صفحه 55 از 208 نخستنخست ... 54551525354555657585965105155 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 541 تا 550 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #541
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 278

    تاريخ: 5/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از تكنسين‏هاى پزشكى اورژانس تهران

    تمام اعمال نيك و بد انسان در ماوراء طبيعت يك صورت مجسم دارد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    البته فرق است مابين شنيدن و ديدن. ما در اين جنايات آخر مصيبت‏هائى كه بر جوان‏هاى ما و اطفال ما وارد شد از دور مى‏شنيديم و شما ديديد و اين خيلى فرق مى‏كند، ما در خارج خدمت‏هاى لفظى مى‏كرديم و شما عملى، شما در ميدان بوديد در ميدان مبارزه به كار خودتان و مسؤوليت خودتان عمل مى‏كرديد و شما در كارتان از كار ما بالاتر بود. البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده، چيزهائى ديديم لكن اخيراً شماها ديديد كه بر سر اين ملت چه آمد و شما حالا احساس مى‏كنيد كه اينهائى كه مى‏خواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگرى، نه رژيم شاهنشاهى، با يك صورت ديگرى همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد. شما بيشتر احساس ناراحتى مى‏كنيد شما بهتر خيانت‏هاى اين قشرهائى كه مى‏خواهند آشوب كنند و در آشوب، از خارج، ديگران، آنهائى كه ما را غارت كردند، آنهائى كه جوان‏هاى ما را با توطئه‏هاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند و ما شنيديم كه چه كردند، هر چه بايد بكنند، و رفتند و انشاء الله به جزاى خودشان، هم در اينجا و هم در آنجائى كه جاى جزاست خواهند رسيد. بعضى از كارهاست كه جزاى او در اين دنيا نمى‏شود، امكان ندارد، هر جانى يك نفر آدم است، مثل ساير مردم است، يك جان دارد و يك حيات دارد، اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم چطور مجازات كنيم؟ يك جانى كه صد نفر را به آن طرزى كه مى‏دانيد در شكنجه قرار داده يعنى آن طرزى كه شنيديد در شكنجه قرار داده، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ نمى‏شود، يك جان دارد و غايت امر اين است كه او را بكشيم يا با مجازات و شكنجه بكشيم، - اما اين كه - او كه يك شكنجه نكرده، يك نفر نكشته كه يك كشتن در مقابل يك كشتن و يك شكنجه در مقابل يك شكنجه باشد. شكنجه‏گرهاى ما كه از خارج هم تعليم ديده‏اند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كرده‏اند، آنهائى كه جوان‏هاى ما را كشته‏اند، بعضى از آنها عدد بسيارى از جوان‏هاى ما را كشتند و از بين بردند، اينها آنقدرى كه ماها مى‏توانيم شكنجه‏شان كنيم و ماها مى‏توانيم جزايشان بدهيم يك امر ناچيزى است. لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجه‏هائى است كه ما نمى‏توانيم بفهميم و

    صحيفه نور ج 6 صفحه 279

    آن از خود اعمال است، اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشى از خارج بيايد و شكنجه كند، خود عمل انسان اگر چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مى‏رسد و اگر چنانچه عمل ناصالح باشد، همان عمل به او مى‏رسد. فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره خود عمل را مى‏بيند. هر ذره‏اى كه انسان عمل مى‏كند يك صورت ماوراء طبيعت دارد، اينجا زبانش را آدم دراز مى‏كند. زبان درازى مى‏كند، يك مسلمانى را، يك مومنى را فحش مى‏دهد، غيبت مى‏كند، آن مومن فرض كنيد در آمريكاست شما از اينجا به او فحاشى مى‏كنيد يا غيبتش را مى‏كنيد، در آنجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز شود تا آنجا از رويش عبور مى‏كنند. در حديث است كه زبان درازى اينجا، آنجا صورت دارد. اين شكنجه‏هاى ناجوانمردانه‏اى كه به جوان‏هاى ما كردند، هر شكنجه صورت دارد در آنجا، هر داغى كه كردند داغ مى‏شوند آنجا، همين عمل آنجا صورت پيدا مى‏كند، همين عمل شكنجه مى‏شود آنجا. اين اعمال انسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك چنين عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد كه ماوراى طبيعت را حالا نمى‏توانيم بفهميم، انبياء مى‏فهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است. پس شما هر كارى كه انجام بدهيد و ما هر كارى كه انجام بدهيم، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد، اينطور نيست كه مخفى شود از كسى، خود عملى كه انجام مى‏دهيم در آنجا متحقق مى‏شود ملكات انسان، يكى هست كه ملكه خوب دارد و يكى هست كه ملكه زشت دارد، همين ملكات در آنجا تجسمى دارد، تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است، ملكه خيانت، طبيعتش طبيعت خائن است، در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مى‏آيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست يعنى تحقق باز ندارد، اما قابل است. اين بچه‏اى كه به دنيا مى‏آيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله، اگر سعى كرد در آن طرف ملكات رذيله كم‏كم اينها تحقق پيدا مى‏كنند و باطن ذات انسان يك موجود رذل مى‏شود. گاهى انسان يك كارهائى مى‏كند كه مناسب با يك جور حيوانى است، درندگى لفظى هم باشد كه مردم را با فحاشى، با اينطور چيزها آبرويشان را مى‏ريزد (درندگى است اينها) يا درندگى‏هاى ديگرى دارد، اين ملكه‏اى در انسان پيدا مى‏شود كه يك ملكه درندگى است. انسان وقتى از اينجا منتقل مى‏شود به يك ماوراى اينجا، همان ملكه درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب با آن هست مى‏شود، به يك صورت حيوانى، حيوانى درنده متناسب با آن متحول مى‏شود. مى‏گويند گاهى اوقات انسان چند تا صورت آنجا دارد صورت‏هاى مختلف دارد، در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است.

  2. #542
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 282

    تاريخ: 5/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع بانوان خانواده‏هاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر گروهها

    خدا و مومنين حافظ و حامى دين اسلام و اهداف الهى پيامبر اسلام‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين چه خطاب افتخار آميزى است براى مومنين، چه خطاب مسؤوليت آورى است براى مومنين. افتخار آميز براى اينكه، با اينكه خداى تبارك و تعالى كافى است و هيچ كس در مقابل حق تعالى قدرتى ندارد، قوه‏اى ندارد، همه هيچ هستند ولى خداى تبارك و تعالى به مومنين كه مومنات هم داخل مومنينند، اين افتخار را مرحمت فرموده است كه در پهلوى اسم مبارك خودش مومنين را هم ذكر فرمود براى تو خدا و كسانى كه متابعت كردند، مومنينى كه از تو متابعت كردند كافى است با اينكه خدا كافى است لكن همچو تشريفى را به مومنين كه مومنات هم داخل هستند مرحمت فرموده است كه خدا و مومنين، كسانى كه از تو تبعيت كردند، براى تو كفايت مى‏كنند. چقدر افتخار آميز است براى ما، براى مومنين براى شما مخدرات، براى شما مومنات كه شما در يك رديف خداى تبارك و تعالى قرار داده است و چقدر مسؤوليت آور است اين خطاب مومنين بايد كفايت كنند از اسلام، حفاظت كنند از اسلام، پيغمبر اسلام را كافى هستند، پيغمبر اسلام هست و احكام اسلام، اهداف اسلام. خداى تبارك و تعالى در اين آيه به ما فرموده‏اند كه اهداف اسلام و خود نبى اكرم و هركس مربوط به نبى اكرم است، شماها بايد كفايت كنيد. ما ماموريم، ماموريم كه حفاظت كنيم از دين خدا، حفاظت كنيم از اهداف الهى. شما مومنات، شما مخدرات كه از بيوت علما و فضلاء هستيد، اولى هستيد از ديگران، شما از بيت نبوت هستيد، اولى هستيد به اينكه اهداف اسلام را حفاظت كنيد. خداوند به ما اين مرحمت را فرموده است كه شما با خدا حفاظت كنيد از اسلام و از دين اسلام. حسبك الله و من اتبعك من المومنين.

    مسؤوليت خطير مادران، تربيت اولاد صالح و حافظ اسلام

    بانوان محترم! مسووليد همه، مسووليم همه، شما مسوول تربيت اولادها هستيد، شما مسووليد كه در دامن‏هاى خودتان اولادهاى متقى بار بياوريد، تربيت كنيد، به جامعه تحويل بدهيد. همه مسوول هستيم كه اولادها را تربيت كنيم لكن در دامن شما بهتر تربيت مى‏شوند. دامن ما در بهترين مكتبى است از براى اولادها. مسؤوليت داريد نسبت به فرزندان خود، مسؤوليت داريد نسبت به كشور خودتان

    صحيفه نور ج 6 صفحه 283

    و شما مى‏توانيد بچه‏هايى تربيت كنيد كه يك كشور را آباد كنند. شما مى‏توانيد بچه‏هايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبياء بكنند، حفاظت از آمال انبياء بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد، نگهبان، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانه‏هاى شما بايد خانه تربيت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربيت علمى، تربيت دينى، تهذيب اخلاق. توجه به سرنوشت اينها در عهده پدران است و در عهده مادرها، مادرها بيشتر مسوول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادرى از شرافت پدرى بيشتر است، تاثير مادر هم در روحيه اطفال از تاثير پدر بيشتر است.

    ترور اشخاص، ترور نهضت نيست‏

    شما مسووليد، ما همه مسووليم، خداى تبارك و تعالى همه را مسوول قرار داده است، و در اين آيه شريفه فرموده است حسبك الله و من اتبعك من المومنين خدا كسانى كه تبعيت كردند ترا، از مومنين، مومنينى كه تابع اسلام هستند، تابع پيغمبر اسلام هستند، اينها اشخاصى هستند كه كافى هستند براى رسول، براى پيغمبر كافى هستند. يك تكليف بزرگى است به عهده همه، به عهده همه متابعين، به عهده همه ملت كه تبعيت دارند از پيغمبر، بايد اين نشان حسبك الله و من اتبعك من المومنين هم در پيشانى آنها باشد، حفاظت كنند از دين خدا، حفاظت كنند از اسلام، از قرآن كريم. نلغزند از اين جنبش‏هاى ضعيفى كه اين اقشار غير انسان در ايران ايجاد مى‏كنند، نترسند از اينكه اين اقشار ضعيف به جنبش در آمدند و به خيال خود براى ارعاب ملت ترور مى‏كنند. ملت ما هرگز از اين معانى نمى‏ترسد و نهضت ما هرگز ترور نمى‏شود. ترور اشخاص، ترور نهضت نيست. نهضت ما قائم است ولو اشخاصى مثل مرحوم (مطهرى) و مثل آقاى (هاشمى) هم و مثل سايرين هم نباشند. خداى تبارك و تعالى و من اتبع نبى را من المومنين كافى است، ملت كافى است و ملت ما راه خود را پيدا كرده است، هيچ خوفى نيست، هرگز ما نمى‏ترسيم از اين ترورها و هرگز به عقب بر نمى‏گرديم و هرگز اجازه نمى‏دهيم شرق و غرب دخالت كند در مملكت ما.

    خدمات ارزنده زنان به نهضت اسلامى

    خداوند شما مومنات را حفظ كند كه در نهضت اسلامى حظ كافى داشتيد و الان هم براى مستمندان كمك كرديد و كمك‏هاى شما بسيار با ارزش است، كمك‏هاى بانوان ارزشش چند برابر كمك‏هاى مردان است. خداوند شما را حفظ كند و شما را براى تربيت انسان‏ها كه شغل انبياء است، براى تربيت انسان‏ها كه شغل انبياء است حظ كند. سلام بر همه شما و رحمت بر همه شما.

    
    previos page menu page next page
    

  3. #543
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 284

    تاريخ: 5/3/58

    پيام امام خمينى به حجة الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى در مورد ترور نافرجام ايشان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابرقدرت‏ها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاش‏هاى احمقانه نمى‏توانند انقلاب اسلامى ما را ترور كنند، نمى‏توانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابرقدرت‏ها و جنايتكاران بين‏المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسه‏ها مقاومت كند، توطئه‏ها را بشكنند، با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسائى كنند و به دادگاه‏هاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و روساى آنان موظفند از اين شخصيت‏هاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملت‏هاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايران دعوت مى‏كنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملت‏هاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومند اسلام تبريك مى‏گويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.

    والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page
    

  4. #544
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض جلد هفتم

    جلد هفتم
    
    menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 1

    تاريخ سخنرانى:5/3/58

    پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين‏هاشمى‏رفسنجانى درمورد ترور نافرجام ايشان‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب حجت‏الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى‏زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابر قدرت‏ها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاش‏هاى احمقانه نمى‏توانند انقلاب اسلامى‏ما را ترور كنند نمى‏توانند شخصيت انسانى اسلامى‏مطهرى و هاشمى‏را ترور كنند هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابر قدرتها و جنايتكاران بين المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسه‏ها مقاومت كند توطئه‏ها را بشكند با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسايى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و رؤساى آنان موظفند از اين شخصيت‏هاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى‏مصمم است به نهضت اسلامى‏خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملت‏هاى بزرگ اسلامى‏را به همكارى در اين نهضت اسلامى‏ايران دعوت مى‏كنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى‏و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملت‏هاى اسلامى‏تحقق يابد. من به آقاى هاشمى‏فرزند برومند اسلام تبريك مى‏گويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.

    والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    menu page next page
    

  5. #545
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 2

    تاريخ 5/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه امداد بروجرد

    براى اصلاح آشفتگى‏ها همه ما بايد گروه امداد باشيم

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    زحمات شما پيش خداى تبارك و تعالى محفوظ است. ما همه بايد گروه امداد باشيم. اسلام همه مردم را به رعايت يكديگر دعوت فرمودهاند كلكم راع همه ما مسووليم و كلكم مسوول همه بايد رعايت همه ملت را بكنيم و همه بايد از لشكر اسلام باشيم و از گروه امداد. شما البته به اين اسم مسمى‏هستيد و اميدوارم كه عملتان موافق با اسم باشد. همين طورى كه اسمتان گروه امداد است و تا حالا امداد كرديد، از اين به بعد هم به برادران خودتان، به كشور خودتان، به شهر خودتان گروه امداد باشيد و مطابق با آنچه خداى تبارك و تعالى فرموده است مطابق دستورات او عمل كنيد و دعا كنيد كه همه ما گروه امداد باشيم و همه عمل كنيم به وظائف اسلامى‏خودمان. امروز ايران محتاج است به گروه امداد. ايران محتاج است كه همه گروه‏ها گروه امداد باشند براى آنكه آن چيزى كه براى ايران گذاشتهاند خرابى است، آشفتگى است و با امداد همه بايد اين آشفتگى‏ها رفع بشود.

    تلاش مذبوحانه مخالفين نهضت براى ايجاد جو بدبينى و متوقف ساختن مردم

    يكى از امدادهائى كه ملت مى‏توانند بكنند اين است كه ايرادها را كم بكنند. الان وقت اين است كه ما باز اين نهضت را به پيش ببريم وقت اين نيست كه ايراد بكنيم. آنهائى كه وادار مى‏كنند مردم را به ايراد، آنها مى‏خواهند نهضت پيش نرود، آنها از پيشرفت نهضت نگران هستند مى‏دانند كه اگر اين نهضت پيش برود براى آنها ديگر جائى نيست از اين جهت اشكال تراشى مى‏كنند- مردم را وادار به ايراد مى‏كنند وادار به ايراد مى‏كنند - و اينها براى اين است كه متوقف كنند مردم را يا بدبين كنند. گاهى مى‏گويند كه خوب چه شده است تا حالا كه چيزى نشده است. ملت مى‏داند كه چه شده است دنيا هم مى‏داند كه چه شده است و از اين شده‏ها نگرانند اينهائى كه مى‏گويند چه شده است از اين شدن‏ها نگرانند براى اينكه آنچه شده است اين بوده است كه تمام متفكرين دنيا را به تحير واداشته است. يك ملتى كه به دستش هيچ نبود قدرت‏هاى بزرگ را شكست، آزادى براى خودش تهيه كرده. چه شده است يعنى چه؟ الان اين شده است كه ما نشستهايم - با هم - آزاد با هم صحبت مى‏كنيم. در چند سال پيش يك چنين اجتماعى، كمتر از اين هم براى ما ممكن نبود براى شما ممكن نبود. ما الان دست‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 3

    ديگران را از سر مملكتمان كوتاه كردهايم و چند وقت پيش از اين هر چه بود آنها مى‏بردند حالا نمى‏برند. اينها كه مى‏گويند چه شده است براى اين است كه مردم را بدبين كنند و اشخاص غافل هستند، شايد بسيارى از اين چه شده است بسيارى غفلت بكنند و اگر اينها بگذارند چيزهائى ديگر هم مى‏شود لكن البته به تدريج بايد اين آشفتگى‏ها رفع بشود. همه ايران بايد گروه امداد باشند. اگر همه گروه امداد شدند و رفع اين اشكالات همه خواهد شد و اگر ايرادگير شوند اشكالات رفع نمى‏شود و احتمال اينكه يك وقتى خداى نخواسته به عقب برگرديم، يك وقت شكست بخوريم، يك وقت باز همان مسائل برگردد هست. انشاءالله خداوند شما را گروه امداد براى اسلام قرار بدهد و اجر گروه امداد را به شما عنايت كند و همه موفق و مويد باشيد و همه باشيم براى خدمت انشاء الله.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #546
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 4

    تاريخ 6/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى كاشان

    عبرت گرفتن ازتاريخ موجود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    چيزهائى كه در دنيا اتقاق مى‏افتد كه آنها تاريخ را تحقق مى‏دهد، اين براى عبرت گرفتن ما، سرمشق بودن براى ماست. از جمله اين قضيهاى كه در ايران اتفاق افتاد. پنجاه و چند سال سلطنت غاصبانه رژيم پهلوى كه سرتاسرش مشحون بود ازكارهائى كه مخالف مسير ملت بود كه شايد اكثرش را شماها يادتان نيست، شماها جوانيد، من از اولش بودم، از آن وقتى كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد تا حالا ناظر قضايا بودهام. كارهايشان گاهى به ظاهر خيلى فريبنده بود لكن برخلاف مسير ملت بود. وقتى كه او آمد ابتدائا شروع كرد به اظهار ديانت و اظهار چه و روضه خوانى و سينه‏زنى و گاهى ماه محرم در همه (در تهران) همه تكيه‏هائى كه در تهران بود مى‏رفت مى‏گرديد خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پيدا كرد.

    همين آدمى‏كه اينطور مجلس روضه داشت، هم‏آنطور سينه زن و ارتش مى‏آمد به سينه زنى (كه من خودم دسته‏هاى ارتش را هم ديدم). همين آدم شروع كرد به ضد او عمل كردن، تا قبل از اينكه قدرت پيدا بكند، خواست براى بازى دادن مردم آنطور امور را انجام داد، وقتى كه قدرت پيدا كرد درست بر ضد آن كارهائى كه كرده بود شروع كرد به فعاليت، منجمله همين آدمى‏كه اين دستگاه روضه را داشت همچو قدغن كرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اينها را، كه در تمام ايران شايد يك مجلس علنى نبود، اگر بود در خفا، در بعضى شهرها در خفا و به صورت‏هاى مختلف و با اسم‏هاى مختلف. چيزهائى كه موجب نارضايتى مردم بودانجام مى‏داد، مثل قضيه كشف حجاب. كشف حجاب شما نميدانيد آنوقت چه مصيبتى براى مردم بود، نمى‏دانيد چه كرد و مامورها چه كردند با مردم و با زن‏ها كه اسباب نارضايتى عموم مردم بود، منتها قدرت زياد شده بود، مردم هم هدايت نمى‏شدند با يك مثلاً قدرت‏هائى، از اين جهت نمى‏توانستند كارى بكنند لكن عقده‏ها زياد بود. بعد هم شروع كرد به اسم اينكه مى‏خواهد قدرت مركزى را درست كند، عشاير كه همه‏شان، البته در عشائر يك اشخاص غيرباب هم بود، لكن اينها يك پشتوانهاى براى ملت بودند، تمام اينها را از بين برد و آنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى در جنگ عمومى‏اينها حمله كردند به ايران، آمريكا و انگلستان و روسيه، اينها همه با هم حمله كردند، در جايى كه مخالفت با آلمان

    صحيفه نور ج 7 صفحه 5

    مى‏خواستند بكنند حمله كردند به ايران، در عين حالى كه همه چيز ايران در خطر بود و مردم براى همه چيزشان نگران بودند، لكن وقتى گفتند كه رضاخان را اينها بردهاند مردم شادى مى‏كردند. اينطور رفتار كرد، رفتار غير عقلائى، رفتارى كه براى خاطر انگلستان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روى كار، بعد از او نوبت به پسرش رسيد كه اين را ديگر بيشتر شما يادتان است اين هم كارهايى كرد كه به حسب صورت فريبنده بود لكن كم كم هى هر چه پرده بالا رفت ديدند كه بر خلاف مسير ملت است. ملت با او مخالف شد منتها در طول اين سى و چند سالى كه بود، هى عقده‏ها روى هم آمد، عقده‏هاى مردم روى هم آمد و هى نارضايتى‏ها زياد شد و هى خدمت‏هاى او به اجانب يكى بعد از ديگرى هى فاش شد تا رسيد به آنجا كه من شايد مكرر اين را در بعضى از صحبت‏هايم گفتم كه نكن كارى كه وقتى بروى، همه مردم شادى كنند، نكن اين كارى را كه همين مطلب را، كه وقتى كه پدر تو رفت همه شادى كردند در عين حالى كه همه در خطر بودند، تو نكن اين كار را، كه وقتى رفتى همه شادى كنند. حكومت اگر حكومت ملى باشد و به دست ملت يك حكومتى وجود پيدا بكند، چون از خودشان است، اگر يك وقتى از بين برود همه ناراحت مى‏شوند، اگر بخواهد از بين برود، همه پشتيبانش هستند، لكن حكومت اگر چنانچه پايه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به اين وضع در مى‏آيد كه آن روزى كه مى‏گويند رفت، خيابان‏ها آنطور شد كه ديديد (من نبودم لكن نقل مى‏كنند) شادى‏ها آنطور شد كه ديديد. همان كه من به او تنبه دادم كه نكن كه اينطور بشود. اين بايد مايه تنبه براى ماها بشود، فرق نمى‏كند، يك قدرتى كه در راس است و همه مملكت تحت سيطرهاش است، يا يك قدرتى كه در يك استان است، يا يك قدرتى كه در يك شهر است، يا يك قصبه است، اگر چنانچه عقل داشته باشند، قدرت‏ها بايد از اين تاريخ موجود عبرت ببرند كه وقتى حكومتى پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هر چه قدرتمند باشد هم نمى‏تواند پايدارى كند. ديديد كه قدرت خودش چه بود و علاوه بر او همه قدرت‏ها با او موافق بودند، يعنى ما در تمام دنيا يك كسى كه با او مخالف باشد حالا شايد يك نفر مثلاً يكى از دولت‏ها شايد آن هم اظهار مى‏كرد حالا راست گفته يا نه نمى‏دانم اما تمام دول بزرگ با او موافق بودند. ابرقدرت‏ها موافق بودند، تمام دول غربى با او موافق بودند، اين خليج و اين كويت واين - عرض مى‏كنم كه - دول عربى با او موافق بودند، در عين حال چون پايه قدرت بر قلوب مردم نبود، روى دوش ملت نبود، همه قدرت‏ها دستشان را روى هم گذاشتند كه و قدرت‏هايشان را روى هم گذاشتند كه نگه دارند او را و نتوانستند، رفت ! اين يك تاريخ موجود است و بايد براى ما همه عبرت باشد.

    فرو ريختن حكومت نتيجه از دست دادن پايگاه ملى است‏

    شما كه در شهربانى كاشان هستيد، آن هم كه در شهربانى قم است، آن هم كه رئيس شهربانى كل است، آن هم كه رئيس ارتش كل است، آن هم كه رئيس ژاندارمرى كل است، آن هم كه رئيس دولت است، اينها توجه داشته باشند كه آن كه مى‏تواند اينها را نگه دارد و حفظ كند، ملت است، ملت‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 6

    مى‏تواند اين قدرت‏ها را حفظ كند، اگر ملت پشتيبان اين جمعيت شد، اينها همه كارى مى‏توانند بكنند و اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگر صدايشان در مى‏آيد چند وقت ديگر صدايشان در مى‏آيد، آن روزى كه ملت صدايش در بيايد ديگر نمى‏تواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مى‏كند اين است كه ببينند كه شهربانى براى آنهاست، نه شهربانى ضد آنهاست. در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را، ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مى‏ديدند، اگر هم فرض كنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمى‏توانست عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردم بد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از دست داد. وقتى بناشد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوباره اعادهاش بكنند، اين است كه فرو مى‏ريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهائى كه قواى انتظامى‏هستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد كه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمى‏تواند بايستد سرپاى خودش. يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه مى‏كند.

  7. #547
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 8

    تاريخ: 6/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات و دانشجويان دانشكده دندانپزشكى دانشگاه تهران

    نقش موثر دايره مخابرات در پيشرفت نهضت

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من اول با خانم‏ها كه از مخابرات هستند چند كلمه صحبت كنم. اين دايره مخابرات، ما كه در پاريس بوديم به ما خيلى محبت كردند و به نهضت خدمت. آنوقتى كه اعتصاب بود، آنها اعتصاب كردند لكن تلفن‏ها را براى اينكه ما با ملت اتصال پيدا كنيم در اختيار ما گذاشتند و اين بسيار در آنوقت موثر بود در پيشرفت نهضت، از اين جهت من بايد از اين دايره تشكر كنم.

    حصول پيروزى به واسطه اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت‏

    حالا من يك صحبتى به همه راجع به همه آقايان و خانم‏ها عرض مى‏كنم. من اصل نابسامانى‏هائى كه در ايران هست فعلا، و آشفتگى‏هائى كه در همه قشرهاى ملت هست، هم مطلعم و هم متاثرم لكن بايد الان ما حساب اين را بكنيم كه وظيفه فعلى براى ما، براى ملت ما، چه بانوان محترمات و چه آقايان معظم، براى همه چه هست؟ الان ما درچه حال واقع هستيم؟ و بايد چه بكنيم؟ قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همه مى‏دانستيم كه بايد چه بكنيم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم اين بود كه ما سلسله پهلوى را و رژيم شاهنشاهى را نمى‏خواهيم و ما يك حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى‏مى‏خواهيم. همه با هم همصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم به آنجايى كه با اين وحدت كلمه و با اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تأييد خداى تبارك و تعالى يك سد بزرگى را شكستيد و شكستيم. در آنوقتى كه دنبال اين قضيه بوديد همه مى‏دانيد كه هيچ قشرى توجه به اينكه من حالا چى ندارم، چى دارم، گرفتارى خانوادگيم چى هست، آيا منزلم مثلاً برقش مرتب است، آيا تلفن من چطورى است، هيچ توجه به اين مسائل نبود مطرح نبود اين مسائل، اينكه مطرح بود بين همه اين بود كه اين رژيم نباشد، يك رژيم الهى باشد. اين اسباب اين شد كه پيروز شديد.

    اگر در آنوقت هم كه همه داشتند -مثلاً فرض كنيد- كه توى خيابان آمده بودند، هر كسى فكر اين بود كه خوب، حالا ما امشب وقتى كه برويم منزل شام‏مان چه هست، برقمان چطورى است، تلفن‏مان چه هست؟ قرض داريم، بچه‏هامان مثلاً چطور هستند، مريض داريم، اگر اينطور تشتت افكار

    صحيفه نور ج 7 صفحه 9

    بود، هرگز اين پيشرفت را نمى‏كرديد. شما هر كدام وارد بوديد و همه وارد بودند همان روز در اين نهضت و در آنوقتى كه شور اين نهضت بود و فشار از آن طرف و از اين طرف، اين توجه اين معنا را داريد و خودتان الان برگرديد به آن حالى كه در آنوقت داشتيد، مى‏دانيد كه هيچ چيز مطرح نبود آنوقت، همه يك توجه، و از خودمان غفلت كرده بوديم آنهايى كه توى خيابان‏ها و بالاى پشت بام‏ها شب و روز فرياد مى‏زدند و الله اكبر مى‏گفتند و مبارزه مى‏كردند و با هيچ، با همه چيز مقابله مى‏كردند اينها ابدا توجه به اينكه ما منزلمان چه جورى است، خانه‏مان آيا داريم يا نه، هيچ ابدا اين مطرح نبود. آن زاغه نشين‏هاى اطراف تهران كه يك دفعه من در تلويزيون ديدم وضعشان را، و ديدم روحشان را، كه وضعشان، خوب به مشاهده ديدم كه عده زيادى در يك زاغهاى، در يك سوراخى رفت و آمد مى‏كنند و بعد كه پرسيد يكى از آنها، كه شماچه مى‏كنيد؟ روزها چه مى‏كنيد؟ گفت ما صبح كه مى‏شود با بچه‏هايمان راه مى‏افتيم مى‏رويم تظاهرات. فكر اينكه حالا ما منزلمان اين زاغه است و زندگى‏مان اينطورى است، اين فكر از سر مردم پريده بود. همه فكر متوجه و متمركز شده بود در يك جهت و آن اينكه اين رژيم نبايد باشد، ما نمى‏خواهيم اينها را مرگ بر شاه، ما جمهورى اسلامى‏مى‏خواهيم. اين رمز بود از براى اينكه شما پيروز شديد. توجه به خودمان نه، توجه به مقصد. همه رو به مقصد بوديم. رو به خودمان نبوديم. همه آن طرف نگاه مى‏كرديم. اين طرف كه عبارت از وضع خودمان بود، هيچ توجه به آن نداشتيم. از اين جهت پيروز شديم. لكن خوب پيروزى تا كجا رسيده است، تا اينجا كه اين بنيان ظلم اساسش شكسته شد و رفت لكن ريشه‏هاش كه هست، حالا به پيروزى ما نرسيديم.

    پرداختن به گرفتارى‏هاى شخصى و غفلت از مقصد مايه توقف نهضت‏

    آنى كه الان ما رايك قدرى به نگرانى مى‏كشد، اين است كه ملت حالا برگشته به اينكه حال خودش را دارد مى‏بيند، بين راه از مقصد دست برداشته، متوجه شده است به حال خودش. خانه نداريم يك عده كثيرى به اينكه ما خانه نداريم، خانه مى‏خواهيم. يك عده كثيرى به اينكه ما، در اداره‏مان مثلاً چطور است. يك عده كثيرى به اينكه مثلاً در دانشگاه چطورى است. از آن حال انقلابى كه اين ملت داشت و حال توجه به مقصد و غفلت از حالات خودش و گرفتارى خودش بيرون آمده است ملت، سرتاسر كشور اينجورى است الان كه همه الان يك توجه به چيز ديگرى هم پيدا كردهاند و آن اينكه گرفتارى‏هاى خودمان. هر كسى الان، الان روزى چقدر كاغذ براى ما مى‏آيد، چقدر مراجعات به جاهاى ديگرى هست، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شكايت از وضع خودشان و دامن مى‏زند به اين مطلب اينكه دست‏هايى كه الان در كار است كه اين نهضت را در نيمه راه متوقف كند.

    آنها دست زدند به يك تبليغاتى و آن اينكه: چه شد تاكنون چه شده است؟ خوب، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم براى فقرا فكرى نشده است، براى ادارى فكر نشده است، باز هم بعضى از همان مهره‏ها هستند باز هم كذا هى اشكالتراشى، از همه اطراف عمال آنهايى كه مى‏خواهند نگذارند

    صحيفه نور ج 7 صفحه 10

    اين نهضت به آخر برسد اينها افتادهاند توى قشرهاى مختلف ملت و هر جا به يك صورت به حسب ظاهر فريبنده همان فريب‏هايى كه شاه در آنوقت، شاه سابق در وقت سلطنتش مى‏داد، ماها را و صورت فريبنده درست مى‏كرد دروازه تمدن بزرگ، عرض مى‏كنم دهقان كذا، آزاد زنان و آزاد مردان، بيرون آوردن نيمى‏از ملت را براى خدمت همين حرف‏هايى كه حرف است، محتوا ندارد، همين حرفهاى فريبنده الان روى هر نقشهاى كه كشيده شده است و با دقت كشيده شده است و كاردارها و آن اشخاص كه درست مطالعات در همه روحيات مردم داشتند و دارند، همين مسائل را حالا مى‏بينند كه تا اينجا كه رسيده است، نگذارند جلو برود. اينها فهميدهاند كه اگر اين نهضت به اين قدرتى كه تا حالا آمده است برود جلو، اين اسباب اين مى‏شود كه بكلى تا آخر دست آنها كوتاه بشود. اين را مى‏خواهند دراين نيمه راه خفهاش كنند و لهذا در همه قشرهاى مختلفى كه اينها عمالشان هست، تبليغاتى شروع شده است دامنه‏دار. توى كارگرها مى‏روند يك صورتى با يك وضعى صحبت مى‏كنند كه خوب، براى كارگر هم كه باز فكرى نشد، كو خانه؟ كو زندگى؟ كو چطور؟ آن روزى كه كارگر اعتصاب كرد و هيچ توجه به خانه و به زندگى نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا مى‏آيند به او مى‏گويند كه خوب، اين هم جمهورى اسلامى‏پس چه شد الان كو خانه‏تان؟ كو چطور؟ آنها هم غفلت مى‏كنند از اينكه ما باز نرسيديم، به جمهورى اسلامى، حالا باز الفاظ است، معانى تا حالا نيست، مابين راه هستيم باز به مقصد نرسيديم، مثل اينكه مثلاً يك رئيس كاروانى به دوستان و اعضاى كاروان بگويد كه ما وقتى به منزل رسيديم خير، همه اسباب و وسايل راحتى آنجا فراهم است، بعد كه دارند حركت مى‏كنند، يك جا اينها اعتقادشان اين اصل بشود كه رسيدهايم، باز مى‏بينند كه نه ديگر باز زحمت و باز جور و باز راه رفتن و باز چيز است، هى بروند ايراد بگيرند كه خوب، ما كه رسيدهايم حالا پس كو اين وعده‏هايى كه تو كردى. اين غفلت از اين است كه ما نرسيدهايم باز به آنجايى كه بايد برسيم، نرسيديم.

    الان ريشه‏هايى از آن رژيم سابق و عمالش هست، آنطورى كه گفته مى‏شود در سر حدات و كنار سرحدات بيرون از كشور، چه در طرف تركيه و چه در طرف افغانستان و چه در طرف عراق و آنجاها هستند اشخاص، جاهاى ديگر هم هستند و اينها يك توطئهاى الان دارند و مى‏خواهند يك اجتماعى داشته باشند، با هم روابط پيدا مى‏كنند و عمالشان توى جمعيت‏ها افتادهاند و توى قشرهاى مختلف ملت افتادهاند و اشكالتراشى مى‏كنند.

    امروز بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه وقت اشكالتراشى و وقت اينكه حالا ماچه شد كارمان، يك قدرى زود است حالا، همه را بايد توجه به اين بدهيم كه ما بين راه هستيم الان، يك رايى ملت دادهاند به جمهورى اسلامى، با رأى ملت جمهورى اسلامى‏رسميت دارد اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، اسلام كه اين نيست. ما مى‏دانيم كه همه قشرهايى كه هست باز رنگ‏هايش رنگ‏هاى غيراسلامى‏است لكن الان اگر چنانچه همه ما توجه به اين بدهيم كه برويم سراغ اينكه فلان اداره وضعش چه جورى است، فلان رئيس اداره وضعش چه جورى است، فلان كس چه جورى است، فلانى خوب عمل نمى‏كند، فلانى خوب عمل مى‏كند، اگر از آن معنايى كه الان ما دنبالش هستيم و مى‏خواهيم‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 11

    متحققش بكنيم، مى‏خواهيم قانونش را بگذرانيم، مى‏خواهيم مجلسش را درست بكنيم، اگر از اين مرز برگرديم به اين مسائل فرعى و اصل را از دست بدهيم خوف اين است كه دوباره برگردد مطلب به حال اول. الان وقت اين نيست كه تا عرض كنم كه ناراحت بشويم از اينكه چرا خوب دولت كار نمى‏كند. خود دولت هم مى‏داند كه آنطور نمى‏تواند با شدت كار بكند اما سوء نيت ندارند كار زياد است، گرفتارى زياد است، آشفتگى زياد است و اين اضافه كنيد به اين زيادى آشفتگى و كار، اينكه اشكالتراشى زياد است. مى‏روند نمى‏گذارند كه اين كارگرهاى نفت، كارگرهاى ادارات، كارخانه‏ها، نمى‏گذارند اينها كار بكنند. مى‏گويند كه بايد ما همين حالا اين كارفرماها را همه را از بين ببريم و چه بكنيم. در صورتى كه الان وقت اين حرف نيست و اينهايى كه دارند اين را مى‏گويند از فرصت دارند استفاده مى‏كنند براى اينكه نهضت را جلويش را بگيرند، مهار كنند. مى‏روند توى رعيت‏ها و اينها نمى‏گذارند كشت بكنند، بعد، از آن هم كه كشت شده الان نمى‏گذارند برداشت كنند.

    آنها از اين كلمه اسلام مى‏ترسند

    شما ديديد كه در رفراندم كه آمال يك ملت بود، مسأله ملى بود. تاريخ سراغ ندارد يك همچنين ملى بودن يك رفراندمى‏را، يك چنين اشتياقى را كه همه داشتند، زن و مرد و جوان، پير و مريض و عليل و همه آمدند پاى صندوق و رأى دادند، باز يك دستهاى پيدا شدند كه تحريم كردند، يك دستهاى پيدا شدند كه رفتند با تفنگ جلويش را گرفتند، يك دستهاى پيدا شدند كه صندوق‏ها را آتش زدند. اينها دلشان براى ملت سوخته بود كه اين كارها را مى‏كردند؟ يك كار غير ملى بود؟ يك كار تحميلى بود؟ يك زورى در كار بود؟ يك فشارى در كار بود؟ يا با كمال آزادى و اشتياق نه اينكه فقط رأى بخواهند بدهند. اين بچه‏هاى كوچكى كه وقت رأى دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند رأى ندهيد، متاثر بودند، اعتراض مى‏كردند كه يك دسته شان آمدند اينجا من نصيحت‏شان كردم، دلدارى شان دادم. يك همچو مسالهاى كه همه ملت مى‏خواست، همه قشرها مى‏خواستند زن و مرد رفتند رأى دادند و قريب به اتفاق رأى دادند و آنها همه قوايشان را كه روى هم جمع كردند نيمى‏از صد، شايد شد يا فرض كنيد قدرى بيشتر. چه شد كه تحريم كردند؟ چه شد كه جلويش را مى‏خواستند بگيرند؟ چه شد كه صندوق را آتش مى‏زدند؟ جز اين است كه اينها نمى‏خواستند تحقق پيدا كند؟ اينها مى‏خواستند جمهورى اسلامى‏نشود. از جمهوريش مى‏ترسيدند؟ نه، جمهورى كه ترسى ندارد شوروى هم جمهورى است. از اسلامش مى‏ترسيدند، از اين كلمه اسلام مى‏ترسند آنها، از جمهورى اسلامى‏مى‏ترسند، از دولت اسلامى‏مى‏ترسند، الان اين توطئه در كار است كه نگذارند اين نهضت جلو برود. رأى فقط ما داديم كار ديگرى كه انجام نداديم.

    ما همه مى‏دانيم كه نتوانستهايم تا حالا، براى اينكه كار كم نيست كار زياد است و الان اين ايرادهايى كه گرفته مى‏شود، چه ايرادهاى باشد كه صحيح باشد (من هم مى‏دانم بسياريش صحيح‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 12

    است، ايشان كه خواندند الان من هم تصديق دارم كه بسياريش صحيح است ) چه آن چيزهايى باشد كه صحيح نيست، هر دوى اينها الان به حال نهضت ما كه تو راه است مضر است. همه بايد دست به هم بدهيم. همه ما، همه قشرها، همه دانشگاهى‏ها، همه تاجر و كاسب و عرض كنم كذا، همه زن و مرد همانطورى كه تا حالا دست به هم داده بوديم و تا اينجا رسانديم كه موجب حيرت همه متفكرين شد، از اينجا به بعدش كه مهمتر است بايد دست به هم بدهيم تا اين مراحل را بگذرانيم. بعد هم نبايد ما بنشينيم منتظر اينكه يك قشرى اين كار را انجام بدهد. يك مملكتى است مال همه‏تان، آشفته هم هست، فقير زياد، بيكار زياد لكن ما بايد بپرسيم ازشان كه اين فقر زياد و بيكارى زياد مال انقلاب است؟ چون شاه رفته است فقير زياد شده است! چون رژيم به هم خورده است بيكارى زياد شده است! يا نه يك مسالهاى است كه الان ما وارث آن خرابى‏ها هستيم؟ دولت وارث آنها هست. يعنى خرابى را كردهاند و رفتهاند، دزدى‏هايشان را كردهاند و رفتهاند، قرض‏ها رابه بانك‏ها گذاشتهاند و رفتهاند، از هر بانكى چند صد ميليون دلار قرض كردند و رفتند. الان وقت اين است كه ما با هم باشيم و بعد هم نبايد ما بگوئيم چرا او نكرد؟ بايد بگوئيم خودمان هم بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه هم وادار كنيم ديگران بكنند اما اشكالتراشى و عرض بكنم كه اينطور چيزها كه احتمال اينكه موجب يك وقفهاى بشود، موجب يك عرض بكنم كه تزلزلى در نهضت ما بشود، امروز صلاح هيچ يك از قشرهاى ملت نيست. امروز، هم دانشگاهى و هم من طلبه و هم آقا كه آقا هستند و هم شما كه از آقايان هستيد و هم خانم‏ها و همه ملت امروز بايد با هم برويم جلو، فردا هم با هم بسازيم. توقع نداشته باشيد كه ما بسازيم، خوب ما چكاره هستيم؟ شما هستيد، ما هستيم، ديگران هستند. نه من بايد بنشينم بگويم كه خانم‏ها اين كارها را انجام بدهند، نه خانم‏ها بنشينند بگويند فلانى انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان، ما به اندازه خودمان، شما به اندازه خودتان، دولت به اندازه خودش، ارتش به اندازه خودش، اداره به اندازه خودش چيزى نيست كه يك دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگى، آشفتگيى نيست كه يك دولت بتواند يا يك قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئيم كه ما هيچ كارى نمى‏كنيم، دانشگاهى‏ها بكنند، دانشگاهى نمى‏تواند بكند. دانشگاهى بگويد كه ما هيچ كارى نمى‏كنيم، آخوندها بكنند. آخوندها هم هيچ چيز. ما همه هر دو بنشينيم بگوئيم تاجرها اين كار را بكنند، كاسب‏ها اين كار را بكنند، ازشان نمى‏آيد. ملت اگر چنانچه همه با هم نباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر كسى هر مقدارى كه ازش مى‏آيد كار نكند، اين مملكت نمى‏تواند اين آشفتگى را از دست بدهد، بايد همه‏مان باهم. اگر همه با هم مشغول شديم پيروز مى‏شويم، پيش مى‏بريم.

    همين طور كه ديديد همه با هم بوديد و يك همچنين سد بزرگى كه هيچ كس احتمال شكستش را نمى‏داد، شكستيد. با دست الهى شكستيد. اجتماع شكست اين را. براى سازندگى هم و براى پيشرفت از حالا به بعد هم همين مطلب لازم است. از حالا به بعد ما بايد اين راه را طى كنيم. ما بين راه هستيم. ما نرسيديم به آخر. يعنى اوايل هستيم فقط يك موانعى را آن هم نه به تمام ريشه‏هايش، مهمش البته از بين رفته است و اين هم كه از بين رفته است هيچ كس احتمال نمى‏داد، هيچ متفكرى. سياى آمريكا

    صحيفه نور ج 7 صفحه 13

    گفت: ما اشتباه كرده بوديم، حسابمان غلط در آمد براى اينكه آنها حساب ماديت مى‏كردند و اين قضيه، قضيه الهى بود.

    ما الان بين راه هستيم يعنى نصف راه هم نرفتيم ديوارها را شكستيم، رد كرديم، حالا مى‏خواهيم برويم. يك رأى داديم، رأى كه براى ما خانه نمى‏شود، رأى براى ما اين چيزها را تمام نمى‏كند، عمل مى‏خواهد، رايش را داديم عملش را بايد بكنيم، دنبال اين بايد عمل بكنيم، بايد همانطورى كه الان مطرح است نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه قانون اساسى درست بشود، نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه مجلس درست بشود مجلس ملى باشد يك مجلس فرمايشى نباشد، يك مجلسى نباشد كه به قول محمدرضا خان ليستش را مى‏نوشتند و مى‏دادند مى‏گفتند اينها را، خود اين اقرار كرد كه ليست را مى‏نوشتند منتها مى‏خواست براى خودش تعريف درست بكند، پدرش را تكذيب مى‏كرد. براى حالاى خودش تعريف درست كند، جلوى خودش را، جلوتر خودش را خراب مى‏كرد كه ليست را مى‏فرستادند از سفارتخانه‏ها و ما هم مجبور بوديم كه همان ليست را، وكلا را همانطورى تعيين بكنيم. اين چيزى بود كه اقرار كرد خودش. منتها او مى‏خواست بگويد كه حالا ديگر اينجور نيست و حال آنكه بدتر بود. حالا يك مملكتى هست كه نصف راه را بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم و البته اين قدرت‏هاى بزرگ كه مانع بودند اصولش از بين رفته است و ريشه‏هايش مانده است كه اين هم با دست شماها بايد از بين برود. اين توطئه‏ها را شما ملت بايد بشكنيد، هم بانوان مكلفند هم آقايان مكلفند كه بشكنند اين چيز را. بعد كه اين ريشه‏ها از بين رفت و موانع از بين رفت، آنوقت وقت اين است كه سازندگى پيش بيايد يعنى اين، تا آنجائى كه بايد اين دولت موقت كارش را بكند و بعد مجلس بيايد در كار و قضيه سازندگى. اميد اينكه مجلس هم براى ما كار بكند صحيح نيست، مجلس هم يك چند صد نفرند، ازشان كارى نمى‏آيد. بايد همه قشرها براى خودشان تكليف فرض كنند. بگويند ما موظفيم. همانطورى كه هر آدمى‏خودش راموظف مى‏داند كه بچه خودش را، اطفال خودش را اداره كند و مى‏رود دنبال اينكه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند و خانه‏ماست. اين خانه را بايد درستش بكنند. صاحبخانه‏ها هم يكى نيست، دو تا نيست، همهاند. اينطور نيست كه صاحبخانهاى داشته باشيم. همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به هم بدهيم و الان وقت اين نيست كه مااشكال كنيم به اين طرف و آن طرف اشكالى كه شما مى‏كنيد من هم دارم خودشان هم دارند لكن الان وقت طرحش نيست كه باز يك آشفتگى بر آشفتگى‏ها اضافه بشود. امروز وقت اين است كه ما همه با هم اين سد را بشكنيم. يعنى اين ريشه‏ها را، سد را شكستيم الحمدلله، اين ريشه‏ها را درآوريم از زير خاك و بريزيم بيرون.

    اهميت شناسايى ضدانقلاب‏

    اين مفسدهايى كه الان دور مى‏گردند توى دانشگاه مى‏روند - عرض بكنم كه - تظاهرات راه‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 14

    مى‏اندازند، توى خيابان‏ها مى‏روند چه مى‏كنند، با هر بهانهاى يك بساطى درست مى‏كنند، اينها را بشناسيم. همه قشرها اينها را بشناسند كه چه جور اشخاصى هستند، چى دارند مى‏كنند؟ اجتماعاتشان روى چه ميزان است؟ آيا به اسلام اعتقاد دارند يا ندارند؟ آيا اينها جمهورى اسلامى‏مى‏خواهند يا جمهورى دموكراتيك مى‏خواهند؟ يعنى جمهورى منهاى اسلام. بايد همين معانى در ذهن ما باشد كه اين جمعيت‏هايى كه تو كار كارخانه‏ها مى‏روند و توى كشاورزها مى‏روند و توى دانشگاه‏ها مى‏روند و سر نمى‏دانم اين طرف و آن طرف مى‏روند، بايد اينها را بشناسيم كه اينها چه اشخاصى هستند و اينها را بشناسانيم به ملت تا ملت از اينها احتراز كند و اينها را دمشان رابگيرد بيرونشان بكند و بعد اين مراحل كه طى شد و اين قشرها از بين رفتند آنوقت سازندگى هم با همه ملت است همه با هم، همه با هم شكستيم، همه با هم بايد اين سازندگى را بكنيم. الان وقت اين كار است. من هم قبول دارم آشفتگى‏ها هست اما آشفتگى علاجش به اين است كه همه كار بكنيم، همه دقت بكنيم در امورمان. هر كس خيال نكند كه از من چه كارى مى‏آيد هر آدمى‏از او يك كارى مى‏آيد. يك قطره باران از آن كارى نمى‏آيد اما به اندازه يك قطره است. يك قطره كار يك قطره را مى‏كند همين قطره‏هاى باران است كه سيل را راه مى‏اندازد و سيل سدها را مى‏شكند. همين قطره‏ها، يكى، يكى، يكى‏هاى ما كه مثل قطره باران هستيم بود كه با هم وقتى مجتمع مى‏شد و در خيابان فرياد مى‏زديم، سدى را مى‏شكست. اگر آن روز هم مى‏گفت خوب من يك آدم هستم، من كه نمى‏توانم در مقابل توپ حرفى بزنم، هر كسى اين فكر را مى‏كرد حالا باز همان بساط بود و همان آريامهر و همان نصيرى بود و همان هويدا و همان بساط. اما اين قطره‏ها كه به نظر مى‏آيد چيزى نيستند و هستند وقتى پهلوى هم جمع شدند از بين بردند اينها را. الان هم همين طور است اين قطره‏ها متفرق نشوند. اينها دنبال اين هستند كه اين قطره‏ها را از حال اجتماع بيرون كنند، متفرق كنند، بشوند قطره، قطره، قطره را بعد هم مى‏شود از بين برد. يك پاسبانى از بين مى‏برد. الان وقت اين است كه همه با هم دست به هم بدهيم، همه با هم تأييد هم را بكنيم. من تأييد شما را بكنم شما تأييد مرا بكنيد. ما همه تأييد دانشگاهى‏ها را بكنيم. دانشگاهى‏ها تأييد بازارى‏ها را بكنند، بازارى‏ها تأييد چيز را بكنند تا اين كار را پيش ببرند. تا اين آشفتگى‏ها كم كم رفع بشود، تا اين موانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگى پيش بيايد.

    انشاءالله خداوند همه شما را، مى‏دانم كه حسن نيت داريد همه‏تان، مى‏دانم دلتان براى اين مملكت مى‏سوزد لكن در عين حالى كه الان اين آشفتگى‏ها هست الان اين كندروى‏ها هست لكن بايد كمك بكنيد. نبايد يك بارى را روى بار بگذاريد بايد يك بارى را كم كنيد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. بانوان را حفظ كند، آقايان را حفظ كند و همه موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #548
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 15

    تاريخ 8/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران، مرزنشينان دشت مغان و بانوان مكتب ولى عصر

    انسان سازى و تهذيب نفس، مقصد نهائى انبيا و اولياء است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    نهضت‏هائى كه به وسيله انبيا و اوليا عليهم السلام واقع شده است، قابل مطالعه است. ما كه تابع مكتب انبياء هستيم بايد آن نهضت‏ها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است، براى چه بوده است، مقصد انبيا چه بوده است، مقصد پيغمبر اسلام (ص) از نهضت اسلامى‏چه بوده است مقصد ائمه عليهم السلام چه بوده است، آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يا مقصد بالاتر از اين است؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعقين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ مقصد انبيا دنيا بوده است؟ اينهمه انبيا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگ‏ها كردند و زحمت‏ها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و توده‏هاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستاده است، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم و آنها را شكست دادهايم، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشه‏هائى هم كه مانده است آن را هم قطع مى‏كنند لكن مقصد همين نيست، اگر مقصد اين بود كه زاغه‏نشين‏ها از زاغه‏نشينى بيرون بيايند و يك سر و سامانى پيدا كنند، اين هم انشاءالله مى‏شود و با همت همه بايد بشود لكن باز مقصد اين نيست مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامى‏باشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن، تحت رهبرى پيغمبر اكرم و ساير اولياء عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است. رژيم اسلامى‏مثل رژيم‏هاى مكتب‏هاى مادى نيست مكتب‏هاى مادى تمام همتشان اين است كه مرتع

    صحيفه نور ج 7 صفحه 16

    درست بشود، تمام همت اين است كه منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهائى كه راست مى‏گويند). اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست، يك مكتب مادى معنوى است. ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است، براى انسان سازى آمده است. همه مكتب‏هاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسان بسازيم. شما خانم‏ها كه زحمت كشيديد و به اينجا آمديد در اين زحمت، مكلفيد انسان بسازيد، مكلفيد در دامن‏هاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همه انبيا اين است كه آدم‏ها راتربيت كنند، صورت‏هاى آدمى‏را آدم معنوى و واقعى كنند. مهم در نظر انبيا اين است كه انسان درست بشود، اگر انسان تربيت شد، همه مسائل حل است. يك مملكتى كه دارأى انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب، همه ابعاد سعادت را براى كشور تامين مى‏كند. انسانى كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است، انسانى كه مهذب است، دست ظالم را كوتاه مى‏كند لكن مقصد همين نيست، اين يكى از خدمت‏هائى است كه مى‏كنند، آزادى براى مردم تامين مى‏كنند، لكن اين يكى از مقاصد است همه اين نيست، استقلال براى كشور تامين مى‏كند لكن همه مقصد اين نيست، رفاه براى امت درست مى‏كند لكن مقصد اين نيست. انسان حيوان نيست، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مى‏رسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجود است مى‏رسد و اگر انحراف داشته باشد از پست‏ترين موجودات پست‏تر است. انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق، از حيث عقايد، از حيث اعمال، مكتب‏هائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت. براى اينكه اين راه، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مى‏كنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راه‏هائى كه بشر نمى‏داند، آن حقايقى را كه انسان نمى‏داند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمائى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمدهاند. قرآن كتاب آدم سازى است، براى آدم ساختن آمدهاند، كتاب حيوان سازى نيست، كتاب تعمير ماديت نيست، همه چيز است، انسان را به تمام ابعاد تربيت مى‏كند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مى‏دهد.

    ايجاد مملكت اسلامى‏مشروط بر اجراى احكام اسلام

    مملكت وقتى مملكت اسلامى‏است كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامى‏در آن نباشد، اسلامى‏نيست. هر چه ما بگوييم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى‏لفظ نيست، با رأى ما جمهورى اسلامى‏تحقق پيدا نمى‏كند، بله رژيم رسمى‏رژيم جمهوريت مى‏شود لكن اسلامى‏نمى‏شود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود با جريان قانون اساسى هم اسلام نمى‏شود. با مجلس شورا هم اسلام نمى‏شود. اينها همه مقدمه است. وقتى مى‏توانيد بگوئيد كه مملكت اسلامى‏است كه بازارى اسلامى‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 17

    بشود، تهذيب نفس باشد، نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است، وقتى اسلامى‏مى‏شود كه مرد و زن اسلامى‏بشوند، همه افراد اسلامى‏باشند. الگو حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، الگو پيغمبر اسلام است. ما وقتى مملكت‏مان اسلامى‏است، وقتى مى‏توانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامى‏داريم كه تمام اين معانى كه در اسلام است تحقق پيدا بكند. ما الان اول راه هستيم، ما جمهورى اسلامى‏را به رأى اثبات كرديم، دست خيانتكاران هم بريديم و مى‏بريم لكن اين كافى نيست، بعد از آن باز راه زياد است، هم راه تحصيل زندگى صحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود، هم راه معنويات است كه آن راه بالاتر است.

    لبيك به نداى اسلام در تحصيل معنويات‏

    خانم‏هاى محترم، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان راتهذيب كنيد، كودكان خودتان را اسلامى‏بار بياوريد كه در اسلام همه چيز است. خودتان در پناه اسلام و به اخلاق اسلامى‏متخلق بشويد كه همه چيز در اسلام است. آقايان محترم! خانم‏هاى محترمات! نداى اسلام را لبيك بگويند. اسلام براى تامين علف نيامده، اسلام براى تامين معنويات آمده است، همهاش فرياد از ماديات نباشد، بر خلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرده، ماديات معنوى مى‏شود و به دنبالش هست. اسلام ماديات را به تبع معنويات قبول دارد، ماديات را مستقلا قبول ندارد. اساس، معنويات است. يك كشور با معنوياتش كشور است.

    علم و ادب در خدمت معنويات‏

    آزاد باشد و هر چه بخواهد بكند! ولو دزدى بكند! ولو خيانت بكند! امروز روز امتحان است براى شما. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد. آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوئيد؟! و هر چه بخواهيد بكنيد؟! خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را در اين آزادى امتحان مى‏فرمايد ببيند تا ما چه بكنيم، در اين آزادى چه بكنيم، با زير دستان چه بكنيم، با برادران خود چه بكنيم، با خواهران خود چه بكنيم، آزادى تنها سعادت ملت نيست، استقلال تنها سعادت ملت نيست، ماديت تنها سعادت ملت نيست، اينها در پناه معنويات سعادتند، معنويات مهم است. بكوشيد تا معنويات تحصيل كنيد، علم تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است، ادب تنها فايده ندارد، ادب با معنويات. معنويات است كه تمام سعادت بشر را بيمه مى‏كند و كوشش كنيد در تحصيل معنويات، در خلال علم كه تحصيل مى‏كنيد معنويات را تحصيل كنيد، دانشگاه‏ها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكند، مكتب‏ها معنويت پيدا بكنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند كند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #549
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 18

    تاريخ 8/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع كارگزاران و كاركنان روزنامه كيهان

    وظايف خطير مطبوعات‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من به طور كلى مسائل را طرح مى‏كنم، افراد چطور هستند من اطلاعى ندارم. به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مى‏خواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند. اگر مطبوعاتى پيدا بشود مسير آنها بر خلاف مسير ملت است، راهى كه آنها مى‏روند غير از راهى است كه ملت مى‏رود و اين بر فرض اينكه ملت هم و دولت هم اجازه بدهند كه بنويسند و بگويند، لكن مورد تأييد اين ملت نمى‏تواند باشد و نبايد آن را حساب كرد كه يك رسانه ملى است و يك روزنامه كشورى و ملى است و اگر خداى نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافى و ننوشتن مقالاتى كه در مسير ملت است اين نحو عمل بكنند، اين به نظر مى‏آيد كه توطئه در كار باشد، اين غير از آزادى مطبوعات است.

    آزادى واقعى يعنى اجراى قوانين اسلام‏

    آقايانى كه اسم از آزادى مى‏آورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فريادى از آزادى مى‏زنند، اينها آزادى را درست بيان نمى‏كنند يا نمى‏دانند. در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معنى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسى يك ملت، برخلاف قوانين ملت هم هر چه دلخواهش مى‏خواهد بگويد. آزادى در حدود قوانين يك مملكت است. مملكت ايران مملكت اسلامى‏است و قوانين ايران قوانين اسلام است. در قانون اساسى زمان سابق هم اين معنا كه هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نيست و قانون بايد موافق با قوانين اسلام باشد، هست و هر قانونى كه در ايران، قانون اساسى كه در ايران بخواهد قانونيت داشته باشد، نمى‏تواند قانونى باشد كه بر خلاف گفته پيغمبر اسلام، بر خلاف گفته قرآن باشد. پس آزادى كه گفته مى‏شود كه مطبوعات آزادند، بيان آزاد است اينها معنايش اين نيست كه مردم آزادند كه هر كارى مى‏خواهند بكنند مثلاً آزادند دزدى بكنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراكز فحشا درست كنند. اين آزادى، آزادى غربى است (البته به

    صحيفه نور ج 7 صفحه 19

    استثناء دزديش) اين آزادى غربى است كه هر كس هر كارى دلش مى‏خواهد بكند ولو اينكه فحشا باشد، ولو اينكه يك كارهايى باشد ناشايسته. اينطور آزادى در ايران نمى‏تواند باشد، آزادى در حدود قانون بايد باشد. قوانين اسلام را بايد ملاحظه كرد، در چهار چوب قوانين اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بيان آزاد و بحث آزاد. اين اشتباهى است مى‏كنند اينهائى كه فرياد از آزادى مى‏زنند، اينها غربزدهاند، آزادى غربى مى‏خواهند. اينها كه دم از دمكراسى مى‏زنند، اينها همان دمكراتيك غربى مى‏خواهند، آزادى غربى را مى‏خواهند يعنى بى‏بند و بارى. در غرب هر چه شده است ما هم بايد تبع آنها باشيم، اينها جزو غربزده‏ها هستند. روزنامه‏ها آزادند مطالب بنويسند، مسائل بنويسند، اما آزاد هستند كه اهانت به مثلاً مقدسات مردم بكنند؟! آزادند كه فحش به مردم بدهند؟! آزادند كه تهمت به مردم بزنند؟ همچو آزادى نمى‏تواند باشد، آزادى توطئه نمى‏تواند باشد. اگر روزنامهاى فرضا(من نمى‏خواهم يك روزنامهاى را بگويم اينطور است) اگر يك روزنامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مى‏خواهد بكند با نوشتن چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و با ننوشتن چيزهائى كه بر مسير ملت است، اگر بخواهد توطئه بكنند و راهى برود كه دشمن‏هاى يك ملت آن راه را مى‏روند، ترويج بكند از كارهاى دشمن‏هاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمن‏هاى يك ملت است، اگر اينطور باشد، اينطور آزادى‏ها را ملت ما نمى‏توانند بپذيرند.

    ملت ما اينهمه زحمت كشيدند و اينهمه خون دادند و اينهمه گرفتارى پيدا كردند و اينهمه فرياد زدند، اينها براى اسلام اين كارها را كردند، اسلام را مردم مى‏خواهند. اگر چنانچه ما اسلام نداشتيم، الان همه همان معانى سابق بود. مردم براى جهات ديگرى غير از اسلام نمى‏روند خون خودشان را بريزند. مردم شهادت را مى‏خواهند. الان هم باز اشخاصى مى‏آيند از من استدعا مى‏كنند كه دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. شهادت را براى چه مى‏خواهند؟ شهادت را براى اين مى‏خواهند كه مثلاً غير اسلام چيز ديگرى تحقق پيدا كند؟! يك دمكراسى غربى باشد؟ يك آزادى مثل شوروى باشد؟ يك آزادى مثل مثلاً امريكا باشد؟ يا اسلام را مى‏خواهند؟ اگر اسلام نبود همه اينها كه دارند مى‏گويند آزادى، آزادى، همه اينها يا در اروپا بايد زندگى بكنند يا در بيغوله‏ها. اسلام اينها را از بيغوله‏ها بيرون آورد و از خارج كشور آورد به داخل، حالا كه آورده باز حرف‏هايى مى‏زنند كه مسير، مسير اسلام نيست. اين كارى كه اسلام كرد اين بود كه شماها را آزاد كرد، شماها را از حبس‏ها بيرون آورد، شماها را از تبعيدات برگرداند. شماهايى كه رفتيد در خارج نشستيد و تماشا كرديد تا خون مردم ريخته شد، حالا فرصت به دستتان آمد و آمديد به ايران. همچو كرد كه شما حالا آزاد شديد، لكن آزادى كه بر ضد اسلام صحبت كنيد. آزادى كه بر ضد همان كه شما را آزاد كرده است، بحث بكنيد. آزاديى كه همه چيز بگوئيد، الا اسلام. همه حرف‏ها را بزنيد، همه چيز خوب است، لكن از اسلام صحبت نشود. اگر يك كسى از اسلام صحبت مى‏كند به ا و حمله بكنيد. اين حرف‏ها نيست در كار، مطبوعات و كليه چيزهايى كه در يك كشورى هست به خدمت ملت بايد باشد. براى يك ملتى بايد آموزنده باشد. مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه بر خلاف مسير ملت عمل بكند. هر جا و هر روزنامهاى، هر مطبوعاتى و هر چه‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 20

    كه از اين رسانه‏هاى تبليغاتى هست، همه اينها بايد مسيرشان همان مسير ملت باشد و تخلف از اين نكنند. اين هم بر صلاح خودشان است، هم بر صلاح كشور است و هم موافق با قوانين موضوعه در يك كشورى است. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه شماها موفق باشيد به خدمت. امروز روزى است كه بايد همه خدمت بكنند. امروز روزى نيست كه هر كسى به يك طرف بكشد. همه اين مسير ملت كه راه افتاده است. ملت، ببينم چه كرد، ملت چه مى‏خواهد. - ملت - همان كه ملت مى‏خواهد همه با هم بايد دنبال اين برويم. همان كه اين قدرت بزرگ را به هم زد و شكست بايد دنبال او رفت تا بتوانيم نجات بدهيم ملت را. اگر اين مسير را ما دست از آن برداريم، حرف‏هايى، هى بنشينند يك مطلب بگويند، اختلاف ايجاد بكنند، اين اسباب اين مى‏شود كه ما نتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم. من يك هشدارى مى‏دهم به روزنامه نويس‏ها، به راديو و تلويزيون، به جمعيت‏هايى كه هر كدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيت‏ها، اين يك هشدارى است به اينكه همه جمعيت‏ها اگر بخواهند خيانت نكنند به ملت، اگر بخواهند خدمت كنند به كشور، مطالعه كنند ببينند مسير اين ملت چه بود، چرا اين ملت به خيابان‏ها ريخت و الله اكبر گفت، چرا جوان‏هايش را داد و شب پشت بام‏ها رفت و فرياد زد و مرگ بر كه و زنده باد بر كه گفتند، اين براى چه بود؟ براى اسلام بود، اينها اسلام مى‏خواستند فقط مسأله اين نبود كه ما آزادى مى‏خواهيم، آزادى منهاى اسلام نمى‏خواهند ملت ايران، ملت ايران اسلام را مى‏خواهد. آزادى باشد لكن مثل شوروى باشد؟ آزادى باشد لكن مثل مملكت ديگرى باشد، اجنبى باشد؟ كى همچون چيزى را ملت ما مى‏خواست. اين آقايان در اشتباهند، من نمى‏گويم خائنند، من مى‏گويم در اشتباهند بايد اشتباهات خودشان را رفع كنند، بايد همه با هم باشند، همانطورى كه همه با هم به اينجا رسيدند، همه با هم از اينجا تا آخر مسير كه در اولش حالا هستيم، همه باهم اين مسير را طى بكنيم. انشاءالله خداوند همه را هدايت كند و همه ما به راهى كه خداى تبارك و تعالى راضى است قدم برداريم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #550
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 7 صفحه 21

    تاريخ: 8/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و اهالى يزد

    هدايت جامعه، وظيفه علماى اسلام است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يزد از شهرهايى بود كه نمونه بود، چنانچه قم از شهرهاى نمونه بود، لكن اينكه علماى آنجا خصوصاً آقاى صدوقى كه مورد علاقه شديد من است، آنجا بودند، بحمدالله در اين نهضت پيشقدم بودند و اين نهضت راكمك شايان كردند، ساير علما، يزد هم كه ارادت به همه دارم در اين معنا شركت داشتند، چنانچه طبقات مختلف محترم يزد هم بسيار به اين نهضت كمك كردند خداوند همه آنها را حفظ كند و خداوند سعادت به همه اينها عنايت كند. من از شما آقايان كه اظهار لطف كرديد و از راه دور، از كويت و از يزد آمديد براى ملاقات من، براى تفقد، تشكر خودم را از شما و ساير اهالى يزد، به واسطه شما ابلاغ مى‏كنم. خداوند آنها را هم سلامت و سعادت عنايت كند. بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم، علماء اسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است، وظيفه آنها هدايت جامعه است. الان ما احتياج داريم به اينكه جامعه را هدايت كنيم، از اين تقرفهاى كه مى‏خواهند بين جامعه بيندازند جلوگيرى كنيم و اين به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند كه از شر اين شياطينى كه مى‏خواهند بين قشرها تفرقه بيندازند و از توطئه‏هاى باقيمانده رژيم سابق جلوگيرى كنند، مردم را آگاه كنند كه اگر چنانچه اين قشرها در بين شما نفوذ كنند و خداى نخواسته تفرقه بيندازند بين مومنين و بين مردم ممكن است كه مسائل سابق برگردد، و مسائل سابق اگر برگردد اسلام در خطر است، كشور تا آخر در خطر است.

    امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد

    بايد در اين وقتى كه از همه اوقات براى ايران حساستر است، علماء ايران و فقهم‏الله و ساير اقشار، جوانان محترم، دانشگاهى‏ها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه، بازارى‏ها ساير اقشار، دهقان و كارگر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كمين‏اند و اگر خداى نخواسته غفلت بشود و اين ريشه‏هاى پوسيده باز رشد كنند بين جامعه، زحمت‏ها هدر مى‏رود. الان چيزى نيستند لكن اگر هوشيارى نباشد،اگر جلوگيرى نشود ممكن است كه رشد كنند. شما آقايان از قبل من سلام به همه علماء يزد دامت بركاتهم برسانيد و از قول من استدعا كنيد كه قشرهاى مردم را آگاه كنند. الان وقت‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 22

    بهانه گيرى نيست، الان وقت نيست كه ما راجع به جزئيات امور ملاحظه بكنيم، جزئيات امور را نظر بكنيم و از اصول غفلت كنيم. امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد، حفظ اصول به اين است كه اين ريشه‏هاى گنديده را از بن در آوريم و اين حرف‏هايى كه بين مردم انداختهاند كه اسباب نارضايتى مردم مى‏شوند، بايد هدايت كنيد مردم را كه اينها اغراض دارند. ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر از ديروز، ما امروز احتياج به اين داريم كه همه با هم به سوى اسلام، به سوى جمهورى اسلامى.....

    صحيفه نور ج 7 صفحه 23

    تاريخ: /8/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى‏شهر قزوين

    فساد و خرابى‏هاى معنوى از دستاوردهاى رژيم سلطنتى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    قزوين هم از شهرهايى بود كه خرابى و مصيبت از اكثر جاها درش بيشتر واقع شد و شما قزوينى‏هاى محترم، هم مصيبت ديديد و هم خرابى در شهرتان واقع شد و هم پايمردى كرديد و من وقتى كه اين جوان‏هاى برومند را مى‏بينم خوشحال مى‏شوم و موجب افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواستارم. تا كنون ما از اسلام، الان باز حرف است، البته جمهورى اسلامى، همه هم رأى داديد به جمهورى اسلامى، لكن باز اينكه بايد بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است. الان باز آن خرابى‏هاى اخلاقى كه در طول سلطنت اين پدر و پسر در ايران تحقق پيدا كرد و آن فسادهايى كه در اين مملكت پيدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقى به عنوان تعالى، به عنوان تمدن بزرگ، اينها طولانى است تا اينكه ترميم بشود. آن كه از همه چيز به كشور ما صدمهاش بيشتر بود اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند و نگذاشتند رشد بكند. مراكز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زياد بود و آنقدر تبليغ در كشاندن جوان‏هاى مابه اين مراكز فساد شد و آنقدر راه‏هاى فساد براى جوان‏هاى ما باز كردند و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اين خرابى از همه خرابى‏ها بدتر بود. خرابى‏هاى مادى جبرانش آسانتر از خرابى‏هاى معنوى است.

    غربزدگى، اسفناكترين نوع وابستگى‏

    نفت ما را دادند و رفت و از بين رفت. حالا نفت را دوباره از سر براى خود ايران است. كشاورزى را از بين رفته بود، بعد دوباره قابل جبران است انشاءالله زود جبران مى‏شود -لكن مى‏شود- لكن نيروهاى انسانى مهم است. اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند، در بين خود كشور ما جورى كردند كه محتواى انسان را از بين بردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا را گرفتند، طورى كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكرى ما را، استقلال روحى ما را از دستمان گرفتند. اين بدتر از آن استقلال گرفتنى بود كه كشور ما استقلال نداشت، ما روحيه خودمان را از دست داده بوديم هر چه مى‏شد در ذهن همه اين بود كه بايد از خارج اين كارها درست بشود. مى‏خواستند اسفالت كنند يك خيابانى را يا -يك - بين اين شهر با آن شهر يك خطى‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 24

    بشكند، آن بايد از خارج بيايد. اهانت كردند به نيروهاى انسانى ما، محتوا را گرفتند. تا يكى مريض مى‏شد اين بايد انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست. اطباء كه گاهى مى‏آيند اينجا مى‏گويند ما خودمان مى‏توانيم معالجه كنيم اينهايى كه مى‏برند آنجا، ما هم مى‏توانيم معالجه كنيم، لكن مردم را جورى بار آوردند كه سلب اطمينان كردند از خودشان، استقلال فكرى را از ما گرفتند، ما در فكر و در انديشه و در روح وابسته شديم. اين وابستگى بسيار اسفناك است. وابستگى نظامى‏را با يك روز يا يك ماه مى‏شود رفعش كرد، بيرونشان كرد، وابستگى اقتصادى قابل جبران است، زود مى‏شود جبران كرد. اما وابستگى روحى و انسانى است كه بسيار مشكل است. يك بچه را از آن بچگى، كوچكى كه بوده است در دامن مادرش و تارفته است به دبستان، تا رفته است به دبيرستان و تارفته است در دانشگاه، هر جا رفته تبليغات جورى بوده است كه اين را وابسته بار آورده اعتقادش اين شده كه به غير ارتباط با خارج نمى‏شود كارى كرد، خودمان چيزى نداريم، حتى گمان اين است كه خودمان، حتى اخلاقمان هم اخلاق صحيح نباشد، اين است كه مشكل است ترميمش، به اين زودى‏ها هم ترميم نمى‏شود و همه بايد دست به هم بدهند براى ترميم اين جهت كه اين وابستگى از بين برود و يك مملكتى باشد كه هم اقتصادش مستقل باشد، هم فرهنگش مستقل باشد، هم انسانش مستقل باشد، هم فكرش مستقل باشد. استقلال فكرى، استقلال روحى. الان هم در هر جا كه برويد، هر مجلسى از اين روشنفكران ما درست مى‏كنند، باز حرف‏ها همان حرف‏هاى غربزدگى است، همان حرف‏هاست، همان حرف‏هائى كه در زمان طاغوت وقتى جمع مى‏شدند دور هم مى‏گفتند، حالا هم باز همان حرف‏ها را مى‏زنند. از وابستگى و غربزدگى ما بيرون نيامديم و بهاين زودى بيرون نمى‏آئيم. آن گوينده‏شان كه خدا رحمتش كند (حالا فوت شده است) گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد، يكى از معاريف اينها كه: ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد. اينطور محتوا را از دست داده بود و ميان تهى شده بود. صورت، صورت يك آدم مثل ساير مردم، ولى محتوا، و محتواى وابسته. اين، به اين زودى‏ها ما نمى‏توانيم اين قشرهاى روشنفكر و اين قشرهاى آزادى طلب را -به اين زودى نمى‏شود كه -اينها از آن محتوائى كه درشان 50 سال، 30 سال، 20 سال تزريق شده است و تهى كردند خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد. يك فرهنگ تازه مى‏خواهد، يك فرهنگ متحول مى‏خواهد كه حالا از اول بچه‏هاى ما را بار بياورند به يك فرهنگ انسانى، اسلامى، استقلالى. يك فرهنگى كه مال خودمان باشد كه اين بچه از اول بار بيايد به اينطور كه من خودم هستم كه سرنوشتم را مى‏توانم دستم بگيرم هى تو گوشش نخوانيد كه فرهنگ -نمى‏دانم- اروپا و آمريكا. هى تو گوش‏ها خواندند اين را، همه چيز بايد از آنجا باشد، همه چيز ما وابسته بايد باشد، اخلاقمان هم بايد وابسته باشد، وقتى هم كه آزادى مى‏خواهيم يك آزادى غربى مى‏خواهيم، ما بايد غربى باشيم، يك آزادى مى‏خواهيم كه همان شبيه آزادى غرب باشد. اين معنا به اين زودى از توى مغزهائى كه شستشو شده است 40 و 50 سال، 20 و 30 سال و به جاى مغز ايرانى، مغز اروپائى آمده است، به جاى فكر ايرانى، فكر غربى جانشين آن شده است، اين به اين زودى نمى‏شود رفعش كرد، اين‏

    صحيفه نور ج 7 صفحه 25

    محتاج به يك طول مدتى است كه فرهنگ، يك فرهنگ مستقل، نه يك فرهنگ استعمارى كه آنها برا ى ما ديكته كردند. آنها براى ما ديكته كردند، فرهنگ ما را طورى كردند كه ما همه چيزمان الان عوض شده، غربى شده، وقتى هم حرف مى‏زنيم حرفمان غربى است، وقتى اسم خيابان مى‏گذاريم، اسم خيابان‏هاى غرب را مى‏گذاريم، اسم اشخاص غربى را مى‏گذاريم، خيابان روز ولت، خيابان كندى، خيابان كذا. اينها غربزدگى است، در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نمى‏كنيد، يك خيابان نادر پيدا نمى‏كنيد. خيابان‏هايمان هم خيابان غربى است، تعارف‏هايمان هم تعارف غربى است، آداب و معاشرتمان هم، با هم معاشرت غربى است، همه چيز. ما يك وابستگى روحى پيدا كرديم، اين وابستگى روحى از همه چيزها براى ما بدتر است. اسلام يك وقتى سيطرهاش بر همه ممالك بود، آنوقت روم و ايران بود كه هردوى اينها از همه ممالك- آنها ديگر آنوقت به وحشيگرى بودند- اين دو تا مملكت مستقل متمدن، آن روز اسلام سيطرهاش بر اينها شد و همه را اسلامى‏مى‏خواست بكند.

    گرفتارى قلم‏هاى سوء، بدتر از گرفتارى سرنيزه‏

    در هر صورت من از شما جوان‏ها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوئيم. زياد است، درد دل‏ها زياد است. مااز سرنيزه‏ها و مسلسل‏ها و اينها فارغ شديم. سرقلم‏ها حالا ضد ماست، قلم‏ها به جاى نيزه‏ها آمده است، مقاله‏ها به جاى مسلسل‏ها، حالا به روى اسلام بسته شده است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستيم، ما گرفتار قلم هستيم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفكرها هستيم، ما گرفتار آزاديخواه‏ها كه آزادى را نمى‏دانند چى است، هستيم. يعنى چه آزادى. ماالان گرفتار اينها هستيم و من اميدوارم كه بيدار بشود يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواه‏هاى ما هم بيدار بشوند، از اين غربى بودن بيرون بيايند، توجه بكنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مى‏شد فرهنگ صادر مى‏شد، حالا ما همه چيزهامان بايد تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و براى مملكتمان مفيد باشيد و براى اسلام مفيد باشيد و مملكت خودتان را خودتان حفظ كنيد ديگر ننشينيد به اينكه ژاندارمرى و پاسبان اينها بيايند. خودتان همه پاسبان و خودتان همه ژاندارمرى و خودتان همه ارتشى و همه چيز خودتان هستيد، مملكت هم مال خودتان است، خودتان حفظش كنيد (حضار: در سايه رهبرى شما حضرتعالى) خداوند همه‏تان را حفظ كند.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 55 از 208 نخستنخست ... 54551525354555657585965105155 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/