صفحه 30 از 46 نخستنخست ... 2026272829303132333440 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 291 تا 300 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #291
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خورشید تویی و ذره ماییم

    بی روی تو روی کی نماییم

    تا کی به نقاب و پرده یک ره

    از کوی برآی تا برآییم


    چون تو صنم و چو ما شمن نیست

    شهری و گلی تویی و ماییم


    آخر نه ز گلبن تو خاریم

    آخر نه ز باغ تو گیاییم


    گر دستهٔ گل نیاید از ما

    هم هیزم دیگ را بشاییم


    بادی داریم در سر ایراک

    در پیش سگ تو خاکپاییم


    آب رخ ما مبر ازیراک

    با خاک در تو آشناییم


    از خاک در تو کی شکیبیم

    تا عاشق چشم و توتیاییم


    یک روز نپرسی از ظریفی

    کاخر تو کجا و ما کجاییم


    زامد شد ما مکن گرانی

    پندار که در هوا هباییم


    بل تا کف پای تو ببوسیم

    انگار که مهر لالکاییم


    برف آب همی دهی تو ما را

    ما از تو فقع همی گشاییم


    با سینهٔ چاک همچو گندم

    گرد تو روان چو آسیاییم


    بر در زده‌ای چو حلقه ما را

    ما رقص کنان که در سراییم


    وندر همه ده جوی نه ما را

    ما لاف زنان که ده خداییم


    از شیر فلک چه باک داریم

    چون با سگ کویت آشناییم


    ما را سگ خویش خوان که تا ما

    گوییم که شیر چرخ ماییم


    پرسند ز ما که‌اید گوییم

    ما هیچ کسان پادشاییم


    تو بر سر کار خویش می‌باش

    تا ماهله خود همی درآییم


    کز عشق تو ای نگار چنگی

    اکنون نه سناییم ناییم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #292
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما را میفگنید که ما اوفتاده‌ایم

    در کار عشق تن به بلاها نهاده‌ایم

    آهستگی مجوی تو از ماورای هوش

    کاکنون به شغل بی دلی اندر فتاده‌ایم


    ما بی‌دلیم و بی‌دل هر چه کند رواست

    دل را به یادگار به معشوق داده‌ایم


    از ما بهر حدیث به آزار چون کشد

    ما مردمان بی دل و بی مکر و ساده‌ایم


    خصمان ما اگر در خوبی ببسته‌اند

    ما در وفاش چندین درها گشاده‌ایم


    گر بد کنند با ما ما نیکویی کنیم

    زیرا که پاک نسبت و آزاده زاده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #293
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپرده‌ایم

    رحم کن بر ما که بس جان خسته و دل مرده‌ایم

    ای بسا شب کز برای دیدن دیدار تو

    از سر کوی تو بر سر سنگ و سیلی خورده‌ایم


    بندگی کردیم و دیدیم از تو ما پاداش خویش

    زرد رخساریم و از جورت به جان آزرده‌ایم


    ما عجب خواریم در چشم تو ای یار عزیز

    گویی از روم و خزر نزدت اسیر آورده‌ایم


    از برای کشتن ما چند تازی اسب کین

    کز جفایت مرده و دل در غمت پرورده‌ایم


    تا تولا کرده‌ایم از عاشقی در دوستیت

    چون سنایی از همه عالم تبرا کرده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #294
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهاده‌ایم

    تا که در بند کله‌دوزی اسیر افتاده‌ایم

    صد سر ار زد هر کلاهی کو همی دوزد ولیک

    ما بهای هر کله اکنون سری بنهاده‌ایم


    او کلاه عاشقان اکنون همی دوزد چو شمع

    ما از آن چون شمع در پیشش به جان استاده‌ایم


    بندهٔ او از سر چشمیم همچون سوزنش

    گر چه همچون سرو و سوسن نزد عقل آزاده‌ایم


    سینه چشم سوزن و تن تار ابریشم شدست

    تا غلام آن بهشتی روی حورا زاده‌ایم


    کار او چون بیشتر با سوزن و ابریشمست

    لاجرم ما از تن و دل هر دو را آماده‌ایم


    از لب خویش و لب او در فراق و در وصال

    چون چراغ و باغ و با هم با باد و هم با باده‌ایم


    برنتابد بار نازش دل همی از بهر آنک

    دل همی گوید گر او سادست ما هم ساده‌ایم


    لعل پاش و در فشانیم از دو دریا و دو کان

    تا اسیر آن دو لعل و آن دو تا بیجاده‌ایم


    ما ز خصمانش کی اندیشیم کاندر راه او

    خوان جان بنهاده و بانگ صلا در داده‌ایم


    تا سنایی وار دربستیم دل در مهر او

    ما دو چشم اندر سنایی جز به کین نگشاده‌ایم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #295
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم

    اندر صف دلسوختگان نام گرفتیم

    در آتش تیمار تو تا سوخته گشتیم

    در کنج خرابات می خام گرفتیم


    از مدرسه و صومعه کردیم کناره

    در میکده و مصطبه آرام گرفتیم


    خال و کله تو صنما دانه و دامست

    ما در طلب دانه ره دام گرفتیم


    یک چند به آسایش وصل تو به هر وقت

    از بادهٔ آسوده همی جام گرفتیم


    امروز چه ار صحبت ما گشت بریده

    این نیز هم از صحبت ایام گرفتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #296
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم

    در مغاک خاک تیره روشنایی یافتیم

    گر چه ما دور از طمع بودیم یک چندی کنون

    از قناعت پایگاه پادشایی یافتیم


    ما ازین باطل خوران آشنا بیگانه‌وار

    پشت بر کردیم و با حق آشنایی یافتیم


    هرگز از بار حسد خسته نگردد پشت ما

    کز «قل الله ثم ذرهم» مومیایی یافتیم


    اول اندر نشهٔ اولا گرفتار آمدیم

    آخر اندر نشهٔ اخرا رهایی یافتیم


    خاکپای کمزنان شد توتیای چشم ما

    کار سرمان بود و آخر کار پایی یافتیم


    سر فرو بردیم تا بر سروران سرور شدیم

    چاکری کردیم تا کار کیایی یافتیم


    پارسایان هر زمان ناپارسا خوانندمان

    ما از آن بر پارسایان پارسایی یافتیم


    گر همی خواهی که باشی پادشا و پارسا

    شو گدایی کن که ما این از گدایی یافتیم


    ما گدایان را ز نادانی نکوهش چون کنی

    کاین سنا از سینهٔ پاک سنایی یافتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #297
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم

    وز دام هوای تو بجستیم و برستیم

    چونان که تو از صحبت ما سیر شدستی

    ما نیز هم از صحبت تو سیر شدستیم


    از تف دل و آتش عشقت برهیدیم

    در سایهٔ دیوار صبوری بنشستیم


    ور زان که تو دل بردی ما نیز ببردیم

    ور زان که تو نگشادی ما نیز ببستیم


    از عشوهٔ عشق تو بجستیم یکی دم

    وز خار خمار تو همه ساله چو مستیم


    شبهای فراق تو ندیدیم نهایت

    از روز وصال تو مگر باد به دستیم


    گر هیچ ظفر یابیم ای مایهٔ شادی

    در خواب خیال تو بجز آن نپرستیم


    چونان که تو ببریدی ما نیز بریدیم

    چونان که تو بشکستی ما نیز شکستیم


    زین بیش نخواهم که کنی یاد سنایی

    با مات چکارست چنانیم که هستیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #298
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سر بر خط عاشقی نهادیم

    در محنت و رنج اوفتادیم

    تن را به بلا و غم سپردیم

    دل را به امید عشق دادیم


    غمخواره شدیم در ره عشق

    وز خوردن غم همیشه شادیم


    قصه چکنم که در ره عشق

    با محنت و غم جنابه زادیم


    در حضرت عشق خوبرویان

    بر تارک سر بایستادیم


    بی درد چو بد سنایی از عشق

    از جستن این حدیث بادیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #299
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ما فوطه و فوطه پوش دیدیم

    تسبیح مراییان شنیدیم

    بر مسند زاهدان گذشتیم

    در عالم عالمان دویدیم


    هم ساکن خانقاه بودیم

    هم خرقهٔ صوفیان دریدیم


    هم محنت قال و قیل بردیم

    هم شربت طیلسان چشیدیم


    از اینهمه جز نشاط بازار

    رنگی به حقیقتی ندیدیم


    بگزیدیم یاری از خرابات

    با او به مراد آرمیدیم


    دل بر غم روی او فگندیم

    سر بر خط رای او کشیدیم


    او نیست کسی و ما نه بس کس

    زین روی به یکدگر سریدیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #300
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نه سیم نه دل نه یار داریم

    پس ما به جهان چه کار داریم


    غفلت‌زدگان پر غروریم

    خجلت‌زدگان روزگاریم


    ای دل تو ز سیم و زر چگویی

    ما جمله ز بهر یار داریم


    از دست بداده دستهٔ گل

    در پای هزار خار داریم


    هل تا نفسی به هم برآریم

    چون عمر عزیز خوار داریم


    اندر بنه صد شتر بدیدیم

    اکنون غم یک مهار داریم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 30 از 46 نخستنخست ... 2026272829303132333440 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/