صفحه 76 از 208 نخستنخست ... 266672737475767778798086126176 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 751 تا 760 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #751
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 46

    تاريخ: 15/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم گرگان

    كاش من هم مى‏توانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم.

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من هر چه را فراموش كنم، اين عواطف را فراموش نمى كنم، اين عواطف اين جوان‏هائى كه از راه‏هاى دور با پاى پياده آمده‏اند و با من ملاقات مى‏كنند. كاش من هم مى‏توانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم لكن من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ايران، و از خداى تبارك و تعالى سعادت همه شما را مى‏خواهم. و آن چيزى كه براى من اعجاب آور است آن قضيه شكست طاغوت نيست، آن قضيه شكست شيطان است و تحول شما جوانها به يك انسانهاى متحول. در اين نهضت آن چيزى كه خيلى براى من مطرح است، اين تحولى است كه پيدا شد در ملت ما. در عرض يكى دو سال، يك تحولات روحى، يك تحولات فكرى پيدا شد كه اين تحولات روحى و فكرى مايه اميدوارى است و انشاء الله با همين تحول به پيش برويد و با همين تحول ايران را بسازيد و جمهورى اسلامى را با محتواى آن كه پياده شدن تمام احكام اسلام است، انشاءالله.

    تحقق اسلام و محو آثار شرك و كفر با حفظ وحدت كلمه و نهضت‏

    خداوند شماها را انشاءالله حفظ كند و شماها براى ايران باقى باشيد و حفظ كنيد اين نهضت را. خداوند همه تان را حفظ كند شما نهضت را حفظ كنيد و خداوند شما را. و اگر بخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند، همه آثار شرك و كفر از اين مملكت از بين برود، بايد اين وحدت كلمه و اين نهضت را حفظ كنيد. و مهم اين است كه اين تحولى كه خداى تبارك و تعالى به قدرت تامه خودش در شما ايجاد كرده، قدرش را بدانيد و حفظش كنيد. اين يك معنائى است كه خدا ايجاد كرده است در شما و اين تحولى است كه خدا ايجاد كرده، اين همه زحمت و رنج مى‏بريد و با آغوش باز استقبال مى‏كنيد. اين يك تحول روحانى است يك معناى غيبى الهى است، قدرش را بدانيد و حفظ كنيد و خداوند به شما پيروزى خواهد داد. تا اين تحول هست شما پيروزيد انشاءالله همه موفق باشيد. همه مويد باشيد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #752
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 47

    تاريخ: 15/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخ‏نيا

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما هر روز مواجه مى‏شويم با اين جناياتى كه از طرف بازمانده‏هاى رژيم سابق مى‏شود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبت‏هائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مى‏شود لكن آنكه ما و شما را تسليت

    مى‏دهد اينست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مى‏ماند. اسلام از اين شهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائى‏ها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم. من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شهيد طلب مى‏كنم و صبر و اجر براى ما در و عيال و ساير باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعمال شما جزء شهيدانى كه فداكار در راه اسلام بوده‏اند ثبت كند. من به شما تسليت عرض مى‏كنم و شريك شما هستم در اين غم‏ها و در اين گرفتارى‏ها و اين بارى است كه روى دوش ما سنگينى مى‏كند. مهم اينست كه براى اسلام است. اميدوارم كه براى اسلام براى همه محفوظ بماند و فدائى‏ان ما، فدائى‏ان اسلام، در رديف شهداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #753
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 48

    تاريخ: 15/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباس‏آباد

    حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند و موفق باشيد. مملكت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر اين خانه اسلامى است، منزل اميد همه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگنده‏هاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پيغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه براى خدا كار بكند در هر حال پيروز است. همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.

    هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است

    خداوند همه‏تان را حفظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قواى انتظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامى‏ها، آنها با اين ژاندارمرى‏ها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف مسير اسلام است. همه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخر كه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سرايت بكند به ساير مملكت‏ها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مى‏شوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.

    
    previos page menu page next page
    

  4. #754
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 49

    تاريخ: 16/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب و گروهى از اعضاى جهادسازندگى

    شكست روحانيت، شكست اسلام است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مى‏توانيم با روحانيون چيزهائى كه در اين مملكت اتفاق افتاده و بايد اتفاق بيفتد با صراحت عرض كنيم روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلم‏هاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه داده‏اند.از بعد از هجرت رسول اكرم (ص) و در طول زمان غيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بوده‏اند. شماها بوديد كه مردم را حفظ كرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شماها مى‏كنند، آنها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مى‏دانند با شما مخالفند. اين چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم،من را از خودتان حساب بكنيد، مسأله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در اين صف،اين صف واحد خدمت كنيم. الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه محتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است. چشم‏ها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دست‏شان آمده است چه مى‏كنند، با ملت چه مى‏كنند، آيا آنطور است كه قلم‏هاى مسموم مى‏گويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم و به ديكتاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصد مى‏كنند و در خارج و داخل منتشر مى‏كنند. اگر در داخل هم يك قدرى ملاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مطلب را صد مقابل مى‏كنند و ما را معرفى مى‏كنند به اينكه اينها تا قدرت دست‏شان نبود هى مى‏گفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دست‏شان آمده خودشان مشغول شده‏اند به اينكه با مردم بدرفتارى مى‏كنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفقكم الله تعالى) يك وظيفه سنگينى است يعنى اينطور نيست كه مثل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جهات اسلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در رأس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه‏

    صحيفه نور ج 9 صفحه 50

    شما دو چندان است بلكه صد چندان است، يعنى همان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است، مسؤوليت‏تان هم يك مسؤوليت بزرگى است كه از همه مسؤوليت‏ها بالاتر است. اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بشود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مى‏كنند، نمى‏گويند زيد پايش را كج گذاشت، مى‏گويند روحانيت اين طورى است، مى‏گويند اسلام هم همين است.اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده ماست، حفاظت از حيثيت اسلام. الان كه جمهورى اسلامى شده است، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب، دشمنان ما يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بايد با كمال دقت، با كمال دقت مواظب باشيم كه بر طبق موازين شرعيه عمل بكنيم. قدرت دست‏تان باشد، بر طبق موازين، نباشد، بر طبق موازين. ما امروز گرفتار اشخاصى هستيم كه مى‏خواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول ملاحظه كرديد كه مخالفت‏ها كردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جمهورى اسلامى راى بدهند، مخالفت‏هاشد، صندوق‏ها را آتش زدند، تحريم كردند بعضى‏ها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در اين مجلس خبرگان با مخالفت‏هاى زياد مواجه شديم، در اين جهت هم كه باز شكست خوردند شروع كردند به سمپاشى‏ها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسم‏هاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مى‏آيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفت‏ها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اينها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسلام تمام مى‏شود و لهذا يك مسؤوليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم، يعنى همان قدرى كه شما شغل‏تان شريف است به اندازه شرافت شغل، مسؤوليت‏تان زياد است. همان طورى كه انبيا شغل‏شان بزرگ بود مسؤوليت‏شان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤوليت در مى‏آمدند و مى‏توانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مى‏توانيم توانايى خودمان را صرف كنيم در حفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است. اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست، مردم شما را مى‏خواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت، شكست اسلام است.

    روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد

    اسلام با اين سد بزرگ روحانيت تا حالا محفوظمان‏ده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مى‏شود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفه بسيار بزرگى به عهده ماست اختلافاتى كه در بلاد مختلفه من مى‏شنوم كه گاهى بين بعضى از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است. اختلاف ما سر چه بكنيم؟ ما، ما به الاختلاف‏مان چه بايد

    صحيفه نور ج 9 صفحه 51

    باشد؟ اسلام را همه قبول داريم، قرآن را همه قبول داريم، ائمه هدى را همه قبول داريم، طريق را همه مى‏دانيم اين است، راه همين است، همه مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى. اين اختلاف كه گاهى شنيده مى‏شود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مى‏شنوم لكن اگر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مى‏شود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دويمان است، به ضرر روحانى مثلاً يك شهرى، به ضرر روحانيت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانيت است، به ضرر اسلام است. بايد بسيار توجه داشت به اين معنا. اگر شما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشخاص مخالف با بعضى هستند، خوب، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشتباهاتى باشد، خود آقايان شهر و خود ائمه جماعت شهر و خود اهل منبر و خطباى شهر بروند پيش آقايان، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته باشند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مى‏خواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى.

    همه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست. ما چيزى نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم. اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو - در نظر فرض كنيد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مى‏كند، هر دويشان خودشان را محق مى‏دانند لكن باز هم كه محق مى‏دانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مى‏بينيد. دارند مى‏گويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانسته‏اند كارى بكنند، نمى‏توانند يك كارى انجام بدهند. در عين حالى كه اگر چنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مى‏دهند، بهتر از ديگران انجام مى‏دهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبيعى هست و مى‏خواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مى‏شود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهى، البته قدرت الهى هست. لكن هر چه قدرت احكام الهى در يك منطقه‏اى بيشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش بيشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را كه عبارت از اسلام است، با كمال دقت حفظش بكنيم، نگذاريم كه اين قلم‏هاى مسمومى كه الان بر ضد اسلام قلمفرسايى مى‏خواهند بكنند يا مى‏كنند، در خارج، در داخل نگذاريم به آنها بهانه پيدا بشود برايشان. شما روحانى هستيد، روحانى بايد خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلب‏هاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك

    صحيفه نور ج 9 صفحه 52

    سوره فاستقم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سوره هود و من تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مستقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعنى خطاب فاستقم كما امرت. يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامت‏شان را حفظ كنيد. اهل مسجديد، اهل مسجد را، امام جماعتيد، اهل مسجد را بايد استقامت‏شان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هستيد و در هر جا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مى‏فرمايد كه: شيبتنى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گذاشته‏اند. اين يك چيز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنونده‏اى به عهده گوينده است. گوينده‏ها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه است بدانيم و بعد از اينكه مطلب‏مان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق. اين اشكالى در كار نيست كه مطلب ما حق است، ما بحق هستيم، ما در مقابل باطل هستيم، رژيم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژيم شاهنشاهى ايستاديد، پس شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستاده‏ايد، استقامت مى‏خواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمى‏توانيد به پيروزى نهايى برسيد.

    هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند

    ما بين راه هستيم الان، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم. مايك سدى را شكستيم، شما شكستيد،قدرت ملت شكست، اسلام شكست، قرآن شكست، ماها چيزى نيستيم، ايمان مردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چيز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهايمان هم آشفته است، محراب‏هاى‏مان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم) مجامع علمى‏مان هم آشفته است. پشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سازندگى اين آشفتگى‏ها شركت كنيم. به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امرى است كه نخواهد شد. اگر شما بخواهيد كه اين آشفتگى‏ها را به عهده دولت بگذاريد، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذاريد نمى‏شود. هر كس در هر جا هست بايد همان محل خودش را درست كند. در يك اداره‏اى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پست‏هائى دارند، اگر اين كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كند يا آن كسانى كه پست‏هاى ديگر دارند، اين درست نمى‏شود، اين بايد همان پستى را كه دارد اداره كند و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مى‏شود. وقتى بنا

    صحيفه نور ج 9 صفحه 53

    شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هر كدام انجام وظيفه‏اى كه به عهده‏شان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كردند، كارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانه‏دارها خوب كارخانه‏دارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست. كارگرش و كارفرمايش عرض مى‏كنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقتى اينها هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرد به آنها هر كدام در همان چيزى كه محول به آنهاست خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همه‏اش درست مى‏شود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمى‏تواند. دولت بخواهد بگويد كه ما كنار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمى‏تواند، تنها تنها نمى‏شود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مى‏توانيم كارى انجام بدهيم. اگر در همين پيروزى ابتدائى، اين قدم اول شما محول كرده بوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب، بازاريان بروند شكست بدهند، بازاريان محول كرده بودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها محول كرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من. من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محل‏هاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقتى دست به هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كارى نمى‏آيد وقتى كه با هم مجتمع شدند يك سيل راه مى‏افتد، يك سيل عظيم راه مى‏افتد، يك سد بزرگ را مى‏شكند، اين انسان‏ها اينطور هستند، هر كدام يك ذره كار از آنها مى‏آيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عمل مستقلى بكند، نمى‏تواند، وقتى گروه‏ها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مقصد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پيروزى ملت ما اين معنا بود كه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نچسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفت‏هاى مى‏كنند آنها هم آنوقت مخالفت ديگر نمى‏كردند، مستهلك بودند در بين ملت. ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام، در جمهورى اسلام، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمى‏خواهيم. اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم. اين معنا كه همه باز توجه‏مان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كه در مردم پيدا شد آن محفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست. توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن، اين دو خاصيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مى‏كنم كه تشريف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  5. #755
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 57

    تاريخ: 17/6/58

    پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت سالگرد 17 شهريور

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    خاطره تلخ 17 شهريور 57 و خاطره تلخ روزهاى بزرگى كه بر امت گذشت، ميوه شيرين سرنگونى كاخ‏هاى استبداد و استكبار و جايگزينى پرچم جمهورى عدل اسلامى را به بار آورد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سر مشق امت اسلامى باشد، قيام همگانى در هر روز و در هر سرزمين. عاشورا قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهائى كه بر ما گذشت عاشوراى مكرر بود و ميدان‏ها و خيابان‏ها و كوى و بر زن‏هايى كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر و اين دستور آموزنده، تكليفى است و مژده‏اى. تكليف از آن جهت كه مستضعفان اگر چه با عده‏اى قليل عليه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطانى عظيم، مامورند چونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است، و مژده كه شهادت رمز پيروزى است. 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند. كربلا كاخ ستمگرى را با خون در هم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فرو ريخت. اكنون وقت آن است كه ما كه وارثان اين خون‏ها هستيم و بازماندگان جوانان و شهداى به خون خفته هستيم از پاى ننشينيم تافداكارى آنان را به ثمر برسانيم با اراده مصمم و مشت محكم بقاياى رژيم ستمكار و توطئه‏گران جيره خوار شرق و غرب را در زير پاى شهداى فضيلت دفن كنيم.

    غائله كردستان به دست مشتى از خدا بيخبر مزدور كه از اسلحه اجنبى برخوردار و از پشت مرزها الهام مى‏گرفت، با قيام دلاورانه قواى انتظامى و پاسداران انقلاب در هم پيچيد و سركردگان مفسد و وابسته به اجانب در گريزگاه‏ها پنهان و جوانان فريب خورده‏اى را به جاى گذاشتند. به طورى كه كرارا اعلام كرديم به جز سران جنايتكار و آنان كه در خيانت و جنايت با آنان شريك بودند، از ديگر جناح‏ها حتى گول خوردگانى كه در حزب دموكرات وارد شده‏اند، در صورتى كه سلاح‏هاى خود را به مقامات انتظامى بسپارند، با برادرى رفتار و عفو عمومى نموديم. اين اصل عمومى شامل قشرها و برادران كردستانى است. همه از پناهگاه‏ها بيرون بيايند و به برادران خود ملحق شوند و به زندگى

    صحيفه نور ج 9 صفحه 58

    عادى خود ادامه دهند. دولت جمهورى اسلامى در رفع گرفتارى‏هاى آنان و ترميم خرابى‏ها و سازندگى عقب‏مان‏دگى‏ها كوشا خواهد بود. برادران كرد من! به تبليغات وابستگان حزب دموكرات اعتناء نكنيد و در شهرها به حال عادى خود برگرديد و هيچ ترسى نه از ناحيه دولت و نه از ناحيه خرابكاران به دل راه ندهيد كه دولت دوستدار شما، و خرابكاران قدرت را از دست داده و مدفون شده و خواهند شد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت براى شهداى اسلام و صبر و اجر براى بازماندگان آنان و سعادت و سلامت براى ملت بزرگ خواهانم.

    والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #756
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 59

    تاريخ: 17/6/58

    بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور

    انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمت‏ها به نور خارج كنند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در قرآن كريم مى‏فرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مى‏دهد خداى تبارك و تعالى. يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.

    همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمت‏ها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مى‏فرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلمات‏الى النوروالذين كفروااولياءهم الطاغوت يخرجونهم من‏النور الى الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار مى‏دهد، خداى تبارك و تعالى شغل طاغوت را هم بيان مى‏فرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تيرگى‏ها به سوى نور مى‏برد، در مقابل، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مى‏كشد.

    ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمى‏كند

    اين دو مطلبى است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمت‏هاو تاريكى‏ها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن، اين شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئى‏هاظلمات است، تمام عقب افتادگى‏ها ظلمت است، تمام توجه‏هاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگى‏ها ظلمت است. اينهائى كه توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبله‏شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفته‏اند، اوليائشان هم طاغوت است.

    ملت‏هاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آورده‏اند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باخته‏اند و نمى‏شناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كرده‏اند و خودشان را باخته‏اند و گم كرده‏اند و به جاى آنها يك مغز غربى نشسته‏است، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شده‏اند و همه‏

    صحيفه نور ج 9 صفحه 60

    بدبختى‏هاى شرقى‏ها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارى‏هاى ما و بدبختى‏هاى ما هم همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مى‏بينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانه‏هاى ما هم كه پارچه مى‏بافند بايد آن حاشيه‏اش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند، خيابان‏هاى‏مان هم بايد يك اسم غربى داشته باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مى‏نويسند همين كتاب نويس‏ها، همين روشنفكرها بعضى‏شان كتاب هم كه مى‏نويسند يا يك اسم غربى روى آن مى‏گذارند يا مطالب را وقتى ذكر مى‏كنند استشهاد مى‏كنند به قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتاب‏ها آن اسم‏ها را نداشته باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مى‏شود. وقتى به كتاب زياد توجه مى‏شود كه از اول كه انسان وارد مى‏شود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كرده‏اند، دفن كرده‏اند و به جاى آن ديگران را نشانده‏اند. اينها همه ظلمت‏هائى است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمت‏ها خارج كرده است. همين طاغوت زمان‏هاى اخير، زمان‏هاى ما، همين‏ها دامن زدند به اين غربزدگى، هر چيزى را به غرب نسبت داده‏اند، هر مطلبى را از غرب گرفته‏اند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاه‏هاى ما هم در آن زمان دانشگاه‏هاى غربى بود، اقتصادمان هم غربى، فرهنگمان هم غربى، اصل خودمان را بكلى از ياد برديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم. به مجرد اينكه يك كسى مريض مى‏شود مى‏گويند بايد برود انگلستان، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست. در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتين پيدا كرده بود، از اروپا براى او يك كسى كه عمل لوزه بكند آوردند در صورتى كه اطباى اينجا، عمل لوزه يك عمل آسانى است. اين چه مى‏فهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مملكت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است، اين براى لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مى‏كند، چه خيانتى است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفى بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبى كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست، از اين جهت از خارج مى‏آورند كه لوزتين را عمل كند. اين چقدر كمك مى‏كند به استعمار، چقدر كمك مى‏كند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مى‏برد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مى‏كند اين آدم، آنها وقتى كه مريض پيدا مى‏كردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم.

  7. #757
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 67

    تاريخ: 17/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه

    ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    هر چه كوتاهى شده است درباره اين مناطق شما و امثال شما و خصوصاً منطقه كردستان، اين براى همين اشرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گفتيد و حتماً هست، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك منطقه‏اى كه اشرار دائماً آتش روشن مى‏كنند و حتى خود مردم را سركوب مى‏كنند و قواى انتظامى اگر بيايد با آنها جنگ مى‏كنند، در حال جنگ نمى‏شود كه شما توقع داشته باشيد كه مسائلى كه مربوط به منطقه است و بايد با آرامش تحقق پيدا كند، حل شود. شما گمان نكنيد كه دولت در فكر نيست، براى همه مناطق ايران و خصوصاً مناطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمى‏خواهد كارهاى آنجاها را عمل بكند، اشرار فرصت نمى‏دهند به كس، به اسم اينكه ما منافع خلق را مى‏خواهيم، فرصت نمى‏دهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مى‏خواهند منطقه را به هم بزنند تا دولت نتواند كارى بكند و باز همان مسائل سابق و همان عقب افتادگى‏هائى كه شماها و همه داشته‏اند تكرار بشود. انشاءالله اگر چنانچه شر اين اشرار كنده شد بكلى و انشاءالله مى‏شود، به اين مسائل رسيدگى مى‏شود و من راجع به مطلق علماى اهل سنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كردند كه همه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بشود و همين طور البته مدرسه‏اى كه مدرسه قرآن است محترم است و بايد به آن رسيدگى شود و طلاب هم اگر چنانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسه‏اى تأسيس شد، انشاءالله رسيدگى مى‏شود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمى‏گذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مى‏خواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمى‏گذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نمى‏دهند به دولت كه يك فكرى بكند براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.

    اولياى امور مشغول برنامه‏ريزى و اصلاحند

    شما گمان نكنيد كه جاهاى ديگر عمل شده است و براى شما عمل نشده است، در حال‏

    صحيفه نور ج 9 صفحه 68

    برنامه‏ريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هم يك بودجه خوبى برايش قرار داده شده و بعداً هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قرار داده مى‏شود و هيات‏هائى مى‏آيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مى‏شود. مهم اين است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوان‏هاى شما آنها هم كمك كنند و ايستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود

    سلام مرا به همه رفقاى خودتان و به همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #758
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 69

    تاريخ: 17/6/58

    فرمان امام خمينى در حجت الاسلام كروبى

    جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته‏

    بسمه تعالى

    طبق اطلاع واصله در منطقه اليگودرز مشكلاتى پيش آمده كه با توجه به اطلاعات و سوابقى كه جنابعالى از منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى به اليگودرز و همچنين ازنا و مناطق عشايرى آن حدود بنمائيد و در رفع مشكلات و ايجاد امنيت در آن منطقه به هر نحو صلاح مى‏دانيد با مشورت علماء اعلام منطقه و افراد ذيصلاح اقدام نمائيد و به امور مستضعفين و نيازمندى‏هاى ايشان از نظر عمران و آبادى و ساير احتياجاتشان رسيدگى كرده و از طريق كميته امداد و احياناً اگر احتياجى بود با تماس گرفتن با جناب آقاى نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه در رفع نيازمندى‏هاى ايشان اقدام و كوشش كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #759
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 70

    تاريخ: 17/6/58

    فرمان امام خمينى به ثقه الاسلام امر اللهى

    جناب مستطاب ثقه الاسلام حاج شيخ محمد حسن امراللهى دامت افاضاته‏

    بسمه تعالى

    بدين وسيله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاه‏هاى صنفى شهر تهران و شهرستان قم منصوب مى‏شويد كه به مراجعات و شكايات اصناف محترم كه در دادگاه‏هاى مزبور مطرح مى‏شود رسيدگى نموده و حكم شرعى امور را صادر و اجرا نمائيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #760
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 9 صفحه 71

    تاريخ: 18/6/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران

    تمام شهادت‏ها و ايثارگرى‏ها براى تحقق اسلام عزيز بود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامى‏است. يك وقت انسان راى مى‏دهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مى‏داند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمت‏ها كشيده شد، خون‏ها داده شد و جوان‏ها از دست رفت، خانه‏ها از دست رفت، خانمان‏ها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمى‏توانم و هيچ عاقلى نمى‏تواند تصور كند كه بگويند ما خون‏هاى‏مان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوان‏هايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمى‏دهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوان‏هاشان مى‏خواهند، براى خانمانشان مى‏خواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرض‏ها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمى‏دهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطق‏شان بود آن را ذكر نمى‏كنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانم‏ها ريختند توى خيابان‏ها، جوان‏ها ريختند توى خيابان‏ها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مى‏خواهيم و جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. براى اسلام است كه انسان مى‏تواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مى‏خواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوان‏هايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر

    صحيفه نور ج 9 صفحه 72

    اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مى‏كردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مى‏زنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مى‏دانند، آنها از باب اينكه انسان را نمى‏دانند يعنى چه، خيال مى‏كنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مى‏خورد، او كاه مى‏خورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مى‏دانند اينها انسان را حيوان مى‏دانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مى‏خواست بكند براى اسلام. الان هم مى‏آيند به من مى‏گويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مى‏خواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مى‏كند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مى‏دانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.

    تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى‏

    من مى‏خواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخى‏هايش را هم همه ديديد. ذائقه‏هاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبس‏ها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبس‏ها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كرده‏اند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضى‏ها را در تاوه سرخ مى‏كردند، مى‏گذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مى‏كردند سرخش مى‏كردند. اين تلخى‏ها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقى‏اش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانه‏ها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازى‏هاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكس‏ها و با آن تبليغات كه جوان‏هاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه

    صحيفه نور ج 9 صفحه 73

    شما قدم مى‏گذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مى‏فهميدند و آنكه نگذارند جوان‏هاى ما رشد كنند، جوان‏هاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مى‏گذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكس‏ها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتن‏هاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمى‏رود دنبال اينكه نفت ما را كه مى‏خورد، كجا مى‏رود اين نفت، اين ثروت ما كجا مى‏رود، اصلاً تو فكرش نمى‏آيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مى‏ماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مى‏گذرد. او همه‏اش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مى‏شود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مى‏گذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مى‏آيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكته‏اى بود كه شده بود براى اينكه جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت كنند، هر چه سرشان مى‏آيد به من چه ربطى دارد. آن كه مى‏رود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مى‏كنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولت‏ها چه مى‏كنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهن‏شان نمى‏آيد. اين روشن‏فكرها و نويسنده‏ها و آزاديخواه‏ها (نه همه‏شان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامه‏ها و آزاد گذاشتن اين جوان‏ها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مى‏آورد، يا توجه ندارند، يا مى‏دانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مى‏زنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانه‏ها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمى‏دانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمى‏گذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مى‏دانند و همان آزادى مى‏دانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمى‏كردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادى‏ها، اين آزاديها، آزادى‏هاى وارداتى است و اين بى‏انصاف‏هاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بى‏انصاف‏هاى به قول خودشان نويسنده (همه‏شان را نمى‏گويم، بعضى‏شان) و اين بى‏انصاف‏هاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مى‏كنند و تأكيد مى‏كنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مى‏كشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مى‏دهد. اگر ي

صفحه 76 از 208 نخستنخست ... 266672737475767778798086126176 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/