previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 195
تاريخ: 2/8/57
بيانات امام خمينى در مورد علت مخالفت مردم با رژيم سرسپرده شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اين روزها، هر روز مواجهيم با اين مسائلى كه پيشتر ممكن بود در ماهى يك مرتبه، بيست روز يك مرتبه مواجه باشيم و قبلاً اين مهلت را به مردم مىدادند كه تا هفته اينهائى كه كشته شدند مهلت باشد براى هفته، تا چهلم مهلت باشد و در چهلم باز يك جنايت واقع بشود.
ريشه اختلاف مردم با دستگاه هاى حكومتى شاه
امروز وضع ايران طورى شده است كه الان كه من با شما صحبتكنم، در همدان اختلافات هست و به هم ريختگى، از سه روز پيش از اين تا حالا بين مردم و پليس و دستگاه انتظامى اختلاف هست. قضيه اختلافات مردم با دستگاه از يك جهت نيست، از دو جهت نيست هر جهتى از جهات را كه يك ملتى به آن احتياج دارند و مىبينند كه اين دستگاه ظلم اين شاه، اين اربابهاى شاه كه آمريكا و انگلستان و شوروى مهمشان هست، هر دستگاهى از دستگاههائى كه ملت از آن يك نحو استفادهاى دارد، اينها به خطر انداختند و از بين بردند. يك ملتى احتياج به فرهنگ دارد، ملت با فرهنگش زندگانى سياسىتواند بكند، ما فرهنگمان يك فرهنگى است كه استقلال ندارد و مربوط به خود مردم نيست بلكه ادارهاش بايد به دست خارجىها بشود و به امر آنها تنظيم بشود برنامههايش و لهذا يك فرهنگ سالم تحويل نمىدهند، يك فرهنگيان سالم تحويل به ما نمىدهند، اساتيد دانشگاه نمىتوانند، نمىتوانستند كه به كار خودشان آنطور كه بايد ادامه دهند، دانشجوهاى دانشگاهها نمىتوانند به آنطورى كه مىخواهند به كارشان ادامه بدهند، اينها همه دستگاه بايد دستگاه مداحى براى آريامهر باشد. همه، همه بايد يك كلام دستگاهى باشد كه اداره ظلم را تقويت كند. ملت مىبيند مىرود سراغ فرهنگش، يك فرهنگ فلج، يك فرهنگى كه از آن هيچ كار نمىآيد و نمىتواند يك نقش صحيحى داشته باشد در ملت، مىرود سراغ ارتشش، مىبيند كه ارتشى است كه انگل است، شصت هزار نفر مستشار آمدهاند و عده كثيريشان، اينهائى كه آمدند و ارتش را به دست گرفتهاند مستشارهاى آمريكائى هستند كه الان ارتش ما را دارند اداره مىكنند. ارتش تحت فرمان ما نيست، تحت فرمان ملت نيست، براى ملت نيست، به نفع ملت نيست، همه قوايشان را رويهم گذاشتند براى كوبيدن اين ملت به امر شاه و به امر دستگاه هاى جلوتر.
صحيفه نور ج 2 صفحه 196
رژيم شاه، عهدهدار تامين منافع اجانب
شاه اينهمه فجايع را دارد انجام مىدهد به دست همين اتباع خودش و اينها بسياريشان، خيلى شان هستند كه اينها نمىخواهند ميل ندارند لكن يك قوه بالاترى بالاى سرشان هست، مستشارهاى آمريكا هستند، دستور را به آنها مىدهند و عمل مىكنند و شاه را مىخواهند با همه جنايتش نگه دارند. ديروز وزير خارجه، همين ديروز، پريروز وزير خارجه انگلستان گفتهاست كه: (ما منافع داريم در آنجا، در ايران و ما نمىتوانيم يك كسى كه منافع ما را تامين مىكند (قريب به اين معنا) يك كسى كه منافع ما را تامين بكند، از آن پشتيبانى نكنيم) ما دنبال همين معنا هستيم، ما هم همين ادعا را داريم كه شاه براى تامين منافع انگلستان، براى تامين منافع آمريكا، براى تامين منافع شوروى مانده است الان. متفقين او را گذاشتند سركار براى اينكه منافع آنها را تأمين بكند. خود ايشان هم گفتند كه متفقين گفتند كه ما باشيم، ما سركار باشيم، خاندان پهلوى باشد. خدا لعنت كند اين متفقين را كه يك همچو حيوانى را به ما مسلط كردند. همه حرف ما اين است كه آقاى وزير خارجه انگلستان مىگويد، همه درد ما اين معناست كه ايشان براى منافع شما الان در مملكت زندگى مىكند، براى منافع اجانب دارد زندگى مىكنند.
تضعيف فرهنگ، اسلام و علماى اسلام، پلى براى تامين مقاصد استعمار
ايشان مىخواهد همه چيزهاى ما را به باد بدهد به نفع شما، نفت ما را به شما بدهد - عرض كنم معادن ما را به شما بدهد، فرهنگ ما را فداى شما بكند، نگذارد كه يك فرهنگ صحيح باشد تا جلوى شما را بگيرد، اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اسلام به آنطورى كه هست منعكس بشود كه نگذارد اسلام مقاصد خارجىها انجام بگيرد علماى اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اينها نفسشان در آيد و به مردم برسد و بگويند كه اين آدم دارد با شما چه مىكند. جناحهاى سياسى همه جناحها را، بازارى هاى صحيح و روشنفكر را، دانشگاهىهاى ما را همه راكوبند، نمىگذارند كه صداى آنها در آيد و اگر هر جا يك صدائى در آيد، با كماندو، با آنها، با اين اجيرها آنها را مىكوبند. مگر همدان چه كردهاست؟ همدان يك كلمهاى گفته است كه دنبالش ريختند و دخترها را گرفتند. اين هياهوئى كه الان پيدا شده، يكى از دخترها را خلاف عفت با او كردند و خودكشى كرده، الان هياهوى همدان كه پنجاه نفر مىگويند تا حالا كشتار داده است براى يك همچو مسائلى است.
قتل و كشتار و ديوانگى، آخرين مرحله عمر سلاطين
و اين است كه آنطورى كه من سابقاً حدس زدم (شايد دو سال سه سال پيش از اين بود) كه بايد ما بترسيم از اين ديكتاتورها اواخر عمرشان اواخر عمرشان ديوانه مىشوند، اين آقا محمدخان قجر هم ديوانه شد آن آخر عمرش، نادرشاه هم ديوانه شده آن آخر عمرش بعضى شان هم از اول ديوانهاند مثل رضا شاه (از اول ديوانه بود) اين الان به حال ديوانگى و عصبى دارد زندگى ميكند،
صحيفه نور ج 2 صفحه 197
الان وقتى كه باهاش مصاحبه مىكنند، نمىفهمد. آن كسى كه مصاحبه ديروز ظاهراً كرده، پريروز كه (امروز براى من آوردند همين تازه كرده) حالا شايد امروز بوده كه مىگويد كه من كه حرف مىزدم او خودش با خودش داشت حرف مىزد و يك مسايلى را همين طور پيش خودش هى مىگفت. اين روزنامهاى كه از فرانسه هست، اين كه با آنها مصاحبه كرده، در خلالش مىگويد كه من چى گفتم او چى گفت، بعد مىگويد كه: همين طور يك چيزهائى مىگفت و درد دلهائى خودش با خودش مى كرد و بيست مرتبه (ظاهراً نوشته است كه) اين كلمه را بيست مرتبه گفت كه (حالا چاره چيست؟ حالا چه بايد كرد؟ چه بكنيم؟) خوب معلوم است چه مىخواهند، بگذار برو ديگر چه مىخواهى از جان اين ملت؟ علاجش با خودت است بگذار برو. حالا هم كه دارد طلاها را مىبرد و پريروز به ما اطلاع، دادند كه روز قبل طيارهاى كه پر بوده است از جواهرات سلطنتى فرستادند برايش رفت، پدرش هم همين كار را كرد. اين گرفتارىهاى ملت اينهاست.
نزاع ما بر سراسلام و مسلمين است
ما اختلاف شخصى و خانوادگى با تو نداريم كه مىگوئى كه اين خمينى با من اختلاف شخصى دارد. چه اختلاف شخصى من با تو دارم، چه كردى كه، به شخص من چه كارى تو دارى؟ من با ملت دارم حرف مىزنم، ما درد ملت را داريم نه درد خودمان را. ما مىگوئيم كه با ملت ما دارى چه مىكنى، تو با اسلام ما چه كردى يا دارى چه مىكنى، تو با علماى اسلام ما دارى چه مىكنى. شخصيتى توى كار نيست. نزاع ما سر ملت است، سر اسلام است كه تو دارى تمام مخازن ايران را به باد مى دهى و به ديگران مىدهى و ما مىگوئيم نه نبايد، بايد مال خودمان باشد - مال گرسنههاى ما بايد سير بشوند. ما حرفمان اين است كه اين برهنهها و گرسنههائى كه توى كوچهها دارند مىگردند و هيچ چيز ندارند و گرفتار هستند، اين رعيتهائى كه به اصطلاح خودتان با اصلاح ارضى خواستيد كارى بكنيد، براى آمريكا هم كرديد آن كار را و ماموريتتان را براى وطنتان انجام داديد و ماموريتى كه آمريكا به شما داده بود، انجام داديد و يك مملكتى را محتاج كرديد در همه چيز به آمريكا و خارج.
به بهانه دفاع از مملكت بيت المال مسلمين را غارت كردند
درد ملت كه الان فريادش بلند است همه فرياد اين است كه ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم، ما نمىخواهيم كه اين مخازن ما را به باد فنا بدهد، بعد از بيست سال ديگر نه نفت داريم، زراعتمان هم كه از بين بردند هيچ چيز نداريم. وقتى هيچ چيز ندارد اين ملت، آنوقت چطور زندگى كند؟ اين نسل آينده چطور زندگى بايد بكند؟ ما مسؤوليم نسبت به نسل آينده. مابايد الان هر چه قدرت داريم اعمال كنيم كه دست اينها را كوتاه كنيم از اين مخازن خودمان و از اين مخازن ملت تا اينكه نفت يك مقدارى بنيه و دوام داشته باشد. نفت زياد است منتهى زياد مىخورند، مىبرند، نفتها را دارند مىبرند و مجان مىبرند، كاش مجان مىبردند، مىبرند و براى خودشان عوضش پايگاه درست مى كنند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)