صفحه 13 از 208 نخستنخست ... 3910111213141516172363113 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #121
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 125

    تاريخ: 19/7/75

    بيانات امام خمينى در مورد سرسپردگى رژيم پهلوى، به ابر قدرت‏ها و وظيفه مسلمين در قبال نهضت

    بسم الله الرحمن الرحيم

    رئيس اطلاعاتشان آمد پيش من و راجع به اينكه شما ملت ايران را مسلح نكنيد، شما فعاليت نكنيد، ما تعهداتى داريم نسبت به دولت ايران. من گفتم كه خوب شما تعهداتى نسبت به دولت ايران داريد اما من نسبت به آن تعهد ندارم و ما هم تعهداتى خودمان داريم نسبت به اسلام و نسبت به ملت خودمان ما به كار خودمان ادامه مى‏دهيم شما هر كارى كه مى‏خواهيد بكنيد. گفت آخر شماها هى اعلاميه مى‏دهيد، هر روز يك نوارى فرستيد و چه مى‏كنيد، شما كمش كنيد. گفتم نه، من اعلاميه مى‏دهم، نوار هم پر مى‏كنم و مى‏فرستم منبر هم اگر رفتم صحبت مى‏كنم اينها چيزى است كه من نمى‏توانم كنارشان بگذارم. او هم رفت و بعد تشديد كردند به طورى كه من ديدم كه اينها ديگر تحمل مطلب را ندارند و پيشتر او اين را گفته بود كه فلانى حالا هيچ، اما شماها (رفقاى ما) را چه خواهيم كرد. من ديد كه ممكن است يك وقتى اينها به رفقاى ما يك تعرضى بكنند و ما هم مقصدى (مكانى) پيشمان مطرح نيست، ما مى‏خواهيم كارمان را انجام بدهيم بنا گذاشتم كه بروم به كويت و از آنجا بعد به يكى از ممالك اسلامى بروم. با اينكه ويزا هم داشتيم، در سرحد كويت دولت كويت مانع شدند، حتى اجازه اينكه ما برويم به فرودگاه از آنجا پرواز كنيم، آن قدر هم اجازه ندادند، ما باز برگشتيم به عراق. معلوم شد كه خود آنها هم تفاهمى داشتند، منتظر ما بودند، همان جمعيتى كه ما را آورده بودند باز آنجا ايستاده بودند. ما برگشتيم عراق و ما را بردند بصره و بعد از چندين ساعت بردند بغداد و از بغداد هم ديديم كه حالا بيائيم اينجا شايد بتوانيم يك فلان محلى براى خودمان انتخاب كنيم. موقتاً آمديم به فرانسه و من خودم را ملزم مى‏دانم يعنى ملزم شرعى مى‏دانم عقلى ميدانم كه در يك وقتى كه مردم ايران قيام كرده‏اند و دارند كشته مى‏دهند، جوان هايشان را گرفته‏اند ازآنها يك دسته‏اى را كشته‏اند، يك دسته‏اى را حبس كرده‏اند، عده‏اى از علماى ما الان در حبس هستند، عده زيادشان در تبعيد هستند و مردم همه از بچه كوچك تا پيرمرد ايستاده‏اند الان در مقابل دستگاه شاه و همه با يك صدا مى‏گويند ما شاه را نمى‏خواهيم، همه مسؤول مى‏شويم براى اين ملت.

    ملت حق تعيين سرنوشت خود را دارد

    و اين ملت و هر ملتى حق دارد خودش تعيين كند سرنوشت خودش را.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 126

    اين از حقوق بشر است كه در اعلاميه حقوق بشر هم هست، هر كس، هر ملتى خودش بايد تعيين سرنوشت خودش را بكنند، ديگران نبايد بكنند. اين ملت با هم الان همه ايستاده‏اند و مى‏خواهند سرنوشت خودشان را تعيين كنند.

    بى تفاوتى در مقابل جنايات بر خلاف شرع و انصاف و انسانيت است‏

    اين است كه ما، اين آدمى كه به ما خيانت كرده است، به اسلام ما، به دين ما خيانت كرده است مخازن ما را دارد به اجنبى مى‏دهد، در مقابلش يا اسلحه مى‏گيرد و مردم را مى‏كشد و يا مى‏گيرد و مقدارى، يك مقدارش را خرج همين كارها مى‏كند باقيش را هم خودشان و رفقاى خودشان از بين مى‏برند، يك مردمى كه الان ايستاده‏اند و دارند خون مى‏دهند براى اين كار، مائى كه در خارج هستيم مكلف هستيم كه با اينها همزبان باشيم. الان آنها، همين الان هم كه ما اينجا نشسته‏ايم شما بدانيد كه در آنجا انقلاباتى هست، الان در ايران، همين چند روز پيش از اين در خيلى از جاهاى ايران آدم كشته‏اند. خيلى است، الان هم كه ما اينجا نشسته‏ايم، باز نمى‏دانيم، شايد الان هم در ايران يك صدائى باشد و هست اما حالا كشتار هست يا نه، الان ما نمى‏دانيم، چرا، دور هستيم. هر روز اين مسائل هست. آنها در ميدان مبارزه هستند و مشغول مبارزه هستندماها اينحا بى تفاوت باشيم و مشغول به مثلاً كارهاى عادى خودمان باشيم اين برخلاف انصاف، برخلاف انسانيت‏برخلاف شرع، بر خلاف همه اينها هست. من مى‏توانم حالا با شما صحبت كنم و شما را دعوت كنم به اينكه با ملت خودتان كه براى منافع همه كه شماها هم جزو آنها هستيد، قيام كردند و شماها موافقت كنيد، اين جبهه‏هاى خارجى هر چه هستند، اينها همه همدست بشوند. من به‏اندازه‏اى كه مى‏توانم براى شما چند نفر حالا صحبت كنم صحبت مى‏كنم، آن مقدارى هم كه مى‏توانم بنويسم مى‏نويسم و منتشر كنم. شما هم به هر اندازه‏اى كه مى‏توانيد، تظاهر هر وقت وقتش شد، مناسب شد، نوشتن، گفتن، به روزنامه نگارها چيز گفتن، هرچه مى‏توانيد، هر كس به هر اندازه‏اى كه مى‏تواند با اين ملت ضعيف كه الان تحت چكمه اين بى‏انصاف‏ها هست بايد همراهى كرد.

    قيامى كه در تاريخ سابقه ندارد

    و يك همچنين قيامى كه الان در ايران هست من گمان ندارم در تاريخ سابقه داشته باشد اين را كه يك مسأله واحدى را همه بخواهند. الان همه، اين بچه‏هايى كه تازه خودشان هم الان نمى‏دانند چه دارند مى‏گويند اما مى‏گويند ما شاه را نمى‏خواهيم، يا اينكه همه گفته اينها هم گويند. يك بچه هفت، هشت ساله، پنج شش ساله، آن كه زبان باز كرده الان مى‏گويد كه (مرده باد شاه) براى اينكه ديده همه مى‏گويند او اين هم مى‏گويد. اين زبان همه است، اين منطق همه است و در طول تاريخ شايد ما نداشته باشيم يك وقتى كه همه يك مطلبى را با هم بگويند يعنى آن كه در آن طرف ايران، در اقصى بلاد ايران است با آن كه در مركز است حرفش يكى باشد. الان وضع اينطور شده است و يك ملتى وقتى وضعش اينطور شد، اين پيش مى‏برد. اين ديگر نمى‏شود كه اين ملتى كه ايستاده الان در مقابل‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 127

    ظلم و در مقابل قلدرى‏ها و آنها با توپ و تانك و او با مشت دارد مقاومت مى‏كند و نمى‏رود كنار، اين ملت شكست نمى‏خورد.

    بسيج تبليغاتى براى شكست نهضت

    الان تبليغات مختلف شروع شده است، اين شروع بود، زياد شده است تبليغات مختلف براى اينكه بشكنند اين وحدت را و جبهه‏هاى مختلف اشخاص مختلف، اينها با آن صورت‏ها حتى گفتند كه بنا دارند كه در دانشگاه وقتى كه باز شد دانشگاه، يك دسته سازمان امنيتى را به صورت دانشجوها بياورند و شعار كمونيستى بدهند براى اينكه به مردم بفهمانند كه اگر شاه نباشد خواهد اينطور شد. اين شاه از كمونيست‏ها هم بدتر است، اين شاه، هر كسى از اين شاه، از اين آدم كه بهتر است. اين چه گذاشته براى مملكت ما، جز اينكه همه‏اش تبليغات است؟ چقدرها خرج تبليغات در داخل و خارج مى‏شود تا اينكه روزنامه‏ها در خارج براى او دروغ‏ها را بنويسند و در داخل برايش دروغ‏ها را بنويسند. اين مشغول اين كارهاست و مشغول جمع كردن مال و در اطراف دنيا زينت تهيه كردن و زمين خريدن، همين است كار ايشان، ديگر چيست؟ يا آدمكشى و آدمزنى است يا يك استفاده اينطورى از مردم. دارد استفاده مى‏كند و مال اين ملت را دارد تضييع مى‏كند.

    استعمارگران بر سر خوان يغما

    حرف ما اين است. ما يك كلمه حرف داريم و آن اين است كه اينهائى كه نشسته‏اند سر اين خوان يغما كه اسمش ايران است و هر كس از هر طرف آمده است، هر مملكتى از هر طرف آمده است دارند از اين خوان يغما مى‏خورند و اين ملت ما، كنار اين دارد گرسنگى مى‏خورد، ما مى‏گوئيم اين نباشد. ما مى‏گوئيم يك مملكتى ما داريم نفت دارد، مخازن ديگر دارد، غنى است مملكت ما اين مملكت را براى خودمان بگذاريد، خودمان هم كارهايش را مى‏كنيم، اگر بخواهيم هم كارشناس بياوريم خودمان مى‏آوريم، چرا شما مى‏آوريد با ماهى نمى‏دانم چند صدهزار تومان. كارشناس مى‏آوريد كه اينطور نباشد، خودمان كارشناس درست مى‏كنيم.

    فرهنگ استعمارى، مانعى براى رشد استعدادها

    دانشگاه حالا از وقتى كه امير كبير ايجاد كرده است تا حالا به قدر 70 سال يا بيشتر، خيلى سال مى‏گذرد از عمرش، لكن نگذاشتند جوان‏هاى ما درست بشوند خوب، خوب كار را انجام بدهند. اصلاً مانع شدند از اينكه رشد بكنند جوان‏هاى ما. دانشگاه‏هائى كه به دست ديگران درست شده است كه نگذارند رشد در آن پيدا بشود. نظامى‏هاى ما را نمى‏گذارند كه تربيت نظامى صحيح بشوند. مستشارهاى آمريكايى اينها را به راه كج مى‏برند يعنى راهى كه براى آنها سازگار است مى‏برند. فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است. ما بايد فرهنگ خودمان را داشته باشيم. اين فرهنگها

    صحيفه نور ج 2 صفحه 128

    فرهنگ‏هائى است كه نمى‏گذارند بچه‏هاى ما با فرهنگ بزرگ بشوند يك لوزه الان مى‏خواهد عمل كند، همين خود اين شاه راجع به يكى از لوزه‏اش يكى را از اروپا آوردند اين لوزه را عمل كرد. خوب، توئى كه مى‏گويى كه ما ديگر مملكتمان را ترقى داديم، لوزه‏تان را هم داريد جاى ديگر عمل مى‏كند، پس معلوم مى‏شود كه شما هيچى نداريد. يك خط مى‏خواهند بكشند از اينجا به آنجا از خارج مى‏آورند و درست مى‏كنند براى اينكه يك خطى بكشند. آنوقت يك قرارداد با يك كمپانى مى‏بندند، در يكى از اين قراردادها بوده است من يادم نمى‏ماند اين چيزها كه نمى‏دانم چند متر راه درست كرده بود و باقى آن را برداشت و رفت پى كارش اينها اينطور ريختند به جان اين مملكت. گازش را شوروى مى‏برد، نفتش را آمريكا مى‏برد. ما كه مى‏گوئيم كه حكومت اسلامى مى‏خواهيم، مى‏خواهيم جلوى اين هرزه‏ها گرفته بشود، نه به منطق شاه كه مى‏گويد (اينها مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم برگرديم به زمان هزار و چهار صدسال پيش ازاين ما مى‏خواهيم به عدالت هزاروچهارصد سال پيش از اين برگرديم، نه اينكه زندگيمان زندگى آنوقت بشود، نه، همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داريم لكن اينهائى كه اينها دارند مظاهر تمدن نيست.

    مظاهر تمدن شاه!!

    اينهمه آدمكشى مظاهر تمدن است؟ اين حكومت نظامى عرض مى‏كنم كه به جان مردم ريختن، اين مظاهر تمدن است؟ اينهمه نفت‏هاى ما را به ديگران دادن و در مقابلش اسلحه‏اى كه نمى‏توانند اين اسلحه را به كار ببرند. اسلحه‏هايى كه به ايران مى‏آورند ما نداريم كسى كه كارشناس باشد بداند اين را چه جورى بايد به كارانداخت، بايد خود مستشارهاى آنها بالاى سرشان باشد. پاپگاه درست كردند اينجا، پايگاه آمريكائى درست كردند به صورت اينكه ما مى‏خواهيم مملكتمان را چه بكنيم، پايگاه آمريكاست اينجا ما اينكه حرفمان است اين است كه مى‏خواهيم اينطور اين آشفتگى كه الان اين آقا ايجاد كرده است، اين نوكر ايجاد كرده براى ارباب‏هاى خودش، ما مى‏خواهيم اين نباشد.

    تاريخچه سرسپردگى رژيم پهلوى

    از روز اول كه من يادم است، شماها جوانيد يادتان نيست، از روز اولى كه رضاشاه كودتا كرد، كودتايى بود كه با دست انگليس‏ها بود، خود انگليس‏ها هم وقتى كه اين رفت، در راديو دهلى گفتند كه (من خودم شنيدم) ما رضاشاه را آورديم و ليكن خيانت كرد برديمش. آنوقتى كه بردند او را به جزيره كذا، در راديو دهلى كه مربوط به انگليس‏ها بود گفتند كه ما رضا شاه را آورديمش سركار و بعد از اينكه خيانت كرد او را برديم. خود آقاى محمد رضاخان گفت كه، دريكى از چيزهايش نوشته بود كه (شايد هم در همان خدمت براى وطنم باشد لكن بعدش اين را از بين بردند ديدند بد حرفى زده است) (متفقين وقتى كه آمدند اينجا صلاح ديدند كه من باشم، از خاندان ما باشد) لكن جنابعالى هم دست نشانده هستى. (صلاح ديدند كه من باشم)

    صحيفه نور ج 2 صفحه 129

    معنايش اين است كه آنها مرا قرار دادند. ما مى‏گوئيم نمى‏خواهيم يك كسى كه با پناه متفقين آمده اينجا و حالا هم براى متفقين دارد كار مى‏كند، زحمت مى‏كشد، همه هستى ما را دارد به باد مى‏دهد. استقلال ما نداريم. آزادى بيان نداريم، آزادى قلم نداريم هيچى نداريم.

    غارتى به نام اصلاحات ارضى

    زراعت يك مملكت زراعى كه زراعتش بايد صادر بشود چقدرها، اينها براى سى وسه روز (مثل اينكه اينطور نوشته بودند، يا سى‏وچهار روز يك همچو چيزى) دارد، باقى آن را بايد از خارج بياورند. شما الان بينيد كه از خارج هى سيل گندم است و جو است و چه و چه وچه، تخم مرغ است و همه چيز را از خارج دارند مى‏آوردند. اينها به اسم اصلاح ارضى زراعت ايران را به باد دادند يعنى دهقان و رعيت بيچاره را بيچاره كردند كه ديگر نتوانستند اينها بمانند در مزرعه خودشان، از آنجا كوچ كردند و آمدند به تهران و اطراف شهر تهران به وضع بدى زندگى مى‏كنند، به وضع بسيار اسفناكى. الان عده كثيرى، زياد شايد قريب چهل مورد، چهل محل شايد اين مقدارها كه صورتش را به من داده‏اند كه در نجف اين صورت پيش من بود كه در كجاى شهر، فلان عده، در كجاى شهرفلان عده، همين طورى در شهر متفرق با كوخ كوچك با چادر نشينى، اينطورى است، در تهران مركز اينطور است كه با چادرنشينى و كوخ نشينى دارند اينها زندگى مى‏كنند. نوشته بود كه بخواهد يك كوزه آب براى بچه‏هايش بياورد بايد نمى‏دانم چند پله، صد پله، چقدر از آن گودالى كه اينها زندگى در آن مى‏كنند بايد بياورند به بالا و برسند به شير آبى كه اينجا گذاشته‏اند. در زمستان سرما اين زن بايد اين كوزه را بياورد بالا و بعد از اين پله‏ها برگردد يك كوزه آب ببرد براى بچه هايش.

    ماموريتى براى غارت بين المال مسلمين

    ما مى‏گوئيم اين وضع آشفته بايد از بين برود.از آن طرف خرج‏هاى خودشان آنطور خرج‏ها است كه همين آخرى من خواندم كه براى فلان ويلائى كه براى يكى از خواهرهاى شاه بود، خود ويلا را چقدر خريدند الان من يادم نيست ولى زياد بود و پنج ميليون دلار براى خرج گلكارى و زينت گلكارى بود اين وضع اينها و بيشتر از اينها كه الان ما نمى‏توانيم تصورش را بكنيم، اين وضع عده كثيرى از مردم كه در خود شهر تهران زندگى دارند مى‏كنند با يك چادرى، با يك كوخى، بى همه چيز، نه يك چراغ دارند نه يك عرض بكنم كه آب دارند، اسفالت و اين حرفها هم اصلش معنى ندارد. ما كه مى‏گوئيم حكومت اسلامى، ما مى‏گوئيم اين وضع بايد از بين برود. نمى‏گوييم كه حكومت اسلامى شاه مى‏گويد كه اينها مى‏گويند كه بايد ما برگرديم به آن زمانى كه با الاغ راه برويم، كدام آدم اين حرف را زده است كه شما بايد با الاغ برويد؟ ما مى‏گوئيم كه اين وضع را بايد به هم زد و تا محمد رضا و دودمان پهلوى هست ما مى‏توانيم يك روى آزادى و يك روى استقلال براى مملكتمان ببينيم. اين يك‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 130

    نوكرى هست كه گذاشتند او را اينجا و مامور براى وطنش هست، خودش هم مى‏گويد (ماموريت براى وطنم) راست مى‏گويد اما ماموريت از جانب كيست؟ مامور است از جانب آمريكا براى وطنش كه اين وطن را، وطن بيچاره را نه بگذارد رشد معنوى بكند و نه مالشان را خودشان بخورند، مالشان بايد نصيب آمريكا بشود ما كه مى‏گوئيم حكومت اسلامى، مى‏گوئيم حكومت عدالت ما گوئيم يك حاكمى بايد باشد كه به بيت المال مسلمين خيانت نكند، دستش را دراز نكند بيت المال مسلمين را بردارد، ما اين مطلب را مى‏گوئيم. اين يك مطلب مطبوعى است كه در هر جامعه بشرى كه گفته بشود، براى هر كس گفته بشود از ما مى‏پذيرند. ملت ما امروز قيام كرده است براى اين مطلب كه اين آدم به ما خيانت كرده، اموال ما را خورده است و برده است و عرض مى‏كنم كه در ممالك ديگر براى خودش و براى خانواده‏اش و براى اتباعش ويلاها خريد و عرض مى‏كنم كه زندگى هاى بزرگ تهيه كرده است و ما گرسنه هستيم گرسنه‏ها جمع شده‏اند و مى‏گويند كه ما نمى‏خواهيم او را، چى مى‏گويد؟ خوب، منطق ما اين است، ما غير از اين حرفى نداريم‏

    حكومت اسلامى، بازگشت به عقب نيست

    حالا در ضمن روزنامه‏هاى اينجا هر چه مى‏خواهند بنويسند اسلام ارتجاعى است، اسلام هر چه هست، اينها اين كلمه را، شما اين را جواب بدهيد. من اين كلمه را كه مى‏گويم، اين روزنامه‏ها، همه روزنامه دنيا جمع بشوند جواب اين كلمه را بدهند كه آقا ما مخازن نفت داريم مخازن مس داريم، مخازن چيزهاى ديگر داريم، همه چيز داريم لكن دارند مى‏برند، غارت مى‏كنند، ما ملت ضعيف عقب افتاده نمى‏خواهيم غارت بشويم. شما مى‏گوئيد عقب افتاده‏ايم، بسيار خوب، خواهيم آقا، شما كه غارت مى‏كنيد جلو افتاديد، ما كه غارت شديم عقب افتاديم شما به عرض كنم دروازه تمدن!! رسيديد كه داريد مردم را غارت مى‏كنيد، مردم ديگر شايد نرسيده‏اند به آنجا كه به آنها آزادى بدهيد. مرديكه مى‏گويد: (اينها نرسيدند به آن حدى كه لايق آزادى بشوند). نرسيدند به آن حد، من نمى‏فهم يعنى چه چطور نرسيدند به آن حد كه به آنها آزادى بدهند؟ مردم كه داد مى‏كنند كه آقا چرا آن كارهاى غلط را مى‏كنى، اينها نرسيده‏اند به آن ؟، حالا برسند به آن حد بايد حرف نزنند؟ هر چه تو سرشان مى‏زنند ديگر حرفى نزنند تا اينكه رسيده باشند به آن حدى كه بشود به آنها آزادى داد؟!

    ملت، طالب حقوق اوليه بشر

    مملكت ما امروز قيام كرده است و اين قيام، قيامى است كه همه موظفيم دنبالش برويم يعنى از منى كه طلبه هستم تا شمايى كه محصل هستيد، تا آن كه كاسب است، تا آن كه تاجر است، تا هر كس كه هست، اهل اين مملكت است بايد دنبال اين اهالى مملكتش باشد تا اين كار بشود، بلكه مسأله‏اى است كه، منطقى است كه بشر بايد دنبالش باشد. اينها دارند حقوق اوليه بشريت را دارند مطالبه مى‏كنند. حق اوليه بشر است كه من مى‏خواهم آزاد باشم، من مى‏خواهم حرفم آزاد باشد، من مى‏خواهم‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 131

    مستقل باشم، من مى‏خواهم خودم باشم. حرف ما اين است، اين حرفى است كه در هر جا شما بگوئيد همه از شما مى‏پذيرند.

    كمك به نهضت با تمام قوا

    و ما همه موظفيم كه دنبال اين مطلب باشيم، تا آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم به برادرهائى كه دارند كشته مى‏دهند كمك بكنيم، هر چه مى‏توانيم وآنهائى كه الان در ميدان جنگ هستند، ما به اينها كمك برسانيم، هر طورى كه مى‏توانيم كار كنيم، با قلم، با بيان، با صحبت، با هر چه كه مى‏شود، با تظاهرات، اين حرف ماست.

    از خداى تبارك و تعالى توفيق همه‏تان را مى‏خواهم و اميدوارم كه همه‏تان يك اشخاص صحيح و مبارز باشيد و با فساد مبارزه كنيد و همه موفق باشيد ضمن اينكه رضاى خداى تبارك و تعالى را كه همه‏اش اين است كه اين ملت ملت‏هاى قوى باشند، ملت قدرتمند باشند، ملت‏هاى مرفه باشند، انشاءالله همه موفق باشيد كه اين مطلب را به دست بياوريد.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #122
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 132

    تاريخ: 20/7/57

    بيانات امام خمينى در مورد ماموريت شاه براى اجراى طرح‏هاى استعمارى اقتصادى - فرهنگى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    وظيفه دينى ايرانيان خارج از كشور كمك تبليغاتى به نهضت اسلامى ايران

    خدا نگهدار همه ملت باشد، خدا اين كشور را از شر اجانب حفظ كند، بچه‏هاى هفت، هشت ساله، بچه‏هاى دبستانى، دختر بچه‏هاى دبستانى، پسر بچه‏هاى دبستانى، همين چند روز پيش، عده‏اى از اينها را اين مامورين شاه كشتند. دشمن من نيست، دشمن همه است دشمن انسانيت است. دشمن شرف است. و بايد دست به دست هم بدهيد و با اشخاصى كه در ايران، در مملكتى كه يكپارچه ايستاده در مقابلش، ما هم كه بيرون هستيم وظيفه داريم كه با آنها همصدا بشويم بلكه اين دشمن از بين برود انشاءالله. حالا هم نزديك شده، ديگر وقت نزديك شده، آن هياهوهاى سابق را الان ديگر ندارد، الان رو به سراشيبى است انشاءالله لكن ماها نبايد غفلت كنيم، ماها كه در خارج كشور الان هستيم نبايد از حال برادرانى كه در كشور هستند غفلت كنيم و بايد، وظيفه وجدانى داريم، وظيفه دينى داريم كه با آنها به هر مقدارى كه مى‏توانيم كمك بكنيم، كمك تبليغاتى بكنيم، كمك حداقل طورى كه مى توانيم در اين جا، در مطبوعات توانيم، در تبليغات مطبوعاتى، اعلاميه مى‏توانيم بدهيم، هر كارى مى‏توانيم بكنيم.

    تبديل ايران به پايگاه تسليحاتى آمريكا، ماموريت شاه از جانب آمريكا

    الان يك مملكت گرفتارند، الان تمام مملكت ايران گرفتار است به اين آدم، اين آدم هم مامور است از براى اينكه سركوبى كند و نگذارد كه منافع اجنبى از بين برود، نگذارد كه نفت براى خود شما بماند، مامور است، ايشان را براى اين كار اصلش آورده‏اند، ايشان مى‏گويد كه براى وطنم، خدمت براى وطنم، ماموريت براى وطنم، صحيح هست، مامور است براى وطنش اما از طرف آمريكاست، از طرف آمريكا مامور است كه اين مملكت را تا پرتگاه نيستى برساند، اين مامور است كه تمام نفت ما را به آمريكا بدهد و در ازايش يك قدرى آهنپاره بخرد به منفعت آنها. اين اسلحه‏هائى كه الان خريدارى مى‏شود، اين اسلحه‏ها به درد خود ايران نمى‏خورد، اين اسلحه همان اسلحه‏هايى است كه اينها مى‏خواهند كه در يك مركزى باشد كه اگر يك جنگى پيدا شد بين آمريكا مثلاً با شوروى، اينها داشته باشند يك اسلحه‏اى در يك محلى. ايران يكى از مراكزى است كه آنها مى‏خواهند داشته‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 133

    باشند، نفت ما را مى‏برند اسلحه براى خودشان مى‏آورند اينجا، مى‏آورند ايران پايگاه درست مى‏كنند در ايران براى اينكه اگر جنگى پيش آمد داشته باشند اين پايگاه را. خيال نكيند كه حالا در ازاى نفت به ما اسلحه مى‏دهند، ما اسلحه‏اى كه نمى‏توانيم استعمال كنيم به چه دردمان مى‏خورد؟ اسلحه‏اى است كه در ايران كسى نيست بتواند استعمال بكند، اسلحه‏هايى است كه خود اينها مى‏خواهند اينجا باشد، اگر نفت هم نگرفته بودند اسلحه‏هايشان را مى‏آوردند اينجا و پايگاهشان را محكم مى‏كردند كه مبادا يك وقتى شوروى به آنها حمله كند، حالا چه بهتر كه نفت ما را ببرند و پايگاه در مقابل اينكه نفت ما را مى‏برند، مى‏خواهند نفعى به ما برسانند! پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند. اين چيزى است كه ما از نفت عايدى داريم آنوقت چه نفتى مى‏برند؟ بعضى اشخاص كه رفتند، رفته بودند سابقاً(حالا شايد زيادتر از اين مسائل باشد) ديده بودند، گفتند كه يك آدم صاف همين طور ايستاده مى‏رود توى اين لوله‏ها، لوله‏ها به اين بزرگى، چقدر ذيحق شدند، كشتى‏ها در چند دقيقه پر مى‏شوند از نفت و خارج مى‏شوند. اين نفتى است كه قاعده‏اش اين بود كه اين مملكت تا آخر زندگيش را به آن بگذراند، اين نفت را شاه مى‏گويد تا چند سال ديگر، تا سى سال ديگر تمام مى‏شود، كى تمامش مى‏كند؟ تمام مى‏شود، اما از ايشان بايد پرسيد كه اين نفت را كى دارد تمام مى‏كند؟ اين ذخيره بزرگى كه بايد طبقه از آن ارتزاق كنند و مملكت ما محفوظ بماند و آباد بشود به واسطه درآمد آن، تا سى سال ديگر ايشان مى‏گويد تمام مى‏شود اين، تا سى سال ديگر كى تمامش مى‏كند؟ شما تمامش داريد مى‏كنيد، شاه دارد اين مخازن به اين بزرگى را كه خدا به ما داده است، دارد تمام مى‏كند. در ازايش خوب چه گير ما مى‏آيد؟ گير ملت چه مى‏آيد؟ بايد پرسيد كه شما در ازاى نفت چه چيز مى‏گيريد؟(اسلحه مى‏گيريم) اسلحه براى چه مى‏گيريد؟ مگر شما مى‏توانيد با شوروى جنگ كنيد، مگر شما مى‏توانيد با آمريكا جنگ بكنيد؟ شما براى سركوبى مردم وطن خودتان همين تفنگ‏هاى خودتان كافى است، ديگر محتاج به اينكه از آمريكا بياوريد نيست، شما همين تفنگ‏هائى كه داريد براى اينكه بازارى‏هاى ما را، جوان هاى ما را، دانشگاهى‏هاى ما را، دخترهاى ما را، پسرهاى ما را، خانم‏هاى ما را، آقاهاى ما را بكوبد خوب، اين بس است ديگر، اين ديگر آن دستگاه‏هاى عظيمى كه در مقابل اين نفت عظيم مى‏گوئيد مى‏آيد در ايران، اين غير از اين معناست كه اين پايگاهى است براى خود آنها؟ يعنى نفت را مى‏برند، نفعش را خودشان مى‏برند، هم خود نفت را مى‏برند هم مقابلش را مى‏برند، اين مال خودشان است.

    غارت بيت المال توسط شاه و عائله‏اش تحت عناوين فريبنده

    ما نمى‏دانيم اينها دارند چه مى‏كنند با اين مملكت، ما اطلاع نداريم، اگر اين انشاءالله رفت آنوقت اشخاص مطلع حرف‏هايشان را مى‏توانند بزنند، اينهائى كه از واقعيات ايران اطلاع دارند، از خيانت‏هاى اين آدم اطلاع دارند، آنها آنوقت حرفشان را مى‏زنند لكن ما بى اطلاع هستيم، ما اين مقدار اطلاعات سطحى را كه داريم اين است كه مى‏بينيم كه ايشان با اسم اصلاحات ارضى زراعت ايران را به كلى از بين برده، الان شما خيال مى‏كنيد ايران ديگر زراعتى براى خودش چيزى دارد؟ زراعت

    صحيفه نور ج 2 صفحه 134

    ايران را ايشان از بين بردند،آنوقت خيلى تعريف كنند از آنكه چقدر وارد كرديم .اين مضحك است واقعاً، يك مملكتى كه صادر مى‏كرده است اين چيزها را، گندم را، جو را، نمى‏دانم چيزهاى ديگر صادر مى‏كرده حالا مداحى از آنها مى‏كنند كه چقدر ما وارد داريم مى‏كنيم اين عزادارى دارد، نه مداحى. كى از بين برد اين زراعت عظيم ايران را كه يك استانش براى خود ايران كافى بود؟ حالا بايد ما همه چيزهايمان را از خارج بياوريم. دامدارى را اينها به كلى از بين بردند، مراتع ما را كه جاى دامدارى بود گرفتند، ملى كردند به اصطلاح خودشان. معنى ملى هم اين است كه خود ايشان ملتند، اصلاً تمام ملت عبارت از شاه است و عائله شاه يك چيزى را مى‏گويند ملى شد يعنى خودمان داريم مى‏خوريم، ديگر ملت كه نداريم ما، ديگران بروند سراغ كارشان، چه هستند اينها، يك مشت مردم همين طورى، بازارى و دانشگاهى، به چه درد مى‏خورند، ملت يعنى شاه ودار و دسته شاه!! ملى كردند مراتع را، ملى كردند جنگل‏ها استفاده كنند، جنگل‏ها را دادند به اين طرف و آن طرف و آن طرف، فروختند به اينها و منافعش را خوردند و رفتند سراغ كارشان. ما نمى‏دانيم اينها دارند چه مى‏كنند. خوب، ما زراعت ايران را مى بينيم در اين زمانى كه اينها اصلاحات ارضى كردند تا حالا، زراعت از بين رفت تمام، آنوقت ضررش چه بود؟ يك ضررش اين بود كه، ما بازار شديم از براى آمريكا، بايد گندم آمريكا، همه چيز از خارج بيايد و مردم پولشان را بدهند در ازاى گندم‏هاى آمريكا، چيزى كه از خودشان از مملكت خودشان بود و خودشان بايد استفاده‏اش را ببرند يعنى برادرشان بفروشد و پولش را به او بدهند. حالا ما بايد گندم آمريكا را بخريم، يا همه چيز را، حتى تخم مرغ هم از اسرائيل مى‏آيد. يك ضرر ديگرش اينكه اين رعيت‏ها و دهقان‏هاى اين دهستان‏ها نتوانستند ديگر در دهات بمانند، آنها رو آوردند به شهرها،دستجمعى راه افتادند. الان در اطراف تهران آنطورى كه تفصيلش را براى من نوشته بودند و من حالا نمى‏توانم يادم بيايد كه تفصيل چيست، اجمالش اين بود كه قريب بيست، سى جا محل‏هاى مختلف در همين خود تهران، در پايتخت، پايتخت جايى كه به تمدن بزرگ دارد مى‏رسد، يا دروازه توى آن باز شده است، در خود اين تهران ده،بيست جا، بيست، سى جا يا بيشتر (الان نمى‏توانم من يادم بيايد) محل‏هائى است كه عائله‏هاى(محله محله است)اين محله توى يك گودال خيلى چه جمع شدند اين بيچاره‏ها، يك چادرى زدند عرض مى‏كنم كه با يك چوبى چيزى، براى خود يك محفظه‏اى درست كردند و توى اينجا خودشان و بچه‏هاى كوچكشان، بزرگشان توى يك چادرى زندگى مى‏كنند. يك محله است يعنى فرض كنيد 200 تا، 300 تا، 500 تا چادر است يا 200، 300 تا امثال اين چيزها و اينها در آنجا زندگى مى‏كنند. برق ندارند كه هيچ، آب ندارند كه هيچ، اسفالت ندارند كه هيچ، اينها اگر بخواهند آب براى خوردن بچه‏هايشان بياورند، اينهائى كه براى ما نقل كردند، گفتند، بايد آن زن بيچاره يك كوزه بردارد از پنجاه شصت تا پله برود بالا از اين گودال، تا آن بالا برسد به يك شيرى كه آنجا آب دارد، آنجا آب كند، باز پنجاه شصت پله يا زيادتر از آنجا بيايد پائين. شما تصور زمستان تهران را بكنيد، زمستان‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 135

    تهران را بكنيد، زمستان تهران كه برف مى‏آيد، باران مى‏آيد، اين زن بيچاره بايد از اينجا يك كوزه آب مى‏خواهد براى اينكه بچه‏ها بخورند، بايد با اين مصيبت برود آن بالا، آنجا كوزه‏اش را آب كند و پنجاه تا پله بيايد پائين، حالا چقدر زمين‏خورد، چقدر اذيت مى‏شود، اينها را خدا مى‏داند. آنوقت يك محله نيست بلكه چهل پنجاه تا، سى چهل تا، اينطورى در اطراف فلان جا، فلان جا، فلان جا نوشتند، يكى يكى را براى من نوشتند كه در كجا، در كجا، كجا، كجا محله‏هائى است كه مال اين اشخاصى است كه براى خاطر اصلاحات ارضى و زمين خوردن زراعت، اينها ازدهاتشان پا شدند هجوم آوردند به تهران، حالا يكوقت شايد در شهرستان‏هاى ديگر هم باشد، مهمش آمدند به تهران و پناه آوردند به تهران براى اينكه ارتزاق كنند بيچاره‏ها. اين وضع زندگى اين بيچاره‏هاست در تهران، در يك مركزى كه كاخ‏هاى اينها تا كجا رفته آنوقت اين يك زندگى است كه اينها دارند. يك زندگى هم آن عائله اين آقا دارد كه همين چند روز من خواندم (دريك جايى نوشته بود) كه يك ويلائى يكى از اين خواهرهايش در كجا تهيه كرده است كه چند ميليون دلار، آنش را يادم نيست اينكه يادم مانده اين است كه پنج ميليون دلار هم براى گلكارى اين ويلا ايشان خرج كردند، پنج ميليون، يعنى سى و پنج ميليون تومان خرج، من نمى‏توانم تصور كنم كه يعنى چه، گفتند پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گل اين ويلا براى اين خانم شده است.آن يك زندگى است كه ملت دارند، اين يك زندگى، از كجا پيدا شده؟ از آنجائى كه ايشان به امر آمريكا گفته اصلاح ارضى بكنيد يعنى بازار براى ما درست بكنيد، اجناس ما زياد است،بايد توى دريا بريزيم، بدهيم به شما پول بگيريم، از آن طرف از اين بهره نفتى كه آنهاآنقدرها مى‏برند، يك مقدار آنرا هم خود اينها مى‏خورند و مى‏برند و - عرض مى‏كنم كه اين عياشى‏ها را مى‏كنند.

    منطق ملت، قطع يد آمريكا (خائن اصلى)و شاه

    منطق ما اين است كه اين وضع بايد از بين برود، منطق هر آدمى اين است، هر بشرى اين بايد باشد كه اين وضع كه مملكت ما اين نحو گرفتار شده است به دست اين آدم و زندگى مردم ما اين نحو شده است در زمان سلطنت از پدر تا اين پسر، ما مى‏گوئيم كه اين وضع بايد از بين برود، ما ديگر حرف ديگرى نداريم، حرف ما اين است كه اينها خيانت به اين مملكت ما كردند، اينها الان هم مشغول به خيانت هستند در مملكت ما و بايد ما دست خائن‏ها را ببريم از اين، ما بايد دست خائن‏را از اين مملكت قطع بكنيم. ما مى‏گوئيم كه آن كسى كه به مملكت ما خيانت اصلى را كرده آمريكاست، الان ما سروكارمان با آمريكاست‏اينها ديگر شاخ و برگش هستند، شاه يكى از شاخه‏هاى آمريكا هست، اين نوكر است، نوكر است، المامور و معذور، تو سرش مى‏زنند بايد بكند، ما مى‏گوئيم آمريكا بايد برود كه اصل است. اين شاخه‏ها هم كه هرزه خورند و هرزه برند و مال مردم خورند و خيانتكارند، اينها هم بايد بروند، مملكت مال خودمان هست ما خودمان مى‏خواهيم اداره كنيم. آمريكا چه كار دارد كه شما نمى‏توانيد به رشد برسانيد، خيلى مضحك است اين.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 136

    منطق كارتر، منطق فريب ملت‏ها

    همين امروز براى من يك روزنامه‏اى را آورده بودند، ديروز هم بود كه آقاى كارتر در نطقشان فرموده‏اند كه شاه از باب اينكه يك اجتماع مترقى مى‏خواهد آنجا درست كند و از باب اينكه يك آزادى به مردم مى‏خواهد بدهد مردم با او مخالفند! با اين همه مردم كه با اين مخالفنداين ملت كه با اين مخالف است، براى اينكه آنها مى‏گويند آقا بگذار آزادشان كنيم، اينها فريادشان در آمد كه ما آزادى نمى‏خواهيم‏ايشان فريادش از آن طرف بلند است بلندگوهاى شاه به حسب منطق آقاى كارتر كه استاد اعظم است، منطق ايشان اين است كه ،فرياد بلندگوهاى شاه اين است كه آقا بگذاريد من يك زندگى مرفه به شما بدهم، اينها مى‏گويند ما نمى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم كه شما كنار برويد. آقاى كارتر گفته. خوب ما با اين مردم چه بكنيم؟ ما با اين كارتر چه بگوئيم؟ چه فحشى لايق اين است كه نبايد داد؟ بگوئيم نمى‏داند!! كارتر اطلاع ندارد؟ معقول است كه آقاى كارتر بى اطلاع باشد آنوقت من و شما مطلع باشيم كارشناس‏هاى او پراست در همه جا، در اعماق همه جا هست، پس مى‏داند. مى‏خواهد كى را بازى بدهد؟ پس، اين حرف را كه مى‏زند در مجمع نمى‏دانم كذا، اين حرف را مى‏زند كه همه اختلافاتى كه هست در ايران براى اين است كه شاه‏خواهد اين كار را بكند، آزادى بدهد مردم با او مخالفت مى‏كنند!! خوب اين را اگر به هر جا بگويند كه مطلع از واقعيت نباشد مى‏گويد خوب اينها يك دسته ديوانه هستند در ايران، همه اهالى ايران ديوانه‏اند براى اينكه شاه كه اينقدر رئوف است مى‏خواهد شما را آزاد كند، خوب چرا شما نمى‏خواهيد آزاد بشويد؟ اين كه مى‏خواهد يك زندگى خوبى به شما بدهد، آخر چرا از زير بار زندگى خوب شما بيرون برويد؟ شما دلتان نمى‏خواهد از خودتان نان داشته باشيد، دلتان نمى‏خواهد زندگى مرفه؟ او مى‏خواهد بدهد، آنطور جلو آورده، دست‏هايش را اينطور كرده آقا بيائيد بگيرند همه مى‏زنيد زير دستش كه برو ما خواهيم؟ اين منطق آقاى كارتر است، منطق رئيس جمهور آمريكا، با فهم اين را مى‏گويند، نه اينكه نمى‏فهمند، پس نمى‏توانيم بگوئيم نفهم است‏كارتر با فهم اين حرف را مى‏زند و مى‏گويد شايد يك دسته‏اى اغفال بشوند، بر فرض كه يك دسته‏اى را شاه اغفال كند، شيطنت است.

    تضاد شاه و ملت در برداشت از مفهوم آزادى و استقلال

    ماها گرفتار يك همچو موجوداتى هستيم در عالم. ما مردم عقب مانده منطق ما اين است كه آقا، مال خودمان را مى‏خواهيم خودمان صرف بكنيم. ما مردمى كه شما مى‏گوئيد كه عقب مانده‏اند اينها، گاهى هم مى‏گويند اينها لايق آزادى نيستند، خود شاه اينها را مى‏گويد كه (مملكت ما باز افرادش جورى نشدند كه لايق بشوند، آزاد بشوند، بايد همه اينها چون لايق بشوند بايد توى حبس باشند، اينها لايق اينكه بگوييم آقا حبس نباشيد، لايق اينكه به آنها آزادى بدهيم، مملكت ما افراد لايق نيستند. كه آزادى بدهيم) چرا؟ براى اينكه دارند فرياد زنند، داد مى‏زنند كه آقا آزادى بدهيد، آزادى بدهيد. اينها لايق نيستند؟ ببينيد از آن بچه كوچولو، حالا كه خوب بچه‏ها هم از بزرگ‏ها

    صحيفه نور ج 2 صفحه 137

    گرفتند ديگر، اين بچه چند ساله به من دارد مى‏گويد، چهار پنج ساله تا آن آخر، استقلال، آزادى، اينها آزادى مى‏خواهند و استقلال مى‏خواهند، همه مردم دارند فرياد مى‏زنند كه ما استقلال مى‏خواهيم، ما آزادى مى‏خواهيم و اگر آنها آزادى داشتند، ديگر چى چى مى‏خواهند؟ اگر ايشان مى‏خواهند آزادى بدهد، اين همه مردم فرياد مى‏زنند استقلال، آزادى چيست؟ معلوم مى‏شود منطق‏ها فرق دارند، منطق شاه اين است كه مملكت من آزادى است يعنى همه آنها تحت شكنجه‏اند!! اين منطق است، يك كسى است آزادى را مى‏گذارد به اين چيزى كه شما مى‏گوئيد شكنجه است. ايشان مى‏فرمايند به حسب اين منطق كه اين اشخاصى كه توى حبس، الان در اختناق واقع شده‏اند، در حبس واقع شدند، در شكنجه واقع شده‏اند، مى‏گويند اينها هستند كه اعطاء آزادى به آنها كرده است استقلال هم در منطق شاه يك چيز ديگر است، يك مملكتى كه همه چيزش پيوسته به غير است، يك مملكتى كه به تمام ابعادش وابسته و ايشان وابسته‏اش كرده.

    تعيين وكلاى مجلس از سوى سفارتخانه‏هاى بيگانه

    شما خيال مى‏كنيد كه اين وكلائى كه شاه خودش انتصاب مى‏كند و به ملت هم كه مربوط نيست خودش است نخير، اينها را سفارتخانه اسم هايشان را هم نوشتند قبلاً مى‏آورند مى‏دهند كه اينها بايد وكيل بشوند. اين حالا نبوده، در زمان رضاخان هم بود، از سفارتخانه‏ها منتهى در يك وقت اين سفارت انگليس اين كارها را مى‏كرد، سابقش هم لابد سفارت روس مى‏كرده است، حالا سفارت آمريكا مى‏كند، شايد هم با هم باشند، انگليس و چين و شوروى و آمريكا تفاهم كرده باشند، براى خوردن مال مردم تفاهم هم مى‏كنند او گازش را مى‏برد، اين نفتش را اين وكلاى ما ديكته آمريكاست، از شاه هم بود مى‏گفتيم خوب باز اهل مملكت است، با آنكه اين اهل مملكت اينجورى ما نمى‏خواهيم لكن اين خودش هم اين را نمى‏گويد، اين را از آنجا مى‏نويسند كه اينها بايد وكيل بشوند، او هم عيناً ارجاع مى‏دهد؟ به دستگاه‏هاى اجرائى مى‏گويد آنها وكيل بشوند. مردم چكاره‏اند مردم چه، به مردم چه كار دارند اينها، مردم بايد دست تو سرشان زد، مردم بايد كار بكنند و هيچ نخورند، عمل بكنند و خوراك، آنى كه از آنها پيدا مى‏شود، به جيب ايشان برود و آن چيزيكه زيادش آمد، كارتر و آمريكا زيادش آمده به جيب عائله شاه برود و پهلوى وضع مردم چه است؟ وضع مردم كتك است، خوب يك چيزى بايستى بخورند!!

    منطق آمريكا

    ما حرف مان اين است كه اين وضع بايد برچيده بشود، نمى‏شود اينطور، نمى‏شود كه يك مملكت سى ميليونى يا بيشتر هميشه تحت فشار باشد، اين نمى‏شود، اين مطابق هيچ منطق نيست كه سى ميليون جمعيت هميشه تحت فشار و هميشه اين جمعيت كار بكنند و حاصل كارشان را ديگران ببرند، اين بايد درست بشود، اين وضع بايد درست بشود، منطق اسلام اين است. اينها چى مى‏گويند؟ با

    صحيفه نور ج 2 صفحه 138

    اين منطق حرفى دارند بگويند؟ مى‏گوييد كه اسلام مرتجع است، به شما چه؟ ارتجاع است، معنى ارتجاعش اين است كه آقا تو برو بيرون من مى‏خواهم خودم زندگى كنم، اين معنى ارتجاعى است كه اينها مى‏گويند. (اسلام ارتجاعى است) اين معنايش همين است كه اسلام مى‏گويد كه نبايد اينها، ديگران به شما حكومت بكنند، منع كرده حكومت ديگران را بر شما، بايد مستقل بشايد شما، البته به منطق اينها استقلال همان ارتجاع است، تا پيوند به آمريكا و همه چيزمان زير دست آنها نباشد، مترقى نيستيم، اينها مى‏خواهند ما را مترقى كنند و به دروازه تمدن برسانند و منطق‏شان اين است، منطق‏ها فرق دارد اصطلاحات مردم فرق دارد با هم، منطق رسيدن به دروازه تمدن همين است كه داريد مى‏بينيد الان ايشان دارند عملى مى‏كنند اينجا.

    با قطع يد آمريكا از ايران، ما خود كشور را اداره مى‏كنيم

    الان همين حالا كه ما نشسته‏ايم اينجا شما احتمال بدهيد كه در ايران چندين جا زد و خورد است، زد و خورد، مسلسل است. ما مى‏گوئيم كه ما نمى‏خواهيم كه شما ما را به دروازه تمدن برسانيد شما برويد بيرون، ما خودمان مى‏دانيم آمريكا برود، مستشارهاى آمريكا بروند، اگر مستشارهاى آمريكا رفتند، ما خودمان اين رژيم را اداره مى‏كنيم، ما خودمان اداره مى‏كنيم چكار داريد شما؟ شاه هم مى‏خواهد كه رشد بدهد، ما هم رشدى را كه ايشان مى‏خواهند بدهند نمى‏خواهيم، ما اگر توانستيم خودمان، خودمان را رشد مى‏دهيم، اگر نتوانستيم باز خودمان مى‏دانيم. ما يك دسته اشخاص رعيتى هستيم كه مى‏خواهيم خودمان توى زمين خودمان گندم يا جو بكاريم و خودمان بخوريم، شمائى كه آقاى آمريكا هستى و از آن طرف دنيا آمدى اين طرف دستت را گذاشتى‏اى و همه مخازن ايران، مخازن نفت و مس و همه چيز، فولاد و همه چيز ايران را داريد مى‏بريد، شما دستت را بردار، ما خودمان اينها را هر جور دلمان مى‏خواهد چه مى‏كنيم، ديگر نمى‏توانيد كه بگوئيد نمى‏توانيد، خوب به تو چه؟ من عبايم را نمى‏توانم درست بپوشم، به شما چه ربطى دارد؟ حالا شما بيائيد عباى من را بگيريد كه من نمى‏توانم عبايم را بپوشم؟ و حال آنكه دروغ مى‏گوئيد، شما نمى‏گذاريد.

    فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است

    ما هفتاد سال يا بيشتر است دانشگاه داريم، از زمان امير كبير تا حالا ما مدرسه داشتيم، دانشگاه داريم، نگذاشتيد كه اين دانشگاه‏ها درست درس بخوانند فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است، فرهنگى است كه درست كردند آنها براى ما، ديكته كردند، گذارند جوان‏هاى ما تحصيل بكنند، آنها نمى‏گذارند كه ما رشد بكنيم، آنها دستشان را بردارند ايرانى هم كمتر از اينها نيست، ايرانى هم رشد مى‏كند اما شما نمى‏گذاريد كه ما رشد كنيم براى اينكه اگر ما رشد كنيم منافع شما در خطر است شما مى خواهيد همه شرق را بخوريد و همه شرق را عقب نگه داريد، عقب نگه داشتن براى خوردن مال شرق است و شما شرق را داريد عقب نگه مى‏داريد كه هر چه دارند بخوريد، هر جا يك مامورى گذاشتند

    صحيفه نور ج 2 صفحه 139

    سر آن، در مملكت ما هم كه مامور براى وطن هم، آقاى شاه است كه مى‏بينيد چه كرده‏اند و چه مى‏كند.

    منطق اسلام

    ما منطق‏مان، منطق اسلام اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد، نبايد شما تحت سلطه غير باشيد، ما هم مى‏خواهيم نباشيد سلطه غير. ما اصل گفتنمان اين است كه آمريكا نبايد باشد، نه آمريكا تنها، شوروى هم نبايد باشد، اجنبى نبايد باشد، منطق ما اين است و فرياد ما هم همين است. با اين منطق اگر بحث كسى دارد بكند، ديگر به شاخ و برگ و توى اين روزنامه‏هائى كه تبليغات مى‏كنند و به حسب آنطورى كه مى‏گويند صد ميليون دلار شاه براى تبليغات مى‏دهد، براى حفظ موجوديت خودش صد ميليون دلار در هر سال خرج مى‏كند، البته توى روزنامه‏ها اين حرف‏ها در مى‏آيد، آخوندها چيز هستند، رجعى هستند، آخوندها كهنه پرست هستند، آخوندها نمى‏دانم چه هستند، اين آخوندها، بعد هم مى‏روند سراغ اينكه اسلام اينجورى است.

    هم اسلام را بد معرفى مى‏كنند، هم آخوند را بد معرفى مى‏كنند، چرا؟ براى اينكه آنى كه در مقابل اينها بايستد اسلام است، آن كسى كه مى‏خواهد پياده كند آن را، آخوند است. آنها نمى‏خواهند اين مطلب واقع بشود، آنها مى‏خواهند كه اسلام را بد معرفى كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقى بماند خودشان و هر كس كه دلشان مى‏خواهد.

    جنايات عمال شاه درمحيطهاى علمى، عامل توقف تحصيل‏

    دانشگاه‏هاى مارا هم به آن صورت در آوردند، نمى‏گذارند يك تحصيل صحيح بكنند، از بس كه اينها فشار آوردند. از بس كه چه كردند، نه حوزه‏هاى علميه ما تحصيل مى‏توانند بكنند نه دانشگاه،دانشگاه هميشه در حال اعتصاب، يك سال است كه‏مى بينيم در حال اعتصابند اينها، كار نمى‏توانند بكنند، نمى‏گذارند، يا مى‏ريزند توى آن زن ومرد آن را مى‏زنندو عرض‏كنم زخمى مى‏كنند يا مى‏گيرند مى‏برند در حبس ها. مدرسه‏هاى ما هم همين طور، آنها مى‏ريزند توى آن، هر كارى مى‏خواهند مى‏كنند، هر چند وقت يك دفعه مى‏ريزند اين مدرسه را سر تا ته آن را اينها مى‏زنند و چه مى‏كنند، خوب نمى‏توانند ديگر، محيط آرام الان ما نداريم كه در آن محيط آرام طلبه تحصيل كند يا در آن محيط آرام دانشگاهى تحصيل بكند، دبستانيش هم حالا اينطورى شده، الان اين بچه دبستانى را دارند كتك مى‏زنند و كشتند، چند نفر را همين امروز به من، ديروز و امروز اطلاع دادند كه در فلان جا چند تا دختر، و پسر دختر بچه اينقدر، چند تا پسر اينقدر كشتند.

    روحيه انقلابى مردم، رژيم شاه را عقب راند

    اصل وضع زندگى ايران الان يك وضع نمونه است، از آن طرف هم يك نمونه بالاتر وضع روحيه مردم ايران در اين وقت است، اين مردم ايران الان روحيه شان همچو قوى است كه تانك از آن طرف مى‏آيد،

    صحيفه نور ج 2 صفحه 140

    سرباز با سرنيزه از آن طرف مى‏آيد اينها با مشت جلو مى‏روند و با سنگ و با چوب با آنها مقابله مى‏كنند، اين زمين مى‏خورد، مرده است، آن يكى مى‏آيد جايش، هيچ دست در نمى‏رود و اين روحيه است كه اينها را عقب خواهد زد و الان پياده شان كرده است

    اين آن روحيه حزب رستاخيز، كه آنقدر برايش اين مديحه سرائى كرد و اينقدر پافشارى كرد و آنقدرى كه (هر كس كه وارد نشود در اين حزب ديگر بايد برود اين ايرانى نيست، اين ديگر وطن ندارد، بايد از اينجا برود كه چه) بعدش برگشت به اينكه (خوب حزب رستاخيز چه) حالا ديگر آنطورى مى‏گويد(حزب رستاخيز چيست؟ اين مثل ساير احزاب، آيا بشود، آيا نشود) يك امرى را مى‏گويند و گاهى آنقدر پافشارى مى‏كنند، حالا همين مردم، كار همين مردم اين كار را كرده، همين مردم اين كار را به اينجا رساندند كه اين حزب رستاخيز كذا شد هيچى تو خالى بود، از اول نتوانستند، روز اول گفتم كه اين حزب نيست اين، اين حرف است مى‏زنند، حزب رستاخيز كه آنقدر با آن موافقند خودشان حالا مى‏گويند،حزب نبود، ساير كارهايشان هم اينطورى است. بعد كم كم اصلاح ارضى هم مى‏گويد، براى اينكه اين اصلاح كه نبود اين فساد بود اين نيست وضعش كه، سپاه دانش، سپاه كذا، خوب چه كارى اينها مى‏كنند جز اينكه بروند براى شما مداحى بكنند و يا الزاماً بروند براى شما مداحى بكنند، شاه را ترويجش بكنند. الان مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهاى مركز يكپارچه ايستاده‏اند مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين را. رفراندوم از اين بهتر؟ يك مملكت دارد مى‏گويد من نمى‏خواهم اين را، خوب آمريكا چه مى‏گويد؟ مملكت خودمان است نمى‏خواهيم اين را، يكى ديگر، برود، به شما ربطى ندارد، ما خودمان تعيين مى‏كنيم. مقدرات هر مملكت دست خود افراد خود مملكت است، ما اين را نمى‏خواهيم، برود، ما خودمان يكى را تعيين مى‏كنيم، اين مقدرات ما روى موازين روى موازين عقلى و عقلائى ،روى قوانين، دست اشخاصى كه بايد باشد، باشد.

  3. #123
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 142

    تاريخ: 20/7/57

    اعلاميه امام خمينى به مناسبت چهلمين روز شهادت شهداى تهران

    بسم الله الرحمن الرحيم

    دروازه تمدن! بر روى نعش جوانان

    ملت آگاه و مبارز و شجاع ايران اعلى الله كلمتهم: اكنون كه چهلم عزيزان تهران به دنبال چهلم‏ها فرا رسيد و با استقرار حكومت سرنيزه و پليس در انتظار چهلم‏هائى بايد باشيم، اكنون كه سايه شوم حكومت نظامى و نظام سياه شاهنشاهى روزگار ملت محروم ما را به تباهى كشانده است، اكنون كه دست ابرقدرت‏هاى ستمگر براى چپاول مخازن غنى ما بر ضد اراده مصمم ملت از آستين دژخيمان شاه بيرون آمد و عزيزان اسلام را به خاك و خون مى‏كشد، اكنون كه نمودهاى دروازه تمدن بزرگ به دست پايه گذاران حقوق بشر، يكى پس از ديگرى بر روى نعش‏هاى جوانان برومند ما رخ مى‏نمايد، اكنون كه به ادعاى كارتر ملت به آزادى و استقلال شاهانه نائل شده است، كشور بى پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند، ما در غرب با شما در شرق به عزاى عمومى مى‏نشينيم.

    با شكستن سد مهره‏هاى داخلى و مهره داران خارجى به استقلال و آزادى دست يابيم

    عزيزان من! همت كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مهره‏هاى خيانتكار را يكى پس از ديگرى از صحنه خارج كنيد و دست مهره دارهاى سودجو را از كشورهاى اسلامى قطع كنيد. سعادت و آزادى و استقلال، پشت سد مهره‏هاى داخلى و مهره‏دارهاى خارجى است، سدها را ويران كنيد و در هم شكنيد و كشور را نجات دهيد در منطق كارتر، اين جنايت‏ها و اختناق‏ها و وحشيگرى‏هاى شاه كوشش در راه استقرار اصول دمكراسى و موضع‏گيرى مترقيانه نسبت به مسائل اجتماعى است. او مردم آگاه ايران را متهم مى‏كند كه با آزادى كه شاه مى خواهد بدهد مخالفند و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسرى ايران براى گريز از آزادى است!!! لكن بايد بداند كه اين فريبكارى‏ها ديگر ارزش خود را از دست داده است و همه جوامع شاه را شناخته‏اند.

    نهضتى بى سابقه با قيام همگانى آزادگان

    ملت بزرگ ايران! تاريخ ايران بلكه تاريخ جهان نهضتى چون نهضت شما به ياد ندارد و قيام همگانى مانند قيام شما آزادگان پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان هفت هشت ساله دبستان‏هاى ما

    صحيفه نور ج 2 صفحه 143

    فدائى مى‏دهند و در راه اسلام عزيز و كشور، خون نثار مى‏كنند، شما در چه تاريخى چنين ديده‏ايد؟ امروز زن‏هاى شير دل طفل خود را در آغوش كشيده و به ميدان مسلسل و تانك دژخيمان رژيم مى‏روند، در كدام تاريخ چنين مردانگى و فداكارى از زنان ثبت شده است؟ امروز غريو مرگ بر شاه از دل طفل دبستانى تا پيران بيمارستانى مجال را بر رژيم منحط پهلوى چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را انسان خرد كرده كه دست از پا نشاخته و تسكين خاطر خود را با خون كودكان و جوانان ما بيمه مى‏كند.

    صبور باشيد كه خون شما پيوستى با خون و راه انبيا دارد

    خواهران و برادران عزيز! صبور باشيد و سستى و ضعف از خود نشان ندهيد، راه شما راه خدا و اولياء خداست. خون شما در راهى مى‏ريزد كه خون پيامبران و امامان و اصحاب صلاحيتدار آنان ريخته شده، شما به آنان مى‏پيونديد و اين نه تنها غم ندارد كه شادى آور است.

    عامل سرنگونى رژيم و پيشرفت مقاصد اسلامى: استحكام صفوف و اجتناب از اختلاف

    صف‏هاى خود را محكم كنيد و اراده‏ها را مصمم و وحدت كلمه را حفظ نمائيد و با همه جناح‏هاى مسلمان خصوصاً ارتشى‏ها ائتلاف كنيد و سلام گرم مرا به آنان برسانيد و بگوئيد اينان كه با مسلسل شما و يا اجانب كشته مى‏شوند برادران و خواهران شما هستند، براى ارضاى شهوات شاه خود را پيش خالق و خلق رسوا نكنيد، در آغوش ملت بيائيد كه آغوش ما براى شما باز است عزيزان من! از اختلاف كه الهام ابليس است اجتناب نمائيد و به هم پيوسته در راه هدف كه سرنگون شدن رژيم فاسد پهلوى است و قطع ايادى اجانب از مقدرات و مخازن كشور است، نهضت مقدس را ادامه دهيد و در راه پيشرفت مقاصد اسلامى خود از هيچ عاملى نهراسيد، اين جنبش بزرگ را هيچ قدرتى نمى‏تواند متوقف كند. شما بحقيد و دست خداوند تعالى با شماست و خدا خواسته است كه مستضعفين پيشوائى را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.

    خدمت به نهضت اسلامى در هر زمان و هر مكان تكليف است‏

    اينجانب در اولين فرصت به يكى از كشورهاى اسلامى كه بتوانم به فعاليت اسلامى خود ادامه دهم خواهم رفت و انشاءالله تعالى عمرم را در راه خداى تعالى كه خدمت به شماست به آخر مى‏رسانم. تاكنون هيچ يك از دولت‏هاى اسلامى از من دعوت ننموده‏اند و به محض احراز آزادى بيان و قلم در كشورى از كشورهاى اسلامى انشاءالله براى خدمت به آنجا خواهم رفت‏

    اكنون در اينجا به خدمت ادامه مى‏دهم در نهضت اسلامى و خدمت به مردم مسلمان، مكان يا رنج در مكان مطرح نيست، آنچه مطرح است تكليف است، صداى وجدان است. من هر چه بكنم وبه سر من هر

    صحيفه نور ج 2 صفحه 144

    چه بيايد در مقابل شمائى كه خون در راه آزادى و اسلام داده‏ايد خجلم. آنچه مرا در اين مكان رنج و دردآور دلخوش مى‏كند خدمت به شماست. من در غم خانواده افتخار آفرين سراسر ايران خود را شريك مى دانم و ياد كودكان دبستانى ايران كه اخيراً به دست شاه جبار كشته شده‏اند قلبم را مى‏فشارد.

    چهلم تهران را روز عزاى عمومى اعلام كرده و خود نيز عزا دارم.

    از خداوند تعالى ادامه نهضت را تا حصول مقاصد اسلامى خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #124
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 145

    تاريخ: 21/7/57

    بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر و فضاى باز سياسى!

    بسم الله الرحمن الرحيم

    تعهداتم نسبت به اسلام و مسلمين اجازه سكوت در برابر غارت و كشتار شاه را نمى‏دهد

    گفتم نه و به وسيله سازمان امنيت نجف اين كاغذ را ابلاغ كردند. من كاغذ را گرفتم گذاشتم كنار، جواب ندادم به آنها لكن كار خودم را ادامه دادم، تا از يكسال به اين طرف كه كارها و فعاليت‏ها زياد شد و برعلاوه بر اعلاميه‏ها و فعاليت‏هاى ديگر مصاحباتى هم با بعضى روزنامه‏هاى خارجه مثل لوموند و اينها شد، آنها تعقيبشان زياد شد كه رئيس امن عام آمد پيش من، خودش آمد (آن باز تقاضايش همين معنا بود كه يك وقت حرفش مى‏شد) كه شما هر فعاليتى مى‏خواهيد بكنيد لكن مصاحبه نكنيد. ماهم اصل مصاحبه خيلى عادت نكرده بوديم به آن، به اين جوابى نداديم لكن يك مصاحبه ديگرى شد، از فرانسه هم آمدند و مصاحبه كردند از فرانسه هم آمدند و با اينها هم مصاحبه شد ولو اينكه اينها آنها را گرفتند، بعد كه از منزل بيرون آمدند آنها را گرفتند. بعد از اين تشديد كردند راجع به اين معنى كه شما در اينجا (به تعبير آنها منزل خودتان است هر جورى مى‏خواهيد باشيد لكن فعاليت سياسى نكنيد، روحانى خوب است كه همان (حرفشان اين بود كه) درس بگويد و مسأله بگويد. من گفتم كه اسلام از سياست جدا نيست، اسلام مثل چيزهاى ديگر نيست، مثل مذاهب ديگر نيست كه ذكر و دعا باشد، اسلام سياستش با ساير احكامش با هم هستند و من دخالت سياسى مى‏كنم، - حالا ندارم - و من هم اعلاميه مى‏دهم و هم در ضبط حرف هايم را ضبط مى‏كنم و هم اگر مقتضى شد در منبر صحبت‏هايم را مى‏كنم و اين يك تكليفى است شرعى براى من. گفتند كه آخر ما يك تعهداتى با دولت ايران داريم، با آن تعهدات نمى‏شود اينكارها. گفتم خوب من هم (قريب به اين معنى) يك تعهداتى با اسلام دارم و با ملت ايران، من هم نمى‏توانم كه از تعهداتم دست بردارم. منتهى شد به اينكه آنها گفتند كه نه، نبايد بشود و ما مى‏گفتيم بايد بشود و آنها ما را محصور كردند در منزل، البته نه اينكه بگويند شما نيا بيرون، نه همچنان نبوده است ايرانى‏هائى كه از بيرون مى‏آمدند، اينها را مانع شدند، يكروز هم طلبه‏ها را مانع شدند، الا يكى دو سه نفر. من بيرون نيامدم از آنجا، بيرون كه نيامدم خوب در ايران يك چيزهائى كه رخ داد من ديدم كه خوب ما بخواهيم اينجا توى منزل بمانيم و كارى نكنيم و بگوئيم ما درس مى‏خوانيم وبه اين كارها كار نداريم مثلاًاين مخالف با وضع ماست

    صحيفه نور ج 2 صفحه 146

    ما الان در ايران كشته داديم، ما بچه هايمان را، بزرگ هايمان را كشتند در ايران، الان هم هر روز اين بساط هست. الان هم در در روزنامه‏هاى آنجا منعكس است كه در دانشگاه ديروز يا پريروز (گفته بود) هفتاد و چند نفر، هفتادوپنج نفر زخمى شدند (واين يك چيزى است كه معلوم است، دولت ايران گفته) و چندين نفر هم كشته. اينها به جان اين ملت افتادند، از اين طرف همه چيز ملت را مى‏برند، حالا جان اين ملت را دارند مى‏گيرند. ما چطور با اين وضعى كه اينها دارند بتوانيم، وجدان ما اجازه به ما بدهد، ديانت ما به اجازه بدهد كه ما بنشينيم نگاه كنيم و فرزندان اسلام را اينها درو كنند و بكشند؟ ما صدايمان را به آنقدرى كه بتوانيم، آنقدرى كه بگذارند دولت‏ها، صدايمان را به دنيا مى‏رسانيم كه ببينند كه اين وضع اين ايران چه وضعى است الان.

    دوام سلطنت شاه در زير سايه سرنيزه‏هاى آمريكا

    من گمان نمى‏كنم كه هيچ مملكتى شبيه به مملكت ايران باشد، يك مملكتى باشد كه همه‏اش حكومت نظامى باشد. خوب همه شهرها را تقريباً دوازده شهر بزرگ ايران كه اساس شهرهاى ايران است، حكومت نظامى قراردادى، باقى آن هم حكومت نظامى است يعنى الان نظامى ايران را دارد اداره مى‏كند. حالا هم از قرارى كه گفتند بناست يك نظامى نخست وزير بشود. فريدون جم را مى‏گويند مى‏خواهد نخست وزير بشود، اين هم يك نظامى است. اينها نمى‏توانند ادامه حيات بدهند، شاه نمى‏تواند ادامه حياتش را بدهد الا زير پرچم نظام و زير سرنيزه نظامى‏ها كه دنبالش سرنيزه آمريكايى است. اگر سرنيزه آمريكائى نباشد معلوم نيست نظام ايران الان آنطور انقياد را داشته باشد.

    حقوق بشر و شوراى امنيت، حربه‏اى در دست غارتگران ملل ضعيف اينها بيدار شدند، اينها آدمند، آنهم ايرانى، آنهم دارد مى‏بيند كه در ايران چى مى‏گذرد. روزى نيست كه در يك شهرى يك صدائى در نيايد به مجرد صدا درآيد مى‏زنند، كشند. با اين وضعى كه ايران دارد، با اين اغتشاشى كه الان در ايران هست و اين دول بزرگ هم كه بشر دوست!!حقوق بشر! همه‏اش شعر است همه اين حرف‏هائى كه اين دولت‏هاى بزرگ مى‏زنند و جامعه‏هائى درست كرده‏اند براى حقوق بشر، براى امنيت، براى چه، نه امنيت شان به امنيت آدم مى‏برد و نه اين حقوق بشرشان به حقوق آدم مى‏برد، همه‏اش براى اين است كه اين ملل ضعيف را ببلعند. اين همه مسائلى كه ملاحظه مى‏كنيد در هر يك از اين ابرقدرت‏هائى كه يك صدائى‏است، يك نظامى هست، نظام اين است كه اين بلاد شرق را، بلاد ضعيف را اينها ببلعند.

    نفت در قبال استقرار پايگاه‏هاى تسليحاتى آمريكا

    در شرق چون مخازن زياد است، مخازن نفت زياد در شرق هست مثل كويت، مثل حجاز، مثل ايران، در اينجااينطور مخازن هست، آن خارجى تمام چشمشان دوخته شده است به اين مخازن ما و دارند

    صحيفه نور ج 2 صفحه 147

    مجانى مى‏برند همين طورى. شما خيال مى‏كنيد كه آمريكا پول به ايران مى دهد؟ آمريكا - اسلحه - براى خودش در ايران پايگاه درست مى‏كند، اين اسلحه‏هائى كه مى‏گويند كه فروختند به ايران، به جاى نفت دادند، اين اسلحه‏ها همان‏هائى است كه اينها مى‏خواهند در ايران باشد و پايگاه باشد كه مبادا يك وقتى شوروى حمله بكند، نه اين است كه اينها به ما چيزى داده‏اند، اينها بازى است سر ما در مى‏آورند.

    سكوت و تاييد خلق پرستان از شاه در برابر كشتار ملت استقلال طلب ايران

    اين ابرقدرت‏هائى كه يكى به اسم مملكت كمونيستى، يكى كمونيست چين، يكى نمى‏دانم سوسياليست زهر مار، همه اينها بساطشان براى خوردن ماست. اين چينى كه گفته مى‏شود كه كمونيست است و با توده‏ها كذاست و با خلق كذاست، ديديد همه كه در اين كشتار بزرگ تهران كه تابيست هزار هم گفته‏اند (ولى خوب حالا اين مبالغه است اما چهارهزار تا، حدود چهارهزار، اين زياد گفته شده است، حتى گفته شده است كه در قبرستان تهران يك همچو حدودى دفن شده) اين رهبر چين كمونيست، اين رهبرى كه بعضى جوان ما در اشتباه هستند و خيال مى‏كنند اينها مفيد هستند براى جامعه، اين در عين حالى كه اين كشتار داشت واقع مى‏شد آمد به ايران و دست داد به اين شاه غاصب پشتيبانى كرد، يك كلمه هم نگفت، به اينكه آخر اينها را چرا مى‏كشى؟ آخر چه كرده‏اند اينها؟ اينها دارند مى‏گويند ما آزادى مى‏خواهيم، چه مى خواهيم، اينها مى‏گويند ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، آزادى، استقلال، دادشان اينطور در آمده بوده يك كلمه اين آدم نگفت كه خوب اينها بشر هستند، اينها انسان هستند، چرا اينطور؟ بچه كوچك اين قدرى را بچه دبستان را، حالا ديگر دستشان از آن بزرگ‏ها مثل اينكه چيز شد، حالا كوچك‏ها، بچه‏هاى دبستانى را حالا ديگر دستشان از آن بزرگ‏ها حالا كوچك‏ها، بچه‏هاى دبستانى را دارند مى‏كشند، اينهم هر روز دارد اخبارش مى‏آيد مثل اينكه چيز شد، اينجا، بچه كوچولوى دبستانى، دختر دبستانى، پسر، دوازده سال، دختر و پسر يا دختر، همين دو سه روز - يك جائى - كشتند، يك كلمه اين آدم نگفت به اين شخص كه شقى اين چه كارى است مى‏كنى؟ آمد و دست داد به او، با آغوش باز ملاقات كردند و به اين صورت و خنديدند به اين توده هاى بيچاره و ما جوان هايمان اشتباه مى‏كنند، خطا مى‏كنند، خيال مى‏كنند كه اينها براى آنها مفيد هستند. آنهم كاخ نشينان كرملين. پانزده خرداد كه پانزده هزار (آنطورى كه مشهور شد) اين اين مردم كشتند، در روزنامه‏هاى شوروى تاييد كردند از آنها، الان هم تاييد كردند اين را با اين كشتار كه الان شما ملاحظه مى‏كنيد در ايران هر روز يك گوشه‏اى هست، الان هم هست اينها همه شان براى اين است كه اين گاز ايران را مى‏خواهد، آن نفت ايران را مى‏خواهد، آن دارد گاز ايران را مى‏برد، آن دارد نفت ايران را مى‏برد. همه دنبال اين هستند كه اين ملت ضعيف عقب بمانند، چشم هايشان باز نشود. مبلغ هايشان، تبليغاتشان هميشه تبليغ به ضد دين و به ضد روحانيت است تا مردم را از اينها جدا كنند، مردم را از ديانت جدا كنند، مردم را از روحانيت جدا كنند خودشان را به جان هم بريزند و آنها استفاده‏اش را ببرند. ما كشته بدهيم محمدرضاخان استفاده كند، آن بالاترها هم زيادتر استفاده كنند.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 148

    اعطاء آزادى و تشكيل جامعه مترقى با زور و سرنيزه!!

    اين ملت برايش چه مانده، اين ملت برايش همين كه تو سرش بزنند و نظامى باشد، اصلش تمام حكومت هر جا هست حكومت نظامى باشد، هر كس سرش را از تنش در مى‏آورد بزنند بكشند. اين وضع يك وضع خاصى است كه ايران اين وضع را دارد، مطالعه كنيد ببينيد اصلاًدر دنيا شبيه دارد، يك همچو شبيهى ما در دنيا داريم كه مملكت حكومت نظامى باشد و نتوانند حكومت نظامى را بردارند؟ نمى‏توانند هم بردارند براى اينكه مردم ايستاده‏اند، مقابلشان ايستاده‏اند. حالا هم كه حكومت نظامى‏است مردم ايستادند اما ايستاده‏اند چه چيز مى‏گويند؟ ايستاده‏اند آن حرفى كه آقاى كارتر ديروز گفته است مى‏گويند؟! آقاى كارتر مى‏فرمايند كه شاه آزادى خوب مى‏خواهد بدهد، آزادى مطلق مى‏خواهد بدهد و شاه مى‏خواهد كه يك مملكت مترقى، يك اجتماع مترقى درست كند و اين مردم با آن مخالفند!! مخالفت مردم براى اين است كه مردم آزادى نمى‏خواهند و ايشان با زور، با سرنيزه مى‏خواهد آزادى بدهد!! اين سرنيزه‏ها براى اين است كه تو سر مردم مى‏زند مى‏گويد آزادى بخواه! مردم جامعه مترقى نمى‏خواهند، سرنيزه آمده مى‏گويد بخواه! اين آقاى كارتر نمى‏دانم فهمش اينقدر است يا حقه بازيش اينقدر است؟ مى‏خواهد اغفال كند؟ آخر كى را مى‏خواهد اغفال كند؟ - مردم - شايد آنهائى كه نمى‏دانند در ايران چه مى‏گذرد آنهائى كه نمى‏دانند چه خبر است در ايران. شمائى كه مى‏دانيد در ايران چه خبر است، شمائى كه ميدانيد در ايران الان چه خبر است، مردم چه مى‏خواهند، اينها چه مى‏گويند.

    طرح آمريكايى اصلاحات ارضى جهت تشكيل بازار فروش كالاهاى آمريكائى

    مردم مى‏گويند آقا ما ميخواهيم نفت مان مال خودمان باشد، ما مى‏خواهيم مملكتمان آن زراعتى كه داشت دوباره برگردد به آن. آقا زراعت را همچنان به هم زدند، اين اصلاحات ارضى را كه آقا گفتند و آنقدر طمطراق كردند، اصلاحات ارضى به امر دولت آمريكا بود براى اينكه بازار درست كنند كه چيزهاى آنها فروش برود يعنى زراعت ما به هم بخورد ما محتاج بشويم. الان هم كه مى‏بينيد كه هر چى مى‏خواهيم از خارج بايد بيايد، زراعت ما اينجور شد، زراعت ما را آنجور كردند. خوب مردم ريختند، آن زارعين بيچاره‏اى كه ديگر در آنجا نتوانستند زندگى كنند ريختند به شهرها، به تهران. الان تهران يك محله زيادى چندين محل حدود چهل تاست كه براى من نوشته بودند، محله‏هاى كوخ نشين، محله‏هائى كه خانه‏هاى گلى دارد كه هيچ چيز ندارد و ده نفر عائله در يك چادر كوچكى در اين زمستان سرد زندگى بايد بكنند، آب ندارد، بايد آب را از پنجاه، شصت پله ببرند بالا، لب خيابان برسند كه گودال منزلشان است، لب آن خيابان برسند و از آنجا آب را بردارند بياورند از اين پله‏ها پائين براى بچه‏هايشان اين چه شد؟ براى اينكه اصلاحات ارضى فرمودند! در اصلاحات ارضى به هم خورد اوضاع دهقان‏ها، وقتى كه به هم خورد اوضاع آنها، چاره نداشتند كه رو بياورند به شهرستان‏ها، آمدند شهرستان‏ها و آن شد، وضع بيچاره‏ها اينطور شد، از آن طرف وضع زراعت ما به هم

    صحيفه نور ج 2 صفحه 149

    خورد. ايرانى كه مركز زراعت بود، شايد آذربايجان ايران بس بود براى ايران، باقى آن را بايد صادر كنند، الان به اندازه يك ماه، سى روز يا سى و سه روز، آنهائى كه اطلاعات دارند و حساب كردند مى‏گويند ايران به اندازه سى و سه روزش براى خودش چيز دارد، باقى آن را بايد از خارج بياورند.

    ملت غارت شده ايران يا مستشاران غارتگر، كدام يك وحشى هستند؟

    خوب اين ايرانى جمع شدند، همه ايرانى‏ها الان صدايشان درآمده الان سرتاسر ايران اعتصاب است، اگر اين حكومت نظامى و نظام را بردارند، مردم اين دستگاه را به قدر يك ساعت مى‏پيچندش به هم و پيروز مى‏شوند، براى اينكه بد ديدند از اينها اين مردم، م‏ى خواهند آزادشان كنند و از رفاه بدشان مى‏آيد؟! از زندگى خوب بدشان مى‏آيد؟! مى گويند ما حتماًبايد توى خاك‏ها بخوابيم؟! يا مى‏بينند كه مال اينها را دارند مى‏خورند و اينها را خاك نشين كردند؟ دادشان اين است. آقاى كارتر چه مى‏گويد؟ آخر اينها چه مى‏گويند؟ از جان ما چرا اين نفت‏هاى ما را مى‏برند؟ آنهم مجاناًمى‏برند. مى‏برند و آقايان مى‏گويند كه ما اسلحه خريديم، تو اسلحه مى‏خواهى چه كنى؟ اسلحه‏اى كه خريدند اسلحه‏اى است كه فرمش را اينها نمى‏دانند، ايران م‏ى تواند استعمال كند اين اسلحه را. آن چيزهائى كه آنها درست كردند، شياطين خودشان مى‏توانند عمل بكنند، اينها نمى‏توانند. مستشارها آمدند براى اينكه در اينجا باشند، هم نظام ما را نظام انگل بار بياورند كه هست و هم اينجا مطالعات بكنند كه چه جور - بايد - بهتر مى‏شود اين لقمه چرب را خورد آنطور ماند، آنطور باشد اين ملت حرف نزند، اگر حرف بزند يك ملت وحشى است!! يك ملت وحشى است كه داد مى‏زند كه آقا ما را آزاد كنيد!! يك ملت وحشى است كه داد مى‏زند آقا مال مارا نخوريد! اما آنها وحشى نيستند! آنها مترقى هستند! مال مردم را بايد بخورند آنها!! بايد غارت كنند!!

    اين ملت ما الان صداشان از بچه كوچكش تا پيرمردش درآمده براى اينكه مى‏بينند كه مملكتشان دارد سقوط مى‏كند، دارد از بين مى‏رود اين مملكت، بايد به فرياد اين مملكت برسند ولهذا مى‏بينيد كه جان مى‏دهند، بچه هايشان را مى‏كشند و آنها مى‏گويند بايد كرد، دنبال مى‏روند باز. اين وضع ايران ما و اين وضع اين دولت‏هاى بزرگ با ما.

    انعكاس اهداف قيام و مصائب ملت يك تكليف عقلى و شرعى است‏

    و ما وظيفه داريم، مائى كه الان اينجا، شمائى كه اينجا نشستيد و منى كه اينجا نشستم، ما وظيفه داريم كه با آنها همصدا باشيم يعنى هر مقدارى كه از دست ما برمى آيد بايد كمك بكنيم. كمك به غير نيست، كمك به خودتان هست، اينها براى شما قيام كردند. مردم ايران الان براى شما دارند خون مى‏دهند، براى شما بچه هايشان، جوانان هايشان از بين مى‏رود، دخترهايشان، بسرهاشان از بين مى‏رود. ما بايد به آنها كمك كنيم، ما خيال نكنيم كه اينجا نشستيم تكليف نداريم، همه مان تكليف وجدانى داريم، تكليف شرعى داريم، تكليف عقلى داريم كه با اين جمعيت مظلومى كه قيام كردند مى‏خواهند حق خودشان را، آن حق خودشان كه حق ما هم هست بگيرند، ما هم با

    صحيفه نور ج 2 صفحه 150

    آنها همراهى كنيم، ما هم دنبال آنها باشيم. مى‏توانيم مقاله بنويسيم، مى‏توانيم در روزنامه چيز بنويسيم، مى‏توانيم به هر قدرى مى‏توانيم در اين دانشگاه‏هائى كه مى‏رويم به مردم بگوئيم، به مردم اينجاها بگوييم مسائل آنجا را. مسأله را منتشر كنيد. آقا هر كدام شما در يك نقطه‏اى كه هستيد مسايل ايران را منتشر كنيد، بگوييد، با آه دل بگوئيد روزنامه هايشان هم گاهى مى‏نويسند اما از خود شما بايد گفته بشود، نوشته بشود. بايد اين وضع آشفته ايران به همه عالم معلوم بشود.

    سر نيزه ابر قدرت‏ها در برابر خواسته‏هاى بر حق ملت تاب مقاومت ندارد

    و اگر چنانچه يك ملتى ايستاد و حق خودش را خواست سرنيزه نمى‏تواند جلويش را بگيرد. سرنيزه، اصلاً قدرت ندارد با گوشت طرف بشود، اين خيال است كه گوشت نمى‏تواند با سرنيزه. تمام قدرت‏هاى عالم جمع بشوند وقتى يك ملتى گفت من اين كار را نمى‏خواهم نمى‏توانند تحميلش كنند.الان نمى‏توانند تحميل به ايران بكنند كه شاه را قبول كن، نمى‏توانند. الان زور ايستاده آنجا، اما مردم قبولش ندارند. مردم داد مى‏زنند نمى‏خواهيم. قبول كردن را مردم هيچ تن ندادند به اين مطلب. تن به اين ننگ، ايرانى‏ها نمى‏دهند و نداده براى اينكه اين آدم را ديدند كه همه مصالح اسلام، همه مصالح كشور را به باد داده، در عين حال (ما آزادى داديم و ما نمى‏دانم چه داديم، ترقى داديم به ايران)، ترقيات‏شان همين است كه داريد مى‏بينيد، آزاديش همين است كه با سرنيزه است. ما مكلفيم به اينكه خدمت كنيم به اين مردم، به اين بيچاره‏ها، به اين جوان مرده ها. ما انسانيم بايد خدمت كنيم و خدمت به آنها خدمت به خودمان است يعنى در اين منافعى كه ايرانى دارد مشتركيم، همه مان شريكيم. اگر مملكت ما يك مملكت مستقلى بشود، تبع نباشد، اگر مملكت ما يك مملكت آرامى باشد، اگر مملكت ما يك مملكت عرض مى‏كنم كه مرفعى باشد، خوب ما جزء آن مملكت هستيم، ما هم در رفاه هستيم، ما هم چه هستيم. اينها قيام كردند و ما هم بايد دنبال آنها باشيم، اينطور نيست كه عذر بياوريم كه من اروپا هستم و آن آمريكا هست و آنها ايران هستند، اين عذر نيست شما هم در آمريكا كه هستيد هر مقدارى كه مى‏توانيد، شما هم در پاريس كه هستيد هر مقدارى مى‏توانيد، من هم كه اينجا هستم هر مقدارى كه، من حالا شما را ديدم اين مقدار مى‏توانم به شما چيز بگويم، حرف بزنم، مى‏گويم. شما رفقايتان را، آنهائى كه اهل اينجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم قرار بدهيد كه كمك بكنيد به اين نهضتى كه هست.

    لزوم تداوم نهضت

    تاريخ سراغ ندارد اينجور نهضتى كه الان در ايران هست تاريخ ايران تا حالا سراغ ندارد اينجور نهضتى كه تمام ايران تمام بايستند، بچه اينقدرى بگويد كه مرگ برشاه، پيرمردش هم بگويد مرگ برشاه، همچو نهضتى ما نداشتيم در ايران‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 151

    اين نهضت را نگذاريد كه بخوابد تا اينها از بين بروند، تااين هيات حاكمه بروند يك هيات حاكمه صحيح سركار بيايد. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند. موفق باشيد. خدا شر اينها را بكند از سر مسلمين. شر اين ابرقدرت‏ها را بكند كه اين نوكرها را نگذارند سربلاد مسلمين. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  5. #125
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 152

    تاريخ: 22/7/57

    بيانات امام خمينى در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام

    بسم الله الرحمن الرحيم

    قصد شاه قبل از رفتن، تبديل ايران به تلى از خاك

    الان به من اطلاع دادند كه شاه تصميم گرفته است كه فردا در اين اعتصاباتى كه مسلمان‏ها براى آن كشته‏هايى كه داده‏اند بنا دارند كه اعتصاب كنند، خواهد يك قتل عام بزرگ بكند. من اين را كراراً گفته‏ام كه اين آدم اعصاب خودش را از دست داده است، الان به طور جنون آميز دارد زندگى مى‏كند و چون اواخر عمرش را دارد مى‏گذارند، از اين جهت مى‏خواهد كه انتقام بگيرد از ملت ايران. تا حال هر چه جنايت بوده است كرده، حالا هم كه مردم ايستاده‏اند و مى‏گويند كه بايد بروى احساس اين را كرده است كه بايد برود و به طور جنون آميز مى‏خواهد كه مردم را قتل عام كند و برود. در يكى از حرف‏هايش گفته بود كه (من اگر بنا شد بروم، ايران را به يك تل خاك برمى گردانم و ميروم، يك تل خاكش مى‏كنم ايران را و مى‏روم.) حالا معلوم مى‏شود كه مى‏خواهد عمل كند به اين گفته .امروز مطلع شدم، يعنى گفتند كه تلفن شده است از ايران كه آمادگى دارد پيدا مى‏كند براى اينكه مردم را يك كشتار عظيمى بكند و ما نمى‏دانيم كه بايد با اين دستگاه چه بكنيم ملت مظلوم ايران نمى‏دانند كه با اين آدمى كه الان جنون پيدا كرده است و اعصابش از بين رفته است بايد چه بكنند، بايد چه فكرى ما بكنيم. من ناراحتم از فردا كه مبادا اين مطلب صحيح باشد واين مردم را به مسلسل ببندد و به تانك و توپ ببندد و تلافى كند و آخرى كه مى‏خواهد برود، ديگر كسى را نگذارد و برود.ما گرفتار يك همچنين موجودى هستيم و بايد دعا كنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به خير بگذارند اين كار را، اگر چنانچه عملى بشود، يك خسارات بزرگى بر ايران وارد مى‏شود، گرچه رفتن اين، همه مصيبت‏ها را جبران مى‏كند لكن چرا بايد ما مجال به اين داده باشيم كه اين كارها را بكند، البته مسلسل‏هاى آمريكا و سلاح‏هاى آمريكا پشت سر اين است والا همچو مجالى مردم به او و دولت او نمى‏دادند اما حالا هست، الان باز مستشاران آمريكائى هستند و اين هم آخر عمرش هست و او خواهد رفت. آن چيزى كه خواستم به آقايان بگويم و فردا هم اگر چنانچه مجلسى داشتيم، فردا هم باز تذكر مى‏دهم و قبل از اين تذكر، اين را عرض بكنم كه فردا مجلسى كه ما داريم مال همه دانشجويان و كسانى كه در اينجا، در خارج اقامت دارند از ايرانى‏هاى خودمان، اين مجلس مال همه است و مثل منزل من مى‏ماند كه منزل همه آقايان است و درآن باز است براى اينكه هر كس بيايد، مجلس هم

    صحيفه نور ج 2 صفحه 153

    اگر چنانچه فردا اشكالى پيدا نكند، آن هم مجلس خود آقايان است و كسى در اين دخالت ندارد، تو همى كه شده است كه كسى دخالت دارد، كسى مثلاً كنترل مى‏كند نه، شما همه با هم هستيد، همه با هم برادر هستيد و كس معينى بناى بر اين كار نيست كه دخالت داشته باشد، همه آقايان منزل خودشان است، آنجا هم اگر مجلسى باشد، همه آقايان با آن على السواء هستند، همه. ما نسبت به همه على السواء هستيم، به همه تان علاقه دارم، دعا براى همه تان مى‏كنم و صنف خاصى دخالت ندارد، تو هم اين نشود كه يك صنف خاصى در اين امور دخالت دارند يا من با يك صنف خاصى رفاقت دارم. نه ما با همه شما رفافت داريم و همه شما را دعا مى‏كنيم .

    ابعاد اسلام و برداشت اسلام شناسان

    آنكه مى‏خواستم تذكر بدهم و اگر فردا هم مهلت پيدا بكنم و بشود كه صحبت بكنم تفصيلش را بيشتر مى‏دهم اين است كه يك فاجعه‏اى براى اسلام از اول تا حالا بوده و آن فاجعه اينكه اسلام را نشاخته‏اند. كسانى كه بحث از اسلام كردند، چه در سابق و جه در لاحق، اينها اسلام را با همه ابعادش نشناخته‏اند. هر كسى يك بعدى از ابعاد اسلام را در آن نظر كرده است و همه مطالبى كه در اسلام بوده است و در قرآن كريم بوده است، به همان معنائى كه خودش ادراك كرده برگردانده است .در قرن‏هاى سابق يك دسته متكلمين بودند كه اينها روى فهم تكلم خودشان، روى فهم ادراك خودشان اسلام را آنطور توجيه مى‏كردند كه خودشان فهميده بودند يك دسته فلاسفه بودند كه روى فلسفه‏اى كه آنها مى‏دانستند اسلام را به صورت يك فلسفه ادارك مى‏كردند، خيال مى‏كردند كه مكتب فلسفى است. يك دسته عرفا و اين طايفه بودند كه اسلام را به فهم عرفانى توجيه مى‏كردند و اسلام را....و يك مكتب عرفانى مى‏دانستند تا اين زمان آخر. از آنوقت تا اين زمان‏هاى آخر اسلام چندين بعدش شناخته نشده بوده‏است و بعضى از ابعادش را البته شناخت تمام نه، اما خوب مقدارش. هر طايفه‏اى روى ادراك خودش، روى علم خودش، اسلام را مطالعه مى‏كرده‏است و همه آيات قرآن را و همه اخبار پيامبر و ائمه عليه السلام را روى آن ادراك خودش، برداشتى كه خودش كرده بوده است از اسلام، روى آن برداشت حساب مى‏كرده، همه اوراق را بر مى‏گردانده به آن ورقى كه خودش فهميده است و لهذا از اين بعدى كه اسلام دارد كه بعد دنيايى است و حكومتش است، آنجا وقتى كه ببينيد هيچ خبرى نيست همه آن مسائل فلسفى و عرفانى است اما وظيفه مردم در حالا كه دارند زندگى مى‏كنند چه است و كيفيت حكومت اسلام چه حكومتى است و مردم چه جور بايد برخورد داشته باشند با طبيعت، هيچ در كلمات آنها ديده نمى‏شود، آنها همه‏اش راجع به مسائل ما بعدالطبيعه و مسائل عرفانى و فلسفى و اينطور چيزها بحث كرده‏اند تا آمده است و رسيده است نوبت به اين قشر متاخر. اينها عكس آنها عمل كردند يعنى آن ابعادى كه اسلام در معنويات داشته است، در فلسفيات داشته است، در عرفانيات داشته است آنها را بكلى كنار گذاشته‏اند و همين ورق ظاهر را ديده‏اند يعنى اسلام را يك مكتب مادى تصور كرده‏اند، آنطورى كه آنها يك مكتب معنوى كه از ماده اصلش كانه جداست

    صحيفه نور ج 2 صفحه 154

    تصور كرده بودند و حتى‏آياتى كه راجع به قتال واقع شده بود، به قتال با مشركين واقع شده بود، آنها را هم توجيه كرده بودند به قتال با نفس و امثال ذالك، در مقابل آنها الان از چند سال پيش در اين وقتى كه مثلاً علوم غرب به ما رسيده است و عرض مى‏كنم كه آن تبليغات اينها رسيده است، اينها در عين حالى كه مسلمانند، در عين حالى كه همانطور كه آنها بوده‏اند، در عين حالى كه خوبند لكن شناختشان از اسلام همان شناخت ماديت اسلام است. آنها دعوت به باطن مى‏كردند و از ظاهر و از طبيعت غافل بودند اينها دعوت به ماديت مى‏كنند و از معنويت غافلند و اين هر دو اشتباه است اسلام نه محصور در آن معنوياتى است كه آنها مى‏گويند دارد معنويات اما محصور نيست و نه در محصور اين مادياتى است كه اينها مى‏گويند، يعنى ماديات را دارد لكن محصور به آن نيست.

    اسلام‏مكتب انسان ساز

    اسلام يك مكتبى است كه براى انسان سازى آمده است و ما بايد ببينيم كه اين انسان كه به قول بعضى ماهيت ناشناخته است، اين انسان چه ابعادى دارد و چه احتياجاتى دارد و اسلام كه براى انسان سازى آمده است، آيا جهت حيوانى اين را فقط خواهد بسازد يا جهت معنوى او را مى‏خواهد بسازد؟ يا انسان مى‏خواهد بسازد؟ انسان مثل ساير موجودات نيست، ساير موجودات مثل مثلاً حيوانات كه حالا در درجه بعد از نباتات و معادن اينها واقع شده است، حيوان همان حال طبيعى دارد و از ماوراءالطبيعه يك چيز كمى، يك احساسى، يك ادراكى، اما ادراك ناقص دارد و ديگر هم مراتب ندارد ماوراءالطبيعه‏اش. انسان از اين نقطه اول طبيعت تا آن آخرى كه يك موجود الهى مى‏شود، مراتب انسان است، يعنى يك انسان مى‏تواند سير بكند از عالم طبيعت تا ماوراءطبيعت و از ماوراءطبيعت تا مرتبه الوهيت سير بكند، تا برسد به اينكه آنجا را ادراك بكند.

    اسلام، رشد دهند تمام ابعاد انسان

    انسان يك موجود جامع هست، نه يك موجود يك بعدى يا دو بعدى‏موجودات ديگر بعضى‏شان يك بعدى‏اند، بعضى دو بعدى، بعضى چند بعدى‏اند لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست، فقط انسان هست در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بعدى است كه براى هر بعدش احتياجات دارد، براى رشد هر بعد او، احتياج دارد، احتياجات دارد و مكتب‏هائى كه در عالم هست، در عالم طبيعت هست، هر مكتبى را كه شما برويد ملاحظه بكنيد به استثناى مكتب اسلام و مكتب توحيدى و مكتب انبيا(كه درست دست ما نيست و از بين رفته است اما حالا اسلام محفوظ است) هر مكتبى را به استثناى مكتب اسلام كه ملاحظه كنيد يك مكتب مادى است كه انسان را حيوان تصور كرده است، يك موجودى كه همان خوردن و خوابيدن است منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابيدن، حيوانات هم مشتركند با ما در خوراك خوردن و خوابيدن لكن اين مكتب‏ها مى‏خواهند انسان را يك حيوانى كه اينطور ادراك كرده‏اند از انسان كه اين هم مثل ساير حيوانات هست كه تمام چيزهايى و

    صحيفه نور ج 2 صفحه 155

    رشدهايى كه دارد در همان ادراكات مادى دور مى‏زند، در امور مادى دور مى‏زند، اسم آن را گفته‏اند امور عينى، خيال مى‏كنند كه امر عينى عبارت از همين عالم طبيعت است و حال اينكه عوالم ديگرى هست كه اينها ادراكش نكرده‏اند و آنها عوالم عينى بيشتر، يعنى از عينيت بيشتر حظ دارند تا عالم طبيعت، عالم طبيعت در آخر موجودات عالم وجود واقع شده است، در آن آخرش واقع شده است يعنى منتهى اليه عالم، عالم وجود، عالم طبيعت است، پست‏ترين عالم‏ها عالم طبيعت است، و اينطور نيست كه انسان فقط خودش باشد و همين طبيعت و مرتبه‏اى نداشته باشد، انسان مراتب دارد. آن كسى كه رفته سراغ آن مرتبه بالاى انسان و از اين مراتب غافل شده است، اشتباه كرده است، آن كسى كه چسبيده است به اين عالم ماده و مرتبه طبيعت را ديده و غافل از ماوراى الطبيعت است اين هم‏اشتباه كرده‏است.

    اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراءالطبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام خواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد، از حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد، حظ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد، حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد، حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خطوطى كه انسان دارد و به طور نقص است، الان نرسيده است، اديان آمده‏اند كه اين ميوه نارس را رسيده‏اش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند. نبايد آقايانى كه در اين غرب واقع شده‏اند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماوراء الطبيعت نيست آقايان از اين مكتب‏ها گول بخورند و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مى‏خورد و مى‏خوابد و اينها چيز ديگرى نيست، همين است‏چيز ديگرى در كار نيست، اين اشتباهى است كه اسلام را بد شناخته‏اند آنهائى كه همه‏اش توجه‏شان به اين است و همه آيات و اخبارى كه در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به اين و هم آنها در اشتباه بودند كه همه آيات و اخبار را برگرداندند به آن، بايد هر چيزى سرجاى خودش عمل بشود يعنى انسان رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است، حظ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است، البته روى موازين عفت و سلامت و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش وسيع بشود تا يك انسان بشود.

    اسلام مثل مكاتب ديگر (مادى) نيست

    انسان شدن كار مشكلى است لكن لازم است براى انسان. مقصود من از اين حرف اين است كه شما خيال نكنيد كه اسلام آمده حيوان تربيت كند، آمده است كه آب و خوراك براى حيوان درست كند، اين يكيش است، اين را هم درست مى‏كند لكن اين يك بعد است آن هم بعد آخرش هست، بعدهاى ديگرى دارد كه آنها هم همه‏اش از اسلام است وبراى تربيت انسان است و انسان را مى‏خواهد يك موجود رشيدى كه همه اين ابعاد را داشته باشد تربيت كند و براى همه اينها هم دستور دارد اسلام، نسبت به يك جهت و جهت ديگرى نيست، براى حكومت اسلامى دستور دارد براى تشكيلاتش‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 156

    دستور دارد، براى مقابله با دشمنان دستور دارد، براى تحرك جامعه دستور دارد، براى رسيدن به ماوراى الطبيعت دستور دارد، همه اينها را دارد، يك بعدى نيست كه انسان خيال كند من اسلام را شناختم و شناختم اين است كه مثلاً تاريخش چه جور بوده و فرض كنيد كه زندگى بشريش چه جور بوده و كذا چه بوده و دستورات طبيعى‏اش چه بوده و اينها، مسأله اين نيست، مسائل اسلام بالاتر از اين معانى است و

    ابعاد زياد دارد و بايد كسى كه مى‏خواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه كند به قرآن كه مبدا اصلى است و همه ابعادى كه در قرآن هست همه را ملاحظه كند، خيال نكند كه من فقط آن آياتى را قبول دارم كه مربوط به طبيعت است و مربوط به حكومت، آن آياتى كه مربوط به قيامت است قبول ندارم. براى اينكه نمى‏داند اين آدم قيامت يعنى چه و آن روزى كه مى‏آيد چه روزى هست او خيال مى‏كند خيالى است، نخير عينى است و عينيتش از عينيت اين طبيعت زيادتر است منتهى حالا ما به آن نرسيديم.

    در هر صورت مى‏خواستم اين سفارش را به همه محصلينى كه در اروپا خداوند همه را توفيق بدهد بكنم كه اسلام را محصورش نكنيد در يك محفظه‏اى كه خيال كنيد مكتب مثل مكتب كمونيست است، مكتب مثل مكتب ماركسيست است، مكتب مثل مكاتب ديگر است اينجورها نيست در كار اينها، كسانى كه نمى‏دانند اسلام چيست خيال مى‏كنند يك همچو مطلبى است.

    با انعكاس جنايات رژيم، به ايران در حال اعتصاب كمك كنيم

    مطلب ديگر اين است كه خوب ما الان موظف هستيم به وظايفمان، الان ما همه كه اينجا آرام نشستيم ايران نا آرام است، الان ما فرداى ايران را از آن نگران هستيم نمى‏دانم فردا در ايران چه خواهد شد بايد فكرى ما بكنيم حالا من هم در فكرش هستم كه بايد چه بكنم اما همين طورى كه ملاحظه مى‏كنيد تا حالا الان قريب يك سال است كه آرامش از ايران رفته است، هر گوشه‏اى از آن را كه مى‏بينيد يك انقلابى است، هر طرف شهرى از شهرهايش را كه مى‏بينيد يك عرض مى‏كنم كه اعتصابى هست، حالا كه در اين چند روز آخر و تقريباً چندين روز آخر است كه اعتصاب تمام ايران را فرو گرفته است، همه كارخانه‏ها، همه روزنامه‏ها، همه عرض بكنم كه عمال دولتى و غير دولتى در اعتصاب الان هستند تقريباً، در اعتصاب هستند، مردم هم همه در مصيبت و اعتصاب هستند و ما كه در اينجا هستيم و آرام هستيم نبايد فراموش كنيم آنها را، ما بايد به آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم به آنها كمك بكنيم، با قلم مى‏توانيد، با قلم كمك كنيد، مى‏توانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را از حالات ايرانى‏ها و از ظلمى كه دارد برايشان مى‏شود و ازجناياتى كه اين رژيم بر آنها كرده است، بتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را منعكس كنيد بايد منعكس كنيد، هر كارى از شما مى‏آيد بكنيد و هر كه از آن كارى نمى‏آيد لااقل دعا كند به اينهايى كه فردا گرفتار اين رژيم منحط هستند.

    انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند واگر فردا توانستم من و مجال داده شد، انشاءالله فردا هم چند كلمه‏اى با شما صحبت مى‏كنم و من از اينكه هم دير مى‏آيم و هم كم مى‏توانم اينجا

    صحيفه نور ج 2 صفحه 157

    بنشينم از آقايان معذرت مى‏خواهم براى اينكه سن من را مى‏دانيد حدود قريب هشتاد سال است و شما الحمدلله جوان هستيد و قدرت داريد كه مقاومت كنيد، بنشينيد، من همچو قدرتى ندارم، از اين جهت من معذرت مى‏خواهم كه نمى‏توانم زياد پيش شما بنشينم.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #126
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 158

    تاريخ: 22/7/57

    مصاحبه امام خمينى با خبرنگار فيگارو

    سؤال: افكار عمومى در باره مبارزه رقباى رژيم كنونى از خود سؤال مى‏كنند كه آيا اين جنبش مذهبى‏خواهد به سنت‏اسلامى باز گردد؟ جواب: مخالفين رژيم ايران و قيام كنندگان كنونى، قربانى تبليغاتى هستند كه آنها را از طبيعت خود بيگانه مى‏سازد. ما وقتى از اسلام صحبت مى‏كنيم به معنى پشت كردن به ترقى و پيشرفت نيست، بلكه برعكس به عقيده ما اساساً اسلام يك مذهب ترقيخواه است ولى ما دشمنان رژيم‏هايى هستيم كه تحت عنوان تجددخواهى، روش ديكتاتورى و ظلم را در پيش مى‏گيرند، اين رژيم‏ها مانند رژيم شاه ايران، با عمل خود پيشرفت‏هاى انجام شده را از هدف اصلى خود منحرف مى‏كنند و آنها را از چشم برادران و زنانى كه مى‏بايد از آنها استفاده كنند، مى‏اندازند و خلاصه آن پيشرفت‏ها را بى‏مفهوم مى‏كنند كه مفهومش از آنها ساقط مى‏ماند و اما قبل از هر چيز معتقديم كه فشار و اختناق، وسيله‏اى براى دست يافتن به پيشرفت نيست.

    سؤال: قيام كنونى در ايران، با جنبش‏هاى چپ افراطى رابطه دارد يا نه؟

    جواب: ما هميشه از اتحاد با اين احزاب سرباز زده‏ايم ولى در واقع امروزه تمام مخالفين ايرانى، تحت لواى مذهب و به نام بيان درست و صحيح اسلام، سازمان يافته و تظاهر مى‏كنند و دليل آن هم روشن است، گروه‏هاى چپى يا كمونيستى تقريباً از بين رفته‏اند، آنها نمى‏توانند در نهضت مردمى كه در جريان است، هيچ تاثيرى داشته باشند ولى طبعاً براى گول زدن افكار عمومى بخصوص در خارج از ايران، رژيم سعى مى‏كند چنين تبليغ كند و به همه كسانى كه عليه ديكتاتورى شاه مبارزه مى‏كنند نسبت ماركسيستى بدهد.

    سؤال: ولى على رغم مقاصدشان ماركسيست‏ها از عنوان مذهب براى مبارزه ضد رژيم شاه استفاده مى‏كنند، آيا مذهبى‏ها را كم كم عقب رانده و احزاب چپ افراطى، سازماندهى اعتصابات و تظاهرات را در دست مى‏گيرند و آن را در جهتى كه مى‏خواهند هدايت مى‏كنند؟

    صحيفه نور ج 2 صفحه 159

    جواب: به تظاهرت بزرگ اخير نگاه كنيد، افراد مذهبى، يك ميليون نفر را به حركت درآورده‏اند و در تمام موارد و در همه جا شعار مذهبى دهند، همان مذهبى كه اين افراد را همواره متشكل كرده و سازمان مى‏داده و حتى يك بار هم شعارهاى چپ افراطى ديده و شنيده نشده. سؤال: در مراحل اوليه، مبارزه عليه رژيم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمت آميز داشته است و عليه ارتش و پليس به هيچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است، آيا شما فكر نمى‏كنيد كه اكنون زمان اين روش نيست؟ و به طور ديگرى آيا نمى‏شود عمل كرد؟ مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟

    جواب: حتى پس از روز جمعه در تهران كه آنهمه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كرديم. همانطور كه دنيا مى‏داند، قيام ما با وجود ضربه‏هائى كه خورده است هركز در هم شكسته نشده است و آن قيام با همان روش ادامه دارد ولى از من پرسيده‏اند آيا وقت تغيير روش و روآوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسيده است؟ من گفته‏ام (نه) معذالك امروزه در اين مورد از خود مى‏پرسم كه نمى‏توان تا بى‏نهايت سينه‏هاى عريان را جلوى لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهاى خود را كه مبنى بر مسالمت‏آميز بودن عملمان بود تغيير نداده‏ام ولى شايد مجبور شوم اين كار را بكنم.

    سؤال: در واقع عمل شما داراى چه جهتى است و چه رژيمى را مى‏خواهيد جانشين رژيم شاه كنيد؟

    جواب: بدون چون و چرا حفظ رژيم شاه غير قابل قبول است، ما پيوسته با آن مخالف بوده‏ايم، سرنگونى آن هدف غير قابل تغيير مبارزه ماست. بعلاوه، اين شكل حقوقى رژيم نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواى آن مهم است. طبيعتاً مى‏توان يك جمهورى اسلامى را در نظر گرفت و اين به آن خاطر است كه فكر مى‏كنيم شناخت اصيل اسلام، ما را به ترقى جامعه‏اى كه سرشار از استعدادها و تقواى انسانى و عدالت اجتماعى است راهنمائى مى‏كند. قبل از هر چيز ما به محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده خود دلبسته‏ايم.

    سؤال: ولى رژيمى كه شما مى‏خواهيد، آيا دموكراتيك است؟ مثلاً آيا شما موافق آزادى مطبوعات و سيستم چند حزبى و آزادى احزاب و سنديكاها هستيد؟

    جواب: ما موافق رژيم آزادى‏هاى كامل هستيم. بايد حدود رژيم آينده ايران همانگونه كه براى كليه

    صحيفه نور ج 2 صفحه 160

    دولت مطرح است، منافع مجموع جامعه را در برگيرد و همچنين بايد مقيد به شوون جامعه ايرانى باشد، زيرا عرضه يك جامعه غير محدود، يك دستبرد به شرف مردان و زنان آن جامعه مى‏باشد.

    سؤال: آيا در جمهورى اسلامى براى اقليت‏هاى مذهبى كه در ايران بسيار زياد هستند جائى هست.

    جواب: رژيم شاه با اقليت‏هاى مذهبى رفتارى بهتر از رفتار با مسلمانان ندارد. ما مطمئناً نسبت به عقايد ديگران بيشترين احترام را قائل هستيم. پس از سرنگونى ديكتاتورى و استقرار يك رژيم آزاد، شرائط حيات براى اكثريت مسلمانان و اقليت مذهبى بسيار خوب خواهد بود.

    سؤال: حتماً رژيم كنونى به دفاع از خودش ادامه خواهد داد، اين رژيم بر چه چيز تكيه خواهد كرد؟ چه كسانى از او پشتيبانى مى‏كنند؟ و چه چيزى مى‏تواند به وى امكان دهد تا مخالفين را در هم بكوبد؟

    جواب: در درون كشور هيچ نيروئى براى حمايت از ديكتاتورى شاه نيست، كافى است نگاهى به آنچه در كشور مى‏گذرد بياندازيم تا متوجه اين امر شويم و اين كار بسيار ساده‏اى است. در خارج، ايالات متحده بخصوص از رژيم شاه حمايت مى‏كنند، اگر آنها دست از حمايت او بردارند، رژيم شاه بلافاصله فرو خواهد ريخت.

    سؤال: عليرغم همه اينها شاه مى‏تواند روى ارتش و بر يك رژيم زور حساب كند، آيا اين احتمالات اساسى است؟

    جواب: در مورد ارتش آنچه اساسى است‏ساخت آن است كه با رهبرى و سلسله مراتبش مشخص مى‏شود و تاكنون ارتش تحت رهبرى آمريكا مى‏باشد. اين ارتش حتى در كادرهاى بالا توسط مستشاران و تكنسين‏هاى آمريكائى و اداره تقويت شده است و لى در ميان افسران و سربازان تاكنون نشانه بارزى از بيدارى در برابر مبارزات مردمى ديده شده است. فراموش نكنيم كه اينها قبل از هر چيز ايرانى هستند و به هنگام زد و خورد، در روياروشان ايرانيان ديگرى قرار دارند. در مواردى ديده شده است تظاهركنندگان به جاى آنكه به سوى سربازان سنگ پرتاب كنند، گل هديه كرده‏اند و بسيارى از سربازان كه پس از دريافت گل گريسته‏اند و در چند مورد سربازان پس از تيراندازى به سوى تظاهر كنندگان خودكشى كرده‏اند و تا زمانى كه ارتش ايران زير چتر آمريكا قرار گرفته همواره اين وضعيت غم‏انگيز و تراژدى ادامه خواهد داشت.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #127
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 161

    تاريخ: 23/7/57

    بيانات امام خمينى در مورد مطالبات اجانب در عادات و روحيات شرقيان به منظور استعمار و استثمار

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    شرق شناسى (ايران شناسى) حيله‏اى براى نفوذ قدرت‏هاى خارجى‏

    من وقتى آقايان را ملاقات مى‏كنم ... كم كم قدرت بيان از من سلب شده است از جهت اينكه اولاً پيرمردى و كبرسن است كه نمى‏گذارد من حتى صدايم به چند قدمى برسد و ثانيا" اوضاع ممالك اسلامى مطلقا" و اوضاع داخله ايران بالخصوص يك وضعى شده است كه سلب آسايش را از انسان مى‏كند و قدرت هر چيز را از انسان مى‏گيرد و من امروز هم بنا داشتم كه در اين محلى كه آقايان مجتمع شدند بيايم و در آنجا بعض مطالب، بعض درددل‏ها را به آقايان تذكر بدهم لكن مقتضياتى پيش آمد كه صلاح نديدم كه امروز بيايم. در هر حال وضع ممالك اسلامى خصوصاً اين ممالكى كه داراى مخازن هستند مثل مملكت ايران كه در راس آنهاست مورد مطالعه اين قدرتمندها، اين دولت‏هاى ابرقدرت، مورد مطالعه اينها بوده است اوضاع شرق و اگر ملاحظه كرده باشيد در اين سياح‏هايى كه از اينها از شايد سيصد سال پيش از اين كه راه يافتند به شرق، سياح‏هايى كه از اينها آمدند به اسم سياحت، اينها يك مامورين سياسى بوده‏اند براى مطالعه اين ممالك شرق، در ايران اينها مى‏آمدند و در تمام شهرهاو دهات همه اينها را مطالعه مى‏كردند، بيابان‏ها، حتى آن بيابان‏هايى كه هيچ آب و علفى نداشتند، اينها با تحمل زحمت‏هاى فراوان با شتر در آنوقت مى‏آمدند و با كاروان‏ها حركت مى‏كردند و اوضاع جغرافيائى اين ممالك را و مهمتر براى آنها، آن مواردى كه مخازن، هر مخزنى يعنى طلا، مس نفت، گاز، هر چه بوده، اينها دقيقاً مطالعه كردند و نقشه‏بردارى كردند و مواردى كه در اين ممالك و اينكه ما مى‏دانيم در ايران داراى يك چيزى بوده است كه براى آنها مفيد بوده است، آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشته، نشانه گذاشته، يادداشت كردند و ضبط است پيش آنها. قبل از اينكه آمريكا پايش باز بشود به اين ممالك، مقدم بر همه انگليس‏ها بودند و روس‏ها بودند و بعضى ممالك ديگر. در هر صورت اين ممالك ما، اين ممالك شرق از قريب سيصدسال يا يك قدرى بيشتر مورد بررسى اينها و طمع اينها بوده است منتهى هر چه جلوتر آمده است، كارشناس‏هاى آنها بيشتر تخصص پيدا كرده‏اند و بيشتر آمده‏اند دراينجا، در اين ممالك و تمام اينها را، آنها اطلاعاتشان از خود اهالى آن مملكت بيشتر است، اطلاع بر روحيه مثلاً ايلاتى كه ما در ايران داشتيم مثل ايل بختيار، ايل قشقايى اينها و امثال

    صحيفه نور ج 2 صفحه 162

    اينها، شاهسون‏ها، مطالعاتى داشتند براى اينكه به دست بياورند روحيه اينها چه جور است، تا چه حد مى‏تواند اين ممالك از اينها استفاده ببرد و مطالعاتى هم راجع به شهرستان‏ها و دهات، تمام دهاتى كه در ايران هست. از آن دهات بسيار دور افتاده و كوهستانى تا آخر، اينها تمامش را اطلاع دارند يعنى كارشناس‏ها را فرستادند، همه اينها هم نقشه بردارى شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر كجا چيزى درآن پيدا مى‏شود كه براى آنها دندان گير است از آن يادداشت برداشتند و خودشان را مهيا كردند براى غارت، منتهى اين كسانى كه در راس بودنداز سلاطين يااز روسا كه در راس بودندمختلف بودند در رساندن منافع به اينها، گاهى اشخاصى بودند كه تا آن حد خيانتكار نبودند و گاهى هم خيانتكار زياد بودند كه به همه ابعاد تسليم شده‏من در همدان يك وقت بودم، يك نفر از دوستان من يك نقشه‏اى آورد، نقشه بزرگى شايد مثلاً يك متر در يك متر و آن نقشه هم مال همدان بود دهات همدان تمام در آنجا آنطور كه او مى‏گفت، مى‏گفت تمام دهات همدان در اينجا ثبت است و در آن نقطه‏هايى بود زياد، نقطه‏هايى در آن ورقه با رنگ ديگرى بود كه زياد بود، آن شخص كه آشناى ما بود گفت كه اين نقطه‏هايى كه در اينجاها گذاشتند علامت اين است كه در زير اين نقطه و اين دهى كه در اينجا هست يك چيزى پيدا مى‏شود، حالا يا يك معدن مسى، نفتى، چيزى پيدا مى‏شود، كه الان هيچ چيزش تا حالا درنيامده و آنها مى‏دانند كه كجا چه هست. در هر صورت با نقشه از اول وارد شدند و احوال و اوضاع ممالك شرق را و مملكت ايران كه الان مورد اطلاع ماست، با نقشه اينجاها را همه چيزش را تعيين كردند.

    اسلام و روحانيت اصيل، دوقوه در برابر سلطه خارجى‏

    بعد يك مطالعات روانى آنها كردند كه آيا چطور ممكن است كه دست بيابند به اين مخازن عظيمى كه در اين ممالك هست، در ممالك اسلامى آيا چه بكنند كه اين مخازن با سهولت به دستشان بيايد و مواجه با يك مخالفت‏هايى، مواجه با يك زد و خوردهايى نشود. يك مطالعات زيادى هم در اين باب اينها كرده‏اند و به آنكه رسيدند در ممالك اسلامى، دو چيز را ديدند كه اين اگر باشد ممكن است كه سد راه آنها باشد، يكى اصل اسلام، اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست و به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى اسلام را تاسيس كرده اگر به آنطور اسلام پياده بشود فاتحه مستعمرين خوانده مى‏شود، اين راجع به اسلام كه فكر كردند برايش، يكى هم روحانيت اسلام اگر اينها قوه داشته باشند و اينها آنطورى كه بايد، مقتدر باشند در اين بلاد،باز هم آنها نمى‏توانند آنطورى كه مى‏خواهند استفاده بكنند، اينها با تمام ملت سروكار دارند و در بين ملت اگر قدرت داشته باشد كسى، اينها هستند كه در همه ملت ممكن است قدرت داشته باشند، درصدد برآمدند كه اين دو تا سد را به هر جور هست بشكنند يعنى كارى بكنند كه خود ملت‏هاى اينها، هر جمعيتى كه هستند، در هر جا كه هستند اين دو تا سد را با دست خود اينها به واسطه تبليغاتى كه اينها شروع كرده‏اند از زمان‏هاى قديم، با اين تبليغاتشان اين دو تا سدرا كه احتمال قوى دادند كه اگر مواجه با خطر بشود استعمار و منافع استعمارى، اين دو تا سد است

    صحيفه نور ج 2 صفحه 163

    اينها و امثال كه خطر است، (اين را بشكنند) ديگر باقيش خطر به آنطور نيست، البته يك جهت ديگر هم هست كه عرض مى‏كنم، جهت ديگرى كه هست جهت فرهنگ جوامع بوده است، اين جوامع ديده‏اند، مطالعه كردند كه اگر فرهنگ اينها يك فرهنگ مستقل صحيح باشد، از توى اينها يك جمعيت‏هاى سياسى مستقل و امين پيدا مى‏شود و اين هم براى آنها مضر است. بناء عليه در جانب اسلام و روحانيت دو چيز را سد مى‏ديدند: يكى اصل اسلام را و يكى هم روحانيت را و در جانب ديگر باز احتمال اين را كه اگر اين فرهنگ يك فرهنگ مستقلى باشد، در بين اينها تربيت مى‏شوند يك جوان‏هايى و يك رجالى، اگر اينها تربيت بشوند ولا محاله مقدرات مملكت دست اينها مى‏افتد، باز هم مانع مى‏شود اينكه اينها برسند به آمال خودشان كه آن آمال زيرزمينى‏هاست، روى زمينى هم هست ولى مهمش آنهاست كه در زيرزمين دارند و درصدد برآمدند كه اين سه تا مطلب را، آن كه مطلب اصلى است، اين سه تا مطلب را و اين سه تا سد را بشكنند.

    تخريب ارزش‏هاى اسلامى و منفعل كردن مسلمين، اساس كار بود

    اما راجع به اسلام شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اسلام يك مكتبى است كه مى‏گويد ملايم، كم كم لابد پيش مى‏رود)، يك مكتبى است كه مربوط به دعا و ذكر و يك روابطى مابين مردم و مابين خالق، و سياست را كارى به آن ندارد، اسلام به حكومت كار ندارد، به سياست كار ندارد، اين را آنقدر تبليغات روى آن كردند كه در جامعه خود روحانيت هم به خورد آنها هم دادند كه بسيارى از آنها هم همين اعتقاد را پيدا كردند كه روحانى را به سياست چه كار دارد؟ به حكومت چه كار دارد؟ به نظام حكومت چه كار دارد؟ روحانى مسجد برود و نماز بخواند و عرض مى‏كنم كه از اين صنف كارها، درس بگويد و مباحثه بكند و آن آداب شرعيه را به مردم نشان بدهد. آنها ديدند كه نماز روحانيون و نماز اسلام هيچ به آنها ضرر ندارد، هر چه مى‏خواهند نماز بخوانند، آنها به نفت كار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هر چه خواهند تا خسته بشوند، درس هر چه دلشان مى‏خواهد بدهند، مباحثه هم هر چه مى‏خواهند بكنند، كار نداشته باشند به اينكه سياست استعمارى در اينجا نبايد اجرا بشود، هر كارى مى‏خواهند بكنند، اينقدر خواندند به مردم و تبليغات كردند كه مردم همه تقريباً به اين معنا عادت كردند كه حالا هم باز اين صحبت هست كه دخالت در سياست به شأن روحانيت نيست شأن روحانيت نيست كه برود و ببيند كه كيفيت حكومت چيست و چه مى‏كنند اين ظلمه با مردم، شأن روحانيت همان است كه تو مدارس باشند و نماز جماعت هم بخوانند و اول ظهر و اول مغرب مردم هم همين مقدار به روحانيت بيشتر نظر نداشته باشند. اسلام را اصلش مى‏گفتند كارى ندارد به سياست، جداست، سياست و ديانت از هم جداست، سياست مال آنها و ديانت مال ما، مراكز قدرت دست آنها كه هر كارى مى‏خواهند بكنند و مساجد و پيرمردهاى توى مسجد هم مال ما، اين تفسيرى است كه از اول كردند و آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده است گفتند كه ارتجاع است، اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم

    صحيفه نور ج 2 صفحه 164

    را خواب كند. اينها مى‏گويند دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايه‏دارها پيدا شده است براى اينكه اين به واسطه ديانت مردم را آرام كنند و آنها مال مردم را بخورند. كم كم اين مطالب باور حتى خود مسلمان‏ها، حتى بعضى از روحانيون و معممين هم آمده است كه نه، اين يك چيزى است كه حالا نمى‏شود اين را پياده‏اش كرد، اين چيزى است كه مال هزار وچند صد سال پيش از اين بوده است، اينطور معرفى كرده‏اند.اسلام را به خود جوامع مسلمين. آخوند را هم شروع كردند تبليغات كردند به اينكه‏اينها يك مردمى هستند كه‏فقط نشسته‏اند آنجا و مى خواهند بگيرند مال مردم را و زندگى كنند.

    بنابر اين اسلام را به اينكه اولاً مكتبش بيش از اينكه يك نمازى خوانده بشود و يك روزه‏اى گرفته بشود و اينها، نيست و كارى به زندگى مردم ندارد، كارى به دنياى مردم ندارد و از آنطرف روحانيون را معرفى كردند كه - اينها هم - قدرت‏ها اينها را روى كار آوردند براى اينكه افيون باشند از براى جامعه، اينها مردم را خواب كنند، سست كنند كه اگر چنانچه آنها ببرند چيزهايشان را، اينها نتوانند حرف بزنند يعنى ديگر مردم را نگذارند حرف بزنند، اينها خواب كنند مردم را و آنها، اينهائى كه خوابند اموالشان را ببرند. اين را آنقدر تبليغ كردند و گفتند كه حتى بعض روشنفكرهاى ما هم كه بى اطلاع از قرآن و سنت بودند باورشان آمده است و آنها هم دنبال كردند و هم نفس شدند با آنها. ما نبايد هر حرفى كه بشنويم يا منتشر باشد بين اقشارى نبايد بى دليل مطلب را قبول كنيم انسان اگر بى‏دليل يك مطلبى را قبول كند اين مريض است، انسان سالم نمى‏شود يك مطلبى به او بگويند و بى دليل، همين طور وقتى گفتند قبول كند.

    بازگشت به قرآن‏

    ما بايد يك مطالعه سطحى، لازم نيست خيلى مطالعه دقيق، يك مطالعه سطحى در قرآن بكنيم، يك مطالعه سطحى در آنهايى كه مردم را دعوت كردند و پيغمبرهايى كه مردم را دعوت كردند، بكنيم ببينيم كه آيا آنهايى كه دعوت كردند مردم را، اينها يك اشخاصى بودند كه آمدند و توده را ضعيف كردند توده را خواب كردند؟ براى خواب كردن توده آمدند؟ و اينها عمال قدرتمندها هستند؟ يك مطالعه‏اى در حال آنها بكنيم كه ببينيم اينها عمال قدرتمندانند يا نه، يك مطالعه جزيى هم در قرآن بكنيم كه ببينيم كه قرآن آمده است كه براى ذكر و دعا و براى حرز و امثال ذلك، يا نه قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه كنيد مى‏بينيد كه آنقدر آيات در جنگ هست كه وادار به جنگ است، وادار به جنگ با كى؟با قدرتمند. قرآن آياتى زياد دارد يكى دو تا نيست، آيات زياد دارد در جنگ، در كيفيت جنگ و جنگ‏هائى كه در صدر اسلام بوده است‏بين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابى است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مى‏شود تا چيزهاى ديگر، يك كتابى است كه مردم را حركت داده است، از اين خمودى كه دارند حركت داده است و با همه طاغوت‏ها در انداخته است قرآن.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 165

    مبارزات پيگير پيامبران و ائمه عليهم السلام با ظلم و ظلمه در طول تاريخ

    آنوقتى كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز كه ابتدا سر و كار داشته پيغمبر با آنها، يك دسته‏شان در مكه بودند كه تجار خيلى معتبر و قدرتمند بودند، يك دسته‏شان در طايف بودند كه آنها ثروتمندهاى آنجا بودند و قدرتمندهاى آنجابودند، ابوسفيان وامثال اينها، اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراى همه چيز بودند و پيغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتى كه تشريف آوردند به مدينه با همين فقرا بودند ايشان، نه با ثروتمندان بودند براى خواب كردن جمعيت، با فقرا بودند براى بيدار كردن فقرا، اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايى كه مال مردم را مى‏خوردند و ظلم به مردم مى‏كردند. جنگ‏هاى پيغمبر زياد است و همه اين جنگ‏ها، جنگ‏هاى با قدرتمندها و ثروتمندها و ظلمه بوده است. جلوتر برويد حضرت موسى (ع) عصايش را برداشت با فرعون، با سلطان عرض مى‏كنم كه مصر، با او در افتاد، نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را با همين عصا و با همين تبليغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند.

    ابراهيم را كه ملاحظه مى‏كنيد، تيشه‏اش رابرداشت اين بت‏هائى كه مال اشراف بود شكست و با اشراف درافتاد براى منافع توده‏ها و براى اينكه ظلم به توده‏ها، اينها نكنند البته آنها معنويات هم نقطه اصليش بوده است لكن وقتى مى‏ديدند كه يك ظلمى درجامعه واقع مى‏شود، موظف مى‏دانستند خودشان را كه باآن سرانى كه ظلم مى‏كند درافتند و جنگ بكنند با هر جورى كه ممكن است برايشان، باآنها درافتادند. پس اينكه مى‏گويند كه اينها را قدرتمندها قرارداده‏اند براى خواب كردن، اين يك چيزى است كه حرف استعمار است يعنى آنها اين را درست كردند براى اينكه شما را از قران و از كتاب خدا و از اسلام رويتان را برگردانند و اين سد را بشكنند و خوب هم شكستند در بين مسلمين اين سد را. مسلمين خواب رفتند به واسطه تبليغات اينها، مسلمين به جنگ برخاستند با اسلام، خودشان ملتفت نبودند، اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است، اين نشناختن اسلام است. اسلام به سياست چه كار دارد اين جنگ با اسلام است. بين خود مسلمين كه اين مسأله مطرح است كانه يك مسأله است كه جنگ با اسلام الان شروع كرده‏اند و مى‏كنند. از آن طرف ما بايد ببينيم كه آنهائى اسلام را تبليغ كرده‏اند از اول با چه كسانى جنگ مى‏كردند. خود پيغمبر اسلام با كى جنگ كرد؟با اين قدرتمندان مكه و اين قدرتمندان حجاز. بعدش خلفائى كه بودند، چه خلفائى كه ما قبولشان داريم، چه خلفائى كه ما قبول نداريم آنها با كى جنگ كردند؟ آنها هم لشكر كشيدند با سلاطين ايران و سلاطين روم. با اينها جنگ كردند، با سلاطين جنگ مى‏كردند نه اينكه از قبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند، آنها مامور تحرك بودند به اينكه مردم مسلم و ضعفارا، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصى كه دارند مال مردم را مى‏خورند. رومى هاو - عرض مى‏كنم كه ايرانى‏ها آنوقت محل ابتلا بودند، جنگ‏كردند با اينها و فتح كردند آنجاها را براى مسلمين و براى اسلام و ابداً اين مسأله مطرح نبوده است كه يك كسى بگويد كه بسازيد با اين دولتمندان، بسازيد با اين سلاطين، يك همچو مطلبى نبوده است در كار. هميشه جنگ‏

  8. #128
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 171

    تاريخ: 25/7/57

    پاسخ امام خمينى به تلگراف‏هاى همدردى با ايشان

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضور محترم علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم پس از عرض سلام، تلگراف‏هائى از ايران واصل گرديد و اطلاع حاصل شد كه تلگراف‏ها بيش از اين بوده است و بر حسب معمول، چون گذشته، نرسانده‏اند. لهذا اينجانب از تفقد حضرات آقايان محترم تشكر مى‏نمايم و رساندن تشكر مرا به برادران عزيز از هر طبقه و صنفى كه هستند، اميدوارم.

    و در اين فرصت، لازم است از طبقه جوان تقاضا كنم كه نسبت به ساحت محترم مراجع و روحانيون، احترامات لايقه را مراعات نمايند .جوانان عزيز آگاهند كه در اين وقت حساس كه نهضت اسلامى به نتيجه نزديك مى‏شود، هيچ امرى از اختلاف كلمه خطرناكتر نيست و در شكوفائى نهضت، هيچ چيز موثرتر از حفظ وحدت كلمه و ابقاء صفوف مبارزه نخواهد بود.

    از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #129
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 172

    تاريخ: 26/7/57

    پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام

    بسم الله الرحمن الرحيم

    اكنون كه موسم حج بيت الله الحرام است و مسلمين از اطراف جهان به زيارت خانه خدا آمده‏اند، لازم است در خلال اعمال شريفه حج به يكى از بزرگترين فلسفه اين اجتماع عظيم توجه داشته و به وضع اجتماعى و سياسى كشورهاى اسلامى رسيدگى كرده و از گرفتارى‏هاى برادران ايمانى خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظيفه اسلامى و وجدانى كوشش كنند. اهتمام به امر مسلمين از فرائض مهمه اسلام است.

    اينك اينجانب از وضع گرفتارى ملت مسلمان ايران، گزارشى به شما زائرين بيت الله الحرام مى‏دهم و از مسلمين همه اقطار عالم استمداد مى‏كنم.

    پنجاه سال سياه، براى مردم ايران

    ايران كه اكنون حدود سى ميليون مسلمان دارد، از پنجاه سال قبل تاكنون گرفتار در چنگال خاندان پهلوى كه رسماً نوكر اجانب بوده و هستند، مى‏باشد. در اين پنجاه سال سياه، اين ملت بزرگ در تحت فشار پليس و اختناق و شكنجه روحى دست و پا مى‏زند و تمام مخازن زير زمينى و منافع حياتى ملت را شاه به اجانب داده است. نفت را آمريكا و گاز را شوروى و مراتع و جنگل‏ها را علاوه بربخشى از نفت، انگليس و بعضى كشورهاى ديگر. مردم را از تمام مظاهر حياتى محروم نموده و به حال عقب ماندگى نگه داشته و نظام ارتش و فرهنگ ما و اقتصاد كشور را استعمارى و رشد را به همه ابعادش از ملت سلب نموده است.

    قتل عام هاى شاه روى تاريخ را سياه كرده

    اكنون كه در سال‏هاى اخير، ملت بيدار شده و براى احقاق حق خود به پا خاسته و فرياد مظلومانه بلند شده است، جواب آنها با مسلسل و تانك و توپ داده مى‏شود. قتل عام‏هايى كه در اين چند ماه اخير در شهرهاى ايران رخ داده، روى تاريخ را سياه نموده. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتيبانى آمريكا به جان مردم مظلوم افتاده، ايران اكنون به شكل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر كشور را فرا گرفته و شاه در اين نفس آخرش مى‏خواهد از اين ملت مستضعف انتقام بگيرد.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 173

    سايه شوم حكومت نظامى بر سر ملت برقرار و دست كماندوهاى مزدور براى قتل بزرگ و كوچك و زن و مرد باز است.

    اى مسلمين! در امر ايران اهتمام كنيد

    اينجانب در هيچ يك از كشورهاى اسلامى اجازه ادامه به فعاليت خود كه رساندن نداى مظلومانه ملت است به عالم ندارم و چون وظيفه دينى و وجدانى خود را بايد ادا كنم، به ناچار به خارج از بلاد مسلمين آمده ام، شايد بتوانم جوامع بشرى را از آنچه به ملت مظلوم ايران مى‏گذرد آگاه و تا پيدا كردن فرصت براى ادامه عمل در يكى از بلاد اسلامى، در خارج زيست مى‏كنم.

    اكنون‏اى مسلمين جهان! در امر ايران اهتمام كنيد و ناله يك ملت سى ميليونى مستضعف را به جهانيان برسانيد. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله منقول است: من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم. اللهم قد بلغت والسلام على من اتبع الهدى

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #130
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 174

    تاريخ: 29/7/57

    بيانات امام خمينى در مورد ادعاهاى پوچ كارتر

    بسم الله الرحمن الرحيم

    بررسى ادعاى پوچ كارتر مبنى بر اعمال يك دموكراسى تند و قاطع در ايران

    به همين معنا عرض كردم كه مخالفت‏هاى چپ و راست شروع شده است. و باز گفتند (كارتر) كه من بنا ندارم در امور داخلى ايران دخالت بكنم و سابقاً هم گفته بودند كه يك اجتماع مترقى، ايشان در ايران يك جامعه مترقى در ايران درست كرده است. چند جمله دارد حرف‏هاى كارتر يكى اينكه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران به دست شاه عمل شده!! اين يك جمله، يك جمله اينكه يك جامعه مترقى شاه در ايران بنيانگذارى كرده است!! و يك جمله ديگر اينكه جمله سومش من دخالت - بنا ندارم دخالت در امور داخلى ايران بكنم!! حالا بايد خود ايرانى‏ها در اين سه جمله‏اى كه ايشان فرموده‏اند خودشان بررسى كنند كه آن جمله‏اى كه آقاى كارتر فرموده‏اند، اين براى ايرانى‏ها اين را فرموده‏اند يا براى دنياى غرب گفته‏اند و يا براى آمريكائى‏ها گفته‏اند و براى كره‏اى از كرات ديگرى كه هنوز بشرش نيامده در زمين.

    خوب حالا جمله اول ايشان اين است كه شاه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران عمل كرده است و اوضاع ايران را از زمانى كه شاه تشخيص ...كرده است و پدرش مشغول كار بودند و آنوقتى كه خودش مشغول سلطنت شده به امر خارجى‏ها و متفقين پس حالائى كه الان بالفعل مشغول كار است و الان فعلاً در ايران مشغولند، آيا اين دموكراسى كه به نحو تند و قاطع ايشان عمل كرده‏اند، اين آزادى كه به نحو تند و قاطع به مردم داده عبارت است از اين كارهائى است كه در تمام مدت سلطنت كه ايشان كرده‏اند؟ بيايند و بينند كداميك از اين مجالسى كه حق ملت است كه سرنوشت خودشان را به وسيله اين مجالس تعيين كنند، مجلس شوراى ملى (به اصطلاح) و مجلس سنا بيايند ببينند كه از زمانى كه سلطنت روى كار آمده است و من از همان اول زمان بودم و ديدم، يعنى من از آنوقت درك كردم من آنوقت را تا حالا كه ما اينجا هستيم و اين وكلا هم در مجالس دارند كار انجام مى‏دهند، ببينيد كه آيا در تمام آن دوره‏هائى كه اين دو نفر به قدرت رسيده‏اند، كدام روز ما يك انتخاب صحيح، آزاد كه مردم خودشان بروند و در صندوق رايشان را بياندازند، در كدام دوره‏ها از اين دوره‏هائى كه ما گذرانديم و خصوصاً اين دوره اخيرى كه اين آقائى كه دموكراسى تند رفتار كرده است، در كدام يك از اين دوره‏ها اين وكلا، وكلاى ملت هستند؟ جز اين است كه با دستور است منتهى خيال

    صحيفه نور ج 2 صفحه 175

    مى‏كنند مردم كه با مى‏گويد با دستور شاه است و لازم نيست كه با دستور اجانب يعنى .... خود شاه در بعضى از گفته‏ها مى‏گويد كه خوب ما حالا كه آنطور نيستيم لكن آنطورى بود - رفت - كه ليست‏ها را از طرف سفارتخانه‏ها، اسماء وكلا را، وكلاى خودشان را (يعنى آنهائى كه براى آنها كار مى‏كردند نه براى ملت) (شاه گفتند) كه ليست‏ها را از سفارتخانه مى‏آوردند و مجبور بوديم كه همين ليست‏ها را عمل بكنيم منتهى ايشان ادعا مى‏كنند كه نخير ديگر حالا يك قدرتى بالاى قدرت ما نيست. ببينيد كه اين يك حق مسلم ملت، اين يك حقى كه همه عالم مى‏گويند كه بايد با ملت‏ها باشد و از اساس دمكراسى اين است كه مردم آزاد باشند در اين آراء خودشان، در وكلايى خودشان كه به مجلس بفرستند، سرنوشت يك مملكتى به دست وكلا و اينها هست و بايد خود مردم سرنوشتشان در دست خودشان باشد، قانون اساسى اين اختيار را داده است به مردم. آيا اين دمكراسى تندى كه، تند و قاطعى كه به منطق كارتر شاه عمل كرده است، اين حق مسلم و معلومى كه هيچ كس نمى‏تواند انكار كند كه اين حق، حق ملت است، از زمانى كه ايشان به سلطنت رسيده‏اند يا ايشان را به سلطنت رسانده‏ايد تا حالا ما يك وكلائى داشته‏ايم؟ از هر شهرى از شهرهاى ايران مى‏خواهند، بروند سؤال كنند. اين يك مطلبى نيست كه پوشيده باشد. شما برويد از هر شهرى از شهرهاى ايران سؤال كنيد كه آقا اين كسى كه از طرف شما وكيل است كى است؟ چه آدمى است؟ اكثر مردم اصلاً نمى شناسند اينها را و نمى‏دانند كى هستند اينها. اين ملتى كه بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و بايد وكلاى خودش را خودش تعيين كند، اكثر مردم نمى‏دانند كه اين كى هست و وقتى اسمش را مى‏برند نمى‏شناسند او را. اين معناى دموكراسى تند و قاطع اين است كه سلب كرده است اين حق مسلم معلوم يك ملت را. يك شهر اينها بيايند بگويند فلان شهر، خوب مركز تهران است بيايند بگويند اين تهران كه مركز است و اساس است و در اينجا اگر بنا باشد يك آزادى باشد بايد در تهران باشد كه مركز مثلاً سياستمداران و امثال ذالك است، خوب بيايند بگويند كه كدام يك از اين وكلاى تهران، آزاد مردم رفته‏اند پشت صندوق و راى داده‏اند به آنها.اين كه يك مطلبى نيست كه بشود سرش را پوشانيد. آقاى كارتر براى كى دارد اين حرف‏ها را مى‏زند؟ براى كره مشترى مى‏گويد؟ آنها كه نيامده اينجا اينجا كه گوش و چشم بسته باشند. براى مردم دنيا مى‏گويند؟ كدام مردم دنيا اطلاع ندارد از اين معنا؟ كدام مطبوعات دنيا اطلاع از اين معنى ندارند؟ بله مطبوعات ممكن است بسيارى‏شان به نفع آقاى كارتر بنويسند كه نه، دموكراسى، آزاد است مردم آزاد هستند، همه رأى داده‏اند، خودشان وكلايشان را تعيين كردند، ممكن است بگويند اما هم آنها كه (اگر بگويند) مى‏دانند خلاف مى‏گويند هم آقاى كارتر مى‏داند اين را. نه اينكه كارتر نمى‏داند، مى‏داند كه اين چه آدمى است. مى‏داند خودش چه آدمى است، مى‏داند كه چه آدمى را مأمور كرده است. مى‏داند كه مردم به چه گرفتارى گرفتار هستند.

    اوضاع و احوال مطبوعات زمان شاه اين راجع به قضيه مسلمى كه بين مردم است و از اركان آزادى است و عرض مى‏كنم دموكراسى است. خوب بيائيم سراغ مطبوعات....مطبوعات هم كه همان روزنامه‏هاى رژيم ايران كه آنوقت هر

    صحيفه نور ج 2 صفحه 176

    چه مى‏نوشتند فقط فرمايش اعليحضرت آريامهر بود و هر چه مى‏گفتند ثناخوانى و ثناگوى او بود و از آراى ملت هيچ در آن نبود. الان دارند مى‏گويند كه ما آزاد نبوديم. همين روزنامه‏هاى خودشان است، همين اينهائى كه از خودشان است الان دارند مى‏گويند كه ما در آن چيزهائى كه آنوقت مى‏نوشتيم آزاد نبوديم حالا هم نمى‏گذارند كه آزاد باشند. اين هم يكى از چيزهاست. كدام روزنامه در زمان سلطنت ايشان (حالا سلطنت پدرش زياد اما الان مبتلا نيستيم،يا بدتر از اين بوده يا مثل اين بوده) كدام يكى از اين روزنامه‏هائى كه ما داريم، مطبوعاتى كه ما داريم، اينها در زمان سلطنت ايشان از اولى كه سلطنت را متفقين اعطاء كردند به ايشان، تحميل كردند اين آدم را به ملت ايران، تا حالا بيايند ببينند كه كدام يك از اين مطبوعات آزاد بوده است و اعليحضرت آزاد كرده است. علاوه از اين اعليحضرت حالا آزاد كرده‏اند خوب در يك سال پيش از اين چطور؟ معلوم مى‏شود كه يك سال پيش از اين آزادى اين نبوده است و ايشان حالا آزاد كرده‏اند.

    محاكمه شاه به جرم سلطنت غاصبانه و نقض قوانين

    پس ايشان مجرم است و ايشان خيانتكار است. به منطق كارتر خيانتكار است، همين كه خواهد از را پاكيزه‏اش كند و منزه‏اش كند، خوب ايشان مى‏گويد كه -دموكراسى - الان دموكراسى تند و قاطعى ايشان عمل كرده است و از اين جهت با ايشان مخالف هستند. خوب اين دموكراسى تند و قاطع را تازگى اعطا كرده چنان كه خود شاه هم مى‏گويد كه من اعطا آزادى مى‏خواهم بكنم. يكى نيست كه بگويد آقا تو چه كاره‏اى مى‏خواهى كه اعطاء آزادى بكنى؟ آزاد كه قانون اساسى به مردم داده است شما اعطا مى‏خواهى بكنى؟ تو چه كاره هستى كه مى‏خواهى اعطا بكنى؟ تو،به فرض اينكه سلطنت تو سلطنت قانونى بوده است (و حال اينكه نيست) هيچ وقت حكومت نبايد بكنى. تو در اين مدتى كه در كرسى سلطنت غاصبانه نشسته‏ايد همه‏اش را حكومت كرده‏اى، دراين صورت هيچ ملت خودش اختيار نداشته است كه كارى بكند و همه را تو كردى. همه جرم‏ها به گردن تو است. پس با همين منطق كارتر كه حالا آزادى داده است و دموكراسى تندى و قاطعى الان عمل كرده است، اين دليل بر اين است كه ايشان قبل از اين آزادى نداده بوده است، دموكراسى نبوده مملكتش و با قلدرى اين مملكت اداره مى‏شده است و همين جرم است براى شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم به حكم قوانين بايد محاكمه بشود. آنوقتى شاه را محاكمه نمى‏كردند كه سلطنت بكند فقط و غير مسؤول باشد. كسى كه همه مسؤوليت به گردن او است بايد بيايد پيش ملت و اگر هم بخواهد برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا محاكمه‏اش كنند تا اين همه خونريزى كه اين آدم كرده‏است جواب بيايد بدهد تااين سلب آزادى كه از مردم كرده است بيايد جواب بدهد. اين هم باب مطبوعاتشان.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 177

    مسؤول مستقيم تمامى جنايت‏ها و خرابى‏ها شخص شاه است

    خوب يكى از اين چيزهايى تبليغى، راديو تلويزيون است، كدام يك از اين دو مركز تاكنون توانسته است يك كلمه‏اى، اگر شاه يك تخلفى كرده باشد، اگر يك كشتارى كرده باشد، بگويند شاه اين كار را كرده است ؟الان كدام مطبوعات جرأت مى‏كند كه بگويند كه امر شاه است؟ الان كه دارند گويند دولت است، شهربانى است و حكومت نظامى است، اينها شعر است، خود اين آدم است، الان هم كه شكست خورده است باز هم از آن زير خود اين است كه دارد اين كارها را انجام مى‏دهد و الا شهربانى چه كار دارد كه مردم اينطور باشند، امرش مى‏كنند، همه گويند امر است. ما آنوقت كه قم بوديم، وقتى كه آمدند مدرسه فيضيه را به آن فضاحت ريختند و طلبه را آنطور زدند و بعضى‏شان را كشتند و بعد به هر كس كه مراجعه مى‏شد مى‏گفتند امر اعليحضرت است، هر كس، شهربانى قم مى‏گفت امر اعليحضرت است، به هر كه مراجعه مى‏كردند همه‏اش امر اعليحضرت كه كسى نيست در كار. اين هم باب راديو و تلويزيونشان و امثال وسائل تبليغاتى‏شان. در اين تبليغات كدام آزادى مردم دارند در اين تبليغات كه ايشان مى‏فرمايند كه (آزادى تندى و دموكراسى تندى داده است، خيلى آزاد كرده مردم را مردم حوصله‏شان سر رفته فرياد مى‏كشند! اين از باب اينكه زياد تند است اين مسأله، چپ و راست الان اعتراض مى‏كنند به شاه! اختلافشان اين است كه اين آزادى مى‏خواهد بدهد به همه تخلف از او دارند مى‏كنند نمى‏خواهند آزادى را)! اين داد و فرياد اين مردم كه توى خيابان‏ها دارند فرياد مى‏زنند (آزادى و استقلال) مقصودشان از آزادى يعنى آزادى نمى‏خواهيم! آزادى و استقلال يعنى ما آزادى نمى‏خواهيم! ما استقلال نمى‏خواهيم و شاه آزادى و استقلال مى‏خواهد بدهد مردم اينطور با او مخالفت كرده‏اند. منشا اين تغيير اين است، منشا تغييرى كه در روزنامه‏هاست كارتر گفته است كه ايشان چون آزادى تند و قاطع دادند منشا اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همين معنا است كه او آزادى قاطع داده آزادى - آزادى چون داده از اين جهت اين احزاب سياسى و - نمى‏دانم اين حزب كذا و كذا و جبهه‏هاى مختلف همه با او مخالف هستند كه چرا تو آزادى دادى ملت هم با او مخالف است كه چرا تو آزادى داده‏اى! اين منطق كارتر است راجع به آزادى كه ايشان به ملت داده‏اند.

    جاى پاى آمريكا در تمام شريانات مملكت

    و اما مملكت مترقى، جامعه مترقى كه ايشان درست كرده! يك مملكت مترقى درست كرده! و مملكت را رو به ترقى دارد مى‏برد! منشا مخالفت من همان دوره اول و سابقاً همين بوده و باز منشا مخالفتم همين معنى است! در منطق آقاى كارتر ترقى يك معنائى دارد كه ماها نمى‏توانيم بفهميم والا يك مملكتى كه هر كجايش را دست بگذارى خرابى است، شما الان هر جا اين انقلاب سفيدى كه ايشان مى‏گويد، شما هر ماده از آن را كه ميخواهيد بياوريد و در مجامع انسانى بگذاريد ببينيد كه ايشان چه كرده‏اند با اين مملكت با اين بساطى كه درست كرده است و نمى‏دانم چه....

    صحيفه نور ج 2 صفحه 178

    اين به قول خودش ديگر ارباب و رعيتى در كار نيست واصلاً ارباب و رعيتى از بين رفته و دهقانان هم آزادمردان و آزاد زنانند. اين مطلبى است كه آنوقت‏ها مكرر مى‏گفت حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند مى‏گويد. خوب، اين دهقانان و بيچاره‏گان همين‏ها هستند كه تمام هستى‏شان از بين رفته است، اين اصلاحات ارضى همين است كه اصلاً مملكت ما را بكلى زراعتش را سلب كرده است و، الان شما زراعت ديگر نداريد در مملكتتان.براى 30 روز شما يا 33 روز شما در مملكتتان زراعت هست كه بتواند مال مردم باشد باقى آن نيست، باقى آن را بايد از خارج بياوريد. آن چيزهاى ديگرى كه مثلاً سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دين، اين را همه مردم مى‏دانند كه اين سپاه دانش براى چه رفته است توى اين دهات و قصبات اينها همه‏اش براى ثناخوانى براى ايشان است، همه‏اش براى تبليغ باطل است، همه‏اش مامور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند، اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همه‏اش تابع شاه باشند، (چه امر خداوند و چه امر شاه)باشد منطق مردم. تمام اين كارهائى كه اين آقا كرده است، براى اين مملكت اينها را برگردانده است به عقب، عقب، عقب. نمى‏گذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود، اينها از آدم مى‏ترسند، مى‏ترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا؟ چرا اينكار را مى‏كنيد؟ اين كه وكيل نمى‏گذارند ما داشته باشيم براى اين است كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان ايستند، مى‏گويند چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند استيضاحش مى‏كنند، شاه هم بخواهد يك غلطى بكند خوب به او مى‏گويند، به او اعتراض ميكنند، استيضاحش مى‏كنند، اعتراض به او مى‏كنند. البته نمى‏گذارند مردم وكيل به مجلس بفرستند.

    اين مملكت مترقى و اجتماع مترقى اينها،آن كجااست آخر كه ما نمى‏دانيم و اطلاع نداريم از آن؟ كجاى اين مملكت را ايشان آباد كرده است؟ جز اينكه يك پايگاه‏هائى براى ديگران در اين مملكت درست كرده است، جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگران قرار داده است. آمريكا الان در تمام شريانات مملكت ما دست دارد. يك مملكت مترقى!! اول نمود ترقى اين است كه مملكت مستقل باشد، خودش سرپاى خودش باشد كجاى اين مملكت مامستقل است؟ اين از يك طرف مى‏كشد آن از يك طرف مى‏كشد. آن پنجه‏اش در اعماق چاه‏هاى نفت ما فرو رفته است آن پنجه دراعماق گازهاى فلان ما فرو رفته است. اين مملكت مترقى كجايش مترقى است؟ كدام دانشگاه مترقى ما داريم ؟كدام فرهنگ مترقى ما داريم؟ كدام نظام مترقى ما داريم؟ نظامى كه تحت فرماندهى مستشارهاى آمريكااست، اين نظام است؟

    اين هم از اينكه مملكت ما ترقى كرده يعنى همه چيزها در منطق ايشان اين است كه ترقى كرده است، شاه ترقى داده است يعنى همه چيزهايى كه اين مملكت دارد تسليم آقاى كارتر كرده‏اند، البته كارتر كه نفتخوار است بايد يك چنين چيزى بگويد، نفت مى‏خواهد دارد نفت‏هاى ما را ميخورد، البته او بايد يك همچو مطلبى را بگويد.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 179

    دخالت آشكار و همه جانبه امپرياليسم در امور داخلى ايران

    مطلب سومش هم (البته اينها هر كدام طولانى است اما شما خودتان مى‏دانيد) اين است كه ما بنا نداريم كه در امور داخلى اين مملكت، در ايران دخالت بكنيم. شما بنا نداريد دخالت بكنيد؟! شما در كجا دخالت نكرده‏ايد؟ اين مستشاران شما در نظام ما چه مى‏كنند؟ چرا اين مستشاران آمده‏اند چه مى‏كنند؟ شما پايگاه‏هائى كه در كوهستان‏هاى ايران درست كرديد اينها را كى درست كرده؟ براى كى درست كرده‏ايد؟ اينها دخالت نيست در امور مملكت ما؟ همين حرف‏هاى تو دخالت نيست؟ تو شاه را وادار نمى‏كنى به اينكه اينطورى مملكت را به باد فنا بدهد؟ تو هيچ دخالت ندارى در مملكت؟ خود ايشان مى‏گويد كه ليست براى ما مى‏فرستادند منتهى حالا مدعى است كه نخير ديگر حالا نمى‏فرستند، دروغ مى‏گويد، نخير حالا هم مى‏فرستند حالا هم ليست آنهاست، غير از آن چيزى نيست. (دخالت نمى‏كنم!!) آخر يك مملكتى است كه مردم همه آشنايى دارند به وضع مملكتشان، دانند كه چه به سرشان دارند مى‏آورند و آمده است. (من دخالت نمى‏كنم!) آخر براى چه ايشان مى‏گويد كه من دخالت نمى‏كنم؟ خوب، ايرانيان مى‏دانند كه دخالت مى‏كنى، مطبوعات دنيا هم مى‏دانند كه آقاى كارتر و هر كسى رئيس جمهور بشود در آمريكا دخالت در امور مملكت ما مى‏كنند، نمى‏گذارند مملكت ما سرپاى خودش بايستد. الان ما نه استقلال داريم و نه آزادى داريم - نه - به هيچ وجه نه مردم آزادند و نه مطبوعات آزاد هستند، الان هم آزاد نيستند، الان هم حكومت نظامى نمى‏گذارد كه حرف‏ها را بگويند. اين مطبوعاتى كه الان خودشان هم مى‏گويند ما آزاد هستيم، خوب بنويسند كه شاه اين كارها را مى‏كند. چرا نمى‏نويسيد؟ شما در همه مطبوعات كه بگرديد، اين كلمه نيست كه آن كسى كه اين جرم‏ها را دارد مرتكب مى‏شود آن عبارت از شخص شاه است كه اين جرم‏ها رامرتكب شده است از اول تا حالا. آن روزى كه اين پايه بريزد آنوقت خواهند گفت، حالا جرات نمى‏كنند براى اينكه الان حكومت نظامى است و تهديد همه چيز مى‏شود و تعطيل مى‏كنند اگر يك چنين حرفى بزنند، اعدامشان مى‏كنند. چطور شما ادعا مى‏كنيد كه آزادى است، ادعا مى‏كنيد ترقى است و روى اين جهت كه آزادى داده است به مردم و مملكت را رو به ترقى برده است، اين اختلافات پيش آمده است، اين مردم كه اين هياهو را تو خيابان راه انداختند و فرياد دارند مى‏زنند، براى اين است كه ايشان آزادى دادند ومردم نمى‏خواهند؟ اين چه حرفى است؟ كه يك آدم، رئيس جمهور يك مملكت يك همچو حرفى را بزند؟ در مطبوعات هم اين را نوشته‏اند و كسى هم حرف رويش نمى‏زند يك مقدار گفته بشود اينها بايد در اين حرف‏ها، حرف‏هائى است كه همين طورى گفته شده، مى‏خواسته حالا بزند و مى‏خواسته براى دلخوشى‏هائى (به خيال خودش) بزند والا كى است كه نداند اين مسائل را.

    مبارزه با منطق غارتگرانه ابرقدرت‏ها

    ما همه دردمان از اين سران ملت‏ها است، از اين سران دول. همه مصيبتى كه بر ايران دارد وارد مى‏شود و بر ممالك شرق دارد وارد مى‏شود از همين سران ابر قدرت است به اصطلاح. اين

    صحيفه نور ج 2 صفحه 180

    قدرتمندان ضعفا را مى‏خواهند به كار بكشند و منافع ضعفا را ببرند، يعنى ضعفا كار بكنند تسليم آنها بكنند، ضعفا گرسنگى بخورند و آنها نفت‏هاشان را بخورند، آنها معادنشان را از بين ببرند يا آنها گرسنگى بخورند روى اين معادن نفت، اين معادن بزرگ نفت، مردم روى اين معادن بزرگ نفت بنشينند و گرسنگى بكشند. اين منطق اين قدرتمندهاى بزرگ است مثل شوروى و مثل آمريكا و امثال اينها است منطق‏شان اين است و ما مى‏خواهيم كه اين وضع نباشد.

    قدم اول، مخالفت با قراردادهاى غير قانونى و محكوم نمودن وضع تحميلى موجود

    ما هم يك قدم اولمان اين است كه اين وضعى كه الان دارد و وضعى است كه شاهش و حكومتش و وزيرش و وكيلش و همه اينها اين وضع را دارند كه تحميل بر اين مملكت هستند، وكيل را مردم تعيين نكرده‏اند، وكلاى سنا را آنقدرى كه بايد مردم تعيين كنند نكرده‏اند، وقتى مجلس مال مردم نشد وزرا غير قانونى هستند و وقتى وزراء غير قانونى هستند، تمام قراردادها غير قانونى هستند. همه قراردادهائى كه وزراى ايران با ممالك ديگر، چه با مملكت آمريكا و چه با ساير ممالك قرارداد كرده‏اند، همه قراردادشان بر خلاف قانون اساسى است براى اينكه قانون اساسى ما اساس حكومت را بر اين قرار داده است كه مجلس تصويب كند، مجلس رأى بدهد. پس اساس مجلس است، مجلس هم به حسب قانون اساسى با ملت است، اگر يك مجلسى را ملت تعيين نكرد، مجلس نيست، اگر مجلس نشد ديگر وزيرى را كه آنها تعيين كنند، نخست‏وزيرى را كه آنها تعيين كنند نخست‏وزير نيست. اگر وزرا، وزراى قانونى نشدند دولت قانونى نيست و اگر دولت قانونى نشد، تمام قراردادهائى كه با ممالك ديگر بسته‏اند. هر قراردادى كه خواهد، قرارداد نفت بسته‏اند، باطل است، قرارداد - نمى‏دانم - خريد اسلحه، باطل است همه آنها خلاف قانون اساسى است براى اينكه اصلش خلاف قانون است.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 13 از 208 نخستنخست ... 3910111213141516172363113 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/