صفحه 15 از 208 نخستنخست ... 51112131415161718192565115 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #141
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 236

    تاريخ: 8/8/57

    بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب بر عليه اسلام و روحانيت

    تبليغات كذب اجانب بر عليه پشتوانه‏هاى مقاومت مسلمين

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    ما مواجه هستيم با تبليغاتى كه از آنوقتى كه خارجى‏ها راه پيدا كردند به ايران و مطالعات كردند در ايران و خواستند ذخائر ايران را ببرند، شروع به تبليغاتى كردند كه اسلام و روحانيت اسلام را در نظر مردم يك چيز مخالف با زندگى، مخالف با عقل، ارتجاعى، به درد زندگى نخور، از اين چيزها معرفى كنند. با آن تبليغات دامنه‏دارشان اين تهمت‏ها را زدند كه مثل اديان افيون هستند براى تخدير مردم و اين هم سرمايه‏دارها درست كردند و علماى اسلام هم عمال همين سرمايه‏دارها هستند و مردم را تخدير مى‏كنند كه مردم صدايشان در نيايد، انقلابى پيدا نشود. و اين كارى است كه مبلغين و آنهائى كه اسلام را سدى از براى منافعشان مى‏دانستند و علماى اسلام را هم سدى ديگر، اين تبليغات را كردند.

    ما بسيارى از مطالبش را تدريجاً در اين روزهايى كه اينجا بوديم براى اين آقايان كه البته مرتب عوض مى‏شوند و اشخاص ديگر مى‏آيند گفته‏ايم من جمله از چيزهائى كه گفته شده است و لازم است باز گفته بشود اين است كه بايد انسان ببيند كه سند اسلام كه قرآن است، آيا اين سند، سندى است كه اگر كسى مطالعه آن را بكند يا تعليمات آن را ياد بگيرد، اين جزء افيون‏هاست و مى‏رود توى خانه‏اش مى‏نشيند يا مردم را دعوت مى‏كند به دير و خرابات؟ يا اينكه قرآن محرك جامعه است؟ طرف رد ظلم و رد ستم كارهائى كه در خارج مى‏شود هست؟

    كسى كه يك مقدارى آشنا باشد به منطق قرآن، مى‏بيند كه اين قرآن است كه وادار كرد پيغمبر اسلام را به اين كه با اين سرمايه‏دارها دائماً در جنگ باشد و با اين كسانى كه در حجاز و در طائف و در مكه و اينها، سرمايه‏دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدرى كه قدرتمند بودند، قرآن بود كه پيغمبر اكرم را وادار كرد به اينكه با اين مردمى كه با مليت مردم، با منافع توده‏هاى مردم مخالف هستند و استثمار مى‏كنند اينها را، با اينها بايد جنگ بكنيد و تاديبى حاصل بشود.

    جنگ‏هائى كه پيغمبر در زمان حياتشان فرموده‏اند (بعد از اينكه آنوقتى كه اسباب جنگ فراهم شد برايشان) اين جنگ هميشه با زورمندها بوده است، با آنها مثل ابوسفيان و امثال آنها كه

    صحيفه نور ج 2 صفحه 237

    قدرتمندها بودند و اينها منافع ملت‏ها را، ملت خودشان را مى‏خواستند براى خودشان چيز بكنند و ظلم و ستمكارى و اينهابيعدالتى رايج بوده است و جنگ‏هائى كه واقع شده بين مستضعفين بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با اين زورمندها واينهائى كه مى‏خواستند حق فقرا را بخورند و لسان قرآن در آياتى كه در باب جنگ، جنگ با اين مشركين كه در آنوقت داراى قدرت بودند، آياتى كه وارد شده است يكى و دو تا نيست، بسيار آيات درباب جنگ است و در جدال با اينها و در تمام قرآن اگر پيدا بكنيد يك آيه‏اى كه مردم را بگويد با اينها ملايمت بكنيد و برويد توى خانه‏تان بخوابيد تا اينها هر كارى بخواهند بكنند، بكنند، اگر اين جور پيدا شد، آنوقت حق دارد كسى بگويد كه اين قرآن آمده است و دين آمده است و افيون است. افيون معنايش اين است كه مثل ترياك كه، اين مواد مخدره كه استعمال مى‏كنند و انسان بعد از استعمالش به چرت مى‏رود، قرآن آمده است كه مردم را به چرت وادار كند! اين تبليغى بوده است كه بر ضد قرآن شده است و نكته اين تبليغ هم اين بوده است كه مسلمين را از قرآن جدا كنند و منطق قرآن را بشكنند در بين مسلمين، تا اينكه اين شرقى‏ها كه مسلمين هستند و داراى مخازن هستند، ديگر پشتوانه‏اى نداشته باشند كه مقاومت كنند. اگر قرآن و روحانيت قرآن نباشد، اين مردم و توده‏ها، اينها مقاومت نمى‏كنند.اينها هستند كه ممكن است، اينطور مطالعات به آنجا رسيده كه اينكه سد است از براى راه استفاده غرب، اين عبارت از قرآن است و عبارت از آن كسانى كه درس قرآن خوانده‏اند، آنها ممكن است يك وقتى جلوگيرى بكنند از منافع، پس بايد اين دو تا سد را شكست تا راه باز بشود. قرآن را با اين منطق به قول خودشان شكستند يا خيال شكستنش را داشتند كه اصلاً دين، نه دين اسلام، اصلاً دين از اول كه بوده است يك مخدرى بوده. اين براى اين است كه، نه اينكه آنها اطلاع نداشتند، آنها اطلاعاتشان صحيح بوده، داشتند اطلاعات، آنها فريبكارى مى‏كردند، ماها اطلاع نداشتيم كه فريب مى‏خورديم، آنها فريب مى‏دادند و مقصد داشتند، مقصد سياسى داشتند كه منافعش به خودشان برسد و ليكن مسلمين فريب خوردند. ما بى‏اطلاع بوديم، شايد در بين جوان‏هاى ما حالا هم باز كه به بركت اسلام و قرآن و روحانيت واينها، يك همچنين اساسى را دارند به هم مى‏زنند و متزلزل مى‏كنند، حالا هم اگر يك كسى كه از عمال آنهاست يا خير، خودش بازى خورده، شايد آن هم حالا همين حرف را باز تكرار كند كه نه، قرآن و مثلاً روحانيون، اينها مخدرات هستند. با اينكه مى‏بينند اين نهضتى كه در پانزده سال پيش از اين تا حالا به پا شده است و الان متزلزل كرده است نه شاه را متزلزل كرده است آمريكا را، انگلستان را، شوروى را و اينها دارند مطالعه مى‏كنند كه چطور تخلص پيدا كنند و نمى‏توانند هم تخلص پيدا كنند براى اينكه از سرنيزه‏كارى بر نمى‏آيد در مقابل اراده ملت، اينها هم باز در بينشان شايد پيدا بشود يك جاهلى كه يك همچنين كلمه‏اى بگويد و ليكن از بى‏اطلاعى است.

    انبياى سابق هم هر كدامشان كه ما از تاريخ‏شان اطلاع داريم يك اشخاصى بودند از طبقه سوم و از اين فقرا و اينها قيام مى‏كردند در مقابل سلاطين‏شان، مثل حضرت موسى (ع) در مقابل فرعون، يك مرد شبانى با يك عصائى قيام مى‏كند و مردم را دعوت مى‏كند و مى‏رود سراغ فرعون و فرعون را مى‏خواهد دعوت كند براى اينكه او را آدمش كند. اين جور نبوده است كه از فرعون بعث شده باشد موسى براى تخدير توده، از توده پيدا

    صحيفه نور ج 2 صفحه 238

    شده است يعنى خدا از توده انتخاب كرده است اين را در مقابل قدرت فرعون و هكذا ساير انبياء (ع) و آنهائى كه ما اطلاع از آنها داريم اينطور بوده‏اند و پيغمبر اكرم كه ديگر نزديك به ماست نسبت به آنها و اطلاعمان از تاريخ آن بيشتر است و جنگ‏هائى كه او كرده همه معلوم است كه چند تا جنگ كرده و با كى جنگ كرده، جنگ‏ها همه با اشخاص ظالم و متعدى و قلدر بوده است. پس اين منطق كه اسلام يا ساير اديان از مخدرات است، اين منطق اجانب است كه مى‏خواهند مال شما را بخورند، مى‏خواهند ما را از قرآن منفصل كنند تا اينكه پشتوانه‏اى نداشته باشيم، مثل قدرت قرآنى پشت سر ما نباشد و ما متفرق بشويم و هر كسى يك چيزى بگويد و تبليغات آنها اثر بكند و جوان‏هاى ما را منحرف كند و اسباب اين بشود كه آنها مشغول كارشان بشوند.

    كيفيت زندگى و سياست روساى حكومت اسلامى و حكومت‏هاى ماركسيستى

    وقتى مى‏آئيم سراغ آنهائى كه دين را تبليغ مى‏كردند، مثل خود پيغمبر و حضرت امير (ع) خلفاى پيغمبر يعنى خلفاى صورى پيغمبر تا آنوقتى كه باب خلافت در كار بود و به سلطنت نرسيده بود، بعد از علماى اسلام، شما اگر تاريخ را ملاحظه كنيد هميشه جنگ ما بين اين طايفه و قلدرها بوده، هيچ وقت همچون نبوده است كه اينها ساكت بنشينند، منتهى به مقدار قدرت و به مقدارى كه عرض مى‏كنم توانائى داشتند و كم بوده است توانائى‏شان، آن هم البته عللى داشته است كه نقصى، نقيصه‏هائى در كار بوده و ما در زمان خودمان، در اين مدتى كه خودمان مشاهده كرديم، قيام‏هائى از همين طبقه ديده‏ايم در مقابل رضا شاه آنوقت كه آمد و كودتا كرد و عرض بكنم آن بساط را در آورد و آن ظلم‏ها و آن تعديات به همه طبقات مردم، هيچ قدرتى در مقابلش نايستاد الا قدرت روحانى كه قيام‏هاى متعدد شد كه ما همه‏اش را يادمان است، قيام‏هائى كه از علماى اصفهان شد، در قم جمع شدند همه با هم، از علماى بلاد هم آمدند در قم، قيامى كه از خراسان شد كه همه علماى خراسان را كه قيام كرده بودند گرفتند و بردند در زندان، مثل مرحوم آسيديونس و مرحوم عاصفه و ديگران، قيامى كه از آذربايجان شد، علماى بزرگ آذربايجان را مثل مرحوم آميرزا صادق آقا و مرحوم انگجى و ديگران را گرفتند و از آنجا بردند، تبعيد كردند. قيام‏هاى متعدد، قياس كه مرحوم آقاى قمى كرد كه آمد به تهران و مردم با او همراهى درست نكردند و ايشان هم گرفتند و تبعيد كردند. قيام زيادى كرده‏اند كه تاريخ نشان مى‏دهد كه اينها اين جور نبود كه مردم را دعوت به آرامش كنند كه مردم در مقابل ظلم حرف نزنند، در مقابل ظلمه حرف نزنند، اين تبليغات بوده است كه كار ماها را به اينجا رسانده است كه الان هم باز صحبتش را مى‏كنند، يعنى منحرف‏ها صحبتش را الان هم مى‏كنند و اينها كمك مى‏كنند به بنگاه ظلم. آنهائى كه اين مسائل را زمزمه مى‏كنند، اينها يا اينكه خودشان از دستگاه‏ها هستند و عمال آنها هستند يا فريب خورده‏اند از عمال آنها. اين شعارهاى مثلاً كمونيستى و شعارهاى ماركسيستى اينها از همان قماش هست كه اينها يك دسته‏اى از جوان‏هاى بازى خورده‏اند به واسطه اينها، اينها مطالعه نكرده‏اند در احوال آنهائى كه اينها را دعوت مى‏كنند به كمونيستى و به ماركسيستى دعوت‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه‏239

    مى‏كنند، مطالعه در احوال آنها نكرده‏اند ببينند خود آنها چكاره بودند مثلاً استالين كه در اخير ما همه ادراكش كرديم و در زمان او بوديم و بعضى شما هم بوديد، اين چه جور بوده خودش، خودش چه آدمى بوده است تا اينكه اينها مى‏خواهند تبعيت از او بكنند.

    بله آنوقتى كه جنگ عمومى واقع شد، لشكر ارتش روسيه آمدند به ايران، تقريباً از آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها بودند و مال انگلستان و مال آمريكا هم آن طرف‏ها را گرفته بودند، هر كدام يك گوشه ايران را ضبط كرده بودند و بودند در ايران و ما ديديم، من خودم ديدم و يك مطلب هم آنوقت معروف معروف شد. اما آن مطلبى كه معروف شد آنوقتى كه متفقين آمدند يعنى روساى متفقين، استالين و روزولت و چرچيل و آن يكى هم روزولت و اينها آمدند به ايران، استالين، آن آدمى‏كه اين آقايان مى‏گويند كه خير، آن آدم كمونيست بود، آن آدم توده‏اى بود، آن با مردم چطور بود، به او قارداش مى‏گفتند، برادر بود، همه اينها، وقتى خودش آمد به ايران حتى گاو شيرده برايش مى‏آوردند كه مبادا اين آقا از شير گاو ايران بخورد. اين آقاى كرملين نشين كه قارداشش عبارت از اين عرض كنم - ارتشش و توده‏هاى مردم بود، اين وقتى كه آمد، در همان جنگ عمومى براى يك مشورت آمد به ايران، آنوقت معروف بود به اينكه ايشان يك گاو خاصى عرض مى‏كنم كه همراهش آوردند كه شير آن گاو را بخورد و مبادا خداى نخواسته اين شير گاو نباشد و مبتلا بشود به شير گاو ايران. اين زندگى اشرافى او بود. و من خودم اين را ديگر ديدم كه ما از تهران مى‏رفتيم به مشهد با اتوبوس، بر خورديم به اين لشكرهايى كه‏از روسيه بودند كه عقيده‏شان اين بود كه ما و استالين هر دو برادر هستيم و همه با هم مثل هم مى‏مانيم، اينها مى‏آمدند براى گدائى سيگار يا چيز ديگر، وقتى يك سيگار به آنها دادند، گرفت اين سيگار را آنقدر خوشحال شد كه بنا كرد سوت زدن و راه رفتن، براى يك سيگار گدائى مى‏كرد. او وقتى كه آمد، با طياره آمد و با چه وضعى و با چه اشخاصى و با كذا، گاو شيرده هم آوردند كه آقا شير بخورد از آن گاو!. اينها بازى مى‏دهند مردم را، اينها مردم را بازى مى‏دهند. لنين كه اينقدر از او تعريف مى‏كنند و كذا، اولاً به واسطه يك شكست جنسى خودش وارد شده و مخالفت كرده است با آنهائى كه ديانت داشتند، با آن علمائى كه آنوقت بودند و علماى خودشان، يك مسأله جنسى بوده است كه آنها منعش كردند و او عصبانى شده، آنوقت يك قصه هم از او نقل مى‏كنند كه ايشان گفته است كه بايد ما حساب كنيم ببينيم كه اين افرادى كه در مملكت ما هست، خرج و دخلشان چه جورى است، هر نفر آدمى كه حساب كرديم در سال خرج و دخلش با هم مساوى است يا دخلش بيشتر از خرجش است اين را ما نگاه مى‏داريم براى اينكه خوب خرج خودش را دارد، يك چيزى هم به ما مى‏دهد، هر آدمى كه دخلش كمتر از خرجش است، اين را بايد توى دريا انداخت. اين آدم انساندوست يك همچنين آدمى‏است، اين كه حالا اينقدر از او تعريف مى‏كنند يك همچو آدمى است كه اين فقرا كه نمى‏توانند كار بكنند، پير مرد حالا شده است، ضعيف شده است، يك عيبى دارد كه نمى‏توانند كار بكند به اندازه مخارج خودش، اين ديگر به درد نمى‏خورد، اين را بايد ريخت تو دريا راحت بشود! توى دريا هم بريزيد كه ديگر محتاج به اينكه زمين را بكنند و اينها، نباشد! اينها بازى مى‏دهند جوان‏هاى ما را و تبليغات است همه‏اش،

    صحيفه نور ج 2 صفحه 240

    واقعيت نيست. اين يك حكومت و يك عرض بكنم كه رئيس براى آنها و ما هم حكومت خودمان را نشان مى‏دهيم، آن حكومتى كه ما مى‏خواهيم. آن حكومتى كه ما مى‏خواهيم مصداقش يكى خود پيغمبر اكرم است كه حاكم بود ما بناست كه روسا را بگيريم، روسا را نظر بكنيم، سيره رؤسا رانظر بكنيم، يكى از هم آنها حضرت امير بود، يكى هم عمر بود، ما ببينيم اينها مثل عمر هم هستند؟ خود پيغمبر را هر كس كه سيره نوشته است از رسول اكرم نوشته، وضعش در زندگى كمتر بوده است از اين مردم عادى كه آن وقت در مدينه زندگى مى‏كردند. اطاق گلى اينها داشتند توى مسجد يك اطاق گلى داشتند، سوار الاغ مى‏شده است يك كسى هم دنبالش، پشت سرش مى‏نشسته و مى‏رفته، آنوقت هم براى او مسأله مى‏گفته، او را تربيت مى‏كرده. شما بياوريد يك حاكمى، يك رئيس عرض مى‏كنم كلانترى، يك كد خداى يك شهرى يك دهى بياوريد كه اينطورى باشد، سلوكش با ملت اين باشد كه وقتى توى مسجد مسجد محل اداره حكومت، مى‏آمدند آنجا وقتى كه پيغمبر توى مسجد نشستند و عرض مى‏كنم كه چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشسته‏اند و دارند صحبت ميكنند، اشخاصى كه نمى‏شناختند، از خارج مى‏آمدند نقل شده است كه نمى‏شناختند اينها كدام يكى عرض مى‏كنم كه حاكم است و كدام يكى محكوم، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى مردم ديگر. يك زندگى اشرافى و يك زندگى عرض مى‏كنم چيزى نداشته در عين حال كه خودش اينطور بوده آنقدر به اين فقرا رسيدگى مى‏كرده و به اين ضعفا رسيدگى مى‏كرده است كه مردم همه از ذكرش فرض كنيد عاجز بودند.

    آن هم حضرت امير با سلطنت (جسارت است كه من سلطنت به ايشان بگويم) با خلافت چندين مملكتى كه ايران يكى از آنها، حجاز يكى از آنهانمى‏دانم عراق يكى از آنها، اردن يكى از آنها مصر يكى از آنها، اين يك همچو دامنه‏اى آنوقت داشته سلطنت ايشان، با اين دامنه سلطنت، زندگى خودش را ببينيم كه آيا اين غمخوار ملت است يا آنهائى كه اينها مى‏گويند؟ مقايسه بكنيد و زندگى‏شان را در تاريخ ببينيد. آن چيزى كه نقل مى‏كنند، يك پوستى ايشان داشته است يك پوست گوسفندى داشته شب‏ها خودش و عيالش رويش مى‏خوابيدند، روز هم اين را مى‏گذاشتند آنجا براى شترشان علف مى‏ريختند. اين زندگى حضرت امير در عمرش شايد يك دفعه يك نان سيرى نخورده باشد. اين وضع خوراك حضرت امير كه در آن چيز را برحسب نقل مهر مى‏كرده، آنجايى كه توى آن نان جو بوده است مهر مى‏كرده است، كه مبادا اينها باز كنند يك چيز ديگر توى آن بريزند (يك چربى، يك چيزى كه مثلاً به حسب ترحمى كه فرزندانش مى‏خواستند به پدر بكنند و زينب مثلاً مى‏خواسته به پدر بكند، چيزى داخل اين بكند) مهر مى‏كرده كه دست نخورده باشد. اين خوراك حضرت امير سلام الله عليه بود.

    آن شبى كه شبى فوت ايشان است شب ضربت خوردن ايشان هست، آن شب مهمان‏ام كلثوم مى‏گويند بوده‏است، وقتى كه برايش غذا مى‏آورند، ايشان غذا براى افطار مى‏آورد، مى‏بيند كه نمك آورده و شير، مى‏گويد تو چه وقت ديدى من دو تا خورش داشته باشم؟ يكيش را بردار، مى‏گويند كه

    صحيفه نور ج 2 صفحه 241

    رفته است نمك را بردارد، گفته است به جان من شير را بردار، دو لقمه نمك دست برد و خورد. اين حكومت ماست، حكومت اسلام است حاكم اسلام است، آن هم حاكم كمونيست و ماركسيسم و اينها.

    هدف اجانب از سركوبى مروجين اسلام، دستيابى به ذخاير مسلمين‏

    انسان بايد تعقل كند ببيند كجا گول خورده است، اين گول براى چه، اين تبليغات چه براى چه بوده است؟ اين نكته اينكه شما را مى‏خواهند جدا كنند از اسلام، جدا كنند از حكومت اسلامى، بايد ديد نكته چيست كه شما را مى‏خواهند جدا كنند از حكومت اسلامى. نكته اين است كه آن آقا گاز مملكت ما را مى‏خواهد، آن آقا نفت مملكت ما را مى‏خواهد، خوب، نفت و گاز صاحب دارد، ممكن اين است كه داد وقالشان در آيد. اسلام مى‏گويد كه هيچ قدرتى حق ندارد، هيچ قدرتى نمى‏تواند بيايد به مسلمين تحميل بشود، اينها هم كه مى‏خواهند تحميل كنند همه چيز را، اينها مى‏خواهند، يك محمدرضا را بياورند و اينجا بگذارند، مأمور كنند (مأموريت براى وطنم) كه اين آدم همه استفاده‏هائى كه اين مملكت دارد، به اينها بدهد، خوب ممكن است آخوند صدايش در آيد، آخوند را خفه مى‏كنند، (آخوندها مفتخورند، اين آخوندها همه مفتخورند) اينها مى‏گويند آخوندها مفتخورند اين آخوندى كه حالا دارد مفتخورى مى‏كند در اين حجرات مدرسه آن زندگى را دارد، چهار تا كتاب و يك گليم و نمى‏دانم چه، آنهائى به اينها مى‏گويند مفتخورند كه خودشان داراى كذا و كذا هستند. (اين آخوندها تنبل هستند)! اين آخوندها تنبل هستند كه 70 سال پشتكار دارند يك كار را انجام مى‏دهند تا آخر براى حفظ عرض مى‏كنم ملت خودشان و حفظ ديانت خودشان يا آنهائى كه هر روز دارند دور مى‏گردند براى عرض مى‏كنم بيعارى كردن؟ اينها دارند به اينها مى‏گويند تنبل هستند اينها، همه تبليغات براى اين است كه آخوند را از نظر ملت بيندازد، اين قدرت را از اين ملت بگيرد، آن قدرت اسلام را كه بالاى‏سر همه قدرت هاست از دست بگيرد، اين قدرت كسانى كه مروج اسلام هستند، اين قدرت را هم بگيرد، وقتى كه اين دو تا قدرت را گرفت، سر صبر، محمدرضا هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، يكى نگويد چرا. آن روزى كه رضا شاه آمد و آن همه كارها را كرد، باز يك آخوند بود كه توى مجلس، به اسم مدرس (رحمة الله) كه مقابلش مى‏ايستاد و مى‏گفت كه نه. هيچ كس نبود، مدرس بود، چند نفر هم كه اطراف او بودند، ديگر در تمام مملكت هيچ قدرتى در مقابل او نمى‏ايستاد. مدرس يك آقاى عمامه‏اى ملا، متقى و با يك پيراهن كذا و عباى كذا و تنبان كرباسى كه شعر آنوقت برايش گفتند كه تنبان كرباسى قدردانى از او كردند و شعر برايش گفتند، انتقاد از او كردند، اين ايستاد در مقابل رضا شاه و (نه) گفت.

    آنوقتى كه التيماتوم كرد روسيه به ايران كه در يك قضيه‏اى بود كه من حالا يادم نيست، التيماتوم كردند و لشكرشان هم حركت كرده بود و آمده بود تا فلان جا، آوردند به مجلس كه، التيماتوم را آوردند به مجلس كه وكلا چيز بكنند، خوب لشكر روس است و بناست بيايد و التيماتوم كرده و اگر فلان كار را انجام ندهيد چه خواهيم كرد تنها كسى كه خود آنها نوشتند وكلا همه

    صحيفه نور ج 2 صفحه 242

    نشسته بودند و هيچ حرف نمى‏زدند و قدرت اين كه كارى بكنند نداشتند خوب چه بكنند نوشته يك سيد يك معمم يك ملائى با دست لرزان آمد پشت آنجا و گفت حالا كه بناست ما از بين برويم، چرا به دست خودمان از بين برويم؟ نه، ما رد مى‏كنيم اين را، كردند و هيچ غلطى هم آنها نكردند. قدرت پيدا كردند به قول ايشان، وكلاى ديگر هم قدرت پيدا كردد و راى برخلاف دادند و قبول نكردند حرف آنها را، آنها هم هيچ كارى نكردند، اينها مى‏خواهند ما را بترسانند.

    شكست طرح اجانب در عقب راندن مسلمين

    الان هم كه شما خيال مى‏كنيد كه از آن طرف همين ديروز باز تلگرافى در چهار آبان كرده بودند (چند روز پيش از اين) اين سران مفتخور نفتخور، اين تلگراف را كرده بودند و تبريك گفته بودند به شاه چهارم آبان را، اظهار پشتيبانى، مى‏نويسند كارتر كه قيامت كرده بود در اظهار پشتيبانى كه ما پشتيبان شما هستيم و فلان پريروز هم، چند روز پيش از اين وزير خارجه انگلستان مسأله را همانطورى كه بود گفت، گفت (ايشان حافظ منافع ماست (قريب به اين معنا) حافظ منافع ماست، ما منفعت در آنجا داريم، ما بايد حالا پشتيبانى از او بكنيم.)

    نه، ما نمى‏گذاريم تو پشتيبانى بكنى، ملت ديگر گول اين حرف‏ها را نمى‏خورد. حالا هم اين حرف‏هايى كه اينها مى‏زنند، خيال نكنيد كه حالا اگر اين ملت ايستاد و پشت سرهم ايستاد و رد كرد اين حرف‏ها را به آنها لشكر بياورند از آن طرف، نخير اينها همه شعر است، اصلاً دنيا ديگر اين را قبول نمى‏كند از كسى. يك ملتى وقتى حرف صحيح دارد مى‏زند، حرف حق دارد مى‏زند، مى‏گويد كه ما نمى‏خواهيم منافعمان را شما ببريد، ما نمى‏خواهيم ذخائر ما را شما ببريد، ما مى‏خواهيم خودمان در اين مملكتمان مستقل باشيم، ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، شما خودتان در - نمى‏دانم - اعلاميه حقوق بشر اين حرف‏ها را زده ايد، ما مى‏خواهيم همين مطابق اعلاميه حقوق بشر عمل بكنيم، ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، ما در مملكتمان استقلال مى‏خواهيم، آزادى مى‏خواهيم، بچه‏هاى ما هم دارند داد مى‏زنند اين معنى را، پير مردهايمان هم دارند مى‏گويند همين معنا را نمى‏شود با يك همچو ملتى با سرنيزه چيز كرد، نه حكومت نظامى جلوى اين ملت را ديگر مى‏تواند بگيرد و نه عرض مى‏كنم كه حكومت غير نظامى، اصلاً نمى‏شود، نه كارتر مى‏تواند بگيرد نه - عرض مى‏كنم كه كرملين نشين‏ها مى‏توانند اين كار را بكنند، نمى‏شود اين معنا. اينها همين طور مى‏گويند براى اينكه با گفتن مى‏خواهند شما را از دم، در كنند و لا عمل نمى‏كنند كه بيايند هجوم بياورند. اينها هر كدام منافعى دارند، منافع بين المللى و اين چيزها را دارند كه نه او جرات مى‏كند از ترس اين يك قدم جلو بيايد و نه اين جرأت مى‏كند از ترس او يك قدم جلو بيايد. اينها هر كدام از هم مى‏ترسند لكن خوب مى‏خواهند اين حرف‏ها را حالا مى‏زنند براى ترس ما، آنوقت هم يك آخوند ايستاد و گفت (نه) منتهى خوب مردم همراه نبودند، مجهز نشده بودند مردم، تبليغات جورى كرده بود كه آخوند را سوار اتومبيل نمى‏كردند خدا مى‏داند، مرحوم حاج شيخ عباس طهرانى (رضوان الله) عليه گفت كه در عراق من مى‏خواستم سوار اتومبيل بشوم، شوفر گفت ما دو تا طايفه

    صحيفه نور ج 2 صفحه 243

    را سوار نمى‏كنيم، يكى آخوندها را و يكى فاحشه‏ها را. وضع آخوند اين جور شده بود آن روز يعنى اين جور كرده بودند. جدا كردند اينها را از ملت، رضاخان هر كارى خواست كرد آن آخوندها هم، آقايان هم قيام كردند، چند تا قيام كردند لكن ملت از باب اينكه گول خورده بود نتوانست، همراهى نكرد، آنها هم لشكرى نداشتند. الان هم تبليغات پشت سر هم تبليغلت هست، تبليغ پشت سر تبليغ، فلانى (امام خمينى ) در قصر ييلاقى چيز، آنجا هست و جوان‏ها مى‏روند پيش او در قصر ييلاقى. اين قصر ييلاقى ماست كه نداريم يك اطاقى كه آقايان بتوانند بنشينند، بايد اينطورى بايستند. اين تبليغات، آقا مى‏خواهند اينطورى جدا كنند مردم را از اين دين ولى حالا ديگر اين حرف‏ها را گوش نمى‏دهند، حرف‏ها گذشت ديگر، روشن شده‏اند مردم، مطلع شده‏اند مردم بر حيله‏ها، ديگر به اين حرف‏ها گوش نمى‏دهند و بايد برود اين آدم، هيچ چاره ندارد و اگر بخواهيد ايران اصلاح بشود، با بودن محمدرضا در آنجا و اين سلسله خبيثه پهلوى، اين ايران اصلاح شدنى نيست، بايد اين برود تا ايران اصلاح بشود، دنبال او بايد دست آمريكا انگلستان عرض مى‏كنم كه شوروى، اين سه ابر قدرت بايد دستشان قطع بشود از ايران و ايران، مستقل براى خودش باشد تا اصلاح بشود. ما دنبال اين معنى هستيم انشاءالله.

    انعكاس وقايع انقلاب اسلامى، تكليفى براى ايرانيان مقيم در خارج‏

    حالا ببينيم تكليف شما كه اينجا نشستيد چيست؟ (من خسته شدم كه نمى‏توانم ديگر ادامه بدهم) تكليف ماها چيست؟ برادرهاى ما در ايران دارند تكليفشان را عمل مى‏كنند يعنى الان هم كه ما اينجا نشستيم، شما خاطر جمع باشيد در قم يا در جاى ديگر يك صدائى هست. در تهران نمى‏دانم در زنجان، هر جا برويد يك مطلبى هست، يك نهضتى هست، يك فريادى هست، يك كتك خوردنى هست، يك - عرض مى‏كنم قتل و غارتى هست آنها مشغول هستند و ما و شما در اينجا مواجه با آن جهت مع الاسف نيستيم اما شما هر كدامتان مى‏توانيد تبليغ كنيد در همين خارج هر كدام اهل عرض مى‏كنم كه مدارس هستيد، دانشگاه هستيد، 10 نفر آدمى كه آنجا ايستاده از اين خارجى‏ها، برويد سراغشان بگوئيد كه ايران وضعش اينطور است، دارند اين كار را مى‏كنند، اين سران ممالك دارند اينطور ظلم به ما مى‏كنند اين شاه دارد اينطور ظلم مى‏كند، اينطور مردم را مى‏كشد، مردم حرفشان اين است اين را مى‏خواهند، مردم وحشى نيستند. اين مرديكه دارد مى‏گويد اين مملكت ما مردمش قابل نيستند كه آزادى به آنها داديم و مى‏گويد قابل نيستند كارتر مى‏گويد كه آنقدر آزادى دادند كه اينها ديگر داد و فريادشان در آمده، اينهمه قتل و غارت براى زيادى آزادى است به منطق كارتر، با تصريح. من نمى‏فهمم اين چه جور دماغى است، اين چه جور آدمى است. در روزنامه بود، روزنامه اطلاعات يا كيهان كه ايشان گفته‏اند كه شاه يك آزادى تندى به مردم دادند و اين، منشاء اين اختلافات است، اين آزادى تند منشاء اين است كه مردم دادشان بلند شده است كه اى آزادى، آزاد آزادى. مقصود از هى آزادى اين است ما نمى‏خواهيم آزادى، ما نمى‏خواهيم آزادى و

    صحيفه نور ج 2 صفحه 244

    حرف كارتر اين است. اينها دارند اينطورى معرفى مى‏كنند. اين مرديكه مى‏گويد كه (باز او بهتر است از اين) اين ملت ما قابل آزادى نيستند، نمى‏شود به آنها آزادى داد براى اينكه اگر آزاد بشوند مرا نمى‏خواهند. حرف او اين است تا به آنها گفتند (آزادى) مى‏گويند (مرگ بر شاه). آن آدم هم مى‏گويد از بس آزادى دادند، دارند داد ميزنند. ما گرفتار يك همچو دو نفر آدمى هستيم، يكى از آن طرف افتاده، يكى از آن طرف افتاده. اين گرفتارى ماست. ما كه در اينجا نشستيم و تمام با هم داريم و شما كه تماس با اين رفقاى اروپائى يا آمريكائى‏تان داريد، بگوئيد مطالب را، درد ايران را يا درد اين ملت را بگوئيد، بگوئيد كه اين بچه‏هاى صغير را اينها دارند مى‏كشند، بچه‏هاى 7 ساله را، بچه‏هاى 8 ساله را اينها دارند مى‏كشند.

    ما ميخواهيم كه انعكاس اين مطلب كه در خارج اينها يك مردم وحشى هستند، نوشته بود، از قول يك خبرنگار بود كه اروپائى بود، انگليسى بود، نوشته بود كه من در اين اجتماعى كه در روز عيد فطر مردم با تمام وقار داشتند مى‏رفتند و شعارهائى مى‏دادند ولى هيچ زد و خورد تو كار نبود و آرام بود، نوشته است كه من رفتم كه بروم، يك اتومبيل بود مال يك آمريكائى، نگه داشت ديد من خارجى هستم، سوار شدم، رو من كرد، گفت ببين وحشى‏ها را. به او گفتم، اينها وحشى‏اند؟ شما در كجاى دنيا اطلاع داريد كه نيم ميليون، يك ميليون جمعيت راه بيفتد و اينطور آرام اينطور صحيح راه بروند؟ خوب، اينها حقشان را مى‏خواهند، اينها وحشى هستند؟ اينها در خارج منعكس كرده‏اند كه ايران وحشى هستند، وحشى را كه نمى‏شود آزاد كرد، وحشى بايد در باغ وحش درش را بايد محكم قفل كرد. اينها دارند شماها را اينطور معرفى مى‏كنند. شما براى اينكه از ذهن اين خارجى‏ها بيرون بياوريد اين مطلب را، بگوئيد مطلبى كه ما داريم چيست، مطلبى كه ايرانى‏ها دارند چيست، اين است. تا اين مسأله از ذهن اينها بيرون برود وقتى بيرون رفت، در اينجا هم يك موجى پيدا مى‏شود. اين حكومت‏ها، اينها هم از ملت خودشان يك قدرى ملاحظه ممكن است داشته باشند. اين براى اين جهت است، نه اينكه براى اين است كه اينها بلند شوند بيايند كار ما را حل كنند، ما كارمان را بايد خودمان حل كنيم. لكن اين مطلب كه دارند درست مى‏كنند براى ملت ايران كه ملت ايران وحشى است و آزادى نمى‏تواند بپذيرد يا ملتى است كه از زيادى آزادى دادش در آمده است، اين مطلب را شما بايد منعكس كنيد و بفهمانيد كه مسأله و داد ملت ايران چيست و اينها چه چيز مى‏خواهند. بچه 8 ساله شان داد مى‏زند آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، پير مردش هم اينها را مى‏خواهد، ملايش هم اين را مى‏خواهد - عرض مى‏كنم كه اهل منبرش هم اين را مى‏خواهد، فضلايش هم اين را مى‏خواهند، بازارى هم اين را مى‏خواهد، دبيرستانى هم اين را ميخواهد، اينها مى‏خواهند آزاد باشند. گرفتار بودند، 50 سال اختناق، اينها مى‏خواهند كه مستقل باشند، سال‏هاى طولانى (بيش از 50 سال) تحت اسارت بودند، مى‏خواهند بيرون بيايند از اين اسارت. ماها بايد در اينجا كه هستيم تبليغ كنيم يعنى بگوئيم به اين افراد اين مملكت، با هر كس كه روابط داريم مسائل ايران را طرح كنيم و به اينها بگوئيم تا اين مطلب از ذهن اينها بيرون بيايد كه (اينها يك دسته وحشى هستند كه دارند بانك را نمى‏دانم - آتش

    صحيفه نور ج 2 صفحه 245

    مى‏زنند، حالا اگر هم آتش بزنند اينها، يك وقت از خود آنها نباشد. اين يك دسته وحشى هستند اينها، اينها را اگر آزاد كنند، چه خواهند كرد؟ چه خواهند كرد. چه خواهند كرد. نه مسأله اين نيست، اين بيچاره‏ها براى آزادى دارند داد مى‏زنند، بچه‏هايشان را هم مى‏دهند كه مبادا كه باز در قيد و چيز اجانب باشند.

    انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اسلام را تقويت كنيد. اميدواريم كه اين ملت با اين وضعى كه دارد، پيروز بشود و پيروز خواهد شد انشاءالله.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #142
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    previos page menu page next page

    صحيفه نور ج 2 صفحه 246

    بيانات امام خمينى در مورد لزوم اتحاد قواى مسلمين در مقابل دسائس استعمارگرى

    تاريخ: 9/8/57

    بسم الله الرحمن الرحيم

    اتصال قطرات اجتماع مسلمين پيدايش قدرت واحدى براى نابودى ابرقدرت‏هاست

    اين گروه‏هايى كه هستند، اين گروه‏ها يك اختلافات سليقه‏اى و مسلكى بينشان موجود است. من خودم هم كه در اينجا آمدم اين معنا را يك قدرى احساس كردم هست.

    يك جامعه‏اى كه يك مقصدى دارد و مى‏خواهد كه آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم كند و به نتيجه برسد، اين جامعه را مى‏شود تشبيه كرد (افراد جامعه و خود جامعه را) به قطرات و نهرها و سيل و دريا. قطره باران يكى يكى وقتى كه ملاحظه بكنيد، هر قطره‏اى وقتى از قطره‏هاى ديگر جدا باشد يك برگ را هم تر نمى‏كند يك قطره باران به قدر اينكه يك برگى را تر بكند نيست. اگر هم فرض كنيد كه ميليون‏ها قطره باشد، اين قطره‏ها از هم جداباشند، هيچ اتصالى باهم نداشته باشند، اگر چنانچه ميلياردها قطره وجود داشته باشد. و اين‏ها قطره قطره باشند، باز كارى از آنها نمى‏آيد. هر قطره‏اى تا اجتماعى نباشد كارى از آن نمى‏آيد، حالا اگر اتصال با هم پيدا كردند، يك وقت اتصالشان يك مقدارى است، مثلاً در يك جايى كه قطرات آمده‏اند، يك مقدارى از اين قطرات با هم اتصال پيدا كرده‏اند و ليكن به مقدار ديگرى يا اتصال ندارند يا اتصال پيدا كرده‏اند ليكن آنها ديگر به اين قطراتى كه با هم متصل شده‏اند، اتصال نداشته باشند، آن يك جويى را، يك نهرى را تشكيل مى‏دهد، آن هم يك نهرى را تشكيل مى‏دهد يا اگر با هم اتصال پيدا نكرده باشند به همان قطره باقى مى‏مانند. از اين نهر يك كارى بر مى‏آيد اما كار اساسى نيست. از اين اتصالى كه بين اين قطرات پيدا شده است و يك نهرى ازآن درست شده است، مى‏شود كه يك زمينى را مثلاً آبيارى كنند و به او كشتى بكنند ليكن محدود است انتفاع از آن آن نهر هم همين طور، و آن قطرات اگر باشد كه هيچى. اما اگر چنانچه اين نهرها به هم متصل شد و يك سيلى و رودخانه‏اى راه انداخت، قدرتش زياد مى‏شود قطره بود آنوقت، قبل از اينكه سيل بشود، آنوقت كه قطره بود، قدرتش يك قدرت قطره‏اى بود كه يك برگ را نمى‏توانست تر بكند يا حركت بدهد، حالا كه اتصال پيدا كرد و يك نهرى از او وجود پيدا كرد، اين حالا به واسطه اتصال، قدرت پيدا كرد يعنى قدرتهاى كوچك جمع شدند، ضعيف جمع شدند، وقتى با هم شدند يك قدرت واحد پيدا شد كه اين قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه‏اى است كه عدد آن قطرات است، اينها با هم كه مجتمع شدند اين ضريب آن قطرات است و شايد گاهى هم قدرت بيشتر

    صحيفه نور ج 2 صفحه 247

    بشود لكن باز يك قدرت محدودى است، به همين اندازه‏اى كه يك زمينى را مى‏تواند يا اينكه اگر راه بيفتد مى‏تواند يك جوى كوچكى راه بيندازد، يك خاشاكى را حركت بدهد. اگر اين جوى‏هايى كه از اين نهرهائى كه پيدا شده است از اين قطرات، با هم اتصال پيدا بكنند و يك سيلى تشكيل بدهند، قدرت زياد مى‏شود كه حالا اين سيل خروشنده مى‏شود و ممكن است كه بكند يك درخت‏هايى را، يك بناهايى را خراب كند با آن خروش خودش و اگر اينها همه به هم اتصال پيدا بكنند و اين رودخانه‏ها همه با هم اتصال پيدا كنند و به شكل يك دريا در آيند، قدرت بسيار زياد خواهد شد كه يك موجش كشتى‏ها را مى‏شكند.

    اين جامعه ما هم همين طور است، يكى يكى افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكى يكى باشد يعنى صد ميليونى باشد كه هر كدام خودشانند، كارى به ديگرى ندارند، اين صد ميليون جمعيت هيچ كارى از آنها نمى‏آيد، هر كدام به اندازه خودشانند اما اتصال چون ندارند كار از آنها نمى‏آيد و مثل آن قطره‏ها مى‏مانند كه يك برگى را نمى‏توانست حركت بدهد. يك نفر آدم يك قدرتى دارد اما قدرتش بسيار بسيار محدود است كه بخواهد يك كار اساسى را انجام بدهد، از او نمى‏آيد كار انجام بدهد، اگر هم فرض كرديم كه اين يك نفر يك جا يك جمعى با او هم عقيده شدند و با هم در يك مقصدى شركت كردند لكن ساير افرادى كه در جامعه هست با اين يا هم فكر نباشند و بدتر، اينكه فكر مخالف داشته باشند، اگر هم فكر نباشند و به آنها كار نداشته باشند، اين يك قدرتى است كه از آن كارهاى محدودى مى‏آيد، كارهاى كمى از او مى‏آيد براى اينكه خودش به واسطه اين اتصالى كه افراد به هم پيدا كرده يك قدرتى پيدا كرده است، چون مزاحم هم ندارد از اين جهت يك كارهايى را مى‏تواند انجام بدهد اما اگر بنا شد كه يك جمعيت ديگرى باشند كه با اين مخالف باشند در اين راهى كه دارد مى‏رود، اينها از اين راه مى‏خواهند بروند، آنها مزاحمت مى‏كنند، به واسطه اين مزاحمتى كه واقع مى‏شود، كارها خنثى مى‏شود يعنى نه او به مقصد خودش مى‏رسد و نه اين جمعيت به مقصد خودشان مى‏رسند. اگر اين مى‏خواست به همان مقصد جزئى خودش برسد، مزاحم بايد نباشد در كار. اگر شما بخواهيد از اينجا برويد تا مثلاً بيرون اين شهر، اگر يك مزاحمى نباشد مى‏توانيد برويد اما اگر مقابل شما يك مزاحمى، يك سيلى باشد، يك غول باشد، مزاحمى باشد، نمى‏توانيد برويد.

    اين اجتماعى كه ما فرض كرديم، حالا از افراد محدود واقع شد و اينها در يك مقصدى اين جمعيت شركت داشتند و خواستند يك حركتى بكنند، اگر چنانچه در مقابلشان يك جمعيت ديگرى نبود كه با اينها مزاحمت كند، آن خودش يك حركتى مى‏كرد و يك نتيجه جزئى هم از آن حاصل مى‏شد اما اگر يك جمعيت ديگر پيدا شد و مزاحمت با اين جمعيت كرد، شما فرض كنيد كه صد تا، دويست تا جمعيت كه هر كدامشان مجتمع داشته باشند، دويست تا جمعيت باشند لكن دويست تا جمعيتى كه اينها همه كارهاى مختلف و عقايد مختلف دارند و مزاحمت از هم مى‏كنند، اينطور نيست كه كار به هم نداشته باشند، مزاحمت از هم مى‏كنند، اين دويست تا قدرت به واسطه اين مزاحمت هايى كه مى‏شود، خنثى مى‏شود يعنى بيكاره مى‏شود، نمى‏رسد هيچ كدام به مقصد، همه ناكام خواهند شد در

    صحيفه نور ج 2 صفحه 248

    مقصد. چه وقت ممكن است كه مقصد يك جامعه‏اى جامه عمل به خودش بپوشد؟ آنوقت كه اين افراد اين جامعه، مثلاً حالا ما فرض مى‏كنيم افراد مسلمين، اين افراد مسلمين كه مثلاً هشتصد ميليون، شايد حالا يك ميليارد باشد، اينكه مى‏بينيد كه اين يك ميليارد جمعيت همه شان زير سلطه هستند، پيدا نمى‏كنيد در اين يك ميليارد جمعيت كه از مسلمين تشكيل شده است (كه همه مسلمند) الا اينكه هر جايش را كه دست مى‏گذارى مى‏بينى كه ابرقدرتى در آن دست دارد، اينكه يك ميليارد جمعيت اسير يك ابرقدرت داراى مثلاً دويست ميليون جمعيت، صدوپنجاه ميليون جمعيت است براى اين است كه آن صدو پنجاه ميليون جمعيت با هم يك اجتماعى دارند در يك مقصدى و اين يك ميليارد جمعيت با هم كه اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند.

    وقتى كه رجوع مى‏كنيد به ايران ملاحظه ميكنيد ايران با آنهايى كه مجاورش هستند، ممالك مجاورش خوب نيست. ممالك اسلامى‏به اين صورت در آمده و اين همين طورى نيست، اينطور نيست كه اين ممالك اسلامى كه با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند، گاهى هم به جنگ هم برمى‏خيزند، اين من باب اتفاق شده باشد، خير، اين نقشه‏هاى آن ابرقدرت‏هاست كه اينها را وادار مى‏كند كه به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند، اين قدرت يك ميلياردى نيايد روى كار كه حوصله را برآنها سخت كند و به همه غلبه بكند. آن بايد چه بكند؟ بايد اين جمعيت‏ها را، اين چيزها را مثل نهرهاى مختلف مجتمع‏اند اما آن نهر با آن نهر مجتمع نيست، اينها را متفرق بكنند از هم ، و او يك مسلك داشته باشد و آن هم يك مسلك داشته باشد، آن هم يك مسلك، هر كدام يك راه خاصى به خودشان داشته باشند و با ديگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشته باشند. اين يا از خيانت سران ممالك است (ممالك اسلامى) و يا از جهل و بى‏اطلاعى شان هست كه نتوانستند اينها با هم تفاهم كنند و همه با هم مثل يك دريايى بشكنند با موج خودشان هر چى كه در مقابلشان مى‏آيد. توطئه ابرقدرت‏ها براى از بين بردن تفاهم دول عربى مى‏بينيد كه شما در فلسطين يك عده محدودى از اين صهيونيست‏ها، از اين يهودى‏ها، يك قسم از اين اسرائيل، يك عده محدودى اينقدر ممالك عربى را كه بيش از صد ميليون جمعيت دارد طورى كرده است كه يا بعضى‏شان تسليم او شده‏اند، بعضى‏شان هم نمى‏توانند هيچ كارى بكنند. الان چقدر سال است كه اسرائيل آمده و غصب كرده است اين اراضى فلسطينى‏ها را و اينهمه جمعيت عرب و ممالك عربى اينقدر عرضه نداشته‏اند كه اين فلسطين را رد بكنند، مى‏گويند آمريكا پشت سر اوست، خير بى‏عرضه هستيد، بى عرضه‏اند، نه اين است كه آمريكا، اگر اين قدرت، قدرت صد ميليونى عرب با هم مجتمع بشوند، آمريكا هم نميتواند كارى بكند اروپا هم نمى‏تواند، هيچ جا نمى‏تواند كارى بكند لكن مجتمع نيستند. بله آنها كارى كه مى‏كنند اين است كه اينها را نگذارند مجتمع بشوند. آن كارى كه آنها مى‏كنند اين است كه اگر يك وقت استشمام اين را كردند كه اين دول عربى مى‏خواهند با هم مجتمع بشوند، يك كارى بكنند بر هم بخورد اين اجتماعشان مثلاً رئيس مصر را ببرند به آنجا،

    صحيفه نور ج 2 صفحه 249

    رئيس جمهور مصر را ببرند به آمريكا و با او قرادادى بكنند، چه بكنند و از يك راهى، او را يك راهى ببرند كه ديگران آن راه را ندارند، آن يكى را ببرند يك راه ديگرى كه آنها آن راه را ندارند. اين از كم فهمى ماهاست و از بى‏عرضگى ما مسلمين است كه اينطور اسير هستيم و همه ما در تحت سلطه هستيم و همه منافع شرق را دارند آمريكا و شوروى و امثال اينها مى‏برند براى اينكه اين قطرات در آنجائى هم كه با هم مجتمع‏اند، اجتماع نيست.

    تشكيل احزاب و گروه‏هاى مختلف، حيله‏اى براى دست‏يابى اجانب به بيت‏المال مسلمين

    شما ملاحظه بكنيد، خوب حالا ما حساب آنكه مى‏خواستيم بكنيم حساب ايران است. ايران وقتى كه يك جمعيت سى و چند ميليونى، به حسب اينطورى كه حالا مى‏گويند، يك جمعيت 35 ميليونى اگر بنا باشد سى و پنج ميليون يك نفر يك نفر باشند اينها 35 ميليون يك نفر يك نفر، كار يك نفر يك نفرى مى‏توانند بكنند، كار اجتماعى نمى‏توانند بكنند براى اينكه ربطى به هم ندارند. حالا كه با هم مجتمع شدند و يك مثلاً فرض كنيد جامعه‏اى تشكيل شده است از آنها، در همين متن جامعه ايجاد اختلاف مى‏كنند و افراد را كه با هم مى‏خواهند مجتمع بشوند، نمى‏گذارند. مسلك‏هاى مختلف، اين احزابى كه مى‏بينيد كه در ايران (حالا ما صحبتمان سر ايران است) اين احزابى كه از اول، مثلاً شايد از مشروطه به اين طرف اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفه خيال نكنيد كه من باب اتفاق يك دسته‏اى با هم جمع شدند و حزبى تشكيل دادند، اين با يك نقشه شيطانى بوده قدرت‏هاى بزرگ براى اينكه ايران را نگذارند با هم بشوند، يك حزب درست كرده اسمش را اين گذاشته و يك حزب ديگرى درست كرده اسمش را آن گذاشته، اين حزب با آن دشمن است، آن حزب با اين دشمن است. احزاب در بطن اين جامعه درست كرده‏اند، جبهه مختلف درست كرده‏اند و اين احزاب و جبهه‏هاى مختلف هم اينطور نيست كه آن كار خودش را بكند و راه خودش را برود به آن كار نداشته باشد، آنهم كار خودش را بكند به اين كار نداشته باشد،نخير با هم مختلفند،با هم مخالفند. يك راه استفاده غرب از ما و استفاده آمريكا و شوروى از مخازن و ممالك ماها همين معناست كه در بطن خود يك جامعه كه بايد براى خودش يك حسابى داشته باشد و يك پيشرفتى بكند، در همان بطن جامعه از طريق‏هاى مختلف اختلاف درست مى‏كنند، اختلاف مسلك‏هاى مختلف عرض مى‏كنم كه جنگ ترك و فارس، جنگ كرد و مثلاً غير كرد، جنگ مثلاً فرض بفرمائيد كه بلوچ و غير بلوچ از اين مسائل درست مى‏كنند و مى‏تراشند. يك مملكتى كه بايد همه با هم مجتمع بشوند، هر كدام را به يك راهى مى‏برند يعنى نقشه‏ها مى‏برد اينها را به راه‏هاى مختلف و به واسطه همين اختلافاتى كه در بطن خود جامعه است نمى‏گذارد اين جامعه رو به ترقى خودش برود. آنها استفاده خودشان را مى‏كنند، اينها مى‏زنند توى سر هم و آنها مى‏آيند نفت‏هايشان را مى‏برند و گازهايشان را مى‏برند، هر چه دارند آنها غارت مى‏كنند كسى هم نيست كه حرف بزند براى اينكه يك فكر واحد نيست، افكار

    صحيفه نور ج 2 صفحه 250

    متشتت و مختلف است. بنابراين، اين يك سنخ اختلافاتى است كه توى جامعه و بطن جامعه ما مى‏اندازند و من باب اتفاق نيست و نقشه است كه اين اختلافات را درست مى‏كنند.

    نقشه‏هاى اجانب، عامل اختلاف و راه تحكيم سلطه گران و سدى در برابر پيشرفت اسلام

    يك سنخ ديگر اين است كه قبل از ماه مبارك و قبل از ماه محرم كه دو ماهى است كه - اجتماعات مسلمين هست، در ماه عرض مى‏كنم كه ماه رمضان، ماه اجتماعات است، مساجد كه اين مردم توجه دارند به اين اجتماعات، ماه محرم هم در ايران وقت اجتماعات است، اين را ديگر دولت‏هاى خودمان آنها هم كمك مى‏كنند همه با هم. دولت‏هاى خودمان در اين دو موسم (شما حالا بعدها امتحان كنيد در اين دو موسم) قبل از اينكه اين دو موسم بيايد يك چيزى توى كار مى‏آورند. ما ديديم كه دو سال، سه سال، حالا هم تتمه‏اش هست و چه بساطى درست كردند براى كتاب شهيد جاويد، با هم اختلافات، اهل منبر و اهل محراب، اهل بازار و اهل كذا، يكى از آن طرف كشيد و يكى از آن طرف كشيد و يك ماه مبارك و يك ماه محرم و ساير ايام خودشان را صرف كردند و قوا را هدر بردند و اعليحضرت با كمال آرامش اموال اين ملت را خورد و سلطه خودش را تحكيم كرد بر آنها. آقايان هم همه متوجه هستند كه كجاى كتاب شهيد جاويد چى چى نوشته، كجايش چى چى نوشته، مقصودش اين است، مقصودش آن است، دعوا كردند سر اين مطلب و اختلافات و منبرهايى كه بايد صرف اين بشود كه اين سدى كه سر براى اسلام، براى پيشرفت اسلام، براى پيشرفت مملكت است بشكنند، اين سد محمدرضا شاهى را بشكنند همه قوا صرف كتاب شهيد جاويد شد و اختلافات سر كتاب شهيد جاويد هدر دادند قواى خودشان را چند سال، الان هم دنبالش هستند، بعد از آن دوباره يك چيز ديگرى را آوردند، مرحوم شمس آبادى خدا رحمتش كند، رفتند مثلاً يا كشتند او را يا كشته شد، يك بساطى هم آنطور بود يكسال هم مردم را معطل اين كردند كه آن آقاى شمس آبادى را كى كشتش، كى كشتش، دعوا سر يك همچنين مسأله‏اى كردند و اين بى‏نقشه نيست، شما خيال نكنيد كه همين طورى واقع شده يك كسى را كشته شد و يك كس را هم چيز كرده، خير اين يك نقشه‏اى است كه روى اين نقشه حساب شده است. آنوقتى كه شما مى‏خواهيد اجتماع با هم پيدا كنيد وآنها مى‏ترسند كه مبادا در اين اجتماعات چه بشود، يك همچنين مطلبى را پيش مى‏آورند، يك قدرى كهنه مى‏شود يك چيز ديگر پيش مى‏آورند، (على شريعتى). چقدر قواى ما را، قواى اسلامى را تحليل بردند و همه را به هم متوجه كردند و همه قدرت‏ها را كوبيدند براى اختلاف بين اين اهل منبر، داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهى چه و دانشكده چه.

    الان هم اين اختلافات هست، همين اختلافات اسباب اين شده است كه دشمن‏هاى اصيل شما با دل راحت بخوابند و بگويند الحمدالله خودشان به جان خودشان افتاده‏اند و دارند توى سر خودشان مى‏زنند.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 251

    بيدارى و انسجام در كارها، از بين برنده نقشه‏هاى شياطين

    بايد بيدار بشوند نسل جوان، توجه پيدا كنند نسل جوان به اين نقشه‏هاى شيطانى كه مى‏ريزند. الان در اروپا شما چندين هزار جمعيت داريد، اين چندين هزار جمعيت اگر چنانچه با يك مقصد راه بروند، يعنى شما در فرانسه هستيد، يك دسته ديگر در آلمان هستند و يك دسته ديگر آمريكا هستند، اينها همه با يك مقصد حركت بكنند، كارهايشان منسجم باشد، يك نظام داشته باشد و اينها با هم يك نقشه را بخواهند پياده بكنند خيلى كار از آنها بر مى‏آيد. مع الاسف نيست يك همچنين چيزى، اختلافات باز هست، يك گروهى او درست كرده، يك گروهى او درست كرده، اين گروه‏ها با هم اختلاف دارند، او مى‏آيد براى او يك چيزى مى‏گويد، او مى‏آيد براى او يك چيزى مى‏گويد. در ايران هم اينطور است، الان كه ايران به خود آمده يك قدرى و الان در توده‏هاى مردم ايران اختلافات در اين مقصد كم هست يا نيست و آنهايى هم كه مثلاً احتمال اختلاف در آنها مى‏رود، آنها هم در اقليت واقع هستند، يا خير كم كم به خود آمده‏اند، الان وقت اين نيست كه ما در اين قضاياى جزئيه بنشينيم با هم اختلاف كنيم، اين نظير اين مى‏ماند كه يك زلزله‏اى واقع بشود در يك شهرى و بخواهد خانه‏ها را خراب كند، شما با هم بنشينيد مباحثه بكنيد كه فلان قصه چه جورى است، قصه بگوئيد به هم، زلزله خواهد همه را كشت.

    امروز اختلاف خيانت به قواى متحد مسلمين است

    الان كه تمام قواى مسلمين ايران جمع شده با هم، در مقابل قدرت‏ها ايستاده است، در مقابل شاه و آن قدرت‏هايى كه دنبال او هستند الان ايستاده است اين خيانت بر اسلام است كه ما اختلاف بيندازيم بين خودمان و با هم ما اختلاف كنيم. اين خيانت به يك ملت است كه به واسطه اختلافات ما خنثى بشود اين حركتى كه در ايران پيدا شده است. اگر اين حركتى كه در ايران پيدا شده و سابقه ندارد در تاريخ، نه در تاريخ ايران، شما در تاريخ نمى‏توانيد پيدا كنيد كه بچه اينقدرى آن همزبان باشد با پيرمرد در يك مطلب، همه با هم باشند. اگر خداى نخواسته اين جنبش و نهضتى كه در ايران پيدا شده و سابقه ندارد اين اگر چنانچه بى‏نتيجه بخوابد، تا ابد زير سلطه غير خواهيد بود، خواهيد بود زير چكمه غير تا ابد، قطع مى‏كنند، قطع مى‏كنند نسل‏هاى شما را.

    همصدايى بر ضد رژيم، حكم عقل و شرع است

    اينها حالا فهميدند كه يك قدرتى هست در اين جمعيت. ايران داراى يك قدرتى هست، يك قدرتى است كه نظامى نمى‏تواند اين را به هم بزند، حكومت نظامى نمى‏تواند اين كار را به هم بزند، يك قدرتى است كه الان ابرقدرت‏ها را متزلزل كرده كه بايد چه بكنند، چه شيطنتى بكنند اين قدرت را بگيرند، الان مشغول مطالعه و بررسى و نقشه‏كشى هستند كه اين قدرتى كه الان، اين جنبشى كه الان پيدا شده و مثل سيل خروشان دارد حركت مى‏كند و خنثى ميكند آن نقشه‏هاى آنها را، چه نقشه‏اى پيش بياورند كه

    صحيفه نور ج 2 صفحه 252

    خاموش بشود اين، بايستد اين نهضت. اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه خودش نرسد و بخوابد، ايران و اسلام و مسلمين تا ابد زير سلطه اروپا و آمريكا خواهند جان داد. اگر يك همچو چيزى هست (هست، اگرى ندارد) اگر يك همچو چيزى را احراز ما كرديم يا احتمالش را داديم، حكم شرع و عقل اين است كه بايد همه با هم همصدا باشيم. جائز نيست كه ما با هم اختلافات داشته باشيم و هر كسى يك راهى برود، همه با هم يك صدا بايد بكنند و همه بگويند نه، نه محمدرضا شاه و نه سلسله پهلوى و نه لندن و نه آمريكا و نه شوروى خودمان، اسلام، مسلمين، خودمان. اگر اين پيشرفت را كرديد، امروز اگر اين اتحاد را حفظ كرديد و پيشرفت كرديد و نجات پيدا كرده‏ايد. و اگر الان نجات پيدا نكنيد خدا مى‏داند تا آخر گرفتار هستيد.

    خدايا! من گفتم

    خدايا! من گفتم، من آن چيزى را كه مى‏فهمم گفتم به آقايان، گفتم به جامعه ايران و من تقصير ندارم. مطلب يك مطلب شوخى نيست، مطلب اين است كه يك ملتى در طول تاريخ زير سلطه سلاطين جور بوده‏اند، در طول تاريخ 2500 سال زير سلطه سلاطينى بوده است كه همه‏اش جور بوده است، حتى آن عادل‏هايشان خبيث بودند، حتى آن انوشيروان عادلش هم از خبيث‏ها بوده‏است، حتى آن شاه عباس جنت مكانش هم از اشخاص ناباب بوده است، پسر خود را كور كرده است. در طول تاريخ اين ملت زير سلطه و چكمه اين سلاطين خبيث بوده.

    مطالعه و شناسايى آداب و روحيه اقوام، راهى بر دستيابى مخازن

    در 200 سال پيش از اين، 300 سال پيش از اين كه خارجى‏ها راه يافتند به اينجا، مطالعات كردند و همه چيز را بررسى كردند و روحيه مردم را بررسى كردند و زمين‏ها را بررسى كردند، با شتر رفتند بيابانهاى ما را بررسى كردند كه چه دارد چه ندارد تاريخ را ببينيدبا شتر اينها آمدندو رفتند آنوقتى كه اتومبيل و اينها نبوده است با شتر رفتند تمام اين بيابان هاى بى آب و علف را گردش كردند و مطالعه در آن كردند، مطالعه در روحيه همه اين مملكت و اشخاصى كه در اين مملكت يعنى طوايفى كه در اين مملكت است از بلوچ گرفته تا عرض مى‏كنم كرد گرفته تا لر گرفته همه رامطالعه‏اينها كرده‏اند كه چه جورى مى‏شود اينها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگى و اينها را قانع كرد يك وقت انقلاب نكنند. ازآنوقت تا حالا ما زير سلطه آمريكا و اروپا هستيم، اولش اروپا بوده و انگلستان بوده و اينها و بعدش هم حالا آمريكا آمده در كار كه بدتر از آنهاست، شوروى و آمريكا، هر كس از يك طرف. خوب اينهاخواهند مخازن ما را ببرند، همه چيز ما را مى‏خواهند از بين ببرند، استفاده كنند و ما را به يك حال عقب مانده و بيچاره نگه دارند. خوب،چه كنند؟ مطالعه كرده‏اند به‏اين رسيده‏اند كه بايد اينها را بايد از هم جدا كرد. خيلى مسايل اينها دارند، خيلى مسائل دارند. بايد به واسطه همين كه مسلمين را اول از هم جدابكنند كه اين عراق و اين ايران، اين افغانستان، اين‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 253

    پاكستان و اين چه و آن چه، اينها از هم جدا، هر كدام به ديگرى جنگ بكنند، خوب اين يك راه فرجه‏اى براى اينكه نتوانند اينها، به خودشان مشغول باشند و نتوانند اينها با هم مجتمع بشوند كه مقابل ابر قدرت بايستند.

    رژيم، سركوبگر روحانيت و جلوگيرنده اجتماع مسلمين

    در داخله هر مملكتى مثلاً حالا مملكت ايران كوشش كردند به اينكه در داخله ايران از راه‏هاى مختلف يك كارهايى بكنند كه قوا با هم مجتمع نشوند. آخوند را پيش مردم زمان رضاشاه همچو مبتذل كرده بودند - آخوندرا - كه‏آخوند نمى‏توانست ازخانه، بيرون آيد نه از دست دولت از دست مردم، مردم را اينجور كرده بودند. (اين آخوندها همه درباريند!) آن دربار داشت آخوندها را مى‏كوبيد، ازآن طرف اينها مى‏گفتند اينها درباريند، اين دربار آخوندهاى ما را، ملاهاى ما را داشت مى‏كشت، در حبس مى‏برد مى‏كشت، از آن طرف هم ملت‏گفت اينها همه درباريند. ترزيق كرده بودند به آنها كه بايد اين ملا كه ممكن است در مقابل قدرت‏ها بايستد بايد بشكنند آنرا در بين ملت خودش، ملت را از آن جدا بكنند، وقتى كه جدا كردند از خودش قوه نيست ديگر در كار، يك كسى كه جلو بيفتد و كار بكند و ملت هم با او همراه باشد نيست. آخوند است، آخوند بايد شكسته بشود.

    رهائى مسلمين در گرو بازگشت به قرآن

    اكتفاى به آخوند نكردند، (اسلام افيون است! دين اصلاًافيون است!) اين دينى كه همه تحرك‏ها به واسطه دين است قرآنى كه آيات قتالش آنطور روشن است، آيات تحركش آنطور روشن است اسمش را مى‏گذارند افيون يعنى مى‏خواهند مردم بيچاره را بخواباند تا قدرتمندها بخورند. قرآنى كه به جنگ قدرتمندها آمده است، اينها مى‏گويند قدرتمندها درست كرده‏اند كه بيچاره‏ها بخوابند! آن نبى اكرم و ساير كسانى كه اسلامى هستند، جنگ‏هايش با همين قدرتمندها بوده است، معذالك تزريق كرده‏اند كه (اينها قدرتمندها آوردند روى كار). اينها نقشه‏هاست براى اينكه شماها را جدا كنند خودتان را از هم و شما را از قرآن جدا كنند. قرآن يك سدى است كه اگر به آن تشبث كنند و كرده بودند، مسلمين به اين گرفتارى نمى‏شدند. قرآن را ما رها كرديم، اين سد را ما به آن تشبث نكرديم رسيديم به اينجا كه از هر طرف توى سرما دارند مى‏زنند، از هر جا كه سربلند كنيد يك مامورى گذاشتند تو سرما مى زنند.

    شكست فرهنگ و اسلام ماموريتى براى شاه آمريكائى

    اين محمد رضا شاه خودش گفت كه متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم. پريروز هم كه وزير خارجه انگلستان گفت كه (ايشان براى ماست، ايشان منافع ما را دارد حفظ مى‏كند، چطور ما با او چيز نكنيم) ما مى‏دانيم كه ايشان منافع شما و آمريكا را دارد حفظ مى‏كند، داد ملت همين است كه ايشان آمده براى

    صحيفه نور ج 2 صفحه 254

    منافع شما خدمت به وطن بكند! ماموريت براى وطن دارد! ماموريت از طرف آمريكا دارد و انگلستان، بايد مردم را اينطور كند، بايد ايران را عقب نگه دارد، فرهنگ ايران را بشكند، روحانيت ايران را بشكند، اسلام را عقب بزند، تاريخ اسلام را تغيير بدهد، شما خيال كرديد كم كارى كرد اين خبيث؟ از اول كه اين جنايت كرده تا آخر هم جنايتى بكند يك طرف، تغيير تاريخ اسلام يك طرف، اين كم جنايتى بود كه اين مرد كرد؟ اينها همه دست به هم دادند براى اينكه اين سدها را بشكنند و الان كه ايران قيام كرده و همه يكصدا دارند مى‏گويند (مرگ بر اين سلطنت)، الان اختلاف چه در خارج كشور، چه در داخل كشور انتحار است، خودكشى است. اختلافات بين طبقات روشنفكر و غير روشنفكر، در دانشگاه بين اين جمعيت و آن جمعيت، الان اختلاف بين اينها يك انتحارى است، يك خودكشى است، مملكت را به باد دادن است، خيانت است بر مملكت، خيانت است بر اسلام. براى چى اختلاف داريد؟ چرا شما يك عده‏اى كه آمديد در خارج كشور زحمت مى‏كشيد با هم مختلف هستيد؟ جمع بشويد، با هم اجتماعات داشته باشيد، يك راه برويد همه‏تان يكصدا داشته باشيد، همه‏تان، تا اين به صورت سيل درآيد و اين سيل بنيان كن، بكند بنيان اين سلسله را و آنهايى كه منافع ما را به واسطه اينها از بين مى‏برند. انشاءالله خداوند همه شما را محفوظ نگه دارد و همه ما را انشاءالله عفو كند.

    والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته

    previos page menu page next page

  3. #143
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 255

    تاريخ: 10/8/57

    مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون اطريش‏

    سؤال: چرا حضرت آيت الله عراق را ترك كردند؟

    جواب: دولت عراق زير فشار شاه، مرا از فعاليت سياسى كه مسووليت آن را بر دوش مى‏كشم منع نمود، از اين جهت آنجا را ترك كردم.

    سؤال :آيا تصميم داريد به ايران برويد؟ چرا به ايران نرفته‏ايد

    جواب: حضور در خارج براى افشاى جرائم شاه در سطح جهانى مناسبتر است

    سؤال: شانس مخالفين را در به دست گرفتن قدرت چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟ جواب مخالفين رژيم، يك ملت است و ناچار ملت پيروز است.

    سؤال : ارزيابى شما از شاه به عنوان رهبر كشور، خصوصاً بعد ازقتل عام چيست؟

    جواب: شاه هيچ گاه رهبر كشور نبوده و مزاحم رهبرى بوده است و پس از اين قتل عام‏ها پايگاهى نخواهد داشت، چنانچه در بين ملت قبلاً هم نداشته است ولى اكنون ملت ما به بيدارى بر ضد او قيام كرده است و ناچار بايد اين رژيم تغييركند.

    سؤال: نظرتان درباره تغييرات و تحولات آينده ايران چيست؟

    جواب: با قيام انقلابى ملت شاه خواهد رفت و حكومت دموكراسى و جمهورى اسلامى برقرار مى‏شود، در اين جمهورى، يك مجلس ملى مركب از منتخبين واقعى مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم خصوصا"اقليت‏هاى مذهبى، محترم بوده و رعايت‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 256

    خواهد شد و با احترام متقابل نسبت به كشورهاى خارجى عمل مى‏شود نه به كسى ظلم مى‏كنيم و نه زير بار ظلم مى‏رويم. كشور در حال حاضر ورشكست شده است و همه چيز از بين رفته است. با استقرار جمهورى اسلامى، ساختمان واقعى و حقيقى كشور شروع خواهد شد.

    
    previos page menu page next page
    

  4. #144
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 257

    تاريخ: 10/8/57

    مصاحبه امام خمينى با خانم اليزابت تارگود خبرنگار روزنامه انگليسى گاردين‏

    سؤال: آيا حضرت آيت الله فكر مى‏كنند كه شاه به عنوان رئيس قواى مسلح بتواند از مبارزات حاضر بر ضد حكومتش جان سالم بدر برد (باقى بماند)؟ اگر نه، چرا؟

    جواب: خير، سلطنت شاه و خاندان پهلوى بر ملت ما تحميل شده است. فرماندهى كل قواى مسلح بودن شاه نيز بر ارتش تحميل شده است. شاه به هيچ وجه معرف واقعى ارتش نيست. رژيم در طى 50 سال گذشته از ارتش و نيروهاى انتظامى براى سركوبى ملت استفاده كرده است. اميد مى‏رود كه ارتش به خود آيد و به جنبش ملت بپيوندند. من مطمئن هستم كه شاه از اين مبارزات كنونى عليه خود و سلطنت خاندانش جان سال به در نخواهد برد.

    سؤال : تحت چه شرايطى حضرت آيت الله بازگشت به ايران را مورد بررسى قرار خواهند داد؟ آيا با وجود شاه، تنها به عنوان پادشاه بر موازين قانون اساسى (سلطان و نه حاكم) موافقيد؟ آيا حضرت آيت الله مى‏توانند بيشتر توضيح فرمايند؟

    جواب: با توجه به تجارت تلخ گذشته ملت ما از اين خاندان، هيچ گونه راه حلى در چهارچوب شاه سلطنت كند و نه حكومت، قابل قبول نخواهد بود. على الاصول ما با رژيم سلطنتى مخالف هستيم و بازگشت به ايران بستگى به پيشرفت اهداف جنبش دارد، فعلاً قرار رفتن به ايران را ندارم.

    سؤال: آيا خود شاه يا اعضاى ديگر دولتش (به طور مثال اردشير زاهدى) سعى به نزديك شدن و ملاقات با حضرت آيت الله كرده‏اند؟ آيا هيچ نكته‏اى به عنوان اساس احتمالى مذاكره با حضرت آيت الله پيشنهاد شده است؟

    جواب: خير.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 258

    سؤال: آيا هيچ يك از مخالفين دستگاه، كوششى به عنوان ميانجى بين حضرت آيت الله و شاه كرده‏اند براى مثال مهندس بازرگان و يا كريم سنجابى؟ اگر بله نتيجه اين منيانجيگرى چه بوده است؟

    جواب: خير، هرگز.

    سؤال: آيا هيچ فردى را در داخل ايران حضرت آيت الله به عنوان نخست وزيرى قابل قبول مورد بررسى قرار خواهند داد؟ اگر آرى چه كسى؟

    جواب: در چهار چوب نظام سلطنتى، هيچ فردى را به عنوان نخست وزير تاييد نخواهم كرد.

    سؤال: حضرت آيت الله فرموده‏اند كه هيچ راه حلى براى ايران نيست مگر سرنگونى سلسله پهلوى، آيا حضرت آيت الله در حال حاضر براى سرنگونى شاه كارى مى‏كنند؟ اگر آرى، اساس كار خود را چگونه قرار داده‏ايد؟ به طور مثال آيا براى اين كار، روش‏هائى طرح شده است؟ نقشه متديك هست‏

    جواب: نهضت عظيم كنونى ملت ما عليه شاه و نظام سلطنتى است، بنابراين در جهت سرنگونى اين رژيم مبارزه ميشود.- براى - رهنمود ما ايجاد وحدت كلمه در ميان همه اقشار جامعه است. روش‏هاى مبارزه را مردم خود يافته‏اند و مى‏يابند. رهنمودهاى اصلى از جانب ما به موقع خود به عمل مى‏آيد. در صورت عدم كفايت روش‏هاى فعلى، اتخاذ روش‏هاى ديگر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

    سؤال: براى رفتن شاه، چگونه تداركات دراز مدتى ديده شده است؟ آيا جوانان احتمالاً براى پست‏هاى بالا مورد نظر قرار گرفته‏اند يا حضرت آيت الله مى‏توانند روى حمايت دولت امروز حساب كنند؟ در چنين جستجوئى وفادارى يا قابليت در مرحله نخست قرار خواهند گرفت؟

    جواب: در ايرانى چه در داخل و چه در خارج استعدادهاى بسيار وجود دارد كه حكومت شاه مانع از بروز آنها مى‏شود، اين استعدادها بر اساس لياقت و وفادارى به اسلام و ملت به كار دعوت مى‏شوند.

    سؤال: حضرت آيت الله به مدت طولانى از سياست‏هاى شاه انتقاد كرده‏اند، در چه حدودى سياست‏هاى خود ايشان نسبت به موارد زير

    صحيفه نور ج 2 صفحه 259

    با سياست‏هاى شاه فرق خواهد كرد؟

    الف - اجتماعى: آيا قوانين اسلامى به مورد اجرا گذارده مى‏شود و چگونه فرقى در زندگى روزمره نسبت به قوانين حاضر پيش خواهد آمد؟ تحت لواى حكومت اسلامى، آيا حضرت آيت الله مى‏توانند به طور دقيق‏تر اين مفهوم را شرح دهند؟ آيا زن‏ها قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربى حق انتخاب داشته باشند؟ آيا سينماها مى‏توانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آرى، چگونه فيلم‏هايى انتخاب خواهد شد؟آيا مشروبات الكلى ممنوع خواهد شد؟ درآخر، آيا ايران يك عربستان سعودى يا ليبى ديگر خواهد شد؟

    ب - دفاع و خارجه و نفت حضرت آيت الله به طور دائم نقش خارجى‏ها را مورد انتقاد قرار داده‏اند، به طور اخص آمريكا را، در ايران به طور دقيق چگونه تغييراتى شما مايليد در رابطه با نفوذ خارجى در صادرات نفت و وادارت و خريد اسلحه ببينيد؟

    ج - امنيت جهانى: ساواك در اصل براى تضمين امنيت داخلى عليه تحريكات داخلى به وجود آمد، آيا آيت الله ساواك را منحل خواهند كرد؟ و اگر چنين است، چه نيروئى را در نظر داريد كه جانشين نيروهاى امنيتى بنمائيد؟

    جواب: الف - اجراى حدود در اسلام، موكول به تحقق شرائط و مقدمات بسيار است و بايد جهات بسيارى را از روى كمال عدالت و توجه به اينكه اسلام در كليت خود اجرا گردد در نظر گرفت. اگر اين امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد كه مقررات اسلامى كمتر از هر مقررات ديگرى خشونت آميز است. زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازينى آزادند و تجربه كنونى فعاليت‏هاى ضد رژيم شاه، نشان داده است كه زنان بيش از پيش آزادى خود را در پوششى كه اسلام مى‏گويد يافته‏اند. ما با سينماهائى كه برنامه‏هاى آنهافاسد كننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى باشد موافق هستيم. مخالفيم اما با برنامه‏هائى كه تربيت كننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و عامى جامعه باشد موافق هستيم. مشروبات الكلى الكليسم و ساير مخدرات كه مضر به حال جامعه‏باشند، جلوگيرى خواهد شد. حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما با هيچ يك از رژيم هاى مزبور (عربستان سعودى و ليبى) منطق نخواهد بود.

    ب - روابط ما با تمام خارجى‏ها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در اين رابطه نه به ظلمى تسليم مى‏شويم و نه به كسى ظلم خواهيم كرد و در زمينه تمام قراردادها بنابر اساس مصالح سياسى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت خودمان عمل خواهيم كرد.

    ج - بله، ما ساواك و تمامى سازمان‏هاى امنيتى ضد مردمى را منحل خواهيم كرد. آگاهى مردم و مشاركت و نظارت و همگامى آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترين ضمانت حفظ امنيت در جامعه مى‏باشد.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 260

    سؤال: آيت الله فرموده‏ايد كه خواهان قدرت شخصى نيستيد، فرض كنيم كه حضرت آيت الله يك روز كه شاه رفته باشد به ايران مراجعت بفرمائيد در آن صورت خلا قدرت سياسى را چگونه پر خواهيد فرمود؟ نظر شما درباره امكان يك كودتاى نظامى چيست؟

    جواب: با رفتن شاه، خلا قدرت سياسى بوجود نخواهد آمد. ادامه حكومت شاه، خود ايجاد خلا قدرت سياسى كنونى را در ايران نموده است، عمر دوران راه حل با كودتاى نظامى پايان يافته است اگر خارجيان اين كودتا را انجام دهند، ارتش ايران بيش از پيش به يك ارتش وابسته و اشغالگر تبديل خواهد شد و اين امر، خلا قدرت سياسى كنونى ايران را تشديد خواهد كرد.

    سؤال: درباره مجلس حضرت آيت الله خواهان سرنگونى رژيم سلطنتى موجود و جانشين شدن يك جمهورى هستيد، چه نوع جمهورى در نظر داريد؟ (مثل سيستم آمريكائى يا فرانسوى).

    جواب: ما خواهان استقرار يك جمهورى اسلامى هستيم و آن حكومتى است متكى به آراء عمومى. شكل نهائى حكومت با توجه به شرايط و مقتضيات كنونى جامعه ما توسط خود مردم تعيين خواهد شد.

    سؤال :پشتيبانى آيا حضرت الله با اين موضوع موافق هستند كه در ايران معروفيت و محبوبيت حضرت آيت الله در بين جوانان ايرانى براى آن است كه شما تمامى آن چيزهائى را كه شاه فاقد است معرفى مى نمائيد؟

    جواب: مسأله مقايسه دو شخص مطرح نيست، مسأله آگاهى و بيدارى سياسى مردم ما و هويت اسلامى آنها و معيارهاى اسلامى است. هر كسى بر اساس اين معيارهاى اسلامى با مردم حركت كند، مورد قبول و محبوبيت مردم خواهد بود.

    سؤال: در مورد كمونيست‏ها آيت الله به شناخت عليه كمونيست‏ها مشهور است (كمونيست‏ها را مورد اعتماد نمى‏داند) اما كمونيست‏هاى جوان كه در تهران هستند اين روزها(نه اجباراً توده‏اى كه دنباله روى خواسته‏هاى بخصوصى هستند) به خاطر اينكه آنها قبول ندارند كه يك نفر چه شاه و چه خمينى تنها كار كند، خواستارند كه يك حكومت ملى براى مردم تشكيل شود. آيا آيت الله فكر مى‏كنند كه مى توانند اين خواسته را اجرا كنند؟ و اگر چنين است، چگونه؟ يا بهتر گفته شود آيا خمينى حزب كمونيست را دائماً غير قانونى

    صحيفه نور ج 2 صفحه 261

    مى‏داند؟

    جواب: در اسلام، معيار رضايت خداست و نه شخصيت‏ها. ما شخصيت‏ها را با حق مى‏سنجيم و نه حق را با شخصيت‏ها، معيار حق و حقيقت است. بر خلاف اسلام، كمونيست‏ها شخصيت را بت و قدرت را در او متمركز مى‏سازند. حكومت اسلامى ما متكى به آراء عمومى خواهد بود و همه احزابى كه براى مصالح ملت ما كار كنند آزاد خواهند بود.

    سؤال: عراق چه چيز باعث شد كه آيت الله نجف را ترك كنند؟ آيا فكر مى كنند كه عراق با تهران توافق كرده بودند؟ و اگر چنين است آيا چنين است آيا مى‏توانيد شرح دهيد؟

    جواب: ظاهراً شاه ايران دولت عراق را تحت فشار قرار داد كه مانع فعاليت هاى سياسى من و انجام وظائفى كه برعهده دارم بشود لذا من عراق را ترك كردم.

    سؤال: فرانسه تحت چه ضابطه‏اى آيت الله در پاريس زندگى مى‏كنند؟ آيا نقشه دارند در پاريس بمانند؟ و اگر نه، به كجا خواهند رفت آيا كشورهاى ديگر خصوصاً الجزاير و سوريه پيشنهادهائى براى پذيرايى آيت الله كرده‏اند؟ آيا آيت الله مى‏توانند پيشگويى كنند چگونه وجود ايشان در پاريس ممكن است اثرى در برنامه ايران و فرانسه در خصوص قرارداد پايگاه اتمى و قرارداد مترو تهران داشته باشد؟

    جواب: توقف من در فرانسه موقتى است. تنها ضابطه توفق من در هر كجا كه باشد، امكان انجام وظايفم مى‏باشد. با توجه به اين توضيح، رابطه‏اى بين حضورم در فرانسه و مسائل مربوط به روابط ايران و فرانسه فعلاً مطرح نيست.

    سؤال: در چه آينده نزديكى شاه سقوط خواهد كرد؟

    جواب :اين مسأله مطلبى نيست كه بتوانيم پيش بينى كنيم اما برحسب قرائن خيلى دير نيست.

    سؤال: آيا آيت الله جهاد مسلحانه را به عنوان وسيله مبارزه خود مورد توجه قرار خواهند داد؟

    جواب: اميدوارم كار به جهاد مسلحانه نرسد و همين طور كه ملت عمل مى كند، مسائل حل شود و مقصد ملت كه رفتن رژيم و برقرارى حكومت اسلامى است تحقق پيدا كند لكن اگر مسائل خيلى طول كشيده و پيچيده شود ممكن است در آن تجديد نظر نمائيم.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 262

    سؤال: بنابر اين شما همين روش هاى مسالمت آميز و بدون خونريزى را ترجيح مى‏دهيد؟

    جواب: بله.

    سؤال: پس از رفتن شاه در موقع برگشتن به ايران، آيا خود شما رهبر جمهورى اسلامى نخواهيد شد؟

    جواب: من خود نمى‏خواهيم حكومت را در دست بگيرم اما مردم را براى انتخاب حكومت، هدايت خواهيم كرد و شرايط آن را به مردم اعلام مى‏كنيم.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #145
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 263

    تاريخ: 10/8/57

    مصاحبه امام خمينى با روزنامه لاكروا

    حضرت آيت الله العظمى خمينى رهبر ملى و مذهبى ايران در مصاحبه با روزنامه مذهبى (لاكروا) كه به عنوان ارگان مسيحيان چپ (يوميه مسيحى چپ) شهرت دارد، فرمودند: قوانين اسلام، قوانين پيشاهنگ و پيشرو هستند. ما مبارزه مى‏كنيم زيرا رژيم كنونى ايران و آنها كه اين رژيم را به ملت تحميل كرده‏اند، مى‏خواهند ارزش هاى انسانى و فرهنگى و مذهبى ما را نابود كنند.

    در اين مصاحبه كه توسط يك خبرنگار كشيش به عمل آمد، آيت الله العظمى خمينى در مورد ايدئولوژى اسلام فرمودند: اسلام به اين منظور به وجود آمد كه به انسان، ابعاد واقعى و شان انسانى اعطا كند يعنى انسان را از نظر زندگى اجتماعى، شخصى و سياسى تحول بخشد و به غناى روحى انسان يارى دهد. اسلام قادر به ايجاد چنين تحولى هست. قوانين اسلام به نيازهاى انسان پاسخ مى‏گويد، اين قوانين بسيار صريح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طى قوانين خاصى مدون و تنظيم كرده است. اسلام چگونگى سياست جامعه را در رابطه با اقليت هاى مذهبى، مشخص ساخته است. از اين نظر قوانين اسلام واقعا" پيشرو و پيشاهنگ هستند. اگر قوانين اقتصادى اسلام اجرا شود، مملكت يك اقتصاد مترقى خواهد داشت.

    يكى از بنيادهاى اسلام آزادى است. انسان واقعى ملت مسلمان قطره يك انسان آزاد شده است. رژيم كنونى ايران مى‏خواهد و مى‏كوشد و تاكنون كوشيده است كه اين بنيادهاى مترقى را در هم بشكند. بنياد ديگر اسلام، اصل استقلال ملى است. قوانين اسلام تصريح دارند كه هيچ ملتى و هيچ شخصى حق مداخله در امور كشور ما ندارد اما رژيم اين استقلال را از ما گرفته و بر باد داده است. رژيم مى‏خواهد مساجد ما را كنترل كند، دانشگاه‏هاى مذهبى و مدارس اسلامى را به ميل خود در آورد. رژيم مى‏خواهد دانشگاه‏هاى علمى و امروزى كشور را در وضع عقب مانده نگه دارد زيرا نمى‏خواهد و نمى‏تواند تحمل كند كه در برابر خود پزشكان، مهندسان، تكنيسين‏ها و افراد سياسى لايق، مستقل و منور داشته باشد. اين رژيم كه با آن مبارزه مى‏كنيم، كوشيده است كه همه اين سنت‏ها و بنيادهاى اسلام را نابود كند و به همين دليل ملت ايران به طور يكپارچه به ضديت با رژيم پرداخته است.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #146
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 264

    تاريخ: 11/8/57

    مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون لوكزامبورگ

    سؤال: شما از فرانسه، مردم ايران را به شورش دعوت مى‏نمائيد آيا تصور مى‏كنيد كه اين تنها راه حل مشكلات ايران است؟

    جواب: مردم از اختناق و خيانتهاى پنجاه ساله به جان آمده و براى مطالبه حقوق اوليه خود قيام نموده‏اند. ما آنان را در اين راه حياتى مشروع، چه زمانى كه در ايران بوديم و چه در خارج ايران تشويق مى‏كنيم، اكنون راه حلى براى سرنگونى رژيم فاسد جز نهضت و مطالبه حق با داد مظلوميت نداريم و اگر مقتضى شود به راه ديگرى دست مى‏زنيم.

    سؤال: آيا هدف شما در دست گرفتن قدرت است وقتى شاه برود؟ در صورتى كه شما امكان در دست گرفتن قدرت داشته باشيد چكار خواهيد كرد؟ (منظور برنامه آينده شما براى حكومت در ايران است كه بايد جانشين شاه بشود) بسيارى از ناظرين در ايران معتقدند كه بازگشت به قانون اساسى صحيح است.

    جواب: هدف ما برقرارى جمهورى اسلامى است و برنامه ما تحصيل آزادى و استقلال است و تصفيه وزارتخانه‏ها و حذف ماده‏هائى كه رضاشاه و شاه فعلى با سرنيزه در قانون گنجانده‏اند و حذف مواد مربوط به سلطنت مشروطه.

    سؤال: آيا شما تصور مى‏كنيد كه خطر يك قيام ملى و شورش همگانى در ايران وجود داشته باشد؟

    جواب: اگر همانطور كه ملت خواستار است شاه و دودمانش بروند و حاميان خارجى او دست از حمايتش بردارند مشكل ساده تر خواهد شد در غير اين صورت امكان قيام مسلحانه ملى مى‏باشد.

    سؤال: آيا شما وليعهد را به عنوان رئيس حكومت به جاى پدرش خواهيد پذيرفت ؟

    صحيفه نور ج 2 صفحه 265

    جواب: خير، ملت ايران از اين سلسله خاطره‏هاى بسيار تلخ دارد و تحمل حكومت هيچ يك از افراد آن را ندارد.

    سؤال: آيا باعث تعجب شماست كه دولت فرانسه كه هميشه از حكومت ايران پشتيبانى مى‏نموده است، تا به حال مزاحم صدور پيام‏هاى شما كه ايرانيان را به قيام و شورش دعوت مى‏كند نشده است؟

    جواب: اگر مزاحمت بكند موجب تعجب است ما مطالبه حقوق اوليه بشر را مى‏كنيم و مزاحمت با آزادى، مخالف با حيثيت فرانسه و موجب تعجب ملت ما و آزاديخواهان جهان است.

    سؤال: برنامه شما براى آينده چيست

    جواب: ادامه نهضت تا رسيدن به نتيجه.

    سؤال: نظاميان در تظاهرات ديروز دخالتى نكردند و شاه عقب نشينى مى‏كند و عقب نشينى خود را پذيرفته است. شاه حاضر است كريم سنجابى را بپذيرد. شنيده شده است آيت الله، سنجابى را پذيرفته است، آيا حالا كه شاه حاضر به سازش شده است شما حاضر هستيد؟ آيا مخالفين حاضرند نوعى با شاه كنار بيايند؟

    جواب :تظاهرات تهران براى آقاى طالقانى و تظاهرات قم براى آقاى منتظرى تظاهراتى بود كه مردم عليه‏شاه كردند و از آنان به عنوان مخافين شاه تجليل كردند. در ايران از هر نغمه ضدشاهى تجليل به عمل مى‏آيد. شاه با اين دست وپا زدن‏ها و طلبيدن ها ى اين و آن كارى از پيش نمى‏برد، اين تلاش‏ها ديگر دير شده است و براى او مفيد نيست، او بايد برود.

    ما سازش را از هر كس و به هر شكلى باشد نخواهيم پذيرفت چون ملت نخواهد پذيرفت. در مذاكرات خود با اين اشخاص مطالب خود را قاطعانه بيان كرده‏ايم، هر كس قبول كند، با ماست، والا از ما جداست.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #147
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 266

    تاريخ: 11/8/57

    پيام امام خمينى به آيت الله طالقانى پس از آزادى از زندان شاه

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمود طالقانى دامت بركاته

    اين مسأله امر طبيعى است كه شخصيت‏هائى مثل جنابعالى كه عمر گرانمايه خود را در راه آزادى و استقلال كشور و مخالفت بى امان با دستگاه جبار و غارتگران بين المللى صرف نموده‏اند در حبس و شكنجه بسر برند و از آزادى محروم باشند.

    آزادى امثال جنابعالى برخلاف منطق شاه و موازين دولت اوست. فشار اراده آهنين ملت به طورى اعصاب شاه را خرد كرده است كه ديوانه وار دست به جنايات ننگ آوردى زده است كه روى تاريخ را سياه نموده، به طورى كه مستحضر هستيد دست به جنايات تعجب آورى زده، در شهرستانها دسته‏هاى ناشناس از كولى‏ها و اجيرها با چماق و قداره و پشتيبانى قواى انتظامى به جان مردم محروم افتاده و جناياتى به بار آورده و مى‏آورند. دولت كه بايد حافظ مردم باشد، قواى انتظامى او به صورت مخرب و قواى تخريبى در آمده است

    تغيير مفاهيم در رژيم شاه

    در عصر ما، در كشور بى پناه ما، منطق‏ها و لغت‏ها جاى خود را عوض نموده، فضاى باز سياسى همان اختناق‏ها و سانسورهاى همه جانبه است، تمدن بزرگ، وحشيگرى هاى بدتراز قرون وسطاست، دولت آشتى با مسلسل و توپ و تانك و اخيراً با چماق و قداره، مردم را به تباهى كشيدن است، اصلاحات ارضى، كشاورزى را ساقط نمودن است، استقلال، وابستگى اقتصادى و فرهنگى و نظامى به اجانب است، فرياده هاى مرگ بر اين سلطنت پهلوى، شاهدوستى و علاقه به رژيم است.

    تحول روحى و عملى ملت

    شما اكنون كه از حبس كوچك به حبس بزرگ منتقل شده‏ايد، با اين حقايق عجيب و لغات تازه مواجه هستيد ولى از طرف ديگر با يك تحول عظيم روحى ملت، از حيث شناخت و تحول عملى عظيم تر از حيث عمل مواجه هستيد. توده‏هاى مردم كه قبل از نهضت عظيم اسلامى، نظام شاهنشاهى را مظهر مليت و مدار عظمت كشور

    صحيفه نور ج 2 صفحه 267

    مى دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع و از گزاف گوئى هاى شاهان و گويندگان دربارى و مديحه سرائى آنان كشور را در سايه رهبرى شاه مترقى و پيشرفته تا دروازه تمدن بزرگ مى‏پنداشت و استقلال مملكت را در زير پرچم شاهنشاهى بيمه شده به حساب مى‏آورد، با يك جهش و شناخت همگانى، تمام پايه‏ها و كنگره‏هاى اين قصر خيالى ناگهان فرو ريخت و محتواى اين لغات و الفاظ فريبنده و بزك شده ظاهر شد و تهى بودن اين طبل‏هاى پر سرو صدا از محتوى معلوم گرديد و ورشكستگى اقتصادى و به غارت رفتن بيت المال و تباهى كشاورزى و وابستگى فرهنگى و ارتشى برملا گرديد.

    و نيز توده‏هائى كه قبل از نهضت به امر يك پاسبان به جشن برمى‏خاست و بر بالاى مغازه‏ها بيرق شادمانى مى‏زد و فرمان شاه را به دنبال جزافه‏هاى شعراء دربارى، فرمان ايزد ميدانست، با يك جهش اسلامى به عصيان برخاست و با مشت‏هاى گره كرده و فريادهاى مرگ بر اين سلطنت پهلوى، مردوزن و كوچك و بزرگ به خيابان‏ها ريخته و در مقابل مسلسل و توپ و تانك، قهرمانانه مقاومت نموده و با فداكارى و خون جوانان برومند خود، قدرت شاهانه متكى بر ابرقدرت‏ها را شكسته و او را مجبور به تسليم نموده، ولى تسليم او را نپذيرفته و نخواهند پذيرفت. با چه منطق ممكن است از خيانت‏ها و جنايت هاى بى پايان اين اهريمن جهنمى بگذرد و به مقام سلطنت غيرقانونى او سرنهد. ما با اين منطق مخالف و كسانى كه با آن موافقند، با ملت و ما كه خدمتگزا ملتيم موافق نيستند. والى الله المشتكى.

    والسلام عليكم و رحمة الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #148
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 268

    تاريخ 11/8/57

    پيام امام خمينى به فقيه عاليقدر آيت الله منتظرى پس از آزادى از زندان شاه

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى دامت بركاته

    ترس خيانتكاران از رجال عدالتخواه

    هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‏ها از آزادى، ابتدائى ترين حقوق بشر محروم و با شكنجه هاى قرون وسطائى با او و ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و ملت از سايه مثل شما رجال عدالتخواه مى‏ترسند. بايد رجال دين و سياست دربند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هر چه بيشتر راه چپاول بيت المال و ذخائر كشور باز باشد.

    فضاى آزاد سياسى، از ديدگاه ابرقدرت‏ها

    در منطق كارتر و ساير نفتخواران مفتخوار، فضاى آزاد يعنى به زندان كشيدن جناح هاى آزدايخواه و استقلال طلب، از علماى روشنفكر مذهبى تا رجال سياسى و دانشجويان و رجال محترم بازار و سانسور مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى و در اين منطق، ترقى و تمدن كشور يعنى وابستگى شريان هاى آن از فرهنگ و اقتصاد و ارتش تا دستگاه‏هاى قانونگذارى و قضائى و اجرائى. اين برنامه در كشور ما بيش از پنجاه سال دوران سياه پهلوى پياده و مورد عمل بوده و هست.

    جناح هاى پيشرو، حق تخلف از خواست ملت را ندارند

    اكنون كه ملت غيور ايران با نهضت عظيم اسلامى به پا خاسته و با مشت گره كرده در مقابل دستگاه‏هاى ستمگرى و چپاول چون سدى آهنين ايستاده و پايه هاى بنيادهاى آن يكى پس از ديگرى فرو ريخته يا در حال فرو ريختن است، بر جناح هاى پيشرو از مراجع عظام و علماى اعلام مذهب و خطباى محترم و مدرسين و دانشمندان تا رجال سياسى و روشنگران دانشگاه‏ها و بازارها و كارمندان محروم و كارگران مظلوم روشنفكر لازم است اين فرصت الهى را از دست نداده، بى امان جميع اقشار ملت را به پيش هدايت كنند و از خواست ملت كه برچيده شدن نظام سلطنتى و قطع دست اجانب از

    صحيفه نور ج 2 صفحه 269

    دخالت در مقدرات كشور و از غارتگرى‏ها و قيام جمهورى اسلامى ضامن آزادى و استقلال به جاى رژيم سلطنتى منشا تمام بدبختى‏ها و عقب ماندگى‏ها، سرموئى تخلف و عقب نشينى نكنند كه آن هدر دادن خون جوانان عزيز اسلام و به تباهى كشيدن همه جانبه كشور و كمك به هدم احكام، بلكه اساس اسلام است كه از اعظم كبائر و بالاترين خيانت است.

    ما با بودن رژيم حاضر، دموكراسى را هم به فرض محال اگر تامين گردد نمى‏پذيريم. ملت نمى‏تواند از خون جوانان عزيز خود و خيانت‏هاى چندين ساله صرفنظر كند. اسلام تكليف اين جانى را معين فرموده.

    والسلام عليكم و رحمة الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #149
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 270

    تاريخ 11/8/57

    بيانات امام خمينى در مورد تمدن بزرگ و اصلاحات اراضى!

    فضاى باز سياسى واژه‏اى از لغت نامه شاه

    از چيزهائى كه ما در اين عصر مواجه هستيم، اين لغات و واژه هاست كه عوض شده است بسيارى از واژه‏ها و لغت هاست كه در عصر ما در ايران يك صورت ديگرى پيدا كرده و يك لغتنامه جديدى بايد برايش باز بكنند، مثلاً از لغاتى كه حالا استعمال مى‏شود فضاى باز سياسى كه آن در كلمات شاه زياد ديده مى‏شود كه يك فضاى باز سياسى ما در ايران اعطا كرديم و ايجاد كرديم و در كلمات ارباب‏هايش هم مثل كارتر مثلاً همين مسأله تكرار مى‏شود كه اين شاه يك فضاى سياسى همين ديروز ظاهراً وليعهد را يعنى پسر شاه وليعهد، البته اين هم مثل اوست، برده‏اند پيش كارتر و انگار تقدير كرده است از شاه كه آزادى داده است. اين يكى از لغت‏هائى است كه در عصر ما معناى خودش را از دست داده به يك معناى ديگر. فضاى باز سياسى در ايران يعنى اختناق همه چيز، سانسور همه مطبوعات و جلوگيرى از هر اظهار نظر. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است، فضاى باز سياسى يعنى جلوگيرى از هر اظهار نظرى، در زندگى خودش، در مقدرات خودش هيچ حق اظهار نظر ندارد، مطبوعات هيچ حق ندارند كه يك كلمه برخلاف آنكه ديكته به آنها مى‏شد بنويسند. خوب حالا اخيراً يكقدرى اينجا صحبت مى‏كنند و راديو هم همين طور و اين توجه عمومى و اين مشت‏هاى گره كرده برادران ما در ايران، اين موجب اين شد كه نتواند ديگر همچو آنطور كه دلشان مى‏خواست عمل بكنند.

    شاه، نقطه اصلى جنايات

    حالا هم باز به آن آزادى نيست و لهذا مى‏بينيد كه در تمام اين روزنامه‏ها و در تمام اين راديوها و دستگاه تبليغى، آن نقطه اصلى را باز نمى‏توانند ذكر كنند. همه مان مى‏دانيم، همه‏شان مى‏دانند، همه مطبوعات و ارباب مطبوعات مى‏دانند اين را كه آن نقطه اصلى كه البته نقطه اصلى كه عرض مى‏كنم، نقطه اصلى در اين صف نوكرها، نه در آن صف اربابها، آن نقطه اصلى عبارت از شاه است يعنى تمام اين جنايت‏هايى كه در ايران واقع شده است در عصر ما، در اين عصر، تمام اين جنايت‏ها با امر شاه است. امكان ندارد كه يك سربازى سرخود آدم بكشد يا يك صاحب منصبى سرخود اجازه آدمكشى بدهد يا يك وزيرى، يك - نمى‏دانم - نخست‏وزيرى همچو قدرتى داشته باشد كه سرخود دستور كشتن، دستور زخم

    صحيفه نور ج 2 صفحه 271

    زدن، اين دستوارات را بدهد. تمام اين جنايت‏هايى كه واقع شده و شود با امر مستقيم شاه است كه (بايد بزنيد) در 15 خرداد از قرارى كه معرف شد كه فرمان‏دار خود او بوده است و با آنكه خودش بالاى آنها چيز كرده است و امر مى‏كرده، امرش اين بوده است كه به جاهائى بزنيد كه ديگر زخمى نباشد مريضخانه‏ها، به جاهائى بزنيد كه بكشد.

    آزادى و فضاى آزاد سياسى معنايش اين است كه هيچ كس حق اظهارنظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهارنظر ندارند، اگر يك وقتى آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاه‏هاى تبليغاتى از قبيل راديو و تلويزيون و اينها، آنوقت معلوم مى‏شود قضيه چه هست و چه بوده است يعنى حالا نه من و نه شما و نه اكثر مردم اطلاع نداريم از اينكه چه گذشته است، ما اطلاع از اين ظواهر داريم، از اين خيابان‏ها كه كشته‏ها تويش پشته شده است و از اين ظواهر امر، از اين سطح ظاهرى ماها اطلاع داريم، از آن سطح باطن و از آن مسائلى كه بر ايران گذشته است و مى‏گذرد زير پرده است، از آنها ما الان اطلاع نداريم لكن اشخاصى هستند كه اطلاع دارند و در عمق مسائل بوده‏اند و حالا شايد همه چيزها هم نباشد لكن خوب بيشترش در تواريخ هست. الان شما مطمئن باشيد كه كتاب‏ها نوشته شده است لكن اينها نتوانسته‏اند اين كتاب‏ها را طبع كنند و منتشر و آنوقتى كه آزاد بشود به معناى حقيقى آنوقت هست كه اين كتاب‏ها بيرون مى‏آيد، آنوقت مطبوعات ديدنى است. حالا هم باز مطبوعات ما سانسور است ولهذا اسم جانى حقيقى در هيچ يك از مطبوعات ما نمى‏شود منعكس بشود و نشده است و هيچ يك از در خطابه هاى هيچ يك از رجال باز يك همچو مطلبى كه جانى حقيقى را معرفى كنند، - لكن - اين كسى كه همه جنايات را كرده است اين، آن شخص، محمدرضا پسر رضا، هيچ نتوانسته‏اند تا حالا بگويند ولى مردم‏گويند، اين در لسان مردم، بچه هاى 12 ساله و 10 ساله مى‏گويند، مردم توى خيابان هاى قم و تهران و ساير شهرستان‏ها مى‏گويند مطلب را اما رجال ما نمى‏توانند بگويند.

    مادران، مشوق جوانان در مبارزه ضد رژيم

    به اين توده مردم چون نمى‏شود خيلى دست درازى كرد، يا حاضرند توده مردم به اينكه كشته‏اى هم بدهند، بلكه كشته‏هايى بدهند، بلكه جوان هايشان را هم مى‏دهند و بعد هم افتخار مى‏كنند مادرهاى امروز نمونه است خدا مى‏داند، يعنى در طول تاريخ مثل اين مادرها ما نداشتيم الا كم كه فرزندانش كشته بشود و بعد بيايد بگويد كه نه، من افتخار دارم. بعضى از جوان‏ها به من مى‏گفتند كه اين مادرها ما را گرم نگه داشته‏اند، اين عكس العمل اين مادرهاى جوان مرده ما را زنده نگه داشته و گرم نگه داشته براى اينكه اينها هستند كه به ما شجاعت مى‏دهند، اينها هستند كه ما را تشويق مى‏كنند. اين فضاى آزاد سياسى ماست يعنى اين لغت تفيير كرده است و معنايش را از دست داده. معنايش الان در منطق آقاى كارتر و منطق شاه اين شده است كه همه اين اختناق‏ها اسمش شده است فضاى آزاد سياسى!!

    صحيفه نور ج 2 صفحه 272

    تمدن بزرگ در لسان شاه و كارتر

    از لغت‏ها، تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ هم از آن چيزهايى است كه، اين واژه‏اى است كه معناى خودش را از دست داده يك معناى ديگر در منطق اينها دارد. اين هم در لسان شاه زياد است، در لسان كارتر هم كه پدر بزرگ ايشان هست، اين هم در لسان او شبيه اين هست كه تمدن بزرگ و اينها، تمدن بزرگ در لسان اينها هم اين است كه تمام آثار تمدن يك ملت زير پا و سركوب بشود. فرهنگ يك ملت در راس تمدن بزرگ واقع شده، فرهنگ بايد يك فرهنگى باشد موافق با تمدن و فرهنگ ما وقتى كه ملاحظه مى‏كنيد يك فرهنگ وابسته غيرمترقى منحط است كه جوان‏هاى ما را نگذاريد يك قدم بالاتر از يك حدى، تا يك حدى يك قدم بالاتر بروند. در ايران كه اينطور هست هيچ، اين جوان هاى ما كه آمده‏اند در خارج، همين ديروز پريروز، ديشب، كى، چند تايشان، جوان‏هاى خوبى آمدند اينجا تو اين اطاق پيش من گفتند كه ما در فلان مملكت كه حالا ديگر يادم نيست زياد، يادم نمى‏ماند، ما در اينجا تحصيل مى‏كنيم لكن به ما چيزى نشان نمى‏دهند، ما همانجا هستيم به اسم، گفت ما تحصيلاتمان در ايران به يك حدى بود، اينجا كه آمديم ما را در حد پائين تر الان دارند استعمال مى‏كنند، در حد پائين تر و ماهمين طور اينجا هستيم بيخود و شما اجازه بدهيد كه ما برويم به ايران، آنجا بلكه يك كارى انجام بدهيم يعنى كارى با برادرهايمان انجام بدهيم.

    الفاظ، پوششى براى فرهنگ استعمارى

    در ايران بنابر اين بوده است كه يك فرهنگ وابسته، فرهنگ وابسته به معناى اينكه يك فرهنگى داشته باشيم ما، دانشگاه داشته باشيم نگويند دانشگاه داريم، دانشكده، دانشگاه، دانشسرا همه اين الفاظ موافق با فرم تمدن الفاظش را داشته باشيم لكن محتوى نداشته باشد كه كه صورت شبيه تمدن ولى تو خالى. از اولى كه مدارس در ايران، مدرسه‏اى كه مى‏خواسته كه يك رشدى بكند، در ايران تاسيس شده، از اول اينطور بوده منتهى به اين فساد نبوده، از اول اينطور بوده كه بنابر اين بوده است كه نگذارند يك فرهنگ حقيقى و واقعى يك تحصيلكرده‏هاى صحيح در ايران پيدا بشود و مزاحمت خواهند كرد. با مقاصدى كه آنها دارند و با منافع آنها منافعشان چپاول كردن مال اين ملت است، مزاحمت دارد. اينها از اول نقشه را جورى كشيدند كه اين فرهنگ، يك فرهنگى كه قابل اين باشد كه اين جوان‏هاى ما را ترقى بدهد و يك جوان فرهنگى صحيح بار بياورد، از اين مانع شدند و حالا ديگر به آن شكوفايى مسأله‏اى كه آنها خواستند درآمده كه اصلش هيچ فرهنگ ما صورت فرهنگ به معناى واقعى ندارد و جوان‏هاى ما را عمرهايشان را دارند ضايع مى‏كنند يعنى رفتن در اين دانشكده و در اين دانشگاه‏ها جز تضييع عمر معلم و متعلم چيزى نيست. معلم‏ها هم اين را مى‏دانند، متعلم‏ها هم اين را مى‏دانند همه مى‏دانند لكن وضع اينطورى است. ما كه مى‏گوئيم بايد اين ورق برگردد، پيچيده بشود تمام اين نقشه‏هايى كه خارجى‏ها به دست اين عمال خبيث شان در ايران پياده كرده‏اند بايد اينها برداشته بشود، براى اين است كه ما مى‏بينيم كه هر جا دست بگذاريم فاسد است، اگر ما يك مدرسه و دانشگاه به معناى

    صحيفه نور ج 2 صفحه 273

    حقيقى داشتيم چطور وقتى كه ثروتمندهاى ما، خود عاليجناب وقتى يك كسالت پيدا ميكنند بايد از خارج يا بياورند يا اينها را منتقل كنند به خارج، بايد بروند لندن خودشان را معالجه كنند - اگر ما - چطور از لندن هيچ وقت نمى‏آيند تهران خودشان را معالجه كنند يا جاى ديگر بروند، بايد از اينجا برويم، از ايران بايد بروند به لندن براى معالجه، اين دليل بر اين است كه ما طبيب نداريم به معناى حقيقى، طبيب داريم طبيب - چيز هم گرفته - تصديق هم گرفته، ديپلم هم دارد، همه چيز دارد، پروفسور هم به او مى‏گويند اما به معناى واقعى ندارد، محتواى ندارد، صورت است، يك چيزى كه نه، منظورم اين است كه تغيير كرده، از همان لغات است كه تغيير كرده است، پروفسور هم هست يعنى اين لفظ را گذاشته‏اند روى يك معنايى كه آن معنا را ندارد محتواى ندارد و لهذا وقتى كه يكى مريض مى‏شود مى‏گويند نه، بايد برود لندن، خود طبيب‏ها، به طبيب هم كه آمده، مى‏گويند اينجا، اينجا ديگر معذوريم بروند، ايشان بروند لندن! اين فقر ماست در فرهنگ فقر ماست در دانشگاه‏ها، در دانشكده‏ها و اينها مى‏خواهند ما فقير باشيم براى چه ما طبيب داشته باشيم؟! بايد يك قدرى از اين ملت احتياج داشته باشد به، وابسته باشد، ملت هم مى‏خواهند وابسته باشد به اين دولت‏هاى ديگر و به ملت هاى ديگر.

    تمدن بزرگ يا عملگى استعمار؟!

    وابستگى همين است كه فرهنگمان وابسته است و دليلش اين است كه ما فرهنگ داشتيم اما حالا مى‏خواهند يك سدى درست كنيم، چطور قرارداد سد را بايد ما با شركت آمريكائى، شركت نمى‏دانم كجا، شركت كجا، قرارداد سد با اينها، روى چه زمينه است؟ چرا ما وقتى عمله نداريم، چرا عمله‏ها همه از ايرانند، آن كه بايد خشت بكشد و عرض كنم شن بكشد ورى دوشش با يك قيمت كمى، يك اجر كمى يك اجرت كمى بگيرد و از صبح تا غروب كار كند، آن از ايران حساب مى‏شود. در شركت نفت همين طور است، همه جا همين است، نقشه اين است كه به شكل يك كارگر درجه 3 درآمده‏ايم و تمدن بزرگ هم داريم، تمدن بزرگ هم داريم، تمدن بزرگ!

    محتواى اين تمدن بزرگ در ايران عبارت از يك دسته عمله، يابه شكل عمله، به شكل فرض كنيد كه فرهنگى و عمال براى اين ارباب‏ها، نفت را حمل كنند وبدهند به حلقوم آقاى كارتر و رفقاى او، عملگى كنند اينها با يك قيمت كمى، با يك اجر كمى و نفت‏ها را حمل كنند براى آنها، سد هم مى‏خواهند بسازند بايد از، كارشناس بيايد او امر كند و نقشه به قول خودشان بكشد، براى نقشه كشيدنش چند ميليون دلار مى‏گيرد كه يك نقشه بدهد، يك شب بنويسد،يك نقشه بدهد يا دو شب و آنوقت چند ميليون دلار او مى‏گيرد، خوب ما چى؟ شما عملگى بايد بكنيد ماها، ماها عملگى بايد بكنيم، ما آجر بايد حمل بكنيم، كارى ديگر از ما نمى‏آيد، چرا نمى‏آيد؟ براى اينكه ما فرهنگ نداشتيم، ما نتوانستيم كه خودمان سد خودمان را بسازيم.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 274

    الفاظ بى محتوى

    هر چى را آدم دست رويش مى‏گذارد در اين تمدن بزرگ، الفاظش سر جاى خودش است. الفاظ سر جاى خودش است اما محتوايش را آدم مى‏بيند ندارد. مهندس و نمى‏دانم دكتر و از اين قبيل الفاظ زياد است اما محتوى چيست؟ محتوى ندارد. در نظاممان هم كه مى‏رويم الفاظ زياد است، اينقدر سپهبد و ارتشبد ما داريم كه، فوج‏ها سپهبد و ارتشبد ما داريم. يكى از ظرفا مى‏گفت در تمام آمريكا دو تا ارتشبد، سه تا ارتشبد به صورت اين معنا هست اما ايران صدها از ارتشبد هست، صدها نمى‏دانم - سپهبد هست. آن الفاظ همه‏اش به قوت خودش باقى است لكن محتوايش را وقتى بروى، آقاى ارتشبد محتوا ندارد.

    در آنوقت كه هجوم كردند اين خارجى‏ها به ايران، قواى متفقين به ايران، قبل از آمدن آنها همين حرف‏ها بود، اين الفاظ بى محتوى بود كه اعليحضرت، آنوقت اعليحضرت او بود ديگر، اين آنوقت نبودش، اعليحضرت او بود و همه ظلم‏ها هم به ارث به اين رسيده مع الاضافه، آن چون رو به تمدن است اضافه كرده است، اگر چه بكند، دست همه را كوتاه كرده است، ديگر همه ايران همچو مستقل شده است كه همه چيز چه شده است، لشكر چه و پليس چه واز اين حرف‏ها. چون اهل علم و علما را كتك مى‏زدند و به كلانترى‏ها بردند و اهانت مى‏كردند و زن‏ها را آنقدر به آنها ظلم كرده‏اند كه خدا مى‏داند چه مصيبت‏ها در ايران ما كشيديم و مردها را چه و بچه‏ها، همه بساط را در آورده بودند. در تبليغات اين بود كه ديگر هيچ مملكتى در مقابل مملكت ما، مثلاً آنوقت ظرفا مى‏گفتند كه آن يكى كه دو نداشت، آن عبارت از آن چيزى بود كه راجع به جنگى كه اينها مى‏خواستند بكنند و حفظ كنند سرحدات را، اعلاميه اول بود كه ديگر دومى نداشت، آن سه ساعت طول كشيده بود، وقتى رضاشاه به يكى از صاحب منصب‏ها گفته بود چه، گفته بود يك ربع هم نبايد طول بكشد، ما چيزى نداشتيم آنها همه چيز داشتند، سربازها را خودم تو خيابان هاى تهران ديدم كه راه افتاده‏اند، همين طور سربازخانه‏ها را رها كرده‏اند راه افتاده‏اند توى خيابان‏ها براى اينكه سرباز نبود، ارتش نبود. شما حالا خيال مى‏كنيد ما يك ارتش 250 هزار يا 350 هزار نفرى داريم كه ارتش است براى ما؟ الفاظ همان الفاظ است كه در همه ممالك استعمال مى‏شود، از صاحب منصبش گرفته تا پايين، الفاظش همان الفاظ است ولى محتوايش را وقتى كه ملاحظه كنيد محتوى ندارد، عوض شده همه چيزها، باقيش هم شما به همين ترتيب.

    اصلاحات ارضى پوششى براى استعمار اقتصادى

    اقتصاد، يكى از چيزهاى خوب اقتصاد است و ايشان هم از علماى اقتصاد است، خوب مى‏داند اينها را، بايد اينجا زندگى كند، نبايد خدمت كند به مملكت خودش اقتصاد ما چه بود؟ ديگر ما وابستگى نداريم!؟ فلان. ميرويم سراغ اصلاحات ارضى كه اين هم خودش از لغات اصلاحات، مى‏بينيم كه آنقدر كه فاسد كردند اين زراعت ما را، آنقدر كشاورزى ما را برگرداندند به هيچ و منهدم كردند كه ما در همه چيز محتاجيم، دستمان را دراز كرده‏ايم،

    صحيفه نور ج 2 صفحه 275

  10. #150
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 279

    تاريخ: 11/8/57

    مصاحبه امام خمينى با پائزه‏سراى ايتاليائى‏

    سؤال: چرا سقوط سلسله پهلوى و تشكيل جمهورى اسلامى براى خروج ايران از بحران اسف‏انگيز، غير قابل اجتناب است؟

    جواب: شاه از ابتداى سركار آمدنش قانونى نبوده، و از هيچ نوع مشروعيتى برخودار نيست و اكنون هم به دليل زير پا گذاشتن همه حقوق ملت و اعمال و ظلم‏هاى بى حسابش به طرز بى سابقه‏اى ملت، او و خاندانش را تحمل نمى‏كنند و به دليل اينكه اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران مسلمانند لذا بديهى است با سقوط اين رژيم به چيزى جز يك نوع حكومت اسلامى راضى نمى‏شوند.

    سؤال: چطور مى‏توان از خطر به قدرت رسيدن ارتش كه مخالفين ميانه‏رو دولت آنقدر از آن مى‏ترسند، جلوگيرى كرد؟

    جواب: امروز ملت ايران است كه مى‏خواهد سرنوشت خود را تعيين كند و اين ملت، دولت نظامى را تحمل كند، گذشته از اينكه تاكنون هم حكومت شاه در محتوى چيزى جز حكومت ارتش و نظاميان نبوده است.

    سؤال: آيا يك راه حل ملى براى رفع بحران فعلى ممكن است در حالى كه آمريكا و كشورهاى غربى قبل از همه انگلستان از شاه پشتيبانى مى‏كنند و همچنين وجود ارتش كه از طرف آمريكائى‏ها احاطه شده و رهبرى مى‏شود.

    جواب: راه حل در ايران امروز، همان چيزى است كه عموم ملت در بيش از يك سال گذشته با پشتوانه خون خودشان به گوش همه دنيا از جمله آمريكا و سايرين رسانده‏اند وآن هم عبارت است از سقوط سلسله پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 280

    سؤال: به شما اين را نسبت مى‏دهند كه مى‏خواهيد رژيم توحيدى اسلامى تشكيل بدهيد، در حالى كه جمهورى هاى مسلمان ديگر مثل الجزيره كه توحيدى نيست و رژيم‏هاى اسلامى ديگر مثل عربستان سعودى كه فئودالى است، انزجارى در غرب ايجاد نكرده‏اند. آياتوانيد مشخصات جمهورى اسلامى را كه در نظر داريد بيان كنيد كه چگونه است؟ در مورد محتواى اجتماعى، سازماندهى سياسى خصوصاً براى احزاب، سنديكاها و مطبوعات.

    جواب: امروز در جهان، آن چيزى كه مقصود ما از جمهورى اسلامى است ديده شود. هيچ يك از خصوصيات اصولى جمهورى اسلامى در حكومت عربستان سعودى ديده نمى‏شود. آيا مگر ملت ايران براى تعيين سرنوشت خويش بايد ببيند كه دولت‏هاى غربى چه چيزى را مى‏پسندند؟ مگر ساير دولت‏ها هم براى تعيين خطمشى سياسى خودشان و يا تعيين نوع حكومتشان به آراء ملت ايران مراجعه مى‏كنند؟

    در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت‏اندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازى براى خود قائل شوند، بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند و حتى پاسدار آن باشند، دقيقاً بايد به آراء عمومى در همه جا احترام بگذارند، هيچ‏گونه تسلط و يا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نبايد بپذيرند. مطبوعات در نشر همه حقائق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند و اسلام در تمامى اين شؤون حد و مرز آن را تعيين كرده است.

    سؤال: مقام بين‏المللى چنين جمهورى در جهان امروز خصوصاً در مقابل مسائل بزرگ كشورهاى جهان سوم، در رابطه با بحران‏هاى اقتصادى (نفت و مواد اوليه) چگونه است؟

    جواب: به صورت يك كشور صددر صد مستقل عمل خواهد كرد و هرگز خود را بازيچه دست قدرتهاى استعمارگر نمى‏سازد و ما هرگز به هيچ ملتى به خاطر منافع داخلى خودمان تجاوز نمى‏كنيم و تا آنجا كه در توان ملت ما باشد بر حسب تاكيدات اسلامى مى‏كوشيم تا در رفع مشكلات ملت‏هاى مظلوم سهيم باشيم.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 15 از 208 نخستنخست ... 51112131415161718192565115 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/