باختی، چون یادت رفت این دست حکم دل نیست
این دست من حکم کردم عزیزم
حکم خشت
باختی
باختی، چون یادت رفت این دست حکم دل نیست
این دست من حکم کردم عزیزم
حکم خشت
باختی
تو نیستی و این چند حرف عجیب مرا دیوانه میکند ...
شادی و غم هر دو به موازات هم میروند...زمانی که یکی استراحت می کند دیگری جبران می کند
من اینجا حسابدارم ..فقط روزهای نبودنت را جمع میزنم
دفتر حسابم پر شده
ولی اشکهای چشمم خالی
تازگـــی ها از خوابــــــــ که بیــدار می شــــوم
تازهکابـــوس هایــم آغـــاز میشـــود
يك ساعت كه آفتاب بتابد،
خاطره آن همه شب هاي باراني از ياد مي رود
اين است حكايت آدمها...!!!
بی حوصلگی هایم را ببخش ، بداخلاقی هایم را فراموش كن ، بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ، در عوض من هم تورا می بخشم كه مسبب همه ی اینهایی
زندگی حسِّ غریبی دارد حسِّ زیبای بهار، بی خبر از پائیز!
باور هر شخص خطرناک است باور نکردنش خطرناکتر.
خط خط خطوط چهره ام، دردهایی است که در ریاضی اعداد نمی گنجد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)