previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 55
تاريخ: 2/2/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير نيريز فارس و نمايندگان ستاد نيروى هوايى
روحانيون و عشاير، سدى عظيم در مقابل اجانب
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عشاير ايران يكى از بهترين خزائن ملت است و در زمان رضاشاه به امر اجانب مامور شد كه عشاير را در هر جا كه هست سركوبى كند. براى اينكه مطالعاتى كه كرده بودند اجانب، يكى از چيزهائى كه ممكن بود جلوى اجانب را بگيرد و نگذارد كه اينها به طرف ايران رخنه بكنند، عشاير بودند. اينها با هر احتمالى يك سدى درست مىكردند كه جلوى آن متحمل را بگيرند. احتمال مىدادند كه روحانيون از مقاصد آنها جلوگيرى مىكنند، رضاخان را واداشتند به اينكه با روحانيون بجنگد. همان طور كه ديديد، يعنى شايد شما اكثرا يادتان نباشد ولكن من يادم است و پيرمردها يادشان است، ديديد كه با روحانيون چه كردند به طورى كه در همين مدرسه فيضيه نمىتوانستند طلبهها توى حجرههاى خودشان روز بمانند. آنها مجبور بودند كه قبل از آفتاب بروند به باغات و آخر شب برگردند براى اينكه اگر در مدرسه بودند، مىآمدند پاسبانها مىريختند مدرسه و مىبردند آنها را و خلع لباس مىكردند، حبس مىكردند و چه مىكردند و با بزرگان، از روحانيون هم مخالفتهاى زياد شده، گرفتاريهاى زياد آنها داشتند. به حبس عدهاى رفتند، بعضى را كشتند روى همين احتمال كه روحانيون يك سدى باشند در مقابل اجانب، عشاير هم يك سد ديگرى بود كه اينها خيال اين را مىكردند عشاير اگر در ايران باشند (همين طور هم بود) قدرت عشاير باشد، از باب اينكه اينها توجه به اسلام دارند ممكن است كه جلوى مقاصد آنها را بگيرند. از اين جهت عشاير را يكى پس از ديگرى خلع سلاح كردند و از محل خودشان بيرون كردند و به قول خودشان تخته قاپو كردند و اين مسائلى كه براى همه عشاير پيش آوردند و هر چه توانستند اين ذخائر ملت ما را، اين ذخائر انسانى را، هر چه توانستند اين ذخائر را چپاول كردند، از بين بردند.
مىديدند كه مجالس، مجالسى كه در ايران تشكيل مىشود، مجالس وعظ و خطابه و مجالس روضه احتمال داشت كه براى اينها ضرر داشته باشد، جلوى آن را گرفتند. ما ديديم كه در تمام ايران ديگر مجلس روضهاى يك وقت نبود. و در قم بعضى از آقايان، آقاى صدوقى يزدى مجلس روضهاى قبل از اذان صبح داشت كه اول اذان ديگر تمام شده باشد. مجالس را بكلى از بين بردند، مساجد و ائمه مساجد و مراجع و هر چه بود، اينها از بين بردند يعنى نگذاشتند ديگر اين قوه فعاله قوه داشته باشد و
صحيفه نور ج 6 صفحه 56
معالاسف آن روز ملت را هم جورى بار آوردند، تبليغاتشان طورى در ملت تاثير كرد كه ملت هم بسيارى از آنها، البته نه همه، بسيارى از قشرهاى ملت هم مخالف شدند با روحانيت و تبليغات آنها تاثير كرد به اينكه اينها را معرفى كردند به اينكه اينها انگليسى هستند. اصلاً خود انگليسىها اينها را اينجور معرفى كردند يعنى عمال انگليس توى مردم مىافتادند كه اين آخوندها انگليسى هستند، اين آخوندها كذا هستند، دربارىاند، انگليسى هستند كه مردم را از اينها جدا بكنند، در هر صورت همه اقشار ملت را از اينها، از هم جدا كردند با اسماء مختلف عشاير از اشرار هستند و بايد سركوبى بشوند و بايد چه بشوند و اينها چه دزدند اينها عشاير، مردم محترم، فرض كنيد در هر جائى چهار تا هم چيز هست لكن اينها غرضشان اين حرفها نبود، غرض اين بود كه كارى كه مىكنند و عشاير را خلع سلاح مىكنند، در نظر ملت يك چيز صحيحى جلوه بدهند چنانچه عمامه اهل علم را كه بر مىداشتند در نظر ملت يك چيز صحيحى جلوه بدهند چنانچه گفتند اينها انگليسى هستند، اينها بايد بروند سراغ كارشان. اينها كردند اين كارها را و همه اقشار را از هم جدا كردند. قشر روحانيين را از دانشگاهها جدا كردند، به روحانيون گفتند كه دانشگاهها يك مردم بىدينى هستند يك دسته فكلى بىدين مضر، به اينها مىگفتند آخوندها درباريند، يك دسته مردم دربارى هستند كه هميشه كار مىكنند براى ديگران و چه اينها را از هم جدا مىكردند.
نياز مبرم به وحدت كلمه
والحمدلله اخيرا اين انفصالها كم شد و اميد است كه تمام بشود، اگر بگذارند. در اين نهضت كه ما، ملت ما پيروز شد، براى اين بود كه اين اختلافات يك قدرى منسى شد همه توجه به يك مطلب پيدا كردند كه بايد يك جمهورى اسلامى، يك حكومت اسلامى باشد و قشر روشنفكر و قشر متقدم و متجدد و بازارى و ساير اقشار همه با هم دست برادرى دادند تا اين كار را انجام دادند، همه هم با هم توجه به اسلام كردند لكن الان ما احتياجمان به اين وحدت كلمه بيشتر از آنوقتهاست. آنوقت يك مسائل، نارضايتىهائى از دستگاه بود كه مردم را مجتمع كرد، حتى آنهائى هم كه خيلى علاقه به اسلام نداشتند لكن نارضائى را داشتند از دستگاه، آنها هم با آنهائى كه علاقه داشتند با هم دست به هم دادند و چون همه اقشار ناراضى بودند، آن نارضايتى اسباب اين شد كه يك وقتى صدائى بلند شد و همه جمع شدند و الان احتياج به اين وحدت كلمه بيشتر است براى اينكه آن نارضايتىهائى كه از دستگاه بود، خوب دستگاه كه الان نيست، حالا ديگر فروكش كرد و حالا به واسطه تبليغات سوئى كه باز شروع شده است، همان دستگاههائى كه سابقا شروع مىشد، حالا نارضايتىها را آوردند روى دولت فعلى، آن نارضايتىها كه پيشتر داشتند و آنهمه مردم زجر كشيدند ديگر حساب اين را نمىكنند كه اين زجرها تمام شد، اين حبسهائى كه ابرار را مىگرفتند و حبس مىكردند تمام شد، آن گرفتارىها الان نيست، حالا آمدند اطراف دوره مىگردند مىخواهند نارضايتى ايجاد كنند از اين نهضت كه اين نهضت چه كرد، يكى از
صحيفه نور ج 6 صفحه 57
مىكند براى شما؟ اين هم دولت اسلامى، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم شما همان وضع سابق را داريد. نه اينكه اينها ندانند مساله را، مىدانند مساله را، غرض دارند، مىخواهند نشود مطلب، مىدانند كه تا حالا چه شده، يك چيزى شده است كه دنيا سابقه نداشته است، قدرتى را شكست دادهاند كه امكانش پيش مردم، پيش دولتهاى خارج، پيش متفكرين خارج، برايشان تصورش نمىشد كه همچو چيزى بشود، امر غير ممكن مىدانستند. مىدانند كه آن دستگاه ظلم كه همه جا، در اعماق مملكت ما هم دستشان دراز بوده و هم ظلم مىكردند، مىدانند آن را كه آن ظلمها تمام شد، الان كسى نيست كه به مردم ظلم بكند و آنكه هست اين است كه ظالمها را مىگيرند آنهائى كه ظلم كردهاند مىگيرند محاكمه مىكنند اما كسان ديگر را هيچ كارى ندارند، آزادند. ما الان در اين مجلس آزاد نشستهايم با هم صحبت مىكنيم در صورتى كه قبلاً امكان نداشت، يك همچو مجلسى هيچ امكان نداشت، اينها مىدانند كه خيلى چيز شده لكن نمىخواهند بعدها بشود، متاسفند از اينكه شده است، تاسفشان براى اين است كه دست اربابها كوتاه شده است.
روابط ما با آمريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است
در يكى دو روز پيش از اين در روزنامه بود كه سناى آمريكا به اتفاق آرا اين اعدامهائى كه در ايران شده است محكوم كردند. آنهائى كه طرح داده يكى از دوستان اسرائيل است كه خودش هم از صهيونيستهاست. خوب معلوم است كه سناى آمريكا بايد محكوم كند ما را، شكى ندارد، ما مىدانيم كه اينها ما را محكوم مىكنند، دولت آمريكا هم ما را محكوم مىكند منتها حرفش را نمىزند، مجالس آمريكا هم ما را محكوم مىكنند براى اينكه آن داغى كه به دل آمريكا وارد شده است به واسطه اين نهضت، به دل هيچ كس وارد نشده است، هيچ كدام از ممالك بهاندازه اين استفاده نمىكردند. بايد ما محكوم باشيم. توقع اينكه سناى آمريكا مثلا موافق با ما باشد، توقع بيجايى است. توقع اينكه خير، اعدامهاى ما را محكوم نكنند، اين توقع بيجاست، ما همچو توقعى از آمريكا نداريم، خصوصا كه خوب، دولت ايران از اسرائيل نفت را قطع كرده و تا آخر هم نمىدهد به او ديگر، او هم از دوستان نزديك آمريكاست و سناى آمريكا، ما توقع نداريم كه دولت آمريكا به ما چيز كرده بود كه اگر چنانچه اين اعدامها ادامه پيدا بكند، در روابط ايران با آمريكا يك قدرى خطر مىافتد، الهى كه به خطر بيفتد ما روابط با آمريكا مىخواهيم چه بكنيم، روابط ما با آمريكا، روابط يك مظلوم با يك ظالم است. روابط يك غارت شده با يك غارتگر است. ما مىخواهيم چه كنيم.آنها ميل دارند، كه با ما روابط، آنها احتياج دارند كه با ما روابط داشته باشند، ما چه احتياجى به آمريكا داريم، آمريكا آن طرف دنياست، آنها مىخواهند كه بازار داشته باشند اينجا، آنها باز طمع دارند كه نفت ما را بخورند. ما كه، اسلام كه بنا ندارد كه ظلم به ديگرى بكند مظلوم هم نخواهد شد. البته سناى آمريكا ما را محكوم مىكند، مجالس انگلستان هم ما را محكوم مىكنند، مجالس شوروى هم ما را محكوم مىكنند، ما محكوم همه قشرها هستيم. آن كارى كه در ايران واقع شد كارى است كه همه قشرهاى ظالم و مستكبر با آن
صحيفه نور ج 6 صفحه 58
مخالفند، ما هيچ توقع نداريم كه دولت آمريكا يا ساير دول ابرقدرت، آنهائى كه مىخواهند منابع ما را ببرند، حالا كه ما دست آنها را كوتاه كردهايم بيايند تشكر هم بكنند، البته نبايد هم بكنند، خيلى هم اظهار تاسف بايد بكنند. اگر از كشتن هويدا آمريكا اظهار تاسف نكند، خوب اين از يك نوكر پانزده سال يا بيشتر خودش كه از دستش رفته است اظهار تاسف نكرده، اين بيوفائى است به نوكر، اگر از اينكه شاه را ما مىخواهيم محاكمه كنيم، مىخواهيم محكوم كنيم يا اعدامش كنيم، آنها اظهار تاسف نكنند و اظهار تاثر نكنند، از يك نوكرشان قدردانى نكردهاند، قدردانى از يك نوكرى كه همه ذخائر ما را تقديم آمريكا كرده، اين است كه تاسف، اظهار تاسف بكند.
ميزان، نظر ملتهاى مظلوم است
بايد ديد كه مظلومها چه مىگويند، بايد ببينيم كه ملت آمريكا چه مىگويند، دولت آمريكا معلوم است شكست خورده و زخمى است مار زخمى است و شكست خورده، سناى آمريكا شكست خورده، او اظهار تاسف مىكند، بايد ديد كه خود ملت آمريكا چه مىگويند، آنها هم همين منطق را دارند؟ آنها ندارند اين منطق را، ملتها اينجور نيستند. بايد ديد كه ملتهاى مظلوم چه مىگويند، نظر ملت مظلوم نسبت به اين اشخاصى كه اعدام شده چه است. سناى آمريكا كه در آن تا حالا قتل و غارتى واقع نشده بود همهاش نفع بود، در مقابل اينكه همهاش براى او نفع بود و حالا آنهائى كه نفع رسان هستند و از بين رفتهاند البته متاسف است اما بايد ديد كه آنهائى كه تحت ظلم واقع شدهاند، ملتهائى كه تحت ظلم و ستم واقع شدهاند يا از ناحيه آمريكا يا از ناحيه شوروى يا از ناحيه انگلستان و يا از ناحيه حكومتهاى خودشان كه دست نشانده آنهاست، اينها در اين مسائل چه مىگويند. بايد ديد مظلوم در اين مسائل چه مىگويد، نه ظالم، ظالم هميشه ميخواهد كه ظلم بكند، عمالش ظلم بكنند، مظلومهاى عالم يا آنهائى كه انسانند چه مىگويند.
شرافت از ديدگاه غارتگران!!
آن دست نشاندههاى آنها را، البته اقشار مختلفه دست نشانده هست سنا از يك طرف هست و - نمىدانم چيز - آن جمعيت حقوق بشر از يك طرف هست و از اين جمعيتهائى كه خودشان درست كردهاند براى بازى دادن مردم، آنها همه متاسفند، ما ميدانيم كه همه متاسفند. اينها بايد عزا بگيرند براى اينكه مىدانند چه از دست دادهاند، نوكرها را از دست دادهاند، چه نوكرهائى، در كشتن هويدا اظهار تاسف زياد بود. بايد ديد كه كى اظهار تاسف كرده، آنهائى كه اظهار تاسف كردهاند با چه منطق اظهار تاسف كردهاند، يك كسى كه سيزده سال نخست وزير ايران بود و همه كارها با امر نخست وزير بايد بشود، همه اين كشتار با امر نخست وزير شده است آنوقت يك ملت مظلوم دستش به اين آدم رسيده و يك نفر آدم فاسد را در مقابل چند صد نفر، چندين هزار نفر اشخاص صحيح كشته شده است، باز هم آنها البته بايد اظهار تاسف كنند. آنها، آنهائى كه آنها كشتند، اصلاً به حساب نمىآورند براى
صحيفه نور ج 6 صفحه 59
اينكه يك ملتى است، بگذاريد كشته بشود تا ما نفتش را ببريم. آنها كشتارى كه اينها كردند به حساب نمىآورند، حساب نمىكنند كه يك بشرى كشته شده است، مىگويند يك عدهاى كه مانع از استفادههاى ماست بگذاريد كشته بشود و انسان را در مقابل منافع خودشان هيچ مىدانند. در يك جائى كه من بودم راجع به اوضاع ايران چيز مىشد و اوضاع ايران چطور است و سفارتخانهها ممكن است و آنوقتى كه ممكن است كه سفارتخانه چه بشود، يكى كه صاحب يك سفارتخانهاى بود مىگفت كه ما براى اينكه سفير يا اشخاصى كشته بشود، اهميتى نمىداديم ولى مبلهاى ما خيلى اهميت دارد، اين مبلهائى كه ما آنجا داريم آنها اهميت دارد، يك نفر آدم رسمى، يك نفر آدم رسمى اين حرف را زد كه ما اهميت نمىدهيم، مبلهاىمان بيايد، وضعشان اين است ديگر آدم مادى جز به ماديگرى فكر نمىتواند بكند نمىتواند فكر بكند، اصلاً شرف را اينها نمىتوانند بفهمند يعنى چه، همه شرف را به اين مىدانند كه مبلشان خيلى خوب باشد. همه شرافت را، شرافت به اين مىدانند كه چندين دستگاه مثلاً عمارت داشته باشند، عمارتش چه جورى باشد، انسانيت اصلاً فكرش را نمىكنند تو خط اين نيستند. اگر اينها در خط اين مسائل بودند، خوب اين همهآدم از ايران كشته شد، اين همهمتفكرين، روحانيين، ابريا، مظلومها، زن، بچه، كوچك، بزرگ توى اين خيابانها خونشان ريخته شد، اين اهميتى نداشت، هيچ وقت تاسفى، تاسف ندارد اينكه، خوب يك دسته كشته شدهاند، اينها مانع از استفادههاى ما بودند، اما هويدا وقتى كشته مىشود صدايشان در مىآيد، تاسف مىخورند، اينهائى كه كشته شدهاند، بيايند مطالعه كنند اينها چه كسانى هستند كه كشته شدهاند، ببينند اينها چه كسانى هستند، اينها هر كدام چند نفر را كشتهاند، هر كدام وادار كردند به قتل چند نفر آدم، چه بيچارگى براى اين ملت درست كردند اينها.
نجابت و ادب اسلامى از ويژگىهاى ملت ايران
ملت ما نجيب است، ملت ما اسلامى است و الا همان روز اول همه اينها را با هر چه بود غارت كرده بودند و از بين برده بودند ولى ملت ما ملتى است كه ادب اسلامى دارد، آنهائى هم كه همه خيانتها را كردند باز با آن خشونتهائى كه آنها با بشر مىكنند اينها نكردند. وقتى آمدند حبسهاى ايران را ديدند، رفتند گفتند حبسها خوب است، مطابق با تمدن است، مطابق با دموكراتيك است، براى اينكه منطق، منطق انسانى است. يك منطق انسانى، يك منطق اسلامى نمىتواند غير از اين باشد. اگر خود آنها غلبه كرده بودند بر ما، هيچ يك ما الان نبوديم. اگر هويدا به ما غلبه كرده بود ديگر ما اينجا ننشسته بوديم، شما هم نبوديد.
اسلام مىخواهد ماديت را مهار كند
اينها فكر نمىكنند كه در دنيا يك چيزى، معنوياتى هم موجود است، چيز ديگرى هم ما داريم غير از عمارت و غير از اتومبيل و غير از اين مسائل، غير از اين قدرت حيوانى يك چيزهاى ديگرى هم در عالم مطرح است، اصلاً فكر اين مساله در ذهن امثال كارتر نمىآيد، فكر نمىتواند بكند، اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 60
سناتورى كه اعتراض كرده است به اين اعدامها، اصلا نمىتواند ادراك كند اين معنا را كه غير از اين حيوانيت يك چيز ديگرى هم در عالم هست، اگر انسان فكر بكند كه يك مسائل ديگرى هم در دنيا مطرح است، اين همهنظرش را به اين نمىكند كه حالا كه اين به ما نفت را به رايگان داده است، به ما خدمت كرده است و آدمكشىاش هم خدمت به ما بوده است، اين مطلب همين است، ما چون منفعت بايد ببريم، اصلاً تمام، غير از اين مطرح نيست چيزى در اسلام، همچو مسائل اصلا مطرح نيست، مساله ماديات به اين معنائى كه اينها مىگويند، مطرح نيست، اسلام ماديت را تبع معنويت مىكند، مىخواهد ماديت را مهار كند، معنوى، صورت معنوى به آن بدهد. لشكر اسلام قبل از اينكه توجه به ماديت بكنند، به معنويات توجه مىكردند، روى معنويات شمشير مىكشيدند، اشخاص فاسد را جلويش را مىگرفتند. جنگهاى اسلام را ببينيد كه با چه اشخاصى، با چه قشرهائى بوده است، براى منفعت بوده؟ وقتى هم، آن وقتى هم كه در جنگ حنين بود كه يا يكى ديگر از جنگها، وقتى هم كه غلبه كردند، هر چه بود حضرت رسول دادند به خود همان مشركين، اصلاً ماديت مطرح نيست در اسلام. خوب، زندگى پيغمبر اسلام را، زندگى اميرالمومنين سلام الله عليه را مطالعه كنند ببينند اينها چه جور زندگى كردند، حكومت هم كه كردند چه جور حكومت كردند، چه وضعى داشته حكومتشان. آنى كه اسلام است توجهش به ماديت توجه تبعى است، همه توجه معنويات است ان الله تعالى ما نظر در روايت هست كه ما نظر الى عالم طبيعت يا الى الجسم منذ خلقه نظر لطف، معنويات را ميزان گرفتهاند، البته آنهائى كه نمىفهمند فقط همان چشم حيوانى دارند، همه ادراك، ادراك حيوانى است، چشم، چشم حيوانى است، ادراك، ادراك حيوانى است، نمىتواند ادراك اين مطلب را بكند كه هويدا را كشتن تاسف ندارد، اين همه چيزش روى همين مسائل حيوانى چرخ مىزند طعمه است، اين ممالك بايد طعمه آمريكا باشد، هر كه بهتر اين صيد را مىكند، در نظر سناى آمريكا نشان مىگيرد، هركه جلوگيرى مىكند از اين طعمه، در سناى آمريكا محكوم است، غير از اين نمىتوانند ادراك بكنند، اينجور از اول تربيت شدهاند. اينها هم كه حقوق بشر را طرح مىكنند، آنها هم همين است آنها هم غير از همين طبيعت و غير از همين ماديت ادراك ندارند، نمىتوانند بفهمند. معنويات را اصلا نمىتوانند بفهمند، البته آنهائى كه معنويات دارند در نظر آنها محكومند. آنهائى كه دفاع از مملكتشان مىكنند، آنهائى كه جانىها را كشتند آن هم هيچ زجر نبوده است فقط يك قصاص بوده است. اين هويدا در آنجا كه بود روزنامه هم مىخواند به من اطلاع مىدادند كه خيلى حالش خوب است كه اگر يكى از ماها در حبس هويدا بوديم آن عمل را مىكردند كه با همه حبسىها مىكردند، آن زجرها را مىدادند كه با همه حبسىها مىدادند لكن وقتى مسلمان همين آدم جانى را مىگيرد و حبس مىكند به دستور اسلام نبايد زجرش بدهد محاكمهاش مىكنند، جانى هست مىكشندش. ما يك آدم برى را، اسلام يك آدمبرى را نمىكشد، يك آن حبس قائل نيست اسلام براى كسى كه گناه ندارد، يك ساعت حبس قائل نيست. آنها هم كه گناهكارند يك فحش نبايد به آنها بدهند، يك سيلى نبايد به آنها بزنند.
صحيفه نور ج 6 صفحه 61
ملت ايران قائم به خودش ايستاده است
بله، تبليغات الان زياد است در خارج. در روزنامههاىشان، در مجلههاىشان نوشتهاند كه خمينى همه زنها را گفته است كه سينههاىشان را ببرند، اين فقط سه مورد اتفاق افتاده بعد مردم مخالفت كردند. اين تبليغات، البته آن كه مىخواهد، خمينى را مخالف با منافع خودش مىداند بايد اين را خردش كند در خارج، آنجاها اين حرفها را ميزنند. حالا فرض كنيد من هم خرد بشوم، ديگران هستند، همچو نيست كه ملت ايران حالا احتياج به خمينى داشته باشند. احتياج به هيچ كس ندارد، خودش است، خودش الان ايستاده قائم است خودش بالنفسه، بيخود آنها خيال مىكنند كه اگر ما هم از بين برويم، بكشند يا منحط كنند، مساله خوابيده است و دوباره آنها برمى گردند و نفت ما را مىبرند و همه خزائن ما را غارت مىكنند. نخير، ديگر گذشته است اين مطلب. نمىتوانند اين كار را بكنند. هر جا هر حمالى هم كه در اين ايران هست الان ايستاده مقابل اينها، دانشگاهى ايستاده، روحانى ايستاده، بازارى ايستاده، كاسب ايستاده - عرض مىكنم كه - دهقان ايستاده، كارگر هم ايستاده. اگر حالا يك اختلافى هم بين اينها پيدا بشود همين از شيطنت اين قشرى است كه منفعتش از دست رفته است.
همه مىخواهند با شيطنت قشرها را از هم جدا كنند
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)