صفحه 62 از 208 نخستنخست ... 125258596061626364656672112162 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 611 تا 620 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #611
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 211

    تاريخ: 5/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان

    مقدمترين جهادها، سازندگى انسان و جهاد اكبر است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اساسا اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى، سازندگى انسان خودش را، مقدم بر همه جهادهاست. اين است كه رسول اكرم جهاد اكبر فرموده‏اند هست، جهادى بس بزرگ است و مشكل و همه فضيلت‏ها دنبال آن جهاد است.

    جهاد اكبر است، جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش انسان انجام مى‏دهد. شما جوان‏ها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد، نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود، هر چه قواى جوانى از دست برود ريشه‏هاى اخلاق فاسد در انسان زيادتر مى‏شود و جهاد مشكلتر. جوان زود مى‏تواند در اين جهاد پيروز بشود، پير به اين زودى نمى‏تواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان را از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد، يكى از كيدهائى كه نفس انسانى به انسان مى‏كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى‏كند اين است كه بگذار براى آخر عمر خودت را اصلاح كن، حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن. اين يك طرح شيطنت‏آميز است كه نفس انسان مى‏كند به تعليم شيطان بزرگ. انسان تا قواى جوانيش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه‏هاى فساد در او كم است مى‏تواند اصلاح كند خودش را. لكن اگر چنانچه ريشه‏هاى فساد در انسان ريشه‏اش قوى شد، ملكه انسان شد فسادها، آنوقت است كه امكان ندارد. شما جوان‏ها كه الان مهيا هستيد براى جهاد در راه ساختن، اين يك جهاد است لكن جهاد اكبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است كه براى مملكت خودتان بعدها مفيد واقع بشويد، خدمتگزار باشيد. از همين سنين شما بايد شروع بشود به ساختن افرادى كه بعدها يك مملكت، يك كشور را ممكن است نجات بدهد. اگر چنانچه شما ساختيد خودتان را و فضائل انسانى را در خودتان ريشه دار كرديد، آنوقت در همه مراحل پيروز هستيد، مملكتتان را مى‏توانيد نجات بدهيد، اينها كه مملكت ما را به تباهى كشيدند براى اين بود كه ساختمان خودشان فاسد بود، خودشان يك اخلاق فاسد داشتند، يك عقايد فاسد داشتند، يك اعمال فاسد. اگر چنانچه خودشان را ساخته بودند، به ملت خيانت نمى‏كردند، به اسلام خيانت نمى‏كردند.

    صحيفه نور ج 7 صفحه 212

    براى خدمت به اسلام و كشور كوشش كنيد

    شما كوشش كنيد كه به ملت خدمت كنيد، به اسلام خدمت كنيد و كوشش كنيد كه جهاد اكبر را انشاءالله به آخر برسانيد و يك انسان كامل، يك انسان اسلامى، يك انسان متعهد بشويد كه براى خودتان و براى كشورخودتان و براى ملت خودتان مفيد واقع بشويد.

    خداوند انشاءالله شما را تأييد كند و خداوند شما را به مراتب عاليه برساند. شما جوان‏ها امروز روز شماست، امروز روزى است كه شما بايد سازنده باشيد در اين راه‏ها. البته خدمت به خلق، خدمت به خداست. خدمت به انسان‏ها، خدمت به خداست. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و دراين خدمت انشاءالله موفق باشيد و من هم هميشه مهيا هستم از براى ملاقات آقايان و هيچ مانعى از قبل ما نيست، نماينده بيايد يا خود آقايان بيايند. ما آنقدرى كه مى‏توانيم خدمت به همه بشر، همه ملت‏ها مى‏كنيم و اميدواريم كه شما خدمتگزار به انسانيت و خدمتگزار به اسلام باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند.

    
    previos page menu page next page
    

  2. #612
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 213

    تاريخ: 5/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع علماى اصفهان

    اصفهان، مركز علم و علماى بزرگ اسلام

    بسم الله الرحمن الرحيم

    اصفهان هميشه مركز علم بوده است در بعضى اوقات كه من شنيده‏ام هفت هزار يا بيشتر، اهل علم در اصفهان، طلبه در اصفهان بوده است و علماء بسيار بزرگ از اصفهان برخاسته است و متفكرين عظيم‏الشأن. الان هم مركز علم است، الان هم علماى بزرگ در آنجاست و من اميدوارم كه آن حوزه، با بركت و عظمت و پشتيبان اسلام و مروج احكام اسلام باشد. حوزه‏ها بايد توجه داشته باشند كه در اينوقت، در اين حالى كه الان ما واقع هستيم و دشمن‏ها مى‏خواهند خرده‏گيرى كنند، خصوصاً نسبت به اهل علم و علما ء و فظلا و طلاب، بايد بسيار توجه داشته باشند كه اگر خداى نخواسته در اين زمان كه مورد بررسى هستند اينها و مورد توجه هستند، اگر خداى نخواسته يك انحرافى از بعض اشخاص ملبس به اين لباس واقع بشود، ممكن است اين پاى اسلام حساب بشود.

    در رژيم سابق اگر چنانچه يك معمم، يك ملبس به اين لباس، يك كار خلاف انجام مى‏داد، به اسلام نسبت معلوم نبود بدهند، مى‏گفتند اين منحرف است، اين ساواكى است، اين دربارى است. الان كه رژيم، رژيم جمهورى اسلامى است و همه نظرها به شما دوخته شده است، اگر خداى نخواسته يك انحرافى واقع بشود در مدارس، در كميته‏ها، در جاهاى ديگر، در دادگاه‏ها، اين پاى اسلام حساب مى‏شود، گفته مى‏شود كه جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم همين‏هاست، همين است كه مى‏بينيد.

    تكليف ما، حفظ وجاهت و ترويج اسلام

    و لهذا امروز تكليف ما بسيار سنگين است. تكليف ما حفظ وجاهت اسلام است. تكليف ما اين است كه با اعمال خودمان، با گفتار و رفتار خودمان اسلام را ترويج كنيم و وجاهتش را حفظ كنيم و اگر خداى نخواسته يك انحرافى باشد، بايد جلوگيرى كنيد. اگر يك شخصى را ديديد كه از وظيفه اهل علم، از وظيفه انسانى - اسلامى تخطى مى‏كند، او را نهى كنيد. اگر نمى‏شنود، كنار بگذاريد. بايد همه به وظيفه اسلامى عمل كنيم و به دست ديگران فرصت ندهيم بهانه ندهيم دست دشمنان كه ما را آلوده كنند و بگويند كه اهل علم يا ديكتاتور هستند يا انحرافات دارند يا براى خودشان مى‏خواهند يك‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 214

    بساطى درست كنند. امروز بسيار مسأله مهم است و با سابق بسيار فرق دارد. بايد آقايان همانطورى كه در تحصيل علم كوشا هستند، در تهذيب اخلاق، در اعمال، در عقايد، در فضايل اخلاقى كوشا باشند كه علم بدون عمل و بدون تقوى بسيارى از اوقات مضر است. بايد عالم متقى باشد و متوجه به خداى تبارك و تعالى باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند. بايد خودش تربيت شده باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند.

    پيش‏نويس قانون اساسى را بررسى، و نظريات خود را اعلام كنيد

    و اميد است از آقايان كه در اينوقتى كه بناست قانون اساسى بررسى بشود، هر كس هر نظرى دارد، مستقيما خودش اظهار نظر كند و بفرستد در آنجائى كه بناست همه نظرها جمع بشود، الان براى من فرستادن هيچ نتيجه ندارد، بايد بفرستيد و نظرهاى خودتان را بگوئيد و توجه كنيد كه ننشينيد ديگران نظر بدهند و شما ساكت. صاحبنظرها نظرهاى خودشان را بدهند، علماى اعلام نظر خودشان را بدهند، هر اشكالى كه در اين پيش‏نويس دارند، بكنند و آن اشكالات را بعد بررسى بايد بكنند و بالاتر از آن اينكه توجه داشته باشيد كه در آتيه‏اى كه بناست وكلا تعيين بشوند براى نظر كردن به قانون اساسى، توجه بكنيد كه اشخاص متدين، اشخاص مطلع، اشخاص متعهد، اشخاصى كه اعتقاد به اسلام دارند، اشخاصى كه اعتقاد به اين نهضت اسلامى دارند، تعيين بكنند كه انشاءالله با نظر آنها يك قانون اساسى اسلامى به تمام معنا بشود. من از همه آقايان تشكر مى‏كنم، كه مشايخ معظم و آقايان فضلا و ائمه جماعت و ديگران كه تشريف آوردند و آقايان در اين هواى گرم با ناراحتى اينجا نشسته‏اند. خداوند همه شما را تأييد كند و سلامت بدارد و سعادت نصيب همه بكند.

    والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #613
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 215

    تاريخ: 6/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشگاه تربيت معلم

    ضرر عالم بى‏تهذيب بيشتر از جاهل بى‏دانش است

    بسم الله الرحمن الرحيم

    مهم در دانشگاه‏ها، دانشسراها، تربيت‏هاى معلم، تربيت‏هاى دانشجو، اين است كه همراه با تعليمات و تعلمات، تربيت انسانى باشد. چه بسا اشخاصى كه در علم به مرتبه اعلا رسيده‏اند لكن تربيت انسانى ندارند، كه يك همچو اشخاصى ضررشان بر كشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از ديگران زيادتر است.

    آن كسى كه دانش دارد لكن دانشش توام با يك تهذيب اخلاق و يك تربيت روحى نيست. اين دانش موجب اين مى‏شود كه ضررش بر ملت و كشور زيادتر باشد از آنهائى كه دانش ندارند. همين دانش را يك شمشيرى مى‏كند در دست خودش و با آن شمشير دانش ممكن است كه ريشه يك كشور را از بين ببرد و قطع كند.

    نوك تيز حمله اجانب هميشه متوجه دو قشر روحانى و دانشگاه بوده است

    اينكه خارجى‏ها، كارشناش‏هاى اجانب، آنهائى كه مى‏خواستند اين مملكت‏ها را غارت كنند عنايت زيادشان به دو جبهه بود، يكى جبهه روحانيون، يكى جبهه دانشگاه‏ها، براى همين نكته بود كه اين دو جبهه اگر چنانچه يك تربيت صحيح بشوند كه در پهلوى علم، تربيت و عمل صحيح باشد، آنها اين معنا را فهميدند كه اگر اين دو جبهه به آنطورى كه بايد باشد، بشود، دست آنها از منافع كوتاه خواهد شد.

    اگر يك دانشگاه صحيح ما داشته باشيم يا يك جبهه روحانى به تمام معنا روحانى داشته باشيم، نخواهد اجازه داد به اجانب كه همه حيثيت يك مملكت را از بين ببرند، از اين جهت چون اين دو جبهه را آنها براى خودشان خطر مى‏دانستند، حمله‏شان به اين دو جبهه بود منتها فرم حمله شان فرق داشت. در زمان رضاخان كه من يادم است و اكثر شما يادتان نيست، در آن زمان با سرنيزه حمله مى‏كردند و لهذا حمله مى‏كردند مدارس را، افراد را مى‏گرفتند مى‏بردند، عمامه‏ها را بر مى‏داشتند، لباس‏ها را مى‏كندند، مدرسه‏ها را مى‏بستند، مساجد را تعطيل مى‏كردند، مجالس را تعطيل مى‏كردند، مجالس وعظ و روضه و اينها را بكلى از بين بردند، به خيال اينكه با اين فرم مى‏شود از بين برد. منتها در دانشگاه چون انعكاس‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 216

    خارجى‏اش را مى‏ترسيدند، به اين فرم وارد نمى‏شدند، به فرم ديگر وارد مى‏شدند كه نگذارند دانشجويان رشد كنند، بعد فهميدند كه اين طرز نتيجه ندارد، فشار هر چه زيادتر باشد، بدتر خواهد شد، براى اينها بدتر خواهد شد. در زمان محمدرضا حمله به روحانيت را تغيير دادند و شروع كردند به تبليغات كردن كه مردم را از روحانيت جدا كنند چون اين دو قوه اسلام، قوه روحانيت و قوه دانشگاه مى‏توانست در مقابل اينها بايستد. آن ترتيبى كه با فشار بخواهند روحانيت را از بين ببرند، اين ترتيب نشد. تغيير دادند وضع را شروع كردند تبليغات به ضد روحانيت كه جدا كنند روحانيت را از دانشگاه و همه را از مردم. بين مردم، هم دانشگاهى و هم روحانيون را مى‏خواستند - در بين مردم - يك طورى قلمداد كنند كه اينها ديانت صحيح ندارند، اينها هم دربارى و انگليسى و نمى‏دانم آمريكائى و اينها هستند، نقشه اين بود كه ملت جدا بشود از اين دو قشرى كه از آنها كار مى‏آمد. بين خود اين، اين دو تا هم جدائى انداختند، به طورى كه روحانيون بدبين بودند به دانشگاهى‏ها، دانشگاهى‏ها بدبين بودند به روحانيون و اين نقشه‏اى بود براى اينكه اين قشرهاى مؤثر را از هم جدا بكنند و همه را از ملت جدا بكنند تا نتوانند اينها كارى انجام بدهند و آنها بهره‏بردارى خودشان را از اين كشور بكنند.

    در اين نهضت، يكى از بركات اين نهضت اين بود كه اين قشرها را به هم نزديك كرد، قشر دانشگاهى با قشر روحانى و طبقه جوان روحانى، اينها با هم نزديك شدند، همكار شدند و همه با ساير طبقات مردم نزديك شدند، همكار شدند و همه اينها در اين كلمه رژيم طاغوتى نبايد باشد و بايد يك جمهورى عدل اسلامى‏باشد، همه با هم مشترك شدند. اين غرض همه بود و مقصود همه اين معنا بود. اين نزديك شدن اين قشرها به هم، متحد شدن اين قشرهائى كه از هم جدا بودند، با تأييد خداى تبارك و تعالى و با اينكه همه مقصدشان يك مقصد الهى بود، اين سد عظيم كه همه امكان نمى‏دانستند، ممكن نمى‏دانستند كه اين سد شكسته بشود، اين سد را شكست، حالا كه اين سد شكسته شد و آشفتگى‏ها ظاهر شده و دزدى‏هاى اينها فاش شده و بعد هم فاش‏تر مى‏شود، حالا از براى اين ملت، به نظر خود افراد نوعاً يك آرامشى پيدا شده است، و يك نقشه ديگرى آنها دارند پياده مى‏كنند، يعنى آن نقشه‏اى كه قبل اسلامى بود و اين قشرها رابه هم نزديك مى‏كرد و منسجم مى‏كرد و جوش مى‏داد به هم، اينها فهميدند كه از اين جوش خوردن اين قوا به هم اين سد شكسته شده است، حالا در صدد اين برآمده‏اند كه اينها را از هم جدا كنند. الان تمام اين اشخاصى كه براى اجنبى‏ها دارند كار مى‏كنند آن اشخاصى كه سوءنيت ندارند لكن توجه به واقعيات ندارند همه آمده‏اند دارند گروه گروه مى‏شوند. زحمت تا حالا اين بود كه اين گروه‏هاى مختلف با هم باشند تا اين كار را انجام بدهند و از حالا به بعد هم هر كارى بخواهد بشود، بايد با اجتماع بشود. اينها آمدند حالا با نقشه‏هائى كه دارند، دارند گروه گروه درست مى‏كنند. ديشب بود در روزنامه ديدم كه صد گروه، تا حالا، يا صد و پنج گروه تا حالا اظهار وجود كرده‏اند. يعنى صد طايفه ايجاد اختلاف دارند مى‏كنند. نتيجه اين خواهد شد كه اگر چنانچه اين صد طايفه هر كدام توانستند يك عده زيادى دور خودشان جمع بكنند، نتيجه اين مى‏شود كه از آنطرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اينكه ديدند اين قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز

    صحيفه نور ج 7 صفحه 217

    ببينيد براى اينكه يا يك كودتائى بكنند يا يك حمله‏اى بكنند يا لااقل شلوغكارى‏ها را زياد بكنند، فلج بكنند مملكت را، درست الان آن نقشه‏اى كه اول بود به يك جور ديگر. اول كه رضاخان آمد آن نقشهاى كه آنوقت بود براى جدا كردن اين قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دينى، بازار را از اينها هر دو، كشاورزها را از همه، همه را عليحده. عليحده، احزاب سياسى زياد درست مى‏كردند، جبهه‏هاى مختلف درست مى‏كردند، همه براى اين بود كه مبادا يك وقت اينها، آنها با هم مجتمع بشوند. آنوقت احساس نكرده بودند، لمس نكرده بودند مطلب را لكن به طور كلى مى‏دانستند، مى‏فهميدند اين مطلب را، مى‏خواستند اين كار بشود.

    بعد كه اين نهضت الهى پيدا شد و اين گروه‏هاى مختلف با هم جمع شدند و يك گروه پيدا شد ديگر صحبت از اين گروه‏هاى ديگر نبود، همه يك گروه اسلامى بودند، در دانشگاه مى‏رفتى فرياد اين بود كه مرگ بر اين كذا و اسلام كذا، در پيش كشاورزان مى‏رفتى همين طور، در كارخانه‏ها هم مى‏رفتيد، همين طور، در - عرض كنم كه - بازار هم مى‏رفتيد همين طور. هر جا كه مى‏رفتيد، همه با هم يكصدا يك مطلب داشتيد و اين سد را شكستيد. اين دشمن‏هاى شما لمس كردند اين مطلب را. آنوقت علمى بود، حالا عينى شد كه لمس كردند اين مطلب را كه با انسجام اين قوا با هم، دانشگاه و روحانى با هم، همه بازار با هم، با كارگر و - عرض بكنم - سايرين، ادارى و غير ادارى با هم، اينها وقتى منسجم شدند حتى ابر قدرت‏ها نمى‏توانند كارى انجام بدهند چنانچه نتوانستند و همه در صدد اين بودند كه محمدرضا را نگه دارند، نه ابرقدرت‏ها تنها، تمام قدرت‏هائى كه بود، همه اين مملكت اسلامى هم، همه پشتيبانى مى‏كردند يعنى من نيافتم يك كسى را كه لفظا، بعضى از اينها به ما پيام مى‏دادند كه ما همراهيم، لكن ما نمى‏توانستيم باور كنيم لكن همه‏شان با هم متحد بودند براى اينكه اين جانور را حفظش كنند اينجا و نتوانستند. چرا نتوانستند؟ براى اينكه همه‏تان با هم يك صحبتى مى‏كرديد. يك ملت وقتى همه آن يك چيزى داشت - نمى‏شود - يك چيزى را خواست، نمى‏شود خلافش كرد. خلاف خواست يك ملت نمى‏شود عمل كرد، عملى نيست در دنيا. حالا كه اينها لمس كردند اين مطلب را كه اين اتحاد و انسجام يك همچو ضررى برايشان دارد و اين نفت را ازشان گرفته است كه الان دارند دنبالش روضه خوانى مى‏كنند و گريه مى‏كنند كه نفت از دستمان رفته است، حالا دنبال اين آمده‏اند كه باز آن مسائل را برگردانند، جدا كنند ملت را از هم، همه را از هم جدا كنند و مع‏الاسف روشنفكرهاى ما هم غافلند از اين معنا، غير از آنهاشان كه خائنند، يك دسته خائنند كه با حساب كار مى‏كنند و براى غير كار مى‏كنند، و بيشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد گروه، صدها بيشتر، مثل اينكه صد گروه مثل اينكه تا حالا درست شده است، در اين دو ماهى كه شما به پيروزى رسيديد كه با اتحاد به پيروزى رسيديد. حالا آن انسجام دارد باز مى‏شود، دارد از هم باز مى‏شود، گروه گروه مى‏شوند، هر گروهى جداى از هم، حسابشان جداى از هم، قلمشان مخالف با هم، قدمشان مخالف باهم. نتيجه چه مى‏شود؟ نتيجه مى‏شود كه يك ملتى همانطورى كه سابقاً و در اين پنجاه و چند سال به واسطه اين اختلافات مانتيجه برده‏اند، دوباره همان مسائل پيش بيايد و همان اختلافات موجب اين بشود كه آنها

    صحيفه نور ج 7 صفحه 218

    باز بيايند و برگردند به حال اول و لااقل يك رژيمى دست‏نشانده امريكا بيايد ولو اسمش رژيم سلطنتى نباشد، يك رژيمى بيايد دمكراتيك باشد اما نوكر امريكا.

    در برابر نقشه‏هاى اجانب بيدار باشيد

    الان نقشه اين است و شروع شده به اين تكه تكه كردن. صد تا در اين دو ماه، دو سه ماه، صد تا گروه اظهار وجود كرده است ولو چيزى نيستند اينها، اينها چيزى نيستند، يك عده معدودى هستند، لكن فساد ايجاد مى‏كنند، اين اسباب فساد مى‏شود در اين مملكت، اين كم كم زياد مى‏شود يك وقت ما باز بر مى‏گرديم به اينكه قشر متجدد و متفكر و - عرض كنم - كه دانشگاهى جدا شده است از روحانى، روحانى رفت آن طرف و شروع كرد باز هم حرف‏هاى سابق را زدن، دانشگاهى هم رفت آن طرف و شروع كرد آن حرف‏هاى سابق را زدند. اين دو تا با هم مخالف. بازارى هم به تبع اينها يك دسته با اين موافق و با آن مخالف، يك دسته مخالف يا همه با هم نتيجه اين مى‏شود كه ما اينقدر خون جوان‏هايمان از بين رفت براى اينكه يك مملكتى داشته باشيم مال خودمان، اينقدر مردم جان‏فشانى كردند و زن‏هاو جوانهاشان را دادند براى اينكه يك مملكت عدل اسلامى پيدا بشود، مخالفين اسلام نمى‏توانند ببينند اين مطلب را، مى‏بينيد با قدرت اسلام است كه مى‏شود جلوى اينها را بگيرند. نمى‏توانند آن معنا را ببينند. حالا در صدد اين بر آمده‏اند كه باز از هم جدا كنند اينها را، وقتى جدا كردند اينها را از هم باز همان مسائل پيش مى‏آيد. امروز بايد شما معلمين، آن متعلمين آن دانشگاهى، آن بازارى، آن روحانى، آن كارگر و كارمند، آن كشاورز و همه بيدار باشيد كه الان نقشه دقيق‏تر از سابق است.

    سابق چون علما به طور كلى مى‏گفتند كه اگر اينها با هم بشوند، چه خواهد شد و آن نقشه‏ها را مى‏كشيدند، حالا عيناً ديدند كه شد، اينها با هم شدند و يك همچنين كارى شد، يك همچنين كارى كه همه ممتنع مى‏دانستند و همه حساب‏ها بر خلاف در آمد، شد. حالا كه شده است بيشتر آنها در صدد هستند كه بشكنند اين نهضت را. راه شكستن هم همين است كه شماها رااز هم جدا كنند، هر كدام را به ديگرى بدبين بكنند، هر كدام را با ديگرى در يك جبهه مخالف قرار بدهند و آنها نتيجه ببرند. متفكرهاى ما، روشنفكرهاى ما، همه دانشجويان و دانشگاهيان بدانند كه نقشه اين است و آثارش را ما داريم مى‏بينيم. اين گروه گروه شدن‏ها براى همين است كه نگذارند اين انسجامى كه بوده حفظ شود، مى‏خواهند نگذارند مردم بيدار بشوند و راه خودشان را پيدا كنند. همان راهى را كه اسلام دستور داده كه همه با هم باشيد خداوند واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا را به مردم واجب كرده. همه با هم باشيد و تفرق در كار نباشد. با تفرق همه فسادها هست و با تمسك به خداوند همه صلاح و سعادت‏ها هست. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را و همه ملت را بيدار كند و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملكت و در راه حقيقت و آزادى قدم بردارد و اين نهضت را به آخر برسانيم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #614
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 219

    تاريخ: 6/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران منطقه 12 تهران

    پاسدار بايد خودش داراى عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت كند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    همانطورى كه انقلاب اسلامى ما وجهه‏هاى مختلف دارد: انقلاب براى برانداختن رژيم فاسد، انقلاب براى بپا داشتن رژيم حق، و اميد است كه انقلاب براى ساختن انسان و يك مملكت انسانى، پاسداران هم بايد پاسداريشان به طرز و شكل انقلاب باشد. تا آنوقت كه انقلاب براى شكستن سد رژيم بود، پاسداران، پاسداران آن انقلاب بودند، يعنى آن جهت انقلاب بايد قيام كنند و كردند و فرياد زدند و مقابله كردند با همه جنود ابليسى و بحمدالله از اين جهت در انقلاب پيروز شديد. لكن انقلاب يك جهتش پيروز، آن هم نه تمام پيروز، بيشتر اين سد از بين رفته است و ريشه‏هاى مختصرى مانده است كه اميد است از بين برود. انقلاب براى تحقق حكومت عدل و جمهورى اسلامى كه قدم بعد است، پاسدارها هم بايد از اين معنا پاسدارى كنند و همه بايد پاسدارى بكنند، همه پاسدار اسلام و حكومت حق بايد باشيد در اينجا پاسدارى اين است، كه اين حكومت، حكومت عدل باشد، پاسدارى از عدالت باشد. پاسدارى از عدالت اين است كه پاسدار خودش داراى عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت كند. اگر خداى نخواسته يك گروهى در جامعه ما داراى عدالت نيستند و همانطورى كه دستگاه سابق، دستگاه تعدى و ظلم و تجاوز به مردم بود، اين گروه يا اين پاسدار يا اين جمعيت هر كس باشد، اين هم تا آن اندازه كه دستش مى‏رسد همان كارهاى رژيم سابق را مى‏كند، اين پاسدار نمى‏تواند باشد. اگر فرض كنيد كه ماها كه مدعى هستيم پاسدار اسلام هستيم و در اين انقلاب، اين جهت انقلاب كه بر قرارى حكومت عدل اسلامى‏است اگر بنا باشند ما مدعى پاسدارى هستيم از انقلاب (لكن از آنجائى كه خراب كردن و زدن و كشتن، كشته شدن بود، درست آمديم و به انقلابمان وفادار بوديم) اما در اين مرحله كه مرحله سازندگى يك حكومت عدل اسلامى‏است، خداى نخواسته پاسداريمان از يك همچو حكومت عدل اسلامى به طور صحيح نباشد، يعنى خودمان در اين مرحله انقلابى نباشيم، در اين مرحله خودمان را نساخته باشيم كه موصوف به عدالت باشيم، كه پاسدار عدالت باشيم، پاسدار حكومت عادلانه چنانچه اگر حكومت ما هم يك حكومت عدل نبود نمى‏توانيم بگوئيم كه اين جهت انقلاب ما تحقق پيدا كرده است، كه جهت حكومت عدل اسلامى بود. اگر در ادارات ما، در بازارها، در ساير جاهاى ديگرى كه اين افراد ايرانى نشيمن دارند و مشغول به كارهاى خودشان‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 220

    هستند، اگر اينها هم آن عدل اسلامى كه بايد باشد مراعات نكنند، باز افراد انقلابى اسلامى نيستند. پاسدار، چه شماها كه با اسم پاسدارى مشغول خدمت هستيد و چه ساير قشرها (يكى هم قشر روحانيت است، آنها هم پاسدار هستند ولو لفظ پاسدار بر آنها اطلاق نمى‏شود، لكن به حسب واقع پاسدار اسلام هستند) اگر اين جمعيت آنطورى كه بايد اين وجهه از انقلاب را كه انقلاب، آمدن يك رژيم عادل جاى يك رژيم فاسد، اگر در اين مرحله كه آمدن يك رژيم، نشستن به جاى يك رژيم فاسد، مراعات نكند آن جهت انقلابى را، مراعات نكند آن عدالت اسلامى را، كه عدالت اسلامى از خود انسان شروع مى‏شود تا هدايت در خود انسان، عدالت با رفيق، عدالت با همسايه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهرى، عدالت با هم استانى، عدالت با هم كشورى، عدالت با همسايه‏هاى كشورهائى كه با ما هستند و با همه بشر، اگر حاصل نشود، نه حكومت اسلامى است و نه پاسدار اسلامى. به مجرد اينكه من ادعا كنم كه پاسدار اسلام هستم، از باب اينكه يك نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسدارى است، مجرد اين تا يك نمونه‏اى نداشته باشد، نشانه و علامتى نداشته باشد، اين ادعاست، ولو بتوانيم اين ادعا را به مردم جا بزنيم، پيش خدا واضح است كه درست نيست. كوشش كنيد كه دراين مرحله دوم كه ما الان هستيم و بعد هم مرحله‏هاى ديگر هست، پاسدار باشيد. شماها كه الان پاسدارى كرديد تا حالا (و خداوند همه تان را تأييد كند) كوشش كنيد در اين مرحله دوم كه مرحله حكومت عدل است، رژيم عادلانه است، رژيم اسلامى‏است، جمهورى اسلامى‏است، در اين مرحله به وظائف پاسدارى در اين مرحله قيام كنيد.

    اعمال شما تحت مراقبت و مناقشه دشمنان است

    پاسدارى در اين مرحله اين است كه از عدالت پاسدارى كنيد، از حكومت عدل پاسدارى كنيد. اگر خداى نخواسته فرض كنيد يك نفر جوان مسماى پاسدار به دوستش، به منزل يك كسى، به خانه يك كسى، به مال يك كسى تعدى بكند، آن از پاسدارى خودش همين طورى مخلوع است، لكن شماها جديت كنيد، او را هدايت كنيد يا از صف خودتان كنارش بزنيد، كه ممكن است يك كار خلاف از يك نفر در يك جمعيت تحقق پيدا بكند و همه جمعيت به او آلوده بشود و بگويند پاسدارها اينطور هستند.

    يك وقت مى‏گفتند كه فلان آدم اينطورى است، يك وقت است مى‏گويند پاسدارها اينجورى‏اند. كوشش كنيد كه مبادا يك همچو مطلبى پيدا بشود كه گفته بشود كه پاسدارها فلان جور هستند . خيلى كوشش لازم دارد. چنانچه ما آقايان هم بايد كوشش كنيم به اينكه گفته نشود روحانيون اينجور هستند، آخوندها اينجورند. امروز همه چشم‏ها دوخته به اين كشور است و بيشتر چشم آنها كه مى‏خواهند مناقشه كنند، مى‏خواهند اشكال‏تراشى كنند، مى‏خواهند اين نهضت ما را يك نهضت صحيح ندانند، چشم‏ها الان به اين مطلب دوخته شده است و مناقشه مى‏كنند، مى‏نويسند در روزنامه‏هاى خارج، زياد مى‏نويسند. اينجا در روزنامه‏ها شايد با اشاره و اين چيزها باشد، اما آنجاها با صراحت مى‏نويسند. بايد ما بهانه به دست آنها ندهيم. آنها خلاف مى‏نويسند لكن اگر ما يك قدم خلاف برداريم،

    صحيفه نور ج 7 صفحه 221

    بهانه به دست آنها مى‏آيد و يك كار را هزار كار نمايش مى‏دهند.

    سعى كنيد طورى رفتار كنيد كه خدا اين تكليف الهى را قبول كند

    تكليف امروز براى شما پاسدارها و ما هم كه مدعى پاسدارى هستيم تكليف زياد است، مشكل است. ببنيد از اين تكليف الهى چطور امتحان خودتان را مى‏دهيد. حالا كه پاسدار هستيد، حالا كه داراى اسلحه هستيد، حالا كه قدرتمند هستيد ببينيد كه با اين اسلحه خودتان، با اين قدرت خودتان چطور با مردم رفتار مى‏كنيد، چطور با برادرانتان كه همه كشور است، همه مردم است، رفتار مى‏كنيد، رفتار، رفتار عادلانه است و آنطور كه اسلام مى‏خواهد، تا بشويد پاسدار انقلاب اسلامى، يا خداى نخواسته از بعضى اشخاص بر خلاف باشد تا بشود پاسدار جنود شيطان و از پاسدارى اسلام، مخلوع باشد و خدا او را قبول نكند. خداوند همه شما را و همه ملت ما را به وظايف خودمان آشنا كند و همه انشاءالله خدمتگزار باشيم به اين ملت و به اين كشور. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  5. #615
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 222

    تاريخ: 6/4/58

    بيانات امام خمينى به مردم مرودشت

    بسمه تعالى‏

    اهالى محترم شهرستان مرودشت ايدهم الله تعالى‏

    طومارهاى آقايان محترم و اصل و از مضمون آن اطلاع گرديد. در مورد اعزام جناب مستطاب ثقةالاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ احمد خدايى به آنجا پس از مذاكره با ايشان قرار شد براى رفع مشكلات و گرفتاريهاى محل به آنجا بيايند و از نزديك با همكارى آقايان محترم در رفع آنها بكوشند و چنانچه مصلحت دانسته نماز جمعه نيز در محل اقامه نموده، با تشكل و اجتماع بيشتر مردم آنجا را به وظايفى كه دارند آشنا نمايند. اميد است اهالى محترم از وجود ايشان بهره‏مند گشته از همكارى‏هاى لازمه دريغ ننمايد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #616
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 223

    تاريخ: 7/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم

    موضوع علم انبياء تربيت انسان است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اگر براى هر علمى موضوعى است، چنانچه شما آقايان مى‏فرماييد، علم همه انبياء هم موضوعش انسان است و اگر براى هر دولتى برنامه‏اى است، برنامه رسول اكرم (صل الله عليه و اله وسلم) را مى‏شود گفت سوره‏اى كه در اول وارد شده است آن برنامه رسول خداست: بسم الله الرحمن الرحيم. اقراء باسم ربك، اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقراء و ربك الاكرم الذى علم بالقلم، علم الانسان مالم يعلم . تمام انبياء موضوع بحثشان، موضوع تربيتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده‏اند انسان را تربيت كنند، آمده‏اند اين موجود طبيعى را از مرتبه طبيعت به مرتبه عالى مافوق الطبيعه ماوفوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبيا در انسان است. از اول، هر كس هر يك از انبياء كه مبعوث شدند، مبعوث شدند براى انسان و براى تربيت انسان. برنامه هم اين آيه شريفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعيين مى‏فرمايد، به خود رسول اكرم خطاب است لكن خطابات قرآن آن هم كه به خود رسول اكرم است غالبا عام است: اقراء باسم ربك از اول كه قرائت شروع مى‏شود تعيين مى‏فرمايد كه قرائت چه جور بايد باشد، به اسم رب بايد باشد. تمام قرائت‏هائى كه، تمام كلماتى كه از اسم رب، جدا باشد شيطانى است. دو جنبه است! يك جنبه رحمانى و يك جنبه شيطانى. قرائت به اسم قرائت كه شروع شد با اسم رب شروع شد علم با اسم رب قرائت با اسم رب، ديدن با اسم رب، شنيدن با اسم رب، گفتن با اسم رب، درس خواندن با اسم رب، همه چيز با اسم رب، عالم با اسم رب شروع شده است.

    خداى تبارك و تعالى عالم را با اسم خودش شروع كرده است، بناى عالم با اسم خداست و انسان كه يك عالمى است، عالم صغير و به حسب واقع كبير، قرائت، اول تعليمى كه به او مى‏شود و اول برنامه‏اى كه براى رسول اكرم آمده است اين است كه: اقراء باسم ربك نه همين طور قرائت كن، نه همين طور درس بخوانيد، نه همين طور ترويج بكنيد، نه همين طور منبر برويد نه همين طور تبليغ بكنيد. درس بخوانيد به اسم رب، برنامه است، تبليغ بكنيد به اسم رب، منبر برويد به اسم رب، گوش كنيد به اسم رب، صحبت كنيد به اسم رب، كه اگر اسم رب را از اشياء جدا كنند، به يك معنا هيچ هستند و هيچ مى‏شوند. همه چيز با اسم رب چيز است، همه آوازها از خداست. با اسم رب عالم شروع شده

    صحيفه نور ج 7 صفحه 224

    است و با اسم رب ختم مى‏شود.

    همه موجودات عالم اسماء خدا هستند

    شما هم بايد با اسم رب شروع كنيد و با اسم رب ختم كنيد. علامت خدا در همه چيز هست و بايد ما استشعار كنيم اسم خدا، همه عالم اسم خداست. شماها همه اسم خدا هستيد با اسم خدا همه چيز تحقق پيدا كرده است و همه اسم خدا هستيد. ما بايد اين معنا را ادراك كنيم بفهميم كه همه از اوست و همه به او رجوع مى‏كنند انا لله و انا اليه راجعون از او هستيم و به او، اوست همه چيز، ديگران نيستند، هيچ‏اند، هر چه هست اوست. ما بايد ادراك اين معنا را بكنيم. انبياء آمدند كه مارا هشيار كنند، تربيت كنند. انبياء براى انسان آمده‏اند و براى انسان‏سازى آمده‏اند، كتب انبياء كتب انسان‏سازى است. قرآن كريم كتاب انسان است. موضوع علم انبياء انسان است هر چه هست با انسان حرف است، انسان منشأء همه خيرات است و اگر انسان نشود منشأ همه ظلمات است. در سر دوراهى واقع است اين موجود، يك راه، راه انسان، يك راه، راه منحرف از انسانيت تا از چه حيوانى سر بيرون بياورد. تعليم تنها، تعلم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحيد تنها فايده ندارد تا مقرون با اسم رب نباشد اقراء به اسم ربك، باسم ربك الذى خلق . همه خلق را به اسم رب نسبت مى‏دهد، اسم رب مبداء همه خلق‏هاست، خلق است، خلق مطلق اقراء باسم ربك الذى خلق درس هم بخوانيد به اسم ربك الذى خلق، مباحثه هم بكنيد به اسم رب. نه همان اول بگوييد بسم الله الرحمن الرحيم . بفهميد قضيه چه است و بفهميم قضيه چه است. انبياء آمدند كه بفهمانند به ما كه قضايا چه هست. ما همه حيران، سرگردان، همه عالم سرگردانند نمى‏دانند قضايا چيست، اينهائى كه ادعاى انسان‏شناسى و اسلام شناسى مى‏كنند ادعاست. كى انسان را مى‏شناسد و كى اسلام را؟ يك پرده‏هائى، يك ورق‏هاى بسيار مختصرى از انسان، يك ورق‏هاى بسيار مختصرى ا ز اسلام وقتى كه كسى بشناسد خيال مى‏كند انسان را شناخته، اسلام را شناخته.

    انسان به معناى حقيقى انسان، به آن معنائى كه انسان است جز ذات مقدس حق و آنهائى كه ملهمند به الهام او، كسى نمى‏شناسد. ملائكه ايراد گرفتند كه اين مفسد را (انسان) چرا خلق مى‏كنى، فرمود شما نمى‏دانيد بعد كه تعليم اسماء كرد و هيچ كس نمى‏تواند حمل اسماء بكند الا انسان و حمل امانت بكند الا انسان، وقتى كه اسماء را به او تعليم كرد فرمود كه عرضه كن بر اين ملائكه‏اى كه اشكال داشتند، همه عاجز ماندند ملائكه هم عاجز ماندند، ملائكه مقربين هم عاجزند اما نه ما، انسان، ماها يك موجودى هستيم كه سر دوراهى واقع شده‏ايم، باز آنهايمان كه خوب هستند راه را معوج نرفتند و الا توى راهند تا ببينيم چه بشود. دنبالش مى‏فرمايد اقراء و ربك الاكرم با خدا قرائت كن (شايد معنايش اين باشد) آنجا اقراء باسم ربك الذى خلق البته طولانى است صحبت خلق الانسان من علق انسان از اين علق، از اين آب، يك همچو قدرت، يك همچو قدرت كه آن انسانى كه همه عالم است.

    صحيفه نور ج 7 صفحه 225

    صراط مستقيم از علق شروع مى‏شود و تا الوهيت ادامه مى‏يابد

    مى‏گويند والعصر ان الانسان لفى خسر عصر، انسان كامل است، امام زمان سلام الله عليه است يعنى عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات يعنى قسم به انسان كامل ان الانسان لفى خسر - الا - اين انسان كه اينجا مى‏گويند، همين انسان يك سر و دو گوشى است كه ماها انسانش مى‏گوئيم خطاب با ماست، سر دو راهى واقع شده‏ايم، يك راه، راه انسانيت است كه اين صراط مستقيم است، صراط مستقيم يك سرش به طبيعت است، يك طرفش به الوهيت. راه مستقيم از علق شروع مى‏شود منتها بعضى از آنها طبيعى است و آنجائى كه مهم است آنجائى است كه ارادى است. يك سرش طبيعت است و يك طرفش مقام الوهيت و انسان از طبيعت شروع مى‏كند تا اينكه برسد به آنجائى كه در وهم من و تو نمى‏آيد. آنچه در وهم تو نايد آن شوم اختيار با شماست كه اين دو راه را اختيار كنيد يا صراط مستقيم انسانيت را، يا انحراف چپ، يا انحراف به راست.

    از هر طرف انحراف باشد از انسانيت دور مى‏شود، هر چه جلو برود دورتر مى‏شود، كسى كه از راه مستقيم منحرف شد هر چه پيش برود دورتر مى‏شود به راه. اگر از راه مستقيم انسانيت يعنى آن راهى كه انبياء آمدند معرفى كنند آن راه را، مأمورند براى اينكه آن راه را معرفى كنند، خداى تبارك و تعالى در سوره حمد مى‏فرمايد كه: اهدانا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم آنهائى كه تو به آنها نعمت دادى، آنها را منعم كردى، رحمت را بر آنها وارد كردى، هدايت را بر آنها وارد كردى، غير المغضوب عليهم و لا الضالين مغضوب عليهم يك طايفه‏اند منحرف، ضالين هم يك طرفند منحرف، از هدايت دورند و هر چه پيش بروند دورتر مى‏شوند. هر چه درس بخوانيد و به اسم ربك نباشد، از صراط مستقيم دوريد و هر چه زيادتر درس بخوانيد دورتر مى‏شويد. اگر اعلم من فى الارض بشويد و به اسم ربك نباشد، ابعد از خداى تبارك و تعالى هستيد، از صراط مستقيم بعيدتر مى‏شويد. يا صراط مستقيم است كه يك سرش جسر جهنم است، يك طرفش طبيعت است يك طرفش بهشت است، آخر مرتبه بهشت لقاءالله است، آنجائى است كه غير انسان هيچ كس راه ندارد فقط انسان راه دارد و ما همه الان در جسر جهنم واقع شديم، طبيعت متن جهنم است. در آن عالم ظهور كه مى‏كند، طبيعت جهنم است، الان ما در متن جهنم داريم حركت مى‏كنيم، اگر اين راه را طى كرديم آن روز كه جسر جهنم ظاهر مى‏شود، در اين چشم‏هاى مردم در آن عالم ظاهر مى‏شود، آن كه اين راه را طى كرده است از آن جسر عبور مى‏كند آن كه اين راه را طى نكرده است در جهنم واقع مى‏شود، مى‏افتد از راه، كج است ديگر. يك راه مستقيم كه اوصافش هم كه گفتند و شنيديد و دقيقتر او موست، راه باريك است و تاريك است و نور هدايت مى‏خواهد. اهدنا الصراط المستقيم خداوند هدايت كند ما را. مقام انسانيت با قرائت به اسم رب حاصل مى‏شود شما آقايان كه در راه اسلام و علم قدم بر مى‏داريد و متلبس به لباس اسلام و لباس انبياء شده‏ايد و متلبس به لباس روحانيت شده‏ايد، گمان نكنيد كه درس خواندن بدون اينكه قرائت به اسم رب باشد

    صحيفه نور ج 7 صفحه 226

    برايتان فايده دارد، گاهى ضرر دارد، گاهى علم غرور مى‏آورد، گاهى علم انسان را پرت مى‏كند از صراط مستقيم. اينهائى كه دين‏ساز بودند، اكثراً اهل علم بودند. اينهائى كه دعوت بر خلاف واقع كردند، اكثراً از اهل علم هستند، چون علم قرائت به اسم رب نبوده است، انحراف داشته است از اول، اين راه انحرافى هر چه پيش رفت، بيشتر انحراف حاصل مى‏شود، دورتر مى‏شود از انسانيت. چه بسا يك نفر آدم فيلسوف اعظم است به حسب نظر مردم، فقيه اكرم است به حسب نظر مردم، همه چيز مى‏داند، انبار معلومات است لكن چون قرائت به اسم رب نبوده است از صراط مستقيم دور شده است و از همه دورتر. هر چه انبار زيادتر و زرش زيادتر، هر انبار بزرگتر و زر و ظلماتش بيشتر، ظلمات، بعضها فوق بعض گاهى علم ظلمت است، نور نيست. آن علمى كه شروع بشود به اسم رب، نور هدايت دارد اين علمى كه براى اين است كه ياد بگيرد، آن خوبش اين است كه مى‏خواهد ياد بگيرد و الا مى‏خواهم مسند بگيرم، مى‏خواهم امام جماعت بشوم، مى‏خواهم اهل منبر بشوم، مى‏خواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم، انحراف است، اينها انحرافات است و همه دقيق. صراط مستقيم، به حسب وصفى كه شده است باريكتر از موست بسيار دقيق است. چه بسا انسان يك عمر در ريا بوده و خودش نفهميده، يك عمر هر عملى كرده ريا بوده است و نفهميده خودش رياست، اينقدر دقيق است كه خود آدم هم نمى‏فهمد، موازين دارد برايش، آنهائى كه اهل عمل هستند موازين تعيين نكردند كه ما بفهميم كه چه هستيم و خودمان را تشخيص بدهيم. در علم انبياء كه علم انسان‏سازى است موازين دارد اينها.

    اسلام را به اين زودى نمى‏شود شناخت، اسلام را با دو تا جنگ نمى‏شود، اسلام جنگ نيست، جنگ به اسلام مربوطى نيست. مكتب اسلام، اينكه حالا به آن گفته مى‏شود مكتب، اين يك چيزى است كه مقدمه‏اى براى آن مكتبى است كه اسلام دارد، آن مكتب را من و تو نمى‏شناسيم، چنانچه انسان را ما نمى‏شناسيم، اينكه مى‏شناسيم همين موجود طبيعى است، اين انسان نيست، از علق مى‏آيد يك قدرى بالاتر، يك قدرى بالاتر، تا مى‏شود حيوان. اين حيوانيش خيلى طولانى است، اين مقام حيوانيت خيلى طولانى است و انسان ممكن است تا آخر عمرش در همين حيوانيت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم رب نباشد فايده ندارد، همه چيز بايد به اسم رب باشد.

    با اسم خدا و با محبت و رحمت به اصلاح انحرافات بپردازيد

    شما حالا آقايان از قرارى كه گفتند بنا داريد كه تشريف ببريد در قراء و قصبات و شهرها براى ترويج، براى هدايت، توجه داشته باشيد اگر قدمى بر خلاف موازين، بر خلاف رضاى خدا برداريد يك جرمى است كه به اين زودى نمى‏توانيد جبران كنيد. شمائى كه به اسم هدايت بين مردم مى‏رويد غير عامه مردم است وضعتان، غير وضع عامه مردم است. شمائى كه براى هدايت مى‏رويد شما رسول از طرف اسلام هستيد، رسول رسول خدا هستيد. بايد بفهميد كه در اين رسالت چه بايد بكنيد، اين كارهائى كه بنا داريد بكنيد آيا به اسم رب است؟ آيا از اول كه شروع مى‏كنيد به اينكه هدايت كنيد مردم را، اسلام را معرفى كنيد بر مردم، ولو همين قدر كه مى‏دانيد، آيا اين به اسم رب است؟از اسم خدا

    صحيفه نور ج 7 صفحه 227

    شروع مى‏شود يا خداى نخواسته نفسانيت آدم در آن دخالت دارد. اعدا عدوك همين نفسى است كه در انسان است، اين از همه دشمن براى انسان دشمن‏تر است همه دشمن‏هاى عالم آنقدرى كه از آنها مى‏آيد اين است كه انسان را بكشند زجرش بدهند اما آن كه بين جنبيك، آن نفس اماره انسان، آن غير اين است كه انسان را بكشد، انسانيت را مى‏كشد. همه عالم جمع بشوند كه انسانيت شما را بكشند تا آن چيزى كه در خود شما هست، آن نباشد و تغيير نكند، كسى نمى‏تواند اعدا عدوك همين نفسى است كه بين جنبيك. ببينيد كه حالا كه تشريف مى‏بريد و مى‏خواهيد مردم را هدايت كنيد، به اسم رب هدايت مى‏كنيد يابه اسم نفس كه همان به اسم شيطان است؟ ببينيد با آقايانى كه در محل هستند، شما چه جور رفتار مى‏كنيد؟ ما فرض مى‏كنيم كه شما در محل كه رفتيد بعضى از اشخاص منحرف هستند، پيغمبر اكرم (صل الله عليه و آله و سلم) براى همين‏ها غصه مى‏خورد، براى همين مردم منحرف غصه مى‏خورد و لعلك باخع نفسك اينكه مومن نشدند، همچون غصهاى كه مثل اينكه مى‏خواهى خودت را بكشى. ما فرض مى‏كنيم كه شما وقتى كه رفتيد يك انحرافات ديديد، انحرافات را با انحراف اصلاح خيال نكيند بكيند. انحراف نمى‏تواند انحراف را مستقيم كند. انحرافات را با نور هدايت خدا و باسم ربك مستقيم كنيد.

    با اسم خدا حركت كنيد و با اسم خدا هدايت كنيد. و با اسم خدا ترويج كنيد و با اسم خدا انحرافات را مستقيم كنيد. اگر ديديد آنجا مى‏خواهد نفس اماره بگويد كه حالا اين آقا كه اينجا مدتى بوده است و عنوانى دارد و بخواهيد عنوانش را يك وقت خداى نخواسته از دستش بگيريد، بدانيد كه اين الهى نيست، اين شيطانى است. بخواهيد مقابل يك اهل علمى كه آنجا هست بايستيد و بشكنيد خداى نخواسته حيثيت او را، بدانيد كه انسانى نيست و اين الهى نيست شيطانى است. با همه محبت كنيد، با محبت مى‏شود منحرف‏ها را مستقيم كرد، بهتر از اينكه با شدت وحدت، گاهى نمى‏شود و الا غالباً مى‏شود. پيغمبر اكرم نبى رحمت است كه براى رحمت آمده است آنجائى هم كه آن منحرف‏هاى غير قابل اصلاح را امر به قتل مى‏كرد، مثل يك غده سرطانى كه در يك بدن باشد، براى اصلاح بدن آن غده را بايد بيرون آورد، چاره نيست، اين غده‏هاى سرطانى گاهى يك جامعه را فاسد مى‏كنند، اين هم رحمت بر جامعه است. اينهائى كه اسلام را اصلا نمى‏دانند چيست، نمى‏فهمند اصلا اسلام چه است، خيال مى‏كنند اين غربى‏ها، اينهائى كه دنبال غرب هستند، كه احكام اسلام خشونت دارد. اينها اصلا نمى‏دانند كه اين احكام چه چيز هست، براى چه هست. اين مثل اين است كه به يك طبيبى كه كارد را برداشته و شكم را پاره مى‏كند و غده سرطانى را بيرون مى‏آورد بگويند اين خشونت دارد مى‏كند. اين رحمت است يا خشونت؟ آن طبيبى كه مى‏برد دست را براى اينكه دست فاسد مى‏كند انسان را، كارد را در آورده مى‏برد دست را، اين طبيب با خشونت دارد رفتار مى‏كند و بايد فرياد برآورد كه اين طبيب خشن است يا اين طبيب، طبيب رحمت است، با رحمت دارد رفتار مى‏كند، يك انسان را براى يك عضو نجات مى‏دهد.

    اين جامعه مثل يك انسان مى‏ماند، گاهى وقت براى اصلاح جامعه يك كسى را تهديد

    صحيفه نور ج 7 صفحه 228

    مى‏كنند آن هم تهديدى كه گاهى وقت ها منتهى به كشتن مى‏شود. يك نفر آدمى كه يك مملكت را مى‏خواهد فاسد بكند، يك كشور را، يك گروه را فاسد مى‏خواهد بكند و قابل اصلاح نيست آن را بايد براى تهذيب جامعه، براى حفظ جامعه اين را، اين غده سرطانى را بايد از اين جامعه دور كرد، دور كردنش هم به اينكه اعدامش كنند. اعدام‏هاى اسلامى‏اينطورى است، نه مثل اعدام غربى مى‏ماند. آنها مى‏ريزند مى‏كشند، مى‏برند از بين و همه آن براى اين است كه جا براى خودشان باز كنند. اعدام‏هائى كه در اسلام است، اعدام‏رحمت است، يك طبيبى است كه چاقو را برداشته و اين جامعه را از شر يك موجودى كه اگر باشد فاسد مى‏كند جامعه را، از شر اين نجات مى‏دهد جامعه را. يك حد از حدود الهى وقتى كه واقع بشود، يك جامعه اصلاح مى‏شود. اگر چهار تا دزد را دستش را ببرند در مجمع عمومى، دزدى تمام مى‏شود. اگر چهار تا آدمى كه به فحشا مبتلاست آن را شلاق بزنند، در جامعه، فحشا از بين مى‏رود. اين همان غده سرطانى است كه طبيب براى حفظ يك انسان ناچار است كه اين غده را بيرون بياورد. گاهى چاقو بر مى‏دارد چشم آدم را بيرون مى‏آورد، رحمت است، اين حفظ است.

    جارى نمودن حدود الهى در جامعه يعنى رحمت بر امت

    انبياء آمدند اين جامعه را حفظ كنند از فسادها. اين حقوقدانان نمى‏فهمند اصلش اصل اسلام را نمى‏شناسند چيست. اين غربى‏هائى كه دور هم جمع شدند براى منافع ابر قدرت‏ها، اينها از انسانيت اطلاعى ندارند، اينها فقط اين حيوان يك سر و دو گوش رامى‏بينند و اين طبيعت و اين سطح طبيعت، نه عمق طبيعت، اين سطح طبيعت را مى‏بينند، اينها مى‏خواهند حقوق بشر، تو چه مى‏دانى بشر چه هست تا حق بشر چه باشد؟ تو انسان را مى‏شناسى تا حق انسان را بشناسى؟ تو جامعه را مى‏شناسى كه حق جامعه را بشناسى؟ همه آنها همين طور هستند، همه اين حرف‏ها كه مى‏شنويد در آن طرف‏ها هست و اين طرف‏ها هم از آنها تقليد مى‏كنند، همه براى اين است كه بچاپند اين جامعه را، براى چاپيدن است، براى اصلاح نيست. جنگ‏هائى كه الان هم در دنيا ممالك زيادى پشت سر هم بجنگند و آمريكا از آن طرف، شوروى از اين طرف و آن طرف و از آنور كمك مى‏كنند به اينها، اينها همه جنگ‏هاى انحرافى است، بر خلاف انسانيت است. اينجاهائى كه اين جنگ‏ها مى‏شود و اينهمه كشتار، اينهمه كشتار در اين ممالك مى‏شود اين طرفدارهاى حقوق بشر نشسته‏اند و سيگار مى‏كشند و پاهايشان را روى هم مى‏اندازند و يك كلمه صحبت نمى‏كنند اما آن روز كه يك عده اشخاصى كه غده هستند براى اين جامعه، غده سرطانى هستند براى اين جامعه اگر بمانند يك جامعه را به باد مى‏دهند، حكم اسلام را در اينها جارى مى‏كنند، همين‏هائى كه آن روز فوج‏ها از مردم، هزارها از انسان‏ها را اربابانشان مى‏كشند و پاهايشان را روى هم مى‏اندازند و تكيه مى‏دهند و يك كلمه حرف نمى‏زنند، واويلا بلند مى‏كنند چرا هويدا را كشتند يا چرا نصيرى را كشتند يا چرا كسانى كه فوج، فوج جوان‏هاى ما را از بين برده‏اند، اينها مى‏كشند. كشتن اينها رحمت است بر امت. حدود الهى رحمت است بر امت. البته آن دستى كه

    صحيفه نور ج 7 صفحه 229

    بريده مى‏شود،اگر زبان داشت گله مى‏كرد اما براى انسان يك عضو فدا مى‏شود، براى يك جامعه يك اشخاص بايد از بين بروند، براى حفظ حقوق يك جامعه بايد يك غده‏هاى سرطانى از اين جامعه جدا بشود. اينها براى رفتن محمد رضاخان هم همين عزاها را داشتند، همين آدمى كه، حالا هم از او تعريف مى‏كنند، حالا هم در مجله‏هاى خارجى يا در مطبوعاتشان از او تعريف مى‏كنند، كه نه اين اصلاح مى‏كرد، مى‏خواست درست كند مملكت را آن كنار نشسته‏اند، نه مطلع نيستند، لكن آن كنار هستند، كنار معركه هستند نديده‏اند اينجا چه شده است، مى‏دانند چه شده اما به خودشان كه واقع نشده، هزاران آدم اينجا هم كشته بشود اصلا انسان مطرح نيست پيش آنها، حق و حقوق انسان اصلا مطرح نيست در اين جوامعى كه طرفدار حقوق بشر هستند، ابداً حقوق بشر مطرح نيست، حقوق ابر قدرت‏ها مطرح است، آنها براى ابر قدرت‏ها حق قائلند حقشان هم اين است كه همه ممالك را اينها بچاپند.

    دعوت اقشا رملت به وحدت با تشبث به حبل الله

    شما آقايان كه انشاءالله تشريف مى‏بريد و موفق مى‏شويد و مردم را هدايت مى‏كنيد، اولاً دعوت كنيد همه را به وحدت كلمه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است: واعتصمو بحبل الله اجتماع لكن اجتماع با تشبث به حبل الله. هر اجتماعى مطلوب نيست واعتصموا بحبل الله مطلوب است، همان است كه اقراء باسم ربك اسم رب همان ريسمانى است كه همه به آن بايد اعتصام كنند.

    مردم را دعوت كنيد به وحدت، دعوت كنيد به اينكه گروه گروه نشوند. الان مشغولند شياطين به اينكه اين انسجامى كه پيدا شد براى ملت ما و با اين انسجام پيش بردند و بحمدالله پيروز شدند تا اينجا، اين را بهمش بزنند، گروه گروه كنند، حزب كذا، حزب كذا، جمعيت كذا. چه اسم رويش بگذارند جمعيت اسلامى كذا، چه اسم بگذارند جمعيت دمكراتيك كذا، امروز، روز اين نيست كه تكه تكه بشود اين مملكت، گروه گروه بشوند اينها امروز تمام گروه‏ها بايد ادغام بشود در يك گروه و آن گروه اسلامى‏است. همانطورى كه تمام گروه‏ها ادغام شد در يك گروه و تمام قول‏ها و تمام فريادها ادغام شد در يك فرياد و آن فرياد مرگ بر اين رژيم و عرض بكنم كه جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. آن ادغام گروه‏ها در هم و توجه به اسلام بود كه اين سد بزرگ شيطانى را شكست و همه حساب ماديين را باطل كرد، آنها حساب عالم طبيعت و ماده را مى‏كردند حساب جنبه الوهيت آن را نمى‏كردند، ايمانش را حساب نمى‏كردند كه ايمان چه قدرتى دارد، آن را نمى‏توانند حساب كنند و ايمان نمى‏دانند چه است. حساب اينكه، به حسب حساب ماديت محال بود كه يك عده معمم كه بايد درس بخوانند و يك عده دانشگاهى كه بايد سر كلاس بروند، يك عده بازارى كه بايد كسب بكنند و يك عده دهقان كه بايد كشت بكنند و (ولو كشتى برايشان نگذاشتند) يك عده كارگر كه بايد كار بكنند، نظامى هيچ كدام اينها نبودند، اينها قيام بكنند و نظام يك غولى را به هم بزنند، آن نظامى كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند، نه ابرقدرت‏ها تنها، همه قدرت‏ها، البته روى حساب طبيعت، روى حساب ماديت، آنهائى كه اطلاع از ماوراى اين عالم ندارند، آنهائى كه اطلاع از ايمان ندارند، روى حساب آنها يك

    صحيفه نور ج 7 صفحه 230

    امر محالى بود،يك امر محال واقع شد، آنها محال مى‏دانستند. اما روى حساب اقراء باسم ربك الذى خلق وقتى اسم خدا شد همين مقدار (ما به عمق مسائل نمى‏رسيم) همين مقدارى كه همه اسلام گفتند و اسلام اسم خداست همين پيروز كرد اينها را، همه قدرت‏ها را به هم زد، نتوانستند نگهش دارند. همه قدرت‏ها دنبالش بودند، من مطلع هستم همه قدرت‏ها دنبالش بودند كه نگهش دارند همه چنگال‏ها چسبيده بودند به اين تخت و تاج منحوس كه نگه دارند و قدرت ايمان شما، اسلام، قدرت اسلام همه اين قدرت را عقب زد و اين را از اين مملكت بيرونش كرد، ريشه‏هاى ديگر را هم بيرون مى‏كنيم.

    پرهيز از اعمال انحرافى و خلاف موازين به منظور حفاظت از مكتب

    اما بايد توجه داشته باشيد كه امروز يك خطر بزرگى جلوى پاى ماست كه من از اين خطر بيشتر مى‏ترسم تا از خطر اينكه بيايند و بريزند و بكشند و ما را از بين ببرند و آن خطر اين است كه مبادا ما پاهايمان را انحرافى برداريم، قدم‏هاى انحرافى برداريم و مكتبمان را بد منعكس كنيم، اسلام را بد معرفى كنيم. آنى كه مهم است اين است كه مكتب به قدرت خودش باقى باشد ولو ما همه از بين برويم. ما شيعه ائمه اطهار هستيم، ائمه اطهار اكثراً يا كشته شدند يا چه شدند لكن مكتبشان محفوظ بود. سيدالشهدا كشته شد مكتبش محفظ بود بلكه مكتب را زنده كرد، با اين كشته شدن مكتب را زنده كرد. سيدالشهدا ديدند كه مكتب دارد از بين مى‏رود. قضيه قيام سيدالشهدا و قيام اميرالمؤمنين در مقابل معاويه، قيام انبياء در مقابل قدرتمندان و كفار، مسأله اين نيست كه بخواهند يك مملكت بگيرند، همه عالم پيش آنها هيچ است. مكتب آنها اين نيست كه، مقصد آنهااين نيست كه‏كشورگشائى بكنند. اينهائى كه از اسلام تعريف مى‏كنند كه كشورگشائى كرد اينها اصلا اسلام را نمى‏شناسند چه است، خيال مى‏كنند اسلام هم مثل رژيم، اسلام مثل آمريكا مى‏ماند كه هر چه كشورش وسيعتر بهتر. كشورگشائى انبياء سنخش فرق دارد با كشورگشائى سلاطين، سلاطين براى دنيايشان فرياد مى‏زنند، براى دنيايشان كشورگشائى مى‏كنند، براى قدرت شيطانيشان كشورگشائى مى‏كنند انبياء مى‏روند كه يك جمعيتى را آدم كنند، توى سرش مى‏زنند كه آدم بشو. آنها كشورگشائى‏شان براى اين است كه انسان درست كنند. حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه ديدند كه معاويه و پسرش (خداوند لعنتشان كند) اينها دارند مكتب را از بين مى‏برند، دارند وارونه اسلام را جلوه مى‏دهند اسلامى كه آمده است براى اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براى خودش درست كند، آمده است انسان درست كند، اينها، اين پدر و اين پسر (مثل اين پدر و پسر) اسلام را وارونه داشتند نشان مى‏دادند شرب خمر مى‏كردند، امام جماعت هم بودند، مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چيز درآنها بود، دنبالش هم جماعت بود، امام جماعت هم مى‏شدند امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم مى‏رفتند و اهل منبر هم بودند، منبر هم مى‏رفتند. به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول‏الله قيام كرده بودند، فريادشان لااله الاالله بود و بر ضد الوهيت قيام كرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شيطانى لكن فريادشان فرياد خليفه رسول‏الله. اين است كه مكتب را متزلزل مى‏كند و يك وقت در دنيا منعكس

    صحيفه نور ج 7 صفحه 231

    مى‏شود كه اسلام هم همين است. من خوف اين را دارم امروز و خدايا به فرياد اسلام برس، امروز كه مكتب ما منحرف جلوه داده بشود يا از اعمال من و شما يا از اعمال كميته‏ها يا از اعمال دادگاه‏ها يا از اعمال ادارات و وازارتخانه‏ها و امثال ذالك. رژيم سابق براى ما خطر نداشت رژيم سابق ادعا نمى‏كرد كه من، ادعايش را مى‏كرد لكن كسى از آن قبول نمى‏كرد، رژيم سابق خطرى نداشت، اگر يك معممى در رژيم سابق كار خلاف مى‏كرد مى‏گفتند اين ساواكى است، اين دربارى است، اين ساواكى است. امروز كه ساواكى در كار نيست و هم دفن شده‏اند، اگر از شما آقايان يك چيزى صادر بشود مى‏گويند جمهورى اسلامى اين است، مكتب ما متزلزل مى‏شود. مسؤوليتتان زياد است، آقايان، خيال نكنيد كه برويد يك حرفى بزنيد، خير چيزى نشده. خير، هر يك از شما مسؤوليت داريد و مسؤوليت بزرگ، خيلى بزرگ.

    امروز مكتب ما بسته به اعمال ماست، مكتب ما بسته به اعمال روحانيون است. اگر روحانيون سابق خداى نخواسته يك حرف خلافى، يك كار خلافى مى‏كردند، مردم خود او را يك طعن و لعنى مى‏كردند ولو يك دسته‏شان هم مى‏گفتند روحانيون اينجور هستند، آخرش اين بود كه مى‏گفتند روحانيون اينجور هستند اما رژيم، رژيم اسلامى نبود، نمى‏گفتند رژيم اسلامى، نمى‏گفتند مكتب اسلام اينطور است. امروز قلم‏هاى دشمن‏هاى ما در خارج گاهى در داخل برداشته شده است، قلمفرسائى مى‏شود كه مكتب ما را بد جلوه بدهند. آ ن مكتبى كه آمده است، اسلامى كه آمده است و تهذيب مى‏خواهند بكند همه قشرها را، همه فسادها را از بين ببرد. با اعمال من و شما، با اعمال دادگاه‏ها و با اعمال پاسدارها و با اعمال كميته‏ها و اينهائى كه همه الان دم از اسلام مى‏زنند همه دم از اسلام (حالا اين ديگر اين به اصطلاح شما مد شده كه بگويند اسلام و جمهورى اسلامى) همه - دم مى‏زنند از - اسلام، حالا اينهائى كه الان دم از اسلام مى‏زنند و اينهائى كه دار و دسته اسلام هستند مثل شما كه اولى هستيد از همه، اگر خداى نخواسته در اينها يك خلاف واقع بشود، يك كارى واقع بشود كه صحيح نباشد، مكتب ما متزلزل مى‏شود اسلام لكه‏دار مى‏شود. اين اهميت دارد و الا من و تو را بكشند چه اهميتى دارد اسلام هست. سيدالشهدا را كشتند اسلام ترقيش بيشتر شد. ماها از اگر با مظلوميت بكشند، ترويج از اسلام است. خوب شما ديديد بعضى از افراد را كشتند و ترويج شد، اما اگر كار ما اسلام را از بين ببرد، كار ما اسلام را بكشد، عمل ما، حرف ما، قول ما، اين است كه مصيبت است. اين مصيبت، مصيبت اعظم است و بايد شما آقايان كه تشريف مى‏بريد مواظبت كنيد.

    تأكيد بر انتخاب وكلاى متدين و مطلع براى تعيين سرنوشت اسلام

    امروز اسلام رهين كارهاى من و شماست، مثل ديروز نيست. برويد در اين قراء و قصبات و نخواهيد هم كه در آنجا خيلى زياد به شما اهميت بدهند، نخواهيد، خدا مى‏دهد شما خودتان لازم نيست دست و پا كنيد، نمى‏توانيد هم بكنيد، گاهى بدترش هم مى‏كنيد شما اقراء باسم ربك ، كارها درست مى‏شود. برويد در اين قراء و قصبات مردم را هدايت كنيد، امرور بايد هدايت كرد و هدايت بزرگ اين

    صحيفه نور ج 7 صفحه 232

    است كه مردم را آشنا كنيد به وظايف امروزشان كه وكلائى كه مى‏خواهند تعيين كنند كه سرنوشت اسلام بايد تعيين بشود، وكلا چه اشخاصى باشند، اشخاص متدين، مطلع، دانشمند اسلام‏شناس آنقدرى كه مى‏توانند، نه اين اشخاصى كه مى‏نشينند مى‏نويسند و كارى به اسلام ندارند.از اينها احتراز كنيد، اينها را تعيين نكنيد، اينها خراب مى‏كنند، نمى‏دانند اصلا اسلام چيست تا اينكه بيايند قانون اسلام را درست كنند. قوانين اسلام و قانون اساسى اسلام بايد به دست اشخاصى كه يك مقدار لااقل اسلام را بدانند، يعنى چه علاقه داشته باشند به اسلام، دشمن نباشند با اسلام، به دست آن اشخاص كه اسلام را اصلش مخالف با طريقه‏هاى خودشان مى‏دانند بلكه مخالف با تمدن (به اصطلاح آنها) مى‏دانند البته آن تمدنى كه آنها مى‏گويند، مثل تمدن شاه است ديگر، دروازه تمدن او اين مقدرات را دست اينها ندهند، ملت ما مقدراتشان را دست اين اشخاصى كه به اصطلاح خودشان روشنفكر، نه هر روشنفكرى، روشنفكرها بسياريشان خوب هستند، آنهائى كه علاقه‏اى به اسلام ندارند، آنهائى كه از گفتار و اعمال سابق و لاحق‏شان معلوم مى‏شود كه اينها چه هستند. در تمام اين مدتى كه همه اين ملت فرياد مى‏كردند جمهورى اسلامى، اين بيچاره‏ها براى تقيه هم يك دفعه نگفتند جمهورى اسلامى، اينها از اسم اسلام همچنان مى‏ترسند كه شيطان از بسم‏الله، مى‏ترسند اينها و حق هم دارند بترسند براى اينكه اسلام جلوى شهوات را مى‏گيرد، اسلام نمى‏گذارند كه لخت بروند توى اين درياها شنا كنند، پوستشان را مى‏كند با زن‏ها لخت بروند آنجا و بعد زن‏ها لخت بياند توى شهرها، مثل كارهائى كه در زمان طاغوت مى‏شد همچو كارى اگر بشود، پوستشان را مردم مى‏كنند، مسلمانند مردم، نمى‏گذارند زن‏ها و مردها با هم داخل هم بشوند و توى دريا بريزند و به جان هم بيفتند. تمدن اينها، اين است. اينها از تمدن اين را مى‏خواهند. اينها از آزادى اينها را مى‏خواهند، آزادى غربى مى‏خواهند و آن اين است زن و مرد با هم لخت بشوند و بروند توى دريا بروند توى نمى‏دانم - جاهاى ديگر شنا كنند. اين تمدنى است كه آقايان مى‏خواهند، اين تمدنى است كه در رژيم سابق تحميل بر مملكت ما شد كه بعد از اينكه مى‏رفتند زن و مرد در دريا، زن همانطور لخت و همانطور لخت مى‏آمدند توى شهر، مردم هم جرأت نمى‏كردند حرف بزنند. امروز اگر يك همچو چيزى بشود اينها را ما خواهيم تكليفشان را معين كرد و دولت هم معين كرد، البته دولت طورى كه وزير كشور گفتند، گفتند كه ما جلويش را گرفتيم، اگر نگيرند مردم مى‏گيرند. مگر مازندرانى‏ها مى‏گذارند يا رشتى‏ها مى‏گذارند كه باز كنار درياشان مثل آنوقت باشد؟ مگر بندر پهلوى‏ها مرده‏اند كه زن و مرد با هم در يك دريا بروند و مشغول عيش و عشرت بشوند، مگر مى‏گذارند اينها را؟ تمدن‏هاى اينها اين است و آزادى كه آنها مى‏خواهند همين است، اينجور آزادى بروند قمار كنند و با هم لخت بشوند و با هم چه بشوند و اين آزادى. آزادى در حدود قانون است، اسلام از فسادها جلو گرفته و همه آزادى‏ها را كه مادون فساد باشد داده، آنى كه جلو گرفته فسادهاست كه جلويش را گرفته است و ما تا زنده هستيم نمى‏گذاريم اين آزادى‏هائى كه آنها مى‏خواهند تا آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم آن آزادى‏ها تحقق پيدا كند. شما آقايان هم حالا آزاد هستيد، تشريف مى‏بريد در شهرها در قراء، در قصبات براى هدايت،

    صحيفه نور ج 7 صفحه 233

    ملتفت باشيد كه از اين آزادى حسن استفاده كنيد، خداى نخواسته سوء استفاده نكيند. مردم را همه دعوت كنيد به اينكه وكلاى خودشان را بشناسند، علماء برايشان معرفى كنند، آنهائى كه آدم شناس هستند معرفى كنند كه اين سابقه‏اش چه بوده، ديروز در آن رژيم چه مى‏كرده حالا آمده البته تسبيح هم دستش ممكن است بگيرد و خيلى هم فرياد اسلام بزند، من ببينم ديروز چه جور بوده، چه جنايت‏هائى را يا كرده يا اجازه كردن داده است. بايد اينها را بشناسند و علماى بلادشان به آنها معرفى كنند، اشخاصى كه براى اسلام دلشان مى‏تپد آنها را تعيين كنند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند و همه قرائت كنيد، قدم برداريد، منبر برويد، همه چيز باسم ربك الذى خلق .

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  7. #617
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 234

    تاريخ: 8/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان وزارت كشاورزى عازم كشور اتحاد جماهير شوروى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در برخورد با گروه‏هاى ديگرى كه راجع به ايران مى‏خواهيد بحث بكنيد، شما خودتان نهضت را مى‏دانيد چه بوده است و براى چه بوده است و مقصد آخرى چيست. ايران بعد از آن زحمت‏ها و مرارت و اختناق‏ها و چپاولگرى‏ها و اينها، به جان آمد ملت ايران و قيام كرد. و صرف قيام، ما را به جائى نمى‏رساند، بلكه قيام چون اسلامى بود و جوان‏هاى ما براى اسلام كوشش كردند و همه مقصدشان اسلام بود و از جان گذشته بودند براى اسلام، از اين جهت، با وحدت كلمه و با اتكاء به اسلام اين نهضت پيشرفت كرد و اميد است كه اين نهضت باز باقى بماند و وحدت كلمه باقى بماند و پيش برود نهضت تا آخر شما در آنجا بايد اين چيزى كه علت پيش آمدن اين نهضت بود، چون در خارج حتى حالا هم باز در روزنامه‏هائى كه اجير هستند از طرفش يا خود آن مرد يا كسانى كه هوادار او هستند باز هم براى او توصيف مى‏كنند كه: اين مى‏خواست مملكت را پيش ببرد، شما به گروه‏هائى كه بر مى‏خوريد، توضيح بدهيد كه اين با اسم پيشرفت، با اسم تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ همه چيز ايران را به باد داد و نگذاشت حتى دانشگاه آنطورى كه بايد رشد بكند، رشد بكند و اقتصاد ما را بكلى به هم زد و همه چيز ايران را وابسته به اجانب كرد، همه چيز مردم ايران به باد رفت و خسته شدند مردم از اين جهت قيام كردند و اين نهضت را بپا داشتند و اين دست رابريدند و قطع كردند از كشورشان و حالا هم نه اين است كه به مقصد رسيدند، مقصد اين است كه يك حكومت عدل يك حكومتى كه وابسته به هيچ جناحى نباشد، يك كشورى كه هيچ يك از جناح نتوانند در او دخالت بكنند، به يك كشور اسلامى كه مبنى بر احكام اسلام باشد، كه احكام اسلام همه‏اش عدالت است، يك همچو آرزوئى هست و اگر چنانچه بگذارند اين دست‏هاى پليد وابسته به خارجى‏ها، اين كار انجام مى‏گيرد و ما اميدواريم كه اين توطئه‏هائى هم كه الان در ايران است و به صورت‏هاى مختلف توطئه هست، اميدواريم كه با همت همه جوان‏ها و همه جناح‏ها اينها هم از بين برود. در هر صورت معرفى اينكه وظيفه‏اى كه گفتيد راجع به آن اصل، معرفى اينكه براى چه مردم قيام كردند و چه شد علت قيام آنها و مقصد آنها چه هست، اينها را البته آنقدرى كه شما مى‏توانيد، آنجا براى آنها توضيح بدهيد. و اما برخورد با همه گروه‏ها برخورد سالم بايد باشد يعنى اسلام همين طور است كه حتى با دشمن‏ها هم با مسالمت رفتار مى‏كند مگر آنكه توطئه بر ضد مصالح يك كشورى، مصالح اسلام توطئه بكند، آنجاست

    صحيفه نور ج 7 صفحه 235

    كه با شدت عمل مى‏كند. لكن همه بشر را اسلام مى‏خواهد كه سعادتمند باشند و با همه هم معاشرت صحيح، برخورد صحيح، برخورد دوستانه بايد باشد، حتى آنهائى هم كه هيچ اعتقادى به اسلام ندارند برخورد، برخورد دوستانه باشد.

    و اما آن مطلب سومتان: در ميزى كه مشروب محرم است، مثل مسكرات، سر آ ن ميز نشستن، به حسب اسلام حرام است. حتى كسى كه هيچ مشروبات هم نمى‏خورد و سر يك ميزى اگر يك ظرف مسكر باشد، سر آن ميز حرام است بنشيند. اين حكم خداست و ديگر البته استعمالش ديگر معلوم است. بنابراين، البته وقتى كه شما آنجا برويد، به شما احترام مى‏كنند، چيزى را كه بخواهيد، مى‏كنند. بگوئيد ميزتان را عليحده كنند و جلوتر بگوئيد. (سؤال: ممكن است عوامل شوروى به يك حالت كوچكى بگيرند) جواب امام: گمان ندارم كه آنها حالا شما را كوچك نگاه كنند، آنوقتى - كه - شما را كوچك نگاه مى‏كردند كه مى‏ديدند كه آن شخصى كه خودش را شخص اول مملكت مى‏دانست، براى آنها آنقدر خضوع مى‏كرد كه من اين را يادم نمى‏رود كه جانسون بود و شاه رفته بود آنجا در عكس هم آنجا در روزنامه‏ها منتشر شد كه اين ياد من نمى‏رود از ناراحتى كه آنوقت پيدا كردم، آن مرد، جانسون ايستاده بود آنجا عينكش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف نگاه مى‏كرد، اين شخص، آن سر، همان آنجائى كه جاى نشيمن خودش بود، محمدرضا جلو او ايستاده بود مثل اينكه يك بچه مكتبى پهلوى استاد ايستاده بود. وقتى مى‏ديدند آنها كه شخصى كه حالا دارد حكومت مى‏كند به يك جمعيتى اينطور است وضعش، نسبت به آحاد مملكت هم آنها نظرشان آنطور مى‏شد اما وقتى كه حالا ديدند كه يك مملكتى است كه مشتش را گره كرد و همه را بيرون كرده، الان نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است. خودتان را بايد حفظ كنيد، خودتان را براى اينكه اينقدر تبليغات بر ضد خود شماها شده است كه ماها را، باطنمان را متحول كردند به يك چيز ديگر از آن شخصيتى كه انسان بايد داشته باشد، اينقدر اينها تبليغات كردند كه شخصيت را از ما گرفتند كه ما الان هم تا صحبت مى‏شود انگلستان، امريكا، همه اين خيابان‏هاى ما را به اسم اينها گذاشته بودند. ميدان‏ها را به اسم اينها گذاشته بودند و هكذا همه چيز. حالا شما آن نيستيد و مملكت ايران هم آن نيست. شما از قرارى كه از خارج مى‏آيند، مى‏گويند كه شما نمى‏دانيد خارج نسبت به ايران چه نگاه مى‏كند. خود ايران باز عظمت اين نهضت را درست ادراك نكرده است. عظمت اين نهضت در خارج بيشتر از اين مسائل است. الان هم اينهائى كه از طرف شوروى مى‏آيند اينجا، گاهى آن سفيرشان مى‏آيد اينجا، معلوم است كه نظرشان به اينجا آن نظرها ديگر نيست و بنابراين شما خودتان را يك ملت غالب بدانيد و اشخاص كه غلبه كرديد ديگر، و به اسم غلبه برويد در آنجا ابداً از آنها هيچ باكى نداشته باشيد و به اسم يك ملت غالب برويد در آنجا، نه مثل سابق كه يك ملت ضعيف بود، يك ملت قوى كه هم شوروى را كنار گذاشت و هم آمريكا را و هم انگلستان و هم همه را، بنابراين هيچ به شما نگاه كوچكى نمى‏كنند مگر اينكه خودتان كوچك كنيد خودتان را و خودتان نكنيد اين كار را. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند و توفيق بدهد. انسان باشيد و با سلامتى برويد و با پيروزى برگرديد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #618
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 236

    تاريخ:9/4/58

    پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    روز مبارك سوم شعبان المعظم را كه روز طليعه پاسدار و پاسدارى از مكتب مترقى اسلام است به عموم هم ميهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبريكات عرض و بحق بايد اين روز معظم را روز پاسدار بناميم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز است، پاسدارى كه هر چه داشت، در راه هدف اهداء كرد و اسلام عزيز را از پرتگاه انحراف رژيم طاغوت بنى‏اميه نجات داد. رژيم منحط بنى‏اميه مى‏رفت تا اسلام را رژيم طاغوتى و بنيانگذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفى كند، معاويه و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران، و اساس مكتب وحى را تبديل به رژيم شيطانى نمود. اگر فداكارى پاسداران عظيم‏الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در خفقان رژيم بنى‏اميه و رژيم ظالمانه آن وارونه مى‏شد و زحمات نبى اكرم (ص) و اصحاب فداكارش به هدر مى‏رفت.

    هان اى پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامى! به امام امت و پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز اقتداء نموده حق پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خوبى ادا كنيد و از اين منصب بزرگ كه منصب انبياء عظام و اولياء خداوند تعالى است به خوبى حفاظت كنيد. نكند خداى نخواسته كارى كنيد كه مقام پاسدارى لكه‏دار شود و مبادا در لباس پاسدارى از شما عملى صادر شود كه موجب سرشكستگى اسلام باشد و خداى نخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان هستند. اكيداً از شما جوانان عزيز خواستارم كه عناصر ناپاك را از خود دور كنيد و عمل خلاف يك نفر ممكن است گروهى را بدنام كند. ما امروز مواجه هستيم با گروه‏هائى كه در كمين نشسته‏اند و مى‏خواهند اسلام را و انقلاب شكوهمند اسلام را بر خلاف آنچه هست معرفى كنند و به قشرهاى مختلف اسلامى خرده گيرند و آنچه در افراد غير مسؤول مى‏گذرد به حساب نهضت و اسلام بياورند، لهذا لازم است علماى اعلام كه راهنماى جامعه هستند و كميته‏ها و دادگاه‏ها و پاسداران انقلاب كوشش كنند و نگذارند كسانى از روى شيطنت و توطئه يا از روى جهالت يا بى‏اطلاعى از مبانى اسلام رفتارى كنند كه نهضت پاك اسلامى را واژگونه و مكتب مقدس اسلام و جمهورى اسلامى را لكه‏دار كنند. من از تمام گروه‏هاى مذكور مى‏خواهم كه به دولت موقت اسلامى كمك كنند و دخالت‏هاى

    صحيفه نور ج 7 صفحه 237

    مستقيم در امور دولتى و در عزل و نصب مأموران نكنند، دخالت‏هائى كه موجب تضعيف دولت اسلامى مى‏شود بر خلاف رضاى خداست و بايد از آن احتراز شود.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #619
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 238

    تاريخ: 10/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات (تلفن بين شهرى)

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من سلامت و توفيق همه آقايان را از خدا مى‏خواهم و آن چيزى كه از حالا به بعد تكليف ماست، مهم اين است كه انسان در آنوقتى كه وقت كار است تكليفش را بداند. شما مى‏دانيد كه اين مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به بازسازى دارد و رژيم سابق همه چيز ايران را فاسد كرد، از بين برد و الان به قوه‏هاى شما جوان‏هاى برومند احتياج است.

    خدمت به هر كشورى اين است كه آن كسى كه مشغول يك خدمتى است آن خدمت را خوب عمل كند. شما نمى‏توانيد كه كارى كه ارتش مى‏كند، بكنيد. ارتش هم نمى‏تواند كارى كه شما مى‏كنيد بكند لكن هر دو جمعيت مى‏تواند آن كارى را كه به خود شما محول است خوب انجام بدهيد. اگر همه اجزاء اين مملكت يا هر مملكت ديگرى كارى كه به آنها محول است خوب انجام بدهند مملكت آباد مى‏شود. كشاورز، كشاورزى را خوب انجام بدهد كسانى كه در كارخانجات هستند كار آنجا را خوب انجام بدهند، كسانى كه در ادارات هستند در ادارات كار را خوب انجام بدهند، كسانى كه در وزارتخانه‏ها هستند آنجاها خوب انجام بدهند. الان شنيده مى‏شود كه كارمندهاى دولتى كم كارى مى‏كنند، بلكه گاهى گفته مى‏شود كه اصلا كار نمى‏كنند خيلى‏هايشان، اين بر خلاف مسير يك ملتى است كه الان بايد اين مملكت را بسازد. در زمانى كه آنها بودند اگر كم كارى يا بيكارى بود، خوب، مى‏گفتيد كه براى چه ما كار بكنيم اجنبى منافع ببرد. اما امروز كه اينطور نيست، امروز دست اجنبى كوتاه است الحمدلله، دست اين چپاولچى‏هائى هم كه از داخل بودند، اينها هم دستشان كوتاه است. امروز يك مملكتى است مال خودتان و همانطورى كه هر نفرى نسبت به عائله خودش موظف مى‏داند اخلاقاً خودش را، شرعا خودش را به اينكه اداره كند آن زندگى داخلى خودش را و از روى اخلاص عمل مى‏كند، الان مملكت از خود شما شده است و به منزله عائله شما هست جمعيت مملكت، بايد با محبت و با اخلاص كار بكنيد تا اينكه اين آشفتگى انشاءالله ترميم بشود.

    و آن تحولى كه در حال نهضت، در آنوقتى كه مشغول به انقلاب بودند و مشغول به اقدام بودند، يك تحول روحى پيدا شده بود از براى همه قشرها كه آن تحول خيلى اهميت داشت و به نظر من آن تحول روحى كه براى ملت حاصل شد از آن تحولى كه ايجاد كردند و رژيم را بيرون كردند، آن اهميتش بيشتر است براى اينكه آن يك تحول معنوى بود، مردم همه نسبت به هم محبت مى‏كردند. از

    صحيفه نور ج 7 صفحه 239

    قرارى كه به من كراراً اطلاع داده‏اند اينكه وقتى كه آن اشخاص مى‏آمدند توى خيابان تظاهر مى‏كردند، از خانه‏ها به آنها همراهى مى‏شد و خود آنها، كسى مى‏گفت كه من ديدم كه يك ساندويج را وقتى كه دست يك كسى مى‏رسيد تكه تكه مى‏كرد و به رفقائى كه، به اين اشخاصى كه اين بين بودند مى‏داد، يك حس تعاونى در مردم پيدا شده بود كه اين حسن تعاون مورد نظر خدا بود و خداى تبارك و تعالى به اين ملت مرحمت فرمود كه يك ملتى كه دست خالى بود، بر يك قدرتى كه همه چيز داشت غلبه كرد. اين نبود الا اينكه اين ملت يك روح تعاون پيدا كرده بود، يك ايمان پيدا كرده بود. اين ايمان بود كه شما را پيروز كرد. الان بايد شما همين نهضت را حفظ كنيد به اينكه هم اختلافات نباشد بين قشرهاى مختلف كه مع‏الاسف تازگى هى كم كم دارد يك اختلافاتى پيدا مى‏شود و هم آن جهت اخلاصش، جهت اسلاميتش محفوظ باشد، جهت ايمانش محفوظ باشد كه با اخلاص و ايمان كار بكنيد. همانطورى كه با اخلاص و ايمان، شمااين سد را شكستيد، با اخلاص و ايمان جاى او را پر كنيد و سازندگى كنيد و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه شما سعادت عنايت كند و مملكتتان را يك مملكت مستقلى كه هيچ كسى در آن تصرف نداشته باشد و نتواند تصرف بكند انشاالله نصيب ما يك همچنين استقلالى بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد انشاء الله.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #620
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 240

    تاريخ: 10/4/58

    بيانات امام خمينيى در جمع هيأت شركت كننده در سمينار محاسبات وزارت دارايى

    درس عبرت از سرانجام فلاكت‏بار حكام ظلم و جور و غير مردمى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تاريخ و آنچه كه به ملت‏ها مى‏گذرد اين بايد عبرت باشد براى مردم، از جمله تاريخ عصر حاضر ببينيم كه چه شد كه يك چنين قدرتى از بين رفت، دولت‏ها ببينند كه براى چه اينطور منهدم شد يك چنين قدرتى و اجزاء دولتى، ادارات ببينند كه چه شد قضيه و موجب عبرت همه باشد. هر دولتى كه متكى بر ملت نباشد بلكه مقابل ملت بايستد، اين عاقبتش، ولو يك قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همين عاقبتى كه اين پدر و پسر منتهى شدند، منتهى خواهد شد. رضاخان كارى كرد كه بين ملت هيچ پايگاهى نداشت و من شاهد قضيه بودم كه متفقين كه به ايران رو آوردند و ايران را گرفتند و همه چيز ايرانى‏ها در معرض خطر بود، وقتى كه نتيجه اين شد كه رضاخان رفت شادى كردند، مردم. من به اين پسر نادانش گفتم كه تو نكن كارى كه همانطورى كه پدرت رفت و شادى كردند براى رفتن تو هم شادى بكنند و نشنيد و ديديد كه براى رفتن اين بيشتر شادى كردند و حق هم همين بود، چرا؟ براى اينكه بين مردم پايگاه نداشت. اساس اين بود كه يك دولتى كه خيانتكار است، اين نمى‏تواند با مردم بسازد و براى خيانتكارى كه دارد و چپاولگرى كه مى‏كند و وابستگى به بيگانگان كه دارد، اين هميشه از خودش مى‏ترسد. يك دولت هميشه نگران است كه مبادا اين خيانت‏ها كه كرده است، ملت جبران بكند و ملت تلافى كند. از اين جهت اينها مجبورند به اينكه با ملت به فشار و ارعاب عمل كنند و لهذا هر روز كه مى‏گذرد فشار آنها زيادتر مى‏شود، تنفر ملت هم از اين طرف زيادتر. در اين پنجاه و چند سال، اينها هر روز فشارشان زيادتر شد و هر روز ملت از آنها تنفرش زياد شد تا رسيد به آنجائى ديديد كه تمام ملت، نه يك قشر، دو قشر، همه ملت يكدفعه از او رو برگرداندند و چون هيچ بين مردم پايگاه نداشت نتوانست، نه خودش توانست و نه قدرت‏هاى بزرگ توانستند او را نگه دارند. وقتى يك ملت يك چيزى را خواست، نمى‏شود خلافش را كسى عمل بكند و ملت ما همه با هم خواستند كه رژيم طاغوتى نباشد و لهذا كوشش‏هايى كه دولت‏هاى بزرگ و ابرقدرت‏ها هم كردند براى نگه داشتن او به جايى نرسيد و نتوانستند نگهش دارند. اين بايد يك سرمشقى براى دولت‏ها باشد، دولت‏هايى كه در عالم هستند كه ببينند كه چه شد كه يك چنين قدرت بزرگى كه همه قدرت‏ها هم دنبالش بودند، همه هم از او پشتيبانى مى‏كردند، نه فقط ابرقدرت‏هاى كوچكتر هم، اينها هم از او پشتيبانى

    صحيفه نور ج 7 صفحه 241

    مى‏كردند و مى‏شود گفت كه همه قدرت‏هاى شيطانى جمع شده بودند با هم كه اين را حفظش كنند و نتوانستند. اين بايد يك سرمشقى باشد از براى دولت‏ها كه وظيفه خودشان را بدانند. چه دولت‏هايى كه بعدها در ايران تشكيل مى‏شود و اميد است كه دولت اسلامى - انسانى و چه دولت‏هايى كه در خارج اين مملكت هستند، اين بايد يك سرمشقى براى آنها باشد كه با ملت چه بكنند، چه جور رفتار بكنند. اگر با ملت اينها رفتار خوب كرده بودند، همه قدرت‏ها مى‏خواستند اخراجش كنند نمى‏توانستند. اگر ملت پشتبيان او بود و مردم مى‏خواستند او را، فرض كنيد كه دولت‏هاى بزرگ مى‏خواستند او را بيرونش كنند، قدرت ملت او را نگهش مى‏داشت، نمى‏توانستند كارى با او بكنند. چنانكه عكسش هم همين طور بود كه همه خواستند باشد، ملت گفت نه، تمام شد. ملت‏ها و دولت‏ها بايد با هم تفاهم داشته باشند يعنى دولت جورى باشد، ارتش جورى باشد، شهربانى جورى باشد، ژاندارمرى جورى باشد كه مردم به آنها محبت داشته باشند، احساس دوستى و محبت بكنند نه اينكه وقتى كه شهربانى بيايد يا مامور شهربانى بيايد توى بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند چنانكه در اين نقاط اينطور بود بلكه در طول سلطنت اينطور بوده است. در سلطنتى كه (يعنى در حكومتى كه، سلطنت كه نبايد گفت) در حكومتى كه در اسلام هست اينطور است كه آن كه رأس است با آن كه در لشگر واقع شده است و در ارتش واقع شده است و آن كه در ادارات واقع شده، همه اينها با ساير ملت فرقى ندارند كه از هم جدا باشند، همين ملت هستند كه يك مقدارى از آنها ارتش شده و يك چند تا از آنها هم حكومت را اداره مى‏كنند و اينها. و وقتى كه رئيسشان بيايد توى جمعيت، هيچ باكى از اين ندارد كه مردم با او چه مى‏كنند، هيچ، براى اينكه با آنها خوبى كرده است، وقتى خوبى كرد مردم هم با او خوب هستند. شما ديديد كه يك روز نمى‏توانست، يك ساعت نمى‏توانست محمدرضا بيايد توى مردم، اگر مى‏خواست از اين خيابان عبور كند، قبل از اينكه بيائيد از اين عبور كند آنطور كه مى‏گفتند تمام منازلى كه در سر راه او بود كنترل مى‏شد، سازمان امنيت مى‏فرستاد تمام اينجاها را مى‏گرفتند و كنترل مى‏كردند، براى چه؟ براى اينكه خوف اين را داشتند كه از اينجاها يك كسى سوء قصد بكند كه حسن قصد اسمش بود اما يك حكومتى كه براى مردم باشد، مردم او را بخواهند اين نمى‏ترسد از اينكه توى بازار مردم بيايد، توى جمعيت بيايد و با آنها بنشيند صحبت كند، هيچ از اينها باكى ندارد چنانكه صدر اسلام اينطور بوده است كه آن كه رأس هم بوده هم توى مسجد مى‏آمده مى‏نشسته و منبر مى‏رفته و مى‏نشسته و با مردم صحبت مى‏كردند. بلى، وقتى كه بساط مثل معاويه شد، آنوقت او هم ديگر نمى‏توانست، او مى‏آمد نماز، اما برايش يك محفظهاى درست كردند و درش را قفل مى‏كردند كه او توى آنجا نماز مى‏خواند و مردم بيرون به او اقتدا مى‏كردند و با او نماز مى‏خواندند يعنى آنهايى كه بايد با او نماز بخوانند، او نمى‏توانست بيايد توى صفوف بايستد، او را قواى انتظامى مى‏آوردند و مى‏كردندش توى آن سوراخ و در آن را مى‏بستند. آنجا در بسته نماز مى‏خواند و بعد هم مى‏آمدند در را باز مى‏كردند و با قواى انتظامى مى‏رفت، براى اينكه پايگاه نداشت در بين مردم اما آن كه حكومت عدل مى‏كرد آن توى مردم بود و با هم بودند و - عرض بكنم كه - رفاقت داشتند و نه خوف آنها از او

    صحيفه نور ج 7 صفحه 242

    داشتند و نه آنها از او. چرا بايد مردم از ارتش بترسند چرا بايد مردم از قواى انتظامى بترسند؟ از ژاندارمرى بترسند؟ از شهربانى بترسند؟ خوب، اينها بر حسب قاعده بايد شهربانى بايد شهر را حفظ كند، بايد مردم او را اينطور ببينند كه حافظ جانشان هست، نه دشمن جانشان. ارتش بايد مملكت را حفظ كند نه اينكه مردم خيال كنند كه اين ارتش مى‏خواهد با مردم چه بكند و مى‏خواهد مردم را اذيت بكند. حكومت اسلامى كه ما مى‏خواهيم، يك چنين چيزى ما مى‏خواهيم كه آن كسى كه در رأس است، او هم با مردم رفيق باشد و بنشيند و خودش را نگيرد، در بين مردم بنشيند با آنها صحبت بكند، هر كس حاجتى دارد به او بگويد، وقت داشته باشد با او صحبت بكند، آن هم كه رئيس ارتش است و آن هم كه رئيس شهربانى است و آن هم كه رئيس ژاندارمرى است، آن هم در بين مردم همانطور باشد، وارد بشود بين مردم، نه او از مردم وحشت كند، نه مردم از او وحشت بكنند، اين بايد دستور باشد براى همه حكومت‏ها و ملت‏ها. وقتى يك حكومت اينطور شد، ملت دنبالش است، ملت حافظش است همانطور كه او حافظ ملت است، ملت هم حافظ او هستند و ما مى‏خواهيم يك چنين چيزى پيدا بشود كه ملت حافظ دولت به همه جهات باشد و دولت هم حافظ منافع ملت به همه جهات باشد. اگر يك چنين چيزى شد، يك مملكت آرامى است كه هيچ كس هم نمى‏تواند در آن تصرف بكند. تا خيانت بزرگان نباشد، دولت‏هاى خارج نمى‏توانند تصرف بكنند. خيانت هست كه اسباب اين مى‏شود كه اينها راهشان را باز مى‏كنند، مستشار مى‏آورند نمى‏دانم كارشناس مى‏آورند، از اين بساطها درست مى‏كنند. اين خيانت است كه راه آنها را باز مى‏كنند. اگر يك دولت غير خائن باشد، راه باز نمى‏شود بر آنها كه بيايند منافع ما را ببرند و حالائى كه مملكت رسيده به خودمان ببينيم كه يك مملكت آشفته و از بين رفته و همه چيزش از بين رفته و بايد همه با هم كمك كنند تا اينكه اصلاح بشود.

    تكليف بر كمك و هميارى اقشار براى آباد ساختن خرابى‏هاى مملكت

    حالا از اين به بعد تكليف همه ما چيست؟ تكليف همه ما اين است كه همه كمك كنيم براى ساختن اين مملكت، شما در هر جا كه هستيد كمك كنيد، ما هم اگر كارى ازمان برآيد كمك بكنيم، كشاورزها هم كمك بكنند، كارگرها هم كمك بكنند، همه كارمندها هم كمك بكنند، تا كمك همه نباشد نمى‏شود اين خرابه را آبادش كرد، كمك لازم است. خيال نكند يك كسى كه من يك نفرم، من يك نفر چه از من بر مى‏آيد. هر يك نفرى به اندازه يك نفر از او كار مى‏آيد به اندازه همان يك نفر مكلف است كارش را انجام بدهد. الان همه ما، همه قشرهاى اين ملت مكلفند كه براى اين مملكت كار بكنند تا اينكه با كار، اين مملكت اداره بشود، درست بشود. مملكت مال خودتان است، خودتان براى خودتان داريد كار مى‏كنيد و انشاءالله من اميدوارم كه همه ما به وظائفمان آشنا بشويم و شما كه محلتان هم حساس است، انشاءالله وظائفتان را خوب عمل كنيد و اين كم‏كارى كه گفته مى‏شود در بين ادارات هست، انشاءالله نباشد بلكه گفته مى‏شود گاهى بيكارى هست. امروز كم‏كارى مخالف با نهضت است، بايد كار بكنيم همه‏مان، بايد براى مملكتمان، براى كشورمان كه از خودمان هست الان، الان كسى در

    صحيفه نور ج 7 صفحه 243

    آن دخالت ندارد، البته در بين اين مملكت اشخاصى الان هستند خائن، لكن رؤوسشان از بين رفت، آنهايى كه سر بودند از بين رفتند، ديگر هم قابل عود نيست. اين حرف‏هائى كه مى‏زنند كه نمى‏دانم در سرحدات فلان آقا هست و فلان هست، اينها اصلا جرأت نمى‏كنند يك مملكتى كه مجاور اينجا هم باشد، باشند. اينها از اين مملكت‏ها فرار كردند و آن دور دورها رفته‏اند. خيال نكنيد اويسى مى‏تواند در سرحدات اينجا باشد يا پاليزبان مى‏تواند در سرحدات باشد. اينها از سرحدات اينجا همچو مى‏ترسند كه شيطان از بسم‏الله مى‏ترسد. اينها فرار كردند پول‏ها را برداشتند رفتند آن طرف در آمريكا و آن دور دورها زندگى مى‏كنند. اين حرف‏ها را هيچ وقت خيال نكنيد كه واقع بشود. البته شلوغى مى‏كنند، الان البته شلوغى‏ها هست، آن هم از يك دسته مفسدى كه نمى‏خواهند اين مملكت آباد بشود، مى‏خواهند هميشه آشوب باشد تا استفاده بكنند، اين هست. البته اين هم انشاءالله با عمل خود شما جوان‏ها و خود شما ملت انشاءالله اصلاح خواهد شد. خداوند همه‏تان را حفظ كند و همه موفق باشيم و همه وظيفه‏شناس باشيم و هر كس در هر عملى مى‏كند خوب انجام بدهد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 62 از 208 نخستنخست ... 125258596061626364656672112162 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/