صفحه 25 از 208 نخستنخست ... 152122232425262728293575125 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 241 تا 250 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #241
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 53

    تاريخ: 20/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد ابعاد گسترده مكتب اسلام

    رشد فرد و جامعه ازرئوس برنامه‏ها و تعاليم اسلام

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انشاءالله كه موفق باشند همه. من از آقايان توقع دارم كه در هر جا كه هستند جهاتى را ملاحظه كنند. يكى اينكه اسلام فقط همان طورى كه مى‏دانيد، اسلام همان طورى كه فقط احكام ظاهرى راجع به افراد باشد نيست، همين طور همه اسلام عبارت از قيام و نهضت و اينها هم نيست.اسلام اينجور جهات دارد و كسى كه بخواهد اسلام را بشناسد، همه جهات در اسلام هست يعنى آن چيزى كه مربوط به رشد فرد است، آنكه مربوط به رشد جامعه است، آن كه مربوط به سياستى است كه بين آن و ساير ملل هست، آنكه مربوط به اقتصاد است، آن كه مربوط به فرهنگ است، تمام اينها در اسلام هست. مع الاسف بعضى از اشخاص را گفته مى‏شود (همين جوان‏هائى كه در اروپا هستند و زندگى مى‏كنند يا در آمريكا و اينها) همان يك جهت را در نظر مى‏گيرند و آن جهت مبارزه عرض مى‏كنم كه تظاهرات و امثال ذلك. البته مبارزه با دشمن، مبارزه با فساد، مبارزه با اين حكومت‏هاى فاسد جزء برنامه‏هاى دولت اسلامى است و جزء احكام است لكن انحصار به اين ندارد. آقايان همان طورى كه در اين جهت اقدامات مى‏كنند و فعاليت‏ها مى‏كنند، راجع به آن تكاليف شخصيه خودشان، راجع به تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى از افراد خواسته است و همه اينها به نفع خود انسان است، راجع به اين هم بايد خيلى كوشش داشته باشند و خودشان را به واسطه همين امور بسازند.

    تكليف ايرانيان مقيم خارج، رعايت اخلاق اسلامى و افشاى جنايات شاه

    از امورى كه باعث تاسف من است كه بسيار در اينجاها صحبت آن هست و سؤال مى‏شود كه جوان‏هائى كه در اين جاها هستند گاهى در دكان‏ها، در موسسات دولتى، در موسسات مثلاً بانكى يا قطار يا اتومبيل ها، اينها گاهى وقت‏ها يك تخلفاتى مى‏كنند به حجت اينكه خوب، اينها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را.اين صحيح نيست، شماهائى كه در اينجا الان هستيد، شما اشخاصى هستيد كه اگر از شماها يك مطلب خيانتى ببينند، عموميت به ملت ايران مى‏دهند ملت مى‏گويند ملت ايران اينطورى هستند، دزدند ملت ايران يا مسلمان‏ها اين جورى هستند از اين جهت بايد خيلى اين جهات را ملاحظه كنيد كه، ولو اينكه جايز هم بدانيد، حالا جايز هم نيست اما جايز هم بدانيد كه مال اين موسسه را

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 54

    برداريد، برنداريد، تعرض كنيد از اين معنى براى اينكه حفظ آبروى خودتان و حفظ آبروى اسلام و حفظ آبروى ملت لازم است. اگر در يك جائى كه مثلاً مى‏روند جوان‏ها، در آنجا سوار چيزى مى‏خواهند بشوند يا سوار طياره بشوند يا قطار بشوند، بليطها را مثلاً تخلف بكنند و تقلب در آن بكنند، اين با حيثيت انسانى يك ملت دارند بازى مى‏كنند. اينها را شما به رفقايتان سفارش كنيد كه احتراز كنند از اين مسائل و اين حجت كه آنها مال ما را مى‏خورند پس ما مال آنها را بخوريم، اين حجت درست نيست، صحيح نيست. شما بايد حفظ حيثيت ملت خودتان را، حفظ حيثيت اسلام را بكنيد براى اين كه شما اگر فرض كنيد كه پاسبانى دست شما را بگيرد در يك جائى كه تخلفى كرديد، نمى‏گويند اين آقا، مى‏گويند ملت ايران اين طورى است، گويند اسلام اين طورى است. بنابراين اين تكليف بسيار مهمى است كه بر گردن شماها هست و تمام افرادى كه از ايران و از بلاد مسلمين در اروپا يا در آمريكا زندگى مى‏كنند بايد خيلى اين جهات را، جهات حيثيت خودتان را، معنويت خودتان را، آبروى خودتان را، اينها را بايد در اين بلادى كه هستيد حفظ بكنيد و تخلفاتى كه موجب هتك يك ملتى است هرگز نكنيد، ولو جايز هم بدانيد نكنيد، ولو يك كسى هم به شما ظلم بكند شما چيزى كه اسمش تقلب مى‏گذارند، اگر كشف بشود پليس آن را تقلب مى‏داند، يك همچو كارى هرگز نكنيد. به رفقايتان سفارش كنيد كه اين مطلب را كه از من كراراً اينجا كه آمده‏اند پرسيدند و پرسيده‏اند و من هم هميشه گفتم نكنيد اين را شما سفارش كنيد كه همچو كارهائى را نكنند اينها. اينها مضر است به حيثيت ما و از آن طرف هم راجع به اين مسائل ايران، شما در هر جا كه هستيد به دوستانتان، به دوستان آمريكائى‏تان، دوستان اروپائى‏تان كه آشنائى پيدا كرديد، اين مسائل ايران را بگوئيد كه اين شخص اين طور با مردم رفتار كرده، مردم تماماً مى‏گويند ما اين را نمى‏خواهيم و از اين مسائل ايران در آنجا افشا كنيد تا اينكه ابهامى نباشد بين خارجى‏ها و خيال كنند كه مملكت ايران، مردم ايران يك مردم وحشى هستند، دارند... خير قضيه اين حرف نيست بلكه مى‏خواهند يك حكومت وحشى را از بين بردارند، اين مسائلى است كه بايد شما بگوئيد و انشاءالله كه موفق باشيد هميشه و مويد باشيد و سلامت باشيد.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #242
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 55

    تاريخ: 20/9/57

    مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون كانادا

    سؤال: چه نتايجى بر اين تظاهرات، بار است؟

    جواب: تمام ملت راى دادند كه شاه نبايد باشد و بايد دنيا اين معنا را بداند كه شاه به هيچ وجه ديگر قانونيت ندارد، قبلاً هم نداشت ولى ملت، ديروز و امروز اعلام كردند، اعلام عمومى كردند كه شاه بايد برود و شاه نمى‏خواهند.

    سؤال: بنابراين به نظر حضرت آيت الله هيچ گونه مصالحه با شاه امكان پذير نيست؟ ولو به عنوان اينكه فقط به صورت سمبليك در درست دولت باشد؟

    جواب: هيچ مصالحه‏اى با شاه ممكن نيست. شاه جانى است و بايد محاكمه بشود و به سزاى اعمالش برسد.

    سؤال: بارها حضرتعالى فرموده‏ايد كه شخصاً در دولت آينده نخواهيد بود، پس اگر اين باشد، رهبران سياسى و گروه‏هايى كه دولت را پس از اين تغيير در دست مى‏گيرند، چه كسانى خواهند بود؟ اين سؤال را از اين جهت مى‏كنم كه پشتيبانان شاه گفته‏اند كه كسى نيست مملكت را اداره كند و در صورتى كه شاه برود، عدم ثبات و هرج و مرج در مملكت پيش مى‏آيد.

    جواب: شاه مملكت را به هرج و مرج كشيده است، اگر او برود اشخاص كاردان آگاه از اوضاع جهان زيادند و كشور را به بهترين وجه اداره خواهند كرد.

    
    previos page menu page next page
    

  3. #243
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 56

    تاريخ: 20/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد قطع رابطه با دولت‏هاى پشتيبان شاه و دعوت ارتشيان جوان بر پيوستن به صفوف ملت

    رفراندم و تظاهرات آرام ملت سقوط شاه را به همه دنيا اعلام كرد

    اعوذبالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    تظاهرات ديروز و امروز در ايران راه عذر را از همه كس و همه دولت سلب كرد، ديگر دولت‏ها نمى‏توانند ادعا كنند كه شاه قانونى است و در مملكت به طور رضايت مردمى، به طور قانونى توقف كرده است. رفراندمى كه در ديروز و امروز شد و قطعنامه‏هائى كه صادر شد، به همه دنيا ثابت كرد كه شاه ساقط است. ما مى‏گفتيم از اول ساقط بوده است، داشتند، ديروز و امروز ثابت كرد كه هيچ قانونيت ندارد براى اينكه به حسب نص قانون اساسى ما شاه بايد به راى ملت، شاه باشد و اين امر طبيعى است كه بايد اين طور باشد و الان تمام ملت در تهران، مشهد، قم ، تبريز، همه جاى ايران اعلام كردند با آرامش (كه عذرى در كار نباشد كه يك طوائف ديگرى داخل بودند و ازآن طرف مرزها آدم‏آمده‏اند) با كمال آرامش، تمام ايران گفتند كه ما شاه را نمى‏خواهيم.

    اخطار به سران دولت‏هاى حامى رژيم شاه‏

    بنابراين من يك پيامى به دولت‏هاى دنيا دارم و يك پيامى هم به داخل كشور و ارتشى‏ها. آن كه به همه دولت هاست اين است كه ما اعلام مى‏كنيم از امروز كه رفراندم‏مان به طور تماميت انجام گرفت و همه مى‏دانيد كه شاه قانونى نيست. هر دولتى كه پشتيبانى از ايران بكند، ما تمام قراردادهائى كه با ايران كرده‏اند لغو مى‏كنيم و يك قطره نفت به آنها نخواهيم داد و لااقل تا وقتى كه دولتشان هست. مجلس امريكا بايد از كارتر مواخذه كند، استيضاح كند او را كه چرا پشتيبانى مى‏كنى از يك حكومتى كه پايه ملى ندارد و هيچ كس با او در ايران موافقت ندارد. بايد اين دولت، كارتر را استيضاح كنند و شخص كارتر را استيضاح كنند كه تو بر خلاف مصلحت مملكت آمريكا دارى عمل مى‏كنى، اگر چنانچه پشتيبانى بكنى از شاه كه برخلاف قانون در ايران سلطه پيدا كرده است و رفراندم ديروز و امروز ايران او را ساقط كرده ( اگرتا حالا ساقط نبوده است) اين خلاف مصلحت مملكت امريكاست

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 57

    براى اين كه اگر چنانچه تو پشتيبانى بكنى، مادامى كه تو و دولت تو هست، نفت براى امريكا هيچ نيست و همين طور اين اعلام به ساير كشورهاست، چه كشور امريكا و چه انگلستان و چه شوروى و چه ساير ممالك كه مى‏خواهند از ايران نفت بخرند، ما حتى به طور فروش عادلانه هم به اين ممالكى كه پشتيبانى از امروز بكنند از شاه، نفت نخواهيم داد يعنى تا آنوقتى كه دولت‏هاى اينها سركارند و شاه را پشتيبانى مى‏كنند تا آن وقت نخواهيم نفت به آنها داد. بله، با ملت هايشان دشمنى نداريم و دولت هايشان را اگر ملت‏ها يا مجلس وادارند كه پشتيبانى شان را از شاه قطع كنند و اعلام كنند كه ما پشتيبان شاه نيستيم، ما نفت خواهيم داد و اگر دولت‏ها اين كار را نكنند، تا آن دولت هست، نفت براى اين ملت‏ها هم نيست، حالا مجلس‏خودشان مى‏دانند با دولت هايشان.

    اين يك پيامى است به خارج و سران دولت‏ها كه چشم خودشان را باز كنند و راه صحيح بروند، پشتيبانى از يك ملتى كه ايستاده است و مى‏گويد من حق خودم راخواهم، من آزادى مى‏خواهم، حق سرنوشت من با خود من است، من شاه را نمى‏خواهم، بايد پشتيبانى بكنند از يك همچو ملتى و اگر پشتيبانى نكنند و از شاه پشتيبانى بكنند، ديگر نفتى در كار نيست براى آنها مادامى كه آن دولت هست.

    صاحب منصبان جوان ارتش، خدمت شاه را رها و به صفوف ملت بپيوندند

    ويك مطلبى كه به ارتش خواهم بگويم، به ارتش ايران مى‏خواهم بگويم و اميد است كه برسد به آنها، اين است كه اين جوان‏ها، از صاحب منصبانى كه (من مى‏دانم كه اينها محروم هستند) اين صاحب منصب‏هاى پيرى كه از سابق بودند، خصوصاً از آنهائى كه از زمان رضا شاه بودند (اگر باشند) آن پيرها را شاه اسير كرده است آنها البته موافقند و اين كشت و كشتار هم به دست آنها واقع شده است، چه در حكومت نظامى چه در دولت نظامى، ما از آن پيرها ديگر مايوس هستيم، اينها را بعد يكى يكى اسمائشان را ثبت كنند و در دولت اسلامى آنها به مجازات خودشان ان شاءالله مى‏رسند و اما صاحب منصب‏هاى جوان كه آن رتبه‏ها را ندارند يعنى به آنها ندادند يعنى آنها را در يك رتبه پائين نگه داشتند كه زير دست آن بزرگ ها باشند كه آن بزرگ‏ها نوكر رسمى آمريكا يا شوروى هستند و براى آنها خدمت مى‏كنند و براى شاه هم به دست دوم خدمت مى‏كنند و آنها را از پول نفت ما سير كردند، آنها چون سير شدند و از نعمت اين ملت به دست شاه سير شدند، اينها ولى نعمت خودشان را شاه و آمريكا دانند، ما از آنها مايوس هستيم و اما طبقه جوان كه مهم در ارتش، اين طبقه هستند، اينها را من تنبه به آنها ميد هم كه شما جوانيد، شما باز وقت زندگى تان مانده است، وقت كارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است، شما برگرديد به اين ملت و خدمت به ملت بكنيد و رها كنيد اين دستگاهى كه الان شما مى‏دانيد كه برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است، دست از اين دستگاه برداريد و به ملت بپيونديد و حكومت اسلامى شما را با آغوش باز پذيرائى مى‏كند و بهتر از زمان شاه براى شما خواهد بود براى اين كه ديگر درحكومت اسلامى كه يك پولى بدهند كه از حاكم تقويت كنند، اين ديگر

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 58

    نيست در آنجا. آنجا حكومت عدل است، حكومت ملى است،حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت هست.اين طور نيست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراى ملت مى‏آيد و ملت او را حفظ مى‏كند و هر روزى هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند يا برخلاف قانون، قانونى كه موظف است عمل بكند، قهراً ساقط است و ملت ايران هم او را كنارش مى‏گذارند.

    مملكت هميشه محتاج ارتش است

    شماها جوان‏هاى صاحب منصبان ارتش كه مثل آن پيرها نيست كه ديگر آن فطرتتان را از دست داده باشيد در مقابل دلار، شما برگرديد به آغوش ملت و ملت شما را مى‏پذيرد و حكومت اسلام هم شما را نگهدارى مى‏كند. گمان نكنيد كه اگر حكومت اسلامى آمد، ديگر صاحب منصب نمى‏خواهد. اينها تبليغاتى است كه كنند. حكومت اسلامى هم همه اين ابزارى كه ساير حكومت‏ها دارند دارد، منهاى دزدى. دزدى را ما مى‏خواهيم جلويش را بگيريم، دزدها راخواهيم بگيريم.آنهائى كه خدمت به وطن مى‏كنند، ارجمندند پيش همه ما، پيش خدا هم ارجمندند، آنها همه چيز برايشان مهيا خواهد شد. آنهائى كه دزدند و اموال اين ملت را دزديدند و در خارج بردند و خوردند، آنها البته مواخذ خواهند شد و گمان نكنند كه از ايران رفتند بيرون تمام شد قضيه، اگر اينجا بيايند، اين جوان‏ها هستند كه اينجا به حسابشان مى‏رسند. اگر امريكا بروند، باز هم هستند، انگلستان بروند، باز هم هستند.اينها گمان نكنند كه پول‏ها را بردند و خود شاه هم همين طور، خيال اين معنا را بكند كه حالا ما پول‏ها را مى‏خوريم حالا هم همينطورى مى‏مانيم و بعد هم با طياره سوار مى‏شويم و فرار مى‏كنيم مى رويم به آمريكا، هرجا برويد، هستند جوان هاى غيور ايرانى درآنجا و به حساب شما خواهند آنجا رسيد.

    در هر صورت من از اين جوان هائى كه در ارتش هستند و من مى‏دانم كه آنها فطرت اسلامى خودشان، فطرت انسانى خودشان را از دست نداده‏اند و اينها قلباً با ملت هستند منتها حالا، تحت (به خيال خودشان) فرمان اين بزرگترها، ارتشبدها يا امثال اينها هستند و اينها را ترسانده‏اند از اينكه اگر يك وقتى حكومت اسلامى پيش بيايد ديگر صاحب منصبى تو كار نيست، خير، زمان حضرت امير هم صاحب منصبى تو كار بوده‏است منتها با يك فرم ديگرى بوده‏است. صاحب منصب، آن وقت هم مالك‏اشتر يكى از صاحب منصب‏هاى بزرگ حضرت امير بوده‏است، محمدبن ابى بكر يكى از صاحب منصب‏هاى بزرگ حضرت امير بوده است. هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است به صاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهائى كه در ادارات است. آنى كه احتياج به او ندارد، آنهائى هستند كه سربار هستند، آنهائى كه خواهند مال ملت را بخورند و كار هم نكنند، مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براى ملت، آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشان است، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان براى اين كه در هر جا بروند، اينها پيدا خواهند شد.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 59

    تبليغات سوءاجانب عليه حكومت اسلامى

    در هر صورت اين تبليغاتى كه مى‏شود، چه در بين ارتشى ها، سربازها و چه در بين دهقان عرض ميكنم كه كشاورزها كه اگر حكومت اسلامى بشود اين دهقان‏ها دوباره بايد به حال فلاكت بيفتند،خود دهقان‏ها مى‏دانند اين را كه اين اصلاحات ارضى‏اى كه اين آقا كرد، اين بيچاره‏ها را به روزگار سياه نشاند.اينها الان زندگى شان بسيار زندگى پستى است واين بانك تعاونى و اين هيات‏هائى كه درست كردند، اين بيچاره‏ها را به كلى از هستى ساقط كردند و يك حكومت اسلامى كه بشود، اين حرف‏ها نيست تو كار.

    خيال نكنيد كه اين املاكى كه حالا از اين گردن كلفت‏ها گرفته شده است، حكومت اسلامى مى‏آيد و مى‏گويد زمين‏ها را بدهيد به خودشان. يكى يكى را مى‏آيد مى‏نشاند حساب از آنها مى‏كشد، شماها ماليات دولت اسلام را بايد بدهيد، شصت هفتاد سال، صدسال، خودتان، پدرتان، جدتان نداده، اگر حساب بكنيم، زائد بر اين املاكى كه شما داريد، جواهراتتان را هم از شما مى‏گيريم، پول‏هاى بانكى تان را هم از شما مى‏گيريم براى اينكه شما بدهكار هستيد به دولت. وقتى املاك ملى شد يعنى مال دولت اسلام شد، آن وقت البته دهقان لازم دارد، رعيت لازم دارد، كشاورز لازم دارد. نمى‏خواهد كشاورزى را مثل حالا بكند كه دستش پيش اسرائيل و امريكا دراز باشد كه تخم‏مرغ بدهد نمى‏دانم جوجه بدهد، - نمى‏دانم گندم بدهد، جو بدهد. خواهد يك مملكتى باشد كه همه چيز از خودش باشد. همه چيز دارد مملكت ما، نه اين است كه ندارد، همه چيز دارد. مملكت ما كشاورزيش، يك ناحيه اش براى يك مملكت كافى است. از بين برد اين آدم كشاورزى ما را، دامدارى ما را ازبين برد براى اين كه مراتع ما را به غير داد عرض ميكنم كه همه چيز ما را به باد فنا دادند. ما مى‏خواهيم يك مملكتى باشد، مال خودمان باشد.

    اسلام برخاسته از ضعفا و حامى و طرفدار آنان

    اسلام نيامده كه ظلم به ضعفا بكند، اسلام آمده است كه ضعفا را پرستارى بكند، خدمت به ضعفا بكند. اسلام از توى ضعفا پيدا شده است، از اغنيا كه پيدا نشده است، از اين گداهاى مدينه و مكه اسلام پيدا شد، از اين بيچاره‏ها و ضعيف‏ها پيدا شده است و انبياى ديگر هم همين طور بودند چون اشراف نبودند كه طرفدار اشراف باشند، اينها از همين ضعفا هستند، از بين همين توده‏ها پيدا شدند و طرفدار همين توده‏ها هم هستند و نمى‏گذارند ظلم به اينها بشود، البته به بزرگ‏ها هم نمى‏گذارند ظلم بشود، به هيچ كس نبايد ظلمى بشود.

    ارزش زن از ديدگاه اسلام

    اين تبليغات كه (اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زن‏ها بايد بروند توى خانه‏ها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند) اين چه حرف غلطى است كه به‏اسلام نسبت مى‏دهند. صدر اسلام زن‏ها

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 60

    توى لشكرها هم بودند، توى ميدان‏هاى جنگ هم مى‏رفتند. اسلام - با دانشگاه‏ها مخالفيم با فساد دانشگاه‏ها مخالف است، با عقب نگه داشتن دانشگاه‏ها مخالف است، با دانشگاه استعمارى مخالف است اسلام، نه با دانشگاه مخالف است، اسلام با هيچ چيز از اين مظاهر عرض مى‏كنم تمدن مخالفت ندارد و با هيچ قشرى از شماها مخالفت ندارد. اسلام زن‏ها را دستشان گرفته آورده در قبال مردها نگه داشته در صورتى كه در زمانى كه پيغمبر اسلام آمد، زن‏ها را هيچ حساب مى‏كردند. اسلام زن‏ها را قدرت داده است. اسلام زن‏ها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت با آنها تساوى دارند. البته يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است، يك احكام خاص به زن است، مناسب با زن است. اين، نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است، زن و مرد، همه آزادند در اين كه دانشگاه بروند، آزادند در اين كه عرض مى‏كنم راى بدهند، راى بگيرند. اين كه مخالفند، اين است كه اينطورى كه اينها زن را مى‏خواهند بار بياورند كه يك ملعبه‏اى در دست مردها باشد و به قول شاه (زن خوب است فريبا باشد) ما مى‏خواهيم اين كلام را بگيريم، اين غلط را بگيريم. ما مى‏خواهيم زن آدم باشد مثل ساير آدم‏ها، انسان باشد مثل ساير انسان‏ها، آزاد باشد مثل ساير آزادها.

    شاه بايد بساطش را جمع كند و برود.

    اين تبليغاتى كه شاه، سالى صد ميليون دلار مى‏گويند داده براى تبليغات، اينها را گوش نكنيد به آنها، ديگر هم به گوش كسى نمى‏رود اين حرفها، ايشان هم ديگر بايد جمع كند بساطش را، برود سراغ كارش. من اميدوارم كه، انشاءالله شماها موفق باشيد و اسلام انشاءالله با كمال توفيق در ايران حكومتش را قائم مقام حكومت‏هاى ظلم قرار بدهد. خداوند آنهائى كه در ايران هستند و كمك به اسلام مى‏كنند، همه را مويد و موفق قرار بدهد و شما جوان‏هائى كه در خارج ايران هستيد، همه را موفق كند كه بتوانيم ما دست اجانب را از مملكت خودمان قطع كنيم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #244
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 61

    تاريخ: 21/9/57

    پيام امام خمينى به ملت ايران و اخطار به سران كشورهاى حامى شاه

    بسم الله الرحمن الرحيم

    به عموم ملت شجاع و فداكار ايران صميمانه درود مى‏فرستم. شما مردم عظيم الشان با اراده آهنين خود و شعارهاى زنده و تعيين كننده به جهانيان ثابت كرديد كه شاه را نمى‏خواهيد و بايد از قدرت غاصبانه خلع شود و با اين رفراندم بزرگ، بى‏پايگاهى او را در بين ملت براى چندمين بار اعلام كرديد و مشت ياوه گويان را كه‏حتى در زمانى كه شعارهاى عمومى (مرگ برشاه) سراسر ايران را فراگرفته بود، مدعى شدند كه اينان معدودى خرابكارند و ملت شاه را مى‏خواهد، براى چندمين بار باز كرديد و اين بار نيز با فرياد مرگ بر شاه مشت گره كرده خود را بر دهان آنان كوبيديد. خداى تعالى از شما راضى است و امام امت (عج) از شما تقدير مى‏فرمايد. اسلام از اين پشتيبانى شما كه با فداكارى خود و اهداى خون جوانان، پرچم توحيد را به اهتزاز در آورديد قدردانى مى‏كند.

    اينجانب با چشمى پر از اميد و دلى فشرده از هوادارى شما ملت عزيز از هدف‏هاى بزرگ كه سرنگونى رژيم شاه و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، احساس غرور مى‏كنم. شما در راهپيمائى‏هاى بزرگ سراسرى ايران در روزهاى تاسوعا و عاشوراى سيد مظلومان و امام فداكاران عليه الصلوه والسلام با آن بزرگوار تجديد عهد نموديد.

    من همزمان با راهپيمائى بزرگ شما در پيامى، به سران دولت‏ها اعلام نمودم كه رفراندم اين دو روز براى هيچ كس ابهامى باقى نگذاشت كه ملت شاه را نمى‏خواهد و عدم رسميت او را با اكثريت قاطع قريب به اتفاق اعلام كرد و به همين جهت اخطار نمودم كه از اين پس هر كس از سران دولت‏ها از شاه پشتيبانى مى‏كند، از نفت ايران محروم و قراردادهاى ايران با آنان غير رسمى اعلام مى‏شود و مادامى كه سران اين دولت پشتيبان شاه بر سركارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد و بر ملت‏هاست كه از دولت خود مواخذه كنند و بر مجلس آمريكاست كه دولت كارتر را استيضاح نمايد.

    و نيز بر افسران جوان پيام فرستادم كه به صف ملت بپيوندند كه ما آنان را از زير يوغ مستشاران نظامى نجات داده و با آغوش باز پذيرايى مى‏نمائيم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز كنند و با آنان در صف واحد كه خواست اسلام است درآيند.

    از ملت محترم تقاضا مى‏كنم از سربازان و افسرانى كه به آنان پيوستند و يا مى‏پيوندند، به بهترين وجه با حفظ جهات امنيتى نگهدارى و كمك نمايند.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 62

    بايد ملت بداند كه موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصى كه ندانسته يا خيانتكارانه امر به سكوت و سستى مى‏كنند، بايد به آنان اعتنا نكنند و اعتراض خود را هر چه بيشتر نسبت به شاه گسترش دهند و چون وسائل ارتباط جمعى در حال اعتصاب به سر مى‏برند، بايد به هر وسيله ممكن رابطه بين شهرستان‏ها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزات خود را به يكديگر برسانند. اينجانب مراتب تشكر خود را صميمانه به ملت عزيز تقديم و نصرت آنان را كه نصرت قرآن كريم و اسلام است از خداوند تعالى مسئلت مى‏نمايم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #245
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 63

    تاريخ: 21/9/57

    مصاحبه امام خمينى با راديو پاپيولار ميلان ايتاليا

    سؤال: تظاهرات روزهاى يكشنبه و دوشنبه، مجاز اعلام شده بود، آيا اين بدين مفهوم است كه شاه توانسته كنترل اوضاع را به دست بگيرد؟

    جواب: ابداً، شاه نتوانسته جريانات را در دست گيرد. علت اجازه دادن به تظاهرات، ترس از انقلاب بوده است.

    سؤال: شما گفته‏ايد كه انقلاب بايد بدون قهر انجام گيرد، اگر ارتش دوباره مردم را به گلوله بندد، شما به مردم چه دستورى خواهيد داد؟

    جواب: در موقع مقتضى، تجديد نظر خواهيم كرد.

    سؤال: فكر مى‏كنيد چگونه بتوانيد وحدت نيروهاى گوناگون را كه امروز در جنبش شركت دارند، حفظ كنيد؟

    جواب: آنها در حال حاضر همه وحدت دارند و در رفتن شاه همه موافقند.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #246
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 64

    تاريخ: 21/9/57

    مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئد

    سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين دو روز تظاهرات عظميم، نتايجى كه از اين مترتب است به نظر شما چيست؟

    جواب: تظاهراتى كه در ايران واقع شد و سرتاسر ايران را فرا گرفت، رفراندمى بود زنده براى سقوط شاه، نتيجه اين است كه شاه الان بر حسب همه نظرها نبايد قانونيت داشته باشد و از اين به بعد هم بايد با او معامله غيرقانونى كرد.

    سؤال: شما اخيراً گفته‏ايد كه از اين به بعد به كشورهائى كه به حمايت شاه برخيزند نفت نخواهيد فروخت. اين تهديدى است براى كشورهاى غربى و امريكا، به نظر شما اين مساله چگونه خواهد شد؟

    جواب: مساله اين است كه الان كه شاه غيرقانونى بودنش اعلام شد، اگر كسى از اين به بعد از شاه پشتيبانى كند، مادام كه دولت وى سركار هست به مملكت او نفت داده نمى‏شود.

    سؤال: آيا شخص شما و يا دوستانتان با آمريكائى‏ها تماس داشته‏ايد و يا يكى از دوستان شما تا به حال توانسته است به آمريكايى‏ها بگويد كه مساله چيست؟

    جواب: هيچ روابطى نيست، نه بين من و آمريكائى‏ها و نه بين دوستان من و آمريكائى ها.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #247
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 65

    تاريخ: 21/9/57

    مصاحبه امام خمينى با روزنامه صداى لوگزامبورگ

    سؤال: حضرت آيت الله خمينى! به كرات گفته‏ايد كه جنبش اسلامى با ماركسيست‏ها رابطه‏اى ندارد. شما روابط خودتان را با كمونيست‏ها پس از پيروزى جنبش چگونه مى‏بينيد؟ آيا كمونيست‏ها در حركت آينده با شما همكارى خواهند داشت يا شما با آنها كارى خواهيد داشت يا نه‏

    جواب: به هيچ صورت با آنها همكارى نخواهيم كرد.

    سؤال: برخى از دانشمندان علوم سياسى اينجور تحليل مى‏كنند كه بين مسلمان‏ها و ماركسيست‏ها وجوه مشتركى وجود دارد و همين طور معقد هستند كه در جنبش اسلامى جناح‏هاى مختلف محافظه كار و مترقى وجود دارد. آيا شما در درون جنبش خودتان با آن جناح محافظه كار مشكلاتى داريد يا نه؟

    جواب: در اسلام، جناح‏هاى مختلف وجود ندارد. وقتى حكومت اسلامى تشكيل شود همه تابع قانون اسلامند واسلام يك جناح يكپارچه و واحد است.

    سؤال: حضرت آيت الله! در صورت پيروزى جنبش‏تان، شما چه نوع حكومتى برقرار خواهيد كرد؟ در حكومت اسلامى شركت گروه‏هاى سياسى مختلف چگونه خواهد بود؟

    جواب: حكومت ما جمهورى اسلامى است كه متكى بر آيات قرآنى مى‏باشد و قانونش قانون اسلام است و جناح‏هاى سياسى در آنجا در اظهار عقايد خود آزادند.

    سؤال: شاه، همانطور كه مطلع هستيد، دولت نظامى را برقرار ساخته است. آيا به نظر حضرتعالى مبارزه با نظامى‏ها مشكل‏تر نيست؟ و چگونه شما مى‏خواهيد دولت نظامى را از بين ببريد؟

    جواب: البته مشكل است، لكن وقتى ملت يك امرى را بخواهند نظامى هم نمى‏تواند مقابلش بايستد

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 66

    كشت و كشتارهائى كه الان راه انداخته‏اند، راه حل نيست و ناچار دولت نظامى هم بايد ساقط شود.

    سؤال: آقاى شاپور بختيار يكى از سخنگويان جبهه ملى به يكى از خبرگزارى‏هاى آلمان به نام د.پ.آ گفته است كه با مشروطه سلطنتى مخالفتى ندارد. اگر چنانچه جبهه ملى روى كار آيد، آيا شما به ايران باز مى‏گرديد؟

    جواب: آن تابع اين است كه من مصالح را ملاحظه كنم، اگر مصلحت شد ممكن است.

    سؤال: در صورت پيروزى جنبش‏تان و تاسيس دولت اسلامى، توسعه و پيشرفت اجتماعى مخصوصاً پيشرفت زنان را چگونه مى‏بينيد و آيا تعداد زوجات را مجاز خواهيد دانست و اجازه خواهيد داد يا نه؟

    جواب: زن‏ها آزادند، همانطورى كه مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل مى‏كنيم.

    سؤال: در صورت استقرار حكومت جمهورى اسلامى آيا به كردها خود مختارى داخلى و آزادى‏هاى محلى داده خواهد شد؟

    جواب: همه در ايران ملت واحد هستند و ما، هم خود و هم آنها را ملت واحد مى‏دانيم.

    سؤال: اهداف و برنامه‏هاى آينده شما چيست؟

    جواب: نقائصى كه در حكومت شاه بوده است، تا آنجا كه مقدور است ترميم خواهيم كرد. استقلال و آزادى را به وطن باز خواهيم گرداند. روابط ناسالمى را كه به ضرر ملت است اصلاح خواهيم كرد. ادارات را هم آنطور كه مصلحت ملت و مملكت است تصفيه مى‏نمائيم. دست ديگران را از ايران كوتاه خواهيم نمود.

    
    previos page menu page next page
    

  8. #248
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 67

    تاريخ: 23/9/57

    پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در نجف آباد

    بسم الله الرحمن الرحيم

    جنايات شاه كه در بسيارى از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجف آباد با وحشيگرى بى‏سابقه مامورين او واقع شده است و گفته مى‏شود برنامه‏اى است كه به تدريج در ساير شهرها نيزانجام مى‏گيرد و بناست به بزرگ و كوچك رحم نشود و تمام خانه‏ها و مغازه‏ها و مراكز مذهبى به آتش كشيده شود نشانه تزلزل و ضعف دولت نظامى و ياس شاه از امكان ادامه قدرت شيطانى است و اكنون كه به پرتگاه و سقوط حتمى نزديك شده است، مى‏خواهد جنايات خود را هر چه بيشتر تكميل كند و به گفته خودش ايران رابه تل خاكى مبدل ساخته و برود.

    ملت آگاه بايد بداند كه اين آخرين حمله‏اى است كه از جنون و حمله روحى كه به شاه دست داده است، ناشى شده و بايد اين جنايات بسيار احمقانه و سبعانه موجب تضعيف روحى ملت نشود. شاه خود را از ملت جدا و تنها مى‏بيند، ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شايد عقده‏هاى روحى خود را خالى كند. شاه خود را از سلطنت خيالى مخلوع مى‏بيند و ادامه حكومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غير ممكن مى‏داند، از اين جهت از هيچ جنايت غير انسانى روى گردان نيست و با دست اشرار و بعضى از سران ارتش كه شريك جرم او هستند، مى خواهد آخرين تير تركش را رها كند. شاه رفتنى است، لكن سران ارتش كه با او و به امر او مرتكب جنايات هستند و مى‏شوند، در كار خود تجديد نظر كنند و از عواقب امر بترسند. درجه داران جوان خود را به اين جنايات وحشتناك آلوده نكنند، مگر آنان نمى‏خواهند پس از شاه، دراين كشور آبرومندانه زندگى كنند؟

    جناياتى كه در اصفهان و نجف آباد و بعضى از شهرستان‏ها شده است، به قدرى با شرافت انسانى منافى است كه وجدان هر انسانى را سخت رنج مى‏دهد. از قرار اطلاع، مامورين شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بى‏دفاع حمله كردند، مساجد را به آتش كشيدند، به زنان محترم اهانت كردند، هر كس را كه ديدند جاويد شاه نمى‏گويد، بيدريغ كشتند و آزادى به منطق كارتر را به خوبى و خيلى سريع اجرا كردند.

    اكنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا كه غير رسمى بودن شاه و دولت را به جهانيان ثابت نمود، بر ملت است كه به حكم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپيچى كنند، ماليات نپردازند و كليه اعتصابات ادارات و موسسات و شركت‏هاى دولتى، خصوصاً اعتصاب شركت

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 68

    نفت را تا رفتن شاه و دولت ادامه دهند و بر ملت است كه با گسترش اعتصابات خود از آنان پشتيبانى نمايند. اينجانب مصيبت وارده بر خواهران و برادران سراسر كشور را تسليت مى گويم و از خداى بزرگ، اجر و صبر براى آنان و رحمت واسعه حق تعالى را براى شهداى راه خدا مسئلت مى‏نمايم و روز دوشنبه 17 محرم الحرام را به مناسبت هفتم شهدا، عزاى عمومى اعلام مى‏كنم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #249
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 69

    تاريخ:23/9/57

    مصاحبه امام خمينى با روزنامه اونيتا ارگان حزب كمونيست ايتاليا

    سؤال: كشور ما ايتاليا با توجه وقايع ايران و كوشش ملت ايران عليه ديكتاتورى خاندان پهلوى را دنبال مى‏كند، همزمان بعضى جرايد گوياى اين است كه حكومت اسلامى نسبت به مدرنيزه كردن ايران توسط شاه يك قدم عقب است، در اين مورد نظر شما چيست؟

    جواب: به تصديق خود شما، خاندان پهلوى يعنى شاه و پدرش بيش از پنجاه سال است كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مى‏كنند و با پشتيبانى قدرت‏هاى استعمارى، از هيچ جنايتى به ملت ايران دريغ نكرده‏اند. ذخاير كشور مخصوصاً نفت را در اختيار اجانب گذاشته‏اند، هرگونه فرياد آزاديخواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كرده‏اند، قتل عام‏هاى مكررى در اين پنجاه سال به دست اين دودمان انجام شده است، آزادى به تمام معنى از مردم سلب شده است، هيچ‏گاه مردم حق انتخاب نداشته‏اند، گويندگان و نويسندگان كشته شده‏اند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن، مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كرده‏اند، و در يك كلمه، تمامى مبانى بنيادى دموكراسى را نابود كرده‏اند، كه تمامى اين واقعيت‏ها تلخ را در يك سال اخير، هم شاه و هم اطرافيانش اعتراف كرده‏اند و حالا من مى‏پرسم كه ملتى تا اين حد ستمديده و سلطانى تا اين حد ديكتاتور، مدرنيزه كردن كشور چه مفهومى مى‏تواند داشته باشد؟ آيا طلاى سياه ما را تاراج كنند و در ازاء آن ميلياردها دلار اسلحه را در كشور انبار كنند، اين معنى نوسازى كشور است؟ تاسيس كارخانجات صنعتى مونتاژ با سرمايه‏هاى خارجى و سرمايه‏هاى وابستگان داخلى آنها، از جمله خود شاه، مملكت را به طرف يك مستعمره تمام عيار پيش مى‏برد و كارگر ايرانى را با دستمزدهاى ناچيز در خدمت آنها درمى آورد، به معنى مدرنيزه كردن كشوراست؟

    كشاورزى را نابود كرده‏اند و در عوض گندم و برنج و ساير موادغذايى به مقدار بيش از نود درصد مصرف داخلى را از خارج وارد مى كنند، اين به معنى مدرنيزه كردن كشور است؟ تحصيلكرده‏هاى ما، از دانشجو و دكتر و مهندس و ساير متخصصين و روشنفكران، زندان را پر كرده‏اند و از خارج دكتر و مهندس وارد مى‏كنند، اينها در منطق شاه و جرائدى كه از او پول گرفته‏اند، به معنى نوسازى كشور است؟ و ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم كه در

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 70

    سايه آن به همه اين جنايت‏ها و خيانت‏ها پايان داده مى‏شود، به معنى يك قدم عقب بودن است؟ نه، اين پايان دادن به ارتجاع شاهنشاهى دوهزار و پانصد ساله پوسيده است.

    سؤال: آيا شما تصور مى‏كنيد كه با تمام جنبش‏هاى آزاديبخش در كشورهاى مختلفه عرب كه هر كدام بر اساس روش خاصى و در شرايط خاصى براى استقلال (مانند ملت فلسطين) خودمختارى، آزادى سياسى، اقتصادى و عقيدتى مجاهدت مى‏كنند، پيوند داريد؟

    جواب: نهضت مقدس اسلامى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباط سازمانى ندارد، ولى ما اميدواريم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهان بخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزده سال است كه هميشه در اعلاميه و سخنرانى‏ها،نهضت آنان را تاييد كرده‏ايم و در حد امكان به يارى آن برخاسته‏ايم، آنان و همه آزاديخواهان جهان، امروز از مبارزات حق طلبانه ملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريع‏تر انجام دهند.

    سؤال: در مبارزه عليه شاه، نيروى مذهبى مايه اتحاد قشرها و لايه‏هاى مختلف نيروهاى سياسى است. نظر شما نسبت به شركت مبارزين متحد و مردمى جنبش انقلابى كه مى‏گويند بعضى از آنان ماركسيست و گاهى اظهار نمى‏كنند، چيست؟

    جواب: بله امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر را تامين كند و مشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان، بخصوص ملت مسلمان ايران قرار گرفته است و بيش از نودوپنج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستار استقرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند و تمامى قشرها در سراسر كشور، در اين خواسته‏ها همصدا و در صف واحدند و اگر عده‏اى كه شماره آنها بسيار هم محدود است، شعارى غير از اسلام دارند، يا مغرضند كه اگر مأمور خود رژيم ايران نباشند، از قدرت‏هاى خارجى دستور مى‏گيرند و يا به علت اينكه اسلام را نشناخته‏اند و آنچه از اسلام شنيده‏اند، از تبليغات غلط و انحرافى بوده است از اين جهت به ساير مكتب‏ها پناه برده‏اند و اين عده را ما معتقديم با پياده شدن اسلام به آغوش آن بر مى‏گردند.

    سؤال: بيشتر روزنامه‏ها در ايتاليا و فرانسه امروز از (خطر يك جنگ داخلى) صحبت مى‏كنند و تصورشان اين است كه تنها راه حل سازش (انتخابات مجلس مشروطه، مراجعه به آراء عمومى) اميدواركننده است، تا بتوان از برخورد بين مردمى كه به حرف شما گوش مى‏كنند و

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 71

    ارتش، جلوگيرى كرد. آيا واقعاً شكاف بين ارتش و مردم، وسيع است؟ (در اينجا صحبت از كادرهاى بالاى ارتش كه در خدمت شاه هستند، نيست) .

    جواب: اولاً سازش با شاه يعنى سازش با يك فرد ظالم و خائن و اين سازش خود بزرگترين خيانت است كه هرگز در قاموس اسلام و يك مسلمان واقعى نمى‏گنجد و در ثانى سازش از سياسيون در طول سلطنت اين دودمان با تجربه‏هاى تلخى در گذشته اتفاق افتاده است و ملت ايران امروز بيدار شده و اين فريب را هرگز خورد و آن دسته از مطبوعات كه صحبت از جنگ داخلى مى‏كنند، بايد بدانند كه خيلى پيش از اين، خود شاه براى خنثى كردن نهضت مردم ايران دست به چنين تبليغاتى زده است و مردم را هميشه از تجزيه و تبديل آن به ايرانستان مى‏ترساند و مى‏گفت كه مخالفين من مى‏خواهند ايران را به ايرانستان تبديل كنند و اين صرفاً يك تهديد توخالى است و ملت فريب آن را نمى‏خورد. و اما ارتش، شاه خوب مى‏داند كه به اين ارتش نمى‏تواند اميدوار باشد، امروزه از ايران اخبار سرپيچى ارتشيان ميرسد، سربازها از سربازخانه‏ها فرار مى‏كنند، افسران جوان از اطاعت فرماندهان خود سرپيچى مى‏كنند، ارتشيان، جز يك عده معدود كه از وابستگان و سرسپردگان شاهند، بقيه مسلمانند و دير يا زود به ملت خواهند پيوست وشاه قادر به ادامه حكومت خود نخواهد بود.

    سؤال: تمامى ناظرين قبول دارند كه تظاهرات بزرگ يكشنبه و دوشنبه گذشته، يك مراجعه به آراء عمومى عليه شاه و له حكومت اسلامى بود، آنها همچنين قبول كرده‏اند كه بلوغ عظيم ملت ايران را كه به حرف شما گوش مى‏كنند، بايد به رسميت بشناسند، ولى ادامه قدرت باز ادامه دارد، زيرا شاه قصد ترك قدرت ندارد و بنابراين تحت چه فرم ديگرى مبارزه توده‏اى مى‏تواند عليه شاه ادامه پيدا كند؟

    جواب: پايه پوشالى قدرت شاه كه توسط خودش بنا گرديده بود و بر آن تكيه داشت، به وسيله ملت مبارز فرو ريخت و به همين دليل قدرت او نمى‏تواند ادامه پيدا كند، همين شاه بود كه چند سال گذشته هنگامى كه حزب مبتذل خود را اعلام كرد، گفت هر كه به ما رأى ندهد، يا جايش در زندان است و يا از كشور اجازه مى‏دهيم كه خارج شود. امروز مى‏بينيد كه ملت ايران او را مجبور مى‏كند كه رسوايى شكست حزب رستاخيز فرمايشى خود را قبول كند و همين شاه بود كه در مورد زندانيان سياسى عقيده داشت كه بايد در زندان پوسيده و بميرند و ديديم كه فشار ملت او را مجبور مى‏كند كه بعضى از آنان را آزاد كند و ده‏ها شكست ديگر كه ملت بر او وارد آورده و به يارى خداى تعالى او را براى هميشه از قدرت بركنار خواهد كرد و در اين راه از هر شيوه ممكن استفاده مى‏كند، اگر به همين روش مسالمت آميز، شاه كنار نرود، آنوقت است‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 72

    كه او و حاميانش غرامت سختى خواهند پرداخت.

    سؤال: شما در جريان گروه تحقيقى درخواست شده توسط پرزيدنت كارتر، هستيد. دولت اسلامى شما مى‏تواند عليه قدرت‏هائى كه از نظر اقتصادى، استثمارش كرده‏اند يا از نظر سياسى، ايران و منافعش را تحت فشار قرار داده اند، ارتباطش را قطع نمايد؟ آيا يك گفتگوى دو جانبه، البته با شرايط مساوى، با ايالات متحده را پيش بينى كرده ايد؟

    جواب: تا زمانى كه شاه بر سر كار است و كنار نرفته است، ما هيچ مذاكره‏اى را نمى‏پذيريم و در صورتى كه يك دولت اسلامى مستقل متكى به آراء ملت سركار آمد، در آن موقع با هر دولتى كه مايل باشد، در زمينه‏هاى مختلف حاضر به مذاكره هستيم و ما در روابطمان با ساير كشورها، همچنان كه ظلم را پذيريم، به كسى هم ظلم نمى‏كنيم و اگر كشورى با چنين سياست عمل كند و به هيچ يك از قدرت‏هاى استعمارى، وابسته نباشد و استقلال كامل خود را حفظ نمايد، قطعاً در دنياى امروز در محاصره اقتصادى و سياسى قرار نمى‏گيرد. اين شاه و دولت غير قانونى او است كه چون هيچ گونه پيوندى با ملت ندارد از طرف ملت محكوم به سقوط است، از اين جهت قدرت‏هاى خارجى در برابر حفظ قدرت، هر طرفى را بر او تحميل مى‏كنند و او هم ناگزير از پذيرفتن است.

    سؤال: كارگران ايتاليا با ملت ايران كه مبارزه مى‏كند، هستند، همين احساس در جاى ديگر هم وجود دارد ( دولت‏ها طور ديگر فكر مى‏كنند) و مى‏توان گفت كه جهاد شما از حدود مرزهاى اسلامى گذشته است و توسط ملت‏ها شناخته شده، عقيده شما چيست؟

    جواب: امروز همچنان كه قدرت‏شيطانى درسطح جهانى، براى غارت ملت ضعيف دست در دست يكديگر گذاشته اند، ملت‏ها بايد در مبارزات حق طلبانه خود، يكديگر را حمايت كنند و ما اميدواريم كه در اين لحظات حساس، همه آزاديخواهان جهان، ملت مسلمان و رشيد و قهرمان ايران را يارى نمايند. ملت ايران بدون اتكاء به غرب و شرق مى‏خواهد روى پاى خود بايستد و بر سرمايه‏هاى مذهبى و ملى خود استوار باشد. ملت هاى جهان، از اين طرز فكر بر خلاف مسير دولت‏ها پشتيبانى مى‏كنند و خواهند كرد.

    
    previos page menu page next page
    

  10. #250
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 73

    تاريخ: 25/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر ادعايى شاه و كارتر

    حقوق بشر در قاموس كارتر لفظى براى غارتگرى و كشتار

    اعوذبالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    در جنگ صفين وقتى كه عمار ياسر براى خاطرجنگ با معاويه در ركاب اميرالمومنين كشته شد، بين لشكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقه ياغى و باغى شهيد مى‏كنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايد فرقه باغى و طاغى همين معاويه و لشكر او باشند. معاويه گفت كه نه اين را اميرالمومنين كشته‏براى اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتى كه او فرستاد به جنگ پس اميرالمومنين او را كشته است. پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست. منطق كارتر همين منطق معاويه است كه گفته است به اينكه اينها مردم را به كشتن مى‏دهند يعنى علماى اسلام مردم را به كشتن مى‏دهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيا اين منطق ايشان همان منطق معاويه است يا يك قدرى هم بدتر، يا يك منطق صحيحى است.

    در ايران از اول محرم مردم شروع كردند به (ضمن عزادارى‏هائى كه كردند) اظهار انزجار از حكومت شاه و در تاسوعا و عاشورا با كمال آرامش مردم پياده روى كردند و سلطنت محمدرضاشاه را نفى كردند. ايشان مى‏گويد كه (مردم همچو اختيارى نداشتند، اين اسباب اين شده است كه شاه امر كرده است كه روز بعدش مردم را بكشند) اين تظاهرات آرام كه مردم كردند و سرنوشت خودشان را در اين روز تعيين كردند، اين آيا مطابق منطق آقاى كارتر نيست؟ و اين را يك امر انحرافى ايشان تلقى مى كنند كه مردم يك مملكتى، تمام مردم يك مملكتى نسبت به سرنوشت خودشان حق دارند؟! آن اعلاميه حقوق بشر در منطق آقاى كارتر اين است كه بشر همچو حقى ندارد كه سرنوشت خودش را تعيين كند؟ ايشان از اعلاميه حقوق بشر كه خودشان هم امضا كردند كه آزادند مردم، اول چيزى كه براى انسان هست آزادى در بيان است، آزادى در تعيين سرنوشت خودش است، آيا ايشان از اعلاميه حقوق بشر اين را فهميده‏اند كه نه هيچ كس آزاد نيست در اين معنا؟ يا در خصوص ايران ايشان اين نظر را دارند كه هر كس هم كه آزاد باشد لكن ايران ديگر آزاد نيست؟ چنانچه در بعضى از حرف‏ها مى‏گويد كه، گفته است كه آنجا كه پاى منافع ماها در كار است، ديگر صحبت از آزادى و حقوق بشر نيست، ديگر آنجا نبايد ما از حقوق بشر بحث كنيم. ايران يك جائى است كه سوق الجيشى است و

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 74

    وضع سوق الجيشى نسبت به مملكت ما دارد، ديگر اينجا جاى اين نيست كه ما صحبت آزادى بشر را بكنيم و حقوق بشر را بكنيم. اين منطق صحيح هست در نظر دنيا، در نظر عقلاى دنيا كه يك مملكتى چون منفعت به ايشان مى‏رساند، چون مملكت آمريكا از اين منفعت مى‏برد، پس اينها ديگر آزاد نيستند، اينها بايد دستشان را روى هم بگذارند تا هر چه منافع دارند، هر چه ذخاير دارند آمريكا و امثال آمريكا ببرند؟! آيا اينكه ايشان مى‏گويد كه اينها مردم را به كشتن دادند، آيا اين تظاهر آرامى كه مردم در اين دو روز كردند يعنى هيچ شلوغى نكردند و به دنيا ثابت كردند كه ايران مى‏تواند كنترل خودش را در اشياء بگيرد و سرنوشت خودش را به طور عقلائى، به طور صحيح تعيين كند، خوب اين موجب اين شد كه فردا از شب يازدهم شروع شد، شروع شد به كشتار مردم، اينجا چه باعث شده است كه مردم كشتار شدند؟ خوب، باز در جنگ صفين اين مطلب پيش مى‏آيد كه خوب او آمده به جنگ و اينها هم رفتند به جنگ و آنها اينها را كشتند. حالا معاويه مى تواند يك همچو مغلطه‏اى بكند كه آن كسى كه اين رافرستاده به جنگ و اين كشته است، خوب اين منطق معاويه است، اين يك مغلطه اى است كه كرده است معاويه. اينجا از او هم بدتر است براى اينكه اينجا به جنگى نرفته بودند، اينها در خيابان‏هاى تهران و در خيابان ساير شهرها راه افتاده بودند و مى‏گفتند كه ما شاه را نمى‏خواهيم، اين جنگ است؟ آيا كسى بگويد كه سرنوشت مملكت من به دست خود من هست، حقوق بشر براى ما و همه عالم اين مطلب را قائل هستند كه هر بشرى نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، مى‏تواند راى آزاد بدهد هر مملكتى مى‏تواند سلطان اگر داشته باشد، تعيين كند، رئيس جمهور اگر بخواهد داشته باشد، تعيين كند، حكومت بخواهد، تعيين كند براى مملكتش، هر شكلى كه اين افراد مملكت بخواهند اداره بشوند، به حسب حقوق بشرآن شكل بايد ممضى باشد، همه دولت‏ها هم بايد او را تصديقش بكنند. خوب /مردم / همين مطلب بود، ديگر بيشتر از اينكه چيزى نبود. روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غير از اين مطلب چيزى نبود كه همه روزنامه نويس ها، همه مجله نويس‏ها اين را ديدند،اينهائى كه رفتند در ايران و تماشا كردند اين مسائلى كه در ايران واقع شد، همه ديدند كه يك مملكتى است كه اهالى‏اش با آرامش، چندين ميليون جمعيت در سرتاسر مملكت با آرامش راه افتادند، مرد وزن بزرگ و كوچك توى خيابان‏ها و حرفشان اين بوده است كه ما اين شاه را نمى‏خواهيم ما فرض مى‏كنيم كه شاه خيلى هم مرد صالحى فرض كنيد باشد، خيلى هم آدم صحيحى باشد، خيلى هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتى مردم يك خدمتگزارى را نخواستند بايد كنار برود. ما فرض مى‏كنيم اينطور كه، خير، ايشان مصالح مملكت را ملاحظه كرده است، ايشان مى‏خواهد آزادى بدهد. ايشان مى‏خواهد مملكت را مستقل كند، ايشان مى‏خواهد مملكت را به تمدن نو برساند، همه اينها را ما فرض مى‏كنيم صحيح، مى‏خواهد يك همچو كارهائى را بكند لكن اهالى مملكت مى‏گويند ما اين را نمى‏خواهيم كه سلطان ما باشد، سرنوشت اهالى مملكت با خودشان است، ما همچو خدمتگزارى را نمى‏خواهيم، ايشان بروند كنار، ما خودمان يك خدمتگزار ديگر جايش مى‏گذاريم. ما فرض مى‏كنيم اگر ايشان آن هم بود، آنطور هم بود، مثل ساير مثلاً انسان‏ها يك انسانيتى داشت، باز هم اهالى يك مملكت حق داشتند به اينكه‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 75

    بگويند ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مى‏خواهد مملكت ما را بهشت برين بكند نمى‏خواهيم، ايشان بهشت برين كند مملكت مان را. حق ندارند اين را بگويند؟ حقوق بشر اين نيست كه هر كسى، هر بشرى حق دارد كه سرنوشت خودش را خودش تعيين كند؟ اينها مى‏خواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعيين كنند و اين آقاى خدمتگزار را نمى‏خواهند. اين در صورتى بود كه ايشان خدمتگزار بود و اما اگر چنانچه يك شخصى باشد كه خدمتگزار ديگران است، براى خاطر ديگران اين مملكت خودش را به باد فنا داده، به تباهى كشيده، يك ادمى است كه همه چيز ما را از دست داده و برده است از بين، همه منافعى كه در اين مملكت قابل اين است كه برده بشود و مردم از آن استفاده بكنند، خود ملت از آن استفاده بكند، ايشان يا خورده است يا داده است به ديگران خورده‏اند. يا خودش در بانك‏هاى خارج جمع كرده مثل پدرش كه جواهرات ايران رابرداشت و رفت منتها انگليس‏از او گرفتند بين راه وبردند يا خودش برده است و پول‏هاى ايران را اين شصت هزار نفرى كه مى‏گويند كه جزء اشخاصى است كه به او مربوط هستند و از رفقايش هستند و از فاميلش هستند و از اينها هستند، به اينها داده خورده‏اند و يا به ارباب‏ها داده خوردنده‏اند، به كارتر و امثال كارتر و به آمريكا و به ديگران داده.

    نياز به تلاش و كوشش دراز مدت به منظور بازسازى ويرانگرى‏هاى رژيم‏

    همه منافع ايران را ايشان از بين برده است، الان شما، اگر حالا هم برود، ده پانزده سال لازم است تا اين مملكت با زحمت اشخاص صالح به پايه آنوقت برسد كه ايشان نيامده بودند، كه رضاشاه هم نيامده بود. اين، مدتى زحمت لازم دارد، خيال نكنيد كه حالا يك مملكتى را كه اين تهى كرده تا رفت بهشت برين بشود. اين خراب كرده همه را، مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده الان نه زراعتى اين مملكت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگل‏هايش دست اينهاست. آبها را از بين بردند، اين سدهائى كه اينها درست كردند، همه اش به منافع ديگران بوده تا اين مملكت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن اين آقا، مدت زحمت دارد، مدت‏ها بايد مردم خون دل بخورند، جوان‏هاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را از اين آشفتگى بيرون بياورند تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگى هارا دارد نداشته باشد آنوقت نوسازى بخواهند بكنند.

    منطق كارتر جنايت پيشه، سكوت دربرابر كشتار و غارت شاه يا قبول مرگ است.

    ايشان مى‏فرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمى‏خواهيم، اين است كه اينها را به كشتن داده؟! اينها حتماً بايد بگويند شاه راخواهيم تانكشندشان؟! ايشان مى‏گويد كه حرف‏هائى كه ميزنند ميزانى ندارد و كنترل ندارد. خوب، حرف ما اين است، ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مى‏گذاريم حرف ايشان هم مى‏گذاريم، ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 76

    است كه اين آدم خودش و پدرش، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده، هر روز دارد جنايت مى‏كند. الان كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان، همين الان مشغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را، يزد را، هر شهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دسته‏اى آوردند خرابكارى كردند. اين آدمى كه اينطورى هست، اين آدمى كه مى‏آيد توبه مى‏كند و توبه اش اين است، آدمى كه مى‏آيد به مردم مى‏گويد كه نه كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم، اشتباه هايم را برمى گردانم ديگر اشتباهى نمى‏كنم، اين كارش اين است كه داريد مى‏بينيد. ايشان نمى‏داند، آقاى كارتر نمى‏داند كارهاى اينها را يا مى‏داند و خودش را به نادانى مى‏زند؟ خوب ايشان اين كارها را دارد مى‏كند ماها كه اهل يك مملكت هستيم، ما هم با ساير مردم اين مملكت مى‏گوييم كه ما ايشان را نمى‏خواهيم، ايشان به ما خيانت كرده، ايشان جنايت كرده، ايشان ذخائر ما را به شما و امثال شما داده و ما مى‏خواهيم كه خودمان آزاد باشيم، خودمان مستقل باشيم، خودمان مملكتمان را اداره كنيم.اين ابهامى در آن هست كه ما مى خواهيم خودمان اداره كنيم، نمى‏خواهيم به دست شماها اداره بشود. به دست نوكرهاى شما اداره بشود؟! ابهامى در اين نيست. آيا حق ندارند اهالى يك مملكتى، آرام اين حرف را بزنند كه ما نمى‏خواهيم ايشان را؟! اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين را نمى‏خواهيم و همه عالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمى‏خواهند، همه بازارهاى ايران، همه مملكت ايران و شهرستان‏هاى ايران، همه دهات ايران فرياد كردند ما نمى‏خواهيم شما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند واين رفراندمى كه مردم كردند، گفته بود كه بسيار خوب نمى‏خواهيد من مى‏روم يك كس ديگر بيايد، جنگ و نزاع مى‏شد ديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان بر خلاف قوانين بين المللى دنيا عمل كرده، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمى‏خواهيم، چماقدار كشيده، ارتشش را و نمى‏دانم قواى انتظامى‏اش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند و به اسم مثلاً چماق به دست‏ها بيايند توى راه، توى شهرها بگويند جاويد شاه. خوب اين معنا واقع شده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم، ايشان خانه‏هاى مردم ريخته، با مسلسل تو خانه‏ها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند، اين همه وحشيگرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرى‏ها ايشان را باز پشتيبانى كرديد و مى‏گوئيد: (آنهائى كه مى‏گويند كه چرا اين كارها مى‏شود، آنهايى كه تظاهر آرام كردند، اينها خلاف مى‏گويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان) .حرف ما اين است، حرف شما آن است، كدام ميزان ندارد؟ هر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مى‏گويد بى‏ميزان است؟ ميزان حقوق بشرى كه حقوق بشر مى‏گويد كه همه افراد يك ملتى آزادند در اينكه عقائد خودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشان تعيين بكنند، مردم ايران اين را مى‏گويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابق ميزان است؟ كدام؟ ما بى‏ميزان صحبت مى كنيم؟! شما مى‏گوئيد كه شماها مردم را به كشتن داديد، معاويه هم همين حرف را مى‏زد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود. معاويه هم مى‏گفت كه حضرت امير او را فرستاده جنگ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش، پس او كشته است. مثل اينكه يك مظلومى توى

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 77

    راه بيايد و داد بزند از ظلم يك كسى، او بكشدش بعد بگويد نه اين مظلوم خودش خودكشى كرده براى اينكه خوب چرا داد كرد؟! (مردم ايران چرا چرا فرياد مى‏زنند؟! بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند!!) . آقاى كارتر اين را مى‏فرمايند كه هر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيد براى اينكه اگر حرف بزنيد كشته مى‏شويد، پس خودتان خودتان را به كشتن داديد، اين صحيح است كه يك ملتى سى ميليونى، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند، جنايت ببيند، سلب آزادى‏ها را ببيند،اختناق‏ها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چرا توى سر من مى‏زنى، بكشند او را؟!(پس اين تقصير خودش است كه مى‏گويد كه چرا) منطق اين منطق آقا.

    حمايت از اعتصابيون شركت نفت يك تكليف شرعى است

    اگر ما گفتيم اين نفت‏ها اين نفت‏هائى كه اينها دارند بيرون مى‏دهند از اين مملكت، اينها منفعتش به خود ملت نمى‏رسد پس اعتصاب كنيد، نگذاريد اين نفت‏ها برود، اگر ما گفتيم نفت‏ها را نگذاريد يعنى تاييد كرديم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب كردند ماهم تاييد كرديم، حالا هم تائيد مى‏كنيم، اگر ما شركت نفت را و كارمندان نفت را تائيد كرديم به اينكه اين نفتى را كه ذخيره است براى نسل‏هاى آتيه و دخيره‏اى است و مالى است براى اين مملكت، براى حالش، براى آينده‏اش، نگذاريد اين بيخود از دست برود و هيچى دستتان نيايد خوب چند سال مى‏خواهيد نفت ايران را بخوريد و هيچى ندهيد، بس نشده؟ اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه مردم اعتصاب كنند، كه شركت نفت اعتصاب كند، كارمندان شركت نفت اعتصاب كنند، به اعتصابشان ادامه بدهند كه اين ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هيچى گيرش نيايد، اين يك حرف غير منطقى است؟! چون به شما مى‏رسد از اين جهت ديگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها مى‏رسد و عوضش هم نمى‏دهيد، به جاى اينكه بدهيد عوضش را، در مملكت ما پايگاه درست مى‏كنيد در مقابل شوروى، اگر ما بگوئيم اين اعتصاب صحيح است، مقدس است اين اعتصاب، واجب است اين اعتصاب، اين حرف غير منطقى است؟ يا شمائى كه مى‏گوييد (نگوئيد اين حرف‏ها را، مبادا يك حرفى بزنيد كه نفت‏ها نيايد تو جيب ما؟!) شما ميزان دارد حرفتان يا ما ميزان دارد حرفمان؟ يك حرف صحيحى كه همه عقلا قبول مى‏كنند كه يك ثروتى است مال خودمان و شما داريد مجان مى‏بريد، پول شما نمى‏دهيد به ما، شما مى‏بريد اين را، اسلحه مى‏دهيد كه براى خودتان پايگاه درست كنيد اينجا، يك نوكر اينجا گذاشتيد براى اين،اين بى‏ميزان است اين حرف؟! از قرارى كه بعضى از علماء قم رفتند به آبادان و آنجا بررسى كردند، اين ششصد هزار بشكه‏اى كه خارج مى‏شود، آنطور گفته شده است كه اينها به اسرائيل فرستاده مى‏شود. يك مقدار از اينها اعتصاب نكردند و ششصد هزار بشكه در مقابل ده ميليونى كه پيشتر مى‏گويند يا نه ميليونى كه خارج مى‏شده، اين خارج مى‏شود. آنها را بازى دادند به اينكه اين براى اداره خود مملكت است، اين براى خودمان است، آن بيچاره‏ها هم مشغول شده‏اند، حالا معلوم شده است از قرارى كه گويند كه اين به اسرائيل مى‏رود. اگر ما بگوئيم كه جايز نيست / براينكه / براين مردمى كه اعتصاب ديگران را

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 78

    به آن اعتنا نكردند و گول خوردند از دولت به اينكه نفت را براى داخله خواهيم و اگر اينها فهميدند كه اين نفت را براى اسرائيل دشمن قران و اسلام مى‏خواهند، حرام است اعتصاب نكنند، پيش خدا مواخذند، پيش ملت مواخدند اينها، تمامشان بايد اعتصاب كنند تا يك قطره نفت بيرون نيايد. ملت ايران حاضر است كه سرما بخورد و نفتش را اسرائيل نبرد كه دارد اسلام را به هم مى‏زند، دارد مسلمين را اينقدر مى كشد، امريكا نبرد كه همه جناياتى كه ما داريم از دست امريكا هست، ديگران هم نبرند.من حالا الان دارم پيام مى‏دهم به كار كن‏هاى شركت نفت كه بر شما واجب شرعى است، واجب الهى است به اينكه اعتصابتان را عام كنيد، عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج بشود و به شما مى‏گويم كه اگر چنانچه شما را ترساندند چنانچه ديروز اينها را ترساندند و اعليحضرت فرمودند كه اينها رابايد محاكمه كرد، مردى كه تو چه كاره‏اى كه اينها را مى‏گويى بايد محاكمه كرد؟ تو كه حالا ديگر شاه نيستى، تو يك آدم ياغى هستى، براى چه محاكمه كنند اينهارا؟ تو كه شاه نيستى كه دستور بدهى، شاه هم بودى معنا نداشت كه تو دستور بدهى، و اگر شاه هم باشى، شاه مشروطه هستى نبايد دستور بدهى. (اينها را بايد محاكمه كرد وبعد به جزاى خودشان). نترسيد از اين مرد، يك مردى كه به خوابنامه توسل پيدا كرده، يك وقت هم به عرض مى‏كنم چيز، از اين نترسيد، اين رفتنى است آقا. اين شركت نفت، اين عمال شركت نفت نترسند از اين، از اين هياهوئى كه اينها مى‏كنند، نه اعتنايى به التماسشان بكنند و نه ترس از اين حرفهايشان بكنند.هيچ ترس نداشته باشيد، به اعتصاب خودتان ادامه بدهيد. بر ملت ايران هم لازم است كه اين كسانى كه در شركت نفت اعتصاب كردند و فقير هستند، آنها را همانطورى كه آنها به ايشان چيز مى‏دهند، اينها به ايشان بدهند، واجب است اين، من سهم امام را اجازه دادم كه بدهند، سهم سادات هم من سيدم اجازه مى‏دهم، هم سادات راضى‏اند هم غير سادات و فقرا راضى‏اند كه اينها را سير كنند كه دارند خدمت به اسلام مى‏كنند، خدمت به وطن خودشان مى‏كنند، بدهند سهم امام را به اينها، خود مردم هم مكلفند كه اينها را اداره كنند. نترسيد از اين حرف‏ها كه ماشما را چه مى‏كنيم، فلان . فردا اين مى‏رود و شما سروكارتان با يك حكومت عادل است كه به شما همه چيز همراهى خواهد كرد، حالا هم ما به شما همراهى كنيم، دست برداريد از حرف‏هاى اينها. اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه اعتصاب كنيد، الزام كنيم اينها را، يك الزام شرعى بكنيم به اعتصاب، حكم به اعتصاب بكنيم، اين براى مصلحت يك مملكتى است، براى مصلحت يك ملتى است. ما بى‏ميزان مى‏گوئيم؟! شما مى‏گوئيد كه اعتصاب نكنيد، خوب اعتصاب نكنيم چه كنيم؟ نفت‏ها را بدهيم ؟(اعتصاب نكنيد) ايشان اين است كه نفت‏ها هر چه هست درآوريد از اين مخازنتان و بدهيد به ما، نسل بعد هر چه شد جهنم، شما هم هر چه فقير هستيد جهنم.

    طرح آوردن متخصصين خارجى تهديدى بيجا عليه اعتصاب كاركنان شركت نفت

    كدام ميزان دارد؟ حرف شماميزان دارد يا حرف ما ميزان دارد؟ اينها ترسانند باز اينها را كه ما از اسرائيل، گاهى‏گويند از حجاز مى‏آوريم متخصص، امير حجاز گفته است كه ما متخصص

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 79

    مى‏فرستيم، امير حجاز همچو به آن حرفى چطورمى‏زند؟ مگرمسلمان نيست امير حجاز؟ امير حجاز گويد من مسلمانم. مگر مسلمان نيست كه مى‏خواهد مال مردم را غارت كند به غير بدهد؟ نمى‏كند همچو كارى را، غلط مى‏كند. گاهى هم مى‏گويند از اسرائيل ما مى‏آوريم. اگر از اسرائيل آوردند، ما تكليفمان را با آنها دانيم چيست. يك نفر اسرائيلى (نه يهودى، به اين يهودى‏ها كه در ايران هستند كسى حق ندارد تعرض بكند، اينها در پناه اسلام و مسلمين هستند، نه به يهودى‏ها و نه به نصارى، اينهايى كه مذهب رسمى دارند، حق ندارند تعرضى بكنند و خيراً به بهائى‏ها تعرض كردند و دولت تعرض كرده. اينها يك نظر شيطنت دارند، به اين نظر شيطنت اينهااعتنا نكنند مسلمين، اينها مى‏خواهند ساير طبقات را به مسلمين بشورانند، شما اعتنا نكنيد. از هر راه ديديد كه سازمان دولتى دخالت مى‏كند در يك امرى، شما مخالفت كنيد براى اينكه نظر سوء دارند به شما) اسرائيلى اگر آمد در ايران و خواست نفت را چيز كند، بر همه مسلمان واجب است كه اينها را بيرون كنند و بكشند همه شان را. اينها با اسلام در جنگند، با مسلمين در جنگند، ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع ميكنيم. اگر در ايران پايشان را بگذارند، يك اسرائيلى پايش‏را بگذارد ايران، بر مردم ايران واجب است كه اينها را از بين ببرند. اسرائيلى آيد ! غلط مى‏كند اسرائيلى كه مى‏آيد. اينها مى‏ترسانند شما را، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهى بكنند، لازم است همراهى بكنند و من هم از سهم امام اجازه دادم كه همراهى بكنند با اينها و اداره بكنند اينها را. اگر ما بگوييم كه اعتصاب را ادامه بدهيد و نفت يك ملت را به طور هرج و مرج ندهيد به خارج، ما حرف خلاف زده‏ايم؟! و شما كه مى‏گوئيد كه كتك را بخوريد و منافعتان را هم بدهيد و صدايتان هم در نيايد.حرفتان صحيح‏است؟!

    قتل چماق به دستان، اين عاملين كشتار مردم واجب است‏

    شما حرفتان اين است كه اينهمه كشتار كه مى‏شود، صحبت نكنيد اصلش.اگر الان كه در مشهد و در ساير جاها اعتصاب كردند و در مريضخانه رفتند وآنها هم آنقدر شرارت كردند و علما هم رفتند در مريضخانه، در يكى از بيمارستان‏ها تحصن كردند و از قرارى كه گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براى اين شرارت‏هائى كه اينها كردند، اگر اينها فرياد مى‏زنند كه چرازنى ما را، چرا مى‏كشى اولاد ما را، چرا به خانه‏هاى ما حمله مى‏كنيد، چرا بازارها را غارت مى‏كنيد قواى انتظاميه بازار غارت مى‏كند؟! قواى امنيت مردم مى‏كشد؟! خوب اين قواى شماست كه اسمش را انتظامى گذاشتيد و اسمش را امنى گذاشتيد. همين امنيت و همين انتظامى دارد مردم را مى‏كشد، دارد مردم را همه جهاتشان را به باد مى‏دهد، بازارها را دارد، اگر آقايان مذهبى‏ها يا ساير جاها اعتصاب كردن و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا اين بساط از بين نرود ما از اينجا پا نمى‏شويم، اين حرف غير منطقى است؟! شما مى‏گوئيد كه نخير شما برويد همه سر جاى خودتان بنشينيد و تماشا كنيد و چماق به دستان بيايند و بزنند و بكشند و چه و شما هيچ حرف نزنيد اينها هم كه رفتند اعتصاب كردند اين چماق به دستان واجب القتلند، همه شان را بايد كشت. هر كس پيدا كند اين‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 80

    چماق به دست‏هائى كه مفسد فى الارض هستند و در زمين دارند فساد مى‏كنند، هر كه يكى از اينها را پيدا كرد بكشد او را. ما كه مى‏گوئيم دفاع از مملكتمان مى‏خواهيم بكنيم، دفاع از خودمان مى‏خواهيم بكنيم، ما ميزان ندارد حرفمان؟! اما شما كه مى‏گوئيد كه چماق به دست‏ها هر كارى كردند به شما حرف نزنيد، ميزان دارد حرف تو؟!

    تشديد سركوبى و كشتار به دنبال پشتيبانى كارتر از شاه‏

    بعضى از آقايان بررسى كرده بود، براى من هم نوشته بود، همين جا بررسى كرده بود كه هر دفعه كه كارتر پشتيبانى اعلام كرده، فردا كتك بوده، فردايش كشتار بوده. نوشته است در تاريخ كذا پشتيبانى اعلام كرد، قتل كذا واقع شد. در همين تاريخ هم بعد از عاشورا پشتيبانى اعلام كرد، قتل عام محمدرضا برپاشد. شمائى كه با كشتار، با پشتيبانى خودت قتل عام‏ها را فراهم مى‏كنى، دلگرمى به يك قاتل جانى با لذات مى‏دهى، پشتيبانى از يك آدم جانى مى كنى،تو بى‏ميزان نيست كارهايت؟! اما ما كه بگوئيم، م گوئيم چرا، بى‏ميزان است؟! عوض كنيد خودتان را. در هر صورت گرفتارى ما يكى و دو تا نيست، خوب، الان مملكت ما گرفتار به دست اين آدم است و گرفتار به پشتيبانى اين دولت‏ها لكن اطمينان داشته باشيد كه ديگر تمام شده اين حرف ها، گسيخته شده همه اين حرف ها. اميد است خداى تبارك و تعالى به همه تان توفيق عنايت كند و به ملت ايران سلامت و توفيق عنايت كند، به اسلام و مسلمين نصرت عنايت كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 25 از 208 نخستنخست ... 152122232425262728293575125 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/