خالی ست اتاق کوچک من
من، تکیه داده ام سرم را به کتابی
که نمی توانم بخوانمش
شاید،
کسی که به انگشت سبابه در می زند،
خدایــــــــــ خستهــــــــ مهربانــــــــــ باشد
خالی ست اتاق کوچک من
من، تکیه داده ام سرم را به کتابی
که نمی توانم بخوانمش
شاید،
کسی که به انگشت سبابه در می زند،
خدایــــــــــ خستهــــــــ مهربانــــــــــ باشد
غم تنهایی من انقدر سنگین است.
که به هر اینه ای می نگرم می شکند
قسمت من از چشمان تو امشب
تنها نيم نگاهی ست ،
به کوتاهی و شيرينی يک خواب
که جز به محکوميت بيداری
راه به جايی ندارد
گله اي نيست
فقط گاهي خاطره ها که هجوم مي آورند
.
.
پناه بگير
طوفان که گذشت خبرت مي کنم !
آسمان می باردم
سیل اشک ابرهای ره برده در دنیای خاکی
سیل اشک آسمان است یا که چشمانم نمیدانم
یادم بماند
آن ها که دوستشان دارم
می توانند
دوستم نداشته باشند
راه می روم
و از شانه هایم پر می ریزد
...
دیگر آسمانی نیستم!
حکایت جالبیست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند...
نگران تنهایی من نباش که من هم در میان این عالم خاکی به امید فرشته ای نشسته ام ، مثل تو که به نظاره ی عمق جاده مانده ای و مرا نمی بینی ....
محال از طرز فکر ما به وجود می آید .
اگر صخره در مسیر رود نبود رود هیچ آوازی از خود سر نمی داد .
اولین گام است که دشوار است .
عظمت زندگی در علم نیست بلکه در عمل است .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)