صفحه 60 از 208 نخستنخست ... 105056575859606162636470110160 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 591 تا 600 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #591
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 161

    تاريخ: 30 / 3 / 58

    بيانات امام خمينى در جمع هيأت اعزامى از سيستان و بلوچستان

    بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از شما آقايانى كه از دور آمديد تا مطالب خودتان را بگوئيد و مطالب ما را هم بشنويد و همين طور از خواهرهاى محترمات كه آمده‏اند من تشكر مى‏كنم و مطالبى كه من الان بايد به شما عرض كنم اين است كه اولاً اين گرفتارى‏هائى كه شما ذكر كرديد، اين اشكال صحيح است و شما يا مى‏دانيد و يا بايد بدانيد كه اين گرفتارى اختصاص به ناحيه سيستان ندارد، اختصاص به مازندران ندارد، هر جاى مملكت را كه شما برويد و هر دستهاى از اهالى مختلف مملكت كه پيش ما آمده‏اند، همين گرفتارى‏ها و شبيه همين گرفتارى را گفته‏اند، حتى كوچ كردن از محلى به محله ديگر و باز در جاهاى ديگر هم بوده است و هست، مثل بختيارى‏ها و از عشاير ديگر. اين شكى ندارد كه رژيم سابق بنايش بر اين بود كه مردم را متشتت كند و زندگى آنها را بر هم بزند، بنابراين بود كه كشاورزى ما را از بين ببرند و ما را محتاج به آمريكا كنند، بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند و ما را حتى براى طبيب، براى مهندس، براى همه چيز محتاج به آمريكا و ساير ممالك كنند. اين بلا اشكال همين طور بوده و هيچ هم اشكال در اين نيست كه برنامه اسلام بر خلاف اين است. اگر اسلام تحقق پيدا كند، اگر حكومت اسلامى به آنطورى كه دلخواه ماست تحقق پيدا بكند، مسير، اين مسير نيست، اينطور نيست كه آن هم كمك كند به اينكه آشفتگى پيدا شود، براى اصلاح است حكومت اسلامى.

    تحصيل استقلال براى مملكت با تصويب قانون اساسى

    لكن آنكه من مى‏خواهم، حالا اساسى است كه مى‏خواهم عرض كنم و الان موظفم كه هر طايفه‏اى آمدند اين مطلب را بگويم، اين است كه الان ما يك گرفتارى اصولى داريم كه اگر اين گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانيم به پيروزى در اين گرفتارى برسيم، نه ديگر اميد اين است كه سيستان درست بشود و بلوچستان درست بشود و نه اميد اين است كه تهران و قم و ساير جاها درست شود باز ممكن است خداى نخواسته به وضع بدترى برگردد، به آن حالات سابق، و آن گرفتارى اين است كه اول ما بايد اساس استقلال مملكتمان را درست بكنيم كه مملكت بشود مملكت ايران براى ما و كسى ديگر نتواند در آن تصرف كند. اگر ما كشور خودمان را استقلالش را تحصيل نكنيم، تضمين

    صحيفه نور ج 7 صفحه 162

    نكنيم، ساير چيزها درست نخواهد شد. پس الان آن چيزى كه بر ما لازم است اين است كه همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت دراين امرى كه الان راجع به اصل مطلب است و آن قانون اساسى است (اساس يك مملكت قانون آن مملكت است) راجع به اين همه قوا را روى هم بگذاريم، الان كه طرح شده است قانون اساسى و به دسترس مردم گذاشته شده است، كسانى كه صاحب نظرند، مسلمان‏هائى كه صاحب نظرند، علمائى كه صاحب نظرند، اسلام شناس‏هائى كه مى‏دانند اسلام چه هست، آنها بررسى كنند، نظر بدهند، بنويسند، در روزنامه‏ها منتشر كنند، نگذارند كه ديگران مشغول بشوند به نوشتن و سرنوشت ما را ديگران درست كنند، خودشان با همه اشخاصى كه مى‏توانند قانون را بفهمند و مى‏توانند اسلام را بفهمند كه اين آيا فلان ماده‏اش منطبق با قوانين اسلام است يا نه و آيا صلاح براى مملكت اسلام چه است. اين، الان اين چيزى كه مهم است اين معناست كه همه شما با هم نظر كنيد به قانون اساسى و اهل نظرتان، حقوقدان‏هاى مسلم، روشنفكرهاى متعهد به اسلام، مهندسين، روحانيون، همه اينها الان نظر بدهند راجع به قانون اساسى، نگذارند كه ديگران نظر بدهند و بعد ببينند چه خواهد شد، حالا خودشان نظر بدهند. هر ماده‏اى از مواد قانون اساسى را كه روحانيون تشخيص دادند كه اين برخلاف اسلام است، ساير طبقات هم، آنهائى كه مى‏دانند خلاف اسلام است، آنها هم نظر بدهند و آنها كه اطلاع از اين معنا ندارند تبعيت كنند و بخواهند كه بايد اينجور باشد و بعد از اينكه اين مرحله را گذارانديم، يك مرحله ديگرى است كه آن بسيار مهم است و آن اين است كه بعد از اينكه قانون اساسى به نظر همه رسيد، يك ماه گذاشتند به آراء عمومى و همه نظر دادند، يك جمعيت كه مثلاً 70 نفر، 75 نفرى در همه ايران، خود اهالى هر طرفى، هر ناحيه‏اى وكيل تعيين بكنند براى اينكه بررسى كنند در قانون اساسى و نظر بدهند كه بعد از اينكه نظر دادند، آنوقت به آراء عمومى بگذارند. الان آن چيزى كه بسيار براى ما ضرورى است اين است كه آن افرادى كه بايد در هر جا تعيين شوند اين افراد چه افرادى باشند، ممكن است كه در بين بعضى از اين افراد يك اشخاص منحرفى باشند و اين اشخاص منحرف اسباب اين بشوند كه به انحراف كشيده بشوند. بايد فكر كنند، دنباله كنند، بررسى كنند، يك اشخاص كه مؤمن به اين نهضت هستند و اين هم مورد نظرشان است و مى‏خواهند هم انجام دهند.

    جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است‏

    و الان هم بررسى‏هائى شده است، طرح‏هائى داده شده است و شايد در راديوها ديده باشيد - شنيده باشيد كه طرح‏هائى است براى اينكه هم كار پيدا شود براى بيكارها و هم ساخته شود يك چيزهائى، هم راجع به خانه‏سازى‏ها در همه سطح كشور و هم راجع به راه سازى كه البته اين جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است و اينطور نيست كه همه مثل سابق همه چيز منحصر بشود به مراكز و بنابراين است آن جاهائى كه دور افتاده‏تر است، احتياجشان بيشتر است، جلو باشند، مقدم باشند. و من از خدا مى‏خواهم كه انشاءالله دعا كنيد موفق بشويم و همانطورى كه آن خواهر محترم من مسائل را

    صحيفه نور ج 7 صفحه 163

    گفت، همانطور حالا فكر بكنيم كه الان راجع به اساس مطلب، اينها انشاءالله در موقعش درست مى‏شود با يك صبرى، حوصله‏اى و البته بايد همه اين مسائل درست شود لكن با يك صبرى كه الان ما در حال انقلاب هستيم، حالا باز ما انقلابمان تمام نشده، ما باز جمهوريمان تمام نشده، ما فقط يك رأى داديم حالا چيزهاى ديگرش درست نشده، انشاءالله اينها درست بشود به تدريج و اميدوارم كه همه امور اصلاح بشود. و اميدوارم خداوند توفيق بدهد به شما، عنايت كند خداى تبارك و تعالى، چنانچه تا حالا به عنايت خداى تبارك و تعالى پيش رفتيد و از اين به بعد با عنايت خدا انشاءالله پيشروى كنيد و مسائل همه‏اش انشاءالله حل مى‏شود. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #592
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 164

    تاريخ: 31 / 3 / 58

    بيانات امام خمينى در جمع هيأت نيوزيلندى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    بايد روابط بين ملت‏ها بر اساس مسائل معنوى باشد و در اين رابطه بعد مسافت تأثيرى ندارد و چه بسا كشورهائى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم نمى‏تواند مثمر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورها براساس مبانى اسلام خواهد بود. چنانچه ملت‏ها از اسلام اطلاع پيدا كنند خواهند فهميد كه هر چه مى‏خواهند در اسلام وجود دارد. ما اميدواريم كه با كشور نيوزيلند روابط حسنه داشته باشيم. در پايان سلام ما را به ملت و دولت نيوزيلند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #593
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 165

    بيانات امام خمينى در جمع علماء و روحانيون مشهد

    اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، توانست بر قدرت هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين ديانت اسلام و قدرت ايمان بود كه حتى بچه‏هاى خردسال ما را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مى‏شنيدم كه در تمام قراء و قصبات ايران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و كوچك، دبستانى و دبيرستانى و دانشگاهى، روحانى عاليقدر و ساير طبقات، همه با هم يك مطلب را مى‏گفتند، آنجا فهميدم كه دست غيب در كار است. شعاع افعال انسان (هر انسانى باشد) يك حدودى دارد. يك نفر ممكن است يك خانه را بتواند متبدل كند به يك وضعى، يك محله را، يك شهر را، يك استان را، يك قشر را. اما انسان نمى‏تواند تمام سى و چند ميليون جمعيت، با افكار مختلفه و شغل‏هاى مختلفى كه دارند و امكنه مختلفه و از هم دور همه يك شعار بدهند، از بچه دبستانى تا بيمارستانى و پير مردهاى بيمارستانى، همه دنبال يك مطلب باشند. آن نمى‏شود الا اينكه يك عنايت غيبى در كار باشد. آن كه بود اين دست غيبى بود و اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك قدرت‏هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند. اين همان قدرت صدر اسلام بود كه يك عده از اعرابى كه هيچ وسيله نداشتند، هر چندتايشان يك شمشير، يك شتر داشت غلبه كنند بر تقريباً تمام معموره دنيا در آنوقت، بر آن قدرت‏هاى بزرگ سلطنتى ايران و روم اين نبود الا قدرت الهى و تأييدات غيبى. اين را از تأييدات الهى و غيبى بدانيد نه از شخص، نه از مثل من كه حقير هستم و خدمتگزار شما. و اين معنايى كه حاصل شده است و بايد بگويم يك عنايتى از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است اين هديه خداى تبارك و تعالى راحفظ كنيد. اين يك هديه غيبى بود كه به ما داده، اين آزادى كه الان به ما داده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و اين استقلالى كه خداى تبارك و تعالى به ما داده است و دست اجانب را كوتاه كرده است، اين براى خاطر آن قدرت ايمان و وحدت كلمه و توجه به خداى تبارك و تعالى بود كه دست عنايت حق تعالى بر سر اين ملت سايه افكند و اين پيروزى حاصل شد.

    صحيفه نور ج 7 صفحه 166

    آنكه مردم خونشان را درراه او دادند، اسلام بود

    اين هديه خداى تبارك و تعالى را حفظ كنيد، حفظ به اين است كه همانطورى كه با هم بوديد، دل‏ها با هم يكصدا بودند، همانطور از حالا به بعد هم اين معنا راحفظ كنيد. وقتى كه شما دل‏هايتان با هم صاف باشد، قلب‏ها يك قلب باشد، دست‏ها دست واحد باشد، دست خدا هم باشماست. يدالله مع الجماعه اين دست مبارك الهى كه بر سر شما و عنايت حق تعالى كه بر شما سايه افكند اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اگر حفظ شد، در همه مراحل پيروز هستيد، همانطورى كه در وقتى كه انقلاب حاصل شد و همه رو به پيروزى رفتيد و توجه به يك مقصد داشتيد و آن نبود رژيم فاسد و تحقق رژيم الهى و توجه به چيز ديگر نبود، توجه به اينكه من گرفتارى دارم، وقتى منزل مى‏روم شام چه دارم، آيا من فرض كنيد فلان گرفتارى دارم، هيچ توجه به اين معانى نبود. نه زارع به فكر زراعت بود و نه كاسب به فكر كسب. و لهذا ديديد كه كسب‏ها را رها كردند و بازارها را تعطيل كردند و كارها را تعطيل كردند و همه با هم توجه به يك معنا و آن خدا، توجه به دين خدا. اين توجه عمومى به دين خدا موجب اين شد كه خداى تبارك و تعالى هم توجه فرمود و اين معجزه حاصل شد. آن چيزى كه همه حساب‏هاى ماديين را فاسد كرد و غلط از آب در آمد، آنى كه دولت آمريكا هم، كارشناسان آنها هم تصديق كردند به اينكه مسائل فوق فكر ما بود و حساب‏هاى مادرست نبود و حق هم داشتند براى اينكه حساب‏هاى آنها حساب مادى و طبيعى بود، ماوراى طبيعت را نديده بودند، طبيعت را ديده بودند. روى موازين طبيعت همانطور است كه آنها مى‏گفتند كه نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد اين غلبه كند بر يك قدرت‏هايى كه پشتيبانش قدرت‏هاى همه عالم بود، نه قدرت‏ها، تقريباً عرض مى‏كنم نه فقط ابر قدرت‏ها، همه ممالك اسلامى‏دنبالش بودند. اينكه ما را نگذاشتند عبور كنيم از كويت، از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادند براى اين بود كه پشتيبانش بودند. اينكه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسى نكنيد ما تعهدات داريم و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسى تكليف شرعى ماست، مى‏كنيم و بالاخره ما را تهديد كردند به اينكه شما بر فرض اينكه به شما كار نداشته باشيم، اصحاب شما، رفقاى شما را خواهيم چه كرد و من ديدم كه ديگر نمى‏شود، اين براى اين بود كه آنها مى‏گفتند ما تعهد داريم با دولت ايران و من فهميدم كه اينهمه دولت‏هاى اسلامى(به اصطلاح اسلامى) وضع همين است كه نگذارند ما وارد شويم و هر كجا برويم ردمان بكنند، ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتند آنجا و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا.

    اين قدرت الهى را از دست ندهيد. اين امانت الهى را حفظ كنيد. همانطورى كه آنوقت به فكر گرفتارى‏هاى خودتان نبوديد و فكر، يك فكر بود و آن هم اسلام و اين رمز پيروزى شد. شما الان پيروز نيستيد باز، براى اينكه آنكه شما مى‏خواهيد، آنكه ما همه مى‏خواهيم اين است كه اسلام به همه معنا در ايران و انشاءالله در همه ممالك انشاءالله تحقق پيدا كند. غرض اين نبود كه فقط ظالم از بين برود، مانع از بين برود، آن هم يكى بود اما آنها مقدمه بودند. آنكه مقصد بود اسلام بود، آنكه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود، آنكه مردم جوان‏هايشان را دادند و زن‏ها جوان‏هايشان را دادند و

    صحيفه نور ج 7 صفحه 167

    بعد هم اظهار تشكر مى‏كردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اينكه بايد اسلام تحقق پيدا بكند. ما تا حالا اين مطلب برايمان حاصل نيست، الان باز آن رنگ‏هاى رژيم سابق هست، نتوانستيم و نتوانستند كه آن صبغه‏ها و رنگ‏ها را بزدايند، ما بين راه هستيم، ما بين راه هستيم.

    به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند

    ما بايد سازندگى كنيم، چه سازندگى‏هاى مادى و چه معنوى. معنويات اين كشور را اينها از بين برده‏اند، نيروهاى انسانى را از بين برده‏اند، كوشش كردند كه نگذارند روحانيت به شغل مقدس خودش آنطور كه مى‏خواهد ادامه بدهد، كوشش كردند كه نگذارند دانشگاه به آنطورى كه بايد دانشگاه باشد انجام وظيفه كند و همين طور همه قشرها را، هم معنويات را از ما گرفتند و قواى انسانى را و هم اقتصاد مملكت را از بين بردند و همه جهات مادى را، هم خيانت به ماديات كردند و هم خيانت به معنويات و خيانتشان به معنويات عظيم‏تر بوده از خيانتشان به ماديات.

    شما اكثراً يادتان نيست مصيبت‏هايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضى از اين آقايان عظيم كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چه كردند اينها با حوزه‏هاى علميه، چه كردند اينها با ملت در آن زمان دراين زمان هم كه شما يادتان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى، حيثيت انسانى، حيثيت اسلامى‏ما را اينها تباه كردند. آنوقت مساجد ما را بستند، مدارس ما از بين رفت، عمامه‏هاى فصاحت اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحت‏ها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحت‏ها. در زمان اين بدتر از زمان او شد. در آنوقت فشار بود و فشار امد داشت، در اينوقت حيله بود حيله‏هاى زياد و فشار هم بود اما حيله هم زياد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعى، عدالت اسلامى، به اسم اسلام، احكام اسلام را از بين مى‏خواستند ببرند، به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند و مى‏خواستند بزنند. بحمدالله اينها از بين رفتند و خواهند رسيد به جرائم خودشان در آنجايى كه آنجا دار جزاست.

    محدوديت پاداش و كيفر در دنياى مادى گواهى بر وجود يك عالم نامتناهى است

    ما نمى‏توانيم يك نفر آدمى كه به اندازه محمدرضا ارتكاب جرائم كرده، بشر با تمام قوايش نمى‏تواند او را، اين جنايت‏هائى كه او كرده است جزا بدهد براى اينكه بالاخره تا آخرش اين است كه يك نفر آدم مرده است، يك نفر آدم مقابل يك نفر آدم است. كسى كه هزاران جمعيت را، بسيارى از اشخاص

    را خودش در 15 خرداد، آنطورى كه مى‏گفتند خودش در هليكوپتر، در آن بالاها، خودش مرتكب اين قتال شده است و با امر او اين ملت با امر او به اين قتلگاه‏ها خيابان‏هاى ما مبدل شد. يك ملت را از بين برده است، يك ملت را، ما چه جورى مى‏توانيم او را - ارتكاب اين جنايت را ما عوضش را به او بدهيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه درآنجا همه اين معانى حاصل مى‏شود. يك عالمى‏كه ابدى است، جهنمى‏كه خالد است، هميشه است. يك عذابى كه

    صحيفه نور ج 7 صفحه 168

    تصورش را ما نمى‏توانيم بكنيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى بايد باشد تا اين مجرم ها را در آن عالم جزايشان را بدهند. ما دراين عالم نمى‏توانيم جزاى آنها را بدهيم. انشاءالله خداوند تعالى به ما و شما كمك كند و به روحانيت قدرت عنايت كند، به ملت ما قدرت عنايت كند كه ما بتوانيم اسلام را آنطور كه هست پياده كنيم و متحقق كنيم و من بايد ثانياً از حضرات آيات عظام و حضرات فضلا و علماى اعلام و همه شما آقايان تشكر كنم و من نسبت به همه شما خدمتگزارم و اميدوارم كه همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشيم و اين منزل را با همه سختى‏ها كه هست طى كنيم و انشاءالله به مقصد اصلى برسيم.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #594
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 169

    تاريخ: 31/3/58

    بيانات امام خمينى خطاب به وزير امور اقتصاد و دارائى و معاونين اين وزارتخانه

    از وجوه تمايز حكومت اسلامى با حكومت طاغوت، داشتن پايگاه مردمى است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم باشد و مع‏الاسف در رژيم‏هاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بود يعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب. اين دستگاه حاكمه كوشش مى‏كرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس و امثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مى‏كرد كه ماليات بتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولت و از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مى‏شد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت و دستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت، ملت هم به او هيچ اعتماد نداشت، او را دشمن خودش مى‏دانست. ارتش وقتى مى‏آمد توى مردم مثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مى‏كردند و پشت مى‏كردند به او و پاسبان وقتى كه مى‏آمد در بين مردم، مردم از او فرار مى‏كردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اين شد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كنار برود و رفت. اين بايد يك عبرتى باشد براى دولت‏ها. در رژيم اسلامى شايد در رأس برنامه همين تفاهم ما بين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مى‏داند و بخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم در صدد اين بودند كه دولت را تضعيف بكنند از مقررات دولتى. اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه رأس بوده است، در زندگى، در معاشرت، در اينها با مردم يا پائين‏تر بوده است يا همانجور. و ما بهترين حاكمى كه در اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلام‏الله عليه بود و مع‏الاسف حكومت كوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را در عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبه‏ها، درنامه‏ها اخذ بكنيم و رفتار ايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مى‏فرستادند در اطراف، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يك مقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مى‏فرستادند سفارش‏هايى كه مى‏كردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مى‏كردند آنها و مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست. زندگى

    صحيفه نور ج 7 صفحه 170

    خود اميرالمومنين كه معروف است كه... يك آدم متعارف نمى‏تواند آنطور زندگى كند. حتى اشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگى‏ات اين است، پس چرا همچه قوى هستيد؟ در يك جايى مى‏فرمايند كه اين درخت‏هائى كه در بيابان پيدا مى‏شود، هم چوبش محكمتر است هم آتشش قوى‏تر است براى اينكه آب كم خورده است. اينطور نيست كه هر كس زياد خورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اين غذاها خصوصاً اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مى‏آورد. در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مى‏بيند، مى‏بيند كه يك پوستى بوده است (اينطور نقل مى‏كنند) كه شب‏ها اين پوست را مى‏انداختند و خودشان با حضرت فاطمه سلام الله عليها رويش مى‏خوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مى‏ريختند براى شترشان. و در خوراك هم كسى نمى‏توانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو زندگى‏اى و خودشان هم مى‏فرمايند شماها نمى‏توانيد لكن در تقوا و در ورع با من اشتهاد كنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود واينطور خاضع در مقابل قانون، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور، آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضى‏اى كه خودش نصب كرده او را دعوت مى‏كند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى، يهودى هم بوده آن طرف، وقتى كه (به حسب نقل) قاضى ايشان را احضار مى‏كند (همان قاضى كه خودش نصب كرده) تشريف مى‏برند وقتى قاضى مى‏گويد يا اباالحسن، مى‏گويد نه، بايد من و او را على السواء حساب بكنى، قاضى بايد نظرش به هر دو على‏السواء باشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، ياعلى بگو. و وقتى هم كه قاضى رسيدگى مى‏كند و حكم بر ضد حضرت امير مى‏دهد، حق مى‏دهد، منتهى يهودى مى‏آيد ايمان مى‏آورد اسلام مى‏آورد مى‏بيند كه اسلام اين است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگى‏شان، وضع عدالتشان، رسيدگى‏شان به فقرا و معروف است و ديگر تاريخ هم هست كه خانه‏هايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مى‏آيد برايشان چيز مى‏آورد، ايشان مى‏بردند و در يك جايى كه رفتند و بچه‏ها وقتى كه مى‏رفتند گريه مى‏كردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردند يك صداى مثل صداى شتر كه بچه‏ها را بخندانند. گفتند: من وقتى آمدم اين بچه‏ها گريه مى‏كردند دلم مى‏خواهد حالا كه مى‏روم بخندند بچه‏ها . اى يك حاكمى است كه توسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا افريقا تا همه اينها بوده است. خوب البته هر كس كه نمى‏تواند (هيچ كس نمى‏تواند). لكن اگر حكومت‏ها خودشان را جدا ندانند از مردم، رؤسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشت بخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائين‏تر بداند، با مردم رفتارى بكند كه رفتار يك مثلاً زورمند خيلى كذا است با ديگران، اسباب اين مى‏شود كه مردم از او جدا بشوند، مردم ماليات ندهند و فرار كنند از ماليات، دو دفتر داشته باشند. الان كراراً از من سؤال شده است كه مادر زمان طاغوت دو تا دفتر داشتيم يك دفترى بود كه در دسترس مأمورين مى‏گذاشتيم اين غير آن بود كه ما داشتيم. حالا چه بكنيم؟ ما گفتيم نه، حالا ديگر شما از خودتان مى‏دانيد ديگر. اينها براى اين است كه از آنطرف زور و ارعاب و فشار، از آنطرف هم ملت نمى‏تواند

    صحيفه نور ج 7 صفحه 171

    اينقدر بپذيرد، از اين جهت او هم قدر بتواند تخلف مى‏كند، بتواند علناً تخلف مى‏كند چنانچه اخيراً كرد، اگر نتواند اينطورند خوب در خفا تخلف مى‏كند، هر چه بتواند از مال دولت بر مى‏دارد. اين بايد يك سرمشقى باشد براى دولت‏ها،براى ادارات، براى همه جا كه مردم را از خودشان جدا نكنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آنها را از خودشان بدانند. اگر يك همچو تفاهمى بين دولت و ملت پيدا شد اين دولت متكى به ملت است و سقوط ندارد، اين ديگر قابل سقوط نيست و من اميدوارم كه بشود انشاءالله يك صبغه اسلامى پيدا بكند، يك شبيهى، يك قدرى شباهت به حكومت اسلام باشد و اگر باشد (اميدواريم كه بشود همه اش، اما هر چه بتوانيم) اگر بشود يك مملكت آرامى كه هيچ كس در فكر اين نيست كه به ديگرى تعدى بكند، نه دولت به ملت و نه ملت به دولت و مردم هم از روى رضا و رغبت مالياتى كه براى حفظ خودشان است، براى حفظ سرحدات خودشان است، خودشان رضا ورغبت مى‏دهند. هركسى‏فرض كنيد كه يك كسى گوسفند دارد، ده هزار گوسفند دارد، اگر يك نفر بيايد بگويد، اينها را حفاظت مى‏كنم، او بداند كه اين امين است و حفظ مى‏كند، اين از روى رضا و رغبت به او اجرت مى‏دهد، چيز مى‏دهد كه حفظش كند. يك كسى كه خودش نمى‏تواند حفظ كند، آن اشخاصى كه بيايند و بگويند ما حفظ مى‏كنيم، خودش از روى رضا و رغبت به او پول مى‏دهد. خوب يك مملكتى است كه مردم كه نمى‏تواند اين مملكت را اداره بكنند و حالا كه نمى‏توانند اداره كنند خوب يك طايفه‏اى بايد اداره كنند، سرحداتش راحفظ بكنند همچو جهات ديگرش درست بشود. خوب، يك مملكتى مملكت خود مردم است و دولت مى‏خواهد حفاظت كند اين را، انتظامات را ايجاد كند، شهردارى مى‏خواهد شهر را آباد كند، دولت مى‏خواهد راه‏ها را درست بكند و اين چيزى است كه مال خود مردم است و به دسترس خود مردم، براى خود مردم دارد انجام مى‏دهد. وقتى اينطور شد، خود مردم با رضا و رغبت (ديگر دو دفتر هم درست نمى‏كنند) و مى‏دهند براى اصلاح امورشان و اگر يك دغل هم پيدا بشود آنوقت كم مى‏شود، اينطور نيست كه همه باشند.

    خمس تمام عايدى يك مملكت در سال رقم هنگفتى است كه ميتواند كشور را اداره كند

    و اگر يك روزى هم انشاءالله توانستيم، توانستيد كه همان ماليات اسلامى را بگيريم و آن هم كم رقمى نيست، البته از زكات خيلى نيست اما اندازه فقرا هست كه ديگر فقير را نمى‏گذارد وجود پيدا كند. اما خمس يك ماليات بسيار هنگفتى است و اين ماليات بسيار هنگفت براى همه چيز است يعنى سيستمش طورى است كه،اينطور نيست كه خيال بشود كه براى فقرا است. خمس تمام عايدى تمام يك مملكت در هر سال يك قلم بسيار درشت است و اين مى‏تواند اداره بكند. اگر انشاءالله توانستيد، توانستيم همين سيستم اسلامى را كه ديگر در ماليات هم هيچ احتياج به اينكه يك چيز ديگرى زايد بر آن باشد نداشته باشيم، همين خمس تمام درآمدها و بسيار عادلانه است براى اينكه اين بقال سر محله به اندازه خودش ماليات مى‏دهد، آن آدمى هم كه صاحب كارخانه‏هاى كذاست آن هم به اندازه

    صحيفه نور ج 7 صفحه 172

    خودش ماليات مى‏دهد.اين يك طور سيستمى است كه يك جور با عدالت رفتار شده و اگر چنانچه انشاءالله هم بشود، كه ديگر هيچ احتياجى به اينكه مردم زايد بر آن چيزى بدهند ندارد و البته حالا كه باز آن ترتيب نشده است و اميد است كه بشود و اگر بشود هم يك درآمد بسيار سرشارى است كه شايد همه چيز ما را اداره بكند و انشاءالله مملكت صحيح و سالم بشود و خودتان اداره‏اش بكنيد. مقصود عرضم اين است كه حتى رؤساى ماليه وقتى كه در آنوقت كه من بچه بودم و در آن طرف‏ها بودم رئيس ماليه‏اش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه مى‏كرد واز ژاندارمرى مثلاً چه مى‏كرد تا از مردم به زور چيز مى‏گرفت، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق به اصطلاح آنوقت كه ماليات مى‏گرفت و مأمور هم غلق مى‏خواهد و آنجا هم بايد برود وقتى كه وارد مى‏شود بايد آن كسى كه به او وارد شد كدخداى ده چه بكند و چى برايش بياورد. چه مصيبت‏هائى مردم داشتند از دست همين كسانى كه به عنوان مأموريت، چه مأمور ماليه بود چه مأمور حكومت بود، مأمورين هم وقتى مى‏رفتند مردم را عذاب مى‏كردند و آنطور نبود كه حضرت امير (ع) دستور مى‏دهد كه برويد صدا كنيد آن آدم‏هايى كه هستند براى زكات صدا كنيد. بگوئيد كه (به حسب روايت) كه زكات‏تان را داده‏ايد يا نداده‏ايد؟ اگر گفتند داده‏ايم برگرديد و آنها هم تخلف نمى‏كردند. وقتى يك حكومت آنطور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمى‏كردند و آنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مى‏دادند، زكات را مى‏دادند، خمس را مى‏دادند.

    امر بر جديت مسؤولين در رفتار نيك با مردم و ايجاد يك محيط برادرى

    در هر صورت عمده اين است كه همه ماها بدانيم كه مسؤول هستيم پيش خداى تبارك و تعالى و همه بدانيم كه عقل هم اقتضاء مى‏كند كه به همانطورى كه اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود، حكومت‏ها همانطور رفتار بكنند. وقتى كه در صدر اسلام مأمورين رامى‏فرستادند، همان كه سردار بود، همان كه استاندار بود امام جماعت هم بود يعنى اينقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مى‏شناختند كه به او اقتدا مى‏كردند و با او نماز مى‏خواندند و همان هم جنگ مى‏رفت و مردم هم به او احترام مى‏كردند. اگر يك همچو چيزى بشود و ما بتوانيم كه يك دستگاه دولتى‏اى كه دولت اسلامى‏باشد، با مردم باشد. شما الان الحمدلله تا يك حدودى پيش رفته است اين. مى‏دانيد كه ارتش همچو با مردم دور بود كه در يك جمعيتى ارتش وارد نمى‏شد براى اينكه اگر مى‏آمد تا او مى‏آمد مثل اينكه لشكر مغول حمله كرده مردم مى‏رفتند كنار و اگر مردم مى‏خواستند بيايند توى اينها با سرنيزه كنارشان مى‏كردند اينجور بود وضع، حالا ما اينجا هر چند روز يك دفعه يك عده‏اى از ارتش مى‏آيند، يك عده‏اى از ژاندارمرى مى‏آيند، يك عده مردم ديگر، همه مردم مخلوط به هم، داخل در هم و همه با هم مخلوط و همه باهم يكصدا و همه اظهار اسلام، اظهار اطاعت به احكام اسلام مى‏كنند و اين چقدر خوب است من به آنان مى‏گفتم كه شما حالا برايتان بهتر است كه با دل راحت اينجا نشسته‏ايد و نمى‏ترسيد كه كسى شما را اذيت كند و مردم هم نمى‏ترسند كه شما اذيتشان كنيد، حالا وجدان كنيد حالا وجدان شما

    صحيفه نور ج 7 صفحه 173

    راحت‏تر است يا آنوقتى كه مى‏ريختند و با سر نيزه مردم را، خود آن آدمى هم كه سرنيزه مى‏كشد ناراحت است و وجدانش ناراحت است، نمى‏شود انسان اينطور باشد. بله، ممكن است يك وقت يك كسى اينقدر جنايت بكند كه عادى بشود برايش، لكن مردم عادى نمى‏توانند. اين ارعابى كه اينها ايجاد مى‏كردند براى اين بود كه از ملت مى‏ترسيدند. اصلاً اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم و عرض بكنم كه دور كردن مردم از خودشان، اساس اين بوده است كه اينها از بس كه به مردم تعدى كرده‏اند، از مردم مى‏ترسند. حالا كه از مردم مى‏ترسند چه بكنند كه مأمون باشند؟ ايجاد رعب مى‏كردند، مى‏ريختند عرض بكنم كه توى مردم يك بساطى درست مى‏كردند كه مردم از آنها بترسند، اين مردم از آنان بترسند، براى حفظ خودشان بود. خودشان به مردم بد كرده بودند، حالا اينطور مى‏كردند كه بترسند. اين شاه سابق جرأت نمى‏كرد بيايد توى مردم، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند. دو گل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكى‏هاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت، براى اينكه او نمى‏ترسيد از جمعيت ايران، شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمى‏ترسيد. وقتى كه اينطور بشود كه بتواند يك سلطان مملكت، فرض كنيد يا يك نخست وزير مملكت بتواند برود توى مردم، با مردم باشد، صحبت بكند، حرف بزند، چه بكند، وقتى اينطور باشد خوب اساس به احترام... حكومتى‏اش اضافه اينكه مردم پشتيبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان مى‏دانند پشتيبانشان هستند اما وقتى كه بگويند پاسبان عقرب است و مى‏زند آدم را، به اسم پاسبانى اخاذى مى‏كند، مردم را مى‏چاپد خوب اين ديگر معلوم است كه مردم به او بدبين مى‏شوند. اگر ديدند كه روساى ماليه مثلاً، اينها يك قدرى ماليات مى‏گيرند يك قدرى هم زيادتر از ماليات براى خودشان، يك قدرى هم مأمورشان مى‏رود چه مى‏كند، مردم حتى الامكان ماليات نمى‏دهند، حتى الامكان بتوانند از زير بارش فرار مى‏كنند اما وقتى ديدند آنكه آمده است براى حفظ خودشان و براى حفظ مملكتشان و براى حفظ دارايى شان، براى حفظ جانشان اينها دارند زحمت مى‏كشند، خوب قهراً آدم وقتى ديد يك كسى به او كمك مى‏كند به او محبت مى‏كند، آنوقت ماليات‏ها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها مى‏دهد. جديت بكنيد كه با مردم رفتارتان خوب باشد. اينها بندگان خدا هستند، با اينها رفتارتان خوب باشد. همه جا و همه كس همه مردم با هم جديت بكنند كه همه باهم خوب باشند، يك محيط برادرى ايجاد بشود. در مملكت اگر يك محيط برادرى ايجاد شد، محيطى كه قرآن كريم مى‏فرمايد كه مؤمنين اخوه هستند، برادر هستند، همه مؤمن‏ها با هم برادر هستند، وقتى يك محيط برادرى پيداشد، صلح و صفا پيدا شد ديگر اينطور ناراحتى‏ها و اينطور چيزها در كار بشود، نمى‏شود.

    روش بررسى قانون اساسى و تصويب آن در دنيا نمونه است‏

    انشاءالله خداوند همه شمارا تأييد كند، موفق باشيد و همه را تأييد كند كه اين بار كه حالا در نيمه راه است به آخر برسانيم و اين مجلس كه بنا است درست بشود و بررسى قانون اساسى، هر كه

    صحيفه نور ج 7 صفحه 174

    نظر دارد نظر بدهد و بعد از نظر دادن به اين مجلسى كه بنا است درست بشود، مردم خودشان اين مجلس را تأسيس بكنند آنجا آنها بررسى بكنند، آنها تصويب بكنند بعد هم خوب مردم، و من گمان ندارم كه در دنيا ازاين فرمى كه طرح شده است الان، بهتر فرمى است كه هست و در دنيا از اين بهتر نداريم ما كه در اختيار ملت در دو دفعه باشد. در هر جا به اصطلاح اينها هيچ دموكراسيى بالاتر از اين نيست كه يك مطلبى در اختيار مردم دو دفعه قراربگيرد. مجلس مؤسسان كه درست مى‏كردند يك دفعه اختيار مردم بود و آن اين است تعيين آن آقا را بكنند. رفراندم اگر بود يك دفعه در اختيار مردم بود كه يكى ديگر قانونش را بنويسد مثل فرانسه در جمهورى پنجمش كسان ديگر از اجزاى دولت و وزارتخانه‏ها و اينها قانون را نوشتند، يك چند نفرى هم از مجلس شورا و اينها بود كه بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسى‏شان را اما اين قانون اساسيى كه الان بنا هست بر آن، دو دفعه در اختيار مردم است، يك دفعه اينكه مردم اين اشخاصى كه اطلاعات دارند از قوانين، اطلاعات دارند از اسلام اطلاعات دارند از آن، براى مردم هستند، دلسوزند براى مردم، امين هستند، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند براى بررسى قانون اساسى و درست كردن و اينطور چيزهايش، به اين هم اكتفا نكنند باز يك دفعه ديگر در اختيار مردم بگذارند كه حالا بعد از اينكه نمايندگان شما اين را تصويب كردند يا تصديق كردند به اينكه اين بسيار خوب است و صحيح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت كشور است ثانياً بيايند به مردم بگويند آقا اينى كه، كسانى كه شما تعيين كرديد، تعيين كردند، بيائيد باز خودتان هم باز بفرمائيد. در دنيا يك همچو چيزى نيست و حالا هم كه مى‏بينيد كه بعضى‏ها نق نق مى‏زنند اينها همانها هستند كه نمى‏خواهند اين مملكت يك آرامشى پيدا بكند. هر جايش را بگيرى باز يك صدايى ديگرى در مى‏آورند، هر جايش را، مردم را شما از اينجا بشناسيد ببينيد كه حرف‏هائى كه مى‏زنند روى چه اساسى دارد. اينهائى كه الان دارند هى داد و قال مى‏كنند اينها خوب، حرفشان چيزى نيست كه قابل ذكر باشند لكن ببينيم چه جور اشخاصى نق مى‏زنند راجع به همين معنا هم كه بهترين ترتيبى است كه در دنيا واقع شده است و مى‏خواهد واقع بشود. براى همين هم باز يك اشخاصى اشكال مى‏كنند. اين براى يا مى‏خواهند اظهار فضلى بكنند، خوب آن مانعى ندارد، خوب اشخاصى دلشان مى‏خواهد اسمشان توى روزنامه باشد و اظهار فضلى بكنند، اظهار روشنفكرى بكنند، ما مضايقه از اين نداريم كه آقايان اظهار فضل خودشان را بكنند لكن جورى نباشد كه بخواهند يك مطلبى را كه مى‏خواهيم زودى تمام بشود و اين مملكتى كه الان توطئه دارند مى‏كنند توطئه‏ها جمع به هم بشود و يك وقت خداى نخواسته بعد از دو سه سال كه قانون اساسى را ما تا دو سه سال طول بدهيم و مجلس مؤسسان تا دو سه سال، اين اسباب زحمت بشود. و بهترين طريقى كه اصلاً در دنيا هم سابقه دارد يعنى به استثناء آن جهتش خود مردم و وكلايشان را تعيين مى‏كنند و چيز، رفراندم سابق دارد و بررسى از قانون اساسى هم با اهل خبره اين هم سابقه دارد در فرانسه‏اى كه اين به قول همين شماها، يعنى به قول همين روشنفكرها، مهد آزادى و مهد دمكراسى است اين سابقه دارد اين بهتر از آن است. براى اينكه آنجا از وزرا و از نخست وزيرى و از اشخاصى كه منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبين مردم،

    صحيفه نور ج 7 صفحه 175

    اينها با هم جمع شدند، اين منتخبين در غير اين جهت، آنها هم منتخب براى اين جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا منتخب براى نگاه كردن درقانون اساسى نبوده، انتخاب كرده‏اند اما نه انتخاب براى قانون اساسى، از منتخبين آنها كه انتخاب براى قانون اساسى هم نبوده و از وزرا و از امثال اينها يك گروه‏هايى جمع شدند با هم، تدوين كردند، اينكه تدوين شد به آراء عمومى‏گذاشتند رأى دادند اين تمام شد. اين بهتر است كه ديگر بالاترين (به اصطلاح شما) دمكراسى در دنيا و مهد آزادى اينطور درست كرده است يا اينكه حالا ايران كه شماها روشنفكرها اعتقادتان اين است كه يك مملكتى است كه مردمش هيچ نمى‏فهمند عرض بكنم همچو اهانت مى‏كنيد به مردم و همچو خودتان را باختيد در مقابل غرب كه خيال مى‏كنيد ما هيچ چيز نداريم و آنها همه چيز دارند، حالا آن بهتر است يا اين بهتر است؟ در همان معنائى كه مهد عرض بكنم آزادى و اساس و دمكراسى است آن بهتر است يا اين كه آنى كه مى‏خواهد بررسى كند در قانون اساسى، منتخب خود مردم باشد و بعد از اين هم كه چيز شد خود مردم رأى بدهند. آنى كه بهترين طريقش به خيال آنها بوده، اين است كه يك اشخاص ديگرى اين را بررسى بكنند كه مبعوث از مردم نيستند و بعد مردم خودشان رأى بدهند. ما مى‏گوئيم نه، آنى هم كه مى‏خواهد بررسى بكند، آن هم مبعوث از مردم، بعد هم خود مردم رأى بدهند. ديگر بهتر از اين چيزى اصلاً نيست و اين نق نق‏ها هم جز اينكه يا اظهار فضيلت است (كه هيچ مضايقه‏اى نيست) يا خدمت به اين است كه نگذارند درست بشود بلكه اين پاليزبان - نمى‏دانم - و اين اويسى و اينها كه در سر حدات دارند فتنه مى‏كنند بلكه بتوانند، لكن آقايان بايد بدانند ديگر گذشت، نمى‏توانند و نمى‏شود اين چنين چيزى. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.

    والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #595
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 176

    تاريخ: 1 / 4 / 58

    بيانات امام خمينى در ديدار با سفير يمن شمالى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    تشكر مى‏كنم از اينكه به ملاقات من آمده‏ايد و همين طور از ملت شما. اسلام يك دين آسمانى است كه براى ارشاد ملت‏ها و رفع اختلاف بين آنان و هدايت به كمالات انسانى و رفع ظلم و بيدادگرى آمده است لكن مسلمين مجموعاً و تقريباً همين طور دولت‏هاى اسلامى از آن سرى كه اسلام براى آن آمده است يا غافل بودند و يا تغافل كردند و همه گرفتارى‏هائى كه براى مسلمين در طول تاريخ ايجاد شده است براى همين جهت است كه از تعليمات اسلام دور بودند و نتوانستند آن هدايتى را كه اسلام براى آن آمده است ادراك كنند و يا به واسطه اغراضى كه داشتند نتوانستند انجام بدهند. مشكل عمده مسلمين همان دورى از اسلام و قرآ ن است و اگر مسلمين به حسب امرى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اگر به همين يك امر و نهى عمل مى‏كردند تمام مشكلاتشان، مشكلات سياسى، اجتماعى و اقتصاديشان رفع مى‏شد و هيچ قدرتى نمى‏توانست با آن مقابله كند لكن مع‏الاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تغافل بعضى از اين امر محروم ماندند و تا اين امر الهى تحقق پيدا نكند بايد مسلمين انتظار گرفتارى‏هاى بيشتر داشته باشند. مشكل ديگرى كه هست عدم تفاهم بين دولت‏ها و ملت است. جدائى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است و تا اين مشكل خود را دولت‏ها رفع نكنند، روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود. من از خدا مى‏خواهم كه مسلمين را بيدار و آشنا به وظائف اسلامى‏بكند.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #596
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 177

    تاريخ: 1/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن كاراته ايران

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بدهد و قدرت شما را، هم قدرت جسمى و هم قدرت روحى عنايت كند.

    الان مملكت ما احتياج به قدرت روحى دارد و هم احتياج به قدرت جسمى. و اميدوارم كه شما در هر دو مرتبه، هم درجانب روح و هم در جانب جسم خودتان را تقويت كنيد. و تقويت در جانب روح به اين است كه توجه‏تان به خداى تبارك و تعالى زياد باشد، اتكائتان به قدرت لايزال حق تعالى باشد و نظرتان نظر الهى باشد و تبعيت از احكام خدا بكنيد و در جسم و جان هر دو فداكار اسلام باشيد و همه فداكار اسلام باشيد. و من اميدوارم كه در پناه اسلام همه قدرت‏ها، همه قواه‏ها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند و شماها انشاءالله براى مملكت آبرومندى تهيه كنيد و مملكت ما را معروف كنيد در همه جا، چنانچه در اين نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به اين ملت نگاه مى‏كنند و عمده اين است كه از اين به بعد هم ما اين احترام را حفظ بكنيم، به اينكه همه با اخلاق اسلامى و با آداب اسلامى باشيم تا انشاءالله اين قدرت و اين قوت در جاى خودش خرج بشود و نهضت اسلامى ما به ثمر برسد. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #597
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 178

    تاريخ: 1 / 4 / 58

    پاسخ امام خمينى به نامه آقاى يوسف كرمعلى

    بسمه تعالى

    جناب آقاى يوسف كرمعلى دامت توفيقه‏

    نامه جنابعالى و اعضاى محترم جمعيت خوجا اثنى عشرى كشور كنيا واصل گرديد. از اظهار تبريك و پشتيبانى از استقرار جمهورى اسلامى در كشور ايران كه نموده بوديد، متشكرم و از خداى تعالى عظمت و موفقيت عموم مسلمانان جهان و پيروزى آنان را بر دشمنان خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #598
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 179

    تاريخ: 2 / 4 / 58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان لنگرود و پاسداران انقلاب اسلامى همدان

    رسالت انبيا، تزكيه نفوس و مهار جهات مادى افسار گسيخته انسان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من چند كلمه با آقايان و خواهران د ر مفاد اين آيه شريفه كه آن خواهر خواند عرض كنم. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايند كه من منت گذاشتم بر مردم به اينكه پيغمبر را فرستادم كه آيات مرا براى مردم تلاوت كند ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه رامقدم ذكر فرموده است از علم، از حكمت. آيات شريفه قرآن در هر ذره از آن نكات هست. جهت اينطور نيست كه مثل يك نويسنده باشد كه مقدم و مؤخر بودنش ممكن است كه در نظر نباشد. تلاوت آيات شريفه، خوب همان رسالت است يعنى رسول آمده است كه آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند، تلاوت براى چه؟ تلاوت كند و مردم را تزكيه كند، نفوس مردم را تزكيه كند تطهير كند.

    انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوى و جنبه ظاهرى. جنبه ظاهرى همين است كه مى‏بينيد و همين دنياست كه مى‏بينيد و همين ماديات است كه مشهود است و جنبه معنوى جنبه ديگرى است كه ماوراى اين عالم است، در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است كانه خداى تبارك و تعالى دو نسخه موجود فرموده‏اند : يك نسخه تمام عالم، يك نسخه كوچك اين است. انسان عصاره همه موجودات عالم است يعنى در انسان همه چيز هست و خداى تبارك و تعالى توجه و عنايت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اينكه پيغمبرانى فرستاده است براى اينكه هم آن جهت معنويت را كه اهم است و تمام نظر به اوست تربيت كند، تزكيه كند مردم را، تهذيب كند مردم را، تعليم بدهد مردم را، حكمت تعليم كند، كتاب تعليم كند و هم اين جهات مادى افسار گسيخته رامهار كند. اينها كه مادى هستند ماديت را به طور افسار گسيختگى توجه به آن دارند و انبيا آمده‏اند كه همين ماديات را و همين امورات مادى كه انسان نسخهاى از آن هم هست، عصارهاى از آن هم هست و انسان را طورى تربيت كند كه ماديات هم در مهار معنويات باشد. اصل اساس، معنويات اوست. اصل اساس اين است كه هيچ تعليم و تربيتى در دنيا و هيچ رژيمى در عالم (از تمام رژيم‏ها كه بگيريد) توجه به آن معنويت انسان ندارند. اينكه توهم مى‏شود كه فرق ما بين رژيم اسلامى و انسانى با ساير رژيم‏ها اين است كه در اين عدالت هست، اين صحيح است لكن فرق اين نيست، فرق‏ها هست، يكى از فرق‏هايش قضيه عدالت اجتماعى است. هيچ يك از رژيم دنيا غير از اين رژيم توحيدى انبيا توجهش به معنويات انسان

    صحيفه نور ج 7 صفحه 180

    نبوده است، در نظر نداشته است كه معنويات را ترقى بدهد. آنها همه در دنبال اين بوده‏اند كه اين ماديات را استفاده از آن بكنند و يك نظام مادى در عالم ايجاد بشود و انبيا اصلش آمده‏اند براى تزكيه نفوس انسانى، تعليم و تربيت كتاب و حكمت و مهاركردن اين طبيعت كه انسان قبل از مهار كردن طبيعت به دست انبيا به طور اصلاح همه چيز را مى‏خواهد. در انسان كما اينكه يكى از موجودات عالم است كه يك حيوانى است منتها حيوان قابل تربيت. هيچ يك از چيزهائى كه در انسان، قوائى كه در انسان است محدود نيست. انسان شهوتش محدود نيست به اينكه نظام داشته باشد مثل ساير حيوانات، بلكه از ساير حيوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نيست به اينكه در يك موردى اعمال غضب بكند، در يك موردى نكند، غير محدود است. اين مثل اين است كه سلطه بر ساير كشورها،بر ساير گروه‏ها محدود نيست كه با يك نظمى بر آنها غلبه كند، غير محدود است. انسان شهوتش همچو غير محدود است كه هيچ مرزى ندارد، هيچ فرقى مابين افراد نيست، اگر غضب كند مرزى ندارد كه در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصى كه بايد مهار كنند اين قواى انسان را، تا مهار نكنند غير محدودى و مطلق است. انبيا آمده‏اند كه با تعليم و تربيت الهى و با تزكيه نفوس مهار كنند اين قوه‏هاى غيرمحدود انسان را.

    بر طبق موازين كتاب و سنت اعمال قدرت كنيد

    اين مقدمه را كه من عرض كردم برا ى اين است كه ماالان در معرض يك خطر عظيم واقع هستيم كه اين خطر از خطر رژيم سابق براى ما بيشتر است و آن خطر افسار گسيختگى است. خطر افسار گسيختگى كه انسان بعد از اينكه خودش را آزاد ديد، بعد از اينكه ديوارهاى استبداد را شكسته ديد، بعد از اينكه از زندان 35 ميليونى بيرون آمد، حالا افسار گسيخته بشود، هر چه مى‏خواهد بكند، يعنى برخلاف اين تعليماتى كه انبيا از صدر عالم تا حالا آورده‏اند كه مهار كنند اين قواى انسان را، مهار كنند اين قدرت هائى كه انسان دارد، مهار كنند اين شهواتى كه انسان دارد، حالا كه ما، ملت ما به واسطه همتى كه كردند و به واسطه همتى كه كردند و به واسطه آن ايمانى كه داشتند خداى تبارك و تعالى آنها را موفق كرد و غالب شده‏اند بر طاغوت، حالا مهار گسيخته بشود. اين خطر، خطر بزرگى است كه تعاليم انبيا را به باد مى‏دهد، زحمت‏هاى رسول اكرم را به باد مى‏دهد، آبروى اسلام را از بين مى‏برد. الان آبروى اسلام بسته است به اعمال شما مردم ايران كه مردم عالم متوجه‏اند به اينكه ببينند چه مى‏كنيد. اينكه الان آزادى به دست شما آمد و از اختناق بيرون رفتيد، آيا چه مى‏كنيد؟ آيا افسار گسيخته شديد؟ ديگر حدى ندارد كارها؟ مرزى ندارد كارها؟ پاسداريد و تفنگ داريد و قوه داريد و قدرت داريد و به خانه‏ها مى‏ريزيد، مال مردم را مى‏بريد، هتك آبروى مردم را مى‏كنيد؟ يا نه، تربيت، تربيت اسلامى‏است، حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام، اگر چنانچه يك كسى با ديگرى هم دشمنى داشته باشد (كه در اسلام نبايد داشته باشد) اگر چنانچه كسى فرزند كسى را كشته باشد، حقى كه اسلام به او داده اين است كه روى موازين آن را قصاص بكنند هيچ حق ديگرى ندارد يعنى اگر چنانچه فرزند يك نفر را،

    صحيفه نور ج 7 صفحه 181

    فرزندهاى يك نفر را، عشيره يك نفر را، يك نفر قتل عام بكند و همه را بكشد، در اسلام اين است كه اين را بايد قصاص كرد بيش از اين حقى براى كسى قائل نيست، يك فحش حق ندارد بدهد، يك سيلى حق ندارد بزند.

    آيا امروز كه قدرت دست مردم آمده است و در مقابل قدرت‏ها خود مردم هم قدرت پيدا كرده اند، پاسبان‏ها قدرت دارند، سپاهى‏ها قدرت دارند، آيا قدرت را روى موازين كتاب و سنت، روى تعليمات رسول اكرم صلى الله عليه و آله اعمال مى‏كنند، يا هر چه پيش آمده، آمد. حالا كه قدرت داشت، هر جا كه مى‏تواند اين قدرت را اعمال مى‏كند، دنبال اين نيست كه روى حق باشد، دنبال اين نيست كه روى عدالت باشد، دنبال اين است كه اعمال قدرت خودش را بكند، همان افسار گسيختگى كه حيوانات دارند، حيوانات افسار گسيخته‏اند، ميزان ندارد كارشان انسان را كه انبيا تربيت مى‏خواهند بكنند، مى‏خواهند محدودش كنند به حدودى، روى قوانينى، روى مرز و بومى‏باشد. آيا امروز كه ايران يك مركزى شده است كه چشم‏هاى دنيا به اين مركز دوخته شده و همه عالم دارند دانشمندانشان مطالعه مى‏كنند در احوال اين مملكت و اين ملت، آيا اين ملت حالا دنبال اين مطلب هست كه ما يك كارى بكنيم كه حفظ آبروى اسلام بشود؟ما مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، آيا رباخورها به جمهورى اسلامى اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آيا آن اشخاصى كه ظلم مى‏كردند و حالا قدرت دست يك اشخاص ديگر افتاده و اينها با قدرت هستند، به جمهورى اسلامى معتقد هستند؟اگر معتقد هستند به جمهورى اسلامى، بايد حكومت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب سلام الله عليه باشد. مردمى كه در اين حكومت زندگى مى‏كنند همه اسلامى باشند، تابع باشند. اينطور نباشد كه كارهائى بشود كه در خارج منعكس بشود كه اينها يك مشت وحشى بودند، وقتى كه از دام بيرون افتادند خودشان وحشت كردند.

    مسؤوليت خطير روحانيون در حفظ حيثيت اسلام

    برادرهاى من! خواهرهاى من ! امروز آبروى اسلام بسته به اعمال ماها، اعمال شماهاست، امروز آبروى اسلام بسته به اعمال روحانيون است. روحانيون كه مربى انسان‏ها هستند به جاى انبيا نشسته‏اند، مبعوث از طرف انبيا هستند. آبروى اسلام امروز، آبروى اسلام در ايران و امروز بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانيون. اگر خداى نخواسته از اين طايفه يك اشتباهى صادر بشود، يك خطايى صادر بشود، اين به پاى اسلام تمام مى‏شود. متوجه باشيد كه مسؤوليت بزرگ است، همه مسؤوليم، همه مسؤوليد لكن روحانيون بيشتر مسؤولند. مبادا يك وقت اعمالى صادر بشود از اين طايفه كه همانطور كه گفته مى‏شود و اشخاص مغرض گفته‏اند و مى‏گويند كه ما از زيربار ديكتاتورى رضاخان بيرون آمديم و زير بار ديكتاتورى آخوندها واقع شديم. آخوند ديكتاتور نيست و ديكتاتور آخوند نيست. اگر رسول اكرم، اميرالمومنين سلام‏الله عليه خداى نخواسته ديكتاتور بودند، آخوند هم بايد ديكتاتور باشد لكن آنها نبودند، آنها هيچ وقت اعمال قدرت را بر غير موضعش نمى‏كردند، آنها

    صحيفه نور ج 7 صفحه 182

    بودند كه به حسب نقل وقتى كه حضرت اميرسلام الله غلبه كرد بر يك دشمن و او تف انداخت به صورت اميرالمومنين، پاك كرد. گفته مى‏شود كه آمدند بعد او را از بين بردند و از ايشان سؤال شد، گفت ترسيدم كه براى خدا نباشد براى اين باشد كه او به من اهانت كرده. اهانت را، اهانت به يك موجودى كه هر كه او را اهانت كند واجب القتل است، هر كه به رسول خدا اهانت كند، هر كه به ائمه خدا اهانت كند واجب القتل است، در عين حال براى اينكه خودش بوده و حقى براى خودش بوده و مى‏خواسته كه خالص باشد اين كارى را كه مى‏فرمايد، تحمل كرد تااينكه مبادا يك وقت يك خللى در قصد واقع بشود. آقايان علماء اعلام مسؤوليتشان زياد است چنانچه شغلشان از همه شغل‏ها شريفتر است. شغل، شغل انبيا است و مسؤوليت انبياء و همه و همه مسؤول هستيم. همه هستيم كه بايد با رعايت صحيح رفتار كنيم كلكم راع همه بايد مراعات حدود بكنيم. مراعات امورى را كه بايد بكنيم، بكنيم. همه بايد بنده خدا باشيم، بنده خدا در احكام، هر چه فرموده است عمل بكنيم، نه هر چه خواستيم. امروز آبروى اسلام بسته به اعمال شما آقايان، شما برادرها، شما خواهرها و بالاتر علما، براى اينكه علما در رأس هستند و اگر در رأس يك خطائى خداى نخواسته واقع بشود سرايت مى‏كند، در رأس علما هستند و اگر در رأس يك خطائى واقع بشود مردم او راپاى انبيا دارند و مى‏گويند تعليم آنهاست، لااقل دشمن‏هاى ما مى‏گويند اسلام همين بوده است. الان دشمن‏ها دنبال اين هستند كه اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را يك كارى بكنند كه لكه‏دار بشود. شكست مهم نيست، لكه دار شدن مهم است.اگر ما با آبرومندى شكست بخوريم اهميتى ندارد، انبيا هم شكست خوردند، اگر نهضت ما خداى نخواسته با آبرومندى از بين برود آبرو محفوظ است، در تاريخ محفوظ خواهد ماند. شكست بخوريم، حضرت امير هم از معاويه شكست خورد، اما اگر شكست معنوى بخوريم، اگرحالا كه اسلام دست ما آمده است، امانت است پيش ما، اگر ما به اين امانت خيانت بكنيم، اگر خداى نخواسته از حدود تجاوز بكنيم، اين نهضت آلوده مى‏شود و در خارج گفته مى‏شود اين هم اسلام، پاى اسلام حساب مى‏كنند نمى‏دانند كه اسلام اين نيست. اگر ما خطا بكنيم، ما خطا كاريم نه اسلام. كارى نكنيد و كارى نكنند و علما كارى نكنند و بزرگان قوم كارى نكنند و متفكران كارى نكنند كه اسلام لكه‏دار بشود، كه مكتب لكه‏دار بشود. ما خودمان از بين برويم اشكالى ندارد، نهضتمان هم از بين برود اشكالى ندارد لكن اگر خداى نخواسته مكتبمان از بين برود، مكتب، مكتب توحيد است، مكتب اسلام است، مكتب خداست. اگر ما كارى بكنيم كه اين مكتب لكه‏دار بشود، در دنيا بگويند كه وقتى كه كار به دست خود مردم افتاد، وقتى كار به دست پاسداران اسلام افتاد، گفتند ما پاسداران اسلاميم، اگر كار به دست علماى اسلام افتاد، گفتند ما علماى اسلام هستيم، ما جانشين انبيا هستيم، اگر يك وقت خطا واقع بشود، اين مسأله از آن خطاهاى كوچك نيست، امروز مسائل بزرگ است، امروز خطاها كوچكش هم بزرگ است، امروز اسلام در دست ماست تا ما چه بكنيم، قرآن كريم در دست ماست تا ما چه بكنيم. آيا كارى بكنيم كه به ما بگويند كه اين هم اسلام؟پاى اسلام حساب مى‏شود.

    صحيفه نور ج 7 صفحه 183

    پاسداران قرآن و اسلام باشيد

    برادرها! از پاسدارى خوب پاسدارى كنيد. محور اسلام باشيد. پاسدار اسلام و قرآن باشيد. پاسدارى از اسلام بكنيد. همين ديروز به من اطلاع دادند كه يك پاسدارى در قم يك كسى را همينطور كشته است.(يكى از حضار :برادر ايشان است برادر هر كس باشد بايد كشته بشود بايد، بله؟ امام در جواب سخنان يكى از حضار سؤال مى‏فرمايند: برادر مقتول است؟ قصاص مى‏شود، شما حق داريد او را قصاص كنيد و به دست شما مى‏دهند و كشته خواهد شد. من امروز گفتم بايد كشته بشود. هر كه قدرت دستش هست هر كارى مى‏خواهد نبايد بكند. موازين دارد، ميزان دارد مطلب. كشتن يك مسلمان ميزان دارد، بيخود است مگر؟ كشتن يك بشر ميزان دارد بى ميزان نمى‏شود كسى را كشت.

    من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند. خداوند ماها را هوشيار كند. خداوند به ما ايمان عنايت كند. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خواهران و برادران من را هر جا هستند سعادتمند كند و از عهده اين مسؤوليت بزرگى كه بردوش همه است انشاءالله با توفيق خداى تبارك و تعالى همه از اين عهده بيرون بيائيم. خداوند همه را حفظ كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #599
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 184

    تاريخ: 2 / 4 / 58

    پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژرف

    بسمه تعالى‏

    حضرت لئونيد برژنف صدر هيات رئيسه شورايعالى اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى

    از پيام محبت آميز آن حضرت و ابراز محبتى كه نسبت به جمهورى اسلامى‏ايران ابراز داشته ايد كمال تشكر را دارم. از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملل اتحاد جماهير شوروى را مسئلت داشته و اميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى پر ارج انقلاب اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق ملل جهان و آسايش ابناء بشر نقش ارزندهاى ايفاء نمايد و جناب آقاى دكتر محمد مكرى حامل اين پيام هستند آرزو دارم ملت‏هاى جهان در راه صلح و آرامش همچنانكه خواست اسلام و ملت ماست پيوسته كوشا باشند.

    والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #600
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 185

    تاريخ: 2/4/58

    پيام امام خمينى به اهالى آذربايجان در مورد كمك به سيل‏زدگان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حادثه دردناك و آتش سوزى و سيل ويران كننده در تبريز كه موجب وفات بعضى از برادران شده است، موجب كمال تاسف و تاثر است. به خانواده‏هاى برادران آذربايجانى كه پيوسته در مسير انقلاب اسلامى بوده‏اند و از جان و مال دريغ نكرده‏اند تسليت عرض مى‏كنم و از خداى تعالى صبر و اجر آنان را خواستارم و دولت جمهورى اسلامى و موسسه شير و خورشيد سرخ و استاندار آذربايجان موظفند هر چه زودتر به ترميم خسارات وارده بر برادران عزيزمان بشتابند و از برادران آذربايجانى تقاضا مى‏كنم كه با همت والاى خود برادران عزيز خود راكمك نمايند و اگر از بابت سهم مبارك امام عليه السلام همراهى نمايند، مورد قبول و مرضى ولى عصر عجل الله فرجه الشريف است.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 60 از 208 نخستنخست ... 105056575859606162636470110160 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/