صفحه 33 از 46 نخستنخست ... 2329303132333435363743 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 321 تا 330 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #321
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز دست مکر وز دستان جانان

    نمیدانم سر و سامان جانان


    ز بس کاخ شوخ داند پای بازی

    شدم سرگشته و حیران جانان


    گشاد از چشم من صد چشمهٔ خون

    دو بند زلف مشک افشان جانان


    اگر چه خود ندارد با رهی دل

    هزاران جان فدای جان جانان


    چو زلف او رخ من پر شکن باد

    اگر من بشکنم پیمان جانان


    نبیند روز عمر من دگر مرگ

    اگر باشم شبی مهمان جانان


    سنایی تا سما گردان بود هست

    همیشه در خط فرمان جانان


    بود همواره از بهر تفاخر

    غلام و چاکر و دربان جانان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #322
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    همه جانست سر تا پای جانان

    از آن جز جان نشاید جای جانان


    به آب روی و خون دل توان ریخت

    برای چون تو جان سودای جانان


    خرد داند که وصف او نداند

    ازیرا نیست هم بالای جانان


    چه جای دعوی سروست در باغ

    چه خواهد وصف سرتاپای جانان


    نیاید کس به آب چشمهٔ خضر

    جز اندر نوش عیسی‌زای جانان


    ندیدی دین کفرآمیز بنگر

    شکن در زلف جانفرسای جانان


    همی کشف خردمندان کشف وار

    سراندر خود کشد یارای جانان


    سنایی نیست با جان زنده لیکن

    ز جانانست او گویای جانان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #323
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تخم بد کردن نباید کاشتن

    پشت بر عاشق نباید داشتن


    ای صنم ار تو بخواهی بنده را

    زین سپس دانی نکوتر داشتن


    چند ازین آیات نخوت خواندن

    چند ازین رایات عجب افراشتن


    نقش چین باید ز سینه محو کرد

    صورت مهر و وفا بنگاشتن


    چند ازین شاخ وفاها سوختن

    چند ازین تخم جفاها کاشتن


    خوب نبود بر چو من بیچاره‌ای

    لشکر جور و جفا بگماشتن


    زشت باشد با چو من درمانده‌ای

    شرط و رسم مردمی نگذاشتن


    در صف رندان و قلاشان خویش

    کمترین کس بایدم پنداشتن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #324
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نی‌نی به ازین باید با دوست وفا کردن

    یا نی کم ازین باید آهنگ جفا کردن


    یا زشت بود گویی در کیش نکورویان

    یک عهد به سر بردن یک قول وفا کردن


    هم گفتن و هم کردن از سوختگان آید

    باز از چه شما خامان ناگفتن و ناکردن


    باور نکنم قولت زیرا که ترا در دل

    یک بادیه ره فرقست از گفتن تاکردن


    حاصل نبود کس را از عشق تو در دنیا

    جز نامه سیه کردن جز عمر هبا کردن


    خود یاد ندارد کس از زلف تو و چشمت

    یک تار عطا دادن یک تیر خطا کردن


    از بلطمعی تا کی بوسی به رهی دادن

    وز بلعجبی تا کی گوشی به ریا کردن


    تا چند به طراری ما را به زبان و دل

    یک باره بلی گفتن صد باره بلا کردن


    تا چند به چالاکی ما را به قبول و رد

    یک ماه رهی خواندن یکسال رها کردن


    گر فوت شود روزی بد عهدی یک روزه

    واجب شمری او را چون فرض قضا کردن


    گر بوسه‌ای اندیشم بر خاک سر کویت

    صد شهر طمع داری در وقت بها کردن


    در مجمع بت رویان تو بوسه دریغی خود

    یا رسم بتان نبود از بوسه سخا کردن


    یا خوب نباید شد تا هم تو رهی هم ما

    ورنه چو شدی باری خوبی به سزا کردن


    یا فتنه نباید شد تا کس نشود فتنه

    ورنه چو شدی جانا این قاعده نا کردن


    هر لحظه یکی دون را صد «طال بقا» گویی

    زیشان چه به کف داری زین «طال بقا» کردن


    چون هست سنایی را اقبال و سنا از تو

    واجب نبود او را مهجور سنا کردن


    با این ادب و حرمت حقا که روا نبود

    سودای شما پختن صفرای شما کردن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #325
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن

    طرف گلزار به زیر کله پنهان کردن


    زلف را شانه زدی باز چه رسم آوردی

    کفر درهم شده را پردهٔ ایمان کردن


    ای گل باغ الاهی ز که آموخته‌ای

    دیده‌ها را به دو رخسار گلستان کردن


    خاک در دیدهٔ خورشید زدن تا کی ازین

    دامن شب را از روز گریبان کردن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #326
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن

    کز زلف بیاموخته‌ای پرده دریدن


    فریادرس او را که به دام تو درافتاد

    یا نیست ترامذهب فریاد رسیدن


    ما صبر گزیدیم به دام تو که در دام

    بیچاره شکاری خبه گردد ز تپیدن


    اکنون که رضای تو به اندوه تو جفتست

    اندوه تو ما را چو شکر شد به چشیدن


    از بیم به یکبار همی خورد نیارم

    زیرا که شکر هیچ نماند ز مزیدن


    ما رخت غریبانه ز کوی تو کشیدیم

    ماندیم به تو آنهمه کشی و چمیدن


    رفتیم به یاد تو سوی خانه و بردیم

    خاک سر کویت ز پی سرمه کشیدن


    در حسرت آن دانهٔ نار تو دل ما

    حقا که چو نارست به هنگام کفیدن


    یاد آیدت آن آمدن ما به سر کوی

    دزدیده در آن دیدهٔ شوخت نگریدن؟


    ای راحت آن باد که از نزد تو آید

    پیغام تو آرد بر ما وقت بزیدن


    وان طیره گری کردن و در راه نشستن

    وان سنگدلی کردن و در حجره دویدن


    ما را غرض از عشق تو ای ماه رخت بود

    خود چیست شمن را غرض از بت گرویدن


    ما را فلک از دیده همی خواست جدا کرد

    برخیره نبود آن دو سه شب چشم پریدن


    زین روی که بر خاک سر کوی تو خسبد

    مولای سگ کوی توام وقت گزیدن


    زنهار کیانند به زیر خم زلفت

    زنهار به هش باش گه زلف بریدن


    بشنو سخن ما ز حریفان به ظریفی

    کارزد سخن بنده سنایی بشنیدن


    پیش و بر ما ز آرزوی چشم چو آهوت

    چون پشت پلنگست ز خونابه چکیدن


    آرامش و رامش همه در صحبت خلقست

    ای آهوک از سر بنه این خوی رمیدن


    کوهیست غم عشق تو موییست تن من

    هرگز نتوان کوه به یک موی کشیدن


    ما بندگی خویش نمودیم ولیکن

    خوی بد تو بنده ندانست خریدن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #327
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن

    نور معنی را ز دعوی در میان زنار زن


    بر سر کوی خرابات از تن معشوق هست

    صدهزاران بوسه بر خاک در خمار زن


    قیل و قال لایجوز از کوی دل بیرون گذار

    بر در همت ز هستی پس قوی مسمار زن


    تا تویی با تو نیایی خویشتن رنجه مدار

    بر در نادیده معنی خیمهٔ اسرار زن


    نوش شهد از پیش آن در زهر قاتل بار کن

    طمع از روی حقیقت پیش زهر مار زن


    چون به نامحرم رسی بدروز و کافر رنگ باش

    بر طراز رنگ ظاهر نام را طرار زن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #328
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن

    در مسلمانی قدم با مرد دعوی‌دار زن


    ور تو از اخلاص خواهی تا چو زر خالص شوی

    دیدهٔ اخلاص را چون طوق بر زنار زن


    پی به قلاشی فرو نه فرد گرد از عین ذات

    آتش قلاشی اندر ننگ و نام و عار زن


    درد سوز سینه را وقت سحر بنشان ز درد

    وز پی دردی قدم با مرد دردی خوار زن


    عالم سفلی که او جز مرکز پرگار نیست

    چون درین کوی آمدی تو پای بر پرگار زن


    خانهٔ خمار اگر شد کعبه پیش چشم تو

    لاف از لبیک او در خانهٔ خمار زن


    ورت ملک و ملک باید پای در تحقیق نه

    ورت جاه و مال باید دست در اسرار زن


    ور نخواهی تا چو فرعون لعین گردی تو خوار

    پس چو ابراهیم پیغمبر قدم در نار زن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #329
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن

    در صف آزادگان چون دم زنی بیدار زن


    شو خرد را جسم ساز و عقل رعنا را بسوز

    تیغ محو اندر سرای نفس استکبار زن


    گردن اندر راه معنی چند گه افراشتی

    تیغ معنی را کنون بر حلق دعوی دار زن


    گامزن مردانه وار و بگذر از موت و حیات

    از دو کون اندر گذر لبیک محرم وار زن


    از لباس کفر و ایمان هر دو بیرون آی زود

    نرد باری همچو ابراهیم ادهم‌وار زن


    سالکان اندر سلامت اسب شادی تاختند

    یک قدم اندر ملامت گر زنی بیدار زن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #330
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن

    آتشی بفروز و اندر خرمن اغیار زن


    طبل از هستی خویش اندر جهان تاکی زنی

    بر در هستی یکی از نیستی مسمار زن


    با می تلخ مغانه دامن افلاس گیر

    آز را بر روی آن قرای دعوی‌دار زن


    زاهدان ار تکیه بر زهد و صیام خود کنند

    تو چو مردان تکیه بر خمر و در خمار زن


    دور شو از صحبت خود بر در صورت پرست

    بوسه بر خاک کف پای ز خود بیزار زن


    چون خوری می با حریف محرم پر درد خور

    چون زنی کم با ندیم زیرک هشیار زن


    گر برون هفت چرخ و چار طبع‌ست این سخن

    بارگاهش هم برون از هفت و هشت و چار زن


    تا تو اندر بند طبع و دهر و چرخ و کوکبی

    کی بود جایز که گویی دم قلندوار زن


    قیل و قال و دانش و تیمار پندار رهند

    خاک بر چشم همه تیمارهٔ پندار زن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 33 از 46 نخستنخست ... 2329303132333435363743 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/