کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگ شدیم چه دلتنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست !؟؟
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگ شدیم چه دلتنگیم
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد
و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست !؟؟
طلوع تازه ی سیمرغ در راه است، همین فردا که می آید
سحر پایان تاریکی ست، و این دیری نمی پاید...
ماندنی نبوده و نیست ظلم شب به این قبیله
راه فردای رهایی ست خشم خونین قبیله
بغض ما و ظلم ظلمت ماندنی نبوده و نیست
تا شکفتن تا رسیدن یه قدم، یک لحظه باقیست
زندگی زد ؛آدم رقصید .
آدم رقصید ؛ زندگی عرق کرد .
زندگی عرق کرد ؛ آدم چایید .
آدم چایید ؛ زندگی تب کرد .
زندگی تب کرد ؛ آدم لرزید .
آدم لرزید ؛ زندگی ترک برداشت .
زندگی ترک برداشت ؛هیچ کس درد آدم را نفهمید....
زندگي مثل پيانو است ، دكمه هاي سياه براي غم ها و دكمه هاي سفيد براي شادي ها . اما زماني ميتوان آهنگ زيبايي نواخت كه دكمه هاي سفيد و سياه را با هم فشار دهي
در پرده شلوغ زندگی ناله ها بر می آید مست باش که خلوت کوچه های انتطار را ببینی
چقدر عجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره... . تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه... . تا فرياد نکشي کسي به طرفت بر نمي گرده... . تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد... . و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه
قلب ادما مثل يك جزيره دور افتاده مي مونه. اينكه كي واسه اولين بار پا به جزيره ميگذاره مهم نيست مهم اون كسي است كه هيچ وقت جزيره رو ترك نميكنه
انگار ولگرد شده بودم !
به جستجوي نشاني اش به تمام جهان سر زدم
اما نبودي ...
به دور رفتم حتي به سرزمين خوشبختي در افسانه هاي پدربزرگ كه حقيقت نداشت ...
هيچ كس نبود انگار او هم ولگرد شده بود
مرگ داشت با زندگي درد دل ميکرد، بهش گفت تو چرا واسه همه دوست داشتني اي و همه دوستت دارن با تو باشن ولي من واسه هيشکي ارزش ندارم ؟؟! زندگي بهش گفت چون تو يه حقيقتي و من يه دروغ
ای کاش آدما اونقدر خودشون رو میشناختند که میفهمیدن وقتی دل کسی رو میشکنند اولین چیزی که آسیب میبینه روح خودشونه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)