previos page menu page next page

صحيفه نور ج 6 صفحه 55

تاريخ: 2/2/58

بيانات امام خمينى در جمع عشاير نيريز فارس و نمايندگان ستاد نيروى هوايى

روحانيون و عشاير، سدى عظيم در مقابل اجانب

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين عشاير ايران يكى از بهترين خزائن ملت است و در زمان رضاشاه به امر اجانب مامور شد كه عشاير را در هر جا كه هست سركوبى كند. براى اينكه مطالعاتى كه كرده بودند اجانب، يكى از چيزهائى كه ممكن بود جلوى اجانب را بگيرد و نگذارد كه اينها به طرف ايران رخنه بكنند، عشاير بودند. اينها با هر احتمالى يك سدى درست مى‏كردند كه جلوى آن متحمل را بگيرند. احتمال مى‏دادند كه روحانيون از مقاصد آنها جلوگيرى مى‏كنند، رضاخان را واداشتند به اينكه با روحانيون بجنگد. همان طور كه ديديد، يعنى شايد شما اكثرا يادتان نباشد ولكن من يادم است و پيرمردها يادشان است، ديديد كه با روحانيون چه كردند به طورى كه در همين مدرسه فيضيه نمى‏توانستند طلبه‏ها توى حجره‏هاى خودشان روز بمانند. آنها مجبور بودند كه قبل از آفتاب بروند به باغات و آخر شب برگردند براى اينكه اگر در مدرسه بودند، مى‏آمدند پاسبان‏ها مى‏ريختند مدرسه و مى‏بردند آنها را و خلع لباس مى‏كردند، حبس مى‏كردند و چه مى‏كردند و با بزرگان، از روحانيون هم مخالفت‏هاى زياد شده، گرفتاريهاى زياد آنها داشتند. به حبس عده‏اى رفتند، بعضى را كشتند روى همين احتمال كه روحانيون يك سدى باشند در مقابل اجانب، عشاير هم يك سد ديگرى بود كه اينها خيال اين را مى‏كردند عشاير اگر در ايران باشند (همين طور هم بود) قدرت عشاير باشد، از باب اينكه اينها توجه به اسلام دارند ممكن است كه جلوى مقاصد آنها را بگيرند. از اين جهت عشاير را يكى پس از ديگرى خلع سلاح كردند و از محل خودشان بيرون كردند و به قول خودشان تخته قاپو كردند و اين مسائلى كه براى همه عشاير پيش آوردند و هر چه توانستند اين ذخائر ملت ما را، اين ذخائر انسانى را، هر چه توانستند اين ذخائر را چپاول كردند، از بين بردند.

مى‏ديدند كه مجالس، مجالسى كه در ايران تشكيل مى‏شود، مجالس وعظ و خطابه و مجالس روضه احتمال داشت كه براى اينها ضرر داشته باشد، جلوى آن را گرفتند. ما ديديم كه در تمام ايران ديگر مجلس روضه‏اى يك وقت نبود. و در قم بعضى از آقايان، آقاى صدوقى يزدى مجلس روضه‏اى قبل از اذان صبح داشت كه اول اذان ديگر تمام شده باشد. مجالس را بكلى از بين بردند، مساجد و ائمه مساجد و مراجع و هر چه بود، اينها از بين بردند يعنى نگذاشتند ديگر اين قوه فعاله قوه داشته باشد و

صحيفه نور ج 6 صفحه 56

مع‏الاسف آن روز ملت را هم جورى بار آوردند، تبليغاتشان طورى در ملت تاثير كرد كه ملت هم بسيارى از آنها، البته نه همه، بسيارى از قشرهاى ملت هم مخالف شدند با روحانيت و تبليغات آنها تاثير كرد به اينكه اينها را معرفى كردند به اينكه اينها انگليسى هستند. اصلاً خود انگليسى‏ها اينها را اينجور معرفى كردند يعنى عمال انگليس توى مردم مى‏افتادند كه اين آخوندها انگليسى هستند، اين آخوندها كذا هستند، دربارى‏اند، انگليسى هستند كه مردم را از اينها جدا بكنند، در هر صورت همه اقشار ملت را از اينها، از هم جدا كردند با اسماء مختلف عشاير از اشرار هستند و بايد سركوبى بشوند و بايد چه بشوند و اينها چه دزدند اينها عشاير، مردم محترم، فرض كنيد در هر جائى چهار تا هم چيز هست لكن اينها غرضشان اين حرف‏ها نبود، غرض اين بود كه كارى كه مى‏كنند و عشاير را خلع سلاح مى‏كنند، در نظر ملت يك چيز صحيحى جلوه بدهند چنانچه عمامه اهل علم را كه بر مى‏داشتند در نظر ملت يك چيز صحيحى جلوه بدهند چنانچه گفتند اينها انگليسى هستند، اينها بايد بروند سراغ كارشان. اينها كردند اين كارها را و همه اقشار را از هم جدا كردند. قشر روحانيين را از دانشگاهها جدا كردند، به روحانيون گفتند كه دانشگاه‏ها يك مردم بى‏دينى هستند يك دسته فكلى بى‏دين مضر، به اينها مى‏گفتند آخوندها درباريند، يك دسته مردم دربارى هستند كه هميشه كار مى‏كنند براى ديگران و چه اينها را از هم جدا مى‏كردند.

نياز مبرم به وحدت كلمه

والحمدلله اخيرا اين انفصال‏ها كم شد و اميد است كه تمام بشود، اگر بگذارند. در اين نهضت كه ما، ملت ما پيروز شد، براى اين بود كه اين اختلافات يك قدرى منسى شد همه توجه به يك مطلب پيدا كردند كه بايد يك جمهورى اسلامى، يك حكومت اسلامى باشد و قشر روشنفكر و قشر متقدم و متجدد و بازارى و ساير اقشار همه با هم دست برادرى دادند تا اين كار را انجام دادند، همه هم با هم توجه به اسلام كردند لكن الان ما احتياجمان به اين وحدت كلمه بيشتر از آنوقت‏هاست. آنوقت يك مسائل، نارضايتى‏هائى از دستگاه بود كه مردم را مجتمع كرد، حتى آنهائى هم كه خيلى علاقه به اسلام نداشتند لكن نارضائى را داشتند از دستگاه، آنها هم با آنهائى كه علاقه داشتند با هم دست به هم دادند و چون همه اقشار ناراضى بودند، آن نارضايتى اسباب اين شد كه يك وقتى صدائى بلند شد و همه جمع شدند و الان احتياج به اين وحدت كلمه بيشتر است براى اينكه آن نارضايتى‏هائى كه از دستگاه بود، خوب دستگاه كه الان نيست، حالا ديگر فروكش كرد و حالا به واسطه تبليغات سوئى كه باز شروع شده است، همان دستگاه‏هائى كه سابقا شروع مى‏شد، حالا نارضايتى‏ها را آوردند روى دولت فعلى، آن نارضايتى‏ها كه پيشتر داشتند و آنهمه مردم زجر كشيدند ديگر حساب اين را نمى‏كنند كه اين زجرها تمام شد، اين حبس‏هائى كه ابرار را مى‏گرفتند و حبس مى‏كردند تمام شد، آن گرفتارى‏ها الان نيست، حالا آمدند اطراف دوره مى‏گردند مى‏خواهند نارضايتى ايجاد كنند از اين نهضت كه اين نهضت چه كرد، يكى از

صحيفه نور ج 6 صفحه 57

مى‏كند براى شما؟ اين هم دولت اسلامى، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم شما همان وضع سابق را داريد. نه اينكه اينها ندانند مساله را، مى‏دانند مساله را، غرض دارند، مى‏خواهند نشود مطلب، مى‏دانند كه تا حالا چه شده، يك چيزى شده است كه دنيا سابقه نداشته است، قدرتى را شكست داده‏اند كه امكانش پيش مردم، پيش دولت‏هاى خارج، پيش متفكرين خارج، برايشان تصورش نمى‏شد كه همچو چيزى بشود، امر غير ممكن مى‏دانستند. مى‏دانند كه آن دستگاه ظلم كه همه جا، در اعماق مملكت ما هم دستشان دراز بوده و هم ظلم مى‏كردند، مى‏دانند آن را كه آن ظلم‏ها تمام شد، الان كسى نيست كه به مردم ظلم بكند و آنكه هست اين است كه ظالم‏ها را مى‏گيرند آنهائى كه ظلم كرده‏اند مى‏گيرند محاكمه مى‏كنند اما كسان ديگر را هيچ كارى ندارند، آزادند. ما الان در اين مجلس آزاد نشسته‏ايم با هم صحبت مى‏كنيم در صورتى كه قبلاً امكان نداشت، يك همچو مجلسى هيچ امكان نداشت، اينها مى‏دانند كه خيلى چيز شده لكن نمى‏خواهند بعدها بشود، متاسفند از اينكه شده است، تاسفشان براى اين است كه دست ارباب‏ها كوتاه شده است.

روابط ما با آمريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است

در يكى دو روز پيش از اين در روزنامه بود كه سناى آمريكا به اتفاق آرا اين اعدام‏هائى كه در ايران شده است محكوم كردند. آنهائى كه طرح داده يكى از دوستان اسرائيل است كه خودش هم از صهيونيست‏هاست. خوب معلوم است كه سناى آمريكا بايد محكوم كند ما را، شكى ندارد، ما مى‏دانيم كه اينها ما را محكوم مى‏كنند، دولت آمريكا هم ما را محكوم مى‏كند منتها حرفش را نمى‏زند، مجالس آمريكا هم ما را محكوم مى‏كنند براى اينكه آن داغى كه به دل آمريكا وارد شده است به واسطه اين نهضت، به دل هيچ كس وارد نشده است، هيچ كدام از ممالك به‏اندازه اين استفاده نمى‏كردند. بايد ما محكوم باشيم. توقع اينكه سناى آمريكا مثلا موافق با ما باشد، توقع بيجايى است. توقع اينكه خير، اعدام‏هاى ما را محكوم نكنند، اين توقع بيجاست، ما همچو توقعى از آمريكا نداريم، خصوصا كه خوب، دولت ايران از اسرائيل نفت را قطع كرده و تا آخر هم نمى‏دهد به او ديگر، او هم از دوستان نزديك آمريكاست و سناى آمريكا، ما توقع نداريم كه دولت آمريكا به ما چيز كرده بود كه اگر چنانچه اين اعدام‏ها ادامه پيدا بكند، در روابط ايران با آمريكا يك قدرى خطر مى‏افتد، الهى كه به خطر بيفتد ما روابط با آمريكا مى‏خواهيم چه بكنيم، روابط ما با آمريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است. روابط يك غارت شده با يك غارتگر است. ما مى‏خواهيم چه كنيم.آنها ميل دارند، كه با ما روابط، آنها احتياج دارند كه با ما روابط داشته باشند، ما چه احتياجى به آمريكا داريم، آمريكا آن طرف دنياست، آنها مى‏خواهند كه بازار داشته باشند اينجا، آنها باز طمع دارند كه نفت ما را بخورند. ما كه، اسلام كه بنا ندارد كه ظلم به ديگرى بكند مظلوم هم نخواهد شد. البته سناى آمريكا ما را محكوم مى‏كند، مجالس انگلستان هم ما را محكوم مى‏كنند، مجالس شوروى هم ما را محكوم مى‏كنند، ما محكوم همه قشرها هستيم. آن كارى كه در ايران واقع شد كارى است كه همه قشرهاى ظالم و مستكبر با آن

صحيفه نور ج 6 صفحه 58

مخالفند، ما هيچ توقع نداريم كه دولت آمريكا يا ساير دول ابرقدرت، آنهائى كه مى‏خواهند منابع ما را ببرند، حالا كه ما دست آنها را كوتاه كرده‏ايم بيايند تشكر هم بكنند، البته نبايد هم بكنند، خيلى هم اظهار تاسف بايد بكنند. اگر از كشتن هويدا آمريكا اظهار تاسف نكند، خوب اين از يك نوكر پانزده سال يا بيشتر خودش كه از دستش رفته است اظهار تاسف نكرده، اين بيوفائى است به نوكر، اگر از اينكه شاه را ما مى‏خواهيم محاكمه كنيم، مى‏خواهيم محكوم كنيم يا اعدامش كنيم، آنها اظهار تاسف نكنند و اظهار تاثر نكنند، از يك نوكرشان قدردانى نكرده‏اند، قدردانى از يك نوكرى كه همه ذخائر ما را تقديم آمريكا كرده، اين است كه تاسف، اظهار تاسف بكند.

ميزان، نظر ملت‏هاى مظلوم است

بايد ديد كه مظلوم‏ها چه مى‏گويند، بايد ببينيم كه ملت آمريكا چه مى‏گويند، دولت آمريكا معلوم است شكست خورده و زخمى است مار زخمى است و شكست خورده، سناى آمريكا شكست خورده، او اظهار تاسف مى‏كند، بايد ديد كه خود ملت آمريكا چه مى‏گويند، آنها هم همين منطق را دارند؟ آنها ندارند اين منطق را، ملت‏ها اينجور نيستند. بايد ديد كه ملت‏هاى مظلوم چه مى‏گويند، نظر ملت مظلوم نسبت به اين اشخاصى كه اعدام شده چه است. سناى آمريكا كه در آن تا حالا قتل و غارتى واقع نشده بود همه‏اش نفع بود، در مقابل اينكه همه‏اش براى او نفع بود و حالا آنهائى كه نفع رسان هستند و از بين رفته‏اند البته متاسف است اما بايد ديد كه آنهائى كه تحت ظلم واقع شده‏اند، ملت‏هائى كه تحت ظلم و ستم واقع شده‏اند يا از ناحيه آمريكا يا از ناحيه شوروى يا از ناحيه انگلستان و يا از ناحيه حكومت‏هاى خودشان كه دست نشانده آنهاست، اينها در اين مسائل چه مى‏گويند. بايد ديد مظلوم در اين مسائل چه مى‏گويد، نه ظالم، ظالم هميشه ميخواهد كه ظلم بكند، عمالش ظلم بكنند، مظلوم‏هاى عالم يا آنهائى كه انسانند چه مى‏گويند.

شرافت از ديدگاه غارتگران!!

آن دست نشانده‏هاى آنها را، البته اقشار مختلفه دست نشانده هست سنا از يك طرف هست و - نمى‏دانم چيز - آن جمعيت حقوق بشر از يك طرف هست و از اين جمعيت‏هائى كه خودشان درست كرده‏اند براى بازى دادن مردم، آنها همه متاسفند، ما ميدانيم كه همه متاسفند. اينها بايد عزا بگيرند براى اينكه مى‏دانند چه از دست داده‏اند، نوكرها را از دست داده‏اند، چه نوكرهائى، در كشتن هويدا اظهار تاسف زياد بود. بايد ديد كه كى اظهار تاسف كرده، آنهائى كه اظهار تاسف كرده‏اند با چه منطق اظهار تاسف كرده‏اند، يك كسى كه سيزده سال نخست وزير ايران بود و همه كارها با امر نخست وزير بايد بشود، همه اين كشتار با امر نخست وزير شده است آنوقت يك ملت مظلوم دستش به اين آدم رسيده و يك نفر آدم فاسد را در مقابل چند صد نفر، چندين هزار نفر اشخاص صحيح كشته شده است، باز هم آنها البته بايد اظهار تاسف كنند. آنها، آنهائى كه آنها كشتند، اصلاً به حساب نمى‏آورند براى

صحيفه نور ج 6 صفحه 59

اينكه يك ملتى است، بگذاريد كشته بشود تا ما نفتش را ببريم. آنها كشتارى كه اينها كردند به حساب نمى‏آورند، حساب نمى‏كنند كه يك بشرى كشته شده است، مى‏گويند يك عده‏اى كه مانع از استفاده‏هاى ماست بگذاريد كشته بشود و انسان را در مقابل منافع خودشان هيچ مى‏دانند. در يك جائى كه من بودم راجع به اوضاع ايران چيز مى‏شد و اوضاع ايران چطور است و سفارتخانه‏ها ممكن است و آنوقتى كه ممكن است كه سفارتخانه چه بشود، يكى كه صاحب يك سفارتخانه‏اى بود مى‏گفت كه ما براى اينكه سفير يا اشخاصى كشته بشود، اهميتى نمى‏داديم ولى مبل‏هاى ما خيلى اهميت دارد، اين مبل‏هائى كه ما آنجا داريم آنها اهميت دارد، يك نفر آدم رسمى، يك نفر آدم رسمى اين حرف را زد كه ما اهميت نمى‏دهيم، مبل‏هاى‏مان بيايد، وضعشان اين است ديگر آدم مادى جز به ماديگرى فكر نمى‏تواند بكند نمى‏تواند فكر بكند، اصلاً شرف را اينها نمى‏توانند بفهمند يعنى چه، همه شرف را به اين مى‏دانند كه مبلشان خيلى خوب باشد. همه شرافت را، شرافت به اين مى‏دانند كه چندين دستگاه مثلاً عمارت داشته باشند، عمارتش چه جورى باشد، انسانيت اصلاً فكرش را نمى‏كنند تو خط اين نيستند. اگر اينها در خط اين مسائل بودند، خوب اين همه‏آدم از ايران كشته شد، اين همه‏متفكرين، روحانيين، ابريا، مظلوم‏ها، زن، بچه، كوچك، بزرگ توى اين خيابان‏ها خونشان ريخته شد، اين اهميتى نداشت، هيچ وقت تاسفى، تاسف ندارد اينكه، خوب يك دسته كشته شده‏اند، اينها مانع از استفاده‏هاى ما بودند، اما هويدا وقتى كشته مى‏شود صدايشان در مى‏آيد، تاسف مى‏خورند، اينهائى كه كشته شده‏اند، بيايند مطالعه كنند اينها چه كسانى هستند كه كشته شده‏اند، ببينند اينها چه كسانى هستند، اينها هر كدام چند نفر را كشته‏اند، هر كدام وادار كردند به قتل چند نفر آدم، چه بيچارگى براى اين ملت درست كردند اينها.

نجابت و ادب اسلامى از ويژگى‏هاى ملت ايران‏

ملت ما نجيب است، ملت ما اسلامى است و الا همان روز اول همه اينها را با هر چه بود غارت كرده بودند و از بين برده بودند ولى ملت ما ملتى است كه ادب اسلامى دارد، آنهائى هم كه همه خيانت‏ها را كردند باز با آن خشونت‏هائى كه آنها با بشر مى‏كنند اينها نكردند. وقتى آمدند حبس‏هاى ايران را ديدند، رفتند گفتند حبس‏ها خوب است، مطابق با تمدن است، مطابق با دموكراتيك است، براى اينكه منطق، منطق انسانى است. يك منطق انسانى، يك منطق اسلامى نمى‏تواند غير از اين باشد. اگر خود آنها غلبه كرده بودند بر ما، هيچ يك ما الان نبوديم. اگر هويدا به ما غلبه كرده بود ديگر ما اينجا ننشسته بوديم، شما هم نبوديد.

اسلام مى‏خواهد ماديت را مهار كند

اينها فكر نمى‏كنند كه در دنيا يك چيزى، معنوياتى هم موجود است، چيز ديگرى هم ما داريم غير از عمارت و غير از اتومبيل و غير از اين مسائل، غير از اين قدرت حيوانى يك چيزهاى ديگرى هم در عالم مطرح است، اصلاً فكر اين مساله در ذهن امثال كارتر نمى‏آيد، فكر نمى‏تواند بكند، اين

صحيفه نور ج 6 صفحه 60

سناتورى كه اعتراض كرده است به اين اعدام‏ها، اصلا نمى‏تواند ادراك كند اين معنا را كه غير از اين حيوانيت يك چيز ديگرى هم در عالم هست، اگر انسان فكر بكند كه يك مسائل ديگرى هم در دنيا مطرح است، اين همه‏نظرش را به اين نمى‏كند كه حالا كه اين به ما نفت را به رايگان داده است، به ما خدمت كرده است و آدمكشى‏اش هم خدمت به ما بوده است، اين مطلب همين است، ما چون منفعت بايد ببريم، اصلاً تمام، غير از اين مطرح نيست چيزى در اسلام، همچو مسائل اصلا مطرح نيست، مساله ماديات به اين معنائى كه اينها مى‏گويند، مطرح نيست، اسلام ماديت را تبع معنويت مى‏كند، مى‏خواهد ماديت را مهار كند، معنوى، صورت معنوى به آن بدهد. لشكر اسلام قبل از اينكه توجه به ماديت بكنند، به معنويات توجه مى‏كردند، روى معنويات شمشير مى‏كشيدند، اشخاص فاسد را جلويش را مى‏گرفتند. جنگ‏هاى اسلام را ببينيد كه با چه اشخاصى، با چه قشرهائى بوده است، براى منفعت بوده؟ وقتى هم، آن وقتى هم كه در جنگ حنين بود كه يا يكى ديگر از جنگ‏ها، وقتى هم كه غلبه كردند، هر چه بود حضرت رسول دادند به خود همان مشركين، اصلاً ماديت مطرح نيست در اسلام. خوب، زندگى پيغمبر اسلام را، زندگى اميرالمومنين سلام الله عليه را مطالعه كنند ببينند اينها چه جور زندگى كردند، حكومت هم كه كردند چه جور حكومت كردند، چه وضعى داشته حكومتشان. آنى كه اسلام است توجهش به ماديت توجه تبعى است، همه توجه معنويات است ان الله تعالى ما نظر در روايت هست كه ما نظر الى عالم طبيعت يا الى الجسم منذ خلقه نظر لطف، معنويات را ميزان گرفته‏اند، البته آنهائى كه نمى‏فهمند فقط همان چشم حيوانى دارند، همه ادراك، ادراك حيوانى است، چشم، چشم حيوانى است، ادراك، ادراك حيوانى است، نمى‏تواند ادراك اين مطلب را بكند كه هويدا را كشتن تاسف ندارد، اين همه چيزش روى همين مسائل حيوانى چرخ مى‏زند طعمه است، اين ممالك بايد طعمه آمريكا باشد، هر كه بهتر اين صيد را مى‏كند، در نظر سناى آمريكا نشان مى‏گيرد، هركه جلوگيرى مى‏كند از اين طعمه، در سناى آمريكا محكوم است، غير از اين نمى‏توانند ادراك بكنند، اينجور از اول تربيت شده‏اند. اينها هم كه حقوق بشر را طرح مى‏كنند، آنها هم همين است آنها هم غير از همين طبيعت و غير از همين ماديت ادراك ندارند، نمى‏توانند بفهمند. معنويات را اصلا نمى‏توانند بفهمند، البته آنهائى كه معنويات دارند در نظر آنها محكومند. آنهائى كه دفاع از مملكتشان مى‏كنند، آنهائى كه جانى‏ها را كشتند آن هم هيچ زجر نبوده است فقط يك قصاص بوده است. اين هويدا در آنجا كه بود روزنامه هم مى‏خواند به من اطلاع مى‏دادند كه خيلى حالش خوب است كه اگر يكى از ماها در حبس هويدا بوديم آن عمل را مى‏كردند كه با همه حبسى‏ها مى‏كردند، آن زجرها را مى‏دادند كه با همه حبسى‏ها مى‏دادند لكن وقتى مسلمان همين آدم جانى را مى‏گيرد و حبس مى‏كند به دستور اسلام نبايد زجرش بدهد محاكمه‏اش مى‏كنند، جانى هست مى‏كشندش. ما يك آدم برى را، اسلام يك آدم‏برى را نمى‏كشد، يك آن حبس قائل نيست اسلام براى كسى كه گناه ندارد، يك ساعت حبس قائل نيست. آنها هم كه گناهكارند يك فحش نبايد به آنها بدهند، يك سيلى نبايد به آنها بزنند.

صحيفه نور ج 6 صفحه 61

ملت ايران قائم به خودش ايستاده است‏

بله، تبليغات الان زياد است در خارج. در روزنامه‏هاى‏شان، در مجله‏هاى‏شان نوشته‏اند كه خمينى همه زن‏ها را گفته است كه سينه‏هاى‏شان را ببرند، اين فقط سه مورد اتفاق افتاده بعد مردم مخالفت كردند. اين تبليغات، البته آن كه مى‏خواهد، خمينى را مخالف با منافع خودش مى‏داند بايد اين را خردش كند در خارج، آنجاها اين حرف‏ها را ميزنند. حالا فرض كنيد من هم خرد بشوم، ديگران هستند، همچو نيست كه ملت ايران حالا احتياج به خمينى داشته باشند. احتياج به هيچ كس ندارد، خودش است، خودش الان ايستاده قائم است خودش بالنفسه، بيخود آنها خيال مى‏كنند كه اگر ما هم از بين برويم، بكشند يا منحط كنند، مساله خوابيده است و دوباره آنها برمى گردند و نفت ما را مى‏برند و همه خزائن ما را غارت مى‏كنند. نخير، ديگر گذشته است اين مطلب. نمى‏توانند اين كار را بكنند. هر جا هر حمالى هم كه در اين ايران هست الان ايستاده مقابل اينها، دانشگاهى ايستاده، روحانى ايستاده، بازارى ايستاده، كاسب ايستاده - عرض مى‏كنم كه - دهقان ايستاده، كارگر هم ايستاده. اگر حالا يك اختلافى هم بين اينها پيدا بشود همين از شيطنت اين قشرى است كه منفعتش از دست رفته است.

همه مى‏خواهند با شيطنت قشرها را از هم جدا كنند