صفحه 42 از 46 نخستنخست ... 32383940414243444546 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 411 تا 420 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #411
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی

    در کام دلم زهری ناکام نهادستی


    زلف تو نیارامد یکساعت و دلها را

    در حلقهٔ مشکینش آرام نهادستی


    از چهرهٔ خود باغی بر خاص گشادستی

    وز غمزهٔ خود داغی بر عام نهادستی


    در عالم حسن خود بی‌منت گردونی

    هم صبح نمودستی هم شام نهادستی


    بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را

    هم دانه فگندستی هم دام نهادستی


    در مجلس طنازی بر دست گرانجانان

    از بهر سبکباری صد جام نهادستی


    شوریده نمی‌خواندند زین بیش سنایی را

    شوریده سنایی را تو نام نهادستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #412
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی

    مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوارستی


    ار این ناسازگار ایام با من سازگارستی

    سرو کارم همیشه با می و ورد و قمارستی


    اگر نه محنت این نامساعد روزگارستی

    مرا با زهد و قرایی و مستوری چکارستی


    اگر در پارسایی خود مرا او را دوستارستی

    سنایی را به ماه نو نسیم نوبهارستی


    هرانکو در دلست او را کنون اندر کنارستی

    دلش همواره شادستی و کارش چون نگارستی


    دلیل صدق او دایم سنایی را بهارستی

    نهان وصل او دایم بر او آشکارستی


    اگر از غم دل مسکین عاشق را قرارستی

    جهنم پیش چشم سر سریر شهریارستی


    گل از هجران اقطارش میان کارزارستی

    دل از امید دیدارش میان مرغزارستی


    مرا هفتم درک با او بدان دارالقرارستی

    سماوات العلی بی او حمیم هفت نارستی


    چرا گویی سنایی این گر او را خود شکارستی

    ز دست سینهٔ کبک دری او را در آرستی


    اگر شخص سنایی را جهان سفله یارستی

    چو دیگر مدبران دایم به گردون بر سوارستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #413
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلا تا کی سر گفتار داری

    طریق دیدن و کردار داری


    ظهور ظاهر احوال خود را

    ظهور ظاهر اظهار داری


    اگر مشتاق دلداری و دایم

    امید دیدن دلدار داری


    ز دیدارت نپوشیدست دلدار

    ببین دلدار اگر دیدار داری


    مسلمان نیستی تا همچو گبران

    ز هستی بر میان زنار داری


    دلا تا چون سنایی در ره دین

    طریق زهد و استغفار داری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #414
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن دلبر عیار من ار یار منستی

    کوس «لمن الملک» زدن کار منستی


    گر هیچ کلاهی نهدم از سر تشریف

    سیاره کنون ریشهٔ دستار منستی


    بر افسر شاهان جهانم بودی فخر

    کر پاردم مرکبش افسار منستی


    ور گل دهدی چشم مر از آن رخ چون باغ

    صحرای فلک جمله سمن زار منستی


    گرهیچ عزیز دهدم از پس خواری

    بالله همه گلهای جهان خار منستی


    جوزای کمرکش کشدی غاشیهٔ من

    گر حشمت او همره زنار منستی


    ور کژدم زلفش گزدی مر جگرم را

    هر چیز که آن مال جهان مار منستی


    هر روز دلی نو دهدم از دو لب خویش

    گر دیدهٔ شوخش نه جگر خوار منستی


    یاری که نسوزد نه بسازد ز لب او

    شایستی اگر در دل بیمار منستی


    گر هیچ قبولم کندی سایهٔ آن در

    خورشید کنون سایهٔ دیوار منستی


    گر لطف لبش نیستی از قهر دو زلفش

    هر چوب که افراخته‌تر دار منستی


    گویند که جز هیچ کسان را نخرد یار

    من هیچکسم کاش خریدار منستی


    ور داغ سنایی ننهادی صفت او

    کی خلق چنین سغبهٔ گفتار منستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #415
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی

    کار این دلخسته را بسیار ازین به داشتی


    ور دل دیوانه رنگ من نبودی تند و تیز

    یا بهش تر زین بدی یا یار ازین به داشتی


    عاشق بیچاره‌ای بی‌پرسشست آخر تنم

    در حق بیمار خود تیمار ازین به داشتی


    کار من مشکل شد ارنی دوست در دل بردنم

    نرگس بیکار را بر کار ازین به داشتی


    شد دلم مغرور آن گفتار جان افزای تو

    آه اگر در عشق من گفتار ازین به داشتی


    با سنایی عهد و پیمان داشتی در دل مقیم

    گر سنایی مرد بودی کار ازین به داشتی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #416
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صنما آن خط مشکین که فراز آوردی

    بر گل از غلیه گوی که طراز آوردی


    گرچه خوبست به گرد رخ تو زلف دراز

    خط بسی خوبتر از زلف دراز آوردی


    گر نیازست رهی را به خط خوب تو باز

    تو رهی را به خط خویش نیاز آوردی


    قبله‌ای ساختی از غالیه بر سیم سپید

    تا بدان قبله بتان را به نماز آوردی


    پیش خلق از جهت شعبده و بلعجبی

    نرگس بلعجب شعبده‌باز آوردی


    چند گویی که دلت پیش تو باز آوردم

    این سخن بیهده و هزل و مجاز آوردی


    دلم افروخته بود از طرب و شادی و ناز

    تو دلی سوختهٔ از گرم و گداز آوردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #417
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای راه ترا دلیل دردی

    فردی تو و آشنات فردی


    از دام تو دانه‌ای و مرغی

    در جام تو قطره‌ای و مردی


    بی روی تو روح چیست بادی

    با زلف تو شخص کیست گردی


    خارست همه جهان و آنگه

    روی تو در آن میانه وردی


    در کوی تو نیست تشنگان را

    جز خاک در تو آبخوردی


    در راه تو نیست عاشقان را

    جز داعیهٔ تو ره‌نوردی


    در تو که رسد به دستمزدی

    تا از تو نبود پایمردی


    در عشق تو خود وفا کی آید

    از خشک و تری و گرم و سردی


    نیک‌ست که آینه نداری

    تا هست شفات نیست دردی


    از آینه‌ای بدی به دستت

    چشم تو ترا به چشم کردی


    در شهر تو نیست جز سنایی

    بی‌وصل تو جز که یاوه گردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #418
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا معتکف راه خرابات نگردی

    شایستهٔ ارباب کرامات نگردی


    از بند علایق نشود نفس تو آزاد

    تا بندهٔ رندان خرابات نگردی


    در راه حقیقت نشوی قبلهٔ احرار

    تا قدوهٔ اصحاب لباسات نگردی


    تا خدمت رندان نگزینی به دل و جان

    شایستهٔ سکان سماوات نگردی


    تا در صف اول نشوی فاتحهٔ «قل»

    اندر صف ثانی چو تحیات نگردی


    شه پیل نبینی به مراد دل معشوق

    تا در کف عشق شه او مات نگردی


    تا نیست نگردی چو سنایی ز علایق

    نزد فضلا عین مباهات نگردی


    محکم نشود دست تو در دامن تحقیق

    تا سوخته راه ملامات نگردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #419
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی

    مرا بستی و رخت دل سوی یار دگر بردی


    کشیدی در میان کار خلقی را به طراری

    پس آنگه از میان خود را به چالاکی بدر بردی


    دلی کز من به صد جان و به صد دستان نبردندی

    به چشم مست عالمسوز حیلت گر بدر بردی


    همین بد با سنایی عهد و پیمان تو ای دلبر

    نکو بگذاشتی الحق نکو پیمان به سر بردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #420
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلم بردی و جان بر کار داری

    تو خود جای دگر بازار داری


    نباشد عاشقت هرگز چو من کس

    اگر چه عاشق بسیار داری


    ز رنج غیرتت بیمار باشم

    چو تو با دیگران دیدار داری


    عزیزت خوانم ای جان جهانم

    از آنست کین چنینم خوار داری


    کسی کو عاشق روی تو باشد

    سزد او را نزار و زار داری


    دو چشمم هر شبی تا بامدادان

    ز هجر خویشتن بیدار داری


    شدم مهجور و رنجور تو زیراک

    تو خوی عالم غدار داری


    ترا دارم عزیز ای ماه چون گل

    چرا بی‌قیمتم چون خار داری


    نگر تا کی مرا از داغ هجران

    لبی خشک و دلی پر نار داری


    تو خود تنها جهان را می بسوزی

    چرا بر خود بلا را یار داری


    بکن رحمی بدین عاشق اگر هیچ

    امید رحمت جبار داری


    سنایی را چنان باید کزین پس

    ز وصل خویش بر خوردار داری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 42 از 46 نخستنخست ... 32383940414243444546 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/