درشیون می درخشم !
دگرشادی کَشکَم
نمی سایند !!
مرده ام ، بی هراس ،
قهرمان می شود !!!
درشیون می درخشم !
دگرشادی کَشکَم
نمی سایند !!
مرده ام ، بی هراس ،
قهرمان می شود !!!
می نشینم لب حوض
ماه تابان در آب زلال
چشم ها پی چشمک ها
ماهی سرخ قشنگی در آب
تک و تنها
چشمک ها از غم تنهایی ماهی گویند
من تنها،او تنها
غرق می شوم در این آب
همدم من ماهی سرخ
براي آدم نابينا شيشه و الماس فرقي نداره
پس اگه كسي قدر تو رو ندونست
فكر نكن تو شيشه اي
اون نابيناست .
اگراحساس من شعر است پس زجرازکجا آمد
اگردل خالی ازدرداست پس غم ازکجا آمد
تاول زده غصه های من
شوریست دراین قفس برای من
شب هم
بر پيشاني خورشيد
گريه مي كند !
وقتي...
بر خانه ي يتيمی
سايه ها سنگين اند
و سرها كوچك !
مات كه شد چشمم
بغضي در شعرم شكست !
و سيل تمام وسعت پنجره ام را برد .
آنقدر فقير ام
كه سالهاست چشمانم را
از مردم مي دزدم
مي آيي !؟ تشنه مي نشيني يك پياله اشك سیر مي شوي مي روي !؟ مي مانم تشنه ! با پياله اي كه شكسته است .
سالهاست
جوانيم
در پياده روهاي شلوغ بي كسي
دست ـ فروشي مي كند
شانه هايش را خوب مي برند
اما
هق هق اش را نه !؟
از قدیم گفتن از دوست هر چه رسد نیکوست حتی اگر زهر در جام شراب باشد بجز بی وفایی و نامردی که قابل بخشش نیست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)