صفحه 22 از 208 نخستنخست ... 121819202122232425263272122 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #211
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 219

    تاريخ: 30/8/57

    بيانات امام خمينى در مورد اقدامات خلاف قانون اساسى و خائنانه رژيم رسواى پهلوى

    اصل اول اين است كه ملت رژيم پهلوى را نمى‏خواهد

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    راجع به اين مطلبى كه ما مى‏خواهيم و ملت خواست، كه آن اصل اول كه ملت مى‏گويند كه ما رژيم پهلوى را نمى‏خواهيم ما شاه را نمى‏خواهيم، اين سلسله پهلوى را نفى مى‏كنند، اينها تشبثاتى كردند و دست و پاهائى هم دارند مى‏كنند. در زمان آن نخست وزير جلوترى تعبيرش اين بود كه مردم چون شعار برخلاف قانون اساسى مى‏دادند از اين جهت مردم را كشتند. مقصودش اين بود كه مردم مى‏گفتند كه مرگ بر شاه، ما شاه را نمى‏خواهيم و اين خلاف قانون اساسى بود!

    خوب، اول يك جهت را بايد بگوئيم بعد هم يك بررسى بكنيم و ببينيم خلاف قانون بوده يا نه. يك جهت اينكه خوب حالا اگر يك كسى شعار برخلاف قانون اساسى داد او بايد به مسلسل بسته بشود و كشته بشود؟ يا خوب قوانين دارد، يك كسى برخلاف قانون اساسى فرض كنيد كه مخالفتى كرد، روى قوانين بايد چه بشود و ثانياً ببينيم كه، بررسى در اين موضوع كه ملت برخلاف قانون اساسى شعار مى‏داده يا شاه برخلاف قانون اساسى شاه بوده‏است ؟ اگر يك شاهى بود كه (حالا روى قوانين اساسى مابحث مى‏كنيم) اگر يك شاهى بود، يك سلسله‏اى بود كه به حسب قانون اساسى اين سلسله روى كار آمده بود كه قانون اساسى اين است كه ملت بايد يك كسى را راى بدهند تا اينكه شاه بشود، خود همين آقاى شاه هم گفتند كه در قانون اينطور است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مى‏دهند به شخص سلطان، خوب بايد ببينيم كه آيا مردم اين را اعطاء كردند به ايشان تا اينكه اگر شعارى برخلاف داده شد، شعار برخلاف قانون اساسى باشد؟ يا مردم اصلاً اطلاعى از اين مسائل نداشتند؟

    حكومت رضاخان نيز بر اساس سرنيزه و كودتا بود

    اول كه رضاخان آمد روى كار با كودتا آمد و تهران را گرفت و همه كارهائى كه رضاخان كرد، كارهاى سرنيزه‏اى بود اصلاً به ملت كسى اعتنا نداشت چنانچه حالا هم به ملت اينها اعتنا ندارند. از اول كه او آمد روى كار، آن را من يادم هست از وقتى كه او آمد، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد،

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 220

    (اكثراً البته) لكن خوب، من شاهد قضايا بودم، من يادم است همه را، ايشان كودتا كرد و آمد تهران و ابتداى امر خيلى اظهار ديانت و اظهار اسلاميت و در ماه محرم، در شبهاى ماه محرم گاهى مى‏گفتند پابرهنه اين طرف آن طرف مى‏رود براى عزادارى و همه اين تكيه‏هائى كه در تهران برپا بود ايشان مى‏رفت اين تكيه‏ها و پيش صاحب تكيه‏ها اظهار اسلاميت و اظهار ايمان مى‏كرد تا وقتى كه پايش يك قدرى مستقر شد (ابتدائش اينطور بود) تا وقتى كه حكومتش يك حكومت مستقرى شد، آنوقت كه حكومت، حكومت مستقر شد، دست به نيزه برد و سرنيزه برد و كوبيد همه اقشار ملت را، آنوقت هم مثل حالا نبود كه، يعنى مثل اين يك سال كه ملت يك تحولى درش پيدا شده باشد كه مطالب را (چرا) بگويد و قيام برخلاف بكند، هيچ ابداً صحبت از اينكه يك مطلبى برخلاف راى رضاخان بگويند هيچ اين مسائل نبود، با سرنيزه آمد و با سرنيزه مجلس درست كرد بدون اينكه ملت اصلاً اطلاعى از وكلايش داشته باشد و اطلاعى از مسائل اصلاً داشته باشد. رضاخان هم معلوم نبود كه خودش يك همچو كارى كرده باشد، ليست‏هائى از طرف (به طورى كه شاه مى‏گويد) سفارتخانه‏ها آوردند و مى‏دادند و همين ليست تعيين مى‏كرد كه كى وكيل كجا، كى وكيل كجا، اينها را هم مامورها مى‏رفتند و وكيل مى‏كردند يك عده‏اى از وكلايى كه انتصاب ابتدايى از سفارتخانه‏ها بود (زمان رضاخان سفارت انگلستان مهم بود و زمان ايشان هم سفارت آمريكا حالا مهم است) ليست‏ها را آنها مى‏دادند، افراد را آنها تعيين مى‏كردند، منصوب از قبل آنها به حسب واقع بود و منصوب از قبل رضاخان و محمدرضاخان در آن زمان در دست دوم و به حسب ظاهر بود، اما مردم چه دخالتى داشتند؟

    وكلاى مجلس فرمايشى شاه يا انتصاب دولت بودن يا سفارت آمريكا

    اصلاً در تمام دوره مشروطيت يك مجلس قانونى ما نداشتيم، يك مجلسى كه همان قانون اساسى اين مجلس را قبول بكند، حالا دوره اول مشروطيت همان دوره اولش چى بود آن را من نمى‏دانم اما آنقدرى كه ما در نظرمان هست، نبوده است يك مجلس قانونى. خوب يكى از چيزهائى كه در متمم قانون اساسى است اين است كه بايد پنج نفر از مجتهدين به تعيين مراجع تقليد، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت كند، اگر نباشد قانونى نيست مجلس، و در طول تاريخ مشروطيت شايد همان اول يك همچو چيزى شده است (حالا تمام يا نيمه تمام نمى‏دانم) لكن در اين مدتى كه ما خاطر داريم كه تقريباً حدود شصت سالش را من يادم است اين مسائل نبوده است، نه اين پنج نفر اصلاً در مجلس رفتند و نه مردم اطلاع داشتند از اينكه كسى را وكيل بكنند و اگر هم چنانچه در بعضى از جاها مثلاً تهران گاهى وقت‏ها يك نفر را وكيل مى‏كردند، مردم وكيل مى‏كردند، اما در ساير جاها و تهران هم خوب بيشترش شايد وكلايش هيچ ارتباطى به مردم نداشتند، همه تعيينش از طرف خود دستگاه بود و در اين زمان هم كه همه ما مى‏دانيم همه شما هم مى‏دانيد كه هيچ ابداً وكيل ملى ما نداشتيم كه يك نفر، يك نفر از اينهائى كه الان در مجلس هستند يا بودند اينها از طرف ملت نبودند، هيچ كدامشان از طرف ملت نبودند، اينها همه - را - از طرف دولت بود و نصب دولت بود و حالا يا ليستش را از سفارت

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 221

    آمريكا مى‏آوردند و مى‏دادند كه اينها وارد كنند يا به قول شاه، زمان پدرش ليست را آنها مى‏دادند لكن زمان ايشان ديگر خير، ايشان ديگر همچو چيزها نيست! على ايحال يك مجلس رسمى ما نداشتيم كه اگر قانونى در آن مجلس تمام بشود و به راى اكثريت واقع بشود قانون باشد. پس بنابراين آن مجلسى كه در زمان رضاشاه تاسيس شد، مجلس فرمايشى بود كه يا ليستش را سفارت انگلستان داده بود يا خود رضاشاه با سرنيزه مردم را، يك عده‏اى را وكيل كرده بود و مردم هم هيچ ابداً دخالتى در مساله نداشتند. پس آن مجلسى كه او درست كرد يك مجلس غير قانونى، غير ملى، برخلاف قانون اساسى بود، آن مجلس برخلاف قانون اساسى آمد رضاشاه را نصب كرد به سلطنت و خلع كرد، يعنى مجلس موسسان درست كردند آنهم با سرنيزه نصب كرد او را به سلطنت و سلسله پهلوى را و خلع كرد سلطنت سابق را.

    اين طرز آمدن سلسله پهلوى روى كار و اصل اساس سلطنت پهلوى‏

    شعار (مرگ برشاه) ملت موافق قانون اساسى است

    بنابراين شعار به اينكه (من سلطان هستم) خلاف قانون است، نه شعار به اينكه تو سلطان نيستى. اينكه آن مرد سابق، مردك سابق مى‏گفت اينكه مردم را كشتم براى اينكه شعار خلاف ملى مى‏دادند، شعار خلاف قانون اساسى مى‏دادند! و مقصودش اين معنا بود كه شعار خلاف ملى، شعار خلاف قانون اساسى يعنى مى‏گفتند مرگ بر شاه، ديگر مسائل ديگرى را آنها ذكر نمى‏كردند، آنها داد مى‏كردند مرگ بر شاه، ما شاه را نمى‏خواهيم، ما سلسله پهلوى را نمى‏خواهيم. اين شعار برخلاف ملت، خلاف ملى بود، يعنى اين ملت، ملت ايران چون همه شاهدوستند از اين جهت كسى بگويد كه ما شاه را نمى‏خواهيم شعار خلاف ملى است! با اين كه همه ملت گفتند، كدام ملت بوده است كه اين برخلاف او بوده است؟ خوب ملت، اكثريت ملت بلااشكال الان و سابق در دوماه پيش از اين و در بعد از ماه رمضان و روز عيد، اين مردم، اكثر مردم بودند كه مى‏گفتند كه ما نمى‏خواهيم شاه را و مرگ بر شاه، اين شعار ملى است، ملى بوده است شعار ملت، نه شعار خلاف ملى بود، و شعارشان مخالف قانون اساسى نبوده است بلكه موافق قانون اساسى بوده براى اينكه قانون اساسى ايشان را به سلطنت نمى‏شناسد، ايشان سلطان نيستند به حسب قانون اساسى، مردم هم همين معنائى را كه ايشان قانون اساسى گفته، گفتند. پس شعارهاى مردم شعار موافق قانون اساسى بوده است كه شاه، نيست شاه، ما نمى‏خواهيم اين شاه را و اين شعارى كه بگويد من سلطنت دارم و من سلطان هستم، من كذا هستم و اين اعمالى كه ايشان مى‏كنند به عنوان سلطنت، علاوه بر اينكه اعمالش برخلاف قوانين اساسى است، قانون اساسى است حالا علاوه بر اين اصل اين نشستنش به سلام به عنوان سلطنت، تاجگذارى به عنوان سلطنت، همه اينها برخلاف قانون اساسى است قانون اساسى ايشان را به سلطنت نشناخته، وقتى نشناخت تمام اين و تمام فروعى كه متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسى است.

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 222

    اگر سرنيزه و حكومت نظامى را برداريد، با انجام يك رفراندم حقيقت آشكار مى‏شود

    در اين دولت بعد از آن دولت هم اين صحبت را هى پيش مى‏آوردند كه هر كس قانون اساسى را قبول دارد اين اشخاصى كه در خارج مملكت هستند و زندگى مى‏كنند، آنهائى كه در اروپا هستند، اينهائى كه در جاهاى ديگر هستند، اينهائى كه قانون اساسى را قبول دارند بيايند، هر كه قانون اساسى را قبول ندارد نيايد و مقصودشان همين بود، يعنى هر كه قبول دارد كه اين شاه، شاه است بيايد و هر كس قبول ندارد نيايد. اين هم روى اين ترتيبى كه من عرض كردم اين هم صحيح نبوده حرف اينها براى اينكه آن كسى كه شاه را قبول ندارد او موافق قانون اساسى هست حرفش، نه آن كسى كه مى‏گويد شاه بايد باشد. اين يكى از تشبثاتشان بوده است كه از اول (حالا هم باز همين مسائل را مى‏گويند، همين مطلب را مى‏گويند) از اول هم اينها مى‏گفتند كه اينكه گفته بشود و ملت بگويد كه ما شاه را نمى‏خواهيم اين خلاف قانون اساسى است، خوب حالا ما فرض مى‏كنيم كه اين قانون اساسى بوده و همه اين اشكالات رفع و ايشان موافق با قانون اساسى آمده است و به اريكه سلطنت نشسته است، از چند جهت باز اشكال است. يك جهت اينكه خوب همين مردمى كه شما را راى دادند و قانون اساسى شده است براى خاطر راى مردم و ماده قانون اساسى كه اين يك موهبت الهى است كه مردم مى‏دهند به شخص سلطان، همين مردم حالا مى‏گويند (نه )، اگر مى‏گوييد درست نيست اين حرف رفراندم كن، رفراندم كن، يعنى سرنيزه را برداريد، حكومت نظامى و دولت نظامى را برداريد و مردم را آزاد بگذاريد بعد بگوييد كه آقا هر كس كه اين سلنت را قبول دارد بيايد در شمال شهر، هر كس قبول ندارد برود در جنوب شهر، ببينيد شمال شهر بيشتر جمعيت پيدا مى‏شود يا جنوب شهر. اينها امتحان كنند، اگر راست مى‏گويند كه مى‏خواهند اينها مطابق قانون اساسى عمل كنند و عمل به قانون اساسى يك اصلى است پيش اينها، ما ادعاى اين را داريم كه الان - ملت قانون اساسى - قبول مى‏كنيم اين ماده قانون اساسى را كه قانون اساسى گفته است كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه مردم به شخص شاه مى‏دهند (حالا اشكالات ديگرى كه بعضى شب‏هاى ديگر كردم، آنها را ما همه را كنار مى‏گذاريم قبول مى‏كنيم اين مطلب را از ايشان) لكن ملت بايد اين را هبه كنند و بدهند به شخص سلطان، حالا اگر ملت آمدند گفتند كه بابا نمى‏خواهيم اين شاه را، همان ملتى كه اعطا كرده بودند حالا بگويند (نه)، به حسب قانون اساسى (نه) صحيح است، آن (آره) درست است يعنى آره تا حالا، از حالا به بعدش ديگر سلطنت نه. بنابراين به حسب قانون اساسى روى فرض ما قبول كردن اينكه از اول سلسله پهلوى صحيح بوده است سلطنتشان، موافق قانون اساسى هم بوده است، همه جهات را قبول كنيم، الان كه مردم مى‏گويند (نه )، الان ديگر ايشان سلطنت ندارند. پس الان ادعاى سلطنت، قرار دادن نخست وزير براى يك مملكت نمى‏دانم هر كارى كه انجام مى‏دهد كه از شوون سلطنت است، ايشان حق ندارد قرار بدهد، حق ندارد كه نخست وزير قرار بدهد. پس نخست وزير هم برخلاف قانون است، برخلاف قانون اساسى است.

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 223

    سلطانى كه به سوگند خود وفا نكند خائن و متخلف است

    علاوه بر اشكالاتى كه در خود اينها هست، علاوه اگر چنانچه ما يك سلطانى را، مردم يك سلطانى را قرار دادند و همه‏شان راى به او دادند، اين سلطان (چنانچه خود ايشان هم اين كار را كرده) آمده است و قسم خورده است به اينكه من خيانت نمى‏كنم و مذهب را حفظ مى‏كنم، خدمت مى‏كنم، وفادارم به مذهب و به ملت خيانت نمى‏كنم، اين چيزى است كه قسم خورده است، ايشان به اين قسمش وفا كرده است؟! اگر يك سلطان قسم خورد كه من خيانت نمى‏كنم و بعد خيانت كرد، اين ديگر سلطان نيست اين تخلف كرده پس سلطان نيست.

    ايشان خيانت نكرده است به اين مملكت؟! ايشان نفت ما را همين طورى نداده است به آمريكا؟! ايشان نظام ما را تحت نظر مستشارهاى آمريكائى قرار نداده است؟! ايشان در خدمت آمريكا نيست؟! در خدمت شوروى نيست؟! اگر نيست چرا تاييدش مى‏كنند؟ چطور شد كه اينقدر يقه درانى مى‏كند كارتر براى ايشان؟ قوم و خويشش كه نيست. فرض هم اين است كه ايشان خدمتى براى آنها نمى‏كند، اگر ايشان خدمتگزار نيست، خوب فرق ما بين اين و ديگرى نيست. چطور شد كه الان از هر گوشه‏اى اينهائى كه منافع در ايران دارند و دارند مال مفت اين مملكت را مفت مى‏خورند، نفتش را مى‏برند و پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند عوض پول نفت، نفت ما را مى‏خورند و مى‏برند و به اسرائيل كه دشمن سر سخت مسلمين و اسلام است مى‏دهند، اگر بنا باشد كه اينها خدمتگزار به خارجى نباشند و خائن به مملكت نباشند، تسلط ندهند آنها را بر مملكت، چطور شد صدا در آمده حالا؟ چرا، چرا نخست وزير انگلستان مى‏گويد (ما آنجا منافع داريم، ايشان به ما خدمت كرده است، حالا بايد ما عوضش كمك بكنيم به او) پس چرا تكذيب نكرد اين حرف را؟

    چطور كارتر مى‏گويد كه (ما هيجده ميليارد اسلحه داديم به اينجا و خطر است براى ما، ما چطور هستيم، اينجا براى ما منافع دارد). شما هيجده ميليارد اسلحه‏اى كه به درد ما نخورد به ايشان تحميل كرديد و ايشان به شما خدمتگزارى كرده است اين خيانت نيست به يك مملكتى؟! خوب ايشان خيانت كرده، بعد از اينكه خيانت كرده است بر فرض اينكه مردم هم نگويند نه، اينكه خودش ساقط است.

    تمام قراردادها در زمان رضاشاه و محمدرضا برخلاف قانون و باطل است

    تمام قراردادهائى كه تا حالا بسته شده است در ايران، اگر از صدر مشروطه نگوييم، در زمان اين دو تا سلطان كه عبارت از رضاشاه و محمدرضا شاه باشد، تمام قراردادها برخلاف قانون است و قراردادها همه باطل است براى اينكه مجلس، مجلس قانونى نيست تا تصويب كند، سلطان، سلطان قانونى نيست تا مثلاً عرضه بدارد به مجلس تا نخست وزير تعيين كند، تا امر به فتح مجلس بكند. اينها همه روى قوانين، بايد روى قواعد باشد، نه، هيچ كدام روى قواعد نبوده، روى قوانين نبوده. همه اين قراردادهائى كه كردند، قرارداد اسلحه كردند باطل بوده اين قرارداد، بيايند پول ما را بدهند و آهن‏هايشان راببرند. نفت ما را برديد پولش را بدهيد آهن‏هايتان را ببريد مال خودتان.

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 224

    اصلاحات ارضى شاه يكى از بزرگترين خيانت‏ها

    هر قراردادى كه اينها كردند، مراتع سر سبز بسيار غنى ايران را دادند (آنطور كه به من نوشته بودند) به يك هيئتى كه يكى از آنها ملكه انگلستان است، مراتعى كه متخصصين، آنهائى كه آمدند ديدند، گفتند بهترين مراتع در دنياست از حيث دامدارى، اينها دادند به او و خود مملكت ايران مانده حالا گوشتش را بايد گوشت يخ كرده‏هاى، كثافت كارى‏هاى آنها را بياورند و اينجا خودش ندارد. اينها خيانت نيست بر يك مملكتى؟! اين اصلاحات ارضى از بزرگترين خيانت‏ها نيست بر اين مملكت كه زراعت مملكت را بكلى از بين برديد و دهقان‏هاى بيچاره را همچو كرديد كه هجوم آوردند به شهرستان‏ها! تهران الان پر است از اين بيچاره‏هايى كه، دهقان‏هاى بيچاره‏اى كه از اطراف آمدند توى اين زاغه‏ها و توى اين چادرها و توى اين كثافت كارى‏ها بيچاره‏ها دارند زندگى‏كنند با عائله در زمستان سخت، اينها خيانت به يك ملتى نيست؟! خيانت كردى، وقتى خيانت كردى ديگر سلطان نيستى، سلطان اگر خائن باشد سلطان نيست.

    پس اين اتخاذ اين تخت و تاج را امروز، قرار دادن نخست وزير را امروز امر به فتح نمى‏دانم مجلس و بستن مجلس، همه اينها چيزهايى برخلاف قانون اساسى است و اين فرياد ملت كه مى‏گويند (كه شاه را نمى‏خواهيم) موافق قانون اساسى است، اين شعار برخلاف قانون اساسى نيست نخير، شعار بر وفق قانون اساسى است، شعار شما، شماى نخست وزير كه مى‏گوييد (اعليحضرت همايونى)، اين شعار خلاف قانون اساسى است، ايشان اعليحضرت نيستند، ايشان سلطان مملكت نيستند. اين يكى از مسائلى است كه اينها هى گفتند و دنبال كردند و اينها. يكى از مسائل هم قضيه اين است كه (اگر ما نباشيم ثبات منطقه از بين مى‏رود) اين هم بايد بعد ببينيم چه مى‏شود. اگر ايشان نباشند چه ثباتى از بين مى‏رود و حالا چه ثباتى ما داريم؟! انشاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد، موفق باشيد.

    بايد با مصاحبه و تبليغات نهضت را معرفى كنيد

    شما هم خدمت كنيد به اين نهضتى كه ايران هست، هر جور خدمتى مى‏توانيد بكنيد، در داخل هستيد خدمت‏هاى داخلى، در خارج هستيد خدمت‏هائى كه در خارج امكان دارد مثل تبليغات، مثل مصاحبه با مطبوعات، نوشتن مقاله در مطبوعات. اينها بد معرفى كردند ايران را و اهالى ايران را و شما موظفيد، همه ما موظفيم به اينكه مسائل را براى اينجاها هم روشن كنيم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #212
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 225

    تاريخ: 1/9/57

    پيام امام خمينى به ملت شجاع ايران به مناسبت فرا رسيدن ماه محرم

    محرم ماه پيروزى خون بر شمشير

    بسم الله الرحمن الرحيم

    با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكارى آغاز شد، ماهى كه خون بر شمشير پيروز شد، ماهى كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومت‏هاى شيطانى زد، ماهى كه به نسل‏ها در طول تاريخ، راه پيروزى بر سرنيزه را آموخت، ماهى كه شكست ابرقدرت‏ها را در مقابل كلمه حق به ثبت رساند، ماهى كه امام مسلمين، راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت، ماهى كه بايد مشت گره كرده آزاديخواهان و استقلال طلبان و حق‏گويان بر تانك‏ها و مسلسل‏ها و جنود ابليس غلبه كند و كلمه حق، باطل را محو نمايد. امام مسلمين به ما آموخت كه در حالى كه ستمگر زمان بر مسلمين حكومت جابرانه مى‏كند، در مقابل او اگر چه قواى شما ناهماهنگ باشد بپا خيزيد و استنكار كنيد، اگر كيان اسلام را در خطر ديديد، فداكارى كنيد و خون نثار نمائيد.

    بر عموم است كه با دولت نظامى مخالفت كنند

    امروز رژيم شاه حكومت جائرانه بر ملت مستضعف مى‏كند و برخلاف شرع اسلام و خواست ملت كه در سراسر ايران عليه او قيام نموده‏اند مقام حكومت را اشغال نموده و مصالح عاليه مسلمين و احكام اسلام را به نفع سلطه شيطانى خود و اربابان مفتخوارش به نابودى كشيده است. بر عموم ملت بپا خاسته است كه با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه، گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناكش به زير كشند.

    دولت نظامى، دولت ياغى و برخلاف قانون و شرع است و بر عموم است كه با آن مخالفت كنند و از اعانت به آن احتراز نمايند و از دادن ماليات و آنچه به اين دستگاه ظلم و طغيان كمك مى‏كند سرپيچى نمايند و بر كارمندان و كاركنان شركت نفت است كه از خروج اين ثروت حياتبخش جلوگيرى نمايند. آيا كارگران و كارمندان مى‏دانند كه اسلحه‏اى كه سينه جوانان عزيز ما را مى‏شكافد و زنان و مردان و كودكان ما را به خاك و خون كشد، از پول همين نفتى است كه با زحمت جانفرساى آنان خارج مى‏شود؟ آيا آنان ميدانند كه قسمت مهم نفت اسرائيل، دشمن سرسخت اسلام و غاصب حقوق مسلمين را شاه تامين مى‏كند؟ اگر دولت ياغى با فشار به كاركنان نفت بخواهد اين خيانت را ادامه

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 226

    دهد، ممكن است تكليف نفت براى هميشه معين شود.

    بر اشخاص مطلع از اوضاع كشور است كه ليستى از وزراى دولت ياغى و از خائنين به كشور و از صاحب منصبان كه در سراسر كشور، امر به جنايات و آدمكشى‏ها مى‏كنند، تهيه كنند تا در موقع خود، تكليف ملت با آنان معلوم شود.

    دولت و صاحب منصبان ارشد بدانند كه اگر دست از حمايت شاه جانى و خائن به اسلام و كشور اسلامى بر ندارند، در آتيه نزديك به سزاى اعمال خود خواهند رسيد.

    افشاگرى جرائم رژيم شاه، يك تكليف الهى است

    اكنون كه ماه محرم چون شمشير الهى در دست سربازان اسلام و روحانيون معظم و خطباى محترم و شيعيان عاليمقام سيدالشهدا - عليه الصلوه والسلام است، بايد حد اعلاى استفاده از آن را بنمايند و با اتكا به قدرت الهى، ريشه‏هاى باقيمانده اين درخت ستمكارى و خيانت را قطع نمايند كه ماه محرم، ماه شكست قدرت‏هاى يزيدى و حيله‏هاى شيطانى است.

    مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خيانت و حكومت اسلامى بر حكومت طاغوت است، هر چه باشكوهتر و فشرده‏تر بر پا شود و بيرق‏هاى خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بيشتر افراشته شود.

    خطباى محترم و گويندگان عزيز، بيش از پيش به تكليف الهى خود كه افشاگرى جرائم رژيم است عمل فرمايند و خود را در پيشگاه خداوند تعالى و ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف - سرافراز و روسفيد نمايند. طلاب و فضلاى حوزه‏هاى علميه كه در اين ايام براى روشنگرى به قراء و قصبات مى‏روند لازم است دهقانان محروم و محترم را از فجايع شاه و كشتارهاى مردم بيدفاع، آگاه گردانند، به آنان تذكر دهند كه برخلاف تبليغات مسموم شاه و بستگانش، دولت اسلامى، طرفدار سرمايه دارها و مالكين بزرگ نمى‏باشد، اين حرف‏هاى بى‏معنى براى انحراف از راه حق است. اين شاه است كه به طرفدارى از آمريكا كشاورزى را به تباهى كشانده است. اين شاه است كه به طرفدارى از سرمايه دارها ذخائر ملت مستضعف را به نفع آنان از بين برده است. شما آنان را مطمئن كنيد كه در دولت حق، از شما به بهترين وجه حمايت خواهد شد.

    جوانان عزيز حوزه‏هاى علميه و دانشگاه‏ها و مدارس و دانشسراها و نويسندگان مطبوعات و كارگران و كشاورزان محروم و بازاريان و اصناف مبارز و آگاه و كارمندان محترم و ساير اقشار، از ايلات و عشاير غيور گرفته تا چادرنشينان و زاغه مسكنان محروم، همه و همه، همصدا و پشت بر پشت هم به سوى هدف مقدس اسلام يعنى برچيده شدن سلسله ستمگر پهلوى و هدم نظام منحط شاهنشاهى و برقرارى جمهورى اسلام مبتنى بر احكام مترقى اسلام، به پيش كه پيروزى از آن ملت بپاخاسته است.

    لازم به تذكر نيست كه اقامه مجالس سوگوارى بايد مستقل بوده و منوط به اجازه شهربانى يا

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 227

    سازمان خرابكار به اصطلاح امنيت نباشد. شما ملت عزيز، مجالس را بدون مراجعه به مقامات برپا نمائيد و در صورت جلوگيرى در ميادين و خيابانها و كوچه‏ها اجتماع كنيد و مصائب اسلام و مسلمين و خيانت هاى رژيم شاه را برملا نمائيد.

    امروز تاريخ ايران شاهد حساسترين روزهائى است كه بر اسلام و مسلمين عزيز يا گذشته و مى‏گذرد. امروز شما ملت، بر سر دو راهى عزت و عصمت هميشگى و خداى نخواسته ذلت و خوارى ابدى واقع هستيد. امروز احدى از اقشار ملت، معذور نيست و سكوت و انزوا در حكم انتحار و كمك به دستگاه جبار است. امروز خروج از مسير بى‏ابهام ملت و اسلام، خيانت به اسلام و ملت و حمايت از مخالفين اسلام و ملت است. خائنين كه با سكوت خود و يا احياناً با گرايش خود به دستگاه طاغوتى شاه گمان كرده‏اند اين نهضت اسلامى را مى‏شكنند و شاه را نجات مى‏دهند، در اشتباهند. اول آنكه ديگر كار گذشته است و شاه رفتنى و با اين خود فريبى‏ها شاه را نمى‏توان نجات داد و ديگر آنكه اگر نجات پيدا كند، به آنان كه او را نجات داده‏اند وفادار نخواهد ماند، چنانچه ديديم و ديديد.

    من به ملت عظيم الشان ايران كه با قدرت اسلامى خويش، مشت محكم بر دهان شاه و هواخواهان او زدند و مى‏زنند، دست صميميت و ارادت مى‏دهم. من شهادت در راه حق و اهداف الهى را افتخار جاودانى مى‏دانم. من به مادران و پدران جوانانى كه در راه اسلام و آزاد منشى خون داده‏اند، تبريك عرض مى‏كنم. من به جوانان عزيز و غيورى كه جان خود را نثار راه دوست كرده‏اند، حسرت مى‏برم. آواى انقلاب بزرگ ايران در كشورهاى اسلامى و ديگر كشورها طنين‏انداز و افتخار ساز است. شما ملت شريف، به جوانان غيور ملت‏هاى اسلامى هشدار داده‏ايد. اميد است با دست تواناى شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامى در تمام اقطار به اهتراز درآيد، اين است مسئلت من از خداوند تعالى.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #213
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 229

    تاريخ: 2/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد توبه مفتضح شاه پس از مشاهده قهر و انتقام الهى

    توبه شاه و استمداد او از علماء اعلام و مراجع عظام بعد از نزول عذاب الهى‏

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    صحبت در اين اصل اول بود كه ملت ايران مى‏خواهد، ملت ايران چند تا مطلب خواست كه اوليش اين بود كه اين شخص نباشد بلكه اين سلسله نباشد. اينها تشبثاتى كردند كه بسياريش را من ذكر كردم، من جمله از تشبثاتى كه كرد شبيه آن تشبثى بود كه فرعون كرد. فرعون بعد از اينكه عذاب نازل شد و غرق را ديد كه الان دارد غرق مى‏شود، آنوقت گفت كه من هم آنطورى كه بنى اسرائيل مى‏گويند من هم به همان ايمان آوردم. جواب بود كه حالا ديگر ايمان آوردى؟ تو قبلاً معصيت كردى (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين).

    ايشان هم بعد از اينكه بيست و چند سال، بيست و هفت سال خيانت‏ها را كرد و جنايت‏ها را كرد، آنوقت كه عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همين مشت‏هاى گره كرده ملت ايران و فريادهاى ملت ايران كه من عرض كردم كه اين يك مساله الهى بود، نه يك مساله بشرى، اينكه همه ايران در مقابل اين قدرتى كه اينها دارند بلكه در مقابل همه قدرت‏ها ايستاد و با دست خالى مشت‏ها را گره كردند و نه به حكومت نظامى و نه به دولت نظامى و نه به پشتيبانى‏هاى آمريكا و شوروى اعتنا نكردند و همه با هم در همه ابعاد كشور فرياد زدند كه ما نمى‏خواهيم، مرگ بر اين شاه، مرگ بر اين سلسله، حالا كه غرق را ديده، الان اين موج كه در ايران پيدا شده است، موج استنكار، موج اينكه ما نمى‏خواهيم، موج نفى سلطنت محمدرضا خان و سلسله او، حالا كه خودش را در اين موج ديده و غرق ديده است، حالا - مى گويد كه - در مقابل ملت مى‏ايستد و اظهار ندامت مى‏كند و مى‏گويد كه من تا حالا اشتباه كردم، خطاب به مراجع عظام و علماى اعلام كه (بياييد من ديگر توبه كردم و شما بيائيد نجات بدهيد. حاصل حرفش اين است كه (نجات بدهيد من را، نجات بدهيد وطن را)، مقصودش خودش هست در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است، به طبقات مختلف، به جوان‏ها، به اينها و آخرش هم مى‏گويد كه بيائيد يك فكرى بكنيم براى وطن، ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم.

    اين شبيه همان مساله فرعون است با يك اختلاف، فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مى‏شود گفت كه: امنت به بنو اسرائيل. جوابش هم اين بود كه نه، ديگر گذشت - ديگر - مطلب، تو

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 230

    تا حالا معصيت كردى تا حالا طغيان كردى، بنى اسرائيل را به بند كشيدى ظلم كردى، حالا كه مى‏بينى عذاب نازل شده و غرق توى كار است، حالا مى‏گويى كه من معصيت كردم. حالا كه عذاب نازل شده مى‏گوئى من معصيت كردم، من توبه كردم، اين مثل توبه‏اى مى‏ماند كه بعد از اينكه مرد و عذاب جهنم را دارد مى‏بيند بگويد من توبه كردم اين توبه نيست، اصلش توبه نيست.

    ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزى كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسل‏ها، حالا ديگر مى‏بيند كه غرق شده است و عذاب نازل شده است حالا مى‏گويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمى‏كنم. يك فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه، از آن ور دولت نظامى اين دو تا را با هم به ميدان آورده، ديگر فرعون اين كار را نكرده بود، همان مى‏گفت توبه كردم، ديگر اينطور نبود كه از آن ور چماق دستش بگيرد، از آن ور توبه بكند. اين از توبه گرگ هم بدتر است براى اينكه گرگ هم مى‏گويد توبه كردم مثلاً، اما اينطور، اينطور نيست كه در همان حالى كه اظهار توبه مى كند، اظهار ندامت مى‏كند، توسل به علماى اعلام و مراجع عظام به اصطلاح خودش پيدا مى‏كند، توسل به قشرهاى ديگر ملت پيدا مى‏كند، در همان حال يك كسى هم مامور مى‏كند كه بكش.

    نظارت مستقيم شاه در كشتار و سركوبى مردم توسط مامورينش

    همه اين كشتارهائى كه واقع مى‏شود با امر ايشان است. هيچ وقت باور نكنيد اينهائى كه مى‏گويند مامورين چه كردند، اينهائى كه مى‏گويند نخست وزير چه كرده، اينهائى كه مى‏گويند سازمان امنيت چه كرده، اينها همه براى حفظ شاه است، اينها همه از عمال شاهند، گاهى وقت‏ها فهميده و گاهى نفهميده. در كشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش - هيچ اقدامى - هيچ كس اقدام نمى‏كند مگر اينكه به امر خود ايشان باشد، خود ايشان مستقيماً امر مى‏كند. حالا بعضى هم كه مى‏گويند كه شاهد قضيه بودند كه در جمعه سياه از اشخاصى كه شليك كردند به طرف ملت، خود ايشان مستقيماً بودند با هليكوپتر. حالا من اين را نمى‏دانم اما بعضى از اجزاى خودش، از اعضاى خودش كه رفتند به انگلستان مى‏گويند كه او اينطور گفته است كه ايشان خودش مباشر بود، نه عامل ولى آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اين وقايع واقع نشده است يعنى تبريز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شيراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهرى را كه اسمش را مى‏برد قتل عام هم بايد دنبالش باشد) شما در تمام طول تاريخ، يك قضايايى كه الان در ايران در جريان است و بوده است كه در تمام طول تاريخ نبوده است اينطور وحشيگرى كه ايشان دارد مى‏كند، در تمام طول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامى، با آلات مختلفه، با ارتش يك طرف، با كولى‏ها به اصطلاح خودشان يك طرف، با رها كردن يك دزد آدمكشى كه از سرهاى بعضى از عشاير بوده است، او را مى‏گويند رها كرده است و يك پول فراوانى هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم، اينها هم از يك طرف، همچو چيزى در طول تاريخ نبوده

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 231

    كه يك كسى كه مدعى سلطنت هست و ديروز آنطور فرياد مى‏زد و براى خودش مديحه خوانى مى‏كرد و روزنامه‏ها را واداشته بودند و راديو و هر چه هر كس مى‏گفت جزشان ايشان نبود، حالا متوسل بشود به كولى‏ها كه در زير پناه چماق كولى‏ها خودش را نجات بدهد، متوسل بشود به مثلاً كسانى كه از اشرار بودند و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند از دست اين ملت و نجات هم نمى‏دهند آنها، نه نجات آنها مى‏دهند، نه ملت ديگر به اين حرف‏ها اعتنا مى‏كند.

    اداى حق الناس و جبران خيانت‏هاى گذشته شرط پذيرش توبه شاه‏

    فرق ايشان با فرعون اين است كه فرعون مى‏گفت توبه كردم، ديگر در آن حالى كه مى‏گفت توبه كردم شمشير را نكشيده بود به جان مردم. ايشان مى‏گويد، خودش وقتى خطابه مى‏خواند، خطابه مى‏خواند كه: اى علما! اى مردم! من اشتباه كردم، حالا ديگر از اين اشتباه گذشتم و برگشتم. از آن طرف هم اينطور تشبثات را، حكومت نظامى مى‏گذارد همه‏اش برخلاف قواعد، برخلاف قوانين همه‏اش برخلاف. از آن طرف هم مامور مى‏كند، چيزهارا، ارتش را به اينكه بريزند به جان مردم و ديگران را، عشاير را مثلاً، بعضى از عشاير را البته عشاير خيلى گوش نمى‏دهند به حرف اينها، عده‏اى‏شان هم رفتند پيش علما و گفتند ما حاضريم براى موافقت كردن با شما. حالا ديگر مست آمدى و توبه مى‏كنى آنهم اينجور توبه؟! بعد از بيست و چند سال جنايت، بعد از بيست و چند سال خيانت به يك ملتى - به يك - به اسلام، حالا هم جبران نكرده، خيانت‏ها سر جايش باقى، جنايت‏ها سر جايش باقى، حالا آمدى در مقابل علما ايستادى مى‏گوئى كه من توبه كردم! از توبه فرعون اين بدتر است. جبران بايد بكنى اين چيزها را. اگر توانستى همه اين جنايات بيست و چند سال را جبران بكنى، آنقدرى كه به جيب آمريكا ريختى برگردانى اين پايگاه‏هايى كه براى آمريكا در مملكت ما درست كردى، اينها را خراب كنى و برگردانى، آنهمه كه آدم كشتى، اينها را زنده بكنى، آنوقت بگوئى كه من توبه كردم. اما با اينكه جنايات را تو كردى و اين جنايات ثبت هست در تاريخ، همه ماها ديديم كه تو چه كردى و با اين ملت دارى چه مى‏كنى و چه كردى. آن مرديكه مى‏گويند در راديو و تلويزيون گفته است كه من خواهم همه را كشت، مى‏گويند همچنين كلمه‏اى هم گفته. اينطور آدم است ولى موفق نخواهند شد انشاءالله.

    يك آدمى كه يك روز مى‏گويد به علما كه اينها را مثل حيوانات نجس ازشان اجتناب كنيد، به روحانيون اينطور گفت: مثل حيوان نجس از اينها اجتناب كنيد. يك روز گفت كه اينها مثل يك كرم‏هائى مى‏مانند كه در نجاست مى‏لولند، يك روز هم مى‏آيد مى‏ايستد مى‏گويد مراجع عظام و آيات عظام و مراجع كذا، علماى اعلام، آن دستش هم چماق! چطور باور كند كسى از تو اين حرف‏ها را؟ كه لااقل اگر در پيشگاه ملت، در پيشگاه علماى ملت، تو توبه مى‏خواهى بكنى لااقل يك توبه ظاهر الصلاحى بكن. تو عقلت اينقدر نمى‏رسد كه اين توبه را هيچ بچه‏اى قبول نمى‏تواند بكند! خوب لااقل توبه مى‏خواهى بكنى خوب بگو كه من توبه كردم، برو كنار يا فرض كن لااقل بدنت را نجات بده‏

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 232

    (فاليوم ننجيك ببدنك) تو نمى‏توانى بدنت را هم نجات بدهى. تو ديگر نتوانى، نمى‏توانى نجات بدهى خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت مى‏كنى و راست مى‏گويى كه نادم هستى لااقل ديگر شمشير نكش، در همان حالى كه دارى ميگويى كه من نادم هستم، لااقل حكومت نظامى را بردار، دولت نظامى نياور روى كار، بگو - دولت - مردم بياييد، خودتان بياييد يك كسى را تعيين كنيد، دولت، تا مردم احتمال بدهند كه تو توبه كردى. آنوقت هم قبول نيست، نه آنكه - توبه - هر كه هر غلطى كرد و آخرش هم بگويد كه توبه كردم، خوب اين چه منطقى است؟ توبه شرايط دارد. مگر خدا توبه هر كس را قبول مى‏كند. يك كسى كه بيست و چند سال به مردم ظلم كرده است حالا بگويد توبه كردم، عفو كردم اين چيزهاى سياسى را، زندانى‏هاى سياسى را! زندانى سياسى كه ده سال عمرش را اينجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پير شده است و بيرون آمده است آن وقت ريشش سياه بود و حالا ريش سفيد بيرون آمده است، آن وقت بدن سالم رفته و حالا بدن مريض از اين چال‏هاى سياه بيرون آمده، ده سال، پانزده سال كمتر، بيشتر. من يكى از همين جوان‏هايى كه الان در اينجا هست و سابقاً من سابقه دارم با او، آن وقت وقتى دست من را مى‏گرفت دست من توى دست او غرق مى‏شد، يك قوه‏اى داشت من دستم كه تو دستش مى‏رفت مى‏فهميدم كه چه جور قوه ايست و حالا وقتى با من مصافحه مى‏كند يك آدم ضعيفى است ده سال يك كسى را تو مى‏برى حبس مى‏كنى، پانزده سال مى‏برى حبس مى‏كنى، جوان‏ها را پير مى‏كنى، سالم‏ها را مريض مى‏كنى، اينها ديگر جبران ندارد؟ همين عفو كردم؟! غلط كردى عفو كردى، عفو چيه؟ چه حقى داشتى كه بگيرى كه حالا عفو كردى؟ عفو مال اين است كه يك كسى گناهى داشته باشد، چه گناهى اينها كرده بودند كه تو اينها را حبس كردى، پانزده سال عمر اينها را تلف كردى؟ حالا مى‏گويى كه عفو كردم، عفو كردم، اين چه غلطى است كه تو مى‏كنى؟ عفو كردم چيه؟ از اول چرا كردى؟ نه اينكه عفو كردم، اول كار غلط كردى، نه اينكه يك كار صحيحى بود حالا عفو كردند، گناهكار بودند، گناهشان چى بوده؟ گناهشان اين بوده است كه مى‏ديدند تو خطرناكى، يك كلمه‏اى گفتند. بعضى از اين آقايان كه چندين سال حبس بودند گناهشان اين بوده است كه به اين، از قرارى كه مى‏گويند گناهشان اين بوده است كه به عائله بعضى از اين حبس‏ها رسيدگى كرده و نگذاشته اين عائله زحمت ببيند، بعضى‏شان را. گناه آنها، گناه اين اشخاصى كه به قول شما مجرم سياسى هستند اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اينطور اسير مى‏كنى؟ در مقابل خيانت‏هاى تو ميگويند چرا - به چيز- به آمريكا تو همه چيزها را دادى؟ كسى كه اين چرا را دارد مى‏گويد، ميگويد آزادى به ما بدهيد، مى‏گويد استقلال ما مى‏خواهيم، مملكت مى‏خواهيم مال خودمان باشد، نمى‏خواهيم مملكت مال ديگران باشد، مى‏خواهيم آزاد باشيم، خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مى‏خواهيم راديو و چيزهاى آلات تبليغى‏مان آزاد باشد، اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگى اينها را انداختيد، حالا جوانى‏شان را از بين برديد، سلامتى‏شان را از بين برديد، حالا اسمش را عفو مى‏گذاريد؟! توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد، مگر خداى تبارك و تعالى همين طورى توبه قبول مى‏كند؟! حق الناس را خدا

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 233

    قبول نمى‏كند تا ادا نشود تا اينكه ادا نكنيد. تو حق الناست را تو قدرت دارى كه ادا بكنى؟! قدرت اين را دارى كه يك دانه حبسى را كه ده سال در حبس بوده و جوانيش از بين رفته در حبس، تو قدرت اين را دارى كه جبران اين را بكنى تا توبه بكنى؟! توبه يعنى چه؟ نمى‏توانى توبه كنى. قابل اين نيست قبول بكند خداى تبارك و تعالى توبه تو را، توبه حق الناس است ديگر، حق ناس را خدا نمى‏بخشد به مردم. اگر شما توانستى كه يكى از اينهائى كه آنطور زجر كردى، آنطور اره كردى پايشان را، سوزاندى پايشان را، پايشان را توى روغن داغ كردى، روى صفحه نمى‏دانم فلزى خواباندى و برق را متصل كردى، كباب كردى مردم را، اگر تو توانستى جبران بكنى، يكى از اينها را جبران بكنى، آنوقت بگويى كه اشتباه كردم بيائيد ديگر ببخشيد. تو بعدها ديگر از اين اشتباه‏ها نمى‏كنى؟ راست مى‏گوئى اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم، تو درست مى‏گوئى؟ صحيح مى‏گوئى؟ ديگر از اين اشتباهات نمى‏كنى؟ يا حرف است، صحبت است. (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين) تو از مفسدين هستى، تو آدم مفسدى هستى، تو فاسدى، تو مفسدى، يك مملكت را به هم زدى، يك ملت را از بين بردى.

    مگر شوخى است اينطور جنايات، تو همه قواى اين مملكت، اين جوان‏هاى ما كه يكى از ذخائر اين مملكت هست، اينها را به هدر دادى همه را، حالا آمده مى‏گويد كه من اشتباه كردم، بله، حالا ديگر ما به منطق بعضى از اشخاص، اينكه عجيب است اين حرف‏ها، عجيب آدم به نظرش مى‏آيد، يك مردى كه من نمى‏دانم كيست روى كاغذ هفت، هشت، ده ورقى نوشته است، اول خودش را معرفى كرده‏است كه من كى بودم و پسركى بودم و كى، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از اين بهتر از كجا پيدا كنيم؟! (خنده‏حضار) انسان يك همچو حرفى مى‏نويسد؟ شما بيائيد رها كنيد و بيائيد شما هم با فلان آقا همصدا بشويد و اين را حفظش كنيد و ما بهتر ازاين از كجا پيدا بكنيم!! چقدر انسان بايد نفهم باشد. در هر صورت اين توبه‏ها يكى از تشبثاتشان است و اينهم پذيرفته نيست، ملت ديگر اين حرف‏ها را نمى‏پذيرد. آن كه جوانش، آن پيرزنى كه جوانش از دستش رفته، پيرزن‏هائى هستند كه چهار تا بچه‏شان يعنى يك پدر بوده، يك مادر بوده، چهار تا جوان، امشب اينها سر سفره نشسته بودند پنج نفرى، شش نفرى، فردا شب سر سفره نشستند دو نفرى، چهار تا جوانش از بين رفته، حالا از ما مى‏پذيرد اينكه عذر بخواهى؟! فقط به عذرخواهى، آنهم بايستيد و عذر بخواهيد، آنوقت ما هم بيائيم، آخوند هم بيايد يا غير آخوند و مثلاً روشنفكر يا تاريك فكر هم بيايد بگويد كه خوب ايشان سلطنت بكنند، حكومت نكنند، سلطنت كنند، درست شد همين؟! همين تمام شد؟! جواب اين پيرزن چى؟ جواب اين پدرى كه چند روز پيش از اين اينجا بود، پدرى كه چند تا جوانش كشته شده بود، ما جواب اينها را چى بدهيم؟ - بگوئيم شماها- بگويند شماها ساختيد با يك آدمى كه جوان‏هاى ما را كشت، از بين برد، حالا سلطنت بكنند، حالا بالا بنشينند و در ايام عيد هم بروند سلام بدهند و تعريف بكنند و كه تو آنى كه چه كردى، تو آنى كه حفظ كردى همه چيز را، اسلام پناهى تو، نمى‏دانم ظل اللهى تو!! اين حرفهاى نامربوط چيه؟ اينها خيانت به يك ملت، به يك مملكت، به اسلام است. كسى كه تاريخ اسلام را تغيير داد و هيچ حيا نكرد، مگر اين يك چيز آسانى بود و چيز كمى بود كه تو يك چنين اهانتى به پيامبر

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 234

    اسلام كردى بعد به مجرد اينكه بگوئى نخير ديگر غلط كردم، چيزى، مگر فايده دارد اين حرف‏ها؟

    قيام براى خدا شكست و انحراف ندارد

    بحمدالله الان ملت ايستاده است و ما اميدواريم كه اين ايستادگيش باقى باشد و عمده اين است كه توجه به خدا باشد. بايد همه شما، همه ما، همه ملت وجهه نفسشان خداى تبارك و تعالى باشد، انحراف پيدا نشود، از قيام الهى باشد. (ان تقومو الله مثنى و فرادى، قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى) براى خدا قيام كنيد، اين نهضت الهى باشد انشاءالله، انحراف از آن نباشد كه خداى نخواسته با انحراف شكست بيايد، الهى باشد و اگر الهى باشد پيروزى است انشاءالله. همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه مقصد، مقصد الهى، براى خاطر خدا و براى خاطر نجات يك ملتى كه بندگان خدا هستند، قيام كنيد و مطمئن باشيد كه انشاءالله با اين وضع پيش خواهيد برد.

    كمك و اداى تكليف به نهضت، با تبليغ و انعكاس خواسته‏هاى ملت‏

    و شما هم كه در خارج ايران به سر مى‏بريد مكلفيد، همه‏مان مكلفيم كه كمك كنيم به ايران به هر طور كه مى‏توانيم. اينجا هر كه مى‏تواند تبليغات بكند به مردم اينجاها بفهماند كه اين ملت ايران چى مى‏خواهند، چى مى‏گفتند. گوش نكنند به تبليغاتى كه بعضى روزنامه‏نويس‏ها پول گرفتند و يك حرف‏هايى مى‏زنند، بعضى عرض ميكنم كه - تبليغ‏چى‏ها تبليغ مى‏كنند برخلاف. ملت ايران داد دارد مى‏زند كه آزادى من مى‏خواهم، داد دارد مى‏زند كه من استقلال مى‏خواهم، او داد مى‏زند آزادى مى‏خواهم آن مرديكه مى‏گويد كه آزادى داده، چون آزادى داده مردم صدايشان در آمده! يك ملتى كه قيام كرده و همه قيام كردند، نه اينكه يك كسى باشد قيام كرده باشد، يكى نه، در باطن ارتش هم اين مطلب هست. شما مطمئن باشيد آن روزى كه ايشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است، نمى‏شود نباشد، به ما پيغام مى‏دهند هر شب.

    ما از خداى تبارك و تعالى پيروزى اين ملت را و اينكه ما بتوانيم خدمت كنيم بر اين جامعه، ما همه مكلفيم و بتوانيم تكليفمان را ادا كنيم در مقابل خداى تبارك و تعالى و در مقابل ملت مسلمان و بتوانيم اين مقدار از قدرتى كه داريم صرف كنيم در راه خداى تبارك و تعالى براى نجات بندگان خداى تبارك و تعالى، نجات مستضعفين. از خداى تبارك و تعالى توفيق همه‏تان را مى‏خواهم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #214
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 235

    تاريخ: 2/9/57

    مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى السفير

    سؤال: واشنگتن، انقلاب ايران را حركتى بر ضد مدرنيزه كردن به حساب آورده و با آن مخالفت دارد، موضع شما در مورد فعاليت‏هاى آمريكا بر ضد انقلاب چيست؟

    جواب: آمريكا با كودتاى نظامى، مجدداً شاه را بر ايران تحميل كرد و به نام مدرنيزه كردن مملكت، انقلاب آمريكايى شاه را به راه انداخت و ديديم كه نتيجه تمام اين انقلاب به سود آمريكا و خرابى ايران بود. كشاورزى مملكت نابود شد و ايران بازار مصرف مواد غذائى آمريكا شد، مخازن زيرزمينى از نفت گرفته تا مس و ساير مخازن، همه به نفع آمريكا تاراج شده و مى‏شود و در عوض سلاح‏هايى به ايران داده شد كه به درد مملكت نمى‏خورد و زيان ديگرش هم تحميل بيش از چهار هزار مستشار نظامى با هزينه‏هاى سرسام‏آور آن است كه گذشته از اينكه ارتش ما را از حيثيت انداخته است، تمامى مقدرات كشور را هم به دست آنها سپرده است و به دست همين شاه، ايران را پايگاه نظامى آمريكا كرده و نيز با پول همين ملت، شاه را مامور و ژاندارم منطقه در خليج كرده و اينها همه بخشى از ظلم‏هائى است كه آمريكا به ملت ما كرده است، بنابراين چرا واشنگتن بر ضد انقلاب ملت ايران فعاليت نكند.

    سؤال: آيا دخالت مستقيم آمريكا را بعيد مى‏دانيد؟

    جواب: هم اكنون هم چيزى كمتر از دخالت مستقيم نيست.

    سؤال: جوهاى بين‏المللى امپرياليستى دشمن با انقلاب وجود دارد انقلاب چگونه براى روياروئى با اين جوها عمل خواهد كرد؟ آيا شما براى دستيابى به كمك نيروهاى مترقى و اسلامى در جهان، كوشش كنيد؟

    جواب: دشمنان انقلاب اسلامى در امپرياليست‏ها خلاصه نمى‏شود، ولى اوضاع در سطح جهانى به نفع اين نهضت است و به تدريج اين انقلاب، هواداران خود را جذب و راه را براى

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 236

    پيشرفت باز مى‏كند

    سؤال: اكنون موضع اتحاد شوروى به عنوان دولت چيست؟

    جواب: تا كنون دولت اتحاد شوروى بسيار بد عمل كرده است، آخر شوروى هم گاز ايران را مى‏بلعد و آيا كسى بهتر از شاه را دارد؟ ما روى پاى خود مى‏ايستيم و مطمئناً پيروزيم.

    سؤال: موضع فعاليت‏هاى ارتجاعى و در پيشاپيش آن سعودى، برضد انقلاب چيست؟

    جواب: بديهى است كه نهضت مقدس اسلامى همچنان كه رژيم شاه را در ايران به خطر انداخته و به نابودى مى‏كشاند، همچنين رژيم‏هاى ارتجاعى در ساير كشورهاى اسلامى را نيز تهديد مى‏كند، از اين رو طبيعى است كه آنها از شاه حمايت كنند.

    سؤال: آيا توقع آن را داريد كه در جهان عرب و جهان اسلام، مشكلاتى براى انقلاب اسلامى ايران پديد آورند؟

    جواب: دشمنان اسلام از هيچ كوششى براى نابودى اين نهضت فروگذار نمى‏كنند و ليكن به يارى خداى تعالى، نهضت مقدس اسلامى راه خود را به سرعت باز مى‏كند و پيش مى‏رود.

    سؤال: پيمان‏هاى خارجى كه انقلاب كوشش دارد برقرار نمايد چيست؟

    جواب: ما هرگز داخل درهاى بسته زندگى نمى‏كنيم ولى اين درها را نيز براى استعمارگران باز نمى‏نمائيم كه اكنون شاه چنين كرده است. روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است و بر اين اساس، هر كشورى كه مايل باشد، با احترام متقابل عمل مى‏كنيم.

    سؤال: شما نداهاى متعددى براى ارتش داشته‏ايد ولى ظاهراً ارتش هنوز وحدت خود را حفظ كرده است، آيا اين درست است؟

    جواب: طبق اخبارى كه به ما مى‏رسد حوادثى در ارتش اتفاق افتاده و مى‏افتد كه نشانه بيدارى آنهاست و ما مطمئنيم كه دير يا زود به نداى ملت پاسخ برادرانه خواهند داد.

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 237

    سؤال: آيا اعتقاد داريد كه شاه، كارت اقليت‏ها و طايفه‏گرى را در ايران به كار خواهد گرفت تا توده‏هاى ايرانى را متشتت سازد؟

    جواب: اولا" بيش از 90 درصد مردم ايران مسلمان هستند و اقليت‏ها در برابر يكپارچگى آنان نمى‏توانند اخلال كنند و ثانياً چه كسى از ظلم شاه در امان بوده است كه امروز به نداى او پاسخ بگويد، خواه مسلمان و يا غير مسلمان.

    سؤال: شايعاتى غربى وجود دارد مبنى بر اينكه انقلاب ايران بر نيروى روحى امام يعنى فرد تكيه دارد، آيا اين درست است؟

    جواب: اگر در گذشته نهضت ايران متكى به فرد يا گروه‏هائى بوده است، امروز اين انقلاب از درون مى‏جوشد و از فطرت آنان برمى‏خيزد، لذا ما معتقديم با نبودن فرد خاصى نهضت خاموش نمى‏شود.

    سؤال: در اذهان مردم، درباره برنامه انقلاب به عنوان يك انقلاب اسلامى، اشتباهى وجود دارد، مضامين فكرى، اقتصادى و بين‏المللى انقلاب اسلامى ايران چيست؟

    جواب: انقلاب اسلامى بر مناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شوون جامعه سايه مى‏افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسان‏ها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند، هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه‏اى كه شخص‏پرستى‏ها و شخصيت‏پرستى‏ها، نفع‏پرستى‏ها، لذت‏پرستى‏ها و هر نوع پرستش محكوم مى‏شود و فقط انسان‏ها دعوت شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسان‏ها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند و ضوابط عوض مى‏شود، همه امتيازات لغو مى‏شود، فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است، زمامدار با پائين‏ترين فرد جامعه برابر است و ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى مبناى پيمان‏ها و يا قطع روابط است.

    سؤال: آيا شعار روياروئى مسلحانه با شاه، يك شعار واقعى و قابل تحقق است؟

    جواب:براى ما در راه رسيدن به خواست‏هاى اسلامى، هيچ چيز غير ممكن نيست.

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 238

    سؤال: آيا خبر جديدى در مورد امام صدر هست؟

    جواب: اقداماتى شده است، اميدواريم سودمند باشد و ايشان كه مورد علاقه من و نيز شيعيان بلكه مسلمين لبنان است، هر چه زودتر به وطن خويش برگشته و به كار خود مشغول شوند.

    سؤال: آثار قراردادهاى (كمپ ديويد) و خيانت سادات، بر انقلاب ايران چيست؟

    جواب: قرارداد (كمپ ديويد) و يا هر اقدامى كه موقعيت اسرائيل را محكمتر مى‏كند، اصولا" نه تنها به ضرر فلسطينى‏ها و اعراب بلكه به ضرر همه كشورهاى منطقه و در نتيجه تقويت همه نيروهاى ارتجاعى منطقه است.

    سؤال: آيا از طرف خود پيامى براى ملت عرب داريد؟

    جواب: پيام من براى برادران عرب و مسلمان اين است كه بيائيد اختلافات را كنار بگذاريد و دست برادرى به يكديگر بدهيد و همگام و هم پيمان با همه برادران مسلمان و غير عرب، تنها اسلام را تكيه‏گاه خود قرار دهيد. تنها با داشتن ذخائر مادى كه از حساب افزون است و از همه آنها مهمتر ذخيره الهى و معنوى كه اسلام است، مى‏توانيد قدرتى باشيد كه هرگز ابرقدرت‏ها هوس تسلط بر شما را نكنند و اينگونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چيزتان را غارت نكنند.

    سؤال: نظر شما در مورد سرنوشت قدس چيست؟

    جواب: قدس متعلق به مسلمين است و بايد به آنان برگردد.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #215
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 228

    تاريخ: 2/9/57

    پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار مردم در حرم امام رضا (ع)

    بسم الله الرحمن الرحيم

    جنايات رژيم منحط شاه روز به روز پر اوج‏تر مى‏گردد. افزايش حجم جنايات به قدرى است كه قدرت بيان را سلب مى‏نمايد. ضايعات اين چند هفته اخير سرتاسر ايران را به سوگ نشانده است و قدرت تفكر را از شاه سلب كرده است.

    دولت ياغى نظامى به امر شاه‏تر و خشك را به آتش كشيده و يكى از بزرگترين ضربه‏هاى اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت على بن موسى الرضا صلوه‏الله عليه است. اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند.

    ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغى غاصب تبرى كنند و مخالفت با آن لازم است. تمام اقشار ملت خصوصاً اهالى قراء و قصبات بايد بدانند كه شاه غاصب و دولت ياغى او كمر به هدم مقدسات اسلام بسته‏اند و اگر مهلت پيدا كنند به محو آثار شريعت بر مى‏خيزند.

    بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيله ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيام كنند. اطاعت اين دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است. خداوند مسملين را از شر آنان حفظ فرمايد. در اين عزاى بزرگ و جسارت به مقام امام امت، روز يكشنبه 25 ذيحجه عزاى عمومى اعلام مى‏شود.

    انالله و انااليه راجعون

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #216
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 239

    تاريخ: 3/9/57

    بيانات امام خمينى در نقد احساسات كذائى بشر دوستانه كارتر و افشاى ماهيت واقعى ابرقدرت

    دلسوزى و بشر دوستى كارتر مبنى بر هراس از عدم ثبات در منطقه!!

    بسم الله الرحمن الرحيم

    راجع به رفتن شاه كه يكى از خواست‏هاى ملت است، از چيزهايى كه گفته شده است كه شاه نبايد برود اين است كه ثبات ايران، ثبات منطقه از بين مى‏رود و متزلزل مى‏شود. كارتر در اين نطق آخرش اينطور كه نقل كرده‏اند گفته است كه يك ايران مقتدر و مستقل، اين ثبات بخش است، ثبات آخرين است، بعد هم فرموده‏اند كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه يك مشت اراذل پست، شاه را كذا و كذا است مى‏خواهند ساقط كنند.حالا ما يك بررسى مى‏كنيم از اين دو تا مطلبى كه ايشان فرموده‏اند كه ببينيم اولا"با رفتن شاه ثبات ايران، ثبات منطقه به هم مى‏خورد؟! و آنوقت يك مشت اراذل و پست هستند كه شاه را نمى‏خواهند؟! و ايشان نمى‏توانند ببينند كه يك مشت اراذل پست اين شاه را ساقط كنند؟! مساله اينطور نيست كه ايشان فكر مى‏كنند، خودشان هم دانند كه اينطور نيست. اما قضيه ثبات ايران، مقصود ايشان از اينكه ايران بايد ثابت باشد و اينكه ايشان دلسوزى براى ايران مى‏كنند كه ايران بايد ثابت باشد يا منطقه كه خليج و اينها هم داخلش است بايد ثابت باشد و ايشان عدم ثبات ايران را، عدم ثبات منطقه را نمى‏توانند تحمل كنند و ببينند، نكته‏اش چيست؟ چطور ايشان چنين براى بشر دلسوز شدند؟ اين، از اين است كه يك حس آدمخواهى، يك حس حقوق بشر آقاى كارتر را وادار كرده است كه اينجا اگر شاه برود ثبات منطقه يا ثبات ايران به هم مى خورد؟! اين از حس اين است كه حقوق بشر را ايشان مى‏خواهند حفظ كنند و دلشان براى اين ايرانيان مى‏سوزد كه مبادا يكوقتى آنجا يك تزلزلى پيدا بشود مردم ناراحت بشوند و با تزلزل، خوب ممكن است كه اموال مردم از بين برود، نفوس مردم از بين برود، از اين جهت ايشان چون خيلى بشر دوستند و خيلى به حقوق بشر اعتنا دارند نمى‏توانند ببينند؟! اين الان شب‏ها شايد خوابش نبرد براى اينكه اين ايرانى‏ها در زحمت واقع شده‏اند. اين طور است؟! يا از اعمال اينها ما مطلب ديگرى مى‏فهميم. خوب اگر چنانچه حس بشر دوستى، حس حقوق بشر ايشان را وادار كرده است كه يك همچو فرمايشاتى مى‏فرمايند، چطور پس از اين كشتارى كه الان در ايران يك سال است دارد مى‏شود و از آن كشتارهايى كه 15 خرداد به اين طرف شده است و اينها همه، خود ايشان هم مى‏دانند، هر عاقلى مى‏داند كه اين كشتارها به امر شاه بوده است كه مركز امر است و هيچ صاحب منصبى قدرت اينكه امر به قتل عام مردم بكند، همچو

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 240

    چيزى امكان ندارد تا اينكه خود ايشان امر بكنند. چطور جمع مى‏شود ما بين اين دو تا؟! بشر دوستيش اسباب اين مى‏شود كه راضى نشود كه اين ثبات منطقه به هم بخورد و در عين حال اين بشر كه 30 ميليون جمعيت است، 35 ميليون جمعيت است و الان در خاك و خون دارد جوان‏هايشان كشيده مى‏شود، مدارسشان، دانشگاه‏هايشان، معابدشان - ايشان - چطور جمع مى‏شود ما بين اين دو تا مطلب؟! ايشان كه دلشان براى آدم‏ها سوخته - اين ايرانى‏ها - براى ايرانى‏ها دلشان سوخته كه مبادا ثبات ايران به هم بخورد كه ثبات به هم بخورد اسباب اين مى‏شود كه يك هرج و مرجى بشود، اسباب اين مى‏شود كه اموال مردم از بين برود، اسباب اين مى‏شود كه نفوس مردم مثلاً تلف بشود، معذالك از يك شخصى كه نفوس مردم را اين قدر تلف كرده و اموال يك ملتى را اينقدر به غارت داده و غارت كرده، ايشان پشتيبانى مى‏كنند و نمى‏توانند ببينند كه ايشان برود. ما چطور جمع كنيم ما بين دو تا كلامى كه ايشان مى‏گويد؟! جز اين است كه مطلب اين نيست و خودش هم مى‏داند كه مطلب اين نيست.

    حفظ ثبات منطقه در گرو قدرتمندى و استقلال ايران است

    ايشان كه همچو دست و پايش را گم كرده كه مبادا ثبات ايران يا ثبات منطقه به هم بخورد، براى اين است كه مبادا يك وقتى ثبات اينجا به هم بخورد و نفت را ديگر به ما ندهند، مبادا ثبات منطقه به هم بخورد و كشتيرانى براى بردن نفت‏ها و براى ساير منافع به هم بخورد. مساله آن است، چرا درست نمى‏گويى؟ خوب درست مثل يك آدم صحيحى، خوب بگو به اين كه ما مى‏ترسيم كه اين منافعى كه در ايران داريم، همانطورى كه وزير خارجه انگلستان گفت، او تشريح كرد كه ايشان بسته به ماست، ما منافع داريم در آنجا، ايشان حافظ منافع ماست و ما پشتيبانى از ايشان مى‏كنيم، خوب شما هم صاف مساله را بگو كه ما منافعى از ايران داريم مى‏بريم، يك نفت را مى‏خواهيم ببريم، مى‏خواهيم پايگاه در ايران داشته باشيم كه اگر يك جنگ عمومى پيش بيايد ما سنگر داشته باشيم، مى‏خواهيم ساير ذخاير ايران را ببريم و شاه هست كه مى‏تواند براى ما تامين كند اين امور را، از اين جهت ما پشتيبانى از شاه مى‏كنيم، خوب اين يك مطلبى است كه آن مطلب را بايد، خوب يك مطلبى است كه صحيح است، راست است، يعنى يك مطلبى است كه اگر گفته بود اين را و راست مطلب را مى‏گفت اين بود لكن ايشان اينطور نمى‏فرمايند، ايشان مى‏فرمايند كه ثبات منطقه بايد محفوظ باشد و از آن طرف هم مى‏گويند كه ما دخالتى در امر داخلى مملكت ايران نداريم و همه مى‏دانند كه ايشان (آمريكا) هيچ دخالتى در ايران به هيچ وجه ندارد!! مثل يك آدم اجنبى مى‏ماند كه آن طرف كوهستان‏ها زندگى مى‏كند و هيچ كارى به ايران ندارد!! اين ادعا را ايشان مى‏كند. شوروى هم همين ادعا را مى‏كند لكن كى از او بايد قبول كند اين حرف را؟ پس اين مطلب كه ايشان گفتند كه يك ايران مستقل و يك ايران قدرتمند حافظ ثبات ايران است صحيح است اينكه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل ثبات مى‏آورد يعنى اگر چنانچه ايران مستقل بود و تحت نظر ديگران اداره نمى‏شد، ديگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامى پيوسته به نظام ديگران نداشت، ثبات از براى ايران حاصل مى‏شد. ايران هم دنبال

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 241

    همين مى‏گردد، ايران هم مى‏خواهد كه، ايرانى‏ها هم مى‏خواهند كه ايران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز يك كسى در آن دخالت نكند، هر كارى مى‏خواهند به دست نوكرانشان اجرا نكنند، دخالت در مقدرات مملكت نكنند - ايران مى‏خواهد كه - ايرانيان، ملت شريف ايران مى‏خواهد كه ايران را مستقل كند و يك ايران قدرتمند ايجاد كند. الان قدرت ندارد ايران، مستقل هم نيست. قدرت ندارد براى اين كه تحت قدرت‏هاى ديگر دارد اداره مى‏شود، 45 هزار و يا 60 هزار يا در يك نوشته‏اى هم بود كه 80 هزار آمريكايى كه مستشارهاى زياد در آنها هست، اينها دارند نظام ما را اداره مى‏كنند. پس - قدرتمندى - الان آنها قدرت دارند، در ايران آنها قدرت دارند، نه شاه قدرت داشته باشد. ما مى خواهيم يك ايران مستقل باشد، يك ايران قدرتمند باشد و الان ايران قدرتمند نيست از باب اينكه نظامش كه نقطه اتكاى قدرت است مثلاً در دولت‏ها، نظامش وابسته به ديگران است، هر كارى آنها خواهند انجام مى‏دهند و لهذا اينطور تصرفاتى كه در ايران مى‏كنند، ايران الان مثل يك مملكتى است كه در قبضه اين قدرت‏هاست. پايگاه دارند كوهستان‏هاى اطراف كردستان و آن سرحدات، اينها پايگاه‏ها دارند، پايگاه‏هاى زيرزمينى عظيم دارند و يك چنين مملكتى يك مملكتى است كه از آن طرف ذخايرش را دارند مى‏برند از آن طرف پايگاه درست مى‏كنند براى خودشان. اين ايران اگر يك ايران قدرتمند بود نمى‏گذاشت كه اين كار بشود، پس ايران الان قدرتمند نيست - نه اينكه - نمى‏توانيد شما بگوئيد كه ايران بايد قدرتمند باشد و حالا قدرتمند است و اگر شاه برود قدرت از بين مى‏رود. ما مى‏خواهيم كه اين كسى كه اين ضعف را از براى ايران آورده، قدرت را به هدر داده است، آن برود و ملت خودش قدرتمند است به جاى او باشد. ايرانى‏ها اين را خواهند، ايرانى‏ها استقلال مى‏خواهند، مى‏خواهند كه قدرت‏ها ى ديگر را دستشان را قطع بكنند. صحيح است اين مطلب كه ايران قدرتمند و مستقل، ايران مى‏تواند كه ثبات منطقه را حفظ كند، اين يك مطلبى صحيح است لكن الان منطقه، يا ايران ثبات ندارد الان، اگر ايران ثبات داشت كه نمى‏گذاشت شما دخالت در آن بكنيد. ايران متزلزل و هرج و مرجى است. حالا 35 سال است، بلكه 50 سال است كه اين هرج و مرج در ايران هست، پس اين مطلبى كه شما مى‏گوئيد اين نيست كه شما ثبات ايران را مى‏خواهيد، شما مى‏خواهيد كه ايران ثبات نداشته باشد تا استفاده كنيد. اگر ايران قدرتمند باشد و ثبات داشته باشد، اگر چنانچه - قدرت - مثلاً دولت ايران قدرتى داشته باشد براى خود ملت باشد، براى خود ايران باشد، اگر دولت‏ها، دولت‏هاى ناشى از اراده ملت باشند، اينها نمى‏گذارند كه شما اينطور در ايران تصرف كنيد و اينطور هرج و مرج به بار بياوريد. ايران ثبات ندارد كه اين بساط شده است. ايران الان ثبات ندارد از باب اينكه قدرت ندارد، از باب اينكه استقلال ندارد. ايرانى مى‏گويد كه بايد ثبات داشته باشد - تااينكه و ثبات تابع قدرتمندى و استقلال است و ما قدرتمندى مى‏خواهيم و استقلال. قدرتمندى به اين است كه نظاممان را از گرفتارى كه آمريكا برايش پيش آورده نجات بدهيم و يك نظام متكى بر ملت ما ايجاد بكنيم، نه يك نظامى متكى بر مستشارهاى آمريكا و استقلالمان را هم حفظ بكنيم و يك مملكت مستقل باشيم، نه يك مملكتى كه همه چيز آن در دست ديگران است، تا به واسطه اين ثبات پيدا بكند

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 242

    مملكت ما. وقتى ثبات پيدا كرد نه شما حق داريد كه نفت اينجا را مجان و بلكه بدتر از مجان ببريد، بدتر از مجان براى اينكه نفت را مى‏برند پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند، اين مصيبت است خدا مى‏داند براى يك مملكتى كه نفت را ببرند آنوقت با اسم اينكه ما مى‏خواهيم يك مملكت قدرتمند باشيم. در ازايش اسلحه 18 بيليون دلارى را بخرند و بياورند در ايران پايگاه براى آقاى كارتر يا آمريكا درست بكنند، خوب ملت ايران مى‏خواهد اين نباشد، مى‏خواهد پيوسته به ديگران نباشد، مستقل باشد، يك مملكت مستقل نمى‏گذارد يك همچو چيزى بشود.

    پايمال شدن استقلال مملكت با دخالت و تصرف اجانب در همه شوون

    اگر يك ملت پنجاه هزار نفرى باشند و مستقل باشند، يك ملت پنجاه هزارى نفرى باشند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، هيچ قدرتى نمى‏تواند بر آنها تحميل كند اين را، اما اشكال سر اين است كه اينها از باطن خود مملكت، فساد را ايجاد كنند. او خارج نشسته مى‏گويند كه ما دخالت نمى‏كنيم در مملكت. دخالت نكردن به اين معنا كه مستقيماً شما بفرستيد نظاميان را بدون اينكه چيز باشد و با توپ و تفنگ بفرستيد ايران را بگيرند، خوب اين حالا نيست اما مستشارها را به عنوان اين كه اينها خدمتگزار به ملت هستند، اينها مى‏خواهند تربيت كنند مثلاً ارتش را، مى‏خواهند چه بكنند، فرستاديد، از آن طرف هم در تمام شوون اين مملكت شما دخالت داريد و تصرف داريد. يك ايران آزاد ما مى‏خواهيم و يك ايران مستقل ما مى‏خواهيم، يك ايران قدرتمند مى‏خواهيم، يك ايرانى ميخواهيم كه خود ملت بايستد و خود ملت اداره كند مملكت را. ما پنجاه سال است كه اصلا "نه مجلس داشتيم، نه دولت داشتيم، نه شاه داشتيم، هيچ يك، هيچ نداشتيم، همه‏اش تحت اداره ديگران بوده و ديگران اداره‏اش مى‏كردند، الان مملكت ما قيام كرده است كه نگذارد اين هرج و مرجى كه دولت‏هاى خارجى مى‏خواهند، اينها باشد، مى‏خواهد نگذارد اين بشود.

    ثبات ايران از ديدگاه كارتر!!

    خوب حالا جمله ثانى ايشان را، خوب اين هم از ايشان مى‏پرسيم كه الان ثبات است در ايران؟ الان شاه هست، الان كه شاه نرفته، الان كه شاه نرفته است سرتاسر ايران اين اختلافات هست، مردم‏ايستاده‏اند و مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين مرديكه را، اينهمه با توپ و تفنگ و چماق اراذل و اوباش به جان مردم ريخته و مردم را دارد قتل و غارت مى‏كند، الان ثبات است؟! در دو سه روز پيش از اين در مشهد، مشهد مقدس، در معبد مسلمين در حرم حضرت رضا سلام الله عليه با تانك رفتند تا توى (اينطور كه چيز شده گفته‏اند) با تانك رفتند تا توى صحن و به ديوارهاى صحن و به ديوارهاى ايوان مى‏گويند كه آثار گلوله هست. اين چندمين بار است كه اين سلسله پهلوى به معابد ما اين طور مى‏كند به همان معبد حضرت رضا، اين ثبات، الان مملكت ما ثبات دارد؟! خوب شاه هست الان، الان يك مملكت ثابتى است!؟ الان مملكتى است كه هيچ تزلزلى در آن نيست يا مى‏خواهى يك چيزى‏

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 243

    براى خودت بگوئى همين طورى؟ يكى نيست آنجا كه جلويش بايستد بگويد آقا اينها چيست كه تو دارى مى‏گويى، خوب اين مردم دارند كشته مى‏شوند، اين مردم دارند چه مى‏شوند، سر تا ته ايران الان مثل زلزله آمده به هم ريخته، يك دسته مى‏گويند ما نمى‏خواهيم شاه را، يك دسته اراذل و اوباش هم به جان مردم ريختند كه نخير حتماً بايد ملت بخواهد شاه را، با زور بايد مردم دوست داشته باشند شاه را. اين ثباتى است كه دارد كه ايشان مى‏فرمايند ثبات دارد ايران و اين ثبات را ما نمى‏توانيم ببينيم كه متزلزل بشود!

    اراذل و اوباش كيستند؟ فريادگران استقلال و آزادى يا ضايع كنندگان حقوق بشر

    خوب جمله بعدش آنكه ديگر خيلى مرحمت فرموده‏اند كه ما نمى‏توانيم ببينم كه يك مشت اراذل و اراذل پست، شاه را كه كذا و كذاست ساقط كنند! ملت ايران كه مى‏گويند ما آزادى مى‏خواهيم استقلال مى‏خواهيم، اراذل و پستند؟! يا آنهايى كه مى‏خواهند مال مردم را ببرند اراذل و پستند؟ ملت ايران دارد فرياد ميكند كه ما آزادى مى‏خواهيم. آن كسى كه آزادى را سلب از مردم مى‏كند اراذل و پست است در نظر دنيا؟ يا آن كه مى‏گويد آزادى من خواهم؟ آن كسى كه مى‏گويد من استقلال مى‏خواهم پست است و اراذل؟ يا آن كسى كه استقلال يك ملتى را به هم مى‏زند؟ يك ملت 35 ميليونى كه ايستاده است و - ميگويد - جانش را دارد مى‏دهد جوانش را دارد مى‏دهد و مى‏خواهد مملكتش را نجات بدهد از دست شما، آنها اراذل و پستند و شما آقا و با شرف؟! يك كسى كه از يك طرف گويد حقوق بشر، از يك طرف حقوق ميليون‏ها بشر را به زمين مى‏زند كه ايرانش را ما شاهد هستيم و جاهاى ديگرش را هم ديگران شاهد هستند، از آن طرف قضيه حقوق بشر را ذكر مى‏كند وآن طرف بشر را اينطور مى‏كند، اين خيلى شريف است، اما ملت ايران كه مى‏خواهد از زير يوغ اينها بيرون برود اراذل و پست است در نظر شما؟! نظرت صحيح نيست، برگردان اين نظر را تو بعدها مى‏خواهى با اين ملت زندگى كنى، نمى‏گذارند زندگى كنى. ملتى كه ببيند اينطور تو دارى با آنها صحبت مى‏كنى نمى‏گذارد ديگر شما حيات پيدا كنى، نمى‏گذارد كه آمريكايى در ايران باقى بماند.

    قيام براى خدا كنيد كه آن قيام پيروز است

    يك قدرى فكر بكند اين آدم (ما نمى‏توانيم ببينيم كه يك مشت اراذل و اراذل پست، شاه ايران را كه كذا و كذاست ساقط كنند) خوب شما نتوانيد ببينيد چشم‏هايتان را هم بگذاريد ملت ايران اين كار را كند، انشاءالله ميكند، البته با شرط اينكه لله باشد (قل انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) براى خدا يكى هم باشيد، براى خدا وقتى كه باشيد پيروزى هست، جمعيت هم باشيد، وقتى براى خداست پيروزى هست شما براى خدا قيام كنيد، ملت ايران براى خدا انشاءالله قيام كرده است كه دست ظلم را كوتاه كند و مملكت اسلامى را نجات بدهد و ما همه وظيفه داريم كه كمك كنيم به اين نهضت. آقايان اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه نرسد و خاموش بشود تا آخر الابد گرفتار

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 244

    هستيم، يعنى نسل‏هاى آتيه شما هم گرفتار هست زير يوغ استعمار و يك قلدرى كه بيايد و نوكرى كند به آنها. نگذاريد اين نهضت خاموش بشود بدون رسيدن به نتيجه، بيائيد دنبال اين باشيد به حق با تمام قدرت همراهى كنيد تا اين كه اين نهضت نتيجه بدهد و دست ديگران كوتاه بشود و اين سلسله ساقط بشود و برود در پرتگاه انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله سلامت باشيد انشاءالله.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  7. #217
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 245

    تاريخ: 3/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد تبليغات سوء ابر قدرت‏ها جهت لوث نمودن مبارزات مشروع ملت ايران

    بسيج و گسترش نيروهاى تبليغاتى در داخل و خارج بر عليه مبارزات ملت ايران‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    دامنه اين مبارزات هر چه گسترده‏تر مى‏شود دامنه تبليغات هم بر ضد آن گسترده‏تر مى‏شود، اول كه مبارزات كمتر بود و آرامتر بود، تبليغات هم به همان حجم كمتر بود در داخل و خارج و حالا كه مبارزات بالا گرفته است دست و پا مى‏كنند آنهائى كه مى‏خواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهائى كه در داخل دارد از عمال و چه قشرهائى كه در خارج هستند، چه آنهائى كه طمع به كيسه شاه دارند و چه آنهائى كه طمع به مخازن ايران دارند، اينها همه دسته جمعى به دست و پا افتادند و دامنه تبليغات را هر چه بيشتر گسترده‏تر كردند و مى‏كنند.

    سلطه شاه عامل موثر بر هم زننده ثبات منطقه‏

    از جمله چيزهائى كه اخيراً گفتند و تذكرش هم دادم و كلمه‏اى كه صادر شده است از كارتر و من را بسيار متاسف كرده است و متاثر، اينكه ايشان ابتدائاً مى‏گويد كه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل براى ثبات منطقه لازم است (با اين تعبير تقريبا) و دنبالش مى‏گويد كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه اراذل پست شاه را كنار بزنند و اين رژيم را از بين ببرند. اين يك تبليغات است و يك تهديد، اين كه تبليغ است آن است كه خود شاه هم هميشه در حرف‏هايش هست و بوده است و عمالى هم كه در خارج دارد و ارتزاق از او مى‏كنند همين حرف را مى‏زدند و مى‏زنند و آنهائى هم كه منافعشان را خواهند تامين بكنند به دست شاه، آنها هم اين حرف را مى‏زنند كه ايران اگر شاه برود ثباتش از بين مى‏رود. الان كه شاه هست، الان ثبات دارد ايران؟! اينهااصلاً فكر اين كه اين حرفى كه مى‏زنند، نمى‏كنند خوب منعكس مى‏شود اين يك آدمى است كه قدرتمند است، از ابرقدرت‏هاست، حرفش را منعكس مى‏كنند، در ايران منعكس مى‏شود، در ساير ممالك منعكس مى‏شود كه الان كه شاه هست الان ايران در ثبات و آرامش دارد زندگى مى‏كند، همه آرام، مردم همه راحت منزل‏هايشان مى‏خوابند اينجا هم به راحتى مشغول كسب و كارشان هستند و مدارس هم همه آرام، دانشگاه‏ها هم همه مشغول به تحصيلشان هستند با آرامش، با خوشى براى اين كه شاه هستند در ايران!! خوب اين منعكس مى‏شود در دنيا كه يك همچو انقلابى كه الان در ايران هست، در غياب شاه هست يا در حضور شاه هست؟ شاه نيستند و اين

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 246

    ناآرامى‏هاى سرتاسرى هست؟ يا شاه هم تشريف دارند، در حضور مبارك اعليحضرت!! همه مردم ايستاده‏اند و مى‏گويند مرگ بر اين شخص، مرگ بر اين سلسله؟

    اين كشتارهائى كه در سرتاسر ايران ما هر روز شنويم، هر روز تقريباً از تلفن‏هائى كه از ايران مى‏شود اطلاع دهند كه فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد، فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اينها همه آرامش است؟! با وجود شاه الان يك مهد آرامى است ايران و ثبات دارد؟! يا اگر شاه باشد آرامش نيست؟ ما مى‏گوئيم كه اگر شاه الان باشد و بخواهد ادامه بدهد اين سلطنت غيرقانونى و اين سلطه جهنمى را، ثبات ايران از بين مى‏رود و رفته است و ايران در معرض سقوط است. آن شخص مى‏گويد كه اگر چنانچه شاه نرود يك ايران مستقل، يك ايران برومند، يك ايران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ايران را حفظ مى‏كند! و دنبالش هم آن انگشت مى‏گذارد روى آن قدرتمند و آن كسى كه استقلال را در ايران ايجاد كرده است و يك دولت برومندى است كه آن عبارت از دولت شاه است كه آرامش را حفظ كرده و استقلال را حفظ كرده است و اگر چنانچه او برود، اين استقلال و آرامش، اين آرامش از بين مى‏رود، استقلال از بين مى‏رود، آزادى از بين مى‏رود، همه چيز ما بسته به اين وجود ذيجود است!! آخر اين چه حرفى است كه يك كسى كه مى‏گويد من رئيس جمهورم و ابرقدرت و از آن حرف‏ها و لاف و گزاف‏ها مى‏گويد، اين چه حرفى است كه مى‏زند؟ آخر چرا آدم يك حرفى بزند كه ما در اين گوشه دنيا هم انتقاد از او بكنيم و هر كه بشنود و سرعقل باشد انتقاد از او مى‏كند كه آقا كدام ثبات را شما الان داريد حرف مى‏زنيد؟ الان ثبات در ايران هست؟ شما از كدام استقلال ايران حرف ميزنيد؟ ايران نظامش مستقل است؟ ايران فرهنگش مستقل است؟ ايران صنعتش مستقل است؟ اقتصادش مستقل است؟ آخر چه چيز ايران استقلال دارد تا اين كه به وجود شاه اين استقلال مى‏گويند هست و وقتى استقلال باشد ثبات پيدا مى‏كند منطقه و الان استقلال هست و ثبات هم دارد منطقه! اگر برود ثباتش به هم مى‏خورد! آخر چه استقلالى ما داريم؟ تو كه مى‏دانى، ما هم كه دانيم كه چه مى‏گويى، تو هم مى‏دانى كه ما مى‏دانيم دروغ مى‏گويى، (خنده حضار) استقلال دارد ايران؟! تو خودت مى‏دانى كه ايران را پايگاه‏هاى آمريكا درست كرديد، پايگاه براى آمريكا درست كرديد. اگر يك مملكتى مستقل باشد تو دهن تو مى‏زند كه پايگاه در ايران بخواهى درست كنى. تو كه مى‏دانى كه در كوهستان‏هاى ايران پايگاه براى شما درست شده است. يك مملكت مستقل، يك حكومت مستقل كه نمى‏گذارد كه در مملكتش پايگاه درست بشود و در كوهستان‏هايش چه بشود. تو مى‏دانى كه به سر اقتصاد ايران چه آوردى و خزائن ايران و مخازن ايران را چطور غارت كرديد و برديد. اگر يك حكومت با شرف ما داشتيم، يك سلطان با شرف ما داشتيم امكان داشت كه اين طور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ براى اين كه چند روز ديگر مى‏خواهد، يك آدم قريب شصت سال مى‏خواهد زندگى كند و زندگى پست و رذلش را مى‏خواهد ادامه بدهد، منافع يك ملت بزرگ را همه را از دست مى‏دهد و هيچ فكر آتيه اين مملكت نيست و فكر حال اين مملكت هم نيست، خوب، تو چرا اين حرف را مى‏زنى كه‏

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 247

    مى‏دانى؟ جز اين است كه مى‏خواهى اغفال كنى؟ خوب كى را اغفال كنى؟ اهل مملكت خود ما را اغفال كنى؟ خوب، مملكت ما مى‏دانند كه الان آرامشى در كار نيست، مى‏دانند كه استقلالى ما نداريم.

    كارتر فريادهاى آزاديخواهى رابه اراذل و اوباش نسبت مى‏دهد

    يك روز مى‏گويد كه يك آزادى تندى!! به مردم دادند و از اين جهت كه آزادى تند است، مردم به هياهو در آمدند. من نمى‏دانم آدم چطور جواب اين حرف‏ها را بدهد، خوب اگر يك آدم عادى بود، آدم مى‏گفت خوب نامربوط گفته ولش كن، اما يك كسى است كه خواهد با اين حرف‏ها تبليغ كند، مى‏خواهد بااين حرف‏ها حكومت شاه را حفظ بكند - اگر ايشان هم - بعد دنبالش آن حرفى كه هر انسانى را، هر انسانى را ناراحت مى‏كند كه يك آدم يك سر و دوگوشى كه هوشش سرجايش است، باز ديوانه نشده است، مى‏گويد كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه اراذل پست اين سلطنت را ساقط بكنند!! سى و پنج ميليون جمعيت مسلم كه ايستاده‏اند و ميگويند كه ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، ما خواهيم مستقل باشيم. آزادى و استقلال طلبى، اراذلى و پستى است؟! شما كه مى‏گوئيد كه آزاد كردند شما را و شما به واسطه آزادى! يك همچو حرفى ميزنيد، مردم ايران آزاد هستند؟! مطبوعات ايران الان آزاد است؟! پس چرا تعطيل است مطبوعات؟ اگر اينها آزادند چرا براى اين كه سانسور نباشد، الان همه مطبوعات ايران تعطيل است؟ مخابرات ايران چرا تعطيل است؟ همه چيز ايران الان تعطيل است، هر اداره‏اى كه برويد تعطيل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ايران الان تعطيل است؟ خوب اين را از آقاى كارتر بپرسيم كه چرا مطبوعات ايران الان تعطيل است. مطبوعات ايران هم به واسطه اينكه يك مردم اراذل پستى هستند تعطيل كردند؟! و چاپخانه‏ها هم هيچ روزنامه‏اى را طبع نمى‏كنند تا سانسور هست؟ يا سانسور و اختناق و كارهائى كه خلاف انسانيت است در آنجا دارد انجام مى‏شود و مردم بر خلاف اين قيام كرده‏اند. مردم مى‏خواهند كه انسان باشند، مردم ايران مى‏خواهند آدم باشند، انسان باشند نه اينكه تحت نظارت يك اشخاصى كه هيچ چيز ندارند. آن وقت يك مردمى كه قيام كرده‏اند و بچه‏هايشان را و جوان‏هايشان را دارند فدا مى‏كنند براى آزادى، براى استقلال، براى اسلام، براى حكومت عدل، اينها اراذل و پست هستند در منطق شما؟!

    در منطق كارتر قتل و غارت حقوق بشر، امرى ضرورى براى نجات ايران است!!

    اصلاً يك وقت عرض كردم كه الفاظ از معانى خودش تهى است. اين عصر ما يك عصرى است كه الفاظ گفته مى‏شود، لكن معنا آن معنا را نمى‏دهد.ايشان مى‏گويد كه ايران آزاد است، زياد آزاد است! در همين حرفش هم گفته است من خوشحاليم از اينكه شاه آزادى به مردم داده است! شماخوشحاليد كه، اين آزادى است كه به ما داده؟! الفاظ را گويند، اما معنا ندارد اين الفاظ، الفاظ بى‏معنى مى‏گويند. آزادى يا معنايش به معناى اختناق است (ايشان آزادى را مى‏گويد و مرادش اختناق‏

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 248

    است) يا مى‏گويد و سرش نمى‏شود كه چه مى‏گويد. نمى‏توانيم ما بگوييم كه يك آدمى الفاظى را مى‏گويد و نمى‏فهمد چه دارد مى‏گويد. تو ملتفت هستى كه دارى چه مى‏گويى كه (ايران آزاد است، من خوشحالم كه ايران آزاد است، بله، من متاسفم كه بعضى مثلاً كشته شده‏اند لكن اين لازم بوده) دنبال اين كه مى‏گويد من متاسفم، مى‏گويد لكن يك مطلب لازمى بوده!، (مطلب لازمى بوده) مى‏دانيد يعنى چه؟ يعنى اگر اين آدمها را نكشند نفت ما نجات پيدا نمى‏كند. اگر اينها را نكشند پايگاه‏هاى ما ممكن است از بين برود. اين لازم بوده است كه براى استفاده خارجى‏ها، براى غارتگرى اينها، براى اين كه نفت ما را ببرند و خودشان پايگاه درست كنند، عوض پول نفت پايگاه براى خودشان درست كنند مى‏گويند لازم بوده است اين، البته تاسف دارد، البته كاشكى كه اين مردم هيچ حرف نميزدند تا ما نفت‏هايمان را مى‏برديم! چون مردم حالا حرف زده‏اند اين يك خرده تاسف دارد! آدمكشى هم تاسف دارد لكن اين آدمكشى لازم بوده است! يك انسانى كه مى‏گويد كه حقوق بشر، اسم از حقوق بشر مى‏برد آنوقت يك همچو حرفى مى‏زند كه يك مردمى كه ايستادند و يك حق اوليه بشر را دارند مطالبه مى‏كنند، اينها اراذل پست هستند و كشتن ايشان هم لازم است! اينها كه مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم آزاد باشيم و مى‏خواهيم مستقل باشيم، اينها كشتن‏شان لازم است، يك امر لازمى بوده ولو تاسف دارد كه چرا اينها يك چنين حرفى مى‏زنند، خوب بود اين حرف‏ها را نزنند! - باشد - مردم باشند تحت همين مهميز اعليحضرت باشند تا ما هم نفت‏ها را ببريم و راه باز باشد براى ما. با سرنيزه ريختند آبادان و آن جاهاى ديگر، باز مى‏خواهند نفت‏ها را ببرند، مردم تا حالا هم حاضر نشده‏اند نمى‏دانم الان وضع امروز چه جورى است.

    در هر صورت ما در يك محيطهائى واقع شديم، در يك عصرى واقع شديم كه عجائب و غرائب ما مى‏بينيم، از آن طرف مردك دم از آزادى بشر مى‏زند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف مى‏گويد كه در مثل ايران ديگر حفظ حقوق بشر مطرح نيست. در يكى از فرمايشاتشان آقاى كارتر اين طور مى‏گويند كه: در مثل ايران كه ما يك منافعى داريم و قضيه سوق الجيشى است، اينجا ديگر حقوق بشر مطرح نيست، حقوق بشر در جاهاى ديگر مطرح است، در مثل ايران و امثال ايران نه ديگر لازم نيست كه حقوق بشر را ما حفظ بكنيم! از آن طرف هم اين حرف‏ها را مى‏زند كه يك مشت اراذل و عرض مى‏كنم پست، اينها هستند! آيا آن كسى كه سلب آسايش مردم را مى‏خواهد بكند اراذل است يا آن كسى كه گويد مى‏خواهم آزاد باشم؟! آن كسى كه منافع مردم را مى‏خواهد بچاپد از اراذل و اوباش است يا آن كه مى‏گويد منافعمان را ما براى خودمان خواهيم؟! خوب اين را حساب بكنيد، بى‏حساب حرف نزنيد، حساب بكنيد كه اين مردم چه مى‏خواهند. ببينيم خواست مردم اراذلى است و پستى است يا آن كه جلو اين خواسته را مى‏خواهد بگيرد اراذل و پست است؟

    فرياد استقلال طلبانه و آزاديخواهى اقشار مردم بر عليه غارتگران‏

    مردم ايران حرفشان واضح است، دارند داد ميزنند، از بچه دبستانى و تا دبيرستانى، تا

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 249

    عرض مى‏كنم كه همه جا تا برسد به پيرمردها، تمام مدارس ايران، جوان‏هاى ايران در مدرسه در دانشگاه، در هر جا فريادشان اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم ما استقلال مى‏خواهيم، ما يك حكومتى كه استقلال را از ما سلب كرده است اين را نمى‏خواهيم. اين آيا اسمش اين است كه مردم اراذلى هستند، مردم پستى هستند كه مى‏گويند ما آزاد مى‏خواهيم باشيم، ما مستقل مى‏خواهيم باشيم، ما مى‏خواهيم تحت حكومت غير نباشيم؟! اين از پستى آنهاست كه مى‏خواهند نباشيم؟! كه اگر تحت اراده شما باشند آن وقت خيلى مردم شريفى هستند؟! اگر نفت‏ها را توى مشتشان بگيرند و بيايند تقديم كنند، كليدهاى مخازن را تقديم شما كنند آن وقت يك مردم شرافتمندى و بزرگوارى هستند؟! حالا كه مى‏گويند كه غارتمان نكنيد حالا پستند؟! اراذلند؟! اين منطق است كه شما داريد؟! يا منطق اوباش است اينها، منطق اراذل است اين حرف‏ها، نه منطق يك انسان. انسان نمى‏تواند اين طور حرف بزند. تو اگر اين جور تعبير نكرده بودى من هم اين جور تعبير نمى‏كردم، من عار دارم كه با تو حرف بزنم.

    با تبليغ و انعكاس اهداف قيام ملت، به نهضت كمك كنيم‏

    در هر صورت حالا وضع ايران ما به اين جا رسيده و من اميدوارم كه با خواست خداى تعالى پيش ببرد ايران و اميدوارم كه پيروز بشود ايران و شمايى كه اينجا هستيد و از هر جائى كه آمديد، همه‏تان مكلفيد كه به ايران خدمت بكنيد و به اين نهضت كمك بكنيد. كمك تبليغاتى اين جا كه هستيد مى‏توانيد بكنيد و تبليغات مى‏توانيد بكنيد تا اين كه اين قشر تبليغاتى كه مرتزق از شاه هستند در دهنشان را ببندند. در خارج البته دارند اينها يك اشخاصى كه تبليغات مى‏كنند براى حفظ شاه، شما هم تبليغ بكنيد، مردم را آشنا كنيد به اين كه مردم ايران چه مى‏خواهند. اين ملتى كه الان پانزده سال است (بيشتر) قيام كرده است و يك سال است كه دائماً دارد خون مى‏دهد، دائماً دارد جوان‏هايش را فدا مى‏كند، اينها چه مى‏خواهند؟ اينها چه ارزشى قائلند براى اين آزادى و استقلال كه جوانشان را مى‏دهند و معذالك باك ندارند؟ بايد كمك كنيد به اينها، بايد به مردم بگوئيد، به مردم اين حدود بگوئيد كه ايران يك همچو چيزى ميخواهد. گوش نكنيد به اين حرف‏ها كه، تبليغاتى كه از اطراف مى شود كه خير، اينها يك مردم اراذلى هستند و يك مردم پستى هستند، اينها وحشى هستند آن مرديكه آمريكائى گفته بود كه يك مردم وحشى هستند؟ كه آن خبرنگار (باز آن هم اروپائى بود) گفت كه آقا اينها كه آزادى مى‏خواهند، چطور وحشى هستند يك ملتى كه اينطور ايستاده‏اند و دارند (در آن روزى كه آرام هم مردم داشتند مى‏رفتند) مردمى كه اين طور يك ميليون جمعيت آرام دارد مى‏رود و لكن براى يك خواست انسانى است، چطور تو مى‏گوئى وحشى است؟! آنها غير وحشى را عبارت از اين مى‏گويند كه منافع آنها را تامين بكند، هر كه منافع آمريكا را تامين كرد، اين آدمى است كه خير، آدم شريفى است! اراذل نيست! از اوباش نيست! پست نيست؟! شريف است! و هر كس كه بخواهد منافعش را، در جيبش را ببندد كه قاچاقكى نبرند مالش را، اين آدم پستى است! آدم اراذلى است!

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 250

    انشاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد و همه را پيروز كند، يك روزى به وطن خودتان بيائيد با سرفرازى، الان هم سرفراز هستيد. يك ملتى را شما زنده كرديد، شما ملت ايران زنده كرديد ايران را، آن مرده‏ها را زنده كرديد شماها، جوان‏ها، خداوند انشاءالله همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #218
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 257

    تاريخ: 8/9/57

    مصاحبه روزنامه نگاران نروژى و فاينشنال تايم لندن و الرأى تونسى با امام خمينى

    سؤال: برنامه‏هاى آينده حضرت آيت الله براى ايران چيست؟

    جواب: ما انشاءالله وقتى كه شاه رفت يك حكومت اسلامى در ايران ايجاد مى‏نمائيم و شكل رژيم را كه جمهورى اسلامى است به آراء عمومى مى‏گذاريم و تمام نواقصى كه تا كنون شاه پيش آورده است، حتى الامكان ترميم مى‏كنيم.

    سؤال: در صورت سقوط شاه آيا حضرت آيت‏الله به ايران باز مى‏گرديد و دولت جديدى را تشكيل خواهيد داد يا نه؟ بعضى‏ها معتقد هستند در ايران كه قبل از سقوط شاه به ايران باز مى‏گرديد، نظر حضرت آيت الله چيست؟

    جواب: من هر وقت كه صلاح بدانم به ايران برمى‏گردم، چه قبل از سقوط شاه باشد و چه بعد از سقوط او.

    سؤال: آيا دولت جديد مورد نظر شما صد در صد اسلامى است؟ به اين معنى كه حكومت آينده، محلى براى يهوديان، مسيحيان و ساير اقليت‏هاى مذهبى خواهد بود يا نه؟

    جواب: البته كه در حكومت اسلامى، محلى براى اقليت‏هاى مذهبى وجود دارد و آنها الان هم وكيل دارند و در مجلس واردند، ما در حكومت اسلامى هم براى آنها اين حق را قائليم.

    سؤال: روابط دولت آينده با غرب چگونه خواهد بود؟ آيا تمام خارجى‏هائى كه در ايران هستند بايد ايران را ترك كنند؟

    جواب: ما با ملت‏هاى غرب نه تنها هيچ نظر سوئى نداريم، بلكه با آنان صميمى هم هستيم و آن دولت‏هائى كه با ملت ايران بدرفتارى كرده‏اند، ما با آنها نظر خوبى نداريم و در هر صورت با

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 258

    غربى‏ها ما رفتارمان عادلانه است و هيچ وقت با هيچ كس رفتار ظالمانه نخواهيم داشت.

    سؤال: نظر حضرت آيت‏الله درباره روسيه شوروى و كمونيست‏ها چيست؟

    جواب: روسيه هم يكى از دولى است كه به ما تندى كرده است و ما از او ناراضى هستيم. شرائط اجتماعى ايران به صورتى است كه كمونيسم هيچ راهى در آن ندارد.

    سؤال: آيا شما خواستار تاسيس و تشكيل يك فدراسيونى از دولت‏هاى اسلامى در منطقه هستيد؟

    جواب: در صورتى كه مقتضى بشود امكان دارد.

    سؤال: آيا حضرت آيت‏الله با معمر قذافى در ليبى روابطى داريد؟

    جواب: خير، لكن راجع به يك قضيه‏اى من به ايشان پيغام دادم و ايشان هم جواب دادند.

    سؤال: اگر چنانچه رژيم فعلى كنونى كنار برود و حكومت اسلامى برقرار شود، اين اصلاحات ارضى‏اى را كه شاه انجام داده كنار خواهد رفت و شما اين زمين‏ها را از دهقان‏ها گرفته به مالكين برخواهيد گرداند؟

    جواب: خير، زمين‏ها به مالكين برنمى‏گردد. مالكين ماليات اسلامى را در طول تاريخ نداده‏اند و تمام املاك آنها به دولت برمى‏گردد.

    سؤال: برنامه شما، نظر و رهنمودتان براى طرفدارانتان در ماه محرم چيست؟

    جواب: من در مورد محرم به دوستانم دستور داده‏ام و به آنان گفته‏ام كه مجالس را هر چه بيشتر بايد برپا نمايند و مراسم اين ماه را بدون اجازه از دولت انجام دهند و اگر دولت جلوگيرى كرد در خيابان‏ها و كوچه‏ها و خارج تكايا مسائل روز را بگويند و نهضت را ادامه دهند.

    سؤال: ما مى‏بينيم كه يك اتحاد كاملى بين مخالفين شاه اعم از سياسى و دينى، داخل ايران به وجود آمده و آن اينكه همه مى‏گويند كه شاه بايد برود، تنها چيزى كه براى ما مبهم است اينكه شما چه نظام و مجتمعى را جايگزين شاه خواهيد كرد كه بتواند مورد موافقت همه قرار گيرد؟

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 259

    جواب: ما قصد داريم حكومت اسلامى به معناى حقيقى خودش جايگزين رژيم سلطنتى بشود. ما نظام جمهورى را به آراء عمومى گذاريم و ايران چون همه‏شان مسلمان هستند راى بدين قضيه خواهند داد و بعد از راى آنها حكومت جمهورى اسلامى تشكيل خواهد شد.

    سؤال: ملت تونس و مسلمانانى كه در تونس هستند گرايشى به حركت‏هاى دينى در ايران دارند، گرچه عده‏اى مى‏خواهند به اين حركت برچسب واپسگرائى بزنند. آيا مطلبى براى ملت تونس داريد؟

    جواب: من براى تمام ملل جهان و خصوصاً مسلمين جهان اين پيام را دارم كه ملت ايران براى احقاق حقوق از دست رفته‏اش قيام كرده است و سلاطين درطول تاريخ مانع و غاصب حقوق آنان بوده‏اند، لهذا از تمام مردم جهان و مسلمانان شريف تقاضا دارم كه به نهضت اصيل اسلامى و مردم ايران كمك كنند. انسانيت مردم جهان اقتضا دارد كه صداى ملت مظلوم ما را به جهان برسانند، علاوه بر اين كه تكليف اسلامى مسلمانان است كه اگر كسى مظلوم واقع شد بايد به آنان كمك كرد.

    
    previos page menu page next page
    

  9. #219
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 260

    تاريخ: 5/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد نتايج سلطه دست‏هاى جنايتكار بر ذخائر ملت

    مقدرات مملكت ما همه به دست ديگران (اجانب) است

    بسم الله الرحمن الرحيم

    عذر مى‏خواهم كه منزل ما كوچك است و شما بحمدالله جمعيت زياد هستيد و ما نمى‏توانيم كه از شما پذيرايى كنيم. من از خداى تعالى توفيق شما راخواهم و اميدوارم كه شما جوان‏ها يك روزى به ايران برگرديد پيروز و سلامت كه ذخائر شما از خود شما باشد و حكومت به دست خود ما باشد. ما اميدواريم اين سلسه به زودى منقطع بشود و دست جنايتكار اجانب از ذخائر ما قطع بشود و شما آقايان با سلامت و سعادت مقدرات مملكت خودتان را خودتان دست بگيريد. الان چنانچه ملاحظه مى‏كنيد مقدرات مملكت ما همه به دست ديگران است. ديگران با دست‏هاى جنايتكار خودشان اين سلسله را آوردند و با دست‏هاى جنايتكار خودشان بر ما مسلط كردند و اين سلسله در تمام طول تاريخ، از پنجاه و چند سال پيش از اين تا حالا بر ما ظلم كرده‏اند، بر ملت ما خيانت كرده‏اند، ذخائر ما را به ديگران دادند، مملكت ما را پايگاه ظلم قرار دادند، پايگاه از براى آمريكا قرار دادند. من از خداى تبارك و تعالى خواهم كه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اهالى مملكت ايران را موفق و پيروز كند. انشاءالله خداوند به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #220
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 261

    تاريخ: 5/9/57

    بيانات امام خمينى در مورد پوچى ادعاى بر هم خوردن ثبات منطقه در صورت نبودن شاه

    خطر تجزيه ايران و كمونيسم داخلى، از تشبثات شاه براى دوام سلطنت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    از جمله تشبثاتى كه كردند براى حفظ شاه، اين است كه ايران هم مرز با شوروى است، چند صد كيلومتر هم مرزى دارند و شاه است كه ايران را حفظ كرده از تجاوز شوروى، اگر چنانچه شاه برود، به واسطه اين هم مرزى كه هست ايران در دامن شوروى مى‏افتد و در كلمات خود ايشان هم مكرر هست كه (اگر چنانچه من نباشم ايران مى‏شود ايرانستان) و ما بايد حساب كنيم ببينيم كه آيا صحيح است اين مطلب كه الان شاه، مملكت ايران را از شر شوروى نگه داشته و اگر ايشان بروند مملكت ايران به دامن شوروى مى‏افتد، يا صحيح نيست اين؟ يك صحبت اين است كه، يك فرض اين است كه اگر شاه برود شوروى مستقيماً حمله مى‏كند به بلاد و ايران را مى‏گيرد يا لااقل آذربايجان را مى‏گيرد. يك فرض اين است (كه ما اين فرض را بايد حساب كنيم) يك فرض ديگر اين است كه اگر چنانچه شاه برود، به واسطه تحريكاتى كه مى‏كند شوروى، كمونيسم داخلى آنجا را به دامن شوروى مى‏اندازد. اين هم بايد ما حسابش را بكنيم ببينيم صحيح است يا نه.

    قدرت شاه اتكال به ملت ندارد

    اما فرض اول كه شوروى حالا كه حمله نكرده به ايران، قدرت شاه جلوگيرى كرده، اين شاه اتكال به ملت دارد؟ يا نه بى‏اتكال به ملت همچو قدرتى دارد؟ اگر ادعا بكند كه من اتكال به ملت دارم و اين ملت است كه مى‏تواند، قدرت اين را دارد كه نگذارد كسى تعدى بكند، خوب اين را بايد مطالعه كرد در احوال ايران و بالفعل كه ببينيم كه ايران يكسره پشتيبان اعليحضرت است؟ اين پايه‏اى، الان پايگاهى دارد درايران؟ يا اين هم به همان شكل پدر درآمده است؟ كه خوب، اين را من يادم است، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه وقتى كه جنگ عمومى شروع شد و متفقين ايران را خواستند قبضه كنند براى اينكه پلى باشد - براى - بين آنها و جاهاى ديگرى كه دعوا داشتند، سه تا لشكر از سه جنبه به ايران حمله كردند، مال انگلستان بود و مال آمريكا بود و مال شوروى و آن حرف‏هائى كه رضاشاه مى‏گفت مثل همين حرف‏هائى است كه اين مى زند كه (قدرت ما ديگر به آنجا رسيده كه كسى نمى‏تواند تعدى كند، به آنجا رسيده است و كذا) يكدفعه معلوم شد كه يك ادعايى بوده است كه تويش

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 262

    خالى بوده است، فقط اين يك حرفى بوده. آنوقت مى‏گفتند كه اعلاميه‏اى كه دوم نداشت اعلاميه لشكر ايران بود كه اعلاميه اول را كه اعلاميه جنگشان بود، دومى نداشتند كه ظاهراً سه ساعت طول كشيد، وقتى كه رضاشاه به سردارهايش گفته بود كه آخر چرا سه ساعت، گفته بودند سه ساعت هم زيادى بود براى اينكه ما هيچى نداشتيم، آنها همه چيز، راه مى‏آمدند، سه ساعت راه مى‏آمدند و الا چيزى در كار نبود. حالا ايشان همچو قدرتى دارد كه ملت را استثناء كنيم و - خود قدرت ايشان را - كه قدرت ايشان جلوگيرى كرده است از اين ابرقدرت كه شوروى باشد؟ يا يك مسائل ديگرى در كار هست؟ قدرت ايشان همين است. وقتى هم كه يك قدرتى اتكال به ملت نداشته باشد نظير همان رضاشاه مى‏شود كه اين سه تا مملكت، اين سه تا لشكر ريختند به ايران و ايران را گرفتند و همه چيز ايران در معرض خطر بود، خطرى بود از همه چيز ايران، در عين حال يك مطلب وجدانى براى ماها بود و مشهود بود كه مردم شادى كردند كه اينها آمدند شر رضاخان را كندند براى اينكه آنها كه آمدند رضاخان را فرستادند رفت. يك همچو وضعى پيش آورده بود كه در عين حال كه اجنبى، دشمن، سه تا دشمن بزرگ همه چيز ايران را در معرض خطر داشت معذالك از آمدن اين دشمن‏ها مردم شادى كردند و به هم عرض كنم شايد مبارك باد مى‏گفتند كه خوب شد آمدند كه اين مرديكه رفت، شرش را كند و رفت. اينطور با مردم عمل كرده بود كه از دشمن، سه تا دشمنى كه به حسب ديانت با اينها مخالف بود و همه چيزشان مخالف بود، اينها آمدن آنها را براى رفتن او ترجيح مى‏دادند آنها بيايند و او برود. الان هم وضع اين آقا اينطور است كه همچو در نظر مردم اين مبغوض است كه اگر خداى نخواسته يك قدرتى بيايد و اين برود، آن را مردم ترجيح مى‏دهند براى اينكه آنها باز ممكن است يك حسابى داشته باشند. لهذا آنها كه آمدند بى‏حساب نبود كه به مردم تعدى بكنند، البته بود يك تعدياتى اما نه آنطور تعدى كه رضاخان كرد، شوروى هم نكرد، انگلستان هم نكرد، آمريكا هم نكرد، دشمنان ما نكردند آنطور با ايران، آنطور كه‏اين سختگيرى كرد و مردم را آزار داد، آنها همچو كارى نكردند، اينها آمدند البته قبضه كردند، بسيار بد بود، بسيار زشت بود لكن معذالك اينطور بود. الان هم وضع ايشان اينطور شده كه بودن ايشان در ايران به طورى در نظر مردم يك امر ناگوارى است كه اگر چنانچه يك قدرتى بيايد و اين برود معلوم نيست كه همان شادى‏ها را نكنند، همانطور كه آنوقت بود حالا هم شادى نكنند. حالا در هر صورت الان قدرت ايشان كه اتكال به ملت هم ندارد و ملت همه اصلاً با او موافق نيست.

    هراس دو ابرقدرت از يكديگر مانع تعدى آنان به ايران است، نه قدرت پوسيده شاه

    باز ما فرض مى‏كنيم كه ارتش تمامش هم با اين موافق است و حال اينكه فرض است، الان ارتش تو خالى شده، الان پوسيده تويش و با ايشان موافق خيلى نيستند، خوب يك دسته‏اى كه خورد و بردشان زياد بوده و هست، آنها هستند و اما همچو نيست كه همه موافق باشند، حالا ما فرض مى‏كنيم كه تمام ارتش هم با ايشان موافق باشند لكن در قبال يك قدرتى مثل قدرت شوروى اينطور نيست كه

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 263

    اينها بتوانند يك كارى بكنند. پس مساله اين نيست كه الان قدرت اعليحضرت مانع شده است از اينكه شوروى حمله كند به ايران، خير مقابلش قدرت‏هاى ديگر است، جهات ديگرى است كه نمى‏شود، نه آن يكى مى‏تواند تعدى كند، نه آن يكى مى‏تواند تعدى كند. همچو كه آمريكا مى‏خواهد يك كلمه بگويد، از شوروى اعلام مى‏شود اين مخالف با مصالح ماست، ما آرام نمى‏نشينيم، اگر اين هم بخواهد چيز بكند آن يكى مى‏گويد كه مخالف مصالح ماست. اين بين اين دو تا قدرت بزرگ اينجا حفظ شده است، نه اينكه ايشان حفظ كردند. پس بنابراين قدرت منهاى ملت، يك قدرت پوسيده‏اى است كه ايشان دارند و اين همچو قدرتى را ندارد و اگر چنانچه ايشان بروند، ما فرض كنيم كه ايشان بروند و ديگر جهات ديگرى نباشد كه آمريكا در مقابل شوروى، انگلستان در مقابل شوروى كه اگر اين بخواهد تعدى كند اينها نمى‏گذارند، اگر اينها بخواهند تعدى كنند آنها نمى‏گذارند، اين هم نباشد در كار، بخواهد شوروى حمله كند به ايران، ملت ايران كه الان با هم هستند، با اين ملت نمى‏تواند حمله كند، ما فرض مى‏كنيم خير، ارتشش را زد و وارد كرد، زندگى نمى‏تواند بكند ارتشش، يعنى هر ده كوره‏اى كه برود پدرشان را در مى‏آورند، چنانچه ديديم بيرونش كردند از آذربايجان. آذربايجانى‏ها بودند كه بيرون كردند، شوروى را در جنگ عمومى كه بنا گذاشتند بماند اينجا، بعد كه آذربايجانى‏ها بيرون كردند آقا راه افتادند به رجز خوانى كه اين من بودم كه آذربايجان را نجات دادم. اين را همه مردم مى‏دانند كه ايشان نبودند كه آذربايجان را نجات دادند، آن كسى كه نجات داد آذربايجان را، ملت آذربايجان بود كه نجات داد. حالا هم اگر بنا باشد شوروى حمله بكند و ايشان نباشد، ملت است، اگر ايشان باشد ملت نيست براى اينكه ملت پشتيبان، او نيست و اگر شوورى بخواهد حمله بكند شايد يك تاييدى هم از آنها بكنند، اين اشخاصى كه رنج ديدند از اين خانواده، يك تاييدى هم شايد بكنند چنانچه آنوقت خيلى هم خوشحال بودند و اگر ايشان نباشد بهتر ايران حفظ مى‏شود از شوروى و حال آنكه اصل مطلب اينطور است كه قضيه اينكه شوروى تعدى نمى‏كند به ايران و آمريكا تعدى نمى‏كند و انگلستان تعدى نمى‏كند اين است كه خود اينها قدرت‏هايى در مقابل هم هستند و اگر اينها بخواهند هر كدامشان چى بشوند، يك جنگ عمومى پيدا مى‏شود و اينها الان مى‏دانند كه جنگ عمومى مطابق است با قطع نسل بشر. اينطور نيست كه جنگ عمومى بكند و آن يكى غلبه كند بر او، او را از بين ببرد و خودش زندگى كند، براى اينكه قضيه جنگ‏هاى ذره‏اى است، اتمى است و تمام بشر از بين مى‏رود و هيچ عقلى اقتضاى اين را هم نمى‏كند كه يك جنگ عمومى را. اين جنگ عمومى غير آن جنگ عمومى اول و دوم بوده. جنگ عمومى اول و دوم جنگ عمومى بود كه اين ابزارى را كه الان پيدا شده، نبود اين ابزار. جنگ اول كه خيلى كم بود، جنگ دوم هم بود اما اينطور نبود. الان وضع جورى شده است كه اگر يك جنگ عمومى بخواهد در دنيا پيدا بشود، عقلاى دنيا مى‏دانند، همين ابرقدرت‏ها مى‏دانند كه اين جنگ مثل آن جنگ‏ها نيست. اين جنگ، بشر را به نابودى كشيدن است يعنى هم شوروى نابود خواهد شد، هم آمريكا نابود خواهد شد هم ساير ممالك نابود خواهد شد. يك همچو جنگ عمومى نخواهد پيدا شد، اگر هم پيدا شد ما هم مثل همه مردم، ما عاقبتمان به خير است آنها

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 264

    عاقبتشان نمى‏دانند چى است.

    ادعاى باطل شاه مبنى برقدرتمندى او در جلوگيرى از تعدى ابرقدرت‏ها

    در هر صورت اين حرف، اين منطق، يك منطق فاسدى است كه اگر اعليحضرت نباشند آمريكا از آن طرف شروع مى‏كند به تعدى كردن و انگلستان از آن طرف آمريكا از آن طرف، و اين قدرت است كه در مقابل همه قدرت‏هاى عالم، ادعا اين است كه قدرت ايشان در مقابل اين سه تا ابرقدرت كه انگلستان و آمريكا و شوروى باشد ايستاده است، نه فقط در مقابل شوروى، در مقابل اين سه قوه ايستاده است و الان كارتر وقتى فكر مى‏كند كه يك همچو قدرتى در ايران هست به خودش مى‏لرزد يا فرض كنيم در كرملين اگر يك همچو صحبت بشود مردم به خودشان مى‏لرزند يا در انگلستان. ايشان اينطور ادعا را دارد كه من هستم كه تجزيه نشده است ايران، اگر من نباشم ايران تجزيه خواهد شد. اين حرفى است كه مى‏زند.از بچگيش تاحالا عادت كرده است از اين حرف‏ها بزند و حالا هم از اين حرف‏ها مى‏زند.

    ادعاى باطل شاه مبنى بر حفظ ثبات كشور و ممانعت از فعاليت كمونيست‏هاى داخلى

    خوب حالا فرض دوم را پيش مى‏آوريم كه رفت، ادعا اين است كه اگر ايشان نباشد اينها حمله مى‏كنند لكن حالا كه ايشان هست يك ثباتى هست و اين داخلى‏ها، كمونيست‏هاى داخلى نمى‏توانند كه الان كارى انجام بدهند لكن ايشان به مجردى كه رفت اينها شروع مى‏كنند به چيز كردن و شلوغ كردن و آذربايجان را مى‏دهند به شوروى يا ايران را مى‏دهند به شوروى و اين حرف‏ها را مى‏زنند يا خير نمى‏دهند به شوروى لكن ايران مى‏شود كمونيست. اين هم همچو ادعايى دارد. گاهى آنطور مى‏گويند، گاهى اينطور مى‏گويند كه خير ايران مى‏شود كمونيست. اين را وقتى حسابش را بكنيم يك حرف نامربوطى است براى اينكه الان اين كمونيست‏هايى كه در ايران هستند از قدرت ايشان مى‏ترسند كه اگر قدرت ايشان نباشد ديگر مردم ديگر را هيچ حساب نمى‏كنند؟! سى و چند ميليون جمعيت ايرانى يك عده كمى‏شان كمونيست هستند آن هم نه آن كمونيستى كه بخواهند شوروى را بياورند در ايران، كمونيست‏اند، اينهم من خيلى باورم نيست كه كمونيست اصيل باشند به اصطلاح خودشان، اينها هم بسيارشان، سرانشان حالا شايد جوان‏هايشان اينطور نباشند اما آن سرانشان آنهائى هستند كه از دربار سر در آوردند و در آنجا كارهايى انجام مى‏دهند و الان بعضى‏شان نوكر دربار هستند، اينها از آنجا سر در مى‏آورند، اينها به اصطلاح من كمونيست آمريكايى هستند نه كمونيست واقعى.

    حالا ما فرض مى‏كنيم كه يك عده‏اى هم كمونيست باشند، خوب ما در اين چيز ايران ديديم اين را، همين الان، همين الان كه ايران اين انقلابات است ما مى‏بينيم كه شعار چه است. در ايران شعار كمونيستى است يا شعار اسلامى؟ همه هم مى‏دانند اين معنا را كه اگر يك شعار كوچكى هم يك جائى داده بشود و ما فرض هم بكنيم كه از كمونيست‏ها هست يك قطره‏اى است در مقابل يك دريا.همه

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 265

    اقشار ايران، سرتاسر اقشار ايران تمامش فرياد حكومت اسلامى دارند مى‏زنند، يك عده مختصرى هم هستند فرض كنيم كه به قول اينها، كه اينها شعار كمونيستى مى‏دهند. اين عده مختصر در مقابل اين سيل و اين دريايى كه الان راه افتاده و همه دارند ادعا مى‏كنند كه ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم، اينها منحلند. اينها يك حرف نامربوطى است كه ايشان خيال مى‏كند، خيال نمى‏كند ايشان مى‏خواهند اغوا كنند والا خودش هم مى‏داند اين مسائل نيست، نمى‏تواند اغوا كنند اين را، خوب تجزيه چيست؟ كمونيست شدن چيست؟ يك جا مى‏گويد تجزيه مى‏شود يعنى يك طرف ايران را شوروى اخذ مى‏كند، يك طرف ايران را انگلستان مى‏گيرد يك طرف ايران را مثلاً آمريكا مى‏گيرد. يك وقت هم مى‏گويد ايران كمونيستى مى‏شود، يعنى همان تيكه‏اش مى‏شود؟ ديگر باقى جاهايش نمى‏شود؟ كمونيست‏ها فقط آذربايجان را مى‏گيرند يا خير، شوروى مى‏آيد آذربايجان را مى‏گيرد؟ اين حرف‏ها يك حرف‏هايى است كه اينها مى‏زنند و مى‏گويند كه اگر شاه نباشد كذا و همه‏اش براى حفظ اين است. آمريكا هم همين حرف‏ها را اگر بزند براى حفظ اين است، شوروى هم پشتيبانى از اين مى‏كند و از اين حرف‏ها ممكن است القاء بكند كه ايشان را نگه دارد، انگلستان هم ممكن است همين حرف‏ها را بزند براى نگه داشتن ايشان، البته همه اينها موافقند با اينكه ايشان باشد براى اينكه بهتر از ايشان براى اينكه منافعشان را تامين كند ندارند الان. اگر يك نوكر بهتر پيدا مى‏شد خيلى پشتيبانى نمى‏كردند لكن حالا اين يك كهنه كارى است كه بلد است راه‏ها را، فهميده چه جورى كار بكند ولو الان از كار افتاده است و اينها ميل دارند كه اين باشد بلكه منافع اينها باز يك مدتى ادامه پيدا كند.

    وظيفه ايرانيان مقيم خارج، تبليغ و انعكاس خواسته ملت در رسانه‏هاى گروهى

    و ملت ايران الان در مقابل همه اينها ايستاده است و مى‏گويد كه نه، ما منافعمان براى خودمان مى‏خواهيم باشد و ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، خواهيم مستقل باشيم، ما يك حكومت عدل اسلامى مى‏خواهيم نه يك حكومت جائرى كه همه چيزما را به باد بدهد، ما يك حكومت امينى مى‏خواهيم كه امين باشد براى مردم و ما داريم در ايران، در خارج ايران مردم امينى كه مى‏توانند جانشين بشوند از براى اين آدم و اين دستگاه.

    و اين مطلب را باز هم تكرار مى‏كنم كه ماها همه‏مان مكلفيم به اينكه در خارج اينجا كه هستيم، در خارج ايران كه هستيم به ايرانى‏ها كمك كنيم. به ملت ايران كه همه چيزش را الان در طبق اخلاص گذاشته و دارد براى نفع همه ماها، همه ملت دارد قيام كرده است و همه چيز را دارد مى‏دهد، ما هم آنقدرى كه قدرت داريم به آنها كمك كنيم و الان ما در اينجا اين قدرت را داريم كه با مصاحباتمان با مطبوعات، اگر مى‏توانيم چيزى در مطبوعات بدهيم بنويسند، با مردم وقتى كه صحبت مى‏كنيد حرف‏هايتان را بزنيد و روشن كنيد كه اين مردم ايران اينطور نيست كه به قول آقاى كارتر (اراذل پست باشند) و بخواهند يك آدم شريفى را از مملكت بيرون بكنند، خير اينها يك مردمى هستند كه حقوقشان را مى‏خواهند، حق اول بشرى است كه عبارت از آزادى و استقلال است مى‏خواهند و مى‏خواهند يك

    صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 266

    كسى كه تعدى به اين حق كرده است از ايران بيرون برود و كسانى هم كه تعدى به اين حق كردند، به حق آنها كردند دستشان را قطع بكند و اين را به كسانى كه با آنها روابط داريد، اين مطلب را گوشزد كنيد، مكرر كنيد تا اينكه يك موجى هم در خارج پيدا بشود و انشاءالله زودتر به نتيجه، به نتيجه مى‏رسيد من ميل دارم زود برسيد. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 22 از 208 نخستنخست ... 121819202122232425263272122 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/