خدایا بالاتر از بهشت هم داری؟ برای زیر پای مادرم می خواهم.
خدایا بالاتر از بهشت هم داری؟ برای زیر پای مادرم می خواهم.
مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!! .
آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ، من آنجا به انتظارت هستم
حرف میزنیم تا در دلمان نماند اما همین که به زبان آمد می دانیم خطا بوده . . .
خانه ی ما اندرون ابر است بیرون آفتاب
ای چتر فروش،چتر هایت مال خودت!
امشب میخواهم خیس شوم
امشب میخواهم پاک شوم
امشب می خواهم محو شوم...
امروز دانستم که امروز را در همین امروز زندگی کنم.آنگاه خوشبختم!
آتشی روشن کرده ام ،
و عهد بسته ام تا خاموش شدنش،
برایت دعا بخوانم .
تمام کارهایت رو به راه خواهند شد
چرا که من...
هیزمی دیگر در شومینه انداخته ام!!!
آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبرقبل از جواب دادن فکر کن هیچکس را تمسخر مکن نه به راست و نه به دروغ قسم مخور خود برای خود، زن انتخاب کن به شرر و دشمنی کسی راضی مشو تا حدی که میتوانی، از مال خود داد و دهش نما کسی را فریب مده تا دردمندنشوی از هرکس و هرچی
وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)