صفحه 57 از 208 نخستنخست ... 74753545556575859606167107157 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 561 تا 570 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #561
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 65

    تاريخ: 19 / 3 / 58

    پيام امام خمينى به شيعيان لبنان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    برادران ما بعد از سلام و تحيات، توجه ما به اوضاع لبنان و مصيبت‏هايى كه به برادران ما وارد مى‏شود هست و با كمال تأسف از اين اقدامات ضد انسانى كه از جانب صهيونيست‏ها به كمك آمريكا به بلاد مسلمين مخصوصا مردم لبنان و برادران ما وارد مى‏شود، بسيار متأسف هستيم و اميدواريم خداوند تبارك و تعالى كه پشتيبان مستضعفين و مظلومين است، در اين موقع هم به مددهاى خود به شما و همه برادران ما كمك كند. ما در كنار شما با اسرائيل و آمريكا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاى طاغوتى و شيطانى غلبه كند. مصيبت‏ها و ناراحتى‏هاى شما براى اسلام و مسلمين تازگى ندارد، هميشه نيروهاى طاغوتى با اسلام مخالف بوده‏اند و با مسلمين مبارزه مى‏كردند.

    نصرت شما و موفقيت همه مسلمين را خواهانم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #562
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 66

    تاريخ: 20/ 3 / 58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شورأى مركزى ايران

    خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت، عنايتى الهى است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين از خصوصيت نهضت اسلامى است كه همه قشرها در خدمت صادقانه‏اند، نه خدمت به حسب وظيفه ظاهرى بلكه همه يك وظيفه الهى براى خودشان احراز كردند و يك خدمتى همه جامعه كردند كه شما كاركنان آمار هم از همان جمعيت هستيد. يعنى همه، همه و همه براى اسلام. اگر اين يك نهضت ملى بود، نه شما اينقدر فعاليت مى‏كرديد و نه ما و نه ساير ملت. ملت اسلام رامى‏خواهد، ملت كشور خودش را هم كه مى‏خواهد براى اسلام است. از بچه‏هاى كوچك تا پيرمردها همه فرياد اسلام مى‏زدند و اين نهضت براى همين صيغه اسلاميش و براى همين كه مقصد اسلام بود و قيام بر ضد طاغوت، قيام بر ضد كسانى كه اسلام را مى‏خواستند بشكنند و كارهايى كردند كه اسلام را مى‏خواستند به فراموشى بسپارند، يك قيامى بود كه خداى تبارك و تعالى مدد فرمود كه شما جمعيتى كه همه متفرق بوديد، همه از هم جدا بوديد، همه با هم مجتمع شديد، ارتشى‏ها كه بر ضد مابودند، متصل شدند آنهايى كه اصلش كارى به اين مسائل نداشتند وارد شدند، آنهائى كه اگر كار داشتند، كم كار بودند پركار شدند و همه با هم يك مقصد، همه باهم يك مقصد، يعنى از مركز تا شعاع آن طرف، تا آخر مملكت، از آن طرف هم تا آخر از آنور، از آن ورهم تا آخر همه با هم يك چيز مى‏گفتند. يعنى در بيابان‏ها هم اگر شما مى‏رفتيد از يك چوپان مى‏پرسيديد كه تو چه مى‏خواهى؟ مى‏گفت كه جمهورى اسلامى. آن يك مسأله الهى بود، خدايى بود. يعنى خدا تأييد كرد شمارا، و اين را خيلى برا ى خودتان و براى خودمان افتخار مى‏دانيم كه در يك مرحله‏اى كه رو به نابودى داشت يك مملكتى مى‏رفت، اسلام رو به فراموشى مى‏خواست برود، در يك چنين مرحله‏اى خداوند عنايت كرد و دست رحمتش رادراز كرد به طرف ملت و ملت همه باهم هر كس از هر جا مى‏آمد داد مى‏زد اسلام، طاغوت نه، رژيم نه، اين يك مطلبى نبود كه يك كسى بتواند خودش درست كند اين را خدا درست كرده.

    محقق ساختن احكام اسلام، ضامن دوام رحمت و عنايت الهى

    از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه، كارى بكنيم كه اين دست رحمت بسته نشود، از روى سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همانطورى كه تا حالا همه باهم بوديم

    صحيفه نور ج 7 صفحه 67

    و يدالله مع الجماعه و همه براى خدا بود و خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود. حالا هم توجه به يك گرفتارى‏هاى شخصى عجالتانكنيم، الان هم توجهمان به همان مقصد باشد كه اين جمهورى اسلامى كه حالا لفظش آمده است، معنا و محتوايش باز نيامده است، شما مى‏بينيد كه در همه ادارات، در فرهنگ، در دادگسترى، درساير جاها باز يك صيغه اسلامى پيدا نكرده است كه ما اسمش را بگذاريم جمهورى اسلامى، ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، شما هم رأى داديد، الان جمهورى اسلامى‏است در ايران، اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، يعنى در هر اداره‏اى كه برويم باز يك رنگ و بويى از سابق مى‏بينيم و ما مى‏خواهيم اين رنگ و بو برود، و شسته بشود.

    استقلال فكرى را از ما گرفته‏اند

    و در رأس همه چيزها همانطورى كه اشاره كرديد فرهنگ است، فرهنگ ما كه حالا مى‏شود گفت از اولى كه وجود پيدا كرد، اين مدارس وجود پيدا كرد، از اول آن مخالفين ما توجه بدان داشتند براى اينكه آنها مى‏دانستند كه هر چه پيدا بشود از فرهنگ بايد پيدا بشود. دو جناح بود كه اين دو جناح بيشتر از هر چيزى مورد توجه مخالفين ما بود، مخالفين اسلام بود. يكى جناح روحانيت، يكى جناح فرهنگ، اين دوتا قوه را اينها مى‏ديدند كه اين دوتاست كه مى‏توانند يك مملكتى را استقلال به آن بدهند و اداره‏اش كنند و لهذا در هر دوى اينها كارشكنى كردند. در فرهنگ روى برنامه‏هايى كه درست كردند، برنامه‏هايى نبود كه درست به درد ما بخورد.

    در روحانيت، كوبيدند روحانيت را در هر نوبت. از زمانى كه رضاخان آمد، جز يك چند صباحى كه مى‏خواست بازى بدهد مردم را و اظهار ديانت كرد و اظهار چه كرد، از همان زمان عمده نظرش را دوخت روى روحانيت كه اينها را از بين ببرد با هر بهانه‏اى توانست. او مى‏ديد كه مجالس روضه‏هايى كه بر پا مى‏شود و در تمام ايران است در تمام ده و قصبه و شهر و بيرون شهرها، اين مجالس پر بركت هست و از اين مجالس پر بركت ممكن است كه اشخاصى پيدا شوند و گروه‏هايى پيدا بشوند كه جلوگيرى از اين استفاده‏هاى غير مشروع را بكنند.اين مجالس رااگر هر كدام شماها يادتان نيست، اكثرا شايد آقا (اشاره به يك پيرمرد روحانى) يادشان باشد، اين مجالس را قدغن كردند در سرتاسر ايران، ديگر ما مجلس روضه نداشتيم در يك موقعى كه اينطور بود، هيچى نداشتيم، سر تا سر مملكت را اينها كنترل مى‏كردند مأمورينشان، كه مبادا يك صدايى يك جا بلند بشود، روضه‏اى در يك جايى باشد و از آن طرف فشار به اينها براى اينكه عمامه‏ها را برداريد و عمامه‏ها را برداشتند.

    و همين طور فرهنگ را، برنامه‏هايش را يك جورى درست كردند كه آنجا ديگر نمى‏توانستند بگويند كه فرهنگ نباشد، مى‏گفتند باشد اما برنامه‏ها جورى درست شد كه به درد خود ملت نخورد و بالاتر از اين، اين است كه تبليغات زياد براى اينكه محتواى ما را از ما بگيرند، خودمان را به خودمان بدبين بكنند، دانشگاهى را از روحانى جدا كنند بلكه دشمن كنند، روحانى را با دانشگاهى جدا بكنند بلكه دشمن بكنند، بازارى را با كذا، همين طور اينها را محتوايشان را بگيرند و بدبين كنند و بدتر، از

    صحيفه نور ج 7 صفحه 68

    اين است كه محتواى اشخاص را بگيرند كه اطمينان به خودشان نداشته باشند. مثلاً ما طبيب داريم نه اين است كه ايران طبيب ندارد، طبيب دارد، الى ما شاء الله طبيب داريم، چه شده است كه يك مريض وقتى پيدا مى‏كنيم فورا صحبت اين است كه برود اروپا اين براى اين است كه ما را به طبيب‏هاى خودمان بدبين كردند، طبيب داريم و بدبين شديم. ما مهندس داريم، نمى‏توانيم بگوييم مهندس ما نداريم، اما اين محتوا را از ما گرفته‏اند كه اگر بخواهيم يك جاده‏اى را اسفالت كنند، مهندسش بايد از خارج بيايد، از خارج مى‏آوردند، يك كارخانه بخواهيد درست كنيد، يك بناى بزرگ بخواهيد درست كنيد، از خارج بايد بيايد. اين براى اين است كه همچنين تبليغات كرده بودند كه ما را از خودمان به خودمان بدبين كرده بودند، محتوايمان را بيرون كشيده بودند، ما يك آدم‏هائى بوديم كه همه‏اش توجهمان به غرب بود. الان هم كه ملاحظه مى‏كنيد الان همين طور است، الان هم كه ما مى‏گوئيم اسلام، اسلام، شما مى‏گوئيد اسلام، اسلام، اين گروه‏ها هم دور هم نشسته‏اند و مى‏گويند دموكراسى، دموكراسى! چرا؟ براى اينكه اينها همچنين غربى شده‏اند، همچو غربزده شده‏اند كه نمى‏توانند تصور بكنند كه يك كشورى با برنامه اسلامى مى‏تواند اداره بشود، اينها غفلت از اين مى‏كنند يا خودشان را به غفلت مى‏زنند كه 700 - 800 سال اين اسلام بر همه ممالك حكومت كرد، حالا مى‏گويند نه! ما جمهورى اسلامى نه، جمهورى دمكراتيك، اين براى اين است كه محتوا ندارند اينها، اينها را تبليغات همه جانبه‏اى كه كردند همه را از اين باطنشان بيرون آورده‏اند، مغزهايشان را به اصطلاح شستند و به جاى او غرب را نشانده‏اند. استقلال فكرى را از ما گرفته‏اند، استقلال خودمان را، شخصيتمان را از ما گرفته‏اند. ما استقلال شخصيت الان نداريم و بايد فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم، توجه بكنيم به تاريخ اسلام كه ببينيم اسلام در دنيا چه كرده و چه كارهايى اسلام كرده است كه اينها كه مى‏گويند كه از اسلام كارى نمى‏آيد يا اينكه الان ديگر مثلاً قديمى شده است اينها، از بابت اينكه نمى‏فهمند، اينها بسيارشان ملتفت نيستند، توجه نكردند، براى همين معنا كه محتوا را غربى‏ها كشيدند و به جاى آن تزريق غربيت كرده‏اند و لهذا همه چيز را مى‏گويند از آنجا بياور. خوب، شما مى‏خواهيد يك خيابان را آسفالت كنيد شما نداريد اشخاصى را كه خيابان اسفالت كنند؟شما مى‏خواهيد يك سمپاشى بكنيد،نداريد اشخاص شما؟

    مى‏خواهيد يك عرض مى‏كنم كارخانه را راه بيندازيد، داريد اشخاص لكن شما را از اشخاص خودتان جدا كردند، از شخصيت خودتان جدا كردند، ما مى‏توانيم خودمان را اداره كنيم و بهتر هم مى‏توانيم.

    اسلام انسان ساز است و غرب نابود كننده انسانيت شما خيال نكنيد كه غرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمى‏گوئيم كه آنها كارخانجات ندارند آنها درست كردند همه اينها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اينها هر چه درست كردند، يعنى هر چه نه، بسيارى از چيزهايى كه درست كرده‏اند بر ضد انسانيت درست كرده‏اند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مى‏برد، اين غرب است كه دارد شخصيت انسانيت را از

    صحيفه نور ج 7 صفحه 69

    بين مى‏برد و ما خيال مى‏كنيم كه غرب همه چيز دارد، حالا كه غرب اتومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد. درقوانين، ما قوانينمان غنى‏تر از همه قوانين عالم است. قوانين اسلام از آن قبل از اينكه شما ازدواج كنيد براى ازدواجتان ترتيب درست كرده است براى اينكه اين ازدواج طريق به اين است كه آدم درست بشود، از آنجا شروع كرده است. شما حالا مى‏خواهيد ازدواج كنيد هيچ، هيچ قانونى در عالم كار به اين ندارد كه شما مى‏خواهيد ازدواج كنيد. چه جورى بكنيد، شما ثبت كنيد، در اداره‏اى كه بايد ازدواج را ثبت كنيد، بكنيد، باقى آن به خودتان مربوط است. اسلام از قبل از اين كه شما ازدواج كنيد تصرف كرده، توجه كرده كه اين ازدواج مبدأ يك بچه است. اين بچه بايد درست بجا بيايد. نظير يك كشاورز بسيار عطوفت‏دار، به اينكه كشاورزيش خوب بشود از اول زمين را يك زمين صالحى درست مى‏كند، آب را يك آب صالحى درست مى‏كند، كشت را و تخم را يك تخم صالحى درست مى‏كند. اسلام انسان ساز است مى‏خواهد انسان درست كند. از قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، گفته، به زن گفته است چه مردى را انتخاب كند و به مرد گفته چه زنى را انتخاب كن، چه ادبى داشته باشد، و همين طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض مى‏كنم كه چه را، بعد از او را، آن حمل را، بعد از او را، بچه‏دارى را، براى اينكه اسلام انسان مى‏خواهد درست كند. از آن اولى كه مى‏خواهد بناى يك اولاًدى بشود اسلام در آن تصرف دارد، اينكه همه، همه قوانين دنيا از آ ن غفلت دارد، هيچ توجهى بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام مى‏خواهد كارى بكند كه شما در داخل صندوقخانه هم هيچ كارى نكنيد بر خلاف قوانين عالم، قوانين ديگر چه كار دارند به باطن، داخل خانه‏ات هر كارى مى‏خواهى بكن. به من چرا، شما نيا بيرون و نظم رابه هم بزن، هر كارى مى‏خواهى بكن. اسلام اينجور نيست. اسلام مى‏خواهد انسان درست كند. اين انسان را جورى مى‏كند كه در صندوقخانه و پشت در هم همان باشد كه در خيابان است نه اينكه در صندوقخانه هر كارى مى‏خواهد بكند، در خيابان نكند.

    در صندوقخانه اين آدم بايد همان آدمى باشد كه در خيابان است، در مجامع است، اسلام انسان مى‏خواهد درست كند، انسانى كه درهمه حالات انسان باشد.

    غرب از اين اصلا خبرى ندارد. غرب دنبال اين است كه طياره درست كند به انسان كار ندارد.

    عالم را انسان بايد درست بكند، غرب به انسان كارى ندارد. غرب به طياره كار دارد و اينطور چيزها، انسان را رو به تباهى دارد مى‏برد. دارد انسان را وحشى بار مى‏آورد، يعنى آدمكش، بالاتر وحش، آن است كه بيشتر آدم مى‏كشد، بيشتر حيوان مى‏خورد. غرب دارد انسان را وحشى بار مى‏آورد. آن وحشى كه آدمخوار است، آدمكش است، آدمكش بار مى‏آورد.

    اسلام انسان را محب آدم بار مى‏آورد. به آدم عطوفت مى‏دهد. آنجائى هم كه اسلام جنگ كرده و اشخاص فاسد را از بين برده، براى عطوفت به جامعه است، آنها مفسد بودند. فاسدها را از بين مى‏بردند براى اينكه اين غده سرطانى برود از بين، اين جامعه درست بار بيايد. همه‏اش عطوفت است ما كه اين چند نفر فاسد را مى‏گوئيم بايد بكشند براى اينكه غده سرطانى مفسدند، فاسد مى‏كنند اين جامعه را و فاسد كردند اين جامعه را، حالا كه اين فاسدها و مفسدها رادارند مى‏كشند،صداى غرب

    صحيفه نور ج 7 صفحه 70

    در آمده است كه چرا اين فاسدها را مى‏كشند، اينها دوستان ما هستند، خوب، ما براى همين مى‏كشيم آنها را. اينها ازما هستند، اينها به ما خدمت كردند، اينها هياهو در مى‏آوردند به اينكه خدمتگزارهاى ما را چرا مى‏بريد از اينجا، ما روى همين زمينه كه خدمتگزارهاى شما هستند و برخلاف مليت ما عمل كردند، برخلاف اسلام عمل كردند، آدم كشتند، روى اين منظور است كه ما آنها را، جزاى آنان را به آنها مى‏دهيم.

    آن روزى كه امثال مرحوم مطهرى را مى‏كشند، يك كلمه حرف نيست كه چرا كشتيد، يك كلمه هويدا را وقتى مى‏كشند داد مى‏زنند، اين مجلس سناى امريكا اينقدر فرياد كرد. براى اينكه آدمكش‏ها از آنها بايد پرسيد كه آمار اين آدم‏كشى‏ها كه ما كرديم، كو؟ سوابقشان راهم بگوييد، نمى‏گويند آنها، آنهابله خير خواه امت هستند، خيرخواه مردم هستند، دوست هستند، حقوق جامعه را مى‏خواهند حفظ كنند، طرفدار حقوق بشرند. از اين الفاظ لامعنى كه باز يك قدرى از اين الفاظ فاسد در ايران هم هست باز، طرفدار حقوق، اين الان در اينجا هم هست و مانصيحت به اينها كرديم كه بابا شما حسابتان را از ما جدا بكنيد، آنها حقوق بشر را نمى‏خواهند، ملاحظه بكنند آنها طرفدار ابرقدرت‏ها هستند ولهذا مى‏بينيد كه اين بشرى كه با دست اينها تقريبا چند صد هزار، حالا چند هزار را نمى‏دانم، چند هزار نفر را از ما كشتند. 15 خرداد مى‏گويند 15000 كشته شده است، از 15 خرداد تا حالا شايد دويست هزار تا يا بيشتر كشته داديم، زخمى‏الى ما شاء الله، اين طرفدارهاى حقوق بشر نمى‏گفتند كه آخر چرا؟ چرا دارد اينجور مى‏شود؟ نمى‏گفتند چرا حالا كه ما اينهائى كه آدم كشتند، فساد كردند، به تباهى كشاندند مملكت ما را چهار تا ا ز آنها را داريم در دادگاه‏ها بعد از رسيدگى، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان، به جزايشان مى‏رسانيم حالا فرياد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده، اين طرفداران حقوق بشر را بشناسند مردم كه اينها چه مردمى هستند اينها طرفدار كى هستند و اين طرفداران حقوق بشر خودمان توجه كنند به اين مسائل كه اينها چه اشخاصى هستند و براى چه اين كارها را مى‏كنند.

    تداوم نهضت، تا تحقق حكومت اسلام و قرآن

    در هر صورت ما الان احتياج به شماها داريم به همه داريم، بيشتر از سابق، اينكه مى‏گوييم بيشتر از سابق براى اين است كه بيشتر همه مردم توجه داشتند به اينكه‏اين رژيم برود و ما يك حكومت عدل داشته باشيم. همه توجهشان يك جا بود، هيچ توجه به اينكه ما امشب وقتى برويم منزل ناهار، شام، چه بخوريم نبود در كار، هيچ اين مطلب نبود، يا حقوق من كم يا زياد است. د ر اين حال انقلابى كه همه داشتيم مى‏رفتيم جلو، نه من به فكر اين بودم كه حالا بعد از اينكه شب شد چه بايد كرد نه شما در فكر اين بوديد كه حقوقتان كم است، زياده، اينها اصلا مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهى بوديد اين سد را شكستيد، سدى كه ممتنع مى‏دانستند آن را كه همچو چيزى بشود. شما با دست خالى و با اراده الهى اين سد را شكستيد، حالا كه رسيديم به اينجا الان يك سستى پيدا شده كه توجه

    صحيفه نور ج 7 صفحه 71

    به اينكه حالا ما حقوقمان چيست، خانه نداريم، زندگى نداريم، حقوق چطور است، در جه چطور است، اين حرف‏ها حالا پيش آمده است، از اين جهت الان توجه بايد بيشتر به نهضت باشد، يعنى فعاليت بكنيد كه مردم را متوجه به نهضت بكنيد براى اينكه ما بين راه هستيم نرسيديم به مقصد، ماباز محتواى جمهورى اسلامى را در ايران پياده نكرديم، مقصد ما اين بود كه اسلام، سر تا سر ايران اسلام باشد، حكومت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته يك مقدار راه را جلو رفتيم لكن مانده است، راه زياده است، حالا وقتى است كه همه با هم باشيم، همه توجهمان به مقصد باشد و اينقدر بهانه‏گيرى براى اينكه حالا حقوق من كم است، انشاءالله زياد مى‏شود يا خانه نداريم، انشاءالله خانه پيدا مى‏كنيم، زراعتمان چطور است، زراعت پيدا مى‏كنيم. اما بايد حالا همانطورى كه د ر آن قدم‏هاى اول فراموش كرديد همه اينها را، نه كارگر متوجه اين بود كه من مزدم كم است يا زياد و نه كشاورز متوجه اين بود كه امسال كشاورزيش چطور است همه متوجه يك مقصد بودند لكن عمل شد و خوب شد، از حالا به بعد هم بايد همين معنى را ادامه بدهيم، همين توجه به مقصد را ادامه بدهيم، همين الوهيت را حفظ كنيم، يعنى قصدمان را براى خدا و براى جمهورى اسلام و براى احكام قرآن بكنيم تا عنايت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهى بالاى سر همه باشد و انشاءالله اگر اين مطلب بشود، پيروزيد و مملكتمان انشاءالله مال خودتان، و خودتان اداره‏اش مى‏كنيد، همه دست‏ها هم منقطع خواهد شد ولى عمده همين معناست كه اين معنا را حفظ بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى‏خواهم و سعادت اين ملت كه شما هم از اين ملت هستيد و خداوند همه شمارا تأييد كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  3. #563
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 72

    تاريخ: 21 / 3 / 58

    بيانات امام خمينى به وزير امور خارجه تركيه

    اسلام براى تمام كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من متقابلا سلام به ملت ترك و نخست وزير ابلاغ مى‏كنم و لازم است كه ما اساس اين نهضت را بطور اجمال براى شما و دولت شما بيان كنيم. اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاولگرى‏هاى خارجى و داخلى، و اختناق فوق‏العاده، كه در ظرف پنجاه و چند سال ايران، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كه در اكثر بلاد ايران پيش آمد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند و يكى ديگر آرزوى ما براى يك حكومت اسلامى و يك حكومت عدل كه يك رژيمى در مقابل رژيم‏هاى طاغوتى باشد و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ايران پياده كنيم.

    و اميد ما آن است كه ساير ملت‏ها، ساير دولت‏ها به اين نهضت اسلامى بپيوندند و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست لكن تبليغات خارجى و دنبال آن هم تبليغات داخلى، اسباب اين شد كه ملت‏هاى ما را از اسلام جدا كردند و دولت‏هاى ما را هم جدا كردند. و مع الاسف تبليغات به طورى شد كه جوان‏هاى شرق، تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج كردند و تمام حيثيت ملى خودشان را، بعضى از جوان‏هاى ما فداى غرب كردند و اين شكست روحى بود كه براى ما از همه شكست‏هايى كه داشتيم بالاتر بود.

    نظر ما به اقتصاد نيست مگر به طور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامى است كه اين فرهنگ اسلامى را از ما جدا كردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ كرد كه شرق خودش را باخت و محتواى بسيار از جوان‏هاى ما را گرفت، اما ما گمان مى‏كنيم كه بايد تمام ملت‏ها ودولت‏ها توجه خودشان را به اين نقطه نظر منعطف كنند كه اين شكست روحى را از ملت‏ها جدا كنند و گمان نكنند جوان‏هاى ما كه هر چه هست، در غرب است و خودشان چيزى ندارند.

    اسلام حكومت‏ها را موظف به خدمت كرده است

    اسلام در مقابل همه دولت‏هاى طاغوتى، براى انسان سازى آمده است، قرآن كتاب انسان سازى است. انسان اگر چنانچه در اين ممالك اسلامى تحقق پيدا بكندو اسلام برنامه دولت‏ها و ملت‏ها باشد،

    صحيفه نور ج 7 صفحه 73

    امكان ندارد كه ديگران بتوانند استفاده‏هاى نامشروع از ما بكنند، ما بايد اقتصادمان تابع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان، ارتش اسلام باشد.

    در صدر اسلام ارتش يك پناهگاهى براى ملت‏ها بوده است، محيط ارتش از محيط مردم جدا نبوده است، محيط رعب نبوده است، محيط وحشت نبوده است، اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظايف ارتشى خودشان، به وظائف دولتى خودشان، به وظائف اسلامى عمل كنند، محيط در يك كشور، محيط محبت مى‏شود، محيط آرامش روحى مى‏شود و اين هم براى ملت مفيد است و هم براى دولت و هم براى ارتش، و اگر محيط، محيط ارعاب باشد، چنانچه در حكومت‏هاى طاغوتى است، محيط وحشت باشد، اين براى ملت و خود دولت و خود ارتش بد است و اينكه طاغوتى‏ها محيط ارعاب ايجاد مى‏كنند، براى اين است كه آنها براى ملت كار نكرده‏اند و خودشان را از ملت جدا كرده‏اند و از ملت وحشت دارند، از اين جهت محيط را ارعاب، محيط ارعابى درست مى‏كنند كه مردم را سركوب كنند. در صدر اسلام اين معانى نبوده است، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محيط هيچ وقت محيط ارعابى نبوده است، حكومتى كه در رأس جامعه بوده است، با مردم ديگر فرقى نداشته است بلكه زندگيش پائين‏تر بوده است. حكومت‏ها نمى‏خواستند كه به مردم حكومت كنند، مى‏خواستند خدمت كنند. اسلام حكومت‏ها را موظف به خدمت كرده است، ارتش در خدمت ملت بايد باشد.

    حكومت‏ها در خدمت مردم بايد باشند، اگر يك چنين برنامه‏اى تحقق پيدا بكند، محيط رعب از بين مى‏رود، محيط دوستى پيش مى‏آيد، مبدل به محيط برادرى مى‏شود، يك چنين محيطى كه محيط برادرى باشد ملت پشتيبان دولت است، و اگر ملت پشتيبان يك دولتى شد، دولت سقوط نمى‏كند.

    اگر شاه به نصايح روحانيون توجه كرده بوده و خدمت به اين ملت كرده بود، سقوط نمى‏كرد لكن خدمت نكرد و خيانت كرد و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتى كه مردم شنيدند رفت شادى كردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادى كردند. حكومت‏ها بايد عبرت بگيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيط اختناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم، با ملت دوست باشند، ملت احساس كند كه دولت از خود اوست، دولت خدمتگزار اوست. ملت‏ها احساس كنند كه ارتش از خود آنهاست، ارتش كه در خيابان مى‏آيد براى او گل بريزند، نه از او فرار كنند. آن عمده در برنامه‏هاى حكومتى، در برنامه‏هاى دولتى اين معناست كه محيط اخلاقى درست كنند. محيط برادرى درست كنند. اين در رأس همه برنامه‏هاست، اگر اين برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد كارى بكند، همه ملت با او همراهى مى‏كنند. اگر دولت بخواهد برنامه اى را، اگر دولت بخواهد برنامه اى را اجرا بكند، ملت در خدمت او هست ما اين دو حكومت راكه در ايران بود، الان با هم مقايسه مى‏كنيم، دولت سابق اگر مى‏خواست برنامه اى را اجرا بكند، مردم با او موافق نبودند بلكه حتى الامكان كارشكنى مى‏كردند. الان دولت ما وقتى مى‏خواهد برنامه‏اى را اجرا كند، از اطراف به ما پيشنهاد مى‏شود كه ما درخدمت حاضريم، طبقات مختلف مردم مى‏گويند: كه ما در اجراى اين برنامه حاضريم، از جان و دل حاضريم كه كمك بكنيم. الان كه بعض برنامه‏ها را مى‏خواهد

    صحيفه نور ج 7 صفحه 74

    باشد، اجرا بكند، ملت همچو اظهار همراهى مى‏كند كه اعجاب آور است.

    اين يك مطلبى است كه درعين حال كه به تمام معنا الان ما نتوانستيم اسلام را در ايران پياده بكنيم لكن همان نسيمى كه از اسلام به ايران وزيده است، نتيجه‏اش اين شده است كه دولت ما يك دولتى است كه ملى است، ملت او را مى‏خواهد. نخست وزير ما هيچ وحشت ندارد كه توى مردم برود و با مردم بنشيند و صحبت بكند، بر خلاف نخست وزيرهاى رژيم سابق كه امكان نداشت كه توى مردم بيايند براى اينكه مردم با آنها دشمن بودند، چنانكه آنها با مردم دشمن بودند. دولت‏ها اگر چنانچه اينطور بشوند كه به اسلام توجه كنند و روح اسلام را در مردم ايجاد كنند و در خودشان، اين هم به صلاح خودشان هست و هم به صلاح كشورشان و هم همه برنامه‏ها را با آسانى مى‏توانند انجام بدهند.

    و من اميدوارم كه بين دولت‏هاى اسلامى‏يك اخوتى، اخوت اسلامى، همانطورى كه قرآن امر فرموده است، پيدا بشود كه اگر اين اخوت اسلامى‏در بين ممالك اسلامى پيدا بشود، يك قدرت عظيمى است كه هيچ يك از قدرت‏هاى دنيا نمى‏توانند به پاى او باشند.

    و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم. كه اين معنا در همه دولت‏ها تحقق پيدا بكند و همه موفق بشوند كه براى اسلام باشند و همه موفق باشند كه اخوت اسلامى خودشان را حفظ بكنند و همه موفق باشند كه در خدمت ملتشان باشند كه ملت هم پشتيبان آنها باشد.

    وزير امور خارجه تركيه: باتشكر از حضرت امام خمينى مايل هستم كه دو مطلب را بيان كنم. مسأله اول رابطه مذهب و سياست است و مشكل اينكه چگونه ما بتوانيم ظرفيت‏هاى انسانى را توسعه بدهيم و تقويت بكنيم. نكته دوم: درباره تفاوتى كه نبايد بين كسانى كه حكومت مى‏كنند و كسانى كه بر آنها حكومت مى‏شود، وجود داشته باشد، اين همان چيزى است كه مواضع و اصول دموكراسى را بيان مى‏كند و اجرا مى‏كند. من از اين پذيرائى گرمى كه شما از من و از هيأت اعزامى ما كرديد بسيار سپاسگزارم و متشكر هستيم.

    امام خمينى: آنچه كه اما، قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت فرهنگ صحيح باشد.

    شما كوشش كنيد كه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوان‏هايى كه در اين فرهنگ تربيت مى‏شوند همان‏هايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست. اگر اينها درست بار بيايند، همه خدمتگزار به مردم، امين به بيت المال، و همه اينها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مى‏كند.

    اگر يك ملتى فرهنگش اينطور تربيت بشود، اين فرهنگ، فرهنگ غنى اسلامى‏است و مملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. و اما اينكه مى‏گوئيد كه يك مسأله دموكراسى است صحيح است لكن مع‏الاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسى مى‏زنند و در ممالك ما، كه باز آنها هم دم از

    صحيفه نور ج 7 صفحه 75

    دموكراسى مى‏زنند، خبرى از دموكراسى نيست غربى‏ها با اين افسون مى‏خواهند ما راخواب كنند و بهره‏بردارى از ما بكنند و ما هم در تحت لواى اسلام نباشيم دموكراسى را نمى‏توانيم آنطورى كه صحيح است به آن عمل بكنيم.

    من از خداى تبار ك و تعالى مى‏خواهم كه همه دولت‏هاى مارااسلامى‏را توفيق بدهد كه همه در سايه اسلام و زيريك پرچم، كه آن پرچم اسلام است با هم برادروار دركنار هم با هم بر مشكلات خودشان غلبه كنند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #564
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 76

    تاريخ: 21 / 3 / 58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان دزفول

    مسؤوليت‏خطير و شريف مادران و معلمان، تربيت انسان‏ها

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شما خانم‏ها به طورى كه حالا خودتان مى‏گوئيد معلم هستيد، دو شغل شريف داريد، شما خانم‏ها دو تا شغل بسيار شريف داريد. يكى شغل تربيت فرزند كه اين از همه شغل‏ها بالاتر است. يك فرزند خوب، شما اگر به جامعه تحويل بدهيد براى شما بهتر است از همه عالم. اگر يك انسان شما تربيت كنيد، براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمى‏توانم بيان كنم. پس شما يك شغلتان اين است كه بچه‏هاى خوب تربيت كنيد. دامن مادرها، دامنى است كه انسان از آن بايد درست بشود يعنى اول مرتبه تربيت، تربيت بچه است در دامن مادر براى اينكه علاقه بچه به مادر بيشتر از همه علائق‏هاست و هيچ علاقه‏اى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نيست، بچه‏ها از مادر بهتر چيز اخذ مى‏كنند. آنقدرى كه تحت تأثير مادر هستند، تحت تأثير پدر نيستند، تحت تأثير معلم نيستند، تحت تأثير استاد نيستند. از اين جهت بچه‏هايتان را در دامنتان تربيت اسلامى، تربيت انسانى بكنيد تا وقتى تحويل مى‏دهيد شما اين بچه را به دبستان، يك بچه صحيح، اخلاق خوب، آداب خوب، آنطور تحويل بدهيد. پس يك شغل، شغل تربيت اولاًد است كه مع الاسف در آن حكومت طاغوتى اين شغل را مى‏خواستند از اين مادرها بگيرند، تبليغ كردند به اينكه زن چرا بچه دارى بكند. اين شغل شريف را منحطش كردند در نظر مادرها، براى اينكه مى‏خواستند كه مادرها از بچه‏ها جدا بشوند، بچه‏ها را ببرند در پرورشگاه‏ها بزرگ كنند، مادرها هم على حده بروند يك كارهائى كه آنها دلشان مى‏خواهد بكنند، بچه در پرورشگاه وقتى كه بزرگ بشود، يك بچه‏اى كه در دامن مادر بزرگ بشود نيست، عقده پيدا مى‏كند، وقتى بچه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبى بخواهد سر و كار داشته باشد و محبت مادر از سر او كم بشود، اين بچه عقده پيدا مى‏كند. بسيارى از اين مفسده‏هايى كه در جامعه واقع مى‏شود، از اين بچه‏هايى هستند كه عقده دارند، از اين انسان‏هايى هستند كه عقده دارند، مبدأ يك عقده بزرگ اين جدا كردن بچه از مادر است. محبت مادرى لازم دارد بچه. بنابراين، اين شغل كه شغل انبياء است و انبياء هم آمدند براى اينكه انسان درست كنند، اين شغل اول شما هست در اول تربيت بچه. و چون شما معلم هستيد از اين جهت يك شغل شريف ديگرى به شما محول شده است و به‏آنقدر كه اين شغل شريف است، مسؤوليت آن هم بزرگ است.شغل شما شغل انسان سازى است. معلم انسان درست مى‏كند، همان

    صحيفه نور ج 7 صفحه 77

    شغل انبياء است. انبياء آمدند از اول، هر نبى آمده است تا آخر، فقط شغلش اين بوده است كه انسان درست بكند، تربيت كند انسان‏ها را. شغل معلمى همان شغل انبياء است. پيغمبر اكرم معلم همه بشر است و بعد ا ز او حضرت امير (سلام الله عليه) باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند، شما معلم يك عده از بشر. شغل همان شغل است يعنى شعبه همان است، كار، يك كار است. آنها در محيط وسيع‏تر و ماها در يك محيط كوچكتر. بنابراين، اين شغل شما باز يك شغل بسيار شريفى است لكن مسؤوليتش هم بسيار زياد است، چنانچه مسؤوليت انبياء بسيار زياد بود، انبياء به همان مقدار كه براى آدم سازى آمده بودند مسؤوليتشان زياد بود منتهى آنها مسؤوليتشان را به انجام رساندند، كارهائى كه به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسيار شريف است و همان شغل انبياء است مسووليتتان هم همان مسؤوليت‏است.

    اصلاح و افساد جامعه در گرو نحوه تربيت معلمين

    و بايد توجه داشته باشيد كه اين بچه‏هايى كه پيش شما تربيت مى‏شوند، تربيت دينى بشوند، تربيت اخلاقى بشوند. اگر يك بچه متدين را شما تحويل جامعه بدهيد، يك وقت مى‏بينيد همين يك بچه متدين متعهد، يك جامعه را اصلاح مى‏كند. يك فرد ممكن است يك جامعه را اصلاح بكند، بنابراين اگر چنانچه خداى نخواسته اين بچه از دامن شما درست از كار نيايد، از تحت تربيت شما كه معلم هستيد درست از كار در نيايد، ممكن است يك بچه يك جامعه را فاسد بكند و شما مسؤول باشيد.

    شما از آن طرف يك فرد راتربيت صحيح بكنيد، آنقدر شرافت داريد كه همان شرافت انبياء است، از اين طرف اگر خداى نخواسته تربيتتان نسبت به بچه‏هائى كه توى دامنتان هست، يا بعدا كه بچه‏هائى كه تحت تربيت شما هستند، اگر خداى نخواسته فاسد تربيت بشوند، ممكن است كه يك جامعه را فاسد كنند.

    خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سعادتمند كند و مربى خوب باشيد براى بچه‏ها و مربى خوب باشيد براى دخترهايى كه مى‏آيند پيش شما تربيت بشوند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  5. #565
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 78

    تاريخ: 21/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات

    قضيه، قضيه اسلام است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما در پاريس كه بوديم و در شدت مبارزه بين مسلمان‏ها و طاغوت قشرهاى مختلف هر كدام خدمت‏هايى كردند از آنجمله گروه مخابراتى خدمت بزرگى كردند. اگر اينها نبودند، مطالب ما به ايران نمى‏رسيد. اينها مطالب ما را در كمال اخلاص به ايران رساندند و در نهضت، پيروزى نهضت سهم بسزايى داشتند. من از خداوند تعالى سعادت همه را خواستارم و دعاگوى همه هستم. از حالا به بعد هم همين تكاليف هست. ماها الان بايد براى اسلام زحمت بكشيم.

    قضيه، قضيه اقتصاد نيست. قضيه، قضيه كشور نيست. قضيه، قضيه ايران نيست. قضيه، قضيه اسلام است. از قضاياى ديگر انسان مى‏تواند صرفنظر كند، از خانه‏اش بگذرد، از اولاًدش صرفنظر كند، از جهات ديگر بگذرد لكن از اسلام نمى‏تواند بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اسلام بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اين رژيمى كه تمام سعادت‏ها در آن است و تمام چيزهائى كه ملت‏ها مى‏خواهند در پرتو آن است، نمى‏تواند انسان بگذرد و نبايد بگذرد.

    تكليف ملت،كوشش و جديت براى اصلاح امور و سازندگى كشور تا تحقق جمهورى اسلامى‏

    ما الان در وضعى واقع هستيم كه قشرهاى مختلف با زبان‏هاى مختلف بر ضد اين نهضت فعاليت مى‏كنند، چه در كارخانه‏ها و كارگاه‏ها و چه در قشر كشاورزى و عمرانى و چه در دانشگاه‏ها و ساير جاها، در ادارات و ساير جاها فعاليت مى‏كنند برخلاف نهضت. گر چه اين قشرهاى ضعيف ديگر نمى‏توانند يك كار اساسى بكنند لكن خوب موجب زحمت مى‏شوند، موجب ابتلاء مى‏شوند. الان ما همه موظفيم، چه شما خانم‏ها و چه آقايان موظفند كه هر كدام در هر رشتهاى كه هستند، در هر مقامى كه هستند، مشغول هر كارى كه هستند، اين نهضت را ادامه بدهند. الان وضع اين است كه، ادامه نهضت به اين است كه كارهايى كه اينها مى‏خواهند انجام بدهند به وجه خوبتر انجام بدهند. كارخانه‏ها به كار خودشان ادامه بدهند. كشاورزها به كار كشاورزى ادامه بدهند و هر گروهى كه مشغول يك كارى هستند، اين كار را خوب انجام بدهند. اختلال در كار پيدا نشود، كم كارى نباشد، اهمال كارى نباشد،

    صحيفه نور ج 7 صفحه 79

    اينها به سازش و ساختن ايران مضر است. شما الان بعد از اينكه اين سد بزرگ را شكستيد، ديديد كه آن طرف سد كه شكسته شد چه خرابى‏ها هست و ايران به چه وضعى مبتلا است و حالا ما بايد يك ايران ويرانى را از سر بسازيم و ساختن يك مملكت با دست يك گروه امكان ندارد. محول كردن مطالب را به دولت يا به روحانيت صحيح نيست براى اينكه اينها قدرت اين كار را ندارند، تمام گروه‏ها و تمام افراد، هر فردى وظيفه دارد كه در اين نهضت خدمت بكند. چنانچه در وقتى كه مى‏خواستيد بكشنيد اين سد را، هر فردى يك تأثير داشت. نمى‏توانست يك فرد بگويد كه من تنها كه نمى‏توانم اين رژيم را به هم بزنم پس كنار بروم، قطره‏ها جمع مى‏شود و دريا و رودخانه‏ها و سيل‏ها را تشكيل مى‏دهند. انسان‏ها هم مثل قطراتى مى‏مانند كه يكى يكى يك جزئى كار از ايشان مى‏آيد. از هر قطره توقعى نيست كه يك سد را بشكند لكن اگر قطره كنار برود، قطرات كنار بروند، سد شكسته نمى‏شود. قطرات وقتى كه با هم مجتمع شدند سيل درست مى‏كنند، سيل‏هاى عظيمى درست مى‏كنند، اين سيل‏هاى عظيم از همان قطرات باران است. اين قطرات باران است كه وقتى به كوهسارها مى‏ريزد، سيل از آن درست مى‏شود و سيل كوه را درهم مى‏شكند. قطرات انسان هم همين طور است كه يكى يكى از آنها كار نمى‏آيد يعنى كار مهم اما هر يك دخالت دارند در آن كارى كه بايد بكنند.

    همانطورى كه براى شكستن آن سد افراد هر يك دخالت داشتند، براى سازندگى يك مملكت هم... افراد هر يك دخالت دارند. هر يك از افراد يك كار از آنها مى‏آيد و نمى‏تواند اين فرد بگويد من كار خودم را انجام نمى‏دهم، يا كار خودم را بد انجام مى‏دهم. الان بايد كار كرد و كار را خوب انجام داد، حفظ كرد اين نهضت را به اينكه همه با هم مشغول ساختن بشويم، همه با هم مشغول تصحيح اين امورى كه آنها خراب كردند باشيم.

    و همانطورى كه شما دستگاه مخابراتى، يك قسمت عظيمى از كار را در موقعى كه ما احتياج مبرم به آن داشتيم شما حاجت ما را برآورديد و اين در دفتر شماثبت است و پيش خداى تبارك و تعالى ضبط است، همانطور حالا هم احتياج به وجود شماها هست، احتياج به وجود همه افراد هست. همه، هر فردى مورد احتياج است و هر فردى مكلف است و هر فردى مسوول است. همه ما مسووليم الان در مقابل خداى تبارك و تعالى. مطلب، مطلب اسلام است، نه مطلب اينكه بتوانيم ما از آن بگذريم. در اين مطلب بايد همه ما كوشش بكنيم و با كوشش همه انشاءالله اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا مى‏كند و با تحقق جمهورى اسلامى آرمان همه شماها برآورده مى‏شود.

    دستيابى به مملكتى نمونه با تحقق احكام و قوانين اسلام در همه ابعاد و جوانب مملكت

    اسلام تاكنون (مگر يك چندى كه در صدر اسلام بوده است) تاكنون وجود خارجى به آن معنايى كه بايد پيدا بكند، پيدا نكرده. الان هم كه ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم، تاكنون كارى كه ما كرديم مانع را به طور عمده رفع كرديم. آنطورى كه ملت تاكنون عمل كرده است، موانع برقرارى

    صحيفه نور ج 7 صفحه 80

    جمهورى اسلامى‏را رفع كرده است كه آن رژيم سلطنتى بود. رأى هم به جمهورى اسلامى همه داديد و الان مملكت ما رژيمش، رژيم جمهورى است لكن با رأى به جمهورى اسلامى آرمان‏هاى اسلام تحقق پيدا نمى‏كند. دنبال اين رأى عمل بايد باشد، بايد يك‏يكى احكام شرع در خارج تحقق پيدا بكند، بايد دادگسترى، دادگسترى اسلامى‏باشد، بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامى باشد، بايد بازار، بازار اسلامى باشد، مدارس، مدارس اسلامى‏باشند، بايد همه قشرها اسلامى بشوند و همه قوانين اسلام انشاءالله تحقق پيدا بكند. اگر چنانچه به اين آرمانى كه همه داريم انشاءالله برسيم، يك مملكت نمونه خواهيد پيدا كرد.

    شما گمان نكنيد كه غربى‏ها پيشرفت كرده‏اند، غربى‏ها در جهات مادى پيشرفت كرده‏اند لكن معنويات ندارند. اسلام و همين طور مكتب‏هاى توحيدى، اينها انسان مى‏خواهند درست كنند و غرب از اين معنى بكلى بركنار است، غرب مواد طبيعت را كشف كرده است و قواى طبيعت را كشف كرده است و آنهم بر ضد انسان اين قوا را به كار مى‏برد، براى هدم انسانيت، براى هدم شهرهاى ممالك. چنانچه كه مى‏بينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفته‏تر هستند بيشتر انسان‏ها را در فشار قرار مى‏دهند. ما يك مملكت پيشرفته به اصطلاح خودشان كه عبارت از آمريكاست، گرفتار آن بوديم و الان هم ممالك بسيار گرفتار همين مملكت پيشرفته هستند. آن چيزهايى كه آنها پيشبرد كردند، بر ضد مقصد انسانيت به كار مى‏برند و آدمخوارى را در عالم ترويج مى‏كنند، جنگ و جدال را در عالم ترويج مى‏كنند، پيشرفت‏ها براى پيشرفت جنگ و پيشرفت آدمكشى است.

    لكن ممالكى كه اگر پيدا بشود، مملكتى است اسلامى كه هر چه بكند درخدمت معنويات است، در خدمت انسان است، براى انسان سازى است. اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان، يك فرهنگ اسلامى‏بشود، مدارسمان، يك مدارس اسلامى‏بشود و آنوقت افرادى كه از آن تحقق پيدا مى‏كند و افرادى كه تربيت مى‏شود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند. انسان امين است،انسان رحيم است، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهاى خودش رفتار رحيمانه است، با عطوفت است. ما اميدواريم كه شما به فعاليت خودتان همانطورى كه قبلا ادامه داديد، حالا هم ادامه بدهيد و در هر جا كه هستيد، آن فعاليتى كه بايد داشته باشيد و آن خدمتى كه بايد به كشور خودتان و آن اسلام بكنيد انشاءالله موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند بكند و همه شما را عزت و سعادت عنايت كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #566
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 81

    تاريخ: 21 / 3 / 58

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران

    سرنوشت يك ملت دردست دو قطب دانشگاه و روحانيت است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است. ممكن است از دانشگاه انسانى خارج بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند. اين نقش مهم از دانشگاه مى‏باشد. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهائى كه از دانشگاه بيرون مى‏آيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسه موثر است در كشور و بزرگترين مسؤوليت‏ها را هم دانشگاه دارد. اينكه اجانب به وسيله عمال‏شان اين كار را انجام دادند كه دانشگاه‏هاى ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعمارى درست كردند، برنامه ها،برنامه‏هاى استعمارى بود، اين براى ترس از دانشگاه بود. همين مطلب در روحانيت هم هست، روحانيت هم نقش دارد. در روحانيت هم ممكن است يك روحانى يك كشور را نجات بدهد و ممكن است يك روحانى يك كشور را به هلاكت برساند. اين دو قطب كه عبارت از قطب دانشگاه به معناى تمام كلمه، دانشگاه و روحانيت، اين دو قطب تمام سرنوشت يك ملت را در دست دارند. و لهذا كار از همه كارها بالاتر و شريفتر است و برا ى اينكه كار، همان كار انبياست. همه انبيا براى آدم سازى آمده اند. قرآن كريم يك كتاب آدم‏سازى است. همه انبيا آمده‏اند كه آدم‏ها را درست كنند، با درست كردن آدم همه بساط درست مى‏شود. اين دوقطب كه هر دومامور آدم سازى هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازى هست و قطب روحانيت مامور آدم سازى هست و كارشان شريفترين كارهاست و براى اينكه همان كارها انبياست و هم مسؤوليت‏شان بالاتر از همه مسؤوليت‏هاست براى اينكه دراينجا همه چيز درست مى‏شود. تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده است منتها هر جا را يك جور كوبيدند. رضا خان كه آمد شماها هيچ كدام يادتان نيست، من ديدم. از اول رضاخان كه آمد بعد از چندى كه ابتدائا به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلاً ملى، وقتى كه پايه حكومتش محكم شد، اول حمله‏اى كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف و از هر طرفى كوبيد به طورى كه من در فيضيه يك جلسه درس داشتم، يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است، گفتم چطور؟ گفت كه همه‏شان فرار كردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجره‏ها فرار مى‏كردند و آخر شب بر مى‏گشتند منزل براى اينكه نمى‏توانستند، پليس مى‏آمد و مى‏گرفت و مى‏بردشان يا لباس‏شان را مى‏كند، ياالتزام از ايشان مى‏گرفت و يا حبس‏شان مى‏كرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه و در

    صحيفه نور ج 7 صفحه 82

    فشار گذاشته بودند.

    در رژيم طاغوت تعاليم دانشگاهى بر اساس غربزدگى بود

    راجع به دانشگاه، چون انعكاس دنيائيش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمى‏شود بست، دانشگاه را باز گذاشتند، لكن نه دانشگاهى كه به درد يك ملتى بخورد و دردى را از ملت بردارد. دانشگاه را به يك صورتى در آوردند كه اشخاصى كه از آنجا خارج مى‏شوند به درد همان بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب، از جلو رفتن به طرف غرب آنقدر تبليغات كردند كه جوان‏هاى ما را در دانشگاه، غربى بار آوردند. از همان دانشگاه روى تعليماتى كه بعضى از اساتيدى را كه از خود آنها بودند تبليغات كردند، جورى كه جوان‏هاى ما جوان‏هائى شدند كه به درد آنها مى‏خوردند، نه به درد كشور ما. مغزهاى اينها را شستشو كردند، به جاى مغزهاى انسانى ايرانى، غربى گذاشتند به طورى كه اعتقاد بچه‏ها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلى‏شان اين باشد كه بايد همه چيز ما غربى باشد. به طورى تبليغات كردند كه الان هم همين طور است. در عين حالا كه طبيب داريم يكى كه مريض مى‏شود مى‏گويند اروپا بايد ببريم. اين براى اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكرى ديگر حالا نداريم. همه‏اش دنبال اين هستيم كه غرب چكاره است.

    الان هم كه جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهيم انشاءالله مستقر بشود و مى‏خواهيم حساب‏مان را از غرب جدا بكنيم و استقلال همه جانبه پيدا بكنيم، الان هم يك دسته غربزده‏هائى هستند كه اينها الان در فكر اين هستند كه يك جمهورى بوجود آيد ولى اسلاميش نباشد، جمهورى باشد يك جمهورى دموكراتيك. اين براى اين است كه اينها، آنهائى شان كه مردمى نيستند كه جنايتكار باشند، اشتباه دارند. اينها از بس به آنها تزريق شده و تعليم شده در اين مدارس، هر جا مى‏رفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب و بوده است، هر جا مى‏رفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر و جمعيت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده. اينها آنهائى‏شان كه خيانتكار نيستند، اشخاص بدى نيستند لكن باورشان آمد و از بس به آنها گفته‏اند باورشان آمده.

    تربيت غرب انسان را از انسانيت خلع كرده‏

    و حال آنكه غرب پيشرفت‏هائى كه دارد، پيشرفت‏هاى مادى دارد و دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشى بار مى‏آورد. تربيت غرب انسان را از انسانيت خودش خلع كرده، به جاى او يك حيوان آدمكش گذاشته است. الان شما در هر جاى دنيا كه ملاحظه كنيد، الان هم كه يك آرامشى فرض كنيد كه در دنيا هست و جنگ عمومى نيست، در هر مملكتى مى‏بينيد با دخالت همين آمريكا و با دخالت همين شوروى آدمكشى هست. افغانستان الان آدمكشى است به دخالت شوروى، در بسيارى از جاها. لبنان هم آدمكشى است به دخالت امريكا. غرب حيوان بار مى‏آورد آن هم نه حيوان آرام، يك حيوان وحشى، آدمكش، آدمخوار، پيشرفت، پيشرفت انسانى نيست، پيشرفت

    صحيفه نور ج 7 صفحه 83

    حيوانى است، تربيت انسانى نيست. در غرب، تربيت حيوانى است. من حكومت‏ها را مى‏گويم، ملت‏ها را نمى‏گويم. حكومت‏ها و پرورش‏هائى كه درحكومت هست، حكومت‏هاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده، آلات قتاله درست كرده. در روزنامه ديشب يا پريشب بود كه يك چيزى درست كرده‏اند كه پنج مرتبه بالاتر از آنى است كه در آن جنگ روى ژاپن ريختند. كار غرب اين است يك همچو چيزى درست كند براى آدمكشى. و اين افتخارى است كه دويست هزار نفر را در يك شهر، يك بمب كشت، اين پيشرفت غرب است، ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است، خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مى‏كنند. الانى هم كه درست مى‏كنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.

    تنها مكتب‏هاى توحيدى -الهى انسان سازند

    غرب انسان درست نمى‏كند آن كه انسان درست مى‏كند آن مكتب‏هاى الهى است، مكتب‏هاى توحيدى است كه تمام هم انبيا اين بوده كه آدم درست كنند كه آدم توى يك مملكتى باشد. آزادى به جورى كه آزادى ضرر به غير نزند، استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آنها انسان مى‏خواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسان سازى است، مى‏خواهند كه انسان درست كنند. انسان اگر درست شد آرامش در يك مملكتى پيدا مى‏شود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اينها به تعبير قرآن اينطورى بار مى‏آيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند، بين خودشان اينطور هستند اما اگر كسى باشد به آنها تعدى بكند و بخواهد حمله كند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. بايد يك مملكتى كه عهده‏دار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهده‏دار انسان سازى باشد كه وقتى جوان‏ها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.

    زحمات پانزده ساله ملت براى تحقق يك مملكت اسلامى بود

    آزادى كه غرب مى‏خواهد، يك آزادى بى‏بند و بار است هر كه كارى دلش بخواهد مى‏كند، يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانى است، نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آنها يك همچو آزادى مى‏خواهند. جمهورى دموكراتيك كه اين آقايان مى‏خواهند همان جمهورى طرز جمهورى‏هاى غرب را مى‏خواهند. مملكت ما آنقدر خون داده‏اند كه حالا بشود يك مملكت غربى!! مردم ما براى اسلام خون داده است، براى اسلام اينقدر تحمل زحمت كشيده‏اند كه يك مملكت اسلامى درست بشود، يك قوانين اسلامى در كار باشد، قوانين غربى ما نمى‏خواهيم. ما نمى‏خواهيم تربيت، تربيت غربى باشد. ما مى‏خواهيم يك تربيت

    صحيفه نور ج 7 صفحه 84

    انسانى باشد به طورى كه همه با هم دوست باشند، همه رفيق باشند، نه من ازشما بترسم، نه شما از من بترسيد. محيط، محيط رحمت باشد، نه محيط رعب و وحشت. اين خدمت كه خدمت به انسانيت است و خدمت به اسلام است بر عهده ما و شماست. بر عهده ما هست از جانب روحانيت، بر عهده شما هست در جهت دانشگاه‏هاى خودتان.

    مسؤوليت دانشگاه پليس سنگين‏تر و حساستر از ساير قسمت‏هاست‏

    مسؤوليت دانشگاه پليس بيشتر از ساير قسمت‏هاست براى اينكه اينها كارشان حساستراست. اگر از دانشگاه پليس آدم‏هاى اسلامى بيرون بيايد، آدم‏هائى كه نسبت به مردم محبت داشته باشند بيرون بيايد اين اصلاح مى‏كند يك مملكت را. به خلاف اينكه اگر آدم‏هائى باشند كه بخواهند تحميل كنند بر مردم، مردم را اذيت كنند، تربيت آنطور باشد كه ايجاد وحشت و رعب كنند در مردم، دين به فساد كشيده مى‏شود، به فساد كه كشيده شد خودشان هم رو به فساد مى‏روند. بنابراين، اين شغل شريفترين شغل‏هاست و مسؤوليتش بزرگترين مسؤوليت‏هاست. و ما و شما كه اين شغل را داريم، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاه‏ها مسوول اين جوان‏ها هستيم. در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسوول هستيم كه اينها را خوب بار بياوريم تا اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند، اشخاصى كه خدمتگزار باشند به اسلام، خدمتگزار باشند به كشور خودشان، امين باشند و خيانتكار نباشند، همه اينها زير بيرق توحيد است و اسلام است. اسلامى بار بياوريد و اسلامى بشويد. خداوند همه شما را حفظ كند، سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #567
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 85

    تاريخ: 22/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع وزير امور خارجه و هيأت سفراى ايران در كشورهاى خارج

    شستشوى مغزى ملت ايران در جهت بى‏محتوائى و گرايش به غرب‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    آنچه كه به نظر من مهم است اين است كه در زمان اين پدر و پسر نالايق بيشتر در ايران واقع شده است اين است كه با تبليغات دامنه‏دار هر طرفى اينها كارى كردند كه مهم اين است كه محتواى ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب كردند كه حاضر نيستيم غير از مطالب غرب چيزى را قبول بكنيم. جوان‏هاى ما تقريبا خيلى‏هايشان اينطور شدند كه از يك ايرانى، متحول شدند به غربى و اين يك خطرى است براى كشورى كه اصلا خودش را ديگر قبول نداشته باشد هر چه قبول دارد، اجنبى را قبول داشته باشد جاى خود، يك كس ديگر نشسته باشد و به اصطلاح شما، مغز شويى شده، آنها را شستشوى مغزى دادند و آن مليت خودشان را، اسلاميت خودشان را شسته‏اند وبه جاى آن غرب را نشاندند و به حيث اينكه ما اگر چيزى هم خودمان داشته باشيم، باز دست‏مان را دراز مى‏كنيم پيش غرب، مثلاً ما مى‏دانيم كه مهندسينى داريم كه مى‏توانند اسفالت كنند، مى‏توانند عمارت بسازند، مى‏توانند عرض بكنم كه راهسازى كنند معذلك وقتى كه صحبت مى‏شود، يك معمار غربى بايد بيايد و عمل كند. ما طبيب داريم ولى وقتى كه يك نفر مريض مى‏شود، بايد بفرستيم به خارج با اينكه طبيب در ميان ما هست لكن طورى ما را الان تحقير كردند اينها و ما را ميان تهى كردن كه ما باورمان آمده است كه ما هيچى نداريم و آنها همه چيز دارند و در صورتى كه ما راجع به همين پيشرفت‏هائى كه اينها كرده‏اند، بايد بنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفت‏ها رو به تمدن دارد مى‏رود يا رو به توحش دارد مى‏رود؟ من تعبيرم اين است كه امريكا و ساير اين دول غربى و شرقى اينها ترقياتى كرده‏اند به اين معنا كه انسان‏ها را دارند حيوان درنده بار مى‏آورند، تمام اين كارها كه كرده‏اند، براى درندگى است (ملت رانمى‏گويم، دولت‏ها را مى‏گويم) تمام افكار متوجه اين شده است كه يك چيزى درست كنند كه كوبندگيش از آن سابق بيشتر باشد. همين پريروز بود كه روزنامه من ديدم كه فلان چيز را درست كرده‏اند كه پنج مرتبه بالاتر از آن بمبى است كه در ژاپن ريختند و چند هزار نفر را كشته‏اند. دنبال اين هستند كه يك آلت قتاله درست كنند يعنى دنبال اين هستند يك حيواناتى درست كنند كه اين حيوانات درنده باشند، بدتر از حيوانات درنده قبلى. تمدن نيست، رو به توحش دارد مى‏رود، غرب دارد رو به توحش، دارد مى‏سازد يك مردمى را كه بريزند به جان هم و با چنگ و دندانشان هم را پاره

    صحيفه نور ج 7 صفحه 86

    كنند. برخلاف تمدن كه مكتب‏هاى الهى مى‏خواهند انسان درست كنند كه همه دركنار هم آسوده و آرام باشند، مكتب‏هاى اينها همه‏اش دنبال اين معناست كه بايد اين آنجا رابگيرد و آنجا را بگيرد بزند، بكشد، چه بكند. ما بايد حالا كه يك همچو انقلابى پيش آمد، يك همچو نهضتى پيش آمد و اينها هم، اين طبقه متوسط و پائينى احساس كرد كه يك استقلالى دارد، بايد همه ما دنبال اينها باشيم و اين استقلال فكرى را حفظ كنيم.

    توصيه به سفراى ايران در حفظ استقلال و عدم خودباختگى در برابر محافل غربى

    آقايان حالا دارند تشريف مى‏برند به ممالك خارج و بيشترش به ممالك غرب است. اين جهت در نظرشان باشد كه آن خود باختگى‏ها را كه دولت سابق و دولت‏هاى سابق داشتند و چشم‏گو بودند، هر چه آنها مى‏گويند قبول بكنند، آنها ديگر نبايد باشند. همانطورى كه ايشان (اشاره به وزير امور خارجه) سفير امريكا را رد كرد و هيچ كارى هم نمى‏شود بكنند، نمى‏توانند بكنند، شما هم وقتى كه تشريف مى‏بريد در سفارتخانه‏هايتان، در محل كارتان مى‏بينيد يك انسان متحول از آن حاصل مى‏شود و آنطورى كه شاه بله قربان گو بود و من اين را مكرر گفته‏ام و از بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مى‏كنم كه من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون ديدم كه جانسون عينكش را برداشته و از اين طرف دارد چشم‏هايش آنطور مى‏كند و نگاه مى‏كند و به او نگاه نمى‏كند و او آن طرف ميز او سر جاى خودش بود، او آن طرف ميز او ايستاده بود مثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش چيز مى‏كند، من همچو متاثر شدم كه ما در چه حالى هستيم كه اين شخص اول مملكت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اينطورى ايستاده و آن هم اينطور بى‏اعتنا چشم‏هايش را آن طرف گذاشته و در روزنامه انداخته بود اين عكس را و تحميل هم گمان مى‏كنم كرده بودند كه در روزنامه‏هاى ايران منعكس بشود، اينجور نباشد. ما الان يك مملكتى هستيم كه مستقليم، كسى در ما دخالت نمى‏تواند بكند شما هم الان نماينده هستيد از يك مملكتى كه مستقل است، احتياج اصلا نداريد، آنها به ما احتياج دارند، ما احتياجى به آنها نداريم، آنجا كه مى‏رويد با كمال استقلال عمل كنيد. اينطور نباشد كه آنجا وقتى شما رفتيد باز همان حرف‏هاى سابق باشد و همان چيزهائى كه سابق آنها مى‏آمدند. شاه به صراحت بيان گفت كه ليست وكلا را مى‏فرستادند پيش دولت‏ها و آنها لازم بود كه همين‏ها را تعيين بكنند. مى‏گفت (مى‏خواست تأييد خودش را بكند، تكذيب پدرش راميكرد) ليست را تا حالا اينطور مى‏داد. تكذيب چند سال قبل خودش را هم مى‏كرد كه خير حالا ديگرآنطور نيست حالا همان وقت هم آنطور بود لكن خوب، دستور بود كه اينجورى بگويد. اينجور نباشد كه هر چه آنها به ما مى‏گويند، قبول بكنيم. نخير شما بايد مستقل باشيد و شجاع باشيد، مملكت شما يك كارى كرد كه دنيا را متحير كرد. الان هم شما رفتيد آنجا مى‏بينيد كه چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت لكن آنها ممكن است بخواهند باز سوء استفاده بكنند، محكم بايستيد در مقابل‏شان، مسائل را به طور جدى و به طور اينكه يك ابر قدرت با يك ابر قدرت دارد صحبت مى‏كند، نه يك ضعيف با يك قوى. ما الان‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 87

    هيچ ضعفى از خودمان نشان نمى‏توانيم بدهيم و نمى‏دهيم و ابرقدرت‏ها هم كنار زده‏ايم و خودمان هم مستقل داريم كارخودمان را انجام مى‏دهيم. شما هم الان از طرف يك دولتى كه ابرقدرت‏ها را كنار گذاشته و خودش جايش نشسته و خودش در حكومت نشسته و استقلال دارد، يك حكومت اسلامى است، به عنوان اسلام مستقل است، اسلامى كه هفتصد سال تقريبا تمام قاره آسيا و اكثر بسيارى از جاهاى اروپا را تحت سلطهاش بوده است.

    بعد اسلامى و ايمانى نهضت را كه موجب پيروزى شد حفظ كنيد

    در هر صورت و مهمتر از اين، اينكه اين جهت اسلاميت را نگه داريد. آنكه اين نهضت را پيش برد قدرت اسلام بود، نه ما بوديم، نه شما بوديد، نه دولت بود، نه جبهه‏ها بودند، نه نهضت‏ها بودند، نه عرض بكنم كه احزاب بودند، هيچ يك از اينها، نه بازار بود، همه اينها وقتى آن روح اسلام آمد در آنها، اين كارها انجام گرفت، آن روحى كه الان هم يك قدرى فرض كنيد دارد سست مى‏شود كه مكرر پيش من آمده‏اند، جوان‏ها قسم داده‏اند به من كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، حالا هم دارند مى‏گويند خوب، حالا كه ديگر قضيه ميدان جنگ نيست الان هم به من مى‏آيند مى‏گويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول اسباب اين شد كه ما پيش برديم. شما اين جهت ايمان و اسلام را حفظ كنيد، در سفارتخانه‏هايتان رنگ اسلامى بدهيد، نترسيد از اينكه بگويند اينها عرض بكنم عقب افتاده‏اند. آنها عقب افتاده‏اند، آنها كه دارند مردم را مى‏كشند به عصر حجر عقب افتاده‏اند، نه ما كه مى‏خواهيم مردم را بكشيم به تمدن، به تمدن به معناى واقعيتش. نترسيد از حرف‏هائى كه اينها مى‏زنند. هيچ قدرتى در مقابل اسلام نيست، همين قدرت است كه يك عده كمى غلبه كرد بر يك عده زيادى، بر قدرت‏هاى زياد. سفارتخانه‏هايتان را، اداراتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامى كنيد، آن جهات غربى‏اش را اصلاح كنيد. هر چه جهت اسلاميش بكنيد آنها بيشتر از شما حساب مى‏برند، هر چه طرف غرب برويد آنها از شما بهره مى‏برند، شما اين مطلب را كه با آن از يك مملكت اسلامى رفته‏ايد، با يك حال اسلامى رفته‏ايد و مسائل را اسلامى مى‏خواهيد حل بكنيد اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته باشيد، بعد از يك چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهد شد. وقتى ديدند شما يك ايده‏اى داريد كه سر آن ايده باقى هستيد و پافشارى داريد مى‏كنيد، اينها هم با شما چيز مى‏شوند، اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد آنها جلوتر مى‏آيند. وضع همين است، يك قدم شما عقب برويد آنها يك قدم جلوتر مى‏آيند، بيشتر از شما توقع دارند.

    تاكيد فراوان بر شروع مطالب با بسم الله الرحمن الرحيم

    مجالستان را هم مجالس اسلامى كنيد. عرض بكنم كه سفارتخانه‏هايتان، سفارتخانه اسلامى كنيد، همه جهات را چيز بكنيد، اسم خدا را آن بالا يك جا بنويسيد، بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيد، در كاغذهايتان بسم الله الرحمن الرحيم باشد، خوف نكنيد از اينكه به ما مى‏گويند چى، همين تعليمات

    صحيفه نور ج 7 صفحه 88

    آنهاست كه ما را غربزده كرده كه مى‏ترسيم كه بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيم روى كاغذهايمان. من اين را به آقايان هم گفتم كه اين را رسمى‏اش بكنند كه بسم الله الرحمن الرحيم در همه كاغذها باشد. اين دولت عراق با اينكه سرانشان اعتقاد به اين مسائل اصلش شايد بسياريشان نداشته باشند لكن در كاغذهايشان بسم الله الرحمن الرحيم همه هست، همه كاغذها را، وقتى هم كه صحبت مى‏خواهند بكنند، همان جا كه مى‏نشينند بسم الله الرحمن الرحيم مى‏گويند و صحبت مى‏كنند. از بسم الله الرحمن الرحيم نترسيد، شيطان مى‏ترسد، شما ملك هستيد انشاء الله.

    لزوم پرهيز از مجالس طاغوتى و برپائى محافل ساده اسلامى‏

    در هرصورت آنكه من زياد به نظرم اهميت دارد اين است كه آقايان از غرب نترسيد، اينقدر ما را كه ترسانده‏اند، در غرب هم خبرى نيست، نترسيد هر وقت خودتان مستقل و عرض بكنم اسلامى و مطالب اسلامى، مجالس اسلامى، آنجور مجالسى كه آن طاغوت داشت، نداشته باشيد، آن مهمانى كذا را نكنيد، مهمانى اگر كرديد ساده باشد، وقتى ساده باشد عرض بكنم كه مراسم دينى‏اش محفوظ باشد و امثال ذلك جهات سياسى‏اش هم آقاى دكتر و خود شما بهتر اطلاع داريد و من دعا مى‏كنم براى شما، انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه ما را آشناى به وظائف‏مان بكند كه يك مملكتى كه حالا دست شما آقايان و ما افتاده است، بتوانيم آن را درست اداره كنيم، بعد نگويند كه اينها نتوانستند، حالا كه نتوانستند قيم مى‏خواهند و ما قيم‏شان بايد باشيم. اينجور نباشد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #568
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 89

    تاريخ: 22/3/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با سفير شوروى

    از شوروى مى‏خواهيم در افغانستان دخالت نكند

    احكام اسلام، احكامى است مسالمت آميز و مى‏خواهيم همه قشرها، مسالمت آميز باشند. همانطور كه قبلا تذكر داده‏ام ما مى‏خواهيم با كسانى كه مى‏خواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند روابط دوستانه داشته باشيم و اميدواريم كه كشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ كند و طورى عمل كند كه در ايران منعكس نشود كه شما در امور كشور ما دخالت داريد. من ميل ندارم كه وانمود شود در اهواز دخالت داشته‏ايد. رفتار شما بايد طورى باشد كه رفع سوء تفاهم شود. نبايد كارى انجام شود تا وانمود گردد از شوروى اسلحه وارد مى‏شود و اگر اين مسأله درست باشد، من از شما گله دارم. ايران در سابق بيشتر تجارتش با روسيه شوروى فعلى بود. سابق كه اصلا آمريكايى در كار نبود و ما هم مايليم با شما روابط حسنه و روابط اقتصادى و سياسى داشته باشيم و اين موكول است به احترام متقابل رعايت شود. ما از شما مى‏خواهيم مسائلى كه باعث شود عده‏اى بعضى چيزها را بگويند، پيش نيايد و مهمش همين قضيه رساندن اسلحه است، چنان كه ما ميل داريم افغانستان كه يك مملكت اسلامى‏است، مسائل اسلامى حل شود. دخالت شوروى در آنجا در ايران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروى مى‏خواهيم درافغانستان دخالت نكند. باز تكرار مى‏كنيم كه ما خواستار روابط دوستانه هستيم.

    اينكه جوانان ما مى‏گويند نه شرق و نه غرب، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند، و اين كاملا بجا و بحق است. شما بايد ثابت كنيد كه اسلحه‏هاى ساخت شوروى از شوروى به ايران وارد نمى‏شود. روابط ما بايد صحيح و سالم و بدون دخالت كسى در كشور ما و يا دخالت ما در كشور ديگر باشد.

    اگر تره‏كى به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود

    امام با تاكيد بر اسلامى بودن جنبش مردم افغانستان و رد اظهارات سفير شوروى مبنى بر وجود جنبش ضد انقلابى در آن كشور، فرمودند: معلوم مى‏شود كه شما از اوضاع افغانستان خيلى اطلاع نداريد. من به طور كلى بگويم كسانى كه در ايران و افغانستان اعمالى به اسم كمونيست انجام مى‏دهند به نفع شوروى نيست. گر چه اعتقاد من اين است كه كمونيست‏هائى كه درايران هستند روابطشان با

    صحيفه نور ج 7 صفحه 90

    آمريكا بيشتر است. در افغانستان حكومت فعلى فشار زيادى به نام كمونيست به مردم وارد مى‏آورد و به اطلاع ما رسيده كه حدود پنجاه هزار نفر از مردم در افغانستان كشته شده‏اند و علماى اسلام را در آنجا دستگير كرده‏اند. اگر تره‏كى همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود. و من ميل ندارم كه كشورهاى اسلامى روابطشان با شوروى غير حسنه شود.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #569
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 91

    تاريخ: 23/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهر رى و بازاريان تهران

    مقصد نهائى ملت، تحقق احكام اسلام در سراسر بلاد مسلمين

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و از نگهبانان دين مبين اسلام باشيم و شما برادران را خداى تبارك و تعالى در جزو پاسداران اسلام و دوستان اهل بيت (ع) ثبت كند. البته همه اقشار ملت در اين نهضت شركت داشتند و شما پاسدارها در اين نهضت شركت داشتيد. جوانان ما همه در اين نهضت شريك بودند و اميدوارم از اين به بعد هم به اين شركت باقى بمانند. مهم اين است كه ما تكليف حال و آينده را بدانيم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت لكن آنچه مهم است اين است كه تكليف ما در حال چه است و در آينده. ما باز جمهورى اسلامى را به آنطور كه مى‏خواهيم تحقق پيدا نكرده، البته الان رژيم فعلى به حسب رفراندمى كه شد رژيم جمهورى اسلامى است لكن ما مقصودمان نبود كه فقط رأى بدهيم به جمهورى اسلامى و برويم كنار. ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم كه احكام اسلام در آن جمهورى تحقق پيدا بكند. احكام اسلام در سرتاسر كشور و انشا ء الله در سرتاسر بلاد مسلمين و اميد است كه سرتاسر كشورهاى همه جا باشد.

    معناى آزادى در جمهورى اسلامى، آزادى عمل در چهار چوب قوانين اسلام

    آنچه كه مورد نگرانى هست فى الجمله اين است كه الان كه شما آقايان و همه اقشار احساس يك آزادى كرديد و آزاد هستيد، ببينيم كه آيا آزادى كه ما الان داريم با اين آزادى چه مى‏كنيم ما الان از قيد و بندى كه رژيم سابق داشت آزاد هستيم و لهذا آزادانه شما پيش ما آمديد و سابقا نمى‏توانستيد و ما هم آزادانه با شما صحبت مى‏كنيم و شما هم با ما صحبت مى‏كنيد، لكن ما با اين آزادى بايد چه بكنيم؟ آيا حالا كه آزاد هستيم، ديگر تمام قيد و بندها را كنار بگذاريم؟ به مجرد اينكه آزاد شديم هر چه مى‏خواهيم بگوئيم؟ هر چه مى‏خواهيم بنويسيم؟ هر كارى كه مى‏خواهيم بكنيم، بكنيم؟ اين است معناى آزادى كه در جمهورى اسلامى است كه قيد و بندها ديگر برداشته بايد بشود؟! هر كس هر چه مى‏خواهد بگويد ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجيد باشد؟ يا نه، آزادى كه مى‏خواهيم ما، آن آزادى كه اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادى، آزادى در حدود قانون است. همه جاى دنيا اينطور است كه آزادى كه هر ملتى دارد، در حدود قانون آزادى دارد. نمى‏تواند كسى به‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 92

    اسم آزادى قانون شكنى بكند. آزادى اين نيست كه شما بايستيد در كوچه به هر كس رد مى‏شود يك مثلاً ناسزائى بگوئيد خداى نخواسته يا با چوب بزنيد او را من آزادم آزادى اين نيست كه قلم را برداريد و هر چه دلتان مى‏خواهد بنويسيد ولو بر ضد اسلام باشد ولو بر ضد قانون باشد.

    نعمت آزادى، امتحانى الهى است

    الان اين آزادى را خداى تبارك و تعالى كه به ما عنايت كرده است، ما را براى اين آزادى امتحان مى‏كند. يك وقت نمى‏توانستيد هيچ كارى بكنيد، حالا خدا به شما اين عنايت را فرموده است كه آنهائى كه جلو آزادى شما را گرفته بودند، آنها را از اين مملكت اخراج كرد، حالا كه اخراج كرد و آزادى به شما عنايت فرمود، شما را با اين آزادى امتحان مى‏كند. نعمت‏هاى خدا امتحان است براى بندگان خدا. ببينيم كه آيا نعمتى كه خدا به ما عنايت كرده است، اين نعمت راكفران مى‏كنيم يا شكر اين نعمت را مى‏كنيم. كفران اين است كه آزادى را ما وسيله كارهاى زشت قرار بدهيم من آزادم، هر كارى مى‏خواهم مى‏كنم ولو، شكر نعمت اين است كه كه اين آزادى را صرف بكنيم در آنچه كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. اين آزادى كه خدا به ما عنايت فرموده است و يك هديه الهى است، اگر چنانچه شما خيانت به اين آزادى واين هديه خدا بكنيد، ممكن است خداى تبارك و تعالى هديه خودش را پس بگيرد از ما و ما باز برگرديم، به آن حالى كه سابق بوديم. بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه از اين آزادى سوء استفاده نكينم. گرانفروشى يكى از سوء استفاده‏هاست كه كسى بگويد من آزادم، حالا هر چه دلش مى‏خواهد به اين مستمندها اجحاف بكند و قيمت‏ها را بالا ببرد و بازار را به وضع طاغوتى درست كند. اجحاف در معاملات، بى‏انصافى در معاملات يك امرى نيست كه عقل انسان بپذيرد و خداى تبارك و تعالى راضى باشد به اين معنا. بايد بازارها را يك بازارهاى اسلامى بكنيد.

    در جمهورى اسلامى همه چيز بايد اسلامى باشد

    جمهورى اسلامى همه چيزش بايد اسلامى باشد، اداراتش، بايد اسلامى باشد، تحول لازم دارد. حالا باز نيست. دادگسترى بايد اسلامى باشد، قضات، بايد قضاتى كه اسلام تعيين كرده است باشند. تا حالا نشده است اين. فرهنگ بايد يك فرهنگ اسلامى و از اين فرهنگ وابسته و استعمارى بيرون بيايد، و حالا نشده است باز. الان بازار كه در دست بازارهاى به ظاهر متدين است، به اسم اينكه حالا ديگر كسى نيست كه به ما فشار بياورد و بگويد نرخ كذا، نبايد اجحاف بكند. با حاكم وقت است كه جلوگيرى كند و ما ممكن است اجازه بدهيم جلوگيرى كنند از يك اجحافاتى كه مى‏شود در بازار. ما آزاديم هروئين بفروشيم، آزاديم ترياك بفروشيم، آزاديم قمار خانه باز كنيم، آزاديم شرابخانه باز كنيم، شراب فروشى باز كنيم همچو آزادى نيست، اين آزادى‏ها يك آزادى‏هاى غربى است كه اينطور چيزها را مى‏آورد. آزاديى كه در اسلام است، در حدود قوانين اسلام است. آن چيزى

    صحيفه نور ج 7 صفحه 93

    كه خدا فرموده است نبايد بشود، شما آزاد نيستيد كه الزام كنيد. همچو آزادى نيست كه كسى بخواهد قمار كند، بگويند آزاد است، خودش مى‏داند. بله اگر چنانچه آزادى دموكراتيك بود و جمهورى، جمهورى دموكراتيك بود، آن آزادى‏ها به حسب قاعده‏اش هست، هر كس دلش مى‏خواهد كه دكان شراب فروشى باز كند، باز كند. اگر دلش مى‏خواهد هم قمار خانه باز بكند. مراكز فحشا هيچ مانعى با جمهورى دموكراتيك ندارد. اينها كه جمهورى دموكراتيك مى‏خواهند اين را مى‏خواهند، يك همچو آزادى، ما كه عرض مى‏كنيم جمهورى اسلامى اين است كه روى قواعد اسلام بايد باشد. بايد مراكز فحشا بسته بشود. جوان‏هاى ما به مراكز فحشا وارد نشوند. جوان‏هاى ما را بد بار آوردند، هروئينى بار آوردند، ترياكى بار آوردند، قمار باز بار آوردند، شرابخوار بار آوردند و يك صدمه بزرگى به كشور ما زدند كه نيروى انسانى را از ما گرفتند، نيروهاى انسانى راهدر دادند.

    نابودى نيروهاى انسانى، از جنايات 50 ساله خاندان پهلوى‏

    بايد در جمهورى اسلامى، نيروهاى انسانى محفوظ بماند. نيروى انسانى صرف يك امر صحيح بشود تا كشور ما نجات پيدا بكند. ما الان يك كشورى داريم كه سال‏هاى طولانى و خصوصا در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر غير صحيح، اين پدر و پسر جنايتكار در اين مملكت حكومت كردند، نيروى انسانى ما را از بين بردند. الان شما بايد چراغ برداريد و بگرديد دوره كه انسان پيدا بكنيد. نگذاشتيد انسان پيدا بشود. دانشگاه‏ها رانگذاشتند دانشگاه اسلامى باشد، دانشگاه انسانى باشد. مدارس ما را نگذاشتند درست ما درس بخوانيم. فشارها، اختناق‏ها در آن زمان، در اين زمان هر كدام به يك شكلى. جوان‏هاى ما را برايشان مراكز فحشا تهيه كردند و تشويق كردند به اين مراكز فحشا. مراكز فحشا را مى‏گويند بيشتر از كتابخانه هست و همين طور هم هست. حالا انشاءالله اميدوارم جلوگيرى شده باشد. در هر صورت اين صدمه‏اى كه به ايران خورد، از حيث نيروى انسانى بيشتر از آن صدماتى است كه از حيث اقتصاد خورد از حيث جهات ديگر اقتصاد زود قابل جبران است اما نيروى انسانى سال طولانى لازم است تا يك انسانى به رشد انسانى برسد.

    وظيفه پاسداران، صيانت از اسلام و نفوس خود

    من اميدوارم كه همان طورى كه شما پاسدارهاى اسلام هستيد، پاسدارى از خودتان هم بكنيد، پاسدارى از نفس خودتان بكنيد. نگذاريد نفس سركشى بكند، هركارى مى‏خواهد بكند، مهار كنيد نفس خودتان را كه تابع اسلام باشد، هر چه خدا مى‏خواهد عمل بكنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. انشاءالله اين مملكت به سر و سامان برسد و همه سعادتمند باشيد خدا حفظتان كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #570
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 94

    تاريخ: 23/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و درجه داران پادگان‏ها و يگان‏هاى شهرستان تبريز

    تلاش گسترده ريشه‏هاى گنديده رژيم سابق‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من قبلا از شما آقايان كه تشريف آورديد و از نزديك با من ملاقات مى‏كنيد و مطالبى كه شما داريد و من دارم، در ميان مى‏گذاريم مثل برادرها، تشكر مى‏كنم و آنچه كه به نظرم مى‏رسد در يك همچو موقع حساس، براى همه پادگان خصوصا پادگان‏هاى آذربايجان عرض مى‏كنم. موقعيت حساس را همه مى‏دانيد كه گر چه رژيم رفته است، برگشت هم ندارد و اگر چه دست اجانب كوتاه شده است و انشاءالله آن هم بر نمى‏گردد، لكن الان در همه قشرها يك اشخاصى كه استفاده مى‏بردند، استفاده‏هاى نامشروع مى‏بردند، چه در ادارات، چه در ارتش و چه در جاهاى ديگر، اينها الان باز در فكر اين هستند كه يااگر بتوانند همان جور رژيم را برگردانند كه نمى‏توانند و اگر هم آن را نتوانند، تضعيف كنند اين نهضت اسلامى را، چون نهضت اسلامى استفاده غير مشروع به كسى نمى‏دهد و استفاده مشروع مى‏دهد و آنها استفاده غير مشروع مى‏خواهند بكنند. از اين جهت الان در همه اقشار از اين ريشه‏هاى گنديده هست بنابراين حالا كه ما تا اينجا رسيديم، از اينجا به بعد بايد بسيار هوشيار باشيم و توجه داشته باشيد به اينكه آن توطئه‏هائى كه از داخل و خارج دارد مى‏شود، نگذاريد كه اينها رشد پيدا بكند و اينها را همين حالا از بين ببريد و آن كه به جهت وحدت كلمه اولاً و ايمان ثانيا يعنى ايمان مقدم بر همه چيز، دنبال او وحدت كلمه، همانطورى كه شما ملاحظه كرديد كه ايمان به خدا و وحدت كلمه اين معنا را پيش آورد كه ابرقدرت‏ها را كنار زديد. همه قشرها، چه دولت‏هاى اسلامى (الاكمى‏از آنها) و چه ابر قدرت‏ها كه همه‏شان پشتيبان محمد رضا بودند، همه بودند، به من پيغام‏ها مى‏دادند خصوصا از آمريكا و مى‏خواستند كه او باشد چنانچه خودش هم وسائطى ايجاد كرد كه باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ايشان سلطنت بكنند (و من مى‏دانستم دروغ مى‏گويد) معذلك اين قدرت‏ها نتوانستند نگه دارند او را براى اينكه در مردم يك ايمانى پيدا شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مى‏دانستند. يك ملتى كه شهادت را براى خودش فوز مى‏داند و مى‏رود دنبال شهادت، اين را نمى‏شود با توپ و تانك جوابش را داد، چنانچه نشد.

    الان يك سستى مشاهده مى‏شود كه پيدا شده است و اين سستى در اثر اين است كه خودشان را پيروز دانسته‏اند و چون خودشان را پيروز دانسته‏اند از اين جهت يك قدرى سست شده‏اند، و توجه به

    صحيفه نور ج 7 صفحه 95

    جهات شخصى شروع شده، خانه ندارم، حقوقم كم است، درجه مى‏خواهم از اين حرف‏هائى كه آنوقت انقلاب رو به جلو رفتن بود اين حرف هيچ نبود، حالا كه رسيده است به يك حدى كه يك شكستى به طرف داده است، قهرا در هر انقلابى اينطور است كه بعد از اينكه طرف را شكست دادند و به پيروزى رسيدند باز بر مى‏گردند به حالات خودشان و حالات اوليه و چيزهائى كه احتياج دارند مورد نظرشان مى‏شود خانه ندارم و حقوق ندارم و من فرضا مريض هستم و اين حرف‏ها پيش مى‏آيد. الان ما در نصفه راه واقع هستيم، ما راه را به آخر نرسانده‏ايم. راى داديم به جمهورى اسلامى، الان هم رسما جمهورى اسلامى است ايران شناختند همه ممالك هم شناخته‏اند ايران را به جمهوريت اسلامى، لكن ما محتواى جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم. زحمت ما، آنكه ملت ماداد، زحمت‏هاى چيزهائى كه تحمل كرد، براى اين بود كه اسلام تحقق پيدا بكند. جمهورى اسلامى لفظى ما نمى‏خواهيم كه، يك جمهورى اسلامى كه فقط به آن رأى بدهيم و خودش را كار نداشته باشيم. ما بايد اسلام را به همان طورى كه در صدر اسلام بود، آرزوى ما اين است كه اسلام را آنطور كه در صدر اسلام بود پياده كنيم، آنطورى كه در زمان خود رسول الله بود پياده بكنيم و اين محتاج به جديت تام است در همه اقشار. الان يك مسؤوليت بزرگى به دوش همه ما هست. من كه يك طلبه هستم و در قم هستم و شما آقايانى كه در مراكز حساس هستيد، مسؤوليت داريد، يعنى به جائى رسيده است كه اگر چنانچه ما سستى بكنيم، ممكن است آن ريشه‏ها تقويت بشوند، رشد پيدا بكنند، به هم متصل بشوند و غائله بار بياورند. اگر نتوانند هم توفيق پيروزى پيدا بكنند، لكن غائله مى‏توانند ايجاد كنند كه زحمت براى مملكت ما ايجاد كنند و ما اگر چنانچه سستى بكنيم، ممكن است كه آنها روابطشان را با هم درست بكنند و لااقل براى ما، براى شما زحمت ايجاد بكنند.

    وظائف خطير ارتش اسلام در رابطه با خدا و خلق‏

    الان ما بايد هر كدام وظائف خودمان را انجام بدهيم، من كه يك نفر طلبه هستم، وظيفه طلبگى خودم را و شماها كه در ارتش هستيد وظيفه ارتشى خودتان را. من براى شما عرض بكنم ارتش‏هاى صدر اسلام وضعش اين بوده رئيس ارتش، امام جماعت بود يعنى انتخاب كه مى‏شد اين رئيس ارتش كه برود كجا، امام جمعه هم همان انتخاب مى‏شد. مالك اشتر را وقتى مى‏فرستادندش كجا، همان مالك اشتر رئيس ارتش بوده و استاندار فلان جا هم بوده است و امام جماعت و امام جمعه هم بوده است براى اينكه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در، ساير رژيم فرق داشته است شما ببينيد الان كه ما اينجا با هم نشستيم و يك محيط محبت است، اين بهتر است يا يك محيط رعب كه وقتى يكى از شما وارد مى‏شود ما بترسيم؟ در روح خود شما، اين محيطى كه محيط دوستى و محبت است در روح شما آرامش بيشتر ايجاد مى‏كند يا اينكه وقتى وارد بشويد و مردم از شما فرار كنند؟ ارتش بايد وقتى ارتش اسلامى شد، رئيس ارتشش جورى باشد كه ديگران به او اقتدا بكنند، افراد ارتش طورى باشند كه مردم وقتى كه وارد شدند در يك جلسه‏اى، مردم از آنها استقبال بكنند گل سرشان بريزند. چنانچه

    صحيفه نور ج 7 صفحه 96

    در اين آخر شديد، اين بهتر بود كه گل بريزند سر ارتش، يا از آنها فرار بكنند؟ براى خودتان، براى خودمان، براى همه. اين طاغوت‏ها كه محيط رعب ايجاد مى‏كنند براى اين است كه خائن هستند، مى‏ترسند از مردم، چون مى‏ترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد مى‏كنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند، لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم، عدالت كرده است، خدمت كرده است، براى خدمت آمده است، چون براى خدمت آمده است، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند مردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوف ندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است. اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشد بهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شماو شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك و توپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چند سال حكومت كرد بر اينجا اگر دست يك دستى به ملت دراز كرده بود قبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر اين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به ملت، سقوط مى‏كرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمى‏كرد. همين ملتى كه با فرياد مرگ بر شاه قيام كردند اگر آنوقت يك فرض كنيد كه جبهه‏اى بر خلاف آن مى‏شد همان وقت مردم با زنده باد شاه مى‏آمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه چيزشان مى‏ترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند، مردم شادى مى‏كردند. من به اين پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادى بكنند واين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى كردند.

    آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين، هم رضاى خدا در آن هست، هم راحتى خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است. اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشد كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش، خودش بد است، ارتش بايد خدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده است كه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيس اول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مى‏كرد مثل معاشرت يك نفر آدم بايك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مى‏آمدند مى‏نشستند و رفقايشان هم اصحابشان هم دورشان مى‏نشستند با هم، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مى‏آمد از خارج، نمى‏شناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مى‏پرسيد كه كدام يكى‏تان هستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مى‏كردند. اينطور نبود كه وقتى كه وارد مى‏شود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجا بنشينيد و سان بدهند و چه، اين حرف نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرف قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورى بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع ساده‏اى بود، بين خودشان به دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت. لشكر ما هم بايد اينطور باشد، بايد اينطور باشد كه بين خودشان، يعنى خودشان و

    صحيفه نور ج 7 صفحه 97

    ملت، ملت را عائله خودشان حساب بكنند، همانطورى كه با فرزند خودشان رفتار، با برادر خودشان رفتار مى‏كنند، با مردم هم اينجور باشند. در مقابل وقتى كه اجنبى، غير مسلمين كه حمله‏اى به شما كردند، اجنبى خواست حمله بكند، آنجا شديد محكم، اينطور نباشد كه بين خودتان وقتى ضعفا را گير بياوريد اذيت بكنيد و وقتى كه يك صدا از يك جا بلند شود فرار كنيد. خوب، ما ديديم وقتى كه متفقين آمدند آن مضمونى كه آنوقت مى‏گفتند، كه مى‏گفتند آن يكى كه دو نشد اعلاميه چيز است، لشكر زمان اينها بود كه اعلاميه چيز كردند، اعلاميه شماره يك، دوم نداشت و سه ساعت از قرارى كه گفتند مقاومت كردند و فرار كردند. من فرارى‏هايشان را كه در خود تهران آنجا صدا در آمده بود در تهران سربازها داشتند فرار مى‏كردند. تمام صاحب منصب‏ها از تهران فرار كردند، طرف اصفهان رفتند، براى چه؟ براى اينكه اينها نه پايگاه ملى داشتند بين مردم؟ پايگاه نداشتند. از آن طرف هم قدرت نظامى نداشتند، قدرت نظامى نداشتند. به رضا خان گفته بودند كه (گفته بود چرا به اين زودى آخر چرا؟) گفته بودند كه اين هم ما تعارف داريم مى‏كنيم و الا همان، همان حمله اول بود. سه ساعت طول نكشيد همان حمله اول. آنها از آن طرف آمدند ما از اين طرف فرار كرديم براى اينكه قدرت نظامى نبود ترس بود.

    قدرت نظامى در مقابل غير مى‏ايستد تا آنوقتى كه كشته بشود شهادت. نظامى اسلام شهادت را براى خودش زندگى مى‏داند كسى كه شهادت را زندگى دانست براى خودش، زندگى ابدى دانست براى خودش، اين در مقابل غير مى‏ايستد و آخر نفس را مى‏كشد و شهادت طلب مى‏كند اما آن كسى كه نظرش به همين زرق و برق و ماديات است و اصلا ايمانى در قلبش نيست، آن البته از آنجا صدا بلند مى‏شود، در تهران فرار مى‏كند، در سر حد بود، باز نيامده بودند همان سر حد كه صدا بلند شد ما شاهد قضيه بوديم در تهران فرار كردند و از اينجا رفتند. شما بايد همان دستور قرآن را عمل كنيد كه بين خودتان، بين خودتان با ساير ملت روابط دوستى داشته باشيد كه وقتى شما مى‏آئيد توى مردم، مردم شما را بپذيرند، شما را دوست داشته باشند براى اينكه شما حامى آنها هستيد، آدم حامى خودش را دوست دارد. اما در مقابل غير، محكم بايستيد و شهادت را براى خودتان فوز بدانيد. اين سرباز اسلام است و حالا شما سرباز اسلام هستيد، و من اميدوارم كه اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سلام‏الله عليه) خداوند همه شمارا حفظ كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه اين حرف‏هائى كه در تبريز يا آذربايجان يك اشخاص مفسدى حرف‏هاى نامربوط اينجا مى‏زنند، اميدوارم نباشد اين مسائل. من خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار شماها هستم، خدمتگزار روحانيت هستم.

    اين مسائل نيست. اين مسائل را مفسده جوها و اشخاصى كه مى‏خواهند فساد بكنند، اينها طرح مى‏كنند والا دو تا مسلمان، دو تا انسان كه نمى‏توانند با هم مخالف باشند. ما نسبت به همه شما و نسبت به همه قشر ملت، خدمتگزار هستيم و من اميدوارم به اين خدمت بتوانيم تا به آخر برويم و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 57 از 208 نخستنخست ... 74753545556575859606167107157 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/