صفحه 28 از 208 نخستنخست ... 182425262728293031323878128 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #271
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 144

    تاريخ: 16/10/57

    مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آلمان‏

    سؤال: حضرت آيت‏الله! شما اغلب اظهار داشته‏ايد كه هيچ مصالحه‏اى با رژيم شاه نبايد بشود و پس از رفتن شاه يك جمهورى اسلامى بايد تاسيس گردد، منظور شما از اين مطالب چيست؟ آيا حكومت محافظه‏كارانه بر پايه ايده‏آل‏هاى مذهبى؟ آيا يك رژيم مترقى كه در مقابل جهان و نفوذهاى دنيا باز است؟ يا يك حكومت كمونيستى و يا سرمايه‏دارى؟ و نظرتان راجع به كوشش‏هاى اجتماعى كه در دوران حكومت شاه شده است چيست؟

    جواب: اما اسلام يك دين مترقى و دموكراسى به معناى واقعى است و آن رژيمى كه ما مى‏خواهيم تاسيس كنيم، يك همچو رژيمى است و با اين رژيم‏هائى كه الان هستند تفاوت دارد. احكام اسلام احكامى است كه بسيار مترقى است و متضمن آزادى‏ها و استقلال و ترقيات. و اما كارهائى كه شاه كرده است اكثراً مخالف با مصالح ملت بوده است. شاه براى ملت قدمى برنداشته است بلكه همه كارها و يا اكثر كارهائى كه كرده است، ملت را رو به انحطاط و ورشكستگى كشانده است.

    سؤال: آيا حضرتعالى قادر خواهيد بود كه جمهورى اسلامى را در كوشش‏هاى شاهپور بختيار براى تشكيل دولت جديد ايران ببينيد و شروع كنيد؟ يا سياستمدار ديگرى هست كه شما ترجيح مى‏دهيد؟ البته همه اينها با فهم اين معناست كه شاه كشور را ترك كرده باشد.

    جواب: ما رجال امينى كه سياستمدار باشند، در ايران داريم و حكومت ما به وسيله امناء ملت و كارشناسان تشكيل مى‏شود، البته خوب مى‏دانيم كه با گرفتارى بسيار اقتصادى و سياسى و نظامى روبرو هستيم ولى به اتحاد عظيم ملت خيلى اميد است براى حل تمام اين مشكلات.

    سؤال: حضرت آيت الله! حيطه نفوذ شما تا چه حد است، بخصوص در ميان ملاها و آيت‏الله‏هاى ديگر و ساير رهبران مذهبى؟ آيا شما ترس از اين نداريد كه اتحاد و وحدت كنونى كه بين مخالفين شاه است پس از رسيدن به قدرت درهم بشكند؟ آيا شما براى دخالت مستقيم در امور جنبش‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 145

    خيال داريد به ايران برگرديد؟ آيا در نظر داريد و يا داشتيد كه مردم را به جنگ مسلحانه داخلى بخوانيد؟

    جواب: من با مردم ايران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان مى‏دانم و چون مصالح آنها را مى‏خواهم و آن چيزى كه ما طرح مى‏كنيم همان خواسته‏هاى ملت ايران است، از اين جهت از ما نصايح را قبول مى‏كنند. و اما احتمال اختلاف گروه‏هاى سياسى بعد از پيروزى غيرقابل اجتناب است ولى در مقابل ملت كه اكثريت تامه قريب به اتفاق دارند، اختلاف گروه‏ها مورد اعتنا نيست.

    سؤال: درباره خارجيان كه در ايرانند، حضرت آيت‏الله چه نظرى دارند؟ مخصوصاً آمريكائى‏ها؟ و از طرف ديگر همين طور در مورد نفوذ روس‏ها چه نظرى داريد؟ نظرتان راجع به صدور نفت بخصوص به كشورهاى اروپا و آلمان غربى چيست؟ پس از اينكه مردم شما قدرت را به دست گرفتند چه اتفاقى براى شركت آلمان در صنايع ايران رخ خواهد داد؟

    جواب: اما راجع به خارجى‏ها، آنهائى كه مشغول كارهاى عادى هستند، به شغل خودشان ادامه مى‏دهند و اما آنهائى كه دخالت در مملكت ما مى‏خواهند بكنند، مثل مستشارهاى آمريكائى، آنها را نمى‏توانيم تحمل كنيم.

    سؤال: آيا فلسطينى‏ها هيچ تماسى با حضرتعالى داشته‏اند؟ و اگر داشته‏اند اين تماس به چه صورت بوده است و چه نوع كمك‏هائى شده است؟

    جواب: هيچ تماس سياسى در كار نبوده است و هيچ كمكى به ما نشده است.

    
    previos page menu page next page
    

  2. #272
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 146

    تاريخ: 17/10/57

    پيام امام خمينى به اعتصاب كنندگان مطبوعات‏

    بسمه تعالى

    از اعتصاب كنندگان محترم مطبوعات كه زير بار سانسور ديكتاتورى نرفتند، تشكر مى‏كنم و اكنون كه دولت غير قانونى جديد، مدعى بر داشتن سانسور است، آقايان به كار ادامه دهند و از اعتصاب بيرون آيند تا تكليف ملت با دولت غير قانونى معلوم شود. مقتضى است ساير اعتصاب كنندگان محترم به اعتصاب خود ادامه دهند كه اميد است پيروزى نزديك باشد انشاءالله تعالى.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #273
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 147

    تاريخ: 17/10/57

    بيانات امام خمينى در مورد تبليغات شيطنت‏آميز شاه‏

    سقوط رژيم شاهنشاهى و استقرار حكومت عدل اسلامى خواست صريح و بى‏ابهام ملت.

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    مسائلى كه ملت ايران در اين مدت طرح كرده‏اند يك مسائلى است كه هيچ ابهامى در آن نيست. ما هم كه از اول همان مسائلى كه در نهاد ملت است طرح كرديم هيچ ابهامى در مطالب ما نيست، مطلب ما اين نيست كه شاه برود بيرون مملكت، مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت و اينكه مى‏گوئيم (شاه برود) يعنى سلطنت نداشته باشد، نه برود تفريح. و مطلب دوم اين است كه رژيم شاهنشاهى يك رژيمى است كه مقبول ملت نيست و از اول هم يك مطلب غلطى بوده است. و مطلب ثالث اين است كه ما مى‏خواهيم يك حكومت عدل، بر قوانين اسلام در ايران حكمفرما باشد. اينها هيچ كدامش در آن ابهامى نيست كه كسى بخواهد تحليلش كند، كسى بخواهد بگويد مطلب ملت باز معلوم نيست، چه مى‏گويد، معلوم نيست اينها كسى مگر خودش را به كرى بزند و الا ملت حالا چندين وقت است، از يك سال بيشتر است كه در خيابان‏ها دارد فرياد ميزند كه ما رژيم شاهنشاهى را نمى‏خواهيم، رژيم پهلوى را نمى‏خواهيم و ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم. اين هيچ ابهامى ندارد. خيال نشود كه حالا كه شاه رفته يا بنا دارد برود يك مطلبى حاصل شده است، تا حالا هيچ مطلبى از آن مطالبى كه ما و ملت ايران مى‏خواهيم حاصل نشده است.

    تبليغات كذب رژيم شاه

    بله، ايشان (آنطورى كه از ايشان نقل شده است) گفته‏اند كه اگر من بروم (من يك سه ماهى مى‏خواهم بروم براى اينكه يك ناراحتى‏هايى دارم، سه ماه مى‏خواهم بروم) ديگر به غرب نفت نخواهد رسيد. اين براى اين است كه غرب را بر ضد نهضت تجهيز كند (و اگر من بروم بيرق سرخ به بالاى پشت بام‏هاى مثلاً ايران به بالاى ايران، به بالاى بلندى‏هاى ايران بيرق سرخ زده مى‏شود يعنى همه ديگر از اول تا آخر ايران كمونيست مى‏شوند و به شوروى گرايش پيدا مى‏كنند) بعد هم گفتند كه اينها كه مخالف من هستند يك عده معدودى هستند، چيزى نيستند اينها و اينها هم من را درك نكردند،

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 148

    اگر چنانچه من را درك كرده بودند، اينها هم مخالف نبودند، حالا ما اين سه تا مطلبى كه ايشان گفتند، خوب بايد ببينيم چى هست، صحيح ايشان مى‏فرمايند يا خير، باز هم دست برنداشتند از اين تبليغات شيطنت آميز.

    چپاول و غارت نفت ايران درازاى ارسال سلاح‏هاى بلا استفاده و تاسيس پايگاه‏هاى تسليحاتى

    اما اينكه مى‏گويند اگر چنانچه من بروم ديگر براى غرب نفت نيست، اگر مقصود اين است كه آنطورى كه شما نفت مى‏داديد به خارج ما مى‏دهيم، صحيح است اين براى اينكه شما نفت ما را داديد به خارج و آنى كه از امريكا به خيال خودتان گرفتيد و براى تعميه گرفتيد يك اسلحه‏هاى بسيار پيشرفته كه در ايران هيچ كارشناسى ندارد و هيچ كس نمى‏تواند استعمالش بكند گرفتيد براى پايگاه درست كردن براى آمريكا در ايران، يعنى هم نفت را برديد و هم پايگاه درست كرديد. اگر مى‏خواست يك مملكتى در مملكت ديگرى پايگاه درست كند محتاج به اين بود كه ميلياردها مثلاً دلار بدهد تا پايگاه اجازه بدهند درست كند. ايران اجازه داده كه پايگاه درست كن در ازاى نفتى كه ما به تو مى‏دهيم. نفت را داده‏اند اگر در ازايش اسلحه براى ايران هم خريده بودند خوب، يك غلطى بود اما غلط كمى بود. اما اسلحه براى ايران نخريدند، اينها همان چيزى كه امريكائى‏ها مى‏خواستند و آمالشان بود كه در مقابل شوروى يك پايگاهى داشته باشند در ايران، با اين صورت درست كردند كه پايگاه را درست كردند به اسم اينكه ما پول نفت را مى‏خواهيم بدهيم، خوب ديگر پول نفت دادن كه جرم نيست، ما نفت خريديم و پولش را مى‏خواهيم بدهيم منتها حالا مبلغ خيلى زياد است از باب اينكه ايران مى‏خواهد يك مملكت پيش افتاده‏اى باشد، اينكه هيجده ميليارد دلار يا بيست و دو ميليارد دلار پول اين اسلحه‏اى است كه شاه خريده است نه اين است كه ما مى‏خواهيم پايگاه درست كنيم، نخير اين مال خود ايران است. خوب، اينقدر زياد براى چه؟ ايران كه اينقدر لازم ندارد. اين براى اين است كه ايران هم يكى از ابرقدرت‏ها مى‏خواهد باشد و مى‏خواهد در مقابل شوروى بايستد؟ در مقابل آمريكا بايستد و در دروازه تمدن مى‏خواهد وارد بشود؟ از اين جهت است كه اينقدر زياد اسلحه خريده؟! لكن ما كه مطلب را مى‏دانيم، اينطور مى‏گوئيم كه خير، براى ايران نيست، براى آمريكاست. آمريكا، هم عوض را گرفته هم معوض را، هم نفت را گرفته و هم عوضش را خودش گرفته. پول نفت را به صورت اسلحه به ايران داده و جاهاى زيادى پايگاه آمريكائى است. اگر مقصود اين است كه، اينكه مى‏گويد ديگر غرب نفت ندارد. مقصود اين است كه اين ترتيبى نفت ندارد، اگر غرب از ما بخواهد كه نفت به او بدهيم و عوض آن هم پايگاه درست كند، يا يك چيزى كه به درد ما نمى‏خورد در ايران درست كند، يا مضر براى ايران

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 149

    است در ايران درست كند، ما نفت را اگر به بيابان‏ها ريختيم، اگر آتش زديم به آنها نمى‏دهيم. و اگر مقصود اين است كه نفت را نمى‏دهند، غرب به نفت نمى‏رسد، يعنى اگر بخواهند يك معامله صحيحى، عقلائى، روى انصافى، روى تبادل نظرى بين متعاملين، بگويد نفت را نمى‏دهم، نخير دروغ مى‏گويد. نخير، ما و ايران هر حكومتى باشد احتياج دارد به پول براى اينكه اداره مملكت بايد بكند و عمده اش پول نفت است. نفت را هر مشترى‏اى كه پيدا بشود كه خوب بخرد به او مى‏دهند، پول مى‏گيرند. به آمريكا مى‏دهد به جاى اينكه ايشان پايگاه درست كرده، نه ما پايگاه نمى‏خواهيم درست كنيم براى آمريكا، ما پول مى‏گيريم براى اينكه اين ملت ضعيف را، اين ملت بى‏چيز را نجات بدهيم از اين وضعى كه دارد. اين زراعتى كه از دست داده، اين كشاورزى كه از دستش رفته است، اين صنعت مونتاژى كه براى خاطر مصلحت ديگران درست كرده اند. اگر يك حكومت صحيح پيش بيايد نفت را مى‏فروشد و پول مى‏گيرد خرج مى كند از براى منافع خود ملت، اين فقرا را نجات مى‏دهد، اين اشخاصى كه ضعفا هستند، اينهائى كه الان به واسطه شكست كشاورزى هجوم آوردند در اين سرماهاى زمستان به شهرها و مسكن ندارند، زير چادرها(نه مثل اين چادر كه حالا اينجا درست كرديد، خير آن چادرهاى بيچارگى كه آنها درست كرده اند) در آن سرماى زمستان زير چادرها زندگى مى‏كنند، در يك اتاق‏هاى گلى كه آنهائى كه رفتنددانند چه خبر است، درآنجا دارند زندگى مى‏كنند، هيچ ندارند، آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند، در يك گودال هايى هستند كه از اين گودال ها زن‏هاى بيچاره بايد كوزه را بردارند(از قرارى كه نوشته‏اند)پله‏هاى زيادى، حالا يادم نيست كه صد تا پله نوشته بودند يا يك خرده كمتر، از اينها بايد بيايند بالا و بروند به آن شيرى كه وصل كرده‏اند كه آب هست توى خيابان، از آنجا كوزه شان را آب بكنند باز از اين پله‏ها برگردند بروند به آن محلى كه دارند. در اين سرماى زمستان و اين پله‏هاى لغزنده شما ببينيد چه مصيبتى براى اين ملت هست. اين مصيبت‏ها راخواهند رفع بكنند، مى‏خواهند مملكت يك مملكتى باشد كه هر جورى هست فقرا به حالشان رسيدگى بشود. پس اينكه مى‏گويد كه ديگر نفت در غرب نمى‏رود، روى يك فرض نادرست است،روى يك فرض دروغ است.

    طرح خطر كمونيست و حمله شوروى به ايران از ادعاهاى باطل شاه براى حفظ سلطنتش

    مطلب ديگرى كه ايشان گفته‏اند اين است كه اگر من بروم بيرق سرخ زده مى‏شود. اين مطلب هم صحيح نيست، اين را هم مكرر ما گفته ايم و گفته‏اند كه يك مطلب صحيحى نيست اين مطلب. اگر بنا بود كه يك ملتى بود كه اگر ايشان مى‏رفت (حالا ايشان جلويشان را گرفته است كه بيرق سرخ بالاى سرشان زده نشود!!) بيرق سرخ بالاى سرشان مى‏زدند، اگر ملت ما يك همچو ملتى بود چطور در تمام

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 150

    سرتاسر ايران با مشت گره كرده مقابل آمريكا و شوروى ايستاده و آمريكا را شكست داد؟ آمريكا از آن اول گفت كه ما شاه را نگه مى‏داريم، نخير شاه بايد باشد. حالا هم مى‏گويد اما حالا يك قدرى يواشتر. پيشتر با طمطراق مى‏گفت كه (ما خير، اين را نگه مى‏داريم بايد باشد ايشان، ثبات منطقه به واسطه اوست، اگر اين نباشد ثبات ندارد منطقه). بعد فهميدند كه اصلاً ايشان كه هست ثبات ندارد براى اينكه الان شما ملاحظه مى‏كنيد كه در ايران اينهمه اختلافات و اينهمه هياهو براى اين است كه اين هست. اگر اين برود، يعنى برود به طورى كه سقوط بكند سلطنتش، آنوقت است كه خواهند ديد كه مملكت ثبات دارد چرا مملكت ثبات ندارد؟ اگر مى‏گويند كه شوروى مثلاً مستقيماً دخالت مى‏كند در ايران و لشكر سرخ مى‏ريزد ايران را مى‏گيرد، اين دورغ است براى اينكه همچو كارى نمى‏تواند بكند از باب اينكه آن طرفش هم يك قلدرى مثل خودش ايستاده است اگر او اين كار را بخواهد بكند جنگ مى‏شود و الان همه ابرقدرت‏ها مى‏دانند كه اگر يك جنگ عمومى بشود تمام بشر از بين مى‏رود براى اينكه با اين سلاح‏هائى كه الان هست ديگر اينطور نيست كه جنگ، جنگ منطقه‏اى باشد، در يك قطرى جنگ بكنند در يك قطر ديگرى نباشد، همه منطقه‏هاى دنيا، همه بلاد دنيا از بين خواهد رفت و هيچ عاقلى اقدام به همچو جنگى نخواهد كرد. ما اگر فرض هم بكنيم كه يك لشكر اجنبى وارد بشود به مملكت‏مان، اين هم باز همه تجربه كردند در تاريخ كه اجنبى اگر بيايد ممكن است وارد بشود و زورش غلبه كند بر يك ملتى لكن نمى‏تواند بماند هميشه، وقتى كه آمد و وارد شد، هر فردى از آن را اين ملت از بين مى‏برد، تمامش مى‏كند و اجنبى هم نمى‏تواند مقابل هر فردى دو تا فرد بياورد اينجا براى نگهدارى، او مى‏خواهد نفع ببرد، براى نگهداريش نمى‏شود اينطورى كند. بنابراين از اين هيچ خوفى نيست كه شوروى بى‏عقلى كند و حمله كند، اينها حرف مفت است كه مى زنند، اين براى اين است كه آمريكا را تحريك كند، با آنكه امريكا مى‏داند اين حرف‏ها را، او اگر مى‏توانست كارى بكند بدون تحريك مى‏كرد براى اينكه تو به نفع او بودى. بنابراين اين حرف ايشان هم كه اگر من بروم چه مى‏شود، معلوم مى‏شود كه شوروى از ترس ايشان است كه وارد ايران نمى‏شود!! اگر ايشان نباشد ديگر چه خواهد شد! اين حرف‏ها را همه ما مى‏دانيم كه صحيح نيست.

    اگر ملت با شما موافق است ديگر چرا تعهد و توبه ؟!!

    اما مطلب سومش را كه مى‏گويد كه اينها يك چند نفرى هستند، عده معدودى هستند كه با من مخالف هستند. اين دو تا كلام در اينجا گفته است: يكى اينكه مخالفين ايشان عده معدودى است لكن (ملت من را مى‏خواهد، ملت، همه من را مى‏خواهند لكن يك چند نفر، يك عده كمى هستند.) اين مطلب ايشان است. مطلب ديگر اين است كه اينها هم كه با من مخالفند من را درك نكرده‏اند و الا مخالف نمى‏شوند. حالا ما هر دو مطلب را ببينيم كه صحيح هست يا نه. اگر ملت عده معدودى بودند چطور آمدى توبه كردى، خوب ملت كه با شما هستند، همه با شما هستند، يك عده معدودى، چند نفرى مخالفند، خوب اين چند نفر را از بين مى‏بردى ديگر اين توبه نداشت. چطور گفتى من در مقابل ملت

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 151

    ايستاده‏ام و تعهد مى‏كنم. ملتى كه با شما موافق است معلوم مى‏شود كه شما كارهايت به قدرى خوب بوده است كه همه ملت با شما موافقند، اين ديگر تعهد نمى‏خواهد، شما تعهدات را عمل كردى، كار خوب كردى براى مردم. اين كه مى‏گويد كه من تعهد مى‏كنم، من اشتباهاتى كرده بودم و اين اشتباهات را ديگر نمى‏كنم، من اين اشتباهات را ديگر تكرار نمى‏كنم. اگر ملت همراه تو هست و يك عده معدودى مخالف هستند، خوب بيا بگو كه اى ملت! بيائيد اين عده معدودى كه آمده‏اند با من دارند مخالفت مى‏كنند خودتان از بين ببريد. اگر ملت با شما موافق بودند، خوب همين كافى بود كه شما پشت راديو بگوئيد كه (اى ملت ايران! كه با من موافقيد اى ملت ايران! كه من به شما خدمت كردم و من به شما عرض مى‏كنم كه نفع رساندم، شما را مى‏خواهم برسانم به مرتبه تمدن و به دروازه تمدن، اين عده معدودى كه آمدند، اينها از اشرار هستند شما بيائيد اينها را از بين ببريد.) اگر شما يك همچو چيزى بوديد، خوب ملت قيام مى‏كرد و اين عده معدودى كه شما مى‏گوئيد از بين مى‏برد. خوب، حالا ما سؤال مى‏كنيم كه اين بازارهائى كه در ايران بسته شده، براى چى بسته شده؟ از ايشان سؤال مى‏كنيم، براى اينكه مبادا شما از بين برويد بسته شده؟! براى اين است كه مخالفت كنند با مخالفين شما؟ از اين جهت بسته شده است؟ اين تظاهراتى كه مردم مى‏كنند و مى‏گويند مرگ بر شاه، مرادشان اين است كه مرگ بر مثلاً يك كس ديگرى مرادشان از شاه شما نيستيد؟! اين هياهوئى كه در ايران راه افتاده، الان اعتصاب سرتاسر ايران است، اين سرتاسر ايران كه اعتصاب است، بسيارش هم از دستگاه‏هاى خود دولت است و اعتصاب كرده‏اند، اينها با شما موافقند و چون موافقند اعتصاب كرده‏اند؟! چون با دولت شما موافقند اعتصاب كرده‏اند؟! صحيح است اين حرف شما كه عده معدودى هستند؟! خوب، سابقاً هم مى‏گفت كه يك عده‏اى هستند كه از آن طرف مرز آمده‏اند، با شناسنامه‏هاى جعلى از آن طرف مرز آمده‏اند در ايران و اينطور شلوغى‏ها را مى‏كنند. اين معنايش اين است كه تمام اين بازار ايران، بازارهاى ايران اشخاصى هستند كه از آن طرف مرز آمده‏اند و عده معدودى هم هستند. تمام ايران الان قيام كرده است بر ضد تو، باز هم مى‏گويى كه عده معدودى هستند؟! حالا هم كه پايت را برداشته‏اى كه يك قدرى بروى جلوتر مى‏گويى كه عده‏ى معدودى هستند اينها؟! همان حرف‏هاى اول را مى‏زنى؟! اين حرف ايشان هم كه تمام.

    دنيا حجابى براى ملكات انسان است

    اما اينكه مى‏گويد كه اين عده من را درك نكرده‏اند، اين از يك جهت صحيح است و از يك جهاتى هم نه.

    اما از اين جهت كه صحيح است اين است كه بشر تا در اين دنياست نمى‏تواند انسان ملكاتش را درك كند براى اينكه ملكات ظاهر نيست الا بعضى از آن. ماها تا در اين دنيا هستيم همه صورت‏ها صورت انسانى و كارها هم يك كارهائى است كه متعارف است لكن وقتى كه اين ورق برگشت و آن صفحه باطن انسانى ظاهر شد (يوم تبلى السرائر) آن سرائر آدم، آن ملكاتى كه انسان دارد، در يك

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 152

    محيطى كه جاى ظهور آن ملكات و سرائر است و آن محيط ملكوت است، محيط عالم غيب است. وقتى وارد شد به آنجا آن وقت معلوم مى‏شود چى هست. ما الان نمى‏توانيم ايشان را بشناسيم، آن ملكاتى كه در باطن اين هست، نه او، هيچ كس را نمى‏توانيم بشناسيم، چه آنهائى كه در طرف خوبى ملكات فاضله دارند و چه آنهائى كه در طرف بدى ملكات غير فاضله و خبيثه دارند، اينها را در اين عالم نمى‏شود شناخت همه دارند توى اين محيط را مى‏روند و همه دارند (ياكلون و يمشون) همه در اين محيط دارند زندگى مى‏كنند، همه مثل هم دو تا گوش دارند و يك سر دارند. در اينجا هيچ كس نمى‏تواند تمام حقيقت يك آدم را بشناسد و از اين جهت كه ايشان مى‏گويد من را درك نكرده‏اند، صحيح مى‏گويد، ما نمى‏توانيم شما را و پدر شما را بشناسيم و درك كنيم براى اينكه حالا سرائر ظاهر نشده است. آنهائى كه اهل باطن هستند و مطالب زائد بر آن اداركات صوريه ما را مى‏گويند و از محيط وحى هم مطالبى ادارك كرده‏اند، آنها اينطور مى‏گويند كه ملكاتى كه انسان دارد و در اينجا ظاهر نيست در آن صفحه بعدى كه صفحه ظهور سرائر است به شكل مناسب در مى‏آيد، يعنى يك آدمى كه حالا به صورت انسان هست ممكن است كه باطن اين آدم، ملكات اين آدم يك ملكاتى باشد كه مثلاً ملكات بسيار بدى داشته باشد كه اين يك حيوان درنده است نه يك انسان، به حسب باطن ذات يك حيوان درنده است، وقتى كه از اين عالم رفت آن صورت پيدا مى‏شود. حالا اين صورت هست وقتى كه جا را عوض كرد و ظاهر رفت عقب و باطن پيدا شد اين يك جانور درنده است يعنى صورتش هم جانور درنده مى‏شود، حالا تا ببينيم به اين جانورهاى درنده كدام شبيه‏تر است. آيا پلنگ است اين، به صورت پلنگ در مى‏آيد. آيا گرگ است اين، به صورت گرگ در مى‏آيد. آيا بدتر از اينهاست، به صورت آن بدتر در مى‏آيد و ممكن است كه چون انسان با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات يك حدودى دارد درندگى‏شان، تا يك حدودى، گرگ هم اينطور است گرگ حمله مى‏كند يك حيوانى را مى‏گيرد مى‏خورد بعد استراحت مى‏كند، ديگر همچو نيست كه (الا بعضى از گرگ‏ها) يك همچو ملكه‏اى داشته باشد كه هر جانورى را بدرد، محدود است. ساير حيوانات هم در جانب درندگى و سبعيت محدود هستند. انسان محدود نيست يعنى انسان در طرف سعادت و در طرف فضيلت غير محدود است، مى‏رسد تا آنجائى كه تمام صفاتش الهى است يعنى نظر مى‏كند، نظر الهى دستش را دراز مى‏كند دست الهى. (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) دست، دست خداست، تو انداختى (رميت) لكن (ما رميت، ان الله رمى) آنهائى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) انسان در طرف كمال به آنجا مى‏رسد كه يدالله مى‏شود، عين الله مى‏شود، اذن الله ميشود، در طرف كمال اينطورى است غيرمحدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غير محدود است. (الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياءهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات). الى الظلمات، همه مراتب ظلمت، نه الى ظلمت، همه مراتب ظلمات. در طرف آنجا كه نور مى‏گويد، براى اينكه نور وحدت دارد و كامل‏ترين نور، نور واحد است، در اين طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اينها از طرف نور به طرف ظلمت مى‏روند، آنها تمام ظلمت‏ها را پشت سر مى‏گذارند و طرف نور مى‏روند. تا اينجايش معلوم

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 153

    نيست، تا اينجا نه نورانيت آنها و مقام نورانيت آنها معلوم است نه ظلمت اينها و مقام ظلمات اينها معلوم است. وقتى اين ورق برگشت و آن طرف صفحه پيدا شد آنوقت معلوم مى‏شود. يك نفر آدم مى‏بينى كه ده تا ملكه داشته باشد به ده صورت پيدا مى‏شود. يكى است اما هم جهت، حيوانيت شهوى او اينقدر غلبه دارد كه يك صورت حيوان شهوى مثل خنزير، هم صورت سبعيت او خيلى غلبه دارد (آنطورى كه در حيوانات هست مثل پلنگ مثلاً) و هم صورت شيطنتش زياد است خدعه و فريبش زياد است، اين در آنجا وقتى كه صفحه برگشت شيطان است و در عين حال كه صورت شيطانى دارد صورت سبعيت هم دارد، آخر مرتبه سبعيت، صورت حيوان شهوى هم دارد، آخر مرتبه شهوانيت. اين به اين صورت‏هاى مختلف در مى‏آيد. از اين جهت ماها، نه او را درك نكرديم، ما خودمان هيچ كدام خودمان را هم درك نكرديم، ديگران (را) هم درك نكرديم، به اين معنا كه درك نكرديم شما را. آنوقتى كه سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آنوقت، هم خودت خودت را درك مى‏كنى و هم مردم تو را. و ما هم همين طور هستيم، ما هم خودمان را باز درك نكرديم كه چه هستيم تا ببينيم ملكاتمان چه باشد و به خدا پناه مى‏بريم از ملكات فاسده‏اى كه در ماها هست. و اينكه مى‏گوئى كه درك نكردى، يعنى به آن معنائى كه خودت مى‏فهمى (اينكه من گفتم، تو اهل فهمش نيستى) ما يك مقدار از كارهاى شما را درك كرديم، يك مقدار هم از كارهاى پدر شما را درك كرديم.

    حدود خيانت‏ها و جنايت‏هاى انجام شده توسط رژيم غير قابل درك و فهم است.

    امروز هفده دى است. من يادم هست (شايد اين آقا هم يادشان باشد، هر كس سنش به سن ماهاست يادش هست) كه هفده دى چه شرارتى كرد اين آدم، چقدر به اين ملت فشار آورد، چه اختناقى ايجاد كرد، چه محترماتى را هتك كرد، چقدر سقط جنين شد در هفده دى و اين اطراف هفده دى، چقدر ماموران اين و دژخيمان اين به مردم تعدى كردند و به زن‏ها تعدى كردند و زن‏ها را از توى خانه‏ها بيرون كشيدند. اين مال پدر شما كه من نمى‏توانم شرحش را بدهم، آن كارهائى كه كرده است نمى‏شود شرحش را داد. اين در آن عالم معلوم مى‏شود، اين عالم نمى‏توانيم ما بفهميم، نمى‏توانيم بفهميم چه جانورى بود. و اما شما كارهائى كرده‏ايد، بيائيد حساب بكنيد ببينيد كه ما كه شما را درك نكرديم شما چه كارهائى كرده‏ايد كه ملت نفهميده آن كارها را. البته خيلى كارها زير پرده دارند اينها، اينقدر از پول‏هائى كه خارج شده است كه صورت‏هايش را الان فرستاده بودند (قبلاً هم داده بودند) صورت شركت‏هائى كه با زور شركت درست كردند، صورت پول‏هائى كه در خارج فرستادند. اينهائى كه شما مى‏بينيد يك مقدارى است كه واضح است. آن پول‏هائى كه آنها در سر بردند و مااطلاع نداريم، آن خيانت‏هائى كه به ما كردند و ما مطلع نيستيم، بعدها اگر مطلع شده باشند اهل تاريخ، در تاريخ ضبط مى‏شود. بعدها گفته خواهد شد مقدار خيانتى كه ايشان به ملت ما كرده است و جناياتى كه كرده است. آن مقدارى كه كرده است ما نمى‏دانيم، شما نمى‏دانيد در باطن اين حبس‏ها چه گذشته است بر مومنين، به جوان‏هاى ما در اين حبس‏ها و كميته‏ها چه گذشته. نمى‏شود، اينها قابل شرح نيست، قابل

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 154

    بيان نيست. يكى، دو تايش را مى‏توانند بگويند. پاى فلان را اره كردند يا توى روغن گذاشتند داغ كردند يا يكى را گذاشتند روى يك بخارى برقى و سرخش كردند، اينها بعضى از آنهاست كه به ماها رسيده و به شماها رسيده، آنهائى كه به ماها نرسيده اينها را بايد از نصيرى‏ها استفسار كرد، بايد از خود ايشان استفسار كرد. ايشان مى‏فرمايند كه (ديگر در حبس‏ها چيزى نيست (ايشان اينطور مى‏فرمايند) اصلاً آن حرف‏هائى كه گفته مى‏شود كه در حبس‏ها زجر هست، اينها نيست ديگر، اين چيزهائى كه پيشتر بود كه دستش را يك قدرى اينطور مى‏كردند نيست ديگر (ايشان اينجور مى‏گويد) حالا بله، يك قدرى چيزهاى روانى هست و الا خير، ديگر زجر و اينها نيست) اينها را از خودش بايد پرسيد، يعنى يك كسى سريره اين را بتواند حالا بخواند، بخواند ببيند چى ثبت است در مغز اين. آنهائى كه مطلع شده است (اطلاع به او مى‏دهند) ثبت است الان در مغز او، در روح او ثبت است، ملائكه الله نوشته‏اند اينها را. اگر كسى سواد آن عالم را داشته باشد، آنوقت مى‏خواند كه چه كارهائى اين كرده، چه دستورهائى داده و آنهائى كه عمل كردند، به او اطلاع دادند كه ما چه كرديم. مى‏داند اينها را، بروز نمى‏دهد. شما خيانت‏هائى كه به اين ملت كرديد، شما يك ملتى را (كه در لفظ مى‏گوئى كه من مى‏خواهم به دروازه تمدن برسانم، دروازه بزرگ تمدن!) نيروى جوانى‏اش را هدر داديد، شما بيائيد از اين جوان‏هاى ما كه در خارج هستند و فرستاديد در خارج براى نمى‏دانم نيروى اتمى و بساط، بپرسيد از اينها كه چه مى‏كنند اينجا، خودشان هستند، حالا مى‏آيند پيش من. شما جوان‏هاى ما را نمى‏گذاريد كه يك درجه بالا بروند، دانشگاه ما را نگه داشته‏ايد در سطح پائين نمى‏گذاريد دانشگاه استقلال پيدا كند، نمى‏گذاريد اساتيد توى دانشگاه به كار خودشان ادامه بدهند، فرهنگ ما را شما عقب افتاده قرار داديد، فرهنگ استعمارى، يعنى فرهنگ دستورى، اين فرهنگ ما كه الان ما فاقد هستيم. الان اگر چنانچه ايشان هم بروند و اين حكومت هم از بين برود يك مملكت آشفته به هم ريخته فاسد، اقتصادش از دست رفته، فرهنگش از بين رفته، نظامش فاسد است، يك همچو مملكتى را به ارث مى‏گذارند اينها. ما وارث يك مملكت آشفته هستيم. سال‏هاى طولانى لازم است تا به بركت جوان‏هاى ما، تحصيلكرده‏هاى ما، قشرهاى بيدار مملكت ما و ملت ما كه در انزوا هستند يا در حبس‏ها هستند، يك چندين سال ما لازم داريم تا اين ايران را برسانيم به آن حدى كه قبل از سى و چند سال پيش از اين كه ايشان سلطنت كرده. چقدر وقت لازم است تا اين كشاورزى را به حال اول برگردانند، چقدر وقت لازم است كه اين فرهنگ ما يك فرهنگ بشود، اقتصاد ما يك اقتصاد بشود. (شما را درك نكرديم) بله، خوب ما اينطورى از شما درك كرديم، اگر شما جور ديگر هستيد بفرمائيد. پس چرا مى‏گوئيد اشتباه كردم، اگر جور ديگر عمل كردى چرا مى‏گوئى اشتباه كردم، بگوئيد من كارم صحيح بوده است شما اشتباه كرديد، اين چند نفر اشتباه كردند، ملت هم كه با من هست كارهاى من هم كه درست بوده، همه‏اش صحيح بوده، اين چند نفرى كه از آن طرف مرز آمدند اينجا اينها اشتباه كردند. خوب بود اينها را بگوئى، چرا اينها را نمى‏گوئيد؟ چرا مى‏گوئيد كه اگر من بروم چه خواهد شد، چه خواهد شد، چه خواهد شد، اينها مرا ادراك نكردند، چند نفرى هستند كه اگر ادارك كرده بودند با من موافق بودند!! اگر اينها شما را

  4. #274
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 157

    تاريخ: 18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با خبرنگار انگليسى روزنامه فاينشنال تايم‏

    سؤال: دنياى غرب شناخت صحيحى از حكومت اسلامى ندارد خيلى خلاصه رئوس خط مشى يك حكومت اسلامى را توضيح دهيد.

    جواب: حكومت اسلامى حكومتى است بر پايه قوانين اسلامى. در حكومت اسلامى استقلال كامل حفظ مى‏شود. ما خواستار جمهورى اسلامى مى‏باشيم. جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مى‏دهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است.

    سؤال: فرموده بوديد هر وقت مناسب بدانيد به ايران برمى گرديد، آيا در صورت رفتن شاه و روى كار آمدن شوراى نيابت سلطنت به ايران باز مى‏گرديد؟

    جواب: من هر موقع صلاح بدانم به ايران مراجعت مى‏كنم. بودن شاه در ايران و رفتن او، آمدن شوراى سلطنت روى كار و نيامدن آن روى كار، هيچ گونه دخالتى در تصميم من ندارد.

    سؤال: آيا غير از شاه، همه كسانى كه با او همكارى كرده‏اند بايستى محاكمه شوند؟ تا چه حد از همكارى، قابل اغماض است و چه كسانى با چه جرائمى بايستى براى محاكمه بايستند؟

    جواب: ما شاه و كسانى كه در دوران سلطنت او به ملت خيانت كرده‏اند را محاكمه مى‏كنيم و به مجازات اعمالشان مى‏رسانيم و مجازات آنان بستگى به جرائم آنان دارد ولى دسته‏اى هستند كه از ناچارى به او گرويده‏اند، اينان را كار نداريم.

    سؤال: بختيار گفته است كه علما بايستى به مسائل مذهبى بپردازند و امور سياسى را به سياسيون واگذار كنند، نظرتان در اين مورد چيست؟

    جواب: بختيار هيچ گونه قانونيتى ندارد، او خائن است زيرا مجلسين كه به او راى اعتماد داده‏اند

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 158

    قانونى نيستند. مردم ايران حتى يك وكيل را به طور آزاد انتخاب نكرده‏اند. هر حكومتى با بودن شاه مورد قبول ما نيست.

    سؤال: نفوذ آيت‏الله در ميان مردم ايران بسيار زياد است لكن اين موضوع در ارتش تا اين حد نيست، علت چيست و آيا اين موضوع اساساً درست است؟

    جواب: ارتش ايران پنجاه سال است در اثر تبليغات مسموم، قدرت تفكرش را از دست داده است. ما هرگز توقع نداريم كه بلافاصله ارتش به مردم بپيوندد ولى اين كار، دير يا زود صورت وقوع به خود مى‏گيرد.

    سؤال: در آينده نزديك توليد نفت را در چه سطحى ادامه خواهيد داد؟

    جواب: دستور دادم تا نفت را براى داخل استخراج نمايند ولى هرگز اجازه نمى‏دهم نفتمان را خارجيان به يغما ببرند لذا گفته‏ام كه به خارج صادر نشود و اين كار شده است. توليد نفت در آينده بستگى به نيازهاى كشورمان دارد.

    سؤال: چه تغيير فاحشى در تجارت خارجى در نظر داريد بدهيد؟

    جواب: با تمام قدرت جلوى چيزهائى را كه به ضرر كشورمان است مى‏گيريم. ما هرگز به كشورها اجازه نمى‏دهيم تا ايران را بازار مصرف خود گردانند. ما وابستگى تجارى را از بين خواهيم برد.

    سؤال: گفته مى‏شود كه شما ليست هيات وزرا را تهيه كرده‏ايد، بدون قيد نامى بفرمائيد چه نوع افرادى را انتخاب كرده‏ايد و سوابقشان چيست؟

    جواب: من براى انتقال قدرت بعد از رفتن شاه، برنامه‏اى را پيش بينى كرده‏ام كه به موقع به مرحله اجرا مى‏گذارم. افرادى را كه تهيه كرده‏ام كسانى هستند كه در طول سى و چند سال سلطنت شاه به مردم خيانت نكرده‏اند.

    سؤال: در مصاحبه با آيت‏الله شيرازى و شريعتمدارى، آيت الله شيرازى فرمودند كه نظراتشان با شما يكى است، آيت الله شريعتمدارى نيز گفته‏اند كه قانون اساسى را مى‏خواهند و سلطنت

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 159

    شاه در قانون اساسى است، پس ايشان طرفدار رژيم سلطنتى هستند، علت اين تناقض چيست؟

    جواب: من جمهورى اسلامى را به آراء عمومى مى‏گذارم.

    سؤال: چطور شد كه حكومت عراق شما را اخراج كرد؟

    جواب: عراق زير فشار ايران مى‏خواست از فعاليت سياسى و الهى من جلوگيرى نمايد و من كه برايم مكان مطرح نبود، براى اينكه بتوانم به كشورم خدمت كنم، آنجا را مى‏بايست ترك مى‏گفتم.

    سؤال: با وجود بعضى قوانين اسلام مثل بهره و... وضع بانك‏ها چه ملى و چه خارجى چه مى‏شود؟ در جمهورى اسلامى بانك چطور مى‏تواند كار كند؟

    جواب: بهره حرام است، بايد نظام ديگرى درست بشود.

    سؤال: وضع كشاورزى در 15 سال اخير من ديده‏ام كاملاً مختل شده آيا امكان دارد كه اين دو مرتبه عمران بشود؟

    جواب: بايد كارشناس‏هاى ايران و مردم ايران راجع به اين موضوع بسيار كوشش كنند كه اين خرابى‏ها رفع شود و البته مدت طولانى مى‏خواهد. بازسازى كشاورزى امرى ضرورى است كه به اين زودى‏ها تحقق پيدا نمى‏كند.

    سؤال: امكان دارد؟

    جواب: هر چيزى با كوشش امكان دارد.

    سؤال: گرفتن قانون اساسى 70 سال پيش براى ملت ايران يك پيروزى شناخته شده با وجود اينكه هيچ وقت (به) دقت عمل نشده است، آيا امكان دارد همان قانون اساسى اصلاح بشود يا يك قانون اساسى جديد بايد تدوين بشود؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 160

    جواب: قانون اساسى بايد مطالعه بشود، بعضى از چيزهايش كه مخالف با اسلام است بايد كنار گذاشته شود، البته اين بايد براى زندگى فعلى مناسب باشد.اصولاً قانون جديدى را بايد تدوين كنيم.

    سؤال: قوانين ديگر هم كه در اين 50 سال اجرا شده ممكن است بعضى‏هايش خوب باشد و بعضى‏هايش هم نه؟

    جواب: اگر مخالف با اسلام نباشد، تجديد نظر مى‏شود و بعد تائيد و اگر هم مخالف اسلام باشد، كنار گذاشته شود و اين در صورتى است كه قانون اساسى جديدى ارائه ندهيم ولى اكنون مشغول تهيه قانون اساسى جديدى مى‏باشيم.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #275
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 161

    تاريخ: 18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئيس‏

    سؤال: شاه اعلام كرده كه به زودى از مملكت خارج خواهد شد و شوراى سلطنتى تشكيل خواهد داد، آيا در چنين صورتى به ايران مراجعت خواهيد كرد يا خير؟

    جواب: رفتن به ايرن تابع اين است كه احراز كنم كه وجود من در ايران نافع‏تر است براى نهضت از اينجا، هر وقت احراز كنم خواهم رفت. اما رفتن شاه فقط منظور ما را عملى نمى‏كند، ما رژيم سلطنتى را غير قانونى مى‏دانيم و مردم با رفراندم خود، او را ساقط كردند و رژيم بايد از مكان غصبيش دست بردارد تا ملت حكومت اسلامى را انشاءالله تاسيس كند.

    سؤال: بر اساس گزارش‏هائى كه ما دريافت داشته‏ايم شما با آمريكائى‏ها (با هياتى آمريكائى) تماس‏هائى گرفته‏ايد و احياناً ليست كسانى كه ممكن است در آينده حكومت بكنند به آنها داده‏ايد، آيا اين واقعيت دارد؟

    جواب: خير، ما هرگز با آمريكائى‏ها تماسى نگرفته‏ايم.

    سؤال: حكومت بختيار را چگونه مى‏بينيد كه فرموده‏ايد غاصب است و غير قانونى؟

    جواب: حكومت بختيار متكى به شاه است كه شاه سلطنتش غير قانونى است و مردم او را با رفراندم خويش عزل كردند. از طرفى متكى است بر مجلسين كه مجلسين قانونيت ندارد براى اينكه منبعث از اراده ملت نيست.

    سؤال: سياست (نظر) كلى شما راجع به اقليت‏هاى مذهبى در آينده چيست؟

    جواب: اقليت‏هاى مذهبى در آينده آزاد هستند و در ايران در رفاه زندگى خواهند كرد و ما با آنها با كمال انصاف و مطابق با قانون عمل خواهيم كرد. آنان برادران ايرانى ما هستند، آنان هم از شاه و دار و دسته‏اش به تنگ آمده‏اند.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #276
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 162

    تاريخ: 18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه بالتيمورسان‏

    سؤال: دلائل اصلى مخالفت شما با شاه چيست؟ آيا به اين علت است كه شاه در اصلاحات كوتاهى كرده است؟ در اصلاحات زياده‏روى كرده است؟ و يا اصلاحات نابجا كرده است؟ و يا اصولاً دلائل ديگرى دارد؟

    جواب: اولاً يكى به همين دليل كه در متن سوالات شما قرار گرفته و آن اين است كه شاه رسماً در امور اداره كشور و تنظيم خطوط اصلى سياست ايران در زمينه اصلاحات در شؤون مختلف كشور دخالت كرده است و اين خود جرم است زيرا شاه در سلطنت مشروطه مقام غير مسؤول است و حق دخالت در اين امور را نداشته است و اين مجلسين و دولت بوده‏اند كه بايد درباره سرنوشت مملكت (اگر منتخب از طرف ملت باشند) تصميم بگيرند، در صورتى كه خود شاه هميشه گفته است كه او تنها فرمانده كشور است و تمامى دولت‏ها در اين سال‏ها اعتراف كرده‏اند كه به دستور شاه هر عملى را انجام داده‏اند، بنابراين دولت‏ها هم مجرم بوده‏اند و بايد محاكمه شوند و نيز وكلاى مجلسين كه اين خلاف‏ها را مى‏ديده و اعتراض نكرده‏اند، علاوه بر اينكه منتخب ملت نبوده‏اند و به اين دليل رفتن آنها در مجلس جرم بوده است، اين سكوت آنان جرم ديگرى است كه بايد محاكمه شوند، قطع نظر از اينكه تمامى دستورات و فرمان‏هاى شاه را هم كه برخلاف قانون اساسى بوده است، تصويب كرده‏اند و به خيال خودشان صورت قانونى به آنها داده‏اند، بنابراين تمامى اركان حكومت برخلاف موازين قانونى بوده است و چون در همه اين خلاف‏ها شخص شاه عامل اصلى بوده لذا اعتراض ما در درجه اول مستقيماً متوجه شخص شاه مى‏شود و بعد نتيجه اين حكومت غير قانونى كه متكى به ملت نبوده و با ديكتاتورى و استبداد سرنيزه بر مردم تحميل شده، اين شده است كه اختناق و خفقان با شدت هر چه تمامتر بر مردم تحميل شده و در طول اين سال‏ها هزاران كشته و زندانى و تبعيدى برجاى گذاشته است كه هنوز هم ادامه دارد. اصلاحات شاه در زمينه كشاورزى نتيجه‏اش اين شد كه كشاورزى غنى ايران را آنچنان نابود كرد كه بيش از نود درصد مواد غذائى از خارج، در برابر تاراج نفت وارد مى‏شود. در زمينه صنعت هم صنايع مونتاژ غير متناسب با نيازها را پديد آورد و كشور را آنچنان وابسته به‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 163

    خارج ساخت كه رهائى از اينهمه مشكل به قيمت سنگينى تمام خواهد شد و در زمينه تسليحات و مخازن زيرزمينى از قبيل نفت و مس و ساير چيزهاو در مورد شيلات و جنگل‏ها و مراتع و آب‏ها كه ابعاد جنايتش نياز به توضيحات وسيعى دارد و در امور فرهنگى و به فساد كشاندن سطح اخلاق عمومى جامعه و ساير امور بايد گفت كه ايران را تبديل به ويرانستانى كرده است كه امروز همه ما شاهد آنيم.

    سؤال: (ژيسكار دستن) رئيس جمهورى فرانسه يك بار پيشنهاد كرد كه دستورات شما براى اعتراض و اعتصاب در ايران، از محدوده اقامتتان در فرانسه دارد خارج مى‏شود و به شما به تازگى اجازه داده شد كه بيشتر در فرانسه اقامت كنيد، آيا شما هيچ اخطارى از دولت فرانسه دريافت كرده‏ايد كه اعلاميه‏هايتان را بايد تعديل كنيد؟ اگر دريافت كرده‏ايد، آيا شما به طور كلى خيال چنين كارى (تعديل در بيانات خود) را داريد؟

    جواب: من همچنان هميشه به خواست خداى تعالى به انجام وظائف خود در جهت خدمت به اسلام و مسلمين ادامه خواهم داد و در هر كجا محدوديتى احساس كنم آنجا را ترك خواهم كرد.

    سؤال: به نظر شما چه تغييراتى لازم است در ايران انجام شود؟

    جواب: همه چيز بايد در ايران تغيير كند، از قانون اساسى گرفته تا شكل حكومت، از مسائل اقتصادى تا فرهنگى و اجتماعى و نظامى همه چيز بايد تغيير پيدا كند.

    سؤال: نيروهاى بسيارى از سياسيون، مذهبيون و مليون هستند كه مخالف شاه‏اند، آيا فكر مى‏كنيد ممكن است اين نيروها اختلاف فيمابين خود را حل كنند و يك دولت موثر تشكيل دهند؟ اگر چنين است چرا و چه وقت اين اختلافات اينقدر عميق بوده است؟

    جواب: ما هميشه به همه طبقات و قشرها توصيه كرده‏ايم كه اختلافات خود را كنار بگذارند و همه با هم براى نجات ملت و مملكت خدمت كنند و همانطور كه هر روز شاهد وحدت و يكپارچگى ملت در اين مرحله از مبارزاتشان هستيم، اميدواريم اين وحدت روز به روز بيشتر شود و همه سران قوم، در رسانيدن كل جامعه مسلمان ايران به يك نظام عدل اسلامى كوشا باشند.

    سؤال: اگر شاه استعفا كند و يا قبول كند كه از تمام قدرت سياسى خود چشم بپوشد، آيا شما مايل خواهيد بود كه در يك دولت جديد شركت كنيد؟ اگر مايل نيستيد به چه دليل؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 164

    جواب: اكنون تنها به چشم پوشى از قدرت توسط شاه، اختلاف ملت با وى تمام نمى‏شود زيرا شاه جنايات بسيارى مرتكب شده است و بنابراين بايد محاكمه و مجازات شود و نيز همه كسانى كه در جنايات شاه با وى همكارى كرده‏اند. و ثانياً امروز ملت ايران خواستار برچيده شدن رژيم سلطنتى هستند و رفراندم روزهاى تاسوعا و عاشورا به طرز بيسابقه‏اى اين حقيقت را به همه جهانيان ثابت كرد و نيز همگى اعلام كردند كه خواستار استقرار جمهورى اسلامى هستند كه متكى به آراء ملت باشد و با معيارها و قواعد اسلامى تكوين يابد و عمل كند و اينچنين حكومتى جز با دادن بيشترين آزادى‏هاى سازنده وخلاق امكان‏پذير نيست.

    سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه دولت كارتر در حال تعويض يا تغيير سياست خويش نسبت به ايران است؟ برداشت شما از سياست امريكا و شوروى نسبت به ايران چيست؟ و اگر مى‏توانستيد، آيا سياست ايران را بيشتر در جهت سياست غرب تغيير نمى‏داديد؟

    جواب: بر ملت امريكاست كه كارتر و دولت او را استيضاح كنند و از وى بخواهند كه بيش از اين با حمايت از شاه آدمكش حيثيت ملت امريكا را در نظر مردم ايران متزلزل نسازد. ملت ايران تصميم گرفته است كه خود را از چنگال استعمار و استبداد نجات دهد و مستقل و آزاد باشد و سياست‏هاى خود را بر اين دو پايه نيز طرح ريزى مى‏كند و براى او مهم نيست كه چه كسى اين سياست‏ها را مى‏پسندد و يا نمى‏پسندد.

    سؤال: آيا شما هيچ گونه كمكى و يا قول كمكى از ليبى و يا سازمان آزاديبخش فلسطين دريافت كرده‏ايد؟

    جواب: نه، هرگز، به هيچ وجه.

    سؤال: از قول شما گزارش شده است كه گفته‏ايد رهبران خارجى‏اى كه به حمايت خود از شاه ادامه دهند، در تحت دولتى بدون شاه هيچ نفت از ايران دريافت نخواهند كرد، آيا منظور شما عمدتاً ايالات متحده نبوده است؟ آيا فكر مى‏كنيد كه اين تهديد در بلند مدت موثر خواهد بود؟ آيا اگر شما اختيار انتخاب داشتيد فكر مى‏كنيد جريان نفت را بر روى كشورهاى اسرائيل، افريقاى جنوبى، ژاپن، فرانسه، امريكا و غيره مى‏بستيد؟ يا به روى يك كشور خاص ديگر؟

    جواب: ما گفته‏ايم كه پس از رفراندم سراسرى كشور عليه شاه در روزهاى تاسوعا و عاشورا كه هر گونه مشروعيت و قانونى بودن را حتى از نظر جهانيان براى چندمين بار از حكومت شاه‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 165

    سلب كرد، به دليل اينكه ديگر شاه و دولت او نماينده ملت نيستند، (اگر هم قبلاً بوده‏اند كه هرگز نبوده‏اند) در اين صورت هر دولتى از وى حمايت كند، عليه ملت ايران اقدام كرده است و ملت ايران حق دارد به چنين دولتى كه حامى دشمن اوست نفت خود را نفروشد، البته گفته‏ايم كه مادامى كه سران اين دولت‏ها كه از شاه حمايت مى‏كنند بر سر كارند، به آنها نفت نمى‏دهيم، خواه آمريكا و يا هر كشور ديگر. و اما نسبت به اسرائيل، مسلم است كه ما به يك دولت غير قانونى و غاصب و متجاوز به حقوق مسلمين و دشمن اسلام هيچ گونه كمكى نخواهيم كرد. حساب آفريقاى جنوبى هم معلوم است، رژيم نژادپرستى كه به هيچ وجه به هيچ يك از ارزش‏هاى انسانى ارج نمى‏نهد و اصولاً رژيمى است سفاك و جنايتكار، ولى نسبت به ديگران ما فروشنده هستيم و صادر كننده نيز خواهيم بود، البته متناسب با مصالح و وضع اقتصادى و سياسى كشور.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #277
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 166

    تاريخ: 18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تايمز لندن‏

    سؤال: مايلم كه قدرى درباره دوران كودكى شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شايد هم مختصرى از دوران طفوليت شما و طريقى كه از آن طريق به اعتقاد كنونى راه يافتيد. كيفيت‏ها و ارزش‏هائى كه براى شما مهم بوده و هستند چيست؟ و به عنوان يك مسيحى درباره فرهنگ شما زياد نمى‏دانم از اين رو اولين سؤال‏م اين است كه اعتقادات شما چيست؟ كجا و چگونه اين اعتقادات را فرا گرفتيد؟ و چگونه آنها را عمل مى‏كنيد؟ و به عنوان سؤال‏ى تكميلى لطفاً مختصرى از شرح كار خود را بيان كنيد.

    جواب: زندگى شخصى من هم مانند همه افراد حادثه‏اى است جزئى از تمام حوادثى كه در جهان مى‏گذرد كه نيازى به شرح و توضيح آن نمى‏بينم ولى اعتقادات من و همه مسلمين همان مسائلى است كه در قران كريم آمده است و يا پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان بحق بعد از آن حضرت بيان فرموده‏اند كه ريشه و اصل همه آن عقايد كه مهمترين و با ارزشترين اعتقادات ماست، اصل توحيد است. مطابق اين اصل ما معتقديم كه خالق و آفريننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خداى تعالى است كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همه چيز است و مالك همه چيز. اين اصل به ما مى‏آموزد كه انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق بايد تسليم باشد و از هيچ انسانى نبايد اطاعت كند مگر اينكه اطاعت او اطاعت خدا باشد. براين اساس هيچ انسانى هم حق ندارد انسان‏هاى ديگر را به تسليم در برابر خود مجبور كند و ما از اين اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مى‏آموزيم كه هيچ فردى حق ندارد انسانى و يا جامعه و ملتى را از آزادى محروم كند، براى او قانون وضع كند، رفتار و روابط او را بنا به درك و شناخت خود كه بسيار ناقص است و يا بنا به خواسته‏ها و اميال خود تنظيم نمايد و از اين اصل ما نيز معتقديم كه قانونگزارى براى پيشرفت‏ها در اختيار خداى تعالى است، همچنان كه قوانين هستى و خلقت را نيز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و كمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانين الهى است كه توسط انبيا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسليم دربرابر ساير انسان‏هاست. بنابراين انسان بايد عليه اين بندها و زنجيرهاى اسارت و در برابر ديگرانى كه به اسارت دعوت‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 167

    مى‏كنند قيام كند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسليم و بنده خدا باشند و از اين جهت است كه مقررات اجتماعى ما عليه قدرت‏هاى استبدادى و استعمارى آغاز مى‏شود و نيز از همين اصل اعتقادى توحيد ما الهام مى‏گيريم كه همه انسان‏ها در پيشگاه خداوند يكسانند، او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابرى انسان‏ها و اينكه تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر بر معيار و قاعده تقوا و پاكى از انحراف و خطاست. بنابراين با هر چيزى كه برابرى را در جامعه بر هم مى‏زند و امتيازات پوچ و بى‏محتوائى را در جامعه حاكم مى‏سازد بايد مبارزه كرد. البته اين آغاز مساله است ميان يك ناحيه محدود از يك اصل و اصول اعتقادى كه براى توضيح و اثبات هر يك از بحث‏هاى اسلامى دانشمندان در طول تاريخ اسلام كتاب‏ها و رساله‏هاى مفصلى نوشته‏اند.

    سؤال: مى‏خواهم كه توانائى آن را بيابم تا اين تناقض مشهود بين نقش شما به عنوان يك رهبر مذهبى و نقشى را كه به عنوان محور مخالفين به عهده داريد توجيه كنم. رژيم شاه چگونه منجر به تبعيد شما گرديده؟ و دولت‏هاى اين رژيم چه كرده كه شما را به مخالفت وا داشته است؟ من شما را به عنوان صخره مى‏بينم كه مستحكم در ميان حوادث كوبنده ايستاده‏ايد. پايگاهى هستيد در ميان حوادث گذرا و از اين رو من فكر نمى‏كنم كه صحيح باشد كه شما را به عنوان يك شخصيت انقلابى توصيف كنم. اهميت شخص شما در حوادثى كه مى‏گذرد چه اندازه است؟ و فكر مى‏كنيد چه اندازه نفوذ شخصى بر اين حوادث داشته باشيد؟

    جواب: اگر شما بتوانيد مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامى ما درك و دريافت كنيد، به روشنى خواهيد ديد كه هيچ گونه تناقضى بين رهبرى مذهبى و سياسى نيست، بلكه همچنان كه مبارزه سياسى بخشى از وظايف و واجبات دينى و مذهبى است، رهبرى و هدايت كردن مبارزات سياسى گوشه‏اى از وظايف و مسئووليتهاى يك رهبر دينى است. كافى است شما به زندگى پيامبر بزرگ اسلام (ص) و نيز زندگى امام على عليه السلام نگاه كنيد كه هم يك رهبر مذهبى ماست و هم يك رهبر سياسى و اين مساله در فرهنگ شيعه از مسائل بسيار روشن است و هر مسلمان شيعى وظيفه يك رهبر مذهبى و دينى مى‏داند كه در سرنوشت سياسى و اجتماعى جامعه مستقيماً دخالت كند و هدايت و نقش تعيين كننده خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبى در فرهنگ اسلامى بسيار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما كه مذهب صرفاً يك رابطه شخصى و معنوى است بين انسان و خدا. از اين رو مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظام‏هاى حاكم در جامعه بوده است و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمامى ابعاد و شؤون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاصى وضع دارد و جز آن را براى سعادت جامعه نمى‏پذيرد. مذهب اسلام همزمان با

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 168

    اينكه به انسان مى‏گويد كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن، به او مى‏گويد چگونه زندگى كن و روابط خود را با ساير انسان‏ها بايد چگونه تنظيم كنى و حتى جامعه اسلامى با ساير جوامع بايد چگونه روابطى را برقرار نمايد. هيچ حركتى و عملى از فرد و يا جامعه نيست مگر اينكه مذهب اسلام براى آن حكمى مقرر داشته است. بنابراين طبيعى است كه مفهوم رهبر دينى و مذهبى بودن، رهبرى علماء مذهبى است در همه شؤون جامعه، چون اسلام هدايت جامعه را در همه شوون و ابعاد آن به عهده گرفته است. و اما اينكه چرا امروز تمامى علماء مذهبى عليه رژيم شاه و دولت‏هاى او قيام كرده‏اند بسيار واضح است. امام على (ع) مى‏گويد: خداوند از دانشمندان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى مظلوم سكوت نكنند. و اين شاه ستمگر و دارودسته اوست كه با همه فقر طاقت فرساى مردم ما، ميلياردها دلار ثروت كشور را به خود اختصاص داده است. و نيز اگر بدعت‏ها در دين ظاهر شود، بر علماست كه دانش خود را آشكار كنند و نگذارند فريب‏ها و نيرنگ‏ها و دروغ بدعت‏گذاران در دين و در مردم اثر كند و باعث انحراف شود.

    اين شاه است كه با انواع دروغ‏ها و حيله‏ها هم دين خدا را تحريف كرده و خواسته‏هاى شيطانى خود و اربابانش را به عنوان قوانين منطبق با اسلام، بر ملت مظلوم ايران تحميل مى‏كند و همه حقايق و واقعيات را وارونه جلوه مى‏دهد. بر علماء دينى و مذهبى است كه چهره واقعى او را به ملت معرفى كنند. مثلاً ببينيد شاه كشاورزى ما را نابود كرده و كشور را در مواد غذائى وابسته به خارج نمود و هنوز هم به اصلاحات ارضى خود افتخار مى‏كند. آيا اين يك تحريف نيست؟ و يا مثلاً نفت ايران را تا آنجا كه مى‏تواند استخراج مى‏كند و با پول آن براى اجانب پايگاه نظامى تاسيس مى‏كند و يا به بهانه صنعتى كردن كشور، صنايع مونتاژ، آن هم اكثراً با سرمايه‏هاى خارجى و بدون هماهنگى با شرايط اقتصادى كشور، ايران را بازار مصرف اجناس تجملى خارج ساخته و از اين طريق ثروت كشور را به هدر مى‏دهد و بعد ادعاى مدرنيزه كردن كشور را دارد و صدها تحريف و خيانت ديگر كه بر هر مسلمانى و در درجه اول بر علماء دينى و مذهبى واجب است كه قيام كنند و خود و ملت را از اين ستمگرى‏ها نجات دهند.

    سؤال: درباره موقعيت كنونى كه بايد اقرار كنم كه ممكن است خيلى سريع پيش از آنكه من بتوانم شاهد آن باشم تغيير كرده باشد، نخست‏وزير جديد از شما دعوت كرده است به ايران برگرديد، در تحت چه شرايطى شما چنين خواهيد كرد؟

    جواب: نخست وزير هر دولتى كه با وجود شاه به سركار بيايد غير قانونى است و از نظر ملت ايران اعتبار ندارد و بازگشت من به ايران متوقف بر اين است كه در انجا بهتر بتوانم به وظائفم در

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 169

    زمينه خدمت به اسلام و نهضت اسلامى ملت ايران عمل كنم و دعوت يا عدم دعوت آنان در تصميم من هيچ گونه نقشى ندارد.

    سؤال: شما از كاركنان صنعت نفت خواسته‏ايد كه توليد نفت را متوقف كنند، آيا اين خواسته شما با يك پاسخ رضايت بخش مواجه شده؟

    جواب: بله، طبق گزارشات حتى يك قطره نفت هم استخراج نمى‏شود و بعد ما براى تامين مصرف داخلى هياتى اعزام نموديم، به اين مساله رسيدگى كرديم و عده‏اى از كاركنان را براى تامين همين مقدار دعوت كردند كه به سركار خود برگردند.

    سؤال: آيا نگران اين نيستيد كه مردمى كه با انگيزه سياسى وارد اين نهضت شده‏اند در پس آنچه كه شما به خاطرش قيام كرده‏ايد پنهان شده و از موقعيت شما براى مقاصد خود استفاده كنند؟

    جواب: امروز هر كس كمى مطالعه در ماهيت نهضت ايران كند خواهد ديد كه نهضتى است صددرصد اسلامى و هر كس بخواهد در اين حركت شركت كند بايد خود را با آن تطبيق دهد كه در غير اين صورت مطرود ملت خواهد بود. البته اشخاصى هم هستند كه عليه شاه مبارزه مى‏كنند و مسلمان هم نيستند ولى تعداد آنان خيلى كم است.

    سؤال: آيا هيچ‏گونه شرايطى وجود خواهد داشت كه شما در تحت آن بتوانيد وجود شاه را و يا جانشينان وى را بر تخت قبول كنيد؟

    جواب: با وجود شاه و جانشينانش هيچ راه حلى براى بحران ايران وجود ندارد و شاه جز كنار رفتن چاره‏اى ندارد.

    سؤال: چه نوع حكومتى را مايليد در ايران ببينيد آيا شما خواستار چنين حكومتى هستيد كه اكنون در ايران روى كار آمده و يا مايليد در چنين حكومتى شركت كنيد؟

    جواب: ما جمهورى اسلامى را اعلام كرده‏ايم و ملت با راهپيمائى‏هاى مكرر به آن راى داده است، حكومتى است متكى به آراء ملت و مبتنى بر قواعد و موازين اسلامى.

    سؤال: و بالاخره درباره آينده فكر مى‏كنيد چه اتفاقى خواهد افتاد؟ آيا جنگ داخلى راه حل كم‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 170

    ضررتر خواهد بود؟ و آيا واقعاً احتمال صلح وجود دارد؟ وقتى كه زندگى در ايران به حالت عادى برگردد، زندگى يك فرد متوسط را چگونه مجسم مى‏كنيد؟ اميد شما و آنچه كه مى‏خواهيد بدان برسيد چيست؟ و آيا به چنين چيزى در خارج از ايران نائل خواهيد آمد؟

    جواب: به خواست خداى تعالى ملت ايران راه خود را يافته و به پيش مى‏رود و ما معتقديم كه پس از پيروزى ملت با اجراء قوانين اسلامى جامعه‏اى بوجود آيد كه الگو و نمونه باشد براى ملت‏هاى جهان، براى نجات و سعادت خود. جنگ داخلى صورت نخواهد گرفت. دير يا زود ارتش به ملت خواهد پيوست و اصولاً به غير از تنى چند از ارتشيان بقيه معتقد به راه ملت هستند و من از طرز تفكر خيلى از آنان آگاهى دارم. بارها سياسيون ايران مرا از ارتش بيم داده ولى آنان اشتباه مى‏كنند براى آنكه جو كاذب بوجود آورده‏اند.

    سؤال: اگر چپى‏ها از نارضايتى‏هاى عمومى استفاده كنند و قدرت را تصاحب كنند آيا شما فكر مى‏كنيد بتوانيد كه چنان اثرى روى آنها بگذاريد كه آنچه را كه شما برايش ارزش قائليد رعايت كنند؟ و آيا با توجه به اينهمه كه شما بايد به انجام برسانيد آرزو نمى‏كرديد كه مرد جوانترى بوديد؟

    جواب: چنين چيزى در ايران امكان ندارد. در يك كشور مسلمان كه مردم آن به نام قرآن و به خاطر خدا خون مى‏دهند ممكن نيست حكومتى سركار آيد كه از اول پرچم ضد خدا و ضد اسلام را در دست گرفته است. شاه با همه رياكارى‏ها و تظاهر به اسلام بالاخره چهره واقعى او آشكار شد و ملت او را عقب راند. ملت ايران از نظر ايمان و عقيده محتاج نيست تا به مكتب‏هاى ضد خدائى پناه ببرد. ملت ايران خواستار عدالتند و آزادى و استقلال و معتقدند جز در سايه اسلام و با قوانين اسلام به آن نمى‏رسند. اگر از چندين بچه‏اى كه به علت نداشتن تجربه به چپ گرايش پيدا كرده‏اند بگذريم، چپ به معنى واقعى‏اش در افراد روشنفكر كه از جامعه ايران شناخت داشته باشند وجود ندارد. در ايران اسلام حاكم است و بس.

    سؤال: شما نقش و وظيفه خودتان را در شرايط فعلى چه مى‏بينيد؟

    جواب: ما نقش هدايت داريم، هميشه همين نقش بوده است. مسائلى را كه مى‏بينيم مفيد است براى ملت ايران طرح مى‏كنيم چيزهائى را كه مضر است نفى مى‏كنيم و كوشش مى‏كنيم براى پيشبرد مقاصد اسلامى.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 171

    سؤال: آيا آماده هستيد كه براى جهاد مسلحانه فرمان بدهيد، اگر تمام راه‏ها بسته شود؟

    جواب: اگر تمام راه‏ها بسته شود، مورد مطالعه قرار خواهيم داد ولى با شناختى كه من از ارتش دارم به اين مرحله نخواهد رسيد.

    سؤال: شما شخصاً به واسطه رژيم شاه رنج‏هاى بسيار برده‏ايد، تبعيد شده‏ايد، زندانى ديده‏ايد، پسرتان به نحو اسرارآميزى كشته شده است، آيا با تمام اينها شما هيچ خصومت شخصى‏اى در مورد شاه احساس مى‏كنيد؟

    جواب: ابداً. من به هيچ وجه احساس خصومت شخصى با شاه ندارم. براى مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم و من هيچ گاه احساس ناراحتى شخصى از او نكرده‏ام من براى خيانت‏هائى كه شاه در اين 50 سال كرده، جناياتى كه به ملت من وارد كرده مخالفم‏

    سؤال: شما از (ملت من) صحبت مى‏كنيد و واقعيت اينست كه شما رهبر اين حركت عظيم شده‏ايد، آيا شما نگران اين نيستيد كه سياسيون ممكن است از اين موقعيت استفاده كنند و سعى كنند كه در پس پرده از شما سوء استفاده كنند و پس از پايان يافتن مساله ظاهر شوند و بهره‏بردارى كنند؟

    جواب: ما تا بتوانيم كوشش مى‏كنيم كه مسائل را خودمان حل كنيم و آنچه در اختيار داريم عمل مى‏كنيم و ملت هم پشتيبان ماست. اميدوارم كه آنانى كه امروز و يا اين روزها مبارز شده‏اند، واقعاً معتقد به مبارزه شده باشند و فرصت‏طلب نباشند. البته در هر مبارزه، آن هم مبارزه ايران كه دامنه‏اش بسيار وسيع است فرصت طلبان در آينده كارهائى مى‏كنند كه امروز نمى‏توانند انجام دهند ولى ملت ما به اميد خدا بعد از پيروزى دير يا زود همه را سر جايشان مى‏نشاند، انشاءالله.

    
    previos page menu page next page
    

  8. #278
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 172

    تاريخ: 18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با تلويزيون كانال 2 فرانسه

    سؤال: به نظر مى‏رسد كه پيروزى شما نزديك است، آيا فكر مى‏كنيد كه شاه به زودى خارج شود و چه موقع خارج شود؟ و اگر ايشان را در حيطه قدرت خودتان داشتيد با ايشان چكار مى‏كرديد؟

    جواب: انشاءالله نزديك باشد. با اينكه خروجش حتمى است ولى نمى‏دانم چه وقت خارج مى‏شود. و اگر به دست ما بيفتد ما او را به خاطر جناياتى كه كرده است محاكمه خواهيم كرد.

    سؤال: وقتى كه شاه خارج شد، چه كسى حكومت خواهد كرد؟ حضرتعالى؟ و يا اينكه شما در حكومتى شركت خواهيد كرد؟

    جواب: نخير، من نخواهم بود. ما شورايى تاسيس مى‏كنيم كه در زمان آن شورا مجلس تاسيس بشود. بعد، مجلس با اتكال به ملت ترتيب كارها را مى‏دهد.

    سؤال: شما اراده مى‏فرمائيد كه جمهورى اسلامى برقرار كنيد، آيا كافى است اين جمهورى براى حكومت؟

    جواب: جمهورى اسلامى مثل ساير جمهورى‏هاست لكن محتوايش قانون اسلام است. ما دولت تشكيل مى‏دهيم و براى همه امور كافى است.

    سؤال: در زمينه سياست خارجى، موضع حضرتعالى در برابر كشورهايى مثل ايالات متحده، روسيه و اسرائيل چه خواهد بود؟

    جواب: ما با اسرائيل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمين، روابطى نخواهيم داشت. و اما آمريكا و شوروى، اگر دخالت در امور داخلى ما نكنند و با ما روابط حسنه داشته باشند، با آنها روابط برقرار خواهيم كرد.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 173

    سؤال: آيا منظور از روابط حسنه اينست كه شما نفت هم مى‏فروشيد؟

    جواب: نفت هم مى‏فروشيم و پول مى‏گيريم، ارز مى‏گيريم.

    سؤال: حضرتعالى، حكومت بختيار را قبول نكرديد، به چه دليل؟

    جواب: دولت بختيار غير قانونى است براى اينكه شاه و مجلسين هر دو غير قانونى هستند، اما شاه، براى خاطر رفراندم ملت در تاسوعا و عاشورا، و اما مجلسين براى اينكه به ملت اتكاء ندارد و مجلسى بود كه شاه وكلاى آن را تعيين كرده است.

    سؤال: آيا به زودى به ايران مراجعت خواهيد كرد؟

    جواب: اين بستگى دارد به اينكه در چه مكانى بيشتر مى‏توانم به ملت ايران خدمت كنم. اگر بدانم در بدترين نقطه جهان بهتر مى‏توانم به ملت مظلوم ايران خدمت كنم، دقيقه‏اى درنگ نمى‏كنم.

    
    previos page menu page next page
    

  9. #279
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 174

    تاريخ: 18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با مجله افريقاى جوان

    سؤال: چرا حضرتعالى به ايران باز نمى‏گرديد؟ آيا فكر مى‏كنيد كه حضور شاه مانع بازگشت شما به ايران است؟ و آيا فكر مى‏كنيد رفتن شاه به بازگشت شما قطعيت خواهد داد؟

    جواب: من تا احساس نكنم كه براى نهضت، وجودم در ايران، نفعش زيادتر از بودنم در اينجاست، در همين جا باقى مى‏مانم.

    سؤال: شما فرموده‏ايد كه امريكا بايد در ايران سياستش را تغيير بدهد، آيا مى‏توانيد بفرمائيد كه منظورتان از اين تغيير سياست چيست؟ با چه شرايطى؟

    جواب: منظور اين است كه دست از دخالت‏هائى كه تا حالا در ايران كرده است بر دارد، مستشاران خود را كه در ايران دارد بخواهد و ايران را به حال خودش واگذار كند تا سرنوشت خودش را خودش تعيين كند.

    سؤال: نظر حضرتعالى درباره افريقاى جنوبى كه نود در صد نفتش را از ايران مى‏گيرد چه خواهد بود؟

    جواب: افريقاى جنوبى تا به اين وضعى كه دارد خاتمه ندهد، ما با او رابطه نمى‏توانيم برقرار كنيم و نفت هم به او نخواهيم داد.

    سؤال: آيا بيمى از اين نداريد كه شكست حكومت بختيار به يك كودتاى نظامى منتهى شود؟ و نگرويدن ارتش را به صف انقلاب در شرايط فعلى، چگونه توضيح مى‏دهيد؟

    جواب: بختيار، على ايحال حكومتش برخلاف قانون است و ملت ايران نمى‏تواند حكومت او را قبول كند. منتهى شدن به كودتاى نظامى همين است كه تاكنون بوده است و با حكومت‏هاى

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 175

    نظامى و دولت نظامى رفتار كرده است و ما در راه اسلام و كشور كوشش خودمان را تا آنجا كه بتوانيم خواهيم كرد. در ايران كودتاى نظامى مساله‏اى را حل نمى‏كند زيرا دولت قبل از بختيار، خود يك كودتاى نظامى بود و مشكل ايران حل نشد. شما باور نمى‏كنيد كه ارتش با ملت است و در آينده نزديكى به شاه پشت خواهد كرد. پيروزى ما حتمى است و جمهورى اسلامى تحققش براى من خيلى روشن است.

    
    previos page menu page next page
    

  10. #280
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 176

    تاريخ:18/10/57

    مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مجله اكونوميست‏

    سؤال: در راس دولت ايران، براى شما چه كسى يا چه حزبى قابل قبول خواهد بود؟

    جواب: آنچه مهم است بايد رئيس حكومت و همه آنها كه زمام امور را در دست دارند، مورد قبول ملت باشند و عميقاً معتقد به اسلام و متعهد به اجراء آن و من هم مانند يك فرد، راى خود را به افراد مورد اعتماد خواهم داد.

    سؤال: آيا شما انتظار انتخابات عمومى پس از سقوط يا خروج شاه را داريد؟

    جواب: يكى از مهمترين وظايف اوليه جمعى كه پس از سقوط شاه مسؤوليت امور را به دست مى‏گيرند، فراهم كردن شرايط انتخابات آزاد است كه به هيچ وجه اعمال قدرت و نفوذ از هيچ طبقه و گروهى در انتخابات نباشد.

    سؤال: شما درباره اصلاحات ارضى، دارائى‏هاى خصوصى شاه، چه احساسى مى‏كنيد؟ آيا شما سياست توزيع املاك را ادامه مى‏دهيد؟ آيا شما طرفدار دارايى خصوصى هستيد؟

    جواب: اصلاحات ارضى شاه، همچنان كه از اول معلوم بود و بعداً هم عملاً براى همه روشن شد، چيزى جز نابودى كشاورزى نبود كه در نتيجه آن ساليانه قسمت مهمى از پول نفت صرف خريد موادغذايى از خارج و عمدتاً از امريكا شد ولى ما هرگز اين اراضى را به مالكين بر نمى‏گردانيم زيرا آنها نه در تصاحب زمين‏ها و نه در مورد منافع آنها رعايت ضوابط اسلامى را نكرده‏اند، ولى اين اراضى را باير هم نمى‏گذاريم و با تامين بهترين وسائل كشاورزى و ساير هزينه‏هاى آن، كشاورزان را حمايت مى‏كنيم. اما در مورد دارائى خصوصى، اين مسلم است كه مورد قبول اسلام است و ليكن مجموعه قواعد اسلامى در مسائل اقتصادى، هنگامى كه در كل پيكره اسلام به صورت يك مكتب منسجم ملاحظه شود و همه جانبه پياده شود، بهترين شكل ممكن خواهد بود، هم مشكل فقر را از ميان مى‏برد و هم از

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 177

    فاسد شدن يك عده به وسيله تصاحب ثروت، جلوگيرى مى‏كند و در نتيجه كل جامعه را از فساد حفظ مى‏كند و هم مانع رشد استعدادها و شكوفائى قدرت ابتكار و خلاقيت انسان‏ها نمى‏شود. و جامعيت و همه جانبه بودن قوانين اسلام آنچنان است كه اگر كسى آن را بشناسد، معترف خواهد شد كه از حد و مرز فكر بشر بيرون است و ممكن نيست زائيده قدرت علمى و تفكر انسان باشد.

    سؤال: آيا شما قراردادهايى را كه با كشورهاى خارجى امضاء شده حفظ خواهيد كرد؟ (يا تضمين خواهيد كرد؟) قراردادهاى دفاعى و قراردادهاى مربوط به نيروگاه‏ها، ساختن راه و راه آهن.

    جواب: اولاً ما از مضمون و مواد مندرج در اين قراردادها اطلاعى نداريم يعنى رژيم شاه هرگز ملت را از مفاد اين قراردادها مطلع نكرده و از مردم ايران مخفى نگاه داشته است و ليكن حكومت آينده آنها را مجدداً مورد بررسى قرار مى‏دهد و از آنها آنچه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد. لغو مى‏كند ولى ما در نوسازى كشور از همه امكاناتى كه دولت‏هاى خارجى مايل باشند در اختيار ما بگذارند، با حفظ آزادى و استقلال كشور، بر اساس احترام متقابل، از آن امكانات استفاده مى‏كنيم و قراردادهايى منعقد مى‏نمائيم.

    سؤال: آيا شما مى‏خواهيد ماندن تكنيسين‏ها و مستشاران را در ايران ببينيد؟ مستشارانى از آمريكا (45000 نفر) آلمان غربى (13000 نفر)، بريتانيا(1000 نفر)، فرانسه (7500 نفر) و ژاپن (7000 نفر).

    جواب: در مورد هر يك از اين گروه و نقش آنها در ايران و ميزان احتياج كشور به آنها، حكومت آينده مطالعه و بررسى مى‏كند و تصميم مى‏گيرد. حكومت آينده هيچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد.

    سؤال: شما اخيراً (اوائل دسامبر 78) اظهار داشتيد كه تمام آن قراردادهايى كه عليه منفعت ملى باشد به رسميت شناخته نخواهد شد. منظورتان كدام قراردادهاست و (منفعت ملى) را چطور تعريف مى‏كنيد؟

    جواب: تصور نمى‏كنم وقتى گفته مى‏شود (منافع ملت) ابهامى در آن باشد. مثلاً امروز هيچ ايرانى ترديد ندارد در اينكه قرار داد خريد ميلياردها دلار اسلحه و ساختن پايگاه نظامى براى آمريكا از پول نفت ايران و حضور هزاران مستشار نظامى آمريكا در ايران با هزينه‏هاى سرسام آور

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 178

    آن به نفع ملت ايران نيست و اينگونه قراردادها كه به دست شاه با دولت‏هاى خارجى منعقد شده است، كم نيست.

    سؤال: آيا شما ترتيبات يا قراردادهاى بازرگانى، تجارتى و داد و ستدى فعلى را با غرب ادامه خواهيد داد؟ سياست تجارتى شما چيست؟

    جواب: ما همانطور كه از توليدات داخلى كشور، هر دولتى مشترى آن باشد، مى‏فروشيم و صادر مى‏كنيم، همانطور هم هر چه را كه در داخل به آن نياز داشته باشيم از خارج مى‏خريم ولى در همه اين تجارت‏ها بر مبناى دو طرف مساوى عمل خواهيم كرد و حاضر نيستيم كه دولتى بخواهد مبادلات اقتصادى را اهرمى براى نفوذ سياسى و تحميل اغراض استعمارگرانه خود قرار دهد.

    سؤال: چرا شما از روابط شاه با آمريكا و غرب انتقاد مى‏كنيد؟

    جواب: ما با ماموريت شاه از طرف قدرت‏هاى استعمارگر، براى تامين منافع آنها و نابودى كشور به قيمت حفظ تاج و تخت لرزان و حكومت غير متكى به ملت مخالف هستيم. ما با روابط شاه با خارج كه به قيمت از بين رفتن استقلال كشور و آزادى ملت ما شده است، مخالفيم.

    سؤال: نقش ارتش را در جمهورى اسلامى چگونه مى‏بينيد؟

    جواب: هيچ كشورى بى‏نياز از نيروى نظامى و ارتش نيست. ارتش بايد پاسدار استقلال و امنيت كشور باشد، نه حافظ يك ديكتاتورى مستبد و مطرود تمامى ملت و مأمور قتل عام فرزندان كشور.

    سؤال: نظر شما درباره رهبرى ارتش در حال حاضر چيست؟

    جواب: امروز ارتش از خود استقلالى ندارد. رهبرى ارتش ايران امروز به دست چند صاحب منصب و مأمور شاه و زير نظر مستشاران خارجى است.

    سؤال: نظر شما درباره دكتر شاهپور بختيار چيست؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 179

    جواب: دولت او مانند دولت‏هاى گذشته شاه، غير قانونى است و از طرف ملت محكوم است.

    سؤال: آيا شما قصد داريد كه حزب توده را پيش يا پس از برقرارى يك جمهورى اسلامى، قانونى سازيد؟

    جواب: امروز هيچ دسته‏اى در ايران به اندازه حزب توده منفور نيست. سوابق بسيارى بدى در ايران دارد.

    سؤال: چگونه شما قصد داريد تشكيل اين جمهورى را با رفراندم به انجام رسانيد؟

    جواب: اصل لزوم تشكيل جمهورى اسلامى را ملت ايران در رفراندم تاسوعا و عاشورا در سراسر كشور اعلام كرده‏اند و پس از سقوط شاه، نمايندگان ملت در مجلس، مراحل قانونى آن را انجام خواهند داد و قانون اساسى اين جمهورى را تدوين و تكميل خواهند كرد.

    سؤال: آيا شما قصد داريد كه آزادى سخن، آزادى اجتماعات و آزادى مطبوعات وآزادى عبادات را تضمين كنيد؟

    جواب: ما به خواست خداى تعالى در اولين زمان ممكن و لازم برنامه‏هاى خود را اعلام خواهيم نمود، ولى اين بدان معنى نيست كه من زمام امور كشور را به دست بگيرم و هر روز نظير دوران ديكتاتورى شاه، اصلى بسازم و عليرغم خواست ملت به آنها تحميل كنم. به عهده دولت و نمايندگان ملت است كه در اين امور تصميم بگيرند ولى من هميشه به وظيفه ارشاد و هدايتم عمل خواهم كرد.

    سؤال: آيا شما آمادگى داريد كه يك كمونيست يا وزيرى با گرايشات كمونيستى را در يكى از مقامات دفاع ملى، امور داخلى يا روابط خارجى ببينيد؟

    جواب : اگر ملت به جمهورى اسلامى راى داده‏اند ديگر وزير غير مسلمان را نخواهند پذيرفت.

    سؤال: آيا شما قصد تحريم نفت براى آمريكا و متحدانش را داريد؟ و اگر چنين است كجاها را شما براى صدور نفت ايران در نظر خواهيد گرفت؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 180

    جواب: ما تا رفتن شاه از صدور نفت به خارج جلوگيرى مى‏نمائيم بعد از رفتن شاه به هر كشورى كه مايل باشيم نفت را مى‏فروشيم و در مقابل پول مى‏گيريم، نه اسلحه.

    سؤال: نقش روحانيت و رهبران مذهبى را در دولت آينده چگونه مى‏بينيد؟

    جواب: روحانيون در حكومت آينده نقش ارشاد و هدايت دولت را دارا مى‏باشند.

    سؤال: آيا كسانى از اطرافيان شما هستند كه همدردى و علاقه به كمونيسم و سوسياليسم ماركسيستى داشته باشند؟

    جواب: خير، ابداً، هرگز.

    سؤال: نظر شما درباره رفتار اتحاد جماهير شوروى و اقليت‏ها مسلمان در آسياى مركزى چيست؟

    جواب: اتحاد جماهير شوروى هم يكى از كشورهايى است كه منابع كشور ما را به تاراج مى‏برد. او گاز ايران را مى‏برد، او هميشه طرفدار شاه بوده است. ما به تمام اقليت‏هاى مذهبى در هر كجا كه باشند احترام مى‏گذاريم.

    سؤال: سياست شما نسبت به روسيه چيست احساسات شما درباره ماركسيسم روسى چيست؟

    جواب: سياست ما نسبت به روسيه مثل سياست ما نسبت به آمريكا و ساير كشورهاست. ما براساس احترام متقابل، به تمام كشورها احترام مى‏گذاريم.

    سؤال: احساسات شما درباره برقرارى دولت انقلابى در افغانستان چيست؟ همچنين ارتباطش با ايران؟

    جواب:افغانستان كشوريست كه در همسايگى ما واقع است و مسلمان است. ما با ملت افغانستان روابط دوستانه داريم، آنان برادران ما هستند.

    سؤال: آيا شما اسلام و ماركسيسم منكر خدا را، سازگار مى‏بينيد؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 181

    جواب: خير، به هيچ وجه.

    سؤال: آيا شما مشتاق پستى براى خودتان در دولت آينده هستيد؟

    جواب: خير.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 28 از 208 نخستنخست ... 182425262728293031323878128 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/