابو عمار و از ايشان تشكر مى‏كنم. گر چه اين مصيبت براى ما ناگوار و سنگين بود لكن ما بايد در مقابل مصيبت و مشكلات مقاوم باشيم و با مقاومت انشاءالله مشكلات را رفع كنيم. و من از خداوند مى‏خواهم كه براى ما حس مقاومت عنايت كند و همين طور براى برادران ما در فلسطين و در لبنان، با همه مصيبت‏هائى كه مواجه هستند، اميدواريم كه با مقاومتى كه آقايان دارند و ابوعمار دارد بر مشكلات فائق بشوند و امور مسلمين انشاءالله اصلاح بشود.

    سلام و تحيت من را به ابوعمار برسانيد و از قول من به ايشان بگوئيد كه مشكلات شما مشكلات ماست، چنانكه مشكلات ما مشكلات شماست. و مسلمين بايد يد واحده باشند بر ضد همه ستمگران و اميدوارم كه با وحدت كلمه بين ما و شما كه بحمدالله حاصل است و با وحدت كلمه بين ساير قشرهاى مسلم و خصوصاً دولت‏هاى اسلامى موجب بشود كه گرفتارى‏هاى ما و گرفتارى شما و گرفتارى ساير مسلمين رفع بشود.

    منشاء گرفتارى‏هاى مسلمين‏

    ما مى‏دانيم و مسلمين هم، بلكه مهم دولت‏هاى اسلامى هم، همه دانند كه آنچه به ما مى‏رسد و رسيده است از دو مشكل است: يكى مشكل بين خود دولت‏هاست كه مع‏الاسف تاكنون نتوانسته‏اند اين مشكل را حل بكنند و آن مشكل اختلاف بين خودشان است و آنكه مى‏دانند منشاء همه گرفتارى‏هاى مسلمين اين اختلافات است و ما هم قريب به بيست سال است كه در اين موضوع هى سفارش كرديم، گفتيم، نوشتيم، دعوت كرديم سران دولت‏ها را بر اين اتحاد، لكن مع‏الاسف تاكنون حاصل نشده است و مشكل دوم مشكل دولت‏هابا ملت‏هاست كه دولت هاباملت‏ها طورى رفتار كردند كه ملت پشتيبان آنها نيستند. مشكلاتى كه براى دولت‏ها پيدا مى‏شود و بايد به دست ملت‏ها اين مشكلات رفع بشود، براى تفاهمى كه بين آنها نيست، اگر ملت‏ها دامن نزنند به مشكلات دولت‏ها، لااقل بى‏تفاوت هستند. و من اين مطلب را شايد كراراً گفتم كه خوب است دولت‏ها از دولت سابق ما و دولت فعلى ما عبرت بگيرند. دولت سابق در رژيم طاغوتى اگر مشكلى براى آن پيدا مى‏شد، ملت يا بر

    صحيفه نور ج 9 صفحه 134

    مشكلات او مى‏افزود و يا بى تفاوت بود.

    كوشش و پشتيبانى ملت در حل غائله كردستان‏

    و الان دولت ما به اعتبار اينكه دولت اسلامى است و بناى اينكه به ملت ستم بكند ندارد، مشكلات او را ملت رفع مى‏كند. شما ديديد كه يك مشكل بزرگى براى ما در كردستان پيدا شد و به مجرد اينكه اعلام شد كه همچو مشكلى است، از تمام ايران ملت پشتيبانى كردند و بناى حركت به طرف كردستان براى رفع غائله را داشتند كه ما به واسطه اينكه به زحمت نيفتند و مطمئن بوديم كه قواى انتظامى تواند حل بكند، از آنها خواهش كرديم كه صبر داشته باشند. و من مى‏دانم كه روزى كه براى ما مشكلى پيدا بشود، ملت ما در رفع آن كوشش خواهند كرد و اعلام موافقتشان را با ما كردند. اگر دولت‏ها هم با ملت خودشان اينطور رفتار كنند، براى مملكت اسلامى مشكلى باقى نمى‏ماند و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه ما همه را بيدار كند و اين مشكلات رفع بشود تا اينكه از دست جنايتكاران تاريخ ما مستخلص بشويم.

    دعا مى‏كنيم كه خداوند قضاياى فلسطين را حل بكند به طورى كه منفعت مسلمين در آن باشد. من از شما و ابو عمار متشكرم. دعا مى‏كنم به همه شما و دعا را وظيفه اسلامى مى‏دانم و اميدوارم خداوند حل همه مشكلات را به دست خودش بكند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 78 از 208 نخستنخست ... 286874757677787980818288128178 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/